معرفت، سال نوزدهم، شماره نهم، پیاپی 156، آذر 1389، صفحات 101-

    ارزش دانش‏هاى کهن و نوین غیرمسلمانان

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    کرم سیاوشی / *دانشیار - گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا / karam.siyavoshi@yahoo.com
    چکیده: 
    در میان متفکران و صاحب‏نظران مسلمان بر سرِ شأن و شایستگى دانش‏ها و دستاوردهاى دنیاى مادى در حوزه‏هاى انسانى، فکرى و فرهنگى، سخن بسیار است. این مقال درصدد تبیین دیدگاه سید قطب، از متفکران طراز اول جهان اسلام، در این زمینه است. بدین منظور، به مطالعه تحلیلى و انتقادى مهم‏ترین آثار و تألیفات فکرى، اسلامى و قرآنى او پرداخته و دیدگاه‏هاى وى را بر نظرگاه‏هاى اندیشمندان شیعى معاصر، تطبیق و مقایسه نموده‏ایم.      سید قطب به معارف و دستاوردهاى غیرمسلمانان، به ویژه دستاوردهاى علمى و فرهنگى و سیاسى دنیاى غرب، با بدبینى و تنفر مى‏نگرد و نتایج و عواقب فرهنگ و تمدن مادّى غرب را ـ على‏رغم ظواهر زیبا و خیره‏کننده آن ـ براى بشریت زیان‏بار مى‏داند و آن را در تقابل با مسیر هدایت‏بخش خداوند ارزیابى مى‏نماید.      این مقاله با رویکرد تحلیلى و توصیفى به بررسى اندیشه سید قطب در این زمینه مى‏پردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال نوزدهم ـ شماره 156 ـ آذر 1389، 101ـ118

    کرم سیاوشى

    -1

    چکیده

    در میان متفکران و صاحب‏نظران مسلمان بر سرِ شأن و شایستگى دانش‏ها و دستاوردهاى دنیاى مادى در حوزه‏هاى انسانى، فکرى و فرهنگى، سخن بسیار است. این مقال درصدد تبیین دیدگاه سید قطب، از متفکران طراز اول جهان اسلام، در این زمینه است. بدین منظور، به مطالعه تحلیلى و انتقادى مهم‏ترین آثار و تألیفات فکرى، اسلامى و قرآنى او پرداخته و دیدگاه‏هاى وى را بر نظرگاه‏هاى اندیشمندان شیعى معاصر، تطبیق و مقایسه نموده‏ایم.

         سید قطب به معارف و دستاوردهاى غیرمسلمانان، به ویژه دستاوردهاى علمى و فرهنگى و سیاسى دنیاى غرب، با بدبینى و تنفر مى‏نگرد و نتایج و عواقب فرهنگ و تمدن مادّى غرب را ـ على‏رغم ظواهر زیبا و خیره‏کننده آن ـ براى بشریت زیان‏بار مى‏داند و آن را در تقابل با مسیر هدایت‏بخش خداوند ارزیابى مى‏نماید.

         این مقاله با رویکرد تحلیلى و توصیفى به بررسى اندیشه سید قطب در این زمینه مى‏پردازد.

    کلیدواژه‏ها: سید قطب، معارف کهن و نو غیرمسلمانان، دانش کلام، فلسفه اسلامى.

    مقدّمه

    از یک‏سو، تعامل علمى و ارتباط دانشى و معرفتى افراد بشر با یکدیگر، از ضروریات گریزناپذیر زندگى انسان است. به عبارت دیگر، انسان‏ها چه در قالب زندگى فردى و خواه به صورت جمعى، محتاج تأمّلات و کاوش‏هاى معرفتى یکدیگر بوده و در حقیقت، این مددرسانى علمى و تعاونگرى فکرى از مهم‏ترین پایه‏هاى رشد و تعالى روزافزون جوامع بشرى است؛ چه، افراد و اجتماعات کاهل در کسب دانش، و ناتوان در برقرارى ارتباط علمى با دارندگان و آفرینندگان معرفت، زود است که از میدان مسابقه کمال‏جویى و شکوفایى‏طلبى جدا شده و پذیرنده آثار و ضربات مهلک این خصلت ناپسند خود باشند!

         از دیگر سو، خصلت دانش و معرفت این است که «به مجرد تولد در زمان معین یا در سرزمین خاص، فورا از قلمرو جهات شش‏گانه پَر مى‏کشد و جهانى مى‏گردد و در دسترس ساکنان آفاق دور و اقلیم‏هاى پراکنده قرار مى‏گیرد.» 1 پس ممانعت از پراکندن آن و بستنِ در بر روى آن، بسان «آب در هاون کوبیدن» است.

         به علاوه، هرچند بر داشتن هر قدم جدید در کشف آفاق ناشناخته و خیز برداشتن به سوى کسب معارف دست‏نایافته، به خودى خود ارزش و ارج بسیار دارد؛ لکن گاه در پوشش صورت نیک و مشعشع دانش‏اندوزى و علم‏آموزى، مشتى آگاهى‏هاى مُشوَّه یا اوهام و اباطیل آراسته و... بر اذهان و افکارى مى‏روید و سپس مسطور مى‏گردد و احیانا عزم‏ها و همت‏هایى براى عملى ساختن آن، جزمْ و جدّى مى‏گردد! دانشى که نه شایسته شنیدن است و نه سزاوار از بَر کردن و نه درخور به کار بستن!

         اینجاست که لازم مى‏آید تا متعلِّم و محقق و دانش‏پژوه آگاه در پرتو نور تجربیات تلخ و شیرین گذشتگان و روندگان، حکیم‏وار به انباشتن حکمت‏ها و دانش‏هاى محکم و مفید و رشددهنده و برکشنده و درْگشاینده بپردازد و خویش و خویشان و وطنیان خویش را از زجر و زحمت بیهوده ناراست‏ها و ناسازها برهاند.

         در این مجال، برآنیم تا دیدگاه سید قطب را که از مفسّران و متفکران مسلمان معاصر است، در این باب بکاویم و رهنمود و رهاورد وى را در این زمینه بنمایانیم. لازم به ذکر است که هرچند در عرصه‏هاى مختلف اندیشه سید قطب، همچون تفسیر قرآن، عدالت اجتماعى، دیدگاه‏هاى سیاسى و...، مکتوباتى قلمى گردیده است؛ لکن در حوزه مورد بحث ما، تاکنون هیچ محققى دیدگاه وى را به تبیین ننشسته است. بر این اساس، بازیابى اندیشه وى در این حوزه ـ با توجه به موقعیت برجسته وى در جهان اسلام ـ از ضرورت و اهمیت والایى برخوردار است. به علاوه، اندیشه سید قطب ـ عموما ـ پیام‏آور نوآورى و نشاط و پویایى است. از این‏رو، در این مقال نیز از لطایف و دقایقِ تأمّلات و ملاحظات وى توشه‏هایى عرضه گردیده و تلاش شده روح بیان و کلام وى از دست نرود.

         بدین منظور، ابتدا با معرفى اجمالى زندگى پرفراز و نشیب سید قطب، سیر تکوین شخصیتى و دانشى او و شرایط و اوضاع گذشته بر وى را جویا شده، نقش آن را در تأمّلات و اندیشه‏هایش بررسى نموده‏ایم. به تعبیر دیگر، به بیان بستر رویش دیدگاه سید قطب در ارتباط با موضوع مورد بحث پرداخته‏ایم. پرسش‏ها و استفهام‏هاى تحقیق به قرار ذیل است:

         1. دیدگاه سید قطب در ارتباط با روایى یا ناروایى بهره‏مندى مسلمانان از دستاوردهاى علمى، فرهنگى و تمدنى غیرمسلمانان چیست؟

         2. در صورت اثبات سخت‏گیرانه و بدبینانه بودن دیدگاه وى، آیا این موضِع ناشى از شرایط گذشته بر وى و به ویژه نشأت گرفته از مشقّات و شکنجه‏هاى روحى و بدنى است که در دوران طولانى مدت حبس، وى با آن مواجه بوده است؟ یا این دیدگاه ناشى از نگاهى درست و متقن و بینشى برآمده از آموزه‏هاى اسلامى است؟

         3. مبانى و اصولى که سید قطب دیدگاه خویش را بر آنها بنیان نهاده واقعى است یا توهّمى؟

         4. این دیدگاه در میان دیگر اندیشمندان مسلمان ـ به ویژه شیعه ـ از چه تفاوت و تشابه‏هایى برخوردار است؟

         پاسخ سؤالات مزبور در قالب تفصیل بحث آمده است. شاکله و ساختار بحث با طرح دو عنوان: «اظهار بدبینى سید قطب نسبت به معارف کهن غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن» و «اظهار بدبینى وى نسبت به معارف جدید غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن» شروع مى‏شود. در ذیل هریک از این دو عنوان، بخشى از مسائل مبتلابه جوامع اسلامى بسط داده شده است. بر این اساس، موضوعِ علم کلام و فلسفه اسلامى در ذیل عنوان اول، مطرح شده و ضمن اشاره به جایگاه و اهمیت مباحث اعتقادى در نزد سید قطب، عوامل ناکارآمدى دانش کلام و فلسفه اسلامى از دیدگاه وى ارائه گردیده است. نیز راهکار مناسب براى خروج از این بن‏بست، بازگشت به قرآن دانسته شده است. در این زمینه، امتیازات منهج اسلام در بیان معارف اعتقادى ذکر گردیده است.

         همچنین در ذیل عنوان دوم، دلایل سید قطب در طرد معارف نو غیرمسلمانان و دلایل وى بر بدبینى نسبت به اقدامات مستشرقان ارائه گردیده و پس از طرح دیدگاه‏ها و نظریات نوین تمدن غرب در ارتباط با سه موضوع اصلى و اساسى «انسان»، «زندگى» و «هستى»، به دیدگاه سید قطب مبنى بر اعتقاد راسخ به سیطره و رهبرى برنامه اسلام بر جهان اشاره شده است و در پایان نیز ضمن بیان نتایج به دست آمده از پژوهش، پیشنهادها و راه‏کارهایى براى جبران کاستى‏ها و شتاب بخشیدن به فعالیت‏هاى فکرى و فرهنگى در قلمرو جوامع اسلامى تدارک دیده شده است.

    بستر رویش دیدگاه سید قطب درباره معارف کهن و نو غیراسلامى

    همان‏گونه که به تفصیل خواهد آمد، دیدگاه سید قطب (تولد 1324ق / 1906م؛ شهادت 1386ق / 1966م) نسبت به دستاوردهاى فکرى، فرهنگى، و علمى متفکران و نظریه‏پردازان غیراسلامى ـ عمدتا غربى ـ بسیار بدبینانه و هشداردهنده است. در ارتباط با چرایى و چسانى و آبشخور این دیدگاه مى‏توان گفت: وى بر بسترى عمیق از آموزه‏هاى دینى زیسته؛ از این‏رو، هرچند او در برهه‏اى از حیات خویش افکارى غیردینى یا حتى ضددینى ارائه نموده، لکن در اولین فرصت بازبینى و بازگشت به قرآن، به سرعت اصالت خویش را باز مى‏یابد و به پشتوانه توان علمى و فکرى فراهم آمده، به صورتى ژرف و مؤثر فعالیت در عرصه مباحث ادبى، اجتماعى و اصلاحى و فکرى را مى‏آغازد.

         از دیگر عوامل اثرگذار بر شخصیت و اندیشه سید قطب، اوضاع جامعه وى بوده که به خاطر حکومت فاسد و ضعیف «پاشا»ها و دخالت مستقیم و غیرمستقیم استعمارگران اروپایى ـ به ویژه استعمار پیر «انگلستان» ـ در فقر و فلاکت و عقب‏ماندگى و دورى از ارزش‏هاى دینى و اخلاقى قرار داشته است؛ چنان‏که نگاهى گذرا به عناوین مقالات سید قطب، از یک‏سو، حکایت از برنامه‏هاى تند، کوبنده، قوى و قاطع اصلاحى وى علیه فقر، ستم، سرمایه‏دارى و اوضاع فاسد سیاسى و اجتماعى دارد و از دیگر سو، ترسیم‏گر گرایش ایمانى، عاطفى و اسلامى اوست.

         حضور اجبارى سید قطب در آمریکا (1948ـ1950م) و آشنایى دقیق و نزدیک وى با اندیشه‏ها و آرمان‏هاى مردمان و مسئولان این کشور، به درک عمق دشمنى و جهت‏گیرى خباثت‏آمیز سران و سیاست‏مداران آمریکایى و اروپایى نسبت به ملل مسلمان مى‏انجامد. به علاوه، مشاهده تلاش غربى‏ها براى نابودى ملت فلسطین و آواره کردن آنها از سرزمین مادرى خویش و پشتیبانى مؤثر و بى‏امان آنها از صهیونیست‏ها، از دیگر عوامل اثرگذار بر افکار و آرمان‏هاى این مفسّر برجسته قرآن است. 2

    اظهار بدبینى نسبت به معارف کهن غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن

    علم کلام و فلسفه اسلامى

    علم «کلام» یا «توحید» یا «عقیده‏شناسى» که از آن با عنوان «فلسفه اسلامى» نیز یاد مى‏شود، یکى از مباحث اساسى و مبنایى در حوزه دین‏شناسى مسلمانان است که دیرزمانى است در بین آنها مطرح گردیده و به تدریج رشد و رونق و گسترش یافته است. برخى همانند سید قطب، برآنند که با وجود اهمیت بسزایى که مباحث عقیده‏شناسى در ایجاد باور درست و دقیق در ذهن و دل فراگیران علوم دینى ـ به ویژه در سطوح عالى ـ دارد، اما این دانش به سبب امتزاج با مابعدالطبیعه یونانى، نتوانسته در انجام وظیفه خطیر پیش‏گفته توفیق شایانى حاصل نماید؛ از این‏رو، این شیوه از بحث براى شناخت اعتقادات اسلامى با کاستى‏هایى مواجه است. بر این اساس، در خلال دو قرن اخیر برخى از مصلحان مسلمان که درصدد شناسایى علل و عوامل عقب ماندن و ضعف‏هاى مادى و معنوى ملل مسلمان بودند، چنین اندیشیده‏اند که از عوامل اصلى این ضعف و ایستایى، نحوه شکل‏گیرى اندیشه‏هاى اعتقادى مسلمانان در ذهن آنها و دورى و بیگانگى این اندیشه‏ها از زندگى واقعى، نیز خالى بودن این اندیشه‏ها از عوامل و موجبات تحرک، پویایى و نشاط است که در اثر آمیزش آن با مباحث و اصطلاحات بیگانه شکل گرفته است! از این‏رو، تلاش‏هایى براى پالایش دانش اصول دین و علم کلام اسلامى از مباحث غیرضرور و ناکارآمد، و افزودن مباحث و موضوعات لازم و بایسته به آن ـ به صورت تدریجى ـ شکل گرفت.

         در این میان، از جمله کسانى که معتقد به وجود ضعف و انحراف در مباحث عقیده‏شناسى مسلمانان بود و به صورت اساسى درصدد شناسایى آن برآمد، سید قطب است. روش مفسّر فى ظلال دریافت مستقیم قواعد اعتقادى و ضوابط و مقرّرات ایمانى از قرآن و کنار گذاشتن هرگونه قاعده و ضابطه پیشین به هنگام مواجهه با آیات قرآن مى‏باشد. دلیل او براى گزینش این شیوه آن است که وى یکى از اهداف اصلى نزول قرآن را انشاى معیارها و ضوابط صحیح فکرى و پالودن قلب و عقل و ذهن بشر از افکار و اندیشه‏هاى جاهلى، خرافه و خیالى مى‏داند. 3

    اهمیت مباحث اعتقادى در نزد سید قطب

    اهمیت مباحث اعتقادى در نزد سید قطب تا آنجاست که وى شکل‏گیرى هرگونه اصلاح و دگرگونى عمیق اجتماعى و سیاسى را تنها در پرتو ایجاد دگرگونى حقیقى عقیدتى ممکن مى‏داند؛ 4 یعنى تا آن هنگام که نگرش  مسلمانان در ارتباط با موضوعات مهمى همچون «خدا، هستى، انسان و حیات» تصحیح نشود و ذهن و دل آنها آبستن معارف ناب و عقاید مثبت و تحرک بخش اسلامى نگردد، رخداد هرگونه تحول اجتماعى عمیق و کارساز در میان آنها ناممکن و دور از انتظار خواهد بود و بعکس، با تحقق تحول اعتقادى و رخ نمودن نگرش جدید منطبق بر روش و آیین قرآنى، بذر دگرگونى و تحول خود به خود پاشیده خواهد شد و امید وقوع یک تحول بنیانى و ورود به یک مرحله جدید از زندگى اجتماعى در پرتو تعالیم و معارف ناب اسلامى و قرآنى قوت خواهد گرفت.

    عوامل ناکارآمدى دانش کلام و فلسفه اسلامى از دیدگاه سید قطب

    سید قطب در مقدمه کتاب خصائص التصورالاسلامى همچنین در جاى جاى تفسیر فى ظلال‏القرآن، عوامل ناکارآمدى و انحراف مباحث کلام و فلسفه اسلامى را ـ که عهده‏دار بیان عقاید و باورهاى بنیانى اسلامى است ـ به تفصیل یادآور گردیده که در ذیل، به صورت موجز به عمده این عوامل اشاره مى‏شود:

         1. از نظر وى مباحث اندیشه و عقیده اسلامى در اثر عواملى چند ـ که بدان‏ها اشاره مى‏کند ـ به مباحث و اصطلاحات فلسفى و تصورى یونان آغشته و آمیخته گردیده و قالب اصیل مستقل خود را از کف داده است و در قالب‏هایى منطقى، فلسفى، لاهوتى و متافیزیکى که مشتمل بر انحرافات و گرایش‏هایى غریب و ناآشنا با تصور اصیل اسلامى است، درآمده!

         2. همچنین وى مدعى است که «اندیشه اسلامى» به سبب مفتون شدن متولیان آن به فلسفه یونانى، به ویژه به شروح فلسفه ارسطویى و مباحث لاهوتى ـ متافیزیکى یهود و مسیحیت، لباس فلسفه بر تن کرده و «علم کلام» به شیوه مباحث لاهوتى، که خود برگرفته از منطق ارسطویى است، سامان یافته است و در این بین، برخى تصورات و اصطلاحات فلسفى بدون هیچ‏گونه تغییر اخذ شده و میان آنها و اندیشه اسلامى آشتى ایجاد شده است! 5

        3. وى فلسفه فلاسفه بزرگى همچون ابن‏رشد، ابن‏سینا و فارابى را انعکاسى از فلسفه یونانى مى‏داند که در محیطى اسلامى سامان یافته‏اند! از این‏رو، این نوع از فلسفه را بیگانه از فلسفه کلى اسلام در ارتباط با هستى، حیات و انسان معرفى مى‏کند. 6

        4. سید قطب با اشاره به مجادلات موجود در میان فِرَق کلامى بر سر برخى از تعابیر قرآنى، این امر را ناشى از فلسفه یونانى و آفتى از آفات این فلسفه و نیز ناشى از مباحث لاهوتى و خداشناسى موجود در نزد یهود و نصارا مى‏داند که به سبب درآمیختن با اندیشه‏هاى ناب و زلال و شفاف عربى و اسلامى، زلالى و زیبایى آن را زدوده است. 7

        5. وى «کلام اسلامى» را در قالب فلسفى و منطقى کنونى آن، براى حل مسائل اختلافى ناکارآمد معرفى مى‏کند و معتقد است: روش بحث و اسلوب بیان هر حقیقت با توجه به نوع آن حقیقت مشخص مى‏گردد. از این‏رو، با توجه به نوع بحث و شیوه تعبیر متکلمان مسلمان درباره برخى مباحث اسلامى همچون مسئله جبر و اختیار و...، این شیوه را براى بیان این حقایق نمى‏پسندد و شیوه دیگرى از بحث و اسلوب بیان را در این ارتباط ارائه مى‏دهد. 8

        6. از دیدگاه سید قطب، بین «منهج فلسفه» و «منهج عقیده» و اسلوب آن دو و بین «حقایق ایمانى اسلام» با «مباحث فلسفى و لاهوتى بشرى» بیگانگى و جدایى اصیلى وجود دارد. از این‏رو، آنچه امروز به نام «فلسفه اسلامى» و «علم کلام» مرسوم است به پیچیدگى، خشکى و تخلیط مبتلاست؛ همین امر موجب زدودن صفا و زلالى تصورات اسلامى و کدر شدن آن، محدود شدن گستره آن و رواج سطحى‏نگرى در آن گردیده است! به علاوه، این فلسفه و منهج آن با اسلام و طبیعت، حقیقت، منهج و اسلوب آن کاملاً غریب و بیگانه است. از این‏رو، ضرورى است دانش عقیده‏شناسى اسلامى براى رهایى از این معایب و کاستى‏ها با اسلوب عقیده عرضه گردد تا از آثار زیان‏بار اسلوب فلسفى در امان ماند. 9

        7. به عقیده وى، از دیگر عیوب فلسفه یونانى که مانع تناسب و شایستگى آن براى بیان مباحث اعتقادى اسلامى است، نشأت گرفتن این فلسفه در محیط منحرف از توحید و مملوّ از عناصر غیرتوحیدى و اساطیرى است! بنابراین، با توجه به اینکه اعتقادات اسلامى بر اساس توحید خالص، مطلق و عمیق سامان یافته‏اند، تلاش براى آشتى و پیوند میان این دو کارى بیهوده و ناشى از ساده‏اندیشى است. 10 آنان که خون افلاطون و ارسطو و اقلیدس در رگ‏هایشان مى‏جوشد، از این میراث روى برتافته و در کسب دانش و بینش از شیوه‏هایى که در قرآن بر آنها تأکید شده، یعنى استقراء، مشاهده و تجربه، بهره مى‏برند! 11

        8. از مهم‏ترین ویژگى‏هاى اسلوب قرآنى در بیان مباحث اعتقادى و تصورى، ایجاد تحرک و اثربخشى و شورآفرینى در احساس است؛ در حالى که آن دسته از مباحث عقیدتى که در قالب اسلوب و تعبیرات فلسفى و لاهوتى ارائه گردیده‏اند، تنها با ذهن بشر درگیرند و از هرگونه عناصر تحرک‏بخشى، نشاط‏آفرینى و پویایى تهى‏اند! از این‏رو، سید قطب که هدف خود را در وراى بیان معارف عقیدتى، حرکت‏آفرینى و پویابخشى مى‏داند، در این زمینه، چنین شیوه‏اى را بى‏ارزش مى‏داند؛ چه، از دیدگاه وى، همان‏سان که اندیشه ربّانى براى تحقق غایت انسانى، ضمیر انسانى را به جوشش درمى‏آورد و براى به شکوفایى رساندن وى، او را به جنبش و خیزش وامى‏دارد، ضرورى است معرفت عقیدتى نیز براى تحقق مدلول خود در عالم واقع به نیرویى تهاجمى مبدَّل گردد. 12 برخى دیگر هم اندیشیده‏اند یکى دیگر از کاستى‏هاى قابل توجه علم کلام که برخى از متفکران مسلمان بدان اشاره نموده‏اند عبارت از عدم ارائه مبحثى خاص در ارتباط با «انسان» در آن است؛ چه، خداوند سایر مخلوقات را به خاطر او آفریده و در خدمت وى قرار داده است. از این‏رو، مقصد همه آیات قرآن و غایت نهایى تمام آموزه‏هاى آسمانى، تربیت و پرورش انسان و راهنمایى وى به سوى تعالى و تکامل و به سمت سرانجامى شایسته براى وى است. از سوى دیگر، مبحث «خداشناسى» که از اساسى‏ترین مباحث علم کلام و فلسفه اسلامى است، غیرقابل انفکاک از موضوع و مبحث «انسان‏شناسى» است؛ زیرا این انسان است که باید عقیده توحید را در روند زندگى روزمره خویش تجسم بخشد! از این‏رو، هرگونه تلاش براى پایه‏ریزى یک تفکر اعتقادى در صورتى که با مبحث «انسان‏شناسى» همراه نباشد نخواهد توانست مسئله عقیده را با واقعیت خارجى (زندگى بشرى) پیوند زند؛ در نتیجه، آن تفکر صرفا در حدّ مجموعه‏اى از مفاهیم بى‏نشاط و بى‏حیات باقى خواهد ماند! و به همین دلیل است که علم کلام از حضور در واقعیت زندگى و تجربه بشرى باز مانده است. 13

    بازگشت به قرآن راه رهایى

    سید قطب، راه‏حل قطعى را در قرآن مى‏جوید و براى این بازگشت شرایطى قایل است؛ بدین‏سان که همه آنچه عنوان «فلسفه اسلامى» بر آن اطلاق گردیده و همه مباحث علم کلام و مجادلات صورت گرفته در میان فِرَق اسلامى در طول اعصار مختلف حیات اسلام، یکجا کنار نهاده شود و با مراجعه به قرآن، همه قواعد و مفاهیم اندیشه عقیدتى اسلام مستقیما از آن دریافت گردد و مستقلاً در قالب و سیاقى قرآنى عرضه شود! 14

        تعلیل سید قطب در ارتباط با ضرورت پرهیز از نگاه جزئى و صرفا اصلاحى به انحرافات و رها کردن مجموعه مباحث فلسفه و کلام به حالت نخست، این است که این شیوه زیان‏هاى جدیدى را در پى دارد و چه بسا تلاش‏هایى که در این زمینه انجام گرفته، به انحرافات جدید دیگرى منجر شده است. وى نمونه آن را روش برخى از اندیشمندان مسلمان، در دفاع از مسئله «جهاد اسلامى» در برابر شبهات و تردیدافکنى‏هاى مستشرقان و معاندان مى‏داند؛ که این افراد گرچه درصدد زدودن تهمت «اکراه و اجبار دینى» از چهره اسلام برآمده‏اند، لکن روش ناکارآمد آنها در دست‏یابى به این هدف، انحراف جدیدى را در پى داشته است! این انحراف جدید عبارت است از تقلیل و تحدید «جهاد اسلامى» به «جهاد دفاعى»! سید قطب عملکرد شیخ محمد عبده و گفتار اقبال لاهورى را در موضوع «احیاى اندیشه دینى در اسلام»، دو نمونه از دفاع نادرست از معارف اسلامى معرفى مى‏کند و بهترین شیوه را در ارائه حقایق اندیشه اسلامى در آن مى‏داند که حقایق و معارف اسلامى همان‏گونه که در قرآن مطرح گردیده است، یعنى به صورت کامل، فراگیر، متوازن و هماهنگ با جهان هستى و متناسب با فطرت بشرى، ارائه شوند. 15 از دیدگاه وى، تنها پیوند قالب و اندیشه جدید با قالب و دانش‏هاى عقیدتى پیشین باید آن باشد که از آن مجموعه پیشین صرفا به عنوان یک امر تاریخى محض، براى شناسایى ابعاد انحراف موجود در آن و اسباب و عوامل این انحراف، استفاده گردد تا از تکرار آن انحرافات در قالب‏ها و مفاهیم جدید اندیشه اسلامى اجتناب شود. 16

    امتیازات منهج اسلام در ارائه معارف اعتقادى

    سید قطب پس از مفید ندانستن اسلوب و قالب فلسفى براى بیان اندیشه‏هاى اعتقادى اسلام، و کم‏سو معرفى کردن آن، روش و اسلوب قرآن را در بیان معارف و حقایق عقیده، مشتمل بر خصلت‏هایى همچون کارآمدى و اثرگذارى، و پیوند داشتن با زندگى واقعى بشر مى‏داند. برخى دیگر از این خصلت‏ها به قرار زیر است:

         1. اسلوب قرآن در ارائه مباحث عقیدتى در مقایسه با مباحث فلسفى که در زندگى انسان و در سلوک و اخلاق او بى‏اثرند و در برابر احساسات و واقعیات او ساکتند و تنها یک کلام محض به حساب مى‏آیند، همزمان به اصلاح و آبادانى ضمیر انسان، سلوک و رفتار وى و حیات بشرى مى‏انجامد. 17

        2. برخلاف تصورات ذهنى و مجرد موجود در فلسفه یونانى و در تعلیمات لاهوتى مسیحى، نیز برخلاف تصورات حسّى و مادّى موجود در آن دو و در برخى از فلسفه‏هاى هندى، مصرى، بودایى و زرتشتى، و به دور از حس‏گرایى ساده‏اندیشانه‏اى که در عقاید اعراب جاهلى موجود بود، اندیشه اسلامى مشتمل بر تصورى شفاف و آسان بوده و از هرگونه پیچیدگى و ابهام خالى است. سید قطب تبیین و شرح وظیفه و عملکرد پیامبر را در قرآن، مثالى گویا براى این ویژگى مى‏داند و معتقد است: منهج قرآن همه اساطیر و تصورات غامض و مبهمى را که جوامع جاهلى در آن روزگار درباره طبیعت پیامبران و وظیفه آنها ترویج مى‏نمودند دور ریخته و به دور از هرگونه خرافه‏گویى، اسطوره‏بافى، آلایش و اختلاط، و انحراف تصورى و ایمانى با شفافیت، بساطت، صداقت و واقع‏نگرى بى‏نظیرى، شخصیت و مسئولیت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را ترسیم نموده است. 18

        3. مفسّر فى ظلال ضرورت تذوق عملى و عینى برخى مباحث اعتقادى را طى یک تجربه روحى و عقلى براى فهم حقیقى آن مباحث، از دیگر ویژگى‏هاى منهج قرآن در عرصه مباحث عقیدتى، مى‏داند! وى مسئله «جبر و اختیار» را که در میان فِرَق کلامى اهل‏سنت به صورتى پرتنش و بى‏حاصل و متأثر از منطق و فلسفه یونانى و آموزه‏هاى لاهوتى مسیحى مطرح گردیده، نمونه‏اى براى این دیدگاه مى‏داند و معتقد است: لازم است این‏گونه مباحث صرفا در یک واقعیت فعلى و به صورت یک تجربه همه‏جانبه روحى، روانى و عقلى تذوق و درک شوند! سید قطب در تبیین این جدل پیچیده کلامى اظهار مى‏دارد: اگر گفته شود اراده خداوند انسان را به سوى هدایت یا ضلالت مى‏کشاند این سخن دربرگیرنده یک حقیقت فعلى و واقعى نیست؛ همچنان‏که اگر گفته شود اراده انسان تأثیرگذار اصلى است، باز هم با حقیقت عینى مطابقت نخواهد داشت. از دیدگاه وى، حقیقت خارجى این امر مبهم (مسئله جبر و اختیار) عبارت است از وجود ارتباطى دقیق و در عین حال غیبى میان اطلاق مشیت الهى، با اختیار و انتخاب بنده و جهت‏گیرى ارادى وى، به دور از هرگونه تعارض و تصادم در میان آن دو. 19

        توجیه سید قطب در این رابطه به دیدگاه شفاف و دقیق شیعه که امام صادق علیه‏السلام در عبارت کوتاه و گویاى: «لا جَبرٌ ولا تَفویضٌ بَل أمرٌ بَینَ الأمرَینِ» 20 بدان اشاره فرموده بسیار نزدیک است. 21

        4. منهج اسلامى و قرآنى با اسلوب خاص خود، که اسلوبى جاندار، حیات‏بخش، الهام‏گر و ملموس است، «حقیقت» را تنها در عبارت نمى‏ریزد؛ عبارت، صرفا سخنگوى آن است، و تنها فکر و اندیشه بشرى را مخاطب نمى‏سازد، بلکه همه کیان بشرى را با همه ابعاد و توانایى‏ها و منفذهاى معرفتى موجود در آن، مخاطب خود قرار مى‏دهد! 22 و بدین شکل، بدون هیچ‏گونه ابهام و پیچیدگى و به صورتى روان و صریح حقایق عقیدتى را به سهولت و با بیشترین اثرگذارى به انسان منتقل مى‏سازد.

         بر این اساس، گرچه برخى از فلاسفه مسلمان ـ به ویژه فلاسفه و متکلمان شیعى ـ به سبب بهره‏مندى از معارف ناب، ژرف و پرمغز اهل‏بیت علیهم‏السلام بخصوص بر مبناى خطبه‏هاى اعتقادى و اندیشه بلند و ملکوتى امام على علیه‏السلام، توانسته‏اند مباحث پرارجى را در حوزه اعتقادیات ارائه دهند، لکن با وجود آن، این فلاسفه همچنان از ارائه مباحث اعتقادى و بنیادى اسلام در قالبى اثربخش، نفوذگر و تحولگر باز مانده‏اند. از این‏رو، مخالفت سید قطب با فلسفه و مباحث آن مخالفتى از روى ریا و تزویر نیست، بلکه به زعم وى این مخالفت از عدم تناسب آن مباحث، با منهج و اسلوب قرآن در ارائه معارف و حقایق عقیدتى ناشى مى‏شود؛ چنان‏که او خود در این راه، قدم پیش نهاده و با تألیف دو کتاب خصائص التصورالاسلامى و مقوّمات التصورالاسلامى و با در افکندن طرحى نو در این ارتباط، مى‏کوشد صداقت و حقانیت ادعاى خویش را به اثبات برساند. البته با توجه به اینکه ارائه این طرح نو در دوره اختناق و فشار همه‏جانبه بر مؤلف و حبس و حصر او بوده است، 23 طبیعتا از ضعف و کاستى برکنار نخواهد بود.

    اظهار بدبینى نسبت به معارف جدید غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن

    با اندکى تأمّل مى‏توان مجموعه معارف و دستاوردهاى جدید غیراسلامى را در دو بخش «دستاوردهاى فکرى و دینى مستشرقان و مبشّران» و «دیدگاه‏ها و نظریات جدید تمدن غرب در ارتباط با انسان، زندگى و هستى» دسته‏بندى نمود و دیدگاه سید قطب را به صورت مجزا و به تفصیل درباره هریک از این دو بخش جویا شد.

         پیش از بررسى دلایل تفصیلى سید قطب در ارتباط با دو بخش مزبور، 24 نخست به تبیین قواعد و مبانى کلى وى براى ردّ معارف و دستاوردهاى علمى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى غیراسلامى مى‏پردازیم.

     دلایل سید قطب براى طرد معارف نو غیراسلامى

    با بررسى دقیق و گسترده در آثار و تألیفات سید قطب ـ به ویژه در تفسیر فى ظلال‏القرآن که دائره‏المعارف آثار و افکار وى به شمار مى‏رود ـ نمایان مى‏گردد که دو عامل در مخالفت شدید وى با معارف جدید غرب، نقش عمده دارند؛ به گونه‏اى که سایر دلایل و عوامل، از این دو عامل اساسى نشأت مى‏گیرند. این دو عامل عبارتند از:

         1. غیروحیانى و غیرالهى بودن ریشه و منشأ این معارف؛

         2. خصومت جدّى و مستمر متولیان این معارف با اسلام و معارف آن.

         در ذیل، به بررسى این دو عامل مى‏پردازیم:

    منشأ غیرالهى معارف جدید

    در یک نگاه کلان، منشأ همه علم و اطلاع بشر ذات بارى‏تعالى است. تحولات و دگرگونى‏هایى که در عرصه دانش رخ مى‏دهد محصول تجربیات و پى‏گیرى‏هاى اشخاص و افراد جوینده است که منشأ آن، تلاش فکرى و ذهنى و سخت‏کوشى‏هاى بشرى است. این تلاش و کوشش ذهنى و بدنى نیز اگر با نگاهى گره‏گشا براى بشریت و به قصد خدمت‏رسانى به نوع انسان صورت گیرد و در آن ضوابط و شرایط موردنیاز براى تأمین این هدف ارزشمند، لحاظ گردد و در پسِ آن انگیزه‏هاى حقیقتا تعالى‏طلبانه و خداخواهانه نهفته باشد خود به خود به امرى مهم و مقدس مبدل مى‏گردد.

          لکن در این میان، گاه آگاهى‏ها، افکار و تجربیاتى شکل مى‏گیرد که در پس ذهن و زبان متولیان و جویندگان و یابندگان آن، نه تنها انگیزه‏هاى الهى و یا حتى انسانى جایى ندارد، بلکه این کوشش‏ها و دستاوردها با نگاهى یک‏جانبه و صرفا مادى و منفعت‏گرایانه صورت مى‏بندد؛ به گونه‏اى که در پى آن خسارت‏ها و تباهى‏هایى در عرصه فکر و عمل و یا در عرصه فطرت بشرى و طبیعت موردنیاز براى زیست بشر و دیگر جانداران رخ مى‏دهد و بین آنها با ارزش‏ها و شعائر انسانى تقابل‏هایى به چشم مى‏خورد.

         بر این اساس، ناگفته پیداست که مقصود سید قطب از منشأ الهى نداشتن معارف جدید، نمى‏تواند این باشد که از نظر وى لازم است همه علوم و اندیشه‏ها و بینش‏ها در همه حوزه‏هاى علمى از کتب آسمانى دریافت گردد تا در غیر این صورت، لازم آید که آن علوم به جرم جدا بودن از متون مقدس و ناشى شدن از صرف تلاش و تعالى فکرى و ذهنى انسان متهم به نداشتن منشأ الهى شوند، بلکه قطعا اشکال مطرح‏شده از جانب وى متوجه آن دانش‏ها و بینش‏ها و دستاوردهایى است که با جهت‏گیرى صحیح انسانى براى پیمودن مسیر رشد و تکامل راستین در تضادند. 25

        مطابق با درک و تصوّر سید قطب از آیات قرآن و نصوص قطعى اسلام، منهج اسلام از همه مذاهب، منهج‏ها، تصورات و معتقدات غیراسلامى متمایز و متفرد است. این تمایز و تفرد از آغاز شکل‏گیرى جامعه و امت اسلامى وجود داشته و همچنان و لزوما تا روز قیامت نیز تداوم خواهد داشت. استدلال وى در این رابطه آن است که وجود دو وصف ـ مثلاً «اسلامى» و «غیراسلامى» ـ براى یک شریعت، یا یک وضعیت، یا یک نظام، به صورت همزمان ممکن نیست. اسلام فقط «اسلام» است و شریعت اسلامى فقط «اسلامى» است. 26 مفسّر فى ظلال‏القرآن تغییر قبله مسلمانان از  «بیت‏المقدس» به «کعبه» را رمز جدایى و افتراق امت اسلامى در همه ابعاد و جهات زندگى از دیگر امت‏ها و ملت‏ها معرفى مى‏کند؛ 27 همچنان‏که توصیف قرآن از امت اسلام و معرفى آن به عنوان «بهترین امت» 28 را بیانگر این تمایز مى‏داند. البته از نگاه وى، اقتضاى بهترین امت بودن عبارت است از پیشرو، پیش‏قراول و راهبر بودن آن امت در همه عرصه‏هاى اعتقادى، معنوى، اخلاقى، علمى، اجتماعى و در عرصه عمران و آبادانى زندگى دنیوى و حتى در راهبرى و مدیریت دیگر امت‏ها و دستگیرى از آنها و عنایت و بخشش نسبت به آنها. 29 گو اینکه سید قطب ـ نیز همچون بسیارى از متفکران مسلمان و مطابق با اسناد فراوان و اعترافات صورت‏گرفته از جانب غربى‏ها ـ معتقد است: این برترى و پیش‏قراولى در مراحلى از حیات اسلام براى امت اسلامى تحقق یافته و امت اسلامى در آن دوران هم به لحاظ علمى و پیشرفت مادّى و هم به لحاظ اعتقادى و معنوى، براى غیرمسلمانان، الگو و سرمشق بوده و اصلاحات و تحولاتى را در امور زندگى آنان ترتیب داده است. 30

         از سوى دیگر، با توجه به اینکه قرآن کریم به منظور تصحیح عقاید اهل کتاب، که مملو از تحریف، انحراف، اساطیر و افسانه‏هاست، و براى تصحیح اعتقادات و اندیشه‏هاى سایر ملل دنیا، به ویژه مشرکان جزیره‏العرب، نازل شده و عهده‏دار همه این وظایف سترگ و خطیر گردیده است، 31 زیبنده نیست مسلمانان با دارا بودن چنین کتابى آسمانى که به تصحیح و تقویم اختلالات، انحرافات و افراط و تفریط‏هاى موجود در معتقدات و اندیشه‏هاى همه بشریت مى‏پردازد، خود رو به سوى افکار و اندیشه‏ها و نظریات مذاهب غیراسلامى داشته باشند و از آنها متأثر گردند.

         از نگاه سید قطب، دستاوردهاى علمى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و دیدگاه‏هاى ارائه‏شده غیراسلامى در ارتباط با مباحث هستى، حیات، انسان و تاریخ انسان، ناقص و تک‏بعدى است و از دو خصلت «مغشوش بودن» و «کورمال زدن» رنج مى‏برد! از این‏رو، مسلمانان هرگز نباید زندگى خود را با آن دیدگاه‏ها تطبیق دهند و حتى نباید در هیچ‏یک از امور فوق به اقتباس از آنها بپردازند؛ چه، اسلام هرگز به مسلمان اجازه نمى‏دهد تا اصول عقیده و شالوده‏هاى جهان‏بینى، نظام جامعه و نظام حکومتى و خط‏مشى سیاسى و انگیزه‏هاى هنرى و ادبى و... را از مصادر غیراسلامى فراگیرد. 32 البته وى در این زمینه به یک استثنا معتقد است و آن عبارت است از: جواز اخذ و اقتباس علوم محض، مانند شیمى، فیزیک، زیست‏شناسى، ستاره‏شناسى، پزشکى، صنعت، زراعت، شیوه‏هاى مدیریت (فقط در ابعاد فنّى و ادارى آن)، اسلوب کار فنى و روش‏هاى جنگ و نبرد (فقط در بعد فنى) و امثال این فعالیت‏ها از غیرمسلمانان. وى روایى و جواز فراگیرى این‏گونه از علوم را از غیرمسلمانان، به سخن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله استناد مى‏دهد، آنجا که فرمود: «أنتم أ علم بأمور دنیاکم.» 33 به علاوه، از دیدگاه وى، این علوم و امور با نگاه اسلام به زندگى، انسان، جهان هستى و با اصول و شرایط و نظام‏ها و اوضاع مرتبط با حیات فردى و اجتماعى و با اخلاق و آداب و عادات و ارزش‏ها و معیارهاى حاکم بر جامعه بى‏ارتباط مى‏باشند. گو اینکه وى در اعلان این‏جواز نیز احتیاط مى‏ورزد و نکته هوشمندانه‏اى را یادآور مى‏گردد: لازم ‏است ‏فرد مسلمان ‏حتى به‏هنگام اقتباس علوم محض از مصادر غیراسلامى، از عواقب ناپسند این علوم ـ که همراه آنهاست ـ برحذر باشد؛ زیرا این امور ـ اساسا ـ با بینش دینى به صورت عام و با بینش اسلامى به صورت خاص داراى‏خصومت بوده و مقدار اندکى از آن نیزموجب‏آلودن‏زلال معارف‏اسلامى خواهد شد. 34

    خصومت جدى و مستمر متولیان معارف غیراسلامى با اسلام

    یکى دیگر از دلایل بدبینى مفسّر فى ظلال‏القرآن نسبت به دستاوردهاى معرفتى غیراسلامى، اعتقاد وى به دشمنى ذاتى صاحبان این دستاوردها با اسلام است. او با اشاره و استناد به آیات قرآن و روایات مختلف، دشمنى و کارزار بى‏امان و مستمر اهل کتاب ـ به ویژه یهودیان را که در این عصر در قالب صهیونیزم جهانى تجلى یافته‏اند ـ با مسلمانان و آموزه‏هاى آسمانى آنان، یک حقیقت مسلّم و مشخص مى‏داند؛ امرى‏که از زمان‏پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهآغازگردیده و همچنان با وسایل و شگردهاى نو و متنوع ادامه دارد. 35

        سید قطب، یهودیان را مسئول هدایت و مدیریت جریان وضع و جعل در احادیث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و سیره آن حضرت معرفى مى‏کند 36 و معتقد است این جعل و تحریف و مبارزه امروز نیز با هدایت و تدبیر آنان و در پوشش استادان، فیلسوفان، عالمان، پژوهشگران و احیانا شاعران، نویسندگان و هنرمندانى که نام مسلمانى را با خود به همراه دارند به منظور منحرف نمودن مسلمانان از مسیر صحیح و مستقیم تعالیم دینى، در حال اجراست. 37 همچنین وى سایر اقدامات خصومت‏آمیز اهل کتاب و یهودیان را که به صورت مستمر در حال انجام است در قالب‏هایى همچون فتنه‏انگیزى، تفرقه‏افکنى، شبهه‏آفرینى، 38 خدعه، تخدیر، ظاهرسازى، دوست‏نمایى، دروغ‏گویى، تهمت، تربیت دست‏نشاندگان و مزدورانى از میان مسلمانان براى فراهم آوردن بستر پذیرش استعمار و استثمار 39 و انتقال حاکمیت از شریعت و قوانین آسمانى به قوانین و کتب بشرى، 40 و مبارزه با اسلام در قالب کنیسه، کمونیزم و آتاتورک 41 برمى‏شمرد. سید قطب به گوشه‏هایى از جنایات هولناک دشمنان اسلام در مناطق مختلف جهان اشاره مى‏کند و آن را مصداقى از دشمنى آشکار و بى‏امان صهیونیست‏ها و صلیبیون جهانى با امت اسلام و نشانه‏اى از کوشش پى‏گیر آنها براى مسخ و محو دین اسلام از روى زمین مى‏داند. 42

     طرح یک پرسش

    اکنون پرسش این است که منشأ دشمنى صهیونیسم جهانى و دیگر دشمنان با اسلام چیست و این دشمنى داراى چگونه ماهیتى است؟ آیا این دشمنى صرفا بر سر منافع مادى و به خاطر بیم از دست دادن آن در صورت استیلاى مسلمانان رخ نموده است؟ چه، بیشتر دشمنى‏ها و خصومت ورزیدن‏ها از این امر نشأت مى‏گیرد! یا این دشمنى به خاطر حق‏جویى و حقیقت‏طلبى آنهاست که به اشتباه و نادانسته دین اسلام و آرمان‏هاى آن را منافى با حقایق یافته‏اند؟ و...

         سید قطب این دشمنى را امرى اصیل و برنامه‏اى خباثت‏آمیز مى‏داند و عوامل آن را از یک‏سو، به قوت و متانت دین اسلام و حقیقت آشکار و منهج استوار و نظام بى‏نقص و سالم موجود در آن ارجاع مى‏دهد که دشمنان به جاى گردن نهادن به آن و تعظیم در برابر آن، از سرِ حسادت و عناد و زیاده‏خواهى پرچم دشمنى با آن را برافراشته‏اند 43 و از سوى دیگر، وجود و ظهور دشمن بر سر راه امتى که قصد برکشیدن خود و پرکشیدن و پرواز تا اوج ترقى و تعالى مادى و معنوى را دارد امرى طبیعى و قابل پیش‏بینى مى‏داند.

         البته ـ همان‏گونه که سید قطب نیز یادآور گردیده 44 ـ مصیبت بزرگ‏تر از خصومت دشمنان اسلام آن است که با وجود این دشمنى آشکار و غیرقابل انکار، 45 برخى از مسلمانان ـ ساده‏اندیشانه ـ همچنان به دشمنان خویش مراجعه مى‏کنند و در دست‏یابى به امور و علوم موردنیاز خویش آنان را راهنما و مرجع تلقّى و اقتباس قرار مى‏دهند! و تأسف‏بارتر اینکه گاه برخى از آنها به این شاگردى مى‏بالند و بر اساس آن، خود را روشنفکر مى‏نامند!

         مسئله مهم دیگر در ارتباط با علل دشمنى تمدن جدید غرب با آموزه‏هاى دینى، آن است که به سبب برخوردها و تنش‏هایى که میان دانشمندان این نهضت با حاکمان مستبد و خون‏ریز کلیسا رخ داده است، این برخوردها آثار و عواقب شوم خود را به شکلى عمیق در تمام بسترهاى فکرى و حتى در طبیعت تفکر اروپایى بر جاى نهاده است؛ از این‏رو، در تمام محصولات فکرى نهضت علمى اروپا و در تمام رشته‏هاى علمى آن رسوبات زهرآگین دشمنى با اصل تفکر دینى و با شدتى بیشتر با بینش اسلامى قابل مشاهده است! 46

        بر این اساس، سید قطب مدعى است که اسلام هرگز حاضر نیست داستان جدایى «علم» از «صاحب علم» را در مورد دانش‏هایى که با مفاهیم عقیدتى مؤثر در نگرش انسان نسبت به هستى و حیات و نشاط انسان و اوضاع و ارزش‏ها و اخلاق و عادات او، و با دیگر امور متعلق به نفس انسان و نشاط او مرتبط‏اند، بپذیرد و نسبت به این مهم بى‏اعتنا باشد. 47

        بدین‏سان روشن مى‏گردد که بدبینى مفسّر فى ظلال نسبت به معارف غیراسلامى بر بنیان‏هاى عمیقى مبتنى و بر توجیهات استوارى تکیه دارد و برخاسته از تعصب و احساس خشک نیست.

    دیدگاه‏هاى نوین تمدن غرب در ارتباط با انسان، زندگى و هستى

    بخش دیگرى از معارف و دستاوردهاى تمدن غرب عبارت است از دستاوردهایى که به دنبال حرکت علمى ـ تجربى یا به اصطلاح حرکت عقلانى اروپا صورت بسته است؛ حرکتى که تحولات شگرف و وسیعى را رقم زد. البته دستاورد علمى و تجربى جدید غرب، تنها به پیشرفت مادى و رشد و رونق تولید و گسترش رفاه، دست‏یابى به نظریات و فرمول‏هاى ریاضى، فیزیک، شیمى و به طور کلى ابداع و اختراع مادى منحصر و محدود نشد، بلکه به تبعِ آن به دیدگاه و تفسیر و قرائت جدیدى از خداوند، هستى، انسان و زندگى نیز منجر شد. این فهم و تفسیر جدید، دستاوردى کاملاً عقلانى و علمى بود و آموزه‏ها و تعالیم دینى هیچ‏گونه نقشى در آن نداشتند. همین تفسیر جدید، شکل نهایى تمدن غرب را در برابر دیگر تمدن‏ها متمایز نموده و دیدگاه‏ها و نظریات اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سیاسى ویژه‏اى را در حوزه تمدنى غرب به دنبال داشته است. بدین‏سان، تمدن جدید غرب مشتمل بر دو بعد اساسى است:

         1. بعد علمى، تجربى و صنعتى؛

         2. بعد انسانى، فرهنگى و اجتماعى.

         نگاه سید قطب به این هر دو بعد، یکسان نیست. از دیدگاه وى، مجال اصلى و گسترده عقل تفکر و تأمّل در طبیعت و شناخت نوامیس هستى و نوآورى در عالم ماده است. 48 از این‏رو، عقل بشر را از این توانایى برخوردار مى‏داند که با تأمّل در طبیعت و با انجام آزمون و خطا، به قواعد و نوامیس و سنت‏هاى هستى و طبیعت دست یابد و از این راه دستاوردهایى را براى رشد و تعالى زندگى بشر به ارمغان آورد. به علاوه، از نگاه وى، چنین فعالیت و ابداعى حتى «عبادت» خداوند محسوب مى‏گردد و به عنوان یکى از وسایل سپاس‏گزارى از نعمت‏هاى بزرگ او به شمار مى‏آید؛ چنان‏که وى چنین فعالیت و ابداعى را نشانه وفادارى انسان در رعایت شرایط پیمان خلافت مى‏داند. 49 از همین‏رو، وى بهره‏مندى مسلمانان از این بخش از دستاوردهاى تمدن جدید و فراگیرى و اکتساب آن را از صاحبان و ابداع‏کنندگان آن جایز و بى‏اشکال مى‏داند. 50 البته سید قطب با تیزبینى نکته جالبى را یادآور مى‏شود. او معتقد است: با وجود مهیا بودن بستر بهره‏مندى از این دستاوردها، تلاش براى دست‏یابى و کشف مستقل این علوم و دستاوردها از جانب مسلمانان واجب‏کفایى است وخودکفایى‏جامعه‏اسلامى‏امرى‏ضرورى است؛ هرچند تا زمان فراگیرى مستقل این دانش‏ها، براى مسلمانان جایز است تا این علوم تجربى و کاربردى را از مسلمان و غیرمسلمان فراگیرند و به کار بندند. 51

        استدلال وى در اعلان این جواز مبتنى بر این نکته است که این قبیل علوم و دستاوردها در تکوین نگرش انسان مسلمان نسبت به حیات، جهان هستى، انسان و غایت وجودى او و نسبت به وظیفه حقیقى و نوع ارتباطاتى که انسان با وجود پیرامون خود، و با خالق هستى دارد مدخلیّت ندارد؛ چنان‏که با اصول، قوانین، نظام‏ها و شرایطى که حیات فردى و اجتماعى انسان را سامان مى‏دهد، و با اخلاق، آداب، عادات، سنت‏ها، ارزش‏ها و معیارهایى که بر جامعه بشرى حاکم است و به آن شکل مى‏دهد بى‏ارتباط‏اند؛ از این‏رو، انحراف عقیدتى بشر را در پى نداشته و او را به سوى جاهلیت سوق نمى‏دهند. 52

        این در حالى است که روى دیگر سکه تمدن و فرهنگ غرب، معیارها، ضوابط، ارزش‏ها، آداب، قوانین، نظریات و بینش‏ها و نگرش‏هایى است که در ارتباط با خدا، انسان، زندگى و جهان هستى است و ابعاد مختلف اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى زندگى بشر را دربر مى‏گیرند. سید قطب این بخش از تمدن غربى و مادى را به شدت مورد انتقاد قرار مى‏دهد و در برابر آن، موضع سخت‏گیرانه و تندى نشان مى‏دهد. از نگاه وى، آنچه تمدن مادى در این ارتباط بدان دست یازیده، مشتمل بر آثار عقل بشرى، اندیشه صحیح علمى و منهج درست اندیشیدن نیست و از نشانه‏هاى علم راسخ نیز تهى است؛ چه، عقل و علم، انسان را به سوى خداوند خالق سوق مى‏دهند و انسان را بر آن مى‏دارند تا در مواجهه با جهان هستى، و به هنگام تأمّل در نوامیس و قوانین آن، به وجود خالق تدبیرگر و به وحدانیت آفریننده مدبّر هستى گواهى دهد. اندیشه علمى بیهوده نبودن آفرینش جهان هستى را درمى‏یابد و بر حکومت قوانین قطعى و صادق بر آن، گواهى مى‏دهد؛ همچنان‏که خردورزى و بهره‏گیرى از اسلوب علمى راستین، وجود جهان آخرت را تصدیق مى‏کند. حال آنکه، برخلاف چنین امرى، روش به اصطلاح عقلى و علمى تمدن غرب به انکار خداوند، بت‏پرستى جدید، اثبات اتفاقى بودن آفرینش و خود به خودى بودن حیات، انکار قیامت و غایت زندگى بشرى، انکار غیب، روح و... انجامیده است. بر این اساس، سید قطب نه تنها اطلاق عنوان علم‏گرایى و خردورزى را زیبنده این دستاورد نمى‏بیند، بلکه آن را سزاوار اطلاق عنوان هواپرستى، خرافه‏پرستى، شهوت‏رانى، علم ناقص و سطحى، حماقت و جهالت مى‏داند. 53 بخشى از سخن وى در این زمینه چنین است:

    در تمدن مادى بین هستى و خالق آن و بین علوم هستى‏شناسى و حقیقت ازلى و ابدى، فاصله و انقطاع به وجود آمده، حال آنکه علوم هستى‏شناسى و طبیعت‏شناسى از این ویژگى برخوردارند که به عبادت خداوند متحوّل شوند و به زندگى بشر قوام و رسوخ و جهت‏گیرى الهى ببخشند. در تمدن مادى، علم که زیباترین هدیه خداوند به بشر است، به لعنتى مبدّل گردیده تا انسان را از خداوند دور سازد و زندگى او را به جهنمى ناشناخته و مملو از اضطراب و تهدید، دگرگون سازد و به لحاظ روانى نیز پوچى و بیهوده بودن را بر وى مستولى نماید. 54

    حتى در ارتباط با علوم تربیتى سامان‏یافته در غرب نیز این مشکل مشهود است تا آنجا که سید قطب، که خود براى کسب تجربیات غربى‏ها در ارتباط با مسائل تربیتى روانه کشور آمریکا مى‏گردد، پس از دو سال اقامت در این کشور، سخن صریح و تنبّه‏آمیزى را مطرح مى‏کند. او نسبت به اجراى همه شیوه‏هاى تعلیم و تربیت آمریکا در کشورش هشدار داده و اظهار مى‏دارد:

    شیوه‏هاى تربیتى آمریکا براى مردم ما مضر و خطرآفرین است. آمریکا داراى این شایستگى نیست که الگوى تربیتى و انسانى جهانیان باشد؛ زیرا چنین امرى به یک فاجعه انسانى منجر مى‏شود. آمریکا تنها از این شایستگى برخوردار است که کارخانه بزرگ (تولیدات مادى) براى جهانیان باشد و به بهترین وجه از عهده این وظیفه برآید. 55

    همچنین وى در ضمن نامه‏اى که از آمریکا براى یکى از دوستان خویش مى‏فرستد، اظهار مى‏دارد:

    آمریکا بزرگ‏ترین دروغى است که جهان تاکنون به خود دیده است. زندگى در اینجا بر پایه لذّت و بهره علمى (پراگماتیسم) بنا شده، و براى ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى حسابى باز نشده و همه ارزش‏ها در نزد اینان مسخره است. لذا از تجارب آمریکا تنها مى‏توان براى تحقیقات علمى مانند الکترونیک، فیزیک، شیمى، کشاورزى و... بهره برد، و استفاده از آن براى بررسى‏هاى نظرى و مسائل فکرى کارى بس اشتباه است. 56

    پرسشى دیگر

    اکنون سؤال این است که به راستى سبب این فراز و فرود تعجب‏برانگیز در نقش و کارکرد علم چیست؟

         مفسّر فى ظلال‏القرآن عامل آن را در بى‏ایمانى صاحبان آن علوم به خداوند و در عدم ذکر و یاد پروردگار هستى از سوى آنها و مأنوس نبودن آنان با پروردگار جست‏وجو مى‏کند. از این‏رو، وى با ردّ این شیوه دانش‏اندوزى «منهج ایمانى» را شیوه‏اى مى‏داند که نه تنها ذرّه‏اى از ارزش نتایج و دستاوردهاى «منهج علمى» در درک حقایق مفرد، نمى‏کاهد، بلکه با ایجاد ارتباط میان خود این حقایق، و با ارجاع آن حقایق به حقایق بزرگتر، و با پیوند زدن آنها به قلب بشر، آن حقایق و دستاوردها را از حالت خشک و ذهنى صرفْ خارج نموده به نغمه‏ها و آهنگ‏هایى مؤثر و جذّاب و نوازشگر براى مشاعر انسان و براى زندگى او مبدّل مى‏سازد. وى به منظور ایجاد پیوند میان حقایق علمى با شعور انسان و زندگى او، بازگشت به منهج ایمانى را در عرصه تحقیقات و پژوهش‏هاى علمى، بسیار ضرورى مى‏داند. 57

        سید قطب با اشاره به شبهات گمراه‏کننده‏اى که در ارتباط با منهج ایمانى مطرح گردیده‏اند، این شبهات را ساخته و پرداخته گروهى از گمراهان فریبکار که دشمن بشریت به شمار مى‏آیند، مى‏داند. او در پاسخ به این ادعا که گفته مى‏شود: «منهج ایمانى با نوآورى‏هاى مادى ناسازگار است؛ از این‏رو، انسان یا باید آن منهج را بپذیرند و یا نوآورى‏هاى مادى را»، اظهار مى‏دارد:

    منهج ایمانى نه تنها با نوآورى‏هاى مادى و علمى دشمن نیست، که مروّج آن نیز هست. البته این منهج، ابداعات علمى را مدیریت مى‏کند و آنها را در مسیر صحیح قرار مى‏دهد تا انسان براساس آنها بتواند مأموریت و مسئولیت جانشینى و خلافتى را که خداوند در زمین بر دوش او گذاشته، به جا آورد. 58

    همچنین سید قطب با اشاره به نکته‏اى هوشمندانه و حکیمانه، که آن را حقیقتِ بزرگِ مغفول و مستور از افکار، عقول، ضمائر و واقعیات بشر کنونى مى‏نامد، 59 یادآور مى‏گردد که در منهج ایمانى «دین» در جاى «دنیا» و «سعادت اخروى» در جاى «سعادت دنیوى» قرار نمى‏گیرد؛ در این منهج مسیر آخرت از دنیا مى‏گذرد.

         بدین شکل، وى با اعتراف صریح به عدم منافات دین‏دارى با توسعه و پیشرفت علمى و مادى، و عدم دشمنى منهج ایمانى با رشد و رونق مادى زندگى انسان، و حتى با تأکید بر ضرورت تلاش و توجه مسلمانان نسبت به این امور و کسب تبحر و خودکفایى در آنها، 60 راه خویش را از مسیر برخى مدعیان دروغین دین‏مدارى که ـ با کج‏فهمى و انحراف ـ درصدد سیطره دادن سایه جمود و خمود بر زندگى انسان و بیگانه نمودن آن از هرگونه نشانه رشد و شکوفایى و نشاط مادى مى‏باشند، جدا مى‏کند و خود را در جرگه مصلحان هوشمندى قرار مى‏دهد که با بصیرت و روشن‏بینى درصدد معرفى جهت‏گیرى‏هاى حقیقى دین و متحرک و پویا نمایاندن تعالیم آن هستند.

         شایان ذکر است که ضرورت مبتنى بودن توسعه زندگى انسان بر طبق منهج ایمانى، در دیدگاه مفسّر فى ظلال از این واقعیت مسلم نشأت مى‏گیرد که تمدن مادى و به ظاهر علمى غرب، با وجود سر دادن شعارهاى جذاب و فریبنده‏اى همچون تقدّم، تطوّر، تجدّد، علم‏گرایى، آزادى، انقلاب، و... و على‏رغم همه پیشرفت‏هاى خیره‏کننده و شگرفش تاکنون نتوانسته بشر را به سعادت راستین نایل سازد. 61 به علاوه، علم به جاى آنکه گام به گام بشر را به خداوند نزدیک کند، مرحله به مرحله او را از خداوند دور نموده، و همه این عواقب ناخوشایند و آزاردهنده بیانگر آن است که این تمدن در پرتو منهج الهى ره نپوییده و نتوانسته براى زندگى بشر نظامى تدارک ببیند که بین توانایى‏ها و نیروهاى انسان و بین دنیا و آخرت، بین افراد و گروه‏ها و بین ضرورت زندگى و وظایف انسان، هماهنگى طبیعى، گسترده و آرام‏بخشى ایجاد نماید. 62 از این‏رو، مى‏توان به این نتیجه رسید که هرگونه استفاده و اکتساب از مصادر و منابع غیراسلامى ـ بجز در علوم محض، کاربردى و نوآورى‏هاى مادى ـ ممنوع و نارواست و یک فرد مسلمان نباید در مسائل مختص به عقیده و جهان‏بینى، یا در مسائل مختص به عبادات و اخلاق و سلوک و ارزش‏ها و معیارها، و یا در مسائل مختص به مبادى و اصول نظام سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و یا در امور مرتبط با تفسیر انگیزه‏هاى نشاط انسانى و حرکت تاریخ بشرى از مصدر و مرجعى جز مصدر و منبع الهى تلقّى و تلمّذ نماید؛ 63 چه، این امور در حوزه حاکمیت خداوند و شریعت او قرار دارند و در ارتباط با آنها، باید صرفا بر طبق رهنمود الهى عمل نمود تا شرط پذیرش عبودیت انسان نسبت به خداوند رعایت گردد؛ چراکه عدم رعایت این امر به معناى خروج از حاکمیت و شریعت الهى و به جا نیاوردن عبودیت حق‏تعالى است. 64

    اعتقاد راسخ به چیرگى و رهبرى برنامه اسلام بر جهان

    ممکن است در ذهن و ضمیر متفکران و آینده‏اندیشان دغدغه سرنوشت آینده جهان همراه با نگرانى پى‏گیرى شود. گو اینکه در آموزه‏هاى قرآنى و وحیانى تکلیف روشن و مشخصى براى رهبرى جهان در آینده‏اى که رو به پایان آن دارد ذکر شده است و طبیعتا متفکران و پژوهندگان مسلمان بر طبق آنچه از جانب خداوند وعده داده شده است، دیدگاهى امیدوارانه و آرزومندانه دارند. در این زمینه سید قطب با ارائه استدلالى روشن و صریح به تبیین این بشارت الهى مى‏پردازد. از نگاه وى، رهبرى تمدن مادى غرب بر جهان پذیرفتنى نیست و جهان امروز نیازمند مکتب و اندیشه راهبرانه‏اى است که در عین پرداختن به بعد توسعه‏اى و تمدنى، به مدد برخوردارى از روشى اصیل، مثبت و واقع‏نگر، بشر را به ارزش‏هاى جدید و کامل‏ترى تجهیز کند. وى معتقد است: تنها «اسلام» است که این ارزش‏هاى جدید و این الگو را در اختیار دارد؛ زیرا منهج‏ها و روش‏هاى مادى با وجود بهره‏مندى از قالب‏ها و عناوین مختلف و متنوع، به سبب مبتلا بودن به کاستى و کورى 65 صلاحیت بر عهده گرفتن رهبرى و مدیریت بشریت را ندارند. علاوه بر آن، تفکر مادى، الحادى و کمونیستى به زودى فرو خواهد ریخت 66 و تفکر سرمایه‏دارى نیز ـ پس از آن ـ به چنین سرانجامى دچار خواهد شد. 67 بر این اساس، این تنها برنامه و منهج اسلامى و ایمانى است که به سبب مشتمل بودن بر امتیازاتى همچون بساطت، شفافیت، عمومیت، آسان‏گیرى، تناسب و تطابق با سرشت طبیعى انسان و به دلیل توانایى پاسخ دادن به نیازهاى واقعى بشر، و به علت برنامه کامل و جامع آن، نیز به سبب نیاز بشریت به این برنامه، هدایت و مدیریت آینده جهان را از آنِ خود خواهد نمود و به تدبیر و تمشیت آن خواهد پرداخت؛ و هیچ مانعى نمى‏تواند بر سر راه تحقق حتمى و قطعى این وعده قرار گیرد. 68

    سخن آخر

    ـ در ارتباط با شیوه ارائه مباحث اعتقادى و اندیشه‏هاى بنیانى، سید قطب معتقد به التقاطى و ناکارآمد و ناقص بودن «فلسفه اسلامى» در ارائه این‏گونه از مباحث است. وى عرضه و آموزش این مباحث را در قالب و سبکى جدید که ـ لزوما ـ مى‏باید برگرفته از سبک قرآنى باشد، ضرورى مى‏داند.

         ـ دیدگاه سید قطب در ارتباط با دستاوردهاى خاورشناسانه پژوهشگران غربى، بسیار بدبینانه است و مستشرقان را از عوامل فکرى استعمار مى‏داند و فعالیت‏هاى خاورشناسانه آنها را ـ به ویژه در بعد اسلام‏شناسانه و قرآن‏پژوهانه آن ـ قرین غرض‏ورزى و دشمنى و همراه با جهالت معرفى مى‏کند.

         ـ در ارتباط با دستاوردهاى جدیدِ فکرى، علمى، تجربى و فناورانه غرب، سید قطب قایل به تفکیک است. وى کسب و دریافت این دستاوردها را در بعد «تجربى و صنعتى صرفْ» تقریبا بدون اشکال مى‏داند. البته ضرورت تلاش و تکاپوى مسلمانان را براى خودکفایى در این امور یادآور مى‏گردد.

         وى نسبت به دریافت و کسب بعد «فکرى، انسانى، فرهنگى» آن، به شدت هشدار مى‏دهد و هرگونه اقتباس و تلقّى را در این حوزه، بسیار خطرآفرین مى‏داند.


    • منابع
      • ـ بدوى، احمدمحمّد، «تحلیل الفن و الأدب‏الاسلامى عند سید قطب»، التوحید، ش 4، 1406ق، ص 93ـ106.
      • ـ حکیمى، محمّدرضا، دانش مسلمین، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379.
      • ـ حمودة، عادل، سید قطب من القریة الى‏المشنقة، قاهره، سینا للنشر، 1987م.
      • ـ دسوقى، محمّد، «وحدة کیان الامه‏الاسلامیة فى نظر سیدقطب»، رساله‏التقریب، ش 2، 1414ق، ص 179ـ186.
      •  ـ رضوان، سید، «زیست‏گاه ایدئولوژیک و سیاسى جنبش‏هاى اسلامى معاصر»، ترجمه مجید مرادى، پگاه حوزه، ش 22، 1380، ص 16ـ30.
      • ـ رفاعى، عبدالجبار، منهج الشهیدالصدر فى تحدید الفکرالاسلامى، دمشق، دارالفکر، 1422ق.
      • ـ روحانى، سید محمّدصادق، استفتاءات قوه قضائیه، قم، سپهر، 1378.
      • ـ سیاوشى، کرم، تحلیل انتقادى مبانى و روش تفسیرى سید قطب در فى ظلال‏القرآن، تهران، بین‏الملل، 1389.
      • ـ صدوق، محمّدبن على، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینى طهرانى، قم، جامعه مدرسین، 1387ق.
      • ـ ـــــ ، عیون اخبارالرضا، تصحیح شیخ حسین اعلمى، بیروت، مؤسسه‏الاعلمى للمطبوعات، 1404ق.
      • ـ صلاح خالدى، عبدالفتاح، آمریکا من الداخل بمنظار سید قطب، چ سوم، جدة، دارالمنارة، 1381.
      • ـ ـــــ ، سیدقطب من المیلاد الى الاستشهاد، ترجمه جلیل بهرامى‏نیا، تهران، احسان، 1408ق.
      • ـ قرضاوى، یوسف، لقاءاتٌ و محاوراتٌ حولَ قضایاالاسلام و العصر، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1421ق.
      • ـ قطب، سیدمحمّد، العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، چ پانزدهم، مصر، دارالشروق، 1423ق.
      • ـ ـــــ ، المستقبل لهذا الدین، چ شانزدهم، قاهره، دارالشروق، 1425ق.
      • ـ ـــــ ، خصائص التّصورالاسلامى، ترجمه سیدمحمّد خامنه‏اى، تهران، مؤسسه ملى، 1354.
      • ـ ـــــ ، خصائص التصورالاسلامى، چ پانزدهم: قاهره، دارالشروق، 1423ق.
      • ـ ـــــ ، فى ظلال‏القرآن، چ بیست و پنجم، قاهره، دارالشروق، 1425ق.
      • ـ ـــــ ، معالم فى طریق، ترجمه محمود محمودى، تهران، احسان، 1378.
      • ـ ـــــ ، مقوّمات التصورالاسلامى، قاهره، دارالشروق، 1986م.
      • ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، کافى، تحقیق على‏اکبر غفارى، چ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق.
      • ـ محمّدى رى‏شهرى، محمّد، العقل و الجهل فى الکتاب والسنة، بیروت، دارالحدیث للطباعة والنشر والتوزیع، 1421ق.
      • ـ مرادى، مجید، «تقریر گفتمان سید قطب»، علوم سیاسى، ش 22، بهار 1382، ص 195ـ215.

    • پى نوشت ها

      -1 استادیار دانشگاه بوعلى سینا همدان. دریافت: 19/10/88 ـ پذیرش: 19/6/89.                                                       Karam.siyavoshi@yahoo.com

      1 ـ بخشى از پیام آیت‏اللّه جوادى آملى به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه پیام نور، آذرماه 1387.

      2 ـ براى آگاهى بیشتر از تحولات زندگى و افکار سید قطب، ر.ک: کرم سیاوشى، تحلیل انتقادى مبانى و روش تفسیرى سید قطب در فى ظلال القرآن، ص 11ـ32.

      3 ـ سیدمحمّد قطب، خصائص التصورالاسلامى، ص 15.

      4 ـ نک: همو، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 116، 220، 232، 291، 438، 510، 601، 606؛ ج 2، ص 1008، 1011، 1305، 1318، 1370؛ ج 4، ص 1888، 1891، 2221، 2223؛ ج 5، ص 2756، 3149؛ ج 6، ص 3353 و 4002.

      5 ـ نک: همو، خصائص التصورالاسلامى، ص 10ـ22.

      6 ـ احمد محمد البدوى، «تحلیل الفن و الادب‏الاسلامى عند سید قطب»، التوحید، ش 4، ص 97ـ98؛ سید قطب، العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، ص 20.

      7 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 53.

      8 ـ همان، ج 2، ص 1204 و 1227.

      9 ـ همو، خصائص التصورالاسلامى، ص 11ـ12.

      10 ـ همان، ص 12ـ13.

      11 ـ نک: همان، ترجمه سیدمحمّد خامنه‏اى، ص 140 پاورقى.

      12 ـ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 6، ص 3530؛ همو، خصائص، ص 10؛ عبدالجبار رفاعى، منهج الشهید الصدر فى تحدید الفکرالاسلامى، ص 110.

      13 ـ عبدالجبار رفاعى، همان، ص 99ـ102.

      14 ـ سیدمحمّد قطب، خصائص، ص 12.

      15 ـ همان، ص 17ـ18.

      16 ـ همان، ص 13.

      17 ـ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 2، ص 764.

      18 ـ همان، ج 2، ص 1093ـ1094.

      19 ـ همان، ج 2، ص 718ـ719، 1204؛ ج 3، ص 1226ـ1227، 1821؛ ج 6، ص 3917ـ3918، 3763ـ3764. البته این جدل در میان اهل‏سنت مطرح شده و داراى چنین وضعیتى است.

      20 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 1، ص 16؛ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا، تصحیح شیخ حسن اعلمى، ج 2، ص 114؛ همو، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینى طهرانى، ص 206 و 362.

      21 ـ بسیارى از مجادلات گذشته و حال علماى اهل‏سنت به خاطر دور بودن آنها از آموزه‏هاى روان و راهگشاى اهل‏بیت پیامبر علیهم‏السلاماست!

      22 ـ سیدمحمّد قطب، خصائص، ص 16؛ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 6، ص 3530.

      23 ـ سیدمحمّد قطب بخش‏هایى از کتاب مقومات التصورالاسلامى را در آخرین روزهاى حیات خویش در زندان، و بر روى اوراق بازجویى مکتوب کرده است. نک: سیدمحمّد قطب، مقومات التصورالاسلامى، مقدّمه محمّد قطب، ص 5ـ7.

      24 ـ براى جلوگیرى از به درازا کشیدن بحث، بسط دیدگاه سید قطب در ارتباط با خاورشناسان به مجالى دیگر موکول مى‏گردد.

      25 ـ زیرا اگر دستاورد و اندیشه‏اى ـ حقیقتا ـ از عقل سرچشمه گرفته باشد و از هوس‏ها و شهوات به دور باشد، طبق قاعده ملازمه، منطبق بر شریعت و آموزه‏هاى آسمانى خواهد بود. ر.ک: سید محمدصادق روحانى، استفتاءات قوه قضائیه، ص 7؛ نیز ر.ک: محمّد محمّدى رى‏شهرى، العقل والجهل فى الکتاب والسنة، ص 17، 49ـ51.

      26 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 3، ص 1239.

      27 ـ همان، ج 1، ص 128ـ129.

      28 ـ آل‏عمران: 110.

      29 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 447؛ همو، معالم فى‏الطریق، ترجمه محمود محمودى، ص 165.

      30 ـ براى مثال اروپاییان با برخوردارى از فرهنگ و تمدن اسلامى، «رنسانس» گسترده‏اى را در زمینه علمى و پیشرفت مادى شکل دادند؛ همچنان‏که برخى از رهبران دینى و مذهبى آنها مانند مارتین لوتر و... با اثرپذیرى از اسلام، اصلاحاتى را در دین مسیحیت رقم زدند. (نک: سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 2، ص 819. مسئله بهره‏مندى و استفاده تحول‏آفرین تمدن غربى از دستاوردهاى علمى مسلمانان به قدرى روشن و غیرقابل تردید است که بسیارى از اندیشمندان و سیاستمداران غربى در دوره‏هاى مختلف تاریخى بدان اذعان نموده‏اند. (نک: محمدرضا حکیمى، دانش مسلمین، ص 105ـ141).

      31 ـ آیات متعددى از قرآن بر این امر اشاره دارند. (ر.ک: سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 2، ص 815؛ براى مطالعه بیشتر، ر.ک: همو، خصائص، ص 23ـ40).

      32 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 4، ص 2131ـ2132؛ ج 4، ص 2074ـ2100؛ همو، معالم فى‏الطریق، ص 164ـ170.

      33 ـ شیعه این روایت و جریانى را که راویان اهل‏سنت معتقدند در ضمن آن، پیامبر این سخن را ایراد فرموده نمى‏پذیرد. البته سید قطب کوشیده تا گستره «شئون و امور دنیایى» مورد اشاره در این حدیث را معدود و محدود توصیف نماید و این شئون را در حیطه علوم مادى محض و تطبیق‏ها و تجربیات عملى صرف، منحصر نماید. (ر.ک: سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 4، ص 2074)

      34 ـ سیدمحمّد قطب، معالم فى الطریق، ص 164ـ165، 170، 176ـ177؛ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 439ـ440؛ ج 4، ص 2074.

      35 ـ همو، معالم فى‏الطریق، ص 171ـ173؛ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 83ـ84، 105، 227ـ228، 355ـ356، 411، 414، 536؛ ج 2، ص 674، 676، 960، 961، 966ـ967.

      36 ـ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 2، ص 960ـ961؛ ج 4، ص 2128.

      37 ـ همان، ج 1، ص 415.

      38 ـ همان، ج 1، ص 380، 434و443.

      39 ـ همان، ج 2، ص 924ـ925 و 1033.

      40 ـ همان، ج 3، ص 1194.

      41 ـ همان، ج 2، ص 1088.

      42 ـ همان، ج 2، ص 910ـ914، 915، 940، 947؛ ج 3، ص 1628ـ1631؛ سیدمحمّد قطب، مقومات، ص 116. اگر بخواهیم اقدامات خصومت‏آمیز این دشمنان اسلام و انسانیت را از پسِ شهادت سید قطب تاکنون برشمریم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد شد!

      43 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 227ـ228؛ همو، المستقبل لهذا الدین، ص 92ـ93.

      44 ـ همان، ج 3، ص 1379ـ1380؛ ج 1، ص 83ـ84.

      45 ـ همان، ج 2، ص 966ـ967؛ همو، مقومات، ص 113ـ114.

      46 ـ همو، معالم، ص 176.

      47 ـ همان، ص 169ـ170.

      48 ـ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 181؛ ج 2، ص 722ـ723؛ ج 4، ص 1858.

      49 ـ همان، ج 1، ص 16.

      50 ـ دیدگاه سید قطب درباره چگونگى مواجهه مسلمانان با این علوم و دستاوردها در مبحث «منشأ غیرالهى معارف جدید» به تفصیل مطرح گردید.

      51 ـ سیدمحمّد قطب، معالم، ص 164ـ165.

      52 ـ همان، ص 165ـ166؛ نیز، ر.ک: همو، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 440.

      53 ـ نک: همو، فى ظلال‏القرآن، ج 2، ص 804؛ ج 3، ص 1357ـ1358، 1366، 1388، 1413ـ1414.

      54 ـ همان، ج 1، ص 545؛ ج 6، ص 3360.

      55 ـ ر.ک: عادل حموده، سید قطب من القریة الى المشنقة، ص 87؛ عبدالفتاح صلاح خالدى، آمریکا من الداخل بمنظار سید قطب، ص 156.

      56 ـ عبدالفتاح صلاح خالدى، سید قطب من المیلاد الى الاشتشهاد، ترجمه جلیل بهرامى‏نیا، ص 252.

      57 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 6، ص 3360؛ ج 4، ص 2227.

      58 ـ همان، ج 1، ص 16.

      59 ـ همان، ج 2، ص 931.

      60 ـ همو، معالم، ص 164ـ165.

      61 ـ همو، فى ظلال‏القرآن، ج 4، ص 2128.

      62 ـ همان، ج 1، ص 343و 440ـ441؛ ج 5، ص 2633؛ سید رضوان، «زیست‏گاه ایدئولوژیک و سیاسى جنبش‏هاى اسلامى معاصر»، ترجمه مجید مرادى، پگاه حوزه، ش 22، ص 19.

      63 ـ همان، ج 1، ص 440؛ همو، معالم، ص 164 و 170.

      64 ـ همو، معالم، ص 161ـ163.

      65 ـ برخى از اندیشمندان علاوه بر تأکید بر سخن فوق، تمدن جدید غرب را «دجال» مى‏نامند. ر.ک: یوسف قرضاوى، لقاءات و محاورات حول قضایا الاسلام و العصر، ص 193ـ194.

      66 ـ قابل ذکر است که این پیش‏بینى دقیق و هوشمندانه حدود 50 سال پیش ارائه گردیده است.

      67 ـ نک: سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 4، ص 2075ـ2076 و 2095؛ مجید مرادى، «تقریر گفتمان سید قطب»، علوم سیاسى، ش 21، ص 212. نشانه‏هاى فروپاشى این نظام نیز در حال نمایان شدن است.

      68 ـ نک: سیدمحمّد قطب، فى ظلال‏القرآن، ج 1، ص 511؛ همو، المستقبل لهذا الدین، ص 89ـ96؛ محمّد دسوقى، «وحدة کیان‏الامة الاسلامیة فى نظر سیدقطب»، رسالة التقریب، ش 2، ص 186.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیاوشی، کرم.(1389) ارزش دانش‏هاى کهن و نوین غیرمسلمانان. فصلنامه معرفت، 19(9)، 101-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کرم سیاوشی."ارزش دانش‏هاى کهن و نوین غیرمسلمانان". فصلنامه معرفت، 19، 9، 1389، 101-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیاوشی، کرم.(1389) 'ارزش دانش‏هاى کهن و نوین غیرمسلمانان'، فصلنامه معرفت، 19(9), pp. 101-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیاوشی، کرم. ارزش دانش‏هاى کهن و نوین غیرمسلمانان. معرفت، 19, 1389؛ 19(9): 101-