ارزش دانشهاى کهن و نوین غیرمسلمانان
Article data in English (انگلیسی)
سال نوزدهم ـ شماره 156 ـ آذر 1389، 101ـ118
کرم سیاوشى
چکیده
در میان متفکران و صاحبنظران مسلمان بر سرِ شأن و شایستگى دانشها و دستاوردهاى دنیاى مادى در حوزههاى انسانى، فکرى و فرهنگى، سخن بسیار است. این مقال درصدد تبیین دیدگاه سید قطب، از متفکران طراز اول جهان اسلام، در این زمینه است. بدین منظور، به مطالعه تحلیلى و انتقادى مهمترین آثار و تألیفات فکرى، اسلامى و قرآنى او پرداخته و دیدگاههاى وى را بر نظرگاههاى اندیشمندان شیعى معاصر، تطبیق و مقایسه نمودهایم.
سید قطب به معارف و دستاوردهاى غیرمسلمانان، به ویژه دستاوردهاى علمى و فرهنگى و سیاسى دنیاى غرب، با بدبینى و تنفر مىنگرد و نتایج و عواقب فرهنگ و تمدن مادّى غرب را ـ علىرغم ظواهر زیبا و خیرهکننده آن ـ براى بشریت زیانبار مىداند و آن را در تقابل با مسیر هدایتبخش خداوند ارزیابى مىنماید.
این مقاله با رویکرد تحلیلى و توصیفى به بررسى اندیشه سید قطب در این زمینه مىپردازد.
کلیدواژهها: سید قطب، معارف کهن و نو غیرمسلمانان، دانش کلام، فلسفه اسلامى.
مقدّمه
از یکسو، تعامل علمى و ارتباط دانشى و معرفتى افراد بشر با یکدیگر، از ضروریات گریزناپذیر زندگى انسان است. به عبارت دیگر، انسانها چه در قالب زندگى فردى و خواه به صورت جمعى، محتاج تأمّلات و کاوشهاى معرفتى یکدیگر بوده و در حقیقت، این مددرسانى علمى و تعاونگرى فکرى از مهمترین پایههاى رشد و تعالى روزافزون جوامع بشرى است؛ چه، افراد و اجتماعات کاهل در کسب دانش، و ناتوان در برقرارى ارتباط علمى با دارندگان و آفرینندگان معرفت، زود است که از میدان مسابقه کمالجویى و شکوفایىطلبى جدا شده و پذیرنده آثار و ضربات مهلک این خصلت ناپسند خود باشند!
از دیگر سو، خصلت دانش و معرفت این است که «به مجرد تولد در زمان معین یا در سرزمین خاص، فورا از قلمرو جهات ششگانه پَر مىکشد و جهانى مىگردد و در دسترس ساکنان آفاق دور و اقلیمهاى پراکنده قرار مىگیرد.» 1 پس ممانعت از پراکندن آن و بستنِ در بر روى آن، بسان «آب در هاون کوبیدن» است.
به علاوه، هرچند بر داشتن هر قدم جدید در کشف آفاق ناشناخته و خیز برداشتن به سوى کسب معارف دستنایافته، به خودى خود ارزش و ارج بسیار دارد؛ لکن گاه در پوشش صورت نیک و مشعشع دانشاندوزى و علمآموزى، مشتى آگاهىهاى مُشوَّه یا اوهام و اباطیل آراسته و... بر اذهان و افکارى مىروید و سپس مسطور مىگردد و احیانا عزمها و همتهایى براى عملى ساختن آن، جزمْ و جدّى مىگردد! دانشى که نه شایسته شنیدن است و نه سزاوار از بَر کردن و نه درخور به کار بستن!
اینجاست که لازم مىآید تا متعلِّم و محقق و دانشپژوه آگاه در پرتو نور تجربیات تلخ و شیرین گذشتگان و روندگان، حکیموار به انباشتن حکمتها و دانشهاى محکم و مفید و رشددهنده و برکشنده و درْگشاینده بپردازد و خویش و خویشان و وطنیان خویش را از زجر و زحمت بیهوده ناراستها و ناسازها برهاند.
در این مجال، برآنیم تا دیدگاه سید قطب را که از مفسّران و متفکران مسلمان معاصر است، در این باب بکاویم و رهنمود و رهاورد وى را در این زمینه بنمایانیم. لازم به ذکر است که هرچند در عرصههاى مختلف اندیشه سید قطب، همچون تفسیر قرآن، عدالت اجتماعى، دیدگاههاى سیاسى و...، مکتوباتى قلمى گردیده است؛ لکن در حوزه مورد بحث ما، تاکنون هیچ محققى دیدگاه وى را به تبیین ننشسته است. بر این اساس، بازیابى اندیشه وى در این حوزه ـ با توجه به موقعیت برجسته وى در جهان اسلام ـ از ضرورت و اهمیت والایى برخوردار است. به علاوه، اندیشه سید قطب ـ عموما ـ پیامآور نوآورى و نشاط و پویایى است. از اینرو، در این مقال نیز از لطایف و دقایقِ تأمّلات و ملاحظات وى توشههایى عرضه گردیده و تلاش شده روح بیان و کلام وى از دست نرود.
بدین منظور، ابتدا با معرفى اجمالى زندگى پرفراز و نشیب سید قطب، سیر تکوین شخصیتى و دانشى او و شرایط و اوضاع گذشته بر وى را جویا شده، نقش آن را در تأمّلات و اندیشههایش بررسى نمودهایم. به تعبیر دیگر، به بیان بستر رویش دیدگاه سید قطب در ارتباط با موضوع مورد بحث پرداختهایم. پرسشها و استفهامهاى تحقیق به قرار ذیل است:
1. دیدگاه سید قطب در ارتباط با روایى یا ناروایى بهرهمندى مسلمانان از دستاوردهاى علمى، فرهنگى و تمدنى غیرمسلمانان چیست؟
2. در صورت اثبات سختگیرانه و بدبینانه بودن دیدگاه وى، آیا این موضِع ناشى از شرایط گذشته بر وى و به ویژه نشأت گرفته از مشقّات و شکنجههاى روحى و بدنى است که در دوران طولانى مدت حبس، وى با آن مواجه بوده است؟ یا این دیدگاه ناشى از نگاهى درست و متقن و بینشى برآمده از آموزههاى اسلامى است؟
3. مبانى و اصولى که سید قطب دیدگاه خویش را بر آنها بنیان نهاده واقعى است یا توهّمى؟
4. این دیدگاه در میان دیگر اندیشمندان مسلمان ـ به ویژه شیعه ـ از چه تفاوت و تشابههایى برخوردار است؟
پاسخ سؤالات مزبور در قالب تفصیل بحث آمده است. شاکله و ساختار بحث با طرح دو عنوان: «اظهار بدبینى سید قطب نسبت به معارف کهن غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن» و «اظهار بدبینى وى نسبت به معارف جدید غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن» شروع مىشود. در ذیل هریک از این دو عنوان، بخشى از مسائل مبتلابه جوامع اسلامى بسط داده شده است. بر این اساس، موضوعِ علم کلام و فلسفه اسلامى در ذیل عنوان اول، مطرح شده و ضمن اشاره به جایگاه و اهمیت مباحث اعتقادى در نزد سید قطب، عوامل ناکارآمدى دانش کلام و فلسفه اسلامى از دیدگاه وى ارائه گردیده است. نیز راهکار مناسب براى خروج از این بنبست، بازگشت به قرآن دانسته شده است. در این زمینه، امتیازات منهج اسلام در بیان معارف اعتقادى ذکر گردیده است.
همچنین در ذیل عنوان دوم، دلایل سید قطب در طرد معارف نو غیرمسلمانان و دلایل وى بر بدبینى نسبت به اقدامات مستشرقان ارائه گردیده و پس از طرح دیدگاهها و نظریات نوین تمدن غرب در ارتباط با سه موضوع اصلى و اساسى «انسان»، «زندگى» و «هستى»، به دیدگاه سید قطب مبنى بر اعتقاد راسخ به سیطره و رهبرى برنامه اسلام بر جهان اشاره شده است و در پایان نیز ضمن بیان نتایج به دست آمده از پژوهش، پیشنهادها و راهکارهایى براى جبران کاستىها و شتاب بخشیدن به فعالیتهاى فکرى و فرهنگى در قلمرو جوامع اسلامى تدارک دیده شده است.
بستر رویش دیدگاه سید قطب درباره معارف کهن و نو غیراسلامى
همانگونه که به تفصیل خواهد آمد، دیدگاه سید قطب (تولد 1324ق / 1906م؛ شهادت 1386ق / 1966م) نسبت به دستاوردهاى فکرى، فرهنگى، و علمى متفکران و نظریهپردازان غیراسلامى ـ عمدتا غربى ـ بسیار بدبینانه و هشداردهنده است. در ارتباط با چرایى و چسانى و آبشخور این دیدگاه مىتوان گفت: وى بر بسترى عمیق از آموزههاى دینى زیسته؛ از اینرو، هرچند او در برههاى از حیات خویش افکارى غیردینى یا حتى ضددینى ارائه نموده، لکن در اولین فرصت بازبینى و بازگشت به قرآن، به سرعت اصالت خویش را باز مىیابد و به پشتوانه توان علمى و فکرى فراهم آمده، به صورتى ژرف و مؤثر فعالیت در عرصه مباحث ادبى، اجتماعى و اصلاحى و فکرى را مىآغازد.
از دیگر عوامل اثرگذار بر شخصیت و اندیشه سید قطب، اوضاع جامعه وى بوده که به خاطر حکومت فاسد و ضعیف «پاشا»ها و دخالت مستقیم و غیرمستقیم استعمارگران اروپایى ـ به ویژه استعمار پیر «انگلستان» ـ در فقر و فلاکت و عقبماندگى و دورى از ارزشهاى دینى و اخلاقى قرار داشته است؛ چنانکه نگاهى گذرا به عناوین مقالات سید قطب، از یکسو، حکایت از برنامههاى تند، کوبنده، قوى و قاطع اصلاحى وى علیه فقر، ستم، سرمایهدارى و اوضاع فاسد سیاسى و اجتماعى دارد و از دیگر سو، ترسیمگر گرایش ایمانى، عاطفى و اسلامى اوست.
حضور اجبارى سید قطب در آمریکا (1948ـ1950م) و آشنایى دقیق و نزدیک وى با اندیشهها و آرمانهاى مردمان و مسئولان این کشور، به درک عمق دشمنى و جهتگیرى خباثتآمیز سران و سیاستمداران آمریکایى و اروپایى نسبت به ملل مسلمان مىانجامد. به علاوه، مشاهده تلاش غربىها براى نابودى ملت فلسطین و آواره کردن آنها از سرزمین مادرى خویش و پشتیبانى مؤثر و بىامان آنها از صهیونیستها، از دیگر عوامل اثرگذار بر افکار و آرمانهاى این مفسّر برجسته قرآن است. 2
اظهار بدبینى نسبت به معارف کهن غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن
علم کلام و فلسفه اسلامى
علم «کلام» یا «توحید» یا «عقیدهشناسى» که از آن با عنوان «فلسفه اسلامى» نیز یاد مىشود، یکى از مباحث اساسى و مبنایى در حوزه دینشناسى مسلمانان است که دیرزمانى است در بین آنها مطرح گردیده و به تدریج رشد و رونق و گسترش یافته است. برخى همانند سید قطب، برآنند که با وجود اهمیت بسزایى که مباحث عقیدهشناسى در ایجاد باور درست و دقیق در ذهن و دل فراگیران علوم دینى ـ به ویژه در سطوح عالى ـ دارد، اما این دانش به سبب امتزاج با مابعدالطبیعه یونانى، نتوانسته در انجام وظیفه خطیر پیشگفته توفیق شایانى حاصل نماید؛ از اینرو، این شیوه از بحث براى شناخت اعتقادات اسلامى با کاستىهایى مواجه است. بر این اساس، در خلال دو قرن اخیر برخى از مصلحان مسلمان که درصدد شناسایى علل و عوامل عقب ماندن و ضعفهاى مادى و معنوى ملل مسلمان بودند، چنین اندیشیدهاند که از عوامل اصلى این ضعف و ایستایى، نحوه شکلگیرى اندیشههاى اعتقادى مسلمانان در ذهن آنها و دورى و بیگانگى این اندیشهها از زندگى واقعى، نیز خالى بودن این اندیشهها از عوامل و موجبات تحرک، پویایى و نشاط است که در اثر آمیزش آن با مباحث و اصطلاحات بیگانه شکل گرفته است! از اینرو، تلاشهایى براى پالایش دانش اصول دین و علم کلام اسلامى از مباحث غیرضرور و ناکارآمد، و افزودن مباحث و موضوعات لازم و بایسته به آن ـ به صورت تدریجى ـ شکل گرفت.
در این میان، از جمله کسانى که معتقد به وجود ضعف و انحراف در مباحث عقیدهشناسى مسلمانان بود و به صورت اساسى درصدد شناسایى آن برآمد، سید قطب است. روش مفسّر فى ظلال دریافت مستقیم قواعد اعتقادى و ضوابط و مقرّرات ایمانى از قرآن و کنار گذاشتن هرگونه قاعده و ضابطه پیشین به هنگام مواجهه با آیات قرآن مىباشد. دلیل او براى گزینش این شیوه آن است که وى یکى از اهداف اصلى نزول قرآن را انشاى معیارها و ضوابط صحیح فکرى و پالودن قلب و عقل و ذهن بشر از افکار و اندیشههاى جاهلى، خرافه و خیالى مىداند. 3
اهمیت مباحث اعتقادى در نزد سید قطب
اهمیت مباحث اعتقادى در نزد سید قطب تا آنجاست که وى شکلگیرى هرگونه اصلاح و دگرگونى عمیق اجتماعى و سیاسى را تنها در پرتو ایجاد دگرگونى حقیقى عقیدتى ممکن مىداند؛ 4 یعنى تا آن هنگام که نگرش مسلمانان در ارتباط با موضوعات مهمى همچون «خدا، هستى، انسان و حیات» تصحیح نشود و ذهن و دل آنها آبستن معارف ناب و عقاید مثبت و تحرک بخش اسلامى نگردد، رخداد هرگونه تحول اجتماعى عمیق و کارساز در میان آنها ناممکن و دور از انتظار خواهد بود و بعکس، با تحقق تحول اعتقادى و رخ نمودن نگرش جدید منطبق بر روش و آیین قرآنى، بذر دگرگونى و تحول خود به خود پاشیده خواهد شد و امید وقوع یک تحول بنیانى و ورود به یک مرحله جدید از زندگى اجتماعى در پرتو تعالیم و معارف ناب اسلامى و قرآنى قوت خواهد گرفت.
عوامل ناکارآمدى دانش کلام و فلسفه اسلامى از دیدگاه سید قطب
سید قطب در مقدمه کتاب خصائص التصورالاسلامى همچنین در جاى جاى تفسیر فى ظلالالقرآن، عوامل ناکارآمدى و انحراف مباحث کلام و فلسفه اسلامى را ـ که عهدهدار بیان عقاید و باورهاى بنیانى اسلامى است ـ به تفصیل یادآور گردیده که در ذیل، به صورت موجز به عمده این عوامل اشاره مىشود:
1. از نظر وى مباحث اندیشه و عقیده اسلامى در اثر عواملى چند ـ که بدانها اشاره مىکند ـ به مباحث و اصطلاحات فلسفى و تصورى یونان آغشته و آمیخته گردیده و قالب اصیل مستقل خود را از کف داده است و در قالبهایى منطقى، فلسفى، لاهوتى و متافیزیکى که مشتمل بر انحرافات و گرایشهایى غریب و ناآشنا با تصور اصیل اسلامى است، درآمده!
2. همچنین وى مدعى است که «اندیشه اسلامى» به سبب مفتون شدن متولیان آن به فلسفه یونانى، به ویژه به شروح فلسفه ارسطویى و مباحث لاهوتى ـ متافیزیکى یهود و مسیحیت، لباس فلسفه بر تن کرده و «علم کلام» به شیوه مباحث لاهوتى، که خود برگرفته از منطق ارسطویى است، سامان یافته است و در این بین، برخى تصورات و اصطلاحات فلسفى بدون هیچگونه تغییر اخذ شده و میان آنها و اندیشه اسلامى آشتى ایجاد شده است! 5
3. وى فلسفه فلاسفه بزرگى همچون ابنرشد، ابنسینا و فارابى را انعکاسى از فلسفه یونانى مىداند که در محیطى اسلامى سامان یافتهاند! از اینرو، این نوع از فلسفه را بیگانه از فلسفه کلى اسلام در ارتباط با هستى، حیات و انسان معرفى مىکند. 6
4. سید قطب با اشاره به مجادلات موجود در میان فِرَق کلامى بر سر برخى از تعابیر قرآنى، این امر را ناشى از فلسفه یونانى و آفتى از آفات این فلسفه و نیز ناشى از مباحث لاهوتى و خداشناسى موجود در نزد یهود و نصارا مىداند که به سبب درآمیختن با اندیشههاى ناب و زلال و شفاف عربى و اسلامى، زلالى و زیبایى آن را زدوده است. 7
5. وى «کلام اسلامى» را در قالب فلسفى و منطقى کنونى آن، براى حل مسائل اختلافى ناکارآمد معرفى مىکند و معتقد است: روش بحث و اسلوب بیان هر حقیقت با توجه به نوع آن حقیقت مشخص مىگردد. از اینرو، با توجه به نوع بحث و شیوه تعبیر متکلمان مسلمان درباره برخى مباحث اسلامى همچون مسئله جبر و اختیار و...، این شیوه را براى بیان این حقایق نمىپسندد و شیوه دیگرى از بحث و اسلوب بیان را در این ارتباط ارائه مىدهد. 8
6. از دیدگاه سید قطب، بین «منهج فلسفه» و «منهج عقیده» و اسلوب آن دو و بین «حقایق ایمانى اسلام» با «مباحث فلسفى و لاهوتى بشرى» بیگانگى و جدایى اصیلى وجود دارد. از اینرو، آنچه امروز به نام «فلسفه اسلامى» و «علم کلام» مرسوم است به پیچیدگى، خشکى و تخلیط مبتلاست؛ همین امر موجب زدودن صفا و زلالى تصورات اسلامى و کدر شدن آن، محدود شدن گستره آن و رواج سطحىنگرى در آن گردیده است! به علاوه، این فلسفه و منهج آن با اسلام و طبیعت، حقیقت، منهج و اسلوب آن کاملاً غریب و بیگانه است. از اینرو، ضرورى است دانش عقیدهشناسى اسلامى براى رهایى از این معایب و کاستىها با اسلوب عقیده عرضه گردد تا از آثار زیانبار اسلوب فلسفى در امان ماند. 9
7. به عقیده وى، از دیگر عیوب فلسفه یونانى که مانع تناسب و شایستگى آن براى بیان مباحث اعتقادى اسلامى است، نشأت گرفتن این فلسفه در محیط منحرف از توحید و مملوّ از عناصر غیرتوحیدى و اساطیرى است! بنابراین، با توجه به اینکه اعتقادات اسلامى بر اساس توحید خالص، مطلق و عمیق سامان یافتهاند، تلاش براى آشتى و پیوند میان این دو کارى بیهوده و ناشى از سادهاندیشى است. 10 آنان که خون افلاطون و ارسطو و اقلیدس در رگهایشان مىجوشد، از این میراث روى برتافته و در کسب دانش و بینش از شیوههایى که در قرآن بر آنها تأکید شده، یعنى استقراء، مشاهده و تجربه، بهره مىبرند! 11
8. از مهمترین ویژگىهاى اسلوب قرآنى در بیان مباحث اعتقادى و تصورى، ایجاد تحرک و اثربخشى و شورآفرینى در احساس است؛ در حالى که آن دسته از مباحث عقیدتى که در قالب اسلوب و تعبیرات فلسفى و لاهوتى ارائه گردیدهاند، تنها با ذهن بشر درگیرند و از هرگونه عناصر تحرکبخشى، نشاطآفرینى و پویایى تهىاند! از اینرو، سید قطب که هدف خود را در وراى بیان معارف عقیدتى، حرکتآفرینى و پویابخشى مىداند، در این زمینه، چنین شیوهاى را بىارزش مىداند؛ چه، از دیدگاه وى، همانسان که اندیشه ربّانى براى تحقق غایت انسانى، ضمیر انسانى را به جوشش درمىآورد و براى به شکوفایى رساندن وى، او را به جنبش و خیزش وامىدارد، ضرورى است معرفت عقیدتى نیز براى تحقق مدلول خود در عالم واقع به نیرویى تهاجمى مبدَّل گردد. 12 برخى دیگر هم اندیشیدهاند یکى دیگر از کاستىهاى قابل توجه علم کلام که برخى از متفکران مسلمان بدان اشاره نمودهاند عبارت از عدم ارائه مبحثى خاص در ارتباط با «انسان» در آن است؛ چه، خداوند سایر مخلوقات را به خاطر او آفریده و در خدمت وى قرار داده است. از اینرو، مقصد همه آیات قرآن و غایت نهایى تمام آموزههاى آسمانى، تربیت و پرورش انسان و راهنمایى وى به سوى تعالى و تکامل و به سمت سرانجامى شایسته براى وى است. از سوى دیگر، مبحث «خداشناسى» که از اساسىترین مباحث علم کلام و فلسفه اسلامى است، غیرقابل انفکاک از موضوع و مبحث «انسانشناسى» است؛ زیرا این انسان است که باید عقیده توحید را در روند زندگى روزمره خویش تجسم بخشد! از اینرو، هرگونه تلاش براى پایهریزى یک تفکر اعتقادى در صورتى که با مبحث «انسانشناسى» همراه نباشد نخواهد توانست مسئله عقیده را با واقعیت خارجى (زندگى بشرى) پیوند زند؛ در نتیجه، آن تفکر صرفا در حدّ مجموعهاى از مفاهیم بىنشاط و بىحیات باقى خواهد ماند! و به همین دلیل است که علم کلام از حضور در واقعیت زندگى و تجربه بشرى باز مانده است. 13
بازگشت به قرآن راه رهایى
سید قطب، راهحل قطعى را در قرآن مىجوید و براى این بازگشت شرایطى قایل است؛ بدینسان که همه آنچه عنوان «فلسفه اسلامى» بر آن اطلاق گردیده و همه مباحث علم کلام و مجادلات صورت گرفته در میان فِرَق اسلامى در طول اعصار مختلف حیات اسلام، یکجا کنار نهاده شود و با مراجعه به قرآن، همه قواعد و مفاهیم اندیشه عقیدتى اسلام مستقیما از آن دریافت گردد و مستقلاً در قالب و سیاقى قرآنى عرضه شود! 14
تعلیل سید قطب در ارتباط با ضرورت پرهیز از نگاه جزئى و صرفا اصلاحى به انحرافات و رها کردن مجموعه مباحث فلسفه و کلام به حالت نخست، این است که این شیوه زیانهاى جدیدى را در پى دارد و چه بسا تلاشهایى که در این زمینه انجام گرفته، به انحرافات جدید دیگرى منجر شده است. وى نمونه آن را روش برخى از اندیشمندان مسلمان، در دفاع از مسئله «جهاد اسلامى» در برابر شبهات و تردیدافکنىهاى مستشرقان و معاندان مىداند؛ که این افراد گرچه درصدد زدودن تهمت «اکراه و اجبار دینى» از چهره اسلام برآمدهاند، لکن روش ناکارآمد آنها در دستیابى به این هدف، انحراف جدیدى را در پى داشته است! این انحراف جدید عبارت است از تقلیل و تحدید «جهاد اسلامى» به «جهاد دفاعى»! سید قطب عملکرد شیخ محمد عبده و گفتار اقبال لاهورى را در موضوع «احیاى اندیشه دینى در اسلام»، دو نمونه از دفاع نادرست از معارف اسلامى معرفى مىکند و بهترین شیوه را در ارائه حقایق اندیشه اسلامى در آن مىداند که حقایق و معارف اسلامى همانگونه که در قرآن مطرح گردیده است، یعنى به صورت کامل، فراگیر، متوازن و هماهنگ با جهان هستى و متناسب با فطرت بشرى، ارائه شوند. 15 از دیدگاه وى، تنها پیوند قالب و اندیشه جدید با قالب و دانشهاى عقیدتى پیشین باید آن باشد که از آن مجموعه پیشین صرفا به عنوان یک امر تاریخى محض، براى شناسایى ابعاد انحراف موجود در آن و اسباب و عوامل این انحراف، استفاده گردد تا از تکرار آن انحرافات در قالبها و مفاهیم جدید اندیشه اسلامى اجتناب شود. 16
امتیازات منهج اسلام در ارائه معارف اعتقادى
سید قطب پس از مفید ندانستن اسلوب و قالب فلسفى براى بیان اندیشههاى اعتقادى اسلام، و کمسو معرفى کردن آن، روش و اسلوب قرآن را در بیان معارف و حقایق عقیده، مشتمل بر خصلتهایى همچون کارآمدى و اثرگذارى، و پیوند داشتن با زندگى واقعى بشر مىداند. برخى دیگر از این خصلتها به قرار زیر است:
1. اسلوب قرآن در ارائه مباحث عقیدتى در مقایسه با مباحث فلسفى که در زندگى انسان و در سلوک و اخلاق او بىاثرند و در برابر احساسات و واقعیات او ساکتند و تنها یک کلام محض به حساب مىآیند، همزمان به اصلاح و آبادانى ضمیر انسان، سلوک و رفتار وى و حیات بشرى مىانجامد. 17
2. برخلاف تصورات ذهنى و مجرد موجود در فلسفه یونانى و در تعلیمات لاهوتى مسیحى، نیز برخلاف تصورات حسّى و مادّى موجود در آن دو و در برخى از فلسفههاى هندى، مصرى، بودایى و زرتشتى، و به دور از حسگرایى سادهاندیشانهاى که در عقاید اعراب جاهلى موجود بود، اندیشه اسلامى مشتمل بر تصورى شفاف و آسان بوده و از هرگونه پیچیدگى و ابهام خالى است. سید قطب تبیین و شرح وظیفه و عملکرد پیامبر را در قرآن، مثالى گویا براى این ویژگى مىداند و معتقد است: منهج قرآن همه اساطیر و تصورات غامض و مبهمى را که جوامع جاهلى در آن روزگار درباره طبیعت پیامبران و وظیفه آنها ترویج مىنمودند دور ریخته و به دور از هرگونه خرافهگویى، اسطورهبافى، آلایش و اختلاط، و انحراف تصورى و ایمانى با شفافیت، بساطت، صداقت و واقعنگرى بىنظیرى، شخصیت و مسئولیت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله را ترسیم نموده است. 18
3. مفسّر فى ظلال ضرورت تذوق عملى و عینى برخى مباحث اعتقادى را طى یک تجربه روحى و عقلى براى فهم حقیقى آن مباحث، از دیگر ویژگىهاى منهج قرآن در عرصه مباحث عقیدتى، مىداند! وى مسئله «جبر و اختیار» را که در میان فِرَق کلامى اهلسنت به صورتى پرتنش و بىحاصل و متأثر از منطق و فلسفه یونانى و آموزههاى لاهوتى مسیحى مطرح گردیده، نمونهاى براى این دیدگاه مىداند و معتقد است: لازم است اینگونه مباحث صرفا در یک واقعیت فعلى و به صورت یک تجربه همهجانبه روحى، روانى و عقلى تذوق و درک شوند! سید قطب در تبیین این جدل پیچیده کلامى اظهار مىدارد: اگر گفته شود اراده خداوند انسان را به سوى هدایت یا ضلالت مىکشاند این سخن دربرگیرنده یک حقیقت فعلى و واقعى نیست؛ همچنانکه اگر گفته شود اراده انسان تأثیرگذار اصلى است، باز هم با حقیقت عینى مطابقت نخواهد داشت. از دیدگاه وى، حقیقت خارجى این امر مبهم (مسئله جبر و اختیار) عبارت است از وجود ارتباطى دقیق و در عین حال غیبى میان اطلاق مشیت الهى، با اختیار و انتخاب بنده و جهتگیرى ارادى وى، به دور از هرگونه تعارض و تصادم در میان آن دو. 19
توجیه سید قطب در این رابطه به دیدگاه شفاف و دقیق شیعه که امام صادق علیهالسلام در عبارت کوتاه و گویاى: «لا جَبرٌ ولا تَفویضٌ بَل أمرٌ بَینَ الأمرَینِ» 20 بدان اشاره فرموده بسیار نزدیک است. 21
4. منهج اسلامى و قرآنى با اسلوب خاص خود، که اسلوبى جاندار، حیاتبخش، الهامگر و ملموس است، «حقیقت» را تنها در عبارت نمىریزد؛ عبارت، صرفا سخنگوى آن است، و تنها فکر و اندیشه بشرى را مخاطب نمىسازد، بلکه همه کیان بشرى را با همه ابعاد و توانایىها و منفذهاى معرفتى موجود در آن، مخاطب خود قرار مىدهد! 22 و بدین شکل، بدون هیچگونه ابهام و پیچیدگى و به صورتى روان و صریح حقایق عقیدتى را به سهولت و با بیشترین اثرگذارى به انسان منتقل مىسازد.
بر این اساس، گرچه برخى از فلاسفه مسلمان ـ به ویژه فلاسفه و متکلمان شیعى ـ به سبب بهرهمندى از معارف ناب، ژرف و پرمغز اهلبیت علیهمالسلام بخصوص بر مبناى خطبههاى اعتقادى و اندیشه بلند و ملکوتى امام على علیهالسلام، توانستهاند مباحث پرارجى را در حوزه اعتقادیات ارائه دهند، لکن با وجود آن، این فلاسفه همچنان از ارائه مباحث اعتقادى و بنیادى اسلام در قالبى اثربخش، نفوذگر و تحولگر باز ماندهاند. از اینرو، مخالفت سید قطب با فلسفه و مباحث آن مخالفتى از روى ریا و تزویر نیست، بلکه به زعم وى این مخالفت از عدم تناسب آن مباحث، با منهج و اسلوب قرآن در ارائه معارف و حقایق عقیدتى ناشى مىشود؛ چنانکه او خود در این راه، قدم پیش نهاده و با تألیف دو کتاب خصائص التصورالاسلامى و مقوّمات التصورالاسلامى و با در افکندن طرحى نو در این ارتباط، مىکوشد صداقت و حقانیت ادعاى خویش را به اثبات برساند. البته با توجه به اینکه ارائه این طرح نو در دوره اختناق و فشار همهجانبه بر مؤلف و حبس و حصر او بوده است، 23 طبیعتا از ضعف و کاستى برکنار نخواهد بود.
اظهار بدبینى نسبت به معارف جدید غیراسلامى و اعلان ضرورت طرد آن
با اندکى تأمّل مىتوان مجموعه معارف و دستاوردهاى جدید غیراسلامى را در دو بخش «دستاوردهاى فکرى و دینى مستشرقان و مبشّران» و «دیدگاهها و نظریات جدید تمدن غرب در ارتباط با انسان، زندگى و هستى» دستهبندى نمود و دیدگاه سید قطب را به صورت مجزا و به تفصیل درباره هریک از این دو بخش جویا شد.
پیش از بررسى دلایل تفصیلى سید قطب در ارتباط با دو بخش مزبور، 24 نخست به تبیین قواعد و مبانى کلى وى براى ردّ معارف و دستاوردهاى علمى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى غیراسلامى مىپردازیم.
دلایل سید قطب براى طرد معارف نو غیراسلامى
با بررسى دقیق و گسترده در آثار و تألیفات سید قطب ـ به ویژه در تفسیر فى ظلالالقرآن که دائرهالمعارف آثار و افکار وى به شمار مىرود ـ نمایان مىگردد که دو عامل در مخالفت شدید وى با معارف جدید غرب، نقش عمده دارند؛ به گونهاى که سایر دلایل و عوامل، از این دو عامل اساسى نشأت مىگیرند. این دو عامل عبارتند از:
1. غیروحیانى و غیرالهى بودن ریشه و منشأ این معارف؛
2. خصومت جدّى و مستمر متولیان این معارف با اسلام و معارف آن.
در ذیل، به بررسى این دو عامل مىپردازیم:
منشأ غیرالهى معارف جدید
در یک نگاه کلان، منشأ همه علم و اطلاع بشر ذات بارىتعالى است. تحولات و دگرگونىهایى که در عرصه دانش رخ مىدهد محصول تجربیات و پىگیرىهاى اشخاص و افراد جوینده است که منشأ آن، تلاش فکرى و ذهنى و سختکوشىهاى بشرى است. این تلاش و کوشش ذهنى و بدنى نیز اگر با نگاهى گرهگشا براى بشریت و به قصد خدمترسانى به نوع انسان صورت گیرد و در آن ضوابط و شرایط موردنیاز براى تأمین این هدف ارزشمند، لحاظ گردد و در پسِ آن انگیزههاى حقیقتا تعالىطلبانه و خداخواهانه نهفته باشد خود به خود به امرى مهم و مقدس مبدل مىگردد.
لکن در این میان، گاه آگاهىها، افکار و تجربیاتى شکل مىگیرد که در پس ذهن و زبان متولیان و جویندگان و یابندگان آن، نه تنها انگیزههاى الهى و یا حتى انسانى جایى ندارد، بلکه این کوششها و دستاوردها با نگاهى یکجانبه و صرفا مادى و منفعتگرایانه صورت مىبندد؛ به گونهاى که در پى آن خسارتها و تباهىهایى در عرصه فکر و عمل و یا در عرصه فطرت بشرى و طبیعت موردنیاز براى زیست بشر و دیگر جانداران رخ مىدهد و بین آنها با ارزشها و شعائر انسانى تقابلهایى به چشم مىخورد.
بر این اساس، ناگفته پیداست که مقصود سید قطب از منشأ الهى نداشتن معارف جدید، نمىتواند این باشد که از نظر وى لازم است همه علوم و اندیشهها و بینشها در همه حوزههاى علمى از کتب آسمانى دریافت گردد تا در غیر این صورت، لازم آید که آن علوم به جرم جدا بودن از متون مقدس و ناشى شدن از صرف تلاش و تعالى فکرى و ذهنى انسان متهم به نداشتن منشأ الهى شوند، بلکه قطعا اشکال مطرحشده از جانب وى متوجه آن دانشها و بینشها و دستاوردهایى است که با جهتگیرى صحیح انسانى براى پیمودن مسیر رشد و تکامل راستین در تضادند. 25
مطابق با درک و تصوّر سید قطب از آیات قرآن و نصوص قطعى اسلام، منهج اسلام از همه مذاهب، منهجها، تصورات و معتقدات غیراسلامى متمایز و متفرد است. این تمایز و تفرد از آغاز شکلگیرى جامعه و امت اسلامى وجود داشته و همچنان و لزوما تا روز قیامت نیز تداوم خواهد داشت. استدلال وى در این رابطه آن است که وجود دو وصف ـ مثلاً «اسلامى» و «غیراسلامى» ـ براى یک شریعت، یا یک وضعیت، یا یک نظام، به صورت همزمان ممکن نیست. اسلام فقط «اسلام» است و شریعت اسلامى فقط «اسلامى» است. 26 مفسّر فى ظلالالقرآن تغییر قبله مسلمانان از «بیتالمقدس» به «کعبه» را رمز جدایى و افتراق امت اسلامى در همه ابعاد و جهات زندگى از دیگر امتها و ملتها معرفى مىکند؛ 27 همچنانکه توصیف قرآن از امت اسلام و معرفى آن به عنوان «بهترین امت» 28 را بیانگر این تمایز مىداند. البته از نگاه وى، اقتضاى بهترین امت بودن عبارت است از پیشرو، پیشقراول و راهبر بودن آن امت در همه عرصههاى اعتقادى، معنوى، اخلاقى، علمى، اجتماعى و در عرصه عمران و آبادانى زندگى دنیوى و حتى در راهبرى و مدیریت دیگر امتها و دستگیرى از آنها و عنایت و بخشش نسبت به آنها. 29 گو اینکه سید قطب ـ نیز همچون بسیارى از متفکران مسلمان و مطابق با اسناد فراوان و اعترافات صورتگرفته از جانب غربىها ـ معتقد است: این برترى و پیشقراولى در مراحلى از حیات اسلام براى امت اسلامى تحقق یافته و امت اسلامى در آن دوران هم به لحاظ علمى و پیشرفت مادّى و هم به لحاظ اعتقادى و معنوى، براى غیرمسلمانان، الگو و سرمشق بوده و اصلاحات و تحولاتى را در امور زندگى آنان ترتیب داده است. 30
از سوى دیگر، با توجه به اینکه قرآن کریم به منظور تصحیح عقاید اهل کتاب، که مملو از تحریف، انحراف، اساطیر و افسانههاست، و براى تصحیح اعتقادات و اندیشههاى سایر ملل دنیا، به ویژه مشرکان جزیرهالعرب، نازل شده و عهدهدار همه این وظایف سترگ و خطیر گردیده است، 31 زیبنده نیست مسلمانان با دارا بودن چنین کتابى آسمانى که به تصحیح و تقویم اختلالات، انحرافات و افراط و تفریطهاى موجود در معتقدات و اندیشههاى همه بشریت مىپردازد، خود رو به سوى افکار و اندیشهها و نظریات مذاهب غیراسلامى داشته باشند و از آنها متأثر گردند.
از نگاه سید قطب، دستاوردهاى علمى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و دیدگاههاى ارائهشده غیراسلامى در ارتباط با مباحث هستى، حیات، انسان و تاریخ انسان، ناقص و تکبعدى است و از دو خصلت «مغشوش بودن» و «کورمال زدن» رنج مىبرد! از اینرو، مسلمانان هرگز نباید زندگى خود را با آن دیدگاهها تطبیق دهند و حتى نباید در هیچیک از امور فوق به اقتباس از آنها بپردازند؛ چه، اسلام هرگز به مسلمان اجازه نمىدهد تا اصول عقیده و شالودههاى جهانبینى، نظام جامعه و نظام حکومتى و خطمشى سیاسى و انگیزههاى هنرى و ادبى و... را از مصادر غیراسلامى فراگیرد. 32 البته وى در این زمینه به یک استثنا معتقد است و آن عبارت است از: جواز اخذ و اقتباس علوم محض، مانند شیمى، فیزیک، زیستشناسى، ستارهشناسى، پزشکى، صنعت، زراعت، شیوههاى مدیریت (فقط در ابعاد فنّى و ادارى آن)، اسلوب کار فنى و روشهاى جنگ و نبرد (فقط در بعد فنى) و امثال این فعالیتها از غیرمسلمانان. وى روایى و جواز فراگیرى اینگونه از علوم را از غیرمسلمانان، به سخن پیامبر صلىاللهعلیهوآله استناد مىدهد، آنجا که فرمود: «أنتم أ علم بأمور دنیاکم.» 33 به علاوه، از دیدگاه وى، این علوم و امور با نگاه اسلام به زندگى، انسان، جهان هستى و با اصول و شرایط و نظامها و اوضاع مرتبط با حیات فردى و اجتماعى و با اخلاق و آداب و عادات و ارزشها و معیارهاى حاکم بر جامعه بىارتباط مىباشند. گو اینکه وى در اعلان اینجواز نیز احتیاط مىورزد و نکته هوشمندانهاى را یادآور مىگردد: لازم است فرد مسلمان حتى بههنگام اقتباس علوم محض از مصادر غیراسلامى، از عواقب ناپسند این علوم ـ که همراه آنهاست ـ برحذر باشد؛ زیرا این امور ـ اساسا ـ با بینش دینى به صورت عام و با بینش اسلامى به صورت خاص داراىخصومت بوده و مقدار اندکى از آن نیزموجبآلودنزلال معارفاسلامى خواهد شد. 34
خصومت جدى و مستمر متولیان معارف غیراسلامى با اسلام
یکى دیگر از دلایل بدبینى مفسّر فى ظلالالقرآن نسبت به دستاوردهاى معرفتى غیراسلامى، اعتقاد وى به دشمنى ذاتى صاحبان این دستاوردها با اسلام است. او با اشاره و استناد به آیات قرآن و روایات مختلف، دشمنى و کارزار بىامان و مستمر اهل کتاب ـ به ویژه یهودیان را که در این عصر در قالب صهیونیزم جهانى تجلى یافتهاند ـ با مسلمانان و آموزههاى آسمانى آنان، یک حقیقت مسلّم و مشخص مىداند؛ امرىکه از زمانپیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهآغازگردیده و همچنان با وسایل و شگردهاى نو و متنوع ادامه دارد. 35
سید قطب، یهودیان را مسئول هدایت و مدیریت جریان وضع و جعل در احادیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله و سیره آن حضرت معرفى مىکند 36 و معتقد است این جعل و تحریف و مبارزه امروز نیز با هدایت و تدبیر آنان و در پوشش استادان، فیلسوفان، عالمان، پژوهشگران و احیانا شاعران، نویسندگان و هنرمندانى که نام مسلمانى را با خود به همراه دارند به منظور منحرف نمودن مسلمانان از مسیر صحیح و مستقیم تعالیم دینى، در حال اجراست. 37 همچنین وى سایر اقدامات خصومتآمیز اهل کتاب و یهودیان را که به صورت مستمر در حال انجام است در قالبهایى همچون فتنهانگیزى، تفرقهافکنى، شبههآفرینى، 38 خدعه، تخدیر، ظاهرسازى، دوستنمایى، دروغگویى، تهمت، تربیت دستنشاندگان و مزدورانى از میان مسلمانان براى فراهم آوردن بستر پذیرش استعمار و استثمار 39 و انتقال حاکمیت از شریعت و قوانین آسمانى به قوانین و کتب بشرى، 40 و مبارزه با اسلام در قالب کنیسه، کمونیزم و آتاتورک 41 برمىشمرد. سید قطب به گوشههایى از جنایات هولناک دشمنان اسلام در مناطق مختلف جهان اشاره مىکند و آن را مصداقى از دشمنى آشکار و بىامان صهیونیستها و صلیبیون جهانى با امت اسلام و نشانهاى از کوشش پىگیر آنها براى مسخ و محو دین اسلام از روى زمین مىداند. 42
طرح یک پرسش
اکنون پرسش این است که منشأ دشمنى صهیونیسم جهانى و دیگر دشمنان با اسلام چیست و این دشمنى داراى چگونه ماهیتى است؟ آیا این دشمنى صرفا بر سر منافع مادى و به خاطر بیم از دست دادن آن در صورت استیلاى مسلمانان رخ نموده است؟ چه، بیشتر دشمنىها و خصومت ورزیدنها از این امر نشأت مىگیرد! یا این دشمنى به خاطر حقجویى و حقیقتطلبى آنهاست که به اشتباه و نادانسته دین اسلام و آرمانهاى آن را منافى با حقایق یافتهاند؟ و...
سید قطب این دشمنى را امرى اصیل و برنامهاى خباثتآمیز مىداند و عوامل آن را از یکسو، به قوت و متانت دین اسلام و حقیقت آشکار و منهج استوار و نظام بىنقص و سالم موجود در آن ارجاع مىدهد که دشمنان به جاى گردن نهادن به آن و تعظیم در برابر آن، از سرِ حسادت و عناد و زیادهخواهى پرچم دشمنى با آن را برافراشتهاند 43 و از سوى دیگر، وجود و ظهور دشمن بر سر راه امتى که قصد برکشیدن خود و پرکشیدن و پرواز تا اوج ترقى و تعالى مادى و معنوى را دارد امرى طبیعى و قابل پیشبینى مىداند.
البته ـ همانگونه که سید قطب نیز یادآور گردیده 44 ـ مصیبت بزرگتر از خصومت دشمنان اسلام آن است که با وجود این دشمنى آشکار و غیرقابل انکار، 45 برخى از مسلمانان ـ سادهاندیشانه ـ همچنان به دشمنان خویش مراجعه مىکنند و در دستیابى به امور و علوم موردنیاز خویش آنان را راهنما و مرجع تلقّى و اقتباس قرار مىدهند! و تأسفبارتر اینکه گاه برخى از آنها به این شاگردى مىبالند و بر اساس آن، خود را روشنفکر مىنامند!
مسئله مهم دیگر در ارتباط با علل دشمنى تمدن جدید غرب با آموزههاى دینى، آن است که به سبب برخوردها و تنشهایى که میان دانشمندان این نهضت با حاکمان مستبد و خونریز کلیسا رخ داده است، این برخوردها آثار و عواقب شوم خود را به شکلى عمیق در تمام بسترهاى فکرى و حتى در طبیعت تفکر اروپایى بر جاى نهاده است؛ از اینرو، در تمام محصولات فکرى نهضت علمى اروپا و در تمام رشتههاى علمى آن رسوبات زهرآگین دشمنى با اصل تفکر دینى و با شدتى بیشتر با بینش اسلامى قابل مشاهده است! 46
بر این اساس، سید قطب مدعى است که اسلام هرگز حاضر نیست داستان جدایى «علم» از «صاحب علم» را در مورد دانشهایى که با مفاهیم عقیدتى مؤثر در نگرش انسان نسبت به هستى و حیات و نشاط انسان و اوضاع و ارزشها و اخلاق و عادات او، و با دیگر امور متعلق به نفس انسان و نشاط او مرتبطاند، بپذیرد و نسبت به این مهم بىاعتنا باشد. 47
بدینسان روشن مىگردد که بدبینى مفسّر فى ظلال نسبت به معارف غیراسلامى بر بنیانهاى عمیقى مبتنى و بر توجیهات استوارى تکیه دارد و برخاسته از تعصب و احساس خشک نیست.
دیدگاههاى نوین تمدن غرب در ارتباط با انسان، زندگى و هستى
بخش دیگرى از معارف و دستاوردهاى تمدن غرب عبارت است از دستاوردهایى که به دنبال حرکت علمى ـ تجربى یا به اصطلاح حرکت عقلانى اروپا صورت بسته است؛ حرکتى که تحولات شگرف و وسیعى را رقم زد. البته دستاورد علمى و تجربى جدید غرب، تنها به پیشرفت مادى و رشد و رونق تولید و گسترش رفاه، دستیابى به نظریات و فرمولهاى ریاضى، فیزیک، شیمى و به طور کلى ابداع و اختراع مادى منحصر و محدود نشد، بلکه به تبعِ آن به دیدگاه و تفسیر و قرائت جدیدى از خداوند، هستى، انسان و زندگى نیز منجر شد. این فهم و تفسیر جدید، دستاوردى کاملاً عقلانى و علمى بود و آموزهها و تعالیم دینى هیچگونه نقشى در آن نداشتند. همین تفسیر جدید، شکل نهایى تمدن غرب را در برابر دیگر تمدنها متمایز نموده و دیدگاهها و نظریات اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سیاسى ویژهاى را در حوزه تمدنى غرب به دنبال داشته است. بدینسان، تمدن جدید غرب مشتمل بر دو بعد اساسى است:
1. بعد علمى، تجربى و صنعتى؛
2. بعد انسانى، فرهنگى و اجتماعى.
نگاه سید قطب به این هر دو بعد، یکسان نیست. از دیدگاه وى، مجال اصلى و گسترده عقل تفکر و تأمّل در طبیعت و شناخت نوامیس هستى و نوآورى در عالم ماده است. 48 از اینرو، عقل بشر را از این توانایى برخوردار مىداند که با تأمّل در طبیعت و با انجام آزمون و خطا، به قواعد و نوامیس و سنتهاى هستى و طبیعت دست یابد و از این راه دستاوردهایى را براى رشد و تعالى زندگى بشر به ارمغان آورد. به علاوه، از نگاه وى، چنین فعالیت و ابداعى حتى «عبادت» خداوند محسوب مىگردد و به عنوان یکى از وسایل سپاسگزارى از نعمتهاى بزرگ او به شمار مىآید؛ چنانکه وى چنین فعالیت و ابداعى را نشانه وفادارى انسان در رعایت شرایط پیمان خلافت مىداند. 49 از همینرو، وى بهرهمندى مسلمانان از این بخش از دستاوردهاى تمدن جدید و فراگیرى و اکتساب آن را از صاحبان و ابداعکنندگان آن جایز و بىاشکال مىداند. 50 البته سید قطب با تیزبینى نکته جالبى را یادآور مىشود. او معتقد است: با وجود مهیا بودن بستر بهرهمندى از این دستاوردها، تلاش براى دستیابى و کشف مستقل این علوم و دستاوردها از جانب مسلمانان واجبکفایى است وخودکفایىجامعهاسلامىامرىضرورى است؛ هرچند تا زمان فراگیرى مستقل این دانشها، براى مسلمانان جایز است تا این علوم تجربى و کاربردى را از مسلمان و غیرمسلمان فراگیرند و به کار بندند. 51
استدلال وى در اعلان این جواز مبتنى بر این نکته است که این قبیل علوم و دستاوردها در تکوین نگرش انسان مسلمان نسبت به حیات، جهان هستى، انسان و غایت وجودى او و نسبت به وظیفه حقیقى و نوع ارتباطاتى که انسان با وجود پیرامون خود، و با خالق هستى دارد مدخلیّت ندارد؛ چنانکه با اصول، قوانین، نظامها و شرایطى که حیات فردى و اجتماعى انسان را سامان مىدهد، و با اخلاق، آداب، عادات، سنتها، ارزشها و معیارهایى که بر جامعه بشرى حاکم است و به آن شکل مىدهد بىارتباطاند؛ از اینرو، انحراف عقیدتى بشر را در پى نداشته و او را به سوى جاهلیت سوق نمىدهند. 52
این در حالى است که روى دیگر سکه تمدن و فرهنگ غرب، معیارها، ضوابط، ارزشها، آداب، قوانین، نظریات و بینشها و نگرشهایى است که در ارتباط با خدا، انسان، زندگى و جهان هستى است و ابعاد مختلف اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى زندگى بشر را دربر مىگیرند. سید قطب این بخش از تمدن غربى و مادى را به شدت مورد انتقاد قرار مىدهد و در برابر آن، موضع سختگیرانه و تندى نشان مىدهد. از نگاه وى، آنچه تمدن مادى در این ارتباط بدان دست یازیده، مشتمل بر آثار عقل بشرى، اندیشه صحیح علمى و منهج درست اندیشیدن نیست و از نشانههاى علم راسخ نیز تهى است؛ چه، عقل و علم، انسان را به سوى خداوند خالق سوق مىدهند و انسان را بر آن مىدارند تا در مواجهه با جهان هستى، و به هنگام تأمّل در نوامیس و قوانین آن، به وجود خالق تدبیرگر و به وحدانیت آفریننده مدبّر هستى گواهى دهد. اندیشه علمى بیهوده نبودن آفرینش جهان هستى را درمىیابد و بر حکومت قوانین قطعى و صادق بر آن، گواهى مىدهد؛ همچنانکه خردورزى و بهرهگیرى از اسلوب علمى راستین، وجود جهان آخرت را تصدیق مىکند. حال آنکه، برخلاف چنین امرى، روش به اصطلاح عقلى و علمى تمدن غرب به انکار خداوند، بتپرستى جدید، اثبات اتفاقى بودن آفرینش و خود به خودى بودن حیات، انکار قیامت و غایت زندگى بشرى، انکار غیب، روح و... انجامیده است. بر این اساس، سید قطب نه تنها اطلاق عنوان علمگرایى و خردورزى را زیبنده این دستاورد نمىبیند، بلکه آن را سزاوار اطلاق عنوان هواپرستى، خرافهپرستى، شهوترانى، علم ناقص و سطحى، حماقت و جهالت مىداند. 53 بخشى از سخن وى در این زمینه چنین است:
در تمدن مادى بین هستى و خالق آن و بین علوم هستىشناسى و حقیقت ازلى و ابدى، فاصله و انقطاع به وجود آمده، حال آنکه علوم هستىشناسى و طبیعتشناسى از این ویژگى برخوردارند که به عبادت خداوند متحوّل شوند و به زندگى بشر قوام و رسوخ و جهتگیرى الهى ببخشند. در تمدن مادى، علم که زیباترین هدیه خداوند به بشر است، به لعنتى مبدّل گردیده تا انسان را از خداوند دور سازد و زندگى او را به جهنمى ناشناخته و مملو از اضطراب و تهدید، دگرگون سازد و به لحاظ روانى نیز پوچى و بیهوده بودن را بر وى مستولى نماید. 54
حتى در ارتباط با علوم تربیتى سامانیافته در غرب نیز این مشکل مشهود است تا آنجا که سید قطب، که خود براى کسب تجربیات غربىها در ارتباط با مسائل تربیتى روانه کشور آمریکا مىگردد، پس از دو سال اقامت در این کشور، سخن صریح و تنبّهآمیزى را مطرح مىکند. او نسبت به اجراى همه شیوههاى تعلیم و تربیت آمریکا در کشورش هشدار داده و اظهار مىدارد:
شیوههاى تربیتى آمریکا براى مردم ما مضر و خطرآفرین است. آمریکا داراى این شایستگى نیست که الگوى تربیتى و انسانى جهانیان باشد؛ زیرا چنین امرى به یک فاجعه انسانى منجر مىشود. آمریکا تنها از این شایستگى برخوردار است که کارخانه بزرگ (تولیدات مادى) براى جهانیان باشد و به بهترین وجه از عهده این وظیفه برآید. 55
همچنین وى در ضمن نامهاى که از آمریکا براى یکى از دوستان خویش مىفرستد، اظهار مىدارد:
آمریکا بزرگترین دروغى است که جهان تاکنون به خود دیده است. زندگى در اینجا بر پایه لذّت و بهره علمى (پراگماتیسم) بنا شده، و براى ارزشهاى اخلاقى و انسانى حسابى باز نشده و همه ارزشها در نزد اینان مسخره است. لذا از تجارب آمریکا تنها مىتوان براى تحقیقات علمى مانند الکترونیک، فیزیک، شیمى، کشاورزى و... بهره برد، و استفاده از آن براى بررسىهاى نظرى و مسائل فکرى کارى بس اشتباه است. 56
پرسشى دیگر
اکنون سؤال این است که به راستى سبب این فراز و فرود تعجببرانگیز در نقش و کارکرد علم چیست؟
مفسّر فى ظلالالقرآن عامل آن را در بىایمانى صاحبان آن علوم به خداوند و در عدم ذکر و یاد پروردگار هستى از سوى آنها و مأنوس نبودن آنان با پروردگار جستوجو مىکند. از اینرو، وى با ردّ این شیوه دانشاندوزى «منهج ایمانى» را شیوهاى مىداند که نه تنها ذرّهاى از ارزش نتایج و دستاوردهاى «منهج علمى» در درک حقایق مفرد، نمىکاهد، بلکه با ایجاد ارتباط میان خود این حقایق، و با ارجاع آن حقایق به حقایق بزرگتر، و با پیوند زدن آنها به قلب بشر، آن حقایق و دستاوردها را از حالت خشک و ذهنى صرفْ خارج نموده به نغمهها و آهنگهایى مؤثر و جذّاب و نوازشگر براى مشاعر انسان و براى زندگى او مبدّل مىسازد. وى به منظور ایجاد پیوند میان حقایق علمى با شعور انسان و زندگى او، بازگشت به منهج ایمانى را در عرصه تحقیقات و پژوهشهاى علمى، بسیار ضرورى مىداند. 57
سید قطب با اشاره به شبهات گمراهکنندهاى که در ارتباط با منهج ایمانى مطرح گردیدهاند، این شبهات را ساخته و پرداخته گروهى از گمراهان فریبکار که دشمن بشریت به شمار مىآیند، مىداند. او در پاسخ به این ادعا که گفته مىشود: «منهج ایمانى با نوآورىهاى مادى ناسازگار است؛ از اینرو، انسان یا باید آن منهج را بپذیرند و یا نوآورىهاى مادى را»، اظهار مىدارد:
منهج ایمانى نه تنها با نوآورىهاى مادى و علمى دشمن نیست، که مروّج آن نیز هست. البته این منهج، ابداعات علمى را مدیریت مىکند و آنها را در مسیر صحیح قرار مىدهد تا انسان براساس آنها بتواند مأموریت و مسئولیت جانشینى و خلافتى را که خداوند در زمین بر دوش او گذاشته، به جا آورد. 58
همچنین سید قطب با اشاره به نکتهاى هوشمندانه و حکیمانه، که آن را حقیقتِ بزرگِ مغفول و مستور از افکار، عقول، ضمائر و واقعیات بشر کنونى مىنامد، 59 یادآور مىگردد که در منهج ایمانى «دین» در جاى «دنیا» و «سعادت اخروى» در جاى «سعادت دنیوى» قرار نمىگیرد؛ در این منهج مسیر آخرت از دنیا مىگذرد.
بدین شکل، وى با اعتراف صریح به عدم منافات دیندارى با توسعه و پیشرفت علمى و مادى، و عدم دشمنى منهج ایمانى با رشد و رونق مادى زندگى انسان، و حتى با تأکید بر ضرورت تلاش و توجه مسلمانان نسبت به این امور و کسب تبحر و خودکفایى در آنها، 60 راه خویش را از مسیر برخى مدعیان دروغین دینمدارى که ـ با کجفهمى و انحراف ـ درصدد سیطره دادن سایه جمود و خمود بر زندگى انسان و بیگانه نمودن آن از هرگونه نشانه رشد و شکوفایى و نشاط مادى مىباشند، جدا مىکند و خود را در جرگه مصلحان هوشمندى قرار مىدهد که با بصیرت و روشنبینى درصدد معرفى جهتگیرىهاى حقیقى دین و متحرک و پویا نمایاندن تعالیم آن هستند.
شایان ذکر است که ضرورت مبتنى بودن توسعه زندگى انسان بر طبق منهج ایمانى، در دیدگاه مفسّر فى ظلال از این واقعیت مسلم نشأت مىگیرد که تمدن مادى و به ظاهر علمى غرب، با وجود سر دادن شعارهاى جذاب و فریبندهاى همچون تقدّم، تطوّر، تجدّد، علمگرایى، آزادى، انقلاب، و... و علىرغم همه پیشرفتهاى خیرهکننده و شگرفش تاکنون نتوانسته بشر را به سعادت راستین نایل سازد. 61 به علاوه، علم به جاى آنکه گام به گام بشر را به خداوند نزدیک کند، مرحله به مرحله او را از خداوند دور نموده، و همه این عواقب ناخوشایند و آزاردهنده بیانگر آن است که این تمدن در پرتو منهج الهى ره نپوییده و نتوانسته براى زندگى بشر نظامى تدارک ببیند که بین توانایىها و نیروهاى انسان و بین دنیا و آخرت، بین افراد و گروهها و بین ضرورت زندگى و وظایف انسان، هماهنگى طبیعى، گسترده و آرامبخشى ایجاد نماید. 62 از اینرو، مىتوان به این نتیجه رسید که هرگونه استفاده و اکتساب از مصادر و منابع غیراسلامى ـ بجز در علوم محض، کاربردى و نوآورىهاى مادى ـ ممنوع و نارواست و یک فرد مسلمان نباید در مسائل مختص به عقیده و جهانبینى، یا در مسائل مختص به عبادات و اخلاق و سلوک و ارزشها و معیارها، و یا در مسائل مختص به مبادى و اصول نظام سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و یا در امور مرتبط با تفسیر انگیزههاى نشاط انسانى و حرکت تاریخ بشرى از مصدر و مرجعى جز مصدر و منبع الهى تلقّى و تلمّذ نماید؛ 63 چه، این امور در حوزه حاکمیت خداوند و شریعت او قرار دارند و در ارتباط با آنها، باید صرفا بر طبق رهنمود الهى عمل نمود تا شرط پذیرش عبودیت انسان نسبت به خداوند رعایت گردد؛ چراکه عدم رعایت این امر به معناى خروج از حاکمیت و شریعت الهى و به جا نیاوردن عبودیت حقتعالى است. 64
اعتقاد راسخ به چیرگى و رهبرى برنامه اسلام بر جهان
ممکن است در ذهن و ضمیر متفکران و آیندهاندیشان دغدغه سرنوشت آینده جهان همراه با نگرانى پىگیرى شود. گو اینکه در آموزههاى قرآنى و وحیانى تکلیف روشن و مشخصى براى رهبرى جهان در آیندهاى که رو به پایان آن دارد ذکر شده است و طبیعتا متفکران و پژوهندگان مسلمان بر طبق آنچه از جانب خداوند وعده داده شده است، دیدگاهى امیدوارانه و آرزومندانه دارند. در این زمینه سید قطب با ارائه استدلالى روشن و صریح به تبیین این بشارت الهى مىپردازد. از نگاه وى، رهبرى تمدن مادى غرب بر جهان پذیرفتنى نیست و جهان امروز نیازمند مکتب و اندیشه راهبرانهاى است که در عین پرداختن به بعد توسعهاى و تمدنى، به مدد برخوردارى از روشى اصیل، مثبت و واقعنگر، بشر را به ارزشهاى جدید و کاملترى تجهیز کند. وى معتقد است: تنها «اسلام» است که این ارزشهاى جدید و این الگو را در اختیار دارد؛ زیرا منهجها و روشهاى مادى با وجود بهرهمندى از قالبها و عناوین مختلف و متنوع، به سبب مبتلا بودن به کاستى و کورى 65 صلاحیت بر عهده گرفتن رهبرى و مدیریت بشریت را ندارند. علاوه بر آن، تفکر مادى، الحادى و کمونیستى به زودى فرو خواهد ریخت 66 و تفکر سرمایهدارى نیز ـ پس از آن ـ به چنین سرانجامى دچار خواهد شد. 67 بر این اساس، این تنها برنامه و منهج اسلامى و ایمانى است که به سبب مشتمل بودن بر امتیازاتى همچون بساطت، شفافیت، عمومیت، آسانگیرى، تناسب و تطابق با سرشت طبیعى انسان و به دلیل توانایى پاسخ دادن به نیازهاى واقعى بشر، و به علت برنامه کامل و جامع آن، نیز به سبب نیاز بشریت به این برنامه، هدایت و مدیریت آینده جهان را از آنِ خود خواهد نمود و به تدبیر و تمشیت آن خواهد پرداخت؛ و هیچ مانعى نمىتواند بر سر راه تحقق حتمى و قطعى این وعده قرار گیرد. 68
سخن آخر
ـ در ارتباط با شیوه ارائه مباحث اعتقادى و اندیشههاى بنیانى، سید قطب معتقد به التقاطى و ناکارآمد و ناقص بودن «فلسفه اسلامى» در ارائه اینگونه از مباحث است. وى عرضه و آموزش این مباحث را در قالب و سبکى جدید که ـ لزوما ـ مىباید برگرفته از سبک قرآنى باشد، ضرورى مىداند.
ـ دیدگاه سید قطب در ارتباط با دستاوردهاى خاورشناسانه پژوهشگران غربى، بسیار بدبینانه است و مستشرقان را از عوامل فکرى استعمار مىداند و فعالیتهاى خاورشناسانه آنها را ـ به ویژه در بعد اسلامشناسانه و قرآنپژوهانه آن ـ قرین غرضورزى و دشمنى و همراه با جهالت معرفى مىکند.
ـ در ارتباط با دستاوردهاى جدیدِ فکرى، علمى، تجربى و فناورانه غرب، سید قطب قایل به تفکیک است. وى کسب و دریافت این دستاوردها را در بعد «تجربى و صنعتى صرفْ» تقریبا بدون اشکال مىداند. البته ضرورت تلاش و تکاپوى مسلمانان را براى خودکفایى در این امور یادآور مىگردد.
وى نسبت به دریافت و کسب بعد «فکرى، انسانى، فرهنگى» آن، به شدت هشدار مىدهد و هرگونه اقتباس و تلقّى را در این حوزه، بسیار خطرآفرین مىداند.
-
منابع
- ـ بدوى، احمدمحمّد، «تحلیل الفن و الأدبالاسلامى عند سید قطب»، التوحید، ش 4، 1406ق، ص 93ـ106.
- ـ حکیمى، محمّدرضا، دانش مسلمین، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379.
- ـ حمودة، عادل، سید قطب من القریة الىالمشنقة، قاهره، سینا للنشر، 1987م.
- ـ دسوقى، محمّد، «وحدة کیان الامهالاسلامیة فى نظر سیدقطب»، رسالهالتقریب، ش 2، 1414ق، ص 179ـ186.
- ـ رضوان، سید، «زیستگاه ایدئولوژیک و سیاسى جنبشهاى اسلامى معاصر»، ترجمه مجید مرادى، پگاه حوزه، ش 22، 1380، ص 16ـ30.
- ـ رفاعى، عبدالجبار، منهج الشهیدالصدر فى تحدید الفکرالاسلامى، دمشق، دارالفکر، 1422ق.
- ـ روحانى، سید محمّدصادق، استفتاءات قوه قضائیه، قم، سپهر، 1378.
- ـ سیاوشى، کرم، تحلیل انتقادى مبانى و روش تفسیرى سید قطب در فى ظلالالقرآن، تهران، بینالملل، 1389.
- ـ صدوق، محمّدبن على، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینى طهرانى، قم، جامعه مدرسین، 1387ق.
- ـ ـــــ ، عیون اخبارالرضا، تصحیح شیخ حسین اعلمى، بیروت، مؤسسهالاعلمى للمطبوعات، 1404ق.
- ـ صلاح خالدى، عبدالفتاح، آمریکا من الداخل بمنظار سید قطب، چ سوم، جدة، دارالمنارة، 1381.
- ـ ـــــ ، سیدقطب من المیلاد الى الاستشهاد، ترجمه جلیل بهرامىنیا، تهران، احسان، 1408ق.
- ـ قرضاوى، یوسف، لقاءاتٌ و محاوراتٌ حولَ قضایاالاسلام و العصر، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1421ق.
- ـ قطب، سیدمحمّد، العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، چ پانزدهم، مصر، دارالشروق، 1423ق.
- ـ ـــــ ، المستقبل لهذا الدین، چ شانزدهم، قاهره، دارالشروق، 1425ق.
- ـ ـــــ ، خصائص التّصورالاسلامى، ترجمه سیدمحمّد خامنهاى، تهران، مؤسسه ملى، 1354.
- ـ ـــــ ، خصائص التصورالاسلامى، چ پانزدهم: قاهره، دارالشروق، 1423ق.
- ـ ـــــ ، فى ظلالالقرآن، چ بیست و پنجم، قاهره، دارالشروق، 1425ق.
- ـ ـــــ ، معالم فى طریق، ترجمه محمود محمودى، تهران، احسان، 1378.
- ـ ـــــ ، مقوّمات التصورالاسلامى، قاهره، دارالشروق، 1986م.
- ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، کافى، تحقیق علىاکبر غفارى، چ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق.
- ـ محمّدى رىشهرى، محمّد، العقل و الجهل فى الکتاب والسنة، بیروت، دارالحدیث للطباعة والنشر والتوزیع، 1421ق.
- ـ مرادى، مجید، «تقریر گفتمان سید قطب»، علوم سیاسى، ش 22، بهار 1382، ص 195ـ215.
-
پى نوشت ها
-1 استادیار دانشگاه بوعلى سینا همدان. دریافت: 19/10/88 ـ پذیرش: 19/6/89. Karam.siyavoshi@yahoo.com
1 ـ بخشى از پیام آیتاللّه جوادى آملى به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه پیام نور، آذرماه 1387.
2 ـ براى آگاهى بیشتر از تحولات زندگى و افکار سید قطب، ر.ک: کرم سیاوشى، تحلیل انتقادى مبانى و روش تفسیرى سید قطب در فى ظلال القرآن، ص 11ـ32.
3 ـ سیدمحمّد قطب، خصائص التصورالاسلامى، ص 15.
4 ـ نک: همو، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 116، 220، 232، 291، 438، 510، 601، 606؛ ج 2، ص 1008، 1011، 1305، 1318، 1370؛ ج 4، ص 1888، 1891، 2221، 2223؛ ج 5، ص 2756، 3149؛ ج 6، ص 3353 و 4002.
5 ـ نک: همو، خصائص التصورالاسلامى، ص 10ـ22.
6 ـ احمد محمد البدوى، «تحلیل الفن و الادبالاسلامى عند سید قطب»، التوحید، ش 4، ص 97ـ98؛ سید قطب، العدالة الاجتماعیة فى الاسلام، ص 20.
7 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 53.
8 ـ همان، ج 2، ص 1204 و 1227.
9 ـ همو، خصائص التصورالاسلامى، ص 11ـ12.
10 ـ همان، ص 12ـ13.
11 ـ نک: همان، ترجمه سیدمحمّد خامنهاى، ص 140 پاورقى.
12 ـ همو، فى ظلالالقرآن، ج 6، ص 3530؛ همو، خصائص، ص 10؛ عبدالجبار رفاعى، منهج الشهید الصدر فى تحدید الفکرالاسلامى، ص 110.
13 ـ عبدالجبار رفاعى، همان، ص 99ـ102.
14 ـ سیدمحمّد قطب، خصائص، ص 12.
15 ـ همان، ص 17ـ18.
16 ـ همان، ص 13.
17 ـ همو، فى ظلالالقرآن، ج 2، ص 764.
18 ـ همان، ج 2، ص 1093ـ1094.
19 ـ همان، ج 2، ص 718ـ719، 1204؛ ج 3، ص 1226ـ1227، 1821؛ ج 6، ص 3917ـ3918، 3763ـ3764. البته این جدل در میان اهلسنت مطرح شده و داراى چنین وضعیتى است.
20 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 1، ص 16؛ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا، تصحیح شیخ حسن اعلمى، ج 2، ص 114؛ همو، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینى طهرانى، ص 206 و 362.
21 ـ بسیارى از مجادلات گذشته و حال علماى اهلسنت به خاطر دور بودن آنها از آموزههاى روان و راهگشاى اهلبیت پیامبر علیهمالسلاماست!
22 ـ سیدمحمّد قطب، خصائص، ص 16؛ همو، فى ظلالالقرآن، ج 6، ص 3530.
23 ـ سیدمحمّد قطب بخشهایى از کتاب مقومات التصورالاسلامى را در آخرین روزهاى حیات خویش در زندان، و بر روى اوراق بازجویى مکتوب کرده است. نک: سیدمحمّد قطب، مقومات التصورالاسلامى، مقدّمه محمّد قطب، ص 5ـ7.
24 ـ براى جلوگیرى از به درازا کشیدن بحث، بسط دیدگاه سید قطب در ارتباط با خاورشناسان به مجالى دیگر موکول مىگردد.
25 ـ زیرا اگر دستاورد و اندیشهاى ـ حقیقتا ـ از عقل سرچشمه گرفته باشد و از هوسها و شهوات به دور باشد، طبق قاعده ملازمه، منطبق بر شریعت و آموزههاى آسمانى خواهد بود. ر.ک: سید محمدصادق روحانى، استفتاءات قوه قضائیه، ص 7؛ نیز ر.ک: محمّد محمّدى رىشهرى، العقل والجهل فى الکتاب والسنة، ص 17، 49ـ51.
26 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 3، ص 1239.
27 ـ همان، ج 1، ص 128ـ129.
28 ـ آلعمران: 110.
29 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 447؛ همو، معالم فىالطریق، ترجمه محمود محمودى، ص 165.
30 ـ براى مثال اروپاییان با برخوردارى از فرهنگ و تمدن اسلامى، «رنسانس» گستردهاى را در زمینه علمى و پیشرفت مادى شکل دادند؛ همچنانکه برخى از رهبران دینى و مذهبى آنها مانند مارتین لوتر و... با اثرپذیرى از اسلام، اصلاحاتى را در دین مسیحیت رقم زدند. (نک: سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 2، ص 819. مسئله بهرهمندى و استفاده تحولآفرین تمدن غربى از دستاوردهاى علمى مسلمانان به قدرى روشن و غیرقابل تردید است که بسیارى از اندیشمندان و سیاستمداران غربى در دورههاى مختلف تاریخى بدان اذعان نمودهاند. (نک: محمدرضا حکیمى، دانش مسلمین، ص 105ـ141).
31 ـ آیات متعددى از قرآن بر این امر اشاره دارند. (ر.ک: سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 2، ص 815؛ براى مطالعه بیشتر، ر.ک: همو، خصائص، ص 23ـ40).
32 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 4، ص 2131ـ2132؛ ج 4، ص 2074ـ2100؛ همو، معالم فىالطریق، ص 164ـ170.
33 ـ شیعه این روایت و جریانى را که راویان اهلسنت معتقدند در ضمن آن، پیامبر این سخن را ایراد فرموده نمىپذیرد. البته سید قطب کوشیده تا گستره «شئون و امور دنیایى» مورد اشاره در این حدیث را معدود و محدود توصیف نماید و این شئون را در حیطه علوم مادى محض و تطبیقها و تجربیات عملى صرف، منحصر نماید. (ر.ک: سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 4، ص 2074)
34 ـ سیدمحمّد قطب، معالم فى الطریق، ص 164ـ165، 170، 176ـ177؛ همو، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 439ـ440؛ ج 4، ص 2074.
35 ـ همو، معالم فىالطریق، ص 171ـ173؛ همو، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 83ـ84، 105، 227ـ228، 355ـ356، 411، 414، 536؛ ج 2، ص 674، 676، 960، 961، 966ـ967.
36 ـ همو، فى ظلالالقرآن، ج 2، ص 960ـ961؛ ج 4، ص 2128.
37 ـ همان، ج 1، ص 415.
38 ـ همان، ج 1، ص 380، 434و443.
39 ـ همان، ج 2، ص 924ـ925 و 1033.
40 ـ همان، ج 3، ص 1194.
41 ـ همان، ج 2، ص 1088.
42 ـ همان، ج 2، ص 910ـ914، 915، 940، 947؛ ج 3، ص 1628ـ1631؛ سیدمحمّد قطب، مقومات، ص 116. اگر بخواهیم اقدامات خصومتآمیز این دشمنان اسلام و انسانیت را از پسِ شهادت سید قطب تاکنون برشمریم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد شد!
43 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 227ـ228؛ همو، المستقبل لهذا الدین، ص 92ـ93.
44 ـ همان، ج 3، ص 1379ـ1380؛ ج 1، ص 83ـ84.
45 ـ همان، ج 2، ص 966ـ967؛ همو، مقومات، ص 113ـ114.
46 ـ همو، معالم، ص 176.
47 ـ همان، ص 169ـ170.
48 ـ همو، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 181؛ ج 2، ص 722ـ723؛ ج 4، ص 1858.
49 ـ همان، ج 1، ص 16.
50 ـ دیدگاه سید قطب درباره چگونگى مواجهه مسلمانان با این علوم و دستاوردها در مبحث «منشأ غیرالهى معارف جدید» به تفصیل مطرح گردید.
51 ـ سیدمحمّد قطب، معالم، ص 164ـ165.
52 ـ همان، ص 165ـ166؛ نیز، ر.ک: همو، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 440.
53 ـ نک: همو، فى ظلالالقرآن، ج 2، ص 804؛ ج 3، ص 1357ـ1358، 1366، 1388، 1413ـ1414.
54 ـ همان، ج 1، ص 545؛ ج 6، ص 3360.
55 ـ ر.ک: عادل حموده، سید قطب من القریة الى المشنقة، ص 87؛ عبدالفتاح صلاح خالدى، آمریکا من الداخل بمنظار سید قطب، ص 156.
56 ـ عبدالفتاح صلاح خالدى، سید قطب من المیلاد الى الاشتشهاد، ترجمه جلیل بهرامىنیا، ص 252.
57 ـ سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 6، ص 3360؛ ج 4، ص 2227.
58 ـ همان، ج 1، ص 16.
59 ـ همان، ج 2، ص 931.
60 ـ همو، معالم، ص 164ـ165.
61 ـ همو، فى ظلالالقرآن، ج 4، ص 2128.
62 ـ همان، ج 1، ص 343و 440ـ441؛ ج 5، ص 2633؛ سید رضوان، «زیستگاه ایدئولوژیک و سیاسى جنبشهاى اسلامى معاصر»، ترجمه مجید مرادى، پگاه حوزه، ش 22، ص 19.
63 ـ همان، ج 1، ص 440؛ همو، معالم، ص 164 و 170.
64 ـ همو، معالم، ص 161ـ163.
65 ـ برخى از اندیشمندان علاوه بر تأکید بر سخن فوق، تمدن جدید غرب را «دجال» مىنامند. ر.ک: یوسف قرضاوى، لقاءات و محاورات حول قضایا الاسلام و العصر، ص 193ـ194.
66 ـ قابل ذکر است که این پیشبینى دقیق و هوشمندانه حدود 50 سال پیش ارائه گردیده است.
67 ـ نک: سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 4، ص 2075ـ2076 و 2095؛ مجید مرادى، «تقریر گفتمان سید قطب»، علوم سیاسى، ش 21، ص 212. نشانههاى فروپاشى این نظام نیز در حال نمایان شدن است.
68 ـ نک: سیدمحمّد قطب، فى ظلالالقرآن، ج 1، ص 511؛ همو، المستقبل لهذا الدین، ص 89ـ96؛ محمّد دسوقى، «وحدة کیانالامة الاسلامیة فى نظر سیدقطب»، رسالة التقریب، ش 2، ص 186.