معرفت، سال نوزدهم، شماره دهم، پیاپی 157، دی 1389، صفحات 7-

    گستره و نقش سازنده خوف و رجاء در زندگى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    چکیده

    «خوف» و «رجاء» دو عامل سرنوشت‏ساز و نقش‏آفرین در زندگى انسان است. در آموزه‏هاى دینى اسلام، «ترس» از عقوبت و گرفتار آمدن به غضب الهى و «رجاء» و امید به رحمت بیکران او، هر دو، مورد توجه قرار گرفته‏اند و بر ضرورت حفظ تعادل میان آنها تأکید شده است. مؤلف محترم در این مبحث با استفاده از آیات الهى و روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام به ذکر مصادیق عدم تعادل در این زمینه مى‏پردازد و در این زمینه به «استدراج» اشاره مى‏فرماید. بر این اساس، افراط در امید به خداوند موجب احساس ایمنى از عذاب خدا مى‏شود و شخص با غرق شدن در لذت‏هاى دنیوى از بندگى و یاد آخرت باز مى‏ماند. از سوى دیگر، افراط در ترس و خوف موجب یأس از رحمت الهى خواهد شد. مراتب خوف و رجا به تناسب مراتب وجودى بندگان متفاوت است، ولى آنچه مسلّم است این حقیقت است که امید به رحمت الهى بدون انجام عمل مناسب نوعى خودفریبى است.

    کلیدواژه‏ها: خوف، رجاء، ترس، امید، اولیاء الهى، استدراج، مراتب خوف و رجاء، رحمت الهى، عمل

    .

     

    سنت استدراج پیامد استکبار و سرپیچى از خدا

    عامل خوف و رجا در همه کارهاى اختیارى دنیوى و اخروى نقش‏آفرین و تأثیرگذار است و انسان هر کار اختیارى عقلایى و حساب‏شده را به امید رسیدن به خیر و نفع و یا از ترس ضرر و خطر انجام مى‏دهد. مؤمنان به اندازه معرفتشان به توحید و بخصوص توحید افعالى مى‏کوشند که امید و ترسشان جهت الهى پیدا کند. آنان به امید کسب ثواب و پاداش الهى و آمرزش گناهان و... بهره‏مندى از توفیقات الهى، به کارهاى دنیوى و اخروى مى‏پردازند. همچنین از ترس آنکه دچار غضب و خشم الهى گردند و خداوند در دنیا نعمت‏هایى را از آنها بازستاند و در آخرت به عذاب گرفتارشان گرداند، کارهایى را انجام مى‏دهند. البته برخى که به مراتب عالى ایمان و تقرب به خدا ره‏یافته‏اند، بیش از هر چیز، از اینکه از لقا و جوار الهى محروم گردند، بیمناک هستند.

         یکى از امورى که انسان سخت باید از آن بیم‏ناک باشد، گرفتار شدن به سنت استدراج الهى است. براساس این سنت، خداوند به کافران و گنه‏کارانى که از طغیان و گناه دست برنمى‏دارند و هدایت و موعظه در آنان اثرى نمى‏بخشد، مهلت مى‏دهد تا بر گناه خود بیفزایند تا به عذاب ابدى خداوند گرفتار شوند. بر اساس این سنت الهى، گاهى نعمت‏هاى ظاهرى و مال فراوانى در اختیار گنه‏کاران قرار مى‏گیرد و پیوسته بر آنها افزوده مى‏شود و چه بسا این پندار در آنها پدید مى‏آید که آن امکانات، وسایل رفاه، آسایش و لذت‏جویى به پاس شایستگى آنان فزونى یافته است. در حالى که خداوند بدین‏وسیله آنان را غرق گناه و غفلت مى‏گرداند تا بار گناه خود را سنگین گردانند و در نهایت با عذابى سخت و خوارکننده مواجه شوند. توضیح آنکه وقتى بندگان قدر نعمت‏هاى الهى را نمى‏دانند و ناسپاسى مى‏کنند، براى اینکه متنبه و بیدار شوند خدا در همین دنیا آنان را کیفر مى‏دهد و با بلا و گرفتارى مواجه مى‏گرداند. از این‏رو، خداوند در دو آیه قرآن مى‏فرماید که ما

    وقتى بر قومى پیامبرى مى‏فرستیم، آنها را به سختى‏ها و بلاها گرفتار مى‏سازیم تا راه توبه و تضرع به درگاه الهى را پیش گیرند. در آیه اول خداوند مى‏فرماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» (انعام: 42)؛ و به‏راستى [پیامبرانى] به سوى امت‏هاى پیش از تو فرستادیم و آنان را به تنگى و سختى و رنج و گزند بگرفتیم تا مگر زارى کنند.

         در آیه دوم خداوند مى‏فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ» (اعراف: 94)؛ و ما هیچ پیامبرى را در هیچ آبادى و شهرى نفرستادیم، مگر آنکه مردم آن را به سختى و تنگى و رنج گرفتار کردیم تا شاید زارى کنند.

         اما برخى از مردم حکمت سختى‏ها و گرفتارى‏ها را درنیافتند و به جهت قساوت قلب، راه انحراف و گمراهى پیش گرفتند و متنبه و بیدار نگشتند. در نتیجه، به تضرع و زارى به درگاه خدا و پیروى از فرستادگان او نپرداختند. وقتى گوشمالى و کیفر الهى در آنها اثر نبخشید و آنان کماکان در غفلت و سرپیچى از حق باقى ماندند، خداوند سنت مهلت و استدراج را براى آنان رقم زد. در پى این سنت الهى، کم‏کم بر نعمت‏ها و اموال آنان افزوده شد؛ چنان غرق نعمت‏هاى ظاهرى دنیا و وسایل رفاه و خوش‏گذرانى گشتند که پنداشتند از عذاب الهى مصون هستند و پیش خود گفتند اگر وعده انبیا راست بود ما باید عذاب مى‏شدیم، نه اینکه این‏همه نعمت در اختیارمان قرار گیرد. خداوند درباره قساوت و سرپیچى از حق و پى‏آمدن سنت استدراج مى‏فرماید: «فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ» (انعام: 43ـ44)؛ پس چرا هنگامى که عذاب ما به آنها رسید زارى نکردند؟ ولى دل‏هایشان سخت شد و شیطان کارهاشان را در نظرشان بیاراست. پس چون آنچه را بدان پند داده شدند فراموش کردند؛ درهاى همه‏چیز را بر آنان بگشودیم تا چون بدانچه داده شدند شادمان گشتند ناگهان بگرفتیمشان، پس همان دم[از نجات و رحمت] نومید شدند.

         در آیه دیگر خداوند در این‏باره که مهلت و فرصتى که در اختیار کافران قرار گرفته به سود آنان نیست، بلکه براى آن است که به گناه خود بیفزایند تا سرانجام با عذابى سخت مواجه گردند مى‏فرماید: «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْما وَلَهْمُ عَذَابٌ مُهِینٌ» (آل‏عمران: 178)؛وکسانى‏که‏کافرشدندمپندارند مهلتى‏که‏به‏آنان‏مى‏دهیم‏خیرآنهاست،همانامهلتشان‏مى‏دهیم‏تا بر گناهِ [خود] بیفزایند و آنان را عذابى است خوارکننده.

         همچنین در آیات دیگر خداوند مى‏فرماید:«لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ. لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلاً مِنْ عِندِاللّهِ وَمَا عِندَاللّهِ خَیْرٌ لِّلأَبْرَارِ»(آل‏عمران: 196ـ198)؛ رفت‏وآمدِ [سودجویى و کامیابى] کافران در شهرها تو را نفریبد، [این ]برخوردارى اندک است، پس جایگاهشان دوزخ است و بد آرامگاهى است. اما کسانى که از پروردگارشان پروا مى‏کنند ایشان را بهشت‏هایى است که از زیر [درختانِ] آنها جوى‏ها روان است. در آنجا جاودانه باشند، پذیرایى‏اى است از نزد خدا و آنچه نزد خداست براى نیکوکاران بهتر است.

    ضرورت وجود خوف و رجا و تعادل بین آنها در مؤمن

    انسان صرف‏نظر از خوشى‏ها و نعمت‏هاى دنیایى و امکاناتى که برایش فراهم است، باید نگران آخرت خود باشد و از آن بیم داشته باشد که مبادا گناهان او بخشوده نشود و گرفتار عذاب آخرت گردد. اگر مشاهده کرد که به موازات ارتکاب گناه نه فقط از نعمت‏هاى در اختیار او کاسته نشد، بلکه آنها افزایش نیز یافتند، باید به خود آید و بترسد از اینکه مشمول سنت استدراج الهى گردیده باشد. از سوى دیگر، باید به فضل و رحمت الهى امیدوار باشد و امید داشته باشد که با عمل به وظایف دینى خود مشمول عنایات الهى گردد و از ثواب و پاداش الهى بهره‏مند شود.

         با توجه به ضرورت وجود همزمان خوف و رجا در مؤن، در برخى از روایات حالت خوف و رجا از شرایط ایمان به شمار آمده است؛ در این‏باره امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «مؤمن، مؤمن نمى‏گردد تا آنکه ترسان و امیدوار باشد و ترسان و امیدوار نمى‏گردد، مگر آنکه درصدد عمل به مقتضاى آنچه از آن مى‏ترسد و آنچه بدان امیدوار است برآید.»1

        در روایت دیگر، امام باقر علیه‏السلام مى‏فرمایند: «هیچ بنده مؤمنى نیست، مگر آنکه در دلش دو نور است: نور ترس و نور امید، اگر این وزن شود، از آن افزون نباشد و اگر آن وزن شود از این افزون نباشد.»2

        ضرورت تعادل و همسانى بین خوف و رجا از آن‏روست که اگر ترس انسان از حد بگذرد و فراتر از امید گردد، موجب یأس از رحمت الهى مى‏شود. بعکس، اگر امید انسان از حد بگذرد، موجب امن از مکر الهى مى‏گردد. نباید از نظر دور داشت که کسب حالت خوف و رجا و رعایت تعادل بین آن دو، کارى اختیارى و مورد رضاى خداوند است و عبادت به حساب مى‏آید؛ زیرا عبادت داراى دو اطلاق است، یکى عبادت به معناى خاص، که تنها شامل عبادات توقیفى نظیر نماز، روزه و خمس مى‏شود و دیگرى، عبادت به معناى عام که هر عمل اختیارى که براى رضاى الهى انجام پذیرد مصداق آن به شمار مى‏آید. بر این اساس، همان‏گونه که مطالعه قرآن و روایات عبادت به حساب مى‏آید، ترس از خدا و امید به او و حفظ تعادل بین این دو حالت که مرضى خداست نیز عبادت مى‏باشد و مراتب و درجات عبادت در این مورد نیز تطبیق پیدا مى‏کند.

         در روایات براى عبادت اقسام و مراتبى ذکر شده، از جمله در روایتى امام صادق علیه‏السلام براى عبادت و عبادت‏گزاران سه مرتبه برمى‏شمارند و مى‏فرمایند: «عبادت سه‏گونه است: گروهى از ترس خداوند را عبادت مى‏کنند، این عبادت بردگان است. گروهى براى ثواب و پاداش خدا را عبادت مى‏کنند، این عبادت مزدگیران است و گروهى به جهت محبت به خدا وى را عبادت مى‏کنند، این عبادت آزادگان و برترین عبادت است.»3

        بر اساس این روایات، عالى‏ترین مرتبه عبادت مربوط به کسانى است که به عالى‏ترین مراتب انسانى و عالى‏ترین مرتبه معرفت به خدا نایل آمده‏اند و دلشان مالامال از محبت و عشق به خدا گردیده و محرک و انگیزه آنان در همه کارها، از جمله انجام عبادت خدا، محبت و عشق به خداست. بى‏شک سرآمد این گروه، پیشوایان معصوم علیهم‏السلامهستند که داراى عالى‏ترین مراتب معرفت و کمال انسانى هستند. با توجه به معرفت حقیقى به خداوند، آنان از روى ترس و یا طمع در پاداش خداى را عبادت نمى‏کنند، بلکه چون خداوند را مجلاى محبت و عشق کامل و شایسته عبادت یافته‏اند به عبادتش مى‏پردازند. بر این اساس، امیرمؤمنان على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «خدایا! من از ترس عقاب و به طمع پاداشت تو را عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته پرستش و عبادت یافتم، و آن‏گاه به عبادتت پرداختم.»4

    گستره خوف و رجا در اولیاى الهى

    مسلما اولیاى خاص خدا که عبادت و رفتارشان ناشى از محبت و عشق به خداست و ترس از عذاب و امید و طمع در پاداش محرک آنان نیست، به حسب مرتبه‏اى که دارند، داراى خوف و رجا مى‏باشند. آنان در مقام بندگى از آن مى‏ترسند که حق محبت و شکرگزارى خدا را به جا نیاورند و در انجام وظیفه بندگى کوتاهى کنند. در عین حال، با توجه به سعه وجودى و ظرفیت‏هایى که در خویش مى‏یابند، امیدوار به رعایت حق بندگى خدا و شکرگزارى او هستند. البته چنان‏که از برخى روایات استفاده مى‏شود، برخى از اولیاى خاص خدا که مصداق بارز آنها رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل‏بیت آن حضرت هستند، سراسر زندگى‏شان تجسم عبادت و بندگى خداست. از این‏رو، داراى عالى‏ترین مرتبه خوف و رجا هستند و آن خوف و رجا به تبع اراده خداوند تحقق مى‏یابد. هرجا خداوند اراده کند صفت خوف در آنان برانگیخته مى‏شود. همچنین با اراده و خواست خدا حالت امید در آنان پدید مى‏آید و بى‏تردید متعلق خوف و امید آنان نیز تابع اراده الهى است. این از آن‏روست که آنان اختیار و تدبیر خویش را یک‏سر به خدا سپرده‏اند و در قلمرو وجودى آنان، خداوند به جاى آنان اراده و تدبیر مى‏کند و خود با اختیار خویش از خداوند خواسته‏اند که به جاى آنان تدبیر کند و برگزیند و آنان را بى‏نیاز از تدبیر، اراده و اختیار خودشان سازد.

         «الهى اغننى بتدبیرک عن تدبیرى و باختیارک عن اختیارى»؛5 خدایا، با تدبیر و اختیار و گزینش خود مرا از تدبیر و اختیار خویش بى‏نیاز گردان.

         در این‏باره در حدیث قدسى چنین آمده است: «لایزال عبدى یتقرب الى بالنوافل مخلصا لى حتى أحبه فإذا احببته کنت سمعه الذى یسمع به وبصره الذى یبصر به ویده التى یبطش بها إن سألنى أعطیته و إن استعاذنى أعذته»؛6 پیوسته بنده به انجام مخلصانه نوافل و مستحبات به من تقرب مى‏جوید تا آنکه او را دوست مى‏دارم و چون او را دوست داشتم، گوش او مى‏گردم که بدان مى‏شنود و چشم او مى‏گردم که بدان مى‏نگرد و دست او مى‏گردم که بدان برمى‏گیرد، اواگر چیزى از من درخواست کند بدو مى‏بخشم و اگر به من پناه آورد به او پناه مى‏دهم.

         وقتى بنده به مرتبه‏اى از قرب الى‏اللّه رسید که خداوند تدبیر و اداره جوارح و اعضا و دل او را در اختیار گرفت و او نشنود، مگر آنچه را خدا بخواهد و ننگرد، مگر به آنچه خداوند مى‏خواهد و تمام حرکات و سکنات او در مسیر رضایت الهى باشد، خوف و امید او نیز جهت الهى دارد و خداوند این دو صفت را در دلش پدید مى‏آورد. پس دل آن بنده تربیت شده دربست در اختیار خداست و خطورات و اندیشه‏ها از مسیر اراده و مشیت الهى بدان راه مى‏یابد و نه فقط چنان دلى چراگاه شیطان و جولانگاه اندیشه‏هاى باطل و هواهاى نفسانى نمى‏گردد، بلکه نگرش و گرایش حلال به ماسوى اللّه نیز بدان راه ندارد. تنها آنچه خواست خدا و مورد رضایت و صلاحدید اوست، بدان راه مى‏یابد و از جمله، با ولایت و تدبیر الهى خوف و امید در آن پدید مى‏آید و متعلق این دو حالت نفسانى را نیز خداوند مشخص و تعیین مى‏کند. در زیارت پنجم جامعه درباره اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام آمده است: «ولکم القلوب التى تولى اللّه ریاضتها بالخوف و الرجاء وجعلها اوعیة للشکر والثناء»؛7 شما را قلب‏هایى است که خداوند عهده‏دار و متصدى تمرین دادن آنها به خوف و رجا گردیده و آنها را ظرف‏هاى شکر و ثناى خویش قرار داده است.

         در روایت دیگر از امام رضا علیه‏السلام در این‏باره که ائمّه اطهار علیهم‏السلام تسلیم خواست و مشیت الهى هستند و آنچه را خداوند اراده کند و مورد مشیت او قرار مى‏گیرد، مى‏خواهند و مى‏طلبند، آمده است: «قلوبنا أوعیة لمشیة اللّه فاذا شاء شئنا»؛8 دل‏هاى ما ظرف‏هاى مشیت و خواست خداست، پس آنچه را او بخواهد و اراده کند ما اراده مى‏کنیم و مى‏خواهیم.

         آرى، آن ره‏یافتگان به عالى‏ترین مراتب قرب الهى و مقام بندگى خدا چنان محو جمال و جلال الهى شدند که اراده و مشیت خدا جایگزین اراده و مشیت آنها گردید. خداوند خوف و امید در دلشان قرار داد و هرگاه خداوند صلاح دانست، به صفاتى که موجب خوف مى‏گردد توجه مى‏یافتند. پس هرگاه خداوند مى‏خواست توجهشان به عقوبت‏هاى الهى جلب مى‏گردید و از آن جهت که خداوند چنان عقوبت‏هایى دارد به فریاد مى‏آمدند، نه از آن جهت که خود مستحق چنان عقوبت‏هایى بودند. چون آنان در پى آن بودند که هرچه را خداوند در وجودشان قرار داده در راه بندگى خدا صرف کنند و حقیقت بندگى چنین اقتضایى داشت. در جایى که خدا مى‏خواست شاد شوند، شاد مى‏شدند و هرگاه که خدا مى‏خواست، غمگین مى‏شدند و مى‏گریستند. هرجا که خداوند مى‏خواست که ترسان شوند ترسان مى‏شدند و چون خداوند مى‏خواست که به آتش و عذاب الهى توجه یابند، بدان توجه مى‏یافتند و از لهیب و شراره‏هاى نابودگرش ضجه مى‏زدند و فریاد مى‏کشیدند و ترسان و هراسان مى‏گشتند. رفتار آنان نمود این واقعیت است که بهترین مورد ظهور و بروز امکانات و حالات و نعمت‏هایى که خداوند در اختیار انسان نهاده، آن جایى است که خداوند دوست دارد.

    خوف و رجاى بایسته در روایات

    اگر ما درصدد باشیم که خوف و رجا را در خودمان ایجاد و یا تقویت کنیم تا بدین وسیله به انجام واجبات و ترک گناهان موفق گردیم، براى این منظور باید به مطالعه آیات و روایات و مباحث اخلاقى و بهره بردن از دریافت‏هاى عقلى روى آوریم. باید بکوشیم تا تعادل بین دو حالت خوف و رجا حفظ گردد. خوف از عذاب الهى بر امید به ثواب و آمرزش الهى غلبه نیابد و بعکس، امید به ثواب و پاداش الهى، بر خوف از عذاب غلبه نیابد. گرچه ما مدعى هستیم که از خداوند و عذاب او مى‏ترسیم و به بهشت و رضوان الهى امیدواریم، اما آیا این ادعا با واقعیت تطبیق دارد و ما واقعا از عذاب جهنم مى‏ترسیم و به پاداش و ثواب الهى امید داریم؟ بجاست که در این‏باره چند روایت ذکر کنیم تا حقیقت امر بر ما روشن گردد.

         در طلیعه یکى از حکمت‏هاى نهج‏البلاغه که در پاسخ به شخصى که از حضرت على علیه‏السلام درخواست موعظه کرد، ایراد شده و دربردارنده نصایح و موعظه‏هایى ارزشمند و تأثیرگذار است، تا آنجا که در پایان آن حکمت مرحوم رضى مى‏نگارد: «اگر در نهج‏البلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین حکمت براى اندرز دادن کافى بود، این سخن حکمتى رسا و عامل بینایى انسان آگاه و عبرت‏آموز صاحب اندیشه است.» امیرمؤمنان على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «همچون کسى مباش که بدون عمل صالح آرزوى آخرت کند و با آرزوى دراز توبه را به تأخیر اندازد. در دنیا چون پارسایان سخن گوید، ولى بسان دنیاپرستان عمل کند.»9

        مؤمنان راستین به رضوان الهى و بهشت امید دارند. براى دست‏یابى به این امید و آرمان، عمل صالح انجام مى‏دهند و از کارهاى ناشایست، که مانع دست‏یابى به رضوان الهى و گرفتار شدن به خشم و غضب الهى است، باز مى‏ایستند. اما افراد سست‏عنصر که ایمان در جانشان ننشسته است، آرزوى رسیدن به سعادت و بهشت را دارند، اما به عمل صالح که آن آرزو را محقق مى‏سازد دست نمى‏یازند و خود را به گناه مى‏آلایند و در عین حال آرزوى بخشش دارند؛ پیوسته با پیش کشیدن آرزوهاى پى‏درپى و دراز توبه را به تأخیر مى‏اندازند و بدین‏وسیله خود را از آلودگى‏ها پاک نمى‏سازند و از رضوان‏الهى‏محروم مى‏گردند.

         همچنین امام صادق علیه‏السلام در پاسخ به کسى که از آن حضرت درباره گروهى از مدعیان دروغین دوستى آن حضرت که به گناهان دست مى‏یازند و مى‏گویند که به بخشش خداوند امیدواریم، فرمود: «دروغ گفته‏اند، آنان دوستان ما نیستند، آنان مردمى هستند که آرزوها بر آنان چیره گشته و آنان را به این سو و آن سو مى‏برد. هر کس به چیزى امیدوار باشد، براى رسیدن به آن تلاش مى‏کند و هر کس از چیزى بترسد از آن مى‏گریزد.»10

        در جاى دیگر، امیرمؤمنان علیه‏السلام در بیانى هشداردهنده درباره کسى که در پى بندگى خدا نیست و ادعا مى‏کند که به خدا امید دارد، مى‏فرماید: «به گمان خود ادعا کند امیدش به خداست. سوگند به خداى عظیم که دروغ گوید. چه مى‏شود او را که [اگر راست گوید چرا] امیدش در کردارش نمایان نیست؟ پس هر کس به خدا امید داشته باشد، امیدش در کردارش آشکار گردد. هر امیدى جز امید به خدا ناخالص است. هر ترسى جز ترس از خدا نادرست است. در کارهاى بزرگ به خدا امید دارد و در کارهاى کوچک به بندگان، اما حق بندگان را ادا کند و حق خدا را بر زمین گذارد. پس چگونه است شأن خدا که بزرگ و ستودنى است و در حق او کوتاهى مى‏شود و حق او کمتر از حق بندگان رعایت مى‏شود؟ آیا مى‏ترسى امیدت به خدا دروغ باشد، یا او را سزاوار امید بستن نمى‏دانى؟ امیدوار دروغین،اگرازبنده خدا ترسناک باشد، حق او را چنان رعایت کند که حق پروردگار خود را آن‏گونه رعایت نمى‏کند. بدین‏گونه ترس از بندگان را نقد و آماده و ترس از خداوند را وعده و نسیه پندارد.»11

        چگونه است که افراد غافل و بى‏بهره از معرفت ناب توحیدى امید به خداوند و نعمت‏هاى لایزال بهشتى و سعادت ابدى دارند. براى تحقق این امید و خواسته تلاش نمى‏کنند، اما براى رسیدن به خواسته‏هاى ناچیز دنیوى سر از پا نمى‏شناسند و آرام نمى‏گیرند. به عنوان نمونه، براى دریافت وام ناچیزى چقدر رفت‏وآمد مى‏کنند و وقت صرف مى‏کنند و دنبال ضامن مى‏روند و با خواهش و تمنا و صرف آبروى خویش و زحمت فراوان بدان دست مى‏یابند. اما براى دست‏یابى به خواسته‏هاى عظیمى چون نعمت‏هاى ابدى آخرت و رهایى از عذاب‏هاى سهمگین آخرت اقدامى نمى‏کنند و همت و عمل آنان براى این خواسته اندکْ و قابل مقایسه با همت و تلاشى که صرف رسیدن به خواسته‏هاى ناچیز دنیوى مى‏کنند نیست. آنان براى گرفتن وام آن همه تلاش و رفت‏وآمد مى‏کنند و تازه ممکن است بدان دست نیابند، اما براى دریافت نعمت‏هاى ابدى آخرت اقدامى ‏نمى‏کنند و بى‏تفاوت‏اند و شاید به ‏زحمت نماز واجبشان را بخوانند. در این صورت، ادعاى امیدوارى به خدا دروغ و عارى از حقیقت است؛ چون اگر به راستى به خدا امید مى‏داشتند، متناسب با آن امید تلاش مى‏کردند و با دعا، تضرع، عبادت، عمل صالح و پالایش درون از پلشتى‏ها و آلودگى‏ها مى‏کوشیدند تا بدان امید دست یابند.

     


    • پى نوشت ها

      * این مقاله، قلمى‏شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى‏باشد.

      1ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 2، ص 71، ح 11.

      2ـ همان، ح 13.

      3ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 1، ب 9، ص 62، ح 134.

      4ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 41، ب 101، ص 14، ح 4.

      5ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح‏الجنان، دعاى «عرفه».

      6ـ محمّدحسن دیلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 83.

      7ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 102، ب 57، ص 164، ح 6.

      8ـ همان، ج 25، ب 9، ص 336، ح 16.

      9ـ نهج‏البلاغه، حکمت 150.

      10ـ محمّدبن یعقوب کلینى، همان،ج 2، ص 68، ح 6.

      11ـ نهج‏البلاغه،

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) گستره و نقش سازنده خوف و رجاء در زندگى. ماهنامه معرفت، 19(10)، 7-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."گستره و نقش سازنده خوف و رجاء در زندگى". ماهنامه معرفت، 19، 10، 1389، 7-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) 'گستره و نقش سازنده خوف و رجاء در زندگى'، ماهنامه معرفت، 19(10), pp. 7-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. گستره و نقش سازنده خوف و رجاء در زندگى. معرفت، 19, 1389؛ 19(10): 7-