راههاى برونرفت از فتنه در جامعه اسلامى
ضمیمه | اندازه |
---|---|
2.pdf | 220.73 کیلو بایت |
از نگاه اميرالمؤمنين على عليهالسلام با تأكيد بر وقايع پس از انتخابات دهم
محسن محمّدىالموتى*
چكيده
وضعيت فتنه به شرايط سياسى و اجتماعى، با مجموعه ويژگىهاى مشخص اشاره دارد كه در آن فضا، تشخيص حق از باطل با مشكل مواجه شده و لازم است راههاى برونرفت از آن مورد توجه قرار گيرد. از آنجايى كه دوره زمامدارى امام على عليهالسلام يكى از دورانهاى مثالزدنى و عبرتآموز تاريخ سياسى اسلام براى مواجه شدن جامعه اسلامى با فتنههاى سنگين و شكننده است. مقاله حاضر با بهرهگيرى از روش تاريخى ـ تحليلى به بررسى راههاى برونرفت از فتنه در جامعه اسلامى از ديدگاه امام على عليهالسلام مىپردازد.
هدف اصلى اين پژوهش، تبيين راههاى خروج از فتنه با رويكرد گذار شرايط امروز جامعه اسلامى از فتنه پس از انتخابات دهم رياست جمهورى مىباشد. بر اين اساس، رعايت تقواى الهى، تقويت بصيرت، شناخت مراكز فتنه و افشاى ماهيت آنها، ثبات قدم و پرهيز از احساسات به هنگام پيدايش فتنه، تكيه بر اصول و معيارها به جاى سوابق افراد و شخصيتها، پرهيز از تفرقه و اختلاف و رجوع به امام حق و رهبرى صالح به هنگام پيدايش فتنه، به عنوان يافتههاى پژوهش معرفى و مورد تجزيه و تحليل واقع شدند.
كليدواژهها: فتنه، شبهه، بصيرت، رهبرى، جامعه اسلامى، انتخابات دهم.
مقدّمه
امام على عليهالسلام مىفرمايد: به راستى چقدر حالات ملتها با هم يكسان و صفاتورفتارشان با يكديگر همانند است.1
سرنوشت ملتها و نظامهاى سياسى در ادوار و زمانهاى مختلف اگرچه در هر مقطع شكل متمايز و منحصر به فردى دارد، اما از نظر سنتهاى تاريخى حاكم بر آنها داراى شباهت و همانندى مىباشد. اين شباهت تا حدى است كه
حوادث و رخدادهاى گذشته مىتواند در هر دوره با حصول شرايطش تكرار گردد.
براساس چنين نگرشى و شناخت قواعد و سنن حاكم بر زندگى انسانهاى پيشين كه از مطالعه و بررسى حوادث و وقايع گذشته به دست مىآيد، مىتوان ضمن توجه به راز و رمز پيروزىها و اعتلاى جوامع و انحطاط و سقوط آنها، به عنوان چراغى روشنايىبخش، راه آيندگان را نيز هموار ساخت.2 اين سخن درباره تحولات سياسى صدر اسلام به ويژه دوران اميرالمؤمنين على عليهالسلام نيز صادق است. دوره زمامدارى آن امام بزرگوار يكى از دورههاى مثالزدنى و عبرتآموز تاريخ سياسى اسلام براى مواجه شدن جامعه اسلامى با فتنههاى سنگين و شكننده است، به گونهاى كه يكى از مهمترين اهداف و تلاشهاى آن حضرت را در طول دوران پس از رحلت پيامبر، بازداشتن جامعه اسلامى از فروغلتيدن در آتش فتنه تشكيل مىداد.
از سوى ديگر، سلسله وقايع و حوادثى كه به دنبال رفتارهاى غيرقانونى برخى نامزدها و حاميان آنها پس از انتخابات دهم رياست جمهورى در كشور رخ داد، ضمن اينكه عظمت و دستاوردهاى اين حماسه بزرگ را تحتالشعاع قرار داد، جامعه اسلامى ايران را وارد شرايط جديدى نمود كه مقام معظم رهبرى از آن با عنوان «فتنه عميق» ياد نمودند. فتنه در بينش اسلام به شرايطى
سياسى ـ اجتماعى با مجموعه ويژگىهاى مشخص اشاره دارد كه در آن فضا، تشخيص حق از باطل با مشكل مواجه شده و لازم است با آن مقابله جدى نمود. از اين منظر، شباهتهاى فراوانى را ميان شرايط جامعه و رفتار برخى خواص و نخبگان در دوران اميرالمؤمنين عليهالسلام و دوران كنونى انقلاب اسلامى مىتوان يافت، اگرچه در سطح تودههاى مردم اين مسئله از تفاوتهاى بسيارى برخوردار است. مردم زمان اميرالمؤمنين عليهالسلام تحت تأثير جريانهاى انحرافى و خواص واخورده، از مسير امام عليهالسلام فاصله گرفتند تا آنجا كه حضرت در نكوهش نافرمانى آنان فرمودند: «دل من از دست شما پرخون و سينهام از خشم شما مالامال است. كاسههاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد و با نافرمانى و ذلتپذيرى رأى و تدبير مرا تباه كرديد.»3 اما قاطبه ملت ايران اسلامى از اول انقلاب تا به امروز با تبعيت و جانفشانى در راه انقلاب و رهبرى فرزانه آن، مسير پيشرفت و سرافرازى را مىپيمايند و اين نكتهاى است كه مكررا در فرمايشهاى امام راحل و رهبر معظم انقلاب به آن اشاره شده است.
به هر ترتيب، ضرورت و اهميت اين پژوهش از اينروست كه خواص و نخبگان عصر ما همانند دوران اميرالمؤمنين عليهالسلام در معرض آزمون سختى واقع شدهاند. رهبر معظم انقلاب در بيانى ضمن توجه به دوران على عليهالسلام و بهرهمندى از رهنمودهاى آن امام بزرگوار، اشاره داشتند: «امروز ما هم در شرايط مشابهى هستيم. طوفانهاى فتنههاى اجتماعى ما را هم به فروريختن تهديد مىكند. بنابراين، ما هم به آن درمانها احتياج داريم و بيش از هميشه به نهجالبلاغه احتياج داريم.»4 همچنين از آنرو كه آثار موجود درباره موضوع فتنه و حوادث پس از انتخابات دهم، عمدتابه طور مستقل به مباحث مربوط پرداختهاند، اين پژوهش مىكوشد راههاى برونرفت از فتنه را با رويكرد گذار شرايط
امروز جامعه اسلامى از فتنه پيشآمده پس از انتخابات دهم، حدود و نقطه تمركز خود قرار دهد.
از اينرو، با ابتنا به رهنمودهاى اميرمؤمنان در نهجالبلاغه، سؤالات اصلى نوشتار حاضر اين است كه چه عواملى باعث پيدايش فتنه در جامعه اسلامى مىگردد؟ و در صورت ابتلاى جامعه به فتنه، راههاى برونرفت از آن چيست؟ سؤالات فرعى نيز اين است كه فتنه به چه معناست؟ و چه ويژگىهايى دارد؟ به منظور پاسخ به سؤالات مذكور، نويسنده با بيان كلياتى پيرامون مفهوم، شرايط و ويژگىهاى فتنه، ضمن اشاره به دوره زمامدارى اميرالمؤمنين عليهالسلام، با بهرهگيرى از بيانات آن امام همام، به بررسى علل و عوامل فردى و اجتماعى پيدايش اين پديده پرداخته و سپس راههاى برونرفت از آن را با رويكرد گذار شرايط امروز جامعه اسلامى از فتنه پيشآمده پس از انتخابات دهم مورد تجزيه و تحليل قرار داده است.
الف. مفهومشناسى فتنه و شرايط و ويژگىهاى آن
1. معناى فتنه
فتنه در اصل به معناى آزمون و طلا را در آتش گذاردن است براى آنكه معلوم شود خالص است و از چيزهاى ديگر جدا شود.5 در قرآن كريم فتنه به معانى مختلفى نظير آزمايش و ابتلا، حجت و دليل، شرك، عذاب و... به كار رفته است.6
برخى از لغتشناسان در وجه جمع معانى و كاربردهاى متفاوت واژه فتنه در زبان عربى گفتهاند: ريشه همه اين معانى يك چيز و عبارت است از «هر چيزى كه موجب اختلال و اضطراب شود.»7 از اينرو، به امتحان و آزمايشهاى دشوار و پيچيده كه موجب اضطراب و تزلزل و نگرانى انسان مىشود «فتنه» مىگويند. در حوزه مسائل سياسى و اجتماعى امورى را كه موجب چنين تزلزلها و اضطرابهايى در حوزههاى اعتقادى، باورها و ارزشهاى فرد مىشود فتنه مىنامند.8
به عبارت ديگر، منظور از فتنه، جو آشفته و نابسامان ذهنى و عينى جامعه است به گونهاى كه امكان تمييز دادن حق از باطل وجود نداشته باشد يا دستكم براى عموم مشكل باشد. در چنين مواردى است كه بعضى به گمان پيروى از حق به دنبال باطل مىروند و عملاً در زمره مخالفان حقيقت قرار مىگيرند، اما خود گمان مىكنند كه كارى نيكو انجام مىدهند. مقام معظم رهبرى در اينباره مىفرمايند: «فتنه يعنى حادثه غبارآلودى كه انسان نتواند بفهمد چه كسى دوست و چه كسى دشمن است؛ چه كسى باغرض وارد ميدان شده و از كجا تحريك مىشود.»9 و اين مسئله در نتيجه آميزش حق و باطل و يا پنهان نمودن باطل در لباس حق حاصل مىشود و جامعه را دچار موج و تلاطم مىنمايد.
2. شرايط و ويژگىهاى فتنه
براى درك بهتر شرايط و ويژگىهاى فتنه، بجاست به دوره زمامدارى امام على عليهالسلام اشاره شود؛ زيرا دوره حكومت آن حضرت كه از اواسط دهه سوم بعد از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله آغاز گرديد با فتنههاى بسيار عميق و آزمونهاى بسيار دشوار همراه بود. حضرت در روزهاى نخست پذيرش حكومت به اين مسئله اشاره نموده و فرمودند:
«اَلا و اِنَّ بَليتَكُم قَد عادَت كَهيئتِها يومَ بَعَث اللّه نَبيّهُ وَالذى بَعَثَهُ بِالحَقَّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً و لَتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً و لتساطُنَّ سَوط القِدرِ، حتّى يعوُدَ اسفلكم اَعلاكُم و اعلاكم اَسفَلكُم»؛10 آگاه باشيد! تيرهروزىها و آزمايشها همانند زمان بعثت پيامبر بار ديگر به شما روى آورد. سوگند به خدايى كه پيامبررابهحقمبعوثكرد، سخت آزمايش مىشويد، همچون دانهاى كه در غربال ريزند يا غذايى كه در ديگ گذارند به هم خواهيد ريخت و زير و رو خواهيد شد تا آنكه پايين به بالا و بالا به پايين رود.
تفاوت عمدهتحولاتزمانپيامبر صلىاللهعليهوآله و اميرالمؤمنين عليهالسلام اين بود كه در دوران رسول گرامى صلىاللهعليهوآله مرز ميان اسلام و كفر مشخص بود و در اكثر جنگها در يكسو اسلام صريح و در سوى ديگر كفر صريح قرار داشت، اما در زمان على عليهالسلام جنگهاى رخداده ميان جناحهاى داخلى اسلام بود و طرفهاى مقابل حضرت نه تنها ظاهرا مسلمان بودند، بلكه از سابقهداران جهاد و مبارزه در راه اسلام به شمار مىآمدند و حتى برخى صحابه و ياران پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز در آن جنگها حضور داشتند. اين مسئله موجب شد كه نه تنها مردم عادى در تشخيص جبهه حق از باطل دچار مشكل گردند، بلكه حتى برخى از خواص نيز نتوانستند به عمق مسائل آگاه شوند و حق را از باطل تشخيص دهند و در نتيجه به اشتباه افتادند.
شاهد سخن، واقعهاى در جنگ جمل است كه يكى از ياران حضرت على عليهالسلام به ايشان مراجعه نموده و عرضه مىدارد: «من در امر حيرتآورى گرفتار آمدم. حيرتم از اين است كه مىبينم شما با كسانى مىجنگيد كه آنها هم از صحابه بزرگ پيامبر بودهاند و خود شما هم از نزديكان رسولاللّه هستيد. هر دو طرف منزلت رفيعى در حق و سابقه درخشانى از اسلام دارند. در اين امر متحيرم كه كداميك از شما را به حق بدانم؟ حضرت ضمن اشاره به توصيه روششناسانه مهمى فرمودند:
تو روش خطايى برگزيدهاى؛ حق و باطل را از روى شخصيت افراد نمىتوان سنجيد. بايد ابتدا حق را بشناسى و سپس از روى حق اهل آن را شناسايى كنى و همينطور باطل را بشناسى و آنگاه از روى آن اهلش را شناسايى كنى.11
حضرت با اين سخن گرانقدر تأكيد مىفرمايند كه حق را نبايد با افراد و آدمها سنجيد، بلكه افراد را بايد با حق مورد سنجش قرار داد. اگر ملاك تشخيص حق از باطل اشخاص و سابقه آنها باشد، چه بسا مشكلات عديدهاى در مسير تشخيص واقع شود. از اينرو، علت اصلى ابهامها و ترديدها در رفتار خواص و به تبع آن تودههاى مردم در عصر اميرالمؤمنين عليهالسلام حاكم شدن وضعيت فتنه در جامعه بود؛ به اين معنا كه در جامعه آن زمان شرايطى پديدار شده بود كه تشخيص حق از باطل يا درست از نادرست را دشوار مىكرد.
حضرت على عليهالسلام در توصيف شرايط و ويژگىهاى فتنه به اين مهم اشاره نموده و مىفرمايند:
فتنهها هنگامى كه روى مىآورند شبيه حق مىباشند و آنگاه كه مىروند و به پايان مىرسند حقيقت خود را مىنمايانند و هوشيار مىسازند. ناشناخته مىآيندوشناختهشدهمىروند.همچونگردبادمىگردند و شهرى راويران مىكنند و شهرى را وامىگذارند.12
بر اساس اين فرمايش گهربار، علاوه بر مشتبه شدن حق و باطل، پنهان و ناشناخته بودن فتنه هنگام پيدايش و فضاى گردبادى به گونهاى كه بسيارى از اشخاص به درستى نتوانند تصميم بگيرند و ناخواسته در جهت خلاف مسير اصلى حركت كنند از ديگر ويژگىهاى فضاى فتنه است. سرانجام به تعبير حضرت، بعد از آنكه گرد و غبار فتنه فرو نشست و مردم آثار و پيامدهاى آن را مشاهده نمودند حقايق براى مردم آشكار مىگردد.
به هر ترتيب، بايد گفت: شرايط فتنه شرايطى است كه حق و باطل با يكديگر آميخته شده و حتى با شعارهاى فريبنده لباس حق به باطل، پوشانده مىشود و پيشينه و سوابق افراد مدعى حق به گونهاى است كه امر بر مردم و نخبگانمشتبهشدهوآنهارادرمعرضآزمونسختىقرارمىدهد.
ب. عوامل پيدايش فتنه
فتنه در مراحل ابتدايى خود به صورت نامشهود و در خفا شكل مىگيرد و فاقد عوارض ظاهرى و خارجى است، اما در مراحل بعدى آشكارا و بىپرده رخ عيان مىكند و آثار و تبعات مذموم خود را در اجتماع ظاهر مىنمايد. اميرالمؤمنين على عليهالسلام در اين رابطه مىفرمايند: «فتنه از راههاى پنهانى آغاز مىشود و به زشتى و سستى مىگرايد. آغازش همچون دوران جوانى پرقدرت و زيبا و آثارش همچون آثار باقىمانده بر سنگهاى سخت زشت و ديرپا ست.»13
به طور كلى، پيدايش فتنه معلول دو دسته عوامل فردى و اجتماعى است كه در ادامه به آنها اشاره مىشود:
1. عوامل فردى
الف. پيروى از هواى نفس: اميرالمؤمنين على عليهالسلام سرآغاز و منشأ فتنهها را پيروى از هواى نفس مىدانند و مىفرمايند: «تبعيت از هواى نفس از جمله مهمترين عوامل فردى شكلگيرى فتنه مىباشد كه در عرصه اجتماعى با تحريك محركهاى بيرونى خود را عيان مىسازد.»14 اين مضمون با تعبير ديگرى از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه فرمودند: «بدان ابتداى هر فتنهاى حب و دوستى دنياست.»15 حبّ دنيا و هواپرستى مىتواند ابعاد و شاخههاى متعددى داشته باشد. براى مثال، رياستطلبى، شهرتطلبى، زراندوزى و ثروتگرايى از شاخههاى همين عامل است.
نمونههاى تاريخى اين تحليل را مىتوان در رفتار برخى خواص بعد از رحلت پيامبر مشاهده نمود. زبير در زمره نخستين كسانى بود كه مسلمان شد. از مهاجران به حبشه و مكه بود. جزء چهار نفرى بود كه عليه غصب خلافت، همراه على عليهالسلام بود. سلمان فارسى درباره او مىگويد: «زبير در يارى رساندن به اميرمؤمنان از همه ما آگاهتر بود.» در تمامى جنگها شركت داشت و نقطه نقطه تنش مجروح بود. زبير پسر عمه على عليهالسلام و پيامبر صلىاللهعليهوآله بود و از اولين كسانى بود كه با على عليهالسلام بيعت كرد.16 اما چه اتفاقى افتاد كه جزء اولين كسانى شد كه بيعت را انكار كرد و اولين جنگ را بر على عليهالسلام تحميل نمود؟ پس از كشته شدن زبير، امام عليهالسلام بر بالين جنازهاش آمدند و شمشير او را در دست گرفتند و مدتى بر آن گريستند و فرمودند: «با اين شمشير چه بسيار اندوهها از چهره پيامبر زدوده شد!» واقعا چه شد كه برخى صحابه همچون زبير به بيراهه كشانده شدند؟
در پاسخ به اين سؤال مىتوان مؤلفههايى نظير رياستطلبى، دنياطلبى و زراندوزى را بيان نمود. درخواست طلحه و زبير در خصوص مشاركت در امر حكومت و اينكه انگيزه اصلى آنان از بيعت حكومت نمودن بر برخى مناطق سرزمين اسلامى نظير بصره و كوفه بوده، شاهد اين مدعاست.17 همچنين گرايش به ثروت و زراندوزى موجب شد كه اين اشخاص به فتنه و آشوب بپردازند. در زمان خلفاى پيش از حضرت على عليهالسلام رسم شده بود كه هر كس زودتر ايمان آورده بود سهم بيشترى از بيتالمال دريافت مىكرد. امام على عليهالسلام بر اين باور بودند كه اين قضيه تبعيض بوده و وجه شرعى ندارد. از اينرو، در سال نخست حكومت به هر فردى سهمى مساوى از بيتالمال اختصاص دادند. اين امر موجب شد برخى صحابه مانند طلحه و زبير سر به اعتراض برداشته و عَلَم جنگ برافرازند و يا به سوى معاويه بشتابند.18 عبداللّهبن عباس در نامهاى كه به امام حسن عليهالسلام نوشته به اين نكته اشاره مىكند كه مردم به اين علت پدرت را رها كرده و به سوى معاويه شتافتند كه در تقسيم بيتالمال به صورت مساوى برخورد كرد و آنها تحمل اين اقدام را نداشتند.19 و چنين بود كه سابقهداران جهاد و مبارزه در راه اسلام در جستوجوى ويژهخوارى و هواى نفس غلتيدند و گرفتار حب دنيا شده و در دامن رقيبان امام عليهالسلام و مخالفان حضرت جمع شدند و حتى قتل عثمان را به امام على عليهالسلام نسبت دادند.
ب. ضعف بنيه ايمانى و اعتقادى: از مواردى كه به عنوان زمينه و بستر مساعد براى ايجاد فتنه در جامعه به شمار مىرود، ضعف بنيه ايمانى و اعتقادى فتنهگران و افراد دنبالهرو آنهاست. به هر ميزان كه تعداد ناآگاهان از حقايق دينى در جامعه افزايش يابد به همان نسبت بايد منتظر وقوع فتنه بود. امام على عليهالسلام در سخنى حكيمانه ارتباط ميان فتنهانگيزى و ضعف در دينشناسى را به اين صورت بيان مىكند: «مردم را روزگارى رسد كه در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن. در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنيان آباد است و از رستگارى ويران. ساكنان و سازندگان آن مسجدها بدترين مردم زميناند. فتنه از آنان خيزد و خطا با آنان درآويزد.»20
ج. عدم تفكيك حق از باطل: يكى از زمينههاى بروز فتنه سردرگمى فرد نسبت به تشخيص حق و باطل از يكديگر است. اميرالمؤمنين على عليهالسلام در اينباره مىفرمايند: «اگر باطل با حق در نياميزد، كار باطل پيش نمىرود و اگر حق از باطل جدا و خالص مىگشت زبان دشمنان قطع مىگرديد. اما قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مىگيرند و به هم مىآميزند و آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مىگردد.»21
2. عوامل اجتماعى
الف. بدعتگذارى در قوانين: يكى از علل بسيار مهم اجتماعى در شكلگيرى فتنه انحراف از احكام و مقرّرات اسلامى از طريق تحريف يا تغيير برخى از آنهاست. به تعبير ديگر، بدعتگذارى و نوگرايى بدون مبنا در احكام دينى، يكى از اركان پيدايش فتنه محسوب مىشود كه معمولاً از سوى انديشمندان، عالمان و روشنفكران صورت مىگيرد و افراد غيرمتخصص و غيرعالم را به گمراهى مىكشاند.
اميرالمؤمنين على عليهالسلام در ادامه سخنانشان درباره سرآغاز و منشأ پيدايش فتنه، علاوه بر موضوع هواپرستى، به بحث بدعتگذارى در احكام نيز اشاره مىفرمايند: «همانا سرچشمه فتنهها هواپرستى و بدعتگذارى است كه در احكام صورت مىپذيرد كه در آن با كتاب خدا مخالفت مىشود و گروهى (با دو انحراف يادشده) بر گروه ديگر بر خلاف دين خدا سلطه و ولايت مىيابند.»22
از كلام مذكور دو نكته اساسى فهميده مىشود: نخست اينكه با رواج بدعتها كتاب خدا مورد مخالفت واقع مىشود و دوم آنكه وقتى پايه بدعتى در جامعه محكم شد بر اساس آن، عدهاى به ناحق و نه از سر شايستگى و حقانيت، بر ديگران سرورى و مهترى مىكنند و ضوابط شرعى و دينى در اينباره به كنار نهاده مىشود. در چنين وضعيتى است كه بستر اجتماع آماده انعقاد نطفه فتنه مىگردد. امام على عليهالسلام در خطبهاى ديگر عامل اصلى غرق شدن بسيارى از افراد در درياى فتنهها را چنگ زدن آنان به بدعتها و رها كردن سنتها معرفى كرده و مىفرمايد: «جمعى در درياى فتنه غرق شدند، به بدعتها چنگ زدند و سنتها را رها كردند.»23
ب. تفرقه و اختلاف: يكى از عواملى كه ثبات و تعادل جامعه و حكومت را با چالش روبهرو مىسازد تفرقه و گسستگى اجتماعى است. تفرقه و اختلاف آفتى است كه موجب از همگسيختن رشته اتحاد و تفاهم و همبستگى ملى، هدر رفتن امكانات و توانايىهاى يك ملت و در نهايت سقوط جامعه و نظامهاى سياسى مستقر مىگردد.
اميرالمؤمنين على عليهالسلام بعد از حادثه تأسفبار صفين و حكميت تحميلى كه مردم طريق هدايت را گم كرده و حبل الهى را از دست داده بودند و در سرگردانى و تحيّر به سر مىبردند خطاب به آنها سخنانى ايراد مىفرمايند و در آن، تفرقه و پراكندگى قلوب و آراى مردم را زمينهساز فتنه مىدانند: «همانا شيطان راههاى ضلال و گمراهى خود را براى شما آسان جلوه مىدهد تا گرههاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد و به جاى وحدت و هماهنگى، بر تفرقه و پراكندگى شما بيفزايد، و در تفرقه و اختلاف راه فتنه هموار مىشود.»24
ج. خلل در رابطه امت و حاكمان: در منطق اسلام، رابطه ميان امت و حاكمان يكطرفه نيست، بلكه حقوقى متقابل مطرح است كه به واسطه آن، طرفين بر يكديگر حقى دارند. رعايت حقوق طرفين، لازمه ثبات سياسى و اجتماعى نظام است. حضرت على عليهالسلام در اينباره مىفرمايند: «و آنگاه كه مردم حق رهبرى را ادا كند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت يابد و راههاى دين پديدار و نشانههاى عدالت برقرار و سنت پيامبر پايدار گردد... و اميدوارى و طمع دشمنان به يأس مبدل گردد. اما اگر مردم بر حكومت بشورند و غلبه كنند يا زمامدار بر رعيت ستم و تعدى روا دارد، نشانههاى ستم آشكار و نيرنگبازى در دين فراوان مىگردد و راه گسترده سنت پيامبر متروك، هواپرستى فراوان، احكام دين تعطيل و بيمارىهاى دل فراوان مىشود.»25 بنابراين، مشخص مىشود كه رعايت اين حقوق متقابل از اهميت و ارزش بسيارى برخوردار است و عدم تحقق آن در بروز فتنه تأثيرگذار خواهد بود.
3. راههاى برونرفت از فتنه
تا اينجا از عوامل فردى و اجتماعى فتنه سخن به ميان آمد و اشاره شد كه پيامدها و تبعات اين پديده مذموم چه اندازه بر سرنوشت جامعه تأثير زيانبار دارد، اما براى مقابله با آن چه بايد كرد؟ به عبارت ديگر، راههاى برونرفت از فتنه كدامند؟
الف. رعايت تقواى الهى: امام على عليهالسلام در خطبه 183 نهجالبلاغه مىفرمايند: «آگاه باشيد! آنكس كه تقواى الهى پيشه كند و از خدا بترسد خداوند راهى براى رهايى از فتنهها به روى او مىگشايد و با نور هدايت از تاريكىها مىگريزد.» از اين بيان اميرالمؤمنين عليهالسلام اين نكته دريافت مىشود كه هرگاه در جامعهاى روحيه تقوا و پرهيزگارى گسترش يابد، آسيبپذيرى آن جامعه در برابر فتنههاى احتمالى كاهش خواهد يافت.
ب. تقويت بصيرت: در فتنهها عامل اصلى شناخت و درك درست داشتن، بصيرت است. بصيرت چراغى است كه همواره روشنگر و نجاتبخش انسان از گمراهىهاست و به انسان قدرت مىدهد تا با حقمحورى راه صواب را از ناصواب تشخيص داده و راه حق را برگزيند. در سايه بصيرت است كه حق و باطل، به خوبى آشكار مىگردد و انسان از ظواهر اشيا و حوادث عبور نموده و به دركى فراتر از چهره ظاهرى آنها نايل مىآيد. حضرت على عليهالسلام در وصف مؤمنان مجاهد مىفرمايند: «مجاهدان بينشهاى خود را بر شمشيرهاى خود برنشانده بودند.»26 و در جاى ديگر فرمودند: «به مراتب تحمل فقدان بصر آسانتر از فقدان بصيرت است.»27 از اينرو، تقويت بصيرت افراد جامعه يكى از راههايى است كه در چارچوب مبارزه ريشهاى با فتنه در جامعه حايز اهميت است.
ج. شناخت مراكز فتنه و افشاى اهداف آنها: شناسايى طراحان فتنه و افشاى اهداف و انگيزه آنان، يكى از راهكارهاى مقابله با فتنه است. در اين راهكار دو هدف نهفته است: نخست آنكه طراحان فتنه و فتنهانگيزان به مردم معرفى مىشوند و ديگر
آنكه مردم با پى بردن به اهداف شوم آنان به دام فتنه گرفتار نمىشوند.
اميرمؤمنان على عليهالسلام با شناسايى مراكز فتنهانگيزى مانند معاويه و خوارج، آنان را به مردم معرفى نمودند و نقاب از چهره فريبكار آنان برداشتند. امام عليهالسلام در نامهاى به معاويه فرمودند: «از شبهه و حقپوشى بپرهيز. فتنهها ديرزمانى است كه پردههاى سياه خود را گسترانده و ديدههايى را كور كرده است.»28 و در نامه 32 فرمودند: «اى معاويه، گروه بسيارى از مردم را به هلاكت كشاندى و با گمراهى خود فريبشان دادى و در موج سركش درياى جهالت خود غرقشان كردى تا آنجا كه تاريكىها آنان را فراگرفت و در امواج انواع شبهات غوطهور شدند و از راه حق به بيراهه افتادند... .»
د. ثبات قدم و پرهيز از احساسات به هنگام پيدايش فتنه: هرگاه زمانه به فتنه گرفتار آمد و جلوههاى آن پديدار گشت نبايد دچار احساسات، تزلزل و ترديد شد و بدون مطالعه و بررسى همهجانبه وارد معركه گرديد. وقتى فتنهانگيزان تصميم مىگيرند جامعه را دچار سرگردانى و فتنه نمايند، به باطل خود لباس حق مىپوشانند و با ترفندهاى مختلف سيماى حق را مورد هجوم قرار مىدهند. از اينرو، در چنين زمانى ممكن است مردم فتنه را نشناخته و چه بسا به استقبال آن روند و از آن حمايت كنند. حضرت على عليهالسلام مىفرمايند: «وقتى فتنه فرا مىرسد مانند جوانى است كه در عنفوان جوانى به سر مىبرد»؛29 كنايه از اينكه آغاز فتنه همانند دوران جوانى بسيار شاداب، جذاب و پرنشاط است. اما وقتى آتش فتنه خاموش شد و پردهها كنار رفت، «سيماى زشت آن همچون آثار باقىمانده بر سنگهاى سخت زشت و ديرپاست... طولى نمىكشد كه پيرو از رهبر و رهبر از پيرو بيزارى مىجويد و با بغض و كينه از هم جدا مىشوند و به هنگام ملاقات همديگر را نفرين مىكنند.» از اينرو، هنگام فتنه بايد ثابتقدم بود و بر اساس احساسات و حدس و گمان موضعگيرى نكرد. به فرموده اميرالمؤمنين على عليهالسلام: «و در گرد و غبار پيشامدها كه به درستى نمىتوان واقعيت امور را ديد و در فتنههاى در هم پيچيده، ثابتقدم و استوار بمانيد.»30
ه . تكيه بر اصول و معيارها به جاى سوابق افراد و شخصيتها: يكى از مهمترين شيوههاى مقابله با فتنه در جامعه، تكيه مردم بر حقمحورى و رعايت اصول و معيارهاست. اصول و ارزشها به خودى خود قابل شناخت و آگاهى است و با وجود پيچيدگىها و دشوارىهاى موجود، مىتوان حق و باطل را از طريق خود حق و باطل و معيارهاى آن شناخت و آنگاه با تكيه بر معيارهاى حق و باطل و محك قرار دادن آن، به سراغ شناسايى مصاديق و افراد رفت. فرمايش على عليهالسلام به حارثبن حوط كه دوقطبى شدن جامعه برايش سنگين بود قابل تأمّل و دقت است كه فرمودند: «اى حارث، تو زير پاى خود را ديدى و بالايت را نمىبينى؛ از اينرو، متحير و سرگردان شدى، تو حق را نشناختى تا بدانى كه اهل حق چه كسانى مىباشند؟ و باطل را نيز نشناختى تا باطلگرايان را بدانى.»31
و. پرهيز از اختلاف و پراكندگى و فخر و برترىجويى: اميرمؤمنان على عليهالسلام در خطبه 5 نهجالبلاغه با اشاره به مقابله با امواج فتنهها از طريق مراجعه به كشتىهاى نجات كه همان اهلبيت عليهمالسلام هستند مىفرمايند: «از راه اختلاف و پراكندگى بپرهيزيد و تاجهاى فخر و برترىجويى را بر زمين نهيد.»
از اين فرمايش گرانقدر على عليهالسلام اين مطلب حاصل مىشود كه اولاً، گسترش تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامى زمينه شعلهورتر شدن آتش فتنه را هموار مىسازد؛ چراكه فرصت را براى فتنهانگيزى دشمنان و مخالفان نظام اسلامى مهيا نموده و آنها را در مسير تحقق اهداف شومشان اميدوار مىسازد. همچنين صفت رذيله فخر و تكبر و برترىجويى موجب مىشود جامعه نتواند به آرامش لازم دست پيدا كند.
ز. رجوع به امام حق و رهبرى صالح به هنگام پيدايش فتنه: از مهمترين و مؤثرترين راهكارهاى خروج از شرايط فتنه و مقابله با آن، رجوع به امام حق و رهبرى صالح به هنگام پيدايش فتنههاست. نقشى كه امام و رهبرى مىتواند در نابودى و اضمحلال فتنه ايفا كند بىبديل است. رهبر ناخداى كشتى جامعه و امت در درياى متلاطم حوادث و پيشامدهاست.
به هنگام بروز حوادث و فتنههاى گوناگون، رهبر همانند پرچم و عَلَمى است كه چشم امت نظارهگر آن است. امام على عليهالسلام خطاب به امتى كه در فتنهها و شبهات گرفتار آمدهاند مىفرمايند: «مردم! كجا مىرويد! رو به كدام طرف مىكنيد؟ پرچمهاى حق برپاست و نشانههاى آن آشكار است. با اينكه چراغ هدايت روشنگر راهند باز گمراهانه به كجا مىرويد؟ چرا سرگردان هستيد؟ در حالى كه عترت پيامبرتان در ميان شماست. آنها زمامداران حق و يقينند و پيشوايان دين و زبانهاى راستى و صدق... .»32
نيز حضرت در خطبه 173 نهجالبلاغه با صراحت بيان مىدارند كه در مواقع اختلاف بين مسلمانان كه باطل در لباس اسلام به فتنهگرى مىپردازد بايد رهبرى در شخصى تجسم يابد كه به مسائل آشنايى و بصيرت داشته و داراى صبر و تحمل كافى باشد و مواضع حق را بشناسد و سپس مردم را در چنين مواقعى امر مىكند كه از چنين رهبرى اطاعت كنند و اوامر و نواهىاش را پذيرا شوند.
واقعيت اين است كه ولايت از مهمترين اركان دين اسلام است و نظام سياسى اسلام و شيوه حكومتى دين بر پايه ولايت است. ولايت به معناى پذيرفتن رهبرى پيشواى الهى و نيز اعتقاد به اين است كه امامان معصوم عليهمالسلام پس از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله از سوى خداوند بر مردم ولايت دارند. ولىّ خدا حاكم الهى بر مردم است و اطاعت از او به عنوان «اولىالامر» واجب است.33
از آنرو كه ولايت فقيه شعبهاى از ولايت نبى اكرم صلىاللهعليهوآله و امام معصوم عليهالسلام است تمام اختياراتى كه پيامبر و امام در اداره امور جامعه داشتند ولىّفقيه نيز از آن برخوردار است و به تعبير امام راحل، «اين توهّم كه اختيارات حكومتى رسول اكرم صلىاللهعليهوآله بيش از حضرت امير بود و يا اختيارات حكومتى حضرت امير بيش از فقيه است باطل و غلط است.»34
نكته مهم اين است كه پيامبر صلىاللهعليهوآله و امامان معصوم عليهمالسلام در اداره جامعه داراى اوامر و نواهى بودند و مسلمان و پيرو پيامبر و امام، همانگونه كه از اوامر و نواهى الهى تبعيت مىكند بايد گوش به فرمان پيامبر و امام نيز باشد «... أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ.» (نساء: 59) عين همين مطلب در مسئله ولايت فقيه نيز جارى است. ولىّفقيه نيز به دليل جايگاه و ولايتى كه به او واگذار شده، داراى اوامر و نواهى ويژهاى است و يك مسلمان واقعى همانگونه كه خود را در برابر اوامر و نواهى پيامبر صلىاللهعليهوآله و امام معصوم عليهالسلام ملتزم مىداند بايد به دستورات ولىّفقيه نيز ملتزم باشد. امام و ولىّ امر در جامعه اسلامى نقش محورى دارد و به منزله تسبيحى است كه دانههاى متفرق آن را متحد و منسجم مىسازد و مانع متفرق شدنشان مىشود. اگر بنا باشد ولىّ امر مورد اطاعت قرار نگيرد و مردم و نخبگان با التزام و تعهد بر گرد شمع وجودش جمع نشوند اتحاد و انسجام آنها خدشهدار مىگردد و آتش فتنه شعلهورتر مىشود. مخالفت در برابر اوامر ولىّ امر، ميدان را براى نفوذ نامحرمان باز و زمينه را براى ضربه وارد ساختن آنها فراهم مىكند. كم نيستند افراد فرصتطلب كه به دليل كوتاه شدن دستشان در جامعه اسلامى مترصد فرصتى هستند كه بتوانند به نظام اسلامى ضربه وارد سازند. بنابراين، لازم است همه مردم و نخبگان در تمامى زمينههاى سياسى و اجتماعى مطابق با معيارها و رهنمودهاى مقام ولايت عمل كنند و همواره به آن قله مرتفع و شامخ بنگرند و مواضع و اقدامات خود را با شاخصهها و منويات ارائهشده توسط ولىّفقيه منطبق سازند؛ چراكه با توجه و عمل به رهنمودها و هشدارهاى مقام ولايت، امواج فتنهها درهم شكسته مىشود و اين نكتهاى است كه همه افراد و جريانات سياسى دلسوز و پيرو انقلاب و خط امام و رهبرى به طور شفاف و صريح به آن اذعان مىنمايند و اين موهبتى است كه برخى يا اساسا چنين باورى ندارند يا عقيدهشان سست و بىبنيان است و يا گاهى در عمل از انجام تكليف برخاسته از ولايتپذيرى سر باز مىزنند. از اينرو، هرگاه جامعه به فتنه مبتلا شد يكى از مهمترين و مؤثرترين راههاى نجات از فضاى غبارآلود آميختگى حق و باطل، نگاه به رهنمودها و شاخصههاى ترسيمشده توسط امام حق و رهبرى صالح جامعه است.
انتخابات دهم و فتنه
انتخابات 22 خرداد ماه 1388 كه با حضور قريب به 40 ميليونى ملت همراه بود، باشكوهترين انتخابات تاريخ انقلاب اسلامى محسوب مىشد، اما متأسفانه پس از اين انتخابات باشكوه، مجموعهاى از حوادث به دنبال رفتارهاى غيرقانونى برخى نامزدها و حاميان آنها به وقوع پيوست كه عظمت و دستاوردهاى اين حماسه بزرگ را تحتالشعاع قرار داد.
در مورد ماهيت چيستى و چرايى وقوع اين حوادث، نظرات و ديدگاههاى متفاوتى مطرح گرديده است. برخى اين حوادث و تلخىهاى پس از اتخابات را نتيجه بداخلاقىهاى انتخاباتى نامزدها و حاميان آنها در ايام تبليغات انتخاباتى به ويژه مناظرههاى تلويزيونى دانسته و معتقدند: اگر نامزدها و حاميان آنها صبر و حوصله بيشترى به خرج مىدادند چنين اتفاقاتى رخ نمىداد. گروهى ديگر معتقدند: حوادث اخير را بايد در قالب شكلگيرى يك جنبش اجتماعى تجزيه و تحليل كرد؛ جنبشى كه خواهان ايجاد تحولات و دگرگونىهاى اجتماعى است كه در عرصه انتخابات ظهور و بروز يافته است.
اما جامعترين نگاه، نگاهى است كه حوادث اخير را فراتر از بداخلاقى انتخاباتى و خواستههاى اجتماعى و در قالب سناريويى طراحىشده با هدف تغييرات سياسى و حتى براندازى نظام جمهورى اسلامى ايران تحليل مىكند. ديدگاه راهبر و حكيم فرزانه انقلاب اسلامى در ذيل اين نگاه مىگنجد. رهبر معظم انقلاب اين حوادث را سناريويى از قبل طراحىشده دانسته و بر اين نكته تصريح و تأكيد دارند كه جامعه اسلامى با فتنهاى عميق مواجه شده است.35
در واقع، بسيارى از ريشهها و عوامل فردى و اجتماعى پيدايش فتنه، كه از آن سخن به ميان آمد، نظير پيروى از هواى نفس و خودمحورى، آميخته شدن حق و باطل، ضعف بنيانهاى ايمانى و اعتقادى افراد، پيشنهادهاى حاوى بدعت نهادن در قوانين جارى كشور، تفرقه و اختلاف و پراكندگى و...، در وضعيت پيشآمده مشاهده مىشد. اين وضعيت (فتنه) كه تا پيش از انتخابات به صورت پنهانى در حال شكلگيرى بود، در مرحله بعد از انتخابات به صورت آشكار و بىپرده رخ عيان نمود.
يكى از نامزدها كه در سخنرانىها، مناظرهها و مصاحبههاى پيش از برگزارى انتخابات ريشه مشكلات كنونى كشور را فاصله گرفتن از راه امام و ارزشهاى اصلى انقلاب مىدانست، تلاش گستردهاى به عمل آورد تا خود را احياگر راه و خط امام خمينى قدسسره معرفى كند.
وى همچنين خود را فردى معرفى مىنمود كه با اعتقاد به ولايت فقيه وارد صحنه انتخابات شده است: «با اعتقاد به ولايت فقيه وارد صحنه شدم. ولايت فقيه بزرگترين نقش را در پيروزى انقلاب داشته است و ما در اين 30 سال، بدون اين اصل هر لحظه ممكن بود به فضاى قبل از انقلاب غلت بزنيم. ولايت فقيه ما را در مقابل كودتا و خودمختارىها حفظ كرده است. من با قبول اين مسئله وارد عرصه انتخابات شدهام.»36
همچنين وى، پيش از برگزارى انتخابات با تأكيد بر قانونگرايى و حركت بر مدار قانون، درباره علت حضور خود اظهار مىداشت كه با توجيه قانونشكنىها و ايستادن دولت كنونى در برابر قانون احساس خطر مىكند. او همچنين در خصوص جايگاه نهادهاى مختلف در قانون اساسى مىگويد: «ما در كشور خود يك قانون اساسى داريم كه در آن جايگاه نهادهاى مختلف به دقت مشخص شده است و ما هم بايد از همينجا شروع كنيم. اينجا بحث از سليقه اينجانب و ديگرى بيهوده است و اگر كسى به قانون اساسى اعتقاد نداشته باشد و نامزد شود با مردم خدعه كرده است و همه بايد ملتزم به قانون باشيم.»37
اما برخلاف همه اين ادعاها، اين نامزد انتخاباتى تحت تأثير القائات جريانات پشت پرده، براى اولين بار در 30 سال گذشته، پيش از اتمام انتخابات و شمارش آراء، خود را پيروز انتخابات اعلام كرد و پس از اعلام نتايج نيز با اصرار بر موضوع «تقلب»، با اتخاذ مواضع و اقدامات نسنجيدهاى عليه نهادهاى قانونى نظام، مردم را به اردوكشى خيابانى به منظور ابطال انتخابات فراخواند. البته در اين مسير نبايد نقش برخى احزاب و تشكيلات و شخصيتهاى سياسى را ناديده انگاشت كه با همراهى و حمايت وسيع مالى و تبليغاتى رسانههاى بيگانه در شعلهور نمودن آتش فتنه تلاش مىنمودند.
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نمازجمعه تهران مىتوانست فصلالخطاب همه اين رفتارها و حوادث باشد. رهبر معظم انقلاب در آن اجتماع با شكوه فرمودند:
آن كسانى كه به يك نحوى يك نوع مرجعيتى در افكار مردم دارند، از اين سياسيون و رؤساى احزاب و كارگردانان جريانات سياسى كه يك عدهاى از اينها حرفشنوى دارند، اينها خيلى بايد مراقب گفتار خود باشند. اگر آنها كمى افراطىگرى كنند، دامنه اين افراطىگرى در بدنه مردم به جاهاى بسيار حساس و خطرناكى خواهد رسيد كه گاهى خود آنها ديگر نمىتوانند آن را جمع كنند؛ كه ما نمونههايش را ديدهايم... اگر نخبگان سياسى بخواهند قانون را زير پا بگذارند يا براى اصلاح اَبرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند و چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها آنهايند. من به همه اين آقايان، اين دوستان قديمى، اين برادران توصيه مىكنم بر خودتان مسلط باشيد. سعهصدر داشته باشيد، دستهاى دشمن را ببينيد، گرگهاى گرسنه كمينكرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسى را يواش يواش دارند از چهرههايشان برمىدارند و چهره حقيقى خودشان را نشان مىدهند ببينيد، از اينها غفلت نكنيد.38
رهنمودها و هشدارهاى معظمٌله به همه جريانهاى سياسى كه با حمايت ميليونى نمازگزاران همراه بود، نويد همراهى همه نيروهاى انقلاب را مىداد، اما رفتارهاى صورتگرفته توسط برخى نامزدها و جريانهاى همسو با آنها نشان از حركتى در مسير خطرناك انتحار سياسى و رويارويى با نظام اسلامى مىداد.
بيانيههاى اين نامزدها، و برخى از احزاب افراطى و شخصيتهاى هوادار آنها پس از انتخابات نشان مىداد كه آنها ايستادن در برابر حاكميت و ولىّفقيه را يك امر مشروع براى احياى حق تلقّى مىكنند و همچنان بر اين موضوع پافشارى مىكنند كه در انتخابات تقلب شده و حقوق مردم ناديده گرفته شده است.
يكى از نامزدها در بيانيه شماره 5 خود كه در فرداى پس از بيانات رهبر معظم انقلاب صادر گرديد، ضمن تن ندادن به مسير مشخص شده توسط قانون اساسى و زير سؤال بردن شوراى نگهبان در برابر رهنمودهاى مهم رهبرى انقلاب ايستاده و مىنويسد: «اكنون مقامات كشور با صحه گذاشتن بر آنچه در انتخابات گذشت مسئوليت آن را پذيرفتند و براى نتايج هرگونه تحقيق و رسيدگى بعدى حد تعيين كردهاند.»39 با توجه به اين نوع اظهارات و مواضع، اين سؤال اساسى پيش مىآيد كه آيا اينگونه موضعگيرىها و بيانيهها كه در چند روز بعد از انتخابات از برخى افراد و جريانات سياسى، به ويژه از سوى برخى نامزدها ديده شد، نشان از نقض سخنان قبل از انتخابات و تضاد در قول و فعل آنها نيست؟! به هر ترتيب، انتخابات دهم فرصت و امتحان عظيمى بود كه طى آن برخى افراد، نخبگان و گروهها كه بعضا سابقه درخشانى نيز در راه انقلاب داشتند لغزيدند و چهرهاى متفاوت و متناقض از آنچه مىنمودند به نمايش گذاشتند. لكن شايسته است كسانى كه اشتباه تصور مىكردند و رفتارى غلط در حوادث اخير پيمودند دست از لجاجت بردارند و به آغوش ملت، نظام و انقلاب بازگردند. نيز شايسته است تمامى نخبگان از همه جريانات سياسى به اين سخن مقام معظم رهبرى كه در روز عيد مبعث در خصوص خواص فرمودند، دقت و توجه ويژهاى نمايند: «نخبگان سر جلسه امتحانند. امتحان عظيمى است. در اين امتحان مردود شدن، رفوزه شدن فقط اين نيست كه ما يكسال عقب بيافتيم، سقوط است.»40
نتيجهگيرى
در مجموع، مىتوان به گزارههاى ذيل به عنوان نتايج اين پژوهش اشاره نمود:
1. وضعيت فتنه به شرايط سياسى و اجتماعى، با مجموعه ويژگىهاى مشخص اشاره دارد كه در آن فضا، تشخيص حق از باطل با مشكل مواجه شده، پيشينه و سوابق افراد مدعى حق به گونهاى است كه امر بر مردم و نخبگانمشتبهشدهوآنهارادرمعرضآزمونسختىقرارمىدهد.
2. به طور كلى، پيدايش فتنه معلول دو دسته عوامل فردى و اجتماعى است. عواملى همچون پيروى از هواى نفس، ضعف بنيه ايمانى و اعتقادى، و عدم تفكيك حق از باطل در زمره عوامل فردى و بدعتگذارى در قوانين، تفرقه و اختلاف و خلل در رابطه امت و حاكمان به عنوان عوامل اجتماعى پيدايش فتنه به شمار مىآيند.
3. مهمترين راههاى برونرفت از شرايط فتنه با ابتنا به رهنمودهاى اميرمؤمنان عليهالسلام در نهجالبلاغه عبارتند از: رعايت تقواى الهى، تقويت بصيرت، شناخت مراكز فتنه و افشاى ماهيت آنها، ثبات قدم و پرهيز از احساسات به هنگام پيدايش فتنه، تكيه بر اصول و معيارها به جاى سوابق افراد و شخصيتها، پرهيز از تفرقه و اختلاف و رجوع به امام حق و رهبرى صالح به هنگام پيدايش فتنه.
-
منابع
- ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مشرقين، 1379.
- ـ ابناثير، الكامل فى التاريخ، بىجا، بىنا، بىتا.
- ـ ابىالحديد، عبدالحميدبن، شرح نهجالبلاغه، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، دارالاحياء الكتب العربيه، 1378ق.
- ـ اداره سياسى سپاه، تحليلى بر انتخابات دهم رياست جمهورى و حوادث پس از آن، تهران، 1388.
- ـ اصفهانى، راغب، مفردات الفاظ القرآن، ترجمه غلامرضا خسروى، تهران، مرتضوى، 1363.
- ـ امام خمينى، ولايت فقيه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1373.
- ـ بيانات رهبر معظم انقلاب،www.farsnews.ir
- ـ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، انديشه سياسى در گفتمان علوى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1384.
- ـ حسنى، علىاكبر، تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، تهران، فرهنگ اسلامى، 1378.
- ـ شريفى، احمدحسين، موج فتنه، تهران،كانونانديشهجوان، 1388.
- ـ كلينى، محمّدبن يعقوب، اصول كافى، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1362.
- ـ محدثى، جواد، پيامهاى عاشورا، قم، پژوهشكده تحقيقات اسلامى، 1381.
- ـ محمّدى رىشهرى، محمّد، منتخب ميزانالحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث، 1383.
- ـ مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآنالكريم، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1368.
- ـ مطهّرى، مرتضى، جاذبه و دافعه على عليهالسلام، بىجا، بىنا، بىتا.
- ـ يعقوبى،احمدبنابىيعقوب، تاريخيعقوبى، بيروت،دارصادر،بىتا.
-
پى نوشت ها
* كارشناس ارشد مطالعات استراتژيك، دانشگاه امام حسين عليهالسلام.دريافت: 11/3/89 ـ پذيرش: 15/8/89.
1ـ نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، خ 192.
2ـ على اكبر حسنى، تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، ص 31.
3ـ نهج البلاغه، خ 37.
5ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظالقرآن، ترجمه غلامرضا خسروى، ص 623.
6ـ ر.ك: محمّد: 31؛ انعام: 23؛ بقره: 191؛ ذاريات: 13.
7ـ حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآنالكريم، ص 22ـ27.
8ـ احمدحسين شريفى، موج فتنه، ص 41.
9ـ بيانات رهبر معظم انقلاب، 8 مرداد 1388، www.farsnews.ir
10ـ نهجالبلاغه، خ 16.
11ـ مرتضى مطهّرى، جاذبه و دافعه على عليهالسلام، ص 308ـ310.
12ـ نهجالبلاغه، خ 93.
13ـ همان، خ 151.
14ـ همان، خ 50.
15ـ محمّدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ص 208.
16ـ ر.ك: ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 302.
17ـ ر.ك: احمدبن يعقوب يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ص 179ـ180.
18ـ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، انديشه سياسى در گفتمان علوى، ص 121.
19ـ ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم، ص 23.
20ـ نهجالبلاغه، حكمت 369.
23ـ همان، خ 154.
24ـ همان، خ 121.
25ـ همان، خ 216.
26ـ همان، خ 151.
27ـ محمّد محمّدى رىشهرى، منتخب ميزانالحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، ص 74.
28ـ نهجالبلاغه، نامه 65.
29 همان، خ 151.
30جج
31ـ همان، حكمت 362.
32ـ همان، خ 87.
33ـ جواد محدثى، پيامهاى عاشورا، ص 213.
34ـ امام خمينى، ولايت فقيه، ص 63.
35ـ اداره سياسى سپاه، تحليلى بر انتخابات دهم رياست جمهورى و حوادث پس از آن، مقدّمه.
36ـ سخنرانى ميرحسين موسوى، دانشگاه فردوسى مشهد، 1388.
37ـ سخنرانى ميرحسين موسوى در ديدار با جمعى از نخبگان استان خوزستان، 1388.
38ـ سخنرانى مقام معظم رهبرى، نمازجمعه تهران، 29 خرداد 1388.
39ـ اداره سياسى سپاه، همان، ص 41.
40ـ سخنرانى مقام معظم رهبرى، 29 تير 1389.