معرفت، سال پانزدهم، شماره دهم، پیاپی 109، دی 1385، صفحات 107-

    عدالت خواهى از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    سیدمهدی سیدیان / *دکتری - فلسفه سیاسی اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / seyyediyan@iki.ac.ir
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    عدالت خواهى
    از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب

    سید مهدى سیدیان

    چکیده

    جامعه آرمانى اسلام جامعه اى است که عدالت محور و در آرمانى ترین وجه، داراى چنان نظامى سیاسى که در رأس هرم حاکمیت و در بالاترین رده ساختار سیاسى آن، امام معصوم(علیه السلام) قرار دارد. این جامعه ویژگى هایى دارد که مهم ترین آنها جایگاه رفیع «عدالت» در گفتمان نظرى و اجرایى آن است. جامعه اى که از جامعه نمونه الگوگیرى مى کند عدالتخواه است. در این نوشتار، تلاش شده است با بهره گیرى از کلام مقام معظّم رهبرى، به تبیین ابعاد و ویژگى هاى جامعه عدالتخواه پرداخته و راه هاى تحقق عملى آن آرمان خجسته در دوران کنونى به بحث گذاشته شود.

    مقدّمه

    «عدالت اجتماعى»، از جمله مفاهیم عمده در فلسفه سیاسى، بیانگر مفهوم خاصى از عدالت است که با اقسام دیگر آن از قبیل عدالت طبیعى، عدالت سیاسى، عدالت اقتصادى، عدالت فردى و عدالت اخلاقى تفاوت هایى دارد.1 عدالت اجتماعى یکى از مهم ترین آرمان هاى بشرى در طول تاریخ بوده است، به گونه اى که در یونان باستان به محور اصلى فلسفه سیاسى

    تبدیل گردید و دغدغه اصلى سقراط و افلاطون در آن دوران، «عدالت» بود. در قرن بیستم، جان روالز بحث عدالت اجتماعى را در کانون مباحث فلسفه سیاسى خود قرار داد.

    در اندیشه سیاسى اسلام نیز عدالت اجتماعى جایگاه والایى نزد فیلسوفان سیاسى مسلمان همچون فارابى، ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسى داشت.

    از «عدالت»، تعاریف و پیشینه هاى متفاوتى ارائه مى شود و بنا بر مکاتب و جهان بینى هاى گوناگون، برداشت هایى متفاوت و گاهى متضاد ارائه مى گردد. آنچه در این نوشتار مورد اعتناست تعریف «عدل» به معناى «حق هر چیزى را دادن» است. البته در دادن حق، باید شایستگى ها، استعدادها، قابلیت و ظرفیت ها، و در مقابل، محدودیت ها، موانع، کمبودها و نقص ها را لحاظ کرد. برخى ظرافت هاو نکات کلى که مى تواند به فهم دقیق تر عدالت اجتماعى کمک کند در کلام مقام معظّم رهبرى آمده است.

    از چند سال پیش، که مقام معظّم رهبرى در پیامى به کنگره دانشجویى در تبریز، پى گیرى مصرّانه عدالت اجتماعى را از سوى جوانان و دانشجویان و آحاد ملت ایران خواستار شدند، تاکنون مقالات و کتاب هاى زیادى در باب عدالت نوشته شده و از منظرهاى گوناگونى آن را به بحث گذاشته اند. در سال هاى اخیر و بخصوص پس از انتخابات ریاست جمهورى، موج جدیدى از عدالت خواهى و زنده شدن مجدّد آرمان هاى بلند انقلاب درباره حاکمیت عدل و داد نه تنها در میهن عزیز اسلامى ایران، بلکه براى اقامه آن در سطح جهانى بپا خاسته است.

    مقام معظّم رهبرى (دام ظلّه) بسان دیده بانى هوشیار، هدف ها و آرمان ها را مشخص مى کنند و جامعه را به سمت و سوى آن سوق مى دهند. ایشان گاهى در قالب تبیین اهداف، آرمان ها و دستاوردهاى انقلاب و اسلام، از عدل و عدالت سخن مى گویند، و گاهى در جنبه عینى و مسائل جارى حکومت و کشور، داد سخن مى دهند، و برخى اوقات نیز با لحنى گلایه آمیز، امورى همچون مسابقه ثروت اندوزى در میان مسئولان را به چالش فرامى خوانند و زنگ خطر دور شدن از آرمان اسلام و انقلاب اسلامى را به صدا درمى آورند.

    مفهوم «عدل» و «عدالت اجتماعى»

    «عدل»، که واژه اى عربى است، در لغت عرب، «مستقیم» معنا شده و متضاد واژه «جور» است. اگر گفته مى شود حاکم در حکم و دستور خود، عدالت به خرج داد بدین معناست که والى اقدام به گسترش عدل خود کرد. و اگر یکى از اسماء الهى «عدل» است به این معناست که تحت تأثیر هوا و خواهش نفس قرار ندارد تا در حکم و دستور خود، دچار ظلم و جور شود.2

    گذشته از معناى لغوى و تحت اللفظى واژه «عدل» در معناى اصطلاحى این واژه، بنابر مبانى و دیدگاه ها و منظرها، مى توان تعاریف متعددى ارائه کرد. اما معناى مشترک تمام این عرصه ها را مى توان در تعریف ذیل جمع بندى کرد: «عدل عبارت است از: حق هر چیزى را ادا کردن.» البته برخى در این تعریف دقت و تأمّل کرده و معتقدند: تعریف «عدل» متوقّف بر پذیرش یک سلسله معرفت ها و شناخت هایى است که جنبه پیشینى دارند. حق هر چیزى را باید ابتدا بر اساس معیار و مبنایى تعریف کرد تا پس از آن، بتوان براى اعطاى حق هر صاحب حقى اقدام کرد.

    پس عدالت اولا، مبتنى بر وجود پیشینى حق است و بدان وابسته است. ثانیاً، باید پیش از عدالت، وضعیت طبیعى یا قراردادى وجود داشته و براى هر چیزى جاى مناسب آن پیش بینى شده باشد.

    عدالت در عرصه هاى متعددى مطرح مى شود که در این زمینه، دسته بندى هاى گوناگونى ارائه شده است. برخى عدالت را در سه حوزه مهم معارف بشرى به عنوان مسئله اى اساسى مورد توجه قرار داده اند:

    الف. در حوزه فلسفه و کلام به عنوان وصف فعل ربوبى;
    ب. در حوزه علم اخلاق به عنوان وصف فعل انسان;
    ج. در حوزه علوم اجتماعى، به عنوان وصف قوانین و روابط اجتماعى انسان ها با یکدیگر;

    عدل، در تقسیم بندى دیگرى، از ده دیدگاه و چشم انداز مورد کاوش قرار گرفته است:

    1. عدل وجودى (فلسفى یا هستى شناختى);
    2. عدل فرجام شناختى (که مربوط به ثواب و عقاب و روز جزاست);
    3. عدل سیاسى به معناى حکومت عادلانه و بدون جور;
    4. عدل اجتماعى; یعنى عدم تبعیض و ستم در جامعه و توزیع عادلانه امکانات;
    5. عدل مناسکى ـ فقهى (که مربوط به تکالیف شرعى است);
    6. عدل الهى (بدین معنا که خدا ستم نمى کند و در مقام ذات و فعل، عادل است);
    7. عدل اخلاقى که همان ملکه «عدالت» است;
    8. عدل اقتصادى; یعنى توزیع عادلانه ثروت یا عدم احتکار و گران فروشى;
    9. عدل قضائى و حقوقى به معناى برابرى افراد در برابر قانون;
    10. عدل معرفت شناختى به عنوان یک مفهوم و کاوش معرفت شناسانه و منطقى پیرامون آن.3

    تفاوت مفهومى «قسط» و «عدل»

    مقام معظّم رهبرى، حضرت آیة اللّه خامنه اى، به تبیین تفاوت میان قسط و عدل پرداخته، و مى فرمایند: «قسط با عدل فرق مى کند. "عدل" یک معناى عام است. "عدل" همان معناى والا و برجسته اى است که در زندگى شخصى و عمومى و جسم و جان و سنگ و چوب و همه حوادث دنیا وجود دارد; یعنى یک موازنه صحیح. عدل این است; یعنى رفتار صحیح، موازنه صحیح، معتدل بودن، و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن. این معناى عدل است. لکن "قسط" همین عدل در مناسبات اجتماعى است; یعنى آن چیزى که ما امروز از آن به "عدالت اجتماعى" تعبیر مى کنیم. این غیر از آن "عدل" به معناى کلى است. انبیا اگرچه حرکت کلى شان به سمت آن عدالت به معناى کلى است ـ "بالعدل قامت السماوات و الارض";4 آسمان ها هم با همان اعتدال و عدالت و میزان بودن، سر پا هستند ـ اما آن چیزى که فعلا براى بشر مسئله است و او تشنه آن است و با کمتر از آن نمى تواند زندگى کند، قسط است. "قسط" یعنى اینکه عدل خُرد شود و به شکل عدالت اجتماعى درآید: (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)(حدید: 25) انبیا براى این آمدند. بشر نمى تواند در سایه بى عدالتى و رفتار ظالمانه و تجاوز و تعرّض و اتکاى به قلدرى و زور، زندگى کند. این زندگى نمى شود. این جهنّم است. انبیا آمده اند تا از محیط زندگى، بهشتى بسازند. البته اگر به چشم دقیق نگاه کنیم، این دومى هم، که هدف انبیا در قلمرو زندگى اجتماعى است، مقدّمه اى براى رسیدن انسان به همان هدفى است که در قلمرو فردى وجود دارد; یعنى تحول درونى; درست شدن و انسان صحیح شدن. هر شیئى را شما در دنیا ملاحظه کنید، شکل صحیحش آن شکلى است که فایده مطلوب از آن عاید شود. انسان براى این نیامده است که به دیگران ضربه بزند، به دیگران حسادت ورزد، همه چیز را براى خود بخواهد، دیگران را محروم کند، از وجود او براى عالم و آدم شرّ صادر شود، به مسائل کوچک بچسبد و از کمال مطلوب ها و آرمان ها غافل گردد. براى اینها که انسان نیامده است! انسان آمده است تا خوب باشد، مفید باشد، حرکت کند و به سمت کمال برود. اگر چنین شد و به سمت کمال حرکت کرد و راه او براى خودش و دیگران مفید بود، آن انسان، تحوّل یافته و مزکّى است. اینها از اهداف بعثت است. آن بعثت، امروز هم موردنیاز است. بشریت امروز، هم باید از درون متحوّل و تزکیه شود و هم نظم اجتماعى اش نظم عادلانه و قسط آمیزى گردد. امروز در دنیا قسط نیست; عدالت نیست. ظلم است و دنیا را از ظلم نسبت به ملت هاى مظلوم پر کرده اند.»5

    ایشان با بیان اینکه حکومت و قوانین ما اسلامى است، پس ملاک قسط و عدل هم قوانین مبین اسلام خواهد بود، مى فرمایند: «ملاک قسط و عدل چیست؟ حکومت و قوانین ما اسلامى است و طبیعتاً قسط و عدل جز با انطباق به قوانین اسلامى تحقق پیدا نمى کند. هرچه خلاف اسلام بود، عدل و قسط نیست، بلکه ظلم است. اصلا ملاک عدل و اقامه آن، قانون است. اگر چیزى بر طبق قانون تحقق پیدا کرد، عدالت است و خلاف عدالت، آن است که برخلاف قانون انجام بشود.»6

    ایشان در ادامه، متذکر مى شوند که البته تمام قوانین رایج در کشور، کاملا اسلامى نیست و از این رو، در تدوین قوانین کاملا اسلامى، با کمال مطلوب فاصله داریم: «در حال حاضر، ما قوانین متناقض و خلاف شرع و مبهم داریم. آنچه که خلاف شرع است، اعتبار ندارد. ملاک قانون، شرع است. اگر واقعاً در قوانین، نقصى داریم از این بُعد نقص را برطرف کنیم.»7

    عدالت; نیاز بشر در همه دوران ها

    رهبر فرزانه انقلاب، «عدالت» را گم شده انسان ها در عصرها و دوران هاى گوناگون مى دانند و ضمن اشاره به مطلوبیت ذاتى عدالت براى آحاد بشر، از هر دین و مذهب و قوم و نژادى، مى فرمایند: «امروز بشر عیناً همان نیازهایى را دارد که پنج هزار سال پیش، این نیازها را داشت. نیازهاى اصولى بشر هیچ تفاوتى نکرده است. آن روز هم بشر از نفوذ قدرت هاى ستمگر رنج مى برد; آن روز هم نیاز بزرگ بشر عدالت بود و برترین رنج او بى عدالتى; امروز هم در دنیا بزرگ ترین مشکل بشر بى عدالتى است.»8

    ایشان ضمن اشاره به راه درست و شفّافى که امام راحل(قدس سره)در پیش پاى امّت و بلکه جهانیان نهاده است، مى فرمایند: «امام ما را به راهى هدایت کرد، هدف هایى را براى ما تعریف کرد، شاخص هایى را در میانه راه به ما معرفى کرد تا راه را گم نکنیم. فقط در صورت پیمودن این راه است که ما مى توانیم به حیات طیّبه برسیم و طعم آن را بچشیم; یعنى مى توانیم کابوس فقر و عقب افتادگى را از جامعه و ملت خودمان دور کنیم; مى توانیم آرزوى دیرین بشر ـ یعنى عدالت ـ را تحقق ببخشیم... پس راه امام، راه ایمان و راه عدالت و راه پیشرفت مادى و راه عزّت است. ما پیمان بسته ایم که این راه را ادامه دهیم و به توفیق الهى ادامه خواهیم داد. امروز اگر سخن از آزادى و کرامت بشر مى رود، اگر حقوق انسان در جوامع مطرح مى شود، اگر عدالت و رفع تبعیض همچنان در دنیا یک شعار جذّاب است، اگر مبارزه با فساد و مفسدان و مبارزه با ظلم و توجه به ایثار و فداکارى در راه حق در چشم بشریت جذّاب و شیرین است، به خاطر این است که این مفاهیم را پیغمبران، این مردان خدا، به تاریخ عرضه کردند و آنها را در اختیار بشریت قرار دادند. بنابراین، مردان خدا تاریخ را متحوّل مى کنند.»9

    ایشان عدالت را اگرچه در سرزمین غیرمسلمانان هم برپا شده باشد، به حال بشریت مفید مى دانند، چه رسد به اینکه دین و بخصوص دین، مبین اسلام داعیه دار و پرچمدار عدالت باشد; مى فرمایند: «جامعه اسلامى باید دنبال عدالت برود، و اگر عدالت نیست آن را تأمین کند. اگر در دنیا دو نقطه وجود دارد که یکى نقطه عدل و یکى نقطه ظلم است و هر دو هم غیراسلامى هستند، اسلام به آن نقطه عدل، ولو غیراسلامى است، توجه موافق دارد. مهاجرینِ به حبشه را پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)خودش به حبشه فرستاد; یعنى آنها را در پناه یک پادشاه کافر، به خاطر عدل قرار داد. به تعبیر دیگر، مردم را از خانه و زندگى و محیط زیستشان به خاطر ظلمى که به آنها مى شد، دور کرد...; یعنى استقرار عدل، تبعیت از عدل، ترویج عدل، تلاش و مجاهدت براى عدل، بزرگداشت عدالت، هرجا که باشد، ولو در بلاد غیرمسلم; و تقبیح ظلم در هر نقطه اى از دنیا که باشد. این هم یکى از خصوصیات اسلامى است و شما مى بینید زندگى اسلامى و حیات مبارک پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و تاریخ اسلامى در بهترین ازمنه و سالم ترین دوران هایش، حاکى از عدل پرورى و عدالت جویى است.»10

    ایشان ضمن ابراز امیدوارى نسبت به آینده جهان و حاکمیت عدالت، به رغم مخالفت و دشمنى عدالت ستیزان مى فرمایند: «همه بدانند و همه اذعان و باور کنند که حرکت عالم به سمت صلاح و به سمت آفاق روشن است. مستکبران عالم هرچه مى خواهند بگویند، تظاهر به قدرت نمایى بکنند; اما لشکر حق و حقیقت و کاروانى که بشریت را به سمت سرمنزل عدل و داد پیش مى برد، روز به روز در حال افزایش یافتن است. گذشت سال ها نمى تواند این امید را در دل ها از بین ببرد یا کم فروغ کند که در آینده ـ که امیدواریم آن آینده چندان دور نباشد ـ همه آحاد بشر طعم عدالت را ـ به معناى واقعى کلمه ـ خواهند چشید. حقّانیت آن دولت الهى و حکومت ربوبى در زمین، در این است که همه آحاد بشر سهم خود را از معرفت حقیقت و عمل به حقیقت خواهند گرفت. قدرتمندان و مستکبران و زورگویان و زراندوزان و زورمداران عالم هر چه تلاش کرده اند و بکنند، نخواهند توانست این حرکت و این رفتار طبیعى بشر را به سمت صلاح متوقّف کنند. البته در کار خدا در زمین طفره نیست و کارها بر طبق روال طبیعى انجام مى گیرد; اما طبیعتوفطرت عالم این است که به سمت کمال برود و مى رود.»11

    برپایى عدالت; هدف بعثت انبیا

    همه ادیان و تمام انبیاى بزرگوار در طول تاریخ بشریت، براى یک هدف مهم مبعوث شده اند و آن عبارت است از: دعوت مردم به سوى توحید و تأمین عدالت در زندگى دنیا و آخرت. از این رو، در تعالیم تمام انبیاى الهى، ذرّه اى اختلاف و تضاد و دوگانگى وجود ندارد. هر پیامبرى ادامه دهنده راه ترسیم شده توسط پیامبر قبلى بود. حتى در قرآن شریف، بارها تأکید شده است که بعثت پیامبر اعظم، حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)، همراه با تصدیق به کتب و خط مشى پیامبران پیش از ایشان، از جمله حضرت ابراهیم، موسى و عیسى(علیهم السلام) بوده است. بنیانگذار کبیر جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى(قدس سره)، در این باره مى فرمایند: «تمام انبیا، از صدر بشر و بشریت، از آن وقتى که آدم(علیه السلام) آمده است تا خاتم انبیا(صلى الله علیه وآله)، تمام انبیا براى این بوده است که جامعه را اصلاح کنند و فرد را فداى جامعه مى کردند. ما فردى بالاتر از خود انبیا نداریم. ما فردى بالاتر از ائمّه معصومین(علیهم السلام)نداریم. این فردها خودشان را فدا مى کردند براى جامعه. خداى تبارک و تعالى مى فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بیّنات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان به ایشان دادیم و فرستادیم: (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)(حدید: 25) غایت، این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعى در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود، ستمگرى ها از بین برود و به ضعفا رسیدگى بشود، قیام به قسط بشود. دنبالش هم مى فرماید: (وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ)(حدید: 25) تناسب این چیست؟ تناسب این است که [این اهداف] با حدید باید انجام بگیرد، با بیّنات، با میزان و با حدید. (فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ)(حدید: 25); یعنى اگر چنانچه شخصى یا گروهى بخواهند یک جامعه را تباه کنند، یک حکومتى را ـ که حکومت عدل است ـ تباه کنند، با بیّنات با آنها باید صحبت کرد، [اگر] نشنیدند، با موازین; موازین عقلى، [اگر] نشنیدند، با حدید.»12

    ایشان در جاى دیگرى با اشاره به هدف بودن اقامه عدالت در تشکیل حکومت از سوى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، مى فرمایند: «انبیا هم که مبعوث شدند، براى این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند... و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند. وقتى انسان حضرت موسى را، حضرت ابراهیم را ملاحظه مى کند و چیزهایى که از اینها در قرآن نقل شده است، مى بیند که اینها همین دو سِمَت را داشتند: یکى دعوت مردم به توحید و یکى نجات بیچاره ها از تحت ستم. اگر در تعلیمات حضرت عیسى(علیه السلام)در این امر، کم است [براى این است که] حضرت عیسى، کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، و الاّ شیوه او هم، همان شیوه حضرت موسى است و همه انبیا و بالاترین آنها، که رسول خداست، این دو شیوه را به عیان، در قرآن و سنّت و در عمل خود رسول اللّه مى بینیم. قرآن دعوت [کرده] به معنویات تا حدّى که بشر مى تواند به آن برسد و فوق آن، و بعد هم اقامه عدل. پیغمبر هم و سایر کسانى که لسان وحى بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش این طور بود، تا آن روزى که حکومت تشکیل نداده بود معنویات را تقویت مى کرد. به مجرّد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات، اقامه عدل کرد. حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیربار ستمگران تا آن قدر که وقت اقتضا داشت، نجات داد.»13

    حضرت امام(قدس سره) در جاى دیگرى، هدف بعثت انبیاى الهى را گسترش نور عدالت در سرتاسر عالم معرفى مى کنند: «هدف بعثت رسول خدا براى این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند; راه اینکه مردم بتوانند با قدرت هاى بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت براى این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را ـ تمام اینها را ـ از ظلمت ها نجات بدهد، ظلمات را بکلى کنار بزند و به جاى او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جاى او نور عمل بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جاى او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جاى او بگذارد. و راه او را به ما فهمانده است; فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفرّق نداشته باشند.»14

    بدون شک، رمز جهان پذیر شدن عدالت، به تأکید فراگیر ادیان الهى، به ضرورت عدالت و تلاش هاى گسترده پیامبران براى تحقق آن در طول تاریخ بازمى گردد.

    مقام معظّم رهبرى (دام ظلّه) در این باره مى فرمایند: «انبیا و منادیان حق امروز زنده اند; زیرا فضایل و هدف هایى که [افراد] بشر دنبال مى کردند با رفتن آنها، نمُرد و به تدریج، هدفشان در واقعیت عالم و جریان تاریخ تحقق یافت. امروز مى بینید در دنیا، نداى عدالت و آزادى هست و روشن فکران عالم هدف هایى را به عنوان هدف هاى عالى، اسم مى آورند که این همان هدف هاى انبیاست، گرچه خود ندانند که از کیست.»15

    ایشان مى افزاید: «امروز جامعه بشرى با پیشرفت فکر و مدنیت و معرفت، بسیارى از تعالیم انبیا را ـ که ده ها قرن پیش از این، براى بشر قابل درک نبود ـ درک کرده است. همین مسئله عدالت، مسئله آزادى، مسئله کرامت انسان، حرف هاى انبیاست. آن روز، عامّه مردم و افکار عمومى مردم، این مفاهیم را درک نمى کردند. پى در پى آمدن پیغمبران و انتشار دعوت پیغمبران این افکار را در ذهن مردم، در فطرت مردم، در دل مردم، نسل به نسل نهادینه کرده است. آن داعیان الهى امروز سلسله شان قطع نشده است و وجود مقدّس بقیة اللّه الاعظم ـ ارواحنا فداه ـ ادامه سلسله داعیان الهى است که در زیارت آل یاسین مى خوانید: "السّلام علیک یا داعى اللّه و ربّانى آیاته" یعنى: شما امروز همان دعوت ابراهیم، همان دعوت موسى، همان دعوت عیسى، همان دعوت همه پیغمبران و مصلحان الهى و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت بقیة اللّه مجسم مى بینید. این بزرگوار وارث همه آنهاست و دعوت و پرچم همه آنها را در دست دارد و دنیا را به همان معارفى که انبیا در طول زمان آورده اند و به بشر عرضه کرده اند، فرامى خواند. این نکته مهمى است.»16

    عدالت در جامعه آرمانى شیعه

    مقام معظّم رهبرى ضمن اشاره به جولان موقّت و چند روزه باطل در سطح عالم، از مسئولان نظام جمهورى اسلامى مى خواهند که در انتخاب راه رسیدن به جامعه آرمانى دوران ظهور دقت کنند. ایشان منظور از «انتظار فرج» را فرج نهایى براى همه بشریت مى دانند: «"انتظار فرج" یک مفهوم بسیار وسیع و گسترده اى است. یک انتظار، انتظارِ فرجِ نهایى است; یعنى اینکه بشریت اگر مى بیند که طواغیت عالم ترک تازى و چپاولگرى مى کنند و افسارگسیخته به حق انسان ها تعدّى مى کنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است; نباید تصور کند که بالاخره چاره اى نیست و بایستى به همین وضعیت تن داد; نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذرا است ـ «للباطل جوله»17 و آن چیزى که متعلّق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از: استقرار حکومت عدل; و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانى که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستم ها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است.»18 «اصل، عدالت است. شما ببینید انتظار حجّت قائم ـ ارواحنا فداه ـ که انتظار دیرپاى همیشگى شیعه بوده، در درجه اول، براى این بوده است که عدالت در دنیا استقرار پیدا کند: "یملأ الارض قسطاً و عدلا بعد ما ملأت ظلماً و جوراً"19 همه چیز بعد از عدالت است. آرزوى دیرین انسان هاى مظلوم در سرتاسر تاریخ هم عدالت بوده است. ما امروز نظامى داریم که مى خواهد دنبال عدالت باشد. این هدف و شعار ماست. باید راه را درست انتخاب کنیم.»20

    مشقت هاى عدالت خواهى

    رهبر عالى قدر انقلاب اسلامى از دولت مردان مى خواهند گام هاى استوار خود را در ارائه الگوى کشورى عدالت محور، رو به پیش بردارند و همّت ها را حفظ و به قلّه هاى آرمانى انقلاب فکر کنند و در راستاى آن اقدام نمایند: «ما باید یک کشور نمونه بسازیم و نشان دهیم که اسلام مى تواند با اجراى قوانین خود و با حاکمیت خود، انسان ها را از لحاظ نیازهاى مادى و معنوى اشباع کند. ما باید عدالت را در واقع جامعه خودمان تجسّم ببخشیم و روى دست بگیریم; به دنیا نشان بدهیم. اگر بخواهیم به قله هاى بلند انسانیت برسیم باید کار کنیم، باید تلاش کنیم، باید دور را ببینیم، باید همّت را در خودمان حفظ کنیم، باید زانوانمان در راه نلرزد، باید خستگى را حس نکنیم، اراده مان باید تضعیف نشود، باید پیش برویم. نه اینکه این ممکن نیست، کاملا ممکن است.»21

    ایشان اذعان مى دارند که اولا، عدالت و عدالت خواهى دشمنانى دارد و ثانیاً، پیمودن راه عدالت داراى مشقّت ها و هزینه هایى طاقت فرساست: «البته دنبال عدالت بودن، هزینه ها و دردسرهایى دارد و موجب دشمنى قشرهایى هم مى شود. امیرالمؤمنین [(علیه السلام)] در نامه خود به مالک اشتر مى گویند: "آنجایى که امر دایر شد بین توده مردم ـ آنهایى که محتاج عدالت تو هستند ـ با خواص و مجموعه هاى کوچک و بهره مند و ممتاز جامعه، حتماً توده مردم را ترجیح بده.»"22 امروز این معنا باید شعار ما باشد و معیار درستى کار ما محسوب شود و برنامه ریزى ها و سیاست گذارى ها و عملکردهاى ما به دنبال این قضیه باشد. البته عدالت چیزى است که آسان بر زبان جارى مى شود; اما آسان به دست نمى آید. برنامه ریزى هاى بلندمدت لازم دارد. باید این برنامه ریزى ها را بکنیم و چشم انداز خود را چشم انداز عادلانه قرار دهیم; چیزى باشد که ما را به عدالت نزدیک کند. این وظیفه ماست و امروز درس امیرالمؤمنین [ (علیه السلام)] براى ما بیش از همیشه همین نکته است.»23

    ایشان عمده مشکلات بر سر راه امیرالمومنین على(علیه السلام) را ناشى از عدالت خواهى آن حضرت مى دانند; اما یادآور مى شوند که آن امام(علیه السلام)حاضر نشد دست از این اقدام اصلاحى خود بردارد: «اگر به زندگى امیرالمؤمنین [(علیه السلام)] و حوادث دوران تقریباً پنج ساله حکومت آن حضرت نگاه کنیم، مى بینیم عمده آنچه براى آن بزرگوار در این مدت به عنوان مشکل پیش آمد، ناشى از عدالت خواهى ایشان بود. این نشان مى دهد که مسئله عدالت چقدر سخت است. عدالت خواهى و دنبال عدالت رفتن، به زبان آسان است; اما در عمل، آن قدر با موانع گوناگون مواجه مى شود که دشوارترین کار هر حکومت و نظامى این است که عدالت را در جامعه تأمین کند. عدالت فقط عدالت اقتصادى نیست; عدالت در همه امور و شئون زندگى، بسیار دشوار است. این همان چیزى است که امیرالمؤمنین[(علیه السلام)] با آن قدرت ملکوتى و شأن الهى، آن را وجهه همّت خود قرار داد و دنبال کرد. لذا، امیرالمؤمنین[(علیه السلام)] فرموده است: از خلافت کنار آمدن که هیچ، اگر مرا به غل و زنجیر بکشند و روى خارهاى مغیلان هم با تن عریان بکشانند حاضر نیستم حتى به یک نفر از بندگان خدا ظلم کنم. به خاطر همین منطق، امیرالمؤمنین[(علیه السلام)] همه مشکلات دوران خلافت خود را لمس کرد و با آنها مواجه شد; چون عدالت او بود که آن دشمن ها و دشمنى ها را علیه او به وجود مى آورد. امیرالمؤمنین[(علیه السلام)] ایستادگى کرد و به خاطر مواجهه با مشکلات و حلّ آنها، حاضر نشد از عدالت دست بردارد. این شد درس.»24

    ایشان با توجه دادن همگان به مقاومت دشمنان عدالت در برابر آن، هشدار مى دهند که «البته عدالت، دشمنانى دارد. همه کسانى که نامشان در بى عدالتى است با عدالت دشمن اند. همه کسانى که با قلدرى و زورگویى، چه در صحنه ملّى، چه در صحنه بین المللى، تغذیه مى شوند با عدالت مخالفند.»25

    نظام جمهورى اسلامى ایران; الگوى عدالت خواهان

    مقام معظّم رهبرى با اشاره به سخنان گهربار امیرالمؤمنین على(علیه السلام)در هنگام پذیرش حکومت، فلسفه وجودى حکومت را در احقاق حق و برپایى عدالت مى دانند: «حکومت معنایش این است که انسان حقى را احقاق کند; عدل را بر پا بدارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند: این حکومت به قدر این کفش، یا بند این کفش، براى من ارزش ندارد. بعد فرمودند: "الّا ان اقیم حقّاً";26 مگر اینکه حقى را اقامه کنم. در این راه، انسان هر چه بکشد و هر چه زحمت تحمل کند و هر چه اضافه کار کند و هر چه شب بى خوابى بکشد و هر چه از آن امکاناتى که به طور معمول افراد جامعه دارند، محروم بماند، حقش است; جا دارد، و انسان در این صورت، ضرر نکرده است. باز از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل شده است که در یکى از خطبه ها مى فرماید: حاضرم در راه اینکه اقامه حقّى کنم و ابطال باطلى کنم، بر روى خارهاى سخت کشانده شوم. این، آن چیزى است که مبناى کار ماست و باید به آن توجه داشته باشید.»27

    مقام معظّم رهبرى اساس تشکیلات جامعه را «عدالت اجتماعى» مى دانند و مى فرمایند: «در تمام آثار دینى، که شما نگاه مى کنید، هدف و غایت براى حرکت جامعه اسلامى، تشکیل جامعه عادله است. راجع به امام زمان[(علیه السلام)]، این همه اثر هست و در اغلب اینها، گفته مى شود که آن بزرگوار تشریف بیاورند تا اینکه جهان را پر از عدل کنند. بیش از آنچه که گفته شده "پُر از دین حق کنند"، گفته شده: "پر از عدالت کنند" یعنى: آنچه که در درجه اول مطرح است، "عدالت" است که باید انجام گیرد.»28

    ایشان از گفتمان عدالت سخن مى گویند و از همه مسئولان و مردم مى خواهند تا آن را به گفتمان غالب، که معنابخش همه مفاهیم دیگر است، تبدیل کنند: «گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ماست. منهاى آن، جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت، این گفتمان را باید همه گیر کنید، به گونه اى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود; یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد; ... هرچه مى توانید، شعار اصلى عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقویت و همگانى و در ذهن ها تعمیق کنید و روى پشتوانه و فلسفه فکرى آن کار کنید.»29

    الف. عدالت; پیام اصلى انقلاب اسلامى

    ایشان پیام اصلى انقلاب اسلامى ایران را عدالت مى دانند; چراکه در سایه عدالت، تمام حقوق و مطالبات و تکالیف و وظایف، تحقق عینى مى یابند. ایشان با اشاره به اینکه در دنیا هر جا نداى عدالت خواهى بلند شده، این انقلاب آنجا را با خود و از خود و متناسب با خود یافته و با حق جویان و عدالت خواهان عالم، همراهى کرده است، یادآور مى شوند: «بسیارى از عدالت خواهان، آزادى خواهان و مبارزان با ظلم و تبعیض، در شرق و غرب و قاره هاى پنج گانه عالم مى گویند: ما از انقلاب شما این درس را آموختیم. و راست مى گویند»;30 زیرا "امروز مهم ترین حرف نظام اسلامى، عدالت است. امروز ما مى خواهیم عدالت اجرا شود. همه تلاش ها و مجاهدت ها براى این است که در جامعه، عدالت تأمین شود; که اگر عدالت تأمین شد، حقوق انسان و کرامت بشرى هم تأمین مى شود و انسان ها به حقوق و آزادى خود هم مى رسند. بنابراین، عدالت محور همه چیز است.»31

    ایشان عدالت را پیام اسلام براى همه جوانان دنیا معرفى مى نمایند و جاذبه این شعار پرمحتواى نظام جمهورى اسلامى را براى جوانان دیگر کشورها نیز یادآور مى شوند: «امروز پیام اسلام، پیام جذّابى است. پیام ما، پیام عدالت است; پیام ما، پیام نجات انسان ها و نجات جوان هاست. وقتى ما اسم جوان را مى آوریم، فقط به جوان هاى جامعه خودمان نگاه نمى کنیم. امروز نسل جوان در دنیا، غرق در بدبختى و نابسامانى است. رنج ها، فشارهاى روحى و عصبى و ابهام آینده، امروز نسل هاى جوان را در سرتاسر دنیا بر اثر دورى از معنویت، زیر فشار قرار مى دهد.»32

    ب. عدالت خواهى در روابط بین الملل

    دولت اسلامى باید در سطح بین الملل و در روابط سیاسى ـ اقتصادى نیز همواره آموزه هاى دینى و معیار عدالت طلبى را لحاظ کند و پا را از دایره عدالت فراتر ننهد; بدین معنا که بنا به آیه 8 سوره ممتحنه، دولت عدالت محور از ارتباط و دوستى با کشورهاى غیر اسلامى و دولت هایى که در صدد مقابله و براندازى نظام اسلامى و دشمنى با دین خدا برنیامده باشند، نهى نشده است: (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.)(ممتحنه: 8) جالب اینکه در این آیه، از واژه «قسط» استفاده شده که فراتر از عدالت است; چون «عدل» در عرصه اجتماعى است; اما «قسط» شامل تمام عرصه ها و از جمله عرصه اجتماعى مى شود. در این باره، مقام معظّم رهبرى مى فرمایند: «ما با معیار عدالت بین المللى، گرایش به معنویت، کرامت دادن به نوع انسان و گرایش به دین خدا و به معنویت و اخلاق معنوى، سر کار آمده ایم. ما با معیارِ تن ندادن به قدرت طلبى و زیاده خواهىِ سیطره جویان عالم سر کار آمده ایم. اینها معیارهاى جمهورى اسلامى است.»33

    ج. عدالت; سنگ بناى مشروعیت حاکمان

    مقام معظّم رهبرى با اشاره به مباحث گوناگونى که در محافل فکرى و حوزه هاى اندیشه در باب «مشروعیت» مطرح مى شود، معیار اساسى و سنگ بناى مشروعیت حاکمان را در نظام اسلامى «عدالت خواهى» و «مبارزه با ظلم و بى عدالتى» معرفى نموده، مى فرمایند: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت خواهى است. این پایه مشروعیت ماست. الآن درباره مشروعیت، حرف هاى زیادى زده مى شود، اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشسته ام، وجودم نامشروع خواهد بود; یعنى هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود; دیگران هم همین طور. ما براى عدالت و رفع تبعیض آمده ایم. ما آمده ایم جامعه را از مواهب الهى خودش ـ که مهم ترین مواهب الهى در عدالت وجود دارد ـ و همچنین مواهب اخلاقى و معنوى برخوردار کنیم. تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون طلبى انسان هاى مفتخوار و سوءاستفاده کن، امکان پذیرنیست. بخشى ازکار عدالت اینجا تنظیم مى شود.»34

    د. عدالت خواهى; حق گرایى است، نه تندروى

    مقام معظّم رهبرى ضمن هشدار به کسانى که به بهانه هاى واهى، از مطرح شدن مجدّد گفتمان عدالت خواهى نگران هستند، تأکید مى نماید: «بعضى مى خواهند با عنوان "تندروى"، عدالت را متهم و محکوم کنند. عدالت، تندروى نیست; حق گرایى است; توجه به حقوق آحاد مردم است; جلوگیرى از ویژه خوارى است; جلوگیرى از تجاوز و تعدّى به حقوق مظلومان است. در یک کشور، کسان زیادى پیدا مى شوند که اگر دستگاه مسئول قانونى به مدد آنها نشتابد، در امواج درگیرى هاى گوناگون لگدمال مى شوند. وظیفه دولت عدالت مدار، توجه ویژه به قشر محرومین است. عدالت را نباید تندروى و مخالفت با شیوه هاى علمى دانست. با استفاده از همه شیوه هاى عالمانه و با تدبیر، مى توان عدالت را در جامعه مستقر کرد. امیرالمؤمنین ـ علیه الصّلاة و السّلام ـ به ابن عبّاس فرمود: ارزش ذاتى حکومت براى من از این کفش وصله خورده کمتر است، "الّا ان اقیم حقّاً";35 مگر اینکه حقى را اقامه کنم. آن وقت قدرت ارزش پیدا مى کند. امیرالمؤمنین[(علیه السلام)] با معارضان همین قدرت به جنگ برمى خیزد. قدرتى که براى عدالت و حقیقت است، ارزشمند است; این نعمت خداست.»36

    از این روست که باید شکرگزار نعمت انقلاب باشیم; چراکه اگر امامان معصوم ما(علیهم السلام) نتوانستند خود، رأساً تشکیل حکومت داده، اقدام به اقامه عدل نمایند و همواره در حسرت فراهم شدن شرایط اجتماعى براى انجام مأموریت الهى خود به سر بردند. اینک بر ما لازم است فرصت انقلاب اسلامى را مغتنم شمرده، در اعلا مراتب عدالت، جامعه را تدبیر نماییم و حتى دیگر کشورها را نیز به سوى الگوى حکومت عدل اسلامى فرا بخوانیم.

    هـ . عدالت; پرچمى برافراشته در دست مسئولان

    مقام معظّم رهبرى در اجتماع مردم عزادار در هفدهمین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى، تحقق آینده اى روشن براى نظام و کشور را در گرو ایمان، عدالت، علم و اتحاد کلمه بیان کرده، مى فرمایند: «الآن شما مشاهده مى کنید که شانزده سال بعد از رحلت امام و بیستوشش سال بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر کار مى آید که شعار اصلى آن، پیروى از آرمان هاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم، رأى و دل و خواست و جهت حرکتشان همین است. آنچه براى بناى آینده ما لازم است اول، تقویت ایمان دینى است، که ستون اصلى کار است. بدون ایمان دینى ـ که در این ملت داراى عمق هم هست ـ کارى پیش نمى رفت; بعد از این هم کارى پیش نمى رود. باید ایمان دینى تقویت شود. دوم، عدالت، که بزرگ ترین نیاز انسان هاست. باید عدالت به عنوان یک پرچم برافراشته در دست مسئولان قواى سه گانه و مسئولان کشور باشد و به دنبال عدالت حرکت بکنند. سوم، باید علم را، که مایه اقتدار ملّى است، همه جدّى بگیرند و دنبال کنند. کشورى که مردم آن از علم بى بهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد یافت. نمى شود علم را از دیگران گدایى کرد. علم، درون جوش است; درونزاست. باید استعدادهاى یک ملت به کار بیفتد تا یک ملت به معناى حقیقى کلمه عالم بشود. چهارم، علاوه بر اینها، آنچه که زمینه و بستر به کار گرفتن ایمان و عدالت و علم است، اتحاد ملّى و آرامش در سطح کشور است. اگر در کشور آرامش نباشد، نه از علم مى شود بهره بردارى کرد، نه از ایمان، و نه مى شود عدالت را در جامعه مستقر کرد.»37

    ایشان تأکید مى کنند که اولا، ما آرمان بلندى داریم که مى خواهیم آن را محقق کنیم، و ثانیاً، تحقق آن نیز عملى و امکان پذیر است: «ما آرمان بلندى داریم که همه نیروى خودمان را مى خواهیم صرف کنیم تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانى است که خوشبختى مادى و معنوى این ملت را تأمین کند و بتواند الگویى باشد براى ملت هاى دیگر. ... این کشور مى تواند به جایگاه تاریخى خود، که شعاع پراکندن به همه دنیاست، برسد.»38

    و. عدالت فرهنگى

    «عدالت فرهنگى» بدین معناست که به نیازهاى علمى، آموزشى، پژوهشى، هنرى، اطلاعاتى طبقات و نواحى گوناگون جامعه در توزیع صحیح و منطقى توانمندى هاى موجود توجه شود. جامعه اى که براساس عدالت اداره شود جامعه اى استوار و ارزشمند است و جامعه اى که در مسیر عدالت حرکت نکند ارزش ها در آن واژگون مى گردد و ضد ارزش ها حاکم مى شوند. جاى خوبى، بدى و جاى زیبایى، زشتى و جاى رحمت را شقاوت و جاى مروّت را نامردى مى گیرد.

    یک نمونه از عدالت فرهنگى مربوط به آموزش و پرورش است. مقام معظّم رهبرى در دیدار با وزیر آموزش و پرورش و جمع زیادى از معلّمان سراسر کشور فرمودند: «اگر ما در مدیریت آموزش و پرورش به مسئله "عدالت" توجه کنیم، نتیجه این خواهد شد که در آینده کشور، عدالت نسبى بین قشرها و مناطق کشور برقرار خواهد شد. اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالت محور نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که اختلاف طبقاتى در آینده کشور روز به روز بیشتر خواهد شد. "نگاه غیر عدالت محور" این است که ما در کشور، مدارس پیشرفته مجهز به بهترین تجهیزات در یک جاهایى، و مدارس محروم کپرى یا شبیه کپرى در یک مناطق دیگر داشته باشیم; معلم ممتاز برجسته براى تعدادى از مدارس، و معلمان خسته یا کم سواد براى تعداد دیگرى از مدارس داشته باشیم. این درست ضد نگاه عدالت محور است. نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه اینکه جمعى از کودکان امروز ما بدون هیچ دلیلى ـ جز اینکه یا پول دارند یا در یک منطقه برخوردار زندگى مى کنند ـ از عالى ترین تحصیلات برخوردار خواهند شد و یک عده دیگر در سطوح بسیار پایینى خواهند ماند، پیش نخواهند رفت و استعدادهایشان رشد نخواهد کرد.»39

    ز. عدالت قضایى

    یکى از زمینه هاى حسّاس و چشمگیر عدالت، بحث «قضاوت» و «اجراى احکام جزایى» است. در اینجا، چون جان، مال و ناموس افراد جامعه مطرح است، وجود و لزوم عدل، محسوس تر و ضرورى تر به نظر مى رسد; از عدالت قاضى در برخورد با طرفین دعوا گرفته تا دیگر موارد عدالت قضایى. قرآن به حضرت داود(علیه السلام)خطاب مى کند که در هنگام قضاوت و حکم کردن در میان مردم، باید به عدل و داد حکم کند: (یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ.)(ص: 26) در آیه شریفه 58 سوره نساء هم مى فرماید: (وَ إِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ.) در اینجاست که نباید خویشاوندان و نزدیکان را به هیچ دلیل و بهانه اى مقدّم داشت.

    مقام معظّم رهبرى قوّه قضائیه را ضامن اجراى عدالت در جامعه مى دانند و خطاب به رئیس و مسئولان دستگاه قضا تصریح مى کنند: «عدل فقط به وسیله قوه قضائیه اجرا نمى شود، بلکه همه دست اندرکاران حکومت اسلامى به سهم خود، در اقامه عدل موظّف هستند; منتها ضامنش قوّه قضائیه است. اگر شما، که قوّه قضائیه هستید، عادل باشید و در هر شرایط و نسبت به هر کسى، از شخص من تا آحاد مردم و مابین همه مسئولان حکومتى، عدالت را هدف اصلى و غیرقابل اغماض بدانید، امکان ندارد که بتوانند از عدالت منحرف بشوند; زیرا دست قوى قاضى، که هم به دنبال عدل است و هم به موارد اجراى عدالت ـ یعنى به مفهوم عدالت و آنچنان که باید عدالت را اجرا کند ـ بصیر است و هم به موارد تخلّفش ـ یعنى خارجیات و موضوعات خارجى ـ آگاه مى باشد، سراغ آن متخلّف مى آید و گریبان او را مى گیرد و نمى گذارد که از عدل تخلف بشود.»40

    جنبش عدالت خواهى

    رهبر معظّم انقلاب اسلامى جوانان و بخصوص دانشجویان فهیم و پرسشگر را بانیان و حامیان اصلى جنبش عدالت خواهى مى دانند و از آنها مى خواهند تا با پى گیرى و تقاضاى مداوم، مسئولان را به عدالت محورى و عدالتورزى وادار نمایند. ایشان با بیان نکته اى دقیق در باب مصلحت اندیشى مسئولان براى اداره بهتر جامعه، جوانان را از مصلحت اندیشى در پى گیرى عدالت، برحذر مى دارند و مى فرمایند: «اگر شما جوانان نگاه به قلّه هاى آرمانى را کنار بگذارید، برآیند غلطى به وجود خواهد آمد. برآیند آرمان گرایى شما و چالش مسئولان با مصلحت ها، برآیند معتدل و مطلوبى خواهد شد; اما اگر شما هم دنبال مصلحت گرایى رفتید و گرایش مصلحت اندیشانه ـ یعنى صددرصد با واقعیت ها کنار آمدن ـ وارد محیط فکرى و روحى دانشجو و جوان شد، آن وقت همه چیز به هم مى ریزد و بعضى آرمان ها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمان گرایى را رها کنند. توقّع من از شما عزیزان این است که پایه هاى معرفتى خودتان را در همه زمینه ها عمیق و مستحکم کنید. در زمینه عدالت خواهى، مى توانید قانون اساسى را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعى را با همان مفهوم متعارفى که همه مى فهمیم، تحقّق ببخشیم، باید از کدام دستگاه ها چه توقّع هایى داشته باشیم. بدانید همه این آرمان ها قابل دست رسى است; به شرط اینکه شما در میدان باشید ـ که الحمدللّه هستید.»41

    «عدالت خواهى» آرمان بلندى است که دل هاى پاک و زلال همواره در آرزوى آن مى تپد; همه اقشار جامعه و تمام انسان هاى پاک نهاد در پى آن هستند. در میان افراد جامعه، گروه هایى وجود دارند که به طور ویژه، دادِ عدالت خواهى سر مى دهند. پابرهنگان و مستضعفان، فرهیختگان و نخبگان و بخصوص دانشجویان از جمله این گروه ها هستند. به دلیل آنکه «عدالت» داراى مفهوم گسترده اى است و تمام عرصه هاى جزئى و کلى، و فردى و اجتماعى، و سیاسى و فرهنگى، امنیتى، و به ویژه اقتصادى را شامل مى شود، جامعه نیازمند گسترش فرهنگ عدالت خواهى است. در این باره، مى توان از دانشجویان به عنوان پرچمداران گل بانگ عدالت در جامعه نام برد. بنابراین، تحقق کامل عدالت در جامعه همچون دیگر آرمان هاى اجتماعى، بیش و پیش از هر چیز، نیازمند پشتوانه هاى فرهنگى است تا در پرتو آن، افکار عمومى و فضاى حاکم بر جامعه براى پذیرش و حمایت از قوانین و برنامه هاى عادلانه آماده شود و امکان شکل گیرى حرکتى فراگیر براى دست یابى به این هدف مهم و سرنوشت ساز فراهم گردد. آگاهى مردم از حق و حقوق اجتماعى خود و تبیین اهمیت رعایت آن و مقابله با دست اندازى متخلّفان به حقوق مردم و اموال عمومى، پیش زمینه هاى گسترش فرهنگ عدالت خواهى در جامعه است.

    دانشجویان به عنوان یک طبقه سرآمد و فهمیده جامعه، که برآمده از متن توده هاى گوناگون مردمى از مناطق گوناگون کشور هستند، مى توانند در عرصه جنبش عدالت خواهى همچون آب پاک و زلال، خار و خاشاک تبعیض و فقر و بى عدالتى را بشویند و نسیم دل انگیز عدالت خواهى و عدل و داد را تا اعماق جان تشنگان این حقایق ناب نفوذ ببخشند. اینک دانشجو در دوران رشد و بالندگى کشور و براى به اهتزار درآوردن پرچم عدالت و تحقق جامعه آرمانى اسلام، باید پرچمدار عدالت خواهى در سطح جامعه و حتى براى تمام بشریت باشد.

    حضرت آیة اللّه خامنه اى براى عدالت خواهى مراحلى در نظر مى گیرند که شاید مهم ترین آنها «باور به عدالت خواهى» باشد. اگر مردم، مسئولان و سیاست گذاران به عدالت، باورى نداشته باشند پى گیرى آن هم از حرف به عمل نخواهد انجامید. پى گیرى، باور داشتن به عدالت خواهى، تأثیر باور به عدالت در رفتار و عمل، مراحلى است که رهبرى بر آنها تأکید دارد. ایشان از گروه هاى گوناگون جامعه مى خواهد که عدالت خواهى را سرلوحه اهداف و اقدامات خود قرار دهند: «مسئله عدالت خواهى را، که من با شما و جوانان مطرح مى کنم، به معناى این نیست که با غیر جوانان مطرح نکرده ام. قبل از این نامه اى که دو، سه سال پیش به یک تشکل دانشجویى نوشتم، مسئله عدالت خواهى را ده ها بار با مسئولانى که وظیفه اجرایى دارند، مطرح کرده ام ... اما همه این حرکت ها براى ماندگارى و عمق یابى، پشتوانه مى خواهد که آن پشتوانه مطالبه و خواست، شما هستید. منظور از خواست و مطالبه هم این نیست که انسان مشتش را گره کند و مسئله اى را بخواهد; نه، بلکه بدانید که این مطالبه و خواسته لازم است و باور کنید که این نیازى قطعى و حیاتى براى کشور و جامعه است. نفس اینکه شما این موضوع را باور کنید، مهم ترین مطالبه است و اثر خود را در حرف، کار، تعامل، جبهه گیرى سیاسى و حرکت دینى و مردمى شما مى گذارد.»42

    ایشان در جمع دانشجویان مى فرمایند: «به هر حال، جنبش عدالت خواهى هنگامى که در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته مى شود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبه مهم از ذهن ها دور شود; یعنى بایستى عدالت، آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولى ـ چه بنده و چه هر کس دیگرى که در جایى مسئول است ـ ناچار باشد به مقوله عدالت، و لو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یک وقت است که ما ـ مثلا ـ به وزارت اقتصاد و دارایى مى گوییم: عدالت را رعایت کن، یا به قوّه قضائیه مى گوییم: عدالت را رعایت کن; اما یک وقت به جوانان مى گوییم: شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معناى خاصى دارد. "مطالبه عدالت" به معناى این است که عدالت، گفتمان غالب در محیط هاى جوان و دانشجویى شود; عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسئولى بخواهند.»43

    مقام معظّم رهبرى بر این باور پاى مى فشارند که عده اى باید مروّج فرهنگ «مطالبه عدالت» در جامعه شوند و در این بین، دانشجویان را خطاب قرار داده، از آنان مى خواهند فکر عدالت خواهى را در ذهن مردم، در ذهن خانواده ها و در ذهن هر کسى که در حوزه کار آنها قرار مى گیرد، نفوذ بخشند. از این رو، به نظر مى رسد تشکّل هایى همچون «بسیج دانشجویى»، بخصوص با توجه به پتانسیل عظیمى که در همه مراکز آموزش عالى دارد، مى تواند از تمام قابلیت ها و امکانات خود براى تحقق مطالبه عدالت در سطح جامعه و به دور از شعارگرایى استفاده کند. بنابراین، اقدامات آنها باید در دو سطح نظرى و عملى پى گیرى شود; یعنى عده اى به طور عمیق در تعقیب مباحث نظرى و عمق بخشیدن به جنبه هاى فلسفى، دینى، اجتماعى و روانى عدالت باشند، و عده اى دیگر به دنبال ارائه راه کارهاى عملى و حتى افشاى بى عدالتى هاى قانونى و اجرایى و کشف گلوگاه هاى فساد اقتصادى. در بعد عملى، باید پى گیرى هاى مکرّر و مداومى صورت گیرد; از جمله، مى توان به تشکیل جلسات گوناگون با مسئولان استان ها، مسئولان بازرسى، قضایى، نمایندگان مردم در مجلس شوراى اسلامى و کارشناسان مسائل گوناگون اشاره کرد.

    استقرار عدالت و فرهنگ سازى در این رابطه، زمان بر است، یعنى باید جامعه و حاکمیت هر دو به یک میزان، پذیراى عدالت محورى باشند و از این رو، انسجام، هماهنگى، برنامه ریزى مؤثر و کارشناسى شده همه مسئولان ضرورى است. آنچه مسلّم است اینکه تمام کسانى که براى ملت و نظام اسلامى مان، آرزوى ارتقاى شأن، هویّت، توسعه، رفاه، اقتدار، عظمت و شکوفایى دارند، باید همراه و همگام، تمام تلاش هاى نظرى و عملى خود را براى گفتمان سازى و جریان سازى مؤثر و کارآمد دولت و نظام جمهورى اسلامى و تحقق آرمان هاى انقلاب، که عدالت در همه ابعاد و عرصه ها یکى از محورهاى آن است، تلاش کنند و از سطحى نگرى، شعارگرایى و بخشى نگرى بپرهیزند و به صورت عمیق و همه جانبه و با عقلانیت، تعهد و منطق، گام هاى مؤثرى بردارند.

    نتیجه بحث

    بجاست در پایان این نوشتار و به عنوان حسن ختام، به گوشه هایى از پیام مهم مقام معظّم رهبرى درباره «جنبش عدالت خواهى» توجه کنیم: «امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل کشور، مسئله "عدالت" است. دانشجوى جوان اگرچه خود برخاسته از قشرهاى مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعى و پر کردن شکاف هاى طبقاتى به چشم یک آرزوى بزرگ و بى بدیل مى نگرد. این احساس و انگیزه در دانشجو، پر ارج و مبارک است و مى تواند پایه قضاوت ها و برنامه هاى عملى او براى حال و آینده باشد. اگر عدالت ـ عدالت واقعى و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت ـ آرزو و آرمان و هدف برنامه ریزى هاست، پس باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد. مسابقه رفاه میان مسئولان، بى اعتنایى به گسترش شکاف طبقاتى در ذهن و عمل برنامه ریزان، ثروت هاى سر برآورده در دستانى که تا چندى پیش تهى بودند، هزینه کردن اموال عمومى در اقدام هاى بدون اولویت ـ و به طریق اولى در کارهاى صرفاً تشریفاتى ـ میدان دادن به عناصرى که زرنگى و پررویى آنان همه گلوگاه هاى اقتصادى را به روى آنان مى گشاید و خلاصه، پدیده بسیار خطرناک "انبوه شدن ثروت" در دست کسانى که آمادگى دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسى کنند و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسى، اضعاف آنچه را که هزینه کرده اند، گرد مى آورند ـ اینها و امثال آن نقطه هاى استفهام برانگیزى است که هر جوان معتقد به عدل اسلامى ذهن و دل خود را به آن متوجه مى یابد و از کسانى که مظنون به چنین تخلّفاتى شناخته مى شوند، پاسخ مى طلبد و همچنین در کنار آن، از دولت و مجلس و دستگاه قضایى عملکرد قاطعانه براى ریشه کن کردن این فسادها را مطالبه مى کند.»44


    • سایر منابع

      ـ پایگاه اطلاع رسانى دفتر مقام معظّم رهبرى  www.khamenei.ir;www.leader.ir

      ـ محمّدى، سیدکاظم و دشتى، محمد، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، قم، امام على (ع)، 1369.

      ـ صادقى رشاد، على اکبر، دانشنامه امام على(علیه السلام)، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1380، ج 6 (سیاست) و ج 7 (اقتصاد).

      ـ موسوى، جمال الدین، عدالت اجتماعى در اسلام، تهران، دانش و اندیشه معاصر، 1380.

      ـ واعظى، احمد، جان راولز از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسى، قم، بوستان کتاب، 1384.

      ـ اخوان کاظمى، بهرام، عدالت در نظام سیاسى اسلام، تهران، دانش و اندیشه معاصر، 1381.

      ـ ناس، جان، تاریخ ادیان، على اصغر حکمت، چ چهارم، تهران، افست، 1370.

      ـ بیات، عبدالرسول و دیگران، درآمدى بر مکاتب و اندیشه هاى معاصر فلسفه، کلام جدید، علوم سیاسى، هنر، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینى، 1381.


    • پى نوشت ها

      1ـ عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژه ها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینى، 1381، ص 373ـ378.

      2ـ «العدل ما قام فى النفوس انّه مستقیم و هو ضد الجور. عدل الحاکم فى الحکم یعدل عدلا و هو عادل، من قوم عدول. و عدل: بسط الوالى عدله. و فى اسماءاللّه سبحانه: العدل و هو الذى لایمیل به الهوى فیجور فى الحکم. العدل: الحکم بالحق.» (ابن منظور، لسان العرب، بیروت، مؤسسة التاریخ العربى، 1996، ج 9، ص 83)

      3ـ عبدالمجید میردامادى، عدالت در روابط بین الملل و بین ادیان از دیدگاه اندیشمندان مسلمان و مسیحى، تهران، الهدى، 1374، ص 27ـ44.

      4ـ ملّامحسن فیض کاشانى، تفسیر الصافى، بیروت، مؤسسه اعلمى للمطبوعات،1982،ج5، ذیل آیه7 سوره الرحمن،ص 107.

      5ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث، اول بهمن 1371.

      6 و 7ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با رئیس و مسئولان قوّه قضائیه، 20 شهریور 1368.

      8ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار استادان و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، 29 دى 1384.

      9ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینى (ره)، 14 خرداد 1384.

      10ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث، 10 دى 1373.

      11ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در سالروز میلاد خجسته امام زمان (عج)، 22 آبان 1379.

      12ـ امام خمینى، صحیفه نور، چ دوم، تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1370، ج 15، ص 146.

      13ـ همان، ج 18، ص 32ـ33.

      14ـ همان، ج 17، ص 252ـ253.

      15ـ دفتر مقام معظّم رهبرى، حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهاى مقام معظّم رهبرى)، تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1375، ج 2، ص 66.

      16ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار اقشار گوناگون مردم به مناسبت نیمه شعبان، 29 شهریور، 1384.

      17ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 447.

      18ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار اقشار گوناگون مردم به مناسبت نیمه شعبان، 29 شهریور، 1384.

      19ـ لطف اللّه صافى گلپایگانى، منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر (عج)، تهران، صدر، ص 247.

      20ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در خطبه هاى نماز جمعه تهران، 23 آبان 1382.

      21ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار اعضاى بسیج و نیروهاى اداره کل اطلاعات استان همدان، 16 تیر 1383.

      22ـ نهج البلاغه، نامه 53.

      23 و 24ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در خطبه هاى نماز جمعه تهران، 23 آبان 1382.

      25ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى دکتر محمود احمدى نژاد، 12 مرداد 1384.

      26ـ نهج البلاغه، خ 33.

      27 و 28ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار هیأت دولت در آغاز کار دوره دوم ریاست جمهورى حجة الاسلام على اکبر هاشمى رفسنجانى، 3 شهریور 1372.

      29ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار دانشجویان، در ماه مبارک رمضان، 10 آبان 1383.

      30ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره) در مرقد مطهّر امام (ره)، 14 خرداد 1374.

      31ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در خطبه هاى نمازجمعه تهران، 23 آبان 1382.

      32ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در سالروز عید سعید غدیرخم، 24 اسفند 1379.

      33ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار استانداران سراسر کشور، 8 اسفند 1384.

      34ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار اعضاى هیأت دولت، 5 شهریور 1382.

      35ـ نهج البلاغه، خ 33.

      36ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى دکتر محمود احمدى نژاد، 12 مرداد 1384.

      37 و 38ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)، 14 خرداد 1385.

      39ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار معلمان سراسر کشور، 12 اردیبهشت 1384.

      40ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با رئیس و مسئولان قوّه قضائیه، 20 شهریور 1368.

      41 و 42ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار جمعى از اعضاى تشکّل ها، کانون ها، نشریات، هیأت هاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجویى، 15 آبان 1382.

      43ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، 22 اردیبهشت 1382.

      44ـ پیام مقام معظّم رهبرى به مناسبت دومین همایش جنبش دانشجویى، 6 آبان 1381.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدیان، سیدمهدی.(1385) عدالت خواهى از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب. فصلنامه معرفت، 15(10)، 107-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمهدی سیدیان."عدالت خواهى از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب". فصلنامه معرفت، 15، 10، 1385، 107-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدیان، سیدمهدی.(1385) 'عدالت خواهى از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب'، فصلنامه معرفت، 15(10), pp. 107-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدیان، سیدمهدی. عدالت خواهى از دیدگاه رهبر معظّم انقلاب. معرفت، 15, 1385؛ 15(10): 107-