معرفت، سال بیستم، شماره دوم، پیاپی 161، اردیبهشت 1390، صفحات 61-

    ساى بابا: معنویت مخملین

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    عباسعلی مشکانی سبزواری / *دکتری - فقه سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع) / meshkani.a@gmail.com
    عبدالحسین مشکانی / *دانشجوی دکتری - فلسفه علوم اجتماعی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / Kalameyar@Yahoo.com
    چکیده: 
    «ساتیا ساى بابا» نام دیرآشناى عرصه عرفان‏هاى نوظهور و معنویت‏هاى مخملین است که آوازه‏اى جهانى داشته، بخشى از فضاى فرهنگى و عقیدتى جامعه ما را نیز تحت تأثیر قرار داده است. انتشار عقاید منحرف و التقاطى وى از قبیل ادعاى الوهیت و حلول الهى، تناسخ، اباحى‏گرى، پلورالیسم، پانتئیسم و...، انحراف فکرى و اعتقادى نسل‏هاى نورسته را به دنبال داشته است.      نویسنده در این مقاله با هدف بازشناسى، معرفى و نقد افکار ساى بابا، به نقل آراء و نقد آنها پرداخته است. بررسى جریانى عرفان‏هاى نوظهور و تسمیه آنها به عنوان «معنویت‏هاى مخملین» و طرح و نقد مباحثى از قبیل آواتار، اندیشه رهایى، چرخه کارما و سارما از جمله مباحث نوین این مقاله مى‏باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    عباسعلى مشکانى*

    عبدالحسین مشکانى**

    چکیده

    «ساتیا ساى بابا» نام دیرآشناى عرصه عرفان‏هاى نوظهور و معنویت‏هاى مخملین است که آوازه‏اى جهانى داشته، بخشى از فضاى فرهنگى و عقیدتى جامعه ما را نیز تحت تأثیر قرار داده است. انتشار عقاید منحرف و التقاطى وى از قبیل ادعاى الوهیت و حلول الهى، تناسخ، اباحى‏گرى، پلورالیسم، پانتئیسم و...، انحراف فکرى و اعتقادى نسل‏هاى نورسته را به دنبال داشته است.

         نویسنده در این مقاله با هدف بازشناسى، معرفى و نقد افکار ساى بابا، به نقل آراء و نقد آنها پرداخته است. بررسى جریانى عرفان‏هاى نوظهور و تسمیه آنها به عنوان «معنویت‏هاى مخملین» و طرح و نقد مباحثى از قبیل آواتار، اندیشه رهایى، چرخه کارما و سارما از جمله مباحث نوین این مقاله مى‏باشد.

    کلیدواژه‏ها: عرفان، عرفان‏هاى نوظهور، فرقه ساى بابا، ساتیا ساى بابا.

     

    مقدّمه

    رویکردِ دیگر بار بشر به دین و معنویت ـ پس از گریز چهار سده‏اى از دین و دیانت ـ پدیده‏اى مهم و ارزشمند است. اما این اقبال به دیانت به دلیل فرصت‏طلبى و سودجویى برخى فرصت‏طلبان، به خطرى بزرگ و بحرانى عظیم در حیطه معنویت و دیانت مبدل گشته است. فرقه‏هاى نوظهور و ادیان بشرساخته که چونان علف هرز، هر روز در گوشه‏اى سر بُرون مى‏آورند و بشر را به سوى خود فرا مى‏خوانند، غدّه‏اى سرطانى هستند که به نام دیانت و معنویت در حال گسترش‏اند.

         این بحران زاییده سرخوردگى آدمى از عقلانیت و علم مدرن است که با اثبات نادرستى فلسفه‏هاى معنویت‏ستیز و شکست نظام‏هاى سیاسى معنویت‏گریز به بلوغ خود نزدیک شده است. رواج بیمارى‏هاى روانى حاصل از فقدان آرامش فطرى، بار دیگر گرایش به معنویتِ متکى بر عالم ماوراءالطبیعه را منجر شده است. این گرایش که سوسوى آن در غرب نمایان گشته، با ورود انقلاب معنوى و دینى ایران اسلامى به عرصه هستى، شعله‏ورتر شده است. ترس سردمداران غرب از بازگشت بشریتِ پست‏مدرن به دین و دین‏باور شدنشان، آنها را به فکر واداشت تا دیگر بار، طرحى نو دراندازند. به نظر مى‏رسد میدان دادن به افرادى که نوعى گرایش به دین‏سازى و عرفان‏بازى دارند بخشى از برنامه‏هاى دولت‏هاى استکبارى، به ویژه کارشناسان اجتماعى و امنیتى سازمان‏هاى اطلاعاتى را به خود اختصاص داده است. عدم برخورد محکم با این پدیده‏ها، در کنار برخوردهاى حذفى و سرسختانه با گسترش ادیان الهى و آسمانى، مؤیدى بر این ادعاست. بررسى محتواى ادعاهاى هستى‏شناسانه، انسان‏شناسانه و معرفت‏شناسانه این فرقه‏ها نشان مى‏دهد که تمامى آنها از آبشخور واحدى ـ یعنى غرب ـ سر برآورده‏اند.

         از سوى دیگر، با پیروزى انقلاب اسلامى ایران روند گسترش این معنویت‏هاى نوپدید و گرایش مسلمانان جهان و به ویژه جوانان کشورمان به معنویت، شدت بیشترى یافت و این عرفان‏هاى دروغین و نحله‏هاى منحرف، یک تهاجم فرهنگى نرم و پنهان را آغاز کردند. نفى عقلانیت در جامعه، جایگزینى عرفان‏هاى دروغین به جاى عرفان اسلامى، ترویج بى‏بند و بارى و ترک شریعت، ترویج شدید فرقه‏گرایى و ایجاد مکتب‏ها و نحله‏هاى متعدد به منظور بر هم زدن امنیت سیاسى و اجتماعى و اخلاقى جامعه، بخشى از اهداف این جریان مى‏باشد.

         براى جریاناتى با این اهداف، عنوان «معنویت‏هاى مخملین» با مسماتر از عناوینى همچون عرفان‏هاى نوظهور و ادیان جدید است؛ چه اینکه در حقیقت، این جریانات، توطئه قدرت‏هاى پوشالین، علیه معنویت و دیانت حقیقى مى‏باشند. از جمله معنویت‏هاى کاذب و مخملینِ وارداتى از ناحیه شرق، «ساى بابا»1 است.پیرامون این فرقه و بنیانگذار آن ساتیا ساى بابا ـ بر خلاف دیگر فرقه‏ها ـ کار پژوهشى کمترى صورت پذیرفته است. نویسنده در این مقاله به طور تفصیلى و مستند به طرح و نقد آموزه‏ها و تعالیم و سیره رهبران آن پرداخته است.

         برخى از سؤالات کلیدى این پژوهش عبارتند از:

         1. مقصود از معنویت‏هاى مخملین چیست؟

         2. ساتیا ساى بابا کیست؟

         3. عقاید و آراء فرقه ساى بابا کدام است؟

         4. شیردى ساى بابا و پراما ساى کیستند؟

         5. مقصود از واژگانى همچون کارما، سارما، اندیشه رهایى و آواتار چیست؟

    1. ساى بابا در یک نگاه

    «ساى بابا» عنوانى مشترک، بین دو پیامبر دروغین است. ساى بابا شیردى2 عارف‏نمایى هندى است که باوجود شباهت اسمى با ساتیا ساى بابا، داراى شخصیت مجزایى از اوست. درباره زندگى‏نامه و تعالیم ساى بابا شیردى آثار اندکى در دسترس مى‏باشد. دوران کودکى وى براى مدت‏ها در هاله‏اى از رمز و راز پوشیده بود. در 28 سپتامبر 1990 ساتیا ساى بابا قسمتى از زندگى دوران کودکى قدیس شیردى را تشریح کرد. بر اساس اظهارات وى، ساى بابا شیردى در 28 سپتامبر 1835 در جنگلى نزدیک دهکده «پاترى» در ایالت حیدرآباد هند در خانواده‏اى برهمن به نام «بهار دواجا گوترا» به دنیا آمد.3 اکثر اتفاقات زندگى ساى بابا شیردى در کتابى تحت عنوان قدیس ساى بابا شیردى توسط ساتیا پال روهلا منتشر شده است. حمیدرضا جعفرى این کتاب را به فارسى ترجمه و انتشارات پیک ایران آن را به چاپ رسانده است. همچنین توسط دوست‏داران وى، مطالبى به صورت پراکنده انتشار یافته است. چنان‏که مى‏گویند: ساى بابا شیردى یک معلم روحانى بود که طرف‏داران تمام مذاهب هندو، از هر طبقه‏اى به او به دیده احترام مى‏نگریستند و از تعالیم و نصایحش بهره مى‏بردند. او با زبانى ساده، جوهر پیام مذاهب را براى مردم بیان مى‏کرد. نیز از زندگى گذشته و حال و آینده انسان‏ها باخبر بود، زبان برخى حیوانات را مى‏دانست و با تمام وجود به حل مشکلات و مصایب نیازمندان مى‏پرداخت و قدرت آن را داشت که بیماران را شفا دهد.4

        ساى بابا شیردى تعالیمش را از کتاب‏هاى مقدس هندوها و نیز اسلام مى‏گرفت و ضمن اینکه به تناسخ و قانون «کارما»5 وفادار بود، به اسلام هم احترام مى‏گذاشت.6 او در هند چندان هوادار و پیرو ندارد. وى در 15 اکتبر 1918 از دنیا رفت.7 ساى بابا شیردى آن کسى است که ساتیا ساى بابا خود را تجسم و جانشین وى خواند.8

        ساتیا ساى بابا، دومین شخصِ مشهور به «ساى بابا» است. وى بنیانگذار فرقه «ساى بابا» مى‏باشد. ساتیا ساى بابا در 23 نوامبر 1926 در دهکده‏اى کوچک به نام «پوتاپارتى» به دنیا آمد. پدر او پداونکاپاراجو و مادرش ایشوا رامبا بودند. ساتیا، فرزند چهارم خانواده‏اى فقیر و مذهبى بود و بجز او، خانواده راجو یک پسر و دو دختر دیگر نیز داشتند. ساى بابا پس از مدتى وارد مدرسه شد و تحصیلات ابتدایى را در محل زندگى خود ادامه داد. او زندگى ساده‏اى داشت و مانند بچه‏هاى دیگر به بازى و کنجکاوى مشغول بود. او روزها را یکى پس از دیگرى، صرف تحصیل و بازى در محل سکونت خود مى‏کرد؛ اما به یکباره اساس زندگى معنوى وى متحول شد و سرنوشت او به گونه‏اى متفاوت از دیگران رقم خورد. ساتیاى نوجوان در آن زمان، وارد دوران جدیدى از زندگى شخصى و مرحله نوینى از حیات روحانى خود شد. او تبلیغات معنوى را از همان سنین ابتدایى به مرحله اجرا گذارد و در بیستم اکتبر 1940 در 14 سالگى، زندگى شخصى خویش را رها نموده، اعلام نمود که روح خداوند در جسم او حضور یافته است، و در اصطلاح، اعلام «آواتارى»9 کرد. او همچنین ادعا کرد براى هدایت انسان‏ها بر روى زمین مبعوث شده‏است.10

        او در عین حال، خود را ساى بابا نامید و ادعا کرد تجسم بعدى شیردى ساى بابا، عارف‏نماى پیش‏گفته هندى، است.11 گرچه این ادعاى ساى بابا از طرف برخى مورد پذیرش قرار گرفت، لیکن پیروان ساى بابا شیردى و همچنین ساکنان دهکده شیردى با این ادعاى او به مخالفت برخاستند.12

        ساى بابا پرداخته‏هاى ذهن خود را حاکم بر همه ادیان و ناظر به همه آنها دانست. در عین حال، مدعى شد اعتقاد به پیام او، با گرایش به ادیان رایج منافاتى ندارد! به همین دلیل، ادعا کرد روحانى هیچ‏یک از ادیان نیست و براى تبلیغ هیچ دینى نیز نیامده است!13 این ادعا در حالى است که ساى بابا پیش از هر چیز، همگان را به سوى خویش خوانده و با آواتار نامیدن خویش، دیگران را به پیروى و پرستش خود فرامى‏خواند: «هر که تمام اعمال خویش را به من اهدا کند بدون هیچ فکر دیگرى، هر که روى من مراقبه مى‏کند، به من خدمت مى‏کند، مرا پرستش مى‏کند، مرا به خاطر دارد، بداند که با او هستم.»14

        ساى بابا پا را از این نیز فراتر نهاده و کسانى را که به او ایمان نیاورند، مرتد خوانده است!15

        ساى بابا براى دعوت خود معبد بزرگى به نام «پراشانتى نیلایام» به معناى «آشیانه صلح» تأسیس کرد. در معبد او به مناسبت اعیاد همه ادیان مراسم گوناگونى برگزار مى‏شود. انسان‏هاى زیادى نیز براى دیدار وى و کسب معنویت، از دورترین نقاط جهان به این مکان مى‏روند.16 گزارش‏هایى از سفر برخى جوانان‏ایرانى براى‏دیداربا ساى‏بابادردوران‏اصلاحات، در مطبوعات آن دوره به انتشار رسیده است.17

        ساتیا ساى بابا، به گفته خودش، در سن 99 سالگى، خرقه تهى کرده و هشت سال بعد در جسم دیگرى در شهر «میسور» دوباره ظهور خواهد کرد. نام این تجسم الهى «پرما ساى بابا» و گسترش‏دهنده عشق و ادامه‏دهنده راه شیردى ساى بابا و ساتیا ساى بابا خواهد بود. ساتیا ساى بابا در سخنان خود گفته است که بعد از پرما ساى، جهان بار دیگر در صلح و آرامش غوطه خواهد خورد!18

        ساى بابا برخلاف پیش‏گویى خود که ادعا کرده بود در سال 2025 و در سن 99 سالگى خرقه تهى خواهد کرد، در آوریل 2011 و چهارده سال زودتر از آن خرقه تهى کرد!

         تاکنون چندین کتاب درباره ساى بابا، و همچنین تعدادى از کتاب‏هاى نوشته‏شده توسط خودش، به زبان فارسى ترجمه شده است که از جمله آنها مى‏توان به کتب ذیل اشاره کرد:

         1. تعلیمات ساى بابا (تعالیم معنوى 6)، ترجمه رویا مصباحى‏مقدم؛

         2. زندگى من پیام من، ترجمه پروین بیات؛

         3. سخنان ساى بابا (تعالیم معنوى 4)؛

         4. افکار الهى براى 365 روز سال، ترجمه پروین بیات؛

         5.درخت‏ارزش‏هاراآبیارى‏کنیم،ترجمهپروین‏بیات؛

         6. یوگاى عاشقانه، ترجمه آزاده مصباحى؛

         7. عشق‏الهى را جلوه‏گر سازید، ترجمه پروین بیات.

    2. اندیشه‏هاى ساى بابا در بوته نقد

    معنویت‏هاى پوشالى و مخملین، داراى شاخصه‏ها و ویژگى‏هاى مشترکى هستند که تمامى و یا اکثر آنها را به هم پیوند مى‏زند. در این قسمت، به ذکر برخى شاخصه‏هاى معنویت‏هاى مخملین پرداخته و با انجام تحقیقِ تطبیقى، فرقه ساى بابا را به نقدخواهیم نشست.

         1. نارسایى خداشناسى

    خداشناسى اصل بنیادى تمامى مکاتب و مسلک‏هایى است که توجه به منبع قدسى را جزء جدایى‏ناپذیر عقاید خود مى‏دانند. در درازاى تاریخ، خداشناسى در تفکرات مذهبى، کانونى است که ناخواسته ذهن هر پژوهشگر را به سوى خود جذب مى‏کند و اولین سؤالى که در ذهن او نقش مى‏بندد این است که آیا خدایى هست؟ تاریخ بیشتر ادیان گذشته گواه بر پاسخ مثبت به این پرسش است. اگرچه یکى از شاخصه‏هاى بارز معنویت‏هاى مخملین و عرفان‏نماى شرقى و غربى از دهه‏هاى گذشته، نادیده گرفتن اعتقاد به خدا و یا بعضا ارائه تفسیرى نامعقول و ناکارآمد از خدا به انگیزه انکار خداوندگار واجب‏الوجود است، اما پاسخ مثبت بسیارى از این مکاتب بر اصل وجود خدا ـ هرچند با صفات نامعقول و نابخردانه ـ بر صدق این مطلب دلالت دارد.

         ساى بابا نیز به عنوان فرقه‏اى مدعى، به گاهِ شناسایى خداوند، تعبیرات گوناگون و گاه متناقضى به کار مى‏برد. او به سبب اقتباس آموزه‏هایش از تعالیم هندو، به انواع تجلیات خداوند معتقد است، ولى برخلاف کتاب‏هاى مقدس هندوئیسم بیشتر بر خداى برتر تکیه دارد؛ چنان‏که همواره در تعالیم او بحث از خدا با تکیه بر وحدانیت شکل مى‏گیرد.19

        او در جملاتى پراکنده و مشوش در مورد خداوند مى‏گوید: خدا خود دارما (رفتار صحیح) است و پوشش جهان آفرینش است.20 آیا بین شى‏ء و تصویرش تفاوتى هست؟ شما همه او هستید و او همه شما.21 همه انسان‏ها جزئى از خداى واحدند.22 آنچه در جسم به شکل روح الهى وجود دارد، خداوند است.23 همه انسان‏ها را تجسمى از الوهیت بدانید... شما همه سلول‏هاى زنده‏اى در بدن خداوندید.24 وظیفه خداوند است.25 فرد ضرب در نامنتها مساوى است با روح خداوند... خداوند را باید در نامنتهاى کیهان، در الوهیت همه جا حاضر مشاهده کرد.26

        خداوند شکلى را به خود مى‏گیرد که سرسپرده‏ها آرزو داشته‏اند. دانستن اینکه تمام اشیا خلق‏شده شکلى از خداوندند بسیار اساسى است.27

        این عقاید در مورد خداوند، ناشى از برادشتى نامعقول و نادرست از دیدگاه وحدت وجود است. از مجموع گفته‏هاى ساى بابا روشن مى‏گردد که وى قادر به ارائه تصویرى روشن از خداوند نیست. گاهى قائل به حلول است و گاهى قائل به همه خدایى و پانتئیسم. گاه خدا را از سنخ روح کیهانى و انرژى مى‏داند و گاه آدمى را سلول‏هاى بدن خدا مى‏پندارد! اصولاً خداوند بدن ندارد تا انسان‏ها سلول‏هایى در بدن او باشند و یا رابطه انسان با خدا را نمى‏توان از سنخ رابطه جزء و کل دانست. آن خدایى که شریعت مقدس اسلام به تصویر مى‏کشد، با هیچ‏یک از این کژفهمى‏ها و کج‏اندیشى‏ها سازگارى ندارد. خدایى که اسلام معرفى مى‏کند، مبدأ کل جهان هستى است. داراى وجودى فوق تمامى موجودات است. او داراى اسماء و صفاتى مانند احد، واحد، علیم، قدیر، حکیم و خبیر است. تمامى صفات کمالیه عین ذات اوست و در او هیچ نقص و کاستى راه نداد.28

        در آموزه‏هاى ساى بابا موضوع خداباورى کم‏اهمیت جلوه مى‏کند و خداوند در روند تغییرات زندگى انسان نقش کم رنگى دارد. برخلاف اهمیت الوهیت در عرفان‏هاى توحیدى، بالاخص عرفان اسلامى، در عرفان‏هاى سکولار و مخملین، مسئله الوهیت بى‏ارزش و کم‏اهمیت است.

         ساى بابا در قسمت دستورات عملى، هیچ‏گاه هدف و قصد انجام اعمال را توجه به خدا اعلام نمى‏دارد؛ چنان‏که حتى هیچ اشاره‏اى به خدا نمى‏شود. چنین موضع‏گیرهایى در فرقه ساى بابا، بیشتر متأثر از اومانیسم غربى و مکاتب فلسفى همچون اگزیستانسیالیسم است. ساى بابا توجه طالب معنوى به خداوند را وسیله‏اى براى تحقق آرزوها مى‏داند و نه چیز دیگر.29

    1.1. ادعاى حلول: اوج نقصان خداباورى و خداشناسى ساى بابا، آن‏گاه هویدا مى‏گردد که او ادعاى حلول ربانى مى‏کند. او مدعى است که خداى خالق در او حلول کرده و معجزه‏اش تولید انبوهى خاکستر با دستش است. وى مردم را به ستایش و پرستش خویش فرامى‏خواند و فطرت‏هاى تشنه انقیاد و خضوع که حقیقت را نشناخته‏اند، ناگزیر در برابرش زانو مى‏زنند. او به هوادارانش این متون و اذکار را توصیه مى‏کند تا در حالت آرامش و توجه کامل در برابر او بخوانند: «خودتان را محصور من بدانید، به من مشغول باشید، جنون بابا را در زندگى‏تان خلق کنید. باور کنید که از این جنون شیرین‏تر نیست. به عشق هم عادت کردیم. همه این سال‏ها، فرم‏هاى مختلفى از عشق را براى شما گرفتم. مثل کودکى پرورش‏تان دادم، مثل پدر و مادرى عاشق، تا رشد کنید، من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم... من آمده‏ام تا سعادت بدهم، من آمده‏ام تا ببخشم. هیچ منظور دیگرى از موجودیت من نیست. همه اضطراب و مشکلات خود را به من بسپارید، و از من آرامش بگیرید. بیا و مرا پیدا کن، و خودت را پیدا کن. از نزدیک به من نگاه کنید، به فراسوى فرم بدن و درون نگاه کنید.»30

        ساى بابا ابتدا در 14 سالگى اعلان کرد که روح خداوند در جسم او حضور یافته است. او همچنین ادعا کرد براى هدایت انسان‏ها بر روى زمین مبعوث شده است.31 او همچنین معتقد است که خداوند در تمامى افراد تجسم یافته و هر فردى خود یک تجسم الهى است.32

        ساى بابا خود را برهما، خداى خالق و هستى‏بخش مى‏پندارد و از مردم مى‏خواهد تا او را ستایش و تعظیم کنند؛ به او عشق بورزند، تا به آرامش و عشق برسند؛ آرامش و عشقى که در ملکوت تجربه کرده‏اند، فطرتشان از آن آگاه است و در این جهان نیز به دنبال آن مى‏گردند.33 حال این کمال مطلقى که فطرتْ خواهانِ خشوع در پیشگاه اوست کجا و یک انسان نیازمند و محدود کجا؟!

         در بطلان ادعاى حلول خداوند در برخى انسان‏ها، استدلال‏هاى فراوانى شده که خلاصه آنها بدین قرار است: پذیرش حلول در مورد خدا مستلزم احتیاج، تغییر در ذات واجب، ترکیب یا جزئى از مرکب بودن و جواز رؤیت است که هیچ‏یک درباره خداوند روا نبوده و از اوصاف ممکن‏الوجود است نه واجب‏الوجود. آیات قرآنى (مانند سوره توحید) نیز بر نفى حلول و اتحاد دلالت دارد.

    2.1. آواتار: از مفاهیم منحصر به فرد هندو «آواتار» است که زیربناى اصلى خداشناسى هندوست. بر اساس آیین هندو، مسئولیت «ویشنو» به عنوان حافظ جهان ایجاب مى‏کند که او در هنگام بروز مخاطرات جدّى براى جهان و موجودات آن، به شکل موجودى زمینى تولد یافته و جهان را از نابودى نجات دهد. تقریبا تمامى آواتارهاى هندو تجسم‏هاى ویشنو هستند. این آواتارها حامل خرد و دانشى‏اند که براى حفظ بقاى جهان ضرورى است.34 در مسلک هندوئیسم بنابر وضعیت طبیعى جهان، ضرورى است که همواره زمین خاکى از آواتار خالى نباشد تا او اساس عقیده دارما را تحقق بخشد. دارما به معناى مسیر اصلى زندگى است بدون دخالت و ضربه زدن به منافع و زندگى دیگران و بدون تجاوز به آزادى اشخاص دیگر. به عبارت دیگر، دارما بدین معناست که آنچه دوست دارى دیگران در حق تو انجام دهند، تو در حق دیگران انجام بده. به طور کلى، دارما، ایجاد وحدتى منظم میان گفتار و پندار و کردار انسان‏هاست.35

        ساى بابا در توصیف آواتار مى‏گوید: آواتار صرف‏نظر از اسم و فرمش، با الوهیت همانند است. زمانى که کریشنا به آرجونا گفت: تسلیم من شو، مرا ستایش کن، تمام اعمال نیک خود را به من تقدیم کن، من تو را حمایت مى‏کنم و آزاد مى‏سازم؛ او با آگاهى کامل، از الوهیت، قدرت و علم خویش صحبت مى‏کرد. تنها خداوند با چنین قاطعیتى سخن مى‏گوید. اگرچه در بسیارى از موقعیت‏ها، آواتار مانند یک آدم معمولى ظاهر مى‏شود و عمل مى‏کند، خردمندى که از حقیقت روحى او آگاه است، اظهار مى‏دارد: تو تجسم عمل درست هستى. تو این هستىِ جسمانى که از خون و گوشت درست شده است نیستى؛ تو روح جاودانى... آواتار همان تجسم عمل درست است... ربوبیت در انسان به صورت یک هستى فردى تجلى مى‏شود.36

        همچنین مى‏گوید: آواتارها راهنمایانى هستند که دانش برتر را اشاعه مى‏دهند؛ دانشى که با کسب آن، آنچه انسان نیاز دارد بداند، آشکار مى‏شود و بدون آن هر چیز دیگرى بى‏فایده است.37

        تجلى آواتار در گفته‏هاى ساى بابا با اهداف ذیل تحقق مى‏یابد:

         1. روح خدا از قرنى به قرن دیگر تجلى مى‏یابد تا عدالت و تقوا را برقرار سازد.

         2. او بر سعادت و نیک‏بختى هواخواهانش مى‏افزاید.

         3. افرادى را که به او پناهنده شوند آزاد مى‏سازد.38

        نکته اینجاست که ساى بابا در تعالیمش خود را یک آواتار معرفى مى‏کند؛ آواتارى که نقش معلم حقیقت را بازى مى‏کند، کسى که آمده تا دوران جدیدى را در تعالیم کهن معنوى بنا نهد و نقش یک نجات‏گر بزرگ را ایفا کند: تو نمى‏توانى مرا در طبقه‏بندى مرد خدایى یک معجزه‏گر، انسانِ خداگونه یا شفادهنده قرار دهى. این آواتار براى ایفاى نقش جدیدى آمده: نقش معلم حقیقت.39

        بدین‏سان، در گام نخست ساى بابا به عنوان آواتار با نقش نوینى در صحنه ارشاد به عنوان یک معلم حقیقت جلوه مى‏کند. سپس براى معرفى خود و ابراز ویژگى‏ها و توانایى‏هاى ذاتى خویش چنین سخن مى‏گوید: هر که تمام اعمال و کارهایش را به من اهدا کند بدون هیچ فکر دیگرى، هر که روى من مراقبه مى‏کند به من خدمت مى‏کند، مرا پرستش مى‏کند، مرا به خاطر دارد، بداند همیشه با او هستم. ... من حق دارم آنهایى را که به من تعلق دارند گوشمالى بدهم، من بین شما راه مى‏روم و صحبت مى‏کنم، تربیت مى‏دهم، نشان مى‏دهم، نصیحت مى‏کنم، اندرز مى‏دهم، اما از هر نوع وابستگى جدا هستم... مرا با این ساخت فیزیکى مربوط ندانسته و یکى فرض نکنید، اما شما نمى‏فهمید.40

        آنچه در میان تمامى مدعیان معنویت‏هاى مخملین مشهود است، مسئله خودمحورى و خودبزرگ‏بینى است. ساى بابا اما، این پروسه را به گونه‏اى متمایز از دیگران پى مى‏گیرد. او به واسطه پیشینه ممتازى که مفهوم آواتار در تعالیم هندو دارد و همچنین مقبولیت فراگیرى که هندوئیسم ـ نه تنها در هندوستان، بلکه در جهان ـ از آن برخوردار است، سعى مى‏کند خود را به این مفهوم پهناور وصل کرده، در جهت نیل به خودبزرگ‏بینى گام‏هاى بزرگ‏تر و استوارترى بردارد. حال آنکه رهبران معنویت‏هاى نوظهور براى این ادعاهاى بزرگ دلیل محکمى ندارند و صرف داشتن نیروهاى خارق‏العاده که به واسطه ریاضت‏ها و ذکرهاى مداوم حاصل شده و در میان مرتاضان کشورهاى گوناگون، بخصوص کشورهاى آسیاى شرقى فراوان است، نمى‏توان منجى جهان بودن آنها را اثبات کرد. اینان با دارا بودن برخى نیروهاى عجیب و انجام برخى امور خارق‏العاده، درصدد اثبات حقانیت خود هستند. مثلاً، ساى بابا با انجام برخى کارهاى عجیب، مدعى است برتر از دیگران بوده و خود را نمودى از خداوند در روى زمین مى‏داند. پشتوانه تمام این ادعاهاى کذایى نیز چیزى غیر از همان قدرت‏ها و امور خارق‏العاده نیست. این در حالى است که مجهز بودن به برخى قدرت‏ها و انجام برخى کارهاى معجزه‏گون، بر فرض صحت و صدق، نشانه حقانیت شخص نیست. توضیح اینکه این‏گونه کارها ـ با اختلافى که در نوع آنها هست ـ مستند به قوّت اراده و شدت ایمان به تأثیر «اراده» است؛ چراکه اراده، تابع علم و ایمان قلبى است و توجه ایمان آدمى به تأثیر اراده هرچه بیشتر باشد، اراده هم مؤثرتر مى‏شود. شدت قوت اراده هم متوقف بر انجام دادن اعمالى است که هر دین، مذهب و یا مسلکى، بر اساس نگرش خویش به پیروان خود دستور مى‏دهد. انجام یک سلسله اعمال خاص توسط برخى مدعیان، نفس را از علل و اسباب خارجى، مأیوس ساخته، به گونه‏اى که مستقل و بدون استمداد از اسباب طبیعى، مى‏تواند کارى انجام دهد. به هر روى، اثر ریاضت این است که براى نفس، حالتى حاصل مى‏شود که مى‏فهمد مى‏تواند مطلوب را انجام دهد؛ یعنى هنگامى که ریاضت به طور کامل انجام گرفت، نفس طورى مى‏شود که اگر مطلوب را اراده کند، حاصل مى‏شود.41 با این حساب، دارا بودن قدرت‏هایى از این دست و انجام امورى خارق‏العاده با استفاده از این قدرت‏ها، نه نشانه عرفان و دیانت است و نه نشانه حقانیت.

         2. هدف غایى پوشالین

    به دلیل رشد معنویت‏هاى نوظهور و مخملین در دامن مدرنیته، و تأثیرپذیرى از مبانى آن، این فرقه‏ها اکثرا صبغه سکولاریستى و دنیاگرایى دارند. از این‏رو، غایت عالى و هدف نهایى بسیارى از این جریانات، امورى دنیوى و مادى است. «شادى و آرامش و امید به زندگى مادى» را مى‏توان به عنوان عالى‏ترین هدف معنویت‏هاى نوپدید به شمار آورد. البته در طول تاریخ همواره مکاتبى بوده‏اند که هدف نهایى نظام اخلاقى خود را آرامش و خوشى مى‏دانسته‏اند. براى مثال، غایت و هدف نهایى اپیکوریان و رواقیان در یونان باستان، آرامش و نشاط و خوشى بوده است. البته شادى موردنظر اپیکور، شامل شادى‏هاى معنوى و عقلانى نیز مى‏شد؛ به همین دلیل، ممکن بود با رنج‏هاى جسمانى و مادى همراه باشد. از همین‏رو، اپیکور معتقد بود: براى کسب آرامش و آسایش و نشاط در زندگى باید به لذت‏هاى ضرورى و طبیعى اکتفا نمود.42

        ساى بابا در این‏باره تصریح مى‏کند که مأموریت وى اعطاى شادى به پیروانش مى‏باشد. او مى‏گوید: «مأموریت من اعطاى شوق و شادى به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموریت من پراکندن شادمانى است. از این جهت، همیشه آماده‏ام به میان شما بیایم؛ نه یک بار، دو بار یا سه بار؛ هر زمان که شما مرا بخواهید. اسمم ساتیا، من "راستى" هستم. اعمالم ساتیا، جلال و شکوه من ساتیا. تنها آرزوى من شادمانى شماست. شادى شما شادى من است. شادمانى جدا از شما ندارم. قدرت من غیرقابل اندازه‏گیرى است. تولد من غیرقابل توضیح و غیرقابل درک و پیمایش است.»43

        پاى‏فشارى بر ایده شاد زیستن به مثابه هدفى غایى، در حالى است که شناخت حضورى خداوند، صفات و افعال الهى، هدف غایى عرفان‏هاى حقیقى است و امورى همچون شاد زیستن و زندگى با امید و اطمینان، اگر هم هدف باشند، به عنوان اهدافى میانى و ابزارى و نه اهداف عالى و نهایى مدّنظر هستند. از سوى دیگر، براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز است. محتوا و قالب شادى و نشاط، نباید با روح توحیدى و انسانى اسلام در تضاد باشد؛ زیرا هر پدیده‏اى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراین، پدیده شادى و عوامل آن، به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز است که مانع نیل انسان به هدف اصلى‏اش نگردد. و از آن‏رو که انسان در انجام دادن هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى را پى مى‏گیرد، سرور و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نیست و هدف و انگیزه‏اى در آن دنبال مى‏شود. در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل، در آن نهفته و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود. بنابراین، مى‏توان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست. بر این اساس، شادى‏هایى که پا را فراتر از حدود خود نهاده و آن را به عنوان هدفى غایى انگاشته، در آن راه افراط پیموده‏اند، از نظر اسلام مطرود است.

         3. انکار معاد و مسئله تناسخ

    از دیگر مشخصه‏هاى اکثر معنویت‏هاى مخملین، در بعد انسان‏شناسى، انکار آموزه معاد و جایگزین کردن آموزه تناسخ یا بازگشت‏هاى متوالى به جهان به جاى معاد است. شاید بتوان ادعا کرد که تمامى عرفان‏ها و معنویت‏هاى شرقى و غربى در این نکته اشتراک دارند. «تناسخ» از ویژگى‏هاى مشهور ادیان و آیین‏هاى هندى است. فیلسوفان و متکلمان مسلمان نیز از ابتداى شکل‏گیرى مباحث فلسفى و کلامى، در نقد این آموزه سخن گفته و استدلال‏هاى مدافعان تناسخ را به نقد کشیده‏اند.44

        مدعاى معتقدان به تناسخ این است که روح انسان به هنگام مرگ، یک سلسله توالد را سپرى مى‏کند و به صورت متوالى از عالمى به عالم دیگر درمى‏آید. بار دیگر به هنگام مرگ به پیکر دیگرى منتقل مى‏شود و این چرخه همچنان ادامه مى‏یابد. در کنار این عقیده، عقیده دیگرى نیز در ادیان هندى به نام «کارما» مطرح است که بر اساس آن، کیفیت و چگونگى توالد ثانوى و علت انتقال روح یک فرد به جسمى دیگر را توضیح مى‏دهد.45

        یکى از آموزه‏ها و شعارهاى کلیدى ساى بابا اعتقاد به مقوله تناسخ است. او ادعا مى‏کند در 99 سالگى این جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسم دیگرى در شهر میسور به بدن فرد دیگرى منتقل خواهد شد.46 ساى بابا گاه به تصریح و گاه به کنایه، از مقوله تناسخ سخن به میان آورده است. چه آنجا که ادعا مى‏کند از جسم «شیردى ساى بابا» به جسم فعلى و پس از این نیز در جسم «پراما ساى» ظهور خواهد کرد47 و چه آنجا که ادعا مى‏کند هر انسانى زندگى‏هاى بى‏شمارى را پشت سر گذاشته،48 همه پرده از اعتقاد وى به تناسخ برمى‏دارد.

         مهم‏تر اینکه ساى بابا مدعى است براى نجات تمامى انسان‏ها از چرخه سامارا (تناسخ و مرگ و حیات‏هاى مکرر) آمده است و معتقد است: سلامت آدمى در رهایى است.49 درباره اندیشه رهایى از دیدگاه ساى بابا، در دانشگاه تهران پایان‏نامه‏اى با همین عنوان توسط زهره‏ایرانمنشنوشته‏شده‏است.50

        تناسخ بدین معنا که مکاتب هندى و معنویت‏هاى مخملینى همچون اوشو، اکنکار و ساى بابا بدان معتقد هستند، هم از نظر فلسفى و هم از نظر دینى، قطعا باطل است. ابن‏سینا و به تبع او سایر مشائیان براساس مبانى فلسفى خود در علم‏النفس دو استدلال براى ابطال تناسخ ذکر کرده‏اند. در این مجال، فقط به یکى از دو دلیل ایشان اشارتى مى‏شود.

         نفس زمانى به بدن تعلق مى‏گیرد که بدن به حدى از رشد و بلوغ رسیده و براى دریافت نفس آماده باشد. بر این اساس، هر مزاج بدنى خاصى که ایجاد مى‏شود، همراه با آن، نفس مخصوص آن نیز ایجاد مى‏گردد. حال اگر فرض کنیم یک نفس در بدن‏هاى مختلف تناسخ کند، نتیجه آن خواهد شد که آن بدنى که نفسى در آن تناسخ کرده، دو نفس داشته باشد: یکى نفسى که در آن تناسخ کرده و دیگرى نفسى که همراه آن ایجاد شده است. بر این اساس، باید پذیرفت که یک حیوان دو نفس داشته باشد و روشن است که این محال است؛ زیرا نفس یعنى مدبّر بدن و متصرف بدن، و هر حیوانى حضورا مى‏یابد که یک چیز است که بدن او را تدبیر مى‏کند و در آن تصرف مى‏نماید.51

        ملّاصدرا نیز با توجه به اصول فلسفى حکمت متعالیه، از قبیل حرکت جوهرى و جسمانیه‏الحدوث و روحانیه‏البقاء بودن نفس، هرگونه تناسخى (طولى و عرضى) را باطل مى‏داند.52

        با این حال، ساى بابا ادعا مى‏کند اعتقاد به تعالیم او با اعتقاد به هیچ‏یک از ادیان منافاتى ندارد. آیا اعتقاد به اسلام و تشیع با اعتقاد به آموزه کفرآمیز تناسخ تنافى و تعارض ندارد؟!

         4. پلورالیسم (برابرى و حقانیت تمامى ادیان و مذاهب)

    ساى بابا تمامى ادیان و مذاهب را بر حق و برابر مى‏داند. از نظر او، هیچ مذهبى و هیچ دینى بر دیگر ادیان و مذاهب برترى ندارد: تمامى ادیان به سوى یک هدف رهنمون مى‏شوند و تمامى انسان‏ها برادران یکدیگرند.53 همه مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و به سوى یک مقصد رهنمونتان مى‏سازند، ادیان در اصل هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند.54

        همچنین مى‏گوید: مذاهب مختلف را پذیرا باشیم؛ بگذاریم تا مذاهب مختلف شکوفا شوند و شکوه خداوند با همه زبانها و با اشکال مختلف سروده و خوانده شود.55

        این سخنان بدین معناست که اعتقاد به مذهبى خاص، ضرورت ندارد و انسان با هر دین و مذهبى مى‏تواند

    به تعالى و سعادت  برسد و این تعالى همان چیزى است که ساى بابا مى‏آموزد. ساى بابا در عین اقرار دروغین بر حقانیت و برابر تمامى ادیان و مذاهب، تعالیم خود را به عنوان یک مذهب برتر به نام «مکتب ساى بابا» معرفى مى‏کند. دیگر اینکه برابرى ادیان به معناى پلورالیسم دینى است. پلورالیسم دینى این ادعا را مطرح مى‏کند که حقیقت واحد است، اما این حقیقت واحد در دسترس یک فکر و یک دین نیست، بلکه تمامى ادیان مى‏توانند حامل حقیقت باشند؛ بنابراین، در سعادت و رستگارى شریکند.56

        معتقدان به پلورالیزم به دو دسته تقسیم شده‏اند:

         1. دسته اول معتقدند: دین حقّ یکى بیش نیست؛ اما این حقیقت مطلق واحد به طور تام و کامل به دست هیچ پیامبرى از پیامبران الهى نرسیده است، بلکه آن حقیقت مطلق به هریک از ایشان به شکلى تجلّى کرده است. به عبارت دیگر، هریک از ادیان (اسلام، مسیحیت، یهودیت و...) جلوه‏اى از جلوه‏هاى آن حقیقت واحد هستند و اختلاف این جلوه‏ها، اختلاف حقّ و باطل نیست؛ یعنى چنین نیست که ـ مثلاً ـ دین اسلام و سایر ادیان باطل باشند، بلکه سرّ اختلاف بین ادیان، اختلاف در نظرگاه است؛ یعنى هر پیامبرى از یک زاویه به آن دین واحد مطلق نگریسته و جلوه خاصى از آن را دریافت کرده است. بنابراین، همه ادیان در حقّانیت و تضمین سعادت بشر یکسان هستند.57 استاد مطهّرى در این‏باره مى‏گوید:

    در سراسر قرآن اصرار عجیبى هست که دین از اوّل تا آخر جهان یکى بیش نیست و همه پیامبران، بشر را به یک دین دعوت کرده‏اند. در سوره «شورى»، آیه 13 آمده است: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى» قرآن در همه جا نام دینى را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت مى‏کرده‏اند اسلام مى‏نهد ... مقصود این نیست که در همه زمان‏ها به این نام خوانده مى‏شده، مقصود این است که دین داراى حقیقت و ماهیتى است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است.58

    این عبارت و استشهاد استاد به آیات قرآن، با صراحت تمام چنین مى‏نماید که:

         یک. حقیقت تمام ادیان الهى یکى بوده است.

         دو. آن حقیقت واحد به همه پیامبران صاحب شریعت ارائه شده و تجلى کرده است؛ از این‏رو، همه ایشان پیروان خود را به آن حقیقت واحد، که همان توحید و تسلیم در برابر خداوند یکتاست، دعوت کرده‏اند. بنابراین، چنین نیست که حقیقت ادیان به طور کامل در دسترس پیامبران نبوده و بر ایشان کاملاً تجلّى نکرده باشد. اگر اختلاف و تفاوتى در میان ادیان الهى دیده مى‏شود به علت اختلاف نظرگاه پیامبران و تعدد جلوه‏هاى آن حقیقت واحد نیست، بلکه سرّ این اختلافات را باید در جاى دیگرى جست.

         سرّ این اختلاف در این است که اولاً، میزان رشد استعدادها، شرایط اجتماعى و فرهنگى، نیازها و حالات حیات انسانى مختلف بوده است. همچنین اختلاف پیروان شرایع پیشین و وقوع تحریف در آنها از دیگر علل تجدید شرایع بوده است.59 ثانیا، این شرایع متعدد در طول یکدیگر بوده‏اند نه در عرض هم. تفاوت تعلیمات انبیا با یکدیگر از نوع تفاوت تعلیمات کلاس‏هاى عالى‏تر با کلاس‏هاى پایین‏تر بوده است.60 بنابراین، هر شریعتى مکمل شریعت پیش از خود و کامل‏تر از آن بوده است. از این‏رو، در هر زمانى پیروى از آخرین شریعت الهى مجاز و تضمین‏کننده سعادت بشر است. بنابراین، حال که دین مبین اسلام به تصریحِ قرآن کریم آخرین دین الهى و ناسخ همه شرایع پیش از خود بوده، رسالتش جهانى و پیام او کامل و جامع است. از سوى دیگر، سایر شرایع به دست پیروان خود تحریف شده‏اند، پس تنها راه حق و تنها شریعت واجب‏الاطاعه، دین مبین اسلام است و سایر شرایع موجود تحریف شده و باطل هستند و تبعیت از آنها موجب رستگارى و سعادت نخواهد شد.61

        2. دسته دوم برخلاف دسته اول که یک حقیقت واحد را مى‏پذیرفتند و ادیان مختلف را جلوه‏هاى آن حقیقت واحد مى‏دانستند، پا را از این فراتر نهاده، مدّعى تعدد و کثرت حقایق هستند. همه ادیان و مکاتب بشرى را حق مى‏دانند و حقیقت هر دینى را غیر از حقیقت دیگرى. به عبارت دیگر، قایل به یک «صراط مستقیم» نیستند، بلکه معتقد به «صراط‏هاى مستقیم» هستند، بنابراین، همه ادیان و مکاتب بشرى را در عرض یکدیگر، داراى حقّانیت و تضمین‏کننده سعادت و رستگارى بشر مى‏دانند.62

        آنچه در نقد دسته اول گذشت، در مورد این گروه نیز مى‏آید. علاوه اینکه، با استشهاد به آیات قرآنى به تبیین «صراط مستقیم» و نه «صراط‏هاى مستقیم» خواهیم پرداخت. به دلیل آیات بسیارى از قرآن کریم، صراط مستقیم و شاه‏راه هدایت و نجات یکى بیش نیست و آن راه همه انبیا، صدیقان، شهدا و صالحان است. حقیقت این راه توحید، تسلیم در برابر خداوند و یکتاپرستى است و هر راهى غیر از این، به ضلالت و گمراهى مى‏انجامد. البته همان‏گونه که گذشت، شرایع الهى متعدد بوده است؛ لیکن در هر زمانى آخرین شریعت معتبر بوده، ناسخ شرایع پیشین است. خداوند در آیات 6 و 7 سوره «فاتحه» مى‏فرماید: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ»؛ ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى. سپس درباره «نعمت داده‏شدگان»، در آیه 69 سوره «نساء» مى‏فرماید: «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقا»؛ و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان. یعنى آن راه معلوم و معهودى که در سوره «فاتحه» ذکر شده است، همین راه انبیا، صدیقان، شهدا و صالحان است. سرّ استقامت راه ایشان در اطاعت از خدا و رسول نهفته است که از ابتداى آیه استفاده مى‏شود. به عبارت دیگر، حقیقت «صراط مستقیم» همان اطاعت و بندگى خداوند است؛ از این‏رو، در آیه 36 سوره «مریم» مى‏فرماید: «وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»؛ خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، او را پرستش کنید، راه راست همین است. از این آیات و آیات بسیار دیگر و نیز روایات فراوانى که در این باب وارد شده است به طور روشن و قطع، وجود یک و فقط یک صراط مستقیم که ضامن سعادت و رستگارى بشر است استفاده مى‏شود. همچنین آیات فراوانى بر بطلان و ضلالت راه‏هایى که در مقابل این صراط مستقیم هستند، دلالت مى‏کند.63

        با وجود این همه ادلّه صریح قرآنى و روایى، چگونه مى‏توان معتقد به وجود پلورالیسم، کثرت‏گرایى دینى و صراط‏هاى مستقیم شد؟!

         آنچه در تعالیم ساى بابا مورد تعلیم قرار گرفته، مقوله پلورالیسم حقیقت است. ساى بابا در واقع، با طرح این مسئله درصدد دفع مخالفت پیروان ادیان مختلف است. همچنین با این ایده، درصدد گردآورى پیروانى از ادیان مختلف پیرامون خویش مى‏باشد. ساى بابا در عین سر دادن شعار برابرى ادیان، با بیان اینکه دین خودساخته‏اش کامل‏ترین ادیان است، آن را به منزله «صد» مى‏داند، که چون کسى آن را داشته باشد، حقیقت تمامى ادیان دیگر را، که همگى از «صد» کمتر هستند، خواهد داشت!64

         5. ذکر و سلوک

    یکى از اصول مهم در اندیشه ساى بابا ذکر خداست. ساى بابا درباره ذکر خدا و نیز موانع و عوامل سلوک، مباحثى را طرح مى‏کند. مقایسه این مطالب با آموزه‏هاى قرآنى و اسلامى، روشنگر این است که اولاً، این مطالب نه از نظر کمّیت و حجم و نه از نظر تبویب و دسته‏بندى اصولاً قابل مقایسه با آموزه‏هاى قرآنى و اسلامى نیستند. ثانیا، بر فرض که برخى مطالب او در ظاهر صحت دارد، اما باید توجه داشت که سلوک و ذکر حقیقى، شرایط و لوازمى دارد که با رعایت آنها جوینده به سرچشمه زلال معرفت دست مى‏یابد و در غیر آن، هرچند تلاش‏هایى صورت گرفته است، اما چون در شاه‏راه طریقت پاى نگذارده، به حقیقت نمى‏رسد. اولین شرط، «شناخت» است که باید به اصل مبدأ، معاد، نبوت و امامت، حاصل آید، اما در تعالیم ساى بابا نه تنها تصویر درستى از خدا ارائه نگردیده، بلکه حتى پرستش ساى بابا جایگزین پرستش خداوند شده65 و به جاى گردن نهادن به معاد، در چرخه تناسخ گرفتار آمده است.66 با اعتقاد به پلورالیسم، به دین حق پشت پا زده و به بافته‏هاى ذهن خود بسنده کرده است.67 دستورات تعالى‏بخش اسلام را رها نموده و یافته‏هاى خود، مانند اوم و یوگا و مدیتیشن، را جایگزین آنها نموده است.68

         6. الگوبردارى از اسلام، مسیحیت و زرتشت (سرقت ادبى و معنوى)

    ساى بابا همان‏گونه که از آیین‏ها و ادیان هندى تأثیر پذیرفته و الگوبردارى نموده و تعالیم خود را از آنان به عاریت گرفته، از تعالیم اسلام، مسیحیت، زرتشت و دیگر مکاتب نیز تأثر پذیرفته و به سرقت ادبى و معنوى از آنها همت گمارده است! در حقیقت، ساى بابا برداشت‏هاى خود از ادیان مختلف را با زبانى ساده به عنوان گفته‏هاى خودش بیان داشته است. مریدانش نیز براى فرار از پاسخ‏گویى به شبهه مشابهت تعالیم ساى بابا با دیگر مکاتب، دین ساى بابا را به عنوان «عصاره ادیان» گذشته معرفى مى‏کنند. در سایت «ایران بابا» مى‏خوانیم: «دین ساى ـ اگر بتوان آن را مطابق تعریف رایج، دین نامید ـ عصاره همه ادیان مانند اسلام، هندوئیسم، بودیسم، مسیحیت و زرتشت مى‏باشد.»69

        مسئله سرقت ادبى ساى بابا از آیین مسیحیت تا بدان حد روشن است که فقط گردآورنده کتاب تعلیمات، در انتهاى این کتاب در 128 مورد به سرقت ادبى از فرازهاى عهد جدید اشاره مى‏کند.70 گوته‏بردارى از اسلام و زرتشت نیز فراوان در آثار ساى بابا به چشم مى‏خورد.71

         7. خودبزرگ‏بینى و دعوت به خود

    یکى از مشخصه‏هاى سردمداران معنویت‏هاى مخملین و دروغین، خودبزرگ‏بینى و دعوت به سوى خود است. اینان غالبا خود را واجد کرامات و قدرت‏هاى فوق‏العاده نشان مى‏دهند. به شیوه‏هاى گوناگونى سعى مى‏کنند به مخاطبان و مریدان خود بباورانند که ولىّ نعمت و صاحب اختیار آنان هستند. ساى بابا با ادعاى صاحب اختیار بودن دیگران مى‏گوید: هر که تمام اعمال و کارهایش را به من اهدا کند بدون هیچ فکر دیگرى، هر که روى من مراقبه مى‏کند به من خدمت مى‏کند، مرا پرستش مى‏کند، مرا به خاطر دارد، بداند همیشه با او هستم... به آنهایى که مرا استهزا مى‏کنند تبسم مى‏کنم، به آنها که درباره من دروغ جعل مى‏کنند تبسم مى‏کنم، به آنها که مرا تمجید مى‏کنند تبسم مى‏کنم، دایم شادم پر از شعف. تند صحبت مى‏کنم و بعضى‏ها را تنبیه مى‏کنم، اگر آنها مال من نیستند آنها را رها مى‏کنم و توجه به آنها نمى‏کنم؛ این هشدارى است براى ارتداد آنها. من حق دارم آنهایى را که به من تعلق دارند گوشمالى بدهم.72

        همچنین مى‏گوید: خودتان را محصور من بدانید، به من مشغول باشید. جنون بابا را در زندگى‏تان خلق کنید، باور کنید که از این جنون شیرین‏تر نیست. به عشق هم عادت کردیم، همه این سال‏ها، فرم‏هاى مختلفى از عشق را براى شما گرفتم؛ مثل کودکى پرورش‏تان دادم؛ مثل پدر و مادرى عاشق، تا رشد کنید. من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم... من آمده‏ام تا سعادت بدهم، من آمده‏ام تا ببخشم، هیچ منظور دیگرى از موجودیت من نیست. همه اضطراب و مشکلات خود را به من بسپارید، و از من آرامش بگیرید. بیا و مرا پیدا کن، و خودت را پیدا کن. از نزدیک به من نگاه کنید، به فراسوى فرم بدن و درون نگاه کنید.73

        نیز ادعا مى‏کند: مأموریت من اعطاى شوق و شادى به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموریت من پراکندن شادمانى است. از این جهت، همیشه آماده‏ام به میان شما بیایم، نه یک بار، دو بار یا سه بار، هر زمان که شما مرا بخواهید. اسمم ساتیا، من «راستى» هستم. اعمالم ساتیا، جلال و شکوه من ساتیا. تنها آرزوى من شادمانى شماست. شادى شما شادى من است. شادمانى جدا از شما ندارم.74

        او با غرور از قدرت و صفات غیرقابل وصف خود سخن مى‏گوید: قدرت من غیرقابل اندازه‏گیرى است. تولد من غیرقابل توضیح و غیرقابل درک و پیمایش است. اصل ساى، الوهیت ساى، هرگز تحت تأثیر بدگویى و افترا، پیشرفتش متوقف نمى‏شود.75

        و با ادعاى نیروهاى فوق بشرى براى خود مى‏گوید: من شما را مجبور نمى‏کنم که نام و شکل بخصوصى از من انتخاب کنید؛ خداوند میلیون‏ها نام و شکل دارد... اگر به عنوان ناراینا (یکى از نام‏هاى خداوند) با چهار بازو در حال نگه داشتن صدف، چرخ، گرز، نیلوفر بین شما آمده بودم، شما مرا در یک موزه نگه مى‏داشتید و از مردمان جست‏وجوى‏دارشان پول دریافت مى‏کردید. اگر صرفا به عنوان یک مرد آمده بودم، به تعلیمات و آموزش‏هاى من با دیده احترام نگاه نمى‏کردید و از آنها به خاطر خوبى خودتان پیروى نمى‏کردید؛ پس من باید در این شکل، ولى با دانش و نیروهاى فوق بشرى باشم.76

        او در عین توصیف خود به این صفات، دیگران را متهم به نفهمى مى‏کند: من بین شما راه مى‏روم و صحبت مى‏کنم، تربیت مى‏دهم، نشان مى‏دهم، نصیحت مى‏کنم و اندرز مى‏دهم؛ اما از هر نوع وابستگى جدا هستم.

    خیلى وقت‏ها به شما گفته‏ام که مرا با این ساخت فیزیکى مربوط ندانسته و یکى فرض نکنید، اما شما نمى‏فهمید.77

         8. ایجاد پایگاه مقدس اختصاصى

    ایجاد مکان مقدس اختصاصى از دیگر شگردهاى معنویت‏هاى مخملین مى‏باشد. آنان به منظور اعطاى هویت جمعى و دینى به پیروان و مریدان خود، اقدام به تأسیس مراکز ویژه‏اى به عنوان پایگاه و محل انجام مناسک فرقه خود مى‏کنند.

         ساى بابا به عنوان یک فرقه مدعى، از این پروسه غافل نمانده و معبدى با عنوان «پراشانتى نیلایام» که به معناى فریبنده «آشیانه صلح برین» است براى تجمع سالانه پیروان خود تأسیس کرده. در این معبد معمولاً مراسمى به مناسبت‏هاى گوناگون همه ادیان برگزار مى‏گردد. ساى بابا هر روز دو نوبت براى دیدار الهى! به سالنِ ساى کولونتِ معبد ـ سالنى که مریدان او از گوشه و کنار دنیا براى دیدار وى در آنجا جمع شده‏اند ـ قدم مى‏گذارد. هدف از تأسیس این پایگاه‏ها، به ویژه در کشور ما، مقابله با پایگاه‏هاى اصیلى همچون بیوت مراجع و دیگر مراکز دینى و مذهبى مى‏باشد.

         9. انزواى اجتماعى (ناسازوارى بعد مادى و روحى وجود انسان)

    از مشخصه‏هاى دیگر معنویت‏هاى مخملین، ناسازگار دانستن بعد مادى و روحى آدمى، و به تبع آن، انزواى اجتماعى و گوشه‏گیرى است. این ویژگى را مى‏توان در بسیارى از معنویت‏هاى دروغین شرقى و غربى، اعم از هندى و بودایى مشاهده کرد.78

        از همین‏رو، ناسازوارى بعد مادى و روحى آدمى و انزواى اجتماعى از بارزترین مشخصه‏هاى فرقه ساى بابا است. ساى بابا در تعالیم خود همواره رهایى از وابستگى را یکى از ارکان اصلى دست یافتن به صلح، آرامش و سعادت اعلام مى‏کند.

         رهایى از وابستگى، به معناى محرومیت از درجات بالاى معنوى در صورت پرداختن به امور مادى و دنیایى است. براساس این پندار، سالک مى‏باید براى جامه عمل پوشاندن به اولین رکن صلح و آرامش، یعنى رهایى از وابستگى، خانه و والدین خویش را ترک گوید تا رسالت خود را با رهایى از تمام وابستگى‏ها و تعلقات آغاز نماید. ساى بابا براى تشویق پیروان خود براى عمل به این آموزه، خود اولین کسى است که اقدام به این عمل مى‏نماید.

         در کتاب زندگى من پیام من است نقل است که بعد از مدتى انزواى اجتماعى و کناره‏گیرى ساى بابا از خانه و کاشانه و خانواده، والدینش او را در حین انجام ذکرهاى ریتمیک پیدا کردند. آنها از ساى بابا خواهش کردند که به خانه بازگردد و به زندگى طبیعى خود ادامه دهد. اما وى در مقابل اصرار والدین خود، مى‏گوید: هیچ کس به دیگرى متعلق نیست؛ اینها همه توهمات است!79 او همچنین پیروان خود را از برقرارى روابط صمیمانه با دیگر همنوعان باز مى‏دارد و آن را مانع پیشرفت معنوى مى‏داند.80

        با اندکى تأمّل در عقایدى از این دست، روشن مى‏گردد که براى عمل به هر یک از تعالیم معنوى و عرفانى ساى بابا، به ناچار مى‏باید یک قدم از علایق اجتماعى و قوانین معمول اجتماع دور شد.

         این تقابل، یعنى استقبال از معنویت‏هاى پوشالین براى دست‏یابى به آرامش، و از سوى دیگر، ناروایى انزواى اجتماعى و گوشه‏نشینى، نشانه یکى از بزرگ‏ترین دغدغه‏هاى انسان مدرنِ خواهان معنویت است. این تعارض عمیق باعث مى‏شود تا استقبال از معنویت‏هاى مخملین ـ هرچند در بدو امر با شور و شوق بسیار همراه است ـ در ادامه فاقد دوام و التزام فراگیرى باشد.

         دیگر اینکه از نظر معنویت‏هاى اصیل و حقیقى، هیچ تعارضى میان بعد مادى و روحى انسان وجود ندارد. این دو بعد در هم تنیده بوده و نمى‏توان به انگیزه تقویت و سعادت یکى، دیگرى را نادیده گرفت. بهره‏مندى از اجتماع و همنوعان، نه تنها تضاد و تعارضى با معنویت و عرفان ندارد، بلکه شرط تکامل معنوى انسان و یکى از بهترین اسباب و وسایل نیلِ به سعادت واقعى است.

         10. ادعاى مهدویت

    «پرما ساى بابا»، موعودى است که ساتیا ساى بابا ادعا مى‏کند هشت سال پس از مرگش در قالب او بازخواهد گشت. او معتقد است: پرما، آخرین ظهور او بر روى کره زمین خواهد بود؛ چه اینکه پرما زمین را پر از عشق و شادى خواهد کرد و تمام مردم جهان را نجات خواهد داد. ساى بابا مدعى است: پرما موجب مى‏شود که جهان بعد از آن همه جنگ و اضطراب و نابسامانى، بار دیگر یکپارچه در صلح و آرامش غوطه‏ور گردد. ساى بابا در تعالیم خود با سخن گفتن از منجى عالم بشریت، که در آینده نزدیک مى‏آید و ادامه‏دهنده راه ساى بابا شیردى و خود اوست و در واقع، روح او در آن منجى دمیده شده، اظهار مى‏دارد که جهان مملو از ظلم و جور را به پایان مى‏رساند و با گسترش صلح و آرامش، اهالى مضطرب زمین را در آغوش گرم معنویت پناه مى‏بخشد.81 اما رسوایى‏هایى که در ادامه، گزارش آن خواهد آمد، پرده از تمامى این اباطیل او برداشته و دروغ‏هاى او را برملا مى‏سازد.

         11. ادعاى قدرت‏هاى معنوى و فوق بشرى

    از دیگر مسائلى که مدعیان معنویت‏هاى نوظهور و مخملین مدعى آن هستند، قدرت‏هاى خارق‏العاده و فوق بشرى است، چنان‏که در گزاره قبل بدان اشارتى رفت. آنان با تردستى و اجراى جادوگرى، کارهایى انجام مى‏دهند و با استناد بدان، خود را داراى قدرت مافوق بشر مى‏دانند!

         ساى بابا در مورد قدرت ماورایى خود مى‏گوید: قدرت من غیرقابل اندازه‏گیرى است.82

        وى در مورد دانش فوق بشرى خود نیز مى‏گوید: من شما را مجبور نمى‏کنم که نام و شکل بخصوصى از من انتخاب کنید؛ خداوند میلیون‏ها نام و شکل دارد... اگر به عنوان ناراینا (یکى از نام‏هاى خداوند) با چهار بازو در حال نگه داشتن صدف، چرخ، گرز، نیلوفر بین شما آمده بودم، شما مرا در یک موزه نگه مى‏داشتید و از مردمان جست‏وجوى‏دارشان پول دریافت مى‏کردید. اگر صرفا به عنوان یک مرد آمده بودم، به تعلیمات و آموزش‏هاى من با دیده احترام نگاه نمى‏کردید و از آنها به خاطر خوبى خودتان پیروى نمى‏کردید. پس من باید در این شکل، ولى با دانش و نیروهاى فوق بشرى باشم.83

        در این‏باره باید بگوییم: بسیارى از این قدرت‏ها که از طرف مدعیان معنویت‏هاى نوظهور ادعا مى‏شود، پوشالى، دروغ و خالى از واقعیت است.

         در مورد معجزات ساى بابا نیز گفتنى است: اخیرا فیلم‏هایى از معجزات او پخش شده است که حقیقت این حقه‏بازى‏هاى او را آشکار مى‏سازد. در این فیلم‏ها چند مرتاض هندى پرده از شگردهاى ساى بابا برداشته و او را رسوا ساخته‏اند. مثلاً در مورد بارش مواد عطرآگین از لاى انگشتانش، اثبات کرده‏اند که او دستگاه کوچکى را در لاى انگشتان خود جاى داده و از طریق آن این عمل را انجام مى‏دهد. در مورد دیگر شعبده‏بازى‏هاى او نیز حقایقى را آشکار نموده‏اند. این فیلم‏ها در مجموعه «پیام‏آوران تاریکى»، محصول مرکز پژوهش‏هاى صدا و سیما در اختیار حقیقت‏جویان قرار گرفته است.84

        دیگر اینکه داشتن این قدرت‏ها، فى حدنفسه نه عرفان و معنویت است و نه نشانه‏اى از معنویت‏هاى راستین و حقیقى. از سوى دیگر، قدرت‏هاى خارق‏العاده ممکن است از راه ریاضت‏هاى مرتاضانه به دست آید و یا به عنوان هدیه‏اى از جانب خداوند به برخى بندگان صالح اعطا شود. اما باید توجه داشت که این امور هدف نیست، بلکه فقط وسیله‏اى براى یارى انسان‏ها و نزدیک‏سازى آنان به درگاه ربوبى مى‏باشد. همچنین باید توجه داشت که هر کس به این توانایى‏ها و قدرت‏ها توجه کند و آنها را هدف قرار دهد، از همان لحظه سقوط و انحطاطش آغاز مى‏شود.

         12. انحرافات و سوءاستفاده‏هاى جنسى

    آنچه بیش از همه شخصیت پوشالى ساى بابا را رسوا مى‏نماید، گزارش‏هایى است که توسط رسانه‏هاى مختلف جهان، در مورد سوء استفاده‏هاى جنسى او منتشر شده است. ساى بابا متهم به سوءاستفاده جنسى از شمارى از مریدان خود است. گزارش بى‏بى‏سى دربردارنده مصاحبه با شمارى از خانواده‏هایى است که از مریدان ساى بابا بوده‏اند. این گزارش به شرح چگونگى تهدیدها و بهره‏بردارى‏هاى جنسى ساى بابا از مریدانش پرداخته است.85 این رسانه‏ها حجم خلاف‏کارى‏ها و تخلفات ساى بابا را به حدى مى‏دانند که نیاز به دخالتدولت‏هاى مختلف در برابر آن را ضرورى مى‏کند.86

    پاسخ به یک پرسش

    بسیارى از آیین‏ها و مکاتب مخملین و پیامبران دروغین آنها، کارهاى خارق‏العاده‏اى انجام مى‏دهند. ساى بابا نیز داراى معجزات و افعال خارق‏العاده فراوانى است که از وى نقل شده و برخى به چشم خود آنها را مشاهده کرده‏اند. سؤال این است که اگر راه ساى بابا، راهى نادرست و خرافاتى است، پس چرا و به چه دلیلى رفتارهاى خارق‏العاده‏اى از وى سر مى‏زند؟ آیا انجام این کارهاى خارق‏العاده و صدور این معجزات از وى نشانه درستى راه وى نیست؟

         در پاسخ به این سؤال باید گفت: حقیقت این است که بسیارى از مردم گمان مى‏برند انجام کارهاى خارق‏العاده نشانه حقانیت است. پیامبران دروغین و سودجویان نیز از همین حالت روحى مردم و سادگى آنان سوءاستفاده کرده و سعى مى‏کنند با انجام کارهایى که ظاهرا از توان عموم مردم خارج است و یا با پیش‏گویى و پیش‏بینى درباره حوادث روزمره، چنین جلوه دهند که همه سخنانشان حق است و مهر تأیید الهى را بر پیشانى دارد! هرچند برخى از کارهاى خارق‏العاده در اثر توانمندى‏ها و استعدادهاى غیراکتسابى و خدادادى است، اما بسیارى از آنها معلول ریاضت‏ها و تمرینات روحى مى‏باشد. توضیح اینکه روح انسانى داراى قدرتى خارق‏العاده و شگفت‏انگیز است. هر انسانى اگر بتواند غرایز حیوانى را سرکوب نماید، قادر خواهد بود از قدرت خارق‏العاده روح خود استفاده کند. سنت الهى در این عالم به این صورت است که هر کس به هر میزان و به هر انگیزه‏اى که تلاش کند، از حاصل تلاش خود بهره خواهد برد. انسان مى‏تواند با انجام ریاضت‏ها و تمریناتى خاص، اجنه و شیاطین را به استخدام خود درآورد و با آنان ارتباط برقرار نماید. سحر و جادو و تسخیر جن و احضار روح و امثال آن، از جمله کارهاى خارق‏العاده‏اى هستند که از این طریق حاصل مى‏شوند. اما سخن این است که آیا انجام چنین کارهایى نشانه حقانیت است؟ مسلم است که چنین نیست؛ چه اینکه بسیارى از عارفان حقیقى و متشرع، کسانى را که از راه‏هاى خلاف شرع به کرامات و انجام کارهاى خارق‏العاده دست مى‏یابند کافر و زندیق دانسته‏اند.87 همچنین به طور جدّ از سالکان خواسته‏اند که اگر کسى را داراى چنان کراماتى یافتند که ـ مثلاً ـ در آسمان مى‏پرد و... دلباخته او نشوند.88

        نقل است که وقتى عده‏اى از مریدان بایزید برخى کرامات وى را نزد خودش ذکر کردند، بایزید جواب حکیمانه‏اى به آنها داد. گفتند: تو بر روى آب راه مى‏روى! گفت: چوب پاره‏اى بر آب برود. گفتند: در هوا مى‏پرى! گفت: مرغ (هم) در هوا مى‏پرد. گفتند: به شبى به کعبه مى‏روى! گفت: جادویى در شبى از هند به دماوند مى‏رود. گفتند: پس کار مردان چیست؟ گفت: آنکه دل در کس نبندد جز خداى!89

        ابوسعید ابوالخیر نیز در جواب سؤالاتى از این دست، جواب‏هایى نغز و حکیمانه داده است:

         گفتند: فلان کس بر روى آب راه رود! گفت: سهل است، بزغى (قورباغه) و صعوه‏اى (گنجشکى) نیز بر روى آب راه رود. گفتند: فلان کس در هوا مى‏پرد! گفت: زغنى و مگسى نیز بر هوا بپرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهرى به شهر دیگر رود! گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب مى‏رود. این چنین چیزها را بس قیمتى نیست. مرد آن بود که میان خلق نشیند و داد و ستد کند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خداى خود غافل مباشد.90

        نتیجه اینکه انجام کارهاى خارق‏العاده را نمى‏توان نشانه حقانیت و درستى کسى یا راهى تلقّى کرد. مهم‏تر اینکه آنچه در مورد ساى بابا مشهور و معروف است، اکثرا تردستى‏هایى است که کذب و دروغ بودنشان ثابت شده و فیلم‏هاى آن در دسترس مى‏باشد.91 در مورد دروغ‏گویى ساى بابا همین بس که چهارده سال زودتر از آنچه براى زمان مرگ خود وقت تعیین کرده بود، به گفته خودش خرقه تهى کرد. او مدعى شده بود در سال 2025 و در سن 99 سالگى خرقه تهى خواهد کرد، اما در آوریل 2011 و چهارده سال پیش از موعد مقرر، چشم از جهان فرو بست!

    نتیجه‏گیرى

    ساى بابا، مدعى دروغین معنویت، با ترفندهاى گوناگونى به جذب مرید پرداخته و انسان‏هاى فراوانى را به گمراهى کشانده است. اکثر ادعاهاى او دروغ و پوشالى است. او با سوءاستفاده از جهل و نادانى و دلبستگى فراوان هوادارانش به او و با استفاده از بمباران محبتى آنها و همچنین ارائه تعالیمى ساده، و با انجام کارهاى خارق‏العاده و بعضا خیرخواهانه، مانند ساخت مدرسه و بیمارستان، و با شعار فریبنده حقانیت و برابرى تمامى ادیان، به دنبال طرح دین و مکتبى نوین به نام «مکتب ساى بابا» است. گرچه تعالیم ساى بابا نسبت به تعالیم دیگر عرفان‏نماها، از زشتى و پلشتى کمترى برخوردار است، اما اکثر اصول تعلیماتى وى، از قبیل حلول خداوند در بندگان و اشیا، تناسخ و انکار معاد، پلورالیسم و برابرى تمامى ادیان و...، مخدوش بوده و قابل دفاع نیست. معتقدان به ساى بابا، باید توجه داشته باشند که ورود به جرگه فرقه ساى بابا و اعتقاد به مبانى او، آنان را در معرض خطر ارتداد قرار مى‏دهد؛ زیرا اصول تعالیم ساى بابا با مبانى قرآن و احادیث، و مکتب اسلام و آموزه‏هاى عرفانى اسلامى ناسازگار و متضاد است. در کنار ساى بابا، مکاتب عرفان‏نماى فراوان دیگرى وجود دارند که با هدف گمراه کردن نسل جوان در داخل ایران با آزادى نسبى، به دنبال تبلیغ آیین خرافى خود هستند. بر مسئولان و مراکز علمى و حوزوى فرض است که با ارائه راه‏کارهاى علمى و عملى مناسب، به مبارزه با این مکاتب خرافى پرداخته، دیانت حقیقى و عرفان اصیل را از ورطه نابودى نجات بخشند و به تشنگان آن بازگردانند.

     


    • منابع

      ـ ابن‏سینا، شرح‏الاشارات و التنبیهات، مع‏الشرح الطوسى و الرازى، قم، البلاغه، 1375.

      ـ پال روهلا، ساتیا، قدیس ساى بابا شیردى، ترجمه حمیدرضا جعفرى، تهران، پیک ایران، 1377.

      ـ پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینى، ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، تهران، طرح نو، 1376.

      ـ جامى، عبدالرحمن، نفحات الانس، تصحیح مهدى توحیدى‏پور، تهران، چ دوم، تهران، سعدى، 1366.

      ـ راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندى، چ ششم، تهران، پرواز، 1373.

      ـ ربانى گلپایگانى، على، «تحلیل و نقد پلورالیسم دینى»، کتاب نقد، سال اول، ش 4، زمستان 1377.

      ـ ساى بابا، سوامى ساتیا، افکار الهى براى 365 روز سال، ترجمه پروین بیات، تهران، عصر روشن‏بینى، 1384.

      ـ ـــــ ، تعلیمات ساتیا ساى بابا (تعلیمات معنوى 6)، ترجمه رؤیا مصباحى‏مقدم، تهران، تعالیم حق، 1383.

      ـ ـــــ ، زندگى من پیام من است، ترجمه پروین بیات، تهران، عصر روشن‏بینى، 1382.

      ـ ـــــ ، سخنان ساتیا ساى بابا (تعلیمات معنوى 4)، ترجمه توراندخت تمدن، تهران، تعالیم حق، 1384.

      ـ ـــــ ، عشق الهى را جلوه‏گر سازید، ترجمه پروین بیات، تهران، عصر روشن‏بینى، 1384.

      ـ شریفى، احمدحسین، درآمدى بر عرفان حقیقى و عرفان‏هاى کاذب، قم، صهباى یقین، 1387.

      ـ طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین، بى‏تا.

      ـ عطار نیشابورى، فریدالدین، تذکره‏الاولیاء، تصحیح رینولد نیکلسون، چ دوم، تهران، اساطیر، 1383.

      ـ فعالى، محمدتقى، آفتاب و سایه‏ها (نگرشى بر جریان‏هاى نوظهور و معنویت‏گرا)، چ ششم، تهران، نجم‏الهدى، 1388.

      ـ فلاحتى، حمید، ساى بابا دیدگاه‏ها و تحلیل‏ها، قم، شهاب‏الدین، 1389.

      ـ قشیرى، عبدالکریم‏بن هوازن، رساله قشیریه، ترجمه ابوعلى حسن‏بن احمد عثمانى، تصحیح بدیع‏الزمان فروزانفر، چ نهم، تهران، علمى و فرهنگى، 1385.

      ـ کوندرا، سیما، تراشه الماس خداوند، ترجمه طاهره آشنا، چ دوم، تهران، تعالیم مقدس، 1377.

      ـ کیانى، محمدحسین، «ساى بابا و توهم تجلى خداگونه»، حوزه، ش 153ـ154، زمستان 1388 و بهار 1389، ص 235ـ263.

      ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، چ سوم، تهران، صدرا، 1372.

      ـ مظاهرى‏سیف، حمیدرضا، جریان‏شناسى انتقادى عرفان‏هاى نوظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، 1378.

      ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه‏المتعالیه فى الاسفارالعقلیة الاربعه، ط. الرابعة، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، الرابعه، 1410ق.

      ـ منصورى لاریجانى، اسماعیل، عرفان اسلامى، تهران، نشر بین‏الملل، 1388.

      ـ ناس، جان. بى، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على‏اصغر حکمت، چ نهم، تهران، علمى ـ فرهنگى، 1377.


    • پی نوشت
      * کارشناس کلام اسلامى، مؤسسه امام صادق علیه‏السلام                                                                                                                                               . meshkani.a@gmail.com
      ** کارشناس جامعه‏شناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره.           دریافت: 20/11/89 ـ پذیرش: 10/2/90.
      1. Sai baba.
      2 Sai baba shirdi.
      3ـ ساتیا پال روهلا، قدیس ساى بابا شیردى، ترجمه حمیدرضا جعفرى، ص 54.
      4ـ همان، ص 26.
      5ـ کارما ـ قانون عمل و عکس‏العمل ـ در لغت به معناى عمل است و در اصطلاح به قانونى گفته مى‏شود که پیامد اعمال انسان را تعیین مى‏کند و موجب پدید آمدن چرخه بازپیدایى مى‏شود. کارما با اینکه تعیین‏کننده پیامد عمل انسان است، اما نه پاداش عمل نیک است و نه جزاى عمل بد (Oxford Concise Dictionary, p. 308).
      6ـ ساتیا پال روهلا، همان، ص 50.
      7ـ همان، ص 44.
      8ـ حمید فلاحتى، ساى بابا، دیدگاه‏ها و تحلیل‏ها، ص 12.
      9ـ ava-tara در مذهب هندو، آواتار، موجودى خارق‏العاده و تجسم معجزه‏آساى الوهیت به سیماى آدمى است که براى سعادت بشر تولد مى‏یابد.
      10ـ ر.ک: احمدحسین شریفى، درآمدى بر عرفان حقیقى و عرفان‏هاى کاذب، ص 73.
      11ـ حمید فلاحتى، همان، ص 12.
      12ـ ساتیا پال روهلا، همان، ص 54.
      13ـ حمید فلاحتى، همان، ص 46ـ47.
      14ـ سوامى ساتیا ساى بابا، عشق الهى را جلوه‏گر سازید، ترجمه پروین بیات، ص 106.
      15ـ همان.
      16ـ محمدحسین کیانى، «ساى بابا توهم تجلى خداگونه»، حوزه، سال بیست‏وششم، ش 153ـ154، ص 257.
      17ـ براى نمونه، ر.ک: مژگان ایلانلو، «گزارش سفر هند ـ دیدار با ساى بابا»، روزنامه شرق، شنبه 12 اردیبهشت 1383، ص 4.
      18ـ محمدحسین کیانى، همان، ص 252.
      19ـ براى نمونه، ر.ک: سوامى ساتیا ساى بابا، تعلیمات ساتیا ساى بابا تعلیمات معنوى 6، ترجمه رؤیا مصباحى‏مقدم، ص 31.
      20ـ ساتیا ساى بابا، عشق الهى را جلوه‏گر سازید، ترجمه پروین بیات، ص 18.
      21ـ همو، تعلیمات معنوى 6، ص 10.
      22ـ همان، ص 18.
      23ـ همان، ص 77.
      24ـ همان، ص 96.
      25ـ همان، ص 129.
      26ـ همو، تعلیمات معنوى 4، ترجمه توراندخت تمدن، ص 180ـ181.
      27ـ سیما کوندرا، تراش‏هاى الماس خداوند، ترجمه طاهره آشنا، ص 90.
      28ـ ر.ک: على ربانى گلپایگانى، محاضرات فى الالهیات، ص 86.
      29ـ ساتیا ساى بابا، تعلیمات معنوى 4، ص 6.
      30ـ حمیدرضا مظاهرى‏سیف، جریان‏شناسى انتقادى عرفان‏هاى نوظهور، ص 35.
      31ـ احمدحسین شریفى، همان، ص 73.
      32ـ ساتیا ساى بابا، افکار الهى براى 365 روز سال، ص 12.
      33ـ حمیدرضا مظاهرى‏سیف، همان، ص 35.
      34ـ ساتیا ساى بابا، گیتاى جدید، ترجمه مرتضى بهروان، ص 19.
      35ـ ساتیا ساى بابا، عشق الهى را جلوه‏گر سازید، ص 5.
      36ـ ساتیا ساى بابا، تعلیمات معنوى 4، ص 180.
      37ـ همان، ص 101.
      38ـ همان، ص 106.
      39ـ سیما کوندرا، همان، ص 260.
      40ـ همان، ص 106.
      41ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 272ـ275 و 363ـ365.
      42ـ برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندرى، ج 1، ص 353.
      43ـ سیما کوندرا، همان، ص 168.
      44ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 7، ص 83.
      45ـ جان. بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على‏اصغر حکمت، ص 155.
      46ـ احمدحسین شریفى، همان، ص 75.
      47ـ محمدحسین کیانى، همان، ص 258.
      48ـ ساتیا ساى بابا، تعلیمات معنوى 4، ص 36.
      49ـ جى. اس. هیلسوب، گفت‏وشنود با باگوان شرى ساتیا ساى بابا، ص 5، به نقل از: اسماعیل منصورى لاریجانى، عرفان اسلامى، ص 288.
      50ـ زهره ایرانمنش، اندیشه رهایى از دیدگاه ساتیا ساى بابا.
      51ـ ابن‏سینا، شرح‏الاشارات و التنبیهات، مع‏الشرح الطوسى و الرازى، ج 3، ص 356.
      52ـ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة فى الاسفارالعقلیه‏الاربعة، ج 9، ص 2.
      53ـ ساتیا ساى بابا، زندگى من پیام من است، ص 113.
      54ـ همان، ص 167.
      55ـ همو، افکار الهى براى 365 روز، ص 25.
      56ـ مایکل پترسون، عقل و اعتقاد دینى، ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، ص 402.
      57ـ على ربانى گلپایگانى، «تحلیل و نقد پلورالیسم دینى»، کتاب نقد، سال اول، ش 4، ص 111، 133، 139، 336 و 337.
      58ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 157ـ158.
      59ـ همان، ص 157.
      60ـ همان، ص 159.
      61ـ على ربانى گلپایگانى، همان، ص 111ـ114 و 337ـ338.
      62ـ همان، ص 158 و 249 و 328.
      63ـ بقره: 120، 136 و 137؛ آل‏عمران: 69ـ73؛ نساء: 153 و 171؛ توبه: 30ـ43؛ شورى: 21.
      64ـ ر.ک: حمید فلاحتى، همان، ص 47.
      65ـ سیما کوندرا، همان، ص 106.
      66ـ ساتیا ساى بابا، تعلیمات معنوى 4، ص 36.
      67ـ همو، زندگى من پیام است، ص 113.
      68ـ ر.ک: همو، تعلیمات معنوى 4، ص 120ـ150.
      69ـ به نقل از: حمید فلاحتى، همان، ص 23.
      70ـ محمدتقى فعالى، آفتاب و سایه‏ها نگرشى بر جریان‏هاى نوظهور و معنویت‏گرا، ص 158.
      71ـ براى نمونه، ر.ک: ساتیا ساى بابا، افکار الهى براى 365 روز سال.
      72ـ سیما کوندرا، همان، ص 106.
      73ـ حمیدرضا مظاهرى‏سیف، همان، ص 35.
      74ـ سیما کوندرا، همان، ص 168.
      75ـ همان.
      76ـ همان، ص 115.
      77ـ همان.
      78ـ جان. بى ناس، همان، ص 164.
      79ـ ساتیا ساى بابا، زندگى من پیام من است، ص 10.
      80ـ همو، تعالیم معنوى 4، ص 46.
      81ـ محمدحسین کیانى، همان، ص 259.
      82ـ سیما کوندرا، همان، ص 168.
      83ـ همان، ص 115.
      84ـ مرکز پژوهش‏هاى صدا و سیما، نرم‏افزار پیام‏آوران تاریکى، زمستان 1387.
      85. Wikipedia, p. 6.
      86ـ ر.ک: محمدحسین کیانى، همان، ص 258.
      87ـ عبدالرحمن جامى، نفحات الانس، ص 26.
      88ـ عبدالکریم‏بن هوازن قشیرى، رساله قشیریه، ترجمه ابوعلى حسن‏بن احمد عثمانى، تصحیح بدیع‏الزمان فروزانفر، ص 14.
      89ـ فریدالدین عطار نیشابورى، تذکرة الاولیا، تصحیح رینولد نیکلسون، ص 248.
      90ـ عبدالرحمن جامى، همان، ص 305.
      91ـ ر.ک: مرکز پژوهش‏هاى صدا و سیما، همان.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مشکانی سبزواری، عباسعلی، مشکانی، عبدالحسین.(1390) ساى بابا: معنویت مخملین. ماهنامه معرفت، 20(2)، 61-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عباسعلی مشکانی سبزواری؛ عبدالحسین مشکانی."ساى بابا: معنویت مخملین". ماهنامه معرفت، 20، 2، 1390، 61-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مشکانی سبزواری، عباسعلی، مشکانی، عبدالحسین.(1390) 'ساى بابا: معنویت مخملین'، ماهنامه معرفت، 20(2), pp. 61-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مشکانی سبزواری، عباسعلی، مشکانی، عبدالحسین. ساى بابا: معنویت مخملین. معرفت، 20, 1390؛ 20(2): 61-