سخن آغازين
جنگ و تهديد «نرم» جدى است!
«امروز اولويت اصلى كشور مبارزه با جنگ نرم دشمن است.» (مقام معظّم رهبرى)
«جنگ نرم» از جمله مباحث مهمى است كه چند صباحى است وارد ادبيات ما شده است. در علوم نظامى از واژههايى مانند «جنگ روانى» يا «عمليات روانى» استفاده مىشود و در علوم سياسى مىتوان به واژههايى همچون «براندازى نرم»، «تهديد نرم»، «انقلاب مخملين» و «انقلاب رنگين» اشاره كرد. «قدرت نرم» يعنى توانايى شكلدهى به اولويتهاى جامعه هدف و «تهديد نرم» به معناى اعمال قدرت نرم به صورت هدفمند و هوشمند مىباشد.
جوزف ناى در كتاب خود با عنوان قدرت نرم معتقد است: مبناى قدرت سخت يا جنگ سخت بر «اجبار» و مبناى قدرت نرم بر «اقناع» استوار است. وى برخلاف برخى از صاحبنظران، اقتصاد و ديپلماسى را در زيرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از «رسانه» به عنوان قدرت نرم نام برده است. اجمالاً در جنگ نرم، تحميل اراده گروهى بر گروه ديگر، بدون استفاده از راههاى نظامى مطرح است. اين بحث در سالهاى پايانى جنگ سرد، اولين پروژه براندازى نرم در لهستان و با رهبرى لخ والسا در نهضت كارگرى اين كشور در سال 1984 تحقق يافت و با فروپاشى شوروى و يوگسلاوى و چند كشور ديگر اروپاى شرقى، براندازى نرم به مسئله جديدى در حوزه قدرت و امنيت تبديل شد. استعمارگران از براندازى حكومتها در يوگسلاوى، گرجستان، اوكراين، قرقيزستان و امثال آن با عنوان انقلابهاى رنگى ياد مىنمايند. به طور كلى، رويكرد جديد كشورهاى استكبارى براى از بين بردن كشورهاى مستقل و تاراج سرمايههاى انسانى و اقتصادى آنان، اجتناب از جنگ سخت و روىآورى به جنگ نرم است. اين جنگ داراى هزينه، تلفات انسانى و تداركات فيزيكى به مراتب كمتر از جنگ سخت است، و زودتر نيز به نتيجه مىرسد.
به عبارت ديگر، «انقلاب رنگى» شيوهاى براندازى نرم است كه نوعى دگرگونى و جابهجايى قدرت به همراه مبارزه منفى و نافرمانى مدنى به دنبال دارد. به طور كلى، اهداف سازماندهى انقلابهاى نرم عبارتند از:
ـ تسلط بر مناطق ژئوپلتيكى و ژئواستراتژيك؛
ـ كنترل شريان انتقال انرژى و جلوگيرى از تسليحاتى شدن آن؛
ـ حذف و يا مهار نظامهاى چالشزا در برابر نظام هژمونيك ليبرال ـ دموكراسى آمريكا؛
ـ ممانعت از ايجاد اتحاديههاى نظامى و امنيتى در آسيا، خاورميانه و آسياى مركزى؛
ـ همسو نمودن كشورهاى هدف با سياستهاى آمريكا؛
ـ مهار بيدارى اسلامى و نهضتهاى رهايىبخش.
با توجه به اينكه ماهيت اصلى جنگ نرم، عبارت است از تلاش براى تأثيرگذارى بر افكار، احساسات و تمايلات گروههاى مختلف است، مىتوان تا حدودى به برخى از مهمترين اهداف اين جنگ پى برد:
1. تأثيرگذارى شديد بر افكار عمومى جامعه هدف، از طريق رسانههاى ارتباط جمعى؛
2. دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براى ايجاد جوّ بىاعتمادى و ناامنى روانى؛
3. اختلافافكنى در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقامهاى نظامى و سياسى كشور با هدف تجزيه سياسى كشور؛
4. ترويج بذر يأس و نوميدى در ميان مردم، به ويژه نسل جوان به منظور بىتفاوت كردن آنان نسبت به كشور خود و تحولات احتمالى آتى؛
5. كاهش روحيه و عرق ملى؛
6. ايجاد اختلال در سامانههاى كنترلى و ارتباطى كشور هدف؛
7. تبليغات سياه، به وسيله شايعهپراكنى، بزرگنمايى نقاط ضعف و كماهميت جلوه دادن پيشرفتها و موفقيتها؛
8. دامن زدن به نارضايتى داخلى و حمايت از گروههاى مخالف با هدف فشار بر دولتهاى مستقل؛
9. تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع كشور از طريق ارائه اخبار و تحليلهاى نادرست و اغراقآميز؛
10. نابودى هويت ملى و مذهبى و دستيابى به اهداف سياسى، اقتصادى و اجتماعى؛
11. ترويج ارزشهاى اخلاقى غرب به منظور تضعيف ارزشهاى كشورهاى هدف؛
12. قدرت يافتن روزافزون نظام سرمايهدارى غرب و حذف نظام متعالى اسلام در عرصه معادلات جهانى؛
13. پيشگيرى از شكلگيرى تمدن اسلامى و بيدارى اسلامى ناشى از آن؛
14. بازداشتن جوانان كشور هدف از دستيابى به ارزشهاى علمى و اخلاقى.
با اين حال، به نظر مىرسد، مهمترين شيوه مقابله با هجمه فرهنگى نرم دشمن، بصيرتافزايى و آگاهىبخشى به اقشار مختلف جامعه است. شيوههاى زير روند بصيرتافزايى و آگاهىبخشى را سامان مىبخشد و توطئه دشمنان را در عرصه فرهنگى خنثا مىسازد:
ـ تقويت باورهاى مذهبى و ملى؛
ـ مطالعه موشكافانه سير تاريخى تحولات اجتماعى و سياسى و فرهنگى در ايران و جهان؛
ـ توجه و بررسى ويژه تبعات سلطه فرهنگى غرب بر ساير جوامع و آگاهىبخشى به مردم در اين زمينه؛
ـ تحليل علل و عوامل ناهنجارهاىهاى اخلاقى و اجتماعى جوامع غربى؛
ـ عدم انفعال و خودباختگى نسبت به فرهنگ غربى و اعتماد به داشتهها و فرهنگ خودى؛
و به كارگيرى همه امكانات، ظرفيتها و توانمندىها، به ويژه توانمندى رسانهاى با هدف آگاهىبخشى به افراد جامعه و تقويت هويت ملى و دينى.
دبير گروه