توسعه توليدات علمى دانشگاه ها و اولويت بندى رهيافت هاى فرهنگى و مديريتى؛ بررسى ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم
ضمیمه | اندازه |
---|---|
8.pdf | 1.86 مگابایت |
معرفت سال بيستم ـ شماره 162 ـ خرداد 1390، 107ـ124
سيف اله فضل الهى*
چكيده
هدف اين تحقيق شناسايى و طبقهبندى رهيافتهاى فرهنگى و مديريتى توسعه توليدات علمى در دانشگاهها براساس ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم است. روش تحقيق علاوه بر تحليل اسنادى، توصيفى از نوع پيمايشى و همبستگى است. جامعه آمارى شامل كل اعضاى هيأت علمى، و نمونه آمارى 60 نفر از آنان بودند كه به روش تصادفى طبقهاى و ساده انتخاب شدند. ابزار جمعآورى اطلاعات، پرسشنامه محققساخته داراى اعتبار صورى مطابق نظرات متخصصان موضوعى بود و براى تجزيه و تحليل اطلاعات از ميانگين، همبستگى رتبهاى اسپيرمن براون، Tكندال و zفيشر استفاده گرديد. يافتهها نشان داد از اولويتدارترين رهيافتها به ترتيب مىتوان به تدوين استراتژى و نقشه كلان علمى، رسيدگى به وضعيت معيشتى انديشمندان، اعمال سياستهاى واقعبينانه و مشخص براى فعاليتهاى پژوهشى، ترسيم اهداف روشن و مبتنى بر تعامل علم و جامعه، فرهنگسازى براى ايجاد يك جامعه علمى به معناى واقعى كلمه و نهادينه شدن علم، سپردن مديريت مراكز علمى به افراد فرهيخته و برخوردار از مشى علمى، رهيدن از قوانين سخت و بازدارنده ادارى به ويژه براى استخدام نخبگان و ارتقاى فرصتهاى مطالعاتى، استقرار حاكميت قانون به جاى سلايق شخصى، بهينهسازى بهرهگيرى از منابع و امكانات، و پرهيز از مديريت سياسى و جناحى در مراكز علمى اشاره كرد.
كليدواژهها: رهيافتهاى فرهنگى و مديريتى، توسعه و توليد علم، دانشگاهها، اعضاى هيأت علمى، دانشگاه آزاد اسلامى.
مقدّمه
از بارزترين شاخصهاى توسعه هر كشورى، توان و ظرفيت توليد علمى و فنى است و اصلىترين مراكز توليد علم دانشگاهها و حوزههاى علميه هستند. فرهنگ عصاره زندگى اجتماعى و راهكارهاى فرهنگى در توليد علم و برنامهريزى براى استمرار رشديافتگى اجتماعى و فرهنگى يك ضرورت اجتنابناپذير است.
توسعه به معناى بهبود زندگى براى همگان، نياز اساسى آحاد ملتهاست و بهترين ركن توسعه و سرمايه آن، توسعه فرهنگى،1 و محور پايدار آن، انسانهاى سالم و كاربلد است.2 فرهنگ، عصاره زندگى اجتماعى است كه تمامىافكار، اهداف، معيارها، ارزشها، فعاليتهاى انسان و ضوابط فردى و اجتماعى در آن منعكس مىشود3 و به منزله خون در رگهاى جامعه است كه شرايط طبيعى را فراهم ساخته و آن را از آفات پراكنده شدن مصون نگه مىدارد و امكان فعاليت را براى تمامى قسمتها مهيا مىكند.4 يكى از بارزترين شاخصهاى توسعه فرهنگ هر كشورى، توان و ظرفيت توليد علمى و فنى است و در اين بين، از اصلىترين مراكز توليد علم، دانشگاهها و مراكز عالى آموزشى و پژوهشى و حوزههاى علميه هستند كه كاركرد مهم آنها توليد دانش و انتقال و اشاعه آن در جهت توسعه فرهنگ و راه و روش زندگى عموم مردم جامعه است.5 به عبارت دوم، به طور كلى، در اقتصاد دانشمحور و نظام ملى، نوآورى و بر اساس رويكرد سيستمى، وظيفه و كاركرد دانشگاهها توليد دانش، آموزش و تربيت نيروى انسانى كارآمد و ماهر و انتشار و انتقال آن است.6 عوامل فرهنگى و مديريتى نه تنها در توسعه و توليد علم در دانشگاهها مىتواند به عنوان يك مانعجدى قلمداد شود، بلكه شناسايى رهيافتهاى فرهنگى، اجتماعى و مديريتى نقش تعيينكنندهاى در برنامهريزى و استمرار جهش علمى يك جامعه، مثل جامعه ايرانى در سمتوسوى توسعه همهجانبه دارد. دانشگاهها با برخوردارى از سه ويژگى ثبات شغلى، آزادگى علمى و استقلال از ديگر سازمانها قابل تشخيص هستند.7 و مهمترين تمايز دانشگاهها، برخوردارى آنها از نيروى انسانى متخصص و توانمند، يعنى اعضاى هيأت علمى است كه مديريت صحيح، انگيزش مناسب و بهموقع، رفع مشكلات رفاهى و اقتصادى و ايجاد دغدغههاى علمى و روحيه توليدى و حمايت مادى و معنوى و آموزش مستمر و ارتقا و روزآمد كردن آن، نقش بسزايى در تحقق اهداف علمى دارد.8 از سوى ديگر، دانشگاهها مهمترين نهاد تربيت نيروى انسانى خلّاق و متفكر محسوب مىشوند و تأثير گستردهاى بر فرهنگ، امور سياسى، نوآورى و خلّاقيت دارند و بر آفرينش و ترويج دانش در جوامعى كه نخبگان علمى و پژوهشى آن اندكند كمك مىكنند و يقينا مرز بين جوامع پيشرفته و عقبمانده تا حد زيادى بستگى به ميزان توليدات علمى آنان در جامعه دارد.9 بديهى است عدم اعتنا و بهاى كافى قايل نشدن براى مكانت والاى علم، پويايى و تحرك لازم علمى را از اجزاى نظام دانشگاهى، اعم از هيأت علمى و دانشجو سلب مىكند و هدفمندى اين نهاد را كه در عرضه نوآورى معطوف به شكوفايى نقش اساسى دارد، به طور جدى در معرض آسيب قرار مىدهد.10 عدم پويايى ناشى از فقدان جايگاه شايسته نهادهاى مولد علم، آنان را به روزمرگى كشانده، همچون سمى مهلك حيات و پويايى در عرصه نوآورى را تهديد مىكند. مسلما گرايش نظام آموزشى در تداوم و حفظ عناصر و اجزائى كه كارايى خود را از دست دادهاند از موانع سازگارى و پيشرفت محسوب مىشوند.11 قدرت خلّاقيت، نوآورى، شكوفايى و ميزان پذيرش يك عنصر جديد در جامعه از عوامل مؤثر در سازگارى فرهنگى است. جوامع برخوردار از اين پويايى به موقع عناصر جديدى را ابداع نموده و آن را به نظام فرهنگى خود مىافزايند و چون اين عناصر درونزا هستند، با نيازهاى جامعه نيز تطبيق دارند. پرواضح است كه برخوردارى از تفكر و بينش علمى و ضرورت برقرارى كنش فرهنگى با علم و دانش، و تغيير هدف نظام آموزشى از «حفظ كردن» به «دانستن»، كليد حل معما خواهد بود.12 در غير اين صورت، جامعه فاقد كردار علمى، و دستخوش نوعى بىرسالتى و دچار بىسوادى علمى يا نبود فرهنگ علمى خواهد بود.13 اكتفا به حفظ و انتقال تعاريف و مفاهيم به جاى تلاش در ايجاد روحيه خلّاقيت و نوآورى در توليد مفاهيم يا دستكم مشاركت در آن، عملاً موجب تعطيلى انديشه و فكر در جامعه، و نيز ترويج نظام تقليد و مصرف در فرهنگ، تفكر و انديشه مىشود و از تبديل علمپژوهى به فرهنگ عمومى جلوگيرى مىگردد.14 كارآمدسازى دانشگاهها در عرصه توليد علم و دانش، تا حد زيادى در گرو پذيرش اصل ضرورت دگرگونى و اجتناب از دستيابى و توسل جستن به يك اقتصاد سالم و فرهنگ جامع و روشهاى زندگى علمى است كه به نظر مىرسد با برنامهريزى و ظرفيتسازى مناسب و ايجاد استراتژىهاى بومىشده و منطقى، دسترسى به جايگاه علمى مناسب شأن كشورمان دور نخواهد بود.
فرهنگ از جمله واژهها و مفاهيم علوم تجربى و انسانى است كه با وجود كاربرد فراوان، اتفاقنظر چندانى بر سر تعريف آن وجود ندارد. علت اين مسئله، تنوع و گستردگى ديدگاهها، برداشتهاى متفاوت پژوهشگران و پيچيدگى و سياليت در زندگى اجتماعى است.15 فرهنگ در وسيعترين شكل، به دو شيوه تفسير مىشود: يكى به عنوان كردارها و آدابى كه تشكيلدهنده خود واقعيت اجتماعى هستند و ديگرى، به عنوان چيزى كه در گذشته، حوزه مجزايى از جامعه بوده و اكنون وارد همه جنبههاى زندگى اجتماعى گرديده است.16 از ديدگاه جامعهشناختى، فرهنگ به عنوان يك نظام ارزشى براى جامعه عمل مىكند. به عبارت ديگر، نوعى سيمان است كه با ارائه معانى مشترك، انسجام جمع را حفظ و از طريق تجسم بخشيدن به واقعيت يك گذشته خاص، و ارائه نمودى از آن، درونىها را از بيرونىها متمايز مىسازد. از اين حيث، مردم هر جامعهاى پيش از آنكه در زندگى روزمره به عقل خود مراجعه نمايند، از فرهنگ جامعه فرمان مىگيرند.17 در واقع، فرهنگ همچون جعبه ابزارى است كه به ما كمك مىكند تا جهان را درك كرده و بر آن عمل كنيم و نيز به مثابه يك منبع نهادهاى احساسى و ارزشى است كه به واسطه آن كسب هويت كرده، با جهت دادن به اعمال خود، آنها را توجيه مىكنيم.18 امروزه از فرهنگ به مثابه قدرت نرم ياد مىشود. قدرت نرم، توجه ويژه به اشغال فضاى ذهنى ديگران از طريق ايجاد جاذبه است. به عبارت ديگر، زمانى يك جامعه به قدرت نرم دست مىيابد كه بتواند اطلاعات يا دانايى را براى پايان دادن اختلافات به كار گيرد. اهميت قايل نشدن به فرهنگ در مقام توسعه اقتصادى باعث گسست اجتماعى درون ملتها و گسستگى جهانى ميان كشورهاى ثروتمند و فقير شده است.19 شريعتمدارى معتقد است: فرهنگ يك جامعه عبارت است از افكار، عقايد، آرزوها، مهارتها، ابزار و وسايل، امور مربوط به زيبايى، كارهاى هنرى، آداب و رسوم و مؤسسات كه افراد اين اجتماع در ميان آنها تولد يافته و رشد مىكنند.20
فرهنگ را از جهتى به فرهنگ مادى و فرهنگ معنوى تقسيم كردهاند.21 فرهنگ مادى شامل همه وسايل و ابزار مادى است و آنچه به دست بشر از ماده طبيعى ساخته مىشود؛ دستساختههايى كه شيوهها و فرايندهاى ساختوساز آنها را مىدانند. فرهنگ معنوى نيز شامل ارزشها، ايدهها و باورها، انديشهها و فنها، دين، آداب و سنتها، علوم و فلسفه و ادبيات و هنر و همه فراوردههاى ذهنى انسان است.
فرهنگ شامل سه قسمت مهم است:22
الف) ابزار، تكنيك يا روش: ابزار موادى هستند كه در انجام كارهاى جامعه به كار مىروند و تكنيك، راه به كار بردن ابزارهاست.
ب) نظم اجتماعى و مؤسسات آن: شامل قوانين و مقرّرات حاكم بر رفتار اجتماعى و طرز به كار بردن ابزار و تكنيكها هستند.
ج) ارزشها يا آنچه مردم يك جامعه بدان اعتقاد دارند: منظور از ارزشها، ايدهال جامعه است و آنچه در نظر جامعه بزرگتر و بااهميتتر از ساير چيزها فرض مىشود؛ مانند دموكراسى.
فرهنگ داراى سه لايه باورها ارزشها و مصنوعات است.23 از ديدگاه ديگرى، اجزاى فرهنگ شامل دانشهاى بنيادين، ارزشها و نمادها هستند.24 در دستهبندى ديگرى، فرهنگ به تعريفهاى سنتى و كلاسيك،توصيفى،نمادگرايانهوساختگراتقسيمشدهاست.25
از نظر فرهنگ اسلامى، پيوند به مفهوم كليدى ادب با رويكرد متعالى، معنوى و جامع امر دين و دنيا، ظاهر و باطن تبيين مىشود. فرهنگ و ادب به طور خاص دو نوع است: ادب خلق و ادب حق، ادب شريعت، ادب طريقت و ادب حقيقت. فرهنگ از سه عنصر زير تشكيل شده است:
الف) عناصر عمومى: امورى كه در بين تمام مردم يك جامعه عموميت دارند.
ب) عناصر تخصصى: امور و رفتارهايى كه در حين انجام حرفه بخصوصى، مانند قضاوت و تدريس، بروز پيدا مىكنند.
ج) عناصر اختراعى: راهها و طرق انجام يا طرز فكر خاصى كه نه تنها بين مردم عموميت ندارند، بلكه تمام اعضاى يك گروه نيز از آن پيروى نمىكنند.26
عوامل و فرايند تغيير فرهنگ
فرق ميان فرهنگ و جامعه اين است كه جامعه مركب از افراد است، در صورتى كه فرهنگ شامل امور و اشيايى است كه انسان به تدريج آموخته، خلق كرده و به آنها پى برده است. فرهنگ هر جامعه در حال تغيير است. دكتر شريعتمدارى معتقد است: اولاً، تغييرات اجتماعى در سايه تغيير در عناصر ابداعى به وجود مىآيند؛ يعنى اگر راههاى تازه، افكار جديد و وسايل نو پيدا نشود تغيير مهمى در شئون زندگى جامعه رخ نمىدهد27 و ثانيا، تغيير فرهنگى زمانى رخ مىدهد كه اين تغييرات از طريق عناصر تخصصى به عناصر عمومى منتقل شده، راه و رسم زندگى مردم را عميقا و به صورت اساسى متحول سازد. وى بر اين اعتقاد است كه عوامل مختلفى، از جمله تغيير علوم، فناورى، توسعه وسايل ارتباطى، تحول مذهب و عقايد دينى، تحول وضع خانوادهها، تحول مؤسسات تربيتى، تحول روابط مؤسسات اجتماعى، تحول وضع طبقهاى اجتماعات، تحول ميزانها و استانداردها، و ايدهآلهاى اجتماعى و اخلاقى در تغييرات فرهنگى تأثير دارند.28 احمدى علىآبادى در تبيين از برنامهريزى توسعه فرهنگى در ايران، ارتباطات و توسعه (تغيير نحوه نگريستن مردم به موضوعها، اعمال، ارتباط آنها با يكديگر و جهان اطرافشان)، ارتباطات و مشاركت (دموكراسى مشاركتى)، ارتباطات و اطلاعرسانى جهانى (پيشرفت شتابان فناورىهاى نظام اطلاعرسانى در جهان، تحقق عدالت، مردمسالارى، كاهش رنجها، و كمك به حقوق انسانى و دينى در مردم) و روند توسعه وسايل ارتباط جمعى، پديدههاى جهانىشدن افكار عمومى تحت تأثير اين وسايل، افزايش اوقات فراغت و كاهش فعاليتهاى جهانى، و تعاون و همكارى را از دلايل ديگر تغيير فرهنگ برشمرده است.29
در سند چشمانداز 20 ساله نظام جمهورى اسلامى ايران، متغييرهايى از جمله، رشد فرهنگ، رسيدن به توسعهاى مناسب با مقتضيات فرهنگى، رسيدن به موفقيت الهامبخش در جهان اسلام، رسيدن به توسعهاى متناسب با هويت اسلامى و انقلابى، آزادىهاى مشروع، ايجاد جامعهاى مفتخر به ايرانى بودن، ايجاد جامعهاى مسئوليتپذير، ايجاد جامعهاى ايثارگر، مؤمن و رضايتمند، برخوردارى از دانش پيشرفته، رفع فقر، فساد و تبعيض، مردمسالارى دينى، رشد آموزشى، رشد پژوهشى، فرصتهاى برابر، برخوردارى از وجدانكارى، برخوردارى از انضباط، روحيه تعاون، جنبش نرمافزارى و توليد علم و فناورى، جامعه نوانديش، جامعه اخلاقى، و حفظ كرامت انسان، به عنوان متغيرهاى فرهنگى لحاظ شده است.30 در تحليل ديگرى، مشكينى به نقل از فرمهينى فراهانى،31 اين سند را حاوى چهار محور هويت اسلامى، انقلابى، توسعه همهجانبه، احراز جايگاه نخست در منطقه و الهامبخشى در جهان اسلام مىداند كه به نظر مىرسد مهمترين ركن آن توسعه فرهنگ و روش زندگى از طريق توليد علم و جنبش نرمافزارى و دسترسى به فناورى مناسب در عرصههاى مختلف است. اگر علم توسعه يافت و مؤثر واقع شد، دستيابى به عدالت اجتماعى، آزادى، مديريت شايسته و شايستهسالارى، حقوق انسانى و اجتماعى به عنوان اهداف اصلى ميسر مىشوند؛ زيرا امروز و آينده كشور را علم رقم مىزند. توسعه علمى در تعاطى تأسيس و رشد، آشكارا از فرهنگ عمومى و ساختار اجتماعى تأثير مىپذيرد و نهاد علمى كه محصول توسعه علمى است، كار پنهان يك جنبش اجتماعى مىباشد و بدون رشد عقلانيت و انجام اصلاحات و تكيه بر خصوصيات فرهنگى تسهيلكننده امكانپذير نمىباشد.32
فرهنگ و توليد علم
فرهنگ از مهمترين عناصر توليد علم است.33 فرهنگ توليدكننده مستقيم علم نيست، بلكه به مثابه ظرفى است كه در درون خود علم را مىپروراند. حركت علمى، يك حركت جمعى و گروهى است و محتواى آن تابع حركت روشمندى با تمام حوزههاى مرتبط به هم است كه چهار عنصر جهانبينى، مذهب، فرهنگ و آزادانديشى34 در توليد آن نقش اساسى دارند. در زمينه توليد علم دو رويكرد كلى وجود دارد:35
الف. رويكرد اصالت اقتصادى يا عملگرايى: اين ديدگاه بر بنيادهاى اقتصادى و مادى دانش تأكيد دارد و علم به عنوان ابزارى براى توسعه مادى انسان روزبهروز كاملتر مىشود و ارزش آن در افزايش سود و منفغت بشرى است.36 امروزه كاربرد وسيع دانش در اقتصاد نوين، باعث تغيير نگرش از اقتصاد متكى به منابع، به اقتصاد دانشمحور شده است.37
ب. رويكرد اصالت فرهنگى يا انديشهگرايى: اين ديدگاه كه بر اهميت جهانبينى در ظهور علمى غرب تأكيد مىكند و معتقد است: علم پيش از به دست آوردن استقلال ذاتى خودش، به عنوان يك نهاد اجتماعى، به منبع بيرونى مشروعيت نياز داشت. در قرن هفدهم، ارزشهاى مذهبى و تا حدى تأكيد بر ارزش نهادينهشده، سودمندى اين مشروعيت را فراهم ساخت.38اين ديدگاه، هنجارها و ارزشهاى فرهنگى را زمينه اجتماعى مؤثر بر علم مىداند كه زمينه مشروعيت و توسعه علمى را فراهم مىكند. انديشهگرايى بر استقلال و خلوص علم از طريق اخلاقيات به رفتارهاى دانشمندان سمتوسوداده،بهآن معنا مىبخشد.
موانع فرهنگى توليد علم
صادقى، كه مشكلات رشتههاى علوم انسانى را از ديدگاه اساتيد دانشكده علوم انسانى دانشگاه اصفهان مطالعه كرده، دريافت كه فراهم نبودن امنيت شغلى و رفاه اجتماعى و اقتصادى، موجب كمتوجهى آنان به تحقيقات انسانى مىشود. 53 درصد از اساتيد، فقدان مراكز تحقيقاتى فعال در حوزه علوم انسانى را در بىعلاقگى به پژوهش مؤثر دانستند و 97 درصد نيز فشار و تراكم برنامههاى درسى را به عنوان مانع تأييد كردند.
براتپور، در بررسى عوامل تأثيرگذار بر فعاليتهاى علمى ـ پژوهشى از ديدگاه اعضاى هيأت علمى گروههاى كتابدارى دانشگاههاى دولتى ايران نشان داد: عوامل فردى، اجتماعى، اقتصادى، رفاهى و بروكراسى ادارى در فعاليتهاى مذكور مؤثر بوده و عوامل بروكراسى ادارى با ميانگين 94/3 درصد بيشترين تأثير، و عوامل اقتصادى با 61/3 درصد كمترين تأثير را دارند. عوامل اجتماعى با 93/3 درصد در جايگاه دوم، عوامل انگيزشى با 85/3 درصد سوم، و عوامل رفاهى و حمايتى با 8/3 درصد در جايگاه چهارم قرار گرفتهاند.39
دادخواه در مقاله خود نشان داد: در حوزه موانع شخصى، مشغله كارى و در حوزه درونسازمانى، پايين بودن حقالتحقيق نسبت به زمان صرفشده و در حوزه برونسازمانى، بىتأثير بودن نتايج تحقيق در تصميمگيرىها، در حوزه ماهيت تحقيق، ظريف و حساس بودن تحقيقات علمى، و در حوزه نگرشى، برخوردارى از ديدگاه مثبت نسبت به پژوهش براى ارتقاى جامعه، از موانع موردنظر اعضاى هيأت علمى دانشگاهها مىباشد و موانع نگرشى مهمترين شناخته شدند.
پاديار، در پاياننامه خود تحت عنوان «بررسى موانع انجام پژوهش در بين اعضاى هيأت علمى گروههاى علوم انسانى دانشگاههاى اصفهان و منطقه غرب كشور» با انتخاب يك نمونه آمارى 134 نفرى دريافت مقرّرات مالى دست و پاگير، كمبود تسهيلات، نداشتن توانايى حرفهاى براى پژوهش، پايين بودن انگيزه، پايين بودن جايگاه پژوهش، نظام ادارى، محدود بودن شبكههاى اطلاعرسانى، تراكم برنامههاى درسى و عدم برگزارى كارگاههاى پژوهشى بيش از حد به عنوان مانع تأثيرگذار مىباشند.
عنبرى با مطالعه ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى اراك پيرامون مشكلات موجود در انجام فعاليتهاى پژوهشى، و تجزيه و تحليل اطلاعات جمعآورى شده از 117 نفر نمونه كه برابر كل جامعه آمارى بود، نشان داد بالا بودن ساعات موظف تدريس و پايين بودن ميزان تسلط به زبان انگليسى از مهمترين عوامل بازدارنده پژوهش بوده و كيفيت ضعيف داورى تأليفات و متون ترجمهشده، طولانى بودن فواصل تشكيل شوراى تأليف و ترجمه، كندى روند بررسى و تصويب مقالات و درآمدزايى كم تحقيق نسبت به حقالتدريس از موانع مهم ديگر مىباشد.
عطارزاده در مقالهاى تحت عنوان «ناكارآمدى دانشگاه در روند پيشرفت علمى و فرهنگى كشور» نشان داد: اولاً، از موانع مهم توليد علم، كمّىگرايى و تأكيد بر افزايش عملكرد آمارى است و ثانيا، ايجاد اعتقاد و پايبندى به اين باور كه در جامعه نوين ديگر واحدْ فرد نيست، بلكه ساختار است.گرچههدف،اعتلاىزندگىمادىومعنوىافراداست.40
محمدى، فضلالهى و ايزدى در مطالعه خود با انتخاب 132 نفر به عنوان نمونه، به اين نتيجه رسيدند كه به طور كلى 7/54 درصد از اساتيد مسائل و مشكلات اقتصادى، 2/52 درصد بىتوجهى جامعه به توليدات علمى، 3/55 درصد در اولويت بودن برنامههاى آموزشى در مقايسه با برنامههاى پژوهشى از سوى مسئولان 3/52 درصد تدريس بيشتر از حد در مراكز آموزش عالى و 7/47 درصد بالا بودن ميزان تدريس موظفى اساتيد را از عوامل مؤثر در عدم گرايش به فعاليتهاى پژوهشى مىدانند.41
معين در مقالهاى، ضعف اعتماد به نفس و خودباورى، تقليد و خودباختگى و نيز حيرتزدگى در برابر تحولات جديد غرب، گسستگى از معارف و فرهنگ ملى و دينى، ناپيوستگى با فرهنگ و مفاخر ملى و اسلامى (استفاده ابزارى از دين و علم، دنياگريزى و صوفيگرى، جزمانديشى و تعصب جاهلانه، خردستيزى و نمادگرايى به جاى مفهومگرايى علمى و دينى، و دولتى شدن مراكز علمى و دينى و...)، نبود فرهنگ علمى و فنى در جامعه و دسترسى نداشتن همگان به اطلاعات و منابع علمى، ضعف روحيه و اخلاق جستوجوگرى، پرسشگرى و طرح مسئله در فرهنگ عمومى (فقدان فرهنگ تحقيق)، ضعف در گفتمان علمى اعم از بحث، نقد، تبيين نگرشها و يافتههاى علمى، نظرى و فنى جامعه و بىتوجهى به ارزش زمان و اغتنام فرصتها در متن فرهنگ عمومى را به عنوان عناصر توسعهنيافتگى فرهنگى طرح مىكند.42
همچنين ضعف علوم انسانى و اجتماعى از يكسو، ناپيوستگى روند توسعه علوم را در پى داشته، و از سوى ديگر، باعث نارسايى مديريت و قدرت تفكر مسئولان جامعه مىشود. برخى از آثار توسعهنيافتگى درونزاى علمى و فرهنگى را مىتوان اينگونه برشمرد: غلبه مصرفگرايى در علم و فناورى، طبقاتى شدن جامعه به خواص و عوام، فقير و غنى و... و تأثير آن بر حوزه انديشه، شيوه كاسبكارى و سودجويى در آموزش و تحقيق و استفاده ابزارى از علم (مدركگرايى)، نظام ارزشگذارى مبتنى بر ثروت، قدرت و روابط شخصى تا مرتبه علمى و خردورزى در جامعه، و ضعف نهادهاى ارتباطى علمى كه سازوكار جذب و هضم تعريفشده علوم و فنون جديد را محقق نكرده است.43
از موانع ديگر، مىتوان به موارد ذيل اشاره كرد: ضعف روحيه همكارى گروهى و جمعى، سرخوردگى نيروهاى نخبه و نارضايتى و برونگرايى و برخورد منطقى با مسائل، بىتوجهى به هوش و استعداد داوطلبان ورود به حوزه علم، پايين بودن آگاهى اعضاى هيأت علمى از اطلاعات روزآمد در رشته تخصصى خود، ضعف وفاق فكرى بين نخبگان به همه اصول و قواعد عمل جمعى، ضعف تعهد جمعى فعالان حوزه علم در برابر اصول و قواعد حاكم بر فعاليتهاى علمى و اخلاق نظرى، عدم امنيت جانى، مالى، اجتماعى و فكرى، عدم استقلال دانشگاهى به ويژه در حوزه علوم اجتماعى، ديوانسالارى و غلبه فرهنگ ادارى بر فرهنگ علمى، تعدد مراكز تصميمگيرى، حاكميت سياسى و رعايت نشدن ضوابط دانشگاهى در انتخاب مديران، ضعف اعتماد متقابل بين اعضاى علمى و مديران، ضعف مشاركت جمعى بين دانشگاهيان در اداره امور مربوط به خود، محدوديت فضاى آزاد براى گفتوگوى خردمندانه و تبادل و نقد انديشه، ضعف تعاملات علمى، عدم دسترسى به موقع به امكانات و لوازم آموزشى ـ پژوهشى، عدم بهرهبردارى بهينه از امكانات و منابع فكرى و نيروى انسانى متخصص، استفاده نكردن از ظرفيت علمى دانشگاهها و مراكز علمى به صورت صحيح، ضعف تخصصگرايى و نامشخص بودن جايگاه و نقش دانشگاهها و نهادهاى علمى كشور، ضعف پيوند دانشگاه با جامعه، ضعف تعاملات علمى دانشگاهها و نهادهاى علمى كشور با دانشگاهها و نهادهاى علمى خارج از كشور، ضعف نظام اطلاعرسانى، عدم برنامهريزى صحيح توسعه علمى، و مبهم بودن اهداف و سياستهاى بلندمدت.44
كوركى در مقاله خود با مطالعه توصيفى ـ مقطعى به صورت سرشمارى و مراجعه به 260 نفر و بهرهگيرى از پرسشنامه، نشان داد: زيادى مشغله در امور آموزشى (تدريس يا درمان)، دشوارى انجام پروژههاى اصيل پژوهشى و گزارش نتايج به صورت مقاله، طولانى بودن زمان ارائه تا چاپ مقالات در مجلات علمى، و نداشتن تسلط كافى به زبان انگليسى به ترتيب با ميانگينهاى 89/3، 88/3، 84/3 و 83/3 بيشترين تأثير را داشتهاند.45
رسولآبادى در يك مطالعه با جمعآورى اطلاعات از 140 نفر، نشان داد كه 7/58 درصد از جامعه مورد مطالعه با
استراتژى جستوجو آشنا نبوده و 2/42 درصد اصلاً آن را به كار نمىبرند. فقط 44 درصد قادر به بازيابى اطلاعات موردنياز خود به ميزان زياد و خيلى زياد بودند و 6/77 درصد در مجلات خارجى و 28 درصد در مجلات داخلى مقالهاى ندارند. 62 درصد هيچ تأليف و ترجمهاى و 34 درصد اصلاً طرح تحقيقاتى نداشتهاند.46
كريميان در پاياننامه خود موانع فعاليتهاى تحقيقاتى در دانشگاه از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى شيراز را مطالعه كرد. او با انتخاب يك نمونه 227 نفرى به شيوه تصادفى و طراحى پرسشنامه و جمعآورى اطلاعات، دريافت كه مطابق آزمونهاى تحليل واريانس متغير، شاخص لامبداى ويكلز و آزمون گروههاى مستقل در آزمون تعقيبى توكى، موانع مالى بيشترين و موانع سياسى كمترين ميانگين را به خود اختصاص مىدهند، اما نگرش اعضاى هيأت علمى در مورد موانع يادشده بر ميزان تحقيقات تأثيرى نداشت. البته بين ديدگاه اعضاى هيأت علمى به تفكيك جنسيت، مرتبه علمى، رشته تحصيلى، دانشكده و مسئولان اجرايى تفاوت معنادارى وجود داشت و در مورد سابقه خدمت تفاوت معنادارى مشاهده نشد.
عطارزاده در تحقيق خود كارآمدى دانشگاهها و مراكز آموزشى عالى كشور در پاسخ به انتظار برحق توليد علم و نوآورى را در اطلاع بههنگام از واقعيتهاى موجود در عرصه توليدعلم جهانى و آمادگى كافى به منظور همراهى با اين دگرگونىها مىداند و معتقد است: در حوزه نظام آموزش عالى كه هدف توليد علم به عنوان برونداد نهايى از آن انتظار مىرود ساماندهى و هماهنگى بين بخشهاى مختلف ضرورى است. همچنين معتقد است: كمرنگ شدن روحيه خلّاقيت، نوآورى و پژوهش از جمله آفتهايى است كه مقام رفيع نهادهاى مولد دانش از جمله دانشگاهها را تا سرحد ديگر نهادهاى تكراركننده الفباى علم پايين مىآورد.47
بخشى و بهارى در مقالهاى درك مقتضيات و تحولات زمان و نقد و تنقيح دستاوردهاى فرهنگى جوامع بشرى و استفاده از نتايج قابل انطباق با اصول و ارزشهاى اسلامى، فراتر رفتن از عرصه منافع محلى و انفرادى و واكنشهاى منفعلانه، واقعبينى آگاهانه در قبال جنبههاى مختلف اقتصادى، بخصوص فرهنگ جهانىشدن، درك كاستىها و ناكارآمدىها و شناخت ظرفيتهاى فرهنگى جامعه، شناخت سازگارى و كارآمدى فرهنگ بومى و تعامل مؤثر آن با ساير فرهنگها را از عوامل موفقيت دانشگاهها مىدانند.48
حاجيلرى در مقاله خود نشان داد كه شكلگيرى تجربيات منفى در فعاليتهاى گروهى، زمينه مشاركت افراد در كارهاى جمعى را در آينده با چالش مواجه مىسازد و در فرايند جامعهپذيرى، سن اهميتى مضاعف دارد. در سنين پايين، آموختن آسانتر شكل مىگيرد و فرهنگسازى متون آموزشى و همچنين يافتن راهكارهاى مؤثر براى گسترش كار جمعى با توجه به ساختار فرهنگى مردم ايران، مىتواند زمينههاى لازم را براى تقويت گرايش افراد به كار جمعى و گروهى فراهم سازد و فرهنگسازى بسيارى از موانع و مشكلات پيشروى توسعه فرهنگ كار گروهى را بايد در حوزه فرهنگ عمومى جستوجو كرد. توسعه ارتباطات و تعاملات بين فرهنگى در جامعه امروز و تمايز ساختارى پيشآمده و تخصصىشدن حوزهها، كنش اجتماعى را از حركت به سوى حركتهاى جمعى ناگزير كرده است. فرهنگسازى مشاركت گروهى در اجراى طرحهاى پژوهشى و علمى، به عنوان يكى از پيششرطهاى توسعه علمى در دنياى امروز است.49
فضلالهى در مقاله خود به صورت توصيفى و با سنجش ديدگاه 226 نفر نمونه آمارى به صورت تصادفى طبقهاى و پرسشنامه محققساخته نشان داد: مهمترين موانع بازدارنده توليد علم به ترتيب موانع انگيزشى، اقتصادى، ادارى و بروكراتيك، خدمات علمى و پژوهشى و فردى مربوط به توانمندىهاى فنى و تخصصى هستند. همچنين تأكيد به آموزشمحورى به جاى پژوهشمحورى، عدم توجه به ايجاد انگيزه استادان براى مشاركت فعال در همايشهاى علمى پژوهشى، نامناسب بودن فرايند تشويق اعضاى هيأت علمى به انجام تحقيقات، و محدوديت مراكز انتشار مقالات علمى از مهمترين موانع توليد علم محسوب مىشوند.50
نوروززاده و همكاران در مقالهاى نشان دادند كه اولاً، توليد علم، نظريهسازى است؛ نظريهاى كه به خلق مىانجامد. چاپ مقالات علمى در حوزههاى علمى به ويژه علوم نظرى و تجربى در مجلات معتبر بينالمللى، نوآورى، ارائه نظريه علمى و خلق آثار بديع علمى و هنرى، فرايند خاصى است كه نظام آموزشى و پژوهشى مجامع حوزوى و دانشگاهى را به گونهاى عالمانه تغيير مىدهد؛ يعنى تبديل ويژگى مصرفكنندگى اين مراكز، به توليد علم و نظريهپردازى. ثانيا، بررسى توليد علمى طى سالهاى 1999 تا 2003 در نشريات ISIنشان مىدهد در اين سالها ايران با 4986 ركورد علمى ثبتشده در اين پايگاهها حضور داشته است. در سال 2008 تعداد اسناد علمى نمايه شده ايران در علوم پايه 13424 (93 درصد مقدار جهانى)، در علوم اجتماعى 487 (24 درصد مقدار جهانى) و در علوم انسانى و هنر 36 (3 درصد مقدار جهانى) مىباشد و در بين گروههاى تحصيلى علوم پايه با 85/49، علوم پزشكى با 35/22، فنى با 19/43، كشاورزى و دامپزشكى با 7/5 و علوم انسانى با 2/7 درصد توليد علمى ايران را به خود اختصاص دادهاند.51 اين وضعيت نشانگر توانايى ايران در زمينه رشد توليدات علمى است، اما لزوم توجه به علوم انسانى همچنان احساس مىشود. ثالثا، بحرانآفرينىهاى سياسى و فرهنگى، گسستگى و شكاف جدى بين علم و فناورى، عدم توانايى جذب افراد برجسته و حفظ نيروهاى موجود، تشابه سازوكارهاى دانشگاهى به دستگاههاى كارمندى، عدم وجود نشاط و سرزندگى در دانشگاهها و عدم وجود ديدگاه صحيح در مورد تحقيقات، از جمله موانع توليد علم در ايران محسوب مىشوند. رابعا، تشويق توليدات علمى و توليدكنندگان علم و انديشه، بسترسازى مناسب براى فعاليتهاى علمى، تقويت نظريهپردازى و كيفيت بخشى به فعاليتهاى پژوهشى، اعتباربخشى به مراكز علمى، نوانديشى مديران، ايجاد مديريت پژوهشى مناسب، حمايتهاى مالى از توليدات علمى مىتواند در توليد علم، و توسعه پژوهشگرى نقش داشته باشد.
روش
پژوهش حاضر از نظر هدف، يك مطالعه كاربردى، و به لحاظ شيوه جمعآورى اطلاعات، توصيفى، پيمايشى و همبستگى است. جامعه آمارى شامل اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم در نيمسال دوم سال تحصيلى 88ـ89 (شاغل در دانشكدههاى علوم انسانى، علوم پايه، پزشكى و فنى مهندسى) بودند و نمونه آمارى شامل 60 نفر از آنان بود كه به صورت تصادفى طبقهاى و تصادفى ساده انتخاب شدند.
ابزار جمعآورى اطلاعات، پرسشنامه محققساخته حاوى تعداد 30 مؤلفه بود كه پس از منبعشناسى و مطالعه مقالههاى تدوينشده موجود (25 مقاله)، با همكارى متخصصان و صاحبنظران، جمعبندى، ويرايش و اعتباريابى صورى گرديد. اين پرسشنامه كه به صورت موضوعى تنظيم شده بود، از آزمودنىها مىخواست پس از مطالعه، به ترتيب اهميت و اولويت از يك تا 5 نمرهگذارى نمايند. براى جمعآورى اطلاعات، پرسشنامهها با حضور محقق توزيع، و همزمان گردآورى شدند. پس از بررسى و كنار گذاشتن اطلاعات ناقص و غيرقابل استفاده، در مجموع تعداد 41 مورد از آنها در تجزيه و تحليل مورد استفاده قرار گرفت. براى تجزيه و تحليل اطلاعات از آمار توصيفى، براى تعيين ميانگين، درصد، ضريب همبستگى رتبهاى اسپيرمن براون و آمار استنباطى در حد آزمون Tكندال و آزمون Zفيشر براى مقايسه همبستگى گروهها و تعيين معنىدار بودن آن استفاده شده است. جداول زير وضعيت دادههاى جمعآورى شده را نشان مىدهد.
جدول شماره 1- ويژگيهاي جمعيتي نمونه مورد مطالعه
رديف |
متغيير |
گروهها |
فراواني |
درصد |
1 |
رشته تحصيلي |
علوم انساني |
26 |
41/63 |
علوم پايه |
6 |
63/14 |
||
پزشکي |
2 |
87/4 |
||
فني ومهندسي |
4 |
75/9 |
||
2 |
تحصيلات دانشگاهي |
دکتري |
9 |
22 |
دانشجوي دکتري |
8 |
20 |
||
کارشناسي ارشد |
20 |
49 |
||
3 |
رتبه علمي |
مربي |
22 |
54 |
استاديار |
5 |
12 |
||
دانشيار |
2 |
5 |
||
استاد |
1 |
2 |
||
4 |
سابقه هيات علمي |
5- 0 سال |
7 |
17 |
10- 5 سال |
7 |
17 |
||
15-10 سال |
14 |
34 |
||
20-15 سال |
3 |
7 |
||
20 سال و بالاتر |
1 |
2 |
||
5 |
آثار علمي منتشر شده |
ISI |
7 |
2 |
علمي-پژوهشي |
51 |
14 |
||
علمي-ترويجي |
96 |
27 |
||
تأليف کتاب |
61 |
17 |
||
ترجمه کتاب |
12 |
3 |
||
طرح پژوهش |
70 |
19 |
||
راهنمايي رساله دکتري |
3 |
1 |
||
راهنمايي پايانامه کار شناسي ارشد |
56 |
16 |
||
6 |
جمع |
|
356 |
800 |
مطابق دادههاى جدول، از نظر رشته تحصيلى، بيشترين تعداد (26 نفر) علوم انسانى و كمترين تعداد (2 نفر) علوم پزشكى بودند. در خصوص سطح تحصيلات دانشگاهى، اكثريت (49 درصد) كارشناسى ارشد بودند و به لحاظ رتبه علمى، اكثريت (54 درصد) مربى بودند و فقط يك نفر (2 درصد) استاد بود. در مورد سابقه عضويت در هيأت علمى، بيشترين تعداد (14 نفر) بين 15ـ10 سال و متوسط سابقه هيأت علمى آنان 10 سال بوده است. اطلاعات گوياى اين است كه آثار علمى منتشرشده توسط آزمودنىها 356 مورد بود كه بيشترين تعداد (96 مورد) مقاله علمى ـ ترويجى و پس از آن، به ترتيب: تأليف كتاب (61 مورد)، مقاله علمى ـ پژوهشى (51 مورد) و ISI(7 مورد) قرار دارند و 70 مورد طرح پژوهشى با مراكز علمى، در كنار 3 مورد راهنمايى رساله دكترى و 56 مورد راهنمايى پاياننامه كارشناسى ارشد، عملكرد طول متوسط دوره عضويت در هيأت علمى (10 سال) مىباشد. همچنين ميانگين توليدات در ده سال به ازاى هر نفر عضو هيأت علمى 175/0 مقاله ISI، 275/1 مورد مقاله علمى ـ پژوهشى، 4/2 مورد مقاله علمى ـ ترويجى، 5/1 مورد تأليف كتاب، 3/0 مورد ترجمه كتاب، 75/1 مورد طرح تحقيقاتى و 4/1 مورد راهنمايى پاياننامه كارشناسى ارشد بوده است. بنابراين، بيشترين توليدات مربوط به مقالات علمى ـ ترويجى بوده است كه اغلب براى به دست آوردن امتياز ارتقاى پايه علمى سالانه انجام مىشود و برابرى نسبى تعداد مقالات ISIاساتيد با مرتبه استاديارى، دانشيارى و استادى بيانگر همين مسئله در تبديل وضعيت علمى است. البته بالا بودن نسبت مربيان به استاديار، دانشيار و استاد، به دليل عدم تمايل در اجراى دستورالعمل ارتقا و تبديل وضعيت مربيان به استاديارى در دانشگاه آزاد اسلامى و فقدان حمايتهاى مادى و معنوى براى ايجاد تسهيلات مناسب به منظور ادامه تحصيلات تكميلى مربيان بخصوص ادامه تحصيل بدون آزمون (كنكور) آنان در دانشگاههاى دولتى و آزاد اسلامى است كه متأسفانه با رويكردهاى محدود و نگرش بسته بعضى از مديران دانشگاه آزاد، امكان استفاده از تسهيلات ادامه تحصيل بدون كنكور دولتى را نيز از دست مىدهند.
دادههاى جدول شماره (2)، رتبهبندى مؤلفههاى تعيينشده را به تفكيك سه گروه كل اساتيد، اساتيد علوم انسانى و علوم پايه و پزشكى نشان مىدهد. بررسى توصيفى اطلاعات گوياى اين است كه از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى (كل دانشگاه)، بيشترين ميانگين (41/4) مربوط به تدوين استراتژى و نقشه كلان علمى است كه در كل با كسب نمره 181، در جايگاه نخست قرار گرفته است. پس از آن، رسيدگى به وضعيت معيشتى انديشمندان با ميانگين 35/4 در رتبه 2 و اعمال سياستهاى واقعبينانه و مشخص براى فعاليتهاى علمى ـ پژوهشى با ميانگين 32/4 در رتبه سوم قرار گرفتند. همچنين از ديدگاه اساتيد علوم انسانى دانشگاه آزاد اسلامى، تدوين استراتژى و نقشه كلان علمى، اعمال سياستهاى واقعبينانه و مشخص براى فعاليتهاى علمى و رسيدگى به وضعيت معيشتى اساتيد و انديشمندان در رتبههاى اول تا سوم قرار گرفتند. از نظر اساتيد علوم پايه و پزشكى نيز به ترتيب سپردن مديريت مراكز علمى به افراد فرهنگى و داراى مشى علمى، رهيدن از قوانين بازدارنده ادارى براى استخدام اساتيد توانمند و ارتقاى فرصتهاى مطالعاتى و ترسيم هدفهاى روشن و مبتنى بر تعامل علم و جامعه به همراه اعمال مديريت علمى براى اداره كردن مراكز دانشگاهى و آكاداميك از مؤثرترين و اولويتدارترين رهيافتها براى توسعه توليدات علمى در مراكز يادشده در رتبههاى اول تا سوم قرار گرفتند.
جدول شماره 2 - رتبه بندي مؤلفه ها به تفکيک اساتيد رشته هاي
مؤلفهها |
کل دانشگاه |
علوم انساني |
علوم پايه و پزشکي |
||||||
نمره |
ميانگين |
رتبه |
نمره |
ميانگين |
رتبه |
نمره |
ميانگين |
رتبه |
|
تدوين استراتژي و نقشه کلان علمي |
181 |
41/4 |
1 |
125 |
46/4 |
1 |
56 |
47/4 |
6 |
اعمال سياستهاي واقعبينانه و مشخص براي فعاليتهاي علمي- پژوهشي |
173 |
32/4 |
3 |
119 |
25/4 |
2 |
54 |
5/4 |
5 |
ترسيم اهداف واضح و مبتني بر تعامل علم و جامعه |
173 |
22/4 |
4 |
114 |
07/4 |
5/5 |
59 |
54/4 |
5/3 |
تنظيم پروتکل (آداب و قواعد فعاليتهاي علمي) براي دانشمندان |
150 |
75/3 |
22 |
102 |
64/3 |
24 |
48 |
4 |
5/18 |
بهرهگيري بهينه از منابع و امکانات وتسهيلات |
159 |
08/4 |
9 |
106 |
92/3 |
13 |
53 |
42/4 |
8 |
استقرار حاکميت قانون به جاي سليقهها بر مراکز علمي- پژوهشي |
165 |
12/4 |
8 |
114 |
07/4 |
5/5 |
51 |
25/4 |
12 |
رهيدن از قوانين بازدارنده اداري براي استخدام و ارتقاي فرصتهاي مطالعاتي |
161 |
13/4 |
7 |
106 |
92/3 |
13 |
55 |
58/4 |
2 |
سپردن مديريت مراکز علمي به افراد فرهيخته و داراي مشي علمي |
171 |
17/4 |
6 |
110 |
93/3 |
10 |
61 |
69/4 |
1 |
تعديل مديريت مبتني بر روحيه نظامي و اطلاعاتي در مراکز علمي |
134 |
62/3 |
25 |
92 |
54/3 |
25 |
42 |
82/3 |
22 |
پرهيز از مديريت سياسي و جناحي بر مراکز علمي |
163 |
07/4 |
10 |
106 |
92/3 |
13 |
57 |
38/4 |
9 |
مشارکت اعضاي هيأت علمي در انتخاب رؤساي گروهها، دانشکدهها و دانشگاهها |
153 |
73/3 |
23 |
103 |
68/3 |
23 |
50 |
85/3 |
21 |
اعمال مديريت علمي براي اداره مراکز علمي- پژوهشي |
161 |
02/4 |
13 |
102 |
78/3 |
21 |
59 |
54/4 |
5/3 |
دقت در شناسايي و جذب نيروهاي متخصص و متعهد |
159 |
97/3 |
15 |
110 |
93/3 |
10 |
49 |
08/4 |
5/16 |
ايجاد يک جامعه علمي به معني واقعي کلمه از طريق نظام ارزشي و نهادينه شدن علم |
163 |
18/4 |
5 |
112 |
15/4 |
4 |
51 |
25/4 |
12 |
کنترل وکاهش مهاجرت نخبگان |
158 |
85/3 |
18 |
108 |
86/3 |
5/19 |
55 |
23/4 |
5/14 |
ارتقاء فرهنگ عالم نوازي واحترام به تحصيل کردگان و متخصصان |
132 |
38/3 |
29 |
95 |
39/3 |
28 |
37 |
36/3 |
28 |
مقابله با برخورد مستبدانه برخي مسئولين آموزش عالي |
138 |
54/3 |
26 |
97 |
46/3 |
27 |
41 |
73/3 |
23 |
رسيدگي به وضعيت معيشتي انديشمندان |
174 |
35/4 |
2 |
116 |
30/4 |
3 |
58 |
46/4 |
7 |
تلاش در تبديل توليد فکر ونظريه به يک ارزش عمومي در مراکز علمي |
152 |
8/3 |
20 |
109 |
89/3 |
5/16 |
43 |
58/3 |
26 |
حمايت عملي از نظريه پردازي و اجتهاد علمي |
164 |
4 |
14 |
109 |
89/3 |
5/16 |
55 |
23/4 |
5/14 |
تقويت روحيه تحقيق محوري در نظام آموزش عالي |
166 |
05/4 |
12 |
110 |
93/3 |
10 |
56 |
31/4 |
10 |
ترويج روحيه علمي و خصلتهاي دانشمندان در مراکز علمي |
156 |
9/3 |
17 |
109 |
89/3 |
5/16 |
47 |
92/3 |
20 |
تسهيل دسترسي به نشريات، رايانه، کتب و... براي اساتيد |
135 |
46/3 |
28 |
91 |
37/3 |
29 |
44 |
67/3 |
24 |
کاهش محدوديت همکاريهاي علمي بين المللي |
157 |
83/3 |
19 |
105 |
75/3 |
22 |
52 |
4 |
5/18 |
ارائه تسهيلات براي ارتباط با مراکز علمي خارج از کشور |
158 |
95/3 |
16 |
109 |
89/3 |
5/16 |
49 |
08/4 |
5/16 |
آموزش مهارتهاي روش شناسي علمي (متدلوژي) در حد تسلط |
149 |
72/3 |
24 |
111 |
96/3 |
8 |
38 |
17/3 |
29 |
آموزش مهارتهاي عملي تحقيق |
129 |
31/3 |
30 |
94 |
48/3 |
26 |
35 |
92/2 |
30 |
توسعه آموزش براي آشنايي با زبان و ادبيات انگليسي |
164 |
1/4 |
11 |
113 |
03/4 |
7 |
51 |
25/4 |
12 |
تقويت استقلال و آزادگي علمي دانشگاهها و مراکز علمي |
148 |
79/3 |
21 |
108 |
86/3 |
5/19 |
40 |
64/3 |
25 |
نظامند شدن همايشهاي علمي تحقيقاتي |
139 |
47/3 |
27 |
98 |
5/3 |
30 |
41 |
42/3 |
27 |
دادههاى فوق ميزان همبستگى رتبهبندى اساتيد رشتههاى علوم انسانى و رشتههاى علوم پايه و پزشكى را براساس آزمون همبستگى اسپيرمن براون برابر 666/0= rsنشان مىدهد كه با توجه به ميزان همبستگى بحرانى جدول مذكور در سطح اطمينان 99/0 (448/0) معنىدار مىباشد. از طرف ديگر براساس آزمون Tكندال، چون T
محاسبه شده (722/4) از Tجدول در سطح اطمينان 99/0 و 01/0 = aو 28=df (467/2) بزرگتر است، با اطمينان 99 درصد مىتوان نتيجه گرفت كه همبستگى بين رتبهبندى دو گروه اساتيد علوم انسانى، علوم پايه و پزشكى براى مؤلفههاى تعيينشده معنىدار مىباشد. به عبارت ديگر، رتبهبندى اساتيد دو گروه در مورد رهيافتهاى فرهنگى و مديريتى از پيوستگى و قرابت نزديكى برخوردار است، به نحوى كه تفاوت محسوسى در رتبهبندى وجود ندارد.
جدول شماره3- همبستگي رتبه بندي اساتيد علوم انساني ورتبه بندي اساتيدعلوم پايه وپزشکي.
همبستگي رتبه اي اسپيرمن براون |
همبستگي بحراني (بr) |
T |
df |
|
666/0 |
488/0 |
722/4 |
28 |
467/2 |
تجزيه و تحليل اطلاعات نشان مىدهد ميزان همبستگى رتبهبندى اساتيد رشتههاى علوم انسانى و كل اساتيد گروه نمونه، مطابق آزمون همبستگى رتبهاى اسپيرمن براون معادل 884/0 است كه در مقايسه با همبستگى بحرانى جدول مربوطه (448/0) معنىدار مىباشد. از طرف ديگر، براساس آزمون Tكندال، چون Tمحاسبهشده (995/9) از Tجدول در سطح اطمينان 99/0 و 1/0 = aو 28= df(467/2) بزرگتر است، با اطمينان 99 درصد مىتوان نتيجه گرفت كه همبستگى بين رتبهبندى دو گروه معنىدار بوده و بين رتبهبندى دو گروه اختلاف چندانى ديده نمىشود و ديدگاه اساتيد علىرغم داشتن رشتههاى متفاوت، به هم بسيار نزديك است.
جدول شماره 4- مقايسه همبستگي رتبه بندي اساتيد رشته هاي علوم انساني و کل اساتيد
همبستگي رتبه اي اسپيرمن براون |
همبستگي بحراني (بr) |
T |
df |
|
884/0 |
448/0 |
995/9 |
28 |
467/2 |
تجزيه و تحليل ميزان همبستگى بين رتبهبندى اساتيد رشتههاى علوم انسانى با كل اساتيد و رتبهبندى اساتيد علوم انسانى با علوم پايه و پزشكى دانشگاه آزاد اسلامى براساس آزمون Zفيشر، نشان مىدهد كه چون Zمحاسبهشده (224/2) از Zجدول در سطح اطمينان 95/0 و 05/0 = a(645/1) بزرگتر است، پس با اطمينان 95 درصد مىتوان نتيجه گرفت كه بين رتبهبندى گروههاى مذكور رابطه معنىدارى وجود دارد. استادان رشتههاى مختلف روى رهيافتهاى فرهنگى و مديريتى توسعه و توليد علم در دانشگاهها توافق نظر دارند و اولويتگذارى آنها به هم تنيده است.
يافتهها
بر اساس ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى، از بين 30 رهيافت مورد بررسى، به ترتيب موارد زير در فرايند توسعه و بهبود توليدات علمى دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى در اولويت و جايگاه بالاترى قرار گرفتهاند و به كارگيرى آنها مىتواند در تحقق اهداف علمى جامعه مؤثر باشد.
1. تعيين و تدوين استراتژىهاى كلان علمى و پژوهشى و ترسيم نقشه جامع آن، نه تنها موجب مداومت، جهتدارى و دروننگرى فعاليتهاى علمى مىشود، بلكه عقلانيت، حسابگرى و منطقى بودن آنها را در راستاى ارشاد و هدايت فعاليتهاى جمعى براى تحقق مطلوب هدفها به دنبال خواهد داشت كه يقينا علاوه بر تسريع، تسهيل و تعميق پژوهشها، از صرف وقت و انرژى براى كارهاى مقطعى، تكرارى، موازى و... جلوگيرى خواهد كرد.
2. رسيدگى به وضعيت معيشتى اساتيد، دانشمندان و محققان زمينهساز توسعه مسئوليتها، پرورش نيازهاى بلندمدت، و بلوغ آنان و در نتيجه، موجب اعتماد به نفس، افق ديد، فعاليت، عميق شدن علايق، استقلال شخصيت و داشتن راهحل براى مسائل و در نهايت، مشتاق شدن براى يادگيرى و توليد علم مستمر خواهد شد.
3. به كارگيرى سياستهاى واقعبينانه و مشخص براى فعاليتهاى علمى و پژوهشى و ترسيم هدفهاى روشن و مبتنى بر نيازهاى علمى اجتماع، نه تنها موجب تعامل بهتر جامعه علمى و اجتماع مىشود، بلكه زمينههاى كاربردى شدن توليدات و همراه شدن آن با رفع معضلات و دشوارىهاى جامعه و در نهايت، رفع نيازهاى هر دو بين عالمان و جامعه را به دنبال خواهد داشت.
4. برنامهريزى براى تحقق يك جامعه علمى به معناى واقعى كلمه از طريق ترويج ارزشهاى اسلامى و تبديل آن به يك باور عمومى براى نهادينه كردن علم و توليد دانش، قدم بسيار اساسى و قطعا دشوار براى توسعه همهجانبه و جامع در فرايند توسعه دانشهاى بنيادين، ارزشهاى اجتماعى و حتى نمادهاى آن خواهد بود.
5. در نظر گرفتن معيارهاى علمى و دقيق براى انتخاب و سپردن مديريت مراكز علمى به افراد ذىصلاح علمى و برخوردار از افق ديد، جامعنگر، ايدهپرداز، ايده فروش، و اجرا كردن ايدهها و هوش هيجانى بالا كه بتواند بهترين شرايط كار (اعتماد، لذت و افتخار) را در محيطهاى علمى ايجاد نمايد و از طريق اعتماد به نخبگان علمى و اخذ وفادارى و جلب حمايت آنان، بتواند با سرعت، جسارت، سلامتى، انرژى و نفوذ براى تسريع روند توليدات علمى، توسعهدهنده توليدكنندگان علم (كاركنان و دانشمندان) باشد.
6. توسعه توليدات علمى مستلزم رهيدن از قوانين كهنه و افزايش رضايت شغلى از طريق كنار زدن قوانين بازدارنده ادارى براى شناسايى، جذب و استخدام نخبگان علمى و دادن فرصتهاى مطالعاتى براى دانشافزايى و به روزرسانى مهارتهاى فنى و تخصصى كادر علمى است كه بايد موردنظر قرار گيرد.
7. از رهيافتهاى مهم ديگر، استقرار مديريت و حاكميت قانون بر مراكز علمى و حذف و تعديل برخوردهاى سليقهاى است كه با روح فعاليتهاى علمى به عنوان يك فعاليت افزايشى، بلندمدت، منطقى، منظم، تجربى، مبتنى بر واقعيات، صبر و جرئتطلبى، امساكپذيرى و... سازگارى ندارد و يقينا دانشپژوهى با جهلورزى هرگز تناسبى نخواهد داشت.
8. استفاده بهينه از منابع، امكانات و تسهيلات، تأكيدى است دوباره بر ضرورت افزايش بهرهورى در مراكز علمى براى بيشترين بهرهبردارى از حداقل امكانات و منابع موجود به منظور توليد علم. اين امر تداعىگر عدم جذب اعتبار مصوب جارى در پروسههاى تحقيقاتى است كه شايد از عوامل مهم آن، به كار نگرفتن رهيافتهاى اشارهشده باشد.
9. ترسيم معيارهاى مديريتى و به كارگيرى مديريت علمى و پرهيز از مديريت سياسى و جناحى بر مراكز علمى، علاوه بر ايجاد فضايى امن و باز براى اظهارنظر و تبادل انديشهها و شكلگيرى آزادگى علمى، موجب ثبات در فرايندها، جهتگيرىها، مداومت، هدفمندى و پويايى آن خواهد بود.
10. توسعه آموزشهاى مربوط به آشنا كردن اساتيد با زبان و ادبيات انگليسى و زبانهاى بينالمللى براى ارتقاى مهارت در ايجاد ارتباط، مطالعه و تنظيم مقالات علمى، دسترسى به تازههاى علمى در گستره جهانى، بحث و مناظره علمى، نظريهپردازى و... يقينا علاوه بر معرفى توانمندىها در چرخه توليد علم مىتواند اثربخش باشد.
11. محوريت دادن به پژوهش در نظام آموزش عالى به جاى آموزش و تقويت روحيه تحقيق و ذهن كنجكاو و مديريت علمى و حمايت عملى از نظريهپردازى و اجتهاد علمى و دقت در شناسايى، جذب و استخدام نيروهاى متخص و متعهد و ارائه تسهيلات براى ارتباط با مراكز علمى و همكارىهاى بينالمللى، ترويج خصلتهاى دانشمندان در مراكز علمى و پژوهشى و برنامهريزى براى كاهش مهاجرت نخبگان از رهيافتهاى مفيد براى تسريع روند توليدات علمى است.
12. كاهش محدوديتهاى ارتباطى محققان داخل با مراكز مطالعاتى خارج، و زمينهسازى براى تبديل توليد علم به يك ارزش عمومى در جامعه علمى، تقويت استقلال و آزادگى علمى دانشگاهها، تنظيم پروتكل و آداب فعاليتهاى علمى، مشاركت دادن اعضاى هيأت علمى در انتخاب مديران گروهها، رؤساى دانشكدهها و حتى دانشگاهها، آموزش مهارتهاى روششناسى تحقيق، تعديل برخوردهاى نظامى و اطلاعاتى در محيطهاى علمى، مقابله با برخوردهاى تند برخى مسئولان آموزش عالى، نظامندشدن برگزارى همايشهاى علمى، تسهيل دسترسى به منابع مطالعاتى، و فرهنگسازى براى احترام به محققان و دانشمندان در جامعه، و آموزش مهارتهاى عملى تحقيق، به ترتيب از رهيافتهاى مؤثر شناخته شدند.
13. تجزيه و تحليل اطلاعات همبستگى بين رتبهبندى مؤلفههاى مورد مطالعه در بين كل اساتيد گروه نمونه مورد مطالعه، اساتيد علوم انسانى، علوم پايه و پزشكى را معنىدار نشان مىدهد كه بر اساس آزمونهاى همبستگى اسپيرمن براون، Tكندال، Zفيشر در سطح اطمينان 99/0 و 01/0 = a تأييد گرديد كه مبيّن توافق ديدگاه آنان در اين مقوله است.
بحث و نتيجهگيرى
امروزه دانشگاهها در بازار انديشه و استفاده از مديريت دانش در جهت تحقق اهداف جايگاه روشنى دارند. توسعه آموزشها در يك ساختار مناسب، هرچند مىتواند مؤثر باشد، اما اگر دانش كسبشده مديريت نشود و توسعه علم در راستاى نيازهاى جامعه نباشد، نمىتواند مشكلات را حل نمايد. براين اساس، براى پيشرفت سريع علمى و براى دستيابى به قدرت اول علمى در منطقه (مطابق چشمانداز بيستساله) همافزايى در تحقيقات و فعاليتهاى دانشگاهى و كم كردن شكاف علمى با كشورهاى پيشرفته تنها با مديريت علمى ميسر مىشود. در چنين حالتى، مىتوان از منابع موجود بهينه و مستمر در جهت دستيابى اهداف استفاده كرد، از دوبارهكارى و موازىكارى جلوگيرى، و دانش كاربردى توليد كرد. ولى بايد متوجه بود كه مهمترين و اثربخشترين عامل مديريتى، فرهنگ و جنبههاى انسانى آن است و شايد بزرگترين چالش فراروى مديريت علمى نيز فرهنگ است. فرهنگ قادر است رسالت، آرمان، اهداف بلندمدت و اهداف كوتاهمدت را نمايان سازد. ارتقاى فرهنگ و فرهنگ سازمانى براى داشتن نگرش مثبت در جهت انجام فعاليتهاى علمى، حاكميت قانون به جاى سليقههاى شخصى، وظيفهشناسى و شكلگيرى مديريت رابطهمحور، همكارى و فعاليتهاى تيمى، تكوين نظام ارزشى و نهادينه شدن علم، كنترل و كاهش مهاجرت نخبگان، ارتقاى منزلت اجتماعى علما و انديشمندان، حفظ احترام و عزت علمى آنان، ترويج روحيه علمى و... ضرورتى واقعى است.
بر اساس نتايج به دست آمده از اين مطالعه، مىتوان چنين نتيجه گرفت كه عوامل فرهنگى و مديريتى در توسعه توليدات علمى دانشگاهها مىتوانند نقش بسيار اساسى داشته باشند و رهيافتهاى مختلفى نيز در اين زمينه قابل استفاده است كه جنبههاى انسانى و فرهنگى آنها مهمتر از جنبههاى اقتصادى و مديريتى است. از جنبههاى فرهنگى، مىتوان به موارد ذيل اشاره كرد: تدوين استراتژىها و نقشه علمى (مؤثرترين عامل موردنظر اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى)، اعمال سياستهاى واقعبينانه و مشخص، داشتن اهداف روشن و مبتنى بر تعامل علم و اجتماع، شكلگيرى جامعه علمى، و افزايش فرصتهاى مطالعاتى براى روزآمد شدن توان تخصصى اساتيد. از جنبههاى مديريتى نيز مىتوان به مواردى نظير: رسيدگى به وضعيت معيشتى دانشمندان، استفاده از چهرههاى علمى و فرهنگى در مديريت، پرهيز از مديريت جناحى، حمايت عملى از نظريهپردازى و اجتهاد علمى، تسهيل ارتباطات علمى بينالمللى و حفظ و ارتقاى استقلال و آزادگى علمى و ثبات شغلى دانشگاهها اشاره كرد. بنابراين، بزرگترين چالش فراروى توسعه توليدات علمى دانشگاهها، فرهنگ است؛ امرى كه روى آن اساتيد رشتههاى مختلف دانشگاهى توافق داشتهاند. ايجاد فرهنگ مطلوب و مديريت مناسب، سرعت، كيفيت و مطلوبيت توليدات علمى دانشگاهها را ارتقا خواهد داد.
-
منابع
- ـ آشورى، داريوش، تعريفها و مفهوم فرهنگ، تهران، آگاه، 1381.
- ـ ابراهيمى، مهدى، زمينهها و عناصر اساسى توليد علم، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، قم، حوزه علميه، 1384.
- ـ احمدى علىآبادى، كاوه، تبينى از برنامهريزى توسعه فرهنگى در ايران، همايش ملى توسعه و تحول از فرهنگ و هنر، تهران، سوره مهر، 1388.
- ـ الوانى، سيدمهدى و سيد محمدحسين هاشميان، ارائه مدل بومى سياستگذارى متوازن بخش فرهنگ، تهران، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، تهران، سوره مهر، 1388.
- ـ بابايى، محمدباقر، مبانى استراتژى فرهنگى از ديدگاه امام على عليهالسلام، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1381.
- ـ بخشى، احمد و بهنام بهارى، «ديدگاههاى مختلف درباره جهانىشدن فرهنگى و چالشهاى فرهنگ دانشجويى» دانشگاه اسلامى، سال دوازدهم، ش 40، زمستان 1387، ص 83ـ100.
- ـ براتپور، رؤيا، بررسى عوامل تأثيرگذار بر فعاليتهاى علمى ـ پژوهشى اعضاى هيأت علمى گروههاى كتابدارى دانشگاههاى دولتى ايران از ديدگاه آنان، پاياننامه كارشناسى ارشد كتابدارى، دانشكده مديريت و اطلاعرسانى پزشكى، دانشگاه علوم پزشكى ايران، 1381.
- ـ پهلوان، چنگيز، فرهنگشناسى، تهران، قطره، 1378.
- ـ حاجيلرى، عبدالرضا، «بررسى موانع فرهنگى عدم توسعه كار جمعى و گروهى در تشكلها و مجموعههاى دانشجويى»، دانشگاه اسلامى، سال دوازدهم، ش 4، زمستان 1387، ص 101ـ120.
- ـ دژاكام، رضا، «نقش دانشجويان در تحولات سياسى و اجتماعى از ديدگاه امام خمينى»، دانشگاه اسلامى، سال ششم، ش 15، زمستان 1381، ص 49ـ70.
- ـ رسولآبادى، مسعود، «بررسى ميزان آشنايى اعضايى هيأت علمى و ساير مدرسين دانشگاه علوم پزشكى كردستان با شيوههاى جستوجوى اطلاعات در اينترنت و رابطه آن بر فعاليتهاى علمى و پژوهشى آنان»، نما، دوره هفتم، ش 2، تير 1386، ص 26ـ34.
- ـ سلطانى، ايرج، مهارتها و شايستگىهاى موردنياز مديران فرهنگى براى توسعه و تحول، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، تهران، سوره مهر، 1387.
- ـ شريعتمدارى، على، جامعه و تعليم و تربيت، تهران، آگاه، 1370.
- ـ صادقى، عباس، بررسى مشكلات تحقيق در رشتههاى علوم انسانى از ديدگاه اساتيد علوم انسانى دانشگاه اصفهان، پاياننامه كارشناسى ارشد، رشته علوم تربيتى، دانشكده علوم تربيتى و روانشناسى دانشگاه اصفهان، 1370.
- ـ عبدى، عباس و محسن گودرزى، تحولات فرهنگى در ايران، تهران، سروش، 1378.
- ـ عطارزاده، مجتبى، «دانشگاه و نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، سال دوازهم، ش 4، زمستان 1387، ص 23ـ42.
- ـ عطارزاده، «مجتبى، ناكارآمدى دانشگاه در روند پيشرفت علمى و فرهنگى كشور»، دانشگاه اسلامى، سال نهم، ش 25و26، بهار و تابستان 1384، ص 47ـ80.
- ـ غليون، برهان، «مدرنگرايى فرهنگى و بحران هويت»، ترجمه مهدى خلجى، نقدونظر، ش 15، تابستان و پاييز 1377، ص 371ـ397.
- ـ فرمهينى فراهانى، محسن، بررسى راهبردها و راهكارهاى تحقق اهداف فرهنگى در سند چشمانداز بيست ساله جمهورى اسلامى، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، تهران، سوره مهر، 1388.
- ـ فضلالهى، سيفاله، «شناسايى و طبقهبندى موانع توليد علم از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاهها»، معرفت، ش 141، شهريور 1388، ص 127ـ142.
- ـ كريميان، زهرا، بررسى موانع فعاليتهاى تحقيقاتى در دانشگاه از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى شيراز، پاياننامه كارشناسى ارشد، رشته علوم تربيتى، تهران، دانشكده علوم تربيتى و روانشناسى دانشگاه شهيد بهشتى، 1387.
- ـ كوركى، مسعود، «بررسى عوامل مؤثر بر عدم گرايش به نگارش مقالات علمى از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى همدان»، مجله علمى دانشگاه علوم پزشكى و خدمات بهداشتى ـ درمانى همدان، ش 46، زمستان 1386، ص 59ـ63.
- ـ گلمحمدى، احمد، جهانىشدن، فرهنگ و هويت، تهران، نى، 1381.
- ـ مايور، فدريكووفورى، آگوستو، علم و قدرت، ترجمه پريدخت وحيدى، تهران، برنامه و بودجه، 1377.
- ـ محمدى، رضا و همكاران، ارزشيابى كيفيت در آموزش عالى (مفاهيم، اصول، روشها و معيارها)، تهران، سنجش و آموزش كشور، 1384.
- ـ محمدى، مهدى و سيفاله فضلالهى و مهرى ايزدى يگانه، بررسى ميزان توليدات علمى اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد قم و آسيبشناسى آن، قم، دانشگاه آزاد اسلامى، 1384.
- ـ معين، مصطفى، موانع توسعه علمى ايران، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، قم، حوزه علميه، 1384.
- ـ منصورى، جواد، فرهنگ و استقلال، چ سوم، تهران، وزارت امورخارجه، 1373.
- ـ نش، كيت، جامعهشناسى سياسى معاصر: جهانىشدن، سياست و قدرت، ترجمه محمدتقى دلفروز، چ سوم، تهران، كوير، 1384.
- ـ نوروززاده، رضا و همكاران، «آسيبشناسى توليد علم در ايران با تأكيد بر توليدات علم در علوم انسانى؛ تبيين وضعيت موجود، شناسايى موانع و ارائه راهكارهاى عملى و كاربردى»، بنياد پژوهشهاى قرآنى حوزه و دانشگاه، 17 اسفند WWW.SUQR.IR
- - Mowery, d and b, Sampt, University in National Innovation System, Oxford University Press, 2004.
- - Smith, K, What is The knowledge Economy?, Regions and Natios specific instutions, 2000.
- - Schler, M, Problems of a Society of knowledge, tr. M.S. Frings, RKP, 1980.
- - Tompson, John, B, Ideology and Modern Culture, Cambridge, Polity Press, 1990.
-
پى نوشت ها
- * دانشگاه آزاد اسلامى، واحد قم، گروه علوم تربيتى مديريت و برنامهريزى آموزشى، قم، ايران . fazlollahigh@yahoo.com
- دريافت: 21/11/89 ـ پذيرش: 13/2/90.
- 1 Cultural Development.
- 2ـ ايرج سلطانى، «مهارتها و شايستگىهاى موردنياز مديران فرهنگى براى توسعه و تحول»، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، ج 1، ص 285.
- 3ـ جواد منصورى، فرهنگ و استقلال، ص 1.
- 4ـ محمدباقر بابايى، مبانى استراتژى فرهنگى از ديدگاه امام على عليهالسلام، ص 8.
- 5ـ چنگيز پهلوانى، فرهنگشناسى، ص 12.
- 6 B. Sampt and D. Mowery, University in National innovation System, p. 209.
- 7ـ سيفاله فضلالهى، «شناسايى و طبقهبندى موانع توليد علم از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاههاى قم»، معرفت، ش 141، ص 128.
- 8ـ همان.
- 9ـ همان، ص 129.
- 10ـ عباس عبدى و محسن گودرزى، تحولات فرهنگى در ايران، ص 208.
- 11ـ مجتبى عطارزاده، «دانشگاه و نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، سال دوازدهم، ش 4، ص 37.
- 12ـ پاتولو فريره، كنش فرهنگى براى آزادى، ترجمه احمد بيرشك، ص 15.
- 13ـ فدريكو مايورو آگوستوفورى، علم و قدرت، ترجمه پريدخت وحيدى، ص 137.
- 14ـ مجتبى عطارزاده، همان، ص 37.
- 15ـ مهدى بخشى و بهنام بهارى، ديدگاههاى مختلف درباره جهانىشدن فرهنگى و چالشهاى فرهنگ دانشجويى، ص 92.
- 16ـ كيت نش، جامعهشناسى سياسى معاصر: جهانىشدن، سياست و قدرت، ترجمه محمدتقى دلفروز، ص 50.
- 17ـ رضا دژاكام، «نقش دانشجويان در تحولات سياسى و اجتماعى از ديدگاه امام خمينى»، دانشگاه اسلامى، سال ششم، ش 15، ص 51.
- 18ـ احمد گلمحمدى، جهانىشدن، فرهنگ و هويت، ص 124.
- 19ـ برهان غليون، «مدرنگرايى فرهنگى و بحران هويت»، ترجمه مهدى خلجى، نقدونظر، ش 15، ص 293.
- 20ـ على شريعتمدارى، جامعه و تعليم و تربيت، ص 29.
- 21ـ داريوش آشورى، تعريفها و مفهوم فرهنگ، ص 114.
- 22ـ على شريعتمدارى، همان، ص 30.
- 23ـ سيدمهدى الوانى، و سيد محمدحسين هاشميان، ارائه مدل بومى سياستگذارى متوازن بخش فرهنگ، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، ج 1، ص 187.
- 24ـ همان، ص 188.
- 25 John B. Tompson, Ideology and Modern Cultur, p. 122-124.
- 26ـ على شريعتمدارى، همان، ص 30ـ37.
- 27ـ همان، ص 37.
- 28ـ همان، ص 38ـ43.
-
29ـ كاوه احمدى علىآبادى، تبيينى از برنامهريزى توسعه فرهنگى در ايران، همايش ملى توسعه و تحول از فرهنگ و هنر، ج 1، ص
132ـ157. - 30ـ محسن فرمهينى فراهانى، بررسى راهبردها و راهكارهاى تحقق اهداف فرهنگى در سند چشمانداز بيست ساله جمهورى اسلامى، همايش ملى توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، ص 243ـ244.
- 31ـ همان، ص 240.
- 32ـ مصطفى معين، موانع توسعه علمى ايران، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، ص 248.
- 33ـ مهدى ابراهيمى، زمينهها و عناصر اساسى توليد علم، مجموعه مقالات درآمدى بر آزادانديشى و نظريهپردازى در علوم دينى، دفتر اول، ص 57.
- 34ـ همان، ص 58.
- 35 M. Schler, Problems of a Society of Knowledge, tr. M. S. Fring, p. 100.
- 36ـ مجتبى عطارزاده، «دانشگاه و نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، سال دوازدهم، ش 4، ص 23، ص 28.
- 37 K. Smith, What is The Knowledge Economy?, p. 43.
- 38 K. Smith, op.cit, p. 26.
- 39ـ رؤيا براتپور، بررسى عوامل تأثيرگذار بر فعاليتهاى علمى ـ پژوهشى اعضاى هيأت علمى گروههاى كتابدارى دانشگاههاى دولتى ايران از ديدگاه آنان، ص 8ـ9.
- 40ـ مجتبى عطارزاده، «ناكارآمدى دانشگاه در روند پيشرفت علمى و فرهنگى كشور»، دانشگاه اسلامى، سال نهم، ش 25و26، ص 47.
-
41ـ مهدى محمدى، سيفاله فضلالهى و مهرى ايزدىيگانه، بررسى ميزان توليدات علمى اعضاى هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى
واحد قم و آسيبشناسى آن، ص 77ـ86. - 42ـ مصطفى معين، همان، ص 249ـ250.
- 43ـ همان، ص 250.
- 44ـ همان، ص 253ـ259.
-
45ـ مسعود كوركى، «بررسى عوامل مؤثر بر عدم گرايش به نگارش مقالات علمى از ديدگاه اعضاى هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى
همدان»، مجله علمى دانشگاه علوم پزشكى و خدمات بهداشتى ـ درمانى همدان، ش 46، ص 59. -
46ـ مسعود رسولآبادى، «بررسى ميزان آشنايى اعضاى هيأت علمى و ساير مدرسين دانشگاه علوم پزشكى كردستان با شيوههاى
جستوجوى اطلاعات در اينترنت و رابطه آن بر فعاليتهاى علمى و پژوهشى آنان»، نما، دوره هفتم، ش 2، ص 26. - 47ـ مجتبى عطارزاده، «دانشگاه، نوآورى؛ كاركرد و آسيبشناسى»، دانشگاه اسلامى، ش 4، ص 23.
-
48ـ مهدى بخشى و بهنام بهارى، «ديدگاههاى مختلف درباره جهانىشدن فرهنگ و چالشهاى فرهنگ دانشجويى»، دانشگاه اسلامى، سال
دوازدهم، ش 40، ص 83. -
49ـ عبدالرضا حاجيلرى، «بررسى موانع فرهنگى عدم توسعه كار جمعى و گروهى و تشكلها و مجموعههاى دانشجويى»، دانشگاه اسلامى،
ش 4، ص 117ـ118. - 50ـ سيفاله فضلالهى، همان، ص 127.
- 51ـ رضا نوروزاده و همكاران، «آسيب شناسى توليد علم در ايران با تأكيد بر توليدات علمى در علوم انسانى؛ تبيين وضعيت موجود، شناسايى موانع و ارائه راهكارهاى عملى و كاربردى»، بنياد پژوهشهاى قرآنى حوزه و دانشگاه، سايت بنياد پژوهشهاى قرآنى حوزه و دانشگاه، 17 اسفند،www.suqr.ir