روابط آزاد زن و مرد از دیدگاه آموزههای دینی و روانشناسی
Article data in English (انگلیسی)
سال بیستم ـ شماره 163 ـ تیر 1390، 81ـ96
محمد زارعى توپخانه*
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسى ارتباط آزاد زن و مرد از دیدگاه آموزههاى دینى و روانشناسى تدوین گردیده است. این تحقیق با استفاده از روشهاى توصیفى ـ تحلیلى، ابتدا به زمینههاى گرایش ارتباط دو جنس مخالف بر اساس رویکرد فیزیولوژیکى، روانى و آموزههاى دینى مىپردازد و پس از بیان دیدگاه موافقان روابط آزاد، و نقد آن از منظر روانشناسى و دین، نظریه اسلام را با استفاده از آموزههاى دینى ارائه مىکند. سپس براساس نتایج تحقیقات انجامشده و تحلیلهاى روانشناختى، و به مدد آموزههاى دینى، عوارض شیوع ارتباط آزاد را در سه بخش فردى، خانوادگى و اجتماعى برمىشمارد و حفظ حریم و حدود را موجب ارتقاى سلامت فردى و اجتماعى و نویددهنده تشکیل یک ازدواج موفق و پایدار مىداند. در پایان، با توصیه حفظ حریم و مرزها و ارضاى نیاز جنسى و عاطفى در چهارچوب خانواده، ترویج ازدواج آسان (دائم) و ازدواج موقت را به عنوان راهکارى در این زمینه، ارائه مىنماید.
کلیدواژهها: روابط آزاد زن و مرد، دوستى، غریزه جنسى، نیاز، آسیب، آموزههاى دینى، روانشناسى.
مقدّمه
از دیرباز در مورد ارتباط دو جنس مخالف، دیدگاههاى مختلفى مطرح بوده است. یکى از دیدگاههایى که در دهههاى اخیر به شدت رواج پیدا کرده، دیدگاه ارتباط آزاد مىباشد. مقصود از ارتباط آزاد، برداشتن حدود و مرزها میان دو جنس مخالف است، به گونهاى که انواع ارتباطات، اعم از دوستىها و تماسها و اختلاط، امرى پذیرفتهشده، تلقّى مىگردد. این دیدگاه در میان روانشناسان هم طرفدارانى پیدا نمود، به گونهاى که ترویج آن باعث گسترش بىحد و مرز روابط آزاد، بخصوص در جوامع غربى گردید. پس از گذشت چند دهه، تحقیقات اخیر ـ از جمله تحقیقات مفصلى که در کشور آمریکا و سوئد انجام شده ـ گویاى این واقعیت است که ارتباط آزاد، آثار مخرب فردى و اجتماعى را به بار آورده است.1 در سالهاى اخیر در کشور ما این روابط رو به گسترش است. از اینرو، ضرورت دارد این مسئله مورد مطالعه جدّى قرار گیرد. در این میان، تحقیقات متعددى انجام گرفته که هریک ناظر به بخشى از این موضوع مىباشد. برخى با بررسى روابط دختر و پسر از دیدگاه اسلام، سه دیدگاه مختلف در این زمینه را مطرح نموده و دیدگاه متعادل را اختیار نمودهاند.2 همچنین دوستى دختر و پسر در دانشگاه مورد بررسى قرار گرفته و مشکلات آن بررسى شده است.3 برخى تحقیقات نیز به نقش گسترش روابط آزاد و فساد جنسى در فروپاشى خانواده پرداختهاند.4 در تحقیقات دیگرى، نقش ارتباط روزافزون زنان و مردان در جامعه بر میزان طلاق بررسى شده است.5 بیشتر این تحقیقات، دادههاى میدانى یا گزارههاى دینى را ارائه نمودهاند، ولى کمتر به تبیین روانشناختى دادهها و گزارهها پرداختهاند، در عین اینکه هریک جهت خاصى را بیان نمودهاند. در این تحقیق، ضمن استفاده از تحقیقات به عملآمده، با توصیف و تحلیل عمیقتر ریشههاى این موضوع و با گستره بیشتر، و با استفاده از یافتههاى روانشناختى و آموزههاى دینى، تبیین روشنترى از ارتباطات آزاد، ارائه گردیده و با تبیین دیدگاه طرفداران ارتباط آزاد و نقد آن، این موضوع مورد بررسى قرار مىگیرد که آیا این ارتباطات، عوارض فردى، خانوادگى و اجتماعى را در پى خواهد داشت یا خیر؟
گرایش به جنس مخالف
انسان داراى مجموعهاى از نیازهاى زیستى، اجتماعى، عاطفى و شناختى است و در تعامل با جنس مخالف، عمدتا دو نیاز عاطفى و جنسى، بیشترین جاذبه را داراست:
1. نیاز عاطفى
هر فردى، هم به ارتباط و تعامل با دیگران نیازمند است و هم به محبت کردن و مورد محبت واقع شدن.6 مزلو روانشناس انسانگرا، در سلسله نیازهاى خود، سومین نیاز اساسى انسان را نیاز تعلقپذیرى و محبت مىداند که از طریق رابطه صمیمى با یک دوست، محبوب، همسر یا از طریق روابط اجتماعى در گروه، ابراز مىشود.7 مورى8 نیز در مجموعه نیازهاى بیستگانه خود، نیاز به پیوندجویى را ذکر مىنماید و همکارى نزدیک و لذتبخش با فردى متحد را یادآور مىشود که به فرد شباهت داشته یا او را دوست دارد.9 نیاز عاطفى به جنس مخالف در جوانى به اوج خود مىرسد، به گونهاى که اریکسون10 مهمترین مشخصه جوانى (18ـ35 سال) را صمیمیت و روابط صمیمانه مىداند که آن را در جنس مخالف خود مىیابد، به گونهاى که جوان، به دنبال ادغام هویت خود در هویت فرد دیگرى است.11
در آموزههاى دینى، این گرایش عاطفى و آرامشگرى در چارچوب ازدواج مورد توجه قرار گرفته است: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (روم: 21)؛ و از نشانههاى او این است که همسرانى از جنس خودتان برایتان آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در روایات ما نیز وارد شده است که وقتى آدم علیهالسلام، حوا را براى اولین بار ملاقات کرد چنین گفت: «... فَقَالَ آدَمُ یَا رَبِّ مَا هَذَا الْخَلْقُ الْحَسَنُ الَّذِى قَدْ آنَسَنِى قُرْبُهُ وَ النَّظَرُ إِلَیْهِ»؛12 خداوندا، این آفریده تو چقدر نیکوست که نزدیکى و نگاه به او به من انس و الفت مىدهد. «انس» در لغت به معناى «الفة و سکن قلبه به»13 است، که با نیاز عاطفى سازگار است.
2. نیاز جنسى
یکى از مهمترین نیازهاى زیستى، نیاز به ارضاى غریزه جنسى است. مزلو نیاز فیزیولوژیک را اولین نیاز ضرورى براى انسان برمىشمارد که شامل نیاز به غذا، آب و ارضاى غریزه جنسى مىباشد.14 مورى هم میل جنسى را یکى از نیازهاى بیستگانه معرفى کرده است که فرد خواستار برقرارى رابطه شهوتانگیز و آمیزش جنسى مىباشد.15 در قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام نیاز جنسى مورد تأکید قرار گرفته است، به گونهاى که دوست داشتن و روابط جنسى و زینت آن براى زندگى، در قرآن تصریح شده «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء.»(آلعمران: 14) برآورده کردن نیاز جنسى در چارچوب ازدواج از برترین لذتها به شمار آمده است. امام صادق علیهالسلاممىفرماید: «الذالاشیاء مباضعه النساء»؛16 لذت بخشترین چیزها آمیزش جنسى با زنان (همسران) است.
دیدگاه ارتباط آزاد
درباره شیوه ارتباط دو جنس مخالف، دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. یکى از معروفترین دیدگاهها، «ارتباط آزاد» است که در دهههاى گذشته به شدت مورد توجه قرار گرفته است. در ذیل، به بررسى اجمالى این دیدگاه مىپردازیم:
1. فروید و غریزه جنسى
فروید، بنیانگذار نظریه روانتحلیلگرى، مراحل پنجگانهاى براى رشد انسان ترسیم نموده و همانند انرژى جسمانى، انسان را داراى انرژى روانى مىداند، که در سنین مختلف در نواحى خاصى از بدن متمرکز شده، منبع لذت مىگردد. وى با تأکید مضاعف بر غریزه جنسى، آخرین مرحله از رشد روانى انسان را دوره تناسلى مىنامد که در آن اندامهاى تناسلى، ناحیه شهوتزاى برتر مىشود و در این دوره، فرد، انرژى جنسى خود را به سمت جنس مخالف سوق مىدهد.17 در دیدگاه فروید، انسان به اضطراب و تنش و تعارض، محکوم است و هدف زندگى، رفع تنش است.18 وى معتقد است: اگر مراحل پنجگانه با موفقیت پشت سر گذارده شود، فرد به «پختگى روانى» مىر سد. در این مرحله، نیازهاى زیستى، صادقانه و بدون شرم و گناه ابراز مىشود و در رفتار، نیاز کمى به سرکوب کردن امیال جنسى و پرخاشگرانه وجود دارد. انرژى، در جهت عشق مهرآمیز و شهوانى به جنس مخالف، آزاد مىگردد.19 وى معتقد است: تمدن به قیمت ایجاد قید براى اصل لذت و افزایش احساس گناه، تمام مىشود. او تلاش براى سرکوب امیال و تمنیات لجامگسیخته را باعث ایجاد اختلال مىداند. سرکوبى افکار هیجانى مىتواند به پاسخهاى هیجانى منفى بینجامد و موجب هراس و وسواس گردد.20 راهرهایى از ایجاد تنش و رسیدن به سلامت روان، رفع موانع ارضاى امیال و غرایز، بخصوص غریزه جنسى است. بنابراین، باید تلاش کرد تا فرهنگ و تمدن را تا حد ممکن محدود نمود تا ارتباطات آزاد در سطح مطلوب، محقق گردد.
2. راسل
برتراند راسل مىگوید: «اگر ضرورتى نیست که مرد مجرد بکر باشد، در زمینه مساوات مرد و زن نیز این امر ادعا مىشود که باکره بودن زنِ شوى نرفته ضرورتى ندارد. اگر مرد مجاز باشد که قبل از زناشویى روابط جنسى داشته باشد، زنان نیز باید یکچنین اجازهاى داشته باشند.21 ... همچنین این دو نباید در آزادى یکدیگر مداخله کنند. اگر زن یا شوهر به صورت پاسبانى براى دیگرى جلوه کند و مزاحم آزادى دیگرى باشد، هیچگاه زناشویى با موفقیت و خوشبختى قرین نخواهد بود. آنها باید در زندگى خصوصى براى دیگرى قایل به آزادى باشند.»22 راسل مىگوید: «اگر پخش عکسهاى منافى عفّت مجاز شود، پس از مدتى مردمخستهخواهندشدونگاهنخواهندکرد.»23
3. مارکس و انگلس و تابعین
مارکس و انگلس بر این باور پاى مىفشردند که الغاى اقتصاد فردى، قابل تفکیک از الغاى خانواده نیست و خانواده بورژوازى یقینا از میان خواهد رفت.24
لونا شاریسکى مىگوید: کمونیست واقعى باید باور داشته باشد که سوسیالیزم روابط تازهاى را میان مرد و زن به ارمغان مىآورد؛ یعنى عشق بىقید و بند، مرد و زن را به هم مىپیوندد؛ تا زمانى که یکدیگر را دوست دارند با هم زندگى مىکنند و هنگامى که یکدیگر را دوست نداشتند از هم جدا مىشوند. یک کمونیست واقعى باید از ازدواج زوجى بپرهیزد. با جابهجا کردن مستقیم همسران، آزادى روابط متقابل شوهران، زنان، پدران و فرزندان تضمین مىشود، چنانکه کسى نتواند بگوید با چه کسى نسبت دارد. این راهِ بنا نهادن سازمانهاى اجتماعى است.25
4. برخى روشنفکران دینى
این دسته بر اساس برداشت سطحى از بعضى آموزههاى دینى، قایل به ارتباط آزاد شده و گفتهاند: انسان بر اساس اصل «الأنسان حریصٌ على ما منع»، وقتى در موردى با منع و محدودیت مواجه مىشود، نسبت به آن حریصتر و کنجکاوتر مىشود. از اینرو، بهتر است که نحوه ارتباط دو جنس مخالف و موافق، یکسان باشد. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه جهانى، جدایى دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است؛ زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همانگونه که در این عصر، فرهنگها، ادیان و مذاهب به گفتوگو و ارتباط میان هم تن دادهاند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را ـ فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب ـ پذیرفت.26
از مجموع دیدگاههاى ارائهشده، چنین به دست مىآید که ارتباط آزاد، ضامن سلامت فردى، اجتماعى و برابرى جنسى بین زن و مرد خواهد بود.
نقد دیدگاهها
1. صرفنظر از صحت و سقم دیدگاههاى مذکور، مطالعه بافت تاریخى، اجتماعى و مذهبى شکلگیرى آنها، گویاى این مطلب است که این نظریهها عمدتا در حیطه فرهنگ و بافت اجتماعى ـ دینى خاص، تفسیر مىشود و قابل تعمیم نیست. برخى روانشناسان معتقدند که در دوره ویکتوریایى، جوامع غربى عموما احساسهاى جنسى را انکار مىکردند و میل جنسى در مصاحبت با فرهنگ و با نزاکت، موضوع گفتوگو نبود.27 براى روشنتر شدن مطلب، به بررسى زمینههاى مذکور مىپردازیم:
الف. از منظر تاریخى، سیاسى و اجتماعى، تا حدود سال 1900 زنان از حقى برخوردار نبودند که مردان ملزم به رعایت آن باشند. زنان حتى حق مالکیت هم نداشتند. در نظام زناشویى سنتى غرب، طلاق جز در فرض ارتکاب زنا، مشروعیت نداشت و حضور زن در صحنه فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى پذیرفته نبود. در سال 1840 زنانى که از آمریکا براى شرکت در نخستین کنفرانس ضد بردهدارى به لندن آمده بودند، به دلیل زن بودن، اجازه شرکت در کنفرانس را پیدا نکردند.28 در این تفکر، توسعه ازدواج آزاد، خانواده تک سرپرست، و جستوجوى زندگى عاشقانه بدون ازدواج به عنوان بدیل ازدواج سنّتى مردسالارانه پیشنهاد مىشد.29
ب. از منظر دینى نیز باید توجه داشت تحولات دیندارى از اعصار نخستین تاکنون سیر تکامل و پیشرفت را پیموده و دورههاى مختلفى را طى کرده است و نمىتوان اشکالات وارده بر دورههاى پیشین را به همه دورههاى دیندارى نسبت داد. غفلت از این مهم، برخى روانشناسان مانند فروید را به خطا کشانده است.30
مسیحیان غریزه جنسى را یک میل پست و ناپاک و علاقه پلید و شرمآور مىدانند. در اعتقاد آنان، ازدواج پیوند زشت و فاسدى است که انسان را از رسیدن به مقام معنویت و تقوا باز مىدارد! تا آنجا که کشیشان کاتولیک و همچنین زنان و مردان تارک دنیا، در تمام عمر، مجرّد زندگى مىکنند.31 از طرفى، در دین مسیحیت هر مردى بیش از یک همسر نمىتواند انتخاب نماید. در نظام زناشویى سنتى غرب، طلاق جز در فرض ارتکاب زنا مشروعیت نداشت، و زن ناگزیر بود بار ستم مرد را تا آخر عمر بر دوش کشد.32
در مقابل، اسلام ارضاى غریزه جنسى را از راه صحیح (ازدواج دائم یا موقت)، مطلوب دانسته و مسلمانان را به این امر ترغیب نموده، لذت جنسى را از بهترین لذتها معرفى کرده است و براى آن چارچوب مشخص کرده است.33 از طرفى، فقه اسلامى در زمینه ارضاى غریزه جنسى حقوق و تکالیفى براى زن و مرد قایل شده است و در جایى که خطر آلوده شدن به گناه باشد، ارضاى نیاز جنسى را واجب،34 و حتى توجه به مقدمات قبل از ارتباط جنسى را ضرورى مىداند.35 بنابراین، بسیارى از نظریات مذکور در پاسخ به شرایط سیاسى ـ تاریخى بوده و ناظر به سختگیرىهاى برخى حکام و جنبه ضدیت با دین و عصیانگرى داشته است؛ در حالى که انعطافپذیرى نسبى احکام و ارزشهاى اسلامى، این قابلیت را به اسلام بخشیده که بر تغییرات اجتماعى مربوط به مناسبات جنسى، به گونه شایستهاى چیره گردد.
2. بعد از گذشت چند دهه، آثار فردى ـ اجتماعى ناگوار این پدیده، خود دلیل محکمى بر بطلان نظریههاى ارتباط آزاد است:
الف. آمار کشورهاى غربى: از سویى، تحقیقات متعدد علوم اجتماعى، نشان مىدهد عواملى مانند طلاق و عدم تمایل به ازدواج، اصلىترین دلایل بروز بحرانهایى مانند افزایش خشونت، خودکشى، مواد مخدر و اختلالات فردى و مانند آن است. و از سوى دیگر، یکى از مهمترین عوامل طلاق و روىگردانى از ازدواج، ارتباطات آزاد و همخوابگى پیش از ازدواج، معرفى شده است.36
در دهههاى اخیر، ایالات متحده شاهد رشد سریعى در نرخ موالید نامشروع بوده است. نرخ زایمان زنان ازدواجنکرده، افزایش 310 درصدى یافته، اداره آمار ایالات متحده گزارش داده است که 25 درصد از زنان ازدواجنکرده مادر مىشوند و نرخ این امر فقط در طول 10 سال گذشته، 60 درصد افزایش یافته است. 50 درصد از ازدواجها به طلاق مىانجامد. در هر سال یک میلیون کودک آمریکایى، جدایى پدر و مادر خود را تجربه کردهاند. درصد زنانى که هرگز ازدواج نکردهاند، سه برابر شده است. همچنین تعداد همخانههایى که ازدواج نکردهاند (مرد و زنى که با یکدیگر در یک خانه زندگى مىکنند و روابط جنسى مانند زناشویى دارند، اما ازدواج عرفى و قانونى نکردهاند) دو برابر شده است. احتمال ازدواج زوجهایى که بدون ازدواج با یکدیگر به صورت همخانگى زندگى مىکنند، نسبت به دیگر زوجها کمتر و پذیرش آنها نسبت به طلاق، بیشتر است و معمولاً کسانى به این کار دست مىزنند که خود، فرزندان طلاق هستند. زنانى که پیش از ازدواج، به صورت همخانگى با مردى زندگى کردهاند، غالبا پس از ازدواج، به همسر خود خیانت مىکنند. همچنین بینِ داشتن رابطه همخانگى پیش از ازدواج و کیفیت پایین روابط خانوادگى پس از ازدواج (مثل خشونت)، رابطه مستقیم وجود دارد. بسیارى از تحلیلگران، افزایش شدید کودکان نامشروع و طلاق را عامل افزایش مشکلات روانى در میان جوانان مىدانند. پس از 1950، میزان خودکشى جوانان آمریکایى، 300 درصد افزایش داشته است؛ نرخ جنایت و آدمکشى و اعتیاد به مواد مخدر شیوع پیدا کرده است و نرخ دستگیرى و ارتکاب رفتارهاى جنایى جوانان، سر به فلک کشیده است.37 در آمریکا هر سال بیش از یک میلیون نوجوان از خانههاى خود فرار مىکنند که نیمى از آنها را دختران جوان تشکیل مىدهند. آنان در خدمت دزدى، معامله مواد مخدر و رواج فحشا درآمده یا به خودفروشى مشغول مىگردند. این گریز اطفال همیشه مخصوص خانوادههایى است که پدران و مادران، مهربان نبوده و با هم تفاهم ندارند.38 همچنین براساس یک مطالعه تطبیقى که در شصت و شش کشور به عمل آمده، هرچه زنان در جامعه بیشتر با مردان در ارتباط باشند میزان طلاق، بالاتر خواهد بود.39
ب. آمار کشور شوروى سابق: نگرش انحلال خانواده و آزادى جنسى، یک دهه در شوروى حاکم بود و در اثر آن موج شهوترانى، سیلى از کودکان بىسرپرست راهى خیابانها گردیدند و تعداد این کودکان در شهرها به نُه میلیون رسید.40 ازدواج ساده، طلاق آسان، باردار شدنهاى بىرویه، و رهایى نوزادان در کوچه و خیابان، جامعه شوروى را با بحران وحشتناکى روبهرو کرد و مسئولان را به چارهاندیشى و بازنگرى نسبت به تلقّى خود از خانواده وادار نمود. حکومت ناچار شد در دهه 1930 قوانین را در جهت حمایت از استمرار خانواده تغییر دهد. در سال 1934 از والدین خواسته شد که به تربیت فرزندان خود روى آورند. در قانون سال 1944 عنوان «کودکان نامشروع»، مطرح گردید و براى زناى به عنف، جریمه تعیین شد.41 در سال 1935 با پیوستن و گسستن دلبخواهى (زن و مرد) مبارزه شد و براى طلاق، جریمه تعیین گردید.42
3. در هریک از نظریات فوق، هدف از ارائه الگوى روابط آزاد، برآورده کردن نیازهاى انسانى معرفى شده است که با دقت بیشترى مورد ارزیابى قرار مىگیرد.
الف. غریزه جنسى: زیادهروى در ارضاى غریزه جنسى نه تنها باعث ارضاى مطلوب نمىشود، بلکه آسیبزاست. غریزه جنسى مانند میل به آب و غذا و خواب نیست؛ چراکه آزاد گذاشتن غریزه جنسى باعث شعلهورتر شدن آن مىشود؛ همانگونه که غالب میلهاى روحى انسان، مانند میل به مقام، مال، و علم، از این قبیل است. شهید مطهّرى مىگوید: اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع آنهاست. اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همانطور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب، و تولید عقده مىکند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن، آن را دیوانه مىسازد. به عقیده ما، براى آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکى، ارضاى غریزه در حد حاجت طبیعى و دیگرى، جلوگیرى از تهییج و تحریک آن. اما اینکه مىگویند: «الإنسان حریصٌ على ما مُنع» مطلب صحیحى است، ولى نیازمند به توضیح است. انسان به چیزى حرص مىورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحریک گردد. به اصطلاح، تمناى چیزى را در وجود شخص بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند.43 ایشان در جاى دیگر مىفرماید: در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد، هوس و میل به تنوع افزایش مىیابد44 و آتش و عطش روحى زبانه مىکشد. خود راسل در کتاب زناشویى و اخلاق، اعتراف مىکند که عطش روحى در مسائل جنسى، غیر از حرارت جسمى است؛ آنچه با ارضا تسکین مىیابد حرارت جسمى است نه عطش روحى.45 نتیجه اینکه هیچ دلى، از هوس سیر نمىشود. تقاضاى نامحدود، خواه و ناخواه انجام ناشدنى است و همیشه مقرون به نوعى احساس محرومیت و دستنیافتن به آرزوهاست و به نوبه خود منجر به اختلالات روحى و بیمارىهاى روانى مىگردد که امروزه در دنیاى غرب، بسیار به چشم مىخورد.46
از طرفى، تخلف از هنجارهاى اجتماعى و شکستن حدود و مرزهاى خانواده، که در ارتباط آزاد اتفاق مىافتد، احساس گناه را در پى خواهد داشت که آن نیز پیامدهاى روانشناختى، مانند خودسرزنشى، احساس حقارت، در پیش گرفتن نوعى انزوا و دورى از روابط اجتماعى را به دنبال دارد.47
انسان علاوه بر ارضاى نیازهاى فیزیولوژیک، باید درصدد ارضاى نیازهاى وجودى خود (نیاز به امنیت، تعلقپذیرى، احترام و نیازهاى دیگر) باشد تا بتواند به اهداف عالیه انسانى دست یابد. راجرز48 و مزلو هدف والاى انسانى را«خودشکوفایى» مىدانند49 و آلپورت50 انسان کامل و پخته را ترسیم مىکند.51 فروم تحقق بخشیدن به استعدادها و قابلیتها را هدف نهایى مىداند.52 رسیدن به این اهداف مهم انسانى مقدور نمىباشد، مگر اینکه همه نیازهاى انسانى به نحو مطلوب ارضا گردند. و گاه براى رسیدن به این مهم، ضرورى است نیازهاى فیزیولوژیک، محدود گردد. ارتباط آزاد و توجه افراطى به نیازهاى فیزیولوژیک، از جمله نیازهاى جنسى، انسان را از رسیدن به اهداف والا باز مىدارد. به همین دلیل بود که فروم مىگفت: هرچه انسانها در طول تاریخ آزادى بیشترى به دست آوردند، بیشتر احساس تنهایى و انزوا کردند و هرچه احساس آزادى کمترى داشتند، احساس تعلقپذیرى و امنیت آنها بیشتر بود.53
بین ارتباط آزاد جنسى و شکوفایى استعدادها و رشد فکرى جامعه هم رابطه معکوس وجود دارد. اریک فروم مىگوید: بین ارضاى غرایز آدمى و فرهنگ رابطه معکوس وجود دارد. هرچه ممنوعیت بیشتر شود میزان فرهنگ رشد مىکند.54 در مقابل، آزادىهاى جنسى، عامل مهمى براى بروز ناهنجارىهاى اجتماعى و جرم و جنایت است. الکسیس کارل مىگوید: تمایلات جنسى، ارباب و فرمانرواى بىچون و چراى افراد است. تاریخ ملتها مانند تاریخ خانوادهها اغلب به چگونگى هوسهاى جنسى آنها بستگى داشته و تعداد زیادى از مردان، ثروت و شرف خود را در راه غدد جنسى از دست دادهاند.55
بیشترین آسیبهاى ارتباط آزاد متوجه زنان است. خانم جینا لمبروزو مىگوید: اینکه گفته شود غرایز جنسى آزاد گذاشته شود و هر کس که مشتاق لذات و هوسرانى است در پیروى از امیال خویش مطلقالعنان گردد، اگرچه در ظاهر مطلوب است، ولى براى زنان آسیبزاست؛ چراکه زنان دلربا و فریبنده به آسانى قادر بر تصاحب شوهر دیگران مىشوند، و زنان پارسا شاهد از دست دادن همسران خود مىگردند و سرانجام در این عالم بین زنان پارسا و تبهکار فرقى نباشد. ارتباط آزاد سعادت ناچیزى نصیب زنان مردنما مىنماید و در عوض، آنهایى که داراى حس مادرى و آرزوهاى بلند اجتماعى هستند از بین رفته و نابود مىگردند. سزاوار نیست زنانى که در خور تحسیناند، به خاطر عدهاى محدود فدا شوند. قوانین معمول ملل جهان نیز همین است که نباید مصالح اکثریت، فداى لذات قلیلى شود. تردیدى نیست که بهترین راهحل همان راهى است که پیشینیان انتخاب نمودهاند؛ یعنى زناشویى.56
ب. نیاز عاطفى ـ روانى: ارضاى نیازهاى عاطفى باید کنترلشده و قانونمدار باشد. تعاملات عاطفى آزاد زن و مرد هم، صدمات فردى و اجتماعى زیاد را به دنبال دارد. ایور موریش، جامعهشناس غربى، درباره لزوم قانونمندى در اعتماد و عواطف مىگوید: جامعه باید اظهار عواطف را به سامان درآورد و هر فرد بفهمد که مهار خود و قبول مسئولیت در قبال حالات عاطفى، چقدر اهمیت دارد.57 امروزه برخى افراد در جامعه ما، تنظیم عواطف ناخوشایند را ضرورى نمىشمارند. سخن آنان این است: «جنگ نکنید، عشق بورزید.» هرچند این گفته، دستورى معقول و مطلوب به نظر مىرسد، ولى باید دانست براى حفظ تعادل و ثبات جامعه، عشق ورزیدن هم باید به اندازه جنگ نکردن از نظم و قاعده برخوردار شود. در حقیقت، اگر دوست داشتن و عشق ورزیدن، نظم و قاعده نداشته باشد، ممکن است به اندازه جنگ و پرخاشگرى، ویرانگر شود. افلاطون در کتاب جمهورى مىگوید: جامعهاى که عواطف در آن سامان ندارند و عاطفهاى، دیگر عاطفهها را هیولاوار زیر فرمان خود درمىآورد، گونهاى آزادى بىنظم، و حالتى از بىاعتنایى است که در نهایت به خودویرانگرى مىانجامد.58
نیاز عاطفى ـ روانى همراه با نیاز جنسى، ما را به سوى برقرارى یک ارتباط سالم و مستمر مىکشاند که با ارتباط آزاد، منافات دارد. فروید و دیگر روانتحلیلگران قایلند: افراد با سرمایهگذارى روانى روى موضوعات و افراد، میل به بقا و موضوع عشق خود دارند و از دست دادن موضوع عشق، خود، سبب شکلگیرى اختلالاتى از جمله اضطراب و افسردگى مىشود.59 به دنبال آن، ارتباط آزاد که عمدتا ناپایدار و بدون چهارچوب معین مىباشد، صورت مىگیرد و هرکدام از طرفین مىتوانند بدون در نظر گرفتن احساسات دیگرى، به این روابط پایان دهند؛ اقداماتى که مىتواند صدمات جبرانناپذیرى را به دنبال داشته باشد. از اینرو، مى قایل است که عشق، مراحلى دارد؛ از جمله میل روانى، که از طریق پیوند بادوام، با فردى عزیز، آفریده مىشود. با برقرارى وحدت بادوام با دیگرى، هر دو همسر، شادى و شعف را تجربه مىکنند؛ چراکه انسان نمىتواند بدون میل به وحدت باقى بماند.60 نتیجه اینکه ـ همانگونه که خانم لمبروزو تأکید دارد ـ «مرد در دنیاى عشق، امیداور است که قلب زن براى نخستین بار به روى او گشوده شده و اولین کسى باشد که در آستانه او راه مىیابد. و زن آرزومند است آخرین کسى باشد که در قلب مرد رسوخ کرده و در آن پناهگاه نیاز، براى همیشه جاى گیرد.»61 و این امر با ارتباط آزاد منافات کامل دارد.
4. در آموزههاى دینى از ارتباط آزاد، نهى شده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهدرب ورودى و خروجى مردان به مسجدالنبى را از زنان جدا ساختند و با تعیین دربى دیگر، فرمودند: «لو ترکنا هذا الباب للنساء»؛62 بهتر است این درب را براى زنان قرار دهیم. همچنین براى جلوگیرى از اختلاط زنان و مردان، دستور دادند مردان از وسط کوچه و زنان از کنار، رفتوآمد کنند.63
از طرفى، غوطهور شدن در شهوات را مانع کسب فضایل، و فساد عقل و روح انسان مىداند و آن را قاتل انسان و گذرگاه شیطان برمىشمرد که هلاکت انسان را در پى دارد.64 از سوى دیگر، قرآن کریم کسانى را که در پى گسترش فحشا و منکرات در جامعه هستند، تقبیح کرده و به عذاب، وعده مىدهد: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (نور: 19)؛ کسانى که دوست دارند زشتکارى و فحشاى زنا در میان اهل ایمان شیوع پیدا کند، براى آنان در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهد بود.
شهید مطهّرى نظریه اسلام را چنین تبیین مىکند: یکى، ارضاى غریزه در حدّ حاجت طبیعى و دیگرى، جلوگیرى از تهییج و تحریک آن.65 بدین منظور، ازدواج دایم و موقت، در دین در نظر گرفته شده است.
آسیبهاى ارتباط آزاد
ارتباط آزاد، داراى آسیبهاى گوناگون فردى، خانوادگى و اجتماعى است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
1. آسیبهاى فردى
الف) انحرافهاى جنسى و اخلاقى: یکى از ویژگىهاى بارز انسان، کمالطلبى و زیادهخواهى است که تمام جنبههاى جسمانى و روحانى را دربر مىگیرد. کسى که در پى کسب علم و دانش باشد، هیچگاه دست از آن برنمىدارد؛ کسى که به دنبال کسب مال است، اگر ثروت قارون را هم در اختیار داشته باشد باز احساس بىنیازى نمىکند.66 مزلو نیز کمالگرایى را یکى از فرانیازها مىداند که انسان در پى کسب آن است.67 انسان اگر درگیر امور مثبت شود تلاش خود را براى کسب کمال در آن سمتوسو به کار مىبرد؛ ولى اگر در امور منفى باشد بهناچار روزبهروز در آن بیشتر فرو مىرود و اشتیاق او سیرىناپذیر خواهد بود. شاید این آیه شریفه قرآن به این حقیقت اشاره دارد: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ» (قیامت: 5)؛ [انسان شک در معاد ندارد ]بلکه او مىخواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت ]در تمام عمر، گناه کند.
بنابراین، چنین ارتباطاتى، به تدریج افراد را وارد شرایطى مىسازد که چهبسا هیچکدام، خواستار آن نبودهاند. گردونهاى که گاه رهایى از آن، مستلزم هزینه کردن تمام انرژى روانى و جسمانى فرد است و قرار گرفتن در بنبستى شدید را در پى دارد.68 این روند، ممکن است عواقبى را به بار آورد که ضربههاى جبرانناپذیر روحى، جسمى، عاطفى و اجتماعى را به دنبال داشته باشد. عوارضى همچون افسردگىها، خودکشىها، ارتباطهاى نامشروع، باردارىهاى ناخواسته و مانند آن، همه از این روابط ناشى مىشود. امام على علیهالسلاممىفرماید: «هر کس از شهوتها دورى کند از بلاها ایمن مىماند.»69
ب) شکلگیرى عشقهاى مجازى: شاید یکى از مهمترین معضلات ارتباط آزاد و دوستى دختر و پسر شکلگیرى عشقهاى مجازى (و به تعبیر دیگر، عشقهاى آتشین) و عوارض ناشى از آن است. رشد گرایش روانى، عاطفى و جنسى دو جنس مخالف، غریزى، فطرى و اجتنابناپذیر است. بنابراین، روابط آزاد اگر به شکل فراگیر ایجاد گردد، کمکم منجر به شکلگیرى روابط عاطفى قوى در بین افراد شده و عوارض گوناگونى را به بار مىآورد.
تحقیقات نشان مىدهد یکى از عوامل ایجاد جاذبه میان افراد، مجاورت است؛ یعنى افراد اگر مکررا در محیطهاى فیزیکى با هم برخورد داشته باشند منجر به جاذبه مىشود.70 عامل دیگر، ویژگىهاى قابل مشاهده است که جاذبه را به ارمغان مىآورد.71 این جاذبه با گذشت زمان و تکرار برخوردها، بخصوص هنگامى که با ابراز عواطف مثبت همراه باشد،72 دلبستگى را به بار مىآورد و آرام آرام تبدیل به وابستگى شده، عشقهاى مجازى شکل مىگیرد و مشکلات فراوانى به وجود مىآید. برخى سعى کردهاند تبیینهاى قابل قبولى براى این امر ارائه نمایند. ایور موریش، درباره لزوم قانونمندى در اعتماد و عواطف مىگوید: جامعه باید اظهار عواطف را به سامان درآورد و هر فرد، بفهمد که مهار خود و قبول مسئولیت در قبال حالتهاى عاطفى، چقدر اهمیت دارد.73 شاید بتوان عوارض این پدیده را بر درد بىدرمانى تطبیق داد که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله آن را از عوارض ارتباط آزاد بین زن ومرد دانسته است: «زنان و مردان [نامحرم ]را از هم جدا کنید. اگر چشمها در هم گره بخورد و ملاقاتها فراوان شود، دردى به وجود خواهد آمد که درمان ندارد.74 بعضى از عوارض این عشقها به شرح زیر است:
1. افسردگى: وقتى وابستگىها شکل مىگیرد، پس از مدتى امکان جدایى از نظر روانى، بسیار سخت و مشکلآفرین مىشود. در چنین مواقعى، بسیارى از جوانان به افسردگى شدید دچار مىشوند؛ چون از طرفى، در بسیارى از موارد، هر دو طرف خواهان استمرار این ارتباط دوستانه هستند و از طرف دیگر، امکان وصلت به خاطر ویژگىهاى شخصى، خانوادگى، اقتصادى و اجتماعى وجود ندارد. از اینرو، دچار تنش شده و در یک بنبست سخت و شدید گرفتار مىآیند.75 تحقیقات، همبستگى مثبت بین عشق مجازى (عشق وابسته وسواسى) و روان رنجورى را نشان مىدهند.76
على علیهالسلام مىفرماید: «چه بسا اندک شهوتى، اندوه و غم طولانى به بار آورد.»77 آن حضرت در روایت دیگرى مىفرماید: «شگفتا براى انسان عاقل که چگونه به شهوات مىنگرد، در حالى که حسرتى به دنبال دارد.»78 اگرچه غم و اندوه و حسرت حقیقى انسان شهوتپرست در قیامت خواهد بود، اما این روایات غم حسرت دنیوى را هم شامل مىشود.
تبیین روان شناختى:
الف) روان تحلیلگرى: انسان همانگونه که داراى انرژى جسمانىاى است که به وسیله آن، بسیارى از فعالیتها را انجام مىدهد، در بُعد روانى هم داراى انرژىاى است که به وسیله آن، بسیارى از فعالیتهاى زندگى را انجام مىدهد. این انرژى ذخیرهشده و ماندگار، در هر زمانى موضوعى را دنبال مىکند و همت خود را براى تحقق آن موضوع، به کار مىگیرد و وقتى به نتیجه رسید، موضوع جدیدى را دنبال مىکند. اگر در این بین، روى موضوعى بخصوص عاطفى سرمایهگذارى کند و به آن دست پیدا نکند و نیز نتواند جایگزین مناسبى بیابد، این انرژى ذخیره شده، روزبهروز روان انسان را به خود مشغول مىکند79 تا جایى که بیمارىهاى ناشى از عشق را پدید مىآورد.
ارتباط آزاد شکلگیرى موضوع عشق سرمایهگذارى روانى عدم دستیابى به موضوع فقدان موضوع براى عشق بیمارىهاى ناشى از عشق (افسردگى و...)
ب) احساس گناه: تخلف از محدوده شرعى و هنجارهاى اجتماعى، گاه احساس گناه و آن نیز پیامدهاى روانشناختى، مانند خودسرزنشى، احساس حقارت، در پیشگرفتن نوعى انزوا و دورى از روابط اجتماعى را به دنبال خواهد داشت.80
2. اضطراب: وقتى وابستگىها شکل مىگیرد، پس از مدتى امکان جدایى از نظر روانى بسیار سخت و مشکلآفرین مىشود؛ چون در بسیارى از موارد، از یک طرف، خواهان این ارتباط دوستانه به طور مستمر هستند و از طرف دیگر، امکان وصلت به خاطر ویژگىهاى شخصى، خانوادگى، اقتصادى و اجتماعى وجود ندارد. از اینرو، دچار تنش شده و در یک بنبست سخت و شدید گرفتار مىآیند.81 تحقیقات، همبستگى بین عشق مجازى و اضطراب را نشان مىدهد.
تبیین روانشناختى:
الف) پرخاشگرى: مشهورترین تبیینها، ناکامى را عمده زمینه پرخاشگرى مىداند:
دوستى طلب بدون مطلوب ناکامى پرخاشگرى و اضطراب82
از سویى، این دوستىها باعث دلمشغولى و کوبیده شدن اعصاب مىگردد و فرد را در حالت برانگیختگى مداوم قرار مىدهد.
ب) روان تحلیلگرى (فروید): ترس از «از دست دادن موضوع عشق»، اضطراب را در سطح «من»83 پدید مىآورد. بهعلت تجربه سطوح بالاى اضطراب، فرد همواره به علت بیان کشانندههاى «من»،84 به شدت تنبیه مىشود و پیوستهسطح اضطراب، بالا خواهد بود و در نتیجه، سازوکارهاى دفاعى وى، توانایى مواجهه و مقابله با این اضطراب را نخواهند داشت و شاهد فروپاشى آنها خواهیم بود.85
ج) افت تحصیلى و ناکارآمدى شغلى: ارتباط آزاد میان دختر و پسر، منجر به شکلگیرى روابط عاطفى قوى شده و این وابستگى در بسیارى از موارد، آفت بزرگى براى تمرکز حواس مىشود، به گونهاى که ذهن را به شدت درگیر کرده، امکان مطالعه و توجه در کلاس و تمرکز در هنگام کار را ناممکن مىسازد.86 نتیجه تحقیق در یک مدرسه خصوصى فرانسه، نشان مىدهد اختلاط دختر و پسر باعث مىشود که دختران از پیشرفتهاى تحصیلى و شغلى باز بمانند.87
د. آسیبهاى معنوى: در قرآن کریم و روایات رسیده از اهلبیت علیهمالسلام، دوستى دختر و پسر، ممنوع شده است و براى غوطهور شدن در غریزه جنسى، آفتهاى دنیوى و اخروى فراوانى ذکر گردیده است. قرآن کریم به مردان و زنان تأکید مىکند که نباید دوست پنهانى و نامشروع گیرند:88 «... وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ...» (نساء: 25)؛ [زنان ]دوستگیران پنهانى نباشند. «وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ»(مائده: 5)؛ [مردان ]زنان را در پنهانى دوست خود نگیرند. برخى روایات مستقیما عوارض ارتباط آزاد را بازگو نموده و نتیجه این روابط را درد بىدرمان مىدانند.89 برخى دیگر از روایات، بر دورى گزیدن از شهوترانى تأکید کردهاند که روابط آزاد زن و مرد یکى از مصادیق شهوترانى مىباشد. بر اساس این دسته روایات، شهوت، دل را از محبت خدا خالى مىکند.90 شهوت، قاتل انسان، گذرگاه شیطان، سرسختترین دشمنان، فاسدکننده دین91 و بیمارکننده عقل است و افسوسِ در قیامت را به دنبال دارد92 و ترک آن، ضمانت بهشت را در پى دارد.93 و اگر کسى که عقلش بر شهوتش غلبه کند، برتر از ملائکه مىگردد و کسى که شهوتش بر عقلش غلبه کند از چارپایان پستتر خواهد شد.94
2. آسیبهاى خانوادگى
الف) ازدواجهاى ناموفق: از آنرو که دوستى دختر و پسر غالبا بر اساس جاذبههاى ظاهرى شکل مىگیرد، شرط اساسى یک ازدواج موفق، یعنى رعایت معیارهاى همسان همسرى، لحاظ نشده است. در نتیجه، میزان موفقیت کاهش خواهد یافت. در آموزههاى دینى هم وارد شده است که هرگاه مردى با زنى به خاطر زیبایى یا دارایىاش ازدواج کند، به همان [زیبایى و دارایى ]واگذار مىشود و هرگاه به خاطر دینش با او ازدواج کند، خداوند، زیبایى و دارایى را نیز روزىاش مىکند.95
از سوى دیگر، ارتباط عاطفى دو جنس، باعث وابستگى طرفینى شده، نقصها دیده نمىشود. روایت مشهورى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهاست که مىفرماید: «دوست داشتن چیزى انسان را کور و کر مىکند.»96 وقتى هیجانات فروکش کند، نقصها خود را نشان داده، باعث کاهش رضایتمندى زناشویى و اختلاف خانوادگى مىشود. از اینرو، آنچه براى شکلگیرى یک ازدواج موفق لازم است دوست داشتن به تنهایى نیست، بلکه رعایت مشابهتها و همسطح بودن، شرطى ضرورى است.97 به همین دلیل است که طبق برخى از تحقیقات در آمریکا، از هر صد ازدواج عشقى، نود و سه مورد آن با شکست دردناک عشقى روبهرو شدهاند و در فرانسه، عمر متوسط هر ازدواج عشقى، سه ماه و نیم بوده است.98 یک بررسى در آمریکا و سوئد نشان داده است که میزان طلاق در میان افرادى که قبلاً دوره همخانگى و دوستى را گذراندهاند 80 درصد بیشتر از میزان طلاق در میان کسانى است که چنین تجربهاى نداشتهاند.99
دیگر اینکه ازدواج، یک تعهد است که مشتمل بر پذیرش مسئولیت و حقوق متقابل است. روابط بین دو دوست، متفاوت از روابط حاکم بین دو زوج است. روابط دوستانه، نیاز به تبدیل به ارتباط زن و شوهرى دارد، ولى عمدتا این فرایند بسیار کم اتفاق مىافتد. از اینرو، ازدواج بدون معیارهاى اساسى شکل مىگیرد. ازدواجهاى احساسى شکل و رنگ کودکانه دارند. کودکان، زود تصمیم مىگیرند، زود قهر مىکنند، بهانهگیرند و بدون طرح و نقشه کار مىکنند. علاوه بر این، تصورات رؤیایى از اطرافیان و فیلمها، در ما نیازى ایجاد مىکنند که ما در زندگى پس از ازدواج، به جاى تجربه واقعیتها، به دنبال خیالات و اوهام مىگردیم و چون آنها را نمىیابیم، خود و همسرمان را مقصر دانسته، سلامت ازدواجمان را نیز به خطر مىاندازیم.100
ب) فروپاشى نهاد خانواده: رواج دوستى بین دختر و پسر از طرفى، باعث مىشود جوانان کمتر به فکر ازدواج بیفتند؛ زیرا بر اساس منطق مبادله، هنگامى که افراد به راحتى و با صرف هزینه اندک، امکان نیل به اهداف موردنظر خویش به صورت پیاپى را داشته باشند و بتوانند از این طریق خود را ارضا کنند، به طور قطع، انگیزه زیادى براى استمرار این وضعیت و طرد شیوههاى جایگزین (همچون ازدواج) که در مقایسه، از ارزش تعاملى کمترى برخوردارند، خواهند داشت و از سوى دیگر، ممکن است بسیارى از ازدواجهاى صحیح، با اینگونه روابط آزاد در خانواده، کمکم متلاشى شوند؛ چراکه ادامه چنین وضعى با توجه به جاذبه روابط بین دو جنس، زمینه مساعدى را براى زوال تدریجى موقعیت خانواده در سطح کلان و بروز تنش، اختلاف، سوءمعاشرت، خیانت، طلاق و تجدیدفراشهاى مکرر در سطح خُرد، پدید مىآورد.101 تحقیقات میدانى هم این مطلب را تأیید مىکند. یک مطالعه تطبیقى که در شصت و شش کشور جهان صورت گرفته، نشان مىدهد: هرچه در جامعه، زنان بیشتر با مردان مرتبط باشند، میزان طلاق بالاتر است.102 آموزههاى دینى هم به این مطلب اشاره دارد که رو آوردن به فحشا آفت بنیان خانواده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهمىفرمایند: «زنا وارد خانهاى نمىشود، مگر اینکه آن را ویران مىسازد.»103 همچنین خروج زوجین از روابط مشروع را موجب خیانت و تعدى طرف مقابل دانسته و زمینه بروز این رفتارها را در افرادى که والدین آنها آلوده شدهاند، بیشتر مىداند.104
ج). کاهش لذت جنسى: گرچه ارتباطات آزاد، عطش روانى ـ جنسى را روزافزون مىنماید، ولى استمرار این وضعیت و تجربه مکرر محرکهاى جنسى، آستانه حسى را بالا برده، لذت جنسى واقعى را به مرور کاهش مىدهد. تحقیقات نشان مىدهند هنگامى که مردان عکسهاى زنان بسیار زیبا را مىبینند، همسران مورد علاقه خود را با جذابیت کمترى مورد ارزیابى قرار مىدهند. مشاهده مستمر زیبایىهاى زنان باعث افزایش آستانه ادراکى مردان شده، در نتیجه، مرد به محرکهاى دورن خانواده دیرتر پاسخ مىدهد.105 مطالعات علمى نشان مىدهد هر چه زنان در انظار عمومى بیشتر حاضر مىشوند، در آمیزش سردمزاجترند. از طرفى، جلوهگرى زنان، آستانه ادراکى مردان را تغییر داده، درک آنها را از زیبایى زنان کمتر مىنماید. از اینرو، متخصصان مامایى و زنان به خاطر سروکار داشتن با اعضاى جنسى، زودتر با ارگاسم وداع مىکنند. از بین رفتن لذت جنسى، آثار مخربى را در روابط بین همسران ایجاد مىکند و زمینه ناسازگارى را فراهم مىآورد.106 در آموزههاى دینى، رو آوردن به فحشا به منزله زایلکننده لذت جنسى دانسته شده است. پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «خود را به زنا نیالایید که خداوند لذت همسران را از درون شما مىزداید.»107
3. آسیبهاى اجتماعى
خشونتهاى جنسى بر ضد زنان، افزایش روابط جنسى نامشروع، آبستنىهاى ناخواسته و فرزندان بىخانمان، افزایش غیرقابل کنترل سقط جنین، افزایش خانوادههاى تکوالدینى، گسترش بیمارىهاى مقاربتى (مثل ایدز)، خودکشى، جنایت، مواد مخدر، پدیده شوم روسپىگرى و گسترش انحرافهایى مثل همجنسبازى، از عوارض بىواسطه و باواسطه این ارتباطهاى نادرست به شمار مىآیند.
پس از سال 1950 میلادى، میزان خودکشى، جنایت و آدمکشى جوانان آمریکایى، 300 درصد افزایش داشته و اعتیاد به مواد مخدر شیوع پیدا کرده است. اکثر این افراد در خانوادههاى طلاق بزرگ شدهاند. از طرفى، نرخ طلاق در خانوادههایى که همخانگى و ارتباط آزاد پیش از ازدواج، داشتهاند بیشتر است.108 تحقیقى در انگلیس نشان داده است: از هر شش زن مورد مطالعه در لندن، دو تن مورد تهاجم جنسى قرار گرفته بودند.109 44 درصد معتادان نیز از سرپرستى خوب والدین محروم بودند. 70 درصد از افرادى که گرفتار آسیبهاى اجتماعى مىشوند، کودکان طلاق هستند. 96 درصد مجرمان خطرناک و 70 درصد از بیماران روانى، افراد کژخوى و جامعهستیز، عموما از خانوادههایى هستند که به نحوى دچار آسیب و لطمه شدهاند. در آمریکا هر سال بیش از یک میلیون نوجوان از خانههاى خود فرار مىکنند و نیمى از آنها را دختران جوان تشکیل مىدهند، که در خدمت دزدى، معامله مواد مخدر، رواج فحشا درآمده، یا به خودفروشى مشغول مىگردند.110
اسلام در بُعد اجتماعىِ روابط آزاد هم سخن گفته، بحث اشاعه فحشا را مطرح نموده است و مسلمانان را از انجام آن برحذر مىدارد و براى عاملان آن، عذابى دردناک وعده مىدهد. قرآن کریم مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (نور: 19)؛ کسانى که دوست دارند زشتىها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است.
نتیجهگیرى
دیدگاه ارتباط آزاد در یک بستر تاریخى ـ فرهنگى خاص به وجود آمده که قابل تطبیق به فرهنگ دینى ما نیست؛ چون آموزههاى دینى براى ارضاى عاطفى ـ جنسى بین زن و مرد راهکارهاى مقبول دارد. گذشت زمان و آمارها، بطلان چنین نظریه را گواهى مىدهد. بر اساس شواهد موجود، نیاز عاطفى ـ جنسى انسان نه تنها با چنین روابطى تأمین نمىشود، بلکه خود مشکلآفرین است. ارتباط آزاد آثار مخرب فردى، مثل انحرافات جنسى ـ اخلاقى، شکلگیرى عشقهاى آتشین (که خود مىتواند به اختلالاتى نظیر افسردگى و اضطراب منجر شود)، آسیبهاى تحصیلى، شغلى و صدمات معنوى فراوان را به دنبال دارد. همچنین آثار مخرب خانوادگى، مثل شکلگیرى ازدواجهاى ناموفق، سستى بنیان خانواده و کاهش لذت جنسى را در پى دارد. در بعد اجتماعى نیز آثار بىشمارى را مىتوان نام برد. خشونت ضد زنان، آبستنىهاى ناخواسته و فرزندان بىخانمان، افزایش غیرقابل کنترل سقط جنین، افزایش خانوادههاى تکوالدینى، گسترش بیمارىهاى مقاربتى (مثل ایدز)، خودکشى، جنایت، مواد مخدر، پدیده شوم روسپىگرى و گسترش روزافزون انحرافهایى مثل همجنسبازى، از عوارض بىواسطه و باواسطه ارتباط آزاد به شمار مىآیند. از اینرو، این نظریه با اشکالات جدى روبهروست و توصیه ما عمل بر اساس دستورات اسلام است؛ یعنى تقویت حریم و مرزها بین زنان و مردان، تبیین عوارض ارتباط آزاد، تقویت اعتقادات مذهبى، ترویج ازدواج آسان و فراهم کردن زمینههاى ازدواج براى جوانان، فرهنگسازى براى برداشتن آداب غیرضرورى ازدواج، ضابطهمند کردن ازدواج موقت و انجام آن در شرایط ضرورى، و در صورت عدم توانایى، به کارگیرى راهکارهاى لازم براى کنترل غریزه جنسى و ارضاى عاطفى و حفظ عفت و پاکدامنى تا زمان ازدواج.
··· منابع
- ـ آذربایجانى، مسعود و همکاران، درآمدى بر روانشناسى دین، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
- ـ ـــــ ، روانشناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389.
- ـ آشتیانى، محسن، «راههاى مبارزه با آفات عفاف»، صحیفه مبین، ش 31و32، پاییز و زمستان 1382.
- ـاحمدى،محمدرضا،روابطپسرودختر،چچهارم،قم،معارف،1386.
- ـ بارون، رابرت و همکاران، روانشناسى اجتماعى، ترجمه یوسف کریمى، چ دوم، تهران، روان، 1388.
- ـ بستان، حسین و همکاران، اسلام و جامعهشناسى خانواده، چ چهارم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
- ـ پروین، لورنس اى، اولیور پى. جان، شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه محمدجواد جعفرى و پروین کدیور، چ دوم، تهران، آییژ، 1386.
- ـ ترنر، جاناتان اچ.، مفاهیم و کاربردهاى جامعهشناسى، ترجمه محمد فولادى و محمدعزیز بختیارى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378.
- ـ حرّ عاملى، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، قم، مؤسسة آلالبیت، 1409ق.
- ـ دادستان، پریرخ، روانشناسى مرضى تحولى، تهران، سمت، 1383.
- ـ دفتر تبلیغات اسلامى، رهتوشه راهیان نور (ویژه جوانان)، قم، قلم مکنون، 1387.
- ـ راسل، برتراند، زناشویى و اخلاق، ترجمه مهدى افشار، چ دوم، تهران، کاویان، 1354.
- ـ رجبى، عباس، حجاب و نقش آن در سلامت روان، چ سوم، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى، 1386.
- ـ سالارىفر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، چ چهارم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
- ـ سجادى، سیدابراهیم، «همگرایى و فروپاشى نهاد خانواده در قرآن»، پژوهشهاىقرآنى،ش37،بهاروتابستان1373،ص146ـ183.
- ـ سجستانى، سلیمانبن اشعث، سنن ابوداود، بیروت، دارالحدیث، 1393ق.
- ـ شولتز، دوان پى، سیدنى آلن شولتز، نظریههاى شخصیت، ترجمه یحیى سیدمحمدى، تهران، ویرایش، 1389.
- ـ صبور اردوبادى، احمد، نگاه پاک زن و نگاههاى آلوده به او، تهران، امیرکبیر، 1367.
- ـ صدوق، محمدبن على، من لایحضرهالفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
- ـ عبدى، حمزه و محمود گلزارى، «ارتباط میان سبکهاى عشق و ویژگىهاى شخصیتى»، روانشناسى و دین، ش 3، پاییز 1388، 53ـ74.
- ـ فیست، جس، گریگورى جى. فیست، نظریههاى شخصیت، ترجمه یحیى سیدمحمدى، چ دوم، تهران، روان، 1386.
- ـ کلینى، محمدبنیعقوب، الکافى، تهران،دارالکتبالاسلامیه،1365.
- ـ کىنیا، مهدى، مبانى جرمشناسى، تهران، دانشگاه تهران، 1369.
- ـگیدنز،آنتونى،جامعهشناسى،ترجمهمنوچهرصبورى،تهران،نى،1374.
- ـ لپ، اینیاس، روانشناسى عشق ورزیدن، ترجمه کاظم سامى، چ چهارم، تهران، چاپخش، 1377.
- ـ لمبروزو، جینا، روانشناسى زن، ترجمه پرى حسام شهرئیس، چ چهارم، تهران، دانش، 1380.
- ـ لوییس، معلوف، المنجد، چ چهارم، قم، بلاغت، 1373.
- ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
- ـ مطهّرى، مرتضى، مسئله حجاب، تهران، صدرا، 1368.
- ـ ـــــ ، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا، 1379.
- ـ مک گراو، فیلیپ، نجات ازدواج، ترجمه طاهره لبافى، تهران، پیک بهار، 1382.
- ـ موریش، ایور، درآمدى بر جامعهشناسى تعلیم و تربیت، ترجمه غلامعلى سرمد، تهران، نشر دانشگاهى، 1373.
- ـ میشل، اندره، جنبش اجتماعى زنان، ترجمه هما زنجانىزاده، مشهد، نیکا، 1372.
- ـ نورى، میرزا حسین، مستدرکالوسائل، قم، مؤسسه آلبیت، 1408ق.
- ـ نیکزاد، عباس، «روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام، ترویج، تعدیل، تعطیل»، کتاب زن، ش 25، پاییز 1383، ص 117ـ151.
- ـ ویتز، پل، «زوال خانواده»، بازتاب اندیشه، ش 49، اردیبهشت 1383، ص 39ـ42.
- ـ هاشمى رکاوندى، سیدمجتبى، مقدمهاى بر روانشناسى زن، چ سوم، قم، شفق، 1378.
- ـ یوسفى، شهناز، بازشناسى تربیت جنسى با رویکرد اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1389.
* دانشپژوه کارشناسى ارشد روانشناسى خانواده، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. pasokhgoo_20@yahoo.com دریافت: 18/1/90 ـ پذیرش: 25/3/90.
- 1ـ پل ویتز، «زوال خانواده»، بازتاب اندیشه، ش 49، ص 39.
- 2ـ عباس نیکزاد، «روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام، ترویج، تعدیل، تعطیل»، کتاب زن، ش 25، ص 117.
- 3ـ محمدرضا احمدى، روابط پسر و دختر، ص 18ـ20.
- 4ـ سیدابراهیم سجادى، «همگرایى و فروپاشى نهاد خانواده در اسلام»، پژوهشهاى قرآنى، ش 37، ص 146.
- 5ـ حسین بستان و همکاران، اسلام و جامعهشناسى خانواده، ص 90.
- 6ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 28.
- 7ـ دوان پى شولتز و سیدنى آلن شولتز، نظریههاى شخصیت، ترجمه یحیى سیدمحمدى، ص 349.
-
8Henry Murry.
- 9ـ همان، ص 232.
-
10Erik Erikson.
- 11ـ همان، ص 258.
- 12ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 13.
- 13ـ لوییس معلوف، المنجد، ص 19.
- 14ـ دوان پى شولتز و سیدنى آلن شولتز، همان، ص 348.
- 15ـ همان، ص 233.
- 16ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 23.
- 17ـ جس فیست و گریگورى جى فیست، نظریههاى شخصیت، ترجمه یحیى سیدمحمدى، ص 64.
- 18ـ دوان پى شولتز و سیدنى آلن شولتز، همان، ص 105.
- 19ـ جس فیست و گریگورى جى فیست، همان، ص 65ـ66.
- 20ـ لورنس اى. پروین و اولیور پى. جان، شخصیت نظریه و پژوهش، ترجمه محمدجواد جعفرى و پروین کدیور، ص 61.
- 21ـ برتراند راسل، زناشویى و اخلاق، ترجمه مهدى افشار، ص 104.
- 22ـ همان، ص 165ـ167.
- 23ـ مرتضى مطهّرى، مسئله حجاب، ص 113ـ114.
- 24ـ سیدابراهیم سجادى، همان، ص 164.
- 25ـ همان، ص 165.
- 26ـ عباس نیکزاد، همان، ص 122.
- 27ـ جس فیست و گریگورى جى فیست، همان، ص 640.
- 28ـ سیدابراهیم سجادى، همان، ص 163.
- 29ـ آندره میشل، جنبش اجتماعى زنان، ترجمه هما زنجانىزاده، ص 126.
- 30ـ مسعود آذربایجانى، درآمدى بر روانشناسى دین، ص 89.
- 31ـ محسن آشتیانى، «راههاى مبارزه با آفات عفاف»، صحیفه مبین، ش 31و32، ص 97.
- 32ـ سیدابراهیم سجادى، همان، ص 163.
- 33ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 23.
- 34ـ همان، ج 14، ص 100.
- 35ـ همان، ص 82ـ83.
- 36ـ پل ویتز، همان، ص 40.
- 37ـ همان، ص 40ـ41.
- 38ـ احمد صبور اردوبادى، نگاه پاک زن و نگاههاى آلوده به او، ص 247ـ250.
- 39ـ حسین بستان و همکاران، همان، ص 90.
- 40ـ سیدابراهیم سجادى، همان، ص 124.
- 41ـ همان، ص 140.
- 42ـ همان، ص 134.
- 43ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 460ـ461.
- 44ـ همو، مسئله حجاب، ص 113.
- 45ـ همان، ص 113ـ114.
- 46ـ همان، ص 84ـ87.
- 47ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 21.
-
48Carl Ragers.
- 49ـ دوان پى شولتز و سیدنى آلن شولتز، همان، ص 365 و 388.
-
50Gordon Allport.
- 51ـ همان، ص 300.
- 52ـ همان، ص 221.
- 53ـ همان.
- 54ـ مجتبى هاشمى زکاوندى، مقدمهاى بر روانشناسى زن، ص 231.
- 55ـ همان، ص 229.
- 56ـ جینا لمبروزو، روانشناسى زن، ترجمه پرى حسام شهرئیس، ص 113ـ115.
- 57ـ ایور موریش، درآمدى در جامعهشناسى تعلیم و تربیت، ترجمه غلامعلى سرمد، ص 42.
- 58ـ همان.
- 59ـ لورنس اى. پروین و اولیور پى. جان، همان، ص 59؛ دوان پى شولتز و سیدنى آلن شولتز، همان، ص 115.
- 60ـ جس فیست و گریگورى جى فیست، همان، ص 640.
- 61ـ جینا لمبروزو، همان، ص 120.
- 62ـ سلیمانبن اشعث سجستانى، سنن ابىداود، ج 1، ص 19.
- 63ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 5، ص 519.
- 64ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 250.
- 65ـ عباس نیکزاد، همان، ص 123.
- 66ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 28.
- 67ـ دوان پى شولتز و سیدنى آلن شولتز، همان، ص 353.
- 68ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 28.
- 69ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 11، ص 344.
- 70ـ مسعود آذربایجانى و همکاران، روانشناسى اجتماعى، ص 233.
- 71ـ همان، ص 250؛ رابرت بارون، روانشناسى اجتماعى، ترجمه یوسف کرمى، ص 427.
- 72ـ مسعود آذربایجانى و همکاران، روانشناسى اجتماعى، ص 239.
- 73ـ ایور موریش، همان، ص 42.
- 74ـ دفتر تبلیغات اسلامى، رهتوشه راهیان نور، ویژه جوانان، ص 147.
- 75ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 31.
- 76ـ حمزه عبدى و محمود گلزارى، «ارتباط میان سبکهاى عشق و ویژگىهاى شخصیتى»، روانشناسى و دین، ش 3، ص 70ـ71.
- 77ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 210.
- 78ـ میرزا حسین نورى، همان، ج 14، ص 358.
- 79ـ لورنس اى. پروین و اولیور پى. جان، همان، ص 115.
- 80ـ محمدرضا سالارىفر، همان، ص 21.
- 81ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 31.
- 82ـ مسعود آذربایجانى و همکاران، روانشناسى اجتماعى، ص 308.
- 83ego.
- 84id.
- 85ـ پریرخ دادستان، روانشناسى مرضى تحولى، ج 1، ص 96ـ97.
- 86ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 31.
- 87ـ اینیاس لپ، روانشناسى عشق ورزیدن، ترجمه کاظم سامى، ص 50ـ51.
- 88ـ محمدرضا احمدى، همان، ص 27.
- 89ـ رهتوشه راهیان نور، ص 147.
- 90ـ میرزا حسین نورى، همان، ج 11، ص 339.
- 91ـ همان، ص 343.
- 92ـ همان، ص 346ـ347.
- 93ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 251.
- 94ـ همان، ص 210.
- 95ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 5، ص 333.
- 96ـ محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 380.
- 97ـ محمدرضا سالارىفر، همان، ص 30.
- 98ـ مهدى کىنیا، مبانى جرمشناسى، ج 2، ص 808.
- 99ـ جاناتان اچ. ترنر، مفاهیم و کاربردهاى جامعهشناسى، ترجمه محمد فولادى و محمدعزیز بختیارى، ص 180.
- 100ـ فیلیپ مگ گرو، نجات ازدواج، ترجمه طاهره لبافى، ص 5ـ6.
- 101ـ حسین بستان و همکاران، همان، ص 222.
- 102ـ همان، ص 90.
- 103ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 76، ص 19.
- 104ـ همان، ص 26ـ27.
- 105ـ محمدرضا سالارىفر، همان، ص 147.
- 106ـ عباس رجبى، حجاب و نقش آن در سلامت روان، ص 142.
- 107ـ سیدابراهیم سجادى، همان، ص 177.
- 108ـ پل ویتزر، همان، ص 40.
- 109ـ آنتونى گیدنز، جامعهشناسى، ترجمهمنوچهرصبورى،ص202.
- 110ـ احمد صبور اردوبادى، همان، ص 247ـ250.