معرفت، سال بیستم، شماره چهارم، پیاپی 163، تیر 1390، صفحات 97-

    نگاهى به عوامل موفقیت در زندگى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی احمد پناهی / *استادیار - پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / a.panahi313@gmail.com
    چکیده: 
    تبیین عوامل تأثیرگذار در موفقیت و بالندگى افراد در زندگى، از جمله موضوعاتى است که جاى تحقیق دارد. هدف این پژوهش تعیین عوامل موفقیت در زندگى از منظر آموزه‏هاى دینى با نگاهى روان‏شناختى است که با روش تحلیلى ـ توصیفى انجام مى‏گیرد. یکى از سؤال‏هاى اساسى که براى هر فردى مطرح است این است که موفقیت چیست و چگونه مى‏توان به آن رسید. این سؤال همگانى بوده و براى نوع انسان‏هاى خردمند مطرح است. براى موفقیت، در کتاب‏ها و مقالاتى که در این‏باره به نگارش درآمده‏اند، راه‏هاى متعدى بیان گردیده است که برخى از آنها با مبانى دینى و اعتقادى ما سازگارى ندارد. این نوشتار مى‏کوشد با بهره‏گیرى از آموزه‏هاى دینى و البته با نگاهى روان‏شناختى، ضمن اشاره به عوامل موفقیت و نیز معنا و مفهوم موفقیت از نگاه آموزه‏هاى دینى، به تبیین آنها بپردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیستم ـ شماره 163 ـ تیر 1390، 97ـ116

    علی احمد پناهى*

    چکیده

    تبیین عوامل تأثیرگذار در موفقیت و بالندگى افراد در زندگى، از جمله موضوعاتى است که جاى تحقیق دارد. هدف این پژوهش تعیین عوامل موفقیت در زندگى از منظر آموزه‏هاى دینى با نگاهى روان‏شناختى است که با روش تحلیلى ـ توصیفى انجام مى‏گیرد.

    یکى از سؤال‏هاى اساسى که براى هر فردى مطرح است این است که موفقیت چیست و چگونه مى‏توان به آن رسید. این سؤال همگانى بوده و براى نوع انسان‏هاى خردمند مطرح است. براى موفقیت، در کتاب‏ها و مقالاتى که در این‏باره به نگارش درآمده‏اند، راه‏هاى متعدى بیان گردیده است که برخى از آنها با مبانى دینى و اعتقادى ما سازگارى ندارد. این نوشتار مى‏کوشد با بهره‏گیرى از آموزه‏هاى دینى و البته با نگاهى روان‏شناختى، ضمن اشاره به عوامل موفقیت و نیز معنا و مفهوم موفقیت از نگاه آموزه‏هاى دینى، به تبیین آنها بپردازد.

    کلیدواژه‏ها: موفقیت، اعتماد به نفس، عزت نفس، پشتکار، خداباورى، کامیابى.

    مقدّمه

    «موفقیت» کلمه‏اى جادویى است که بسامد و استفاده فوق‏العاده‏اى دارد و مى‏توان مدعى شد صدها کتاب درباره آن به رشته تحریر درآمده است. معمولاً کتاب‏هایى که درباره موفقیت نگاشته مى‏شود، پرفروش است؛ زیرا همه افراد مى‏خواهند از راز آن آگاه شوند؛ درست مانند من و شما که به موفقیت نیاز داریم و به دنبال آن هستیم؛ براى اینکه شادمانى و خوشبختى ما رابطه تنگاتنگى با میزان موفقیتمان در زندگى دارد. افراد موفق، در هریک از عرصه‏هاى زندگى، از نشاط و رضایت خاطر و محبوبیت بیشترى برخوردارند و افراد جامعه با سبک خاصى با آنان برخورد مى‏کنند. هنرى فورد،1 یکى از اندیشمندان علوم اجتماعى، مى‏گوید: «تا موفقیتى به چنگ نیاورید، نمى‏توانید بر اساس‏آن محبوبیت ورضایت کسب کنید.»2

    در گفت‏وگوهاى عرفى و عمومى نیز به صورت گسترده از واژه موفقیت استفاده مى‏شود و مواقعى هم اتفاق مى‏افتد که به صورت نادرست مورد استفاده قرار مى‏گیرد. ضرورى است به این واژه قدرى بیشتر پرداخته شود؛ به ویژه از نگاه تربیتى و روان‏شناختى تا جنبه‏هاى مختلف این مفهوم و راه‏هاى رسیدن به «موفقیت» تبیین شود.

    در رابطه با عوامل موفقیت و مفهوم آن، مباحث مختلفى مطرح است. از جمله مباحث اساسى در زندگى، عوامل موفقیت در زندگى اجتماعى است. از این‏رو، مسئله مهم در این تحقیق تعیین عوامل تأثیرگذار در موفقیت و بالندگى افراد در زندگى اجتماعى مى‏باشد. در این مقاله درصدد هستیم به عوامل مختلفى بپردازیم که در پیشرفت و موفقیت افراد از نگاه آموزه‏هاى دینى و با رویکردى روان‏شناختى دخالت دارند. این مهم، از نوآورى‏هاى این پژوهش مى‏باشد.

    سؤال پژوهش حاضر این است: «عوامل موفقیت انسان‏ها در زندگى از دیدگاه آموزه‏هاى اسلام چیست؟»

    پیشینه پژوهش

    در این قسمت از بحث، به صورت اجمالى به مقالات، کتاب‏ها و مباحثى مى‏پردازیم که به نوعى با موضوع موردنظر، یعنى عوامل موفقیت در زندگى از دیدگاه اسلام و روان‏شناسى، مربوط مى‏شود.

    براساس تعالیم اسلامى، خداوند متعال از ابتداى حیات بشر، پیامبرانى را از میان انسان‏ها براى راهنمایى و هدایت آنها برگزیده است. از جمله تعالیمى که پیامبران به بشریت ابلاغ نموده‏اند، قوانین اجتماعى و راه‏هاى رسیدن به بهروزى و موفقیت است.

    دانشمندان مسلمان و دانش‏پژوهان اسلامى و همچنین دانشمندان غیرمسلمان، تاکنون به مباحث اجتماعى و عوامل موفقیت افراد و مفهوم و معناى موفقیت و... پرداخته و هریک از آنها به گوشه‏اى از نیازهاى افراد جامعه، توجه نموده‏اند. در اینجا به نمونه‏هایى از نظریات و کتاب‏ها و مقالاتى که در این عرصه نگارش شده‏اند، اشاره مى‏کنیم.

    1. استفانى مارستون، در کتابى که تحت عنوان معجزه تشویق، نگارش کرد و با ترجمه توراندخت تمدن در سال 1375 به چاپ رسید، به عوامل موفقیت اشاره نموده است.

    2. در کتاب اعتماد به نفس که توسط اسمایلز ساموییل در سال 1380 چاپ شده، به عوامل موفقیت اشاره گردیده است.

    3. اصغر کیهان‏نیا در کتاب راز موفقیت در زندگى، که در سال 1382 نگارش گردیده، به عواملى در رابطه با موفقیت پرداخته است.

    4. ابن‏سینا، دانشمند بزرگ قرن چهارم و پنجم هجرى، در تألیفات خود مفهوم موفقیت و عوامل آن اشاره نموده است.

    5. شهید مطهّرى در آثار خود به مسئله موفقیت، اهمیت فراوانى داده و در ضمن بحث‏هاى اجتماعى، بحث موفقیت را هم مطرح کرده است.3

    6. حسین بستان در کتاب اسلام و جامعه‏شناسى خانواده که در سال 1383 به چاپ رسیده است، به دیدگاه اسلام و جامعه‏شناسى در رابطه با انواع خانواده، کارکردهاى خانواده، استحکام خانواده، وظایف اعضاى خانواده و آسیب‏هاى خانواده پرداخته و در برخى قسمت‏هاى بحث، اشاره‏اى جزئى به عوامل موفقیت اعضاى خانواده نیز داشته است.

    یکى از مباحثى که به صورت دقیق و جامع به آن پرداخته نشده و جاى تحقیق و تفحص جدى دارد، تبیین و تعیین عوامل تأثیرگذار در موفقیت افراد در زندگى از دیدگاه اسلامى و با نگاهى روان‏شناختى است که به آن پرداخته نشده و در تحقیق حاضر به صورت مبسوط به آنها پرداخته خواهد شد.

    تعریف موفقیت

    هرچند بیشتر نویسندگان و حتى اندیشمندان سعى کرده‏اند تعریف جامعى از موفقیت ارائه کنند تا شنوندگان و خوانندگان سردرگم نباشند، اما تا به حال تعریف دقیق و توصیف مشخص و قابل اعتمادى از این کلمه (موفقیت) به دست نیامده است. پیش از آوردن نمونه‏هایى از توصیف‏ها و تعریف‏هاى نامداران جهان، از شما خواننده ارجمند سؤال مى‏کنیم: شما تعریف و برداشتى از موفقیت دارید؟

    آیا موفقیت، گذراندن مدارج تحصیلى و دریافت مدرک علمى است یا رسیدن به مقام و ثروت؟

    آیا موفقیت، به دست آوردن شغل و همسر مناسب و محیط خانوادگى آرام و فرزندان شایسته است؟

    آیا انجام وظایف دینى و انسانى و قرار گرفتن در جاده مستقیم و راه هدایت را مى‏توان موفقیت تلقّى کرد؟

    تلقّى شما از موفقیت و برداشت شما از آن، فضا را براى فهم بیشتر و بهتر این واژه آماده مى‏سازد.

    مناسب است به نمونه‏هایى از تعاریف اندیشمندان در این‏باره و در آخر به دیدگاه خودمان در این زمینه اشاره کنیم و قضاوت را به شما واگذاریم.

    آلفرد اوست4 معتقد است: «آرامش و امنیت بهترین نوع موفقیت است.»5

    موریس تامس6 مى‏نویسد: عقیده ما راجع به موفقیت باید به عقایدمان راجع به برترى، رضایت‏خاطر و خوشبختى،نزدیک باشد. خوشبخت‏ترین مردم دنیا افرادى هستند که به کارشان عشق مى‏ورزند؛ بدون توجه به اینکه از این راه ثروت، شهرت، قدرت و موقعیت‏هاى اجتماعى بالا به دست مى‏آورند یا خیر. خشنودترین مردم افرادى هستند که از کارشان لذت مى‏برند؛ هر کارى که مى‏خواهد باشد؛ تلاش مى‏کنند تا آن را خوب انجام دهند.7

    در فرهنگ وبستر موفقیت، به مفهوم «نیل رضایت‏بخش به هدف» تعریف شده است.8

    در نگاه بیشتر مردم، فرد موفق کسى است که به آرزوهاى خود برسد و در درون خویش، احساس رضایت کند و از اینکه بر اثر تلاش و کوشش مداوم در زندگى به این احساس (رضایت خاطر) رسیده است، احساس خشنودى و موفقیت کند.

    همان‏گونه که ملاحظه گردید، تعاریف مختلفى درباره موفقیت بیان شد و ممکن است شما بعضى از آنها را بپذیرید و بعضى را ناقص بدانید و ممکن است هیچ‏کدام را نپسندید و بگویید: «راضى‏کننده و کامل نیست.» قطعا شما خواننده گرامى توقع دارید نظر اسلام و قرآن کریم را در این‏باره و تعریف مورد قبول نویسنده‏نوشتارحاضررا بدانید.

    از منظر آموزه‏هاى دینى و اسلامى، مفهوم موفقیت ارتباط نزدیکى با مفهوم سعادت و خوشبختى دارد و اگرچه بین این دو واژه تفاوت‏هایى به چشم مى‏خورد، ولى مصداق موفقیت مطلق و سعادت مطلق، یکى است. انسان خوشبخت و موفق به معناى واقعى، کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد و با انجام دادن وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و احساس دوستى، نزدیکى و محبت به خداوند داشته باشد و به اهداف نهایى خلقت دست یابد. به عبارت دیگر، موفقیت یعنى به رستگارى رسیدن و به بهشت نایل شدن. انسان مى‏تواند بر اثر انجام دادن کارهاى اختیارى و رعایت قوانین الهى و وظایف شرعى و با پرهیز از معصیت، به مرتبه تقرب به خدا برسد و با خالق متعال رابطه دوستانه و عاشقانه پیدا کند و در سایه این دوستى، به بهشت و رضوان الهى وارد شود. البته پرواضح است که رسیدن به بهشت، منافات و ضدّیتى با رضایت خاطر از زندگى و لذت‏جویى حلال ندارد؛ چه اینکه انسان مى‏تواند به تمام کارهایش رنگ و بوى خدایى بزند و تمام کارهایش را به قصد رضایت حضرت حق انجام دهد؛ اعم از خواب، خوراک، کار، تفریح و... .

    مراد از بندگى و عبادت نیز تنها نماز و روزه نیست، بلکه مهم، به فرمان خداوند بودن و در راستاى دستورات او حرکت کردن است.

    قرآن کریم مى‏فرماید: «هر کسى از جهنّم رهایى یابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است.»9

    خداوند در آیه دیگرى، راه‏هاى رسیدن به بهشت و رستگارى را مورد توجه قرار داده، مى‏فرماید: «هر کس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به فوز و رستگارى بزرگى نایل شده است.»10

    حضرت على علیه‏السلام نیز درباره راه‏هاى سعادت و کمال مى‏فرمایند: «هر کسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى مى‏رسد و به ثواب ارزشمندى نایل مى‏شود و هر کسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى‏گرفتارمى‏شودوسزاوارعذاب‏دردناک‏مى‏گردد.»11

    خلاصه اینکه، رستگارى واقعى و موفقیت تام و کامل، رسیدن به بهشت و رهایى از آتش و دوزخ است و اطاعت از خداوند و رسول او و ائمّه اطهار: ـ که در واقع، اطاعت از ایشان نیز اطاعت از خداوند است ـ وسیله نجات انسان و عامل رستگارى و موفقیت واقعى انسان‏هاست.

    اطاعت از خداوند و رسول او را مى‏توان در یک کلمه خلاصه کرد و آن کلمه، تقوا و پرهیزگارى است. تقوا یعنى اطاعت از خداوند و نافرمانى نکردن و مطیع دستورات الهى بودن. پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این‏باره مى‏فرمایند: «هر کس تقوا و پرهیزگارى پیشه کند و گوش به فرمان دستورات خداوند باشد، به رستگارى و موفقیت بزرگى رسیده است. به درستى که تقوا باعث کنترل انسان از غضب و باعث نگه‏دارى انسان از عذاب و نگه‏دارنده انسان از خشم الهى است. به درستى که تقوا باعث سفیدرویى (موفقیت) و رضایت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان مى‏گردد.»12

    استاد مطهّرى در تعریف سعادت و موفقیت، با تأسّى از قرآن کریم چنین مى‏گوید: «سعادت و موفقیت عبارت است از لذت همه‏جانبه و نیل همه‏جانبه به همه کمالات، به طورى که حداکثر کمالات و حظوظ فطرى و طبیعى استیفا گردد.»13 البته واضح و روشن است که موفقیت نهایى در گرو موفقیت‏هایى نسبى و متوسط است و هرکدام از آنها در حد خودشان ارزشمند هستند.

    البته همان‏گونه که پیش‏تر اشاره شد، براى موفقیت سطح نازل‏ترى وجود دارد و آن رسیدن به نتیجه و هدف در هر کارى و کامروا شدن و به فعلیت رساندن استعدادهاى بالقوه است که به دنبال آن، رضایت‏خاطر و خشنودى نیز حاصل مى‏شود. مثلاً، وقتى شما در درس خواندن به نتیجه مى‏رسید و نمره قبولى دریافت مى‏کنید، به موفقیتى نسبى نایل شده‏اید و رضایت‏خاطرى در شما ایجاد مى‏شود، ولى این موفقیت نهایى نیست؛ زیرا قبولى در امتحان هدف نهایى نیست، بلکه هدف متوسط است و از این‏رو، به اندازه‏اى که در رسیدن به هدف نهایى تأثیر دارد، ارزشمند است و به همان مقدار هم براى شما رضایت و لذت ایجاد مى‏کند. بیشتر مردم از مفهوم موفقیت، همین مفهوم را در نظر مى‏گیرند.

    عوامل موفقیت

    1. هدفمندى

    جست‏وجوى موفقیت، همیشه با هدفى آغاز مى‏شود. همه ما به هدفى نیاز داریم تا بتوانیم به سوى آن نشانه رفته، براى رسیدن به آن حرکت کنیم. به نظر مى‏رسد بسیارى از مردم، مثل افرادى که در خواب راه مى‏روند، در زندگى، سرگردان هستند. آنها تمام روز، هفته و سال را در سرگردانى به سر مى‏برند. هر روز از خواب بیدار مى‏شوند، غذا مى‏خورند، لباس مى‏پوشند، مشغول کارهاى جدى یا غیرجدى مى‏شوند، دوباره غذا مى‏خورند و همین‏طور زندگى سپرى مى‏شود. به نظر مى‏رسد بیشتر مردم، بى‏اختیار در این شرایط قرار گرفته‏اند و بدون اینکه توجه دقیقى داشته باشند، به یکدیگر ظلم روا مى‏دارند و به تعبیر خود، زرنگى مى‏کنند. تمام اینها بدون یک هدف مشخص و ارزشمند است. نوعى سرگردانى و بى‏هدفى آنان را احاطه کرده است؛ چه اینکه اگر سؤال شود: منظور و هدف شما از انجام دادن این کارها چیست، جواب قابل قبولى ندارند. شاید شما نیز با نگارنده هم‏عقیده باشید که این‏گونه زندگى کردن، ارزش چندانى ندارد. انسان موجودى عاقل و باشعور است و باید کارهایش خردمندانه و منطقى باشد تا هم از زندگى لذت واقعى ببرد و هم در راستاى هدفى ارزشمند گام بردارد تا گرفتار سرگردانى و حسرت نشود. میشل مونتین14 مى‏گوید: «روحى که هدف
    ثابتى ندارد، سرگردان است.»15

    اگر هر فردى تمام قواى خود را در مسئله‏اى مهم و با هدفى معین به کار گیرد، بى‏تردید، شاهد پیروزى و موفقیت‏هاى زیادى خواهد بود. قهرمان شدن در ورزش، موفقیت در تحصیلات عالى، مهارت ویژه در کار فنّى، بالندگى و نوآورى در شغل و حرفه، نامدارى در اکتشاف و اختراع، و از همه مهم‏تر موفقیت در خودسازى معنوى و عبادت پروردگار، همه و همه در گرو هدفى مشخص و تلاش در راستاى آن هدف است.

    براى نجات از سردرگمى و به منظور ارائه راه‏کارى کاربردى، نکاتى را یادآور مى‏شویم:

    ـ ابتدا معلوم کنید از زندگى چه مى‏خواهید (مشخص کردن هدف)؛

    ـ افکار خود را در مورد هدف متمرکز کنید (اندیشه و فکر در مورد هدف)؛

    ـ سعى کنید اهداف بلندى داشته باشید و اهداف کوچک‏تر را در راستاى رسیدن به آن قرار دهید (اهداف بزرگ داشتن)؛

    ـ به سعى و تلاش خود متکى باشید و یقین داشته باشید که مى‏توانید؛

    ـ از شکست نهراسید و آن را تجربه راه خود قرار دهید؛

    ـ از هر کار عجولانه، کورکورانه، احساسى و بدون تأمّل پرهیز کنید؛

    ـ با توکل به خدا وارد عرصه‏ها شوید.

    افراد موفق، در زندگى خود هدفمند، هدف‏دار و هدف‏مدار هستند؛ یعنى براى هدف خاصى تلاش مى‏کنند و هدف، نقطه و موقعیت مطلوبى است که درصدد رسیدن به آن هستند. حال، مهم چگونگى انتخاب هدف است. به عبارت دیگر، هدف‏ها چگونه باید انتخاب شوند؟

    انتخاب هدف‏ها دقیقا به ارزش‏ها و باورها بازمى‏گردد. کسى که مادیات برایش ارزش است، رسیدن به مادیات هدف او خواهد بود و کسى که مقام و مدرک تحصیلى عالى برایش ارزش باشد، نایل شدن به آن، مقصود او خواهد بود. افرادى که هدفى الهى دارند و از جهان‏بینى توحیدى برخوردارند و براى آفرینش انسان و جهان معتقد به هدفى منطقى هستند، اهداف بلندى براى زندگى خود ترسیم مى‏کنند و تمام کارها و فعالیت‏هاى خود را در همان مسیر قرار مى‏دهند. اینان هدفشان از زندگى، رسیدن به مقامات معنوى و کمالات عالى انسانى است؛ یعنى مقامى که در طى آن دوست خدا و بنده واقعى خدا بشوند، و در سایه این دوستى، مسلما در بهشت و رضوان پروردگار نیز قرار خواهند گرفت. البته پرواضح است که اینان اهداف متوسطى مثل کسب علم و قدرت و ثروت نیز دارند، ولى همه اینها وسیله‏اى براى خدمت بیشتر به بندگان خدا و به دست آوردن رضایت الهى و نیل به ثواب بیشتر است.

    قرآن کریم، به عنوان یک کتاب آسمانى ـ که از طرف خداى متعال براى هدایت بشر به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهنازل شده است ـ هدف خلقت انسان را بندگى و عبادت خداوند مى‏داند که در سایه این بندگى و عبادت و خداشناسى، به کمالات و سعادت مى‏رسد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات: 56)؛ جن و انس را جز براى پرستش و عبادت نیافریدم.

    عبادت و بندگى براى خداوند، تنها در نماز و روزه و دعا خلاصه نمى‏شود، بلکه حقیقت بندگى آن است که انسان تسلیم محض خداوند باشد و در تمام امور زندگى بر اساس رهنمودهاى او که در قرآن کریم و فرمایش معصومان علیهم‏السلام تجلّى دارد، عمل کند. کسى بنده واقعى خداست که به تمام کارهایش رنگ الهى بزند و حتى تفریح، خواب، خوراک، آشامیدن و کار و تلاشش براى رضاى او باشد. البته باید مواظب باشد کارهایش ـ گرچه به قصد تقرب به خدا و رضاى الهى است ـ از چارچوب شرع خارج نشود. مثلاً، ممکن است جوانى به قصد رضاى الهى، ناآگاهانه کار خلافى انجام دهد که آن کار با رضایت الهى منافات داشته باشد؛ زیرا کارى با رضایت الهى سازگار است که واقعا در چارچوب دستورات الهى و به منظور اطاعت از فرمان الهى انجام شود.

    2. اعتماد به نفس

    دومین عاملى که در موفقیت و پیروزى انسان نقش قابل توجهى دارد، اعتماد به نفس است. از آن‏رو که از مفهوم اعتماد به نفس برداشت‏هاى متفاوتى شده است، در ابتدا به تبیین این واژه مى‏پردازیم.

    دو مفهوم «اعتماد به نفس» و «عزت نفس» قرابت معنایى و رابطه مستقیم و مثبتى با هم دارند و به زبان علم آمار، همبستگى مستقیم دارند؛ به گونه‏اى که با افزوده شدن یکى، دیگرى هم زیاد مى‏شود و بعکس؛ اما این دو مترادف نیستند. «ارزیابى ما از خودپنداره خویش، بر حسب ارزش کلى آن، عزت نفس نامیده مى‏شود. به عبارت دیگر، عزت نفس، میزان ارزشى است که ما براى خود قایل هستیم.»16 اعتماد به نفس نیز یعنى شخص احساس کند داراى توانایى و کفایتاست.17 البته لازم به تذکر است که گاهى منظور از عزت نفس در محاورات عرفى، مناعت طبع اقتصادى است که مراد ما در این مقام همان تعریفى است که در بالا بیان شد.

    به اعتقاد روان‏شناسان، اعتماد به نفس، اساس هر رستگارى و پیشرفتى است. با اعتماد به نفس، عزم انسان راسخ مى‏شود و در صورت اتکا به دیگرى، ضعیف مى‏گردد. مساعدت‏هایى که از خارج به شخص مى‏رسد، غالبا پشتکار و قوه مجاهدت را سست مى‏کند؛ زیرا در این صورت، انسان انگیزه‏اى براى سعى‏وکوشش نمى‏یابد.18

    در نگاه ابتدایى به مفهوم اعتماد به نفس، چنین به نظر مى‏رسد که اعتماد به نفس، نقطه مقابل اعتماد به خداست و تصور مى‏شود فردى که به خدا توکل و اعتماد دارد، نمى‏تواند اعتماد به نفس داشته باشد و باید دست به انتخاب بزند؛ به این صورت که یا زندگى‏اش را بر مبناى توکل به خدا پى‏ریزى کند و کارهایش را به خدا واگذارد یا اعتماد به نفس را شیوه کار خویش قرار داده، به توانایى‏ها و نیروى درونى خود متکى باشد. اما اگر قدرى دقت کنیم، روشن خواهد شد که چنانچه توکل به خدا را به معناى واقعى آن، یعنى «به کارگیرى اسباب طبیعى براى رسیدن به اهداف و در عین حال، واگذارى نتایج و اثربخشى آنها به خواست و مشیت الهى» بدانیم، و نیز منشأ اعتماد به نفس را ـ که به نیروها و توانایى‏هاى خود اتکا مى‏کنیم ـ خدا دانسته، معتقد باشیم هر آنچه داریم، از خداست و خدا این همه امکانات و نیروها (حتى اعتماد به نفس) را در اختیار ما قرار داده تا روى پاى خود بایستیم و به دیگران نیازمند نباشیم، در این صورت، نه تنها اعتماد به نفس با توکل به خدا منافات ندارد، بلکه یکى از ابعاد اصلى و مهم آن را تشکیل مى‏دهد و نتیجه، آن مى‏شود که باید به نیروها و توانایى‏هاى خود ـ که خدا در اختیار ما قرار داده است ـ متکى باشیم و با بهره‏گیرى از این نیروهاى خداداد، در مسیر پر پیچ و خم زندگى و مشکلات، بار خویش را به دوش کشیم، نه آنکه به توانایى دیگران متکى باشیم. این بهترین تعریفى است که مى‏توان از اعتماد به نفس با نگرش اسلامى ارائه کرد، و چنان‏که مشاهده مى‏شود، هیچ تعارض و منافاتى با اصل توکل به خدا ـ که جزء اصول اخلاقى و اسلامى است ـ ندارد.19 البته باید توجه داشت که على‏رغم همه تلاش‏هاى مختلف و محاسبه‏هاى همه‏جانبه و حتى توکل به خدا، گاهى خواسته‏هاى انسان محقق نمى‏شود و در واقع، مشیت و قضا و قدر الهى محقق مى‏شود.

    در تأیید مطلب فوق، مى‏توان از فرمایش امام حسین علیه‏السلام در دعاى «عرفه» بهره برد: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناى فى نفسى»؛ خدایا بى‏نیازى مرا در نفسم قرار بده؛ یعنى به من مناعت طبع عنایت کن. آیت‏اللّه صافى گلپایگانى در شرح این بخش از دعاى عرفه، مى‏نویسد: «هرچه انسان وثوقش به خدا بیشتر باشد، غناى نفس و مناعت طبع او بیشتر مى‏شود، به ذلّت و کارهاى خلافِ شرف انسانیت تن درنمى‏دهد، بلندهمت و با وسعت‏نظر و بى‏ترس و بیم از زوال نعمت‏ها زندگى مى‏کند و هرچه غناى نفس کمتر شود، شخصیت انسانى و وجدان شخص ضعیف مى‏گردد.»20 واضح است که مناعت طبع، با عزت نفس ارتباط تنگاتنگى دارد.

    اعتماد به نفس، در زندگى انسان نقش کلیدى و اساسى دارد. اعتماد به نفس، ما را به کارهاى مطلوب و بزرگ و رویارویى با مشکلات برمى‏انگیزد و ماهیت ایجابى دارد. اعتماد به نفس، انسان را در بحران‏هاى زندگى ثابت‏قدم کرده، باعث مى‏شود فرد بحران‏ها را حل کند و از موضع خود عقب‏نشینى نکند. حضرت على علیه‏السلامدرباره اهمیت اعتماد به نفس مى‏فرمایند: «در مسیر زندگى، باید خودت، خودت را پیش برى، وگرنه کسى تو را پیش نمى‏برد.»21

    در هر مرحله‏اى از زندگى، انسان‏ها نیازمند اعتماد به نفس هستند و در جوانى این نیاز دوچندان مى‏شود؛ زیرا جوان مى‏خواهد تصمیمات سرنوشت‏ساز و کارهاى کلان انجام دهد.

    عوامل و زمینه‏هایى وجود دارند که باعث تقویت اعتماد به نفس در افراد مى‏شوند. البته بعضى از این عوامل مربوط به دوران کودکى و دوران تحصیل ابتدایى و نوجوانى و مربوط به وظایف مربیان و والدین است و زمینه رشد آن باید در آن سنین فراهم شود، اما در جوانى نیز مى‏توان اعتماد به نفس را با در نظر گرفتن راه‏کارهایى افزایش داد.

    عوامل و زمینه‏هاى اعتماد به نفس:

    الف) دورى از تظاهر: اولین گام براى ایجاد اعتماد به نفس، دست برداشتن از تظاهر است. باید تلاش کنیم اعتماد به نفس خود را بیشتر از آنچه واقعا هست، جلوه ندهیم؛ یعنى با خودمان روراست و صادق باشیم و بر اساس توانمندى واقعى خودمان تصمیم بگیریم. از آرزوهاى بزرگ و رؤیاهاى دست‏نیافتنى دست برداریم و دنبال کارهایى برویم که دست‏یابى به نتیجه آن بسیار آسان است. آرزوهاى طولانى را کنار بگذاریم و دنبال مسائل دست‏یافتنى و در حدّ توان خود باشیم.22 البته باید همت خود را نسبت به امکاناتى که داریم بلند کنیم و به حداقل‏ها اکتفا ننماییم.

    در آموزه‏هاى اخلاقى اسلام، آرزوهاى طولانى مذمّت شده، آن را ناپسند دانسته‏اند. حضرت على علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرمایند: «اى مردم! بر شما از دو چیز مى‏ترسم: هواپرستى و آرزوهاى طولانى.»23

    ب) تقویت عزت نفس: عزت نفس، همبستگى بسیارى با اعتماد به نفس دارد. هر اندازه عزت نفس انسان، بالاتر و قوى‏تر باشد، یعنى فرد براى خود ارزش قایل باشد، از اعتماد به نفس بالاترى برخوردار مى‏شود. براى تقویت عزت نفس، مى‏توان به مثبت‏نگرى پرداخت و به جنبه‏هاى مثبت و ارزشمند شخصیت خویش و توانمندى‏هاى خود توجه کرد و جنبه‏هاى منفى را نادیده گرفت. براى مثال، اگر شما به توانمندى و لیاقت‏هایى که در امور مختلف دارید، مانند قوى بودن خود در ریاضى، شیمى، ورزش، کارهاى فنى، رایانه، دین‏دارى و مانند آنها، توجه کنید، احساس توانایى و ارزشمندى و مفید بودن مى‏کنید و در نتیجه، به عزت نفس بالا دست یافته، در سایه آن به اعتماد به نفس مى‏رسید.

    وقتى انسان جنبه‏هاى منفى شخصیت خود را نادیده مى‏گیرد ـ هرچند به صورت موقت ـ و فقط به ابعاد مثبت و شایستگى خود توجه مى‏کند، این احساس به او دست مى‏دهد که فرد مفید و برازنده‏اى براى جامعه و همنوعان خود است. البته باید توجه داشت این روحیه، تکبر و غرور نیست که مذموم باشد، بلکه دقت و تمرکز در توانمندى واقعى خویش است که فرد تا به حال از آنها غفلت کرده بود.24 پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: بدترین عذرخواهى‏ها، عذر خواستن در هنگام مرگ است و بدترین پشیمانى‏ها، پشیمانى روز قیامت است و بدترین خطاى زبان، دروغ است و بالاترین بى‏نیازى، عزت نفس است، و بهترین توشه، تقواست و بالاترین حکمت، ترس از خداست.»

    ج) رسیدگى به خویشتن: اعتماد به نفس تا حد زیادى به میزان سلامتى جسمانى و روانى بستگى دارد. بى‏توجهى به سلامتى روحى و جسمى خود، نشان‏دهنده این است که شما خودتان را دوست ندارید. کسانى که نسبت به خویشتن چنین محبت و توجهى ندارند، نیازمند پرشدن این خلأ از ناحیه دیگران هستند و این یعنى ضعف اعتماد به نفس.

    جوانانى که به نیازهاى جسمانى و روانى خود در حدّ منطقى و مطابق با اصول اسلامى توجه دارند، از سلامتى و نشاط قابل توجهى برخوردار هستند. افراد ورزشکار و کسانى که به تفریحات سالم مى‏پردازند و کسانى که از تغذیه سالم بهره‏مند هستند، از نشاط و بالندگى بیشتر و اعتماد به نفس بالایى برخوردارند. ورزش و به ویژه کوه‏نوردى و پیاده‏روى، آثار و فواید بسیارى دارد و علاوه بر تأمین سلامت جسمانى، باعث افزایش امید به زندگى و ارتقاى عزت نفس مى‏شود.25

    د) زندگى در محیط مطلوب: در دوران نوجوانى و جوانى، عوامل متعددى مانند جایگاه اجتماعى، جنسیت، نژاد و مقبولیت اجتماعى در عزت نفس و اعتماد به نفس افراد نقش دارند. از آن‏روى که رابطه فرد در این سنین با افراد جامعه بیشتر است و به تعبیر دیگر، حرمت خود آنان در یک زمینه اجتماعى رشد مى‏یابد، جایگاه فرد در یک گروه خاص، عامل مهمى در رشد مفهوم «خود» و «حرمت خود» به شمار مى‏رود.26

    موریس (1985) خاطرنشان مى‏کند: یکى از مهم‏ترین عوامل تعیین‏کننده در رشد عزت نفس نوجوان و جوان این است که تا چه حدّ با دیگران یا محیط اجتماعى سازگارى دارد. بنابراین، اگر فردى در محیط ناهنجار و نامناسب زندگى کند، دچار عزت نفس پایین خواهد بود. در تأیید این مطلب، برخى مطالعات نشان مى‏دهند تعصّب‏هاى قومى و نژادى در برخى کشورها باعث شده سیاه‏پوستان آن کشور، عزت نفسى پایین‏تر از سفیدپوستان داشته باشند.27

    ه.) تحسین خویشتن: افزون بر عوامل محیطى، برخى عوامل درونى که به خود فرد و تفسیر و تحلیل او از خود و توانمندى‏هاى خویشتن مربوط مى‏شود نیز در شکل‏گیرى اعتماد به نفس مؤثر است. بندورا، یکى از روان‏شناسان معاصر، مى‏گوید: آن دسته از افرادى که به خاطر موفقیت، به تحسین و تمجید از خود مى‏پردازند، به احتمال فراوان به «حرمت خود» بالا و پایدار دست مى‏یابند. همه انسان‏ها نقاط ضعف و قوت دارند و در برخى موقعیت‏ها، بهتر از سایر موقعیت‏ها عمل مى‏کنند، اما افرادِ داراى عزت نفس بالا سعى مى‏کنند بیشتر بر شایستگى و آنچه از آن برخوردارند، توجه کنند و شاید همین ویژگى، یکى از عوامل مؤثر در رشد عزت نفس و اعتماد به نفس آنان باشد. تحقیقات تجربى نیز نشان مى‏دهند عزت نفس تا حدودى از حوادث و رخدادهاى زندگى و برداشتى که از آنها داریم، تأثیر مى‏پذیرد.28

    و) خداباورى: یکى از عوامل مهم در ایجاد عزت نفس و اعتماد به نفس، اعتقاد قلبى و واقعى به خداوند و قدرت بى‏همتاى اوست. کسى که خداوند را قدرت مطلق مى‏داند و با او ارتباط معنوى و قلبى مستحکمى دارد، از اطمینان و صلابت ویژه‏اى برخوردار مى‏شود؛ زیرا وقتى با قدرتى بى‏بدیل و بزرگ ارتباط داشته باشد، احساس مى‏کند از پشتیبانى او بهره‏مند است. این احساس، به او قدرت اراده و اعتماد به نفس مى‏دهد و این تصور برایش ایجاد مى‏شود که در نزد خداوند داراى منزلت و جایگاه است و در پرتو عظمت الهى به مقامى رسیده است. البته در بینش اسلامى، این احساس قدرت و اقتدار، در سایه اتصاف به خداوند و در طول قدرت خداست و همه‏اش از ناحیه اوست؛ چون تمام عزت و بزرگى از آنِ خداوند متعال است و اگر کسى صاحب منزلت و بزرگى و مقامى مى‏شود، به سبب اتصال و ارتباط با آن منبع فیض، کمال و عزت است: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»(منافقون: 8)؛ عزت و بزرگى از آنِ خداوند و رسول خدا و مؤمنان است.

    عزت و بزرگى خداوند ذاتى است، ولى عزت و بزرگى رسول و مؤمنان به سبب اتصال به خداوند بوده، در سایه عظمت خداوند حاصل شده است.

    هانرى لینک،29 روان‏شناس آمریکایى، مى‏گوید: «در نتیجه تحقیقات طولانى خود بر روى افراد به این موضوع پىبرده‏ام: کسى که با دین سروکار داشته باشد و به عبادات بپردازد، آنچنان شخصیتى قوى و نیرومند پیدا مى‏کند که هیچ‏گاه یک نفر بى‏دین نمى‏تواند چنین شخصیتى به دست آورد.»30

    الکسیس کارل نیز مى‏گوید: اگر انسان‏ها به طور صمیمانه با خداوند ارتباط داشته باشند، خواهند دید که زندگى‏شان به صورت عمیق و مشهودى تغییر مى‏کند و در اثر ارتباط با خدا بارقه امید و نور در قلبشان مى‏تابد. ارتباط با خدا براى تکامل صحیح شخصیت و تمامیت عالى‏ترین ملکات انسانى ضرورت دارد؛ تنها در سایه ارتباط با خالق هستى مى‏توان به هماهنگى روح و بدن پرداخت و به انسان، نیرومندى‏واستقامت‏بیرون از حد تصور بخشید.31

    یاد خدا و ارتباط با جان جانان، به انسان‏ها اطمینان قلب و استوارى درون عنایت مى‏کند و آنها را در اهداف خود ثابت‏قدم مى‏دارد. در سایه لطف الهى، ترس و وحشت ـ که معمولاً سدّ راه است ـ برطرف مى‏گردد. امام سجاد علیه‏السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى مى‏فرمایند: «اى مولاى من و اى خداى من! با یاد تو و با ارتباط با تو، دلم زنده مى‏شود و با مناجات تو، درد ترس [فراق] را در خود تسکین مى‏دهم.»

    نیز در بخشى از «مناجات ذاکرین» مى‏خوانیم: «اى خداى من! دل‏هاى واله و حیران، پابست عشق و محبت توست و بر شناخت تو، تمام عقول متفقند که دل‏هاى بندگان جز به یاد تو آرامش و اطمینان نیابند.»

    اگر دلى از یاد خدا اعراض کند و اگر کسى پناهگاهى غیر از خدا بجوید، در تنگنا و سردرگمى گرفتار خواهد شد و به زندگى سختى مبتلا مى‏گردد. قرآن کریم مى‏فرماید: «هر کس از یاد خدا و ارتباط با خدا بریده باشد و روى بگرداند، در حقیقت، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت.»32 و در مقابل، «هر کس به خدا اعتماد و توکل کند، خداوند او را کفایت مى‏کند و امورش را سامان مى‏دهد.»33

    3. اراده

    اراده در زبان فارسى و عربى، «خواست، خواسته، خواهش، میل، قصد و آهنگ» معنا شده است.34 بعضى از بزرگان، نیت، اراده و قصد را به یک معنا گرفته‏اند. مولى محسن کاشانى در این‏باره مى‏گوید: «آگاه باش! نیت، اراده و قصد یک معنى دارند و آن حالتى درونى است که با علم و عمل همراه است. علم بر اراده و نیت مقدم بوده و اساس آن شمرده مى‏شود، عمل نیز تابع و میوه آن است؛ زیرا هر عمل اختیارى با سه عامل به فرجام مى‏رسد: علم، اراده و قدرت. انسان تا زمانى که از چیزى آگاه نباشد، آن را اراده نمى‏کند و تا اراده نکند، انجام نمى‏دهد. معناى اراده برانگیخته شدنِ دل به سمت چیزى است که آن را موافق هدف خود بداند.»35

    اراده از جمله مسائلى است که در هر کار و فعالیت و عملى، نقش اساسى و بنیادین دارد و براى رسیدن به هدف و نایل شدن به موفقیت، وجود آن، ضرورى و لازم است. ضرورت اراده در هر کارى به گونه‏اى است که اگر تمام علل و عوامل تحقق کارى آماده باشد، ولى اراده وجود نداشته باشد، آن کار به سرانجام نخواهد رسید. چه بسا در اطراف خود، افراد زیادى را مشاهده مى‏کنید که تمام وسایل و امکانات موفقیت و پیروزى آنها مهیاست، ولى از موفقیت خبرى نیست. وقتى دقت مى‏کنید، متوجه مى‏شوید آنان از اراده قوى و یا خود اراده، محروم هستند و به دلیل مشکلات روان‏شناختى نمى‏توانند تصمیم جدى بگیرند و انجام دادن کارى را اراده کنند.

    اهمیت اراده: اراده، نیروى شگرف و استعداد ذاتى است که پایه شخصیت انسان بر آن استوار است؛ چه اینکه یکى از تمایزهاى اساسى انسان با حیوانات، در برخوردارى او از اراده است. انسان مى‏تواند با اراده و انتخاب خود، راه‏هاى صلاح و موفقیت را طى کند و در او این قدرت وجود دارد که به‏موقع تصمیم بگیرد و براى برآورده شدن تصمیم خود، اقدام کند. علّامه محمدتقى جعفرى در این‏باره مى‏گوید: «اراده، قدرت فوق‏العاده‏اى است که به انسان‏ها داده شده است؛ لذا هر انسانى اگر چیزى را به طور جدى بخواهد، آن چیز را به دست خواهد آورد. اراده قدرت بس شگفت‏انگیزى است که در نوع انسانى دیده مى‏شود و چه موضوعات امکان‏ناپذیرى را که امکان‏پذیر مى‏سازد و امکان‏پذیرها را محال مى‏نماید.»36

    اگر اراده در انسان ناتوان شود، زندگى وى نابسامان مى‏گردد و باران شکست‏وناکامى از هرسو بر او فرو مى‏بارد. در چنین شرایطى، استعداد، نبوغ، دانش و قدرت مادّى، هیچ‏یک به بار نمى‏نشینند و کامیابى به ارمغان نمى‏آورند.

    اراده را مى‏توان مانند مدیر دانست. مدیر ورزیده و توانا، از سرمایه و منابع محدود، بهره‏هاى فراوان و چشمگیر مى‏برد، ولى مدیر نالایق و ناتوان، نه تنها از نیرو و منابع فراوان بهره نمى‏گیرد، بلکه به سبب ناپختگى برنامه‏ها و ضعف اجرا، آنها را نابود مى‏کند.

    یکى از اندیشمندان درباره اهمیت اراده مى‏گوید: «افراد بى‏اراده، با هر میزان هوش و استعداد، امکان استفاده از فرصت‏هاى مناسب را در خود نمى‏یابند و اغلب به دلیل همین ضعف روانى، موقعیت‏هاى ارزشمند زندگى خود را از دست مى‏دهند و به قولى، اگر شانس هم به روى ایشان لبخند بزند، آنها بدان بى‏اعتنا خواهند بود.»37

    در آموزه‏هاى دینى و اسلامى بر تقویت اراده و عزم قوى سفارش اکید شده و یکى از صفات بارز مؤمنان، اراده استوار و عزم راسخ در راه عقیده و ارزش‏هاى دینى و انسانى بیان شده است. امام محمدباقر علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرمایند: «مؤمن از کوه استوارتر و مستحکم‏تر است؛ زیرا اجزایى از کوه جدا مى‏شود، ولى از دین مؤمن، چیزى جدا نمى‏گردد.»38

    ویژگى افراد بااراده: شخص بااراده کسى است که وقتى در مورد کارى، به خوبى تأمّل کرد، تصمیم به انجام دادن آن مى‏گیرد و با فعالیت و ثبات‏قدم، آن را به اجرا درمى‏آورد. بنابراین، پافشارى بر تصمیمى غلط یا داشتن میلى قهرمانانه، ثبات قدم نخواهد بود. در مقابل، فرد سست‏اراده، با کمترین مشکلى، از انجام دادن کار دلسرد شده، کوشش خود را براى تحقق کامل آن متوقف مى‏کند.

    کسى که اراده‏اى قوى دارد، آنچه را با تأمّل خواسته است، با کوشش و ثبات‏قدم به دست مى‏آورد. شخص بااراده هدفى معقول داشته، تا زمانى که به آن نرسیده است، از تعقیب هدف خود باز نمى‏ایستد. مشکلات و موانع روانى یا مادى، به اراده و عزم او لطمه نمى‏زند و از پیشرفتش جلوگیرى نمى‏کند.

    4. مشورت با افراد موفق

    از نگاه تعالیم آسمانى و همچنین علوم بشرى، یکى از ابزارهاى موفقیت و یکى از پشتوانه‏هاى محکم براى نیل به اهداف و موفقیت، استفاده از تجربه، علم، اندیشه و توانمندى‏هاى دیگران است.

    همفکرى و بهره‏گیرى از توانمندى و تجارب دیگران، باعث کاهش خطا در برنامه‏ها و تسریع در رسیدن به هدف مى‏شود. افرادى که در کارهاى مهم با صلاح‏اندیشى و مشورت دیگران، اقدام مى‏کنند، کمتر گرفتار لغزش مى‏شوند و بیشتر کارهایشان قرین موفقیت، سلامتى و بالندگى است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «کسى نیست که با دیگران مشورت کند و به سوى رشد و کمال هدایت نشود.»39 حضرت على علیه‏السلام نیز مى‏فرمایند: «هرکس با خردمندان مشورت کند، با انوار خردهاى آنان روشنى یابد و به راه درست و رستگارى نایل گردد.»40

    افرادى که گرفتار استبداد رأى مى‏شوند و خود را بى‏نیاز از افکار دیگران مى‏دانند، هرچند از نظر عقلى و فکرى فوق‏العاده باشند، غالبا مبتلا به خطاهاى بزرگ مى‏شوند. حضرت على علیه‏السلامدر این‏باره مى‏فرمایند: «کسى که استبداد به رأى داشته باشد، هلاک مى‏شود و کسى که با افراد بزرگ و متخصص و صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک شده، از آن بهره مى‏برد.»41

    مشورت با افراد موفق و متخصص، راه رسیدن به هدف را کوتاه و مطمئن مى‏کند و احتمال موفقیت را بالا برده، انسان را از بیراهه‏ها رهایى مى‏بخشد. حضرت على علیه‏السلاممى‏فرمایند: «مشورت عین راه‏یابى است؛ کسى که [تنها ]به فکر خود متکى شود، خود را به مخاطره‏انداخته است.»42

    5. یاد خدا

    یاد خدا و نیایش با او، پرجاذبه‏ترین و زیباترین حالت روانى، آزادى روح در حرم یار و متصل شدن به مافوق طبیعت و پرواز در ماوراى انسانیت است. علاقه درونى اکثر جوانان ـ اگر نگوییم همه آنان ـ این است که به نحوى با خالق متعال و پروردگار بلندمرتبه، ارتباط داشته باشند و راز دل خود را به تنهاترین مَحرَمِ راز بازگو کنند و از طریق اتصال قطره وجودى خود به آن اقیانوس بى‏کران، به عظمت و بزرگى دست یابند و در پرتو الطاف الهى روحى بلند و شخصیتى جامع بیابند. یاد خدا و ارتباط با او و دوستى با آن بخشنده مهربان و نوازنده بندگان، باعث جوشش اقیانوس جان آدمى و ذوب شدن ناخالصى‏هاى خُلقى و اخلاقى و زمینه‏ساز اوج‏گیرى روح و بسترساز نوازش روان با نسیم رحمت حق مى‏گردد.

    ظاهرترین تجلّى یاد خدا، نیایش و دعاست که از پایدارترین و دیرینه‏ترین تجلّیات روح آدمى و یکى از اصیل‏ترین ابعاد آن است. دعا و نیایش، از بین‏برنده فاصله میان انسان و خالق بى‏همتاست. دعا و نیایش، وسیله و ابزارى براى اتصال به معدن کرامت، بزرگى، عزت و اقتدار است. اقبال لاهورى مى‏گوید: «به وسیله نیایش و ارتباط با خدا جزیره کوچک شخصیت ما، وضع خود را در کل بزرگ‏ترى از حیات، اکتشاف مى‏کند.»43

    جوان در صورتى مى‏تواند به موفقیت و کمال نایل شود که از سرچشمه فیض و رحمت الهى سیراب گردد. به نظر شما آیا ممکن است بدون اتصال به معدن کمال، عزت، بزرگى و رحمانیت، به موفقیت و عزت واقعى رسید؟! هرچه ما و شما داریم و هر آنچه دیگران دارند، در سایه کبریایى و لطف بى‏پایان الهى حاصل شده است و هرچه هست، از ناحیه خداست.

    یکى از شاگردان آیت‏اللّه جوادى آملى نقل مى‏کند: در یکى از روزها خدمت استاد رسیدم و از ایشان سؤال کردم: رمز پیروزى و موفقیت شما به طور کلى چه بوده است؟ استاد پس از اینکه قریب دو تا سه دقیقه سر به زیر انداختند و هیچ سخنى در جواب نگفتند، لب به سخن گشودند و با نرمى و لطافت ویژه‏اى فرمودند: ما که متأسفانه به جایى نرسیدیم، ولى آنها که در این راه به جایى رسیدند، از محبت خدا رسیدند، از محبت اولیاى الهى رسیدند. ایشان در ادامه فرمودند: به هر اندازه که علم نصیب ما مى‏شود، باید شاکرتر گردیم. انسان اگر درس و بحث داشت و به خاطر این علم، خود را برتر از دیگران دید، در حقیقت جهل انباشته است، اما اگر به مقدار ازدیاد علمش، تواضعش بیشتر شد، این خود ظهورِ علم است. باید دانست که آن عدوّ مبین ـ که شیطان است ـ همواره در کمین است تا انسان را بفریبد. هرچیزى که پیش انسان زیبا جلوه کند، محبوب انسان است. انسان اگر محب خدا شد، محب حبیب‏اللّه هم که رسول خداست، مى‏شود. تکبر و خودبینى، خلق خدا را تحقیر کردن، مقام بالا نشستن و... با محبت خدا نمى‏سازد. اگر قلب انسان از محبت خدا و اولیاى خدا خالى شد، شیطان آن را پر مى‏کند. شیطان کارش همین است که جاى خالى پیدا کند. هرگاه قلب و دلى را خالى از محبت خدا بیابد، آن را پر مى‏کند و در امور دیگر نیز انسان باید مواظب خود باشد. چشم و دهان خود را کنترل کند. در زندگى نیز روش ساده‏زیستى را برگزیند. باید از خدا خواست که چنین روحیه و شیوه‏اى به انسان عطا فرماید. ... البته از بهترین اعمال حسنه انسان این است که بر عائله خود سخت نگیرد. انسان هرچه سبک‏بارتر باشد، بالاتر مى‏رود. نکته مهم دیگر اینکه: انسان، خلق خدا و دیگران را تحقیر نکند، آبروى مردم را نبرد، به فکر پرده‏بردارى از اسرار مردم نباشد و رازهاى مردم را فاش نکند.

    در اینجا عرض کردم: آقا بار دیگر سؤالم را تکرار مى‏کنم: خلاصه رمز موفقیت خودتان را در چه چیزى مى‏دانید؟ استاد با لحن خاصى فرمودند: چیزى نصیب ما نشد. آنها که رفتند، این‏جور رفته‏اند و اینچنین گفته‏اند: «ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء»؛ این فضلى است الهى؛ به دست ما نیست، به هرکس بخواهد، مى‏دهد.

    از ایشان سؤال کردم: معمولاً همه بزرگان ما که به جایى رسیده‏اند، تنها از راه تحصیل علم و درس و مباحثه نبوده است، بلکه مشمول لطف‏ها و عنایت‏هاى خاصى از جانب خداوند و یا اولیاى الهى بوده‏اند و گاه توجهات خاصى به آنها شده است و در کنار تحصیل، از این فیوضات و توجهات معنوى نیز بهره‏مند بوده‏اند. آیا شما خود نمونه‏اى از این دست داشته‏اید؟

    در اینجا نیز بار دیگر استاد از اینکه مطلبى درباره خود بگویند، پرهیز کردند و فرمودند: بله همین‏طور است که مى‏فرمایید. صرفِ درس و بحث ظاهرى، چیزى نیست؛ اینکه به ظاهرش، وسیله معاش است. این علم ظاهرى را چه بسا در اواخر عمر از آدم بگیرند و انسان، جاهل و عامى بمیرد. چه بسا فقیهِ دنیا، در آخرت، بى‏سواد و عامى محشور شود. علم و فقه حقیقى آن است که انسان را در آخرت نیز فقیه محشور کند. چه بسیار علما که در اواخر حیات در اثر کهولت و بالا رفتن سن، آنچه را فرا گرفته‏اند، دیگر در خاطر ندارند و فراموش مى‏کنند. پس علم حقیقى، این نیست.44

    آیا شما پناهگاهى مطمئن‏تر، محکم‏تر، مهربان‏تر، دلسوزتر، بخشنده‏تر و تواناتر از پناهگاه الهى سراغ دارید؟ ارتباط با خدا و دل‏بستگى به او، علاوه بر اطمینان قلبى و صفاى درونى، یکى از عوامل مؤثر در رشد روحى، معنوى و سایر جنبه‏هاى شخصیتى انسان است. عبادت و ارتباط با خدا، مایه رسیدن به تقوا و پرهیزگارى45 و تقوا نیز عامل رستگارى46 انسان است.

    آثار یاد خدا: یاد و ذکر خدا که بیشتر در قالب نماز و دعا و اطاعت‏پذیرى در مقابل دستورات خدا، تجلّى مى‏یابد، آثار و فواید فراوانى دارد که هریک از آنها، به نوعى در موفقیت و بالندگى جوانان مؤثر بوده، او را به سوى سرمنزل مطلوب و مقصد نهایى رهنمون مى‏سازد. اگر جوانان عزیز وظایف بندگى را به جاى آورند و نیایش را بر اساس همان روشى که خداوند تعیین فرموده، انجام دهند، به بیراهه نخواهند رفت و مى‏توانند به قله‏هاى کمال و موفقیت دست یابند. در اینجا به نمونه‏هایى از آثار یاد خدا اشاره مى‏کنیم.

    الف) کلید رستگارى: عالى‏ترین و ارزشمندترین کمالى که در زندگى معنوى انسان مطرح است، قرب به خدا و رسیدن به جوار ملکوتى اوست. انسان‏هاى وارسته، هدفى والاتر از تقرّب به خدا را جست‏وجو نمى‏کنند؛ زیرا تقرّب به خداوند سعادت و خوشبختى واقعى انسان را دربر دارد. نماز، این گوهر ارزشمند، یکى از راه‏هاى نایل شدن به جوار رحمت حق و رسیدن به اقیانوس بى‏کران عظمت و کرامت است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدر روایتى نورانى، خطاب به ابوذر، اینچنین مى‏فرمایند: «اى ابوذر! مادام که در نمازى، به کوبیدن درِ خانه پادشاه جبار (خداوند) پرداخته‏اى و هر کسى زیاد در خانه پادشاه را بکوبد، در به روى او باز مى‏شود.»47

    بى‏تردید، درهاى رحمت الهى همواره به روى انسان‏ها باز است؛ زیرا ممکن نیست خداوند از یک طرف، مردم را به سوى خود دعوت کند و از طرف دیگر، درهاى رحمت خویش را به روى آنان ببندد؛ مگر به روى تکذیب‏کنندگان آیات الهى و مستکبران که آنان با دستان خود درهاى رحمت الهى را به روى خویش بسته‏اند: «کسانى که آیات خداوند را تکذیب کنند و از روى تکبر سر بر آن فرود نیاورند، هرگز درهاى آسمان به رویشان باز نشود و وارد بهشت نمى‏شوند.»48

    در ادامه حدیث، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در توصیف موهبت و سعادتى که نمازگزار از آن بهره‏مند مى‏شود، مى‏فرمایند: «اى ابوذر! انسان باایمان هرگاه به نماز مى‏ایستد، رحمت پروردگار عالم تا عرش او را احاطه مى‏کند و فرشته‏اى بر او گماشته مى‏شود که ندا مى‏کند: "فرزند آدم! اگر مى‏دانستى در نماز چه نصیب تو مى‏شود و با چه کسى سخن مى‏گویى، هرگز از آن باز نمى‏ایستادى".»49

    طبیعى است کسى که به این مقام و موقعیت علاقه دارد، نمازش را با حالتى معنوى ادا مى‏کند و با خداوند خود بیشتر نجوا دارد. او مى‏داند که نماز، رمز سعادت و خوشبختى است و چه سعادتى از این بالاتر که با نماز به جوار کبریایى حق راه یافته، رحمت الهى او را احاطه کند و از رضوان پروردگار بهره‏مند شود. خداوند به چنین کسى علاقه‏مند است و وى را مورد لطف بى‏کران خود قرار مى‏دهد. امام صادق علیه‏السلام در روایتى فرمودند: «هر کس خدا را بسیار یاد کند، خداى ‏متعال ‏او را دوست‏ خواهد داشت.»50

    آیا نعمت و سعادتى بالاتر از دوستى خداوند و جان جانان وجود دارد؟ آیا مى‏دانیم که دوستى خداوند، عزت و سعادت دنیا و آخرت را در پى دارد؟ و آیا توجه داریم که قرآن مى‏فرماید: «خداى متعال را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید.»51

    آلکسیس کارل مى‏گوید: اگر صمیمانه به دعا و نماز (یاد خدا) بپردازید، خواهید دید که زندگى شما به صورت عمیق و مشهودى تغییر مى‏کند. باید بگویم دعا فعالیتى است که براى تکامل صحیح شخصیت و تمامیت عالى‏ترین ملکات انسانى ضرورت دارد. تنها در دعا و نماز، اجتماع کامل و هماهنگ بدن و فکر و روح حاصل مى‏شود و به آدمى که همچون نى شکننده‏اى است، نیرومندى و استقامت بیرون از حد تصور عنایت مى‏شود. دعا و نیایش عملى است که آدمى را در حضور خدا قرار مى‏دهد.52

    کسى که خود را در حضور خداوند احساس کند و دلش در گرو رضایت الهى باشد، به رستگارى رسیده است؛ چون نتیجه این کمالات و مقامات، بهشت و رضوان الهى است.

    ب) عامل‏آرامش و روشنى دل: آرامش و اطمینان، گم‏شده انسان امروزى است که وى در آرزوى به دست آوردن آن است. کسى که آرامش ندارد، در اداره امور زندگى و در تحصیل و انتخاب رشته و شغل، دچار سرگردانى و حیرت مى‏شود و نمى‏تواند اهداف خود را به صورت صحیح دنبال کند. انسان مضطرب و ناآرام، گرفتار رکود و ضعف اعتماد به نفس و سستى اراده است.

    زندگى دنیایى اگر رنگ و بوى معنوى نداشته باشد و از خدا و ارزش‏هاى الهى تهى باشد، ناایمن بوده، از امنیت و آرامش برخوردار نخواهد بود. حضرت على علیه‏السلام در ضمن خطبه‏اى ارزشمند و گهربار در این‏باره چنین مى‏فرمایند: «دنیا سرایى است که بلاها آن را احاطه کرده، به بى‏وفایى و مکر معروف است؛ حالاتش یکنواخت باقى نمى‏ماند و ساکنانش ایمن نیستند.»53

    قرآن کریم داروى شفابخش این زندگى ناایمن را «یاد و ذکر حق تعالى»، بیان کرده است: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)؛ بدانید و آگاه باشید که یاد و ذکر خدا باعث آرامش دل‏هاست.

    یکى از مصداق‏هاى کامل‏ذکرویادخدا،نمازاست و قرآن کریم فلسفه‏نماز را ظهوریادخدادردل‏هابیان کرده است.54

    ج) رافع غفلت: غفلت، مفهوم گسترده‏اى دارد: بى‏خبرى از شرایط زمان و مکان زندگى، از واقعیت‏هاى فعلى و آینده و گذشته خویش، از صفات و اعمال خود، از پیام‏ها و آیات حق و همچنین هشدارهایى که حوادث تلخ و شیرین زندگى به انسان‏ها مى‏دهد. مراد ما در این بحث، غفلت از یاد خداست.

    خطرى که با «غفلت» از «یاد خدا»، متوجه سعادت انسان مى‏شود، بیش از آن است که غالبا تصور مى‏کنیم. غفلت، ارکان سعادت ما را ویران مى‏کند و مانند آتش، خرمن زندگى را مى‏سوزاند و تمام امکانات و استعدادهاى خداداد را بر باد مى‏دهد.55

    هنگامى که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به معراج رفت، خطاب‏هایى از سوى خداوند دریافت کرد؛ از جمله اینکه: «اى احمد! هرگز غافل مشو. هر کس از من غافل شود، نسبت به اینکه او در کدام راه نابود مى‏شود، اعتنا نمى‏کنم.»56

    این بیان به خوبى نشان مى‏دهد عاقبت غفلت از خداوند، هلاکت و نابودى است؛ زیرا غفلت سرچشمه بسیارى از گناهان بوده، حتى باعث مى‏شود انسان از حیوان هم پست‏تر گردد. به سبب دقت نکردن در آفرینش، بى‏توجهى به عظمت الهى و ماندن در جهل و نادانى است که انسان به عذاب الهى گرفتار مى‏شود. قرآن کریم در این‏باره مى‏فرماید: «به یقین، گروه زیادى از جن و انس را براى دوزخ آماده کردیم؛ آنها عقل‏هایى دارند که با آن اندیشه نمى‏کنند و چشم‏هایى دارند که با آن حقایق را نمى‏بینند و گوش‏هایى که با آن نمى‏شنوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه‏تر! اینان همان غافلانند [زیرا با داشتن همه‏گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند.57]

    آیت‏اللّه مکارم شیرازى مى‏نویسد: «اداى نماز در وقت مقرّر و با حضور قلب و توجه به محتواى راز و نیاز و مناجات با خدا، قلب را صیقل داده، زنگار غفلت را از آینه روح مى‏زداید.»58

    طبیعت زندگى دنیا، غفلت‏زاست و گاهى انسان را چنان به خود مشغول مى‏سازد که همه چیز را فراموش مى‏کند، حتى خویشتن خویش را. نماز فرصت بسیار خوبى براى بازنگرى اعمال و بازیافتن خویش و نجات از چنگال اهریمن غفلت است. این ذکر عظیم الهى، انسان را هر روز متوجه معاد و روز جزا مى‏کند و از بى‏توجهى بیرون مى‏کشد. وقتى انسان هر روز چندین بار «مالک یوم‏الدین» مى‏گوید، به یاد قیامت، عظمت آن و خالقش مى‏افتد و مى‏کوشد با اعمال خود به مقام قرب الهى برسد تا سعادت آخرت نصیبش شود. از این‏رو، هوشیار است و بى‏راهه نمى‏رود و اعمال خود را در مسیر سعادت ابدى قرار مى‏دهد. امام باقر علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرمایند: «[اگر ]هر فرد باایمانى نمازهاى واجب را به موقع و به طور صحیح انجام دهد، از غافلان نخواهد بود.»59

    د) موجب امید و نشاط: اگر انسان بخواهد در زندگى روزمره با روانى شاداب و روحیه‏اى بالا با مشکلات زندگى مواجه شود و با امید و اطمینان آن را ادامه دهد، باید به نماز و دعا پناه ببرد و از آثار روانى و معنوى آن برخوردار شود. از این‏رو، پیروان تمام ادیان الهى تا زمانى که زنده هستند، باید نماز را بر پا دارند و آن را ادامه دهند؛ زیرا نماز در سعادت و سلامت روان آنها نقش عمده‏اى ایفا مى‏کند.60

    حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «پروردگارا! تو از هر مونسى براى دوستانت مونس‏ترى و از همه آنها براى کسانى که به تو اعتماد کنند، براى کارگزارى آماده‏ترى. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده مى‏کنى و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهى، و میزان معرفت و بصیرتشان را مى‏دانى. رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دل‏هاى آنان در فراق تو بى‏تاب. اگر تنهایى سبب وحشت آنان گردد، یاد تو مونس آنهاست و اگر سختى‏ها بر آنان فروریزد، به تو پناه مى‏برند.»61

    ایمان به خدا و راز و نیاز با او، به انسان امید و توان مى‏دهد و انسان احساس مى‏کند به پناهگاهى مطمئن و قدرتمند متکى است. از این‏رو، احساس نشاط و توانمندى مى‏کند. اگر ارتباط انسان با منبع عظمت و رحمت قطع گردد، احساس دل‏تنگى و نگرانى در او ایجاد مى‏شود و به بیمارى‏هاى روانى گرفتار مى‏آید. به این حقیقت، روان‏شناسان و روان‏کاوان بزرگى همچون یونگ، اریک فروم، ویلیام جیمز و دیگران اشاره کرده‏اند و ایمان به خدا را اساس پیش‏گیرى و معالجه بیمارى روانى مى‏دانند.62 دیل کارنگى مى‏نویسد: «هنگامى که کارهاى سنگین، قواى ما را از بین مى‏برد و اندوه‏ها هر نوع اراده‏اى را از ما سلب مى‏کند و بیشتر اوقات که درهاى امید به روى ما بسته مى‏شود، به سوى خدا روى مى‏آوریم، ولى اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدى بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیله نیایش و دعا و به جاى آوردن حمد و ثناى خداوند، قواى خود را تجدید نکنیم؟»63

    6. دورى از گناه

    در اصطلاح دینى و نزد مسلمانان، گناه عبارت است از اینکه مکلف (کسى که‏به بلوغ رسیده و عاقل است) مرتکب کارى شود که با دستورات خداوند و پیامبران و امامان معصوم علیهم‏السلام سازگار نباشد و مخالف قوانین الهى باشد.

    منظور و مراد ما از واژه «گناه» همین مفهوم است؛ یعنى نافرمانى از خدا و رسول خدا و امامان معصوم علیهم‏السلام؛ به عبارت دیگر، رعایت نکردن حلال و حرام الهى و پایبند نبودن به دستورات شرعى و اخلاقى اسلام.

    شاید سؤال شود: گناه چه ضررى دارد و چه آسیبى به انسان وارد مى‏کند؟ در پاسخ باید گفت: هدف نهایى از خلقت انسان، رسیدن به کمال و سعادت ابدى است. خداوند متعال، ابزار و وسایل سعادت و خوشبختى بندگان را مهیا و فراهم ساخته و به آنان راه کمال و سعادت و راه مستقیم را توصیه کرده است.

    یکى از موانع و مشکلات جدى در مسیر تکامل انسان، گناه و نافرمانى است. گناه و نافرمانى، انسان را در جاده‏هاى هلاکت و وحشت وارد مى‏سازد و سرانجامى اندوه‏بار براى او رقم مى‏زند. گناه، زهر کشنده‏اى است که درمان ندارد و تنها درمانش، توبه و بازگشت واقعى به سوى انسانیت و بندگى خداوند است.

    امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «قلب، حرم خداست و نباید در حرم خدا، کسى غیر از خدا ساکن شود.»64 گناه، نقطه‏هاى سفید و نورانى قلب را ـ که مى‏تواند منشأ تکامل و موفقیت باشد ـ از بین مى‏برد. قلب انسان‏ها پیش از آلوده شدن به گناه، نورانى و سفید و همچون آینه‏اى صاف و صیقل‏شده است؛ از این‏رو، انوار الهى را جذب مى‏کند، اما وقتى بر اثر گناه بر روى آن تیرگى ایجاد شود، هرچه نور بر آن بتابد، جذب نخواهد شد. امام باقر علیه‏السلاممى‏فرمایند: «هیچ بنده مؤمنى نیست، مگر اینکه در قلبش نقطه سفید و روزنه‏هاى امید وجود دارد. پس هرگاه گناهى مرتکب مى‏شود نقطه سیاهى در قلبش نمودار مى‏گردد. اگر به دنبال گناه، توبه کند [طلب عفو و گذشت نماید و گذشته را جبران کند ]آن سیاهى از بین مى‏رود، ولى اگر در گناهان مداومت داشته باشد، آن سیاهى گسترده و زیاد مى‏شود، تا جایى که سفیدى قلب را دربر مى‏گیرد. هرگاه سفیدى قلب تحت پوشش سیاهى گناهان قرار گیرد، صاحب چنین قلبى، خیرى نصیبش نخواهد شد.»65 البته مراد از دل، همان قلب فیزیکى و عضوى که خون را به رگ‏ها مى‏فرستد نیست، بلکه مراد از دل، در منطق اسلامى، روح و نفس انسان است.66

    آثار گناه، منحصر به جهان آخرت نیست و بسیارى از آثار آن در همین دنیا گریبانگیر انسان‏ها مى‏شود. گناه حافظه انسان را دچار ضعف مى‏کند و باعث فراموشى علوم آموخته‏شده مى‏گردد. گناه، باعث محروم شدن انسان از رزق و روزى فراوان و حلال مى‏شود.67

    امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «گناه، انسان را از عبادت و تهجد محروم مى‏کند و لذت مناجات با خدا را از او مى‏گیرد، و تأثیر گناه از کارد برنده سریع‏تر است.»68 گناهانى وجود دارد که آثارشان بسیار سریع ظاهر مى‏گردد و گرفتارى دنیایى آن، دامنگیر انسان‏ها مى‏گردد. طبق فرمایش رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سه گناه است که نتیجه‏اش در دنیا ظاهر مى‏گردد و به آخرت نمى‏رسد: عاق والدین (نارضایتى والدین)، ظلم به مردم و بدى در مقابل خوبى.69

    7. پشتکار

    زندگى همانند میدان کارزار است. در صحنه زندگى، یکى پیروز مى‏شود و جلو مى‏رود و دیگرى زمین مى‏خورد و دچار شکست مى‏شود. اولى غرق در سرور و شادى و دومى دردمند و غمگین است.

    بدون تردید، در فراز و نشیب زندگى، عده‏اى فاتح و پیروز مى‏شوند و به هدف‏هایى که دارند، دست مى‏یابند. این عدّه کسانى هستند که اگر زمین بخورند و گرفتار مشکلات شوند، به جاى یأس و ناامیدى دوباره به پا خاسته، به راه خود ادامه مى‏دهند. شکست و مشکلات نه تنها به اراده آنان صدمه‏اى وارد نمى‏کند، بلکه عزم و اراده آنان را استوارتر مى‏کند. اینان بر اثر همین روحیه شکست‏ناپذیرى و خالى نکردن میدان، هر مانعى را از سر راه برمى‏دارند و سرانجام به اهداف عالى خود مى‏رسند.

    در نقطه مقابل این‏گونه افراد، گروه دیگرى وجود دارند که دایم دچار تردید و یأس هستند و با یک سختى و شکست، همه موجودیت خود را از دست مى‏دهند و خود را به امواج گرفتارى مى‏سپارند تا به هر کجا که خواست ببرد.

    بسیارى مى‏پندارند که سعادت و خوشبختى کیمیایى است که در خارج از وجود آنان قرار دارد و اگر ستاره اقبال و بخت در آسمان زندگى کسى بدرخشد، او به سعادت خواهد رسید. این‏گونه افراد باور ندارند که سعادت زاییده خود انسان است و انسان‏ها مى‏توانند با ایمان، تلاش و پشتکار، آینده خود را بسازند. خوشبخت‏ترین افراد کسانى‏اند که به عمق وجودى خود بهتر پى برده، عملاً عالى‏ترین بهره‏ها را از ذخایر وجودى خود مى‏برند. البته واضح است که ذخایر وجودى افراد متفاوت است و هر فردى استعداد و توانمندى ویژه‏اى دارد که با دیگرى متفاوت است و همچنین هر فردى در محیط اجتماعى خاص و خانواده خاصى زندگى مى‏کند، ولى اینها چندان مهم نیست، بلکه مهم آن است که هر کسى در هر شرایطى از استعداد و توانمندى خود استفاده کند و در همان محدوده وجودى خودش، تلاش کند و زندگى خود را بسازد. سکاکى از دانشمندان بزرگ، در چهل سالگى به درس خواندن روى آورد. وى چنان کم‏استعداد بود که راه حجره‏اش را گم مى‏کرد، اما با تلاش و پشتکار توانست یکى از دانشمندان بزرگ شود، به گونه‏اى که نوشته‏ها و تألیفات او پس از قرن‏ها هنوز هم مورد استفاده دانشوران است.

    طبیعى است که برایند و خروجى همه افراد، یکى نخواهد بود؛ چون امکانات افراد و توانمندى افراد متفاوت است. مثلاً، فردى که در خانواده‏اى پولدار زندگى مى‏کند، با فردى که در خانواده‏اى فقیر زندگى مى‏کند، تفاوت آشکار دارد، ولى همان فرد فقیر با تلاش و کوشش مى‏تواند براى خودش زندگى قابل قبولى بسازد و از آن لذت برده، رضایت خاطر داشته باشد. ممکن است کسى با داشتن دوچرخه‏اى احساس رضایت و آرامش کند و فردى با داشتن خودرویى مدل بالا هم احساس راحتى نکند. انسان تصور مى‏کند افراد ثروتمند لذت بیشترى از زندگى مى‏برند، ولى واقعیت غیر از آن است.

    وقتى به سراغ دستورات و آموزه‏هاى دینى مى‏رویم، با گستره عظیمى از آموزه‏ها مواجه مى‏شویم که موفقیت و تکامل و لذت‏ها را در گرو تلاش، پشتکار و پایدارى مى‏دانند. در ادامه، تعدادى از این آموزه‏ها را ـ که یا از طرف خداوند نازل شده و یا از طریق انسانى معصوم و دانا به تمام علوم عالم، رسیده است ـ مرور مى‏کنیم.

    خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید: «انسان در سایه تلاش و کوشش مى‏تواند به خواسته‏هاى خود برسد.»70 (گرچه این آیه درباره قیامت و رسیدن به پاداش اعمال دنیوى است ولى تلاش‏هاى مادى و نتایج مادى را نیز شامل مى‏شود.) امام على علیه‏السلام در جنگ جمل خطاب به فرزندش، محمد حنفیه فرمودند: «اگر کوه‏ها از جاى خود حرکت کنند، تو از جاى خود تکان مخور»؛71 یعنى در راه هدف، استقامت و پایدارى داشته باش و بدان که در سایه پشتکار و تحمل دشوارى‏ها، مى‏توان به قلّه‏هاى افتخار و پیروزى رسید. حضرت در جایى دیگر در این‏باره مى‏فرمایند: «با تحمل دشوارى‏ها و رنج‏هاى سخت، آدمى به آسایش همیشگى و پایه‏هاى بلند زندگى نایل خواهد شد.»72

    مرحوم قدوسى درباره علت موفقیت و رمز ترقى علمى و معنوى علّامه طباطبائى مى‏نویسد: «استعداد، عامل مهمى براى پیشرفت انسان است، اما پشتکار بسیار مؤثر است. علّامه طباطبائى پشتکار عجیبى داشتند. چندین سال براى تفسیر المیزان زحمت کشیدند، اصلاً احساس خستگى نکردند، شب و روز نمى‏شناختند، از صبح زود تا دوازده ظهر مشغول مطالعه و تحقیق بودند. بعد از نماز ظهر و عصر و صرف غذا و مقدارى استراحت، تا مغرب کار و فعالیت داشتند. هرچند شرایط زندگى ایشان بسیار مشکل بود و از نظر اقتصادى و مسائل دیگر در سختى بودند ـ مخصوصا اینکه در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدر را از دست داده بودند ـ ولى لحظه‏اى از تلاش و فعالیت باز نمى‏ایستادند.»73

    نتیجه جدیت و تلاش و استمرار در کارها، پیروزى و موفقیت است و امکانات زیاد، نقش چندانى در موفقیت ندارد؛ اگرچه سهمى در پیشبرد آن دارد. انسان مؤمن و مسلمان، در پرتو آموزه‏هاى دینى براى رسیدن به قله‏هاى بالندگى و به دست آوردن نعمت‏هاى دنیوى و کسب کمالات اخلاقى و اخروى، استقامت زیادى از خود نشان مى‏دهد و از ناملایمات، زخم زبان‏ها، بى‏مهرى اطرافیان و دشوارى‏ها نمى‏هراسد و به راهى که ایمان دارد، ادامه مى‏دهد. حضرت على علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرمایند: «روح مؤمن و اراده او از سنگ خارا شکست‏ناپذیرتر است.»74 ایشان همچنین در مقایسه‏اى زیبا، مردمى را که در کانون دشوارى و پایدارى و پشتکار پرورش یافته‏اند، به درختان مقاوم بیابانى، و افراد تن‏پرور و راحت‏طلب و سست‏اراده را به درختان باغستان که معمولاً سست و ضعیف هستند، تشبیه کرده، مى‏فرمایند: «آگاه باشید درختان بیابانى، چون به سختى و کم‏آبى خو گرفته‏اند، چوب‏هایشان سخت‏تر و شعله آتش آنها شدیدتر و سوزنده‏تر است و دیرتر به خاموشى مى‏گرایند، ولى درختان بوستانى، پوست‏هایشان نازک‏تر و چوب‏هایشان سست‏تر است و زودتر در هم شکسته مى‏شوند.»75

    قرآن کریم درباره نتایج و آثار ارزشمند پایدارى و پشتکار، در آیه 30 سوره «فصلّت» مى‏فرماید: «کسانى که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است و تسلیم فرمان او شدند و در این راه استقامت و پایدارى ورزیدند، فرشتگان الهى بر آنان نازل مى‏شوند که: نترسید و غمگین نباشید که وعده بهشت را به شما بشارت مى‏دهیم.»

    نتیجه‏گیرى

    با تتبع و تحقیق اجمالى که در منابع دینى و سخنان اندیشمندان اسلامى انجام شد، این نتایج حاصل گردید:

    1. زندگى دنیوى مقدمه‏اى براى زندگى اخروى است و موفقیت واقعى زمانى به دست مى‏آید که انسان زندگى دنیوى خود را در راستاى رسیدن به کمال و نیل به بهشت قرار دهد.

    2. برنامه‏ریزى و تدبیر کردن امور، از عوامل مؤثر در موفقیت است.

    3. برخوردارى از اعتماد به نفس و همچنین داشتن اراده قوى، از دیگرعوامل اعتماد به نفس شمرده شده است.

    4. مشورت و همفکرى با افراد موفق و بهره‏گیرى از تجربه آنان نیز در موفقیت افراد دخیل است.

    5. یاد خدا، دورى از گناه و داشتن پشتکار از عوامل اساسى در نیل به موفقیت و به‏روزى است.

    ··· منابع

    • ـ نهج‏البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، تهران، انقلاب اسلامى، 1372.
    • ـ استفانى، مارستون، معجزه تشویق، ترجمه توراندخت تمدن، تهران، علمى، 1375.
    • ـ اسمایلز، ساموییل، اعتماد به نفس، ترجمه على دشتى، تهران، قلم آشنا، 1380.
    • ـ بستان، حسین، اسلام و جامعه‏شناسى خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.
    • ـ بیابانگرد، اسماعیل، روش‏هاى افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، تهران، انجمن اولیا و مربیان جمهورى اسلامى، 1378.
    • ـ پروا، مهدى، روان‏شناسى یکتاپرستى، تهران، بى‏نا، 1380.
    • ـ پناهى، على‏احمد، آرامش در پرتو نیایش، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1384.
    • ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1407ق.
    • ـ جعفرى، محمدتقى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، تهران، اسلامى، 1373.
    • ـ حرّ عاملى، محمدبن حسن، وسائل‏الشیعه، قم، مؤسسة آل‏البیت لاحیاء التراث، 1412ق.
    • ـ دهخدا، على‏اکبر، لغت‏نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1372.
    • ـ دى‏آنجلس، باربارا، اعتماد به نفس، ترجمه مرضیه ملک‏جمشیدى، تهران، کتابسراى رشد، 1382.
    • ـ دیلمى، حسن‏بن‏محمد، ارشادالقلوب، بیروت، دارالفکر، 1372.
    • ـ دیماتئو، ام. رابین، روان‏شناسى سلامت، ترجمه محمد کاویانى و همکاران، تهران، دانشگاه تهران، بى‏تا.
    • ـ سیوطى، جلال‏الدین، الدّرالمنثور، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
    • ـ شجاعى، محمدصادق، توکل به خدا، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1383.
    • ـ صافى گلپایگانى، لطف‏اللّه، نیایش در عرفات، قم، انتشارات اسلامى، 1371.
    • ـ غرویان، محسن، در محضر بزرگان، قم، نوید، 1376.
    • ـ فیض کاشانى، مولى محسن، محجه‏البیضاء، تهران، مکتبة الصدوق، 1342.
    • ـ کارنگى، دیل، آیین‏زندگى،ترجمه‏ریحانه‏سیف،تهران،پیمان،1380.
    • ـ کلینى، محمدبن یعقوب، اصول کافى، ترجمه محمدباقر کمره‏اى، قم، اسوه، 1372.
    • ـ کیهان‏نیا، اصغر، راز موفقیت در بازار کار، تهران، ارسباران، 1375.
    • ـ ـــــ ، راز موفقیت در زندگى، تهران، مادر، 1382.
    • ـ لقمانى، احمد، علّامه طباطبایى: میزان معرفت، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‏الملل، 1380.
    • ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، 1403ق.
    • ـ مصباح، محمدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1376.
    • ـ مطهّرى، مرتضى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
    • ـ ـــــ ، مقالات فلسفى، تهران، حکمت، 1369.
    • ـ مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین، 1378.
    • ـ مورفى، ژوزف، تقویت و تمرکز فکر، ترجمه هوشیار رزم‏آزما، آرمان، تهران، 1369.
    • ـ موریس، تام، موفقیت واقعى، ترجمه محمدابراهیم گوهریان، تهران، نسل نواندیش، 1384.
    • ـ نیکزاد، الیاس، سرّ مرتبط، مشهد، رستگار، 1384.
    • - Atkinson, R. & et al, Introduction to Psychology, New York, HBJ, 1983.

    * کارشناس ارشد روان‏شناسى بالینى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. دریافت: 30/11/89 ـ پذیرش: 6/3/90.

    a.panahi313@gmail.com


    • 1Henry Ford.
    • 2ـ اصغر کیهان‏نیا، راز موفقیت در زندگى، ص 34.
    • 3ـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 266.
    • 4Alfered Austin.

    • 5ـ اصغر کیهان‏نیا، راز موفقیت در زندگى، ص 35.
    • 6Moris Thom.

    • 7ـ موریس تام، موفقیت واقعى، ترجمه محمدابراهیم گوهریان، ص 33.
    • 8ـ اصغر کیهان‏نیا، راز موفقیت در بازار کار، ص 16.
    • 9ـ آل‏عمران: 185.
    • 10ـ احزاب: 71.
    • 11ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 4، ص 276، ح 13.
    • 12ـ همان، ج 19، ص 127.
    • 13ـ مرتضى مطهّرى، مقالات فلسفى، ج 1، ص 86.
    • 14Michel de Montaigne.

    • 15ـ موریس تام، همان، ص 38.
    • 16R. Atkinson & et al, Intraduction to Psychology, p. 453.

    • 17ـ مارستف استفانى، معجزه تشویق، ترجمه توراندخت تمدن، ص 19.
    • 18ـ ساموئیل اسمایلز، اعتماد به نفس، ترجمه على دشتى، ص 15.
    • 19ـ محمدصادق شجاعى، توکل به خدا، ص 50.
    • 20ـ لطف‏اللّه صافى گلپایگانى، نیایش در عرفات، ص 78.
    • 21ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ترجمه محمدباقر کمره‏اى، ج 2، ص 454.
    • 22ـ باربارا دى. آنجلس، اعتماد به نفس، ترجمه مرضیه ملک‏جمشیدى، ص 43.
    • 23ـ نهج‏البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 42.
    • 24ـ براى مطالعه بیشتر، ر.ک: على اسلامى‏نسب، روان‏شناسى اعتماد به نفس.
    • 25ـ ام. رابین دیماتئو، روان‏شناسى سلامت، ترجمه محمد کاویانى و همکاران، ج 1، ص 392.
    • 26ـ محمدصادق شجاعى، همان، ص 128.
    • 27ـ اسماعیل بیابانگرد، روش‏هاى افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص 121.
    • 28ـ محمدصادق شجاعى، همان، ص 129.
    • 29Henry Link.

    • 30ـ على‏احمد پناهى، آرامش در پرتو نیایش، ص 153.
    • 31ـ همان، ص 161.
    • 32ـ طه: 124.
    • 33ـ طلاق: 3.
    • 34ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، ذیل واژه «اراده».
    • 35ـ مولى محسن فیض کاشانى، محجه‏البیضاء، ج 8، ص 109.
    • 36ـ محمدتقى جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 9، ص 278ـ279.
    • 37ـ ژوزف مورفى، تقویت و تمرکز فکر، ترجمه هوشیار رزم‏آزما، ص 131.
    • 38ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 64، ص 362، ح 66.
    • 39ـ جلال‏الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 2، ص 359.
    • 40ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 72، ص 105.
    • 41ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 40.
    • 42ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 72، ص 105.
    • 43ـ الیاس نیکزاد، سرّ مرتبط، ص 14.
    • 44ـ محسن غرویان، در محضر بزرگان، ص 32ـ34.
    • 45ـ بقره: 21.
    • 46ـ آل‏عمران: 130.
    • 47ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 74، ص 78، ح 2.
    • 48ـ اعراف: 7و40.
    • 49ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 74، ص 78.
    • 50ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 500، ح 3.
    • 51ـ جمعه: 10.
    • 52ـ على‏احمد پناهى، همان، ص 161.
    • 53ـ نهج‏البلاغه، خطبه 226.
    • 54ـ طه: 14.
    • 55ـ ناصر مکارم شیرازى، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 335.
    • 56ـ حسن‏بن محمد دیلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 214.
    • 57ـ اعراف: 179.
    • 58ـ ناصر مکارم شیرازى، همان، ص 346.
    • 59ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 80، ص 20، ح 34.
    • 60ـ مهدى پروا، روان‏شناسى یکتاپرستى، ص 78.
    • 61ـ نهج‏البلاغه، خطبه 225.
    • 62ـ مهدى پروا، همان، ص 86.
    • 63ـ دیل کارنگى، آیین زندگى، ترجمه ریحانه سیف، ص 203.
    • 64ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 67، ص 25، ح 27.
    • 65ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 273، ح 20.
    • 66ـ براى مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 1.
    • 67ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 70، ص 377، ح 14.
    • 68ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 268.
    • 69ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 70، ص 373.
    • 70ـ نجم: 39.
    • 71ـ نهج‏البلاغه، خطبه 11، ص 15.
    • 72ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 298، ح 168.
    • 73ـ احمد لقمانى، علّامه طباطبائى: میزان معرفت، ص 73.
    • 74ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 64، ص 371، ح 70.
    • 75ـ نهج‏البلاغه، نامه 45.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد.(1390) نگاهى به عوامل موفقیت در زندگى. فصلنامه معرفت، 20(4)، 97-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی احمد پناهی."نگاهى به عوامل موفقیت در زندگى". فصلنامه معرفت، 20، 4، 1390، 97-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد.(1390) 'نگاهى به عوامل موفقیت در زندگى'، فصلنامه معرفت، 20(4), pp. 97-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد. نگاهى به عوامل موفقیت در زندگى. معرفت، 20, 1390؛ 20(4): 97-