معرفت، سال بیستم، شماره دوازدهم، پیاپی 171، اسفند 1390، صفحات 43-

    اصل عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى* و شاخصه ‏هاى آن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    رفیع الدین اسماعیلی / *دکتری - فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم (ع) / Rafi.esmaeili@chmail.ir
    چکیده: 
    در اسلام، «عدالت» از زیربنایى‏ترین مفاهیمى است که تحقق عینى آن در جامعه، از مهم‏ترین اهداف اجتماعى و سیاسى این دین ذکر شده است. غالب مکاتب و نظریه‏ها و نظام‏هاى سیاسى سعى نموده‏اند به طور نظرى و عملى خود را بدان متصف کنند. همه انبیاى الهى براى تحقق این اصل مبعوث شده‏اند. دین مبین اسلام هم به عنوان آخرین دین، تحقق عدالت اجتماعى را سرلوحه اهداف خود قرار داده و از آن‏روست که مى‏بینیم آیات بسیارى درباره عدالت و واژه‏هاى مترادف و متضاد آن وجود دارد، به گونه‏اى که امام على علیه‏السلام در کلامى قرآن را «سخنگوى عدالت» مى‏نامند.96 در این تحقیق با روش اسنادى تلاش شده است عدالت اجتماعى، که از اهمیتى فوق‏العاده‏اى در مدیریت اسلامى برخوردار است، بررسى و ابعاد و شاخص‏هاى آن، با مراجعه به منابع دینى استخراج شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیستم ـ شماره 171 ـ اسفند 1390، 43ـ56

    اصل عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى و شاخصه‏هاى آن*

    رفیع‏الدین اسماعیلى**

    چکیده

    در اسلام، «عدالت» از زیربنایى‏ترین مفاهیمى است که تحقق عینى آن در جامعه، از مهم‏ترین اهداف اجتماعى و سیاسى این دین ذکر شده است. غالب مکاتب و نظریه‏ها و نظام‏هاى سیاسى سعى نموده‏اند به طور نظرى و عملى خود را بدان متصف کنند. همه انبیاى الهى براى تحقق این اصل مبعوث شده‏اند. دین مبین اسلام هم به عنوان آخرین دین، تحقق عدالت اجتماعى را سرلوحه اهداف خود قرار داده و از آن‏روست که مى‏بینیم آیات بسیارى درباره عدالت و واژه‏هاى مترادف و متضاد آن وجود دارد، به گونه‏اى که امام على علیه‏السلام در کلامى قرآن را «سخنگوى عدالت» مى‏نامند.96 در این تحقیق با روش اسنادى تلاش شده است عدالت اجتماعى، که از اهمیتى فوق‏العاده‏اى در مدیریت اسلامى برخوردار است، بررسى و ابعاد و شاخص‏هاى آن، با مراجعه به منابع دینى استخراج شود.

    کلیدواژه‏ها: عدالت، عدالت اجتماعى، ارتباطات، مدیر.

    مقدّمه

    مهم‏ترین اصلى که مدیر در ارتباط با زیردستان و مردم باید بدان عمل کند اصل عدالت است؛ زیرا تمامى اصول دیگر به نحوى با عدالت مرتبط است. «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ...» (نحل: 90) با توجه به سیاق آیه، که وظایف انسان‏ها را در قبال جامعه خود مطرح مى‏کند، منظور از «عدل»، عدالت اجتماعى است و انسان‏ها از سوى خداوند مأمور اقامه عدالت اجتماعى هستند. در خصوص عدالت اجتماعى، پژوهش‏هاى بسیارى صورت گرفته است. از جمله مقاله‏اى که با عنوان «جایگاه عدالت اجتماعى در اسلام»97 نوشته شده است که در این تحقیق پس از معرفى جایگاه عدالت اجتماعى در اسلام، به شیوه توسعه و تحقق آن در جامعه مى‏پردازد و مصادیقى از آن را بیان کرده‏اند. مقاله دیگرى با عنوان «عدالت اجتماعى در سیره امام على علیه‏السلام»98 نگارش شده است که به رفتار و گفتارهاى امام على علیه‏السلام در باب عدالت اجتماعى پرداخته‏اند. ولى مقاله‏اى که به بیان شاخص‏هاى عدالت اجتماعى پرداخته باشد مشاهده نشده است و مهم‏ترین نوآورى نوشتار حاضر این است که با نگاهى جامع به منابع دینى و با توجه به ابعاد عدالت اجتماعى به بیان شاخص‏هاى عدالت اجتماعى پرداخته است.

    درباره تعاریف عدالت هر اندیشمندى به اقتضاى بحث خود، تعریفى از آن را ارائه داده است با این حال، هر تعریف تنها گوشه‏اى از مفهوم عدالت اجتماعى را روشن مى‏کند که به برخى از آنها اشاره مى‏شود: عده‏اى گفته‏اند: عدالت اجتماعى عبارت است از: احترام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومى و یا شناخت حقوق طبیعى و قراردادى که جامعه براى تمام افراد قایل است؛ مانند تقسیم کار و دادن مزد به کارگران مطابق کارایى آنان و افزودن خدمات و تأمین نیازهاى اجتماعى که افراد براى حفظ بقاى خود و تسهیل در پیشرفت کار و رسیدن به سعادت خود، حق‏دارندآنها را به دست آورند.99

    برخى دیگر گفته‏اند: عدالت اجتماعى یعنى: قدر و منزلت هر کس را شناختن و به گونه‏اى مناسب با او رفتار کردن. هر جامعه‏اى که بتواند زمینه مساعدى براى تحقق محیط مسالمت‏آمیز و صمیمى به وجود آورد که مردم آن، به اهداف انسانى و تأمین نیازهاى زندگى، امنیت و بهداشت برسند و به حقوق از دست رفته خود دست یابند و احترام و حیثیت انسانى‏شان همراه با اعتلاى فرهنگ و حسن رفتار و معاشرت با دیگران در پرتو قوانین پذیرفته‏شده توسط آنها، تحقق یابد و در امنیت کامل، کسى به دیگرى آزارى نرساند، عدالت اجتماعى به خوبى تفسیر و به کار گرفته شده است.100

    به نظر علّامه طباطبائى، عدالت اجتماعى عبارت از این است که با هریک از افراد جامعه طورى رفتار شود که مستحق آن هستند و در جایى جاى داده شوند که سزاوار آن هستند، و این خصلتى اجتماعى است که همه مأمور انجام آنند.101

    در این بحث نیز مراد از اصل «عدالت اجتماعى»، عدالتى است فراگیر که تمام وجوه اجتماعى، خانوادگى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى را دربر مى‏گیرد. با توجه به همین گستردگى تعریف، شاخص‏هاى عدالت اجتماعى بیان مى‏شود.

    در بحث مربوط به مدیریت نیز تعاریف متعددى از «مدیریت» شده است. گاهى مدیریت را به مفهوم خاص مدیریت سازمان‏ها مى‏دانند که امروز در کتب مربوط به مدیریت مطرح است، و گاهى به مفهوم عام آن که شامل رهبرى و هدایت در هر سطح و براى هر مجموعه‏اى از انسان‏ها مى‏گردد.102

    از نظر لغت، کلمه «مدیر» از مصدر «اداره» است. «مدیر» به معناى اداره‏کننده، اسم فاعل است؛ مانند «مقیم» به معناى اقامت‏کننده کلمات «مدیر»، «مدیریت» و «اداره» در اصل، از ماده «دَوَرَ» گرفته شده‏اند که مصدر دَوَران، یعنى گردیدن است. بدین‏سان، «مدیر» به معناى گرداننده است. در صورتى که «مدیر» را به معناى گرداننده بگیریم شامل هر نوع مدیریت در هر سطحى مى‏گردد. در این صورت، مى‏توان مفاهیمى چون رهبرى هدایت و امامت را نیز از موارد شمول آن دانست.103

    در این بنشتار منظور از «مدیر» معناى عام آن است؛ یعنى هر سطحى از مدیریت و رهبرى جامعه اسلامى، تا رئیس اجرایى جامعه و وزیران و مدیران سازمان‏ها را شامل شود. تفاوت مهمى که بین سطوح مدیران وجود دارد در این است که برخى مدیران ـ مثل حاکم اسلامى و رئیس اجرایى کشور ـ علاوه بر مدیریت بر زیردستان خود، نسبت به مردم مسئولیت هم دارند و رفع مشکلات مردم از دغدغه‏هاى اصلى‏شان است؛ ولى برخى دیگر از مدیران سازمان‏ها فقط با کارمندان در ارتباطند. بیشتر شاخص‏هایى که در این پژوهش بیان شده درباره مدیرانى است که در پى تأمین نیازهاى مردم هستند. البته باید به این نکته توجه داشت که تمام مدیران در هر سطحى که باشند مى‏توانند رفتارها و سیره معصومان، بخصوص در دوران حاکمیت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و حضرت على علیه‏السلام را الگوى خود قرار داده، بهترین استفاده را از آن ببرند، زیرا از مهم‏ترین امتیازهاى تعالیم پیامبران و رسالت‏هاى ایشان، دعوت به برقرارى عدالت اجتماعى است و مجاهدت‏هاى پیگیر براى گستردن گوهر عدل و عملى ساختن آن در میان مردم و دمیدن روح عدالت اجتماعى در جامعه انسانى و واداشتن مردم به پذیرش «عدل» و «احسان» بود، آنچه به عنوان بزرگ‏ترین ستونى به شمار مى‏آید که زندگى در کره زمین بدان متکى است. هر کس مختصر اطلاعى از تعلیمات دین داشته باشد، درمى‏یابد که عدالت در جامعه به مثابه روحى است که دین خدا به آن زنده است و صراط مستقیم به آن پیموده مى‏شود. پس تا وقتى عدل نباشد دینى در کار نیست، و تا وقتى عدالت اجتماعى تحقق نپذیرد و همه‏گیر نشود، رسالت دینى و تکلیف شرعى تحقق نپذیرفته و انجام نیافته است.104 این تکلیف بر دوش مدیران جامعه اسلامى بیش از دیگران سنگینى مى‏کند.

    عدالت اجتماعى در دوران حکومت و امامت حضرت على علیه‏السلام یک الگوى جامع و چندبعدى بود. عدالت اجتماعى امام على علیه‏السلام از دو جهت بى‏نظیر است: نخست اینکه دیدگاه ایشان از عدالت اجتماعى با ایمان آن حضرت به عنوان مردى که از عدالت و حکم و وجدان منحرف نشد، منطبق و همسان است. دوم اینکه ایشان تنها متفکرى است که به این دیدگاه جنبه عملى داده بلکه به عنوان رئیس یک حکومت و یک جامعه وسیع چند ملیتى نظریات عدالت اجتماعى را در چارچوب دین مبین اسلام جامه عمل پوشانید.105

    سؤال اصلى این نوشتار این است که شاخص‏هاى عدالت اجتماعى چیست؟ به عبارت دیگر شاخص‏هایى که به روشنى نشان‏دهنده عدالت اجتماعى مى‏باشد چیست؟

    جایگاه و ضرورت عدالت اجتماعى

    علت بسیارى از انقلاب‏ها، فقدان عدالت اجتماعى در جامعه است. به همین دلیل، تمام مصلحان بشرى و انسان‏هاى آزاده تاریخ با اندیشه عدالت، حرکت‏هاى اصلاحى را آغاز نموده و یکى از اهداف اصلى انقلاب و تحرّکات اجتماعى خود را رفع تبعیض و برقرارى عدالت اجتماعى قرار داده‏اند. رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: «عدل در عرصه‏هاى اجتماعى همانند سپر نگهبانى است که افراد در پناه آن از تعدّى دگران محفوظند، و مانند بهشت پایدارى است که همواره مردم از نعمت‏هاى آن برخوردارند.»106

    اصلاح اجتماعى بدون برپا داشتن عدالت اجتماعى و اقتصادى ایجاد نخواهد گشت. شهید مطهّرى معتقد است: اوضاع عمومى و بود و نبود عدالت اجتماعى در اعمال و اخلاق مردم، حتى در افکار و عقاید آنها تأثیر دارد. ایشان معتقد است: اگر حقوق مردم محفوظ و جامعه عادل و متعادل باشد و تبعیض، محرومیت و احساس مغبونیت در مردم نباشد، عقاید و اخلاق پاک، صفاى قلب و اعمال خوب بیشتر مى‏شود و زمینه براى وقوع معاصى و اخلاق رذیله و شیوع عقاید ناپاک کمتر است. بنابراین، ایشان عدالت اجتماعى را داراى تأثیر مستقیمى در اخلاق مردم دانسته، اعتقاد دارد: بود و نبود آن در هر سه مرحله فکر و عقیده، خلق و ملکات نفسانى، و همچنین در مرحله عمل مؤثر است.107

    ابعاد و شاخصه‏هاى عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى

    عدالت اجتماعى داراى ابعاد گوناگونى است که هریک مى‏تواند به عنوان شاخصى مطرح بوده و یا به تنهایى دربرگیرنده چند شاخص باشد:

    1. اعطاى حقوق

    رعایت حقوق و عطا کردن حق هر صاحب حقى یکى از مهم‏ترین ابعاد عدالت اجتماعى است. منظور از «حق»، امتیاز و نصیب بالقوّه‏اى است که براى شخص در نظر گرفته شده و بر اساس آن، او اجازه و اختیار ایجاد چیزى را دارد. در این صورت، آثارى از عمل او رفع شده یا اولویتى براى او در قبال دیگران در نظر گرفته شده و به موجب اعتبار این حق براى او، دیگران موظفند این شئون را محترم بشمارند و آثار تصرف او را بپذیرند.108 همه افراد به شناخت حقوق متقابل خود با دیگران ملزمند. سعادت و کمال هر انسانى در گرو شناخت و مراعات حقوقى است که بر عهده اوست. در اسلام، علاوه بر اینکه براى مدیر حقوقى ذکرشده، به رعایت حقوق زیردستان و مردم نیز توصیه شده است؛ چراکه در صورت رعایت حقوق یکدیگر، عدالت در جامعه اجرا مى‏شود. همان‏گونه که حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «چون مردم حقّ والى را بگزارند و والى حقّ مردم را بجاى آورد، حق میان آنان عزّت پیدا مى‏کند و راه‏کارهاى دین پدیدار مى‏شود و شاخص‏هاى عدالت استوار مى‏گردد.»109

    گرچه رعایت حقوق افراد براى همه مردم الزامى است، ولى براى مدیر از اهمیت فوق‏العاده‏اى برخوردار است، تا جایى که حضرت على علیه‏السلام خطاب به فرماندهان خود، نپرداختن حقوق مردم را مساوى با هلاکت دانسته‏اند: «ملت‏هاى پیش از شما به هلاکت رسیدند؛ بدان دلیل که حق مردم را نپرداختند. پس دنیا را با رشوه دادن به دست آوردند و مردم را به راه باطل بردند و آنان هم اطاعت کردند.»110 امام رضا علیه‏السلام نیز مى‏فرمایند: «ما سرپرست مؤمنان هستیم؛ به سود آنان حکم مى‏کنیم و حقوقشان را از ستمگران مى‏ستانیم.»111

    مدیر جامعه اسلامى باید به گونه‏اى حقوق زیردستان و مردم را رعایت کند که بتواند پاسخگوى خداوند متعال درباره حق زمام‏دارى خود باشد. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: «خداوند از هر زمام‏دارى درباره زیردستش مى‏پرسد که آیا از او به نیکى مراقبت کرده و حق زمام‏دارى را ادا کرده یا آن را تباه ساخته است؟»112

    البته ـ همان‏گونه که اشاره شد ـ مردم نیز باید حقوق مدیر را رعایت کنند. حضرت سجاد علیه‏السلام برخى از حقوق مدیر را، که زیردست باید آن رعایت کند، این‏گونه برمى‏شمارند: «اما حقّ اداره‏کننده تو به حکومت (حق فرمانروا و پیشواى تو) این است که بدانى تو براى او وسیله آزمایش (او نزد خدا) شده‏اى و او به خاطر تسلّطى که خداوند بر تو داده است، به وسیله تو آزمایش مى‏شود، و اینکه خیرخواه او باشى و با او نستیزى که به راستى دستش بر تو گشوده است، و سبب نابودى خود و هلاک او نگردى. نسبت به او (چندان) زیردستى و نرمش کن که خرسندى او را، بدان حد که زیانش به تو نرسد و (در عین حال) زیانى به دین تو نزند، به دست آورى و در این‏باره از خدا یارى جوى و در سلطه با او رقابت مکن و به مخالفتش برنخیز. زیرا اگر چنین کردى او را ناسپاسى کرده و پاس خود را نیز نداشته‏اى و خویشتن را دست‏خوش ناروایى‏هاى او ساخته‏اى و او را هم از جانب خود عرضه هلاک کرده‏اى و شایسته است که تو به زیان خود مددکار وى شوى و در هر چه با تو کند شریک (و همراه) او باشى. و لا قوّة الّا باللَّه (و نیرویى نیست جز به خدا.)»113

    شاخص اول. شایسته‏سالارى: از محورى‏ترین شاخص‏هاى عدالت اجتماعى شایسته‏سالارى است. مقصود از «شایسته‏سالارى» این است که هرکس با توجه به موقعیت و مقام درونى و تخصص و شایستگى، باید عهده‏دار پستى در همان سطح شود و مدیر هر کس را با توجه به استحقاقى که دارد در جاى شایسته خود قرار دهد. در عین حال، عدالت ایجاب مى‏کند که تواناترین و باورع‏ترین و بادانش‏ترین فرد در کسب موقعیت‏ها و مراتب عالى از سایران اولى است. امام على علیه‏السلام در نامه خود به مالک‏اشتر نیز مکرّر یادآورى فرموده‏اند که افرادى را به عنوان کاسب، کارگزار، قاضى و مانند آن انتخاب کند که از توانایى و لیاقت بالایى برخوردار بوده و بر اساس اصل «عدالت» گزینش شده باشند، به گونه‏اى که امکان دست‏یابى به بهتر از آنان وجود نداشته باشد. پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «کسى که چیزى از امور مسلمانان را بر عهده گیرد، سپس کسى را عهده‏دار کارى کند که اصلح از او وجود دارد، به خدا و رسول او خیانت کرده است.»114

    ایشان همچنین مى‏فرمایند: «کسى که جوانى را به حکومت جمعى بگمارد که فردى در بین آن جمع وجود دارد که بیش مورد رضاى خداست، به خداوند خیانت کرده است.»115

    حضرت على علیه‏السلام نیز در نامه به مالک‏اشتر تأکید مى‏کنند که بین کار و سرپرست تطابق وجود داشته باشد: «براى هریک از کارهایت سرپرستى برگزین که بزرگى کار بر او چیرگى نیابد، و فراوانى کار او را درمانده نسازد.»116

    شاخص دوم. توجه ویژه به حقوق نیازمندان و فقرا: شاخص دیگر عدالت اجتماعى که در روایات به آن تأکید فراوان شده است توجه ویژه مدیران به حقوق مستمندان و فقراء جامعه است. یکى از علل به وجود آورنده فقر در جامعه، بى‏عدالتى است. فقر عاملى است که بسیارى از بدبختى‏هاى بشر به خاطر آن است. لقمان حکیم در وصف فقر مى‏گوید: «تمامى تلخى‏هاى زندگى را چشیدم، در میان آنها فقر تلخ‏ترین بود.»117 پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: «چهار چیز است که اندک آن هم زیاد است: فقر، درد، دشمنى و آتش.»118 امام على علیه‏السلام به امام حسن علیه‏السلاممى‏فرمایند: «پسرم، هر کس به فقر مبتلا شود، به چهار خصلت مبتلا شده است: به سستى در یقینش ... و ضعف در دینش.»119 ایشان در جاى دیگرى مى‏فرمایند: «فقر بزرگ‏ترین مرگ است.»120 این روایات نشان‏دهنده وظیفه سنگین مسئولان در جامعه اسلامى است.

    در مرتبه اول، حاکم جامعه اسلامى و در مرتبه‏هاى پایین‏تر، مدیران جامعه باید توجه خاصى به مستمندان و فقرا داشته باشند؛ زیرا فقرا به عدالت بیش از دیگران محتاجند حضرت على علیه‏السلام به مالک‏اشتر این نکته را گوشزد مى‏کنند: «سپس در رفع مشکلاتشان (افراد طبقات پایین) به گونه‏اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى؛ زیرا این گروه در میان رعیت، بیش از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه‏اى بپرداز که نزد خدا معذور باشى. از یتیمان خردسال، و پیران سال‏خورده، که راه چاره‏اى ندارند و دست نیاز برنمى‏دارند، پیوسته دل‏جویى کن که مسئولیتى سنگین بر دوش زمام‏داران است.»121

    اگر عدالت به صورت واقعى اجرا شود هیچ فقیرى در جامعه وجود نخواهد داشت.امام کاظم علیه‏السلام مى‏فرمایند: «خدا هیچ‏گونه‏اى از گونه‏هاى مال را فرونگذاشته‏ها مگر اینکه آن را تقسیم کرده و به هر صاحب حقى حقش را بخشیده است، خاصّه و عامه، فقرا و مساکین، و هر صنفى از صنف‏هاى مردم را... اگر عدالت در میان مردم اجرا شده بود، همه بى‏نیاز بودند (و فقیر و مستمندى وجود نداشت.)»122 امام صادق علیه‏السلام در کلامى مشابه مى‏فرمایند: «اگرعدالت‏درمیان‏مردم‏اجراشود،همه‏بى‏نیازخواهندشد.»123

    بنابراین یکى از مهم‏ترین وظایف مسئولان جامعه اسلامى بازستاندن حق محرومان است؛ چنانچه حضرت على علیه‏السلام به صراحت مى‏فرمایند: ذلیل و فقیرترین افراد نزد من عزیز است تا حقش را به او بازگردانم و نیرومند و دارا نزد من ضعیف است تا حق را از او بازستانم.124 پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز مى‏فرمایند: «جامعه‏اى که در آن حق ضعیفان از زورمندان گرفته نمى‏شود، در نظر خداوند چه ارزشى دارد؟»125

    به همین دلیل، حضرت على علیه‏السلامخطاب به فرماندار مکّه مى‏نویسد: «در مصرف اموال عمومى، که در دست تو جمع شده است، اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندى که در این سامان هستند تقسیم گردد.»126

    شاخص سوم. ناچیز نشمردن تلاش مردم: دیگر شاخص عدالت اجتماعى و از جمله حقوقى که مدیر باید آن را رعایت کند این است که تلاش زیردستان خود را ناچیز نشمارد و تلاش هر کس را به حساب خود فرد بگذارد؛ چنان‏که حضرت على علیه‏السلام در نامه خود به مالک‏اشتر به صراحت به این نکته اشاره مى‏کنند: «هرگز تلاش و رنج کسى را به حساب دیگرى نگذار و ارزش خدمت او را ناچیز مشمار تا شرافت و بزرگى کسى موجب نگردد کار کوچکش را بزرگ بشمارى، یا گم‏نامى کسى باعث شود کار بزرگ او را ناچیز بدانى.»127

    شاخص چهارم. تناسب پاداش با خدمات: از دیگر حقوقى که رعایت آن براى مدیر شایسته است بررسى دقیق اعمال و کردار زیردستان و پاداش هر کس به تناسب کار اوست. حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند؛ زیرا نیکوکاران در نیکوکارى بى‏رغبت، و بدکاران در بدکارى تشویق مى‏گردند. پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.»128

    شاخص پنجم. ظلم نکردن و ضایع نکردن حقوق مردم: ظلم پدیده‏اى است که در هر نظام و سازمانى راه مى‏یابد. مدیر در هر رده و مقامى که هست باید تلاش کند علاوه بر اینکه خود از ستم دورى مى‏کند، در سازمان تحت اختیارش نیز به کسى ظلم نشود و یاور ستم‏دیده باشد. گرچه مردم نیز وظیفه دارند در برابر ستم سکوت نکنند و اگر دیدند به کسى ستم مى‏شود، باید به دفاع برخیزند و اگر در برابر ستم سکوت کردند و به دفاع از ستم‏دیده بر نخاستند، در حکم ستم‏کار هستند. ستم همه چیز را به تباهى مى‏کشد: فرهنگ، اقتصاد، خرد، استعداد، ذوق و ابتکار را ستم بزرگ‏ترین مانع برپایى عدالت است؛ زیرا در ستم‏کارى بهایى براى عدالت یافت نمى‏شود.

    حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: از لوازم اجراى عدالت، باز ایستادن (و دست کشیدن) از ظلم است129 و به وسیله اجراى عدالت با ستم بستیزید.130 بزرگ‏ترین ستم آن است که مدیر نه تنها به عدالت رفتار نکند، بلکه ستم خود را عین عدالت بداند. پیشواى عدالت مى‏فرماید: «ستمگرترین مردم کسى است که ستم خود را عدالت به شمار آورد.»131 در نتیجه مدیران باید تلاش کنند در مجموعه مدیریتى خود به کسى ستم نشود.

    حضرت على علیه‏السلام به زیادبن ابیه، کارگزار خود در خطّه فارس، فرمان مى‏دهند: «عدالت را بگستران، و از ستم‏کارى بپرهیز که ستم رعیت را به آوارگى مى‏کشاند، و بیدادگرى به مبارزه و شمشیر مى‏انجامد.»132 مدیر نباید با ستمگرى اقتدار خود را زیرسؤال ببرد. حضرت على علیه‏السلاممى‏فرمایند: هر زمام‏دارى در حوزه سرپرستى‏اش ستم کند اقتدارش زوال یابد. از وظایف مدیر این است که حق ستم‏دیده را از ظالم بگیرد؛ چنان‏که حضرت على علیه‏السلامهنگام بیعت با مردم به آنان فرمودند: «من شما را براى خدا مى‏خواهم و شما مرا براى خود مى‏خواهید. اى مردم، براى اصلاح خودتان مرا یارى کنید. به خدا سوگند که داد ستم‏دیده را از ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم، اگرچه نخواهد.133

    مدیر جامعه اسلامى باید تلاش کند حقوق مردم را به خوبى بشناسد و آن را ضایع نکند. امام رضا علیه‏السلامفرمایند: «از خداوند بترس و امتمحمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را خوب سرپرستى کن. اکنون که خلافت در دستت قرار گرفته و خداوند امور مسلمانان را در اختیارت گذاشته است، در نظر داشته باش حقوق مسلمانان را ضایع نکنى... .»134

    مدیر باید حقوق زیردستان را به گونه‏اى رعایت کند که با بى‏نیاز کردن آنان، از اموال بیت‏المال دورى کنند و به آن دست‏اندازى نکنند. حضرت على علیه‏السلام به مالک‏اشتر چنین توصیه مى‏کنند: «سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى بدار؛ چراکه با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى‏کوشند، و با بى‏نیازى دست به اموال بیت‏المال نمى‏زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.»135

    2. مساوات و عدم تبعیض

    برابرى و مساوات در برخوردارى از فرصت‏ها و امکانات از ابعاد عدالت اجتماعى است. معناى «برابرى» این است که همه افراد صرف‏نظر از ملّیت، جنس، نژاد و مذهب، در ازاى کار انجام شده به منظور استفاده از نعمت‏هاى مادى و معنوى موجود در جامعه از حق برابر برخوردار باشند.136 مبناى «برابرى» این است که «انسان‏ها به حسب گوهر و ذات برابرند... و از این نظر، دو گونه یا چند گونه آفریده نشده‏اند.»137 به فرمایش رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله «الناس کأسنان المشط»؛138 مردم مثل دانه‏هاى شانه هستند. ابن ابى‏الحدید مى‏نویسد: «دو زن نزد حضرت على علیه‏السلامآمدند و کمک خواستند. حضرت امیر علیه‏السلام به هریک از آنان مقدارى درهم و غذا به صورت برابر داد. یکى از زنان گفت: من زنى از عرب هستم و او از عجم! حضرت فرمودند: به خدا قسم، در زمینه بیت‏المال من فرقى بین فرزندان حضرت اسماعیل و فرزندان اسحاق نمى‏بینم.»139

    لازمه تساوى عدم تبعیض است؛ یعنى وقتى گفته مى‏شود بین فقیر و غنى باید به تساوى برخورد کرد، منظور این است که بین آنها تبعیض قایل نشویم. شهید مطهّرى مى‏نویسد: «گاهى که مى‏گویند: فلانى عادل است، منظور این است که هیچ‏گونه تفاوتى میان افراد قایل نمى‏شود. بنابراین، عدل یعنى مساوات.»140

    دو واژه «تفاوت» و «تبعیض» با یکدیگر فرق دارند؛ زیرا تبعیض منافى عدالت است و تفاوت، موافق آن. براى مثال، دو کارمند که هر دو به مدت هشت ساعت، کار یکسان کرده و از هر نظر، مساوى‏اند، اگر به یکى، هشتصد تومان مزد داده شود و به دیگرى کمتر از آن، این تبعیض و جور است و از عدالت به دور. اما اگر به یکى که هشت ساعت کار کرده، مزد بیشترى بدهند، این تفاوت است و نافى عدالت نیست، بلکه خود مصداقى از عدل و قسط به شمار مى‏رود، بلکه در اینجا، اگر به هر دو مزد مساوى بدهند، ظلم و جور کرده‏اند.141 به عبارت دیگر، نفى تبعیض؛ یعنى رعایت تساوى در زمینه استحاق‏هاى متساوى. با نگاهى به سیره ائمّه اطهار علیهم‏السلام، بخصوص پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهو حضرت على علیه‏السلام، درمى‏یابیم که آن بزرگواران با تساوى میان قشرها و طبقات گوناگون، با تبعیض به مبارزه برخاسته‏اند. از این منظر، همه انسان‏ها از حقوق اجتماعى برابر برخوردارند. در ادامه، به طور دقیق‏تر، شاخص‏هاى عدالت اجتماعى، که زیرمجموعه بعد تساوى و برابرى است، ذکر خواهد شد:

    شاخص اول. عدم تبعیض میان خواص با دیگران (جلوگیرى از انحصار): از جمله شاخص‏هایى که مدیر براى اجراى عدالت اجتماعى باید رعایت کند عدم امتیاز به نزدیکان و خواص است. عده‏اى به دلیل نزدیکى با مدیر، خود را برتر از دیگران مى‏دانند و توقع دارند به آسانى از امکانات و منابع بیت‏المال استفاده کنند. امتیازجویى نزدیکان و خواص مانعى جدّى بر سر راه اجراى عدالت اجتماعى است و مى‏تواند عاملى براى انحراف جامعه اسلامى از مسیر حق باشد. حضرت على علیه‏السلام خواستار برخورد قاطع با این افراد است: «زمام‏داران را خواص و نزدیکانى است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستم‏کارى‏شان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ‏یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى واگذار مکن، و با آنان به گونه‏اى رفتار کن که قراردادى به سودشان منعقد نگردد تا به مردم زیان رساند؛ مانند آبیارى مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینه‏هاى آن را بر دیگران تحمیل کنند. در آن صورت، سودش براى آنان و عیب و ننگش در دنیا و آخرت براى تو خواهد ماند.»142

    ایشان در فرازى دیگر، به افشاى چهره واقعى این خلوت‏نشینان حریم قدرت مى‏پردازند و بار سنگینى را که آنان بر حکومت تحمیل مى‏کنند، گوشزد مى‏نمایند: «خواص جامعه همواره بار سنگینى بر حکومت تحمیل مى‏کنند؛ زیرا در روزگار سختى، یارى‏شان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى‏تر، و در خواسته‏هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش‏ها کم‏سپاس‏تر، و هنگام منع خواسته‏ها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامت‏ترند.»

    حضرت على علیه‏السلام در زمان مدیریت خود بر جامعه اسلامى با نزدیکان خود مانند دیگران رفتار مى‏کردند و هیچ امتیازى براى نزدیکان خود قایل نمى‏شدند؛ چنان‏که حضرت در ارتباط با عقیل مى‏فرمایند: «به خدا سوگند، برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهى‏دست شده بود و از من درخواست داشت تا یک من از گندم‏هاى بیت‏المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگى داراى موهاى ژولیده، و رنگشان تیره شده، گویا با نیل رنگ شده بودند. پى در پى مرا دیدار و درخواست خود را تکرار مى‏کرد. چون به گفته‏هاى او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار مى‏کنم. و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمى‏دارم. روزى آهنى را در آتش گداخته، به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم، اى عقیل، گریه‏کنندگان بر تو بگریند؛ از حرارت آهنى مى‏نالى که انسانى به بازیچه آن را گرم ساخته است، اما مرا به آتش دوزخى مى‏خوانى که خداى جبّارش با خشم خود آن را گداخته است؟ تو از حرارتى ناچیز مى‏نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟»143

    و در جایى دیگر، عبداللّه‏بن جعفر عرضه داشت: دستور دهید کمکى یا هزینه زندگى به من دهند. به خدا قسم، جز اینکه مرکب خود را بفروشم هزینه‏اى براى زندگى ندارم. عمویش پاسخ فرمود: نه، به خدا چیزى براى تو نزد من نیست، مگر اینکه از عمویت بخواهى برایت دزدى کند.144

    شاخص دوم: تبعیض قایل نشدن میان فقیر و غنى: شاخص دیگر عدالت اجتماعى که به هر مدیر در هر رده‏اى توصیه مى‏شود تساوى میان فقیر و غنى است. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمرد ثروتمندى را دیدند که کنارش فقیرى نشست بود، مرد ثروتمند چهره درهم کشید و لباس‏هایش را جمع کرد. پیامبر فرمودند: «آیا ترسیدى از فقر او چیزى به تو سرایت کند؟»145 و اینچنین عمل او را نکوهش کردند.

    پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هم در گفتار و هم در عمل به این شاخص مهم توجه داشتند؛ مثلاً، وقتى زنى از قبیله «بنى مخزوم» مرتکب سرقت شد و از نظر قضایى جرمش محرز گردید، خویشاوندانش، که هنوز رسوم نظام طبقاتى در ذهنشان بود و اجراى مجازات را ننگ خانواده اشرافى خود مى‏دانستند، به تکاپو افتادند تا بتوانند مجازات را متوقف سازند؛ اسامه‏بن زید را که نزد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمحبوبیت خاصى داشت، وادار کردند به شفاعت برخیزد. او همین که زبان به شفاعت گشود، رنگ چهره پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب فرمودند: «چه جاى شفاعت است؟ مگر مى‏توان حدود قانون خدا را بلااجرا گذاشت؟» پیامبر دستور مجازات صادر نمودند. اسامه متوجه غفلت خود گردید و از لغزش خود عذر خواست و طلب مغفرت نمود. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبراى اینکه فکر تبعیض در اجراى قانون را از ذهن مردم بیرون نمایند هنگام عصر در میان جمع به سخنرانى پرداختند و به موضوع روز اشاره کرده و فرمودند: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند بدین دلیل که در اجراى عدالت تبعیض روا مى‏داشتند؛ هرگاه یکى از طبقات بالا مرتکب جرم مى‏شد او را از مجازات معاف مى‏کردند و اگر کسى از زیردستان به جرم مشابه آن مبادرت مى‏ورزید او را مجازات مى‏نمودند. قسم به خدایى که جانم در دست اوست، در اجراى عدل درباره هیچ‏کس سستى نمى‏کنم، اگرچه مجرم از نزدیک‏ترین خویشاوندان خودم باشد.»146

    هنگامى که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، غنیمت‏هاى جنگ بدر را تقسیم مى‏کردند، و در این کار مساوات را در میان مردم برقرار مى‏داشتند، سعدبن ابى‏وقّاص گفت: یا رسول‏اللّه، سهم سرباز سوار را، که از پیاده نظام حمایت مى‏کند به اندازه ناتوان‏ترین فرد مى‏دهى؟ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در پاسخ فرمودند: «... مگر جز به برکت همین ضعفا و پیادگان به پیروزى دست مى‏یابید؟»147

    در زمانى که زنى از اشراف سرقت کرده و این امر ثابت شده بود، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمان مجازات او را صادر کردند. عده‏اى نزد حضرت آمدند و تلاش کردند تا این حکم را به تعطیلى بکشانند. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبر یکسان بودن میان فرودست و اشراف تأکید کردند و فرمودند: آنان که پیش از شما بودند فقط به سبب چنین تبعیض‏هایى هلاک شدند؛ زیرا حدود را بر فرودستان اجرا مى‏کردند و اشراف و بزرگان را رها مى‏ساختند.148 ایشان در جایى دیگر فرمودند: بنى‏اسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان اجرا مى‏کردند و اشراف و بزرگان را رها مى‏ساختند.149

    حضرت على علیه‏السلام در نامه به مالک‏اشتر توجه به طبقات پایین را از او خواستار شدند و نوشتند: «بخشى از بیت‏المال و بخشى از غلّه‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن هستى.»150 رعایت این شاخص توسط حضرت على علیه‏السلام موجب شد بعضى افراد از حضرت دور شوند و به جبهه دشمن بپیوندند. حضرت در وصف این افراد مى‏فرمایند: «آنان عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش سپردند و دانستند که مردم در میزان عدالت، برابرند. به همین دلیل، گریختند تا به امتیازهاى ویژه برسند.»151 در جایى دیگر، وقتى خواهر مکرّمه‏شان، امّ هانى، خدمت ایشان رفت، حضرت دستور دادند بیست درهم به وى بپردازند. امّ هانى بازگشت و از کنیزک عجمى خود پرسید: عطاى على علیه‏السلامبه تو چه اندازه بود؟ او پاسخ داد: بیست درهم. امّ هانى با خشم و به عنوان اعتراض و انتقاد از این مساوات، نزد برادر بازگشت. امام علیه‏السلام فرمود: «باز گرد! خدا تو را رحمت کند! ما، در کتاب خدا، برترى و رجحانى براى اسماعیل بر اسحاق نیافتیم.»152

    شاخص سوم: مقابله با تبعیض نژادى: شاخص مهم دیگر تساوى میان نژادهاى گوناگون است. از گذشته، بحث برترى عرب بر عجم مطرح بوده و به همین دلیل، ظلم‏هاى زیادى بر عجم‏ها روا مى‏داشته‏اند. پس از ظهور اسلام، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مقابله با این تبعیض نژادى پرداختند و تاریخ به یاد دارد که حضرت على علیه‏السلام هنگامى که مسئولیت اداره بیت‏المال را به عمّاربن یاسر و ابوالهیثم‏بن التیهان واگذار کردند، کتبا به آنان ابلاغ کردند: عربى و قرشى و انصارى و عجمى و تمام‏کسانى‏که جزو حوزه اسلام هستند، از هر قبیله و نژادى که باشند، با هم برابر و مساوى‏اند.153

    مدیر جامعه اسلامى نیز باید میان مردم و زیرمجموعه خود از هر نژاد و رنگى که باشند، به تساوى برخورد کند. حضرت على علیه‏السلاممى‏فرمایند: «خداوند شما را در حقوق با یکدیگر مساوى قرار داد؛ چه سیاه باشید و چه سرخ، و شما را با والى و والى را با شما مانند پدر و پسر و پسر و پدر قرار داد، و حق شما بر او انصاف دادن درباره شما و تعدیل برقرار کردن میان شماست.»154

    امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کنند که امام على علیه‏السلام به عمربن خطاب فرمودند: «سه چیز است که اگر آنها را در عمل مراعات کنى تو را در امور کفایت مى‏کنند و اگر آنها را ترک کنى دیگر امور سودى برایت ندارند؛ آن سه عبارت است از: اجراى قانون و مقرّرات براى نزدیک و دور، حکم به کتاب خدا در حال خشنودى و خشم، و تقسیم بیت‏المال به عدالت میان سرخ و سیاه.»155

    شاخص چهارم: تساوى میان خود و رعیّت: از دیگر شاخص‏هاى مهم عدالت اجتماعى، که مدیر باید به آن توجه کند این است که میان خود و زیردستان یا مردم تبعیض قایل نشود. یکى از مشکلاتى که امروزه در سازمان‏هاى گوناگون وجود دارد این است که آنچه مدیران براى خود مى‏خواهند براى زیردستان خود نمى‏خواهند برخلاف سخن حضرت على علیه‏السلام که مى‏فرمایند: «از وظایف حکمران است که براى رعیّت خود همان چیزى را بخواهد که براى خود مى‏خواهد.»

    سیره رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز چنین بود و خود را در همه امور با مردم مساوى مى‏دانستند. در آخرین روزهاى زندگى بر منبر رفتند و آخرین سخنانش را با مردم چنین گفتند: «اى مردم، من در برابر شما خدایى را که جز او خدایى نیست، مى‏ستایم. هر کس در میان شما حقى بر من دارد اینک من. اگر بر پشت کسى تازیانه زده‏ام این پشت من، بیاید و به جاى آن تازیانه بزند. اگر کسى را دشنام داده‏ام، بیاید دشنامم دهد. زنهار! که دشمنى در سرشت من نیست و در شأن من نیست. بدانید که محبوب‏ترین شما نزد من کسى است که اگر حقى بر من دارد از من بستاند یا مرا حلال کند تا خدا را که دیدار مى‏کنم پاک و پاکیزه باشم. و چنین مى‏بینم که این درخواست مرا کافى نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم.»156

    شاخص پنجم: تساوى در نگاه به مردم: تساوى میان زیردستان و مردم به قدرى براى یک مدیر در جامعه اسلامى اهمیت دارد که حضرت على علیه‏السلام هنگام ارسال محمّدبن ابى‏بکر به فرماندارى مصر به او نوشتند که حتى در نگاه و نیم نگاهت با مردم به تساوى برخورد کن: با مردم فروتن، نرمخو و مهربان، گشاده‏رو و خندان باش. در نگاه‏هایت و در نیم‏نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوى رفتار کن تا بزرگان در ستم‏کارى تو طمع نکنند، و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند.157

    ایشان در جاى دیگرى، بر این نکته مهم تأکید مى‏کنند و مى‏فرمایند: در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن، با همگان یکسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و نا توانان از عدالت تو مأیوس نگردند.158

    شاخص ششم: عدم تساوى بین نیکوکاران و بدکاران: تساوى در رفتار با نیکوکاران و بدکاران عین بى‏عدالتى است و مدیر باید از آن اجتناب کند. امام على علیه‏السلامخطاب به مالک‏اشتر مى‏نویسند: هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند؛ زیرا نیکوکاران در نیکوکارى بى‏رغبت، و بدکاران در بدکارى تشویق مى‏گردند. پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.159

    3. اعتدال

    «اعتدال» به معناى عدم افراط و تفریط در کارهاست. رعایت میانه‏روى در برنامه‏ها و رفتارهاى مدیر تأثیر بسزایى در موفقیت او دارد در بیان امام على علیه‏السلام آمده است: «دوست داشتنى‏ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه‏ترین و در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودى مردم گسترده‏ترین باشد.»160 اهمیت اعتدال به گونه‏اى است که حضرت على علیه‏السلام ضمن وصایاى خود به حضرت مجتبى علیه‏السلام مى‏فرمایند: «فرزند عزیز، در شئون زندگى و امور عبادى، میانه‏رو باش و از افراط بپرهیز. روشى را انتخاب کن که در حدّ توان و طاقت تو باشد و بتوانى همیشه آن را انجام دهى.»161

    امام علیه‏السلام حتى تأکید دارند که با مشرکان، که با ما هم‏پیمانند، با اعتدال برخورد کن. در نامه‏اى که به یکى از فرمانداران به نام عمربن ابى‏سلمة ارحبى، که در فارس ایران حکومت مى‏کرد، نوشتند: «ایشان دهقانان مرکز فرماندارى‏ات، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگ‏دلى تو شکایت کرده‏اند. من درباره آنها اندیشیدم. نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم؛ زیرا مشرکند، و نه سزاوار قساوت و سنگ‏دلى و بد رفتارى؛ زیرا با ما هم‏پیمانند. پس در رفتار با آنان، نرمى و درشتى را به هم درآمیز؛ رفتارى همراه با شدت و نرمش داشته باش. اعتدال و میانه‏روى را در نزدیک کردن یا دور کردن، رعایت کن.»162 مدیر باید در کیفر دادن نیز اعتدال داشته باشد؛ همان‏گونه که حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «کسى که پس از منع تو احتکار کرد، کیفرش ده تا عبرت دیگران شود، اما در کیفر او اسراف نکن.»163

    4. توازن

    از دیگر ابعاد عدالت اجتماعى، «توازن در امور» است. «توازن» یعنى: علاوه بر اینکه امکانات به طور شایسته و صحیح به افراد مستحق برسد، امکانات به حد لازم و مورد نیاز وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، مدیر باید امکانات مورد نیاز را براى تمامى زیردستان خود به اندازه کافى تهیه کند. حاکم جامعه اسلامى باید از گردش ثروت در دست قدرتمندان جلوگیرى کند و ثروت را به صورت عادلانه میان مردم تقسیم کند. حضرت رضا علیه‏السلام مشکل اساسى یک نظام اجرایى معیوب و آفت‏زده را چنین بیان نموده‏اند: «اموال را میان ثروتمندان به گردش گذاشته است (افراد غنى سرمایه‏هاى اصلى را در اختیار گرفته‏اند).»164

    5. انصاف

    انصاف از مهم‏ترین ابعاد عدالت اجتماعى است که مدیر موظف به انجام آن است؛ زیرا انصاف جلوه‏دهنده و زینت و آرایش مدیریت و حکومت است.165 انصاف یعنى: هرچه براى خود مى‏پسندى براى دیگران نیز بپسند. در پرتو انصاف در اداره امور است که دل‏ها به هم پیوند مى‏خورند و روابطى کاملاً انسانى ظهور مى‏کند و مدیریت بر قلب‏ها تحقق مى‏یابد و از این‏روست که هیچ چیز همچون انصاف، نظام مدیریت را سامان نمى‏بخشد و آراسته نمى‏کند. امام باقر علیه‏السلام از حضرت على علیه‏السلام نقل مى‏کنند که هر کس مردم را نسبت به خود به دیده انصاف نگرد، خدا او را جز عزّت ندهد.166

    مدیر باید با تمامى زیردستان و اطرافیان خود به انصاف رفتار کند؛ چنان‏که امیرالمؤمنین علیه‏السلام خطاب به مالک‏اشتر مى‏نویسند: با خدا و با مردم و با خویشاوندان نزدیک و با افرادى از رعیت خود، که آنان را دوست دارى، انصاف را رعایت کن.»167 ایشان در جایى دیگر مى‏فرمایند: دین و امانتت را با انصاف دادن در حقّ دیگران، و با اجراى عدالت در جامعه، صیانت کن.168

    آثار و نتایج عدالت

    عدالت اجتماعى آثار و نتایج زیادى دارد و شاخص‏هایى که ذکر شد، مى‏تواند به عنوان آثار عدالت مطرح باشد. به طور خلاصه، در ادامه به چند پیامد عدالت اشاره مى‏شود:

    1. بازگشت سرمایه‏ها

    از مهم‏ترین نتایج و آثار عدالت در جامعه بازگشت سرمایه‏هاست. به عبارت دیگر، اجراى عدالت در یک سازمان موجب مى‏شود زیردستان به پاس برقرارى عدالت، تلاش بیشترى براى رسیدن به اهداف سازمان داشته باشند. امام على علیه‏السلام در کلامى زیبا و دقیق، قلب‏هاى مردم را به گنجینه‏هایى تشبیه مى‏کنند و مى‏فرمایند: «قلوبُ الرّعیة خزائنُ راعیها، فما أودعها مِن عدلٍ أو جورٍ وجده»؛169 قلب‏هاى توده مردم همانند گنجینه‏هایى است براى حاکمان ایشان. پس آنچه را که در آنها به امانت بسپارند باز خواهند یافت؛ عدالت یا ستم. آن حضرت خطاب به مالک‏اشتر با بیانى روشن‏تر، مى‏فرمایند: «اگر هزینه‏هاى مردم را سبک مى‏گردانى، نباید این کار بر تو گران آید؛ زیرا آن اندوخته‏اى است که مردم با آباد کردن شهرها و آراستن آبادى‏هایت به تو بازمى‏گردانند. نیز ستایش آنان را به خود جلب کرده‏اى، و از آنکه عدالت را میانشان گسترانیده‏اى شادمانى... .»170

    2. گسترش رحمت الهى

    یکى از آثار عدالت گسترش برکت و رحمت الهى است. امام على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «با اجراى عدالت، برکت‏ها چند برابر مى‏شود.»171 با عدالت، رحمت‏هاى الهى سرزمین‏ها را به وفور دربر مى‏گیرد؛ چنان‏که از قول امیرمؤمنان على علیه‏السلاموارد شده است: «هر کس در شهرها عدالت را اجرا کند، خداوند رحمت خویش را بر او گسترد.»172

    3. عدالت و آبادانى شهرها

    از نتایج مهم عدالت، آباد شدن شهرهاست. امیرالمؤمنین علیه‏السلام خطاب به مالک‏اشتر، علاوه بر اینکه او را به تلاش در آبادانى شهرها توصیه مى‏کنند، راه رسیدن به این آبادانى را عدالت مى‏شمارند: «باید تلاش تو در آبادانى زمین بیش از جمع‏آورى خراج باشد؛ چراکه خراج جز با آبادانى فراهم نمى‏گردد، و آنکه بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتى دوام نیاورد. و آبادانى شهرها جز با عدالت امکان‏پذیر نیست.»173 حضرت على علیه‏السلاممى‏فرماید: «هیچ چیز مانند عدالت شهرها را آباد نمى‏کند.»174

    4. ایجاد دوستى میان مردم

    از دیگر آثار اجراى عدالت اجتماعى پیدا شدن دوستى میان مردم است. امام على علیه‏السلام در سخنى گهربار مى‏فرمایند: «آنچه دیده والیان ـ برتر از همه چیز ـ بدان روشن مى‏شود، برقرارى عدالت در شهرها، و پیدا شدن دوستى میان مردم است.»175

    5. بالا رفتن شأن مدیر

    با اجراى عدالت، بیشترین منفعت دنیوى و اخروى نصیب مدیر خواهد شد؛ زیرا قطعا خداوند عزّت او را بالا مى‏برد. امام على علیه‏السلام به زیبایى در این‏باره مى‏فرمایند: «هر کس در حکومت خویش‏عدالت را اجراکندونیکى را در پیش گیرد، خداوند شأن‏اورابالامى‏بردو به‏یارانش‏عزّت مى‏بخشد.»176

    نتیجه‏گیرى

    ابعاد گوناگون عدالت اجتماعى و شاخص‏هایى که از متون اسلامى استخراج شده است، نشان مى‏دهد که مهم‏ترین اصلى که در مدیریت اسلامى باید بدان توجه شود «عدالت اجتماعى» است. عدالت از دیدگاه نهج‏البلاغه و در سیره معصومان علیهم‏السلام داراى مفهومى عمیق و قابل درک است؛ به گونه‏اى که امام على علیه‏السلام در دوران حکومت خویش، به گونه‏اى رفتار کردند که مردم بتوانند عدل را بفهمند و با نشان دادن مصداق‏هاى عینى، عدالت اجتماعى را به آنان بشناساند. عدالتى که حضرت على علیه‏السلامبراى آن ارزش والا قایل هستند، عدالت اجتماعى است. در این پژوهش، با استفاده از متون اسلامى، ابعاد عدالت اجتماعى بدین‏سان بیان شد: اعطاى حق، مساوات و عدم تبعیض، اعتدال، توازن،انصاف براى ابعاد اعطاى حق و عدم تبعیض نیز شاخص‏هایى بیان گردید. اجراى عدالت اجتماعى در جامعه، موجب بازگشت سرمایه‏ها، گسترش رحمت الهى، عدالت و آبادانى شهرها، ایجاد دوستى میان مردم، و بالا رفتن شأن مدیر خواهد شد.

     

    منابع

    ـ نهج‏الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیاى دانش، 1382.

    ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مشهور، 1379.

    ـ آقابخشى، على، فرهنگ علوم سیاسى، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، 1375.

    ـ اتابکى، پرویز، رهاورد خرد؛ ترجمه تحف‏العقول، تهران، نشر و پژوهش فرزان‏روز، 1376.

    ـبخارى،محمدبن‏اسماعیل،صحیح‏بخارى،استانبول،دارالفکر،بى‏تا.

    ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366.

    ـ توسلى، حسین، «فلسفه حق در اندیشه سیاسى آیت‏اللّه مطهّرى»، علوم سیاسى، سال چهارم، ش 13.

    ـ جاسبى، عبداللّه، مباحثى از مدیریت اسلامى، تهران، علمى و فرهنگى، 1380.

    ـ حرّانى، ابن‏شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.

    ـ حکیمى، محمدرضا و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1380.

    ـ خرّمشاهى، بهاءالدین و مسعود انصارى، پیام پیامبر، تهران، منفرد، 1376.

    ـ شفیعى، سیدعلى، «مرورى بر عدالت اجتماعى در حکومت علوى، حکومت اسلامى، ش 17.

    ـ صدوق، محمدبن على، عیون أخبارالرضا علیه‏السلام، تهران، جهان، 1378.

    ـ طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1417ق.

    ـ طغیانى، مهدى، «عدالت اجتماعى از دیدگاه شهید مطهّرى»، اندیشه صادق، ش 6.

    ـ عطاردى، عزیزاللّه، مسند الإمام الرضا علیه‏السلام، مشهد، آستان قدس رضوى، 1406ق.

    ـ فلسفى، محمدتقى، الحدیت؛ روایات تربیتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368.

    ـ کراجکى، ابوالفتح، التعجب، قم، دارالغدیر، 1421ق.

    ـ کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، تهران، اسلامیه، 1362.

    ـ گلستانى، صادق، «جایگاه عدالت اجتماعى در اسلام»، بریسان، ش 21، ص 9ـ37.

    ـ لطیفى، محمود، «عدالت اجتماعى در حکومت علوى»، حکومت اسلامى، ش 18.

    ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بى‏تا.

    ـ مطهّرى، مرتضى، وحى و نبوت، تهران، صدرا، 1374.

    ـ مولانا، سیدحمید، «امام على و ابعاد عدالت»، کتاب نقد، ش 18، ص 194ـ225.

    ـ نورى، حسین، مستدرک‏الوسائل، قم، مؤسسه آل‏بیت، 1408ق.

    معرفت سال بیستم ـ شماره 171 ـ اسفند 1390، 57ـ73


    * این مقاله برگرفته از «پروژه شاخص‏هاى اجتماعى ـ فرهنگى» به سفارش مرکز بررسى‏هاى استراتژیک نهاد ریاست جمهورى مى‏باشد.

    ** دانشجوى کارشناسى ارشد تبلیغ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه‏السلام. دریافت: 5/5/90 ـ پذیرش: 24/11/90.

    rafi.esmaeili@yahoo.com

    96ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى‏آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ص 110.

    97ـ صادق گلستانى، «جایگاه عدالت اجتماعى در اسلام»، بریسان، ش 21، ص 6ـ40.

    98ـ محمدامین ابوجوهر، «عدالت اجتماعى در سیره امام على علیه‏السلام»، نامه علوم انسانى، زمستان 1379و1380، ص 213ـ237.

    99ـ جمیل صلبیا، فرهنگ علوم فلسفى، ترجمه منوچهر صانعى، ص 461.

    100ـ صادق گلستانى، «جایگاه عدالت اجتماعى در اسلام»، بریسان، ش 21، ص 9، به نقل از: سیدجمال‏الدین موسوى، عدالت اجتماعى در
    اسلام
    ، ص 177ـ178.

    101ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج 24، ص 243ـ246.

    1027و8ـ عبداللّه جاسبى، مباحثى از مدیریت اسلامى، ص 5.

    104ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج 2، ص 97.

    105ـ سیدحمید مولانا، «امام على و ابعاد عدالت»، کتاب نقد، ش 18، ص 194ـ225.

    106ـ محمدتقى فلسفى، الحدیت؛ روایات تربیتى، ج 2، ص 265.

    107ـ مهدى طغیانى، «عدالت اجتماعى از دیدگاه شهید مطهّرى»، اندیشه صادق، ش 6، ص 27، به نقل از: مرتضى، مطهّرى، بیست گفتار،
    ص 78.

    108ـ حسین توسلى، «فلسفه حق در اندیشه سیاسى آیت‏اللّه مطهّرى»، علوم سیاسى، ش 13، ص 181.

    109ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خ 216.

    110ـ همان، نامه 79.

    111ـ عزیزاللّه عطاردى، مسند الامام الرضا علیه‏السلام، ج 1، ص 136.

    112ـ نهج‏الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 142، ح 702.

    113ـ پرویز اتابکى، رهاورد خرد؛ ترجمه تحف‏العقول، ص 263.

    114ـ ابوالفتح کراجکى، التعجب، ص 59.

    115ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 7.

    116ـ نهج‏البلاغه، ن 53.

    117ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 4، ص 383.

    118ـ نهج‏الفصاحة، کلام 252.

    119ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 4، ص 389.

    120ـ نهج‏البلاغه، حکمت 163.

    121ـ همان، ن 53.

    122ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 541.

    123ـ همان، ج 3، ص 568.

    124ـ نهج‏البلاغه، خ 37.

    12530و31ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 75، ص 353.

    ج

    127ـ نهج‏البلاغه، ن 53.

    128ـ همان، ن 53.

    129ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص 446.

    130ـ همان، ص 446.

    131ـ همان، ص 455.

    132ـ نهج‏البلاغه، حکمت 476.

    133ـ همان، خ 136.

    134ـ اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه‏السلام، ص 130.

    135ـ نهج‏البلاغه، ن 53.

    136ـ على آقابخشى، فرهنگ علوم سیاسى، ص 128.

    137ـ مرتضى مطهّرى، وحى و نبوّت، ص 127.

    138ـ مرتضى مطهّرى، بیست گفتار، ص 118، به نقل از: ابن‏شعبه حرّانى، تحف‏العقول، ص 368.

    139ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 2، ص 200.

    140ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 80.

    141ـ سیدعلى شفیعى، «مرورى بر عدالت اجتماعى در حکومت علوى»، حکومت اسلامى، ش 17، ص 151.

    142ـ نهج‏البلاغه، ن 53.

    143ـ همان، خ 224.

    144ـ محمود لطیفى، «عدالت اجتماعى در حکومت علوى»، حکومت اسلامى، ش 18، ص 41.

    145ـ مجموعة ورام تنبیه الخواطر، ج 1، ص 214.

    146ـ محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 5، ص 152.

    147ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 6، ص 546.

    14853و54ـ میرزاحسین نورى، مستدرک‏الوسائل، ج 18، ص 7.

    ججج

    150ـ نهج‏البلاغه، ن 53.

    151ـ همان، نامه 70.

    152ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 40، ص 106.

    153ـ سیدعلى شفیعى، همان، ص 152.

    154ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 6، ص 561.

    155ـ محمدبن حسن حرّعاملى، وسائل‏الشیعه، ج18، ص152، ح 2.

    156ـ بهاءالدین خرمشاهى و مسعود انصارى، پیام پیامبر، ص 110.

    157ـ نهج‏البلاغه، نامه 27.

    158ـ همان، نامه 46.

    15964و65ـ همان، نامه 53.

    ج

    161ـ محمدتقى فلسفى، همان، ج 2، ص 266.

    162ـ نهج‏البلاغه، نامه 19.

    163ـ همان، نامه 53.

    164ـ محمدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 2، ص 94 و 126 و 127.

    165ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص 342.

    166ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 4، ص 431.

    167ـ نهج‏البلاغه، نامه 53.

    168ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص 341.

    169ـ همان، ص 346.

    170ـ نهج‏البلاغه، نامه 53.

    171ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص 446.

    172ـ همان، ص 340.

    173ـ نهج‏البلاغه، نامه 53.

    174ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، همان، ص 340.

    175ـ محمدرضا حکیمى و دیگران، همان، ج 6، ص 497.

    176ـ همان، ج 6، ص 500.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسماعیلی، رفیع الدین.(1390) اصل عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى* و شاخصه ‏هاى آن. ماهنامه معرفت، 20(12)، 43-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رفیع الدین اسماعیلی."اصل عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى* و شاخصه ‏هاى آن". ماهنامه معرفت، 20، 12، 1390، 43-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسماعیلی، رفیع الدین.(1390) 'اصل عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى* و شاخصه ‏هاى آن'، ماهنامه معرفت، 20(12), pp. 43-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسماعیلی، رفیع الدین. اصل عدالت اجتماعى در مدیریت اسلامى* و شاخصه ‏هاى آن. معرفت، 20, 1390؛ 20(12): 43-