عوامل و زمینه هاى گسترش روابط دختران و پسران با رویکرد به عوامل شخصیتى
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 176 ـ مرداد 1391، 85ـ98
سیدرضا موسوى*
چکیده
دوران نوجوانى و جوانى در شکل گیرى شخصیت هر فرد، از اهمیت ویژه اى برخوردار است. اختلال در هریک از مؤلفه هاى شخصیتى (عقلانى، روانى، عاطفى، اخلاقى، رفتارى و...)، در سایر ابعاد وجودى فرد تأثیر منفى خواهد گذاشت. از این رو، روابط ویرانگر دختر و پسر، نشانه اختلال شخصیتى جوانان به شمار مى رود. این پژوهش در نظر دارد عوامل و مؤلفه هاى شخصیتى روابط دختران و پسران را، با استفاده از قرآن کریم و روایات معصومان: و یافته هاى روان شناسى مورد بررسى قرار دهد. تحقیق حاضر، توصیفى ـ تحلیلى از نوع تحقیق کیفى است. نتیجه این نوشتار این است که میان شخصیت و روابط مطلوب و نامطلوب دختران و پسران، رابطه مستقیمى وجود دارد؛ یعنى هم شخصیت فرد در رفتارها و عواطف و چگونگى عکس العمل هاى فرد در برخورد با جنس مخالف نقش اساسى دارد و هم رفتارهاى غیرعقلانى دختران و پسران، به تدریج در شکل گیرى عادات، اخلاق و خلاصه در شخصیت ناسالم آنان مؤثر است.
کلیدواژه ها: حدود روابط، شخصیت ناسالم، آسیب شناسى روابط دختر و پسر.
* عضو هیئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد بافت. mosavireza313@yahoo.com
دریافت: 90/12/20 پذیرش: 91/3/29.
مقدّمه
از منظر قرآن کریم، انسان بر اساس شاکله و شخصیتش عمل مى کند؛ یعنى انتخاب ها، رفتارها، واکنش ها، دوستى ها و دشمنى ها و چگونگى ابراز عواطف او، برخاسته از شخصیت و هویت اوست. از شخصیت سالم، رفتارها و عواطف مثبت و سازنده سر مى زند و از شخصیت ناسالم، رفتارهاى و عواطف غیرمنطقى و ناشایسته بروز مى کند. بنابراین، براى درک حیات پاکیزه و احساس امنیت و رضایت از زندگى و داشتن روابط منطقى و مطلوب با دختران و پسران، باید ساختار شخصیتى فرد، یعنى نظام باورها، اندیشه ها، عادات و ویژگى هاى اخلاقى را بر اساس معنویت و عقلانیت سامان داد. در زمینه پژوهش حاضر، تحقیق مستقلى ملاحظه نشد، اما در بخشى از مطالب برخى کتاب ها و مقالات، به موضوع نقش عوامل شخصیتى در پیدایى و گسترش روابط ناسالم دختران و پسران اشاره شده است، که از آن جمله مى توان به موارد ذیل اشاره کرد: جوانان و روابط، اثر ابوالقاسم مقیمى حاجى؛ اخلاق رفتارهاى جنسى، تألیف یوسف غلامى؛ ماده وجود زن، نوشته پوران میرشاهى. امروزه با گسترش روابط ناسالم دختر و پسر و آسیب هاى جبران ناپذیر آن، بر روى مؤلفه هاى روانى، عاطفى، رفتارى و معنوى جوانان (به خاطر فریفتگى و از دست دادن گوهر حیا و عفت)؛ و تخریب خانواده (به خاطر نگرانى ها، ایجاد جوّ بدبینى و خیانت هاى همسران)، به تدریج در حال تبدیل شدن به یک معضل اجتماعى، فرهنگى و دینى است، بنابراین، ضرورى است آگاهان دلسوز و محققان آشنا براى حلّ این بحران اجتماعى، اقدام به هنگام و مؤثرى انجام دهند. این پژوهش درصدد پاسخ به یک سؤال اصلى و چند سؤال فرعى است.
سؤال اصلى این است: عوامل فکرى، روانى، عاطفى روابط دختران و پسران کدامند؟
سؤالات فرعى نیز عبارتند از:
ـ عوامل فکرى روابط دختران و پسران کدامند؟
ـ زمینه هاى روانى روابط دختران و پسران کدامند؟
ـ عوامل عاطفى روابط دختران و پسران کدامند؟
مراد ما از رابطه دختر و پسر، رابطه اى است که در آن، دو جنس مخالف، با برخوردارى از تمایلات و کارکردهاى جنسى، در قالب کلامى و غیرکلامى (حرکات بدنى، وضعیت جسمى و...) به ارائه و دریافت پیامى مى پردازند که محتواى آن را بیشتر محبت، صمیمیت، عاطفه و عشق و... شامل مى شود. در این ارتباط، یک درهم تنیدگى بین غریزه جنسى و قواى عاطفى طرفین وجود دارد و اغلب از طریق دیدارهاى مخفیانه، رد و بدل کردن نامه، تماس هاى تلفنى و... ایجاد مى گردد.
مفهوم شناسى شخصیت
شناخت شخصیت، 1 هدف نهایى علم روان شناسى قلمداد شده است. در فرهنگ لغات، «شرافت، رفعت،بزرگوارى و مرتبه و درجه» را، با شخصیت مترادف دانسته اند. 2 هر کدام از مکاتب روان شناسى، از منظر خود، شخصیت را تعریف کرده اند. پِروین و جان مى نویسند: «شخصیت، بیانگر آن دسته از ویژگى هاى فرد یا افراد است که شامل الگوهاى ثابت فکرى، عاطفى و رفتارى آنهاست.» 3 وارن، 4 شخصیت را مجموعه اى از خصوصیات عاطفى، عقلانى و جسمانى مى داند که افراد را متمایز مى کند. 5 مایلى مى نویسد: «شخصیت یک کلیت روان شناختى است که فرد معینى را مشخص مى کند.» 6 شخصیت در نگرش دانشمندان اسلامى، ارتباط مستحکمى با انسان شناسى اسلامى، که آدمى را موجودى متشکل از جسم و روح مى داند، دارد. غزالى، با تأسّى بر حدیث «کل مولود یولد على الفطرة» به طبیعت ثابت در انسان معتقد است. و در کتاب الاربعین، چهار عنصر را جزء طبیعت آدمى برمى شمارد: 1. سبعیت (تمایل به غضب)؛ 2. بهیمیت (تمایل به غذا و تمایل جنسى)؛ 3. شیطانیت (دو تمایل قبلى را به خدمت مى گیرد)؛ 4. ربانیت (شوق براى اتصاف به صفات الهى یا همان تمایل عالى است). از نظر او، به تبع هریک از این عناصر، خُلقى در آدمى پدید مى آید. در اثر عنصر سبعیت، آدمى کار سگ و گرگ و شیر مى کند؛ مانند دشمنى و زدن و کشتن. در اثر عنصر بهیمیت (شهوت)، کار تهاجم را انجام مى دهد؛ مانند حرص. از نظر غزالى، آنچه بیش از هر امر دیگرى بر نفس هر آدمى چیره مى گردد، تمایل عصبى و شدید به غذا و تمایل و شهوت جنسى است؛ به این دلیل که انسان این دو نوع تمایل را براى ادامه حیات شایسته تر مى بیند. 7 همچنین مى گوید: شهوت جنسى، مسلط ترین و سرکش ترین تمایلات نسبت به فرمان عقل است. 8
دکتر احمدى با توجه به آیه «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ» (اسراء: 84)؛ شاکله، را معادل مفهوم شخصیت در روان شناسى مى داند و در تعریف آن مى نویسد: شاکله، به مجموعه اى از نیات، خلق و خوى، حاجات، طرق و هیئت روانى انسان گفته مى شود. وى معتقد است: «شاکله انسان، عبارت است از ساخت و هیئت واحد روانى انسان که در اثر تعامل وراثت، محیط و اختیار شکل گرفته، به گونه اى که محرّکات محیطى را منطبق با خود تفسیر کرده و در مقابل آنها به شیوه اى خاص پاسخ مى دهد.» 9 راغب اصفهانى در تعریف شاکله مى گوید: شاکله، در اصل از ماده «شِکل» به معنى بستن حیوان و «شِکال» به معناى پایبند حیوان است، و از آن رو که روحیات و سجایا و عادات هر انسانى، او را مقید به رویه یا رفتارى خاص مى کند، به آن شاکله مى گویند. وى در تفسیر آیه «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ» (اسراء: 84)؛ مى نویسد: هر کسى بر نهاد و سرشتى که او را مقید کرده، عمل مى کند؛ زیرا قدرت سرشت، بر انسان غالب و قاهر است. 10 به اعتقاد مدرّسى، «مردمان از لحاظ مقدار بهره اى که از وحى مى برند، با یکدیگر متفاوتند و منشأ این تفاوت ها، شخصیت هاى درونى آنها، که برخاسته از صفات و عادات مختلف آنهاست مى باشد. على رغم اینکه خداوند به آدمى، قدرت و معرفت ویژه اى بخشیده است تا انسان بتواند شخصیت خویش را در جهت سازندگى طراحى کند، اما اسیر شخصیت رشد نیافته اش مى شود و در برابر جبهه حقّ، موضع گیرى خصمانه اى دارد و این نوع رفتارها با معارف الهى، متأثر از شخصیت نابهنجار و برآمده از صفات، عادات و ملکات اوست.» 11 علّامه طباطبائى نیز در تفسیر آیه 84 سوره اسراء، مى نویسد: «این آیه، رفتار انسان را مترتب بر "شاکله" او مى داند؛ به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است، چنانچه گفته اند: "از کوزه همان برون تراود که در اوست"، پس شاکله، نسبت به عمل، نظیر روح در بدن است. این اصل هم با تجربه و هم در مباحث علمى، به اثبات رسیده است که میان حالات نفسانى با اعمال انسان، رابطه ویژه اى برقرار است... مثلاً، برخى در برابر نیاز به خوراک و غریزه جنسى، نسبت به دیگران بسیار آسیب پذیرند و آنان را بى طاقت مى سازد.» 12
وجه اشتراک تعریف شخصیت، در روان شناسى معاصر و اسلامى این است که در هر دو نظریه، رفتار و انتخاب فرد را برایند شخصیت مى دانند؛ یعنى افکار، عواطف و ویژگى هاى فیزیولوزیکى فرد، در شکل گیرى رفتار خاص سهیمند. و اختلاف آن دو در تعریفى است که از انسان، راز آفرینش و ارزش هاى فکرى و رفتارى آدمى بیان مى کنند. در اندیشه اسلامى، انگیزه اصیل و اساسى شخصیت سالم، عشق به کمال مطلق است، و تنها مصداق «کمال مطلق و بى نهایت»، وجود خداوند متعال است؛ یعنى ذات مستجمع جمیع کمالات و صفات جلال و جمال به نحو على الاطلاق. امام خمینى قدس سره در این باره مى فرماید: «قلب در هیچ مرتبه از مراتب و در هیچ حدى از حدود، رحل اقامت نیندازد. آن کس که کمال را در سلطنت و نفوذ قدرت دانسته اند، اگر چنانچه سلطنت یک مملکت را دارا شوند، متوجه مملکت دیگر شوند، و اگر تمام روى زمین را در تحت سلطنت بیاورند و احتمال دهند در کرات دیگر بساط سلطنتى هست، مى گویند که اى کاش ممکن بود پرواز به سوى آن عوالم کنیم و آنها را در تحت سلطنت درآوریم. بنابراین، کمال مطلق، معشوق همه است. تمام موجودات و انسان ها، یک دل و یک جهت گویند: ما عاشق کمال مطلق هستیم.» 13 از این رو، در این منطق، کنترل غریزه جنسى معنادار و بایستنى است؛ چراکه راز آفرینش انسان، بندگى است و همه چیز با هدف نهایى خلقت سنجیده مى شود. اما در روان شناسى معاصر همه چیز در دنیا خلاصه مى شود؛ چراکه یکى از مهم ترین پایه هاى فکرى لیبرالیسم و اومانیسم است. اومانیسم: یعنى: انسان مدارى یا انسان محورى و انسان مرکزى. در اومانیسم، محور همه امورْ انسان است و ارزش ها، با میزان «مى خواهم» انسان ارزیابى مى شود. از این رو، در این منطق، کنترل غریزه جنسى و رعایت حدود و مرزهاى اخلاقى در روابط دختران و پسران، بى معنا و غیرضرورى است.
نیاز معنوى و سلامت شخصیت
نیازهاى عالى انسان و سلامت روان، در اندیشه اسلامى با معناى آن در فلسفه اومانیسم، بسیار متفاوت است؛ زیرا نگاه این دو به مبدأ هستى، جهان آخرت، جهان آفرینش، انسان، سعادت و شقاوت، شیوه زندگى، اخلاق، اهداف، آرمان ها و ارزش هاى زندگى کاملاً متفاوت است. در فرهنگ اسلامى، نیاز معنوى انسان، از مهم ترین نیازهاى آدمى به شمار مى رود که تنها از طریق انس با خدا و ذکر دایم تأمین مى شود. از نظر قرآن کریم، جهان آفرینش بیهوده خلق نشده، بلکه تمامى اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن، براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند.» 14 بنابراین، نقطه آرمانى سلامت روان در اسلام، رسیدن به کمال مطلوب انسانى یعنى قرب پروردگار است. اما در روان شناسى معاصر، از ضرورت ارضاى نیاز معنوى که تنها با انس با خداوند رحمان امکان پذیر است، یادى نشده است. براى مثال، در سلسله مراتب نیازهاى مازلو، از ذکر نیازهاى معنوى و الهى خبرى نیست. از دیدگاه مازلو، انگیزش اصلى و اساسى انسان سالم و ایمن، «خودشکوفایى» است. خودشکوفایى به معناى حداکثر شکوفایى مداوم توانایى ها، استعدادها و ظرفیت هاست. به اعتقاد مازلو، این نیاز ما را وامى دارد تا به حداکثر آنچه لیاقتش را داریم تبدیل شویم. 15 اما در این دیدگاه و سایر نظریه هاى روان شناسى، حداکثر لیاقت انسان، قرب پروردگار نیست، بلکه همه چیز در نیازهاى مادى و روانى او خلاصه مى شود، و ارزش ها، با محوریت انسان تعریف مى شوند، نه با مدار خداوند و ارزش هاى وحیانى. از این رو، هیچ کس نباید مانع آزادى انسان براى به حداکثر رساندن شهوت او شود. در این تفکر، هیچ کس حتى خدا هم حقّ دخالت در امور شخصى افراد را ندارد. آدمى، هرچه را بخواهد، شایسته است. به تعداد آدم ها براى زندگى قانون وجود دارد. هر کس، خداى خویش است. این تفکر، مروج اباحى گرى و لاابالى گرى در عرصه رفتار است. در این منطق، آن کس که دام فریب براى دیگران پهن مى کند کار زشتى انجام نمى دهد؛ چون بر اساس «مى خواهم» اوست. و کسى که به خاطر خدا، غریزه جنسى اش را کنترل مى کند، براى خودش خوب است؛ زیرا اخلاق، نسبى است. اما در اندیشه اسلامى، رفتارها یا زشتند و یا نیک، و ارزش هاى اخلاقى مطلق اند، نه نسبى.
بر اساس آموزه هاى دینى، میزان سلامت آدمى به میزان دورى یا نزدیکى او به منبع قدرت مطلق وابسته است. از این رو، «اعتقاد به هدفمندى جهان آفرینش»، 16 «باور به جهان آخرت و جاودانگى انسان»، 17 «اعتقاد به دوبعدى بودن آدمى»، 18 «احساس مسئولیت و رنج بردن از جهالت و گمراهى دیگران»، 19 «بصیرت وصبورى ودعوت به صبر»، 20 «رضایت از زندگى، پیوسته خود را در محضر خداوند دیدن»، 21 و «اهل دعا بودن و به راز نشستن با خدا در خلوت» 22 برخى از ویژگى هاى شخصیت سالم در اندیشه اسلامى هستند. از نگاه قرآن کریم، آنانى که از یقینى استوار و معرفت دینى کامل برخوردارند و اهل عبادت و بندگى هستند، از روان سالم و آرامش حیرت انگیزى برخوردارند. 23 در سخت ترین شرایط زندگى، توکّل و امیدشان را از دست نمى دهند و حتى سخت کوشى و جهادشان هم ثمره ارتباط دائم آنان با خداست. ازاین رو،ادعاى سلامت شخصیت، بدون ارتباط با منبع وحى و خالق متعال، یک فریب بزرگ و ادعاى بى دلیل به شمار مى رود.
دین و سلامت شخصیتى جوان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است که بیشترین روحیه تأثیرپذیرى را داراست و به خاطر همین روحیه است که دختران و پسران نوجوان و جوان، مورد توجه اصلى دستگاه هاى تبلیغاتى استکبار جهانى، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و رفتارى در طول تاریخ بودند و سقوط حاکمیت اسلامى در اندلس (اسپانیاى فعلى) و یا سلطه غرب بر مسلمانان الجزایر، جنگ نرم و شبیخون فرهنگى (استفاده از جدیدترین ابزار رسانه اى و تصویرى) براى فساد فکر و رفتار جوانان مسلمان ایرانى، بهترین گواه این سخن است. به همین دلیل، در روایات بر اهمیت و برترى این مقطع سنى تأکید شده است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «جوانى تان را قبل از فرارسیدن پیرى، غنیمت بدانید.» 24 آن حضرت همچنین خطاب به والدین و مربیان مى فرماید: «به شماها درباره نوجوانان و جوانان به نیکى سفارش مى کنم که آنها دلى رقیق تر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند، ولى پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.» 25 بنابراین، در تمام عمر هیچ برهه اى مهم تر از دوره نوجوانى و جوانى نیست. براى جوان، سؤالات متعددى در باب چیستى جهان، رابطه او با جهان، هدف از خلقت عالم، هدف از زندگى، بهترین شیوه زندگى، گزینش ارزش ها و باورها مطرح است. تمام این پرسش ها در راستاى تعیین هویت است، و نیز در جست وجوى معیارهایى است که بتواند بر اساس آنها، در مورد رفتار خود و دیگران قضاوت کند. و در صورتى که براى سؤالات خود، پاسخ درستى نیابد، بحران هویت رخ مى نماید. به اعتقاد اریکسون، «هویتى را که نوجوان (و جوان) درصدد است به طور روشن با آن مواجه شود این است که "او کیست؟" نقشى را که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او کودک است یا بزرگسال؟» 26 بدین روى، دین اسلام مى تواند سؤالات بى شمار او را پاسخ دهد و در شکل گیرى شخصیت جوان، نقش بنیادین ایفا کند. به همین دلیل، زندگى بریده از دین، معناى خود را از دست مى دهد. دین، آدمى را به سوى خدا و مبدأ کمال، دعوت کرده و شخصیت انسانى او را شکل مى دهد، به قلبش ثبات و آرامش مى بخشد و او را از سرگردانى نجات مى دهد. «آگاه باشید! دل ها فقط با یاد خدا آرام مى گیرد.» (رعد: 28) اما از دستاوردهاى بحران هویت، فزونى اضطراب، نگرانى، دلهره، دیوانگى و جنون است. (طه: 124) از این رو، خشونت و تجاوز جنسى، یکى از عواملى است که امنیت و سلامت خانواده را در معرض نابودى قرار داده است. در دنیاى امروز، بدترین نوع تجاوز، تجاوز جنسى توسط محارم خونى همانند پدر، برادر، و... مى باشد. این نوع تجاوز در کشورهاى پیشرفته و مدرن به صورتى فراگیر ظهور کرده و به مرور در آن کشورها به صورت یک هنجار اجتماعى درآمده است. سازمان «بریس» در سوئد طى گزارشى اعلام کرد: حدود 6 مورد از 10 مورد تجاوز، در خانه و معمولاً توسط پدر بیولوژیک دختر صورت مى گیرد. در ایالات متحده آمریکا نیز، پژوهش هاى زیادى که از اواسط دهه 1970 درباه تجاوز جنسى انجام گرفته، فراگیر بودن تجاوز جنسى و زنا با محارم در مورد زنان و کودکان را نیز تأیید کرده است. این امر به صورت بسیار شایع توسط پدران، برادران، پدران ناتنى یا برادران ناتنى صورت مى پذیرد. سوءاستفاده جنسى از کودکان در کشور انگستان نیز، تا 90 درصد رشد را نشان مى دهد. 27 «انتشار اخبار مربوط به شیوع انواع فسادهاى اخلاقى در بین جوانان آمریکایى و غربى هر روز بیشتر مى شود. البته شبکه هاى آمریکایى وابسته به دولت آمریکا ترجیح مى دهند در این خصوص سکوت نمایند و از فاجعه اى که براى نوجوانان و دانش آموزان خود به واسطه پخش برنامه ها و فیلم هاى مستهجن هالیوودى ایجاد کرده اند سخن به میان نیاورند. روند رشد فساد در مدارس آمریکا حالتى تصاعدى داشته است. بر این اساس، با گذشت هر سال بر شدت و میزان انحرافات اخلاقى در این مدارس افزوده مى شود. فسادهاى جنسى و اخلاقى و خشونت هاى ناشى از حمل اسلحه در ایالات متحده با یکدیگر تلفیق شده اند و صحنه هاى غیرقابل تحمل را ایجاد نموده اند.» 28
عوامل و زمینه هاى شخصیتى گسترش روابط ناسالم دختران و پسران (زنان و مردان)
اغلب عشق هاى خیابانى میان دختران و پسران، عشق هاى آتشین و تفنّنى است و کمتر از عشق منطقى مى توان نشان گرفت. عشق شهوانى یا آتشین، عشقى است که به واسطه جذابیت و کشش هاى جسمانى و جنسى شکل مى گیرد. این عشق (عشق در نگاه اول)، فاقد منطق است، که با شدت آغاز شده و به سرعت فروکش مى کند. در تعریف عشق تفنّنى یا بازیگرانه نوشته اند: «این عشق بیشتر متعلّق به دوران نوجوانى و جوانى است. افرادى که بارها عاشق مى شوند، در این طبقه قرار دارند. عشق هاى رمانتیک و زودگذر، ابراز ظاهرى عشق، کثرت گرا نسبت به شریک عشقى، در آن فریب خوردن وجود دارد. روابط در آن عمیق نیست. روابط طولانى مدّت در آن غیرممکن است.» 29
منشأ اغلب عشق هاى امروزین، نیاز غریزى و طبیعى جنسى است، که به دروغ آن را عشق مى نامند: «غریزه جنسى در انسان باعث ایجاد شدیدترین نیازها در بشر گشته است. مرد میل جنسى بیشترى در قبال زن دارد. از این رو، مرد نیازمندتر از زن است. حال به جاى اینکه نیاز خود را به طور واضح به وى بگوید چنین مى گوید: "من عاشق تو هستم و جانم را نثار تو مى کنم" بدین گونه، هم منّت دوست داشتن بر سر زن نهاده است و هم زن را تسلیم خویش مى سازد و به محض اینکه رضایت جنسى برقرار شد، عشق نیز از میان مى رود؛ زیرا از ابتدا عشق نبوده است. تقریبا اکثریت عشق هاى امروزه از این دست مى باشند. به همین سبب، هر عشقى چند صباحى بیشتر طول نمى کشد. این همان تبدیل دروغین حرص و شهوت، به عشق و ایثار است. پس در واقع، عشق ابزارى است براى فریب و سلطه بر دیگران. این است حقیقت عشق! بنابراین، عشق بزرگ ترین دروغ بشر امروز است که خود را گرفتار کرده است و خود اسیر فریب و دروغ خود گشته است. مردان به زنان گفتند که ما عاشقیم. پس شما باید تسلیم اراده ما باشید تا ما هر گاه که بخواهیم شهوت خود را ارضا کنیم و چون نمى خواستند به هیچ عهد و پیمانى استوار باشند، پس همه عاشق شدند تا بى مسئولیتى و هوس بازى خود را به پاى عشق بنویسند.» 30 در اینجا به برخى از عوامل و زمینه هاى شخصیتى روابط دختر و پسر به اجمال اشاره مى گردد:
1. بى هویتى و بى هدفى در زندگى
انسانى که داراى هویت انسانى و دینى است، از وحدت هدف و رفتار برخوردار بوده و براى رسیدن به آن هدف و پایدارى در مسیر حق، از هیچ تلاشى دریغ نمى ورزد. اما انسانى که خودش را در کمتر از جایگاه انسانى مى بیند، بنده خدایان متعددى خواهد شد که در زندگى از داشتن یک هدف مشخص و انسانى محروم است (زمر: 29). منظور از هویت، داشتن شناخت واقعى از خود و جامعه است. این تصویر از شناخت واقعى خود، عمدتا توسط والدین و مربیان ترسیم مى شود. به همین علت، برخوردهاى پرورشى و تربیتى در مقطع کودکى از اهمیت فراوانى برخوردار است. حال اگر هویت یابى، در این دوره با مشکل روبه رو شود، فرد به بحران هویت دچار مى گردد. در میان انواع هویت، هویت دینى یکى از نیازهاى اصیل انسانى به شمار مى آید؛ زیرا خداجویى و گرایش به پرستش از نیازهاى فطرى اوست؛ به این معنا که فرد، مستقل از هرگونه یادگیرى، در درونش میل به خدایابى و بندگى خدا را احساس مى کند. تجلّى چنین تمایلى، احساس تعهد در قبال ارزش هاى مکتبى و انجام رفتارهاى دینى است. بسیارى از رفتارهاى ضداجتماعى و ناسازگارانه نوجوانان را مى توان ریشه در بى هویتى آنان تعلیل کرد. مسئولیت گریزى، دلزدگى و بى تفاوتى، از جمله آثار فقدان هویت هستند که در عرصه دینى، در قالب بى توجهى به فرمان هاى الهى، بى علاقگى نسبت به ارزش ها، اماکن، مراسم و نمادهاى دینى بروز مى کند. «انحراف از فطرت الهى، سبب دوستى با شیطان و فراموشى یاد خداوند مى شود و در نتیجه، تعادل روانى انسان را بر هم مى زند و موجبات افسردگى و اضطراب را فراهم مى آورد.» 31
با نگاهى عمیق مى توان احساس هویت و بحران هویت دینى را در موقعیت هاى ذیل مشاهده نمود:
الف) هدف از آفرینش آدمى، خلافت و جانشینى خدا در روى زمین است؛ یعنى انسان به جایگاهى برسد که مظهر صفات جلال و جمال خداوند بشود، اما اگر آیین خلافت را به دست فراموشى بسپارد و براى خود وجودى مستقل قایل باشد، تصویرى دگرگون و غیرواقعى از خود ساخته و در نهایت، به بحران هویت دچار مى شود. هویت واقعى انسان به او این احساس را مى دهد که خود را موجودى سراسر فقر، عین ربط به خالق، سراپا نیاز و مسکنت ببیند. ولى اگر خود را کسى فرض کند که خود واقعى اش نیست، مصداق بارز بحران هویت در او شکل مى گیرد. از این رو، در اندیشه دینى قساوت دل، انعطاف ناپذیرى در برابر کلام حق، موعظه ناپذیرى و زنگار زدن دل و آنچه را که قرآن کریم با تعابیر «رین» «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم» (مطففین: 14)، «زیغ» «فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» (آل عمران: 7)، «طبع» «طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ»(محمد: 16)، «ختم» «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ»(بقره: 7)، بیان مى کند مى توان از علایم بحران هویت دانست.
ب) اگر انسانى در سه حوزه عقیده، گفتار و عملکرد دینى، منسجم و هماهنگ عمل کند، هویت دینى شکل خواهد گرفت. محصول هرگونه ناسازگارى بین سه امر مذکور، احساسى است که مى توان آن را، احساس بحران هویت دینى نام نهاد. همچنین هرگونه افراط و تفریط در سه امر مذکور، انحراف از فطرت دینى و نتیجه اش بحران هویت دینى است. 32
بنابراین، جوانى که خود را بنده خدا نبیند و هویت انسانى اش را درک نکند، چرا براى سلامت خود و جامعه، از لذت هاى مقطعى و تن دادن به روابط فسادانگیز دختر و پسر اجتناب ورزد؟... از این رو، «تا آن زمان که تلقّى ما از انسان و برداشت ما از خویش دگرگون نشده و نقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش، در حدّ تنوع، زندگى تکرارى مدار بسته، خوشى ها و سرگرمى ها، بازیگر شدن و بازیچه ماندن و تماشاچى بودن خلاصه شده باشد، حجاب هیچ مفهومى نخواهد داشت و چیزى جز نابودى شادى ها، عنوان نخواهد گرفت. آن گاه براى رهایى از آن هزاران عذرخواهى داشت.» 33 همچنین افراد با هویت ناسالم، براى رسیدن به آمال و آرزوهاى بلند و دست نیافتنى و مدینه فاضله اى که رسانه هاى ملى و یا ماهواره ها تبلیغ مى کنند، مرتکب جرایم مى شوند. گاهى اوقات هم ارتکاب جرایم را تنها به عنوان یک کار تفنّنى و براى گذران اوقات فراغت مى دانند، با اینکه ممکن است در خانه و محیط اطراف خود مشکل حادى هم نداشته باشند، ولى فقط به خاطر اینکه در چند روز زندگى خوش باشند، دست به ارتکاب اعمال خلاف عرف و اجتماع مى زنند. گاهى نیز افراد از نعمت خانواده و والدین بامحبت برخوردارند، اما به خاطر شکست در تحصیلات و ناتوانى در ادامه تحصیل، تحقیر معلّمان و فشارهاى بى مورد والدین مجبور مى شوند خود را به گونه اى دیگر نشان دهند و این حکایت از میل به استقلال طلبى، قدرت طلبى و یا عافیت طلبى در نوجوانان و جوانان دارد که به دلیل عدم ارضاى صحیح آن، دست به ارتکاب اعمال ناشایست مى زنند. 34 عده اى از نوجوانان نیز به دلیل روحیه تنوع طلبى و زیاده خواهى و عدم تربیت صحیح و عدم هدایت درست این غریزه طبیعى، دست به اعمال خلاف مى زنند. گاهى هم عده اى ممکن است داراى زندگى مرفهى باشند و هیچ گونه کمبود مالى و عاطفى نداشته باشند، ولى به دلیل اینکه روحیه فاسدى دارند و بى بند و بارند و یا هدفى در زندگى ندارند، به بزهکارى و روابط ناسالم با دختران و پسران براى ارضاى نیازجنسى ویانیاز عاطفى میل پیدا مى کنند. 35
2. عزت نفس پایین و احساس کهترى
عزت نفس یعنى اینکه فرد براى خود ارزش انسانى قایل باشد و به خود اهمیت بدهد. اما کسى که فاقد عزت نفس است و یا عزت نفس پایینى دارد، دایم در معرض این پیام است که شکست در تجربه ها، به معناى شکست تمام وجود آنهاست، و این احساس، زمینه را براى تصمیم گیرى هاى غیرمنطقى (ناپوشیدگى و خودنمایى، دوستى هاى ویرانگر و اعتیادها...)، براى جبران ضعف ها و عقده هاى درونى فراهم مى سازد، و به تدریج همه سرمایه هاى خدادادى اش را از دست مى دهد و سبب بروز مشکلاتى در رابطه با دوستان و دیگران مى شود. امام هادى علیه السلام فرمود: «هر کس خود را حقیر و پست بشمارد، از شر او در امان نیستى!»؛ 36 یعنى انسانى که از توانایى ها و عظمت انسانى اش غافل است، به خاطر بحران هویت، هرگز قادر نخواهد بود راه درست زندگى کردن را دریابد. و در مقابل، «کسى که داراى کرامت نفس باشد (و عظمت وجودى اش را درک کند)،شهوات درپیش اوبى ارزش خواهندبود.» 37
3. عدم ارضاى نیاز عاطفى
عواطف و احساسات انسان، همیشه نقش کلیدى در تصمیم گیرى ها دارند. همه دختران و پسران طبیعتا خواستار محبتند و دوست دارند که دیگران شخصیتشان را به حساب آورند، به آنان اهمیت بدهند، ابراز عشق و علاقه کنند و... . اما عقل مى گوید: جوانان باید این نیاز را در چارچوب زندگى مشترک و در محیط خانواده ارضا کنند، نه در خیابان؛ چراکه عشق هاى خیابانى (که اغلب زمینه اش را خودنمایى و عشوه گرى در گفتار و پوشش لباس هاى غیرمتعارف فراهم مى سازد)، عشق هاى دروغینى اند که براى سودجویى و بهره کشى از دیگران، صورت مى گیرد. متأسفانه کسانى که در محیط خانوادگى، محبت لازم را نچشیده اند، بیشتر در معرض این خطرند. «هنوز آدمیان ژرفناکى گفتار پیامبر را درنیافتند که چرا آن همه بر رعایت حقوق زنان و گرامیداشت مقام آنان تأکید مى ورزید. او مى دانست زنان به موجب لطافت روحى، شیفته محبت و احترامند و اگر ایمان استوارى نداشته باشند، در پى سیراب ساختن حسّ محبت خواهى خویش، به شیوه هاى ناروا، رو خواهند کرد و خود و دیگران را به رنج و مخاطره مى افکنند.» 38 امام صادق علیه السلامفرمود: «خداوند بنده را به خاطر شدّت علاقه اى که به فرزندش دارد، مورد ترحّم قرار مى دهد.» 39 بنابراین، عدم ارضاى نیاز عاطفى از سوى والدین یا همسران، منشأ بسیارى از جلوه گرى ها و ناپوشیدگى بانوان مى شود، که گاهى به جلوه هاى نامعمول جنسى منجر مى گردد. کارِن هورناى مى نویسد: ارتباط زیادى بین محبّت و تمایلاتِ جنسى وجود دارد؛ مثلاً، بسیارى از تمایلات و کشش هاى جنسى، اولش با مهربانى و دوستى صاف و ساده شروع مى شود، گاهى هم شخص ممکن است داراى تمایلات جنسى باشد، ولى خودش آن را با تمایل به مهرورزى اشتباه کند، چنان که کشش هاى جنسى هم ممکن است انگیزه احساسات محبت آمیز باشد یا کم کم مبدّل به احساسات محبت آمیز گردد. پس ارتباط نزدیکى بین تمایلات جنسى و احساسات محبت آمیز وجود دارد، هرچند اینها دو نوع احساس متفاوت مى باشند.» 40
4. یأس
«از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمى شوند.» (یوسف: 87) نوجوان و جوانى که به توانمندى هایش اعتماد دارد و براى آینده اش اهداف و آرزوهاى بلند، متناسب با استعدادها و علایقش ترسیم کرده است، با امید به آینده اى زیبا و درخشان، از هیچ تلاشى دریغ نمى ورزد. اما در دنیاى یک انسان مأیوس، هیچ تصمیم زیبایى خلق نمى شود. انسان مأیوس، در دنیایى از حسرت، اندوه، اضطراب، افسردگى، اعتیاد، تنبلى، احساس فقر و ندارى و روابط غیرطبیعى و ناسالم به سر مى برد. او خودش را فقیر و حقیر مى شمارد. از این رو، به لذات آنى و زودگذر (پوشش نامتعارف و جلوه نمایى فسادآور) تن مى دهد، در حالى که خود او اگر لحظه اى عاقلانه بیندیشد و از زندان باورهاى غیرمنطقى و عواطف و احساسات منفى (یأس، احساس پوچى و نفرت از خود) رها شود، بهتر از دیگران مى داند که به کدامین سو در راه است. او در حال معامله با شیطان، دشمن آشکار انسان، است و هر روز از هویت انسانى اش و از خدایى که مهربان ترین است فاصله مى گیرد.
5. ضعف حیا
طریحى مى گوید: «حیا عبارت است از انقباض (گرفتگى) و انزوا (دورى گزینى) از کار زشت، به جهت ترس از مذمّت مردم.» 41 و در اصطلاح، عبارت است از محصور شدن نفس و انفعال (درماندگى) آن در ارتکاب حرام هاى شرعى و عقلى و عرفى، به خاطر ترس از سرزنش و نکوهش مردم. 42 وقتى از امام صادق علیه السلام سؤال مى شود که مبانى اش در زندگى چیست، به چهار مطلب اشاره مى کند که یکى از آنها این است: «دانستم که خداوند بر من مطلع است پس شرم کردم.» 43 قرآن مجید، هنگام طرح داستان خلوت کردن زلیخا با حضرت یوسف علیه السلام، در بیان علت امتناع حضرت یوسف علیه السلاممى فرماید: «و در حقیقت، (آن زن) آهنگ وى کرد، و (یوسف نیز) اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او مى کرد.» (یوسف: 24) امام سجاد علیه السلامدر تفسیر «برهان پروردگار» مى فرماید: زن عزیز مصر، به سوى بت رفت و پارچه اى بر روى آن انداخت. یوسف از او پرسید: براى چه این کار را کردى؟ پاسخ داد: شرم دارم از اینکه این بت، ما را ببیند! در این هنگام یوسف به وى گفت: «آیا تو شرم مى کنى از چیزى که نه مى شنود و نه مى بیند و نه مى فهمد و نه مى خورد و نه مى نوشد؛ ولى من شرم نکنم از کسى که بشر را آفریده و او را دانش آموخته است؟!» 44 آنچه باعث حیاى زلیخا شد، ناظر بودن بت بود و آنچه مایه شرم حضرت یوسف علیه السلام شد، این بود که خداوند، آگاه و ناظر بر اعمال بشر است. امام صادق علیه السلام نیز با اشاره به نظارت فرشتگان بر اعمال آدمى مى فرماید: «هر که در خلوت، زمینه گناه برایش فراهم شود و خداوند متعال را مراقب خود بداند و از فرشتگان نگهبان، حیا کند، خداوند همه گناهان او را مى آمرزد، هرچند به اندازه گناهان جنّ و انس باشد. 45 بنابراین، اسلام منهاى حیا، اسلامى کامل، اما عریان و نازیباست. در حقیقت، حیا، لباسى است که اسلام عریان را، زیبایى، آراستگى و چشم نوازى مى بخشد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.» 46 امام على علیه السلام در این باره فرموده است: «بهترین لباس دین، حیاست.» 47 امام صادق علیه السلام هم مى فرماید: «حیا از ایمان و ایمان در بهشت است.» 48 «حیا و ایمان، در یک رشته و همدوش همند؛ چون یکى برود، دیگرى هم خواهد رفت.» 49 واقعا اگر دخترى، باحیا باشد، هرگز در مقابل صدها چشم که او را برانداز مى کنند، به نمایشگرى نمى پردازد. به راستى اگر یک دختر جوان، ارزش وجودى اش و هدف از آفرینش خویش را بداند، آیا خود را در معرض نگاه هاى آلوده و مسموم دیگران قرار مى دهد؟ و یا اگر یک پسر، قدر و قیمت انسانى خود را بداند و از حیا برخوردار باشد، آیا هرگز اجازه چشم چرانى و امثال آن را به خود مى دهد؟
6. حاکمیت اندیشه هاى سکولار و فردگرایانه
اومانیسم و سکولاریسم، جوهره فرهنگى عصر جدید غرب است. در تفکر اومانیستى، انسان جاى خدا مى نشیند و انسان، محور همه چیز، خالق همه ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر مى شود. «اومانیسم، یعنى حاکمیت امیال.» 50 از این رو، خدایان زر و زور، با استفاده از رسانه هاى نوین و ایجاد شبکه هاى ماهواره اى، فرهنگ ضدانسانى خود را به شدت تبلیغ مى کنند، تا راه براى گسترش لیبرالیسم جنسى، فردگرایى افراطى، عادى سازى روابط دختر و پسر و حذف اعتقادات وحیانى هموار گردد. به راستى کسى که خدا را فراموش کرده و از فوایدِ دستورات حیات بخش اسلام آگاهى ندارد، از چه نوع پوششى دفاع مى کند؟ و چرا به ارتباطات ویرانگر، براى ارضاى نیاز عاطفى و جنسى نپردازد؟ قرآن کریم درباره این افراد مى فرماید: «تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى شناسند و آنان از آخرت [که سراى ابدى و داراى نعمت هاى جاودانى و حیات سرمدى است] بى خبرند.» (روم: 7)
نتیجه گیرى
بنابراین، هم شخصیت فرد در رفتارها و عواطف و چگونگى عکس العمل هاى فرد در مواجهه با رویدادهاى زندگى نقش اساسى دارد و هم رفتارها به تدریج در شکل گیرى ملکات، عادات و در نتیجه در شخصیت او مؤثرند. از این رو، براى ایجاد و یا تغییر رفتار در انسان (کودک و نوجوان...) در گام اول باید ساختار شخصیتى و هویتى اش را به گونه اى تربیت کرد، تا در فرد انگیزه لازم، براى انجام آن رفتار یا ترک آن به وجود آید، تا نظام باورها، اندیشه ها، ویژگى هاى روحى، اخلاقى و عادات فرد تغییر نکند، نمى توان انتظار داشت که رفتارها، عواطف و احساسات منفى اش در جهت مثبت و عقلانیت تغییر کنند. بنابراین، اگر جوانان عزیز کشورمان، از هویت انسانى و دینى برخوردار نباشند، یعنى هدف آفرینش انسان را ندانند، ندانند که چرا باید نماز بخواند، چرا باید رفتارها و عواطفشان را با قوانین الهى تنظیم کنند و چرا نباید زنان و مردان نامحرم، با هم روابط خارج از کانون خانواده برقرار کنند، و از این رفتارها، در فرایند تعلیم و تربیت، متنفر نشوند، هیچ امیدى براى سلامت فکرى و رفتارى آنان وجود ندارد. از انسانى مى توان انتظار احترام به ارزش هاى دینى و اسلامى را داشت که با خدا آشتى کرده باشد. او را از همه کس بیشتر و بیشتر دوست بدارد. خود را عبد، فقیر و بنده او بداند. بنابراین ابعاد شناختى (خداباورى، معادباورى و خودشناسى)، روانى (امیدوارى، با حیا بودن، داشتن عزت نفس و خودباورى)، و عاطفى (حب و بغض ها با محوریت الهى، دوستى ها و دشمنى ها)، نقش اساسى در حلّ معضل روابط ناسالم دختران و پسران دارد. از این رو، بر والدین، معلمان، استادان و حوزویان است که تا دیر نشده، براى نجات نسل نوخاسته اقدام مسئولانه و سازنده اى انجام دهند تا جلوى گسترش فساد حاکم در روابط دختران و پسران را بگیرند، و با تلاش مستمر در جهت آموختن مهارت هاى زندگى خدمتى ماندگار به اسلام و سلامت خانواده و بهداشت روانى و رفتارى نوجوانان و جوانان نمایند.
پی نوشت ها:
1 . Personality.
2 ـ على اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا؛ حسن عمید، فرهنگ عمید، ذیل واژه شخصیت.
3 ـ لورنس اى پروین و اولیور پى جان، شخصیت نظریه و پژوهش، ترجمه محمدجعفر جوادى و پروین کدیور، ص 3؛ ر.ک: یوسف کریمى، روان شناسى شخصیت، ص 10.
4 . H. C. Warren.
5 ـ سعید شاملو، مکتب ها و نظریه ها در روان شناسى شخصیت، ص 10.
6 ـ ربرتو مایلى، ساخت، پدیدآیى و تحول شخصیت، ترجمه محمود منصور، ص 17.
7 ـ ابوحامد غزالى، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤیدالدین خوارزمى، ج 3، ص 93.
8 ـ همان، ص 97.
9 ـ على اصغر احمدى، روان شناسى شخصیت از دیدگاه اسلامى، ص 12ـ14.
10 ـ حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، ص 462.
11 ـ سید محمدتقى مدرسى، تفسیر هدایت، ج 6، ص 299.
12 ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 13، ص 263.
13 ـ سیدروح اللّه موسوى خمینى، چهل حدیث، ص 183ـ184.
14 ـ عبداللّه نصرى، فلسفه آفرینش، ص 268.
15 ـ دوان شولتز و الن شولتز سیدنى، نظریه هاى شخصیت، ص 364.
16 ـ ذاریات: 56.
17 ـ بقره: 82؛ آل عمران: 107.
18 ـ حجر: 29؛ ص: 72.
19 ـ شعراء: 3.
20 ـ عصر: 1ـ3.
21 ـ علق: 14.
22 ـ اعراف: 55.
23 ـ بقره: 277.
24 ـ فضل بن حسن طبرسى، مکارم الاخلاق، ترجمه سیدابراهیم میرباقرى، ج 2، ص 385.
25 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 12، ص 280.
26 ـ محمدرضا محمدى، «جنبه هاى مهم شخصیت نوجوان»، معرفت، ش 38، ص 28ـ39.
27 ـ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، «پوشش و آرایش، آسیب ها و راهبردها»، حوراء»، ش 9، ص 3.
28 ـ «وضعیت تکان دهنده فساد در مدارس غرب»، روزنامه رسالت، ش 6286، 16 آبان 1386، ص 18.
29 ـ سایت علمى دانشجویان ایران، روان شناسى خانواده و ازدواج، انواع عشق، www.daneshju.ir
30 ـ پوران میرشاهى، ماده وجود زن، ص 244.
31 ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 19، ص 220.
32 ـ غلامرضا متقى فر، «هویت و بحران هویت»، معرفت، ش 87، ص 86ـ101.
33 ـ مسعود پورسیدآقایى، حجاب میوه شناخت، ص 25.
34 ـ محمد فولادى، «علل و عوامل پیدایش آسیب هاى اجتماعى و راه هاى پیشگیرى از آن»، معرفت، ش 91، ص 38، به نقل از: ایران جوان، ش 149، ص 4.
35 ـ محمد فولادى، بررسى میزان و عوامل اقتصادى ـ اجتماعى مرتبط با سرقت در میان جوانان شهر قم، ص 38.
36 ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 72، ص 301.
37 ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 449.
38 ـ یوسف غلامى، جلوه نمایى زنان و نگاه مردان، ص 169.
39 ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 6، ص 50.
40 ـ ابوالقاسم مقیمى حاجى، جوانان و روابط، ص 56.
41 ـ فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، ج 1، ص 112.
42 ـ ملّامهدى نراقى، جامع السعادات، ج 3، ص 46.
43 ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 78، ص 228.
44 ـ همان، ج 2، ص 266.
45 ـ محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 411.
46 ـ همان، ص 346.
47 ـ عبدالواحدبن محمد تمیمى آمدى، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح 2997.
48 ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 106.
49 ـ همان.
50 ـ آنتونى. آر. بلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص 206.
منابع
ـ احمدى، على اصغر، روان شناسى شخصیت از دیدگاه اسلامى، چ ششم، تهران، امیرکبیر، 1387.
ـ بلاستر، آنتونى آر.، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، بى تا.
ـ پِروین، لورنس اى و اولیور پى. جان، شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه محمدجعفر جوادى و پروین کدیور، تهران، آییژ، 1381.
ـ پور سیدآقایى، مسعود، حجاب میوه شناخت، قم، حضور، 1385.
ـ تمیمى آمدى، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366.
ـ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، «پوشش و آرایش، آسیب ها و راهبردها»، حوراء، ش 9، دى 1382، ص 3ـ12.
ـ دهخدا، على اکبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، بى تا.
ـ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، 1412ق.
ـ شاملو، سعید، مکتب ها و نظریه ها در روان شناسى شخصیت، تهران، چهر، 1363.
ـ شولتز، دوان، شولتز، سیدنى الن، نظریه هاى شخصیت، چ نهم، تهران، مؤسسه نشر ویرایش، 1385.
ـ صدوق، محمدبن على، من لا یحضره الفقیه، چ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
ـ طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین، 1417ق.
ـ طبرسى، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ترجمه سیدابراهیم میرباقرى، چ دوم، تهران، فراهانى، 1365.
ـ طریحى، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، چ سوم، تهران، کتابفروشى مرتضوى، 1375.
ـ غزالى، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤیدالدین خوارزمى، تهران، علمى و فرهنگى، 1364.
ـ غلامى، یوسف، جلوه نمایى زنان و نگاه مردان، چ سوم، قم، لاهیجى، 1384.
ـ فولادى، محمد، «علل و عوامل پیدایش آسیب هاى اجتماعى و راه هاى پیشگیرى از آن»، معرفت، ش 91، تیر 1384، ص 34ـ46.
ـ ـــــ ، بررسى میزان و عوامل اقتصادى اجتماعى مرتبط با سرقت در میان جوانان شهر قم، قم، سازمان مدیریت و برنامه ریزى، 1382.
ـ کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، چ دوم، تهران، اسلامیه، 1362.
ـ متقى فر، غلامرضا، «هویت و بحران هویت»، معرفت، ش 87، اسفند 1383، ص 86ـ101.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، 1373.
ـ محمدى، محمدرضا، «جنبه هاى مهم شخصیت نوجوان»، معرفت، ش 38، بهمن 1379، ص 28ـ39.
ـ مقیمى حاجى، ابوالقاسم، جوانان و روابط، قم، مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه، 1380
ـ موسوى خمینى، سیدروح اللّه، چهل حدیث، چ پنجم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373.
ـ میرشاهى، پوران، ماده وجود زن (کندوکاوى درباره ذات زنانگى)، تهران، میرشاهى، 1382.
ـ نصرى، عبداللّه، فلسفه آفرینش، قم، معارف، 1382.
ـ «وضعیت تکان دهنده فساد در مدارس غرب»، روزنامه رسالت، ش 6286، 16 آبان 1386، ص 18.