اهمیت و جایگاه محبت (2)
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 177 ـ شهریور 1391، 5ـ12
آیت اللّه علّامه محمدتقى مصباح
چکیده
این مقاله که شرحى بر مناجات المریدین امام سجاد علیه السلام توسط استاد علّامه مصباح مى باشد، به بحث از محبت و اهتمام به آن مى پردازد. برخى مراتب محبت که لازمه ایمان به خداست، واجب و برخى مراتب مستحب است. مریدین، خداجویانى هستند که اراده قرب به خداى متعال را دارند. از جمله نشانه هاى محبت به خدا این است که محب دوست دارد نام محبوب خود را زیاد بشنود و علاقه مند به چیزهایى است که منسوب به اوست. اما نشانه هاى محبوب خداوند عبارتند از: توبه، پاکیزگى، جانفشانى در راه خدا.
کلیدواژه ها: محبت به خدا، محبوب خدا، نشانه هاى محبت، نشانه هاى محبوب.
* این متن قلمى شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى باشد.
جایگاه خداجویان و دوستان خالص خدا
مرتبه اى از محبت به خداوند که لازمه ایمان است و قابل انفکاک از ایمان به خدا نیست، واجب است. همچنین مرتبه اى از محبت به خداوند که انسان را به انجام واجبات و ترک محرمات وامى دارد، لااقل به عنوان مقدمه واجب لازم و واجب مى باشد. اما سایر مراتب محبت به خداوند مستحب و داراى فضیلت اند. البته عقل سلیم حکم مى کند که انسان درصدد تحصیل آن مراتب برآید. در مناجات المریدین که به بررسى آن پرداختیم، عالى ترین مراتب قرب الهى و محبت به معبود ترسیم گشته است که در صورت درک عظمت آن مراتب عالى، انسان درمى یابد که آن مراتب عالى از محبت الهى قابل مقایسه با مقامات دنیوى و همه موفقیت هاى دنیوى که کسب کرده نیست. در این ارتباط در حدیث قدسى آمده است که خداوند خطاب به حضرت داوود فرمود: «یا دَاوُدُ... تَوَاضَعْ لِمَنْ تُعَلّمُهُ وَلا تُطَاوِلْ عَلَى الْمُرِیدینَ فَلَوْ عَلِمَ أَهْلُ مَحَبَّتى مَنْزِلَةَ الْمُرِیدِینَ عِنْدِى لکانُوا لَهُمْ أَرْضا یمْشُونَ عَلَیهَا»؛1 اى داوود... در برابر شاگردان خود متواضع و فروتن باش و به کسانى که اراده خدا کرده اند (و مى خواهند به مقام قرب الهى دست یابند) سخت گیرى مکن. اگر اهل محبت من مى دانستند که خداجویان و اراده کنندگان خدا چه منزلتى در پیشگاه من دارند، خاک پاى آنها مى شدند تا بر روى آنها راه بروند.
دو نکته در این حدیث قدسى وجود دارد:
1. ابتدا انسان گمان مى کند که مراد از «مریدین» در این حدیث، مریدان حضرت داوود است، ولى
«مریدین» در اصطلاح روایات و سایر آموزه هاى دینى خداجویان و کسانى هستند که اراده قرب الهى و حرکت به سوى خداوند را دارند؛ هرچند که هنوز به مراحل نهایى نرسیده باشند.
2. تعبیر اَرْضا یمَشون علیها؛ «خاک پاى آنها مى شوند تا بر روى آنها راه بروند» که بسیار رسا و بلند است، در هیچ روایت دیگرى مشاهده نشده است. البته در سایر روایات تعابیر جالبى درباره ضرورت تواضع و فروتنى در برابر دوستان خدا وارد شده است، اما بجز این روایت، در هیچ روایت دیگرى دیده نشده که انسان خاک پاى دوستان و سالکان طریق الهى گردد تا روى آن راه بروند. این بیان حاکى از عظمت و عنایت خداوند به کسانى است که اراده حرکت به سوى او را دارند و درصددند که به قرب الهى نایل گردند، تا آنجا که اگر دوستان خدا که بى تردید حضرت داوود نیز در شمار آنان است، به مقام و منزلت متعالى آن جویندگان خدا و سالکان طریق قرب الهى واقف مى شدند از شدت فروتنى و تواضع در برابر آنها، خاکسار آنان مى گردیدند.
همچنین در روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند: «محبت خدا چون روشنى بخشید به باطن بنده، آن را از هر چیزى که آن بنده را به خود مشغول کند و از یاد غیرخدا خالى گرداند، چه آنکه هر ذکرى جز ذکر و یاد خدا ظلمت و تاریکى است و محب از جهت باطن خالص ترین مردم است و در گفتار راست گوترین آنان و در عمل به عهد و پیمان باوفاترین آنهاست. همچنین از لحاظ رفتار و عمل پاک ترین آنهاست و باصفاترین مردم باشد از نظر توجه و ذکر پروردگار و کامل ترین مردم است از جهت بندگى و عبادت. ملائکه آسمان هنگام مناجات او خوشحالى مى کنند و به دیدن و مشاهده او به خود مى بالند و افتخار مى کنند. خداوند به واسطه او شهرها را آباد مى کند و به جهت رحمتى که به او دارد بلا را از مردم دور مى سازد. پس اگر مردم مى دانستند که او چه مقام و منزلتى در نزد خدا دارد، براى تقرب به خدا وسیله دیگرى جز خاک پاى او را انتخاب نمى کردند.»2
در روایت دیگر آمده است: «اِنّ اللهَ اَنْزَلَ فى بَعْضِ کُتُبه: عَبْدى اَنَا وَحَقّى لَکَ مُحِبٌّ فَبِحَقّى عَلَیکَ کُنْ لى مُحِبّا»؛3 خداوند متعال در برخى از کتب آسمانى خود چنین فرموده است: اى بنده من، قسم به حقى که بر تو دارم، من تو را دوست دارم تو نیز به حقى که بر تو دارم مرا دوست داشته باش.
احتمال مى رود در کتابت جمله «انا وحقى لک محب» تصحیف و اشتباه رخ داده باشد و جمله در اصل چنین باشد: «اَنَا وَحَقّک عَلَى لَکَ مُحِبٌّ» که در این صورت معناى آن جمله چنین خواهد بود: «به آن حقى که تو بر من دارى تو را دوست دارم.» این تعبیر نسبت به تعبیر اول از لطافت بیشترى برخوردار است و بنابر آن خداوند براى مردم حقى قایل شده و به آن حق سوگند یاد مى کند. چه اینکه در برخى از آیات قرآن نیز به حق مؤمنان بر خداوند تصریح شده است: «وَکَانَ حَقّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» (روم: 47)؛ نصرت و یارى مؤمنان حقى است بر عهده ما.
آثار و نشانه هاى دوستى خدا
ادعاى دوستى خداوند آسان است، اما به واقع برخوردارى از محبت خالصانه خداوند که باعث مى گردد انسان در هرحال خواست خداوند را بر خواست دل و خواست غیرخدا ترجیح دهد، دشوار است. در برخى از روایات به آثار این مرتبه از محبت الهى اشاره شده است؛ از جمله در حدیث قدسى آمده است که خداوند خطاب به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «یا ابن عمرانَ، کذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یحِبُّنِى فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیلُ نَامَ عَنِّى، أَلَیسَ کلُّ مُحِبٍّ یحِبُّ خَلْوَةَ حَبِیبِهِ؟ هَا أَنَا ذَا یا ابْنَ عِمْرَانَ مُطَّلِعٌ عَلَى أَحِبَّائِى، إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیلُ حَوَّلْتُ أَبْصَارَهُمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَمَثَّلْتُ عُقُوبَتِى بَینَ أَعْینِهِمْ، یخَاطِبُونى عَنِ الْمُشَاهَدَةِ، وَیکلِّمُونى عَنِ الْحُضُورِ. یا ابْنَ عِمْرَانَ، هَبْ لِى مِنْ قَلْبِک الْخُشُوعَ، وَمِنْ بَدَنِک الْخُضُوعَ، وَمِنْ عَینَیک الدُّمُوعَ، فِى ظُلَمِ اللَّیلِ، وَادْعُنِى فَإِنَّک تَجِدُنِى قَرِیبا مُجِیبا»؛4 دروغ گوید کسى که گمان برد مرا دوست دارد و چون شب فرا رسد بخوابد و مرا یاد نکند. مگر چنین نیست که هر دوستى، خلوت کردن با محبوب خود را دوست دارد؟ اى پسر عمران، من به احوال دوستان خود آگاهم و آن گاه که شب آنان را دربرگیرد دیده هایشان را از دل هایشان برگردانم و کیفرم را برابر چشمانشان مجسم سازم. آنان مرا مشاهده کنند و با من حضورى گفت وگو کنند. اى پسر عمران، با دلت با من خاشع و با تن خود براى من فروتن باش و در تاریکى شب از چشم خود اشک بیفشان و مرا فراخوان که مرا نزدیک و اجابت کننده خواهى یافت.
در دعاى امام سجاد علیه السلام، پس از نماز شب، درباره خلوت و نجواى شبانه دوستان خدا یا محبوب خویش چنین مى خوانیم: «إِلَهِى وَسَیدِى هَدَأَتِ الْعُیونُ، وَغَارَتِ النُّجُومُ، وَأَغْلَقَتِ الْمُلُوک أَبْوَابَهَا، وَدَارَتْ عَلَیهِا حُرَّاسُهَا، وَبَابُک مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَاک یا سَیدِى قَد خَلَا کلُّ حَبِیبٍ بِحَبِیبِهِ وَأَنْتَ الْمَحْبُوبُ إِلَى»؛5 اى خدا و آقاى من، چشم ها با خواب آرامش یافته اند و ستارگان غروب کرده اند و پادشاهان درهاى کاخ ها را بسته اند و بر گرد آنها نگهبانان را گماشته اند و در خانه تو به روى هرکس که تو را بخواند گشوده است، اى آقاى من، هر دوستى با محبوب خود خلوت کرده است و تو محبوب من هستى.
شب بهترین فرصت براى مشاهده زیبایى هاى خلقت و خلوت با معبود و نجواى با اوست و چه نیکوست که وقتى انسان در دل شب از بستر نرم و خواب ناز برمى خیزد و آماده انجام نماز شب و عبادت مى گردد و وقتى چشم به آسمان مى دوزد و ستارگان زیبا را مى نگرد، زیر لب زمزمه کند و بگوید: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ» (آل عمران: 190)؛ همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و آمدوشد شب و روز خردمندان را نشانه هاست.
یکى از نشانه هاى عمومى و ساده محبت این است که محب دوست دارد نام محبوب خود را زیاد بشنود و به او زیاد توجه پیدا کند و این آزمون خوبى است براى مدعیان دوستى خدا که اگر با شنیدن اسم خدا و سخنان او خوشحال مى گردند و دوست مى دارند که بیشتر سخنان خداوند را بشنوند و احساس خستگى نمى کنند، واقعا خداوند را دوست مى دارند، تا آنجا که خلوت با او و شنیدن سخنان او را بر خلوت با غیرخدا و شنیدن سخنان دیگران ترجیح مى دهند. اما اگر از شنیدن نام خدا و سخنان او احساس خستگى و آزردگى مى کنند و اعتنایى به نام و ذکر الهى ندارند، در واقع، دل را از محبت ما سوى اللّه پر ساخته اند و محبتشان به خداوند بسیار اندک است.
همچنین یکى از نشانه هاى محبت به خداوند، دوستى چیزهایى است که منسوب به خداوند هستند، نظیر کعبه و سایر مساجد. محب خدا وقتى چشمش به مسجد مى افتد احساس خوشحالى مى کند و از اینکه دقایقى از وقت خود را در مسجد به سر برد و در آن نماز بخواند لذت مى برد. اما کسى که خداوند را دوست ندارد، علاقه اى هم به نشانه هاى خدا و از جمله مسجد ندارد و بى اعتنا از کنار مسجد رد مى شود و سراغ مکان هایى مى رود که در آنها به خوش گذرانى و عیش ونوش بپردازد.
همچنین یکى از نشانه هاى محبت واقعى به خداوند، محبت به اولیاى خدا و پیامبران و بخصوص پیامبر خاتم و اهل بیت آن حضرت، صلوات اللّه علیهم، که محبوب ترین بندگان خدا به شمار مى روند مى باشد؛ تا آنجا که بدون محبت به آنها ممکن نیست به محبت خداوند دست یافت. در زیارت جامعه مى خوانیم: «مَنْ والاکمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ، وَمَنْ عاداکمْ فَقَدْ عادَ اللَّهَ، وَمَنْ اَحَبَّکمْ فَقَدْ اَحَبَ اللَّهَ، وَمَنْ اَبْغَضَکمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ»؛6 هرکس شما را مولى و سرور خود شناخت، خدا را مولى و سرور خود دانسته و هرکس شما را دشمن داشت، خدا را دشمن داشته و هرکس شما را دوست داشت، خدا را دوست دارد و هرکس با شما کینه وخشم ورزیدباخداخشم و کینه ورزیده است.
در فرازى دیگر از زیارت جامعه مى خوانیم: «مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِکمْ، وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکمْ، وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکمْ. مَوالِىَّ لآ اُحْصى ثَن آئَکمْ، وَلا اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کنْهَکمْ وَمِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکمْ»؛7 هرکس خدا خواهد و جوید، در آغاز به پیروى شما پردازد و هرکس او را به یگانگى شناخت، تعالیم شما را پذیرفت و هرکس آهنگ خدا کرد، رو به شما آورد، اى پیشوایان من، من از شمارش و ستایش صفات شما عاجزم و به کنه مدح و توصیف شما راهى ندارم.
یکى از نشانه هاى محبت این است که محبّ دوست دارد که محبوب نیز او را دوست داشته باشد و بالاترین لذت براى محب و عاشقْ درک محبت محبوب نسبت به خویش است. براى او هر علامت، سخن و هدیه اى که از ناحیه محبوب باشد، ارزشمند و لذت بخش است. آنچه از محبوب به او مى رسد، گرچه به خودى خود ارزش چندانى نداشته باشد، اما از آن جهت که از محبوب به او رسیده و نشانه محبت و علاقه محبوب به اوست مهم و باارزش مى باشد. طبیعى است اگر انسان خدا را دوست مى دارد و او را برترین محبوب خود مى داند، درصدد انجام کارهایى برمى آید که محبت خدا را برمى انگیزاند و باعث محبت خداوند به خویش مى شود. اگر او به آنچه مورد رضایت خدا و باعث جلب محبت او مى گردد اهمیت نمى دهد، در ادعاى محبت به خداوند صادق نیست. ممکن نیست کسى صادقانه خداوند را دوست داشته باشد، اما خواهان محبوب گشتن در نزد خداوند نباشد و در صدد جلب رضایت و خشنودى خداوند برنیاید. اکنون باید دید چه کارهایى و چه صفاتى باعث جلب محبت خداوند مى شود.
نشانه هاى محبوب خداوند
در قرآن و روایات ملاک ها و نشانه هاى فراوانى براى جلب محبت الهى ذکر شده، که از آن جمله به سه ویژگى که در قرآن برانگیزاننده محبت الهى معرفى شده اشاره مى کنیم:
1. توبه؛ خداوند مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» (بقره: 222)؛ خدا توبه کاران را دوست دارد.
«توابین» صیغه مبالغه و دلالت بر فراوانى و پافشارى بر توبه دارد و کاربرد آن در آیه شریفه بیانگر آن است که خداوند کسانى را که پیوسته توبه مى کنند و هرگاه لغزشى از آنها سرزد، فورا از کرده خود پشیمان مى گردد و درصدد جبران گناه خود برمى آیند، دوست مى دارد. هرکسى در عمر خود ممکن است تجربه توبه داشته باشد و پس از گناه، از رفتار زشت خود پشیمان گشته و توبه کرده باشد. اما برخى پس از آنکه چند بار دچار غفلت مى گردند و فریب شیطان را مى خورند، ممکن است با این تصور که توبه از گناه از آنان ساخته نیست و نمى توانند بر توبه از گناه باقى بمانند (که این خود دام شیطان است) از توبه کردن منصرف گردند. اما خداوند کسانى را دوست دارد که زیاد توبه مى کنند و وقتى بر اثر غفلت و فریب شیطان دچار لغزش مى شوند، توبه مى کنند و تکرار لغزش ها و توبه شکستن ها آنان را از توبه کردن منصرف نمى سازد. اتفاقا اصرار و پافشارى بر توبه موجب مى گردد که قبح گناه از چشم انسان نیفتد و انسان کاملاً از عاقبت و فرجام کارهاى زشت غافل نگردد و پس از لغزش و گناه که به دنبال غفلت موقتى رخ مى دهد، به سرزنش نفس خود پردازد و از آنچه انجام داده پشیمان و اندوهناک شود و لذت و شیرینى آن گناه در کامش تلخ گردد و در نتیجه، درصدد توبه و جبران لغزش خود برآید.
2. پاکیزگى؛ خداوند در ادامه آیه قبل، که در آن توابین را محبوبان خویش معرفى کرده مى فرماید: «وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»؛و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
پاکیزگى و طهارت در آیه شریفه هم شامل نظافت و پاکیزگى ظاهرى مى شود و هم پاکیزگى و طهارت شرعى که با وضو و غسل حاصل مى گردد و هم پاکیزگى قلبى که بر پالایش دل از گناه و ترک کارهایى که مورد رضایت خداوند نیست حاصل مى گردد. نظیر پاک ساختن دل از سوءظن و بدگمانى به دیگران و خوددارى از کینه توزى.
3. جان فشانى در راه خدا؛ خداوند مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ» (صف: 4)؛ خدا کسانى را دوست مى دارد که صف در صف کارزار مى کنند که گویى بنایى به هم پیوسته و استوارند.
طبیعى است که خداوند کسانى را که خالصانه در راه خدا جهاد مى کنند و حاضرند که سخاوتمندانه جانشان را در راه خدا فدا کنند دوست مى دارد. مگر ممکن است کسى همه هستى خود را فداى محبوب خود کند و محبوب او را دوست نداشته باشد؟
از جمله روایات، در روایتى امام صادق علیه السلام درباره برخى از صفات بندگان که مورد خشنودى خداست و محبت خدا به بندگان را برمى انگیزاند، مى فرمایند: «طَلَبْتُ حُبَّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَوَجَدْتُهُ فِى بُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِى»؛8 درصددشناسایى آنچه محبوب خداست برآمدم و آن را مبغوض داشتن گناهکاران یافتم.
بر اساس این روایت، اگر کسى مى خواهد خدا را دوست داشته باشد و خدا نیز او را دوست بدارد، باید با دشمنان خدا و تبهکاران دشمنى ورزد. کسانى که دچار این توهم شده اند که هم مى توان مؤمن و مسلمان بود و از دوستان خدا به شمار آمد و هم با دشمنان خدا پیوند مودت و دوستى برقرار کرد، سخت در اشتباهند؛ چراکه نمى توان هم خدا و دوستان خدا را دوست داشت و هم دشمنان خدا را. البته منظور از گناهکاران در روایت، کسانى که احیانا دچار غفلت و خطایى شده اند و در اثر غلبه هیجاناتْ دست به گناه یازیده اند نیست. بلکه باید خیرخواه آنان بود و درصدد ارشاد و راهنمایى و اصلاح رفتار آنان برآمد. ممکن است این افراد با راهنمایى از خواب غفلت بیدار شوند و از رفتار زشت خود پشیمان گردند و توبه کنند و دل را از آلودگى ها بزدایند و حتى با توفیق خداوند، در شمار دوستان خاص خدا قرار گیرند. بلکه مراد تبهکارانى هستند که بر دشمنى با خدا اصرار مى ورزند و همه راه هایى بازگشت به فلاح و رستگارى را به روى خود بسته اند.
راهکار افزایش محبت به خداوند
یکى از پرسش هایى که همواره براى علاقه مندان به سلوک الى اللّه و کسانى که خواهان چشیدن طعم محبت به خدا هستند مطرح مى شود این است که راه پدید آمدن محبت به خدا و افزایش آن محبت چیست؟ البته یافتن پاسخ آن پرسش اساسى از لابه لاى ادله تعبدى و نقلى، یعنى آیات و روایات فراوانى که در این باره وارد شده، نیازمند بحثى گسترده و پردامنه است و ازاین رو، به ناچار به پاسخى اجمالى و کوتاه بسنده مى کنیم و آن اینکه قاعده و اصل کلى که از تجربه هاى شخصى محبت هاى افراد به یکدیگر به دست آمده این است که هرچه انسان درباره خوبى هاى یک فرد بیشتر بیندیشد، بیشتر او را دوست خواهد داشت. بر این اساس، در حدیث قدسى آمده است که خداوند به حضرت داوود علیه السلام فرمود: «أَحِبَّنِى وَحَبِّبْنِى إِلَى خَلْقِى. قَالَ: یا رَبِّ، نَعَمْ أَنَا أُحِبُّک فَکیفَ أُحَبِّبُک إِلَى خَلْقِک؟ قَالَ اُذْکرْ أَیادِى عِنْدَهُمْ، فَإِنَّک إِذَا ذَکرْتَ ذَلِک لَهُمْ أَحَبُّونِى»؛9 مرا دوست بدار و محبوب نزد خلقم گردان. حضرت داوود عرض کرد: پروردگارا، آرى من تو را دوست دارم، اما چگونه تو را محبوب خلق گردانم؟ خداوند فرمود: نعمت هایم را براى آنان ذکر کن که اگر تو نعمت هایم را به آنان یادآور شوى مرا دوست خواهند داشت.
انسان فطرتا کسى را که در حق او احسان و خیرخواهى مى کند دوست مى دارد. هرچه بیشتر به او خوبى و نیکى شود، محبتش شدیدتر مى گردد. حتى انسان کسى را که داراى احسان و صفات نیکوست، هرچند از احسان او نیز برخوردار نگردد دوست مى دارد. به عنوان نمونه، همه حاتم طایى را که به سخاوت، بخشش و خیرخواهى شهره بوده دوست دارند؛ گرچه به دلیل عدم درک زمان او از آثار احسان و خیرخواهى وى بهره مند نشده اند. البته در صورتى که انسان با شخص خیرخواه و سخاوتمند در ارتباط باشد و بهره و نفعى از او به انسان برسد، محبت انسان به او شدیدتر خواهد بود. بر این اساس، انسان هرچه بیشتر درباره نعمت هاى الهى و صفاتى که منشأ آن نعمت ها شده تفکر کند، محبت او به پروردگار بیشتر مى گردد. اگر انسان بیندیشد که سراپا غرق در نعمت هاى الهى است، بنگرد که خداوند در طول زندگى چه کمک هایى به او کرده، در چه مواردى خداوند نگذاشته آبروى او بریزد، و نیز خداوند چه بلاهایى را از او دفع کرده و او را از راه شر و باطل به راه خیر و کمال کشانده است. بنگرد به مقدماتى که خداوند براى بازداشتن و پرهیز او از خطا و گناه فراهم ساخته، محبت او به خداوند بیشتر خواهد شد. البته روشن است که ما هرچند فکر کنیم و بیندیشیم نمى توانیم به گستره نعمت ها و احسان هاى خداوند در حق خویش واقف گردیم، چون نعمت هاى خداوند غیرقابل شمارش است: «وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهیم: 34)؛ و از هرچه خواستید به شما داد، و اگر [بخواهید ]نعمت خدا را بشمرید آن را نتوانید شمرد؛ به راستى آدمى ستمگر و ناسپاس است.
بنابراین، براى افزایش محبت به خداوند، انسان دو کار باید انجام دهد: 1. خوبى ها، کمالات و نعمت هاى الهى را بشناسد؛ 2. بر روى آن خوبى ها، کمالات و نعمت ها تمرکز یابد. چه آنکه به جهت گرفتارى هاى زندگى و تعلقات، انسان دچار غفلت مى شود. در این صورتْ صِرف شناخت نعمت هاى الهى تأثیرى نمى بخشد. گاهى انسان کسى را دوست مى دارد و پس از آنکه مدتى از او دور شد و از توجه اش به او کاسته شد، به مرورْ آن محبت کاهش مى یابد. پس براى اینکه گرفتارى هاى روزمره زندگى ما را از یاد خدا غافل نسازد و از محبت ما به خداوند نکاهد، باید عمیقا به نعمت هاى خداوند توجه داشته باشیم و فکرمان را بر آن نعمت ها متمرکز سازیم. در این صورت، شعله محبت به خداوند همواره در دل ما روشن و فروزان مى ماند. در گام اول باید به نشانه ها و آیات الهى در پیرامون و در وجود خود بنگریم و دریابیم که همه عالم آیت خداست. بنگریم به تدبیرهایى که خداوند درباره ما رقم زده است. بنگریم به نعمت هایى که خداوند در درون وجود ما قرار داده و نیز نعمت هایى که خارج از وجود ماست، نظیر نعمت پدر، مادر، استاد، دوستان و همه کسانى که از احسان و انس با آنها بهره مند مى گردیم. بى تردید اندیشه بیشتر در نعمت هاى خدا، محبت ما را به خداوند توسعه مى بخشد و آن گاه با تمرکز بر روى خداوند و نعمت هاى او، عوامل رهزن و غفلت از فراروى ما کنار مى روند و رشته محبت ما به خداوند مستحکم و پرفروغ مى ماند.
پی نوشت ها:
1ـ ملّامحسن فیض کاشانى، المحجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء، ج 8، ص 62.
2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 7، ب 73، ص 23، ح 23.
3ـ حسنبن محمد دیلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 171.
4ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 13، ب 11، ص 329ـ330، ح 7.
5ـ صحیفه سجادیه، دعاى بعد از نماز شب، ص 173ـ174.
6ـ شیخ عباس قمى، مفاتیحالجنان، زیات جامعه کبیره.
7ـ همان.
8ـ میرزاحسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 12، ب 101، ص 173، ح 13810.
9ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 14، ب 3، ص 38، ح 16.