نقش حکومت بر تربیت اجتماعى از دیدگاه امام خمینى (قدس سره)
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 182 ـ بهمن 1391، 73ـ81
عباس شهنوازى*
چکیده
این مقاله با روش مطالعه اسنادى و تحلیلى و با هدف تعیین نقش حکومت در اشاعه تربیت در جامعه از دیدگاه امام خمینى قدس سره تدوین یافته است. بدین منظور، سه بعد نظریات امام خمینى قدس سره درباره تعلیم و تربیت انسان، نقش حکومت در اجرا و بهبود بخشیدن به امر تربیت در جامعه و راهکارهاى ایفاى این وظیفه به وسیله حکومت تحلیل شده است. حاصل مقاله اینکه در اندیشه حضرت امام، حکومت جایگاه ویژه اى دارد؛ زیرا حکومت صالح مى تواند با مبنا قرار دادن شریعت اسلامى، مهم ترین عامل در تربیت افراد جامعه باشد.
کلیدواژه ها: امام خمینى قدس سره، تربیت اسلامى، تربیت اجتماعى، تغییر رفتار، حکومت، دولت.
* عضو هیئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد رودبار. shahnavazi@gmail.com
دریافت: 20/1/91 پذیرش: 10/8/91.
مقدّمه
هدف اصلى از انقلاب اسلامى، حاکم کردن احکام، اصول و دستورالعمل هاى اسلامى بر اعمال و رفتار، و به عبارت دیگر، اشاعه تربیت اسلامى در جامعه است. شاید براى برخى مفهوم تربیت روشن نباشد و تربیت را با آموزش مهارت هاى خواندن و نوشتن یکسان تلقى کنند؛ ولى این مسئله درست نیست. آموزش الفبا، حساب، نوشتن و خواندن و حتى آموزش علوم، همه اینها با امر تربیت اختلاف دارند. به عبارت دیگر، چه بسا کسى آموزش ببیند و در رشته اى اطلاعات لازم را هم کسب کند، ولى درک درستى از آنها نداشته باشد و یا اینکه همراه با تربیت نباشد. بسیارى از دانشمندان و افرادى که در رشته هاى علمى کار کرده اند، از لحاظ فکرى، اخلاقى و اجتماعى در سطح پایینى قرار دارند؛ زیرا تنها درس خواندن و بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات موجب پرورش قوه استدلال نمى شود و فقط سطح محفوظات را بالا مى برند. این معلومات نیز خودبه خود فرد را تربیت نمى کند. فرایند تربیت جدا از مسئله آموزش است و باید توجه بیشترى به آن شود. بعضى افراد مى پرسند تربیت چیست؟ براى مثال، وقتى معلم به شاگرد مى گوید مى خواهم تو را تربیت کنم، اگر شاگرد بپرسد مى خواهید در مورد من چه کارى انجام دهید، معلم جواب روشنى ندارد؛ همان گونه که پدر و مادر ناآگاه از تربیت هم جواب روشنى براى فرزندان خود ندارند. همه ما به تربیت خود و فرزندانمان علاقه مندیم. مسئولان جامعه نیز علاقه دارند که افراد جامعه تربیت شده باشند. اما متأسفانه آنچه را اسلام در زمینه هاى مختلف براى ما مطرح ساخته است، بر اعمال و رفتارمان حاکم نیست. بسیارى از اعمال ما تابع عادات و رویه هایى است که در طول زندگى کسب شده اند و گاهى تابع تلقین هاى دیگران به ماست. در مواردى نیز با تقلید از دیگران کارهایى را انجام مى دهیم.
1. دیدگاه هاى امام خمینى قدس سره درباره تعلیم و تربیت انسان
موضوع تربیت، در فرهنگ و معارف اسلامى جایگاه ویژه اى دارد. بى تردید یکى از ابعاد فکرى بنیان گذار جمهورى اسلامى مقوله تعلیم و تربیت و تزکیه نفس است که همواره و در همه مراحل زندگى بدان توجه ویژه داشت؛ به گونه اى که در تدریس، تدوین نوشته ها، سخنرانى ها، نامه ها و...، بر ضرورت و بایستگى آن تأکید مى کرد. از این رو، مى توان گفت: امام خمینى قدس سره پیش از آنکه سیاستمدارى قاطع و انقلابى باشد، یا در مقام مرجعى تام، مرجعیت و زعامت دینى را معنایى تازه بخشد، معلمى نمونه بود که توانست با دریافتى عمیق و ژرف از مبانى تعلیم و تربیت الهى، در میدان سخت مجاهده نفس، خود را بیازماید و مراحل سیر و سلوک را با موفقیت پشت سر گذارد، و نیز به تربیت نسلى بپردازد که بار اصلى انقلاب را بر دوش مى کشد. بر همین اساس، غایت و فلسفه بعثت را تربیت بشر معرفى مى کند:
انبیا هم که آمده اند از طرف خداى تبارک و تعالى براى همین تربیت بشر و براى انسان سازى است... اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبیا آمده اند براى اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهى بشود. این موجود الهى تمام صفات حق تعالى در او است و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است(امام خمینى،1378الف، ج 14، ص 153).
همچنین ایشان تربیت گریزى را بسیار جدى برمى شمرد: «گرفتارى همه ما براى این است که ما تزکیه نشده ایم، تربیت نشدیم. عالم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده اند، تربیت نشده اند، تفکراتشان عمیق است؛ لکن تربیت نشده اند و آن خطرى که از عالمى که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد مى شود، آن خطر از خطر مغول بالاتر است» (همان، ص 391).
یکى از دلایل تأکید حضرت امام قدس سره بر تربیت و تزکیه نفس آن است که نفس تزکیه شده در راستاى ارزش هاى الهى قرار مى گیرد و مطیع خداوند و بى توجه به قدرت هاى غیرالهى است؛ از این رو، اهتمام بر این امر را بر همه آحاد جامعه لازم، و ضرورت آن را براى کسانى که با تربیت مردم سروکار دارند، افزون مى شمرد. همچنین با معرفى چالش هاى پیش رو، همچون طبیبى حاذق، راه درمان علمى و عملى را نشان مى دهد تا پس از بازشناسى تهذیب نفس، موانع تحقق آن برطرف شود.
در بررسى موانع موردنظر در راه تزکیه نفس از نگاه امام خمینى قدس سره، موارد ذیل دیده مى شود:
1. غفلت از گناه و کوچک شمردن آن: در روایات آمده است که هرگاه خداوند به بنده خود عنایت فرماید، او را به یاد گناهانش مى اندازد. در اندیشه اسلامى، احساس گناه و حالت توبه و بازگشت، یک نعمت الهى وفقدان احساس گناه یک زنگ خطر است.
2. حب دنیا: ایشان در این باره مى فرماید: «محبت دنیا، انسان را منتهى به هلاکت ابدى مى کند و آن ماده ابتلائات و سیئات باطنى و ظاهرى است» (امام خمینى، 1379، ص 122).
3. حب نفس: امام خمینى قدس سره حب نفس را ریشه همه مشکلات انسان و بزرگ ترین مانع تزکیه مى داند. از نظر ایشان، نفس انسان به شیوه هاى گوناگون انسان را فریب مى دهد؛ از این رو، به ذکر نمونه هاى بارزحب نفس مى پردازد؛ از جمله حب جاه، مقام، همسر، فرزند، ثروت و... .
4. امید به سعه وقت: «از موانع بزرگ بیدارى، که اسباب نسیان مقصد و نسیان لزوم سیر شود و اراده و عزم را در انسان مى میراند، آن است که انسان گمان کند وقت براى سیر وسیع است... انسان به کلى آخرت را فراموش مى کند و مقصد، از یاد انسان مى رود» (همان).
5. غفلت از خود و عیب جویى از دیگران.
6. علم بدون ایمان.
7. مجادله: حضرت امام قدس سره ایجاد تفرقه و اختلاف را از موانع تزکیه نفس مى داند: «دعواهاى ما، دعوایى نیست که براى خدا باشد...، همه ما از گوشمان بیرون کنیم که دعواى ما براى خداست، ما براى مصالح اسلام، دعوا مى کنیم... دعواى خود من و شما، و همه کسانى که دعوا مى کنند، همه براى خودشان است» (همان).
8. لذت گرایى: ایشان در این باره هشدار مى دهد: «بدان که نفس در هر حظى که از این عالم برد، در قلب اثرى از آن واقع مى شود که آن تأثر از ملک و طبیعت است و سبب تعلق آن است به دنیا، و التذاذات هرچه بیشتر باشد، قلب از آن بیشتر تأثر پیدا مى کند، و تعلق و حبش بیشتر مى گردد، تا آنکه تمام وجهه قلب به دنیا و زخارف آن گردد، و این منشأ مفاسد بسیارى است؛ تمام خطاهاى انسان و گرفتارى به معاصى و سیئات، براى همین محبت و علاقه است» (همان).
9. خودباختگى: امام راحل در عبارتى جالب توجه بیان مى دارد: «خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روى آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتى پیدا کند که خود را مى بازد، خود را گم مى کند» (امام خمینى، 1373، ص 22).
10. نسیان آخرت: «نسیان آخرت، از امورى است که اگر ولى اللّه اعظم، امیرالمؤمنین علیه السلام بر ما بترسد از آن و از موجب آن، که طول امل است، حق است؛ زیرا که او مى داند این چه سفر پرخطرى است و انسانى که باید آنى راحتى نداشته باشد و در هر حال مشغول جمع زاد و راحله باشد و دقیقه اى ننشیند، اگر نسیان کرد آن عالم را، و به خواب رفت و نفهمید که چنین عالمى هم هست و چنین سیرى هم در پیش است، چه به سر او خواهد آمد و به چه بدبختى هایى گرفتارخواهدشد»(امام خمینى،1379،ص175).
2. نقش حکومت در تربیت از نگاه امام خمینى قدس سره
امام خمینى قدس سره دیدگاه هاى مشخصى درباره اهداف و مسائل اساسى حکومت داشته اند؛ مانند: ارتباط تنگاتنگ دین و سیاست، ضرورت تشکیل حکومت اسلامى، حاکمیت الهى و مردمى، تصدى حکومت به وسیله فقیهان عادل در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام. براى روشن شدن نقش و اهداف حکومت، اهداف موردنظر هر حکومت را به دو دسته کلى (اهداف غایى و غیرغایى) تقسیم مى کنیم.
اهداف غایى، اهداف نهایى و کلى یک حکومت هستند که حکومت به دنبال دست یافتن بدان هاست؛ اما اهداف غیرغایى، همان اهداف متوسط یا میانى هستند که پیش از اهداف غایى بدان ها توجه مى شود. حضرت امام قدس سره ضمن تقسیم سیاست به حیوانى و انسانى، به تعریف سیاست در اسلام پرداخته و هدف غایى سیاست در اسلام را این گونه بیان مى کند:
این جزء سیاست (جزء حیوانى) یک جزء ناقصى است از سیاستى که در اسلام براى انبیا و اولیا ثابت است. آنها مى خواهند ملت را هدایت کنند، راه ببرند در هر مصالحى که براى انسان متصور است، براى جامعه متصور است... سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد جامعه و انسان را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آنچه صلاحشان است... آنها را از راهى مى برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است (امام خمینى، 1372، ص 217).
ایشان همچنین در عبارت دیگرى در مورد هدف حکومت اسلامى مى گوید: «هدف حکومت اسلامى تأمین سعادت بشر است» (همان، ص 190). بنابراین از نظر حضرت امام، هدف غایى در یک حکومت مطلوب از نظر شرع، رساندن بشر به سعادت حقیقى است و سعادت حقیقى با گام نهادن در صراط مستقیم و عمل به دستورهاى شرع مقدس حاصل مى شود. از این رو، وظیفه اصلى حکومت تأمین زمینه هاى رشد و تعالى انسان ها براى رسیدن به این مرحله است. در آثار مکتوب و شفاهى امام خمینى قدس سره و برخى از اقدام هاى عملى ایشان، عناوین دیگرى نیز به منزله اهداف و وظایف حکومت مطرح مى شود که درحقیقت همان اهداف متوسط ومیانى حکومت به شمار مى آیند و از مهم ترین آنها تعلیم و تربیت است.
یکى از امورى که امام راحل، از جمله وظایف و اهداف حکومت اسلامى مى دانند، تعلیم و تربیت و تزکیه جامعه و فراهم ساختن زمینه رشد و تعالى معنوى افراد جامعه است. ایشان در کتاب ولایت فقیه، درباره این موضوع مى نویسد: «ما مؤظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم و باز به این دلیل، مؤظفیم شرایط اجتماعى و مساعدى را براى تربیت افراد مؤمن و بافضیلت فراهم سازیم» (امام خمینى، 1373، ج 9، ص 40).
یکى از اعتراض هاى ایشان به حکومت پهلوى، به مثابه یک حکومت نامطلوب، فقدان تعلیم و تربیت اسلامى و نبود شرایط و زمینه رسیدن به تزکیه و اصلاح است. ایشان در توصیف اوضاع و شرایط زمان پهلوى مى گوید: «در این شرایط اجتماعى و سیاسى، انسان مؤمن و متقى و عادل نمى تواند زندگى کند و به ایمان و رفتار صالحش باقى بماند و اگر دانشگاه و مراکر تعلیم و تربیت دیگر با برنامه هاى اسلامى و ملى در راه منافع کشور به تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان وجوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن شوروى و آمریکا فرونمى رفت» (امام خمینى، 1378ج، ج 7، ص 27).
از نظر امام خمینى قدس سره انسان نسخه کوچکى از عالم هستى است و هر آنچه در عالم وجود دارد، در انسان نیز به صورت بالفعل و بالقوه هست. بنابراین در انسان هم بعد ظاهرى، شهودى و مادى وجود دارد و هم بعد باطنى، غیبى و معنوى (امام خمینى، 1378الف، ج 8، ص 254). انسان در ابتداى تولد همچون حیوانى است که از حیات متعالى بهره اى ندارد؛ نفوس انسان در بدو خلقت استعداد و قابلیت محض، و فاقد هرگونه فعلیت براى سعادت و شقاوت است؛ اما با استفاده از تربیت معنوى و قواى ملکوتى، مى توان خلق وخوهاى انسانى و الهى در او ایجاد کرد (امام خمینى، 1379، ج 8، ص 323). انسان در ابتدا حیوانى داراى برخى قواى مادى و طبیعى مى باشد؛ اما قابل تغییر است و نیروهاى رحمانى و شیطانى نهفته در او مى تواند تا بى نهایت عمل کنند. اگر در جهت صراط مستقیم تحول یابد، مى تواند نماینده خدا و همه خوبى ها باشد؛ یعنى معرفت به اللّه پیدا کند و همه کردار و رفتار او الهى و در راستاى رضایت خداوند باشد (همان، ص 151). این همان هدف از خلقت است که «انسان طبیعى لحمى حیوانى بشرى، انسان لاهوتى الهى ربانى روحانى شود و افق کثرت به افق وحدت متصل شود» (امام خمینى، 1380، ج 8، ص 297). انسان باید به جایى برسد که آیینه تجلى جمال و جلال خداوند شود و این تنها قلب انسان است که چنین ظرفیتى دارد (همان، ج 8، ص 45). اما اگر قواى حیوانى خود ـ مثل شهوت و غضب ـ را تحت معنویات و حسنات درنیاورد، پست تر از حیوان و بدترین جنبندگان خواهد شد (امام خمینى، 1378الف، ج 8، ص 255). با این حال، از نگاه امام خمینى قدس سره انسان فقط مى تواند در صحنه جامعه به کمالات شایسته اش برسد:
سیر الى اللّه لازم نیست که انسان گوشه اى بنشیند و بگوید من سیر الى اللّه مى خواهم بکنم؛ خیر، سیر الى اللّه همان طورى که سیره انبیا و خصوصا پیامبر اسلام (ص) و کسانى که مربوط به او بودند... همه اش سیر الى اللّه بود. این طور نبود که آن روزى که حضرت امیر مشغول قتال است، سیر الى اللّه نباشد، آن روزى که مشغول نماز است، باشد (همان، ج 17، ص 174).
از این رو، تا زمانى که در جامعه اى همه امور اقتصادى، اجتماعى و سیاسى ساماندهى نشود، نمى توان به هدف والاتر که شکوفایى انسان است، امید داشت. در طرف مقابل، امور اقتصادى، اجتماعى و سیاسى، زمانى به طور شایسته انجام مى شود که افراد جامعه خودساخته و تربیت یافته باشند. از نظر ایشان، علت همه مشکلات اجتماع و کشور، به دلیل تربیت نشدن افراد است (امام خمینى، 1378ب، ص 44). و به عکس این فرهنگ صحیح و انسان ساز است که مبدأ همه خوشبختى ها و بدبختى هاى یک ملت است. به همین دلیل، همان طور که عده اى از فیلسوفان همچون افلاطون مى اندیشیدند، ایشان نیز معتقد است: «مسئله فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است. اگر مشکلات فرهنگى و آموزشى به صورتى که مصالح کشور اقتضا مى کند حل شود، دیگر مسائل به آسانى حل مى گردد» (امام خمینى، 1378الف، ج 15، ص 309). بنابراین، حکومت اسلامى باید در فرایند مهم و حیاتى فرهنگ سازى و تربیت انسان ها همت ورزد. از نظر ایشان، حکومت هاى غیرتوحیدى و رژیم هاى غیراسلامى، در حدود طبیعت و حدود مادى انسان عمل مى کنند. آنها فراموش کرده اند که انسان موجودى با ظرفیت هاى معنوى و احتیاجات ملکوتى است؛ رهبران غربى مى خواهند جامعه را همچون یک کارخانه صنعتى اداره کنند (همان، ج 8، ص 115)؛ اما حکومت اسلامى بعد از برآوردن نیازهاى جسمى و روانى مردم ـ مثل رفاه و اقتصاد، امنیت و عدالت ـ باید به فکر عروج و تعالى روحانى آنها باشد. «اینکه توهم مى شود که فرق مابین رژیم اسلامى انسانى با سایر رژیم ها این است که در این عدالت هست، این صحیح است؛ لیکن... یکى از فرق هایش قضیه عدالت اجتماعى است. هیچ یک از رژیم هاى دنیا، غیر از آن رژیم توحیدى انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقى بدهد» (همان، ص 254). در حکومت اسلامى، همه امور، حتى جهاد و جنگ، فقط به قصد اصلاح و تهذیب افراد انجام مى شود. از دیدگاه امام خمینى قدس سره، غایت تربیت هرکس در این است که در خدا ذوب شود و همه افعال او الهى شود، نه اینکه فداى دولت و جامعه شود؛ بلکه به عکس، انسان مؤمن نباید براى دلخوشى و رضایت مردم کار کند و باید تنها متوجه خدا باشد (همان، ج 17، ص 284). با این حال، همین از خودگذشتن و توجه به اللّه و پرستش او، بهترین عامل براى هماهنگى و اعتلاى جامعه نیز هست. «اگر بازارى، روحانى، ورزشکار، کشاورز و هریک از سایر اقشار جامعه، ایمان و اعتقاد مذهبى داشته باشند، ریشه بسیارى از رقابت ها و کینه توزى ها، دزدى ها و خیانت ها، سستى ها و وظیفه نشناسى ها و... از بین رفته، همگان در یک مسیر مشترک که اطاعت اوامر الهى و خشنودى خداوند است، گام برمى دارند» (همان، ج 5، ص 81). افزون بر این، تقوا و اظهار نیاز به درگاه خدا، موجب نزول برکات الهى و امدادهاى غیبى و حل مشکلات از طرق غیرمعمول مى شود (امام خمینى، 1378ب، ص 145).
3. منابع و ابزارهاى حکومت براى اشاعه تربیت در جامعه از نظر امام خمینى قدس سره
به باور برخى از فیلسوفان مانند افلاطون، این فیلسوف شاه است که با فراروى از ظواهر و پى بردن به ذات و حقیقت امور، براى دیگران نسخه مى نویسد. از نگاه امام خمینى قدس سره، این موضوع با دو مشکل جدى مواجه است؛ نخست اینکه، هرچند معرفت و علم فضیلت است، کافى نیست؛ چه بسا عالمان فاسد و منحرفى که از علمشان در جهت ضلالت جامعه و استثمار و انحراف مردم استفاده مى کنند. علم اگر براى خدا نباشد، بالاترین حجاب، و اگر براى آمال شیطانى و هواهاى نفسانى باشد، هدایت کننده به سوى جهنم است. به همین دلیل، امام خمینى قدس سره بر لزوم تزکیه و تهذیب در کنار آموزش و تعلیم تأکید زیادى کرده اند (امام خمینى، 1380، ص 342)؛ مشکل دوم در تصدیگرى همه جانبه تربیت به وسیله دانشمندان این است که علم بشر هر چقدر باشد، اندک و ناکافى است (امام خمینى، 1378الف، ج 21، ص 138). راهى که انسان باید طى کند، چنان پیچیده و نامتناهى است که شناخت آن از عهده بشر بیرون است. «همان طورى که تربیت هاى مناسب با طبیعت هست، تربیت هاى مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضى از آن را بشر مى تواند مطلع شود و بعضى یا بیشترش را بشر نمى تواند مطلع شود. اطلاع را خداى تبارک و تعالى دارد و بعث انبیا براى این است...» (همان، ج 4، ص 175).
حکومت اسلامى یکى از وسایل مهم اجراى منویات دین اسلام و دستورهاى الهى در حدود اجتماعى است و خود نمى تواند مقصد یا متصدى تام الاختیار تربیت مردم باشد. اکنون که مشخص شد دین اسلام مرجع اصلى تربیت مردم است و حکومت نیز فقط در این جهت عمل مى کند، باید راه هاى تأثیرگذارى دین و آیین الهى معین شود. به طور خلاصه، در مرحله اول، استعانت و توسل به حضرت بارى تعالى شرط راه یافتن انوار هدایت در فرد و جامعه است. انسان از همه تقدیرها و سنن الهى خبر ندارد. از این رو، باید از خداوند بخواهد با تصرف تکوینى، او را از نظر قلبى و باطنى هدایت کند. امام خمینى قدس سره بر این باور است بیدارى مردم ایران حین و پس از انقلاب اسلامى، ناشى از تصرف حق تعالى در قلوب مردم بوده است، وگرنه این تحول در اعتقادات و رفتارها، از عهده هیچ فرد یا حکومتى برنمى آید (امام خمینى، 1378ب، ص 60ـ66). راه دیگرى که دین در اختیار بشر قرار مى دهد و حکومت باید در تقویت و اجراى آن بکوشد، متون دینى و شریعت الهى است که برنامه اى جامع از همه مسائل و عرصه هاى فردى و جمعى حیات انسان ها ارائه کرده است. دین که براى همه افراد بشر آمده است، تنها شامل عبادت یا احکام فردى نمى شود؛ بلکه در همه حوزه ها ـ سیاست، فرهنگ، علم، بهداشت، اخلاق، حقوق و... ـ آموزه هایى بى نظیر دارد (امام خمینى، 1378الف، ج 4، ص 450). قرآن کریم، احادیث معصومان علیهم السلام و ادعیه معتبر، متون انسان سازى هستند که نه تنها راه را به ما نشان مى دهند، بلکه مطالعه در آنها آثار تربیتى بى نظیرى در قلب و روح انسان مى گذارد که به هیچ وجه قابل چشم پوشى یا جایگزینى نیست (امام خمینى، 1378ب، ص82ـ88). همچنین معصومان علیهم السلام الگوهاى عملى و تجلى خداوند در زمین هستند که هم مى توان حیات طیبه آنها را سرمشق قرار داد و هم از فیوضات باطنى و هدایت هاى قلبى آنها استفاده کرد (همان، ص 67). مجالس مذهبى ـ به ویژه روضه خوانى و عزادارى ـ و اجتماعات دینى ـ مثل نمازهاى جمعه و جماعت ـ از دیگر امکانات دینى براى تهذیب و اصلاح مردم و جامعه است که ایشان بر آن تأکید کرده اند (همان، ص 114). گفتنى است، از نظر امام خمینى قدس سره تنها نباید علوم دینى و وحیانى را در جامعه تبلیغ و تشریح کرد؛ بلکه علوم طبیعى و عقلى نیز اهمیت فراوانى دارند و بدان ها نیاز است. با این حال، همین علوم نیز باید جهت گیرى متعالى و الهى داشته باشند:
آنى که اسلام مى خواهد این است که تمام علوم، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد. تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و برگشت به توحید بکند. هر علمى جنبه الوهیت در آن باشد؛ یعنى انسان طبیعت را که مى بیند، خدا را در آن ببیند؛ ماده را که مى بیند، خدا را در آن ببیند، سایر موجودات را که مشاهده بکند، خدا را در آن ببیند...؛ اگر نظر به طبیعت بکند، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتى است از الهیت، یک موجى است از عالم غیب؛ اگر نظر به انسان بکند به عنوان این است که یک موجودى است که از او مى شود یک موجود الهى درست کرد (همان، ص 30).
لازم به ذکر است، حکومت تنها ابزار اجراى برنامه تربیتى اسلام نیست. در کنار آن مى توان به نهادهاى مهمى چون خانواده، مدرسه، دانشگاه، مساجد، محافل مذهبى، رسانه ها، محکمه ها و غیره اشاره کرد که کمابیش مستقل از حکومت اند؛ برخلاف فیلسوفان غربى که مى کوشند ریز و درشت رفتارها و نهادهاى مدنى را زیر کنترل حکومت ببرند؛ به همین منظور، آنها حتى از بین بردن خانواده و جدا کردن اطفال از والدینشان را مجاز مى دانند؛ در حالى که امام خمینى قدس سره بر نقش بى بدیل خانواده و تربیت خانوادگى، به ویژه به وسیله مادر تأکید دارد و جدا کردن مادران از بچه هایشان به بهانه هایى چون آزاد کردن نیروى نیمى از جامعه را عاملى براى عقده اى شدن فرزندان و واماندن از تربیت صحیح انسانى مى داند (امام خمینى، 1378الف، ج 8، ص 355). به طور کلى، ایشان تربیت و انسان سازى را وظیفه همگانى مى دانند (همان، ج 7، ص 162). اما درباره مسئولیت هایى چون مادرى، معلمى، روحانیت، نویسندگى و مانند آن، که سروکارشان با انسان و روحیات اوست، حساسیت ویژه اى داشته، کار آنان را همچون شغل انبیاء که انسان سازى است، بسیار مهم و خطیر مى دانند و قلم فضلاء را از خون شهدا مؤثرتر مى بینند (همان، ج 16، ص 267). حتى رسانه هایى چون تلویزیون نباید صرفا ابزار سرگرمى باشند و وجه آموزشى و پرورشى باید در آنها غلبه داشته باشند (همان، ج 6، ص 412). در نهایت، اجبارى در پذیرش تربیت دینى نیست و حتى انبیا مورد انکار قرار گرفته اند؛ اما در حکومت اسلامى، بر آثار و ابزارهاى فرهنگى نظارت مى شود تا به اسم آزادى، عاملى براى انحراف فکرى و روحى مردم نشوند (همان، ج 4، ص 414).
در ادامه به صورت فهرست وار به برخى از اصول حاکم بر الگوى تربیت اسلامى که از نظر امام راحل باید حکومت در نظر داشته باشد، اشاره مى کنیم؛ اصل اول این است که حکومت، مربیان و مبلغان باید قبل از اقدام به اصلاح و تهذیب دیگران خودسازى کنند، وگرنه اثرى ندارد (امام خمینى، 1378ب، ص 30)؛ اصل دوم اینکه، در کنار تعلیم و آموزش، بلکه مقدم بر آن، باید تزکیه و پرورش باشد. افزون بر توجه به ذهن و جسم شاگردان، باید جان و قلب آنان را نیز در نظر بگیریم و این مستلزم رعایت دقیق اصول تربیت معنوى است (همان، ص 297)؛ اصل سوم این است که در تبلیغ و تربیت اسلامى، اصل بر مدارا و دعوت مسالمت آمیز است؛ اما اگر گروهى بخواهند با فریب یا زور از این هدف جلوگیرى کنند، مى توان براى نجات و هدایت مردم که مهم ترین هدف حکومت است، برخورد خشن و فیزیکى کرد (همان، ص 282)؛ اصل چهارم آنکه، مشکلات و مصیبت ها به خودى خود منظور نیست؛ اما وجود آنها در مسیر تربیت و اصلاح نفس و جامعه گریزناپذیر است و در صورت صبر و برخورد منطقى، مى توان آن را به بهترین فرصت و ابزار رشد و تعالى تبدیل کرد. سختى ها و مشکلات از یک سو غرور انسان را مى شکند و او را متوجه و متضرع درگاه خداوند مى سازد و از سوى دیگر، اراده، تلاش و خلاقیت او را مضاعف مى کند (همان، ص 321). جنگ تحمیلى از جمله مواردى است که امام خمینى قدس سره آن را منشأ رحمت و برکات زیادى براى حرکت روبه رشد مردم و ملت ایران مى دانستند (همان، ص 344)؛ اصل پنجم اینکه، تربیت در سنین کودکى و نوجوانى، بسیار آسان تر و بادوام تر است؛ از این رو، والدین و معلمان باید در این دوران بیشترین تلاش را انجام دهند (همان، ص 337)؛ اصل ششم، آنکه در تربیت اسلامى، از یکجانبه نگرى باید احتراز کرد. پرورش برخى جوانب مثل استعدادهاى معنوى ارزشمندتر است؛ اما این در سایه توجه و رسیدگى به جنبه هاى جسمى، ذهنى و روانى میسر است؛ تقویت جسمانى و روحانى با هم خوب است و عقل سالم نتیجه جسم سالم مى باشد. در مجموع، اسلام با مادیات و شهوات مخالف نیست؛ بلکه آنها را در کنترل معنویات و جنبه هاى الهى انسان مجاز مى داند. در نهایت، مى توان آراى تربیتى امام خمینى قدس سره را در این عبارت یافت که «اساس عالَم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است، و انبیاء آمده اند براى اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجودى الهى بشود که این موجود الهى، تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است» (امام خمینى،1386،ص201).
نتیجه گیرى
از نظر امام خمینى قدس سره معنویت با حکومت درهم آمیخته است و این دو با هم دنبال مى شوند. به همین دلیل، ایشان تعریف خاصى از حکومت دارند. امام راحل در تعریف حکومت بر دو مقوله «اصلاح» و «هدایت» تأکید مى کنند. نتیجه این دو مقوله، ایجاد شرایط پذیرش تربیت اسلامى در جامعه و از بین بردن فساد و سلطه محرمات است. ایشان حکومت را وسیله اى براى تحقق هدف هاى عالى خدایى و انسانى در مقوله تربیت مى داند. این حکومت، مبتنى بر دیانت؛ و با کارکرد وسیع در جهت تأمین رستگارى انسان در دنیا و آخرت است، نه حکومت به معناى غربى آن؛ یعنى محدود به وظایف خاصى در حوزه روابط مادى انسان ها و مبتنى بر آزادى بدون محدودیت و فساد و تباهى و پوچ گرایى نیست.
منابع
ـ امام خمینى (1386)، آئین انقلاب اسلامى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1378الف)، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1373)، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1379)، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1380)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1373)، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره (1378ب)، تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1378ج)، نگرشى موضوعى به وصیت نامه سیاسى ـ الهى امام خمینى قدس سره، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.