معرفت، سال بیست و دوم، شماره دوم، پیاپی 185، اردیبهشت 1392، صفحات 27-

    درآمدى بر سبک زندگى اسلامى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    مجتبی فیضی / *دانشجوی دکتری - مدرسی معارف اسلامی دانشگاه معارف / mojtabafeizi2000@yahoo.com
    چکیده: 
    سبک زندگى از مفاهیم جدید در فضاى مدرنیته غربى است که به سرعت مورد اقبال قرار گرفت و خاصیت میان رشته اى یافت. هدف این تحقیق، استخراج الگوى سبک زندگى اسلامى در ابعاد اعتقادى و اخلاقى، با تأکید بر موضوع «نیاز» نسبت به این پدیده است. معادل این واژه در فرهنگ اسلامى، «سیره» مى باشد. سبک زندگى برآمده از آموزه هاى اعتقادى و ارزشى است و بنیاد سبک زندگى اسلامى، علاوه بر اعتقادات که مشتمل بر روح توحید در تمامى شئون زندگى است، شامل امور ارزشى و اخلاقى ثابت است. تعالیم اسلام، دستورالعمل کلى به منظور وصول به سبک زندگى اسلامى را ارائه نموده است. بررسى تعامل دوسویه اجزاى مثلث «نیاز، دین، سبک زندگى» نشان مى دهد که میان این سه مقوله ترابط و پیوند گسست ناپذیرى وجود دارد. روش تحقیق به شیوه توصیفى ـ تحلیلى مى باشد.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     

    سال بیست و دوم ـ شماره 185 ـ اردیبهشت 1392، 27ـ42

    مجتبى فیضى*

    چکیده

    سبک زندگى از مفاهیم جدید در فضاى مدرنیته غربى است که به سرعت مورد اقبال قرار گرفت و خاصیت میان رشته اى یافت. هدف این تحقیق، استخراج الگوى سبک زندگى اسلامى در ابعاد اعتقادى و اخلاقى، با تأکید بر موضوع «نیاز» نسبت به این پدیده است. معادل این واژه در فرهنگ اسلامى، «سیره» مى باشد. سبک زندگى برآمده از آموزه هاى اعتقادى و ارزشى است و بنیاد سبک زندگى اسلامى، علاوه بر اعتقادات که مشتمل بر روح توحید در تمامى شئون زندگى است، شامل امور ارزشى و اخلاقى ثابت است. تعالیم اسلام، دستورالعمل کلى به منظور وصول به سبک زندگى اسلامى را ارائه نموده است. بررسى تعامل دوسویه اجزاى مثلث «نیاز، دین، سبک زندگى» نشان مى دهد که میان این سه مقوله ترابط و پیوند گسست ناپذیرى وجود دارد. روش تحقیق به شیوه توصیفى ـ تحلیلى مى باشد.

     

    کلیدواژه ها: سبک زندگى اسلامى، فرهنگ، نیاز، اخلاق، سیره، الگو، دین.


    * مربى دانشگاه آزاد اسلامى واحد فلاورجان.                                                   mojtabafeizi2000@yahoo.com

    دریافت: 15/9/91               پذیرش: 29/1/92


    مقدّمه

    سبک زندگى از مفاهیم وارداتى و تولیدشده در بستر مدرنیته غربى مى باشد که لازم است بومى سازى شود. هویت جامعه اسلامى مبتنى بر نظام باورها و اعتقادات از یک سو و نظام ارزش ها و اخلاقیات از سوى دیگر است. لایه خارجى و نمود بیرونى هویت افراد و جامعه همواره در معرض قضاوت قرار دارد. اصولاً عینیت بخشیدن به باورها و تنظیم رفتارها با آموزه هاى دینى بدون توجه به شیوه و سبک زندگى، عقیم مى ماند. یکى از چالش هاى بزرگ زندگى متدینان، عدم تطابق میان رفتارها با زندگى دین داران و باورهاى آنهاست.

         گسست میان مبانى عقیدتى و روش زندگى، ممکن است فرد و جامعه را به سمت بى هویتى و بلکه بى دینى سوق دهد. به نظر مى رسد عامل اصلى چالش مذکور را در فقدان شناخت و معرفت نسبت به تعامل سبک زندگى و مبانى معرفت دینى باید جست وجو نمود. درک این مهم متوقف بر فهم مفهوم سبک زندگى، بومى سازى آن و نحوه تعامل آن با تعالیم دینى است. مقوله سبک زندگى با عناوینى همچون معناى زندگى، هدف زندگى، اخلاق، الگو و اسوه، سنت و سیره، شخصیت، هویت، مهارت هاى زندگى و... در ارتباط است، هرچند از نظر ماهوى با این امور تفاوت دارد.

         بررسى نسبت میان سبک زندگى با سیره والگو و یافتن نقاط اشتراک و اختلاف آنها از محورهاى این تحقیق است.

         ازآنجایى که سبک زندگى هر فرد و جامعه اى به لحاظ نظرى برآمده از آموزه هاى اعتقادى و ارزشى حاکم بر روح و روان آنهاست، کسب آگاهى هاى لازم در خصوص مفهوم سبک زندگى و باورهاى دینى و تعامل این دو مقوله، ضرورى است.

         با عنایت به مبتنى بودن تمامى اهداف زندگى بر  «نیاز» آدمى، یافتن نسبت میان این اصطلاح، که داراى بار دینى و روان شناسى است، با سبک زندگى و دین از دستاوردهاى این پژوهش است.

         «اهمیت مفهوم سبک زندگى در این است که سطحى ترین لایه هاى زندگى (از آرایش مو و لباس گرفته تا حالت بیانى و ژست صورت و بدن) را به عمیق ترین لایه هاى آن پیوند مى زند» (مهدوى کنى، 1387، ص 18). این مقوله، با ورود به حوزه ها و علوم مختلف، از موقعیت ممتازى برخوردار گردیده و تمامى نگاه ها را در همه سطوح به خویش معطوف نموده است.

         این پژوهش به دنبال ارائه نگاه راهبردى به موضوع سبک زندگى، ارائه رویکرد کاربردى مبتنى بر سبک زندگى از آموزه هاى دینى به منظور اصلاح وضع موجود در جهت شرایط مطلوب و فضاسازى فکرى و ایجاد زمینه براى کشف و طراحى نظام سبک زندگى اسلامى مى باشد.

         بحث از آیین و روش زندگى در ادیان اعم از آیین هاى بشرى یا الهى به مفهوم عام از دیرباز مطرح بوده است، اما موضوع سبک زندگى به عنوان یک اصطلاح در گذشته به صورت مستقل مطرح نبوده، بلکه بخشى از محتواى آن (با تسامح در معنا) در ضمن مسائل دیگر مانند آیین و آداب زندگى، برنامه زندگى و... عنوان شده است. خاستگاه بحث «سبک زندگى» با این عنوان خاص به عالم غرب برمى گردد. در این موضوع در غرب کارهایى صورت پذیرفته که به عنوان نمونه مى توان به دیدگاه هاى آدلر، وبلن، زیمل، هوتن، کانل و بوردیو اشاره کرد که برخى از آنها به طور صریح و برخى دیگر تلویحا این موضوع را مورد مطالعه و ملاحظه قرار داده اند.

         سبک زندگى از دهه 1990 مورد اقبال بیشترى قرار گرفت و آثار و مقالات مختلفى با رویکردهاى متمایز در این زمینه به رشته تحریر درآمده است. برخى آثار قلمى فارسى نیز در این زمینه با رویکرد اسلامى منتشر شده است. کتاب مصرف و سبک زندگى از محمد فاضلى با رویکرد جامعه شناسانه به این موضوع پرداخته و عملاً به عنوان منبع مرجع فارسى در این موضوع به شمار مى آید. کتاب دین و سبک زندگى نوشته محمدسعید مهدوى کنى به تأثیر دین در سبک زندگى پرداخته و معتقد است دین در شکل دهى به تمایلات و ترجیحات مورد توجه قرار مى گیرد. رویکرد این اثر نیز بر محور انسان شناسى ـ جامعه شناسى استوار است. کتاب سبک زندگى اسلامى و ابزار سنجش آن تألیف محمد کاویانى مشتمل بر طرح نظریه سبک زندگى تجویزى اسلام و ساخت آزمون و روان سنجى آزمونى سبک زندگى اسلامى است. این اثر با الهام از طرح درخت سبک زندگى آدلر با رویکردى اسلامى نگاشته شده و اثر ارزشمندى براى محققان این حوزه به عنوان سرمشق پژوهش هاى مرتبط با رویکرد اسلامى مى باشد. کتاب اخلاق و سبک زندگى اسلامى تألیف احمدحسین شریفى اثر جدید دیگرى است که به این موضوع با رویکرد اخلاق و آداب اسلامى پرداخته و ابعادى از سبک زندگى اسلامى و بنیادهاى آن را مورد ملاحظه قرار داده است.

         سؤال اصلى تحقیق عبارت است از: الگوى سبک زندگى اسلامى در ابعاد اعتقادى و اخلاقى با تأکید بر موضوع «نیاز» چگونه قابل استخراج است؟

         سؤال هاى فرعى عبارتند از:

         1. واژه معادل «سبک زندگى» در فرهنگ دینى کدام است و نحوه ارتباط (وجوه اشتراک و اختلاف) آن با سبک زندگى چگونه قابل تبیین است؟

         2. ارتباط میان آموزه هاى اعتقادى و سبک زندگى چگونه است؟

          3. ارتباط میان آموزه هاى ارزشى و اخلاقى با سبک زندگى چگونه است؟

         4. دستورالعمل کلى سبک زندگى اسلامى چیست؟

         5. ارتباط و تعامل میان مثلث «دین، نیاز، سبک زندگى» چگونه برقرار است؟

    چیستى و ماهیت سبک زندگى

    مطالعه و پژوهش در موضوع سبک زندگى، بیشتر به عنوان یک حوزه مطالعاتى بین رشته اى تلقّى مى شود. ورود دانش پزشکى و دین شناسى به این حوزه نیز شاهدى بر مدعاى فوق است. سبک زندگى به عنوان دانشى نوپدید و فراگیر، ظرفیت مسئله سازى در حوزه هاى مختلف عمل و زندگى از یک سو و علم و نظر از سوى دیگر را داشته و دارد.

         واژه «سبک زندگى» مقسمى است براى اقسام و انواع سبک هاى مختلفى از زندگى با رویکردهاى متفاوت؛ مانند سبک زندگى اسلامى، غربى، شرقى و یا سبک زندگى در روان شناسى، جامعه شناسى و... . در مجموع، آنچه از مفهوم سبک زندگى معمولاً در نوشتار، گفتار، رسانه ها و به ویژه در فضاى مجازى و اینترنت به تصویر کشیده مى شود بیشتر ناظر به همان جلوه هاى بیرونى و خارجى حیات و تمدن غربى از قبیل مد، دکوراسیون، مصرف گرایى و مفاهیمى از این قبیل مى باشد.

         واژه ها هنگامى که در فرهنگ هاى مختلف وارد مى شوند سرنوشت هایى بعضا متفاوت نسبت به زمان شکل گیرى پیدا مى کنند. این موضوع، یک امر طبیعى است که اصطلاحات تحت تأثیر فرهنگ غالب جوامع قرار مى گیرند و بار معنایى خاص پیدا مى کنند. البته این سخن به معناى استحاله آن واژه و اصطلاح نیست، به گونه اى که تنها بتوان از آن به عنوان مشترک لفظى استفاده نمود، بلکه بعکس، این واژه مشترک معنوى بوده و وجه جمع میان برداشت هاى مختلف از آن وجود دارد.

    مفهوم سبک زندگى

    معادل واژه «سبک» در زبان عربى تعبیر «اسلوب» و در زبان انگلیسى «style» است. عبارت سبک زندگى در شکل نوین آن «lifestyle» اولین بار توسط آلفرد آدلر در سال 1929م ابداع شد. این عبارت به منظور توصیف ویژگى هاى زندگى آدمیان مورد بهره بردارى قرار گرفت. در کتاب هاى لغت انگلیسى این واژه در معانى کم وبیش مشابهى به کار برده شده است:

         «سبک هاى زندگى مجموعه اى از طرز تلقى ها، ارزش ها، شیوه هاى رفتار، حالت ها و سلیقه ها در هر چیزى را دربر مى گیرد. موسیقى عامه، تلویزیون، آگهى ها همه و همه، تصورها و تصویرهایى بالقوه از سبک زندگى فراهم مى کنند» (www.wikipedia).

         «روش نوعى زندگى فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگى گویند» (میریام، 1379، ص 672).

         «روشى که یک فرد یا گروهى از مردم براساس آن کار و زندگى مى کنند: یک زندگى سالم و راحت، بخش سبک زندگى مجله (=بخشى ازآن،که بالباس ها،فرصت ها،عادات... ارتباط دارد)» (آکسفورد ادونس ـ دیکشنرى، ص 743).

         سبک زندگى در میان اندیشمندان علوم اجتماعى غربى با رویکردهاى مختلفى تعریف شده است:

         آدلر از این اصطلاح براى اشاره به حال و هواى زندگى فرداستفاده کرد. سبک زندگى هدف فرد، خود پنداره، احساس هاى فرد نسبت به دیگران، و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل مى شود (فیست و گریگورى، 1384، ص97).

         لیزر در سال 1963م سبک زندگى را براساس الگوى خرید کالا تعریف مى کند. به نظر وى، سبک زندگى نشان دهنده شیوه زندگى متمایز جامعه یا گروه اجتماعى و نشان دهنده شیوه اى است که مصرف کننده در آن خرید مى کند و به شیوه اى که کالاى خریدارى شده مصرف مى شود، بازتاب دهنده سبک زندگى مصرف کننده در جامعه است (خوشنویس، 1389).

         یاسر من (1983) سبک زندگى را الگویى از مصرف مى داند که دربردارنده ترجیحات، ذائقه و ارزش هاست (ربانى و رستگار، 1387). سبک زندگى به مثابه مجموعه منسجمى از انتخاب ها، ترجیحات و رفتارهاى مصرف گرایانه است (همان).

         از دیدگاه سویل، «سبک زندگى عبارت است از هر شیوه متمایز و بنابراین، قابل تشخیص زیستن» (چاوشیان و اباذرى، 1381).

         سولومون اعتقاد دارد که هر جامعه اى داراى سبک و شیوه زندگى متفاوتى است. سبک زندگى فعل و انفعال فرد را در محیط زندگى او نشان مى دهد. در جوامع سنتى انتخاب هاى مبتنى بر مصرف به شکل گسترده اى براساس طبقه، کاست، محیط روستا یا خانواده دیکته مى شود، درحالى که در جوامع مدرن به هر حال، مردم داراى آزادى عمل بیشترى در انتخاب کالاها و خدمات و فعالیت هایى هستند که به نوبه خود هویت اجتماعى را خلق مى کند (رسولى، 1382).

         به نظر آرتور آسابرگر، براى تعریف واژهlife style  با واژه فراگیرى روبه رو هستیم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس تا سرگرمى و تفریح و ادبیات و موضوعات مربوط دیگر را شامل مى شود. کلمه سبک، مد را تداعى مى کند. پس سبک زندگى در واقع، مد یا حالت زندگى یک فرد است (همان).

         برداشت گیدنز از مقوله سبک زندگى عبارت است از: تلاش براى شناخت مجموعه منظمى از رفتارها یا الگویى از کنش ها که افراد آنها را انتخاب کرده و کنش هاى آنها در زندگى روزمره به واسطه آنها هدایت مى شود (خوشنویس، 1389).

         سازمان بهداشت جهانى سبک زندگى را این گونه تعریف مى کند: اصطلاح سبک زندگى به روش زندگى مردم و بازتابى کامل از ارزش هاى اجتماعى، طرز برخورد و فعالیت ها اشاره دارد. همچنین ترکیبى از الگوهاى رفتارى و عادات فردى در سراسر زندگى (فعالیت بدنى، تغذیه، اعتیاد به الکل و دخانیات و...) است که در پى فرایند جامعه پذیرى به وجود آمده است (سایت pichak.net).

         نویسنده کتاب مصرف و سبک زندگى، معناى این واژه را عبارت مى داند از «طیف رفتارى اى که اصلى انسجام بخش بر آن حاکم است و عرصه اى از زندگى را تحت پوشش دارد و در میان گروهى از افراد جامعه قابل مشاهده است و الزاما براى همگان قابل تشخیص نیست، اگرچه محقق اجتماعى میان آن و بقیه طیف رفتارهاى افراد جامعه تمایز قایل مى شود» (فاضلى، 1382، ص 83). نویسنده کتاب دین و سبک زندگى مى نویسد: سبک زندگى عبارت است از الگوى همگرا (کلیت تامى) یا مجموعه منظمى از رفتارهاى درونى و بیرونى، وضع هاى اجتماعى و دارایى ها که فرد یا گروه بر مبناى پاره اى از تمایلات و ترجیح ها (سلیقه) و در تعامل با شرایط محیطى خود ابداع یا انتخاب مى کند. یا به اختصار، سبک زندگى: الگو یا مجموعه نظام مند کنش هاى مرجح است (مهدوى کنى، 1387، ص 78).

         در تعریف دیگر، چنین آمده است: «سبک زندگى، عبارت است از الگوى زندگى فردى که در فعالیت ها، دلبستگى ها و افکار شخصى، خود را نشان مى دهد» (شوشترى زاده، 1382، ص 84). برخى نیز سبک زندگى را با هویت پیوند مى زنند: «سبک زندگى نظام واره و سیستم خاص زندگى است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظام واره هندسه کلى رفتار بیرونى و جوارحى است و افراد، خانواده ها و جوامع را از هم متمایز مى سازد» (شریفى، 1391، ص 146). این تعریف به گونه اى هویت فرد را در برابر دیگران به نمایش مى گذارد. در جاى دیگرى از این کتاب، منظور از سبک زندگى چنین بیان شده است: «مجموعه اى از رفتارها و عملکردهایى که یک فرد به منظور تأمین نیازها و احتیاجات روزمره خود به کار مى گیرد. شیوه زندگى هر فردى بیانگر هویت و معرف شخصیت آن فرد است» (همان).

         مؤلف کتاب سبک زندگى اسلامى و ابزار سنجش آن، سبک زندگى را این گونه تعریف مى نماید: «شیوه اى نسبتا ثابت که فرد اهداف خود را به آن طریق دنبال مى کند» (کاویانى، 1391، ص 16).

         همان گونه که مشاهده گردید، در موضوع سبک زندگى با طیف وسیعى از تعاریف مواجهیم که هر کدام براساس بینش و نگرش خاص محققان مورد تأکید قرار گرفته اند. در تعاریف جامعه شناسانه بیشتر بر هنجارهاى اجتماعى افراد و توصیف نگرش و منش اجتماعى افراد در جامعه تأکید مى شود و در روان شناسى بیشتر به بعد فردى و شخصیتى مى پردازند. در پژوهش حاضر، مبناى مباحث بر تعریف اخیر قرار دارد.

    واژه سیره

    ازآنجاکه واژه «سبک زندگى» از واژه هاى رایج و متداول در قرن اخیر است، این پرسش مطرح مى شود که آیا مى توان معادلى براى آن در فرهنگ دینى یافت؟ به نظر مى رسد از واژه هاى قابل انطباق با «سبک زندگى»، همان «سیره» در فرهنگ اسلامى است.

         واژه «سیره» اسم مصدر نوعى از ماده «سیر» است. راغب اصفهانى از این واژه در معناى سیر و حرکت در روى زمین و راه رفتن و عبور کردن، استفاده کرده است (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 432). سیر به معناى راه رفتن و سیره بر وزن فِعلَة مانند فِطرَة، به معناى نوع راه رفتن است؛ زیرا دلالت بر نحوه و نوع عمل دارد (طباطبائى، بى تا، ج 16، ص 178). ازاین رو، اهل لغت، سیره را به معناى طریقه، شکل، هیأت و حالت معنا کرده اند (طریحى، 1375، ج 3، ص 340).

         راغب از «سیره» به حالتى که انسان بر آن است تعبیر نموده است؛ چه آن حالت، غریزى یا اکتسابى باشد و چه حسنه یا قبیحه (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 432).

         با توجه به بیان فوق، مى توان سیره را به معناى نوع و سبک رفتار و روش خاص زندگى معنا کرد.

         به بیان دیگر، سیره یعنى اصول، معیارها و روش هایى که یک فرد در رفتار و کردار خود دارد. «به عنوان مثال، در باب شعر سبک هاى مختلف وجود دارد (مانند سبک هندى و خراسانى) و آنچه مهم مى باشد شناخت سبک هاى شعرى است. در تفکرات هم همین طور است؛ به فرض، سبک ارسطو با ابوریحان بیرونى و بوعلى سینا متفاوت است. برخى سبک معقول دارند، برخى دیگر حسى. یکى سبکش دیالکتیکى است و دیگرى استاتیک است. رفتارها نیز سبک هاى مختلف دارد. سیره شناسى یعنى سبک شناسى» (مطهرى، 1368ب، ص 51). «سیره پیغمبر یعنى سبک پیغمبر؛ متدى که پیغمبر در عمل و در روش براى مقاصد خویش به کار مى برد. مثلاً، روش تبلیغى پیغمبر چه روشى بود؟ سبک مدیریت و رهبرى پیغمبر در جامعه چه متدى بود؟ سبک قضاوتش چه سبکى بود؟ سبک پیغمبر در "زن دارى" چگونه بود؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران چگونه بود؟ سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟» (همان، ص 52).

    تفاوت مفهوم سبک زندگى و سیره

    در ذیل، به برخى از تفاوت هاى مفهوم سبک زندگى و سیره اشاره مى شود:

         1. سیره از اصطلاحات مربوط به تاریخ اسلام بوده و به نظر مى رسد تاریخ نویسان، این واژه را ابتدا درباره سبک و روش زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سپس ائمّه اطهار علیهم السلام به کار برده اند؛ درحالى که سبک زندگى از واژه هاى وارداتى غربى و جدید است که درباره روش زندگى هر انسانى اعم از معصومان و غیرمعصومان مصداق پیدا مى کند (اگرچه برخى جامعه شناسان، این واژه را قابل تطبیق بر زندگى جوامع سنتى نمى دانند).

         بنابراین، خاستگاه واژه سیره، مرتبط با الگوگیرى از شیوه زندگى بزرگان دین به منظور تأسى به آنهاست، اما خاستگاه بحث سبک زندگى به تمایزات، قشربندى اجتماعى و الگوى مصرف پس از دوران نوزایى (رنسانس) در غرب برمى گردد.

         2. سیره صالحان و بزرگان دین منشأ و موجد سبک خاصى از زندگى مى شود. به عبارت دیگر، از سبک زندگى شخصیت هاى بزرگ مى توان الگو گرفت و به زندگى خویش در یک مقیاس کلى وحدت رویه بخشید (گرچه برخى طراحان سبک زندگى مانند آدلر معتقدند سبک زندگى هر فرد مربوط به خودش است، اما به هر حال، مى توان قدرجامع مشترک در سیره بزرگان دینى و ملاک هاى موردنظر آنها را استخراج، معرفى و الگوگیرى نمود).

         3. سیره جنبه تاریخى داشته و مربوط به سرگذشت پیشینیان است، اما سبک زندگى مربوط به حال و آینده است. البته همان گونه که در بند قبلى گفته شد، تاریخى بودن با پویایى سبک زندگى منافاتى ندارد؛ زیرا سیره قابل تعمیم در ابعاد مختلف براى حال و آینده است. و ازاین رو، الهام بخش سبک زندگى مى باشد و به عنوان منبعى براى آن تلقى مى شود. در هر صورت، نگارش سیره بزرگان پس از سپرى شدن مدتى از عمر ایشان یا پس از آن اتفاق مى افتد، درحالى که در سبک زندگى قبل از شروع، مى توان پیش از اتخاذ هر سبکى، به بیان مبانى و چارچوب و روش موردنظر پرداخت و جنبه تاریخى ندارد.

    واژه «الگو» و «اسوه»

    در فرهنگ اسلامى و قرآنى، از واژه الگو با لفظ «اسوه» و «مقتدا» تعبیر مى کنند. «اقتدا کردن» نیز به معناى سرمشق قرار دادن است. الگو در معناى واژگانى به عنوان مدل، روبر، سرمشق، مقتدا، اسوه، قدوه، مثال، انموذج و طرح به کار رفته است (دهخدا، 1342، ج 8؛ معین، 2536، ج 1، ص 342). الگو، هم به طرح ها و برنامه هاى گوناگون، اعم از تربیتى، اجتماعى، اقتصادى و یا سیاسى اطلاق مى شود و هم به نمونه هاى عینى و خارجى یک طرح علمى، اجتماعى، اقتصادى و یا اخلاقى و مذهبى. در واقع، الگو آن چیزى است شکل گرفته در یک گروه اجتماعى، به این منظور که به عنوان مدل یا راهنماى عمل در رفتارهاى اجتماعى به کار آید (عباسى مقدم، 1371، ص 14و15).

    الگو و سبک زندگى

    امروزه مطالعات مربوط به مسائل تربیتى و اخلاقى در حوزه سبک زندگى ورود پیدا نکرده است. توصیه هاى اخلاقى و تربیتى از انسجام لازم در شیوه ارائه و تقدم و تأخرى برخوردار نیستند و نسبت بین سبک زندگى فرد با اهداف و آرمان هایش در حوزه هاى مختلف زندگى اعم از اقتصادى، اجتماعى، خانوادگى و... به طور مشخص طراحى نشده است. معناى این سخن آن است که الگوها و اسوه هاى دینى نیز که از محورهاى مهم مباحث تربیتى و اخلاقى تلقّى مى شوند، با ملاحظه نیاز جامعه مورد تأمل قرار نگرفته است و دقیقا به همین علت است که بخشى از بدنه جامعه به ویژه جوانان در دوران کنونى احساس قرب و تعامل کمترى نسبت به اسوه هاى دینى دارند. به عبارت دیگر، میان اسوه هاى تاریخى دینى و سبک زندگى کنونى پیوستگى مناسبى طراحى نشده است و ازاین رو، باید درصدد پر کردن این خلأ برآمد و زمینه ملموس نمودن اسوه هاى تاریخى را در زندگى معاصر فراهم کرد.

         به نظر برخى کارشناسان، در ارتباط میان الگوها و سبک زندگى به دو گونه مى توان اظهارنظر نمود:

         1. اگر منظور از الگو همان تعبیر اسوه، پیشوا، نمونه عینى و شخصیت تعیین یافته اى مى باشد، در این صورت، این تعبیر را نمى توان با تعبیر سبک زندگى همسان و برابر دانست، بلکه در این تعبیر، اسوه پیش از سبک زندگى و به عنوان معیار سبک زندگى پیروان اسوه مطرح مى باشد. در این حالت، از هر الگویى مى توان سبک هایى طراحى نمود و اسوه ها، سبک ساز هستند؛ مانند امام خمینى قدس سره که به عنوان یک شخصیت سبک ساز درنظام هاى دینى وسیاسى جهان، الگوى شمار زیادى از آزادى خواهان جهان است.

         2. اگر مقصود از الگو، مدل، راهنما و چارچوب عمل در رفتارهاى فردى و اجتماعى باشد. در این صورت، از الگو به عنوان یک مدل تجسم یافته و برتر تعبیر مى کنیم و بنابراین، الگو، همان سبک است و هر سبکى دلالت بر یک الگوى خاص دارد.

    سبک زندگى و نیازها

    در سبک زندگى مطلوب، که سبک زندگى اسلامى منطبق بر آن است، تا چه اندازه به نیازهاى بشرى توجه شده است؟ آیا در الگوى سبک زندگى آرمانى، به نیازها و خواسته هاى آدمى توجهى شده یا خیر؟

         آنچه سبک زندگى در اسلام و ادیان آسمانى را از دیگر الگوهاى سبک زندگى در سایر مکاتب متمایز مى کند، چارچوب کلى سبک زندگى انسان است که آدمى بر اساس آن، مسیر خویش به سوى هدف نهایى و سعادت پایدار را تعقیب مى نماید. این چارچوب کلى، از سوى پروردگارى ترسیم شده که خالق عالم و آدم و آگاه به ابعاد وجودى اوست. اگر این موضوع مورد ملاحظه قرار گیرد که مدوّن سبک زندگى آدمى، خود، خالق و مدبر اوست و به راز و رمزهاى درونى او آگاه و به نیازها و خواسته هاى او واقف است و حتى تعبیه کننده جهاز و ابزارهاى تأمین آنها در وجود اوست، معقول نیست گفته شود که او در این تدوین به نیازها و خواسته ها توجه نداشته است. از طرفى، حکمت خداوند اقتضا مى کند نیازهاى انسان نه تنها در تدوین اهداف ملحوظ باشد، بلکه به گونه اى در وجود انسان قرار داده شده باشد که زمینه ساز اهداف و راه و روش بشر در زندگى او به شمار آید، در غیر این صورت، تعبیه این نیاز در وجود آدمى فاقد توجیه منطقى خواهد بود. پس از تأمل فوق، لازم است آموزه ها و تعالیم دینى از بعد انطباق با نیازهاى اصیل آدمى مورد بررسى قرار گیرد و بدون هرگونه پیش فرض و داورى قبلى، نسبت به تطبیق این آموزه ها از منظر درون دینى با نیازهاى اصیل و واقعى آدمى اقدام شود.

    هماهنگى با نیازها

    بنابر آنچه گفته شد، هماهنگى با نیازها میزان خوبى براى ارزیابى سبک هایى است که براى زندگى انسان تعریف مى شود. هرقدر یک الگوى سبک زندگى بتواند در نوع نگرشى که براى مخاطب خود به ارمغان مى آورد، به نیازهاى عمیق تر و وسیع ترى از وى توجه کند، ارزشمندتر است. در برابر، الگویى از سبک زندگى که یک جانبه به برخى از نیازهاى آدمى مى نگرد و برخى دیگر را نادیده مى گیرد به همان اندازه از مطلوبیت واقعى فاصله دارد. نسخه مورد توصیه براى گزینش شیوه زندگى حاوى تمامى نیازهاى اصیل اوست. بنابراین، توجه به نیازهاى آدمى، معیارى براى «واقعى بودن» یک نظریه در سبک زندگى تلقّى مى شود.

    دسته بندى گرایش ها و نیازها

    معمولاً نیازها و گرایش ها به دو گروه تقسیم مى شود:

         1. گرایش ها و امیال مادى یا غریزى: این دسته از امیال در انسان منشأ مادى و غریزى داشته و مشترک میان انسان و حیوان است؛ مانند تمایل انسان به خوردن و آشامیدن، پوشاک، ارتباط جنسى و غیره... (موفق، 1388، ص 21). در سبک زندگى اسلامى، یکى از محورهاى لازم، رشد همه جانبه آدمى و توجه به جمیع ابعاد موردنیاز او مى باشد. به همین دلیل، در تعالیم حیات بخش اسلام به نیازهاى مادى و معنوى به طور کامل و با جهت گیرى الهى پرداخته شده است. براى مثال، ازدواج، مایه آرامش آدمى معرفى شده است (روم: 21).

         این تعبیر و مانند آن، متضمن تصریح به گزینش سبک زندگى واقع بینانه و همه جانبه نگر پیشوایان معصوم است. در سبک زندگى اسلامى استفاده از لذات مادى و مواهب غریزى به حدى مورد توجه قرار گرفته که بى توجهى به لذات غریزى مشروع حتى به حیات معنوى آدمى نیز آسیب وارد مى کند.

         2. گرایش هاى روحى و معنوى یا فطرى: این دسته از امیال در انسان منشأ معنوى داشته و از اختصاصات وى به شمار مى رود و توجه به امیال غریزى در طول این دسته از گرایش ها قرار دارد و روشن است که ارزش اصیل و پایدار از آن تمایلات فطرى و معنوى است، به گونه اى که اگر قرار باشد میان تمایلات مادى و معنوى، گزینش نسبت به یکى از آن دو صورت گیرد قطعا و طبعا تمایلات و کشش هاى معنوى از لحاظ رتبه و جایگاه در مکانت رفیع ترى قرار دارند، هرچند گرایش هاى مادى زمینه ساز بهره مندى بهتر از تمایلات روحى و معنوى هستند. «در طول تاریخ، معنویت، که محصول مشترک تمام ادیان توحیدى است، به زندگى انسان ها جهت داده است. حضور معنویت در متن زندگى، الم و اضطراب را زایل کرده و رضایت مندى انسان را میسر ساخته است» (زمانى، 1381، ص 24). اما «در دوران جدید، فرهنگ غرب به نیازهاى غریزى و مادى که مرتبط با جسم و شى ء بودن انسان است پرداخت و سربلند و کامیاب بود و توانست بهترین ابزار و وسائل آسایش بدن را تدارک ببیند؛ اما در ارضاى نیازهاى فطرى یا معنوى که مرتبط با بعد روحى یا شوق مى شود، متأسفانه توفیقى به دست نیاورد» (همان، ص 219).

    دین و تأمین نیازها

    گرایش به معنویت و پرستش خداوند، یک حقیقت ثابت و پایدار است. «انسان یک توجهى مى کند از ناحیه باطنى خودش به آن حقیقت که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او مى بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج مى بیند. در واقع، سیرى است که انسان از خلق به سوى خالق مى کند. این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثرى که داشته باشد، خودش یکى از نیازهاى روحى بشر است. انجام ندادن آن در روح بشر ایجاد عدم تعادل مى کند» (مطهرى، 1368الف، ص 293). برخى از آیات قرآن از این پیوند موجود در متن واقعیت انسان خبر مى دهد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر: 15)؛ اى آدمیان! شما فقیر به سوى خداوند هستید و خداوند بى نیاز و ستوده است.

         «فقیر در لغت به کسى گویند که ستون فقرات او در هم شکسته است و کسى که فقرات او در هم شکسته باشد، جز در پناه اتکا بر غیر و پیوند با آن نمى تواند قیام کند. انسان نیز بر همین قیاس، جز در پناه ارتباط با خداوند نمى تواند قیام و قوامى داشته باشد. بنابراین، قوام انسان به پیوند او با خداوند است» (پارسانیا، 1383، ص 62).

         امام حسین علیه السلام در راز و نیاز با خداوند بیان مى دارد: «الهى انا الفقیر فى غناى فکیف لا اکون فقیرا فى فقرى» (قمى، 1387، دعاى عرفه)؛ پروردگارا! من در آنچه دارم، فقیر و وابسته به تو هستم؛ پس چگونه در آنچه ندارم بى نیاز و مستقل باشم. در دعاى «ابوحمزه ثمالى» نیز از زبان امام سجاد علیه السلاممى خوانیم: «اللهم انى أجد سبل المطالب الیک مشرعه» (همان)؛ خدایا! من راه هر مقصودى را به درگاه تو در آمد و رفت مى یابم. «سبل المطالب» یعنى: راه هاى ابراز نیاز همه براى خدا باشد. پس باید راه هاى ابراز نیاز و خواسته هاى خویش را بدانیم و مسیر و جهت همگى آنها را به سوى پروردگار متعال در نظر بگیریم. حتى در امور معنوى و دعا کردن نیز، که نوعى درخواست از ساحت بارى تعالى است، باید بدانیم از خدا چه بخواهیم و نحوه برقرارى ارتباط با خداى متعال چگونه باید باشد.

         یکى از دستاوردهاى مشترک ادیان الهى آن است که نیاز به پرستش را به نیکوترین وجه پاسخ مى گویند و موجود شایسته عبادت را به انسان نشان مى دهند و از پرستش معبودهاى دروغین بازمى دارند. «راز خود گفتن و نیاز خویش برملا ساختن، از زیباترین جلوه هاى پرستش است؛ زیرا در این حال، آدمى معبود خویش را نزدیک تر از هر کس دیگر به خود مى یابد» (سعیدى مهر و دیوانى، 1379، ص 113). به هرحال، اسلام به انواع مختلف نیازها توجه کامل نموده و متناسب با هرکدام دستورالعمل هاى مشخصى مطرح نموده است.

         البته باید به این نکته توجه داشت که «نیازهاى طبیعى بشر، زمینه اى براى انحراف و تسلط شیطان است. باید ضمن تأمین نیاز، به لغزش هاى آن توجه داشت» (قرائتى، 1381، ج 1، ص 258). بر همین اساس است که خداى متعال مى فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّبا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (بقره: 168). یعنى در کنار برآوردن نیاز طبیعى خود، مراقب کید و وسوسه شیطان نیز باشید، اگرچه پرداختن به نیازهاى ابتدایى، شرط لازم حیات طیبه و تنظیم سبک زندگى مطلوب است؛ زیرا «مادامى که فرد تحت فشار گرسنگى یا تمایلات جنسى است و یا سرپناهى براى حداقل زندگى ندارد و... نمى تواند به طرف تعالى اخلاق پیش رود» (آذربایجانى و دیلمى، 1380، ص 271).

    دین و سبک زندگى

    ادیان آسمانى همگى داراى جوهره توحیدى هستند که ریشه در فطرت الهى آدمیان دارد، به گونه اى که اگر گرد و غبار هواى نفس و تعصبات قومى و قبیله اى و گرایش هایى از این قبیل را کنار زنیم، بى گمان دست هدایت و تدبیر خداى متعال را در وحدت بخشیدن به نظام هستى مى یابیم و «بدون هیچ تردیدى، خواهیم دید که این عالم با این وحدتى که در عین کثرت دارد و با این ارتباطى که اجزایش در عین تفرقه و تشتت با هم دارند، همه به یک سببى که مافوق همه اسباب است منتهى مى شود و آن سبب همان حقّ تبارک و تعالى است که خضوع در برابرش واجب و ترتیب روش زندگى بر حسب تدبیر و تربیتش لازم است. این حکم فطرت، همان دین مبنى بر توحید است» (طباطبائى، بى تا، ج 1، ص 276).

         با توجه به اینکه مفهوم سبک زندگى از جمله مفاهیم وارداتى و برآمده از دوران مدرنیسم غربى مى باشد و به ویژه در حدود چند دهه گذشته رونق بیشترى پیدا کرده است، و از سوى دیگر، دین یک مقوله ثابت و مستمر در تاریخ بشر مى باشد، ازاین رو، انطباق و تطابق این دو مقوله نیازمند اهتمام ویژه اى نسبت به مفهوم دو واژه و مستلزم رویکرد خاصى است. تلاش این فراز از مقال، مصروف این سخن خواهد بود که نسبت دین با سبک زندگى چیست؟ آیا این دو مقوله در عرض یکدیگر ارزیابى، و به عنوان دو رقیب تلقّى مى شوند یا اینکه سبک زندگى برآمده از دین است یا بعکس؟ از سوى دیگر، در صورت تعامل این دو مقوله، آیا دین، سبک زندگى خاصى را پیشنهاد مى کند یا اینکه دین با سبک هاى مختلف زندگى قابل جمع است؟

         بنابر یک تعریف، دین به معناى آیین و روش زندگى است. اگرچه در این برداشت، تمامى عقاید حتى ملحدان و منکران را نیز شامل مى شود، اما آنچه از مفهوم دین، موردنظر نگارنده در این ناحیه از بحث مى باشد، دین و آیین الهى و مشخصا دین مبین اسلام است. باید اذعان نمود که اسلام با احکام جاودانه خود، سبک زندگى آرمانى و در عین حال، واقع گرایانه اى را پیشنهاد نموده است. سبک زندگى اسلامى مبتنى بر نگرشى متعالى به هستى و انسان شکل گرفته است. عالم طبیعت براى آدمیان خلق شده است و جهان غیب و شهود تحت تدبیر خالقى یکتا و بى همتا اداره مى شود.

         آدمى موجودى مسئول و مختار بوده و سرنوشت آینده او به دست خودش رقم مى خورد، اگرچه از تدبیر و اراده الهى خارج نیست. توجه به ابعاد وجودى آدمى و شناخت جسم و روح انسان و نیازمندى هاى آنها و هدف زندگى وى، زمینه را براى تبیین سبک زندگى مبتنى بر نگرش اسلامى فراهم مى کند.

         بنابر سنت معهود در میان علماى اسلام، آموزه ها و تعالیم اسلام مشتمل بر سه حوزه مختلف اعتقادى، اخلاقى و فقهى مى باشد. در این مجال، ارتباط میان حوزه اعتقادات و اخلاقیات به عنوان بخش معظمى از مجموعه تعالیم دین را با سبک زندگى بررسى مى کنیم.

         الف. حوزه اعتقادات

    رکن اساسى تعالیم اسلام که پایه دو رکن دیگر به شمار مى رود، حوزه اعتقادات مى باشد که مشتمل بر نوع نگرش آدمى به عالم و آدم است و به اصطلاح همان «جهان بینى» است. در این حوزه، نگاه انسان موحد به عالم هستى بر مدار توحید دور مى زند؛ به گونه اى که خداوند متعال را مبدأ و مقصد حیات آدمیان مى داند. این پایه و مبنا مرتبط با حوزه شناختى و مربوط به هست هاست. بدیهى است انسان موحد در گزینش سبک زندگى خویش یعنى در انتخاب الگو و مدل معینى که ضوابط و معیارهاى مشخصى دارد و مشى و سیره زندگى او را تعیین مى کند از این حوزه شناختى الهام مى گیرد و سعى مى کند آن آموزه ها را در دستور برنامه زندگى خود نصب العین حیات فردى و اجتماعى اش قرار دهد. براى مثال، انسان موحد هیچ گاه اندیشه شرک آلود را به فضاى ذهن و فکرش راه نمى دهد و فضاى عقل خویش را معطر به عطر نواى توحید مى نماید و بدین وسیله، راه نفوذ اندیشه هاى شرک آلود را مسدود مى نماید. پس در سبک زندگى اسلامى حتى فکر باطل نیز در زندگى مؤمن راه نمى یابد و بنابراین، اکتفا نمودن به رفتارهاى خارجى در سبک زندگى اسلامى کفایت نمى کند؛ چراکه در این برداشت، حوزه عمل بر باورها و عقاید و اندیشه ها نیز سرایت پیدا مى کند. به تعبیر قرآن مجید «وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ»(بقره: 284). با توجه به عینى بودن و نمود خارجى داشتن سبک زندگى، این پرسش مطرح مى شود که امور نگرشى و اعتقادى چگونه با مصادیق عینى سبک زندگى مى تواند مرتبط باشد؟ در پاسخ، باید اذعان نمود که تمامى رفتارهاى آدمى ریشه در اعتقادات او دارد و هر نوع عملکردى مبتنى بر نگرش کلى وى به جهان هستى و انسان است. ازاین رو، اگر سبک زندگى خاصى را در پیش گیرد، همواره این پرسش مطرح است که آیا این سبک زندگى خاص مغایرتى با اعتقادات و پایه هاى فکرى او دارد یا خیر؟ براى این مطلب، مثال هاى فراوانى وجود دارد. به فرض، اگر متدینى بخواهد به منطقه اى مسافرت کند که احتمال مى رود تحت تأثیر اعتقادات غلط و آداب و رسوم آنها، اعتقاداتش ضعیف شود آیا به لحاظ فکرى اجازه چنین مسافرتى دارد؟ یا اگر معاشرت با افرادى زمینه چالش فکرى براى او ایجاد کند، آیا حقّ چنین معاشرتى دارد؟ پس حتى در جزئى ترین تصمیمات زندگى که ساختار سبک زندگى را مى سازد توجه به اصول اعتقادى و فکرى اهمیت محورى دارد و در سبک زندگى اسلامى، روح توحید در ابعاد نظرى و عملى آن بر تمامى حرکات و سکنات زندگى سیطره دارد و با چنین پشتوانه اى است که سلوک در مسیر کمال میسر مى گردد.

         ب. حوزه اخلاقیات

    یکى از اقسام حکمت عملى که مشتمل بر بایدها و نبایدها و هماهنگ با «هست»ها و نمایانگر صفات خوب یا بد و رفتارهاى درست یا نادرست است، مربوط به حوزه اخلاقیات مى شود. روش و منش انسان موحد همان گونه که در حوزه نگرش ها و اعتقادات توحیدمحور بود، در عرصه امور اخلاقى نیز اینچنین است. به عبارت دیگر، دریافت سبک و الگوى رایج و متداول انسان موحد در زندگى با پشتوانه ارزشى ثابت و پایدار اخلاقى قابل وصول است. اگر روش معمول چنین انسانى در زندگى بر اصول اخلاقى همچون صداقت، امانت، وفاى به عهد، عدالت و... استوار است، و جامع این امور به عنوان روش مرسوم و مورد اتباع وى پیونددهنده گذشته، حال و حتى رصدکننده آینده وى باشد، تداعى کننده سبک زندگى اسلامى مى باشد.

         براى مثال، اگر سبک و سیره زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مواجهه با مردم مورد مطالعه قرار گیرد، تبلور پایه هاى سبک زندگى ایشان در اخلاق اجتماعى قابل دریافت خواهد بود. رسول خدا صلى الله علیه و آلهدر مقام برقرارى ارتباط با دیگران، نه تنها توصیه کننده به مکارم اخلاقى بود، بلکه عامل آن نیز بود؛ یعنى نه تنها در مقام خوبى، به نیکى ها عمل مى کرد، بلکه عامل به «ردّ أحسن» بود؛ چراکه او تجلى این آموزه اخلاقى قرآنى بود که «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (فصلت: 34). آن حضرت نه تنها خوبى را با بهتر و بهترین، پاسخ مى داد، بلکه بدى را نیز با خوبى پاسخ مى گفت: «وَیَدْرَؤنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» (رعد: 22). معیار ارزشمندى اعمال آدمى متکى به دو عامل حسن فعلى و فاعلى در مسائل اخلاقى است و بسنده نمودن به نمود خارجى رفتارها در سبک زندگى اسلامى کفایت نمى کند؛ حتى نیت نیز از ارکان و بلکه خود عمل شناخته و معرفى شده است: «عن ابى عبدللّه... والنیة أفضل من العمل، ألا وان النیة هى العمل» (محمدى رى شهرى، 1363، ج 10، ص 271). «بنابراین، دین با ارائه جهان بینى و ایدئولوژى ویژه اى، زیربناى شکل دهى به زیست دین دارانه را مى سازد» (شریفى، 1391، ص 33).

    اخلاق، آداب و سبک زندگى

    اگر اخلاق را آنچنان که علّامه طباطبائى توصیف نموده، عبارت از ملکات راسخه در روح، و وصفى از اوصاف روح بدانیم و ادب را هیأت زیبا و پسندیده اى که طبع و سلیقه آن را سزاوار مى داند (طباطبائى، بى تا، ج 6، ص 367). در این صورت، ارتباط میان سبک زندگى با آداب و اخلاق نیز نمایان تر مى شود. اخلاق یکى از عوامل سازنده سبک زندگى به شمار مى آید؛ یعنى صفات نفسانى شکل دهنده رفتارهاى خاصى هستند و هر کس بر اساس ملکات پایدار نفسانى خویش مبادرت به انجام اعمالى مى نماید، اگرچه تکرار برخى رفتارها مى تواند سازنده صفات نفسانى باشد. اگر ادب را به معناى ظرافت در رفتار بدانیم، منشأ این هیأت زیبا و مطلوب نیز سلیقه افراد یا جوامع است (همان، ص 366). از آن رو که «سلیقه» از ویژگى هاى مهم و بلکه مهم ترین ویژگى سبک زندگى است، پس سبک زندگى، منشأ آداب و رسوم مى باشد و در برخى اعمال بر هم منطبق هستند. ازاین رو، مى توان سبک زندگى را اعم از آداب و رسوم دانست؛ چراکه مشتمل بر امورى جزئى مى گردد که مطابق با سلیقه افراد بوده، اما گاهى اطلاق عنوان آداب و رسوم بر آنها صدق پیدا نمى کند.

    دستورالعمل کلى سبک زندگى اسلامى

    اگرچه تحول در سبک زندگى بسیار سخت است، اما روند رو به تعالى معنوى ایجاب مى کند که انسان مؤمن دائم در جست وجوى بهینه سازى اوقات عمر برآمده و سعى در اصلاح، تنظیم، تقویت و در نهایت، بهره مندى بهتر از فرصت عمر نماید. یکى از راه هاى استفاده کیفى تر از زندگى، ویرایش در لایه ظاهرى زندگى است. سبک زندگى در ابعاد فردى و اجتماعى همواره نیاز به بازنگرى و ارتقاى جایگاه دارد:

         1. یکى از زمینه هاى مورد لزوم براى بررسى، موضوع فعال سازى است؛ به این معنا که بنا بر سبک زندگى اسلامى، بخشى از اوقات متدینان مصروف بعضى برنامه هاى دینى خاص مى شود. براى مثال، یک انسان مؤمن لازم است روزانه فرصتى را براى تلاوت و انس با آیات نورانى قرآن مجید اختصاص دهد.

         2. به موازات فعال سازى برخى برنامه ها، موضوع غیرفعال سازى بعضى موانع موجود در زندگى مطرح است؛ از جمله، پرهیز از امور لهو و سرگرمى هاى بیهوده که آفت عمر تلقّى مى شوند و باید از صحنه برنامه زندگى حذف شوند.

         3. تغییر آرایش برخى فعالیت ها از دیگر برنامه هایى است که سرلوحه سبک زندگى متدینانه واقع مى شوند. براى نمونه، روند موجود نشان مى دهد که به واسطه وجود رسانه هاى تصویرى و تلویزیون، معمولاً خانواده ها به تماشاى برنامه هاى این رسانه ها تا پاسى از شب مى پردازند و فرصت سحرخیزى و بلکه نماز صبح را از دست مى دهند. روش دینى آن است که خواب اوایل شب جایگزین شب نشینى هاى طولانى و بیدار ماندن هاى بى حاصل شبانه شده تا از فرصت سحر در امر معاش و معاد بهره وافرى برده شود.

         4. تنظیم نسبت ها و تغییر ضریب فعالیت ها از دیگر ویرایش هاى موردنیاز در سبک زندگى اسلامى است. نمونه بارز این مورد، جایگاه والاتر تحصیل علم به ویژه علم دینى است که از حیث کمّى و کیفى بر تلاش هاى دنیوى دیگر مقدم است تا حدى که در روایت وارد شده است: مؤمنان باید روز جمعه را به تحصیل معارف دینى همت گمارند و مناسک و عبادت هاى ویژه اى مانند نماز جمعه را احیا نمایند.

          5. تغییر اولویت فعالیت ها در مقاطع خاص از دیگر موارد نیازمند به تأمل و بازنگرى است. براى نمونه، عبادت و روزه ماه رمضان مستلزم کاهش ساعات کارى روزانه و یا انتقال برخى فعالیت ها به بعد از افطار است (شریفى، 1391، ص 38). در این مجال، به ذکر نمونه اى از دستورالعمل سبک زندگى اسلامى مى پردازیم.

         فیض کاشانى در خصوص برنامه و روش زندگى انسان مؤمن، به محورهایى اشاره نموده که خلاصه آن الهام بخش تنظیم سبک زندگى بر اساس آموزه هاى قرآن و عترت مى باشد: آغاز و انجام برنامه روزانه یک مؤمن براساس دستور قرآن با نام پروردگار مى باشد: «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَأَصِیلاً»(انسان: 25)؛ و نام پروردگارت را هر صبح و شام به یاد آور. شروع فعالیت روزانه با صدقه، طهارت ظاهرى و باطنى و مراقبت تام و با نیت صادقانه و خالصانه انجام گرفته و در اثناى فعالیت هاى خویش، این امور را در دستور کار قرار دهد: کمک به نیازمندان، عیادت بیمار، تشییع جنازه، گوش کردن به وعظ و اندرز، فریضه ظهر و عصر، و هنگام عصر هم به ذکر خدا مشغول شود. رفتار با مردم با آمیزه اى از ادب، فروتنى، گذشت، صفا، صمیمیت و خیرخواهى همراه باشد. ایشان دستورالعمل سلوکى خویش درباره رفتار با مردمان را در 27 نکته بیان مى دارد. در پایان، توصیه به تهجد و شب زنده دارى و نافله شب براساس فرمان قرآن صورت گرفته است تا از مواهب دنیایى و آخرتى آن بهره مند شود (بهشتى، 1388، ص 372). نمونه اى از توجه به ابعاد مادى در کنار امور معنوى را در دستورالعمل امیرمؤمنان على علیه السلام خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى علیه السلام مى توان مشاهده نمود. ایشان مى فرماید: «اوقات زندگى مؤمن به سه قسمت تقسیم مى شود: بخشى از آن را به مناجات پروردگار، بخشى به محاسبه نفس و قسمتى نیز به لذات مشروع و زیبا اختصاص دارد. هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه تلاش هاى او در سه جهت قرار دارد: اقتصاد و معیشت که باید براى به دست آوردن آن سعى کند. همچنین قدمى که براى تأمین آخرت خود برمى دارد و سوم، توجه به لذت هایى که خداوند پرداختن به آنها را مجاز دانسته است» (مجلسى، 1404ق، ج 74 ص 403). این حدیث شریف راهبرد مناسبى براى ترسیم سبک زندگى اسلامى برابر محققان قرار مى دهد. پرداختن به لذّات مشروع در کنار عبادات و فعالیت هاى اقتصادى مبیّن جامع نگرى اسلام در ترسیم سبک زندگى واقع بینانه است.

    «اینکه حضرت على علیه السلام توجه به بعد مادى انسان و حتى پرداختن به لذّات را یکى از بخش هاى سه گانه زندگى آدمى قرار مى دهد، معلوم است که چنین توجهى در رشد آدمى ملحوظ است» (موفق، 1388، ص 212). پیشوایان معصوم ما نه تنها مانع از تأمین نیازهاى مادى نمى شدند، بلکه این امور را زمینه تعالى و رشد معرفى مى کردند، تا جایى که حتى خودشان را نیز از بهره مندى لذّات استثنا نمى کردند.

         پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «من نماز و روزه مى گیرم، با عیالم نیز مباشرت مى کنم. کسى که مذهب و سیره مرا دوست دارد این روش من است و ازدواج و بهره مندى از زن در سیره و روش من قرار دارد» (حرعاملى، 1409ق، ج 20، ص 107).

    نیاز، دین، سبک زندگى

    با عنایت به تفاصیل گذشته، مى توان به معادله جدیدى دست یافت که در این بخش به اجمال بیان مى شود. بنابر تعریف عام، دین به معناى روش و شیوه و به عبارت دیگر، سبک زندگى است (طباطبائى، 1388، ص 12). دین آسمانى ترسیم کننده شیوه دین داران و ادیان غیرتوحیدى ترسیم گر شیوه زندگى سکولار هستند. ازآن رو که محرک اولیه آدمى در تمامى رفتارها و فعالیت ها، نیاز است و «هدف انسان در زندگى، رفع نیاز است» (مصباح، 1367، ص 223) و دین نیز تبیین کننده شیوه زندگى یعنى شیوه رفع نیاز است، پس مى توان از تعامل این سه مفهوم اساسى (نیاز، دین و سبک زندگى) به ارتباط دوسویه میان اضلاع این مثلث دست یافت: از جهتى، دین ترسیم کننده سبک زندگى است و از سوى دیگر، سبک زندگى انتخابى فرد هم عامل تأثیرگذارى در تقویت و یا تضعیف دین دارى فرد محسوب مى شود، همان گونه که مراتب ایمانى افراد در ادیان و مذاهب مختلف یکسان نیست. برخى اندیشمندان که دین را مجموعه اى از نمادها مى دانند، به نقش متقابل دین و سبک زندگى باور دارند. «نمادهاى مذهبى میان سبک معینى از زندگى و یک نوع مابعدطبیعه خاص همخوانى اساسى برقرار مى کنند و بدین سان، هریک از مرجعیت دیگر سود مى برد» (همیلتون، 1377، ص 274). دین تأمین کننده و ترسیم کننده جهت نیازهاى مادى و معنوى انسان است و نیازهاى او به ویژه در ناحیه گرایش هاى معنوى و فطرى نیز عاملى براى توجه به دین دارى یا گسترش آن است. یکى از نظریه پردازان معتقد است: «تبیین عمل مذهبى را باید در رشته نیازهایى جست وجو کرد که چشمداشت برآورده شدن آنها، باورداشت هاى مذهبى و انجام مناسک مذهبى را برمى انگیزاند. وى از برآورده شدن نیازها به وسیله دین به عنوان کارکرد اجتماعى و روان شناختى آن سخن مى گوید» (همان، ص 121). پس بین اضلاع این مثلث ارتباط چندسویه برقرار است؛ یعنى دین مبتنى بر نیازهاى آدمى است و انسان بر اساس نیازهاى فطرى، اصیل و تعالى طلب خود و به منظور تأمین صحیح آنها، به دین روى مى آورد. از طرف دیگر، دین ترسیم کننده نیازهاى واقعى و تمایز آنها از نیازهاى کاذب انسان است و سبک زندگى انتخابى نیز در راستاى تأمین نیازها قرار دارد (شریفى، 1391، ص 28). به عبارت روشن تر، همان گونه که سلیقه و انتخاب از عناصر اصلى سبک زندگى است، پس با اتخاذ سبک زندگى خاصى مى توان به تأمین نیازها همت گماشت. از سوى دیگر، این نوع سبک زندگى حاصل نیازها و کمبودهایى است که گزینش این نوع از سبک زندگى تأمین کننده و برآورنده آن نیازهاست.

         بنابراین، اگر نیاز وصول به کمالات، عامل حرکت انسان به سوى دین است و دین نیز عامل ترسیم سبک زندگى مى باشد، پس میان اضلاع این مثلث تعامل فعال و پویاى دینامیکى برقرار است و با این پیوند سه گانه و شناخت انواع نیازهاى وجود آدمى، مى توان به سبک زندگى پایدار، مطلوب و واقع بینانه اى دست یافت.

    نتیجه گیرى

    سبک زندگى معیار قضاوت در مورد افراد و نقشه راه زندگى است. این واژه مطابق با فرهنگ اسلامى (البته با لحاظ برخى تفاوت ها) به معناى «سیره» و «الگو» مى باشد. در سبک زندگى اسلامى به تمامى نیازهاى بشرى اعم از مادى و معنوى توجه شده است. هماهنگى با نیازها معیار خوبى براى ارزیابى سبک هاى مختلف زندگى است. در تعالیم اسلامى، محور تمامى آموزه ها توحید است که اعتقادات و اخلاقیات نیز بر مدار آن دور مى زند و بنابراین، سبک زندگى اسلامى، توحیدمدار است. اصول اعتقادات اسلامى و اخلاق اسلامى پشتوانه هاى محکمى براى سبک زندگى اسلامى هستند. تحول در سبک زندگى با رویکرد اسلامى مبتنى بر ویرایش در لایه ظاهرى زندگى با فعال سازى و غیرفعال سازى برخى فعالیت ها، تغییر آرایش برخى فعالیت ها، تغییر ضریب فعالیت ها و تغییر اولویت فعالیت ها در مقاطع خاص مى باشد.

         مثلث «نیاز، دین، سبک زندگى» و تعامل دوسویه این سه مقوله، به تقریر ذیل قابل تبیین است: دین شکل دهنده سبک زندگى است و سبک زندگى فرد نیز در تقویت یا تضعیف دین دارى فرد مؤثر است. از سوى دیگر، دین ترسیم کننده جهت نیازهاى مادى و معنوى انسان است و نیازها عاملى براى توجه به دین دارى و گسترش آن است. سبک زندگى انتخابى در راستاى تأمین نیازها قرار دارد و در عین حال، حاصل نیازها و کمبودهاست.

         یافته ها حاکى از آن است که فضاى گفتمان دینى در حوزه سبک زندگى اسلامى دوران نونهالى خویش را مى گذراند.


     منابع

    آذربایجانى، مسعود و احمد دیلمى (1380)، اخلاق اسلامى، چ پنجم، قم، دفتر نشر معارف.

    آکسفورد ادونس ـ دیکشنرى (1381)، oxford Advanced Learners Dictionary of Current English، تهران، معرفت و زبان آموز.

    بهشتى، محمد (1388)، آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

    پارسانیا، حمید (1383)، هستى و هبوط انسان در اسلام، قم، معارف.

    چاوشیان، حسن و یوسف اباذرى، «از طبقه اجتماعى تا سبک زندگى»، نامه علوم اجتماعى (پاییز و زمستان 1381)، ش 20، ص 3ـ28.

    حرعاملى، محمدبن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاءالتراث.

    خوشنویس، ناهید، «رسانه و سبک زندگى» (مهر 1389)، روابط عمومى ایران، ش 73، ص 9ـ17.

    دهخدا، على اکبر (1342)، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران.

    راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فى غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدارالسامیه.

    ربانى، رسول و یاسر رستگار، «سبک زندگى و فرهنگ مصرفى» (آذر و دى 1387)، مهندسى فرهنگى، ش 23و24، ص 44ـ53.

    رسولى، محمدرضا، «بررسى مؤلفه هاى سبک زندگى در تبلیغات تجارى تلویزیون»(پاییز 1382)، علوم اجتماعى، ش 23، ص 43ـ94.

    زمانى، شهریار (1381)، ماجراى معنویت در دوران جدید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

    سعیدى مهر، محمد و امیر دیوانى (1379)، معارف اسلامى(1)، قم، معارف.

    سایت همهمه، 4/5/90، pichak.net، مصطفى قاسمى پاکرو.

    سایت ویکى پدیا، 15/5/90، www.wikipedia.

    شریفى، احمدحسین (1391)، همیشه بهار (اخلاق و سبک زندگى اسلامى)، قم، معارف.

    شوشترى زاده، شهناز (1382)، بررسى تأثیر آموزش رفتارهاى سلامتى بر تغییر روش زندگى مبتلایان به بیمارى عروق کرونر قلب مراجعه کننده به بیمارستان هاى منتخب شهر اصفهان در سال 1382، پایان نامه کارشناسى ارشد، اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامى واحد خوراسگان.

    طباطبائى، سیدمحمدحسین (بى تا)، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین.

    ـــــ (1388)، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم، جامعه مدرسین.

    طریحى، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشى مرتضوى.

    عباسى مقدم، مصطفى (1371)، نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى.

    فاضلى، محمد (1382)، مصرف و سبک زندگى، قم، صبح صادق.

    فیست، جى و جى فیست گریگورى (1384)، نظریه هاى شخصیت، تهران، روان.

    قرائتى، محسن (1381)، تفسیر نور، چ دوم، تهران، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن.

    قمى، شیخ عباس (1387)، کلیات مفاتیح الجنان، تصحیح حسین استادولى، چ بیست و هشتم، تهران، قدیانى.

    کاویانى، محمد (1391)، سبک زندگى اسلامى و ابزار سنجش آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

    مجلسى، محمدباقر (1404ق)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.

    محمدى رى شهرى، محمد (1363)، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامى.

    مصباح، محمدتقى (1367)، معارف قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى.

    مطهرى، مرتضى (1368الف)، اسلام ومقتضیات زمان، چ پنجم، تهران، صدرا.

    ـــــ (1368ب)، سیرى در سیره نبوى، چ هفتم، تهران، صدرا.

    معین، محمد (2536)، فرهنگ معین، تهران، چاپخانه سپهر.

    موفق، علیرضا (1388)، معناى زندگى، تهران، کانون اندیشه جوان.

    مهدوى کنى، محمدسعید (1387)، دین و سبک زندگى، چ دوم، تهران، دانشگاه امام صادق علیه السلام.

    میریام، وبستر (1379)، merrian-websters collegiate Dictionary، تهران، ابتدا.

    همیلتون، ملکم (1377)، جامعه شناسى دین، تهران، تبیان.

     

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فیضی، مجتبی.(1392) درآمدى بر سبک زندگى اسلامى. ماهنامه معرفت، 22(2)، 27-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مجتبی فیضی."درآمدى بر سبک زندگى اسلامى". ماهنامه معرفت، 22، 2، 1392، 27-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فیضی، مجتبی.(1392) 'درآمدى بر سبک زندگى اسلامى'، ماهنامه معرفت، 22(2), pp. 27-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فیضی، مجتبی. درآمدى بر سبک زندگى اسلامى. معرفت، 22, 1392؛ 22(2): 27-