مراحل تربیت عبادى معنوى با تأکید بر نماز و روزه
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و دوم ـ شماره 194 ـ بهمن 1392، 29ـ43
مهدى شکرالهى1
چکیده
بى شک هر سنى داراى ویژگى ها و اقتضائاتى است. نتیجه بخش بودن فرایند تربیت و آموزش در صورتى است که براساس مراحل رشد، تحول روانى و ویژگى هاى هر دوره، اقدام به برنامه ریزى نمود. مهم ترین عامل عدم موفقیت والدین در تربیت عبادى، اطلاع نداشتن از ویژگى ها، مراحل و شیوه آموزش وظایف و تکالیف عبادى است. این مقاله با روش توصیفى ـ تحلیلى در پى آن است تا با استناد به روایات تربیتى و منابع دینى، مهم ترین مراحل تربیت عبادى را ترسیم نماید. حاصل تحقیق بیانگر این است که در بین فروع دین، نماز و روزه بیش از دیگر اعمال عبادى، ضرورت آموزشى به کودکان از دوران کودکى را دارند. شروع رسمى آموزش نماز از 7 سالگى و روزه از 9 سالگى تعیین شده است. با رشد جسمى و ذهنى کودک، به تدریج زمینه تعلیم احکام و شرایط عبادات و همچنین آموزش سایر واجبات و مستحبات، مهیا مى گردد. این تحقیق به دنبال ارائه راهکار عملى براى آموزش وظایف و تکالیف عبادى است که براى آن دست کم شش مرحله قابل تصور است. تحقق کامل و صحیح تربیت عبادى زمانى خواهد بود که کودک به آخرین مرحله، به عنوان مهم ترین هدف این پژوهش، نایل گردد.
کلیدواژه ها: آموزش، تربیت عبادى، مراحل تربیت، نماز، روزه و مستحبات.
1 کارشناس ارشد علوم تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. shokr128@gmail.com
دریافت: 11/ 8/ 91 پذیرش: 21/ 8/ 92
مقدّمه
تربیت عبادى، بعدى از تربیت دینى است که متربى را با وظایف و تکالیف عبادى آشنا کرده و او را با انگیزه راسخ، متعهد و مکلف به انجام آن مى نماید. در این زمینه، لازم است مهم ترین راهکار اجرایى شدن تربیت عبادى را در قالب یک فرایند، در برنامه تربیتى و آموزشى خود بگنجانیم. حال سؤال اصلى این است که چه کنیم تا کودکانمان شیوه تربیتى ما را بپذیرند و در روند تربیت عبادى، فردى متدین و عامل به تکالیف دینى و عبادى بشوند؟ در عین حال، لازم است بدانیم اقدامات آموزشى معصومان علیهم السلام در آموزش تکالیف عبادى چگونه بوده است و در این زمینه چه رهنمودهایى براى پیروان خویش داشته اند؟
شاید بتوان گفت: علت عدم موفقیت برخى از متولیان امور تربیتى به ویژه والدین در تربیت عبادى کودکان، ناآگاهى از ویژگى هاى کودک، کیفیت رشد و اقتضائات آن و همچنین آشنا نبودن مربى با شیوه ها و مراحل تربیت عبادى باشد. براساس روایات و بر مبناى نقش مربى، براى نهادینه کردن معارف دینى و عبادى در کودکان، مراحلى وجود دارد. این مراحل، که با توجه به مراحل رشد تنظیم شده است، به صورت یک فرایند است؛ والدین و مربیان وقتى مسئولیت شرعى خود را انجام داده اند که کودک را به آخرین مرحله تربیت رهنمون سازند. به بیان دیگر، حاصل تربیت آنان فقط در حدّ انتقال یک مجموعه اطلاعات و مفاهیم دینى و عبادى خلاصه نشده باشد، بلکه کودک را به گونه اى تربیت کنند که هم دین دار و عالم به مبانى و معارف دین باشد و هم عامل و متعهد به تکالیف عبادى. حال اگر این مراحل آموزشى با برنامه ریزى صحیح پیش رود، یقینا کودکى که تحت این روند تربیتى قرار مى گیرد، کسى خواهد بود که نور ایمان در دلش نفوذ کرده و حبّ به خدا و دلبستگى به عبادت در قلبش ریشه مى گیرد. تحقق این هدف، ازجمله ادلّه و ضرورت پرداختن به این پژوهش مى باشد.
با توجه به اینکه این موضوع ازجمله موضوعات راهبردى و موردنیاز والدین است تا براساس یک شیوه منطقى در جهت تربیت عبادى فرزندان خود اقدام نمایند، این پژوهش به عنوان یک راهنماى عمل تا حدّ زیادى نیاز آنان را تأمین مى نماید. ازاین رو، با بررسى منابع روایى و سیره تربیتى معصومان علیهم السلام و دسته بندى روایاتى که در زمینه تربیت عبادى وارد شده است، به یک فرمول آموزشى مرحله اى دست پیدا مى کنیم. با اجراى این مراحل، مى توان پایه هاى عبادت را در وجود کودکان، نوجوانان و جوانان محکم و نهادینه نمود. با بررسى هایى که انجام گرفت، تحقیق کامل و جامعى در این زمینه صورت نگرفته است. با توجه به این مطلب، اهمیت و ضرورت این تحقیق که جنبه نوآورى دارد، نمایان مى شود؛ چراکه موفقیت در تربیت عبادى، ضامن اجراى مراحل آموزشى آن است.
در نهایت، براساس روایات، آموزش نماز و روزه به کودکان، ازجمله وظایفى است که بر عهده والدین مى باشد. علاوه بر واجبات، همچنین لازم است نسبت به آموزش مستحبات نیز اقدامات مقتضى صورت گیرد.
مراحل تربیت عبادى معنوى
در جریان تربیت عبادى، باید تلاش کرد تا آموزش عبادات، به ویژه نماز و روزه، براساس مراحل رشد و تحول روانى متربى صورت گیرد. براى تحقق این امر، دست کم شش مرحله قابل تصور است. پیش از پرداختن به این مراحل، بجاست روایتى را در این زمینه نقل کنیم. امام باقر علیه السلام مى فرماید:
وقتى کودک به سن سه سالگى رسید، از او بخواهید هفت بار لا اله الااللّه بگوید. سپس او را به حال خود واگذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد. در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار محمد رسول اللّه بگوید و سپس تا چهار سالگى او را آزاد بگذارید. در سن چهار سالگى از وى بخواهید که هفت مرتبه اللهم صل على محمد و آل محمد را تکرار نماید و سپس تا پنج سالگى او را رها کنید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، [تشخیص جهت] او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید و در سن شش سالگى رکوع و سجود و دیگر اجزاى نماز را به او آموزش دهید. وقتى هفت سال او تمام شد، به او بگویید دست و صورت خود را بشوید [کنایه از وضو است]، سپس به او بگویید نماز بخواند. آن گاه کودک را به حال خود واگذارید تا نه سال او تمام شود. وقتى نه ساله شد، در این هنگام وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز وادارید و اگر تخلف نمود، مى توانید با تنبیه او را به خواندن نماز وادار کنید. وقتى که وضو و نمازیادگرفت،خداوندپدرومادرش را مورد رحمت قرار مى دهد(حرعاملى،1409ق،ج21،ص474).
در این روایت، با توجه به مراحل رشد، ضمن بیان وظایف اولیا، شیوه و محتواى آموزشى در سنین مختلف، به عنوان یک برنامه اولیه آموزشى مورد توجه قرار گرفته است.
مرحله زمینه سازى و فضاسازى معنوى
این مرحله که به آن، دوره طفولیت و یا کودکى اول گویند و تا سن چهار سالگى را شامل مى شود (شکوهى، 1385، ص 113)، مرحله آشنایى اولیه با بعضى از اعمال و تکالیف دینى است. براى تحقق این هدف، لازم است در منزل فضاسازى معنوى شود؛ یعنى اولاً، اعمال و تکالیف عبادى توسط پدر و مادر جدى گرفته شود و خود آنان نیز بدان متعهد باشند. ثانیا، اعمال و افعال عبادى در حضور کودک انجام گیرد و کودک نیز نحوه انجام آنها را مشاهده نماید، تا بدین طریق، به تدریج زمینه انس و الفت نسبت به تکالیف عبادى در کودک فراهم گردد. علاوه بر این، اگر بستر حضور کودک در مجالس و محافل دینى نیز مهیا گردد، به مرور زمان حس مذهبى و عبادى در کودک ایجاد و تقویت مى شود. در صورت تشویق، کم کم شوق و علاقه به یادگیرى اعمال عبادى و زمینه انجام فرایض دینى در او شکل خواهد گرفت. تلاوت قرآن با صداى زیبا، گفتن اذان و اقامه قبل از نماز، برگزارى نماز به صورت جماعت در منزل، خواندن دعا و گرفتن وضو در معرض دید کودک، گفتن بسم اللّه الرحمن الرحیم قبل از غذا و ذکر الحمدللّه بعد از غذا و امثال این گونه آداب و رفتارهاى عبادى معنوى، ازجمله موارد فضاسازى عبادى معنوى است. همچنین براى تحقق این هدف، پخش صداى اذان و اقامه نماز از طریق رادیو و تلویزیون بسیار اثربخش خواهد بود. حتى در احادیث سفارش شده است که در خانه هایتان اذان بگویید. در این زمینه، امام صادق علیه السلاممى فرمایند: در خانه خود اذان بگو تا شیطان از آنجا بگریزد و اذان گفتن مستحب است؛ زیرا کودکان به آن ذکر آشنا مى شوند (کلینى، 1407ق، ج 3، ص 308). در حقیقت، اجراى چنین برنامه هایى علاوه بر تأثیر روحى و معنوى، موجب انس و جذب کودک به عبادت و معنویت نیز مى شود.
براساس برخى از روایات، وقتى کودک زبان به سخن باز مى کند، مى توان دوره آموزشى غیررسمى او را شروع نمود. در این دوره، ضرورى است که ذکر شهادتین و صلوات را به کودک آموزش داد و به او تلقین نمود (حرّعاملى، 1409ق، ج 21، ص 474). همچنین پیامبر صلى الله علیه و آله در روایتى مى فرماید: هرگاه کودکانتان زبان گشودند "لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه" را به آنان بیاموزید (متقى هندى، 1409ق، ج 16، ص 441). نیز مى فرماید: زبان کودکانتان را با کلمه "لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه" باز کنید (همان). تقریبا کودک از دو سه سالگى سخن گفتن را آغاز مى کند. از این روایات مى فهمیم که پیام هاى آموزشى این دوره، باید کوتاه و متناسب با ظرفیت ذهنى کودک باشد. به این ترتیب، در این مرحله باید تمهیدات و زمینه هاى لازم را براى شکوفایى حس مذهبى در کودک ایجاد نمود. ازاین رو، نباید به بهانه کوچک بودن کودک، این مرحله را به راحتى از دست داد.
مرحله مشاهده و تقلیدپذیرى
به این دوره، که تقریبا سنین چهار تا هفت سالگى را شامل مى شود، دوره کودکى دوم (شکوهى، 1385، ص 113)، یا دوره پیش دبستانى مى گویند. در این مرحله، با توجه به فطرت پاک، کودک گرایش عاطفى زیادى نسبت به یادگیرى و انجام اعمال عبادى دارد و بسیارى از آداب و رفتارهاى عبادى را از طریق مشاهده و تقلید مى آموزد. در این زمینه، پدر و مادر بهترین الگو براى تقلیدپذیرى کودک هستند. ازاین رو، با توجه به این ویژگى، لازم است تمهیدات و موقعیت هاى لازم را براى مشاهده و تقلید اعمال و رفتارهاى عبادى براى کودک فراهم نمود. بر اثر این اقدام، کم کم زمینه انس بیشتر و گرایش به یادگیرى اعمال و تکالیف عبادى، به ویژه نماز، در وجود کودک تقویت مى شود. البته به اعتقاد یکى از صاحب نظران، از کودک نمازى را مى خواهند که در آن رکوع و سجود باشد. به عبارت دیگر، نماز کودک در این مرحله تنها صورتى از نماز است، نه نماز کامل (داوودى، 1383، ص 145)؛ زیرا هیچ یک از شرایط نماز در آن رعایت نشده است و این کار فقط جنبه تمرینى و آمادگى دارد. مرحوم فلسفى معتقد است: ممکن است کودک الفاظ و عبارات نماز را نفهمد، ولى معنى توجه به خدا، راز و نیاز با خدا، استمداد از خدا، عرض دعا و تمنّا در پیشگاه خداوند را در عالم کودکى خود درک مى کند (فلسفى، 1387، ج 2، ص 186).
بردن کودک به مسجد و مراسم عبادى معنوى، و استفاده از تصاویر و کتاب هاى آموزشى که در آنها مناسک عبادى به تصویر کشیده شده است و یا نرم افزارهایى که براى این هدف تهیه گردیده اند، ازجمله اقدامات آموزشى این دوره به شمار مى روند.
مرحله آموزش و تمرین
هنگامى که کودک هفت ساله شد، کم کم آموزش و تمرین اعمال عبادى به صورت جدى و رسمى شروع مى شود. به این مرحله، که مقارن با ورود کودک به مدرسه مى باشد، کودکى سوم (شکوهى، 1385، ص 113) مى گویند که از سن هفت تا دوازده سالگى را شامل مى شود. این دوره، در نظام آموزش و پرورش به دوره ابتدایى معروف است. کودک در هر زمانى، به ویژه در این دوره، حس تقلیدپذیرى قوى دارد. همچنین ازجمله خصوصیات مهم کودک در این مرحله عادت پذیرى است. بر این اساس، امکان ایجاد عادت هاى مطلوب در کودک وجود دارد. براى تحقق این هدف، آموزش، تمرین و تکرار از طریق تشویق و ترغیب از مهم ترین شیوه هاى آموزشى و تربیتى مى باشد؛ زیرا تمرین و تکرار اعمال دینى و عبادى، سبب نفوذ و تأثیر آن در شخصیت معنوى و ماندگارى و ملکه شدن آن عمل در روح و روان کودک خواهد شد. علاوه بر این، اگر (اعمال عبادى) در کودکى در نفس انسان استقرار یابد، نوعى مصونیت و پیشگیرى از آسیب هاى روانى به شخص مى بخشد (بهرامى، 1385، ص 51). البته با توجه به سن کم و تفاوت هاى فردى، نباید در آموزش و تمرین دهى کودک زیاده روى نمود. اگر در این مرحله، عادت انجام اعمال و تکالیف عبادى در کودکان به وجود آید، امکان عمق بخشیدن به معارف دینى و آموزش تکمیلى برنامه هاى عبادى، در مراحل بعدى مهیا خواهد شد.
بنابراین، با بهره گیرى از اقدامات تربیتى و آموزشى مرحله قبل، مى توان صورت کامل نماز را به کودک آموزش داد. روایاتى که در باب نماز کودکان وارد شده است، مشتمل بر سه مرحله کلى آموزش، امر و بازخواست مى باشد. در منابع دینى ما، در زمینه آموزش نماز، دو دسته روایات وجود دارد. در تعدادى از روایات، داشتن قوه تمییز و یا رسیدن به درک عقلى، به عنوان ملاک و زمان براى آموزش نماز بیان شده است. براى نمونه، امیرالمؤمنین علیه السلاممى فرماید: هرگاه کودک به حدّ رشد عقلى برسد و مقدارى از قرآن را بخواند، باید به او نماز آموخته شود (تمیمى مغربى، 1385ق، ج 1، ص 193). ظاهرا مراد از رشد عقل، رسیدن به حدّ تمییز است که تقریبا در حدود سن شش سالگى در کودک شکل مى گیرد (قائمى، 1370، ص 160). به همین علت، به او کودک ممیز مى گویند. اما اکثر روایات، رسیدن به سن هفت سالگى را ملاک آموزش نماز به کودک دانسته اند. در این زمینه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهمى فرماید: به فرزندانتان در هفت سالگى نماز را تعلیم دهید (متقى هندى، 1409ق، ج 16، ص 441). البته در برخى از روایات، ملاک بازخواست و مؤاخذه نسبت به نماز، رسیدن کودک به سن هشت سالگى بیان شده است و از زمان آموزش نماز مطلبى گفته نشده است (مجلسى، 1404ق، ج 85، ص 131)، اما از این روایات نیز این مطلب به دست مى آید که آموزش نماز باید قبل از هشت سالگى به پایان برسد.
در نتیجه، با توجه به این دو دسته از روایات، مناسب ترین زمان براى شروع آموزش نماز به کودکان، سن شش ـ هفت سالگى است؛ زیرا کودک از حدود هفت سالگى مى تواند مطالبى را خوب بفهمد، ولى قبل از این سن، اغلب اعمال او جنبه تقلیدى دارد و صرفا براى آشنا شدن کودک با اجزا، اذکار و مقدمات نماز مى باشد. این مسئله هم نسبت به دختران که زودتر به سن تکلیف مى رسند و هم نسبت به پسران، هر دو صادق است. با این توصیف، باید به تدریج کودکان را از سن هفت سالگى به طور رسمى با نماز آشنا کرد و آنان را به یادگیرى نماز تشویق و ترغیب نمود. البته هرچند براساس تعدادى از روایات، آموزش دقیق و تکمیلى نماز در نه سالگى است، اما براى تحقق این امر لازم است پیش از این زمان، برخى از مقدمات و زمینه هاى لازم براى فراگیرى نماز فراهم گردد.
پس از آموزش نماز، مرحله دوم، یعنى تمرین نماز از طریق امر و واداشتن کودک به خواندن نماز است. در این زمینه، روایات بسیارى از معصومان علیهم السلام نقل شده است که فرموده اند فرزندان خود را به نماز امر کنید؛ ولى اینکه مشخصا از چه زمانى و به چه ملاکى، در روایات اختلاف نظر وجود دارد و در آنها سنین مختلفى آمده است. براى نمونه، در برخى از روایات ملاک امر به نماز، رسیدن کودک به حد درک عقلى و یا تشخیص دست راست از چپ (ابوداوود، 1409ق، ج 1، ص 134) بیان شده است. چنان که در روایتى امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید: کودک وقتى اهل درک شد، به نماز امر مى شود (ابن اشعث، بى تا، ص 51). همان گونه که بیان گردید، این ویژگى از سن شش سالگى در کودک متبلور مى شود. شاهد بر این مطلب، روایتى است که محمدبن مسلم نقل مى کند. وى مى گوید: از امام باقر یا صادق علیهماالسلام پرسیدم: چه زمانى کودک باید نماز بخواند؟ امام علیه السلام فرمود: زمانى که نماز را درک کند. گفتم: چه زمانى نماز را مى فهمد و بر او واجب مى شود؟ فرمود: در شش سالگى (حرعاملى، 1409ق، ج 4، ص 19). همان گونه که ملاحظه مى شود، کودک از سن شش سالگى به درک عقلى (سن تمییز) مى رسد و در این زمان مفهوم نماز را به خوبى درک مى کند و مى داند که نماز چیست. هرچند در این روایت، لفظ وجوب آمده، اما بر طبق حدیث رفع قلم (صدوق، 1362، ج 1، ص 94)، در این سن از کودکان رفع وجوب شده است و ازاین رو، وجوب حمل بر مستحب مؤکد مى شود.
به هر حال، با دقت در این روایات ملاحظه مى شود این ملاک با ملاک مرحله آموزش، یعنى داشتن قوه تمیز (سن شش سالگى)، کاملاً مطابقت دارد. ازاین رو، چون آموزش مقدمه امر کردن است، در نتیجه، بعد از آنکه کودک نماز را یاد گرفت، باید او را در همان سن شش سالگى امر به نماز نمود. چنان که در برخى از روایات صریحا سن شش سالگى مطرح شده است. در این زمینه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: وقتى فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند (نورى، 1408ق، ج 3، ص 19). همچنین امام صادق علیه السلام مى فرماید: وقتى کودک شش ساله شد، باید نماز بخواند (حرعاملى، 1409ق، ج 4، ص 19).
دومین ملاک از نظر سن براى امر کردن کودک به نماز، رسیدن به سن هفت سالگى است. در روایات متعددى روى این زمان تأکید شده است. براى نمونه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: فرزندان خود را از هفت سالگى به نماز امر کنید (نورى، 1408ق، ج 3، ص 19). شبیه همین روایت، از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نقل شده است (مجلسى، 1404ق، ج 14، ص 288). همچنین امام صادق علیه السلام در حدیثى مى فرماید: ما کودکان خود را وقتى هفت ساله شدند، به نماز و روزه به اندازه اى که توان داشته باشند، وامى داریم (همان، ج 85، ص 134). در این روایت، هرچند امام علیه السلام فقط مى فرماید ما اهل بیت این کار مى کنیم، ولى به دلالت التزامى و با توجه به اکثر روایاتى که در این زمینه وارد شده، مى فهمیم که ما نیز باید در سن هفت سالگى کودکانمان را به نماز واداریم. چنان که در برخى از روایات، امامان بزرگوار علیهم السلام با درک شرایط و روحیات کودکان، فرزندان خویش را از سن پنج سالگى به نماز وامى داشتند، اما به پیروان خود سفارش مى کردند که کودکان خود را از سن هفت سالگى به نماز تشویق کنند (حرعاملى، 1409ق، ج 4، ص 19). البته در روایتى افتادن دندان شیرى کودک به عنوان زمان امر کردن او به نماز معرفى شده است. چنان که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در حدیثى مى فرماید: هرگاه دندان (شیرى) آنان (کودکان) افتاد، آنان را به نماز امر کنید (متقى هندى، 1409ق، ج 16، ص 440). معمولاً دندان شیرى کم کم از سن هفت سالگى شروع به افتادن مى کند (کلینى، 1407ق، ج 7، ص 69). در نتیجه، با توجه به کثرت این طایفه از روایات، بهترین زمان براى امر کردن کودک به نماز، همان سن هفت سالگى است.
اما در تعدادى از روایات زمان امر به نماز، رسیدن کودک به سن هشت سالگى بیان شده است. مثلاً، حسن بن قارون مى گوید: از امام رضا علیه السلامپرسیدم (یا کس دیگرى پرسید و من شنیدم:) مردى فرزند خود را به نماز خواندن مجبور مى کند؛ چون یکى دو روز است که نماز نمى خواند. امام علیه السلامفرمود: فرزندش چند سال دارد؟ عرض کردم: هشت سال. امام فرمود: سبحان اللّه! نماز را ترک مى کند؟! عرض کردم: اگر نماز بخواند احساس ناراحتى مى کند. امام فرمود: به هر صورتى که مى تواند نمازش را بخواند و آن را ترک نکند (حرعاملى، 1409ق، ج 4، ص 20). در این حدیث، مى بینیم امام علیه السلاماز اینکه نماز کودکِ هشت ساله ترک مى شود، تعجب مى کند. این حالت ایشان بیانگر این واقعیت است که باید قبل از هشت سالگى کودک را به نماز آموزش و عادت داد. همچنین در تعدادى از احادیث، زمان امر کردن کودک به نماز 9 سالگى بیان شده است. براى نمونه، امیرالمؤمنین علیه السلاممى فرماید: در نه سالگى باید به نماز امر شود (کلینى، 1407ق، ج 7، ص 69). یا در حدیثى رسول خدا صلى الله علیه و آله سن 10 سالگى را ملاک امر مى داند و مى فرماید: وقتى فرزندانتان ده ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند (نورى، 1408ق، ج 3، ص 19).
در مجموع، روایاتى که زمان امر به نماز را بعد از 9 سالگى بیان کرده اند، ظاهرا به پسران توجه دارند. ولى نسبت به دختران که با اتمام 9 سالگى به تکلیف مى رسند، ضرورى است که قبل از این سن، اقدامات آموزشى صورت گیرد. ازاین رو، از این روایات مى توان نتیجه گرفت که والدین وظیفه دارند قبل از بلوغ، فرزندان خود را ضمن آموزش، آنان را به خواندن نماز امر کنند.
آموزش، تمرین و امر کودکان به روزه نیز ازجمله وظایف آموزشى و تربیتى والدین است. در روایات، دو ملاک (توان جسمى و سن 9 سالگى) براى آموزش و امر کودک به روزه دارى بیان شده است. در تعدادى از این روایات بدون اینکه سن مخصوصى ذکر شود، به طور کلى، داشتن توان و طاقت جسمى کودک را زمان امر به روزه معین شده است. براى نمونه، امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید: کودک زمانى به روزه امر مى شود که توان آن را داشته باشد (تمیمى مغربى، 1385ق، ج 1، ص 93). همچنین در روایتى، محمدبن مسلم مى گوید: از امام باقر علیه السلامپرسیدند: کودک چه زمانى روزه مى گیرد؟ امام در جواب فرمودند: هرگاه توان روزه داشته باشد (حرعاملى، 1409ق، ج 10، ص 237). حتى در روایتى، حکم وجوب آمده است. اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل مى کند: هرگاه کودک توان بر روزه دارى پیدا کرد، روزه بر او واجب مى شود (همان). البته، با توجه به اینکه بلوغ شرط وجوب روزه است (حلّى، 1413ق، ج 3، ص 478). در نتیجه، مى توان وجوب را حمل بر استحباب نمود. همان گونه که ملاحظه مى شود، در این روایات بدون آنکه سن کودک مشخص شود، زمان روزه دارى بر استطاعت جسمى منوط شده است.
براى تمرین و امر کودک به روزه، لازم است به صورت تدریج و با رفق و مدارا برخورد کنیم. در این زمینه، بهترین درس آموزشى و تربیتى را مى توان از اهل بیت علیهم السلامگرفت. در روایتى آمده است: امام صادق علیه السلام نسبت به تشویق و ترغیب کودکان براى روزه دارى در ماه رمضان، در سحرگاهان کودکان خویش را بیدار مى کرد و در روز به بچه ها امر مى کرد که روزه بگیرند. اما وقتى در طول روز مشاهده مى کرد که گرسنگى یا تشنگى بر کودکى غلبه کرده است به او امر مى کرد که روزه را افطار کند (تمیمى مغربى، 1385ق، ج 1، ص 194). از این شیوه امام علیه السلاماین مطلب برداشت مى شود که باید کودکان در خردسالى و قبل از سن تکلیف به تدریج با روزه دارى آشنا شوند تا زمینه انجام کامل آن براى زمان وجوب فراهم گردد. به فرموده امام سجاد علیه السلام، به این نوع روزه که تا پیش از سن تکلیف گرفته مى شود، روزه آموزشى مى گویند (نورى، 1408ق، ج 7، ص 391).
براساس اکثر روایات، زمان امر و تمرین کودک بر روزه دارى، سن نه سالگى (به شرط توان و طاقت) بیان شده است. در این روایات آمده که بر پدر و مادر لازم است فرزندان خویش را از سن 9 سالگى امر کنند که هرقدر طاقت دارند روزه بگیرند، ولى هرگاه تشنگى و گرسنگى بر آنان غلبه کرد، افطار کنند. هرچند معصومان علیهم السلام به فرزندان خویش از سن هفت سالگى امر به روزه دارى مى کردند، ولى به شیعیان سفارش مى کردند که فرزندان خود را در نه سالگى امر به روزه دارى نمایید. براى نمونه، امام باقر علیه السلام مى فرماید:
ما در هفت سالگى امر مى کنیم به اندازه توانایى شان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور مى دهیم هنگامى که تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل براى آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نه سالگى به اندازه توانایى شان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب گردید، افطار کنند (طوسى، 1365،ج2،ص 380).
همچنین امام رضا علیه السلام در این زمینه مى فرماید: هنگامى که کودک نه ساله شد بر روزه مؤاخذه مى شود، تا به اندازه اى که توان آن را دارد، روزه بگیرد(نورى،1408ق،ج7،ص394).
بنابراین، معصومان علیهم السلام، معیار براى آموزش و تمرین کودک بر روزه دارى، علاوه بر رسیدن به سن 9 سالگى، توان و طاقت کودک را نیز مورد توجه قرار داده اند؛ زیرا با توجه به اصل تفاوت هاى فردى ممکن است کودکى 9 سال و یا بیشتر داشته باشد، اما به قدرى ضعیف باشد که حتى نتواند نصف روز را هم روزه بگیرد.
براى عادت دادن کودک به روزه دارى، باید با سهل گیرى، فرایند چند ساله را طى کرد. مثلاً، کودکان را براى مراسم سحرى بیدار کنیم و با تشویق، آنان را متقاعد کنیم در طول روز هر مقدارى که طاقت دارند از خوردن و آشامیدن اجتناب ورزند و هرگاه گرسنگى یا تشنگى بر آنان غلبه کرد روزه را افطار کنند، یا از آنها بخواهیم برخى از روزها را تا ظهر و برخى از روزها را از ظهر تا اذان مغرب، چیزى نخورند. به هر حال، از آنان بخواهیم هر روز بر تحمل خود بیفزایند و مدت بیشترى را به روزه دارى اختصاص بدهند؛ چراکه هرقدر توانایى کودک در تحمل گرسنگى و تشنگى بیشتر شود، وى مدت بیشترى را مى تواند روزه بگیرد و بدان عادت کند. یقینا این شیوه بعد از مدتى اثر خود را خواهد گذاشت و کودک با توجه به توانایى که به دست آورده است، کم کم با تقویت اراده مى تواند روزه کامل را بگیرد. زود خوابیدن، بیدار کردن کودکان براى خوردن سحرى و تشویق آنان به گرفتن روزه تا هر زمانى که توان آن را دارند و در عین حال اهداى جوایز و دادن وعده هاى مادى، ازجمله راه کارهاى تشویقى کودکان براى روزه دارى است.
در نتیجه، ضرورى است آموزش نماز تا 7 سالگى و روزه تا 9 سالگى به اتمام برسد. تکمیل این اقدام آموزشى تا زمان بلوغ ادامه دارد. البته نسبت به دخترها که با اتمام 9 سالگى به سن تکلیف مى رسند، ضرورى است کمى بیش از این زمان اقدام گردد.
علاوه بر آموزش واجبات، لازم است نسبت به تعلیم و تمرین بر مستحبات نیز اقدامات مقتضى صورت گیرد تا علاوه بر صفابخشى به روح و روان کودکان، آنان در برابر هرگونه نفوذ شیطان، در حصار معنوى قرار گیرند. در این مرحله با رشد جسمى و ذهنى کودک، آموزش مستحبات، نظیر: قرائت قرآن، آشناسازى با اذکار مستحبى، دعاهاى کوتاه، اذان، اقامه، تعقیبات نماز و نماز جمعه و جماعت و مانند اینها بسیار ضرورى است. این اقدام آموزشى جزو برنامه هاى آموزشى و تربیتى معصومان علیهم السلام مى باشد. آنان در فرصت هاى گوناگون فرزندان خویش را به یادگیرى و خواندن دعا تشویق و ترغیب مى کردند. در روایتى، امام صادق علیه السلام مى فرماید: هرگاه مسئله اى پدرم را محزون مى کرد، ایشان زنان و فرزندان را جمع مى کرد. آن گاه خود دعا مى کردند و آنها آمین مى گفتند (کلینى، 1407ق، ج 2، ص 487). همان گونه که ملاحظه مى شود، امام علیه السلامفرزندان خویش را از طریق دعا، به یاد خداوند متوجه مى ساخت و غیرمستقیم به آنها مى آموخت که باید در امور گوناگون زندگى به خداوند توکل کرد و دست نیاز به سوى او دراز کرد (ساجدى، 1388، ص 249). در این زمینه، لقمان حکیم نیز به فرزندش چنین توصیه مى کند: پسرم! خداوند را بسیار یاد کن؛ چراکه خداوند متعال یادکننده کسى است که او را یاد کند (محمدى رى شهرى، 1385، ص 102). ازجمله مستحبات که آموزش آن به کودکان بسیار سفارش شده، ذکر تسبیحات حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلاماست. امام صادق علیه السلام در این زمینه مى فرماید: ما فرزندانمان را به تسبیحات فاطمه علیهاالسلام امر مى کنیم، همان گونه که آنان را به خواندن نماز امر مى کنیم، پس بر آن پایبند باش؛ زیرا هیچ بنده اى آن را رها نکرد، مگر آنکه گمراه و بدبخت شد (کلینى، 1407ق، ج 3، ص 343).
بهتر است آموزش مستحبات و اعمال مستحبى از دوره نوجوانى شروع گردد و در دوره کودکى بیشتر به آموزش واجبات اکتفا شود. البته بهتر است از اعمال سبک و ذکرها و دعاهاى کوتاه شروع نمود. همچنین باید توجه داشت که آموزش مستحبات نباید در هیچ دوره اى به حد افراط برسد.
مرحله الزام و بازخواست
بعد از اتمام آموزش و تمرین، براى واداشتن کودک به نماز و روزه، و یا جلوگیرى از هرگونه سستى و سهل انگارى و احیانا ترک عمل عبادى، در روایات مسئله مؤاخذه و بازخواست مطرح شده است. حتى با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنى، بخصوص قبل از هفت سالگى منع شده اند، اما در صورت لزوم و براى وادار کردن آنان به انجام تکالیف عبادى، با رعایت موازین شرعى و به مقدارى که دیه واجب نشود، گاهى توصیه به تنبیه (از زبانى تا عملى) نموده اند. البته مؤاخذه و تنبیه شرایط و مراحلى دارد و نمى توان به محض سستى یا ترک عمل عبادى، کودک را تنبیه بدنى نمود، بلکه ابتدا باید علاوه بر تشویق بر انجام، موانع سستى و یا ترک عبادت را نیز برطرف کرد و در مرحله بعد، با اخم، تهدید، محرومیت از محبت و امکانات، به قهر کوتاه مدت با او اقدام نمود و در نهایت، اگر این گونه اقدامات فایده اى نداشت و تنها راه براى نمازخوان کردن و یا روزه دارى کودک منحصر در تنبیه شد، در این صورت، مى توان به تنبیه او، البته با شرایط خاص مبادرت کرد. در این زمینه، مرحوم آیت اللّه گلپایگانى رحمه الله مى فرماید: زدن زن یا طفل جایز نیست مگر موارد مخصوصه که شرعا اجازه داده شده، مثل موردى که امر به معروف یا نهى از منکر موقوف به آن باشد،... تأدیب یا تمرین طفل به نماز در ده سالگى و امثال آنها و در موردى که شرعا اجازه داده شده، نباید طورى بزند که موجب دیه شود. مثلاً، رنگ پوست بدن سرخ شود (گلپایگانى، 1412ق، ج 3، ص 266). درواقع، در تنبیه کودک باید سه شرط را رعایت کرد: اولاً، تشویق او به نماز خواندن از راه هاى دیگر ممکن نباشد؛ ثانیا، خیلى مختصر و در حدّ یک هشدار باشد، نه به صورت خشونت، مبادا موجب عقده گردد و ثالثا، نباید به گونه اى باشد که شرعا موجب پرداخت دیه گردد؛ مانند اینکه بدنش سیاه، سرخ و یا زرد شود (امینى، 1385، ص 253).
به طور کلى، در روایات، زمان مؤاخذه نسبت به نماز، بین هفت تا ده سالگى و نسبت به روزه، 9 سالگى به شرط توان و طاقت کودک آمده است. اما همان گونه که بیان شد، ازجمله ملاک هاى آموزش و امر کودک به نماز، رسیدن به سن هفت سالگى است. همین ملاک در اکثر روایات براى مؤاخذه و تنبیه کودک نیز بیان شده است. در این حکم، تفاوتى بین پسر و دختر وجود ندارد. براى نمونه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: وقتى فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند. وقتى هفت ساله شدند، (در صورت لزوم) مى توانید آنها را تنبیه کنید (نورى، 1408ق، ج 3، ص 19). امام رضا علیه السلام نیز مى فرماید: کودک نسبت به نماز در هفت سالگى بازخواست مى شود (حرعاملى، 1409ق، ج 21، ص 460). البته در روایتى، بین شش و هفت سالگى نیز به عنوان زمان بازخواست آمده است. در این روایت، معاویه بن وهب مى گوید: از امام صادق علیه السلامپرسیدم: در چه سنى کودک براى نماز بازخواست مى شود؟ حضرت فرمود: بین شش و هفت سالگى (همان، ج 4، ص 18).
در تعدادى از روایات، زمان سخت گیرى بین هشت تا ده سالگى نیز وارد شده است. مثلاً، امیرالمؤمنین على علیه السلام در روایتى مى فرماید: به کودکان خود نماز یاد دهید و آن گاه که به هشت سالگى رسیدند از آنان بازخواست کنید (همان، ص 21). و یا در روایتى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: فرزندان خود را از هفت سالگى به نماز سفارش کنید و در نه سالگى (در صورت ترک نماز) آنان را تنبیه نمایید (همان، ج 3، ص 19). شبیه همین روایت مى فرماید: نه سالگان را اگر ترک نماز نمودند، تأدیب کنید (مجلسى، 1404ق، ج 85، ص 134). حتى در روایتى، حضرت سن ده سالگى را زمان بازخواست کودک بیان مى کند (متقى هندى، 1409ق، ج 16، ص 441). همچنین مى فرماید: فرزندان خردسال خانواده ات را با زبان (مستقیم)، نماز و طهارت (وضو) بیاموز و هنگامى که به ده سالگى رسیدند آنان را (به خاطر سستى و سهل انگارى در نماز) بزن، اما از سه ضربه تجاوز نکند (ابى فراس، 1376، ج 2، ص 155).
در نتیجه، با توجه به روایات زمان آموزش و امر به نماز، از سن شش ـ هفت سالگى و زمان بازخواست از سن هفت تا ده سالگى مى باشد. شاید این اختلاف در زمان بازخواست، علاوه بر تفاوت هاى فردى (پسر و دختر)، به زمان و سن شروع آموزش نماز نیز بستگى داشته باشد. ازاین رو، نمى توان دقیقا مشخص کرد که در چه سنى مى توان آنان را به مورد بازخواست قرار داد. اما این مسئله نسبت به دختران که از پایان 9 سالگى وارد دوره تکلیف شده اند، تأکید بیشترى مى شود.
اما در مورد روزه علاوه بر 9 سالگى، توجه به توان و طاقت کودک براى روزه دارى ازجمله نکات آموزشى و تربیتى است که هم در زمان امر و هم در زمان بازخواست و مؤاخذه باید به آن توجه داشت. در این زمینه، روایات بسیارى از معصومان علیهم السلام وارد شده است. در روایتى، امام صادق علیه السلام مى فرماید: کودک وقتى نه ساله شد، به اندازه اى که توان آن را دارد، بر روزه مؤاخذه مى شود. اگر تا ظهر یا بعد از ظهر طاقت داشت، تا آن زمان روزه بگیرد. پس اگر گرسنگى و تشنگى بر او غلبه کرد افطار نماید (صدوق، 1410ق، ج 2، ص 122).
همچنین امام رضا علیه السلام در این زمینه مى فرماید: هنگامى که کودک نه ساله شد بر روزه مؤاخذه مى شود، تا به اندازه اى که توان آن را دارد، بگیرد؛ اگر توانست تا ظهر یا بعدازظهر را روزه بدارد، تا همان زمان روزه بگیرد و هرگاه تشنگى و گرسنگى بر او غلبه کرد افطار نماید، و اگر کودک توانست سه روز روزه بگیرد، مى تواند تمام ماه را روزه بگیرد (نورى، 1408ق، ج 7، ص 394).
نکته قابل تأمل در این روایت، این است که امام علیه السلام یک معیار و شاخص ارائه داده است و آن اینکه فرموده: هرگاه کودک توانایى داشته باشد که سه روز پى در پى روزه بگیرد، پس مى تواند تمام ماه را هم روزه بگیرد. بازخواست و سخت گیرى در مورد روزه نیز مربوط به زمانى است که کودک بتواند سه روز پى در پى روزه کامل را بگیرد. شیخ طوسى در النهایه مى فرماید: مستحب است کودکان زمانى که به سن 9 سالگى رسیدند و توان روزه داشتند (در صورت کوتاهى) مورد مؤاخذه قرار گیرند، اگرچه روزه بر آنان واجب نیست (طوسى، 1400ق، ص 149). البته در برخى از روایات، زمان بازخواست از سنین چهارده، پانزده سالگى نیز آمده است (حرعاملى، 1409ق، ج 4، ص 18). همچنین محدث نورى در وسایل الشیعه از معصوم علیه السلام روایت مى کند: پسر در حدود چهارده سالگى بر روزه دارى مؤاخذه مى شود، مگر اینکه قبل از این سن، توانایى روزه را داشته باشد (همان، ج 10، ص 237). حتى در روایتى، زمان بازخواست تا سن شانزده سالگى نیز آمده است (همان). یقینا این مسئله در مورد پسران صادق است، ولى در مورد دختران که با اتمام 9 سالگى (قمرى) به سن تکلیف مى رسند، زمان بازخواست آنان همان 9 سالگى است.
از مجموع روایاتى که درباره روزه کودکان وارد شده، مى توان چنین نتیجه گرفت که علاوه بر سن 9 سالگى، توان جسمى نیز ازجمله شرایط امر کردن و مؤاخذه کودک به روزه مى باشد. این مسئله ناظر به دختران و پسران، هر دو، مى باشد. اما با توجه به اینکه سن تکلیف دختران تکمیل 9 سالگى قمرى است، ازاین رو، ضرورى است که با رسیدن دختر به این سن، آموزش نماز و روزه نیز تکمیل گردد.
خلاصه اینکه براساس روایات بهترین زمان براى تربیت عبادى کودکان نسبت به نماز سن 7 سالگى و نسبت به روزه سن 9 سالگى است.
حکم فقهى روزه کودک در زمان بلوغ: مشهور فقها سن تکلیف دختر را اتمام سن 9 سالگى (قمرى) قرار داده اند؛ ازاین رو، برخى از احکام و تکالیف عبادى مثل نماز و روزه در حق وى واجب مى شود. ولى گاهى برخى از دختران به علت ضعف جسمانى توانایى روزه گرفتن را ندارند؛ این مسئله چه حکمى دارد؟
در روایات، در باب گرفتن روزه علاوه بر سن 9 سالگى، توان و طاقت مکلف نیز لحاظ شده است و ازاین رو، فقهاى شیعه، دختر 9 ساله اى را که از نظر جسمى نمى تواند روزه بگیرد، از گرفتن روزه معاف کرده اند، هرچند بعدا در موقع توانایى باید قضاى آن را بگیرد. امام خمینى قدس سره در این زمینه مى فرماید: قضاى روزه ها بر عهده اوست. هر وقت توانست بگیرد و براى تأخیر هر روز تا ماه رمضان بعد، باید یک مد طعام که تقریبا ده سیر است به فقیر بدهد، مگر آنکه در تأخیر معذور باشد و پس از آن، اگر تأخیر شد چیزى بر او نیست (خمینى، 1366، ج 1، ص 333). مرحوم آیت اللّه گلپایگانى رحمه الله نیز مى فرماید: درصورتى که روزه (براى دختر نه ساله)، مشقّت و حرج (داشته) باشد، افطار نماید، ولى بعدا درصورتى که متمکن شد، احتیاط لازم آن است که قضا نماید (گلپایگانى، 1412ق، ج 1، ص 270). بر طبق نظر مرحوم آیت اللّه بهجت رحمه الله، بر پسر یا دخترى که تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نیست و کفاره هم ندارد، ولى قضا دارد (بهجت، 1428ق، ص 266). مرحوم آیت اللّه فاضل لنکرانى رحمه الله مى فرماید: اگر روزه موجب ضعف غیرقابل تحمل بشود و براى او مشقت و حرج داشته باشد روزه نگیرد. ولى بعدا در صورت تمکن و قدرت قضا کند (فاضل لنکرانى، 1428ق، ج 1، ص 151). در رساله اجوبة الاستفتاءات آیت اللّه خامنه اى چنین آمده است: بنابر نظر مشهور، بلوغ شرعى دختران همان تکمیل نه سال قمرى است که در این هنگام، روزه بر آنها واجب است و ترک آن به مجرد بعضى از عذرها جایز نیست، ولى اگر روزه گرفتن براى ایشان ضرر داشته باشد یا تحمل آن بر ایشان همراه با مشقت زیاد باشد، افطار براى آنها جایز است. همچنین ایشان مى فرماید: ناتوانى از گرفتن روزه و قضاى آن به مجرد ضعف و عدم قدرت موجب سقوط قضاى روزه نمى شود، بلکه قضاى روزه هاى ماه رمضان که از او فوت شده، بر وى واجب است (خامنه اى، 1424ق، ص 152). در این زمینه، از آیت اللّه مکارم شیرازى سؤال شده: دخترى به سنّ بلوغ رسیده است، ولى به واسطه ضعف جسمى توان روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان را ندارد و بعد از ماه رمضان هم تا سال بعد نمى تواند قضا کند، حکمش چیست؟ ایشان در پاسخ، مى فرماید: باید کفّاره (یک) مدّ طعام را بدهد؛ یعنى براى هر روز معادل 750 گرم گندم و مانند آن به فقیر بدهد و قضاى این روزه ها بر او واجب نیست (مکارم شیرازى، 1427ق، ج 2، ص 152). همچنین آیت اللّه صافى گلپایگانى درباره روزه دختر 9 ساله اى که توان روزه گرفتن ندارد، مى فرماید: درصورتى که روزه موجب حرج یا بیمارى شود، گرفتن [روزه ]جایز نیست. فعلاً به مقدارى که مى تواند از روزه بگیرد و بقیه را در طول سال به تدریج قضا نماید (صافى گلپایگانى، 1417ق، ج 1، ص 142). اما در عین حال، نباید قبح روزه خوارى در نزد کودک از بین برود. ازاین رو، باید براى چنین کودکانى تدابیر و محمل شرعى، مانند مسافرت، در نظر گرفت. در این رابطه، فرزند امام راحل قدس سره نقل مى کند:
وقتى خواهر کوچکم به سنّ تکلیف (9 سالگى) رسید، امام فرمودند: امسال دیگر باید روزه بگیرى! اتفاقا، ماه رمضان آن سال خیلى گرم بود. نداشتن کولر، کمبود آب و ضعف جسمانى خواهرم، باعث شد که روزه اول ماه مبارک را به سختى تحمّل کند. این بود که شب، پس از افطار گفت: من فردا دیگر نمى توانم روزه بگیرم. آقا همان شب، ترتیب مسافرت او را به تهران دادند؛ یعنى به مادرم که بچه کوچک هم داشتند، فرمودند: بچه ها را بردارید و مدتى را به تهران، منزل فلانى ـ یکى از بستگان ـ باشید بعدها به من گفتند: نخواستم در نظر او، قبح روزه خوارى از بین برود! (کریمى نیا، 1386، ص 208).
مرحله افزایش معرفت و تقویت گرایش
این مرحله مربوط به سال هاى ورود به دوره راهنمایى و آغاز دوره نوجوانى است که از 12 تا 16 سالگى را شامل مى شود. البته این دوره در دختران یکى دو سال زودتر از پسران آغاز مى شود (شکوهى، 1385، ص 178). در این مرحله، با پشت سر نهادن مراحل قبل و همچنین به دلیل ظهور تفکر انتزاعى، تفکر مذهبى نیز در نوجوان شکل مى گیرد. با توجه به این ویژگى، زمینه بسیار مساعدى براى درک و دریافت دستورات دینى در او ایجاد و تقویت مى شود. ازاین رو، باید کم کم بُعد شناختى و عاطفى کودک را نسبت به معنویت و تکالیف عبادى تقویت نماییم و زمینه کسب معرفت و گرایش دینى را در او فراهم آوریم؛ زیرا در این سن، نوجوان در جهت فهم عادات دینى و تعالیم مذهبى، تلاش مى کند (مهرمحمدى، 1385). حتى نوجوان اعمال عبادى را براساس استدلال و منطق مى پذیرد. علاوه بر استدلال و برهان پذیرى، تجربه فردى نوجوان در مورد اعمال عبادى، به خوبى قابل مشاهده است و با درک و شعور درونى، به عبادت مى پردازد. در این مرحله، کودک کم کم از فلسفه و چرایى مسائل و تکالیف شرعى نیز سؤال مى کند و مى خواهد علت و حکمت آنها را بداند. خواجه نصیرالدین طوسى مى گوید: چون [کودک] از مرتبه کودکى بگذرد، او را به فراگیرى حکمت بخوانند تا آنچه را در آغاز به تقلید فرا گرفته، برهانى و مستدل سازد (اعرافى و همکاران، 1380، ج 2، ص 163). مثلاً، مى خواهد بداند فلسفه عبادات چیست؟ فلسفه نماز خواندن چیست؟ چه اثرى بر آن مترتب است؟ و چرا باید به این شکل نماز خواند؟ و یا فلسفه روزه و سایر اعمال عبادى چیست؟ اینها سؤالاتى هستند که باید در این دوره به آنها پاسخ داد، تا کودک با آگاهى و معرفت به انجام آنها گرایش پیدا کند و در وجود او نهادینه گردد. البته ما نباید تنها به معرفت نظرى متربى و یا انتقال اطلاعات دینى و معارف عبادى به وى قناعت کنیم و آن را نشانه دین دارى بپنداریم، بلکه باید به گونه اى تربیت نماییم که فرد به حقیقت معارف دینى دست یابد و در عین حال، عامل به تکالیف و وظایف دینى و عبادى گردد.
بنابراین، اگر مراحل قبلى به خوبى سپرى شود و با زمینه سازى، آموزش و تمرین، شناخت و معرفت کودک نسبت به اعمال دینى و عبادى تقویت شود، خود به خود نسبت به آموزه هاى دینى گرایش پیدا مى کند و درصدد انجام آنها برخواهد آمد. به همین علت، مى توان این دوره را مرحله معرفت دهى یا کسب معرفت دینى و عمل به آموخته هاى دینى و عبادى نامید.
در این مرحله که مصادف با دوره بلوغ است، لازم است بعد از پایان یافتن آموزش مقدماتى نماز، روزه و وضو، به تدریج آموزش تکمیلى مربوط به نماز و روزه، مانند احکام و شرایط صحت، عوامل بطلان و کمال نماز و روزه و امثال این مسائل را که در رساله هاى عملیه آمده است شروع نمود. علاوه بر این، بیان اهمیت، فلسفه، فواید، آثار عبادات و جایگاه نمازگزار و روزه دار در نزد خداوند و همچنین انواع نماز، اعم از واجب (یومیه، قضا، آیات و نذر) و مستحب (جمعه، جماعت، غفیله، نافله ها و نماز زیارت)، و مواقع اعاده آنها، و انواع روزه (واجب و مستحب) پیشنهاد مى شود. در نهایت، مسائل شرعى و تکلیفى مربوط به دوران بلوغ مانند نحوه انجام غسل و تیمم نیز آموزش داده مى شود.
در این مرحله، مدرسه و به ویژه برنامه درسى، نقش مهمى در تحقق اهداف تربیت عبادى بر عهده دارند.
مرحله نهادینه سازى ارزش هاى معنوى
آخرین مرحله از مراحل تربیت عبادى که مربوط به دوره جوانى است، مرحله تحکیم ایمان و اعتقادات و در نهایت، رسیدن به مرحله عشق قلبى به معبود و تکالیف الهى است. این مرحله، از سن 17 تا20 سالگى را دربر مى گیرد (شکوهى، 1385، ص 197).
با پشت سر گذاشتن صحیح مراحل قبل و اتمام مسائل آموزشى و عمل به آموخته هاى عبادى معنوى، کم کم تمام حرکات و سکنات جوان، روح معنوى و الهى پیدا مى کند و رفتار او در جهت اهداف دینى و کسب رضایت خداوند قرار مى گیرد. به تعبیر دیگر، وقتى در مراحل قبل شخصیت متربى کاملاً شکل دینى به خود گرفت، در این مرحله جوان از یک نیروى درونى معنوى استفاده مى نماید و به دنبال عشق واقعى، یعنى عشق الهى و آسمانى مى گردد. ازاین رو، در این دوره باید تلاش کرد عشق و ارتباط با خدا در فرزندان افزایش یابد تا از عبادت و انجام تکالیف عبادى لذت ببرند و به جایى برسند که انجام وظیفه دینى و تکالیف عبادى را در تمام لحظات زندگى بر تمام کارها مقدم نمایند. همان گونه که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: بهترین مردم کسى است که عاشق عبادت باشد، و آن را در آغوش کشد، و از صمیم دل دوستش بدارد و با تمام وجودش بدان در آمیزد و براى نیکو انجام دادن آن، خود را فارغ و آماده سازد و او را باکى نباشد، که دنیایش به سختى گذرد یا به آسانى (کلینى، 1407ق، ج 2، ص 83).
اگر چنین حالتى براى جوان به وجود آید، دیگر تمام تلاش و همّ و غمّ او تقویت این ارتباط و بریدن از غیر خدا خواهد بود. امام سجاد علیه السلام در مناجات المحبّین مى فرماید: الهى کیست که شیرینى محبت تو را چشید و جز تو را خواست؟ و کیست که با مقام قرب تو انس گرفت و از تو روى گردان شد؟ (مجلسى، 1404ق، ج 91، ص 148). در حقیقت، در این دوره با تکمیل اطلاعات عبادى معنوى و انجام عملى، فرد به یک نظام ارزشى (معنوى) مستحکم مى رسد که درونى شده است (مهرمحمدى، 1385) و به سادگى تحت تأثیر هواى نفس و ناهنجارى هاى محیط بیرونى قرار نمى گیرد. بر این اساس، مى توان این دوره را مرحله ایجاد و تقویت عشق الهى و ظهور آن در رفتار نامید؛ چراکه با نفوذ ایمان در قلب جوان، کم کم آثار ایمان، که همان عمل صالح باشد، به خوبى نمایان مى شود؛ چون ایمان واقعى در ظرف رفتار عملى و در قالب عمل صالح متجلى مى گردد. چنان که قرآن کریم مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ (یونس: 9) و تا زمانى که ایمان به مرحله رفتار نرسد، آثار عملى بر آن مترتب نیست. در این مرحله، با تقویت ایمان به مبدأ و معاد، جوان خدا را حاضر و ناظر اعمال و رفتار خویش مى بیند و با چنین سرمایه معنوى، مى کوشد با انجام وظایف دینى و تکالیف عبادى زمینه و وسیله تقرّب خود را به خدا فراهم نماید. منتها در این دوره نیز جوان نیاز به هدایت و راهنمایى دارد که علاوه بر خانواده، معاونت مدرسه، مسجد و رسانه هاى ملى نیز بسیار تأثیر گذارند.
نتیجه گیرى
آشنایى با ویژگى هاى کودکان از نظر تحول روانى، شناختى، جسمانى، عاطفى، مراحل رشد، علایق، قابلیت ها، توانایى ها و نیازهاى هر دوره سنى و انطباق و هماهنگى فعالیت هاى آموزشى با آنها، اولین و ضرورى ترین گام در راستاى تربیت صحیح و اجراى برنامه آموزشى و پرورشى به ویژه برنامه تربیت عبادى است. با بررسى روایات تربیتى، به این نتیجه مى رسیم که دست کم شش مرحله براى تربیت عبادى قابل تصور است. در این فرایند، از طریق مشاهده و فضاسازى معنوى، مى توان زمینه تقلیدپذیرى کودکان را فراهم نمود. ایجاد عشق الهى و عرفان عملى به عنوان بالاترین هدف تربیت عبادى، از طریق تقویت معرفت و نهادینه سازى ارزش هاى عبادى معنوى در متربى، میسر مى گردد.
با توجه به آنچه بیان شد، سه نتیجه اساسى قابل دستیابى است:
1. تربیت عبادى داراى مراتب و درجاتى است و باید سعى کرد آموزش اعمال و تکالیف عبادى متناسب با رشد جسمى و سطح فکرى متربى صورت گیرد. ازاین رو، باید تلاش نماییم در چند مرحله با صبر و حوصله، و در عین حال با جدّیت، فرزندانمان را با احکام دینى و وظایف عبادى آشنا نموده و آنان را از مرحله تقلیدى و عادت بدون معرفت، به مرحله رفتار معرفتى و در نهایت، به مرحله عشق الهى و عرفان عملى رهنمون سازیم. هرگونه شتاب زدگى در این مسیر، دستیابى کودکان به مراحل بالاى معنویت و عبودیت را ناممکن مى سازد.
2. ازجمله نتایج دیگر این تحقیق این است که بهترین زمان براى آموزش رسمى وظایف و تکالیف عبادى کودکان، نسبت به نماز سن 7 سالگى و نسبت به روزه سن 9 سالگى (به شرط توان جسمى) است. بعد از آموزش مقدماتى وظایف و تکالیف عبادى، باید کم کم آموزش تکمیلى را شروع نمود.
3. علاوه بر آموزش و تمرین، ضمن یادآورى اوقات نماز به کودکان، باید در حضر و سفر نیز مراقب بود که نماز کودکان ترک نشود و نسبت به روزه، با رفق و مدارا زمینه روزه دارى را به تدریج در آنان فراهم آورد. اما در عین حال، در صورت سهل انگارى و احیانا ترک نماز و یا روزه، با رعایت موازین و حدود شرعى، آنان را مورد بازخواست قرار داد.
··· منابع
ابوداوود، سلیمان بن اشعث، 1409ق، سنن ابى داوود، بیروت، دارالجنان.
ابى فراس، ورام بن، 1376، مجموعة ورام (تنبیه الخواطر و نزهه النواظر)، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
اشعث، محمدبن محمد، بى تا، الجعفریات، تهران، مکتبة النبوى الحدیثه.
اعرافى، علیرضا و همکاران، 1380، آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
امینى، ابراهیم، 1385، تربیت، چ دوم، قم، بوستان کتاب.
بهجت، محمدتقى، 1428ق، رساله توضیح المسائل، چ نودودوم، قم، شفق.
بهرامى، غلامرضا، 1385، دعا و زندگى، چ دوم، تهران، دلیل ما.
تمیمى مغربى، نعمان بن محمد، 1385ق، دعائم الإسلام، چ دوم، مصر، دارالمعارف.
حرّعاملى، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعة، چ پنجم، بیروت، داراحیاءالتراث.
حلى، حسن بن یوسف، 1413ق، مختلف الشیعه، قم، جامعه مدرسین.
خامنه اى، سیدعلى، 1388، رساله اجوبه الاستفتاءات، چ یازدهم، تهران، بین المللى الهدى.
خمینى، سیدروح اللّه، 1366، استفتائات، قم، جامعه مدرسین.
داوودى، محمد، 1383، سیره تربیتى پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، ج 2 (تربیت دینى)، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
ساجدى، ابوالفضل، 1388، دین گریزى چرا، دین گرایى چه سان؟، چ چهارم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.
شکوهى، غلامحسین، 1385، تعلیم و تربیت و مراحل آن، چ بیست ویک، مشهد، به نشر.
صافى گلپایگانى، لطف اللّه، 1417ق، جامع الأحکام، چ چهارم، قم، حضرت معصومه علیهاالسلام.
صدوق، محمدبن على، 1362، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
ـــــ ، 1410ق، من لایحضره الفقیه، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
طوسى، محمدبن حسن، 1365، تهذیب الاحکام، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
ـــــ ، 1400ق، النهایه، چ دوم، بیروت، دار احیاءالتراث.
فاضل لنکرانى، محمد، 1428ق، جامع المسایل، چ یازدهم، قم، امیر قلم.
فلسفى، محمدتقى، 1387، گفتار فلسفى؛ کودک از نظر وراثت و تربیت، چ دهم، تهران، معارف اسلامى.
قائمى، على، 1370، پرورش مذهبى و اخلاقى کودکان، تهران، امیر.
کریمى نیا، محمدعلى، 1386، الگوى هاى تربیت اجتماعى، چ سوم، قم، پیام مهدى (عج).
کلینى، محمدبن یعقوب، 1407ق، کافى، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
گلپایگانى، سیدمحمدرضا، 1412ق، مجمع المسائل، قم، دارالقرآن الکریم.
متقى هندى، حسام الدین، 1409ق، کنزالعمّال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة.
مجلسى، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
محمدى رى شهرى، محمد، 1385، حکمت نامه لقمان، قم، دارالحدیث.
مکارم شیرازى، ناصر، 1427ق، استفتائات جدید، چ دوم، قم، مدرسه امام على بن ابیطالب علیه السلام.
مهرمحمدى، مجید، 1385، کودکان در مورد خداوند و عبادات او چگونه مى اندیشند؟، پیوند، ش 320، ص 3ـ5.
نورى، میرزاحسین، 1408ق، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث.