تحلیل زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر بر نفوذ فرهنگی؛ با تأکید بر اندیشههای رهبر معظم انقلاب
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
انقلاب اسلامي ايران بر پاية يک گفتمان فرهنگي مبتني بر آموزههاي اسلام ناب محمدي و نفي گفتمانهاي مبتني بر انديشة ليبراليسم و کمونيسم به پيروزي رسيد و نظام سياسي مردمسالار ديني را بنيان نهاد؛ و با طرح گفتمان اسلام سياسي و با بياعتبارسازي گفتمانهاي موجود، تأثيرات عميقي را در سطح منطقه غرب آسيا و جهان ايجاد کرد. رهبر معظم انقلاب در بيانية گام دوم انقلاب در رابطه با برکات بزرگي که انقلاب اسلامي به ارمغان آورد، ميفرمايند:
انقلاب به يک انحطاط تاريخي طولاني پايان داد و کشور که در دوران پهلوي و قاجار به شدت تحقير شده و به شدت عقبمانده بود، در مسير پيشرفت سريع قرار گرفت. درگام نخست، رژيم ننگين سلطنت استبدادي را به حکومت مردمي و مردمسالاري تبديل کرد و عنصر ارادة ملي را که جانماية پيشرفت همهجانبه و حقيقي است، در کانون مديريت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را ميداندار اصلي حوادث و وارد عرصه مديريت کرد؛ روحيه و باور «ما ميتوانيم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحريم دشمنان، اتکا به توانايي داخلي را به همه آموخت و اين منشأ برکات بزرگي شد (بيانيه گام دوم انقلاب، 22/11/1397).
انقلاب اسلامي با بهرهگيري از جوهرة انقلابي مکتب تشيع، توانست تأثيرات شگرفي را در داخل و خارج از کشور ايران بر جاي گذارد. در داخل کشور با ارائة الگوي جديدي از ساختار حکومت، اسلام را در کانون هويت و عمل قرار داد و با طرح شعار «نه غربي و نه شرقي»، شيوة جديدي از حکومتداري را بيان کرد و براي اولين بار يک حکومت ديني، آن هم با آميختن مؤلفههاي جهان مدرن، يعني جمهوري بدون وابستگي به شرق و غرب را روي کار آورد و اسلام را که يکي از مهمترين خواستههاي مردم بود با استقرار نظام ولايت فقيه به نمايش گذاشت. در سطح بينالمللي با بياعتبار ساختن و به چالش کشيدن گفتمانهاي موجود، نظم بينالمللي را بههم ريخت؛ و بهعنوان يک قدرت جديد تحولات بسياري را در نظام بينالملل رقم زد.
ازاينرو، تعارض و رويارويي نظام سلطه با جمهوري اسلامي از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي با موجي از توطئهها و اقدامات براندازانه آغاز گشت. اما پس از ناکامي در براندازي نظام اسلامي در طول چهل سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با بهرهگيري از همه روشهاي ممکن، نظير توطئة تجزيه ايران، طراحي و اجراي کودتا، حمايت از گروهاي تروريستي و تجزيهطلب، تحميل 8 سال جنگ نظامي، تهاجم فرهنگي و اعمال کمنظيرترين تحريمهاي اقتصادي؛ در سالهاي اخير برايند نظرات اتاقهاي فکر و انديشکدههاي آمریکايي پروژة نفوذ فرهنگي بهمنظور تضعيف و تخريب نظام و رساندن به نقطة فروپاشي و براندازي از درون است. در پروژة مزبور، فرهنگ و باورهاي ديني و انقلابي آماج حملة نظام سلطه و ايادي آن قرار گرفته است. در اين ميان، بازخواني بيانات رهبر معظم انقلاب در طول چهار دهة گذشته نشان ميدهد که ديدهبان امين انقلاب اسلامي با نگاهي آسيبشناسانه به وضعيت کشور و روندهاي موجود، و هوشمندي نسبت به تهديدات دشمن و عوامل و وابستگان آن، ضمن انتقاد از برخي مواضع و رفتارها، همواره در هر مقطعي خطاب به سطوح مختلف جامعه و مسئولان نظام نسبت به ترفندهاي دشمنان هشدار داده و براي مقابله با آن راهبرد ارائه دادهاند. در اين راستا با اجراي پروژة نفوذ و ابعاد آن، بهويژه نفوذ فرهنگي، معظمٌله دائماً خطر آن را به آحاد ملت هشدار دادهاند. ايشان در يکي از سخنرانيهاي خود ميفرمايند:
بنده اطلاع دارم از روشهاي مختلفي براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي استفاده ميکنند. سه ابزار اساسي اين روزهاي دشمنان «تبليغ ايرانهراسي، تحريم و نفوذ» است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 1/1/1395).
پروژة نفوذ، بهويژه نفوذ فرهنگي که سومين ابزار اساسي دشمن است درواقع يک جنگ نرم پيچيدة برنامهريزيشده، گسترده و همهجانبه نظام سلطه با جمهوري اسلامي است که مهمترين هدفش تغيير باورهاي مردم است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 1/7/1394).
همچنين براي مقابله با نفوذ دشمن ميفرمايند: «در اين زمينه روشنگري لازم است؛ روشنگري بدون اتهام، بدون تهمت زدن، بدون مصداق معين کردن؛ اما روشنگري اذهان مردم؛ چيز لازمي است، حقيقت را بايد بيان کرد که اين وظيفه ماست» (همان).
لذا در اين نوشتار برانيم با روش تحليلي ـ توصيفي با هدف ضرورت روشنگري دربارة نفوذ فرهنگي، به تبيين نفوذ و نفوذ فرهنگي و بيان زمينههاي ايجادکنندة آن بپردازيم و شاکلهاي نظاممند و جامع، از طرح فکري رهبر انقلاب در رابطه با نفوذ فرهنگي ارائه دهيم.
موضوع نفوذ پس از مطرح شدن توسط رهبر معظم انقلاب توجه رشتههاي مختلف علمي و تحقيقي را به خود جلب کرده و پژوهشهاي متعددي در اين زمينه نگارش يافته است؛ ازجمله اين تحقيقات عبارتند از:
مقالة «شناخت پيشرفتهترين ابزارها و روشهاي جاسوسي و نفوذ دشمن از طريق فناوري و ارائه راهکارهاي مقابلهاي» (رستمي، 1395)؛ اين مقاله با استفاده از ابزار کتابخانهاي و اسنادي تجهيزات و ابزارهاي مقابله با جاسوسي و نفوذ دشمن را که از طريق فناوري و شامل شنود بصري در شبکههاي مخابراتي و خطوط تلفني و ارتباطات رايانهاي و اينترنتي و اماکن کاري و زندگيهاست، مورد بررسي و مطالعه قرار داده است.
مقالة «نظرية نفوذ، تبيين ماهيت انواع نفوذ و رابطه آنها با دستگاه چهار طيفي تهديد» (احمديان، 1394الف)؛ اين مقاله درصدد است رابطة انواع چهارگانة نفوذ را با دستگاه سه طيفي و چهار طيفي تهديد، تبيين کرده و تحليل درستي از رابطة بين جنگ نرم و نفوذ نرم ارائه کند. در بررسي مسئله از روش کيفي و بهرهگيري از تکنيک نظريهپردازي و مطالعه کتابخانهاي و اسنادي استفاده گرديده است.
مقالة «نفوذ فرهنگي؛ رويکرد تعاملگرايانه مبتني بر ديپلماسي نظام سلطه ويژگيها و راهکارها» (موحد علومي، 1394)؛ در اين مقاله بعد از بررسي مراحل و ويژگيها و شيوههاي نفوذ فرهنگي، پژوهشگر اقدامات مقابله با نفوذ فرهنگي را در چهار محور؛ تبييني، رصدي و شناختي، افشاگرانه و ارتباطگيري مورد کنکاش قرار ميدهد.
مقالة «نفوذ فرهنگي زمينهساز سلطة همهجانبه دشمن با تأکيد بر خودباختگي فرهنگي در انديشه امام و رهبري» (ابراهيمي، 1394)؛ نويسنده درصدد است به اين سؤال پاسخ دهد که خودباختگي فرهنگي چگونه بر يک جامعه و افراد آن عارض ميشود؟ در اين پژوهش نويسنده با روش اسنادي تلاش ميکند مسير نفوذ دشمنان را که ناشي از خودباختگي و بيهويتي است تبيين کند و راههاي مبارزه با خودباختگي فرهنگي و نيز تحقق آرمانهاي اسلامي و انقلابي را در قالب هويت بومي بيان کند.
مقالة «تأملي قرآني و روايي در ويژگيها و روشهاي نفوذ دشمن در دستگاه محاسباتي مردم و مسئولان نظام» (فيروزيان، 1396)؛ پژوهشگر در اين مقاله با رويکردي قرآني بيان کرده که اختلال در دستگاه ادراکي انسان اصليترين کار ابليس و شياطين جني است. شياطين انسي و دستگاهاي حاکم شيطاني نيز براي انحراف نظام اسلامي از ارزش اسلامي و انقلابي در دستگاه محاسباتي مردم و مسئولان و نخبگان جامعة اسلامي نفوذ و در آن اختلال ايجاد ميکنند.
پژوهش حاضر درصدد است پس از تبين نفوذ و ماهيت نفوذ فرهنگي، زمينهها و بسترهاي ايجادکنندة آن را با توجه به انديشههاي مقام معظم رهبري مورد بررسي قرار دهد؛ لذا از اين باب داراي نوآوري است.
پرسشهايي که در راستاي پرسش اصلي اين پژوهش پاسخ داده خواهند شد، عبارتند از:
ـ نفوذ فرهنگي در منظومه فکري مقام معظم رهبري چيست و چرا نظام سلطه در تقابل با انقلاب اسلامي از راهبرد نفوذ فرهنگي استفاده ميکند؟
ـ شيوههاي نفوذ فرهنگي در منظومة فکري مقام معظم رهبري کداماند؟
ـ زمينهها و عوامل سياسي بسترساز نفوذ فرهنگي در منظومه فکري مقام معظم رهبري کداماند؟
ـ زمينهها و عوامل فرهنگي بسترساز نفوذ فرهنگي در منظومه فکري مقام معظم رهبري کداماند؟
ـ زمينهها و عوامل اقتصادي بسترساز نفوذ فرهنگي در منظومه فکري مقام معظم رهبري کداماند؟
1. بررسي مفاهيم
1ـ1. نفوذ
«نفوذ» در لغت به معناي «فرو رفتن تير در هدف، اثر کردن و تأثير کردن» است (معين، 1384، ص 1123)؛ و در اصطلاح عبارت است از: اعمالي که مستقيم يا غيرمستقيم باعث تغيير در رفتار يا نظرات ديگران ميشود (الواني، 1386، ص 142). در جاي ديگر آمده است: نفوذ بهمثابه تهديد و يکي از ابزارهاي مهم جنگ نرم دشمن بهمعناي تأثيرگذاري و دخالت مستقيم دشمن در ساحت نظر و عمل يک فرد، گروه يا جامعه است بهنحوي که آثار ظاهري براي آن وجود ندارد. اين تأثيرگذاري تدريجي، کاملاً جهتمند و در راستاي اهداف جبهه دشمن است (برقعي و همکاران، 1398، ص 7). مفهوم نفوذ ذر تعابير رهبر معظم انقلاب بيشتر «مترادف اثرگذاري» است؛ به اين معنا که «در نهايت کشور هدف، مطابق ميل نفوذکننده و در راستاي سياست خصمانه دشمنانهاش حرکت ميکند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 19/10/1393).
2ـ1. فرهنگ
«فرهنگ» در لغت بهمعناي دانش، علم و معرفت ميباشد (معين، 1384، ص 1175). در اصطلاح فرهنگ عبارت است از: خصوصيات معنوي، مادي و فکري و عاطفي که به يک گروه اجتماعي و يا به يک جامعه هويت ميبخشد (نيکوييان و مطهري، 1387). مجموعهاي از معتقدات، هنرها، اخلاق، قوانين، آداب و رسوم، تمايلات، قابليتها و عادات» است (عليبابايي، 1388، ص 70). به باور مقام معظم رهبري: «فرهنگ جهتدهندة ذهنيتها و عامل اصلي و تعيينکنندة رفتارهاي فردي و اجتماعي است و ميتواند زمينة مناسب را براي شکوفايي استعدادها و تواناييهاي يک ملت را بهوجود آورد» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 24/9/1387).
3ـ1. نفوذ فرهنگي
يکي از عرصههاي مهم تهديد نرم، نفوذ فرهنگي است که بستر مناسبي براي تهديد و نفوذ جريانهاي فکري و فرهنگي تهديدکنندة نظام جمهوري اسلامي ايران است. در عرصة فرهنگي دو راه نفوذ وجود دارد که هر دو مبتني بر اصول روانشناسي اجتماعي و جامعهشناسي است. يک راه سطحي که بيشتر در عوام مردم مؤثر است و زود به نتيجه ميرسد، و ديگري راه ريشهاي و بنيادين است که در درازمدت نتيجه ميدهد و در مباني شناخت و فکر و آگاهي مردم اثر ميگذارد (احمديان، 1394ب). مقام معظم رهبري نفوذ فرهنگي را اينگونه تبيين ميکنند: «نفوذ فرهنگي يکي از انواع دشمنيها يا نظام جمهوري اسلامي است؛ دشمني که با دشمني معمول نظامي و اقتصادي متفاوت است: دشمني که بهدنبال تصرف در عقول و قلوب جامعه است، بهدنبال تغيير ارزشهاست؛ بهدنبال تغيير باورها و اعتقادات مردم است» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 4/9/1394).
2. چيستي، چرايي و چگونگي نفوذ فرهنگي
همانطور که اشاره شد نفوذ فرهنگي مجموعه اقدامات برنامهريزيشده دشمن است که بهمنظور دگرگوني و تغيير ارزشها و باورهاي جامعه صورت ميگيرد؛ درواقع نفوذ فرهنگي تلاش و مقابله دشمن براي از بين بردن اصالت فرهنگ اسلامي ـ ايراني است، و ازآنجاکه فرهنگ يک مقوله اجتماعي است و ريشه در بنيانهاي اعتقادي و يا آداب و رسوم يک جامعه دارد، معمولاً با تقابل صريح نميتوان با آن مقابله کرد؛ بلکه بايد بهصورت خاموش و زيرپوستي آن را تغيير داد؛ لذا در نفوذ فرهنگي معمولاً دشمن به پوسته و ظاهر فرهنگ دست نميزند و سعي ميکند با نفوذ از درون و با استحاله، ماهيت فرهنگ را تغيير دهد (افراشته و فرمانروايي، 1396). با توجه به نقش مهم و محوري فرهنگ و تأثيرات آن بر نظام سياسي ميتوان نفوذ فرهنگي را مهمترين نوع نفوذ در ميان ساير ابعاد نفوذ دانست؛ چراکه تغييرات فرهنگي ميتواند سبب تغييرات اقتصادي و سياسي شود. شهيد مطهري در کتاب آينده انقلاب اسلامي به رابطة مستقيم بين استحاله فکري و فرهنگي و استعمار اقتصادي و سياسي اشاره کرده و ميفرمايد:
استعمار فرهنگي از استعمار سياسي خطرناکتر است و اصلاً امکان ندارد که استعمار اقتصادي باشد، بدون استعمار سياسي و استعمار فرهنگي. مگر ممکن است ملتي را استعمار اقتصادي و استعمار سياسي بکنند؛ بدون آنکه آن ملت را استعمار فکري کرده باشند، يعني فکرش را طوري بسازند که با استعمار سياسي و اقتصادي جور دربيايد و شخصيت فکري او را از او بگيرند، او را به آنچه مال خودش است بدبين کنند و به آن فکري که از ناحيه استعمارگر آمده خوشبين کنند؛ يعني در مردم حالت تجددزدگي ايجاد کنند. به آداب خودشان بدبين باشند، آداب آنها را بهتر بدانند؛ به رسوم خودشان بدبين باشند، رسوم آنها را از رسوم خودشان بهتر بدانند؛ به ادبيات خودشان بدبين باشند، ادبيات آنها را از ادبيات خودشان بهتر بدانند؛ به دين و آيين خودشان بدبين باشند، دين و آيين آنها را بهتر بدانند؛ هرچه از ناحيه آنهاست آن را خوب بدانند، هرچه از ناحيه خودشان است آن را بد بدانند (مطهري، 1387، ص 162و163).
در نفوذ فرهنگي دشمن مترصد است با تغيير ساختار فرهنگي و روي کار آوردن قدرتمندان وابسته و مطيع، انحراف در عقايد و باورهاي اسلامي و ملي مردم ايجاد کند. جفري هالورسون ـ نظريهپرداز و پروفسور دانشگاه آريزوناي آمریکا و استاديار گروه فلسفه و مطالعات مذهبي در دانشگاه کارولينا جنوبي ـ پس از فتنه 88 با انتشار مقالهاي به نام «يک ضد روايت براي حکومت ايران» تصريح کرد:
ديگر کارهاي نظامي براي مقابله با حکومت ايران چندان کارايي نداشته و جبهه غرب و استکبار بايد تغيير تاکتيک دهد و پارلمان آمریکا نيز بايد در انجام برخي فعاليتها مخصوصاً در ميان دانشجويان دانشگاها، محتواي کتابها، جزوات، فرستندههاي، راديويي (مثل صداي آمریکا، راديو آزاد آسيا) تلويزيون (الحوراء) يا برخي ابزارهاي مبتني بر وب تسهيل انجام دهد. همچنين ايالات متحده آمریکا بايد روابط فرهنگي با شيرازيها را در داخل و خارج بهخوبي انجام دهد و با کمک اين فرقه در مقابل حکومت بايستد (خبرگزاري ابنا، 19/4/1395).
اما چيستي و چرايي نفوذ فرهنگي در ديدگاه رهبر معظم انقلاب بدينگونه تصريح ميشود:
شما تصور کنيد آن روزي را که ايران در پيشرفتهاي مادي در سطح کشورهاي پيشرفتة امروز باشد؛ از لحاظ علم، از لحاظ فناوري، از لحاظ ثروتآفريني. يک کشوري با اين خصوصيات؛ با علم پيشرفته، با صنعت پيشرفته، با يک جمعيت 150 يا 200 ميليوني، و با برخورداري از معنويت، يعني دنبال سلطه نيست، دنبال زورگويي نيست، دنبال تحميل حرف خودش به ديگران نيست، به مظلومان کمک ميکند، در مقابل گندهگويي زورگوهاي دنيا ميايستد؛ يک کشور اينجوري را تصور کنيد؛ ببينيد براي استکبار جهاني چقدر سنگين است! همه تلاشي که امروز ميشود، در مواجهه با جمهوري اسلامي، براي اين است که چنين چيزي پيش نيايد؛ براي اين است که اين آينده براي جمهوري اسلامي تحقق پيدا نکند؛ اگر يک کشور اسلامي با چنين خصوصياتي بهوجود بيايد، بساط استعمار برچيده است؛ بساط کفر برچيده است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 12/6/1394).
در بحث اهداف نظام سلطه در نفوذ فرهنگي ميتوان گفت: در هدف سياسي اعمال فشار براي ايجاد تغيير در رفتار و اصول نظام و در نهايت تغيير کامل نظام سياسي جمهوري اسلامي از طريق فشار از درون است (معاونت فرهنگي هيأت رزمندگان، 1398، ص 62). در هدف فرهنگي نظام سلطه بهدنبال تغيير باور و فکر افراد جامعه است. مقام معظم رهبري در اينباره ميفرمايند:
تغيير باورها، تغيير آرمانها، تغيير نگاهها، تغيير سبک زندگي؛ کاري کنندکه اين شخصي که مورد نفوذ قرار گرفته است، همان چيزي را فکر کند که آن آمریکايي فکر ميکند، همان جوري تشخيص بدهي که آن مأمور عاليرتبة سيا تشخيص ميدهد؛ درنتيجه همان چيزي را بخواهي که او ميخواد؛ بنابراين خيال او آسوده است؛ بدون اينکه لازم باشد خودش را به خطر بيندازد و وارد عرصه بشود، شما براي او داري کار ميکني؛ هدف نفوذ اين است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 4/9/1394).
در هدف اقتصادي در تنگنا و فشار قرار دادن وضعيت معيشتي مردم و القا يأس و نااميدي نسبت به سرمايههاي داخلي و همچنين ناديده گرفتن توليدات داخلي ميباشد.
3. شيوههاي نظام سلطه در نفوذ فرهنگي
پس از فهم چيستي و چرايي نفوذ فرهنگي اکنون اين سؤال به ذهن متبادر ميشود که نظام سلطه براي مقابله با انقلاب اسلامي در پروژه نفوذ فرهنگي از چه شيوه و شگردهايي استفاده ميکند. لذا به اين منظور در ادامه مهمترين شيوهها و شگردهاي نفوذ فرهنگي نظام سلطه و پس از آن بسترها و زمينههاي ايجادکننده آن را بيان خواهيم کرد.
1ـ3. فلجسازي راهبردي
در مواجهه کشورها سه منطق راهبردي نابودي، فرسايش و کنترل حاکم بوده است. موضوع اصلي در منطق نابودي، تخريب دشمن و هدف اصلي در منطق فرسايش، خسته کردن حريف است؛ درحاليکه در منطق کنترل بهدنبال کنترل کردن سامانههاي حياتي حريف نظير فرماندهي و بهطورکلي مجموعه داشتههاي در اختيار اوست. منظور از فلجسازي راهبردي، تفکر و انديشهاي است که براي رسيدن به منطق کنترل طراحي شده که در آن دشمن بهجاي انهدام نيروها سعي بر بياثر کردن نيرو ميکند (رفيع و قربي، 1393، ص 196).
برخي فلجسازي راهبردي را اينگونه تعريف کردهاند: فلجسازي راهبردي، حمله گزينشي ـ علّي با هدفهاي ملي يا راهبردي است که بهطور مستقيم از اراده و تلاشهاي حريف براي ادامة رفتار او حمايت ميکند. به گمان جان واردن، فلجسازي راهبردي زماني بهدست خواهد امد که در يک چارچوب زماني فشرده، ضربههاي گوناگوني وارد شود و اين اقدامها منجر به از بين رفتن تمرکز جامعه هدف شده ذهن تصميمگيران حريف را دچار بار اضافي کند. بنابراين فلجسازي راهبردي، الگويي است که بر پايه آن تلاش ميشود به بخشهايي از نظام مورد هدف آسيب وارد شود که در صورت اخلال در آن، همه نظام و ساختار مربوطه، زمينگير و بياثر شود (آقاجاني و عسگري، 1390). در همين راستا فولر مدعي ميشود که وسايل سنتي جنگ، ممکن است جاي خود را به جنگ رواني ناب بدهد که در آن از سلاح استفاده نشود و بهجاي آن اقداماتي نظير ضايع کردن خرد انساني، مغشوش کردن هوش انساني و مضمحل کردن حيات معنوي و اخلاقي يک ملت به وسيلة نفوذ در اراده آنها انجام ميشود (داقرتي، 1390، ص 30). يکي از مهمترين هدفهاي فلجسازي راهبردي در جنگ نرم و پروژه نفوذ فرهنگي مردم و روحيه آنهاست که تضعيف يا از بين بردن روحيه مردم از ارکانهاي اين شيوه است. روحيه نوعي اشتياق دروني و آمادگي اعضاي يک جامعه براي انجام داوطلبانه مأموريتهاي مختلف و مقابله سرسختانه و مقاومت در برابر دشمن است. از اولين تبعات و کاهش و تخريب روحيه، نافرماني مدني است، در کنار افسردگي و احساس بيارزشي، بيفکر تسليم شدن نيز از ديگر پيامدهاي زوال روحيه است و اين زوال باعث ميشود که مردم اعتماد خود را به دولتمردان از دست بدهند (رفيع و قربي، 1393).
2ـ3. جريانسازي و گفتمانسازي
نظام سلطه از بدو پيروزي انقلاب اسلامي و بهطور واضح در سالهاي اخير، بهويژه دوران پسابرجام براي مقابله با انقلاب اقدام به گفتمانسازي کرده و بين 10 تا 12 گفتمان غالب و اصلي را طراحي کرده که اين جريانات با همراهي شبکههاي اجتماعي سعي در تخريب باورها و فرهنگ اسلامي جامعه از طريق اين گفتمانها و جريانات دارند.
برخي از گفتمانها و جريانات را ميتوان اينگونه برشمرد: گفتمان براندازي، گفتمان شبکه سلطنتطلب و پادشاهي، گفتمان گذار به دموکراسي، گفتمان جريان انحرافي، گفتمان قوميتگرايي و تجزيهطلب، گفتمان فمينيستي، گفتمان دينستيزي، گفتمان اديان اهل کتاب، گفتمان اباحهگري، گفتمان فساد و نفي ارزشها (موحد علومي، 1394). با توجه به ويژگيهاي فضاي مجازي که عبارت است از: فرامکان و فرازماني بودن و همچنين ويژگيهايي چون قابليت دسترسي آسان، چندرسانهاي بودن، سرعت بالاي انتقال پيامها و امکان مجهول ماندن فرستنده پيام، سبب شده كه اين جريانات بهراحتي اقدام به طرح شبهات گسترده در شبکههاي اجتماعي کنند. همچنين اين گفتمانها با ايجاد جنگ رواني و دامن زدن به شايعات سعي ميکنند، جامعيت دين اسلام را زيرسؤال برده و ناکارآمدي آن را براي اداره حکومت نشان دهند. گفتمانهاي ذکرشده با تطهيرسازي رژيم منحوس پهلوي دستاوردهاي انقلاب اسلامي را ناقص معرفي کرده و با سياهنمايي از وضعيت موجود و مقايسه جمهوري اسلامي با کشورهايي چون آمریکا و اروپا سعي در ناتوان بودن احکام اسلام در حل بحرانها ميکنند. احياء سکولاريسم و محدود کردن دين و اعتقادات مذهبي به رابطة شخصي انسانها با خدا و تفکيک آن از مسائل اجتماعي و سياسي، زيرسؤال بردن مشروعيت ولايت فقيه و حکومت ديني و خشونتآميز خواندن آن و مقايسة غلط آن با حاكميت مسيحيت قرون وسطا از ديگر اقدامات اين گفتمانها در نفوذ فرهنگي است.
3ـ3. دگرديسي سبک زندگي
سبک زندگي عبارت است از: مجموعهاي از رفتارهاي سازمانيافته متأثر از باورها و ارزشهاي پذيرفتهشده که اين مجموعه بهدليل تناسب با اميال و خواستههاي فردي و وضعيت محيطي، وجهة غالب رفتاري يک فرد يا گروهي از افراد شده است (شريفي، 1391). در تعريفي ديگر آمده است: سبک زندگي در مرحله اول به رفتارهاي زندگي مربوط ميشود و در صورت لزوم، از اين رفتارها عبور کرده، به نيتهاي افراد و مباني نظري و اعتقادي آنها توجه ميشود (کاوياني، 1391، ص 18).
روش و سبک زندگي، درواقع محيط فرهنگ و نهادي يک جامعه را انعکاس ميدهد و از اين جهت با هويت ملي و ايدئولوژي دولت ارتباط وثيق دارد و حوزة گستردهاي را دربر ميگيرد (عبداللهخاني، 1388). در راهبرد نفوذ فرهنگي فرماندهان جنگ نرم با تغيير نوع پوشش، آرايش، تغيير نوع خوراک و نوع معماري، مدها و الگوهاي مختلف، و تغيير مصرف رسانهاي از برنامههاي اسلامي به برنامههاي غربي، زمينه تغيير در باورها و ارزشهاي افراد را فراهم ميکنند، ابزارهاي رسانهاي و اطلاعرساني و تبليغي و ابزارهاي مکتوب و تصويري، همگي براي تغيير در سبک زندگي به خدمت گرفته ميشوند و بهصورت آرام و غيرمستقيم اهداف پشت پرده را عملياتي ميکنند. طبيعي است که با تغيير افکار و مباني، مقبوليتها و مطلوبيتها هنجارهاي مطلوب دشمن به هنجارهاي مطلوب جامعه تبديل ميشوند (عامري، 1390). لذا مقام معظم رهبري در بيانية گام دوم انقلاب ميفرمايند:
تلاش غرب در ترويج سبک زندگي غربي در ايران، زيانهاي بيجبران اخلاقي و اقتصادي و ديني و سياسي به کشور و ملت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادي همهجانبه و هوشمندانه ميطلبد که باز چشم اميد به شما جوانهاست (بيانات رهبر معظم انقلاب، 22/11/1398).
4ـ3. ايجاد شکاف عقيدتي و ارزشي
همه کشورها داراي ارزشها و باورهاي حياتياند که به مخاطره افتادن آنها بهمعناي از بين رفتن پايه و اساس حاکميت است. ازآنجاکه اين ارزشها و باورهاي اساسي ميتوانند عاملي براي جذب و قدرتمندي يک کشور باشند (عسگري، 1389، ص 69). بنابراين در فرايند نفوذ، مورد هجمه معاندان سياسي قرار ميگيرند و تبعات سلبي زيادي را به وجود ميآورند. باورها و اعتقادات پايه افکار اجتماعي و رفتارهاي ماندگار در صحنة زندگي است. از اين جهت ماداميکه اعتقادات و باورها در يک جامعه همچنان ثابت مانده يا روند پويايي و رشد و ارتقا خود را طي کند، امکان جاگيري ارزشهاي غربي در جامعه موردنظر را نخواهد داشت. در پروژه نفوذ فرهنگي نظام سلطه با رويکردهايي ازجمله توليد انديشه و ارائه نظريههاي فکري همسو با اهداف بلندمدت خود تلاش کرده تا افکار و دستگاه ادراکي انسان را تغيير داده، تصرف کند يا بر اثر بخشي از آن تأثير جدي بگذارد. گسترة حضور علوم انساني غرب در محيطهاي دانشگاهي و توسعه مرکز فکري و انديشة غرب، نشانهاي از اين امر است (عامري، 1390). بنابراين نظام سلطه در برنامه نفوذ فرهنگي سعي دارد با تخريب و استحاله باورها و ارزشهاي حياتي، يک شکاف عقيدتي و ارزشي در سطح جامعه به وجود آورد و از اين طريق، حصول به اهداف را تسهيل کند.
4. زمينهها و بسترهاي ايجادکنندة نفوذ فرهنگي
1ـ4. زمينههاي سياسي نفوذ فرهنگي
الف. ضعف دولتها
بيترديد يکي از مهمترين عوامل نفوذ دشمن را ميتوان در ضعف دولتها و ارکانهاي مديريتي مشاهده کرد. مراجعه به تاريخ ادوار گذشته اين موضوع را ميرساند که هر زمان دولتها از توان و اقتدار لازم برخوردار نبودهاند، هجوم اجانب را بههمراه داشته است. وابستگي شديد ايران در تمامي زمينهها به کشورهايي چون انگليس و آمریکا گوياي ضعف و ناتواني حکومتهاي قبل انقلاب بوده است. در آن دوران اعتقاد بر اين بود که سياست خارجي ايران و بهتبع آن امنيت ملي، متغير وابسته ساختار نظام بينالملل است و نيروهاي داخل کشور چارهاي جز پذيرش آن ندارند. رهبر انقلاب با اشاره به ضعف دولتهاي گذشته ميفرمايند: «ما در دو سه قرن اخير بهخاطر ضعف دولتها ضربههاي سختي خورديم؛ هم از ناحية استبداد داخلي و هم از ناحية تهاجمهاي خارجي» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 30/4/1392). ايشان سپس علت اصلي نفوذ سياسي و سپس نفوذ فرهنگي قدرتهاي استکبار را در قبل از انقلاب، ناشي از ضعف دولتها ميدانند و همچنين يادآورميشوند: «که ما هرگز نبايد ضربههاي سختي را که در آن دوره از ضعف دولتها خورديم را فراموش کنيم» (همان).
ايشان در بيانيه گام دوم انقلاب توصيه اکيد براي شناخت گذشته و عبرت گرفتن از آن دارند و ميفرمايند:
براي برداشتن گامهاي استوار در آينده، بايد گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت؛ اگر از اين راهبرد غفلت شود، دروغها بهجاي حقيقت خواهند نشست و آينده مورد تهديدهاي ناشناخته قرار خواهد گرفت (بيانيه گام دوم انقلاب، 22/11/1397).
بنابراين بين ضعف دولت و وابستگي در تمام حوزهها رابطهاي مستقيم وجود دارد و مسلماً عملکرد ضعيف دولتها و عدم برنامهريزي صحيح فرهنگي و نداشتن نظارت بر نهادهاي فرهنگي، و نهادهاي تربيتي و مجموعههاي مختلف و عدم توانايي دولت در مبارزه با فقر و فساد و بيعدالتي بزرگترين عامل و زمينه براي نفوذ فرهنگي است. همينطور يک دولت قوي ميتواند از بروز نارضايتي عمدة عموم مردم و مخالفتهاي نخبگان جلوگيري کند. با منبع مالي کافي و پشتيباني سياسي، مکان مصالحه و اصلاحات وجود دارد. بااينحال اگر دولتي ضعيف باشد، نا آراميهاي عمدي يا نخبگان منتقد ممکن است به درگيري منجر شود که با مصالحه حل و فصل نميشود. در چنين شرايط ناپيداري، درگيري بين دولت و گروهاي ديگر ميتواند موجب انقلاب و افزايش آن شود (گلدستون، 1397). لذا رهبر معظم انقلاب مکرراً در جمعهاي مختلف در سخنرانيهاي خود به دولتمردان، بهويژه دولت يازدهم و دوازدهم، که بهنظر ميرسد فاقد اقتدار لازم در سياست خارجي بود، سفارش ميکنند در ديپلماسي و سياست خارجي خود از موضع اقتدار برخورد کنند نه ضعف. ايشان در ديدار با مردم قم، اهداف انقلاب اسلامي را اينگونه تبيين ميفرمايند:
امروز مهمترين اهداف كشور، داشتنِ «دستگاه امنيتي قوي»، «دستگاه نظامي مقتدر و مردمي»، «حركت عظيم مردمي به نام بسيج»، «روحانيت آگاه به زمان و حاضر در صحنه»، «قوه قضاييه مقتدرِ كامل»، و «دولت برنامهريزِ دقيق و شجاع» است؛ زيرا با تأمين اين اهداف، حركت ملت ايران موفق خواهد شد و بايد هركدام از اين عناصر كه موجود نيستند، تأمين، و عناصر موجود، حفظ شوند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 18/10/1398).
ب. نفوذ و رخنه عناصر غربگرا در ارکانهاي مديريتي و اجرايي
انقلابات پس از وقوع ممکن است به آفات و آسيبهايي مبتلا گردند که مسير انقلاب را دستخوش انحراف سازند. اهميت اين موضوع تا حدي است که قرآن کريم در چند جا به نفوذ منافقان و خطرهايي که از ناحيه اين گروه متوجه اسلام است هشدار داده، ازجمله اين آيات آية 141 سورة «نساء» است که ميفرمايد: منافقان همانها هستند که پيوسته انتظار ميکشند و مراقب شما هستند اگر فتح و پيروزي نصيب شما گردد، ميگويند: مگر ما با شما نبوديم؟و اگر بهرهاي نصيب کافران گردد به آنان ميگويند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسليم در برابر مؤمنان تشويق نميکرديم؟
از اين آيه استنباط ميگردد که پس از فتوحات که شامل انقلابات نيز ميشود، افرادي منافق با رويکردي فرصتطلبانه بهدنبال منافع و مطامع خويشاند که ميبايست نسبت به آنها هوشيار و آگاه بود. شهيد مطهري در اينباره معتقد بود:
هر نهضتي مادام که مراحل دشوار اوليه را طي ميکند سنگينياش بر دوش افراد مؤمن و مخلص و فداکار است؛ اما همين که به بار نشست و يا لااقل نشانة بار دادن آشکار گشت و شکوفههاي درخت هويدا شد، افراد فرصتطلب نفوذ ميکنند. هرچه از دشواريها کاسته ميشود و موعد چيدن ثمر نزديکتر ميگردد، فرصتطلبان محکمتر و پرشورتر پاي علم نهضت سينه ميزنند؛ تا اينکه تدريجاً انقلابيون مؤمن و فداکار اوليه را از ميدان بهدر کنند (مطهري، 1368، ص 93و94).
اگرچه نظام سلطه براي انقلاب اسلامي از همان بدو پيروزي برنامة نفوذ را تدارک ديده بودند، اما مصداق نفوذ را ميتوان در انديشههاي ليبراليستي و توسعهگرايي در انديشه كارگزاران دهه 70 بهويژه از دوره دوم دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني دانست، که سبب جابهجايي وسيعي از ارزشها و مفاهيم در حوزه فرهنگ شد. نفوذ عناصر غربگرا در بدنه دولت و تلاش براي تغيير و ذائقه و فکر مردم و الگوگيري از مدل غربي در فرهنگ و اقتصاد، ضربات سختي را بر جامعه، فرهنگ، سياست و حتي اقتصاد ايران وارد آورد و خرابيهاي بهعملآمده متأثر از طرز تلقي اين جريان، در اواخر دوره دوم رياست جمهوري آقاي هاشمي، خود را بيش از پيش نشان داد (صادقي، 1387، ص 20). بهطوريکه تساهل و تسامح دولت در امور فرهنگي و هنري و ترويج سبک زندگي غربي از طريق رسانههاي عمومي، موجب شد تا فرهنگ مصرفگرايي و تجمل در جامعه پررنگ شود. جريان مؤمن و انقلابي آن دوران در مقابل بخش فرهنگي دولت که مروج ليبراليسم بود، ايستاد و اين تقابل را شهيد آويني به صورت آشکار انجام ميداد (الفتپور، 1396، ص 212). مهدي همايونفر يکي از دوستان شهيد سيدمرتضي آويني دربارة مواجهه دولت سازندگي با مسائل فرهنگي چنين نقل ميکند: «بخشي فعاليت بصري ما ذيل واحد تلويزيوني جهاد سازندگي تعريف شده بود؛ پس از استقرار دولت سازندگي و تغيير مديريتي، بهمنظور ارائه برنامه خود به ديدار وزير جهاد سازندگي ـ غلامرضا فروزش ـ رفتيم و با او دربارة سرفصلهاي فرهنگي و ارزشي سخن گفتيم؛ اما وي با صراحت اعلام کرد که جهاد سازندگي از اين پس تنها دربارة موضوعات اقتصادي فيلم خواهد ساخت. مديران جهاد ميگفتند ما ديگر نميخواهيم شما دربارة ارزشهاي انقلاب اسلامي به مفهومي که به جنگ و صدور انقلاب پرداختيد، کار کنيد. شما يک واحد وابسته به جهاد سازندگي هستيد و ما ميخواهيم الان دربارة مرغ و خروس و گاو و گوسفند و کود دامي کار کنيد؛ آويني ديگر برايشان قابل قبول نبود» (همايونفر، 1385). در دورة هاشمي رفسنجاني و بهويژه طي سالهاي 1370ـ1372، سياست بازگرداندن نيروهاي غيرانقلابي و خارجنشين در دستور کار قرار گرفت (الفتپور، 1396، ص 202ـ212). همچنين در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي، با ورود عناصر غربگرا به داخل کشور، موجي از اباحهگري در جامعه ايجاد شد. بهطوريکه منوچهر گنجي ـ وزير آموزش و پرورش رژيم پهلوي ـ که از همکاران سازمان سيا و موساد در برنامهاي تحت عنوان (استراتژي مبارزه مردمي) بود، ميگويد: «در اين فضاي تازه، ايرانيان خارج از کشور وظيفه دارند تا جاييکه ميتوانند به ايران باز گردند و از همهجا کفة عناصر مخالف با حکومت اسلامي را سنگينتر سازند؛ تا نفس حضور در دستگاهاي جمهوري اسلامي به مبارزه براي تغيير شکل و جهت دادن نظام حاکم و دگرگوني کامل آن کمک کند» (طهماسبيپور، 1378، ص 124ـ125). بديهي است که نفوذ افراد ناشايست و غربگرا در ارکان نظام، موجب تغيير ارزشها و باورهاي افراد جامعه و در پي آن تأثيرگزاري در سرنوشت يک کشور ميشود؛ لذا مقام معظم رهبري در اين رابطه هشدار ميدهند:
اگر اين نفوذ نسبت به اشخاصي انجام بگيرد که اينها در سرنوشت کشور، سياست کشور، آينده کشور تأثير دارند، شما ببينيد چه اتفاقي ميافتد؟ آرمانها تغيير پيدا ميکند، ارزشها تغيير خواهند کرد، خواستهها تغيير خواهدکرد، باورها تغيير پيدا خواهند کرد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 4/9/1394).
درواقع «سهل انديشي» نسبت به «خطوط قرمز» يکي از مهمترين اقدامات دشمن است که از طريق راهبرد نفوذ فرهنگي در دستگاهاي محاسباتي مسئولان در حال انجام است و غفلت از اين موضوع و بيتوجهي به هشدارهاي مقام معظم رهبري باعث شده است که دشمن در نفوذ فرهنگي موفقيتهاي زيادي کسب کند.
2ـ4. زمينههاي فرهنگي
الف. نفوذ عناصر غربگرا در دانشگاها و نهادهاي تربيتي
دانشگاها بهعنوان محل پرورش نخبگان علمي و سياسي و مرکز اصلي رشد و بالندگي جوامع، يکي از پايگاهاي مهم در مسائل مختلف جامعه، بالاخص امور فرهنگي و سياسي است و دانشجويان بهعنوان رکن اصلي دانشگاه، نقش اساسي را در اين فرايند ايفا ميکنند (قاسمي سياني، 1378، ص 1). دانشجويان بهعنوان يکي از سرمايههاي ارزشمند جامعه محسوب ميشوند که با اين سرمايه ميتوان آينده کشور را در بخشهاي گوناگون ساخت. از سويي ديگر، نقش استاد بهعنوان يکي از ارکانهاي اصلي آموزشي و تربيتي در دانشگاه غيرقابل انکار است، و هر جامعهاي براي پيشرفت و تعالي دانشگاه، بهترين سرمايهگذاري را در نيروي دانشگاهي انجام ميدهد. لذا يکي از مهمترين برنامههاي نظام سلطه در راهبرد نفوذ فرهنگي تربيت نيروهايي وابسته و حامي غرب و جايگزيني آنها در نهادهاي آموزشي کشورهاي هدف است. درواقع نظام سلطه براي نفوذ در کشورها و در حوزههاي مختلف نيازمند استفاده از نيروهايي از درون همان کشورهاست و به اين منظور به حلقهسازي و در مراحل بعد به جريانسازي اقدام ميکند (جمعي از پژوهشگران، 1395، ص 7). در جمهوري اسلامي نيز نظام سلطه بهدنبال جاينمايي و جايگزيني اساتيدي با انديشههاي سکولاريستي و ليبراليستي است تا با غلبة اساتيد سکولار در اين نهاد، بستر نفوذ فرهنگي را بهتدريج آماده کرده و زمينة تغيير اذهان دانشجويان فراهم شود. ازاينرو، بخشي از راهبردهاي نظام استکبار جهاني، بهويژه آمریکا در تقابل با انقلاب اسلامي و راهبرد نفوذ، رخنه در مراکز آموزش عالي است.
در اين زمينه ميتوان به نفوذ افرادي همچون صادق زيباکلام و محمود سريعالقلم اشاره کرد. بهطور مثال محمود سريعالقلم ـ استاد دانشگاه شهيد بهشتي تهران ـ که از وي بهعنوان استراتژيست اصلي دولت يازدهم نام برده ميشود، در کتاب ايران و جهاني شدن مينويسد: «راه پيشرفت و توسعه کشور ايران، ملحق شدن به روند جهاني شدن است؛ يعني نظم جهاني جديدي که توسط قدرتهاي بزرگ جهان مانند آمریکا، آلمان و فرانسه طراحي شده است، بهديگر سخن، وقتي ايران پيشرفت ميکند که سياستمداران ما انعطاف داشته و در درون شبکه غرب و قواعد طراحيشدة آمریکا قرار گيرند» (سريعالقلم، 1384، ص 128). همچنين سريعالقلم براي مشروعسازي استعمار نوين غرب بر ايران با تخطئه قانون اساسي ميگويد: «قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با نظم موجود جهاني و ماتريس قدرت و ثروت آن، نهتنها اختلافاتي دارد؛ بلکه در تضاد اصولي است» (همان، ص 126). وي معتقد است که بايد از اصول اساسي اسلام دست کشيد؛ زيرا براي پيشرفت کشور لازم است که در درون شبکه غرب ذوب شد و طبق مدل نظام سرمايهداري عمل کرد، درحاليکه اسلام با آن مخالف است. تفکر فوق که ديکتهشده نظام سلطه غرب تلقي ميشود، از طريق وي در حال القا بهفضاي علمي جامعة دانشگاهي و سياسي ايران است.
ب. بيتوجهي به نهاد آموزش و پرورش
يکي از مهمترين مخاطبان در حوزه فرهنگ دانشآموزان هستند و بخش قابل توجه و اصلي برنامههاي آموزشي و تربيتي کودکان و نوجوانان به نهاد مدرسه واگذار شده است. اين نهاد بهدليل اختصاص بخش زيادي از زمان و توجه دانشآموزان ظرفيت بالايي در جهتدهي تربيتي و آموزشي نسل جديد را داراست. بنابراين ضعف و فقر فرهنگي مدارس و کمتوجهي به اين نهاد ميتواند آسيبهاي جبرانناپذيري بر رشد فرايند فرهنگ در جامعه در پي داشته باشد. با توجه به تهديداتي که در حوزة جنگ نرم وجود دارد، مخاطبان دانشآموز همواره مورد غفلت برنامهريزي واقع شدهاند و متأسفانه نهتنها ظرفيتهاي نهاد مدرسه در زمينه تربيت اسلامي قرار نگرفته است؛ بلکه در حال تبديل شدن به محلي امن براي نفوذ دشمن ميشود. مسائلي از قبيل ورود برخي مطالب غيرارزشي به کتابها و در کنار آن حذف مطالب ارزشي نظير حذف درس شهيد فهميده از کتابهاي دبستان و حذف درس شهيد نواب صفوي از کتابهاي دوران دبيرستان به بهانة ترويج خشونتطلبي و به حاشيه بردن مراسم صبحگاهي که در سالهاي گذشته همراه با دعا و نيايش بود، با جايگزيني رقص و آوازا با خوانندگي خوانندهاي زيرزميني به بهانه ورزش صبحگاهي، ازجمله پيامدهاي نفوذ فرهنگي است که اين روزها در اثر فقر فرهنگي مدارس و بيتوجهي آموزش و پرورش نسبت به اين نهاد و ورود بيضابطه افراد در چرخه آموزشي کشور رخ داده است، که ميتواند پيامدهاي ناگوار فرهنگي را بههمراه داشته باشد (معاونت پژوهشي مرکز مطالعات تربيت اسلامي، 1394، ص 4). دقت در اسناد لانه جاسوسي بيانگر اين است که نظام سلطه به رهبري آمریکا از همان ابتدا تمرکز بسياري را بر روي نهاد مدرسه داشته است. ديويد اچ پلي ـ يکي از مأموران سابق اطلاعات آمریکا ـ در 13 آبان 1355 طي گزارشي به سفارت آمریکا تأکيد ميکند که دانشجويان و معلمان آمریکايي که در ايران به فعاليت آموزشي در مدارس مشغول بودند، بايد تخليه اطلاعاتي شوند و بهصورت متناوب توسط مأموران سياسي در مورد مسائل مدارس ايران و آموزش عموميشان پرسشهايي انجام شود تا دامنة اطلاعاتي آمریکا از وضعيت مدارس و دانشگاهاي ايران ارتقا يابد. براي کسب اين اطلاعات سفارت آمریکا تلاش ميکرد تا شخصيتهاي بانفوذ در نهادهاي آموزشي و پرورشي کشور را شناسايي کند و از اين طريق، اطلاعات موردنياز خود را بهدست آورد. براي مثال در يکي از گزارشهاي سفارت آمریکا پيرامون يکي از اعضاي آموزش پرورش ايران آمده است: دکتر امير بيرجندي از وزارت آموزش و پرورش، منبع خيلي عالي براي کسب اطلاعات در مورد وضع آموزش بهطور عمومي در ايران است (مؤسسة پژوهشهاي سياسي، 1386، ج 2، ص 386).
3ـ4. زمينههاي اقتصادي نفوذ فرهنگي
نقش اقتصاد در امنيت ملي، به دليل تأثيرات گسترده آن بر بسياري از ارزشهاي ملي، حياتي است (سيف و خجسته، 1392). دشمن در جبهه اقتصادي با استفاده از نقش و تأثير رسانه و عمليات جنگ رواني تلاش ميکند به ملت ايران القا کند که فعاليتشان تأثيرگذار است و در پرتو اين اقدامات شعار «ما ميتوانيم» را مخدوش کنند. لذا يکي از ديگر از عللي که بهعنوان زمينه نفوذ فرهنگي از اهميت بالايي برخوردار است، ضعف اقتصادي و مواجه شدن با بحران در اين عرصه است. برايناساس با توجه به اهميت اقتصاد و نقش پررنگ و محوري آن در نفوذ فرهنگي به دو مورد از زمينههاي اقتصادي نفوذ فرهنگي ميپردازيم.
الف. فقر اقتصادي
در روايات و آيات قرآن سفارشهاي بسياري در مذمت بيکاري و بيعدالتي و مباره با فساد و تبعيض و همچنين تشويق به کار و کسب درآمد مشروع بهمنظور مبارزه با فقرآمده است. اميرمؤمنان علي به جناب محمدبن حنفيه ميفرمايد: «فرزندم؛ از فقر بر تو ميترسم، از آن به خدا پناه ببر؛ زيرا فقر دين انسان را ناقص و عقل و انديشه او را مشوش، و مردم را نسبت به او و او را نسبت به مردم بدبين ميسازد» (نهجالبلاغه، 1395، حکمت 319، ص343).
فقر خطرناکترين بيماري است که يک جامعه را تهديد ميکند و زمينههاي لازم براي نفوذ جرياني در يک جامعه را بهوجود آورده و درصورت عدم تسريع در درمان آن، جامعه دچار اختلال و فروپاشي دروني شده و در نهايت ضمن از دسترفتن فرهنگ و سبک زندگي مختص بهخود، منجر به تغيير اساسي در باورها و آرمانها ميشود. برايناساس قطعاً مباحث اقتصادي را ميتوان يکي از اصليترين و اساسيترين حوزههاي تأثيرگذار فردي و اجتماعي دانست که اگر به محفلي براي پروژة نفوذ مبدل گردد؛ به سرعت فرايند تغيير باورها را موجب شده و اسباب تغيير آرمانها و همچنين تغيير نگاهها و در نهايت تغيير سبک زندگي را براي فرد و اجتماع به همراه ميآورد.
رهبر معظم انقلاب با درک اين مهم در راستاي توصيههاي اقتصادي خود مبني بر لزوم مبارزه با فقر و بيکاري و بيعدالتي به هيئت دولت، در بيانيه گام دوم انقلاب ميفرمايند:
اقتصاد يک نقطة کليدي تعيينکننده است. اقتصاد قوي، نقطة قوت و عامل مهم سلطهناپذيري و نفوذناپذيري کشور است و اقتصاد ضعيف، نقطة ضعف و زمينهساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. فقر و غنا در ماديات و معنويات بشر، اثر ميگذارد. تأکيد بر تقويت اقتصاد مستقل کشور که مبتني بر توليد انبوه و با کيفيت، و توزيع عدالتمحور و مصرف به اندازه و بياسراف، و مناسبات مديريتي خردمندانه است و در سالهاي اخير از سوي اينجانب بارها تکرار شده، بهخاطر همين تأثير شگرفي است که اقتصاد ميتواند در زنذگي امروز و فرداي جامعه داشته باشد (بيانيه گام دوم انقلاب، 22/11/1397).
ب. وابستگي اقتصادي به غرب
يکي از اهداف مهم نظام اسلامي اين است که بتواند در عرصه اقتصاد داراي کارآمدي باشد؛ يعني براي تحقق اهداف کلان خود با توجه به امکانات و موانع موفقيت کسب کند؛ چراکه عدم موفقيت و کارآمدي در عرصه اقتصاد نتيجهاي جز وابستگي به اقتصاد غربي ندارد و وابستگي به اقتصاد غرب نيز زمينهساز فرهنگ غربي خواهد بود. اقتصادي که برگرفته از مکتب ليبراليسم و نظام سرمايهداري است رهاوردي جز تجملگرايي و مصرفگرايي براي جامعة خود نداشته است. در اين نظام معيار و محور براي تمام کارها مال و ثروت است؛ حتي پستها و موقعيتهاي اجتماعي با اين محور داده يا گرفته ميشود (حکيمپور، 1387). ليبراليسم در حوزه اقتصاد، به آزادي عمل گسترده سرمايهداران و بازرگانان و محدود نشدن جريان انباشت سرمايه توسط هيچ قيد اخلاقي يا ديني و يا سياسي و يا دخالت دولت تأکيد دارد. ليبرالها اساساً معتقدند که بشر موجودي سودپرست، طماع و خودخواه است؛ و ليبراليسم ميخواهد که اين صفات را در او تقويت کند (زرشناس، 1383، ص 263).
برايناساس وابستگي اقتصادي به اقتصاد ليبراليسم غربي زمينه را براي ايجاد فرهنگ ليبراليسم که مبتني بر سرمايهداري و مصرفگرايي و تجملگرايي و تبعيض و بيعدالتي است، فراهم کرده و سبک زندگي آمریکايي و زندگي غربي را جايگزين زندگي اسلامي ميکند.
رهبر معظم انقلاب در رابطه با تأثير وابستگي اقتصادي به اقتصاد نظام سلطه ميفرمايند:
تعريفهايي براي پيشرفت و کشورهاي پيشرفته در دنيا معمول است، ما اغلب اينها را قبول داريم و رد نميکنيم؛ مثلاً صنعتيشدن و فراصنعتيشدن کشور. شاخصهايي است که در دنيا براي يک کشور پيشرفته ذکر ميکنند و ما اين شاخصها را رد نميکنيم؛ منتها توجه داشته باشيد اين شاخصها را وقتي تحويل ما ميدهند به ما که تشکيلدهندة اين شاخصها نيستيم، در لابهلاي آن چيزهايي است که ديگر جزء شاخصهاي پيشرفت و توسعه نيست؛ بلکه چيزهايي را به ميان ميآورند که اينها صادر کردن فرهنگ مخالف با هويت و شخصيت ملي و ميل براي وابسته کردن کشورهاست (بيانات رهبر معظم انقلاب، 18/8/1385).
ازاينرو، يکي از دستورات اسلام به مسلمانان اقتدار اقتصادي و نفي وابستگي به اجانب است. منظور از اقتدار اقتصادي اين است که مسلمانان بايد با برنامهريزي اقتصادي به خودکفايي برسند؛ به اين معنا که توان رفع نيازهاي خود را دستکم در سطح توليدات حياتي و استراتژيک با تأمين سطح مطلوب از رفاه براي افراد جامعه داشته باشند (عباسنژاد و ديگران، 1384، ص 197).
بنيانگذار انقلاب اسلامي امام خميني در بيان ديدگاه خود نسبت به عدم وابستگي اقتصادي ميفرمايند:
بايد هوشيار و بيدار و مراقب باشيد که سياستبازان پيوسته به غرب و شرق، با وسوسههاي شيطاني، شما را بهسوي اين چپاولگران بينالمللي نکشند و با اراده مصمم و فعاليت و پشتکار خود به رفع وابستگيها قيام کنيد (موسوي خميني، 1378، ص 23).
از ديدگاه رهبر معظم انقلاب نيز قطع وابستگي اقتصادي به نظام سلطه بسيار حائز اهميت است؛ بهطوريکه در سالهاي اخير بحث اقتصاد مقاومتي و مديريت جهادي را مطرح، و بيش از پيش بر آن تأکيد کرده است، که نشان از توجه ايشان به تحرکات و اهداف دشمن در استفاده از حربه اقتصادي براي فشار به جمهوري اسلامي است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 16/5/1389).
نتيجهگيري
در اين مقاله در تلاش بوديم تا با بهرهگيري از منظومه فکري رهبر معظم انقلاب پس از تبيين نفوذ و نفوذ فرهنگي، عوامل و زمينههاي ايجادکننده آن را استخراج کنيم. طبق نظر مقام معظم رهبري نفوذ فرهنگي جنگ نرم پيچيدة برنامهريزيشده، گسترده و همهجانبة نظام سلطه با جمهوري اسلامي است که پس از ناکامي در انواع راهبردهاي نظامي و سخت، بهمنظور فروپاشي و براندازي نرم، در پيش گرفته شده است که در اين راستا اهداف متعدد سياسي اقتصادي و فرهنگي دنبال ميشود؛ که مهمترين هدف تغيير باورها و اعتقادات مردم است. ازآنجاکه نفوذ فکري و فرهنگي زيربنا و زيرساخت نفوذ سياسي و اقتصادي است؛ لذا نفوذ فرهنگي از اهميت بسياري برخوردار بوده و هوشياري و آگاهي همهجانبه را ميطلبد. شيوهايي که در نفوذ فرهنگي مورد استفاده نظام سلطه و اتاقهاي فکري آنها قرار ميگيرد، عبارت است از: فلجسازي راهبردي، دگرديسي سبک زندگي، ايجاد شکاف عقيدتي و ارزشي در سطح مردم. دشمن در روش فلجسازي راهبردي در پي تخريب روحيه ملي و ايجاد يأس و نااميدي در جامعه است؛ که بازخورد آن نافرماني مدني و مشروعيتزدايي نظام خواهد بود. در دگرديسي سبک زندگي، دشمن به دنبال جايگزين کردن زندگي غربي به جاي سبک زندگي اسلامي است. در شکاف عقيدتي تلاش ميشود باورهايي که ضامن تأمين سلامت جامعه و فرهنگ اسلامي هستند، محو و نابود گشته و هنجارهاي مطلوب دشمن جايگزين گردد. همچنين يافتههاي پژوهش حاکي از آن است که نفوذ فرهنگي احتياج به زمينه و بسترهايي دارد. اين زمينهها در سه عرصه سياسي، فرهنگي، اقتصادي مورد کنکاش قرار گرفت و روشن شد اگر در هر دورهاي دولتها از مواضع ضعف برخورد کنند و از اقتدار لازم در مقابل دشمن برخوردار نباشند، اساساً در ان دوره شاهد تسلط و نفوذ سياسي و فرهنگي نظام سلطه خواهيم بود. علاوه بر اين نفوذ عناصر فرصتطلب و حامي غرب در بدنة انقلاب، که پستهاي کليدي نظام را مديريت ميکنند با ترويج اباحهگري ميتواند زمينه مهم ديگري در نفوذ فرهنگي دشمن باشد. در عرصه فرهنگي روشن شد نظام سلطه در داخل کشور دنبال حامياني است تا از طريق آنها باورها را تغيير دهند؛ لذا از نفوذ عناصر غربگرا در دانشگاهها و نهادهاي تربيتي استفاده ميکنند. همچنين فقر فرهنگي مدارس در پرتو غفلت مسئولان زمينهاي ديگر براي جايگزيني هنجارهاي مطلوب دشمن و حذف آرام و تدريجي فرهنگ اسلامي است. در عرصة اقتصادي روشن شد که دو عامل فقر و وابستگي اقتصادي دو عامل مهم زمينهساز نفوذ فرهنگي است؛ چراکه همانطور که روايات ديني ما اشاره ميکنند، فقر دين انسان را ناقص و عقل انسان را مشوش کرده و دشمنان اسلام از اين خلأ نهايت استفاده رو برده و بهراحتي ميتوانند با استفاده از کمبودهها، باورهاي انسان را تغيير دهند. علاوه بر فقر، وابستگي اقتصادي نيز فرهنگ منحط غربي را با خود همراه ميکند.
- نهجالبلاغه، 1395، ترجمة محمد دشتی، تهران، یاسین نور.
- ابراهيمي، خدايار، 1394، «نفوذ فرهنگي زمينهساز سلطه همهجانبه دشمن؛ با تأکيد بر خودباختگي فرهنگي در انديشه امام و رهبري»، عمليات رواني، ش 43، ص 96ـ127.
- احمديان، علياکبر، 1394الف، «نظريه نفوذ؛ تبيين انواع ماهيت انواع نفوذ و رابطه آنها با دستگاه چهار طيفي تهديد (با بهرهگيري از ديدگاهها و بيانات امام خامنه اي)»، آفاق امنيت، ش 28، ص 35-68.
- احمديان، علياکبر، 1394ب، «تهديدشناسي از منظر رهبران انقلاب اسلامي»، سياست دفاعي، ش 91، ص 9ـ29.
- افراشته، مهري و تکتم فرمانروايي، 1396، «شناسايي عوامل نفوذ فرهنگي در تمايل افراد به نوع جديد زندگي زوجين (همخانگي)»، مديريت فرهنگي، دوره يازدهم، ش 2، ص ص 99ـ108.
- آقاجاني، احمد و محمود عسگري، 1390، «جنگ نرم و فلجسازي راهبردي»، اطلاعات راهبردي، سال نهم، ش 98، ص 9-19.
- الواني، سيدمهدي، 1386، مديريت عمومي، چ سي و يکم، تهران، نشر ني.
- الفتپور، محمدعلي، 1396، جريانشناسي نفوذ در تاريخ انقلاب اسلامي، تهران، محمدعلي الفتپور.
- برقعي، سيداميررضا و همكاران، 1398، «الزامات و بايستههاي دفاعي تحقق سند الگوي پيشرفت در برابر نفوذ و تهديدهاي فضاي مجازي از ديدگاه مقام معظم رهبري»، در: هشتمين کنفرانس الگوي اسلامي ايراني پيشرفت، تهران، دانشگاه تهران.
- بيانات رهبر معظم انقلاب، در: پايگاه اطلاعرساني دفتر مقام معظم رهبري، www.khamenei.ir
- جمعي از پژوهشگران، 1395، نفوذ؛ شاخصهها و بروندادها، تهران، انديشکده آفاق انقلاب اسلامي.
- حکيمپور، محمد، 1387، «اسلام و نظام سرمايهداري (2)»، کتاب نقد، ش 11، ص 2ـ32.
- داقرتي، ويليام، 1377، «جنگ رواني»، ترجمة حسين حسيني، در: مجموعه مقالات تبليغات و جنگ نرم، تهران، دانشگاه امام صادق.
- رستمي، ميلاد، 1395، «شناخت پيشرفتهترين ابزارها و روشهاي جاسوسي و نفوذ دشمن از طريق فناوري و ارائه راهکارهاي مقابلهاي»، مطالعات حفاظت و امنيت انتظامي، ش 39، ص 165ـ198.
- رفيع، حسين و محمدجواد قربي، 1393، «مختصات اهداف فرهنگي ـ اجتماعي ترسيمشده در جنگ نرم»، مهندسي فرهنگي، ش 79، ص 192ـ212.
- زرشناس، شهريار، 1383، واژهنامه فرهنگ سياسي، تهران، كتاب صبح.
- سريعالقلم، محمود، 1384، نمايش در اندازه اصلي ايران و جهانيشدن؛ چالشها و راهحلها، تهران، مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام.
- سيف، اللهمراد و محمد خجسته، 1392، «ظرفيتها و محدوديتهاي مديريت بحران در صحنه جنگ نرم اقتصادي دشمن عليه جمهوري اسلامي ايران»، مطالعات راهبردي بسيج، ش 60، ص 5ـ20.
- شريفي، احمدحسين، 1391، «سبک زندگي بهعنوان شاخصي براي ارزيابي سطح ايمان»، فرهنگ اجتماعي، سال سوم، ش 3، ص 49ـ62.
- صادقي، رحمتالله، 1378، هاشمي رفسنجاني در بوته نقد، تهران، گفتمان.
- طهماسبيپور، اميرهوشنگ، 1378، نفوذ و استحاله، تهران، معاونت سياسي وليفقيه در قرارگاه ثارالله.
- عامري، داود، 1390، «درآمدي بر مؤلفههاي اساسي جنگ نرم»، راهبرد فرهنگ، سال چهارم، ش 16، ص 34ـ54.
- عباسنژاد، محسن و ديگران، 1384، قران، مديريت و علوم سياسي، تهران، بنياد پژوهشهاي قرآني حوزه و دانشگاه.
- عبداللهخاني، علي، 1388، «طرحريزي الگوي کلان امنيت نرم»، مديريت بحران و وضعيتهاي اضطراري، سال اول ش 3ـ4، ص 45ـ70.
- عسگري، محمود، 1390، جنگ نرم در عرصه دفاع ملي، تهران، دانشگاه امام صادق.
- عليبابايي، غلامرضا، 1388، فرهنگ روابط بينالملل، تهران، کيهان.
- فيروزيان، شبير، 1396، «تأملي قرآني و روايي در ويژگيها و روشهاي نفوذ دشمن در دستگاه محاسباتي مردم و مسئولان نظام»، معرفت، ش 238، ص 35ـ45.
- قاسمي سياني، علياصغر، 1378، نقش جنبش دانشجويي در شکلگيري انقلاب اسلامي، پاياننامه کارشناسي ارشد، علوم سياسي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
- کاوياني، محمد، 1391، سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- گلدستون، جک، 1397، «انقلاب»، ترجمة آسيه حائري يزدي، مطالعات راهبردي سياستگذاري عمومي، ش 26، ص 253ـ288.
- مطهري، مرتضي، 1368، نهضتهاي صد ساله اخير، تهران، صدرا.
- ـــــ ، 1387، آينده انقلاب اسلامي، چ بيست و هشتم، تهران، صدرا.
- معاونت پژوهش مرکز مطالعات تربيت اسلامي، 1394، نفوذ و تربيت؛ بررسي ساختار و بسترهاي نفوذ دشمن در نهادهاي تربيتي کشور، تهران، معاونت پژوهش مركز مطالعات تربيت اسلامي.
- معاونت فرهنگي هيأت رزمندگان اسلام، 1398، تحليل رويدادها، تهران، معاونت فرهنگي هيأت رزمندگان اسلام.
- معين، محمد، 1384، فرهنگ فارسي، تهران، نامن.
- موحد علومي، عليرضا، 1394، «نفوذ فرهنگي، رويکرد تعاملگرايانه مبتني بر ديپلماسي نظام سلطه، ويژگيها و راهکارهاي مقابله»، عمليات رواني، ش 42، ص 91ـ102.
- موسوي خميني، سيدروح الله، 1378، صحيفه امام، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- مؤسسة پژوهشهاي سياسي، 1386، اسناد لانه جاسوسي آمریکا، تهران، مؤسسة پژوهشهای سیاسي.
- نيکوييان، آرزو و بتول مطهري، 1387، «تمدن يا توحش»، فرهنگ پويا، ش 10، ص 61ـ63.
- هالورسون، جفري، «يك ضد روايت براي حكومت ايران»، در: خبرگزاري ابنا، Csc.asu.edu/wp-content/uploads/pdf
- همايونفر، مهدي، 1385، «شعارشان خانهنشين کردن آويني بود»، سوره، ش 24، ص 12ـ19.