بررسی شناخت توحید در زیارت عاشورا
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
زيارت اهلبيت در فرهنگ غني تشيع از جايگاه والايي برخوردار است؛ بهطوريکه فرصت مناسبي را ايجاد میکند تا شيعيان عشق و محبت دروني خود را به اولياي الهي اظهار کنند و ضمن انزجار و نفرت از دشمنان ایشان، از چشمههاي فيض رباني بهرهمند شوند که در اين ميان، متن زيارتنامههاي مأثوره نيز مسير کسب معارف الهيه را هموار ساخته و در کنار ساير روشهاي شناختي، در انتقال و تقويت باورداشتهاي ديني شيعيان تسهيل میکند.
بنابراين، شيعيان از طريق زيارت اهلبيت ضمن پاسداشت و تکريم مقام شامخ و والاي آن ذوات مقدس، شعائر ديني و ارزشهاي مذهبي را احيا کرده و متن زيارتنامهها نيز نظام فکري، اعتقادي و اخلاقي مکتب تشيع را در جامعه ترويج ميدهد. ازاينرو، کارکرد اصلي زيارت بهعنوان يکي از مناسک مذهبي، تقويت و تثبيت اعتقادات و معارف حقة اهلبيت در جامعه است.
البته در ميان زيارتنامهها، زيارت امام حسين از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده و حتي مورد تأکيد ائمة اطهار نيز هست؛ بهگونهايکه در روايتي از امام صادق، زيارت آن حضرت، افضلالاعمال معرفي شده است؛ زيرا سيدالشهداء بهعنوان ميراثدار نبوت و امامت در تاريخ بشريت، حماسهاي را برپا کرد که ضمن احياي تعاليم ديني و فضيلتهاي انساني، باعث بيداري دلها و هوشياري ملتها گرديد؛ چنانکه اقبال لاهوري چنين سروده است:
خون او تفسير اين اسرار کرد ملت خوابيده را بيدار کرد
(اقبال لاهوري، 1388، ص 75).
البته، در کتابهاي ادعيه زيارتهاي متعددي براي اباعبدالله ذکر شده است؛ لکن از ميان آنها، زيارت عاشورا با توجه به حديث قدسي بودن و محتواي متفاوت و عميق، شهرت يافته است و عليرغم تخصيص نام اين زيارت به عاشورا؛ به توصية امام محمدباقر به علقمة حضرمي، ميتوان با اين زيارت، از راه دور يا نزديک، در تمام ايام و مناسبتهاي مذهبي امام حسين را زيارت کرد (طوسي، 1411ق، ص 773ـ774).
با این وجود، با توجه به مضامين عاليه و مسائل اعتقادي زيارت عاشورا، علما و انديشمندان اسلامي نيز پژوهشهاي متعددي پيرامون سند روايي و شرح آن انجام دادهاند که در جاي خود بسيار ارزشمند و قابل استفاده است؛ اما بهنظر ميرسد پژوهشهاي پيشين بهغير از برخي موضوعات مهم، از جمله تبّري و توّلي، مجال آن را نيافتهاند که به ساير مضامين عاليه و مسائل اعتقادي زيارت بپردازند. نگارنده بر اين باوراست که زيارت عاشورا، نماد تولّي و تبرّي بوده و فرهنگ انتظار را در جامعه بهخوبي جا انداخته است؛ اما با استناد به فرمايش امام رضا که فرمودند: «هرکس ميخواهد خدا را در عرش زيارت کند، امام حسين را درکربلا زيارت کند» (طوسي، 1365، ج 6، ص 46)؛ بهنظر ميرسد، هدف اصلي زيارت، تقويت معارف الهيه و اصول اعتقادي بهويژه معرفت الله و توحيدشناسي است که به فرمودة اميرمؤمنان علي برترين معارف است. بدينترتيب، چهبسا بتوان گفت وجه تمايز زيارت عاشورا با ساير زيارتها، رويکرد توحيدي و خداشناسي آن است که آن را در ميان ساير زيارتها، ممتاز و برجسته کرده است. بنابراين زائر در فضاي معنوي زيارت، مجال مييابد که از طريق تنظيم حبّ و بغضش که بهواسطة مقام رفيع امام متجلي ميشود، تحول دروني يافته و بهواسطة اظهار محبت به امام حسين و دشمني با دشمنانش، به مقام توحيدي نائل آيد؛ زيرا امام واسطة فيض الهي و باب شناخت خداي متعال است و سجدة شکر نيز در پايان زيارت که نماد عبوديت و بندگي است، نتيجة خداشناسي است که زائر در پرتو مکتب حسيني کسب میکند؛ ازاينرو، برخي از علماي بزرگوار اذعان داشتهاند که درک مقام توحيدي و مراتب آن را مديون امام حسين و زيارت عاشورا هستند.
در يک جمعبندي ميتوان گفت که مسئله و دغدغة اصلي اين پژوهش، عدم توجه کافي محققان و محافل علمي و ديني به معارف الهيه و مسايل اعتقادي بهويژه شناخت توحيد در زيارت عاشوراست. ازاينرو، هدف اين پژوهش کشف شناخت توحيد و مراتب آن در اين زيارت است. بنابراين سؤالات اصلي عبارتند از اینکه: 1. آيا محور و موضوع اصلي زيارت، شناخت توحيد است؟ 2. مراتب توحيدي در زيارت عاشورا چگونه است؟ و سؤالات فرعي نيز عبارتند از: 1. موضوعات کلي زيارت چيست؟ 2. جهتگيري اصلي آن چگونه است؟
1. مروري بر ادبيات پژوهش
1ـ1. ادبيات تجربي
با توجه به مطالعات و کاوش علمي محقق، عليرغم اينكه کتابها و تحقيقات علمي متعددي در اعتبار سند، شرح و تفسير زيارت عاشورا نگاشته شده،؛ اما تحقيق مستقل علمي در خصوص جايگاه اعتقادات، بهويژه شناخت توحيد در آن، منتشر نشده است. این امر بیانگر این است که موضوع اين پژوهش، جديد و بديع ميباشد.
2ـ1. ادبيات مفهومي
1ـ2ـ1. اهميت شناخت توحيد
توحيد، بنياديترين اصل اعتقادي دين مبين اسلام است که ساير اصول به اين رکن رکين وابسته بوده و ديگر معارف اعتقادي و ارزشي اسلام نيز از آن نشئت گرفته است؛ چنانکه رسول خدا در اهميت توحيد فرمودهاند: «التوحيد نصف الدين» (صدوق، 1363، ص 54)؛ زيرا دين و دينداري در سايهسار باورها و اعتقادات، بهويژه توحيدمداري معنا يافته و قوت ميگيرد. بنابراين توحيد سنگِ بناي ساير اصول عقايد بوده و اساس پذيرش ساير باورها در زندگي موحدان بهشمار ميرود؛ بهگونهايکه اين اصل درکنار ساير اصول عقايد، انسان موحد را گام به گام به توحيد عبادي ميرساند. بدينترتيب، او فقط خداوند يکتا را شايسته پرستش و بندگي ميداند و با تبعيت و اطاعت محض از او، درصدد بندگي خالصانه بر آمده و مراتب انسانيت را طي میکند؛ به همين دليل است که ارزش انسانها با معيار باورها و اعتقاداتشان سنجيده ميشود؛ زيرا اين باورها هستند که سبک زندگي او را شکل داده و رنگ الهي به آن بخشيده و يک زندگي موحدانه و مؤمنانهاي به ارمغان ميآورد؛ درنتيجه، توحيد، نشانة ثبات و استواري ايمان موحدان و مسلمانان است.
2ـ2ـ1. مراتب و اقسام توحيد
1ـ2ـ2ـ1. توحيد ذاتي
توحيد ذاتي، يعني يکتايي، بيهمتايي و نفي شريک شبيه و جزء از خداوند؛ بهطوريکه نهتنها او يگانه است؛ بلکه براي ذاتش هيچ جزئي نيست و از چيزي ترکيب نيافته است (سبحاني، 1363، ص 117). درواقع، توحيد ذاتي، نمايانگر شريکناپذيري خداوند است و اميرمؤمنان علي در خصوص احد بودن خداوند، در خطبة 152 نهجالبلاغه فرموده است: «خداوند، يكى است، ولى نه به تعبير عددى...؛ هركس وصفش كند محدودش كرده و آنكه محدودش كند، او را برشمرده است و هركه برشماردش، ازليتش را باطل كرده است؛ هركه بگويد كه خدا چگونه است، خواسته كه وصفش كند و هركه بگويد خدا در كجاست، براى او مكانى قائل شده است» (نهجالبلاغه، 1379، خطبة 152). البته امام در اين خطبه، اثبات وحدت عددي را براي ذات حق، موجب ابطال ازليت او قرار داده است؛ زيرا حقيقت ازليت حق آن است که او در ذات و صفاتش غيرمتناهي و غيرمحدود است؛ بنابراين اگر حق را طوري تصور کند که چيزي بر او پيش نگرفته باشد؛ اين معنيِ ازليت اوست و اگر او را طوري تصور کند که چيزي بعد از او نبوده باشد و متأخر از او نباشد، اين معنيِ ابديت است؛ و چهبسا اگر اين معني را از دو منظر هم تصور کنيم، آن معني سرمديت و دوام اوست و او را به وحدت عددي متصف کردن، نفي ازليت، ابديت و سرمديت است (حسيني طهراني، 1368، ص 217).
2ـ2ـ2ـ1. توحيد صفاتي
مقصود از توحيد در صفات، يعني صفات خداي متعال را عين ذات او بدانيم؛ يعني اگر ميگوييم خدا عالم است، به اين معني نيست که ذات خدا جدا و علم او جداست؛ بلکه به اين معناست که خداي متعال عين علم است؛ زيرا درغير اينصورت، نتيجه اين ميشود که خداي متعال از دو جزء (ذات و صفات) مرکب باشد و ترکيب نيز مستلزم احتياج و نياز است و نياز، با خدا بودن که بايد از هرجهت غني و بينياز باشد، سازگار نيست. بنابراين ذات خدا عين صفات اوست (سبحاني، 1363، ص 117ـ118).
اميرمؤمنان علي در اولين خطبة نهجالبلاغه در خصوص اينکه صفات خدا عين ذات اوست، اينگونه فرموده است: توحيد خالص آن است که صفات زائد بر ذات که در مخلوقات است، از او سلب کنیم؛ زيرا هر صفتي گواهي ميدهد که با موصوف خود مغايرت دارد و هر موصوفي نيز گواهي ميدهد که وجود صفت با وجود آن مغايرت دارد؛ پس هرگاه خدا را مانند مخلوقات او توصيف کنيم و صفات او را زائد بر ذاتش بدانيم، او را با چيز ديگري همراه ساخته و درنتيجه خدا را از يکتايي درآورده و اعتقاد به دوگانگي او پيدا کردهايم؛ و هرکس خدا را يکتا ندانسته و دوگانه فرض کند و بگويد ذات او غير از صفات اوست، براي او جزء قائل شده است و او را مرکب از اجزاء دانسته است و کسي که خدا را داراي جزء بداند، خدا را نشناخته است.
3ـ2ـ2ـ1. توحيد افعالي
توحيد افعالي در اصطلاح فلاسفه بهمعناي اين است که همة نظامها، سنتها، علل، معلولات و اسباب و مسببات، فعل خدا و کار او و ناشي از ارادة خداست؛ موجودات عالم هم، چنانکه در ذات خود، استقلال وجودي از خدا ندارند؛ در مقام تأثير و عليت نيز استقلال ندارند و درنتيجه خداوند همانطور که در ذات خودش شريک ندارد، در فاعليت نيز شريک ندارد (مطهري، 1389، ج 2، ص 103)؛ بدين معنا که خدا در انجام كارهايش نيازي به كمك و ياوري ندارد و در انجام هر كاري، مستقل و يگانه است (مصباح يزدي، 1389، ص 273).
البته توحيد افعالي را دو قسم گفتهاند؛ يکي توحيد در خالقيت و ديگري توحيد در ربوبيت؛ توحيد در خالقيت يعني اعتقاد به اينكه آفرينندهاي جز «الله» نيست؛ درواقع، خالقيت را مختص خداوند پنداشته و ديگران را آفريده خداوند بدانند. اما توحيد در ربوبيت خود به دو بخش تکويني و تشريعي تقسيم ميشود؛ و منظور از توحيد در ربوبيت تکويني آن است كه تنها خدا را مدبر و كارگردان جهان بدانيم و معتقد باشيم كه هيچكس بدون اذن و اراده الهي، كوچكترين تأثيري در جهان هستي ندارد؛ و مقصود از توحيد در ربوبيت تشريعي نيز يعني اعتقاد به اينکه كسي جز خداوند حق فرمان دادن و قانونگذاري ندارد؛ يعني افزون برآنكه آفريننده ما خداست، اختيار وجود ما هم بهدست اوست و تدبير زندگي ما نيز بهطور مستقل از اوست (همان، ص 273).
4ـ2ـ2ـ1. توحيد عبادي
منظور از اين نوع توحيد، آن است که جز خداي متعال را نپرستيم و در برابر غير او سر تسليم فرود نياوريم؛ در واقع، توحيد در عبادت، لازمة توحيد ذات و صفات است؛ زيرا وقتي معلوم شد واجبالوجود تنها خداست و هرچه غير اوست ممکن، محتاج و نيازمند است. بنابراين عبادت مخصوص اوست، او کمال مطلق است، غير از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم براي رسيدن به کمال است و اين رسالت انبياي الهي بوده که مردم را به توحيد در عبادت دعوت کنند و قرآن کريم نيز آيات فراواني دراين خصوص دارد (قائمي، 1390، ص 44).
2ـ2ـ1. جمعبندي مبحث توحيد
اگرچه توحيد، رکن رکين دين اسلام است؛ لکن انسانهاي موحد به اندازة توان و وسعشان ميتوانند به درجاتي از مراتب توحيدي نائل آيند. با این وجود، با بررسي دقيق آيات قرآن روشن ميشود حد نصاب توحيد اين اعتقاد است كه «كسي جز الله شايسته پرستش نيست» و اعتقاد به اين اصل براي موحد بودن و رهايي از عذاب الهي ضرورت دارد. يعني از نظر قرآن كسي موحد است كه افزون بر واجبالوجود خالق، ربّ تكويني و تشريعي، «اله و معبود» را نيز منحصر به «الله» بداند. و ازآنجاكه توحيد در الوهيت در مرتبة اخير واقع شده و رسيدن به اين مرحله، مستلزم دارا بودن مراحل پيشين است؛ شعار توحيد و نشانة مسلمانـي، کلمة «لا اله الاّ الله» قرار داده شده است. يعني نصاب توحـيد، توحـيد در الوهيت است. اگر اين اعتقاد در شخصي پيدا شد؛ از ديدگاه اسلام و قرآن، مسلمان بوده و توحيدش پذيرفته ميشود (مصباح يزدي، 1389، ص 180). البته مراتب بالاتر از توحيد در الوهيت، مراتب كمال توحيد است (همان، ص 181).
2. روششناسي پژوهش
در اين پژوهش، از روش تحليل محتوا استفاده شده است؛ روشي که تلاش دارد محتواي دادههاي متني يا متنوارهاي را که به متن تبديل ميشوند، بهصورت نظاممند و مبتني بر اصول و قواعد معيني استخراج، تحليل و تفسير کند، تا به معني واقعي آنها دسترسي پيدا کند. در اين روش، تلاش ميگردد نشانهها و مواد موجود در متن، که به پرسشهاي پژوهش مرتبط هستند، مشخص و محتواي آنها استخراج و تحليل شود (ميرزايي، 1397، ج 2، ص 1090).
روش تحليل محتوا داراي دو قسم كمّي و كيفي است؛ منظور از تحليلهاي كمّي ـ كه به دنبال فهم محتواي آشكار پيام است ـ بررسي فراواني كليدواژهها، مضامين اصلي، فرعي و جهتگيريهاست كه مسير تحقيق را براي تحليل كيفي هموار ميسازد. درواقع، روشهاي تحليل كمّي توسيعياند و واحد اطلاعاتي پايه در روشهاي تحليل محتواي كمّي، بسامد ظهور برخي از خصوصيات محتواي متن است؛ اما روشهاي تحليل كيفي، تشديدياند و واحد اطلاعاتي پايه در تحليل كيفي، ظهور يا غيبت يك خصيصه است (كيوي و كامپنهود، 1381، ص 223). بدينترتيب، در تحليل كيفي، محتواي دادههاي متن كه در روش كمّي طبقهبندي و كدگذاري شده، تفسير ميشود (هولستي، 1378، ص 14).
در نتيجه، در اين پژوهش بهدليل اينکه تحليل محتوا، روشي علمي براي تفسير متن بوده و نتايج بهدستآمده از طريق آن، داراي اعتبار و روايي بالايي است، مورد استفاده قرار گرفته است؛ بهطوريکه ابتدا از طريق تحليل محتواي کمّي، فراواني کلمات، موضوعات، شدت و جهتگيريها انجام، و سپس با استفاده از نتايج حاصله، با بهرهگيري از تحليل محتواي کيفي، محتواي زيارت عاشورا با محوريت توحيد واکاوي شده و مورد تحليل قرار ميگيرد.
3. يافتههاي پژوهش
1ـ3. تحليل محتواي زيارت عاشورا
تحليل محتواي کلي متن زيارت عاشورا در قالب جدول زير ترسيم شده که اين جدول بيانگر اين است که اولاً همانطور که مشاهده ميشود، متن زيارت بهصورت تقطيعشده در جدول درج گرديده است؛ ثانياً با تحليل اين متن، موضوعات اصلي، جهتگيريهاي كلي و مضامين فرعي آن استخراج شده است؛ بهطوريکه مشخصاً فرازهاي زيارت به 46 واحد متن تقطيع شده و 65 مضمون و پيام از آن شناسايي و برداشت شده است. البته متناسب با حجم محدود مقاله، به قسمتي از جدول اصلي متن تقطيع شده زيارت عاشورا بسنده شده که به شرح زير است:
جدول 1: جدول تحليل محتواي متن تقطيعشده زيارت عاشورا
فرازهايي اززيارت عاشورا موضوع اصلي جهتگيري مضامين فرعي کد
اَلسَّلاَمُ عَلَيکَ ياأَبَاعَبْدِاللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ رَسُولِاللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ يا خِيرَةَ اللَّهِ وابْنَ خِيرَتِهِ توحيدشناسي اتقرب اليالله انتساب امام به بنده بودن خداوند M1
انتساب امام به فرستاده خدا بودن M2
رتبه امام: برگزيده خدا بودن M3
السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ رَسُولِاللَّهِ اعتقاد به نبوت اتقرب اليالله انتساب امام به شجرة نبوت M4
اَلسَّلاَمُ عَلَيکَ ياأَبَاعَبْدِاللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ يا خِيرَةَ اللَّهِ وابْنَ خِيرَتِهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَابْنَ سَيدِ الْوَصِيينَ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ فَاطِمَةَ سَيدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ امامشناسي (شجره طيبه) اتقرب اليالله آشنايي با اصل و نسب امام M5
آشنايي با جايگاه امام در عالم خلقت M6
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيةُ وجَلَّتْ وعَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِکَ عَلَينَا وعَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلاَمِ وجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُکَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ مصيبت بزرگ برئت اليالله بزرگ بودن مصيبت شهادت امام در ميان مسلمانان M9
بزرگ بودن ظلم و ستم به امام درآسمانها M10
بزرگ بودن مصيبت امام براي اهل آسمانها M11
فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ والْجَوْرِ عَلَيکُمْ أَهْلَ الْبَيتِ ولَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وأَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِي رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِيهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْکِينِ مِنْ قِتَالِکُمْ دشمنشناسي برئت اليالله اعلام انزجار از بنيانگزاران ظلم و جور بر اهلبيت M13
اعلام انزجار از غاصبان مقام اهلبيت M14
اعلام انزجار از قاتلان اهلبيت M15
اعلام انزجار از زمينهسازان جنگ با اهلبيت M16
ياأَبَاعَبْدِاللَّهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ دشمنشناسي
(تولي و تبري) تقرب و برائت اظهار دوستي با دوستان امام M19
اظهار دشمني با دشمنان امام M20
أَنْ يرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ خونخواهي دررکاب امام (انتظار) برئت اليالله بلند مرتبه بودن مقام امام در پيشگاه خداوند M23
طلب خونخواهي امام مظلوم در معيت امام عصر M24
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَکَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ فِي الدُّنْيا والْآخِرَةِ ياأَبَاعَبْدِاللَّهِ امامشناسي تقرب اليالله جايگاه رفيع امام در پيشگاه خداوند M26
إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ توحيدشناسي اتقرب اليالله تقرب به خداوند از طريق امام M27
اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيکَ فِي هَذَا الْيوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وأَيامِ حَياتِي بِالْبَرَائَةِ مِنْهُمْ واللَّعْنَةِ عَلَيهِمْ دينشناسي
(تولي و تبري) تقرب و برائت ولايت شرط تقرب الهي و دينداري M50
برائت شرط تقرب الهي و دينداري M51
اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ (الْعَنِ) الثَّانِي والثالث... (تا فراز آخر) برائت از دشمنان برئت اليالله انزجار از 12 نفر از بنيانگزاران، غاصبان، دستوردهندگان و قاتلان سيدالشهدا و يارانش M60
إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ اعتقاد به معاد اتقرب اليالله اعتقاد به حتمي بودن روز قيامت و رستاخيز M61
اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِينَ توحيدشناسي اتقرب اليالله سجده، نشانه عبوديت و بندگي خداوند M62
لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيتِي حمد وشکر اتقرب اليالله طلب مقام شاکرين ازخدا بر مصيبت عظيم M63
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَينِ يوْمَ الْوُرُودِ شفاعت امام اتقرب اليالله مقام شفاعت امام نزد خداوند در قيامت M64
وثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَينِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَينِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَينِ دينشناسي
(ثبات قدم در ايمان) اتقرب اليالله درخواست از خدا براي ثابت قدم بودن در راه امام (مانند کساني که جانشان را هديه کردند) M65
2ـ3. تحليل محتواي كمّي زيارت عاشورا
منظور از تحليلهاي كمّي، بررسي فراواني كلمات، قالبها، مضامين و موضوعات مطرحشده در متن است كه به محقق كمك ميكند تا با ساختار عناصر و مؤلفههاي بهكاررفته در آن، بيشتر آشنا شود. همچنين، تحليلهاي كمّي راه ورود براي تحليل كيفي را هموار ساخته و روشن ميسازد محقق براساس چه مبنايي به تحليلهاي كيفي بپردازد (كريپندورف، 1378، ص 26). در حقیقت نتايج تحليلهاي كمّي مسير و نقشه راه تحليلهاي كيفي را مشخص ميسازد؛ بهطوريکه نقطه آغازين تحليل را تعيين و جهتگيري آن را مشخص میکند. بدينترتيب محقق ميداند بهدنبال پاسخگويي به چه پرسشهايي است.
1ـ2ـ3. سنجش فراواني كلمات
منظور از فراواني كلمات، شمارش واژههاي مهم و مفهومساز است؛ بهطوريکه در اين اقدام، واژههاي مشابه در يك طبقه جاي گرفته و مانند يك مفهوم مشترك به نمايش گذاشته ميشود؛ که در اين پژوهش براي نمايش بيشترين کلمات استفاده شده و مفهومساز از نمودار ميلهاي استفاده شده است.
نمودار فوق بيانگر این است که کلمة جلالة «الله» با 50 تکرار از بيشترين فراواني در ميان ساير کلمات برخوردار است، بنابراين ميتوان نتيجه گرفت در زيارت عاشورا از نظر تکرار واژگان مفهومساز، اين زيارت بر خداشناسي و شناخت توحيد تأکيد میکند؛ بهطوريکه کلمة جلالة «الله» در سرتاسر زيارت خودنمايي کرده و همواره توجه زائر را به خود جلب میکند تا زائر به اين درک برسد که زيارت امام، مقدمهاي براي شناخت خدا و تقرب الهي است؛ البته اگر واژههايي از قبيل «لعنالله»، «اسئلالله» و «اتقرب اليالله» را نيز به کلمة جلالة «الله» اضافه کنيم، ميزان تکرار کلمات توحيدي به 67 فراواني ميرسد.
همانطوركه در نمودار مشاهده ميشود ساير کلمات شامل: لعن با 22 فراواني، سلام با 14فراواني، لعنالله با 11 فراواني، رزيه (عظمت المصيبه) با 10 فراواني، بالبرائه و قتلتکم هريک با 6 فراواني و موالاه با 4 فراواني داراي بيشترين تکرار هستند.
در نمودار فوق، دو واژة «سلم لمن سالمکم» معادل کلمات «ولي لمن والاکم» و «حرب لمن حاربکم» معادل کلمات «عدو لمن عاداکم» با فراواني يکساني در زيارت ذکر شده که بهطور يکسان هرکدام 2 بار تکرار شدهاند و اين تشابه، بيانگر این است که زائر ميبايست در قرائت زيارت، به توازن حبّ فيالله و بغض فيالله توجه کند و معيار و اصول حب و بغضش، امام معصوم باشد که جانشين خداي متعال در روي زمين است.
2ـ2ـ3. سنجش فراواني موضوعات
محقق براي اعتبار انتخاب موضوعات زيارت، ضمن مطالعه و بررسي کتابهاي شرح آن، از برخي از خبرگان نيز نظرخواهي کرده است؛ زيرا اين موضوعات ميبايست بيانگر روح کلي حاکم بر متن زيارت باشد. به عبارت ديگر، با توجه به اينکه اين موضوعات، معرف محتواي آن بهشمار ميروند، بنابراين با يک بررسي اجمالي در موضوعات و ميزان فراوانيشان، باید ضمن آشنايي با حوزهها و محورهاي مختلف زيارت، ببانگر محورهاي اصلي آن نيز باشد. نکتة ديگر اينکه هريک از موضوعات، متناسب با فرازهاي مختلف زيارت انتخاب شدهاند؛ ازاينرو، ميتوان ميزان فراواني آن را مورد سنجش و شمارش قرار داد.
در اين نمودار ميتوان موضوعات کلي و مطرحشده را در زيارت عاشورا بهوضوح مشاهده کرد و چهبسا بتوان گفت: مفهوم مشترک اين موضوعات، شناخت و آگاهي است، که رأس همۀ معرفتها و آگاهيها، شناخت خداوند يا بهعبارتي توحيدشناسي است و بيشترين فراواني را دارد. شناخت توحيد نيز مطابق روايت مأثوره از اهلبيت، مستلزم امامشناسي است (كليني، 1365، ج 1، 193) که مسيري مطمئن و بدون انحراف براي شناخت خداوند محسوب ميگردد؛ همچنين در گرو شناخت امام است که مسير ساير شناختها، مانند دينشناسي و دشمنشناسي نيز هموار شده و ميسر خواهد شد.
بنابراين در اين نمودار هم، توحيدشناسي با 17 فراواني، داراي بيشترين تکرار است؛ درنتيجه وقتي اين نمودار را با نمودار قبلي ـ يعني سنجش فراواني كلمات ـ مقايسه ميکنیم، نتايج حاصل از نمودار قبلي نيز مورد تأييد قرار ميگيرد.
3ـ2ـ3. سنجش فراواني جهتگيريها
درواقع هدف اين مرحله این است که همة محتواي زيارت عاشورا در دو يا سه موضوع کلي که داراي شموليتاند، بهتصويرکشيده شود، تا بدينترتيب زائر را براي درک سريع و دقيق آن رهنمون سازد.
منظور از شموليت موضوعات اين مرحله، این است که ساير موضوعات مرحلة قبلي نيز زيرمجموعۀ اين موضوعات جديد قرار گيرند. از طرفي، در يک نگاه کليتر، ميتوان محورهاي اصلي را که بر روح کلي متن، حاکم است، مورد شناسايي قرار داد. بدينترتيب ميتوان زيارت عاشورا را دردو موضوع اصلي که بيانگر اعتقادات و باورهاي ديني شيعيان است، تقسيمبندي کرد و اين دو موضوع عبارتند از: حب فيالله و بغض فيالله؛ که با استفاده از فرازهاي زيارت عاشورا ميتوان دو مفهوم «اتقرب اليالله» و «برئت اليالله» را انتخاب کرد که در نمودار دايرهاي به صورت درصدي به نمايش گذاشته شده است.
مطابق نمودار فوق، زيارت عاشورا تصويري از محبت الهي و بغض نسبت به دشمنان الهي است؛ بهطوريکه اين دو موضوع در سرتاسر زيارت با واژههاي مختلفي، از جمله «سلم لمن سالمکم»، «ولي لمن والاکم»، «حرب لمن حاربکم»، «عدو لمن عاداکم»... بهطور وضوح قابل مشاهده است و کلية اين مفاهيم نيز بيانگر دوستي و تقرب به خداي متعال و دشمني و دوري جستن از دشمنان الهي است.
البته نکتة اساسي در اين بخش، این است که جلوههاي توحيدي و خداشناسي را ميتوان با شفافيت کامل، مشاهده کرد؛ بهطوريکه زائر در سرتاسر اقيانوس زيارت، بر روي موجهاي يکتاپرستي و خداخواهي در حرکت است؛ بهگونهايکه با دوري جستن از دشمنان، در پي تقرب الهي است، تا بدينترتيب به ساحل نجات و رستگاري نائل آيد.
3ـ3. تحليل محتواي کيفي زيارت عاشورا
همانطور که مشاهده شد، در تحليل محتواي کمّي بر محتواي آشکار پيام تمرکز شده است؛ درحاليکه در تحليل محتواي کيفي بر عقيدهها و معناي نهفته در يک متن يا متنواره تمرکز ميشود؛ بهطوريکه در اين مرحله، تلاش ميگردد از طريق رجوع به متن، به کشف، روشنسازي و بازنمود محتواها پرداخته شود. بنابراين در اين نوع از تحليل، پرسشها علاوه بر تمرکز روي مشخصههاي آشکار زباني، بر مشخصههاي معنايي ـ بافتي نيز تمرکز میکند (ميرزايي، 1397، ج 2، ص 1099). با بهرهگيري از نتايج حاصله از تحليل محتواي کمّي ميتوان محتواي زيارت عاشورا را در 4 مقوله و موضوع اصلي زير شناسايي و دستهبندي کرد. بدينترتيب مدل مفهومي کلي زيارت عاشورا عبارت است از:
نمودار شماره 4: موضوعات اصلی زیارت عاشورا
1ـ3ـ3. جايگاه توحيد در زيارت عاشورا
1. يکي از آداب مستحبي قرائت زيارت عاشورا، گفتن ذکر «الله اکبر» قبل از شروع زيارت است؛ بدينترتيب اولاً، يعني زيارت با نيت قربة اليالله انجام شود؛ ثانياً، مورد رضايت خداوند قرار گيرد؛ ثالثاً، زائر خود را در محضر پروردگار متعال ببيند. بنابراين زيارت وسيلهاي براي قرب و وصول اليالله است که اين رويکرد، نشانۀ توحيدي بودن زيارت است.
2. در محتواي زيارت عاشورا، هيچ خواسته و تمايل دنيايي و شخصي توسط زائر مشاهده نميشود؛ بهطوريکه زائر خوديت و منيتش را کاملاً ناديده گرفته و فقط خالقيت خداي يگانه را در نظر دارد و خواستههايش حول جهتگيري اصلي زيارت، يعني «اتقرب اليالله» و «برئت اليالله» ميچرخد. بنابراين همة درخواستهايش نيز الهي و هدفش وصول اليالله است؛ که اين رفتار زائر يکي ازکارکردهاي توحيد در زندگي يک بندۀ موحد بهشمار ميآيد.
3. زائر از شروع تا پايان زيارت، خداوند را حاضر و ناظر بر خود و اعمالش ميپندارد؛ بهطوريکه اگر در متن زيارت دقت شود، اينگونه مستفاد ميگردد که کلية فرازهاي آن از جنس الوهيت و خالقيت خداوند است؛ مانند: سلامالله، لعنالله، اتقرب اليالله، برئت اليالله، اسئلالله، اللهم ارزقني... . درواقع ميتوان گفت زيارت، مصداق آيه شريفه «صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَاللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ» (بقره: 138) است؛ بهطوريکه يكتاپرستي، توحيد و تسليم در برابر خداوند و ايمان به معارف حقه اهلبيت است كه مىتواند بشر را از آلودگيها تطهير کرده و بهترين و زيباترين رنگ و زينت را ببخشد. بدينترتيب زيارت عاشورا رنگ الهي و توحيدي را براي زائرش به ارمغان ميآورد.
4. همانطورکه زيارت از ذکر «الله اکبر» آغاز ميشود، همانگونه نيز با ذکر «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِينَ» در سجده ـ که نماد عبوديت و بندگي خداوند است ـ به پايان ميرسد؛ که اين بزرگترين گواه بر توحيدي بودن زيارت است.
2ـ3ـ3. مراتب و انواع توحيد در زيارت عاشورا
در اين بخش با استفاده از ادبيات پژوهش و بهرهگيري از مقولههاي 17گانۀ توحيدشناسي ـ كه در جدول تحليل محتواي متن تقطيعشده زيارت آمده است ـ مراتب و انواع توحيد در زيارت عاشورا به شرح زير است:
1ـ2ـ3ـ3. توحيد ذاتي
بيهمتايي و يکتايي خداي متعال در زيارت، کاملاً قابل درک است؛ بهطوريکه در تمام متن زيارت، خداوند صرفاً بهطور واحد و يکتا، آن هم در کلمة جلالة «الله» تبلور و عينيت يافته است؛ چه در هنگام سلام دادن به امام حسين که آن حضرت را فرستاده و رسول «الله» معرفي میکند: «السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ رَسُولِاللَّهِ»؛ چه آن زمان که آن حضرت را «ثار الله» معرفي میکند: «السَّلاَمُ عَلَيکَ يا ثَارالله»؛ چه زمانيکه زائر قصد تقرب به «الله» کرده: «إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَىاللَّهِ» و از دشمنان الهي دوري ميجويد: «بَرِئْتُ إِلَىاللَّهِ وَإِلَيکُمْ مِنْهُمْ»؛ چه زمانيکه زائر قاتلان و دشمنان اهلبيت را با واژگان «لعن الله» نفرين میکند: «لَعَناللَّهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوَانَ وَ لَعَناللَّهُ بَنِيأُمَيةَ قَاطِبَةً...»؛ چه زمانيکه زائر درخواستهاي الهي خود را در قالب کلمة توحيدي «اللَّهُمَّ» مطرح ميسازد.
بنابراين در سرتاسر متن زيارت، بههيچ عنوان و در قالب هيچ کلمهاي، سخن از شرک نيست؛ و زائر در همة فرازها صرفاً از کلمة توحيدي «الله» سخن گفته و توحيد ذاتي خود را به نمايش ميگذارد. به عبارت ديگر، کلمة جلالة «الله» با بيشترين فراواني و تکرار در زيارت عاشورا، بيانگر بسيط بودن خداي يکتاست؛ يعني عدم وجود اجزا و ترکيب در ذات اقدس الهي و در حقیقت زائر با صراحت کلمات توحيدي، شريکناپذير بودن خداي يکتا و بيهمتا را فرياد ميزند.
2ـ2ـ3ـ3. توحيد صفاتي
شايد در ظاهر نتوان بهطور مشخص توحيد صفاتي را در زيارت عاشورا جستوجو کرد؛ وليکن اگر از تحليل محتواي کيفي استفاده کنيم، در فرازهايي از زيارت صفات قدرت الهي در کنار اللهبودن و اينکه ذات خدا همان قدرت الهي است، قابل درک و مشاهده است: «فَأَسْأَلُاللَّهَ الَّذِي أَکْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِکُمْ ومَعْرِفَةِ أَوْلِيائِکُمْ ورَزَقَنِي الْبَرَائَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ يجْعَلَنِي مَعَکُمْ فِي الدُّنْيا والْآخِرَةِ وأَنْ يثَبِّتَ لِي عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيا والْآخِرَةِ وأَسْأَلُهُ أَنْ يبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللَّهِ وأَنْ يرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ».
درواقع در فراز فوق و فرازهاي شبيه آن، زائر قصد آن دارد يگانگي خدا را بيان کرده، اما درعينحال بگويد اين خدا، قادر متعال و مطلق نيز هست؛ بهطوريکه درخواستهاي مطرحشده در آن، مبيّن اين نکته مهم است. بدينترتيب، زائر از خدا درخواست میکند که قدرت بهفعليت رسانيدن اين درخواستها را دارد؛ يعني قادر به انجام اين امور هست و اين موضوع، معرف توحيد صفاتي است. البته، توحيد، زيربناي شناخت تمام صفات خداوند است؛ زيرا يگانگي او از نامحدود بودن وجود او سرچشمه ميگيرد و اين وجود است که جامع جميع کمالات و خالي از هرگونه عيب و نقص است. در نتيجه اگر ما خداوند را به توحيد حقيقي بشناسيم، همة صفاتش را شناختهايم (قائمي، 1390، ص 42).
3ـ2ـ3ـ3. توحيد افعالي
فرازهايي که مبيّن توحيد افعالي در زيارت عاشوراست، به شرح زير است:
1. «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَکْرَمَ مَقَامَکَ وَ أَکْرَمَنِي بِکَ أَنْ يرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ»: زائر در اين فراز بهطور دقيق و مستقيم به جملة «لامُؤَثَّرَ فِي الوجودِ الاّالله» اشاره دارد؛ بهطوريکه اولاً، درخواستش از خداست؛ ثانياً، منظورش خدايي است که مقام امام حسين را گرامي داشته است؛ ثالثاً، معتقد است همان خداي يگانه، او را نيز به خاطر دوست داشتن سالار شهيدان گرامي داشته است؛ رابعاً، از اين خدا مسئلت دارد که انتقام گرفتن از خون سيدالشهداء را در معيت امام عصر نصيبش کند.
بدينترتيب، اولاً، درخواست زائر از خداوند، بيانگر توحيد افعالي است؛ بدين معنا که زائر از غير خدا مأيوس است و به قدرت لايزالي او تمسک جسته و از او درخواست میکند؛ ثانياً، گرامي داشتن سالار شهيدان توسط خدا، نيز بيانگر این است که فقط اوست که قادر است اين مرتبت را به آنحضرت عطا کند، که بيانگر توحيد افعالي در قسم ربوبيت و از بعد تکويني است؛ ثالثاً، شرط گرامي شدن نزد خدا علاوه بر سبب آن، که محبت امام معصوم است، فقط با اذن و ارادة خداوند امکانپذير است و اين نيز مبيّن توحيد افعالي است و درواقع، نشانۀ آن است که زائر بر اين باور است که تدبير زندگياش فقط به يدِ الهي و در اختيار اوست؛ که اين نگاه نيز توحيد افعالي از بعد تکويني قسم ربوبيت است؛ و رابعاً، درخواست زائر مبني بر انتقام گرفتن از خون امام مظلوم نيز بيانگر اعتقاد او بر عدم انجام هرکاري در عالم، مگر با اذن و اراده الهي است؛ که در يک جمعبندي ميتوان گفت اين فراز مصداق اتمّ و اکمل «لاحَولَ و لاقُوّة إلاَّ بِالله» است.
2. «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ والْجَوْرِ عَلَيکُمْ أَهْلَ الْبَيتِ ولَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وأَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِي رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِيهَا ولَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ ولَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْکِينِ مِنْ قِتَالِکُمْ».
واژة « لَعَنَ اللهُ» در زيارت عاشورا 11 بار تکرار شده و بيانگر آن است که زائر با توجه به اينکه اعتقاد به خالقيت خداي متعال دارد، از اين خالق متعال درخواست میکند تا دشمنان اهلبيت را اعم از مؤسسان و بنيانگذاران، غاصبان حق خلافت آنان، قاتلان و کساني که صحنۀ جنگ ناجوانمردانه را مهيا ساختند، از رحمت خود دور ساخته و مورد نفرين الهيه خود قرار دهد؛ زيرا اين کار بدون اذن و ارادۀ الهي انجام نخواهد گرفت و اين تعبير، يعني «لامُؤَثَّرَ فِي الوجودِ الاّ الله» تصديق ميگردد.
4ـ2ـ3ـ3. توحيد عبادي
وقتي معلوم شد واجبالوجود تنها خداست و هرچه غير اوست، ممکن، محتاج و نيازمند است؛ بنابراين عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است و غير از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم براي رسيدن به کمال است؛ اين همان توحيد عبادي است. بنابراين فرازهايي که بيانگر اين مرتبه از توحيد است، با کلمات جلاله شروع ميشوند؛ که عبارتند از: اللَّهُمَّ اجْعَلْني ـ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ ـ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً ـ اللَّهُمَّ خُصَّ ـ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ ـ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي...».
توحيد عبادي که تبلوريافته در بندگي و پرستش خداست، طبعاً يکي از نمادهاي مبيّن آن نيز دعا و نيايش است که وقتي متن زيارت را مينگريم، در فقرات متعددي از آن، زائر با خدا سخن گفته و درخواستهايش را مطرح ميسازد؛ که بيانگر توحيد عبادياش است. بدينترتيب توحيد عبادي در زيارت عاشورا به شرح زير تقسيم ميگردد:
1ـ4ـ2ـ3ـ3. اطاعتپذيري از خداي يگانه
زائر از زمان نيت قرائت زيارت امام حسين، درواقع ازخداي متعال اطاعت کرده که چنين قصدي انجام داده است؛ و هنگاميکه به زيارت امام معصوم مشرف ميشود، مقصودش از زيارت، اطاعتپذيري از خداست که به دو آية قرآن کريم به شرح زير اشاره ميشود: مطابق آية شريفة «قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (غافر: 40)، زائر خدا را خوانده و قصد اطاعت و بندگياش را داشته است که اين نمايانگر توحيد عبادي است و همانطور که در متن آية شريفه است، کساني که از عبادت و بندگي خدا اعراض کرده و سر باز ميزنند، بهزودي با خفت و خواري در جهنم خواهند بود؛ وليکن کساني که خدا را صدا زده و ميخوانند، خداوند نيز پاسخ آنان را داده و دعاهايشان را مستجاب میکند.
1. مطابق آية شريفة «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده: 5)، خدا به کساني که به توحيد باور داشته و به او ايمان آوردهاند، دستور ميدهد که براي تقرب اليالله، با واسطه به درگاه الهي بروند که طبق روايات مأثوره از اهلبيت، مقصود از «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» آن ذوات مقدس هستند، که خدا به آنان قسم داده ميشود. البته در فراز «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَکَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ فِيالدُّنْيا والْآخِرَةِ» خدا به مصداق مشخص يعني بهحق امام حسين قسم داده ميشود و بهواسطة آن حضرت از خداوند، آبروي دو دنيا طلب ميگردد که اين واسطه قرار دادن، يکي از مصاديق آية شريفة «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» بوده و نماد عيني اطاعتپذيري از خداست؛ بهطوريکه زائر با واسطة سالار شهيدان و زيارت آن حضرت به درگاه الهي استغاثه کرده و درخواستهاي الهي خود را مطرح ميسازد.
2ـ4ـ2ـ3ـ3. ترک تعلقات نفساني و کسب زندگي توحيدي
بخشي از فرازهايي که بيانگر ترک تعلقات دنيايي و نفساني و کسب زندگي توحيدي ميباشد به شرح زير است:
1. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَکَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ فِيالدُّنْيا والْآخِرَةِ»؛
2. «أَنْ يجْعَلَنِي مَعَکُمْ فِيالدُّنْيا والْآخِرَةِ وَ أَنْ يثَبِّتَ لِي عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِيالدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللَّهِ وأَنْ يرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ»؛
3. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْکَ صَلَوَاتٌ ورَحْمَةٌ ومَغْفِرَةٌ»؛
4. «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياي مَحْيا مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ومَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ»؛
5. «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِينَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَينِ يوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَينِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَينِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَينِ».
مطابق فرازهاي فوق، ميتوان اينگونه تحليل کرد که زائر براي ترک تعلقات نفساني و کسب زندگي توحيدي، ضمن درخواست اينکه زندگي و مرگش مانند محمد و آلمحمد باشد، مورد رحمت و مغفرت الهي قرار گرفته و براي جبران غفلتها، کوتاهيها، خطاها و گناهانش از خدا درخواست میکند که بهواسطة مقام و جايگاه امام حسين در درگاه الهي، آبروي او را دردنيا و آخرت حفظ کند و با ثبات قدمي که به اين واسطه به او عطا میکند، همواره زندگي توحيدي خود را حفظ کرده و با درخواست خونخواهي، در معيت امام عصر، جانش را مانند ياران باوفاي سالار شهيدان تقديم کرده و از شفاعت آن حضرت در روز قيامت بهرهمند گردد.
بنابراين وقتي در دعاهاي فوق که همگي سخن از رنگ الهي داشته و رنگ خوديت در آن مشاهده نشده و سخن از دنيا و تعلقات دنيوي و منيتها نيست و زائر زيارت را با الله اکبر آغاز کرده و با سجدة شکر به پايان ميرساند؛ که سجده نيز نماد عبوديت و پرستش محض است. بنابراين در سايهسار اين پرستش خالصانه، زندگي توحيدي را در پيش گرفته، تا تمام زندگياش رنگ و بوي الهي بيابد و مصداق اين آية شريفه شود: «صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ». بدينترتيب، انسان در اثر عبادت موحدانه، رنگ خدايي يافته و ضمن فراموشي خوديت خود، به فناء في الله ميرسد و اين نيز نماد توحيد عبادي است؛ زيرا حقيقت عبوديت، يعني ترک مالکيت خودي و کسب مالکيت خداي متعال.
3ـ4ـ2ـ3ـ3. برائت اليالله شرط نخستين تقرب اليالله
يکي از شروط اوليه براي قرب و وصول الهي، برائت و دوري جستن از دشمنان الهي است؛ البته اين موضوع به نوعي در مباحث اخلاقي نيز آمده است، که ترک گناه مقدمه و شرط اصلي در قبولي واجبات و عبادات ميباشد.
براي درک اينکه برائت، شرط نخستين و مقدمهاي براي تقرب اليالله و توحيدشناسي است، ميتوان به اين آية مبارکه استناد کرد: «فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (بقره: 256)؛ يعني براي کسب ايمان واقعي به خدا، ميبايست نسبت به طاغوت کافر شد. به عبارت ديگر، کفر به طاغوت، مقدمه و شرط نخستين ايمان به خداست که دو پيام مهم آيه عبارت است از:
1. تا طاغوتها محو نشوند، توحيد جلوه نمىكند؛ اول كفر به طاغوت، بعد ايمان به خدا؛
2. كفر به طاغوت و ايمان به خدا بايد دائمى باشد که علامتش فعل مضارع بودن «يكفر و يؤمن» است که نشانة تداوم و استمرار است (قرائتي، 1374، ج 1، ص 409).
بنابراين يک انسان موحد، همواره بايد براي تداوم و استمرار تقرب اليالله و افزايش توفيقات الهي، استکبار ستيز بوده و از کفر، طاغوت و جلوههاي آن برائت بجويد.
2ـ3ـ3. امامشناسي
يکي از اهداف زيارتهاي وارده، آشنايي با اهلبيت است؛ بهطوريکه براي حضور در مشاهد مشرفه، زيارتگاهها و قرائت زيارتنامههاي آن ذوات مقدس، ثوابهاي زيادي هم در روايات مأثوره وارد شده است. طبعاً زيارت عاشورا که فرازهاي اولين آن با سلام و تحيات الهي به سيدالشهداء شروع ميشود، درصدد شناساندن اصل و نسب آن حضرت است؛ و اينکه امام حسين ميراثدار نبوت و امامت است؛ به عبارت ديگر، اين فراز بيانگر آن است که سالار شهيدان نتيجة ايثار، فداکاري و مجاهدتهاي رسول اکرم، اميرمؤمنان و فاطمه زهرا است. بدينترتيب، کربلا نيز رويارويي صحنة مبارزة شجرة طيبه با شجرة ملعونه (دشمنان) است. بنابراین ابعاد مختلف امامشناسي در زيارت عاشورا به شرح زير است:
1. آشنايي با اصل و نسب امام حسين و يادآوري اعتقاد به امامت و نبوت: «اَلسَّلاَمُ عَلَيکَ ياأَبَاعَبْدِاللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ رَسُولِاللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ يا خِيرَةَ اللهِ وَابْنَ خِيرَتِهِ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَابْنَ سَيدِالْوَصِيينَ السَّلاَمُ عَلَيکَ ياابْنَ فَاطِمَةَ سَيدَةِ نِسَاءِالْعَالَمِينَ».
2. معرفي جايگاه امام حسين در عالم خلقت با معرفي او به خون خدا يا خوني که در راه خدا ريخته شده، انتقام گرفته نشده و خونخواهش نيز خودِ خداست: «السَّلاَمُ عَلَيکَ يا ثَاراللهِ وابْنَ ثَارِهِ والْوِتْرالْمَوْتُور».
3. اظهار دوستي و محبت اهلبيت ـ بهويژه سيدالشهدا ـ که در فرازهاي فراواني در زيارت آمده است: «يا أَبَاعَبْدِاللَّهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ ـ وَلِي لِمَنْ وَالاَکُمْ».
4. کرامت انسان بهواسطة مقام سالار شهيدان و خونخواهي آن حضرت توسط امام منصور؛ يعني امام عصر: «فَأَسْأَلُاللَّهَ الَّذِي أَکْرَمَ مَقَامَکَ وَأَکْرَمَنِي (بِکَ) أَنْ يرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِبَيتِ مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ» يا فراز «وَأَنْ يرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ».
5. يادآوري جايگاه رفيع سيدالشهداء در پيشگاه خداوند و درخواست آبرو در دنيا و آخرت: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَکَ وَجِيهاً بِالْحُسَينِ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ ياأَبَاعَبْدِاللَّهِ».
6. تأکيد بر شناخت اهلبيت که موجب گرامي شدن در درگاه الهي ميشود: «الَّذِي أَکْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِکُمْ ومَعْرِفَةِ أَوْلِيائِکُمْ».
7. يادآوري الگو بودن اهلبيت و درخواست از خداوند براي اينکه زندگي و مرگمان مانند آنان و در راه آنان باشد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياي مَحْيا مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ومَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ».
8. مقام شفاعت نيز يکي از مقامهاي منيع اهلبيت است که در زيارت تأکيد شده و زائر نيز از خداوند درخواست میکند از شفاعت آنان در روز قيامت بهرهمند گردد: «وأَسْأَلُهُ أَنْ يبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْداللَّهِ» که در روايات مأثوره «مقام محمود» همان مقام شفاعت اهلبيت است؛ البته در فراز پاياني نيز از مقام شفاعت امام ياد شده است: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَينِ يوْمَ الْوُرُودِ».
3ـ3ـ3. دينشناسي
دينشناسي نيز يکي از مقولههاي بسيار مهم در محتواي زيارت عاشوراست، که به فرمودة امام صادق دين چيزي جز دوستي و دشمني نيست (کليني، 1365، ج 2، ص 125). بنا بر اين روايت، زيارت عاشورا معرف دين اسلام است؛ زيرا ضمن معرفي دوستان و دشمنان الهي، نسبت به دوستان پروردگار، اظهار محبت میکند (يعني تولّي) و از دشمنان الهي اعلام انزجار میکند (يعني تبرّي). بنابراين مصاديق و مضامين فرعي دينشناسي در زيارت به شرح زير است:
1. تولّي: «إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ -وَلِي لِمَنْ وَالاَکُمْ».
2. تبرّي: «حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ ـ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُمْ ـ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وإِلَيکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْياعِهِمْ وأَتْبَاعِهِمْ وأَوْلِيائِهِمْ...».
3. ثبات قدم در دينداري و ايمان: اين خصلت، يکي از ويژگيهاي مهم مؤمنان و مواليان اهلبيت است که همواره در روايات مأثوره تأکيد شده و بهويژه در آخرالزمان که بسيار مهم است؛ فرازهاي مرتبط عبارتند از: «وأَنْ يثَبِّتَ لِي عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيا والْآخِرَةِ ـ وثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَينِ وأَصْحَابِ الْحُسَينِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَينِ».
4. حمد و شکر الهي: يکي از شاخصههاي دينداري، مقام شکر و رضاست؛ بهطوريکه فرد ديندار در شدايد روزگار همواره زبان و عمل شاکرانه داشته باشد و هر آنچه از سوي خداي متعال به او ميرسد، راضي بوده و شکايت نکند؛ که اين فراز پاياني زيارت آنهم در سجده، بيانگر اين مقام است: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدالشَّاکِرِينَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدلِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيتِي».
5. برپايي مناسک ديني يکي ديگر از شاخصههاي زنده نگه داشتن دين در جامعه است: «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِکَ عَلَينَا و عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلاَمِ وجَلَّتْ وعَظُمَتْ مُصِيبَتُکَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ...».
6. در معيتِ امام و پيروي از سيره و سبک زندگي امام، انسان را عاقبت بهخير میکند: «أَنْ يجْعَلَنِي مَعَکُمْ فِي الدُّنْيا والْآخِرَةِ».
7. تجديد بيعت و تحکيم ميثاق با امام: اساساً واقعه عاشورا بهدليل دينداري ضعيف و سست ايماني مردم آن زمان اتفاق افتاد؛ زيرا کوفيان و ساير بلاد عرب، شناختشان از دين کافي نبوده و در دينداريشان نيز پايبندي لازم نداشتند؛ ازاينرو، عهد و پيمان خود را با جانشين رسول خدا شکستند و مقتداي خود را در ميان هزاران دشمن، با اهل و عيال تنها گذاشتند؛ که زائر در سلام پاياني زيارت، از خداوند درخواست میکند اين آخرين زيارت و ميثاقش نبوده و هميشه در هر مکان و زماني دلش با امام بوده و پاسدار آرمانهاي امامش باشد: «ولاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِکُمْ».
4ـ3ـ3. دشمنشناسي
دشمنشناسي مقولهاي است که در زيارت عاشورا بهخوبي قابل مشاهده است. البته در زيارت، صرفاً دشمنان حاضر در صحنة جنگ و جدال ذکر نشده است؛ بلکه مراتب و طبقات مختلف دشمنان به شرح زير ذکر شده است:
1. مؤسسان و بنيانگذاران ظلم و ستم: زائر ضمن لعنت بر آنان، از خداوند درخواست میکند اين دسته از دشمنان از رحمت الهي دور گردند و به عذاب روز قيامت گرفتار شوند: «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيکُمْ أَهْلَ الْبَيتِ».
2. غاصبان خلافت: آنهايي که امامان را از مقامشان کنار زده و از جايگاه و مراتبشان دور کردند: «ولَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وأَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِي رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِيهَا».
3. قاتلان: دشمناني که اهلبيت را به شهادت رساندند؛ يعني مبارزان صحنة نبرد بوده و بهطور مستقيم درکربلا، سالار شهيدان و اصحابش را به شهادت رساندند: «ولَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ».
4. زمينهسازان: آنهايي که زمينه و بستر جنگ با اهلبيت را مهيا ساختند: «ولَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْکِينِ مِنْ قِتَالِکُمْ».
5. پيروان و تابعين: توجه به دشمنان اهلبيت از اولين و آخرين آن؛ شامل بيعتکنندگان و پيروان دشمنان؛ کساني که در هر عصري با آنان، دوستان و پيروانشان دشمني کردند: اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وآخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَينَ وشَايعَتْ وبَايعَتْ وتَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً».
6. اسامي دشمنان: اگرچه تعداد لعنشدگان در زيارت عاشورا 22 شخص و قبيله است؛ وليکن در فراز پاياني زيارت و قبل از انجام سجده، بهطور مشخص، 12 نفر لعنت ميشوند: «اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ (الْعَنِ) الثَّانِي والثَّالِثَ والرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يزِيدَ خَامِساً والْعَنْ عُبَيداللَّهِ بْنَ زِيادٍ وابْنَ مَرْجَانَةَ و عُمَربْنَ سَعْدٍ وشِمْراً وآلَ أَبِي سُفْيانَ وآلَ زِيادٍ وآلَ مَرْوَانَ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ».
بدينترتيب، اين دستهبندي که عيناً مطابق متن زيارت عاشوراست، به زائر درس دشمنشناسي ميدهد؛ بهطوريکه بايد انسان هوشيار باشد و بداند دشمنان فقط کساني نيستند که در صحنة نبرد در مقابلش ايستادهاند؛ بلکه افراد ديگري هستند که بهطور غيرمستقيم، به تعبير امروزه، در اتاق فکر، مشغول برنامهريزياند و شرايط را براي نبرد آماده ميسازند. نکتة مهم اينکه عدة ديگري با سکوتشان به دشمنان جرئت حمله و تعدي ميدهند؛ يا با سازش و مسامحه کردن، ميدان جنگ را براي دشمنان هموار ميسازند؛ کساني که بهعنوان سياهي لشگر نقش ايفا ميکنند؛ يا مبارزان در جنگ را با دادن ادوات جنگي، پشتيباني ميکنند و حتي جزو ساکتين بوده و دم فرو ميبندند تا دشمنان به اهداف شومشان برسند.
نتيجهگيري
اين نوشتار در پي کشف و شناسايي جايگاه توحيد در زيارت عاشور بوده که در نوع خود موضوعي بديع و جديد است. ازاينرو، ضمن تحليل محتواي کمّي و کيفي زيارت، با بهرهگيري از ادبيات پژوهش در مورد اهميت، شناخت و مراتب توحيد، درصدد پاسخگويي به سؤال اصلي پژوهش برآمده که عبارت است از: آيا شناخت توحيد، محور و موضوع اصلي زيارت عاشوراست؟
نتايج حاصله از تحليل محتواي کمّي نشان داد: اولاً، کلمة جلالة «الله» داراي بيشترين فراواني در زيارت بوده که بيانگر اهميت و توجه به خداشناسي در زيارت است؛ ثانياً، تعداد 9 موضوع در زيارت شناسايي گرديد؛ که عبارتند از: خداشناسي، امامشناسي، دينشناسي، دشمنشناسي، تولّي و تبرّي، خونخواهي در معيت امام معصوم، شکر و رضا، ثبات قدم در دين و ايمان و انتظار؛ که براساس نتايج سنجش فراواني اين موضوعات، خداشناسي نيز داراي بيشترين فراواني بوده که نتيجة سنجش فراواني کلمات مهم و مفهومساز در مرحلة قبلي را تصديق و تأييد کرده است؛ و ثالثاً، در شناسايي جهتگيري کلي در محتواي زيارت، دو جهت اصلي آن عبارتند از: تقرب اليالله و برئت اليالله که براساس تبديل فراوانيهاي بهدستآمده به نمودار دايرهاي؛ هريک بهطور يکسان داراي 50 درصد از جهتگيري زيارت عاشورا را بهخود اختصاص دادهاند و با توجه به اينکه هريک از اين جهتگيريها داراي منشأ الهي بوده و «قرب الي الله» مدنظر است؛ بنابراين براساس نتايج حاصله از تحليل محتواي کمّي، شناخت توحيد، محوريترين موضوع زيارت عاشوراست.
با استفاده از تحليل محتواي کيفي و تهية جدول تحليل کلي متن تقطيعشده زيارت، ضمن شناسايي 4 موضوع اصلي زيارت که عبارتند از: توحيدشناسي، امامشناسي، دينشناسي و دشمنشناسي، هريک بهطور کامل تشريح گرديد و نتايج اين مرحله نيز، توحيدشناسي را بهعنوان اصليترين موضوع زيارت، معرفي میکند.
در پايان بهعنوان جمعبندي ميتوان گفت: پاية اصلي موضوعات زيارت عاشورا، معرفتشناسي است که زائر را بهسوي آن رهنمون ميسازد، و برترين معرفت در فرمايش اميرمؤمنان نيز معرفت خداي سبحان است. بدينترتيب خداشناسي و توحيدشناسي هدف اصلي زيارت عاشوراست و با توجه به روايات وارده، درک و فهم از اين شناخت نيز مستلزم واسطههاي الهي است که امام واسطة اين شناخت است؛ بهطوريکه درهاي رحمت، احتجاج، شناخت و پرستش خداي متعال بهشمار ميآيد (کليني، 1365، ج 1، ص 275)؛ و انسان ضمن اينکه نبايد مقام اولوهيت براي امام قائل شود، بايد از طريق امام، دين خود را بهخوبي بشناسد و نسبت به عوامل بازدارنده، ازجمله دشمنان الهي آگاهي يافته تا سعادتمند شود و به هدف اصلي خلقت، يعني خداشناسي و پرستش معبود يکتا نايل آيد؛ که زيارت عاشورا يکي از اين راههاي فراوان خداشناسي است که مداومت بر آن نيز توفيق صعود به مراتب توحيدي را نيز براي زائر هموار ميسازد؛ چنانکه استاد بزرگ اخلاق آيتالله قاضي طباطبايي در شناخت توحيد از طريق امام حسين چنين فرمودهاند: محال است انسان به جز از راه سيدالشهدا به مقام توحيد برسد.
- نهج البلاغه، 1379، ترجمة محمد دشتي، قم، مشرقين.
- اقبال لاهوری، محمد، 1388، کلیات اقبال لاهوری، ترجمة فرید مرادی، تهران، نگاه.
- حسيني طهراني، محمدحسين، 1368، توحيد علمي و عيني در مکاتب حکمي و عرفاني، تهران، حكمت.
- سبحانی، جعفر، 1363، الهیات و معارف اسلامی، ترجمة رضا استادی، قم، شفق.
- صدوق، محمدبن علي، 1363، اسرار توحيد، ترجمة محمدعلي اردکاني، تهران، اسلاميه.
- طوسي، محمدبن حسن، 1365، تهذيب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- ـــــ ، 1411ق، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بيروت، مؤسسة فقه الشيعه.
- قائمي، اصغر، 1390، اصول اعتقادات، قم، ادباء.
- قرائتي، محسن، 1374، تفسير نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1365، اصول کافي، ترجمة علياکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- كريپندورف، كلوس، 1378، مباني روششناسي تحليل محتوا، ترجمة هوشنگ نائيني، تهران، روش.
- كيوي، ريمون و لوك وان كامپنهود، 1381، روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمة عبدالحسين نيكگهر، تهران، توتيا.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1389، خداشناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مطهري، مرتضي، 1389، مجموعه آثار، تهران، صدرا.
- ميرزايي، خليل، 1397، کيفيپژوهي، تهران، فوژان.
- هولستی، ال. آر.، 1378، تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ترجمة نایبی، تهران، روش.