معرفت، سال سی و یکم، شماره هشتم، پیاپی 299، آبان 1401، صفحات 9-20

    رویکرد نظری ادیان به دست‏اندازی بشر در ساختار آفرینش موجودات با تأکید بر شیوه شبیه ‏سازی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ مصطفی نجفی / کارشناس ارشد فلسفة دين مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / mostafa1368mnn@gmail.com
    محمدحسین فاریاب / دانشيار گروه کلام مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / faryab@iki.ac.ir
    چکیده: 
    بشر همواره در طول تاریخ حیات خود به تصرفات مختلف در طبیعت اقدام کرده و با استفاده از علم و قدرت خود قوای طبیعت را مسخر خود قرار داده است. هرچه شناخت انسان از اسرار آفرینش افزایش یافته، امکان تصرف او در ساختار طبیعی موجودات نیز مضاعف شده است. با توجه به اینکه همه‌ی موجودات، نشانه های الهی و مظاهری از حکمت و قدرت و علم و تدبیر و اراده‌ی او به‏شمار می‏روند، از منظر دین‏شناختی تصرفات بشر در مخلوقات، چه تبیینی دارد؟ نوشتار پیش‏رو با بررسی مهم‏ترین شیوه‏های سنتی و نوین ایجاد تغییر در ساختار موجودات، رویکرد نظری اندیشمندان ادیان بزرگ الهی را مورد کاوش قرار می‏دهد. حاصل این پژوهش ترجیح رویکرد جواز تصرف طولی و عدم جواز تصرف عرضی در ساختار طبیعی موجودات از نظر اسلام است. در ادیان دیگر نیز هرچند در جواز یا عدم جواز تصرف، اختلاف وجود دارد، ولی حضور کم‏رنگ این ادیان در عرصه اجتماعی بشر، پذیرش نقش ابزاری طبیعت برای انسان و در نتیجه جواز هرگونه تصرف در ساختار طبیعی مخلوقات را برای پیروان این ادیان هموار کرده است. روش پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Religions’ Theoretical Approach to Human Intervention in the Structure of the Creation of Beings with Emphasis on the Simulation Method
    Abstract: 
    Abstract Throughout history, human beings have always made various interventions in nature and have subjugated the forces of nature by using their knowledge and power. With the increase in man’s understanding of the secrets of creation, the possibility of their intervening in the natural structure of creatures has also doubled. Given the fact that all creatures are considered signs of God and manifestations of His wisdom, power, knowledge, management, and will, what is the explanation for human interventions in creatures from a theological point of view? By examining the most important traditional and modern methods of creating changes in the structure of beings, the following article explores the theoretical approach of the thinkers in great divine religions. The results of this research show a preference for the approach of the permissibility of longitudinal intervention and the impermissibility of transverse intervention in the natural structure of creatures from the point of view of Islam. In other religions, although there is a difference in the permissibility or impermissibility of intervention, the weak presence of these religions in the human social arena, the acceptance of the instrumental role of nature for humans, and as a result, the permissibility of any intervention in the natural structure of creatures is made easy for the followers of these religions. The research method is descriptive-analytical.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    زيست‌فناوري‌ ازجمله تأثیرگذارترين و البته مناقشه‌برانگيرترين فناوري‌هاي رو به پيشرفت و گسترش‌ است، که هرچند در راستاي بيشينه‌کردن سطح سلامت و رفاه آدمي، ثمرات و برکات بسيار داشته‌ است؛ اما با دست‏اندازي به ساختار طبيعي موجودات و تغيير در آثار آنها، پرسش‏هاي فراواني را پيشِ پاي انسان شريعت‏مدار قرار مي‏دهد. پرسش اصلي آن است که رويکرد نظري اديان به دست‏اندازي بشر در ساختار آفرينش موجودات چيست؟ براي رسيدن به پاسخ اين مسئله بايد به اين پرسش‏هاي فرعي پاسخ داد که: چه شيوه‏هايي براي ايجاد تغيير در ساختار طبيعي موجودات وجود دارد؟ آيا اساساً ايجاد تغيير در ساختار طبيعي موجودات جايز است يا خير؟ تسخير طبيعت، يعني به‌کارگيري و بهره‏مندي از طبيعت و مواهب طبيعي، با ايجاد تغيير در ساختار اصلي موجودات، تابع چه قيود و شرايطي است؟ و چه مسئوليتي را بر دوش انسان قرار مي‏دهد؟ تحليل و بررسي اين مسئله از منظر درون‏ديني بسيار حائز اهميت است؛ چراکه نه‏تنها به‌طور مستقيم با باورهاي ديني انسان در ارتباط است؛ بلکه طيف وسيعي از وظايف و تکاليف انسان را تحت تأثیر قرار مي‏دهد که امروزه تحت عنوان «اخلاق زيست‏فناوري» از آن بحث مي‏شود. از نظر اسلام، همۀ موجودات داراي مراتبي از ارزش وجودي هستند و بر اين اساس، متناسب با ارزش وجودي‌شان، از شأن اخلاقي برخوردارند و بر همين اساس، مسئوليت‌هايي متوجه آدمي است و تسخير طبيعت، يعني به‌کارگيري و بهره‌مندي از طبيعت و مواهب طبيعي، تابع قيود و شرايطي است که در قالب اصول و آموزه‌هايي در قرآن کريم و روايات مأثوره به آنها توجه داده شده است. در زمينۀ مسئلۀ اين پژوهش، آثار مختلفي وجود دارد که مهم‏ترين آنها عبارتند از: کتاب اسلام و محيط‌زيست (جوادي آملي، 1396)؛ کتاب اخلاق ژنتيک از ديدگاه قرآن و اهل‌بيت (ايماني خوشخو، 1390)؛ کتاب عام‏گرايي توحيدي و حق انسان (افروغ، 1398)؛ کتاب الهيات محيط‌زيست (محقق‏داماد، 1393) و کتاب اخلاق و محيط زيست (سيدامامي، 1389).
    پژوهش حاضر که به روش کتابخانه‏اي به جمع‏آوري اطلاعات پرداخته، سعي دارد با روش توصيفي ـ تحليلي، رويکرد نظري انديشمندان اديان بزرگ آسماني ازجمله اسلام، مسيحيت و يهوديت را با تأکيد بر مطالعه موردي شبيه‏سازي، مورد تحليل و بررسي قرار دهد. بدين منظور در قدم نخست، قدرت انسان بر ايجاد تغيير در ساختار طبيعي مخلوقات مورد بررسي قرار مي‏گيرد؛ سپس در قدم دوم، شيوه‏هاي سنتي و مدرن ايجاد تغيير از نظر گذرانده مي‏شود و در قدم سوم، ديدگاه عالمان مسلمان، مسيحي و يهودي دربارۀ موضوع بحث، مطرح مي‏شود.
    1. انسان و قدرت ايجاد تغيير در ساختار طبيعي مخلوقات
    انسان امکان تصرف در موجودات طبيعي را دارد و به ‌دليل اينکه خداوند عقل و توانايي بهره‌مندي از علم و تجربه را به انسان ارزاني داشته، قادر است طبق اين توانايي‌ها، قوانين و آثار و روابط موجودات طبيعي را کشف کند و راه‌هاي تصرف و تسلط بر انواع پديده‌ها را بشناسد و در بسياري از موجودات تغيير ايجاد کند. خداوند در قرآن کريم ضمن آيات (ابراهيم: 32ـ33؛ نحل: 12و14؛ حج: 65؛ لقمان: 20؛ جاثيه: 12ـ13؛ قصص: 77) به تسخير طبيعت براي انسان يا توسط انسان، بهره‏مندي او از مواهب دنيوي و بهره‏برداري از زمين و ساير موجودات اشاره کرده است که همگي بر قدرت تسلط انسان بر طبيعت از طرق گوناگون دلالت دارد (حکمت‏نيا، 1396، ص 10).
    بشر همواره در طول تاريخ حيات خود، اقدام به تصرفات مختلف در طبيعت کرده است و با استفاده از علم و قدرت خود، تا حد زيادي قواي طبيعت را مسخر خویش قرار داده است. البته بايد توجه داشت ميزان تصرفات انسان بستگي به ميزان استفاده او از مخلوقات جهان دارد، که اين امر در گرو ميزان شناخت او از موجودات است. هرچه شناخت انسان از اسرار آفرينش بيشتر باشد، امکان استفاده و تصرف او در ساختار طبيعي موجودات بيشتر خواهد بود. البته امکان تصرف لزوماً به معناي تصرف نيست. ممکن است گذشتگان، بيش از اکنون از اسرار آفرينش مطلع بوده‏اند؛ اما به‌ دلايل باورهاي خاص، يا محدوديت‏هاي ديني، از اين کار خودداري کرده‏اند. ازآنجاکه خداوند چنين علم و اراده و قدرتي به بشر داده است، و تمامي اين افعال در تحت اراده الهي هستند، اين تغييرات و تصرفات در طول ارادة الهي هستند.
    افعال و تصرفاتي که بشر در خلقت و آفرينش طبيعي موجودات انجام مي‌دهد، ممکن است مصداق فعل، تغيير، تمتع، صنع، تبديل، تسخير و يا حتي دخالت در روند تکامل طبيعي موجودات و کارکردهاي آنها باشد.
    همة اين فعاليت‌هاي انسان در حوزه‌هاي گوناگون، دليلي بر قدرت انسان براي اثرگذاري در طبيعت است و نشان‌دهندۀ آن است که او مي‌تواند تسخير و تسلطي فراتر از موجودات ديگر بر طبيعت داشته باشد. براساس آموزه‌هاي ديني و براهين عقلي، جهان موجود، فعل خداوند و مخلوق اوست و خداوند اين‌گونه اراده کرده است که انسان بتواند در اشياء طبيعي دخل و تصرف کند: «وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً...» (جاثيه: 13). جهان طبيعت نيز قابليت تسخير و اثرپذيري را دارد و به‌دليل اين فاعليت خاص انسان و قابليتي که اشياء طبيعي دارند، انسان مي‌تواند در مخلوقات الهي تصرف کرده و آن را تغيير و مورد استفاده قرار دهد.
    با توجه به مطالب يادشده، اين مسئله از نظر اعتقادي و فلسفي در نوع نگاه ما به جهان هستي و نوع برخورد ما با مخلوقات الهي مهم به‌نظر مي‌آيد. با توجه به اين نکته که همة موجودات، افعال و نشانه‌هاي الهي، و مظاهري از حکمت و قدرت و علم و تدبير و ارادة الهي هستند؛ بايد ديد که از منظر دين‏شناختي تصرفات بشر در مخلوقات خداوند چه تبييني مي‌تواند داشته باشد. يک فيلسوف يا متکلم مي‌تواند به موجودات با نگاهي استقلال‌‌گرايانه بنگرد و رابطه‌اي ميان آنها و خدا نبيند و جهان را قديم يا تصادفي در نظر بگيرد. همچنين ممکن است با نگاهي ارسطويي، رابطۀ خدا و جهان خلقت را تنها در حدوث و هستي اوليه آن ببيند و تداوم جهان را مستقل از خدا بداند؛ و يا همانند اشاعره خلقت مخلوقات را تنها در اراده و مشيت الهي بداند و براي مخلوقات کوچک‌ترين اثري را قائل نباشد؛ و يا مانند معتزله قائل به تفويض شود و خدا را بکلي از ادارة جهان کنار بزند و انسان را فعال مايشاء در نظام بداند؛ و يا با توجه به توحيد افعالي، نقش موجودات و انسان را نيز در نظر بگيرد. پس از آشنايي با شيوه‏هاي سنتي و نوين تصرف در ساختار طبيعي موجودات، رويکرد نظري اديان آسماني در اين‏باره از نظر خواهد گذشت.
    2. شيوه‌هاي سنتي ايجاد تغيير در دستگاه آفرينش
    همه موجودات و ازجمله انسان، براي ادامة بقا و زندگي، به محيط و طبيعت اطراف خود وابسته‌اند و از طرفي بر هم تأثیر مي‏گذارند. انسان از زماني‌که خود را شناخته، در پي رفع نيازهاي خود از طريق طبيعت اطراف خود بوده است؛ که لازمة حتمي آن تغييراتي در عالم اطراف او ‌بوده‌است. اما تغييرات سنتي ازآنجاکه بشر به طبيعت با نگاهي تقدس‌گونه مي‌نگريسته، قابل مقايسه با تغييرات و دخالت‌هاي بشر امروزي در طبيعت نخواهد بود. «اغلب ديدگاه‌هاي باستاني، طبيعت را به موجوداتي برتر منتسب مي‌دانند و به ستايش و تقديس آن مي‌پردازند» (نصر، 1384، ص 61)؛ تغييراتي مانند ساخت انواع ابزارها براي شکار، جنگ، کشاورزي، ساخت سرپناه و... اما با پيشرفت و تجربه و ازدياد بشر در زمين، انسان‌ها روزبه‌روز تغييرات خود در طبيعت را افزايش کمّي و کيفي داده‌اند. از قطع درختان و توليد زباله و تخريب جنگل‌ها گرفته تا تغييرات گسترده بشر در دنياي امروز.
    3. شيوه‏هاي نوين ايجاد تغيير در دستگاه آفرينش
    بشر در دوران جديد، شيوه‏هاي نويني براي تغيير در آفرينش ايجاد کرده است که با روش پيشينيان تفاوت ماهوي دارد. در ادامه برخي از مهم‏ترين آنها مورد بررسي قرار مي‏گيرد.
    1ـ3. مهندسي ژنتيک
    يکي از شيوه‏هاي مدرن تصرف در ساختار طبيعي موجودات، مهندسي ژنتيک است. با پيشرفت تکنولوژي و علوم مختلف، امروزه شاهد نمونه‌هاي متفاوتي از افعال و تغييرات و تصرفات بشر در جهان آفرينش هستيم، که چه‌بسا برخي از اين تصرفات مي‌تواند سبب تغييرات اساسي و خارج از عرف، در ساختار طبيعي مخلوقات الهي باشند. براي مثال تغييرات ژنتيکي که دخالتي آشکار در فرايند تکامل گياهان و حيوانات و حتي انسان است. اين‌گونه تصرفات بشر ممکن است باعث تغيير شکل و ساختار اوليه موجودات طبيعي و کارکردهاي طبيعي اين موجودات شود.
    يک نمونه از مهم‌ترين و پيچيده‌ترين تصرفات بشر در خلقت، تغييراتي است که با استفاده از روش‌هاي بيوتکنولوژي و مهندسي ژنتيک انجام مي‌شود. اين تغييرات و تصرفات که در دو دهة اخير ظهور و بروز بيشتري يافته است، شاخه‌هاي متفاوتي از علوم، ازجمله داروسازي، پزشکي، تغذيه، کشاورزي و... را شامل مي‌شود. به ادعاي متخصصان بيوتکنولوژي و مهندسان ژنتيک، امکان دست‏کاري و توليد انواع حيوانات جديد ترکيبي با استفاده از اين فناوري ممکن خواهد بود، که مي‏تواند به توليد گونۀ جانداراني که نيمي از آنها انسان و نيمي ديگر شامپانزه است، بيانجامد.
    بسياري از دانشمندان معاصر در حوزة مهندسي ژنتيک، اين روش را شيوه‌اي نوين براي خلق يک زندگي جديد و يک تکنولوژي بسيار قدرتمند مي‌دانند. ‏بيل‏ مك‌کبين مي‌گويد: «اين تکنولوژي و ساير تکنولوژي‌ها به ‌ما کمک مي‌کنند تا شيوه‌هاي جديد براي گسترش سلطه‌مان بر کره زمين کشف کنيم» (مک‏کبين، 1385، ص 208). او همچنين مي‌گويد: «مهندسي ژنتيک ما را قادر خواهد ساخت تا رفتار همه موجودات را به نفع خودمان تغيير دهيم» (همان، ص 217).
    اين دانش، تصوير جديدي از خلقت و امکان تغيير و تصرف و دست‏کاري در جهان آفرينش را براي انسان فراهم کرده است. چه‏بسا در اين فضا، ديگر انسان به موجودات به‌عنوان مخلوقات از قبل طراحي شده و مخلوقي الهي نمي‌نگرد؛ بلکه به موجودات دست‏کاري‌شده به‌عنوان مصنوعات و مخلوقات دست بشر نگاه خواهد کرد. يکي از نويسندگان معاصر در اين‏باره مي‌نويسد: «دانشمندان تاکنون جهان را تفسير مي‌کردند؛ اما اکنون در انديشۀ تغيير آن هستند. امروزه برخي از ملحدين به‌هيچ‌‏وجه نمي‌پذيرند که عالم موجود، بهترين عالم است و همه چيز در بهترين و کامل‌ترين شکل ايجاد شده است؛ مثلاً باران هميشه در وقت خود مي‏بارد و انسان داراي بهترين ترکيب است؛ بلکه اگر دست بشر امروز برسد و بتواند، وضع صورت و بدنش را هم تغيير خواهد داد. اگر در مواردي هم، چنين اتفاقي نيفتاده، به‌خاطر آن است که نتوانسته است در آنجا تغييري صورت دهد. شايد بتوان اين بدن را جراحي و معماري کرد و به شکل بهتري درآورد. چه دليلي وجود دارد که بدن انسان بهترين ساختار را دارد» (دباغ، 1387، ص 563).
    شناسايي ژنتيک در گياهان، حيوانات و انسان و تبديل آنها با ويژگي‌ها و کارکردها و قابليت‏هاي بيشتر و بهتر، دخالت در فرايند رشد و توليدِ مثل، برطرف‌کردن موانع رشد و باروري، دخالت در توليد انبوه و سريع گياهان و حيوانات، ازجمله مسائلي هستند که بشر امروز با استفاده از مهندسي ژنتيک به‌دنبال دستيابي به آنهاست. امروزه مسئلۀ امکان دست‏کاري ژنتيکي مخلوقات تا جايي پيشرفت داشته که برخي از متخصصان به توليد گياهان و حيوانات با ويژگي‌هاي خاص و دلخواه روي آورده‌اند و اين امر را در مورد انسان نيز مطرح ساخته‌اند.
    2ـ3. شبيه‌سازي
    شبيه‏سازي که در اصطلاح علمي «‌کلونينک‌» گفته مي‌شود، از کلمة يوناني کلون (clon) به معناي جوانه و قلمه‏زدن و تکيه‏کردن، گرفته شده است. در شبيه‏سازي همانند بذرافشاني و قلمه‏زدن در گياهان، همان‌گونه که در آنجا شاخۀ داراي ريشه‌ را در خاک مي‌کارند و آن شاخه خود مواد غذايي را از خاک مي‌گيرد و رشد مي‌کند و در نهايت درختي مستقل مي‌شود؛ در شبيه‏سازي نيز بدون عمل لقاح، با گرفتن يک سلول و تکثير آن، موجودي مشابه موجود اصلي توليد مي‌شود (نکوئي ساماني، 1397، ص 53ـ54). به‌عبارتي ديگر، کلونينک يعني تولد موجود زنده بدون آميزش جنسي. به تعداد زيادي از کلون‌ها، «کلوني» مي‌گويند، که عبارت است از گروهي از سلول‌ها که يک ارگانيسم واحد دارند و از راهي غير از راه توليدمثل جنسي تکثير يافته‌اند (همان). شبيه‏سازي با دو هدف انجام مي‏شود؛ يا ايجاد انساني کامل و يا ايجاد اندام‌هاي مختلف بدن انسان، که شبيه‏سازي درماني ناميده مي‌شود (همان، ص 58).
    شبيه‏سازي، علمي کاملاً برخاسته از مهندسي ژنتيک است. امروزه شبيه‏سازي يک بحث جهاني و همگاني است؛ اگرچه جزئيات و نتايج آن روشن نيست. نخستين موفقيت در شبيه‏سازي حيوانات که نقطة عطف و آغاز تحول در اين علم به‌شمار مي‌آيد، تولد گوسفند «دالي» در سال 1996 توسط يان ويلموت انگليسي در اسکاتلند است (همان، ص 59). از همان زمان که خبر تولد دالي منتشر شد، پرسشي در ذهن بزرگان علوم زيستي، پزشکان، روحانيون و سياسيون نقش بست: «آيا مي‌توان انسان را نيز شبيه‌سازي کرد؟» طبيعي است که جست‌وجوي پاسخ اين پرسش از سوي هر طيفي از انديشمندان و متفکران، با هدف خاصي انجام مي‏گرفت. زيست‌شناس به‌دنبال جذابيت علمي مسئله بود و انديشمند ديني از منظر حرمت و کرامت انساني به موضوع مي‌نگريست و سياست‌مدار به فکر کاربردهاي سياسي و احياناً نظامي از چنين تکنولوژي بود.
    شبيه‌سازي انسان با مسائل متعددي در ارتباط است که مي‌توان به مسائلي همچون کرامت نفس انساني، شخصيت و ارزش انسان و مسائل مرتبط با هويت و ماهيت او اشاره کرد. از نگاه حاميان شبيه‌سازي، اين راه مي‌تواند به حذف کامل بيماري‌هاي ژنتيکي و سرطان منجر شود؛ يا چه‌بسا مي‏توان با کمک‌ گرفتن از شبيه‌سازي، انسان‌هاي بزرگ را براي هميشه زنده نگه داشت و از علم و هنر آنان بهره جست.
    يکي از مهم‏ترين دستاوردهاي اين تکنولوژي، تشکيل «بازار جنين» است. در اواخر دهۀ 90 ميلادي در فرانسه، مؤسسه‌اي به نام Baby Shop تشکيل شد که با دريافت اسپرم و تخمک مردان و زنان خاص و با استعداد از سراسر جهان، در شرايط آزمايشگاهي و با روش IVF، سلول‌تخم‌هايي را آماده و به متقاضيان مي‌فروخت. در بروشور تبليغاتي اين مؤسسه اعلام شده بود که با ضريب احتمال 9/99 درصد، فرزند دلخواه شما را براي شما خواهند يافت. زوج‏ها با مراجعه به اين مؤسسه، سلول ‌تخم موردنظر را خريداري کرده، در رحم مادرِ جايگزين، يا مادر خانواده قرار مي‏دادند و بعد از 9 ماه صاحب فرزند مي‌شدند؛ بدون آنکه بدانند اسپرم و تخمک تشکيل‌دهنده اين نوزاد از چه مرد و زني گرفته شده است. گفتني است که با فشار کليسا و گروه‌هاي مذهبي فرانسه، اين مؤسسه خيلي زود به تعطيلي کشانده شد (نوبخت، 1385، ص 118).
    بازار فروش سلول‌هاي بالغ يا «Body cell Shop» از ديگر پيامدهايي است که مدافعان شبيه‌سازي انسان آن را تبليغ مي‌کنند. به اين معنا که افراد واجد شرايط (دانشمندان، ورزشکاران، مانکن‌ها، هنرپيشه‌ها و زيبارويان) سلول‌هاي خود را براي فروش و وارد شدن به چرخۀ شبيه‌سازي، عرضه خواهند کرد (همان، ص 120).
    3ـ3. تلقيح مصنوعي
    در شرايط عادي و طبيعي، براي توليد نسل، عمل لقاح بين مني (اسپرماتوزوئيد) مرد و تخمک (اوول) زن، در رحم، و از راه آميزش و مقاربت جنسي و به‌طور طبيعي، صورت مي‌گيرد، که به آن «لقاح طبيعي» مي‌گويند (فاضل لنکراني، 1389، ص 11). اما با گسترش روز‏افزون دانش، مهندسي پزشکي اين امکان را به ‌وجود آورده که اين عمل لقاح، از راه‌هاي غيرطبيعي نيز انجام شود. به‌عبارتي مي‌توان گفت که تلقيح مصنوعي يعني پيوند دادن ميان اسپرم مرد و تخمک زن، از طريق آلات پزشکي و يا هر وسيلة ديگر غير از مقاربت جنسي (همان، ص 12). ازآنجاکه ناباروري و عدم توانايي زوجين در توليدمثل، مسئله‌اي شايع ميان جوامع مختلف است و بسياري از زوجين نابارور به اين عمل روي آورده‌اند، شيوع معضل ناباروري در ميان بسياري از خانواده‌ها، توجه آنها را به تلقيح مصنوعي و بارداري از اين راه، معطوف ساخته است.
    گذشته از مباحث فقهي و حقوقي اين امر، بايد بررسي کرد که آيا از جهت اعتقادي و کلامي، شخص مؤمن مي‌تواند براي درمان ناباروري خود به چنين روش‌هايي روي بياورد يا خیر؟ مباحثي، ازجمله سازگاري يا ناسازگاري اين عمل با قوانين طبيعي و تکويني حکمت الهي در عقيم يا زايا بودن مرد يا زن، يک قلو يا دوقلو زاييدن، تعادل و توازن هستي و مصالح و حکمت‌هاي زاد و ولد اقتضا مي‌کند که اين بحث به‌صورت جدي موردنظر واقع شود.
    4ـ3. رحم اجاره‌اي
    يکي ديگر از روش‌هاي نوين بارداري که براي درمان ناباروري پيش‌روي زوجين نابارور قرار داده مي‌شود، «رحم اجاره‌اي» است. ازآنجاکه ناباروري مي‌تواند به‌عنوان بحراني در زندگي زناشويي قلمداد شود، و تهديدکنندة ثبات فردي و روابط اجتماعي اشخاص باشد، درمان آن بسيار حائز اهميت است. از ناباروري به‌عنوان يکي از عوامل مهم در ايجاد طلاق نام برده شده است (عليزاده، 1388). داشتن فرزند نعمت و موهبتي است که ممکن است افرادي از داشتن آن محروم باشند.
    طي ساليان اخير با پيشرفت‌هاي نوين تکنولوژي، به درمان اين مشکل و معضل کمک فراواني شده است. باروري آزمايشگاهي، روشي است که می‌توان به‌طور غيرطبيعي و در محيطي خارج از بدن انسان، امتزاج اسپرم و تخمک را انجام داد و جنين حاصل را به رحم مادر منتقل کرد. حال اگر زوجه به هر دليلي نتواند حاملگي و زايمان را انجام دهد، اهداء رحم اجاره‌اي مطرح مي‌شود. در درمان ناباروري درصورتي‌که اسپرم و تخمک زوجين مشکلي نداشته باشد و رحم زن هم سالم باشد، عمل لقاح را در بيرون از رحم انجام مي‌دهند و جنين حاصل را به رحم زن منتقل مي‌کنند؛ اما درصورتي‌که رحم زوجه امکان پرورش جنيني را در خود نداشته باشد، از رحم اجاره‌اي (غيرزوجه) استفاده مي‌شود. به‌عبارتي، رحم اجاره‌اي انتقال جنين حاصل از اسپرم و تخمک زوج نابارور به رحم شخصي بيگانه و تحويل فرزند بعد از زايمان به زوج نازاست.
    از منظر اعتقادي اين پرسش مطرح است که آيا با وجود اينکه چنين مشکلي در ميان بعضي از زوج‌ها وجود دارد،‌ تا چه حد مي‌توان به دنبال برطرف کردن اين مشکل پيش رفت؟ به‌عبارت ديگر، آيا يک شخص مؤمن و موحد، مي‌تواند هرکاري براي به‌‌دست آوردن خواستة خود، هرچند مخالف خواستۀ پروردگارش باشد، انجام دهد؟ توحيدباوري و اعتقاد به تمامي لوازمش به شخص موحد و مؤمن اجازة چنين اعمالي را مي‌دهد؟ مسلماً نمي‌توان در وهلة اول جواب قاطع و مطمئني به اين پرسش‏ها داد، و نيازمند بررسي و جست‌وجوي عقلي و نقلي دقيق است.
    5ـ3. تغييرات اقليمي و گازهاي گلخانه‌اي
    پديدة تغيير اقليم و گرم شدن زمين که عوامل انساني نيز نقشي اساسي در ايجاد آن دارند، بر بسياري از جنبه‌هاي زندگي بشر تأثیرگذار خواهد بود. امروزه شاهديم که در هر نقطه از جهان، پديده‌هاي آب و هوايي همچون خشکسالي، سيل، طوفان و... افزايش چشم‌گيري داشته است که به‌صورت تهديدي براي توليد و ذخيرة مواد غذايي، منابع آبي و اکوسيستم طبيعي قلمداد مي‌شود. تغييرات اقليمي يکي از چالش‌هايي است که بشر امروزي با آن مواجه است. يکي از عوامل مهم در اين تغييرات اقليمي، انتشار گازهاي گلخانه‌اي است که از عوامل اصلي تهديدکنندة محيط‌زيست و عاملي براي تغييرات عمدة آب و هوايي به‌حساب مي‌آيد. گازهاي گلخانه‌اي، گازهايي هستند که باعث اثر گلخانه‌اي در جو زمين مي‌شوند. اين گازها ازآنجاکه تا مدت زيادي حرارت و گرما را در خود نگه مي‌دارند، به مرور باعث افزايش دماي زمين مي‌شوند. عمدة اين گازها عبارتند از بخار آب، دي ‌اکسيد کربن و ازن. فعاليت‌هاي صنعتي و کشاورزي انسان‌ها نقش بسزايي در افزايش اين گازها داشته است. ازجمله کارهايي که انسان‌ها انجام می‌دهند و باعث افزايش چنين گازهايي مي‌شود، مي‌توان به سوخت‌هاي فسيلي، تخريب گستردۀ جنگل‌ها، چراي بي‏رويۀ دام، استفادۀ بيش از حد از آب‌هاي سطحي و زيرزميني، استفاده از گازهاي CFC در يخچال‌ها و مبردها و... اشاره کرد (ببران، 1386، ص 19).
    طبق آمارهاي جهاني، ميانگين دماي کرة زمين طي صدسال اخير بيش از 5/. (نیم) درجه سانتيگراد افزايش يافته است که اين عدد به‌طور فزاينده‌اي در حال افزايش است. دانشمندان بر اين باورند که اگر روند گازهاي گلخانه‌اي همچنان روبه افزايش باشد، زمين نيز گرم‌تر و گرم‌تر خواهد شد که مي‌تواند اثرات ويرانگري برجاي بگذارد (همان، ص 18).
    با ادامة روند کنوني، انتشار آلاينده‌هايي که حاصل فعاليت‌هاي انسان بر روي زمين است، مي‏تواند ادامة زندگي بشر روي زمين را با خطري جدي مواجه کند. يافته‌هاي علمي تأييد مي‌کنند که آلودگي ناشي از اين‌گونه فعاليت‌ها، خطري جدي را براي نسل فعلي و آيندة انسان دربر خواهد داشت، که تغييرات اقليمي و آب و هوايي يک نمونه از اين موارد است. دانشمندان به‌شدت نگران افزايش بي‌سابقة اين گازها هستند، که در نهايت به افزايش دما و حرارت زمين و ديگر تغييرات جوي منتهي مي‌شود. توسعة بيابان‌ها، افزايش بارندگي و سيل‌، افزايش دما و آتش‌سوزي جنگل‌ها، افزايش دما در رشته‌کوه‌ها و مناطق قطبي و در پي آن ذوب شدن يخچال‌هاي طبيعي و بالا آمدن سطح آب درياها و زير آب رفتن بسياري از شهرها، بروز طوفان‌هاي سهمگين و ويرانگر در اثر گرم‌شدن دماي آب اقيانوس‌ها، آسيب به منابع آبي و کمبود آب شيرين، خشکسالي‌هاي پياپي و طولاني در سراسر جهان و به‌طورکلي برهم خوردن اکوسيستم‌هاي طبيعي، ازجمله تأثیرات مخرب آلودگي‏هاي زيست‌محيطي و تغيير اقليم به‌شمار مي‌آيد (همان، ص 20ـ26).
    6ـ3. سلاح‌هاي هسته‌اي و بيولوژيکي
    نمونة ديگر از دست‏کاري‌هاي غيرطبيعي و نا‌متعارف انسان در نظام آفرينش، توليد انواع سلاح‌هاي هسته‌اي و بيولوژيکي است. بشر با قدرت شکافتن اتم و ساختن بمب‌هاي اتمي، امکان از بين بردن بسياري از موجودات زنده را خواهد داشت. در منطقه‌اي که يک بمب اتمي منفجر مي‌شود، درجه حرارتي معادل سيصد ميليون درجه سانتيگراد به ‌وجود مي‌آيد و هر چيزي از فلز گرفته تا انسان و حيوان را نه تنها ذوب، بلکه بخار مي‌کند؛ که به اين منطقه در اصطلاح دانشمندان، «منطقه تبخير» مي‌گويند (نکوئي ساماني، 1397، ص 63).
    با توجه به اهميت بحث و اعطاي چنين قدرتي از سوي خداوند به انسان، اين نکتة مهم به‌نظر مي‌سد که آيا اعتقاد به وجود خداوند به‌عنوان خالق و رب جهان و انسان، اجازة استفاده و ساخت چنين فناوري‌هايي را به انسان مي‌دهد؟ آيا چنين افعالي با اعتقاد به ربوبيت و خالقيت الهي سازگار است؟ رويکرد نظري اديان در اين‏باره چيست؟
    7ـ3. تعيين جنسيت
    ازجمله علاقه‌هاي آدمي از ديرباز، تعيين جنسيت جنين بوده است. در اين‏باره افسانه‌ها و خرافات فراواني نيز ذکر شده است. اما با توجه به پيشرفت‌هاي فراوان در دانش ژنتيک و به‌ويژه ژنتيک پزشکي، اين امکان فراهم شده است که مي‌توان جنسيت فرزند را تعيين کرد. يکي از روش‏هاي اثبات‌شده براي تعيين جنسيت جنين، به‏کارگيري تکنيک‌هاي تشخيص ژنتيکي پيش از لانه‏گزيني است. زنان دو کروموزم x و مردان کروموزم x و y دارند. هنگام لقاح، يک کروموزم از مادر و يک کروموزم از پدر به جنين به ارث مي‌رسد. اگر کروموزم‌هاي x مادر در کنار کروموزم x پدر قرار گيرد، جنسيت جنين دختر شده و اگر در کنار کروموزم y پدر قرار گيرد، جنسيت جنين پسر خواهد شد (سامنر، 1971، ص 229).
    به‌طورکلي دو نوع روش براي تعيين جنسيت وجود دارد: 1. روش علمي: اين روش که درصد موفقيت بالايي براي تعيين جنسيت دارد براساس علم پزشکي بوده که شامل تشخيص ژنتيکي پيش از لانه‏گزيني طي پروسه‌اي خاص است. اين روش ابتدا براي زوج‌هايي که ناقل بيماري وابسته به جنس بودند، به‏کار مي‌رفته است؛ اما بعدها از اين روش براي تعيين جنسيت قبل از بارداري نيز استفاده شده است. در اين روش، ابتدا لقاح آزمايشگاهي براي جمع‏آوري تخم‌هاي بارور انجام مي‌شود. بعد از آن يک جنين‏شناس کروموزم‏هاي جنين انتخاب‌شده را بررسي مي‌کند و يک يا دو يا سه جنين با جنسيت موردنظر براي رشد به رحم منتقل مي‌شود. 2. روش غيرعلمي: اين روش که خود شامل چندين روش است، از طريق تغذيه، تعيين روز تخمک‌گذاري و وضعيت نزديکي است (ميسيمر، 2005، ص 649ـ658). حال بايد ديد با توجه به امکان چنين امري، آيا انجام اين کار با اعتقادات يک انسان موحّد سازگار است؟
    4. ديدگاه عالمان مسلمان نسبت به ايجاد تغيير در ساختار طبيعي مخلوقات
    طبق آيات الهي در قرآن کريم و برخي از روايات اهل‌بيت عصمت و طهارت در يک نگاه کلي مي‌توان چنين برداشتي داشت که همة موجودات، ازجمله انسان، مخلوق خداوند متعال هستند و خداوند به انسان با عنايت ويژه‌اي که به او داشته، قدرت تسلط و تسخير بسياري از موجودات را به او داده است. لذا مي‌توان رابطة انسان و طبيعت را رابطه‌اي تسخيري دانست. از آيات مختلف قرآن کريم نيز مي‌توان چنين برداشتي کرد که انسان به اذن الهي توان مسخر کردن موجودات طبيعي را دارد: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ...» (لقمان: 20). آيت‏الله مکارم شيرازي در تفسير آيات مربوط مي‌فرمايند: «تسخير در فرهنگ قرآن به دو معنا آمده است؛ يکي به معني در خدمت منافع و مصالح انسان بودن (مانند تسخير خورشيد و ماه) و ديگري به معناي قرار داشتن زمام اختيار آنها در دست انسان (مانند تسخير کشتي‏ها) (مکارم شيرازي و ديگران، 1374، ج 10، ص 365).
    علامه طباطبائي در ذيل آيات تسخير مي‌فرمايند: «معناي مسخر ساختن آنچه در آسمان‌ها و زمين است براي انسان، اين است که اجزاي عالم مشهود، همه براساس يک نظام جريان دارد و نظامي واحد بر همه آنها حاکم است و بعضي را به بعضي ديگر مرتبط، و همه را با انسان مربوط مي‌سازد و در نتيجه، انسان در زندگي خود از موجودات علوي و سفلي بهره‌مند مي‌شود و روز به روز دامنۀ بهره‏گيري جوامع بشري از موجودات زميني و آسماني گسترش مي‌يابد و آنها را از جهات گوناگون، واسطۀ رسيدن به خواسته‌هاي خود قرار مي‌دهد؛ پس به‌همين علت، تمامي اين موجودات مسخر انسان هستند» (طباطبائي، 1411ق، ج 17، ص 289).
    اين دسته از آيات، قدرت انسان براي تسخير موجودات مختلف زمين و آسمان را دربر دارند. اما نکتة اساسي و مهم که بايد مورد توجه واقع شود، اين است که حدود و ثغور اين تصرفات و تغييرات و تسخيرات تا کجاست؟ آيا مسخر بودن مخلوقات الهي به‌صورت مطلق و نامحدود است؟ آيت‌الله جوادي آملي در کتاب اسلام و محيط‌زيست مي‌فرمايند: «مسخر بودن مخلوقات به‌صورت مطلق نيست؛ بلکه مقهوريت آنها در برابر اراده و قدرت بشر، به اين معناست که چون مخلوق و مسخر خالق خود هستند، به اذن و مشيت او، براي انسان مسخر شده‌اند و چنانچه خدا نخواهد، مسخر انسان يا موجودات ديگر مانند ملائک نيز نخواهند بود» (جوادي آملي، 1386، ص 167).
    اصل قدرت بشر در تصرف و تغيير در طبيعت، قابل خدشه نيست؛ اما بايد ديد قدرت بشر در اين موارد تا چه حدي است؟ به‌عبارت ديگر، آيا تصرفات انسان در جهان خلقت بي‌حد و مرز و لجام گسيخته است؟ حد و مرز اين استفاده و تغييرات تا کجاست؟ شهيد مطهري در اين‌باره مي‌گويد: «مجموع قرائن قرآني و عملي که نزد ماست، اجمالاً وصول انسان به مرتبه‌اي که اراده‌اش بر جهان حاکم باشد را ثابت مي‌کند؛ اما در چه حدودي، مطلبي است که از عهدة ما خارج است» (مطهري، 1392، ص 186). علامه طباطبائي نيز مي‌گويد: «انسان هرگز نمي‌تواند با خداوند در ملک و حکم و قضا و قدر او محاربه و سرپيچي کند و هرگز نمي‌تواند به‌هيچ وسيله و طريقي حکم خدا و ارادۀ الهي را باطل کند؛ بلکه قدرت، فکر و ارادۀ انسان، همه در طول ارادۀ خدا و مقهور قدرت الهي و مخلوق اوست. از فرط جهالت است که انسان گمان مي‌کند مي‌تواند با قدرت و ارادۀ خداوند معارضه کند و ادعاي استقلال کند؛ درحالي‌که خود انسان و اعمال او مقهور علل و اسباب بي‌شمار تکويني است» (طباطبائي، 1411ق، ج 8، ص 196ـ198).
    در ميان علماي اهل‌سنت نيز با برخي از مداخلات و تصرفات بشر در طبيعت مخالفت به‌عمل آمده است. براي مثال در بحث شبيه‌سازي انساني، که از منظر بسياري از مخالفان شبيه‌سازي‌، اين‌کار مي‌تواند حداقل با يکي از باورها و معتقدات اساسي يک مسلمان در تعارض باشد، اين عمل را با اعتقاد به خالقيت خداوند منافي مي‌دانند. براي نمونه، اهل‌سنت دلايل کلامي بر ضد شبيه‌سازي انسان را شبهة خلق، مسئله اعجاز، تحدي با خالق و... مي‌دانند که باورهاي ديني يک مسلمان را با مخاطره‌اي جدي روبه‌رو خواهد کرد.
    ازآنجاکه سنت الهي، آفرينش براساس توالد و توليد جنسي بوده است و بشر با شبيه‌سازي، عملاً در کار خدا دخالت کرده است؛ عده‌اي آن را تغيير خلق مي‌دانند که عملي شيطاني است: «... فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ...» (نساء: 119).
    در بيانيۀ نهايي سمينار علماي اسلام در کشور مغرب در سال 1997م آمده است: «منع الإستنساخ البشري العادي بنقل نواة جسديه لبويضه منزوعة النواة و تحريم کل حالاته» (العوضي،1420ق، ص507)؛ شبيه‌سازي متعارف انساني که سلول غيرجنسي با تخمک تهي شده از هسته تلقيح مي‌شود، همة حالات آن ممنوع و حرام است. عده‌اي از علماي مسلمان از شيعه و اهل‌سنت با استناد به آيه شريفة «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ...»، هر‌گونه تغيير در ساختار طبيعي موجودات را مصداق حرمت تغيير خلق‌الله دانسته و آن را جايز نمي‌دانند؛ مگر تغييراتي که در متون ديني استثناء شده‌اند؛ مثل عمل ختان.
    در مقابل اين ديدگاه‌، نظر مخالفي است که هر نوع تغييري را غيرمجاز مي‌دانند. بيشتر کساني که تغييرات و تصرفات بشر در خلقت را مذموم مي‌دانند، به آيه مذکور تمسک مي‌جويند. اما ممکن است گفته شود که با وجود قرائن مختلف نمي‌توان معناي مطلق و عامي از آيه استنباط کرد که طبق آن هرگونه تغييري را مورد نظر قرار داد. توضيح آنکه، انسان در زماني مقهور طبيعت بود؛ چراکه هيچ‌کدام از زواياي آن بر او مشهود و شناخته‌شده نبود و طبيعت براي او سراسر راز و شگفت‌انگيز به‌نظر مي‌رسيد. هرچه علم و دانش و تجربة او بيشتر شد، نفوذ و پيشروي او و تغييرات و تصرفاتش در طبيعت هم بيشتر شد. با گذشت زمان و پيشرفت بشر، شرايط به‌گونه‌اي رقم خورد که به‌جرئت مي‌توان گفت اين طبيعت سراسر رمز و راز، مقهور و مسخر بشر امروزي واقع شده است و او خود را توانا و محق براي هرگونه تغيير و تصرفي در طبيعت و جهان آفرينش مي‌بيند.
    با توجه به اين نکته که براساس آيات قرآن، خداوند عالم را مسخر انسان قرار داده است و لازمة اين تسخير، جواز انسان در تصرف کردن در جهان آفرينش است؛ در آيۀ مورد اشاره، تغيير خلقت از کارهاي شيطان و مذموم شمرده شده است. عده‌اي از عالمان ديني با بررسي آية موردنظر، به اين نتيجه رسيده‌اند که بايد قاعده‌اي کلي را براي جواز و عدم جواز تصرفات مختلف انسان قرار داد. لذا با بررسي آيه، يکي از نظرهايي قابل ملاحظه اين است که با عنايت به اينکه هر نوع تغيير و تصرفي که انسان در طبيعت انجام مي‌دهد، نمي‌توان آن را غيرمجاز دانست. لذا بايد تفاوتي ميان آن ‌دسته از تغييرات که در گسترة بهره‌وري و تسخير صورت مي‌گيرد و آن ‌دسته که در گسترة تغيير خلقت و هدف از خلق آن هستند، قائل شد. پس تنها تغييرات دسته دوم هستند که مشکل‏ساز هستند، و مورد توجه آيه نيز اين‌گونه تغييرات هستند. به‌عبارت ديگر، تصرفاتي که با چينش اوليه مخلوقات الهي متعارض هستند، مشمول نهي آيه هستند، نه هر تصرفي. لذا تغيير خلق‌الله که مورد سفارش شيطان است، تغييري است که با جعل و ارادة الهي در تعارض باشد، نه هر تغيير و تصرفي در جهان خلقت. طبق اين نظر نمي‌توان هر‌گونه تغيير را غيرمجاز و مخالف با دين و اعتقاد شخص مؤمن دانست. اما نکته‌اي که بايد به آن توجه کرد اين است که پس مرز ميان جواز يا عدم جواز هر تغييري از کجا دانسته مي‌شود؟
    بنا بر اين ديدگاه، با توجه به عرضي يا طولي بودن تغيير، يا با عنايت به اينکه مقابله با جعل بسيط الهي و تغييري که به نوعي تلاش براي انعدام آن است يا نه، مي‌توان جواز يا عدم جواز هر تغييري را تشخيص داد. بر طبق اين ديدگاه، اگر خداوند اراده کند که موجودي، موجود شود و آن را خلق کند و عده‌اي نخواهند که آن موجود، موجود شود و در انعدام آن بکوشند؛ پس اين تغيير مجازي نيست. مثل از بين رفتن محيط‌زيست طبيعي و انقراض گونه‌هاي حيواني و گياهي. يا اگر مثل تغييراتي که انسان‌ها در طول خلقت در تکوين ايجاد مي‌کنند، باشد و به‌عبارتي به‌گونه‌اي در برايند طي‌شده در تکوين آن شيء قرار گيرد؛ مانند ريسيدن پنبه و ايجاد نخ براي دوختن لباس، که تغييرات بشر به‌منظور بهره‌وري از آن شيء است و تضاد و تعارضي با ارادة الهي ندارد، مجاز شمرده مي‌شود. لذا اين‌گونه افعال که در سرتاسر تاريخ زندگاني بشر مورد استفادة انسان واقع شده‌اند، در گسترة تسخير هستند و با آية مذکور تعارضي نداشته و مصداق تغيير خلق‌الله محسوب نمي‌شوند. اما اگر در عرض خلقت در تکوين باشند به‌گونه‌اي‌که مخلوقات را از مسير خود خارج کنند و نه به‌منظور بهره‌وري از مخلوقات باشند، بلکه سبب خروج آنها از مسير طبيعي و خدادادي شود‌، مصداق تغيير خلق‌الله خواهد بود که عملي شيطاني و غيرمجاز است.
    البته نبايد از اين نکته غافل شد که چون اکثر علمايي که آية موردنظر را مورد بحث و دقت قرار داده‌اند به‌دنبال مباحث و جنبة فقهي مسئله بوده‌اند، معمولاً در مواردي که شک ميان تغيير مذموم يا غيرمجاز و تسخير ممدوح يا مجاز پيش مي‌آيد، اصالة الاباحه يا اصالة الحليه را جاري مي‏کنند و حکم به جواز چنين تغييرات و تصرفاتي مي‌دهند.
    با عنايت به مطالب ذکرشده و با توجه به آموزه‌هاي ديني و دلايل عقلي، مي‌توان گفت بشر قدرت تصرف در خلقت را دارد؛ اما اين قدرت تصرف و تمتع از لحاظ تکوين و تشريع، مطلق و بي‌حد نیست. ازآنجاکه اعتقاد به توحيد با تمام لوازم و آثارش، تنها راه سعادت بشر است؛ بايد ديد که آموزه‌هاي ديني و عقل، چگونه با اين تصرفات، اين اعتقاد را هماهنگ مي‌کنند. با توجه به اينکه در اين نوشتار به‌دنبال بررسي کلامي و اعتقادي مسئله هستيم، نمي‌توان هرگونه تغييري را در آفرينش با اصل اباحه يا حليت جايز يا غيرمجاز بدانيم. با توجه به اهميت مسئلۀ شبيه‏سازي، به‌صورت خاص ديدگاه عالمان اسلامي را در اين‏باره بررسي مي‏کنيم.
    مسئلة شبيه‌سازي انساني در ميان علماي شيعه، برخلاف اهل‌سنت که به‌صورت گسترده به اين موضوع پرداخته است و مقالات و کتب زيادي نوشته و نشست و سمينارهاي مختلفي برگزار کرده‌اند، آنچنان مورد توجه واقع نشده است، و آثاري در حجم آثار اهل‌سنت مشاهده نمي‌شود؛ چراکه در جوامع شيعي اين مسئله نه معضلي براي دين قلمداد شده و نه به‌عنوان بدعت از آن سخن به‌ميان آمده است. اين مسئله در سه حوزة مهم شيعي يعني قم، نجف و بيروت مطرح شده است. متوني که مي‌توان آنها را مستند نظر شيعه در مسئلة شبيه‌سازي انسان دانست، دو نوع هستند؛ اول فتواهايي که از علماي شيعه در مورد اين مسئله پرسيده شده و ديگري تحليل و بررسي‌هايي است که از سوي علماي شيعه ذيل اين مسئله انجام شده است. معمولاً فتواها کوتاه و دربرگيرندة اصل حکم هستند؛ ولي بحث‌هاي اجتهادي به‌صورت مفصل به مباحث و پيامدهاي اين مسئله مي‌پردازند.
    عالمان شيعه، مسئلة شبيه‏سازي را در دو عرصة انساني و غيرانساني مطرح مي‌کنند و دربارة هريک مستقلاً بحث را پيش مي‌برند. ايشان شبيه‌سازي در عرصه غيرانساني (حيوانات و نباتات) را مجاز مي‌دانند. لذا مي‌توان شبيه‌سازي حيواني را از منظر شيعه مجاز دانست و اين را اجماعي ميان علما شمرد (اسلامي، 1386، ص 472ـ474). اما در مورد شبيه‌سازي انساني در ميان علماي شيعه اتفاق نظري وجود ندارد. لذا نمي‌توان نظري واحد و نهايي را اثبات کرد. با بررسي سخنان و فتواهاي عالمان شيعه مي‏توان به نتايج ذيل دست يافت؛ جواز مطلق، جواز محدود، حرمت ثانوي و حرمت اولي شبيه‏سازي انساني (همان، ص 474).
    برخي از فقها و صاحب‌نظران به دليل نبودن نص و استناد به اصل اباحه، شبيه‌سازي را مجاز مي‌دانند که از استفتائات برخي از ايشان هم مي‌توان چنين برداشتي داشت (همان، ص 475). عده‌اي ديگر بر اين نظر هستند که انجام گستردۀ شبيه‌سازي انساني مشکلات عديده‌اي به‌دنبال خواهد داشت؛ لذا به‌صورت محدود مجاز است (همان ص 485). عده‌اي ديگر هرچند شبيه‌سازي را في‌نفسه بي‌اشکال مي‌دانند، ولي ازآنجاکه به مفاسد اجتناب‌ناپذيري مي‌انجامد، به‌عنوان ثانوي، حرام است (همان، ص 487ـ494). گروه چهارم اساساً شبيه‌سازي را في‌نفسه حرام مي‌دانند و به‌عنوان اولي، نامشروع مي‌دانند (همان، ص 494).
    مسلمانان اهل‌سنت شبيه‌سازي انساني را حرام مي‌دانند و دلايل مختلفي را ذکر کرده‌اند. از نظر آنان، شبيه‌سازي به‌دلايل کلامي، فقهي، اخلاقي، اجتماعي و... حرام است. اما با توجه به تمامي دلايلي که ضد شبيه‌سازي اقامه کرده‌اند، ولي شبيه‌سازي درماني را مجاز مي‌شمارند (همان، ص 544).
    گروهي از مخالفان ايجاد تغيير در ساختار طبيعي موجودات، به‏ويژه از طريق شبيه‏سازي، معتقدند تکنولوژي شبيه‌سازي انساني با کرامت انساني متعارض است؛ چراکه مسائل غيراخلاقي فراواني را به‌بار مي‌آورد. ازجمله مي‌توان به از بين رفتن تعداد زيادي نوزاد و جنين در جريان آزمايشات اشاره کرد. يا کساني که از شبيه‌سازي به‌دنبال فروش اعضاي بدنشان هستند و يا مي‏خواهند همچون موش آزمايشگاهي، انواع واکسن و داروهاي جديد را بر روي چنين انسان‌هايي آزمايش کنند؛ چراکه اين انسان‌ها هيچ مدعي حقوقي نخواهند داشت؛ زیرا نه پدر دارند و نه مادر، تنها در ماشين شبيه‌سازي توليد انبوه شده‌اند.
    5. رويکرد نظري مسيحيت به ايجاد تغيير در ساختار طبيعي مخلوقات
    از ديدگاه آموزه‌هاي مسيحيت، جهان آفرينش، به‌صورت کلي که شامل انسان و طبيعت و حتي موجودات ملکوتي است، طبق اراده و قدرت الهي خلق شده‌اند؛ و انسان به‌عنوان خليفه الهي و جانشين او در زمين، حق و قدرت تصرف در جهان طبيعت را دارد. براساس آموزه‌هاي کتاب مقدس، نگاه انسان به مخلوقات الهي و جهان آفرينش، بايد اين باشد که خداوند هدف و غايتي حکيمانه از خلق آنها دارد. لذا بايد به قوانين طبيعت احترام بگذارد و تصرفات خود را با توجه به اين اعتقاد که تمامي موجودات، مخلوق اويند، انجام دهد. به‌عبارتي، هرگونه تصرفي در طبيعت را جايز نمي‌دانند (همان، ص 85ـ134). براي مثال کليساي کاتوليک قاطعانه هرگونه تلاش براي شبيه‌سازي انساني را محکوم مي‏کند و آن را نقض کرامت انساني مي‌داند و هر نوع شبيه‌سازي، چه انساني و چه درماني را جايز نمي‌دانند (همان، ص 543). با تحليل متون مختلف کاتوليکي و سخنان بزرگان اين آيين، مي‌توان عواملي همچون ضرورت توليدمثل جنسي براي ايجاد فرد جديد، تحميل هويت خود بر شخص شبيه‌سازي‌شده، غصب جايگاه و نقش خداوند و خدايي‌کردن، نقض کرامت انساني، نقض حق کودک براي داشتن والدين، شيء‌شدگي انسان، فروپاشي نهاد خانواده و... را دلايلي براي ممنوعيت شبيه‌سازي انساني برشمرد.
    البته در جهان غرب بعد از رنسانس برخي مکاتب فلسفي و علمي جديد، ديگر آن تفکر و نگاه مذهبي را قبول نداشته و ديگر به طبيعت با نگاه تقدسي و معنوي نمي‌نگرند‌. بنا بر آموزه‌هاي جديد، انسان به‌عنوان يکي از موجودات طبيعي، که داراي قدرت تفکر و اراده و کسب علم و تجربه است و مي‌تواند تکنولوژي‌هاي پيشرفته را براي سلطه بر طبيعت و استخدام موجودات گوناگون براي نيل به خواسته‌هاي خود به‏کار گيرد.
    براساس ديدگاه جديد از رابطه انسان و طبيعت، انسان به مدد علم و تکنولوژي، توان درک و کشف روابط و قوانين حاکم بر طبيعت را خواهد داشت و مي‌تواند هرگونه تغيير و تصرفي را در جهان آفرينش انجام دهد. ازآنجاکه بشر امروزي نگاهي الهي به موجودات ندارد، طبيعت را تنها به‌عنوان اشياي تصرف‌شدني و تأمين‌کنندۀ نياز و لذت انسان مي‌بيند و نگاه او تنها جنبة ابزاري و لذت‏جويانه به طبيعت است. «بشر غربي، از عصر رنسانس به اين سو، خود را محور و مالک عالم طبيعت مي‌بيند و اجازۀ هرگونه دخل و تصرف در طبيعت، با تمام توان و بي‌اعتنايي کامل نسبت به جوانب کيفي و متافيزيکي طبيعت، و بدون توجه به آنچه که سرانجام بر سر محيط انساني و طبيعي مي‌آيد، به‌خود می‌دهد» (نصر، 1384، ص 139).
    هرچند که براساس آموزه‌هاي کتاب مقدس، انسان امانت‌دار و مسئول است و به‌عنوان خليفه الهي مأمور به حفظ مخلوقات الهي است؛ اما در جهان‌بيني سکولار حاکم بر جوامع امروزي غرب، جهان طبيعت تنها ارزش ابزاري براي انسان دارد که بايد در راستاي برآورده کردن خواسته‌هاي بشر به ‌خدمت گرفته شود. در اين نگاه، انسان سلطه و برتري بر ساير مخلوقات دارد؛ لذا با توجه به فناوري‌هاي جديد و تکنولوژي‌هاي پيشرفته، اين امکان را يافته است که از نظر کمّي و کيفي، تصرفات خود در جهان آفرينش را افزايش دهد. براساس اين ديدگاه هر نوع تصرفي در طبيعت جايز است و محدوديتي پيش‌روي انسان وجود نخواهد داشت.
    جهان‌بيني که بر علم جديد حاکم است و بر آن سايه گسترانيده، اصالت را به جنبه‌هاي مادي اشياء مي‌دهد و جنبه‌هاي معنوي و قدسي عالم طبيعت را امري خرافي و غيرواقعي مي‌انگارد. انسان سکولار، طبيعت را به‌صورت امري تقدس‌زدايي شده و بي‌ارتباط با ساحت‌هاي فرامادي و ماوراءالطبيعي مي‏بيند. اين امر که منجر به خطرات جبران‌ناپذيري براي محيط زيست انساني مي‌شود، روزي گريبان‏گير خود انسان خواهد شد.
    کليساي کاتوليک هر نوع کوششي براي شبيه‏سازي انسان را، محکوم مي‌کند و اين اقدام را غيراصولي و خلاف کرامت انساني مي‌داند. در عين‌حال تفاوتي هم، ميان شبيه‌سازي مولد و درماني نمي‌بيند. البته بنابر ضرورت و برطرف کردن نياز برخي از مؤمنان کاتوليک، برخي تکنيک‌هاي باروري مصنوعي را مجاز شمرده‌اند (اسلامي، 1386، ص 543ـ544).
    6. رويکرد نظري يهوديت به ايجاد تغيير در ساختار طبيعي مخلوقات
    ميان عالمان يهودي در زمينۀ شبيه‌سازي درماني، سه ديدگاه مطرح شده است. عده‌اي از آنان قائلند که شبيه‌سازي درماني با هدف درمان بيماري‌ها امري واجب، حکم و فرمان خداست؛ زيرا تورات، ارزش فراواني براي زندگي بشر قرار داده است. تورات دستور داده که بيماران را مداوا کنيد و تا آنجا که امکان دارد بر بيماري فائق آييد. شبيه‌سازي درماني درواقع مشارکت با خدا در حفاظت از جهان و موجودات آن است؛ لذا استفاده از چنين تکنولوژي براي ارتقاي توانايي انسان‌ها در درمان بيماري‌ها، بايد مورد استفاده واقع شود. عده‌اي ديگر معتقدند که شبيه‌سازي درماني نه واجب، بلکه جايز است؛ زيرا در دين يهود، جنين از شرايط انسان کامل و حمايت‌هاي ويژه‌ او برخوردار نيست. همچنين جنين ساخته شده خارج از رحم مادرش و تا 40 روز هيچ جايگاه حقوقي در قوانين «هلاخايي» ندارد. بنابراين تخريب جنين براي استخراج سلول‌هاي بنيادي ممنوع نيست، بلکه جايز است (اسلامي، 1386، ص 147ـ148). اما عده‌اي ديگر از خاخام‌هاي يهودي، شبيه‌سازي انسان را براي درمان و اين نوع تحقيقات، ممنوع و حرام مي‌دانند؛ چراکه فراواني مرگ رويان‌ها و نواقص موجود در تحقيقات‌، اصل اخلاقي «لزوم عدم ورود ضرر به انسان‌ها» را خدشه‌دار مي‌کند (همان، ص 147).
    در شبيه‌سازي مولد، عالمان يهودي ديدگاه يکساني اتخاذ نمي‌کنند. گروهي با ارائه دلايلي همچون؛ اخلال در نظام خانواده (نقش‌ها و وظايف آنها)، عدم جواز تغيير در ساختار طبيعي موجودات به‌صورت بي‌رويه، لزوم نياز به تنوع زيستي و بيولوژيکي ميان انواع بشر، حرمتِ بازي‌کردن نقش خدا، احتمال سوءاستفاده، ابهام در مسئلۀ حلول روح جنين شبيه‌سازي شده، وجوب توليد نسل از راه جنسي، خطر غرور و خودپرستي انسان، تبديل به کالا و محصول شدن انسان و...شبيه‌سازي انساني و مولد را حرام و ممنوع مي‌دانند (نوري، 1392، ص 52ـ54).
    اما عده‌اي ديگر از خاخام‌هاي يهودي، شبيه‌سازي انسان را مجاز مي‌دانند و دلايلي ازجمله؛ عدم وجود دليل براي حرمت شبيه‌سازي در منابع يهودي، تقليد از خداوند در آفرينش حوا از دندۀ آدم، جواز انجام امور براساس روند علمي و طبيعي آنها، وجود ضمانت براي جلوگيري از سوءاستفاده، وجوب مطلق زادآوري براساس دستورات تورات و...ارائه مي‌کنند (همان، ص 54).
    نتيجه‏گيري
    نوع ارتباط انسان با طبيعت، بسته به اعتقاد او نسبت به طبيعت و محيط متفاوت است؛ و اين اعتقاد هدايت‌کنندة نوع برخورد او با طبيعت است؛ کسي که انسان و طبيعت را مخلوق خداوند و او را تنها مدبر حقيقي عالَم و انسان مي‌داند و طبيعت را تجلي اسماء و صفات او مي‏داند، طبيعت را امانتي الهي به‏شمار مي‏آورد که بايد از آن در عين بهره‏برداري، محافظت نيز کرد؛ و چه‌بسا تخريب طبيعت و محيط‌زيست را باعث خشم الهي بداند. اما کسي که تنها انسان را صاحب حق مي‌داند و با نگاهي انسان‌محورانه به موضوع مي‌نگرد و ايجاد و بقاي طبيعت را به صدفه و اتفاق ربط مي‏دهد؛ از نابودي طبيعت در راستاي استفادة انسان، باکي ندارد. با توجه به آموزه‌هاي اسلامي مي‌توان به‌طورکلي ارتباط انسان با طبيعت را ارتباطي بر مدار حق و تکليف دانست؛ يعني همان‌طور که انسان مي‏تواند بنا بر اصل تسخير، از طبيعت بهره ببرد، تکليف حفظ و استفاده صحيح را هم خواهد داشت.
     

    References: 
    • اسلامي، سيدحسن، 1386، شبيه‌سازي انساني از ديدگاه آيين کاتوليک و اسلام، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • افروغ، عماد، 1398، عام‌‌گرايي توحيدي و حق انسان، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • ايماني خوشخو، محمد‌رسول، 1390، اخلاق ژنتيک از ديدگاه قرآن و اهل‌بيت، قم، مؤسسة آموزشي و ‌پژوهشي امام خميني.
    • ببران، صديقه، 1386، تغيير اقليم، چالش زيست‌محيطي قرن بيست و يکم، تهران، پژوهشکده تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام.
    • جوادي‌آملي، عبدالله، 1386، اسلام و محيط زيست، قم، اسراء.
    • حکمت‏نيا، محمود، 1396، «تغيير و ساخت و تفکيک آن از شناخت به‌عنوان راهبرد تحقق علوم انساني اسلامي»، در: مجموعه مقالات کنگره بين‌المللي علوم انساني اسلامي، ش 1، ص 309ـ332.
    • دباغ، سروش، 1387، آئين در آينه، چ سوم، تهران، صراط.
    • سيدامامي، کاووس، 1389، اخلاق و محيط زيست (رهيافتي اسلامي)، تهران، دانشگاه امام صادق.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1411ق، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
    • عليزاده، ليلا، 1388، «اهداي ترکيبي گامت و رحم اجاره‏اي و حقوق والد ـ فرزندي»، اخلاق و تاريخ پزشکي، ش 1و2، ص 12ـ20.
    • العوضي، عبدالرحمن عبدالله، 1420ق، روية اسلاميه لبعض المشکلات الطبية المعاصرة، كويت، منظمة الاسلامیه.
    • فاضل لنکراني، محمدجواد، 1389، بررسي فقهي تلقيح مصنوعي، قم، مرکز فقهي ائمه اطهار.
    • محقق داماد، سيدمصطفي، 1393، الهيات محيط زيست، تهران، مؤسسة پژوهشي حکمت و فلسفة ايران.
    • مطهري، مرتضي، 1392، ولاءها و ولايت‏ها، چ هجدهم، تهران، صدرا.
    • مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، 1374، تفسير نمونه، چ سي و دوم، تهران، دارالکتب اسلاميه.
    • مک‏کبين، بيل، 1385، پايان طبيعت، ترجمة مهدي عباس‌زاده فتح‌آبادي، چ دوم، تهران، کتاب صبح.
    • نصر، سيدحسين، 1384، انسان و طبيعت، ترجمة عبدالکريم گواهي، چ سوم، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامي.
    • نکوئي ساماني، مهدي، 1397، تصرفات بشر در خلقت، قم، اديان.
    • نوبخت، محمد، 1385، شبيه‌سازي انسان، چيستي، کيفيت، بايدها و نبايدها، تهران، آموزش و پرورش استان تهران.
    • نوري، رسول، 1392، شبيه‌‌سازي انسان، قم، مجمع جهاني شيعه‌شناسي.
    • Missmer, R.S., 2005, Hornstein, demand and preferences in an infertility population.
    • Samner, A.T.Et Al, 1971, Distinguishing between x,y , and yy-bearing human spermatatozoa by fluorescene and content, New Nature Biology.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجفی، مصطفی، فاریاب، محمدحسین.(1401) رویکرد نظری ادیان به دست‏اندازی بشر در ساختار آفرینش موجودات با تأکید بر شیوه شبیه ‏سازی. فصلنامه معرفت، 31(8)، 9-20

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصطفی نجفی؛ محمدحسین فاریاب."رویکرد نظری ادیان به دست‏اندازی بشر در ساختار آفرینش موجودات با تأکید بر شیوه شبیه ‏سازی". فصلنامه معرفت، 31، 8، 1401، 9-20

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجفی، مصطفی، فاریاب، محمدحسین.(1401) 'رویکرد نظری ادیان به دست‏اندازی بشر در ساختار آفرینش موجودات با تأکید بر شیوه شبیه ‏سازی'، فصلنامه معرفت، 31(8), pp. 9-20

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجفی، مصطفی، فاریاب، محمدحسین. رویکرد نظری ادیان به دست‏اندازی بشر در ساختار آفرینش موجودات با تأکید بر شیوه شبیه ‏سازی. معرفت، 31, 1401؛ 31(8): 9-20