معرفت، سال سی و دوم، شماره اول، پیاپی 304، فروردین 1402، صفحات 5-8

    ایمان و ارزش اخلاقی (1)*

    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / marifat@qabas.net
    چکیده: 
    ارزش اخلاقی به رفتاری تعلق می گیرد که انسان را به سوی کمال نهایی سوق دهد و در سعادت ابدی او تأثیر داشته باشد. در اسلام، چنین چیزی متوقف بر ایمان به خدا و روز قیامت است. آنچه به طور قطع از آیات و روایات استفاده می شود، این است که اگر کاری بدون ایمان انجام شود، در آخرت ثمری نخواهد داشت: «وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثوراً» (فرقان: 23). بنابراین انسان قبل از کسب ارزش های اخلاقی لازم است به کسب ایمان بپردازد. اما آیا ایمان نیز از ارزش های اخلاقی به شمار می آید؟ زیرا این سؤال مطرح است که چگونه ارزش اخلاقی بر کسی که هنوز ایمان نیاورده، صادق است؟ چون نمی توان کسب ایمان را مبتنی بر ایمان دانست. از سوی دیگر، ارزش اخلاقی، فعل اختیاری انسان است. بنابراین اگر ایمان برای کسی به عنوان یک فعل اختیاری مطرح نباشد، او کاری انجام نداده است تا ارزش اخلاقی داشته باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Faith and Moral Value
    Abstract: 
    Abstract Moral value belongs to a behavior that leads man to the ultimate perfection and has an effect on his/her eternal happiness. This, in Islam, depends on believing in God and the Day of Resurrection. What is definitely inferred from the Qur’anic verses and narrations is that action will be futile in the hereafter if it is performed without faith; "«وَقَدِمْنَا إِلَي مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثوراً»" (Furqan: 23). Therefore, before obtaining moral values, we must have faith. Is faith considered as a moral value too? The question raised here is how can the actions of a person who has not yet believed in Islam have moral value when obtaining faith cannot be considered as having faith. On the other hand, moral value is a human voluntary act. Therefore, if having faith is not an optional act for someone, his/her action is not morally valuable.
    References: 
    متن کامل مقاله: 
    اختياري يا غيراختياري بودن ايمان
    آيا ايمان فعلي اختياري است يا غيراختياري؟ در اين‌باره سه نظريه وجود دارد:
    1. بعضي معتقدند ايمان کاملاً اختياري است و انسان حتي در حال جهل، مي‌تواند ايمان بياورد. در اين خصوص مي‌توان از تعليمات مسيحيان نام برد. آنان در تبليغات‌ و تبشيراتشان می‌گویند ايمان بر علم و معرفت مقدم است. بدين سبب مسيحيت امروز بر تثليث و پرستش «اَب»، «ابن» و «روح‌‌القدس» مبتنی است. بنا بر آموزة «اول ايمان بياور، سپس خدا تو را هدايت می‌کند و به تو معرفت خواهد داد»، ايمان امري کاملاً اختياري است و حتي به امور مشکوک نيز مي‌‌توان ايمان آورد.
    اين اعتقاد نه‌تنها از هيچ منطق عقلاني برخوردار نيست، بلکه بعکس، دليل عقلي برخلاف آن نيز وجود دارد. بنابراين نمي‌تواند صحيح باشد؛
    2. گروهی معتقدند ايمان دقیقاً مانند علم است و بنابراين همان‌گونه که حقيقت علم هميشه اختياري نيست، ايمان نيز هميشه اختياري نيست؛ يعني همان‌طور که گاهي انسان بدون اختيار به چيزي علم پيدا مي‌کند، بدون اختيار نيز ممکن است ايمان بياورد؛ يعني انسان ممکن است به‌صورت اتفاقي با مطالعه يا شنيدن مطلبي، برايش اطمينان حاصل شود و به آن ايمان بياورد. چه‌بسا اين حالت بر اثر رؤيا حاصل شود و فرد به چيزي که در خواب ديده است، ايمان پيدا ‌کند.
    براساس اين ديدگاه، ايمان هرگز مشروط به اختيار نيست و ممکن است بر اثر علم غيراختياري حاصل شود.
    با توجه به آيات و روايات، و با دقت در اصطلاح قرآني ايمان، مي‌توان گفت این نظريه نيز درست نيست؛
    3. نظریه اسلام، که مبتنی بر عدم تلازم علم و ایمان است. شواهد قرآنی حاکی از آن است که انسان می‌تواند عالم باشد، اما از ایمان برخوردار نباشد. برای مثال، فرعون می‌گفت: «مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي» (قصص: 38)؛ اما حضرت موسی به او فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» (اسراء: 102)؛ به تحقیق تو می‌دانی که این معجزات را خدای آسمان و زمین نازل کرده است، بنابراین می‌دانی که من پیغمبرم. با این‌حال فرعون تا آخر ایمان نیاورد. البته در حین غرق شدن در دریا که نفس‌های آخرش بود، گفت: «آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِـهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ» (يونس: 90)؛ حالا ایمان آوردم، ولی خداوند خطاب به او ‌فرمود: «آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ...»؛ اکنون که یقین به عذاب پیدا کردی، ایمان می‌آوری؛ در حالی‌که پیش از این سرکشی کردی و از مفسدان بودی؟!
    به هر حال، فرعون با اينکه علم داشت، ايمان نداشت. آية چهاردهم سورة «نمل» نيز بر عدم تلازم علم و ايمان دلالت دارد: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا». پيغمبران آمدند و براي اثبات ادعاي خود دلايلي آوردند، ولي مردم با اينکه به درستیِ سخن آنان يقين داشتند، انکارشان کردند. کفرِ جحد بدترين نوع کفر است و به اين معناست که انسان چيزي را بداند و عمداً آن را انکار کند.
    بنابراين قوام ايمان به اختيار است. گاهي انسان به چيزهايي آگاهي دارد که بی‌هيچ زحمتي براي او حاصل شده است. «دانستن» به‌طور طبيعي لوازمي دارد، اما هميشه اين‌‌گونه نيست که انسان وقتي چيزي را مي‌داند، به لوازم آن نيز ملتزم باشد. مثلاً ممکن است پديد آمدن يک حالت روحي خاص مانع آن شود که او به لوازم علمش ملتزم گردد. در اين‌‌گونه موارد، با اينکه علم دارد، ايمان ندارد.
    پس ايمان داراي عنصري اختياري است و آن، التزام يا عدم التزام است؛ و انسان در صورت التزام به لوازم آن، از ايمان برخوردار است و در صورت عدم التزام، چنين ايماني ندارد. درواقع لازمۀ ايمان، آن است که آدمي به لوازم علمش ملتزم شود و به آن ترتيبِ اثر دهد. در غير اين صورت، هرچند علم هست، ايمان نيست. بنابراين ايمان يعني عمل به چيزي که فرد به آن علم يا ظن دارد. اگر دقت کنيم، از اين‌‌گونه ظنون فراوان است. انسان در بسياري از امور، با اينکه به‌طور قطع به چيزي يقين حاصل نکرده است، ادعاي ايمان مي‌کند. قرآن نيز در بعضي از موارد، تعبير ظن را به‌کار برده است. براي مثال مي‌فرمايد: «أَلَا يَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ» (مطففين: 4). اين تعبير بدان معناست که اگر به مسئلة قيامت ظن نيز داشتند، کافي بود برای اینکه به آن ترتيب اثر دهند و به لوازمش عمل کنند. شايد بتوان گفت اکثر اطلاعات و علم‌هاي يقيني انسان، يقين واقعي و صددرصد نيست، و اگر با دقت به آنها نگريسته شود، خطا بودن احتمالي آنها قابل مشاهده است. در بسياري موارد، انسان همين که احتمال قوي دهد که چنين چيزي هست، مي‌تواند به آن ايمان بياورد و به لوازم آن ملتزم باشد. شايد بتوان حالت فطري انسان را اين‌گونه دانست که وقتي به چيزي ظن قوي پيدا کرد، ديگر احتمال خلافش را ناديده مي‌گيرد.
    مراتب ايمان
    ايمان دروازة ورود به سير الي الله است. دستيابي به کمال بدون ايمان امکان‌پذير نيست. شايد بتوان گفت تمام اعمال خيري که بر آنها تأکيد شده، به سبب آن است که انجام دادن آنها موجب تقويت ايمان مي‌شود. ايمان، مادر همة ارزش‌ها و زايندة همة ارزش‌هاي اسلامي است؛ ارزش‌هايي که از نظر دين، معتبر و به حد نصاب رسيده است و بالفعل در سعادت ما مؤثر است.
    ايمان داراي مراتب و شدت و ضعف است و هریک از اين مراتب، با ديگر مراتب تفاوت بسيار دارند؛ افزون بر اينکه هر درجه ‌را مي‌توان به درجاتي ريزتر تقسيم کرد. برخي از روايات براي ايمان هفت درجة کلي برشمرده‌‌اند (محمدي ر‌ي‌شهري، 1386، ج 1، ح 1339). يکي از آن روايات، حديث مشهور دربارة گفت‌وگوي پيامبر و حارثةبن ‌نعمان است: از حضرت صادق منقول است که حضرت رسول روزي در ملاقات با حارثةبن ‌نعمان انصاري فرمودند: بر چه حال صبح کرده‌اي؟ حارثه گفت: يا رسول‌الله، با ايمان محقق و ثابت صبح کردم. حضرت فرمودند: هر چيزي را حقيقتي و دليلي است. حقيقت ايمان تو چيست؟ گفت: دلم از دنيا فسرده شده است و به دنيا رغبت ندارد. ايمانم باعث بيداري شب‌هاي من ]و پرداختن[ به عبادت، و روزهاي من ]مصروف در[ روزه گرفتن و تشنگي کشیدن شده، و گويا عرش پروردگار خود را مي‌بينم که براي حساب نصب کرده‌اند و گويا اهل بهشت را مي‌بينم که به زيارت يکديگر مي‌روند و گويا اهل جهنم را مي‌بينم که در آنجا معذب‌اند. حضرت فرمودند: تويي مؤمني که خدا دلت را به ايمان منور ساخته است. بر اين حال ثابت باش. خدا تو را ثابت بدارد (برقي، 1375، ج 1، ص 246).
    گاهي انسان مؤمن به مرتبه‌ای از ايمان دست مي‌يابد که مي‌تواند حالات و کردارهای افراد را از چهرة آنان تشخيص دهد.
    قرآن نيز به اين نکته دربارة ايمان اشاره مي‌کند و مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ» (نساء: 136)؛ ‌اي کساني که ايمان داريد، به خدا ايمان بياوريد. معمولاً مفسران در تفسير اين آيه مي‌فرمايند: ايمان دوم به‌ معناي تقويت ايمان است؛ يعني خداوند مي‌فرمايد ايمانتان را کامل‌تر کنيد و به ايمان سطحي بسنده نکنيد.
    طبعاً مراتب ايمان تابع عواملي است که در شدت يا ضعف آن مؤثرند. البته خود عوامل نيز مي‌توانند مراتب، کثرت و قلت، يا شدت و ضعف داشته باشند. ممکن است يک يا چند عامل ضعيف‌تر با کمک يکديگر در بالا بردن مراتب ايمان تأثير داشته باشند. عوامل مختلفي مي‌توانند موجب تقويت ايمان شوند. مثلاً گاهي صرف حضور در يک مجلس و شنيدن سخني يا هنگام اقامة نماز، در انسان حالت رقت قلبی ايجاد مي‌شود؛ گاهي نيز انسان هرچه می‌کوشد، نمي‌تواند حتی معناي کلمات نماز را در ذهن بياورد.
    در اصل، علم مقدمۀ ايمان‌ آوردن است. به‌طور طبيعي انسان به چيزي که به آن علم ندارد، يا به عدمش ظن دارد، نمي‌تواند ايمان بياورد. يکي از راه‌هاي تقويت ايمان، تقويت علم و اعتقادي است که مبناي ايمان است. هرچه به دانسته‌ها بيشتر توجه شود، ايمان بيشتر تقويت خواهد ‌شد. شايد يکي از حکمت‌هاي «تکرار عبادت و ياد خدا» که در تعاليم ديني، به‌خصوص در تعاليم اهل‌بيت بر آن تأکيد شده است، همين باشد؛ زيرا موجب می‌شود که انسان به آن مسئله بيشتر توجه ‌کند و همین توجه باعث بالا رفتن مرتبة ايمان او گردد. قرآن در اين زمينه مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْرًا کَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِيلًا» (احراب: 41ـ42). در روايات نيز اذکار بسياري آمده و به یادکرد خدا بسیار سفارش شده است (كليني، 1407ق، ج 3، ص 82، ح 2؛ ابن‌شعبه حراني، 1387، ص 17). بنابراين تکرار باعث توجه انسان مي‌شود و توجه، معرفت و به‌تبع آن، نورانيت بيشتر روح را به‌دنبال دارد و سرانجام انسان را به خداوند نزديک مي‌کند. راز اينکه در اديان الهي اين‌همه به تکرار عبادات سفارش شده و افرادي همچون اميرالمؤمنين‌ با آن ايمان و معرفت شگرفشان، در شبانه‌روز هزار رکعت نماز مستحبي مي‌گزاردند، همين است.
    ازاين‌روست که می‌گویند يکي از عوامل اثرگذار تمرکز است. وقتی انسان بر چيزي تمرکز داشت و زياد به آن توجه کرد، به تبع آن، اثر آن چيز بيشتر می‌شود. مثلاً وقتی انسان از چيزي مي‌ترسد، هرچه دربارة آن بيشتر فکر کند، ترسش بيشتر مي‌شود. همچنین هرقدر انسان به کسي که دوستش می‌‌دارد بيشتر فکر کند، ‌بيشتر با او انس مي‌گيرد و بر محبتش افزوده مي‌شود. ايمان نيز چنین است و با تمرکز و توجه به حضور خداوند متعال و صفات و افعال او، رفته‌رفته افزايش می‌یابد. اين تمرکز، خود به‌منزلة زنده کردن آن علم و آگاهي است؛ اگرچه گاهي دانستن، به‌گونه‌اي است که تفاوتي با ندانستن نمي‌کند. بسياري از معلوماتي که انسان در طول سال‌ها آموخته است، از اين قبيل‌اند، و فقط در صورتي مي‌توانند ظهور و بروز يابند و تأثيرگذار باشند که بر آنها تمرکز شود.
     
    References: 
    • ابن‌شعبه حراني، حسن‌بن علي، 1387، تحف العقول، ترجمۀ صادق حسن‌زاده، تهران، آل‌علي.
    • برقي، محمدبن خالد، 1375، المحاسن، تحقيق مهدي رجايي، قم، مجمع عالي اهل‌البيت.
    • كليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الكافي، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
    • محمدي‌ ري‌شهري، محمد، 1386، میزان الحکمه، ترجمة حمیدرضا شیخی، قم، دارالحديث.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) ایمان و ارزش اخلاقی (1)*. فصلنامه معرفت، 32(1)، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."ایمان و ارزش اخلاقی (1)*". فصلنامه معرفت، 32، 1، 1402، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) 'ایمان و ارزش اخلاقی (1)*'، فصلنامه معرفت، 32(1), pp. 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. ایمان و ارزش اخلاقی (1)*. معرفت، 32, 1402؛ 32(1): 5-8