معرفت، سال سی و دوم، شماره اول، پیاپی 304، فروردین 1402، صفحات 79-85

    «سلام» واژه‌ای اصیل

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ محمد خسروی شکیب / دانشيار دانشگاه لرستان. گروه زبان و ادبیات فارسي / m.khosravishakib@gmail.com
    سیده پروین جوادی / دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد / parvinjavadi8667@gmail.com
    چکیده: 
    در متون ادب فارسی و از جمله در آثار فردوسی، ناصر خسرو، سعدی، بیهقی و... واژه‌ی «درود» معادل و هم معنای با سلام نیست؛ بلکه هم تراز با «آفرین»، «تهنیت»، «تحیت» و «صلوات» است و صلوات را نمی توان همچون درود در جای سلام و خطاب به هرکس به کار برد. چنین به نظر می رسد که ادبا به این نکته واقف بوده و به همین دلیل نیز در آثار خود «درود» را تنها برای گرامی داشت انبیاء و اولیای الهی به کار برده اند. در فرهنگ و زبان عربی نیز «اهلاً و سهلاً مرحباً» اصلاً معادل «سلام» نیست؛ و اعراب آن را در وقت خوش آمدگویی به مهمان ادا می کنند. با این توصیف، نگارنده می پندارد که از همان روز نخست ورود اسلام به ایران زمین، می بایست مرتبه‌ی «سلام» بالاتر و والاتر از «درود» قرار گیرد و ادبای برجسته نیز به جای «درود» بر انبیاء و اولیاء «سلام» بفرستند، لذا در نوشتار حاضر به شیوه‌ی مطالعات کتابخانه ای و روش توصیفی ـ تحلیلی به اثبات این نکات پرداخته می شود: 1. زیبایی و برتری لفظ و معنای «سلام» بر واژگان دیگر؛ 2. به کار بردن معنای «سلمنا» برای «سلام» توسط اسلام ستیزان.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    “Salam”, an Original Word
    Abstract: 
    Abstract In Persian literature, including the works of Ferdowsi, Nasser Khosrow, Sa’di, Beyhaqi, etc., the word "dorood" is not synonymous with the word “salam”; rather, it is equivalent to "afarin", "tahniyat", "tahiyyat" and "salawat". However, salawat cannot be used as a form of greeting instead of salam. It seems that men of letters were aware of this point and, for this reason, used "dorood" in their works only to honor the prophets and divine saints. In Arabic culture and language, "ahlan wa sahlan marhaba" is in no way an equivalent to "salam", since the Arabs use it to welcome their guests. Thus, the author thinks that with the arrival of Islam in Iran, "salam" should be ranked higher than "dorood", and prominent men of letters should use "salam" instead of "dorood" when addressing the prophets and saints. So using the library and descriptive-analytical methods, the present article proves these points: 1. the beauty and superiority of the word and meaning of "salam" over other words; 2. using the meaning of "salamna" for "salam" by anti-Islamists.
    References: 
    متن کامل مقاله: 
    مقدمه
     
    در روزگار معاصر، عده‌اي از افراد بي‌نام و نشان بر اين باورند که سلام يعني «من تسليم اعرابم» و به عوام نيز باورانده‌اند که در زمان حملة اعراب، ايرانيان مغلوب، در کوي و برزن از بيم آنکه مبادا مورد حملة اعراب متجاوز قرار گيرند و ناچار به پرداخت جزيه شوند، دستان خود را به علامت تسليم بالا برده و لفظ «سلام» را بر زبان مي‌راندند و هرکس که به اين شيوه اعلام تسليم‌شدن مي‌کرد، از تازيانه در امان مي‌ماند. همچنين گفته‌اند: اعراب به هنگام روبه‌رو شدن با يکديگر «سلام» نمي‌گويند؛ بلکه «اهلاً و سهلاً مرحباً» مي‌گويند.
    اما به‌نظر مي‌رسد که چنين نيست و اين احتمال وجود دارد که اسلام‌ستيزان سهواً يا عمداً واژة «سلمنا» را که معناي تصديق و اظهار تسليم مي‌دهد، «سلام» پنداشته باشند.
    به مثالي در اين مورد از کتاب ترجمۀ محاسن اصفهان توجه شود: ابومسلم گفت: «و به اتفاق اهل اصفهان از تمامت اطراف و محلت‌ها، محلت جرواآن؛ و در آن محلت خوش‌تر از خانۀ من نيست. حاضران جملگي سلمنا گفته و نتيجۀ مقدمات او را صادق دانستند (اقبال آشتياني، 1385، ص 1).
    همچنين مطابق بررسي‌هاي محققان و تاريخ‌‌نويسان «مردم ايران در زمان جنگ اعراب در چنان شرايط اجتماعي و اقتصادي و رواني خاصي قرار داشتند که اسلام را با آغوش باز پذيرفتند؛ به‌طوري‌که حتي گسترش اسلام در بين زرتشتيان نيز اعجاب‌انگيز و غير عادي به‌نظر نمي‌رسيد؛ زيرا مقام ديني ملي زرتشتي با سقوط خاندان ساساني که آن را برپاي داشته بودند، به يک‌باره سقوط کرد و ازآنجاکه نيروي ديگري براي بر پا داشتن آن وجود نداشت، پيروان آن تغيير دين و پذيرش اسلام را ساده تلقي کردند (نفيسي، 1332، ص 238).
    با توجه به اين حقايق نسبت دادن زوال و نابودي کامل دين زرتشت به اجبار مردم بر تغيير دين و تحميل اسلام بر مردم به‌وسيلۀ فاتحين مسلمان، مسلماً محال و غيرمنطقي است؛ زيرا تعداد افرادي که در روزهاي اول حکومت اعراب در ايران، اسلام را پذيرفتند، بسيار زياد بود؛ ولي ادامۀ دين باستاني آنان تا اين اواخر و گزارش پذيرش اسلام به‌طور انفرادي در طول قرون بعد، اين مطلب را کاملاً تقويت مي‎کند که گسترش اسلام هم مسالمت‎آميز و هم داوطلبانه بود؛ زيرا پس از جنگ قادسيه که در آن ارتش ايران به سرکردگي رستم بکلي متلاشي شد؛ بسياري از قبايل که در دو طرف فرات زندگي مي‎کردند، نزد سردار ارتش اسلام آمده و گفتند قبايلي که ابتدا اسلام را پذيرفتند عاقل‎تر از ما بودند؛ حال که رستم کشته شده، ما نيز دين جديد را مي‎پذيريم.
    نحوۀ اسلام ‌آوردن ايرانيان شبهه‌اي قديمي است که هر از چندگاهي در قالب‌هاي مختلف به جوانان اين مرز و بوم با تحريف‌هايي، تحليل و تزريق مي‌شود (همان). ديدگاه‌هاي مختلفي در مورد نحوه اسلام‌ آوردن ايرانيان وجود دارد؛ ولي نارضايتي مردم ايران از حکومت و بزرگان زرتشت، علت اصلي اشتياق مردم ايران به دين اسلام ذکر شده است.
    بدون شک اگر دين اسلام ظاهر نمي‏‌شد، ديني که در ايران پذيرفته مي‏‌شد، دين زرتشتي نبود؛ زيرا بزرگان زرتشت مقبوليت خود را از دست داده بودند (کشاورزي، 1385، ص 63). البته بايد اين نکته را ذکر کنيم که اسلام آوردن مردم ايران، به‌تدريج صورت گرفت و چنين نبود که همۀ مردم ايران در يک زمان اسلام را پذيرفته باشند.
    اين مقاله در پي پاسخ به این پرسش است که آيا سلام در فرهنگ اسلامي، مفهوم نازيبايي دارد؟
    هدف کلي  این تحقيق، آگاهي دادن به هم‌وطنان پارسي زبان در مورد معناي الفاظ «سلام»، «درود»، «سلمنا» و «اهلاً و سهلاً مرحباً» است.
    در باب ضرورت اين تحقيق بايد گفت: افرادي به بهانة پاسداشت زبان پارسي، عامدانه و از سر غرض‌ورزي با دين مبين اسلام «درود» را به‌جاي سلام به‌کار مي‌برند؛ اما همان‌ها آگاهانه و ناآگاهانه هزاران کلمة غيرفارسي به‌کار مي‌برند و در اين ميان، تنها بر روي لغات عربي حساسيت خاصي دارند. بنابراين چنين به‌نظر مي‌رسد که آنان آشکارا پرچم مخالفت با قرآن و احاديث و روايات دين مبين اسلام برداشته‌اند و متأسفانه برخي از افراد نيز بدون دانستن معنا و مفهوم دقيق لغاتي مانند سلام و درود، تنها از سر احساسات آن را به‌کار مي‌‌برند که بسيار ضروري است که در اين خصوص اطلاع‌‌رساني‌هاي مداوم صورت گيرد، تا افراد دچار اشتباه نشوند.
    بررسي سوابق تحقيق نشانگر آن است که مقالات اندکي تحت اين عنوان تدوين شده است؛ که در ذيل به نمونه‌هايي از آنان اشاره مي‌شود:
    ـ «سلام در آموزه‌هاي اسلامي و پيامدهاي تربيتي آن» (فياض و انصافي مهرباني، 1396)؛
    ـ «بررسي معناشناسي واژه سلام در تفسير تبيان شيخ طوسي» (كاظمي سهلواني و همكاران، 1396).
    همچنين تحقيقات بسيار اندکي به صورت مقالات پراکنده در اين زمينه صورت گرفته که بر روي سايت‌هاي اينترنتي قابل مشاهده هستند و هيچ‌کدام از اين تحقيقات، تاکنون نتوانسته آن‌طور که بايد و شايد، با مقايسه‌اي دقيق، علمي و منسجم، برتري واژة «سلام» بر واژة «درود» را اثبات کند.
    1. آيا سلام در فرهنگ اسلامي مفهوم نازيبايي دارد؟
    اسلام همواره دين صلح، مهرباني بوده و هميشه پيروان خود را به استعمال لفظ لطيف سلام امر کرده است؛ همچنين طرز برخورد با اشخاص را به بهترين وجه بيان کرده و روشن ساخته که جايگاه «سلام» در اسلام چيست و چه کساني بايد آغازگر اين مهم باشند. «برخلاف آداب و رسوم اکثر مردم جهان در گذشته و حال که احترامشان بر همديگر، بيشتر احترام و تحيت ارباب رعيتي يا نوکر و آقايي و يا شاه و گدايي است؛ تحيت و احترام در اديان الهي بالاخص اسلام، در سطح عالي روحي و رواني و روان‌شناسي طراحي شده و حاکي از سلامت و ايجاد آرامش و امنيت است؛ چراکه دستور اسلام هنگام ملاقات و برخورد انسان‌ها با همنوعان خود، لفظ «تحيت» و «سلام» است. وقتي کسي به ديگري سلام مي‌کند، درواقع به طرف مقابل مي‌فهماند که از طرف من در اماني و يا خدا تو را از تمام بليات و زشتي‌ها حفظ کند و آرزوي سلامت تو را دارم و زنده باشي (فرج‌اللهي، 1388).
    و بر همين پايه مي‌توان ادعا کرد که حتي اگر «سلام» آن‌گونه که مغرضان اسلام‌ستيز گفته‌اند معناي تسليم و تواضع بدهد، باز هم مي‌توان گفت:
    1. هيچ اشكالي ندارد اگر در برابر خداوند، پدر و مادر، استاد، دوستان، همسايگان و هم‌وطنان خويش اظهار تواضع کنيم و با «سلام» به آنها بگوييم که از جانب ما زياني به آنان نخواهد رسيد و چشمِ آن داريم که از جانب آنان نيز زياني به‌ما نرسد.
    «پيامبر اكرم بر کوچک و بزرگ «سلام» مى‌کرد و در سلام ‌کردن به کودکان پيشى مى‌گرفت و به آنان دست مى‌داد» (حرعاملي، 1414ق، ج 3، ص 209).
    امام رضا فرموده است: «مَن لَقِي فقيرا مُسلِما فَسَلَّمَ علَيهِ خِلافَ سَلامِهِ علَي الغَني، لَقِي اللّه عَزَّ و جلَّ يومَ القِيامَةِ و هُو علَيهِ غَضبانُ» (صدوق، 1413ق، ص 714)؛ هرکس با مسلماني فقير رو به‌رو شود و به او سلامي متفاوت کند که به ثروتمند مي‌کرد؛ روز قيامت خداوند عزوجل را ديدار کند، درحالي‌که خدا از او در خشم است.
    2. زبان و فرهنگ و ادب فارسي از ريشه‌دارترين زبان‌ها و فرهنگ‌هاي دنياست و اصالت خود را از فرهنگ و زبان اقوامي نظير کرد، لر، ترک، افغان، تات و عرب وام گرفته است. «سلام» نيز عضوي جداناپذير از اين فرهنگ است. اينکه فارس لفظ «درود» را بر زبان براند و کرد و ترک واژه‌هاي خود را ادا کنند، هدفي براي تفرقه‌اندازي بين اقوام مختلف ايراني است. بنابراين مي‌توان چنين نتيجه گرفت که تمام اين موارد، نشان‌دهندة آن است که «سلام» به معناي تسليم نيست.
    2. ممنوعيت سلام
    در فرهنگ اسلامي سلام ‌کردن به چند طايفه ممنوع شده است، تا انسان از شرّ آنان در امان بماند (منظور از اين ممنوعيت، کراهت است).
    1. افراد شراب‏خوار، قمارباز، رباخوار، متجاهر به فسق و کساني که به‌طور آشکار، مرتکب کارهاي خلاف مي‏شوند و شايد سلام و احوال‌پرسي با اين‌گونه افراد نوعي تأييد و صحه ‌گذاشتن ‏بر اعمال زشتشان محسوب شود. ازاين‌رو شايسته است که هر مسلماني براي جلوگيري از فساد، گناه و اعمال زشت و نامشروع، از سلام ‌کردن به اين افراد خودداري کند و با چهره‏اي گرفته و نگاهي ‏نامهربان با آنها برخورد کند. مگر آنکه شيوة سلام و احوال‌پرسي در هدايت آنها مؤثر باشد و انسان بخواهد آنها را با اين شيوه امر به ‌معروف و نهي از منکر کند (محدث نوري، 1396، ج 14، ص 408).
    2. سلام ‌کردن به بعضي از افراد به‌دليل اشتغال به برخي کارها و دشوار بودن‏ جواب سلام در آن حال، نهي شده است؛ مانند سلام‌ کردن به‏ نمازگزار و نيز فرد در حال استحمام، تخلّي‏ و يا هرکار ديگري چون مسواک‏ ‌زدن، که جواب سلام دشوار بوده يا مناسب ‏وضعيت جواب‌‏دهنده نيست.
    3. سلام ‏کردن به کساني‌که از جرگة دين و ملت اسلام و مسلمانان خارج هستند؛ زيرا سلام‌ کردن به آنها ممکن است به معناي تأييد دين و آيين نادرست آنها بوده و آنها را در پافشاري و دل‏خوشي به آيين‏ انحرافي خود، پايبندتر کند. البته اگر آنها در وضعيتي قرار داشتند که‏ انسان بتواند با سلام ‌کردن و ابراز محبت، آنها را به راه راست هدايت‏کند، چنان‌که در سيرة اولياي دين چنين مواردي ديده مي‏شود، شايسته ‏است در هدايت آنها کوتاهي نکند (کليني، 1430ق، ج 2، ص 645).
    4. گاهي مخاطب انسان، فردي است که سلام‌‏ کردن به او ممکن است ‏براي انسان مفسده‏آميز باشد و يا تأثير نامطلوبي بر روحية معنوي او بگذارد؛ مانند سلام‌ کردن به زن جوان. اميرمؤمنان علي از سلام‌کردن به زنان جوان ‏پرهيز مي‏کرد و مي‌فرمود: «أَخَوَّفُ أَنْ تُعْجِبَني صَوْتُهَا فَيدْخِلَ عَلَي أَکْثَرَ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ‏الْأَجْرِ» (صدوق، 1362، ص 469)؛ مي‏ترسم، صداي او برايم خوشايند باشد و بيش از آنچه اميد اجر دارم، زيان کنم.
    3. معناي لغوي سلام
    سلام [س] (ع اِ) کلمه دعايي ماخوذ از تازي، به معناي بهي، که در درود بر کسي گويند؛ يعني سلامت و بي‌گزند باشيد (دهخدا، 1391، ج 21، ص 146). پاکي و رهايي از عيب و آفت؛ بي‌عيبي (عميد، 1389، ص 689)؛ و نيز تهنيت و زندش و تحيت و درود و خير و عافيت و تعظيم و تکريم و با فعلِ دادن، کردن، و زدن و گفتن آيد (نفيسي، 1343، ص 422). درود گفتن و تهنيت گفتن (معين، 1360، ص 120). صدهزاري که به هندي لکه گويند و در سراج اللغات از کتاب دبستان نقل کرده است که مراتب اعداد نزد فارسيان بدين‌گونه است: يک، ده، صد، هزار؛ و سلام يعني صدهزار. و صد سلام را شمار گويند و صد شمار را اشمار و صد اشمار را اراده و صد اراده را رالي ارار گويند (دبير سياقي، 1337، ج 1، ص 234). بي‌گزندگي (فؤاديان و حاجيان‌نژاد، 1388، ص 122). پاکي از عيب‌ها (همان). تجردالنفس عن المحنة في الدارين؛ برهنه شدن نفس از محنت دو جهان (نوربخش و سيدعرب، 1394، ص 98).
    3. معناي لغوي «سلمنا»
    سلمنا [س َل ْل] (ع فعل ماضي) در مقام تصديق و اظهار تسليم به‌کار رود (دهخدا، 1391، ج 21، ص 179).
    4. معناي لغوي اهلاً و سهلاً مرحباً
    اهلاً [اَ لَن] (صوت) در عربي مفعول مطلق است اهلاً و سهلاً. اهلاً و مرحباً، مأخوذ از تازي؛ خوش آمديد (نفيسي، 1343، ص 337). اهلاً بک، مرحباً بک؛ خوشامدي است که به وارد و مهمان گويند اهلاً و سهلاً و مرحباً؛ دستور عرب است که چون کسي از راه دور بيايد اين هر سه کلمات گويند. اهلاً، يعني آمدي تو اهل و اقرباي خود را؛ سهلاً، يعني سير کردي تو زمين نرم را مرحباً؛ يعني جاي تو فراخ است (دبير سياقي، 1337، ص 67).
    شادم به تو مرحباً و اهلاً * اي بخت سعيد مقبل من (خطيب رهبر و باغبان‌زاده، 1375، ص 470).
    بر خوانم را حلون اگر نيست * اميد به مرحبا و اهلا (نفيسي و بابايي، 1376، ص 318).
    خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجايي * احوال ما نپرسي نزديک ما نيايي (همان).
    اي غبار موکبت چشم فلک را توتيا * خير مقدم مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا (مشفق، 1398، ص 18، قصيده شماره 1).
    با تکيه بر معاني اهلاً و سهلاً در لغت نامه‌ها و نيز ابيات فوق، مي‌توان نتيجه گرفت که «اهلاً و سهلاً مرحباً» اصلاً معادل «سلام» نيست؛ بلکه در معناي خوش‌آمدگويي به مهمان به‌کار مي‌رود.
    5. معناي لغوي «درود»
    درود [دُ] به معناي صلوات است که از خداي تعالي رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستايش و دعا و از حيوانات ديگر تسبيح باشد (دبير سياقي، 1337، ج 1، ص 95)، اسم پهلوي «سلام»؛ ثنا، ستايش، نيايش، دعا و رحمت است»(عميد، 1389، ص 529).
    6. «درود» در آثار منثور و منظوم ادب فارسي در معناي «صلوات»
    1. سلام و تحيات و درود و صلوات به ذات معظم مصطفي صلوات اﷲ عليه رسانيد. خواجه بدرالدين به فراوان پرسش و بسيار درود و يادکرد مخصوص‌اند (روشن، 1362، ص 140).
    2. «درود خداي تعالي بر محمد و همة آل او باد» (فياض، 1393، ص 314).
    3. درود بر پيامبر باز پسين، پيشرو پيامبران پيشين (شعار،1384،ص 1).
    4. عهدي است که بر پيغمبران و فرستاده‌هاي او ـ که بر ايشان باد درود ـ گرفته شده (فياض، 1393، ص 317).
    5. درود و سلام و تحيات و صلوات ايزدي بر ذات معظم و روح مقدس مصطفي و اهل‌بيت و اصحاب و اتباع و ياران و اشياع او باد (مينوي، 1371، ص 1).
    6. چنين گويد ابوالحسن عبداﷲبن مقفع پس از حمد باري عز اسمه و درود بر سيد کاينات (همان).
    7. درود بر سيد کونين که اکمل انبيا بود (قزويني و معين، 1369، ص 1).
    دگر بر علي و محمد درود * به يارانش بر هر يکي برفزود (خاقانی، 1351، ص 12).
    که بعد طاعت قرآن و سجده در کعبه * پس از درود رسول و صحابه در محراب (سجادي، 1388، ص 123).
    تا آل مصطفي را ز ايزد درود باشد * بر تو درود بادا از مصطفي و آلش (همان، ص 125).
    هزاران درود و هزاران سلام * ز ما بر محمد عليه‌السلام (يغمايي، 1317، ص 365).
    لازم به ذکر است که خاقاني و سعدي و بسياري ديگر از شعرا و نويسندگان نامدار پارسي زبان، شيفتة حضرت رسول و آل او بوده و هر دم بر آنان درود فرستاده‌اند. بي‌ترديد آن شعراي نامدار نمي‌دانستند روزگاري خواهد آمد که اسلام‌ستيزان «درود» را به کوي و برزن مي‌کشانند. يعني اگر نظامي يا سعدي در روزگار معاصر مي‌زيستند، از ديدن درودگويان کوچه و بازار انگشت تحير به دندان مي‌گزيدند؛ چراکه به‌نظر مي‌رسد «درود» از نظر آنها معناي صلوات مي‌داده و سزاوار انبياء و اولياي الهي بوده است.
    البته نظامي گنجوي که از متشرعين زمان خويش و با قرآن مأنوس بوده است، در آغاز هفت پيکر خويش و در وصف معراج حضرت رسول چنين سروده است:
    ديده بر يک جهت نکرد مقام * کز چپ و راست مي‌شنيد سلام (سرمدي، 1389، ص 25).
    و اين نشان مي‌دهد که ادباي برجستۀ قرون گذشته نيز قدر و منزلت سلام را مي‌دانسته‌اند.
    7. سلام نام زيباي خدا
    خداوند متعال در آيه 23 سوره مبارکۀ «حشر»، خود را به اين نام خوانده است، آنجاکه مي‌فرمايد: «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ»؛ اوست خداوند يگانه‌اي که جز او معبودي نيست، مالک و حاکم است و از هر عيبي منزه مي‌باشد، به کسي ستم نمي‌کند» (صدوق، 1413ق، ج 1، ص 241).
    يکي از اسم‌هاي خداي متعال «سلام‏» است و آنجا که اين اسم در قرآن کريم ذکر شده به‌دنبالش «مؤمن‏» هم آمده است: «السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيمِنُ»؛ خداست که سلامتي را تأمين و خطر را از ديگران رفع مي‏کند». «مؤمن‏» در اينجا يعني کسي است که ايجاد امنيت مي‏کند (همان).
    امام باقر مي‌فرمايد: «إنَّ السَّلاَمُ إسمٌ مِن أَسْمَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ سلام، نامي از نام‌هاي خداوند بزرگ است (همان).
    8. سلام نامي از نام‌هاي بهشت
    يکي از نام‌هاي بهشت «دارالسلام» است؛ يعني جايگاه کمال و دور بودن از عيب‌‌ها و نقص‌ها و خلاص شدن از تعلقات فاني و بالتبع تباهي و فنا و خداوند رحمان و رحيم بندگانش را به چنين مقام و جايگاهي دعوت مي‌كند: «وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (يونس: 25)؛ و خدا [شما را] به سراى سلامت (بهشت سالم از فنا و زوال) فرامى‏خواند و هركه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏كند.
    در روز قيامت ‏به مؤمنان گفته مي‌شود: «ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ» (حجر: 46)؛ با سلام و امن وارد بهشت ‏شويد. به‌هرحال اهميت موضوع سلام به‌خاطر اين است که به طرف، احساس آرامش مي‏دهد و اين در زندگي اجتماعي خيلي مهم است.
    9. سلام زيباترين کلام در بهشت
    خداوند عليم مي‌فرمايد که مؤمنان در بهشت گفت‌وگوي لغو و بيهوده ندارند؛ بلکه به يکديگر سلام مي‌گويند: «إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا» (واقعه: 26). آيا اين کلام حق بدان معنا نيست که آنان جز سخن حق و آنچه موجب رشد، کمال و بهجت است، به يک‌ديگر نمي‌گويند؟
    «لا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا» (مريم: 62)؛ در آنجا جز سلام و درود (از فرشتگان و از يكديگر) هرگز كلامى لغو و باطل نمى‏شنوند و براى آنها در آنجا روزي‌شان بامداد و شبانگاه (مهيا)ست.
    «وَتَحِيّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ» (يونس: 10)؛ گفتار آنها (بهشتيان) در بهشت اين است که: خداوندا، منزهي تو و تحيت آنها در آنجا سلام است.
    «تحِيّتُهُمْ يوْمَ يلْقَوْنَهُ سَلَامٌ» (احزاب: 44)؛ تحيت آنان (مؤمنان) در روزي که او (خدا) را ديدار مي‌کنند، سلام است؛ و براي آنها پاداش پرارزشي فراهم ساخته است.
    «إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا» (واقعه: 26)؛ تنها چيزي که (بهشتيان) مي‌شنوند، سلام است.
    از اين آيات مي‌توان به اين نتيجه رسيد که سلام، نه‌تنها تحيت و هديه و شعار مؤمنان و خوبان در دنياست؛ بلکه تحيت و هديه اهل بهشت هم هست؛ گرچه متأسفانه در جامعه اسلامي معاصر عده‌اي آگاهانه يا ناآگاهانه آن را به فراموشي سپرده‌اند.
    10. سلام در قرآن کريم
    در کلام الله مجيد به مناسبت‌هاي گوناگون آياتي در اين زمينه وارد شده و با الفاظي همچون «تحيت» و «سلام» آمده و وظايف اشخاص را نسبت به همديگر دربارۀ سلام و اينکه چگونه سلام کنند و به چه کساني سلام کنند و طرز پاسخ سلام ديگران چيست، ياد داده و به بهترين وجه بيان کرده است:
    ـ «سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ» (يس: 58)؛ سلام، گفتار پروردگار مهربان است.
    ـ «إِذْ دَخَلُوا عَلَيهِ فَقَالُوا سَلَامًا» (ذاريات: 25)؛ هنگامي که بر او وارد شدند و سلام‌کردند.
    ـ «فَإِذَا دَخَلْتُم بُيوتًا فَسَلِّمُوا عَلَي أَنفُسِکُمْ تَحِيّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَيبَةً» (نور: 61)؛ و هرگاه به خانه‌ها در آمديد، به خويشتن سلامي که درودي از جانب خدا و مبارک و پاکيزه است بگوييد.
    ـ «وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ» (هود: 69)؛ فرستادگان ما (فرشتگان) براي ابراهيم بشارت آوردند، گفتند: سلام (او نيز) گفت: سلام.
    ـ «وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَيفِ إِبْراَهِيم، إِذْ دَخَلُواْ عَلَيهِ فَقَالُواْ سَلامًا» (حجر: 51)؛ و به آنها (مردم) از مهمان‌هاي ابراهيم خبر ده هنگامي که بر او وارد شدند و گفتند: سلام.
    ـ «يقُولُونَ سَلامٌ عَلَيکمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل: 32)؛ همان‌ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مي‌گيرند درحالي‌که پاک و پاکيزه‌اند؛ به آنها مي‌گويند: سلام بر شما، وارد بهشت شويد.
    ـ «قَالَ سَلَامٌ عَلَيک سَأَسْتَغْفِرُ لَک رَبِّي» (مريم: 47)؛ ابراهيم (به پدرش) گفت: سلام بر تو، من به‌زودي از پروردگارم برايت تقاضاي عفو مي‌کنم.
    و نيز حضرت باري‌تعالي در آيات ذيل به انبياء و برگزيدگان خود چنين سلام مي‌دهد:
    ـ «سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ» (صافات: 79).
    ـ «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ» (صافات: 109).
    ـ «سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ» (صافات: 120).
    ـ «وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ» (صافات: 181).
    بر پاية همين آيات مقدس، بايد به اسلام‌ستيزان و منکران «سلام» گوشزد کرد که اگر سلام معناي تسليم مي‌دهد، پس چرا خداوند در کتاب مقدس خويش به انبياء خود سلام مي‌دهد؟ آيا نعوذبالله حضرت باري‌تعالي خود را تسليم انبياء خود مي‌داند و به آنان سلام مي‌کند تا از زخم تازيانه و يا پرداخت جزيه به آنان در امان بماند؟!
    درواقع نگارندة اين سطور مي‌پندارد که برخلاف تصور منکران «سلام»، ايرانيان پس از ورود اسلام، منزلت خويش را در حد انبياء و اولياي الهي پنداشته و بر همين اساس «درود» باستان را کنار نهاده و با «سلام» به يکديگر عرض ادب و احترام کرده‌اند.
    11. سلام در روايات اسلامي
    پيامبر اکرم: «افشوا السّلام بينکم تحابوا» (پاينده، 1382، ص 73)؛ به يکديگر بلند سلام کنيد تا موجب محبت ميان شما شود.
    اميرمؤمنان علي: «لِكُلِّ داخِلٍ دِهْشَةٌ فَابْدَئُوا بِالسَّلام» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 579)؛ هر وارد شونده‌اي دهشتي دارد، پس ابتدای به سلام کنيد.
    پيامبر اکرم: «السّلام تطوع و الرّد فربضة» (صدوق، 1362، ج 2، ص 644)؛ سلام ‌کردن مستحب؛ اما پاسخ آن واجب است.
    حضرت محمد به همه سلام مي‌کرد؛ حتي به کودکان و بردگان؛ ايشان در سلام ‌کردن سبقت مي‌جست، به‌‌طوري‌که اگر کسي مي‌خواست پيش‌دستي کند و به پيامبر زودتر از آن حضرت سلام دهد، مشکل بود.
    «إنَّ أولَى الناسِ بِاللّهِ و برسولِهِ مَن بَدَأ بِالسلامِ» (حرعاملي، 1414ق، ج 8، ص 436)؛ سزاوارترين مردم به خدا و پيامبرش کسي است که ابتدای به سلام کند.
    و نيز نقل شده است که: «انّ من موجبات المغفرة بذل السّلام و حسن الکلام» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 197)؛ سلام ‌کردن و سخن نيکو گفتن مايه آمرزش است.
    12. روح زيباانديش يک مسيحي
    آيت‌الله مجتهدي تهراني در صفحۀ 71 کتاب مواعظ خويش چنين مي‌فرمايد: «اگر کسي به شما گفت سلام؛ شما در پاسخ بگوييد: سلامٌ عليکمِ؛ اگر گفت سلامٌ عليکم؛ شما بگوييد سلامٌ عليکم و رحمتُ الله؛ اگر گفت سلامٌ عليکم و رحمتُ الله؛ شما بگوييد: سلامٌ عليکم و رحمت اللهِ و برکاتُه؛ و اگر گفت سلامٌ عليکم و رحمتُ اللهِ و برکاتُه؛ اگر صبح است، در آخر سلام‌تان «صبحکُمُ اللهُ بِالخَير» و اگر عصر است «مساکُمُ اللهُ بِالخَير» بگوييد.
    هم ايشان در ادامه مي‌فرمايند: مردي مسيحي اهل شوروي مسلمان شده بود و کفاشي داشت؛ در همان کفاشي‌اش هم فوت کرد. او مريد آيت‌الله لنگرودي بود. يک روز صبح به او گفتم: «صُبحَکُمُ‌الله بِالخَير»؛ و او در پاسخ من گفت: «مَساکُمُ‌الله بِالخَير»؛ گفتم: «آقا الان صبح است، شما چطور مي‌گوييد مساکم‌الله بالخير؟ پاسخ داد: تا وقتي که امام زمان حضرت مهدي تشريف نياورده‌اند، صبح نيست. از پاسخ او مسرور شدم. انسان وقتي اين حرف‌ها را مي‌شنود، منقلب مي‌شود. چقدر فهم داشت؛ واقعاً تا حضرت صاحب‌الزمان تشريف نياورده‌اند صبح نيست».
    در همين رابطه در آية 86 سورة «نساء» چنين آمده است: «وَإِذَا حُييتُم بِتَحِيّةٍ فَحَيّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»؛ هرگاه به شما تحيت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد.
    آية فوق گرچه معناي وسيعي دارد؛ اما يک مصداق روشن آن، سلام‌ کردن است. براساس اين آيه، همۀ مسلمانان موظفند که سلام را به‌طور عالي‌تر و يا دست‌کم مساوي جواب گويند؛ چراکه سلام ‌کردن مستحب و جواب آن واجب است.
    نتيجه‌گيري
    «سلام» واژه‌ای است که موجب آغاز و تداوم سازنده یک ارتباط کلامی می‌شود. در قرآن، احادیث و اقوال بزرگان، به استفاده از این لفظ سفارش شده است. هرچند اسلام‌ستیزان و افراد مغرض «سلام» را همعرض و در معنای «تسلیم» و «فرمان‌برداری» تفسیر کرده‌اند؛ اما با عنایت به نمونه‌های قرآنی و همچنین با توجه به بافت فرهنگی و مذهبی ایران بعد از اسلام، می‌توان نتیجه گرفت واژۀ «سلام» هرگز به معنای «تسلیم» و «تقدیم هدیه نقدی و یا جزیه دادن» نبوده است و در ذات این واژه هیچ کم‌گرفت و تحقیری وجود ندارد، بلکه دلالت‌های معنایی این واژه یکسره نیکویی، خیر و احترام متقابل است؛ ازاین‌روست که خداوند متعال در قرآن، مکرر بر انبیا و اولیاء «سلام» می‌فرستد. «سلام» کردن و استمرار آن در میان جامعه، موجب تقویت روانی و همچنین انسجام و ارتباط اجتماعی می‌شود. «سلام» کردن نوعی از خوشآمدگویی و تحیت است که افراد را از غرور و نخوت فردی دور می‌کند و موجب لطافت و الفت اجتماعی می‌شود و با ایجاد و تقویت حس دیگرخواهی، موجب می‌شود تا وحشت و ترس جمعی زایل گردد. «درود»، «اهلاً و سهلاً مرحبا» و... هرچند دلالت‌های معنایی مثبتی دارند، اما وسعت و دامنۀ سازندگی جمعی و روانی آنها به اندازه «سلام» نبوده است؛ چراکه «سلام» واژه‌ای اصیل، اجتماعی، فرهنگی و البته قرآنی است که ضامن آرامش روانی و ارتباط سالم اجتماعی است.
     
    References: 
    • اقبال آشتياني، عباس، 1385، ترجمه محاسن اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان.
    • پاينده، ابوالقاسم، 1382، ترجمه نهج الفصاحه، تهران، دنياي دانش.
    • تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، 1410ق، غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالکتاب الاسلامي.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، 1414ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آل‌البيت.
    • خاقانی، افضل‌الدین، 1351، دیوان، گزینش و شرح ضیاءالدین سجادی، تهران، علمی و فرهنگی.
    • خطيب‌ رهبر، خليل و علي باغبان‌زاده، 1375، ديوان غزليات سعدي، زيرنظر محمد فرهادي، تهران، مهتاب.
    • دبير سياقي، محمد، 1337، فرهنگ غياث اللغات، تهران، معرفت.
    • دهخدا، علي‌اکبر، 1391، امثال و حکم، چ بيست و يكم، تهران، اميركبير.
    • روشن، محمد، 1362، تصحيح منشئات خاقاني، چ دوم، تهران، فرزان.
    • سرمدي، مجيد، 1389، هفت نگار آسماني، چ چهارم، تهران، علمي.
    • شعار، جعفر، 1384، گزيده تاريخ جهان‌گشاي جويني، چ سوم، تهران، قطره.
    • صدوق، محمدبن علی، 1362، الخصال، قم، جامعة مدرسین.
    • ـــــ ، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، تصحيح علي‌اکبر غفاري، قم، جامعة مدرسين.
    • عميد، حسن، 1389، فرهنگ لغات، تهران، عفت.
    • فرج‌اللهي، فرج‌اله، 1388، «سلام بهترين هديه اسلامي»، مکتب اسلام، ش 6، ص 27ـ33.
    • فؤاديان، محمدحسن و عليرضا حاجيان‌نژاد، 1388، منتهي الارب في لغة العرب عبدالرحمن صفي پوري شيرازي، تهران، دانشگاه تهران.
    • فياض، ايراندخت و سپيده انصافي مهرباني، 1396، «سلام در آموزه‌هاي اسلامي و پيامدهاي تربيتي آن»، علوم تربيتي از ديدگاه اسلام، ش 9، ص 85ـ104.
    • فياض، علي‌اکبر، 1393، تصحيح تاريخ بيهقي، تهران، هرمس.
    • قزويني، محمد و محمد معين، 1369، تصحيح چهار مقالة عروضي سمرقندي، تهران، آيدين.
    • کاظمي سهلواني، حسن و همكاران، 1396، «بررسي معناشناسي واژه سلام در تفسير تبيان شيخ طوسي»، ادب عربي، سال نهم، ش 1، ص 249ـ260.
    • کشاورزي، خسرو، 1385، ترجمه تاريخ باستان تا امروز، تأليف ا.آ. گرانتوسکي و م.آ. داندامايو، تهران، مرواريد.
    • كلينى، محمدبن يعقوب، 1430ق، الكافي، قم، مركز بحوث دارالحديث.
    • محدث نوری، میرزاحسين، 1369، مستدرک الوسائل، قم، آل‌بیت.
    • مشفق، منصور، 1367، تصحيح ديوان سلمان ساوجي، مقدمه تقي تفضلي، تهران، صفي عليشاه.
    • معین، محمد، 1360، لغت نامه، تهران، زرین.
    • مينوي، مجتبي، 1371، کليله و دمنه (تصحيح و توضيح)، تهران، اميرکبير.
    • نفيسي، سعيد و پرويز بابايي،1376، تصحيح و مقدمه ديوان انوري، تهران، نگاه.
    • نفيسي، سعيد، 1332، تصحيح تاريخ مسعودي (تاريخ بيهقي)، تهران، دانشگاه تهران.
    • نفيسي، علي‌اکبر (ناظم الاطباء)، 1343، فرهنگ نفيسي، تهران، خيام.
    • نوربخش، سيما و حسن سيدعرب، 1394، تعريفات جرجاني (فرهنگ اصطلاحات معارف اسلامي)، چ دوم، تهران، فروزان روز.
    • يغمايي، حبيب، 1317، گرشاسب‌نامه اسدي طوسي، تهران، بروخيم.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خسروی شکیب، محمد، جوادی، سیده پروین.(1402) «سلام» واژه‌ای اصیل. فصلنامه معرفت، 32(1)، 79-85

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد خسروی شکیب؛ سیده پروین جوادی."«سلام» واژه‌ای اصیل". فصلنامه معرفت، 32، 1، 1402، 79-85

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خسروی شکیب، محمد، جوادی، سیده پروین.(1402) '«سلام» واژه‌ای اصیل'، فصلنامه معرفت، 32(1), pp. 79-85

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خسروی شکیب، محمد، جوادی، سیده پروین. «سلام» واژه‌ای اصیل. معرفت، 32, 1402؛ 32(1): 79-85