معرفت، سال سی و دوم، شماره اول، پیاپی 304، فروردین 1402، صفحات 67-77

    ملاک‌های علم نافع از منظر اسلام و غرب با تأکید بر اندیشۀ امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیداحمد رهنمائی / دانشيار گروه علوم تربيتي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / rahnamaei@iki.ac.ir
    ✍️ احسان شهابی نژاد / کارشناش ارشد فقه و مباني حقوق دانشگاه قرآن و حديث / shahabi1366@gmail.com
    چکیده: 
    علم نافع و سودمند به جامعه هویت می دهد و علم غیرنافع جامعه را بی هویت می کند. براین اساس یکی از مهم ترین مسائلی که طرح آن پس از گذشت چند دهه از پیروزی انقلاب اسلامی لازم و بلکه ضروری می نماید، موضوع ایجاد تمدن اسلامی است. بدیهی است تحقق این مهم آرزوی دیرینۀ همۀ اولیای الهی بوده است. بنابراین سؤال اساسی قابل طرح در تحقیق پیش رو این است که ملاک و معیارهای علم نافع در اسلام و غرب چه اموری هستند که موجب می شوند یک جامعه به رشد و کمال برسد و جامعه ای به انحطاط کشیده شود. بدین بیان، برپایی تمدن اسلامی لوازمی دارد که مهم ترین آنها وجود علم نافع و سودمند است. مهم ترین ملاک علم نافع از منظر اسلام این است که جامعه را از لحاظ مادی و معنوی به سوی رشد و کمال سوق می دهد. اما در تمدن مدرن غربی، علومی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند که جنبه های مادی آن، جلوۀ بیشتری دارند؛ و نافع بودن یا مضر بودن آن به تولید ثروت و قدرت گره خورده است. به همین جهت، نوشتار حاضر با روشی تحلیلی ـ استنادی در پی پاسخ به این پرسش، براساس اندیشه های امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب است. براساس این اندیشه اگر علم نافع در جامعه ای محقق شود، ضمن آنکه جامعه را به رشد و کمال سوق می دهد، تمدن ساز نیز هست.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Criteria for Useful Knowledge from the Islamic Perspective and the West with Emphasis on Imam Khomeini and Ayatullah Khamenei’ Thoughts
    Abstract: 
    Abstract Useful knowledge gives identity to the society while useless knowledge makes the society lose its identity. Therefore, the creation of Islamic civilization is one of the most important issues that need to be addressed after several decades of the victory of the Islamic Revolution. Obviously, the realization of this important matter has been the long-held wish of all divine saints. Therefore, the basic question investigated in the present research is: What are the criteria and standards of useful knowledge in Islam and the West? What causes a society to gain growth and perfection or experience decline and failure. The establishment of Islamic civilization has some requirements, the most important of which is the existence of useful knowledge. The most important criterion of useful knowledge from the Islamic point of view is its leading the society towards material and spiritual growth and perfection. But modern western civilization mostly studies and examines material aspects; and usefulness depends on production of wealth and power. For this reason, Using the analytical-documentary method, the present article investigates the thoughts of Imam Khomeini and the supreme leader of the revolution to answer this question. Based on this doctrine, useful knowledge leads the society to growth and perfection and builds civilization.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    بشر براي رشد و تکامل نيازمند دانش است؛ بر همين اساس مي‌بايست به دانش‌هايي بپردازد که او را در اين مهم ياري رساند. به‌همين جهت اسلام در ترسيمِ راهي که انسان را به رشد و تکامل مي‌رساند، تحصيل علومي را لازم شمرده که سبب سعادتمندي او در دنيا و آخرت شود. توضيح آنکه اسلام تحصيل هر علمي که براي جامعۀ اسلامي مفيد و لازم باشد و در اثر آن سودي نصيب فرد و جامعه مي‌شود را مورد تأکيد قرار داده و از آن تحت عنوان علم نافع ياد مي‌کند. «تحصيل چنين علمي از اين جهت است که نياز جامعۀ اسلامي متوقف بر آن است و اسلام و مسلمين را در جهت اهدافشان کمک کرده و عزت مي‌بخشد» (مطهري، 1378، ج 6، ص 359). لذا در برخي روايات سفارش شده که به آموختن دانش‌هايي بپردازيد که باعث اصلاح دين و دنياي انسان شود»؛ نظير کاري که اميرمؤمنان در يک مجلسي انجام داده‌اند. نقل شده آن حضرت در يک مجلس، 400 باب که دين و دنياي انسانِ مسلمان را صلاح مي‌بخشد را آموزش دادند؛ که اموري نظير: پزشکي، مسائل اخلاقي و معنوي، روابط اجتماعي و... ـ که هرکدام موضوعات گوناگوني را دربر دارند ـ از آن ابواب هستند (صدوق، 1362، ج 2، ص 611).
    اين نوشتار با هدف تبيين ملاک‌هاي «علم نافع» در اسلام و غرب، به رشتۀ تحرير درآمده و در پي پاسخ به اين سؤال اصلي است که: ملاک‌هاي مفيد بودن يا نبودن علم و دانش در اسلام و غرب چه هستند؟ براي تبيين اين پرسش اساسي، نگارندگان اين مهم را از منظر دو مرجع و انديشمند اسلامي، با طرح دو سؤال فرعي پي ‌گرفته‌اند؛ که عبارتند از: 1. ملاک علم نافع از منظر امام خميني و رهبر معظم انقلاب اسلامي چيست؟ 2. ديدگاه غربي‌ها نسبت ملاک‌هاي علم نافع چیست و طبق انديشۀ اسلامی چه نقدی بر آن وارد است؟
    دربارۀ ملاک‌هاي دانش نافع و سود‌مند، اثر مستقلي که ديدگاه‌هاي امام خميني و رهبر معظم انقلاب اسلامي را مورد بررسي قرار داده باشد، يافت نشده است و از اين جهت اين اثر کاملاً جديد است. هرچند پيرامون علم نافع آثاري به‌رشته تحرير درآمده که رگه‌هايي از موضوع در آن ديده مي‌شود. براي نمونه مي‌توان به اين آثار اشاره کرد:
    مقاله‌هاي «علم نافع و هويت‌ساز» (جوادي آملي، 1388)؛ «علم نافع، ملاک‌ها و معيارها از منظر اهل‌بيت» (محققيان و مصعد، 1394)؛ «ملاک علم نافع در دانشگاه اسلامي براساس قرآن و احاديث» (مطيع و ياوري، 1391)؛ «بررسي قاعدۀ فقهي علم نافع در تعليم و تعلم» (مولودي و همكاران، 1397)؛ پايان‌نامۀ علم نافع در روايت امام صادق» (عبدالحسيني نيک، 1393)؛ کتاب علم نافع در قرآن و احاديث (مطيع، 1393).
    با توجه به اينکه اين ملاک‌ها در اسلام و غرب تفاوت بنيادي دارند؛ نوشتار پيش‌‌رو مي‌کوشد تا ضمن تبيين آن ملاک‌ها، به اين موضوع که کدام‌يک از آنها مي‌تواند تمدن‌ساز و هويت‌ساز باشد، نيز بپردازد. به‌همين جهت در ابتدا مفهومي از علم نافع ارائه کرده و سپس به اهميت و مصاديق آن پرداخته و در ادامه براساس شواهد و مستنداتي به اينکه تمدن اسلامي مهم‌ترين نتيجه و اثر علم نافع است، مي‌پردازد.
    1. مفهوم‌شناسي علم نافع
    قبل از آنکه به مفهوم علم نافع پرداخته شود، لازم است به اختصار واژه‌هاي «علم» و «نافع» مورد تبيين قرار گيرد؛ تا تصوير روشني از علم نافع به‌دست آيد. علم در لغت نقيض جهل (فراهيدي، بي‌تا، ج 2، ص 152)، و ادراک حقيقت چيزي است (راغب اصفهاني، بي‌تا، ص 580)؛ و در اصطلاح عبارت است از: «آگاهى و كشف حقايق و قوانين جهان‏» (مطهري، 1378، ج 1، ص 512). البته برخي هم معتقدند که مفهوم علم بديهي و روشن است و نيازى به تبيين ندارد (مصباح يزدي، 1383، ج 1، ص 152).
    نافع از ريشۀ نَفَعَ و در مقابل ضرر است (ابن‌دريد، بي‌تا، ج 2، ص 938). در قرآن کريم نيز اين واژه به‌همين معنا آمده است: «أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ» (شعراء: 73) (يا سود و يا زيانى به شما مى‏رسانند) و به معناي سود، منفعت و بهره نيز به‌کار رفته است (معين، 1386، ص 4777). بدين بيان مي‌توان براي علم نافع يک مفهوم کلي در نظر گرفت و آن اينکه در اثر ادراک و کشف يک حقيقت مجهول، منفعت و سودي به انسان برسد.
    با توجه به مفهومي که از دو واژۀ «علم» و «نافع» ارائه گرديد؛ علم نافع دانشي است که علاوه بر اينکه به انسان آگاهي و رهايي از جهالت مي‌بخشد، سود و نفع نيز مي‌رساند. به‌همين جهت، شهيد مطهري علم نافع را علمي مي‌داند که دانستن آن به انسان سود مي‌رساند و ندانستن آن سبب رسيدن ضرر به او شود (ر.ک: مطهري، 1378، ج 6، ص 358). البته اين نفع و سود به دو صورت قابل تصور است:
    1. گاهي اين نفع و سود براي رفع نيازهاي دنيايي است؛ چنانچه امام صادق در خصوص اين مورد مي‌فرمايد: «هر‌گونه صنعت و فنى كه بندگان خدا بياموزند يا به ديگرى ياد دهند، مانند نويسندگى [دبيرى و منشى‏گرى‏] و حسابدارى و بازرگانى و زرگرى و سراجى و بنايى و بافندگى و رخت‏شويى و دوزندگى... ساختن انواع ابزارهايى كه موردنياز مردم است و از آنها بهره‏بردارى مى‏كنند و بدون آنها امورشان نمى‏گذرد و وسيلۀ تأمين نيازهاى زندگى آنهاست؛ انجام دادن و آموزش دادن و كاركردن با آنها و در آنها براى خود و ديگرى حلال و مجاز است» (ابن‌شعبه حراني، 1404ق، ص 335).
    اين نوع علوم مفيدند؛ اما کافي نیستند؛ زيرا محوريت در اين دانش‌ها، رفع نيازهاي دنيوي مردم و اصلاح امور آنهاست (عبدالحسيني نيک، 1393، ص 6).
    2. اما گاهي نافع بودن علم در اين است که انسان نسبت به خداي خود و دستورات او که مايۀ سعادت اخروي وي مي‌شود، معرفت پيدا کند؛ که در اين صورت معناي نافع ‌بودن آن علم جهت ديگري پيدا مي‌کند. لذا حضرت صادق در تبيين اين مورد نيز در بياني نوراني فرموده‌اند: «همۀ دانش مردم را در چهار چيز يافتم: نخست اينكه پروردگارت را بشناسى؛ دوم اينكه بدانى با تو چه كرده است؛ سوم اينكه بدانى چه از تو مى‏خواهد؛ و چهارم اينكه بدانى چه چيزى تو را از دينت بيرون مى‏بَرَد» (کليني، 1407ق، ج 1، ص 50).
    امام خميني در تعريفي بسيار نغز علم نافع را علمي مي‌داند که انسان را از هواي نفس و صفات شيطاني دور كند، و عاملي براي خاموش ‌شدن تمايلات نفساني ـ که سبب سرکشي انسان مي‌شود ـ باشد، آن علمِ نافع الهى و عمل صالحِ مطلوب است (موسوي خميني، 1382، ص 339). علامه طباطبائي نيز معتقد است علم نافع علمي است که در انسان معرفت به خداوند و شناخت صفات و اسماء الهي را پديد آورد (رخشاد، 1384، ص 317).
    با توجه به تعاريفي که مرور شد، دانشي سودمند و نافع خواهد بود که دو بعد مادي و معنوي انسان را رشد و پرورش دهد؛ به بيان ديگر هم نيازهاي مادي انسان را تأمين کند و هم نيازهاي روحاني و معنوي انسان را برآورده سازد و در نهايت انسان را در مسير کمال قرار ‌دهد؛ زيرا منطق اسلام اين است که هر علمي براي جامعۀ اسلامي مفيد باشد، آموزش و آموختن آن لازم است؛ لذا اين‌‌طور نيست که فقط آموزش‌ دادن قرآن و علوم ديني ثواب داشته باشد؛ بلکه هر علمي که بتواند يک انسان عالمي را تربيت کند که براي جامعه مفيد باشد، بر آموزش ‌دادن آن نيز ثواب مترتب است (رهبر معظم انقلاب، 13/2/1374). مؤيد اين مطلب بياني شگرف از وجود نوراني رسول اكرم است که در اين‌باره مي‌فرمايند: «العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأَديانِ و عِلمُ الأَبدان‏» (کراجکي، 1410ق، ج 2، ص 107). بدين بيان که اسلام علاوه بر اينکه به آموختن علومي که در جهت اصلاح آخرت انسان نقش دارد، تأکيد مي‌ورزد؛ همواره به آموختن دانشي که موردنياز اصلاح امور دنياي انسان است نيز سفارش مي‌کند. پيامبر اكرم در اين خصوص مي‌فرمايند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين‏» (فتال نيشابوري، 1375، ج 1، ص 11). توضيح آنکه مفهوم اين حديث اين نيست که فرد مسلمان فلسفه و فقه را از چين ياد بگيرد؛ بلکه مقصود آن است که دانش و فناوري را ياد بگيرد؛ چراکه همۀ اين دانش‌ها از نظر اسلام با ارزش است (رهبر معظم انقلاب، 5/6/1387).
    2. اهميت و مصاديق علم نافع
    1ـ2. اهميت علم نافع
    در منابع اسلامي علمي با ارزش و مفيد قلمداد مي‌شود که انسان را به معرفت و شناخت خداي تعالي رسانده و در پس آن، او را در مسير عبوديت و بندگي و انجام فرامين ذات اقدس ربوبي قرار دهد. روايات زيادي از حضرات معصومين در اين خصوص وارد شده که بيانگر اهميت اين موضوع است. به‌عنوان نمونه در حديثي از خاتم پيامبران آمده است: «أنَّ اللَّهَ يُطاعُ بِالعِلمِ ويُعبَدُ بِالعِلمِ، وخَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ، وشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهل‏» (فتال نيشابوري، 1375، ج 1، ص 12)؛ خداوند، با دانش اطاعت و عبادت مى‏شود و نيكىِ دنيا و آخرت، با دانش است و بدىِ دنيا و آخرت، با نادانى‏. همچنين آن حضرت در بياني ديگر در همين خصوص مي‌فرمايد: «بِالعِلمِ يُطاعُ اللَّهُ ويُعبَدُ، وبِالعِلمِ يُعرَفُ اللَّهُ ويُوَحَّدُ، وبِالعِلمِ توصَلُ الأَرحامُ، وبِهِ يُعرَفُ الحَلالُ وَالحَرامُ، وَالعِلمُ أمامَ العَمَلِ وَالعَمَلُ تابِعُهُ، يُلهِمُهُ اللَّهُ السُّعَداءَ ويَحرِمُهُ الأَشقِياء» (صدوق، 1362، ج 2، ص 523)؛ با دانش، خداوند اطاعت و پرستيده مى‏شود و با دانش است كه خدا شناخته مى‏گردد و يگانه دانسته مى‏شود و با دانش است كه پيوند ميان خويشاوندان انجام مى‏گيرد و حلال و حرام شناخته مى‏شود. دانش، پيشواى عمل است و عمل، پيرو آن. خدا آن را به نيک‌بختان الهام مى‏كند. در برخي روايات نيز از اهميت علمي که هم مصالح دنيا و هم مصالح دين را دربر دارد، سخن به‌ميان رفته است. نظير سفارشي که امام صادق به مفضل دارد: «اى مفضل! در آنچه علمِ آن به انسان عطا شده و يا از وى دريغ شده، بينديش! در حقيقت، علم تمامى آنچه صلاح‏ دين و دنيايش در آن است، به انسان عطا شده است. ازجمله آنچه صلاح دين در آن است، شناخت آفريدگار تبارک و تعالى با دلايل و شواهد موجود در آفرينش است. همچنين دانش دنيا را نيز به او هديه کرد؛ ازجمله اين نوع دانش مى‏توان به دانش زراعت و درخت‌كارى، دانش استفاده از زمين، نگاه‌دارى از گوسفندان و چهارپايان ديگر، جارى‌كردن و اخراج آب‌ها از دل زمين بر روى آن و... [اشاره کرد.]‏ (مجلسي، 1403ق، ج 3، ص 82).
    در اين روايات، اهميت دانش ـ چه در امور ديني و چه در امور دنيوي ـ به‌خوبي قابل درک است؛ زيرا علم براي يک جامعۀ انساني يک موهبت الهي است؛ هم علوم ارزشي و معرفتي، و هم علومي که به انسان کمک مي‌کند تا در اين طبيعت عظيم و در اين خلقت شگفت‌آور بزرگ، از گنجينه‌هايي که خدا براي انسان در اين طبيعت قرار داده، بيشتر و بهتر استفاده کند (رهبر معظم انقلاب، 5/6/1387).
    2ـ2. مصاديق علم نافع
    در معارف اسلامي مهم‌ترين چيزي سبب سعادتمندشدن انسان در دنيا و آخرت مي‌شود، کسب دانشِ مفيد و سودمند است؛ زيرا دانشي که نتواند روح و جسم انسان را رشد و پرورش دهد، انسان را به کمال نخواهد رساند. ازهمين‌رو در برخي از منابع از رسول اكرم نقل شده است که ايشان از علم غير نافع به خداي تعالي پناه برده‌اند: «اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن عِلمٍ لا يَنفَع‏» (طوسي، 1411ق، ج 1، ص 75). امام صادق نيز در بياني بهترين علم را علمي مي‌داند که سود ببخشد: «خَيْرَ الْعِلْمِ مَا نَفَعَ» (صدوق، 1413ق، ج 4، ص 402). بدين جهت به برخي از مصاديق آن به اختصار اشاره خواهد شد.
    براساس مباني اسلامي برخي از علوم ذاتاً مفيد و سودمند هستند؛ علومي همچون قرآن، حديث، اخلاق، فقه، کلام، و... که به شناخت انسان نسبت خالق نظام هستي کمک کرده و وظايف او را نسبت به خداي تعالي بيان مي‌دارند؛ که گاهي اين وظايف فردي و نسبت به خود مکلف است، و گاهي اجتماعي و نسبت به جامعۀ پيرامون وي مي‌باشند. توضيح آنکه بر هر مسلماني لازم و واجب است وظايف و مسؤليت خود را هم از حيث فردي و هم از جهت اجتماعي بداند؛ زيرا پيامبر اكرم در اين خصوص مي‌فرمايند: «اُفٍّ لِكُلِّ مُسلمٍ لا يَجعَلُ في كُلِّ جُمعَة يَوماً يَتَفَقَّهُ فيهِ أمرَ دِينِهِ ويَسألُ عن دِينِه» (برقي، 1371، ج 1، ص 225؛ مجلسي، 1403ق، ج 1، ص 176)؛ اف بر هر مسلمانى كه هفته‏اى يك روز را به كار آموختن امور دينى خود و پرسيدن مسائل دينى‏اش اختصاص ندهد.
    برخي علوم نيز به جهت اينکه موردنياز مردم و براي رفع نيازهاي آنان کاربرد دارند، مفيد شمرده مي‌شوند؛ علومي نظير: فيزيک، رياضيات، شيمي، حرفه و فنون، صنايع ـ که محصول همين علومند ـ که در جهت تأمين نيازهاي مردم مورد استفاده قرار مي‌گيرند. البته بايد توجه داشت اين علوم چون براي رفع حوايج مردم به‌کار گرفته مي‌شوند، از منظر اسلام فراگيري و آموزش دادن آنها مورد تأکيد قرار گرفته است. در مطالب گذشته مؤيداتي از روايات بدين منظور طرح گرديد.
    نکته‌اي که ذکر آن در اينجا لازم و بلکه ضروري است، اينکه اگر همين علوم با ايمان و دين پيوند بخورند، و در خدمت دين به‌کار گرفته شوند، عامل پيشرفت و رشد انسان در همۀ ابعاد خواهد بود. در همين جهت رهبر معظم انقلاب مي‌فرمايند:
    همان اسلامي که مي‌گويد به سراغ کشف منابع طبيعي و ساختن اين دنيا برويد، ابزار مادي را به‌دست بگيريد، ذهن را مجهز به‌ علم کنيد، دنيا را، طبيعت را، ماده را و منابع را بشناسيد و کشف کنيد و پرورش دهد،... يادآور مي‌شود که اين همه را براي خدا بکنيد، به ياد خدا باشيد، ذکر خدا را از دل بيرون نکنيد، و همۀ اين حرکات را به‌صورت عبادت انجام دهد (رهبر معظم انقلاب، 26/2/1375).
    با توجه به سخنان نغز و شگرف رهبر معظم انقلاب، اين نکته معيارهايي دارد که در ادامه‌ به‌آن پرداخته مي‌شود.
    3. ملاک‌هاي علم نافع از منظر اسلام و غرب
    بدون ترديد، علم و آگاهى، اساسى‏ترين پايه‏هاى تمدن به‌شمار مي‌روند (رهبر معظم انقلاب، 22/2/1382)؛ چراکه همۀ آيات و احاديثى كه مردم را به تعقل و تفكر و دانش و بينش دعوت مى‏كنند، در حقيقت در جهت شکل‌گيري تمدن موردنظر اسلام نقش ايفا مي‌کنند. اين روايت که از سخنان معرفت‌بخش رسول اكرم است، دليلی بر اين مدعاست: «خَيرُ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مَعَ العِلمِ، وَ شَرُّ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ» (فتال نيشابوري، 1375، ج 1، ص 12)؛ خير دنيا و آخرت، با دانش، و شر دنيا و آخرت، با نادانى است‏؛ لذا باید دانش‌هايي مورد مطالعه قرار گيرند که به پيشرفت تمدن يک جامعه کمک کرده و آن جامعۀ متمدن نيز افرادش را به ‌کمال برساند. اين کمال از منظر رهبر معظم انقلاب شکل‌گيري تمدني است که بشريت را هم از لحاظ مادي و هم از لحاظ معنوي تأمين کند (رهبر معظم انقلاب، 14/06/1392). به همين جهت در ابتدا به ملاک و معيارهاي علم نافع از منظر اسلام پرداخته خواهد شد؛ سپس ملاک‌هاي مزبور در غرب، مورد بررسي قرار خواهند گرفت.
    1ـ3. ملاک‌هاي علم نافع در اسلام
    براي اينکه ملاک و معيار سودمندي و مفيد بودن علوم در اسلام به‌خوبي مورد تبيين قرار گيرد و ملاک منطقي‌اي را ارائه کرد، لازم است علوم را به دو دسته تقسيم کرد. بدين بيان که برخي از علوم جنبۀ عملي و دنيايي دارند؛ مانند: کشاورزي، دامداري، راه و ساختمان سازي و مانند اینها؛ که اين علوم فقط در دنيا سودمند و مفيدند (جوادي آملي، 1378، ص 213)؛ اما برخي از علوم علاوه بر اينکه در دنيا مفيدند، جنبۀ اخروي آنها بيشتر است و مفيد بودن و نفع آنها از اين جهت قابل بررسی است؛ و علوم ديني از اين قبيل هستند. لذا اين علوم از جهاتي بر ساير علوم برتري دارند؛ براي اينکه نفعشان خيلي بيشتر است (مصباح يزدي، 13/7/1388).
    به‌هرحال هرکدام از اين علوم، معيار و ملاک‌هايي دارند که اگر آن معيارها در آنها لحاظ شوند، براساس مباني اسلامي مفيد و داراي اثر خواهند بود. همچنين مطابق منطق اسلام، جويندگان اين علوم نيز داراي اجر و پاداش الهي هستند؛ که پيش‌تر در سخنان رهبر معظم انقلاب بدان اشاره شد.
    براساس تقسيم‌بندي که در خصوص علوم گوناگون انجام گرفت، مي‌توان گفت: از نظر اسلام، اساسي‌ترين معيارها در علومي که مربوط به امور دنياي انسان است اینکه، اولاً «در خدمت جامعه» قرار گيرند؛ چراکه امام خميني همواره نسبت به فارغ‌التحصيلان دانشگاه که داراي تخصص‌هاي گوناگون بودند، توصيه مي‌کردند که آن‌ تخصص‌ها را در خدمت به کشور و نظام اسلامي به‌کار گيرند (موسوي خميني، 1389، ج 13، ص 418ـ419). همچنين در توصيه به فرزندش مي‌فرمايد: «[مبادا] خود را از خدمت به جامعه كنار بكشى و گوشه‌گير و كَلِّ بر خلق الله باشى؛ كه اين از صفات جاهلان مُتنسِّك است، يا درويشان دكان‏دار» (همان، ج 18، ص 511). رهبر معظم انقلاب نيز در همين خصوص مي‌فرمايند: «تا آنجايى‌كه شما علم‏ و اطلاع داريد، نبايد آرام و قرار داشته باشيد [بايد خدمت‌رساني کنيد]؛ و اين خدمت‏ را بايد براى مردم محسوس کرد» (رهبر معظم انقلاب، 15/5/1382). البته اين اصل، ريشه در منابع معتبر اسلامي دارد؛ زيرا پيامبر اعظم در اين خصوص مي‌فرمايند: «أيُّما مُسلمٍ خَدَمَ قَوماً مِن المُسلمينَ إلّا أعْطاهُ اللَّهُ مِثْلَ عَدَدِهِم خُدّاماً في الجَنّة» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 207)؛ هر مسلمانى كه به گروهى از مسلمانان خدمت كند، خداوند به تعداد آنان، در بهشت به او خدمت‌كار مى‏دهد. بنابراين علمي ارزشمند است که براي خدمت به بشر مورد استفاده قرار گيرد.
    يکي ديگر از شاخصه‌ها و ملاک‌هايي که اين علوم بايد داشته باشند، آن است که همراه با «خلوص نيت و ايمان» باشد. به اين معناکه متخصص آن با ياد خدا و ايمان به او علم‌آموزي کند؛ چراکه از نگاه اسلام اگر آموزندۀ اين علوم به خداي تعالي ايمان نداشته باشد، ديگر نافع و مفيد نخواهد بود؛ زيرا به‌اعتقاد امام خميني اگر علوم مزبور سبب فاصله گرفتن انسان از خدا و یا انصراف انسان از عالم آخرت شوند، نفعي نخواهند داشت (موسوي خميني، 1380، ص 396). رهبر معظم انقلاب نيز بر اين باور است که دين، طرفدار و مشوق علم است؛ لکن علم و دين باهم پيش برنده‌اند؛ بنابراين بعد از نياز به علم، بايد ايمان به کمک آن بيايد (رهبر معظم انقلاب، 19/7/1387).
    اما علومي که بيشتر جنبۀ ديني دارند و نقش هدايت انسان را در جامعه ايفا مي‌کنند، شاخصه‌ها و ملاک‌های ديگر دارند ـ هرچند برخي از آن ملاک‌ها در ساير علوم نيز جاري و ساري هستند ـ که بايد مورد توجه افرادي که در اين علوم تتبع و تأمل دارند، قرار گيرد. بدين بيان مي‌توان گفت که براي اين علوم نيز معيارهايي وجود دارد که اگر رعايت شوند، سبب مي‌شود دانش‌پژوه اين علوم، علمش نافع و سودمند باشد. در ادامه به اين معيارها پرداخته خواهد شد.
    1. کمال‌بخشي به معنويت انسان؛ به اين معنا که انسان را به کمال و رشدي که موردنظر اسلام است، مي‌رسانند. که البته اين خود لوازمي دارد؛ و آن اينکه هر فردي که به‌دنبال کمال حقيقي است، بايد شرايطي را که اين علوم را سودمند و منفعت‌دار مي‌کند، انجام دهد. يکي از آن شرايط «انضمام علم و عمل» است. بدين بيان که علوم ديني که ذاتاً مفيد هستند، اگر به آنها عمل نشود؛ صرفِ عالِم بودن به آن علوم به حال آن انسان مفيد و سودمند نخواهد بود؛ زيرا در آيات و روايات، در موارد گوناگوني از غيرمفيد بودن چنين دانشي سخن به‌ميان رفته است. نظير اين آیۀ شريفه که رسول اكرم هنگام قرائت آن در تفسيرش مي‌فرمايند: «تَلَا النَّبِيُّ هذِهِ الآيَةَ «وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» (عنكبوت: 43)؛ و قالَ: العالِمُ الَّذي عَقَلَ عَنِ اللَّهِ، فَعَمِلَ بِطاعَتِهِ، وَاجتَنَبَ سَخَطَهُ» (طبرسي، 1372، ج 8، ص 446)؛ هنگامى كه پيامبر اين آيه را خواند: «و جز دانشمندان، آن را درنمى‏يابند»؛ فرمود: «دانشمند [حقيقى‏]، كسى است كه داراى بينش الهى باشد و در نتيجه، به آنچه خدا از او خواسته، عمل كند و از خشم خداوند دورى گزيند. همچنين اميرمؤمنان در بياني در همين خصوص فرموده است: «إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَكُونَ أَسْعَدَ النَّاسِ بِمَا عَلِمْتَ فَاعْمَل‏» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 256)؛ اگر دوست دارى كه خوشبخت‌ترين مردم باشى، به آنچه مى دانى عمل كن. و در روايتي ديگر از همان وجود نوراني آمده است: «بِحُسنِ العَمَلِ تُجنى‏ ثَمَرَةُ العِلمِ، لا بِحُسنِ القَولِ» (همان، ص 302)؛ با كردار خوب ثمرۀ علم به‌دست مى‏آيد، نه با گفتار خوب.
    روايات فوق به خوبي بيانگر تأثير عمل در سودمندي و مفيدبودن دانش‌هاي ديني انسان دارد؛ زيرا معيار و شاخص اسلام در علم‌آموزي عمل‌کردن به اندوخته‌هاي علمي است، نه علم‌آموزي صرف؛ چراکه قوام يک جامعۀ ديني به علم و عمل است (رهبر معظم انقلاب، 10/2/1376).
    2. سعادتمندي انسان در دنيا و آخرت؛ از ديگر ملاک و معيارهاي علم نافع اين است که انسان را در دنيا و آخرت به‌سعادت مي‌رساند ـ البته شرط عمل در اينجا نيز جاري و ساري است ـ زيرا قرآن کريم به‌عنوان مهم‌ترين منبع علوم ديني، اين سعادتمندي را تضمين کرده است؛ به همين جهت در اين خصوص مي‌فرمايد: «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم» (يونس: 64)؛ ‏در زندگى دنيا و در آخرت، شاد و مسرورند؛ وعده‏هاى الهى تخلف‌ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ. همچنين در آيه‌اي ديگر در تبيين اين سعادتمندي مي‌فرمايد: «مَنْ كانَ يُرِيدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة» (نساء: 143)؛ هركس پاداش دنيا را مى‏خواهد، پاداش دنيا و آخرت نزد خداست. رهبر معظم انقلاب نيز اين معيار را اين‌گونه بيان مي‌دارند: «قرآن و آيين اسلام، به انسان هم علم مى‏دهد، هم رفاه مى‏دهد، هم عزت مى‏دهد» (رهبر معظم انقلاب، 9/8/1379).
    به‌‌طورکلي در خصوص ملاک و معيار علم نافع از منظر اسلام ـ چه در علومي که جلوۀ بيش‌تر آن در رفع نيازهاي دنياي انسان است و چه در علومي که جنبۀ ديني و اخروي آن بيشتر است ـ مي‌توان گفت: علم نافع از منظر اسلام، علمي است که انسان را در دنيا و آخرت به رشد، کمال و سعادت برساند؛ و اين سعادت و کمال در صورتي تحقق مي‌يابد که مهم‌ترين و اساسي‌ترين عنصر در علم‌آموزي ـ يعني عمل کردن مطابق دانش ـ از سوي دانش‌وران صورت پذيرد.
    بنا بر مطالبي که در اين بخش مورد تبيين قرار گرفت، اسلام هم در خصوص رفع نيازها و احتياجات دنيايي انسان به آموختن و آموزش دادن علوم مربوط به آن تأکيد دارد؛ و هم نسبت به آموختن علومي که رابطۀ انسان با خالق هستي را تنظيم مي‌کند؛ و البته به آموختن اين علوم تأکيد بيشتري مي‌ورزد؛ چراکه انسان را به سعادت ابدي مي‌رساند. از اين جهت اسلام براي اينکه علوم در هر دو دسته مفيد و داراي اثر باشند، ملاک‌هايي را براي آنها قرار داده است. بدين بيان که در دستۀ اول، ملاک را «رفع نيازهاي جامعه و وجود ايمان و اخلاص» در آموختن و آموزش دادن آن قرار داده، و در دستۀ دوم، مهم‌ترين معيار را «کمال‌بخشي و سعادت در دنيا و آخرت» تعيين کرده است. اگر انسان اين ملاک‌ها را رعايت کند، علاوه بر اينکه علمش نافع و داراي اثر خواهد بود، وي را به کمال و سعادت دنيا و آخرت خواهد رساند.
    2ـ3. ملاک‌هاي علم نافع در غرب
    با توجه به مطالبي که در تبيين علم نافع و اهميت آن و همچنين ملاک‌هاي آن در اسلام عنوان گرديد، ‌لازم است وجه تمايز آن ملاک‌ها با معيارهاي علم نافع در غرب نيز بيان شود. لذا براي اينکه تصوير کاملاً روشني از ملاک‌هاي علم نافع در غرب ارائه گردد، در ابتدا لازم است کارکردهاي علوم در غرب مورد تبيين قرار گيرد؛ تا موضوع مورد بحث منقح گردد. وجه پرداختن به کارکرد علوم در غرب بدين جهت است که اسلام نسبت به دانش‌هاي روز و فناوري‌هاي پيشرفته که در خدمت بشريت است، مخالف نيست؛ بلکه به آموختن آن نيز تأکيد دارد. اما عواملي سبب شده است که کارکردهاي دانش در جوامع غربي شکل ديگري پيدا کند؛ و همين موضوع موجب گردیده که معيارهاي علم‌آموزي در اسلام و غرب متفاوت باشد.
    تتبع در تاريخ غرب که دوران متفاوت غرب باستان، قرون وسطا، رنسانس و مدرنيسم را پشت سر گذاشته، به‌خوبي نشان مي‌دهد در اواسط قرون وسطا، جرياني روشنفکري شکل مي‌گيرد که برخلاف کليسا با باورهاي ديني و مذهبي علاوه بر اينکه هيچ سنخيتي ندارد؛ بلکه اصول و مباني آن را نيز زيرسؤال برده و سبب جدايي دين از صحنۀ زندگي و سياست غرب مي‌شود (رهنمايي، 1395، ص 87). در همين دوران، اقتصاد مبتني بر پول و رواج شيوه‌هاي بازرگاني، سبب دگرگوني داد و ستد و تنوع تجارت گرديد و ثأثير مهمي بر ساختار سياسي جوامع غربي ـ اروپا ـ گذاشت؛ زيرا در اثر گسترش شهرها و اقتصاد پولي، نهادهاي فئودالي متزلزل شد و اقتدار سياسي که براساس نظام پادشاهي بود، تشديد يافت (فوگل، 1387، ص 395). پس از اين دوره، انديشه‌هاي نوين که مبتني بر حس‌گرايي محض، و عقل‌گرايي بود، جايگزين حقايق ديني و الهي ـ که از آن به دوره‌ رنسانس تعبير مي‌کنند ـ شد (رهنمايي، 1395، ص 92) و تز جدايي دين از سياست از همين دوره آغاز گرديد (مصباح يزدي، 1387، ص 34)؛ که به اعتقاد برخي از فلاسفۀ غربي مثل فرويد، عامل اين تحولات «جبر زمان»، يعني امور اقتصادي است؛ چراکه انسان يک موجود اقتصادى است و همه چيز را به‌خاطر هدف‌هاى اقتصادى و تحت تأثير علل اقتصادى انجام مى‏دهد (مطهري، 1377، ص 273). بعد از رنسانس، دنياي غرب وارد مرحلۀ جديدي از پيشرفت‌هاي مادي و علمي مي‌شود که از آن به مدرنيته ياد مي‌کنند؛ که ملاک مقايسۀ ما با اسلام در تحقيق پيش‌رو، همين دوره است. لذا دوره‌هاي گذشته غرب را به‌صورت گذرا از نظر گذرانديم تا به اين دوره که وام‌دار ادوار گذشتۀ غرب است، برسيم. آنچه در ادامه خواهد آمد، ريشه در قرون گذشتۀ غرب دارد؛ لکن مدل جديدي به خود گرفته است که بيانگر روح حاکم بر غرب است.
    مدرنيسم دوران شکوفايي علم و دانش و فناوري‌هاي مدرن در غرب به‌شمار مي‌رود، که تا به امروز نيز ادامه دارد. يکي از مهم‌ترين عوامل به‌وجودآورندۀ اين دوره در غرب، ميل به اکتشافات و اختراعات به پشتوانۀ نگرش منفعت‌طلبانه بود. به همين جهت دين از سياست جدا شد و در حاشيه قرار گرفت. رشد علمي و دستاوردهاي فکري و صنعتي سبب شد که غربي‌ها گمان کنند جدايي از دين و آداب و رسوم آن از صحنۀ زندگي آنان، زمينه‌ساز اين پيشرفت‌ها شده است (رهنمايي، 1395، ص 141). حتي برخي اعتقاد به خدا را محصول واژگوني اوضاع اقتصادي جامعه دانستند (ميرباقري، 1387، ص 72). شيوع تجربه‌گرايي در اين دوره عاملي بود براي اينکه ادعا شود فقط حواس منابع علم و دانش به‌شمار مي‌روند (گلشني، 1387، ص 6)؛ تا جايي‌که حتي برخي از انديشمندان غربي معتقدند حتي در مسائل مربوط به دين، اخلاق، قانون‌گذاري، حکومت سياسي، علوم و هنرها، و حتي خوشي‌ها و رنج‌ها بايد با فيزيک و تجربه مشورت کرد (همان، ص 7).
    از آن زمان تاکنون، دنياي غرب شاهد رشد و شکوفايي چشم‌گيري در حوزه‌هاي مختلف علوم تجربي و فناوري‌هاي پيشرفته بوده است. لکن سؤال اساسي اين است که آيا تمدني که بر همين پايه ـ تجربه‌گرايي و حس‌گرايي ـ شکل گرفته، توانسته است که به رشد اخلاقي و معنوي انسان در تمامي شئون زندگي‌اش کمک کند؟
    براي پاسخ به اين سؤال بایستی به کارکرد علوم در غرب مراجعه کرد. به‌عنوان نمونه «تکنولوژي» که محصول همۀ علوم تجربي غربي است، براساس سخنان خود غربي‌ها فقط توانسته غرب را از حيث مادي توسعه بخشد؛ چراکه يکي از جامعه‌شناسان دانشگاه نيويورک به‌نام پُستمن در خصوص اين تمدن که بر پايۀ ‌تکنولوژي شکل گرفته، مي‌نويسد: اغلب انسان‌ها به «تکنولوژي» به‌عنوان يک رفيق قابل اعتماد مي‌نگرند؛ به دو دليل؛ نخست اينکه تکنيک و صنعت، زندگي را آسان‌تر، تميزتر و طولاني‌تر مي‌سازد؛ و ديگر آنکه تکنيک‌ها از مدت‌ها قبل، رابطۀ ‌بسيار نزديکي با فرهنگ داشته است. [اما] اگر بخواهيم خطرات آن را گوشزد کنيم بايد بگوييم که رشد افسارگسيخته‌ و غيرقابل کنترل تکنولوژي، تمام چشمه‌ها و کانون‌هاي لازم زندگي و حيات را نابود مي‌سازد. تکنولوژي مباني اخلاقي را از فرهنگ غرب زدوده و روابط روحي و رواني انسان‌ها را، که در حقيقت ارزش‌هاي حيات انسان است، به‌گور مي‌سپارد (پستمن، 1381، ص 18).
    وي در غالب فصول کتاب خود به شواهدي از رشد و پيشرفت تکنولوژي در برخي از حوزه‌هاي علمي و فناوري مي‌پردازد، و در پايان آن فصل به تبديل‌شدن تکنولوژي براي کسب بهرۀ مادي بيشتر، اشاره مي‌کند (ر.ک: پستمن، 1381، ص 118ـ119، 174ـ266). حتي در جايي از کتاب آمده است: «زماني که ماشين، خداي اصلي و حقيقي انسان شد» (همان، ص 71).
    همچنين آمارهايي از خود غربي‌ها وجود دارد، که بيانگر فروپاشي ارزش‌هاي اخلاقي در غرب است. توضيح آنکه اين آمار نشان‌دهندۀ رشد تکنولوژي، اما بدون محوريت دين است؛ که به‌عنوان نمونه مي‌توان به اين موارد اشاره داشت:
    1ـ يک سوم جمعيت آمريکا مبتلا به انواع بيماري‌هاي ناشي از مقاربت جنسي هستند.
    2ـ بالاي 50 درصد نرخ سالانه مبتلايان به امراض مقاربت جنسي در ردۀ سني 15 تا 24 سالگي قرار دارند.
    3ـ بالاترين نرخ آبستني نوجوانان و جوانان ناشي از روابط جنسي در ميان کشورهاي صنعتي در آمريکا به ثبت رسيده است.
    4ـ تقريباً يک نفر از هر چهار نفر دختر قبل از بلوغ و بزرگسالي مورد تجاوز جنسي قرار مي‌گيرد.
    5ـ 89 درصد از تصاوير پرونوگرافي در ايالات متحده آمريکا توليد و منتشر مي‌شود.
    6ـ نرخ ازدواج در آمريکا به شدت تا حد 8/6 مورد در 1000 نفر پايين آمده است.
    7ـ در آمريکا نيمي از همسران قبل از ازدواج با هم به‌سر مي‌برند.
    8ـ براساس تحقيقات مؤسسة «پيو» امروزه فقط 51 درصد بزرگسالان آمريکايي ازدواج کرده‌اند.
    9ـ حدود يک سوم کودکان نامشروع در خانواده‌هاي بدون پدر زندگي مي‌کنند.
    10ـ تعداد کودکاني که هر ساله از طريق سقط جنين کشته مي‌شوند، برابر تعداد کشتگان نيروهاي مسلح آمريکايي در جنگ‌هايي است که آمريکا درگير آن است.
    11ـ 30 نفر از کارکنان مؤسسة «والدين برنامه‌ريزي‌شده» سالانه مبلغ 200000 دلار از راه سقط جنين درآمد کسب مي‌کنند؛ و تعدادي از آنان بالغ بر 300000 دلار به‌دست مي‌آورند.
    12ـ آزار جنسي در ارتش آمريکا روز به‌روز رو به افزايش است و در اکثر موارد اين امر در رابطۀ «مرد با مرد» صورت مي‌پذيرد (اسنايدر، 1395).
    البته اين آمار تنها گوشه‌اي از وضعيت بحراني اخلاق و معنويت از دنياي غرب را حکايت مي‌کند. علاوه بر آن، ساخت سلاح‌هاي شيميايي، اتمي، کشتار جمعي، دخالت مستقيم در امور سياسي و اجرايي کشورها، تهاجم فرهنگي در کشورهاي اسلامي و حمله نظامي به کشورهاي مزبور براي غارت منابع و استعمار آنها، جملگي بيانگر تمدن مدرن غرب ـ که محصول دانشِ منهاي دين و مذهب است ـ در تمام زمينه‌هاست.
    همۀ اين آمارها به‌خوبي نشان‌دهندۀ آن است که تمدن مدرن غربي بر پايۀ اومانيسم، ليبراليسم، راسيوناليسم شکل گرفته (ميرباقري، 1387، ص 32ـ34) و روح حاکم بر آن، براساس اين سه اصل، و تاريخ غرب در تمامي ادوار آن، ماترياليسم و سکولاريسم است (رهنمايي، 1395، ص 21؛ ميرباقري، 1387، ص 72). همچنين چون ماهيت آن نيز با توليد ثروت و قدرت گره خورده، نمي‌تواند هويت‌ساز باشد؛ بلکه جامعه را به انحطاط و فروپاشي مي‌کشاند؛ زيرا اين تمدن مدرن ريشه در مادي‌گري دارد؛ که رهبر معظم انقلاب نيز در تبيين ماهيت همين تمدن مدرن غربي، مي‌فرمايند:
    امروز در دنياى غرب، حتى سياستمداران متوجه اين امر شده‏اند... [که] در امور معنوى خواب سنگينى دارند. [البته] خيلى دير متوجه انحرافات و اشكالات مى‏شوند. لابد جريان اين بيدارى را در جرايد يا در خبرها مى‏خوانيد. البته ما خبرهاى بيشترى در اين زمينه داريم و اين هنوز اول كار است. سيلى كه از گنداب‌هاى اخلاقى آنها به راه افتاده، هنوز به دامنه‏ها نرسيده است؛ به دامنه‏ها كه برسد، تمدن غرب را ويران خواهد كرد و سعادت كشورهاى غربى را كه بر پايه مادى‏گرى است، نابود خواهد ساخت. شايد اين ويرانى را شما نسل نو و جوان به‌چشم ببينيد، و اين حادثه، بسيار دور نخواهد بود (رهبر معظم انقلاب، 10/8/1374).
    نگارندگان معتقدند سير مباحثي که از تاريخ و تمدن غرب مورد تبيين و بررسي قرار گرفته، به‌وضوح نشان مي‌دهد غرب همواره براي فراگيري و آموزش علم و دانش از دو ملاک پيروي مي‌کند: 1. قدرت؛ 2. توليد ثروت. و اين دو عنصر بر ماهيت تمدن غربي تبلور يافته، و سبب شده است که جوامع غربي از دينداري، اخلاق و معنويت دور بمانند؛ چراکه اهداف آنان از کسب دانش، اغلب جلب منافع مادي است؛ و همين وجه تمايز ملاک نفع در اسلام و غرب است.
    نکته‌اي که ذکر آن در اينجا لازم به‌نظر مي‌رسد، اينکه مسئله‌اي اين وجه تمايز را به‌خوبي تبيين مي‌کند و آن تفاوت روشي تمدن غرب با اسلام است؛ زيرا دانش و علمِ پيشرفتۀ فوقِ مدرنِ دنياي غرب قادر نيست بشريت را نجات دهد؛ چون با انسانيت همراه نيست. بدين معنا که هرجا دانش باشد، اما وجدان و معنويت و اخلاق و عاطفه و احساسات بشري در آنجا غايب باشد؛ بشر از آن دانش سودي نخواهد برد. دانش بدون معنويت و اخلاق، ثمره‌اش بمب اتم است؛ سلاح‌هاي کشتار جمعي است که مظلومان و بي‌دفاعان را در لبنان، فلسطين، و... مورد هدف قرار مي‌دهد. برخلاف تمدن اسلام که دانش را همراه با معنويت پيش مي‌برد (رهبر معظم انقلاب، 19/6/1376). يکي ديگر از مسائلي که تمدن اسلامي را از تمدن غربي متمايز مي‌سازد، اين است که اندوخته‌هاي علمي و پيشرفت علم و دانش در غرب، بشريت را به حقيقتي که انسان فطرتاً به‌دنبال آن است، نمي‌رساند؛ برخلاف تمدني که براساس مباني اسلام است که حقيقت را به انسان نشان مي‌دهد؛ زيرا براساس منظومۀ فکري رهبر معظم انقلاب، امروزه بشريت براساس ديدگاه افرادي که با تمدن غرب در ارتباط هستند، به‌دنبال حقيقت می‌گردد؛ اما مهم‌ترين مشکل تمدن مدرن غربي که افراد آن در اوج ثروت و قدرت دست به خودکشي مي‌زنند، ناامني روحي، تنهايي، افسردگي، تزلزل و... است (رهبر معظم انقلاب، 3/3/1374). اين امر نشان‌دهندۀ آن است که دردي که امروز متوجه جوامع مادي دنيا و تمدن غربي است، عدم اطمينان، عدم آرامش، نبودن انس و تواصل بين انسان‌ها، احساس غربت و انکسار است (همان). اما اسلام ضمن اينکه با قوانين و مقررات خود انسان‌ها را به سمت رفاه و آسايش مي‌برد، لکن اين آسايش و رفاه دنيايي را هدف نمي‌داند؛ بلکه هدف را تکامل و پيشرفت و عروج معنوي مي‌داند؛ يعني اگر جامعه‌اي به احکام اسلامي عمل بکند، همان چيزي برايش اتفاق خواهد افتاد که بشريت در طول تاريخ به‌دنبال او بوده است. بدين معنا که هم رفاه و آسايش مادي را در پي خواهد داشت و هم آسايش روحي و معنوي را. و اين همان رشد و تکاملي است که تمدن اسلامي به‌دنبال اوست (رهبر معظم انقلاب، 29/1/1370).
    تمدن مدرن غربي که حقوق بشر در آن براساس سکولاريسم و اومانيسم پايه‌ريزي شده (الهام، 1393، ص 143)، بخش قابل‌توجهي از آن، هم از لحاظ مبنا و ريشه و هم از نظر نتيجه، با تمدن اسلامي و تفكر ديني در تنافي است (مصباح يزدي، 1391، ج 1، ص 229). اين مطلب نيز يکي از وجوه آشکار تفاوت تمدن غربي با تمدن اسلامي است؛ زيرا به‌عنوان نمونه در مسائل حقوق بشر، اين تنافي و تناقض در حقوق بشر غربي و اسلامي کاملاً مشهود است؛ چراکه قانون‌گذاران غربي در بيان حقوق بشر فقط جنبۀ طبيعي انسان را لحاظ کرده و «فطرت» او را ناديده گرفته‌اند (جوادي آملي، 1383، ص 262) و از رابطۀ انسان با جهان آفرينش غفلت کرده‌اند (همان، ص 264)؛ برخلاف تمدن اسلام که توحيد مبدأ و منشأ آن است و محوريت حقوق بشر در آن، الهي است.
    براين‌اساس مي‌توان گفت غالب زواياي تمدن مدرن مغرب‌زمين که محصول دانش و فناوري روز دنياست، به‌دنبال تحقق يک هدف ـ رسيدن به دنياي مادي ـ است و به امور مادي محدود مي‌شود. البته اين موضوع، مؤلفه‌هاي گوناگوني جهت تبيين وجه تمايز بين دو تمدن غربي و اسلامي دارد که به اجمال به برخي از آنها پرداخته شد.
    4. اثر علم نافع
    با توجه به مطالبي که در خصوص ملاک‌ها و معيارهاي علم نافع از منظر اسلام و غرب و همچنين وجه تمايز منافع آنها، که مورد تبيين و بررسي قرار گرفتند؛ مهم‌ترين اثري که علم نافع مي‌تواند در يک جامعه داشته باشد، عبارت است از ايجاد تمدن اسلامي. زيرا برپايي تمدن اسلامي، يکي از لوازمش وجود علم نافع است؛ علم نافعي که در تعبير رهبر معظم انقلاب از آن به حيات طيبه ياد مي‌شود؛ زيرا حيات طيبه در صورتي محقق خواهد شد که پيش‌راني در علم، و پيشرفت‌هاي علمي همراه با معنويت شکل گيرد؛ و اين مهم‌ترين شاخصۀ حيات طيبه است (رهبر معظم انقلاب، 12/6/94). به اعتقاد ايشان تمدن اسلامي آن فضايي است که در آن فضا انسان مي‌تواند هم از لحاظ مادي و هم از لحاظ معنوي رشد کند و به غايات مطلوبي که خداي تعالي انسان را براي آن غايت و هدف خلق کرده، برساند (همان، 14/6/1392). براساس اين انديشه، ايجاد تمدن اسلامي بر پايۀ دين و عقلانيت و علم و اخلاق قرار دارد (همان، 26/6/1390). برخلاف تمدن غربي که اساس آن سکولاريسم و تفکيک دنيا از آخرت، زندگي مادي از عبادت و دين از سياست است (همان، 14/4/1368) و همه را به مادي‌گري سوق داده و پول و شکم و شهوت، بزرگ‌ترين همت آنان به‌شمار مي‌رود (همان، 18/9/1376). لذا در نهايت مي‌توان گفت علم نافع وقتي تمدن‌ساز باشد، به جامعه هويت نيز مي‌دهد. به‌ همين جهت گفته مي‌شود علمي که در خدمت ساخت سلاح‌هاي شيميايي و کشتار جمعي و فتنه و آشوب باشد نه‌تنها به جامعه هويت نمي‌دهد، بلکه هويت برانداز است (جوادي آملي، 1388).
    نتيجه‌گيري
    مطالبي که در اين نوشتار به‌ اختصار بيان گرديد، به‌وضوح نشان مي‌دهد دانشي سودمند و مفيد شمرده مي‌شود که ابعاد مادي و معنوي انسان را به رشد و کمال برساند. لذا از اين جهت هم شامل علومي مي‌شود که مربوط به دنياي مادي انسان است و هم شامل دانش‌هايي مي‌شود که با امور معنوي و اخروي انسان در ارتباط است ـ هرچند دانش‌هايي که مربوط به آخرت انسان‌ هستند از اولويت بيشتري برخوردارند ـ چراکه براساس انديشه‌هاي امام راحل و رهبر معظم انقلاب اين علوم به زندگي انسان جهت داده و در مسير سعادت دنيا و آخرت قرار مي‌دهند. از منظر اسلام اين دانش‌ها بسيار پراهميت شمرده شده و داراي ملاک‌هايي بسيار مهمي هستند که در صورت وجود آن معيارها، اين علوم سودمند و مفيد خواهند بود. بدين بيان‌که مهم‌ترين و اصلي‌ترين ملاک و معيار در اين علوم آن است که انسان را هم در اين دنيا و هم در عالم ديگر (آخرت)، به کمال و سعادت برساند. البته اين سعادتمندي در صورتي محقق خواهد شد که «علم و عمل» در کنار هم قرار گيرند.
    در جوامع غربي نيز دانش از حيث مادي پيشرفت شگرف و قابل‌توجهي داشته؛ اما چون فقط يک بُعد از ابعاد وجودي انسان را تأمين مي‌کند، سودمند و مفيد قلمداد نمي‌شود؛ زيرا از حيث معنوي و اخلاقي بي‌بهره بوده و همين موضوع سبب شده که جوامع غربي از بُعد روحاني و معنوي به‌مخاطره کشيده شوند. به همين جهت، دانش در مغرب زمين نتواسته تمدني را شکل دهد که انسان را در مسير کمال و سعادت قرار دهد؛ چراکه شواهد و قرائني در اين خصوص وجود دارد که مؤيد اين ادعاست. دانشي که جان ميليون‌ها انسان بي‌گناه را در قرن اخير در معرض نابودي قرار داده و نسل‌کشي‌هاي زيادي را در کشورهاي گوناگوني تجربه کرده است، دانشي غيرنافع و هويت‌برانداز است؛ زيرا براساس انديشۀ ماترياليستي و سکولاريستي بنا نهاده شده است. به اين معنا که اصلي‌ترين رکن علم‌آموزي ـ يعني اخلاق و دين محوري ـ در آن لحاظ نشده است. اما اسلام مدعي است اگر جويندۀ دانش اندوخته‌هايش را با دين و اخلاق و معنويت پيوند بزند، آن دانش مفيد و انسان را سعادتمند مي‌کند ـ چه آن دانش براي رفع نيازهاي دنيوي انسان، و چه مربوط به امور اخروي او باشد ـ زيرا از مهم‌ترين اثرات گره‌خوردن علم و دين باهم به‌وجود آمدن تمدني با محوريت اخلاق و معنويت است، که به جامعه‌ نيز هويت مي‌بخشد.
     

    References: 
    • ابن‌دريد، محمدبن حسن، بي‌تا، جمهرة اللغة، بيروت، دار العلم للملايين‏.
    • ابن‌شعبه حرانى، حسن‌بن على، 1404ق، تحف العقول، قم، جامعة مدرسين.
    • اسنايدر، مايکل، 1395، «يک صد واقعيت شاخص فروپاشي اخلاقي آمريکا»، ترجمة سيداحمد رهنمايي (منتشرنشده).
    • الهام، غلامحسين، 1393، اسلام و غرب (نقد مباني حقوق بشر در غرب)، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • برقى، احمدبن محمد، 1371، المحاسن، قم، دار الكتب الاسلاميه.
    • بيانات رهبر معظم انقلاب با اقشار گوناگون مردم، در: khamenei.ir.
    • پستمن، نيل، 1381، تکنوپولي: تسليم فرهنگ به تکنولوژي، ترجمة صادق طباطبايي، تهران، اطلاعات.
    • تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1410ق، غررالحكم و درر الكلم، قم، دار الكتاب الاسلامي.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1383، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1387، زن در آيينه جلال و جمال، تحقيق محمود لطيفي، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1388، «علم نافع و هويت‌ساز»، اسراء، ش 1، ص 9ـ28.
    • راغب اصفهانى، حسين‌بن محمد، بي‌تا، مفردات ألفاظ القرآن، بيروت، دارالقلم.
    • رخشاد، محمدحسين، 1384، در محضر علامه طباطبائي، قم، سما.
    • رهنمايي، سيداحمد، 1395، غرب‌شناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • صدوق، محمدبن على، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    • ـــــ ، 1362، الخصال، قم، جامعة‌ مدرسين.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصر خسرو.
    • طوسى، محمدبن حسن، 1411ق، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بيروت، مؤسسة فقه الشيعه.
    • عبدالحسيني نيک، طيبه، 1393، علم نافع در روايت امام صادق، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، قم، دانشگاه قرآن و حديث.
    • فتال نيشابورى، محمدبن احمد، 1375، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، قم، رضى.
    • فراهيدى، خليل‌بن احمد، بي‌تا، كتاب العين، قم، هجرت‏.
    • فوگل، اشپيل، 1387، تمدن مغرب زمين، ترجمة محمدحسين آريا، تهران، اميرکبير.
    • كراجكى، محمدبن على، 1410ق، كنز الفوائد، تصحيح عبدالله نعمه، قم، دارالذخائر.
    • كلينى، محمدبن يعقوب، 1407ق، الكافي، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • گلشني، مهدي، 1387، آيا علم مي‌تواند دين را ناديده بگيرد؟، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
    • مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • محققيان، زهرا و مينا مصعد، 1394، «علم نافع، ملاك ها و معيارها از منظر اهل‌بيت»، در: مجموعه مقالات نخستين همايش اهل‌بيت و توليد علم، شيراز، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 13/7/1388، «گامي در مسير توليد علوم انساني اسلام»، مراسم افتتاحيه سال تحصيلي مؤسسة امام خميني 88ـ89، در: mesbahyazdi.ir.
    • ـــــ ، 1383، آموزش فلسفه، تهران، شركت چاپ و نشر بين‌الملل.
    • ـــــ ، 1387، تهاجم فرهنگي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1391، پرسش‌ها و پاسخ‌‌‌ها، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مطهرى، مرتضى‏، 1378، يادداشت‌هاى شهيد مطهرى، تهران، صدرا.
    • ـــــ ، 1377، اسلام و نيازهاي زمان، تهران، صدرا.
    • مطيع، حسين و سوده ياوري، 1391، «ملاک علم نافع در دانشگاه اسلامي براساس قرآن و احاديث»، مطالعات معرفتي در دانشگاه اسلامي، ش 2، ص 231ـ250.
    • مطيع، حسين، 1393، علم نافع در قرآن و احاديث، تهران، سروش.
    • معين، محمد، 1386، فرهنگ فارسي، تهران، اميركبير.
    • موسوي خميني، سيدروح‌الله، 1380، شرح چهل حديث، تهران، ، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • ـــــ ، 1382، شرح حديث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • ــــ ، 1389، صحیفه امام، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • مولودي، حسين و همكاران، 1397، «بررسي قاعدۀ فقهي علم نافع در تعليم و تعلم»، مطالعات فقه تربيتي، ش 10، ص 137ـ162.
    • ميرباقري، محمدمهدي، 1387، در شناخت غرب، قم، مؤسسة فرهنگي فجر ولايت.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، سیداحمد، شهابی نژاد، احسان.(1402) ملاک‌های علم نافع از منظر اسلام و غرب با تأکید بر اندیشۀ امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب. فصلنامه معرفت، 32(1)، 67-77

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیداحمد رهنمائی؛ احسان شهابی نژاد."ملاک‌های علم نافع از منظر اسلام و غرب با تأکید بر اندیشۀ امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب". فصلنامه معرفت، 32، 1، 1402، 67-77

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، سیداحمد، شهابی نژاد، احسان.(1402) 'ملاک‌های علم نافع از منظر اسلام و غرب با تأکید بر اندیشۀ امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب'، فصلنامه معرفت، 32(1), pp. 67-77

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، سیداحمد، شهابی نژاد، احسان. ملاک‌های علم نافع از منظر اسلام و غرب با تأکید بر اندیشۀ امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب. معرفت، 32, 1402؛ 32(1): 67-77