آسیبشناسی نقش سلبریتیهای غیرمتعهد بر رفتار اخلاقی خانواده؛ راهکارهای مقابله با آن

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
عرصۀ جديدي که ميتواند بخش عمدهاي از نيازها و فعاليتهاي بشري را برآورده سازد، تحت عنوان شبکههاي اجتماعي شناخته ميشود. شبکههاي اجتماعي با پيامدهاي مثبت و منفي خود، شيوهای جديد از زندگي را براي تمام مردم جهان بهوجود آورده و بهصورت فرهنگ در پسزمينه تبليغ ميکند. در اين فضا زواياي پنهان زندگي افراد در معرض ديد همگان قرار ميگيرند و پيرو پيگيريهاي ديگران، شهرت را به ارمغان ميآورند. شبکههاي اجتماعي اعم از اينستاگرام، فيسبوک، تلگرام، واتساپ و... ميباشند.
در سالهاي اخير شبکههاي اجتماعي از پرمخاطبترين و مؤثرترين رسانههاي ارتباطجمعي هستند که بهعنوان رقيب جدي تربيتي در کنار خانواده، مدرسه و مسجد پا بهعرصه گذاشتهاند. يکي از مسائلي که ميتواند از نظر تربيتي و اخلاقي منجر به چالشهاي جدي شود، بحث اشتهار در شبکههاي مجازي است. منظور از اشتهار، معروف و مشهور شدن يک فرد از طريق شبکههاي اجتماعي است؛ خواه خودش موجب شهرتش شده باشد، خواه ديگران او را مشهور کرده باشند. بدون ترديد مشهور شدن در شبکههاي اجتماعي داراي آثار اخلاقي مثبت از قبيل: الگوسازي (محمودي، 1397)، ترويج فضايل اخلاقي (رفيعي، 1397) و شکوفايي استعدادهاي خدادادي (نخستين ساعد و عظيمي، 1400) و آثار منفي مانند: نقض حريم خصوصي (صابرنژاد و حسينپور، 1396)، خشونت (کمالي، 1398) و تحقير و تفاخر نسبت به ديگران (شادماني، 1394) است.
بررسي سابق، پژوهشي نشان ميدهد که مطالعاتي در خصوص اثرات اخلاقي فضاي مجازي بر نهاد خانواده انجام شده است که ازجملۀ آنها ميتوان به مقالة «تأثيرات اخلاقي استفاده از فضاي مجازي بر پيوند زناشويي و روابط فرزندان در خانواده» (حاجمحمدي و حاجمحمدي، 1396) اشاره کرد. در اين پژوهش به برخي از تأثيرات اخلاقي استفاده از فضاي مجازي بر پيوند زناشويي و روابط فرزندان در خانواده، ازجمله تضعيف نقش خانواده بهمنزلۀ مرجع، کاهش ارتباط والدين با فرزندان، بياعتمادي زوجين بهيکديگر، دروغگويي، افزايش فاصلۀ عاطفي و روحي زوجين و اعضاي خانواده از يکديگر، افزايش طلاق و هنجارشکنيهاي اخلاقي، ترويج عشقهاي مجازي، بيتوجهي به مسئوليتها، تضعيف ارزشهاي اخلاقي، افزايش ارتباطات نامشروع اشاره شده است.
پژوهش «آسيبشناسي فضاي مجازي و خانواده» (جعفريان يسار و همكاران، 1395) به تبيين پيامدهاي فضاي سايبري در حوزههاي راهبردي، فرهنگي، اجتماعي با ذکر فرصتها و تهديدات پرداخته و پديدههايي همچون بازيگري و تغيير هويت، گسترش و توليد ناهنجاري اخلاقي، انزواطلبي واقعي، رفتار اجتماعي شبکهاي، تغيير سبک زندگي، اعتياد مجازي زندگي دوم، تأثير بر بنيان خانواده، ترويج بيديني از پيامدهاي مطرحشده است.
مقالة «خانواده و فضاي مجازي» (زينيوند و همكاران، 1395)، به عدم اعتماد و استفاده عمومي از اين فضاي مجازي و بررسي چگونگي مديريت فضاي مجازي براي خانواده و همچنين به لزوم آگاهي و داشتن سواد رسانهاي براي مقابله با آسيبهاي اين شبکهها پرداخته است.
پژوهش ديگري با عنوان «بررسي آسيبهاي اخلاقي اينترنت بر خانواده» (صديقي ارفعي و همكاران، 1393)، نويسندگان تعارض ارزشها، بازداريزدايي، اعتياد به اينترنت، بحران هويت و اختلال در شکلگيري شخصيت، شکاف نسلها، انحرافات اخلاقي و جنسي، افسردگي و انزواي فردي و اجتماعي، به خطر افتادي حريم خصوصي افراد، ازهمپاشيدگي بنيان خانواده، کاهش نقش خانواده بهعنوان مرجع، کاهش ارتباط والدين با فرزندان را بهعنوان آسيبهاي اخلاقي اينترنت بر خانواده معرفي کردهاند.
همانطورکه ملاحظه ميشود در هيچيک از موارد بررسيشده، منبعي که دربارۀ پيامدهاي منفي عملكرد سلبريتيهاي غيرمتعهد در شبکههاي اجتماعي بر رفتار اخلاقي درون و بيرون خانواده باشد، وجود ندارد و خلأ تمرکز بر «رفتار اخلاقي» و همچنين «مهمترين پيامدهاي منفي در شبکههاي اجتماعي بر خانوادهها» بهچشم ميآيد؛ لذا پژوهش حاضر با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي چنين هدفي را دنبال ميکند.
1. مفهومشناسي
1ـ1. شبکههاي اجتماعي
شبکههاي اجتماعي مجازي نسل جديدي از فضاي روابط اجتماعي هستند که با اينکه عمر خيلي زيادي ندارند، توانستهاند بهخوبي در زندگي مردم جا باز کنند. مردم بسياري در سنين مختلف و از گروههاي اجتماعي متفاوت در شبکههاي اجتماعي مجازي کنار هم آمدهاند و از فاصلههاي بسيار دور در دنياي واقعي، از طريق شبکههاي اجتماعي با هم ارتباط برقرار ميکنند. شبکههاي اجتماعي کاربريهاي متفاوت دارند، شبکههاي اجتماعي خاص، کاربران محدودتري دارند؛ ولي شبکههاي اجتماعي عمومي کاربران بسيار زيادي دارند و کاربريهاي متنوعي را نيز در اختيار کاربران قرار ميدهند. در شبکههاي اجتماعي، کاربران ميتوانند پروفايل يا صفحات شخصي براي خودساخته که شامل مشخصات، تصاوير، علايق، سليقهها و ساير موارد اينچنيني باشد. همچنين کاربران ميتوانند با جستوجو در پروفايلهاي کاربران و مشاهده مشخصات و ويژگيهاي آنها با افراد جديدي آشنا شوند و فهرست دوستان خود را گستردهتر کنند.
2ـ1. سلبريتي
استرنهايمر (2011) سلبريتي را کسي ميداند که ديده ميشود، مورد توجه قرار ميگيرد و در نزد بخش قابلتوجهي از عامۀ مردم، شناخته شده است. در تعريف فريس (2007) سلبريتيها افراد شناختهشدهاي هستند که بهواسطۀ برخورداري از برخي ويژگيها و صفات خاص، از ديگران متمايز گشتهاند و در نزد جمع کثيري از افراد نيز شناخته شده هستند. آنچه موردنظر مقاله حاضر است، شهرهگي در شبکههاي اجتماعي است. در اين خصوص بايد گفت که شهرهگي و سلبريتي شدن در فضاي شبکههاي اجتماعي بهسرعت، هم از جهت زماني و هم از نظر گستردگي صورت ميگيرند و ممکن است همچنين عمر طولاني هم نداشته باشد. سلبريتي شدن در فضاي مجازي ممکن است با يک اتفاق بسيار کوچک و موقتي صورت بگيرد؛ مثل خواندن کليپ، انجام حرکت ورزشي توسط کودک، نشاندادن يک کار خارقالعاده توسط فرد و يا حتي کليپ گرفتن از مشکلات يک فرد و امثال اینها.
3ـ1. رفتار اخلاقي
اخلاق بهعنوان يکي از علوم، هم جنبهاي نظري و هم کاربردي دارد، که هرکدام براي خود واجد معيارهايي هستند. رفتار و اعمالي که از خلقيات نشئت گيرد، را رفتار اخلاقي ميگويند. برخي گفتهاند که رفتار اخلاقي شامل صداقت، تعهد، مهرباني، دلسوزي، تواضع و شجاعت است. معيار خوب و بد در اخلاق، دو گونه است: نخست معيارهاي «مطلق» يا «هميشگي و همهجايي»، که قطعنظر از فشارهاي عاطفي، خوب و يا بد هستند؛ دوم معيارهاي خوب و بد نسبي، که در شرايطي خوب و در شرايطي بد هستند؛ يعني در شرايطي و از بعضي افراد، خوباند و در شرايط ديگر و از افرادي ديگر، بد هستند.
4ـ1. خانواده
خانواده واحدي است که براساس ازدواج پديد ميآيد و از آغاز پيدايش خود، همچون حريمي امن، زندگي انسان را دربرميگيرد و با ايجاد موجي تازه در درون شبکه خويشاوندي، شمار زيادي از خويشاوندان را بههم پيوند ميدهد. خانواده پايۀ بنيادين اجتماع، سلول سازندۀ زندگي انسان، خشت بناي جامعه، کانون اصلي حفظ سنن، هنجارها و ارزشهاي اجتماعي، شالودۀ استوار پيوندهاي اجتماعي و روابط خويشاوندي و کانوني براي بروز و ظهور عواطف انساني است. ارکان خانواده شامل پدر، مادر، فرزندان و اطرافيان است که ارتباط آنها يا عرضي است، مثل پدر و مادر با يکديگر يا فرزندان نسبت به يکديگر؛ و يا طولي است، مثل پدر يا مادر نسبت به فرزندان، و يا پدربزرگ و مادربزرگ و عمو، خاله، عمه و دايي هرکدام نسبت با يکديگر (اسمعيليزاده، 1395).
2. يافتهها
خانواده بهعنوان اولين کانون اخلاقي و تربيتي که فرد در آن قرار ميگيرد، داراي اهميت شايانتوجهي است. برايناساس، خانواده بايد بر مدار اصول و معيارهايي قرار بگيرد تا بنيان آن محکم گردد و از هم نپاشد. از طرف ديگر با توجه به اينکه فضاي مجازي بهصورت عمومي و اشتهار در اين فضا بهصورت اختصاصي، در اين برهه تأثيرات مستقيمي بر روي اخلاق و تربيت در خانواده دارد؛ در اینجا پيامدهاي منفي عملكرد سلبريتيهاي غيرمتعهد شبکههاي اجتماعي در خانواده و راهکارهاي مقابله با آن مورد بررسي قرار ميگيرند.
1ـ2. پيامدهاي منفي عملكرد سلبريتيهاي غيرمتعهد در شبکههاي اجتماعي بر رفتار اخلاقي خانواده
1ـ1ـ2. توهين و بياحترامي
يکي از پيامدهاي منفي عملكرد سلبريتيهاي غيرمتعهد بر رفتار اخلاقي در خانواده، توهين و بياحترامي است؛ و اين توهين و بياحترامي گاهي توسط شخصِ مشهور صورت ميگيرد. بدين سبب که فردِ مشهور دچار خودبزرگبيني شده در پي آن، چون دچار توهم توقعهاي نابجا از اطرافيان ميشود و ميبيند اين توقعات برآورده نميشود، درصدد پاسخ برميآيد؛ که پاسخ را هم بهصورت توهين و بياحترامي به اطرافيان خود نشان میدهد؛ مثل اينکه فرزند خانوادهاي دچار شهرت شده و توقع دارد همانگونه که طرفدارانش او را تحويل ميگيرند و در رفع دغدغههاي او (لايککردن و کامنتهاي تأييد و...) تلاش ميکنند؛ اعضاي خانواده (خواهر، برادر و والدين) هم در رفع نيازهاي شخصياش همين رفتار را انجام بدهند. اما زمانيکه عکسالعمل مناسبِ با اشتهارش را از طرف اعضاي خانواده دريافت نميکند، دست به توهين و بياحترامي ميزند. يا آنکه فرد مشهور ممکن است بعد از مدتي، دنبالکنندگانش کاهش يابد و او احساس عدم محبوبيت و يا مشهوريت کند؛ لذا جهت تخليه رواني و توجيه اين احساس، دست به توهين و بياحترامي ميزند. يا اينکه فرد مشهور بعد از مدتي متوجه میشود که از اشتهار او جهت قصد سياسي، اقتصادي و... در حال سوءاستفاده هستند؛ که در اين صورت، فرد مشهور را به واکنش بهصورت بياحترامي و توهين واميدارد. در حالت دوم بدينگونه است که اطرافيان فردِ مشهور دچار حرکت دفاعي ميشوند؛ بهطورمثال هنگاميکه يکي از همسران و يا فرزندان بهعلت شهرت دچار خودبزرگبيني شده، طرف مقابل او احساس حقارت و خودکمبيني ميکند. اين امر ممکن است منجر به توهين و فحاشي در بين همسران و اعضاي خانواده شود. بهعبارتديگر، زمانيکه يکي از زوجين احساس ميکند در موضع ضعف است، به بياحترامي روي ميآورد.
ناسزاگويي نوعي سازوكار دفاعي در برابر شرايط بحراني و ناکامي است. از نتايج بياحترامي و توهين، تحقير است و درصورتيکه تحقير دائمي همسر صورت بگيرد، ضربههاي جبرانناپذيري به زندگي مشترک ميزند و روزبهروز باعث اختلافها و درگيريهاي بيشتري ميشود؛ تا جاييکه حتي ادامه زندگي مشترک آنها غيرممکن شود؛ زيرا زمانيکه چنين اتفاقاتي در يک رابطه صورت پذیرد، دو نفر (همسران) احساس بيگانگي و جدايي ميکنند. در نتیجه ديگر از آن حس اتحاد و همدلي خبري نيست. بنابراين هنگاميکه يکي از همسران در زندگي زناشويي مورد توهين و بياحترامي قرار ميگيرد، بهمرور احساس قرباني بودن، خشم و نفرت پيدا ميکند. حتي ممکن است فرد در مقابل رفتارهاي توهينآميز و فحاشي، براي دفاع از خود شروع به پرخاشگري، قهر، تهديد و انتقام کند.
نمونهاي از رفتارهاي بيادبانه و توهينآميز سلبريتيها
خانمي که جزو شرکتکنندگان مسابقه «خندانندهشو» برنامۀ خندوانه بود، از راهيابي به مرحلۀ بعد مسابقه بازماند. وي بعد از مسابقه صحبتهايي مطرح کرد که حاشيهساز شد. سپس این حاشيههای وي وارد مرحله جديدي شد که با چاشني توهين به مردم همراه بود. اين خانم در برنامهاي اينترنتي گفت: من اين روزها، بسيار روزهاي بدي را سپری میکنم. روزهايي که در آن علاوه بر فحاشي به خودم و خانوادهام در بسياري از صفحات مجازي، با تهديدهاي فراواني از اسيدپاشي تا زير گرفتن با ماشين مواجهام. او در حالي اين مسئله را مطرح ميکند که خودش در ايجاد اين جو نامناسب بيتأثير نبوده و بعضاً با رفتارهايي مثل کامنتها و همچنين پرخاش و بلاک منتقدان، کموبيش باعث تحريک مخاطبان خود شده؛ وگرنه چه دليلي وجود دارد که در يک حالت عادي مردم نسبت به يک جوان تازه هنرمند واکنش نامناسب و تهاجمي نشان دهند؟ وي در اين مصاحبه گفته است: «تصور مردمِ ما از طنز و کمدي چيز مفرحيه که قراره تو رو بخندونه و فقط بخندونه و من فکر نکنم و بخندم. اينکه يک انساني اداي مرغ دربياره، تحت هر شرايطي بامزه است؛ خصوصاً اينکه آدم درشتي باشه... و مردم ما اينو دوست دارن، چون قرار نيست که فکر کنن. غالب مردم دوست ندارن فکر کنن و چيزي که اندکي تفکر ازشون بخواد رو دوست ندارن. ميگن: تو چي داري ميگي، اينا به چي دارن ميخندن، من به اين نميخندم و اين بيمزه است که بهش نميخندم. من احمق نيستم، اين بيمزه و بددهن و پررو و وقيحه و داره از ديد بالا به من نگاه ميکنه و چيزي ميگه که من نميفهمم و ناراحت ميشوند» (فرافكني خنداننده بازنده، 1396).
2ـ1ـ2. تکبر
بهوجود آمدن تکبر در خانواده ميتواند علل مختلفي داشته باشد. اما درصورتيکه تکبر در بين اعضاي خانواده به علت شهرت يکي از اعضاي خانواده در فضاي مجازي باشد، آثار منفياي را بهجاي ميگذارد. مثلاً اگر يکي از اعضاي خانواده داراي شهرت باشد و بهدليل شهرت خود توسط خانواده و يا ديگر اعضا مورد تشويق و ترغيب قرار گيرد، دچار اعتماد بهنفس کاذب ميگردد و يا توقعات نامعقول و غيرواقعبينانه را داراست؛ چراکه وي تصور ميکند تشويق و يا ترغيب وي بخصوص در فضاي مجازي بهمنزلۀ بيعيب و ايراد بودن وي میباشد و خود را مبرا از تذکر و نصيحت ميداند و همين امر منجر به تکبر و خودبزرگبينياش ميشود. البته اين امر در مورد والدين مشهور نيز ممکن است بهگونهاي ديگر نمايان گردد؛ بدينصورت که والدين داراي شهرت، به تصور اينکه از هر نظر عالي هستند، دچار اعتمادبهنفس کاذب، خودمحبوب پنداري، خودهمهچيزداني و جهل مرکب ميگردند؛ که نتيجۀ اين امر مقاومت در برابر تربيت و اصلاح اخلاقي فرزندان است؛ چراکه آنها به علت تکبر و خود کامل پنداري، خود را کامل و بدون نياز به اصلاح ميدانند و نسبت به فرزندان نيز آن را عملي ميکنند.
خودشيفتگي افراطي، يکي از انواع اختلالات شخصيتي است که فرد در آن خود را بهشدت برتر از ديگران ميبيند و با تکبر با ديگران برخورد ميکند. اين اختلال در رفتار برخي از سلبريتيهاي داخلي و خارجي ديده ميشود.
سبک زندگي و موقعيت فرد در زندگي اجتماعي ميتواند نقش مهمي در زندهشدن يا تقويت خودشيفتگي در شخصيت وي ايجاد کند. براين اساس برخي از مشاغل بالقوه در معرض خودشيفتگي و نگاه متکبرانه به ساير افراد و ديگر ردههاي منزلتي در جامعه هستند. يکي از مهمترين ردههاي شغلي و پايگاههاي منزلتي که بعضاً بهصورت بالقوه در معرض خودشيفتگي قرار دارند، کساني هستند که تحت عنوان سلبريتي از آنان ياد ميکنيم. آدمهايي که اگرچه تنوع و تکثر گوناگوني از تربيت و شخصيت و پيشينههاي فردي را پشت سر خويش دارند؛ اما در يک موقعيت با هم اشتراک دارند و آن برجستگي نام و شهرت در فضاي حقيقي يا مجازي است.
هر از چند گاهي و بهويژه اين روزها و به لطف گسترش فناوريها در فضاي مجازي، شاهد رفتارهاي ناپسندي از برخي سلبريتيها هستيم که براي مدتي وجدان جمعي را آزردهخاطر ميکنند. بهعنوان نمونه، يکي از شناختهشدهترين بازيگران خانم و دوستانش با ماسکهاي لاکچري به ورزش رفتند و وسط ورزش، خانم بازيگر ناگهان دلش خواست که با رفتگر مهربان پارک که لباسش هم با او سِت است، سلفي بگيرند تا نشان دهد که هنرمندان چقدر مهربان، مردمی و خاکي هستند. با خنده و تمسخر به دوستش ميگويد: «منم لباسم با اين رفيقمون (رفتگر) سِته»؛ و به سمت رفتگر ميرود تا سلفي بگيرد؛ اما رفتگر با بياعتنايي تمام به او ميگويد «برو». و خانم سلبريتي با تمسخر میگويد: «همين مونده بود اين به من بگه برو». طبيعي است که اين بازيگر با هفت ميليون فالور اينستاگرامی و کلي پيج فيک هواداري، عادت به شنيدن «بيا» و عکسگرفتن داشته باشد؛ ولي بهتر است که اين خانم بهاصطلاح بازيگر با واقعيت کنار بيايد. او شايد سلبريتي خوشعکسي باشد که دختر پسرهاي جوان و نوجوان براي لايک کردن عکسهايش از هم سبقت ميگيرند؛ اما او هنرمند محبوبي نيست. درواقع او اصلاً هنرمند نيست که محبوب باشد يا نباشد! او مشهور است. واکنش اين بازيگر به رفتگر پارک با واکنش تندوتيز کاربران فضاي مجازي، چهرههاي سياسي و هنري مواجه شده و همه به خانم بازيگر تاختهاند که «اگر هنر نداري دستکم اندکی انسانيت و ادب داشتهباش» (سلام نو، 1399).
3ـ1ـ2. تفاخر
يکى از رذايل اخلاقي که در جامعه امروزي با وجود فضاي مجازي در بين خانوادهها وجود دارد، شهرت در اين فضا و فخر ورزيدن به آن است. يکي از اقسام شهوت کاذب، لذتي است که انسان از شهرت و امتيازات اجتماعي ميبرد. ازهمينرو انسانهاي ماديگرا و دنياپرست هرگونه ابزاري را بهکار ميبرند تا از «شهوتِ شهرت» برخوردار باشند و اينگونه به ديگران فخرفروشي و تفاخر کنند (قصص: 76).
تا پيش از ايجاد ابزارهاي جديد و فناوريهاي نوين رسانهاي، کساني که گرفتار شهوتِ شهرت بودند، از ابزارهاي کمي براي ارضاي شهوتِ شهرت خويش برخوردار بودند؛ اما با فناوريهاي نوين، بهويژه شبکههاي اجتماعي که مديريت آن بهظاهر در دست مردم است؛ حس شهوتِ شهرت کاذب در همه به شکل جنونآميزي ايجادشده و گسترش يافته است. دستهاي پشت پرده از شياطين مستکبر جهاني، براي ايجاد حداکثر لذت کاذب شهرت، با تشويق مردم به «تفاخر» از طريق شبکههاي اجتماعي، مردم را به اموري سرگرم کردند که حتي از شهوتهاي صادق نيز دور شدند (ميرزابيگي، 1399).
در ادامه به نمونهاي از اين فخرفروشيها اشاره ميشود: «امروز جشن گودباي پمپرز شايناجون بود؛ خيلي خوش گذشت»؛ «آيتاجون امروز براي اولين بار راه رفت؛ مرسي از مهمونايي که تو جشنمون شرکت کردن»؛ «امروز جشن تعيين جنسيت بچۀ ما بود؛ مرسي که اومديد؛ خيلي خوش گذشت» (سلامتنيوز، 1396).
4ـ1ـ2. بيحيايي
فضاي مجازي با تأثير خود بر عفت و حياي زن باعث بيحيايي و بيبندوباري آنان در فضاي مجازي ميگردد و اعتماد بين وي و شوهر از ميان ميرود. برخي از زنان هيچ باکي ندارند که ديگران آنان را در حالت بدکارگي در فضاي مجازي ببينند. همسر بيحيا براي حضور ديگران هيچ ارزشي قائل نيست و از روابط نامشروع و کارهاي بيبند و باري خود در فضاي مجازي واهمهاي ندارد و نظارت ديگران از تصاويرش او را ازانجام کار قبيح بازنميدارد و انجام اشتباه يا گناه، هيچ تأثر قلبي در درونش ايجاد نميکند؛ چراکه پردۀ عفت و حيا از چشمان وي برداشته شده است و اين امر باعث میشود که همسر نسبت به وي حساس شده و سوءظن حاصل گردد و در پايان، باعث ازهمگسستگي کانون گرم خانواده گردد.
نمونهاي از تأثير منفي اشتهار در فضاي مجازي
خانم بازيگري که يکي دو سالي است به ترکيه مهاجرت کرده و ابتدا با قماربازهاي مشهور اينستاگرام حاشيهسازي ميکرد در اقدامي که قابل پيشبيني بود، عکسی برهنه از خود منتشر کرد. اقدامات او باعث سرافکندگي خانوادهاش هم شده؛ بهطوريکه خودش اعتراف کرد که پدرش از او اعلام برائت کرده و گفته «بابام منو بلاک کرده از همهجا، و گفته ديگه دختر من نيستي». اين خانم بازيگر در صفحۀ رسمي اينستاگرامش منتشر کرد که اين عکس متفاوتتر از عکسهاي ديگر است و من به سيم آخر زدهام و قصد دارم که يک پورن استار شوم. تحليلگران ميگويند بازيگر موردنظر در مدت يک هفته با منتشر کردن عکسهاي عريانش، پانصد هزار کاربر را جذب خود کرد (ديدنو، 1400).
5ـ1ـ2. حسادت و کينهورزي بين فرزندان
يکي ديگر از پيامدهاي منفي سلبريتيهاي غيرمتعهد در شبکههاي اجتماعي، ايجاد حسادت و کينهورزي بين فرزندان است. در صورت ترجيحدادن فرزندِ داراي شهرت از سوي والدين و بيشتر مورد مهر و محبت قرارگرفتن وي از سوي آنها؛ مثلاً گذاشتن تصوير فرزند داراي شهرت در روي پروفايل و يا تعريف کردن از او در جمعهاي خانوادگي و فاميلي و يا دادن هديه و کارتهاي تبريک به او و يا ابراز خوشحاليکردن از ديدن بازخوردها و تحويل گرفتنها و احترام گذاشتنهاي بيمنطق و صرفاً بهخاطر شهرت وگفتن جملاتي مانند اينکه: پسرم، دخترم تو باعث سربلندي من توی فاميل شدي، بهت افتخار ميکنيم، تو لايق بهترين هديهها هستي و...؛ حس حسادت و کينهورزي را در ديگر فرزندان خانواده برميانگيزد و باعث تنفر آنها ميشود که اين رفتار، متأسفانه فقط در دوران کودکى، به خانۀ پدرى و خواهر و برادر محدود نميشود و ريشههاي حسادت را براى آينده زنده نگه ميدارد و فرد را دچار مشکلات فراوانى ميکند. مثلاً ممکن است پس از ازدواج، نتواند تبعيض مادرزن خود را هرچه اندک باشد، تحمل کند و نسبت به ديگر داماد خانواده حسادت بورزد و موجب اختلافهاي خانوادگى و تلخشدن زندگى زناشويى و کانون گرم خانوادۀ خود شود. اينکه يکي از فرزندانتان، مشهورتر از بقيه است و والدين او را بيشتر دوست دارند و به اين علت بايد امکانات بيشتري برايش فراهم کنند، هيچ ايرادي ندارد و ممکن است والدين ناگزير باشند با ديگر فرزندان به شيوههاي مختلف رفتار کنند. درواقع، تفاوت در سن و جنسيت فرزندان، باعث ميشود نيازها و عواطف آنها متفاوت باشد و پدر و مادر با هرکدام به شيوۀ خاصي رفتار کنند. فقط بايد مراقب بود اين تفاوت در رفتار، به تبعيض بين فرزندان و فرق گذاشتن بين آنها، منجر به اين نشود که کودک يا نوجوان، رنج بکشد و حسادت، کجخلقي و پرخاشگري در رفتارهايش مشاهده شود.
6ـ1ـ2. سوءظن و اختلاف بين همسران
سوءظن و اختلاف بين همسران مشهور در فضاي مجازي از ديگر پيامدهای منفي است که در اين مقاله مورد توجه بوده است. با توجه به اينکه يکي از عوامل اصلي سوءظن در بين همسران، استفاده از فضاي مجازي است؛ لذا در اين راستا بايستي اجازه ندهند فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي پيوندهاي سنتي و درعينحال صميميشان را خدشهدار کنند. پس لازم است اينگونه وسايل در جاي مناسب، با حفظ حريم مقدس خانواده استفاده شوند که خداوند ما را از بدگماني نهي فرموده است.
مثال در مورد مردي است که وقتي ديد همسرش از صبح تا شب به هر دري ميزند تا تعداد لايکهاي پيجاش در اينستاگرام افزايش پيدا کند، از زندگي مشترکش خسته شد و تصميم به جدايي گرفت. اين مرد زمانيکه در مقابل قاضي دادگاه خانواده قرار گرفت، دربارۀ ماجراي زندگياش گفت: يک سالي ميشود که با او ازدواج کردهام. تازه پس از آغاز زندگي مشترک بود که متوجه شدم اين زن تمام زندگياش اينستاگرام است. به هر دري ميزند تا تعداد لايکهايش بالا برود. بههمين دليل با هر غريبهاي در اينستاگرام دوست ميشود تا او را لايک کنند. از هر لحظه زندگيمان عکس منتشر ميکند و با هر لايک کلي ذوق ميکند. يک سال است که زندگي من شده اينستاگرام؛ هر شب وقتي از سرکار به خانه برميگردم، از تعداد لايکهايي که آن روز دريافت کرده برايم ميگويد. ديگر حتي دلم نميخواهد اسم اينستاگرام را بشنوم. هرچه هم اعتراض ميکنيم، فايدهاي ندارد. تازه عصباني هم ميشود. به او ميگويم چه اهميتي دارد که عکست زياد لايک داشته باشد يا کم؛ ولي مگر گوشش بدهکار است. ديگر از اين زندگي خسته شدم و براي همين، تصميم به جدايي گرفتم (جام جم آنلاين، 1396).
7ـ1ـ2. طمعورزي و سودجويي
از ديگر پيامدهاي منفي سلبريتيهاي غيرمتعهد بر رفتار اخلاقي خانواده، طمعورزي و سودجويي است. بر همين اساس، اين صفت مذموم بايد از سوي والدين و فرزندان دور شود؛ چراکه طمع باعث ذلت و خواري انسان ميشود. فرد طماع اعتمادش به مردم بيشتر از اعتمادش به خداست؛ لذا درصورتيکه بهواسطۀ اشتهار فرزند، والدين نسبت به اين شهرت طمعورزي و سودجويي کنند و فرزند داراي شهرتِ خود را بالاجبار وادار به اموري که در توان جسمي، رواني و يا ذهني وي نيست، بکنند و بخواهند از اين موقعيت در فضاي مجازي سوءاستفاده کرده و درواقع، تبليغي براي آنها محسوب گردد؛ ميتوان گفت که به کودکآزاري منجر ميگردد که کودکآزاري نيز از رذايل اخلاقي محسوب گرديده و گناهي کبيره است.
روزانه به تعداد کودکان و خردسالان فضاي مجازي براي کسب شهرت و توجه از سوي والدينشان اضافه ميشود. والديني که در بسياري موارد بهمحض بهدنيا آمدن فرزندشان، برايش صفحۀ اجتماعي باز ميکنند و تکتک رفتارها و لحظات نوزادشان را در فضاي مجازي منتشر ميکنند. کودکاني که بيآنکه بخواهند، در شبکۀ اجتماعي زندگي ميکنند، مشهور ميشوند و از جايي بهبعد تبديل به ابزاري براي درآمد خانوادههايشان ميشنوند؛ طوريکه بايد لباسهاي عجيب بپوشند، آرايشهاي خاصي انجام دهند، جملات تبليغاتي حفظ و ادا کنند و هر لحظه رو به دوربين لبخند بزنند.
نخستين و مهمترين آسيبهاي سوءاستفاده از کودکان در فضاي مجازي ارائۀ توجه والدين به کودک براي انجام امور خاص است که هدف از انجام آن امور، افزايش پسنديدهشدن و افزايش تعداد دنبالکنندگان است. به اين معنا که دريافت توجه از سمت والدين براي کودکان از جذابترين پاداشهاست. حال در اينجا اين پاداش زماني داده ميشود که اين کودک صحبتهاي غيرمتعارف بکند، لباس خاصي بپوشد و يا ژستهاي خاصي بگيرد که بهواسطۀ آنها بيش از ساير رقبا مورد توجه قرار گيرد؛ تا والدين بتوانند بدينوسيله شهرت بيشتري کسب کنند.
اينفلوئنسرها روزبهروز کوچکتر ميشوند! زماني رسيده که ما کودکان اينفلوئنسر را بيشتر از فرزند بستگانمان ميشناسيم. اين بچههاي بانمک که يکشبه ستاره شدند، نمايندۀ يک تجارت خانوادگياند. والدين بسياري پشتصحنه در تلاشاند تا محصولها فروخته و پولها اندوخته شود؛ اما چه کسي ميتواند اين خانوادهها را سرزنش کند؟ خانوادههايي که فهميدهاند براي آينده فرزندانشان، يک کسبوکار ديجيتال ميتواند سودمندتر از يک مدرک دانشگاهي بياعتبار باشد (سيدناصري، 1400).
8ـ1ـ2. طلاق عاطفي يا واقعي همسران
طلاق عاطفي يا واقعي همسران از پيامدهاي منفي سلبريتيهاي غيرمتعهد در خانواده است. اشتهار يکي از زوجين در فضاي مجازي نيز باعث ميگردد، هريک از زوجين با گذراندن بيشترِ وقت خود در فضاي مجازي، احساس گرمي که قبلاً در زندگي زناشويي داشتهاند را از دست داده و ديگر وجود و حضور فرد مقابل برايشان مهم نباشد و دچار بيتوجهي شوند؛ بدينگونه که زندگيشان ديگر آن جذابيت اوليه را نداشته و حتي حضور فرزندان، آن شور و نشاط آغازين را در آنها ايجاد نميکند و اين امر منجر به طلاق عاطفي ميشود. درواقع، طلاق عاطفي سبب ميشود بود و نبود زوج يا زوجه اهميتي نداشته باشد و زندگي به يکروال غيرعادي و سرد و خشک برسد. لذا در صورت ادامه پیداکردن روابط سرد و خدشهدار شدن روابط جنسي، ممکن است منجر به اختلالات اخلاقي و رفتاري، بيعلاقگي، وجود همسر ديگر و تهمتهاي ناروا بين همسران شود، و در نتیجه طلاق واقعي را نيز به دنبال داشته باشد.
در گزارشي ذکر شده که ويترين رنگارنگ زندگيشان در قاب اينستاگرام هنوز هم پابرجاست؛ همان ويتريني که تبديلشان کرد به شاخ مجازي. حکم طلاق زن و مرد جوان روز گذشته در دادگاه خانواده صادر شد؛ اما هنوز هم بزرگترين نگراني زن جوان اين بود که اين خبر را چطور به گوش مخاطبانش برساند که دنبالکنندههايش را از دست ندهد. نوبت رسيدگي به پرونده که ميشود، سرِ درد دل مرد جوان بازشده و ميگويد: اينستاگرام زندگي ما را به اينجا کشاند. من ديگر نميتوانم براي اينکه پستهاي پيج همسرم زياد لايک بخورد، هزينههاي گزاف عکاسي بپردازم. همسرش ميگويد: بهخاطر شهرتِ پيج من، کمکم پيج خود پويا هم دنبالکنندگان زيادي پيدا کرد و از اينکه ما ميتوانستيم از طريق تبليغ در صفحۀ شخصيمان کسب درآمد کنيم، راضي بود و خيلي وقتها دل به کار ديگري نميداد و در خانه مينشست و با افراد غريبه حرف ميزد. ما هرروز از هم دورتر ميشديم و بالاخره اختلافمان به حدي زياد شد که به اين نتيجه رسيديم ديگر نميتوانيم با هم زندگي کنيم. حالا دنبالکنندههاي ما نميدانند که در آستانۀ جدايي هستيم و در اين مدت گاهي با هم در ماشين عکس گرفته و وانمود کرديم همهچيز بين ما عادي است. نميدانم چطور بايد اين موضوع را براي دنبالکنندگان صفحهام عنوان کنم. در پايان زن و مرد جوان با رأي طلاق توافقي صادرشده از سوي قاضي دادگاه، يکراست بهسمت محضرخانه ميروند تا طلاقشان را ثبت کنند (شيخ عليزاده، 1399).
9ـ1ـ2. نقض حريم خصوصي
يک ويژگي بزرگ شبکههاي اجتماعي آن است که ميتواند تيغي دو لبه براي ديدهشدن و افشاشدن باشد؛ يعني همانقدر که خود را در معرضِ ديدهشدن قرار ميدهند، در معرض افشاشدن هم هستند.
جامعهشناسي بر اين باور است که «هميشه گروههايي که بهدليل نوع فعاليتهايي که دارند، مرجع دين در جامعه خودشان ميشوند يا بهدليل شهرتي که پيدا ميکنند توجه به آنها و آنچه دوروبرشان ميگذرد زیاد میشود و این درواقع يک نکته کليدي است. و طبيعتاً مردم هم علاقهمند هستند که بدانند چه اتفاقاتي برايشان ميافتد؛ چه اخباري در ارتباط با آنها ديده و شنيده ميشود؛ بهويژه آن زوايايي که مردم کمتر اطلاع دارند يا زوايي از رفتار و گفتار سلبريتيها در ارتباط با موضوعاتي که جامعه نسبت به آنها حساسيت دارد. حالا اينطرف ميتواند موضعگيري سياسي داشته باشد، ميتواند هنرپيشه باشد و موضعگيري سياسي داشته باشد و حتي يک آدم سياسي هم ميتواند راجع به يک هنرپيشه يا مجري و هنرمند يا ورزشکاري اعلام نظر کند. اينها همه کنجکاوي مردم است؛ تا اين قسمت ايرادي ندارد يعني آدم دوست دارد از زندگي آدمهاي مشهور به هر دليلي که آدمهاي شناختهشدهاي هستند، اطلاعاتي داشته باشد؛ اما بخشی از آن خارج از اخلاق و حقوق شهروندي است و آن این است که حريم خصوصي اين افراد توسط افراد ديگر منتشر شود و بازنشر داده شود؛ و حريم خصوصي ميتواند تصويري از اين افراد یا تصويري از زندگي خانوادگيشان باشد و ميتواند هربخشي را شامل شود. اين بخش قابل پذيرش نيست و اين نه اخلاقي است و نه انساني؛ ولي به دليل اينکه اين افراد شناختهشده هستند، معمولاً و متأسفانه منتشر ميشود».
امروزه پاپاراتزيها تبديل به يکي از بزرگترين مشکلات زندگي سلبريتيها شدهاند. پاپاراتزي عکاسان خبري هستند که اغلب بهدنبال سوژههاي خبري زرد و جنجالي ميگردند. آنها هواداراني افراطي، دلزده و خوگرفته به ستارهها هستند که قواعد نانوشتۀ مرزهاي زندگي خصوصي و عمومي را ناديده ميگيرند. همين چند وقت پيش بود که موضوع بهدنياآمدن فرزند دوسلبريتي ايراني در کانادا حسابي داغ شد.
افراد مشهور، چهرههاي شناختهشده و محبوب جامعه هستند و در موارد بسياري برخي رسانهها زندگي خصوصي آنان را براي جلب توجه مخاطبين خود افشا ميکنند. البته افراد مشهور نيز نام و شهرت را انتخاب کردند و هميشه ميخواهند در کانون توجه باشند؛ اما بايد بدانيم هر فردي حق دارد از زندگي شخصي و حريم خصوصي خود محافظت کند. متأسفانه افراد مشهور مجبورند با اين واقعيت زندگي کنند که بسياري از افراد همواره تلاش ميکنند تا از زندگي آنان براي منافع شخصي استفاده کنند. به ياد داشته باشيم که افراد مشهور دقيقاً مانند ما هستند و نبايد زير ذرهبين و مورد مطالعه قرار گيرند (بختياري، 1400).
10ـ1ـ2. دچار شدن به تزاحم اخلاقي
استفاده از فضاي مجازي براي شهرت، داراي آثار دوگانه است؛ يعني انسان در اين مورد و امثال آن، گاهي لازم است براساس نظام ارزشي خودش، در مقام داوري و قضاوت برآيد و يا گاهي در مقام تعيين و تشخيص تکليف اخلاقي و عمل به وظيفه، دچار تزاحم اخلاقي ميشود؛ بهگونهايکه وظيفه و تکليف فرد روشن و شفاف نيست؛ بلکه گاهي ناچار است بين دو گزينۀ خوب يا دو گزينۀ بد، قضاوت کند و يا اينکه يک گزينه را انتخاب کند. حاصل اينکه، در اينگونه موارد، موضوع يا رفتار، چندوجهي و چندضلعي است و مشمول عناوين متعدد اخلاقي ميگردد. بر همين اساس، در حل تزاحمات اخلاقي، يکي از بهترين شيوهها، ملاحظۀ نتايج افعال با توجه به غايت نهايي (قرب الهي) است؛ يعني از قاعده «تقديم اهم بر مهم» استفاده کنیم. ازاينرو در حل تزاحمات اخلاقي بايد به هدف اصلي که قرب الهي است، توجه کرد. بنابراين با توجه به اينکه شهرت يکي از اعضاي خانواده در فضاي مجازي تأثيرات منفياي را بر نهاد خانواده که از نظر اسلام از قداست خاصي برخوردار است، ميگذارد و نقض حريم خصوصي را در پي دارد؛ ميتوان گفت که در صورت تزاحم، مقدمبودن بنيان تحکيم خانواده است که اهم است.
بسياري از والدين اينستاگرامي تصور ميکنند که در حال سرمايهگذاري روي استعداد و آينده کودک هستند؛ مانند کودکان ورزشکار. والديني که کودک مستعد دارند بايد بدانند که تلاش بيش از اندازه براي موفقيت، کودک را تحت فشار رواني و جسمي قرار ميدهد. نگراني براي موفقيت، خارج از مرزهاي رواني کودک است و آسيبهاي جدي در پي دارد. اين فشارها درنهايت ممکن است کودک را به فردي مضطرب، کمالگرا و افسرده تبديل کند. در جهاني که بهوسيلۀ اينترنت شبکهاي شده و ويژگي بارز آن انتشار ويروسي تصاوير و افکار است؛ کودکان بيش از گذشته به قربانيان اين ارتباط تودهاي تبديل شدهاند. کودکاني که پيش از همهگيري اين شبکههاي بيپايان اطلاعات ديجيتال هم، بعضاً قرباني اميال والدينشان ميشدند؛ اين بار در فضايي با چندين برابر سرعت در معرض خطر بزرگتري قرار گرفتهاند. نمونۀ آن، کودکي ايراني است. چندي پيش که اين کودک بار ديگر در شبکههاي اجتماعي مطرح شد، فعالان حقوق کودکان نسبت به نوع برخورد با او ابراز نگراني کردند. آنها بر اين باورند که استفاده از نبوغ فرزند براي فشار آوردن بيشتر به او، جهت مطرحشدن در دنيا، نوعي کودکآزاري است و سبب ميشود تا اين کودک ششساله از دنياي کودکياش فاصله بگيرد؛ چراکه کودک قدرت لازم و تجربه کافي براي تصميمگيري دربارۀ آينده خود را ندارد و چنين روندي سبب ميشود تا وقتي کودک به سن تصميمگيري رسيد، از آنچه که پدر و مادر از او ساختهاند، فاصله بگيرد. فعالان حقوق کودکان بر اين باورند که: «پدر و مادري که نبوغ يا استعدادي در فرزند خود ميبينند، بايد کودک را بهسمت استعدادهايش هدايت کنند، نه اينکه شيرۀ جان او را بکشند تا بيشتر در دنيا مطرح شود!» از کجا معلوم اگر او بزرگتر ميشد و به سني ميرسيد که ميتوانست علايقش را انتخاب کند، مسير ديگري را انتخاب نميکرد؟ پدر کودک مهمترين قانوني که نقض کرده است حق آزادي تصميمگيري بوده؛ کودک هيچگاه توان تصميمگيري نداشته است. پدر اين کودک ايراني گفته فرزندش در تمرين گريه ميکرده و ميخواسته که تمرين را متوقف کنيم؛ اما اين اتفاق نميافتاده و با سلطۀ پدر بر کودک ۲ـ۳ سالهاي که چارهاي جز اطاعت از پدر ندارد، تمرين ادامه پيدا ميکرده؛ در چنين شرايطي کودک مجبور به ورزش ميشده و در کنار آن تشويقهايي هم براي ورزش دريافت ميکرده است. بهنظر ميرسد چنين روندي شيوۀ درستي براي پرورش يک کودک نيست و مشخص است که بهصورت جدي بخشهايي از حقوق کودک در زندگي توسط پدرش براساس کنوانسيون حقوق کودک نقض شده است. هرکسي اين کودک ايراني را ميبيند او را تحسين ميکند و به پدرش بابت داشتن اين نابغه آفرين ميگويد؛ اما واقعيت ماجرا انگار چيز ديگري است؛ آيا اين کودک در زندگياش کودکي کرده است؟ (كودكآزاري در فضاي مجازي، 1399).
2ـ2. راهکارهاي کاهش پيامدهاي منفي سلبريتيهاي غيرمتعهد بر رفتار اخلاقي در خانواده
1ـ2ـ2. افزايش سواد الکترونيک والدين
در تمامي حوزهها ازجمله شبکههاي اجتماعي، اگر خواهان آن هستيم که آموزش و فرهنگسازي انجام شود و نتيجۀ مثبتي بدهد، بايد بهدنبال روشي درست باشيم و به اين امر توجه کنيم که هيچ مقولۀ تربيتي و برنامۀ آموزشي و فرهنگي، با زور، اجبار و روشهاي غيرمعقول جواب نخواهد داد؛ بلکه زماني جواب ميدهد که والدين به اين نتيجه برسند که اگر ميخواهند دربارۀ هر چيزي، ازجمله شبکههاي اجتماعي، کار آموزشي و فرهنگي بکنند، ابتدا بايد خودشان در آن مورد، آموزش و شناخت لازم و کافي را داشته باشند و سپس وظيفۀ تربيتي و آموزشي خود را در قبال کودکان انجام دهند. در اين زمينه راهکارهايي را بهاختصار بيان ميکنيم:
ـ ثبتنام با مشخصات و تصوير واقعي: تصوير و اسم مستعار داشتن ميتواند وسوسه، جرئت بر انجام گناه و رفتارهاي غيراخلاقي فرزندان را در شبکههاي اجتماعي افزايش دهد.
ـ سن مناسب استفاده از شبکههاي مجازي براي کودکان: والدين بايستي بر روي فعاليتهاي فرزندانشان (بخصوص در سنين کمتر) در فضاهاي مجازي و در استفاده از شبکههاي اجتماعي نظارت کافي را داشته باشند.
ـ بررسي تنظيمات امنيت و حريم خصوصي موبايل متصل به شبکۀ مجازي: با موبايل خود آشنا شوند و طرز کار تمامي امکانات و نرمافزارهاي آن را ياد بگيرند. از همه مهمتر، با تنظيمات امنيت و حريم خصوصي آن آشنا شوند. بهترين حالت اين است که سعي شود و وقت کافي صرف گردد تا در هنگام استفاده از موبايل، تحت نظر مستقيم والدين باشند.
ـ استفاده نکردن از فيلترشکن: نرمافزارهاي متعددي موجود است که بهعنوان فيلترشکن عمل کرده و آنچه را که نبايد، براي فرزندان نمايان ميسازند. والدين بايد آگاه شوند که وقتي چنين نرمافزارهايي را روي گوشي موبايل خود نصب ميکنند، بسياري از سايتهاي غيراخلاقي را به فرزندانشان هديه ميدهند.
ـ عدم اعتماد به پرسشنامهها، مسابقات و هداياي رايگان در شبکههاي اجتماعي و آموزش اين مطلب به فرزندان: در هنگام کار با شبکههاي اجتماعي بسيار پيش ميآيد که پيشنهاد شرکت در يک پرسشنامه، مسابقه و غيره بهصورت بالاپر يا بهصورت پيامهاي تبليغاتي در شبکههاي اجتماعي تحت موبايل ظاهر شده و از کاربر خواسته ميشود که در آنها شرکت کند. هرچند که بسياري از اين پيشنهادها، سالم بوده و از طريق خود شبکه اجتماعي يا شرکاي شخص سوم قابلاطمينان آن صورت ميگيرند؛ اما بعضي مواقع نيز توسط مهاجمان حوزه مهندسي اجتماعي باانگيزههاي سوء، مانند دزديدن مشخصات، جعل حساب کاربري و غيره، ارائه ميشود.
ـ مراقبت از ارسال تصاوير و مطالب کودکان در شبکههاي اجتماعي: در يک فضاي مجازي ايدهآل، کودکان هيچ تصويري از خود يا دوستانشان را بدون آگاهي والدين منتشر نميکنند؛ اما در واقعيت اينگونه نيست. کودکان ممکن است خواسته يا ناخواسته اقدام به انتشار محتوا و تصاوير در شبکههاي اجتماعي و فضاي مجازي کنند؛ تصاويري که ممکن است حريم خصوصي ايشان و حتي حريم خصوصي خانواده را نيز بهخطر بيندازند؛ بنابراين لازم است که همواره صفحات فرزندان در شبکههاي اجتماعي توسط والدين دنبالشده و مطالبي که منتشر ميکنند، پيگيري شوند.
ـ صحبت با کودکان در مورد خطرات فضاي مجازي: در فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي همهچيز ثبت و نگهداري ميشوند؛ تمامي تصاويري که ارسال ميشوند، وبگاههايي که مراجعه ميشود، مطالبي که مينويسيم و غيره؛ حتي اگر اطلاعات ارسالي خود در شبکههاي اجتماعي را حذف کنيم، بازهم ممکن است توسط موتورهاي جستوجو ثبت و شاخصگذاري شده باشند.
ـ استفاده از تصاوير مذهبي و معنوي در پس زمينه موبايل و استوريها: تصاويري که متذکر نام خدا و يا خدا و ائمه معصومان باشند ميتوانند از رفتارهاي غيراخلاقي در شبکههاي اجتماعي بکاهند و پيشگيري کنند.
2ـ2ـ2. ايجاد فضاي اعتماد و همفکري در محيط خانواده
يکي از راهکارهايي که بايد در خانواده اجرا شود، اعتمادسازي است. اعتماد بين تکتک افراد خانواده بايستي نهادينه شود؛ زيرا اگر اين اعتماد نباشد، همدلي نبوده و اگر همدلي نباشد اعضاي خانواده که مانند حلقۀ زنجير بههم متصل هستند، از هم جداشده و ديگر نميتوان به آنان يک خانواده گفت. اين اتفاق باعث ميشود ابتداييترين نهاد تربيتي کار خود را بهدرستي انجام نداده و فرزنداني خوب را تحويل جامعه ندهد؛ بنابراين جامعه ازهمگسيخته شده و ناهنجاري در آن افزايش مييابد. اما چگونه ميتوان بحث اعتمادسازي را در خانواده پياده کرد؟! والدين بايد تمامي تلاششان را در جهت ايجاد فضاي اعتماد و همفکري و مشورت در خانواده بين اعضاي خانواده بهوجود بياورد، تا مثلاً فرزندي که ممکن است به هر دليلي دچار شهرت در فضاي مجازي شده، بتواند در مواردي که ممکن است موجبات يک سري اشتباهاتي بشود و در اثر بيتجربگي و عدم شناخت صحيح فضاي مجازي، موجبات خساراتي بشود. با مشورت و همفکري تلاش کنند هرچه بيشتر اين آسيبها کاهش يابد. تا زمانيکه محيط خانه محيطي مبتني بر فکر و مشورت و اعتماد نباشد، بهنظر ميرسد امکان درد و دل و شنيدن حرفهاي متقابل بين اعضاي خانواده حاصل نميشود. فرزند بايد اين احساس امنيت را داشته باشد که اگر دچار اشتباهاتي در اثر افراط در استفاده از فضاي مجازي، مثلاً بهخاطر اشتهار و يا نه دلايل ديگري ميشود. امکان گرفتن مشورت از والدين برايش هست و بتواند بدون هيچ دلهرهاي مسائلش را مطرح کند. فلذا با توجه به اينکه مسئلۀ اشتهار همانطورکه در فصول قبل گفته شد، داراي آسيبهايي هست، لازم است که والدين تمام تلاش خود را در جهت کاهش اين آسيبها با ايجاد فضاي اعتماد و همفکري به حداقل برسانند.
3ـ2ـ2. آيندهنگري
آيندهنگري در هر کاري، نقش بسزايي در سرانجام آن کار خواهد داشت. اگر انسان پيش از انجام دادن هر کار، دربارۀ نتيجه و آيندۀ آن کار تأمل کند، مسلما سود و زيان آن تا حد زيادي قابل پيشبيني و کنترل خواهد بود. اگر کار خوبي باشد، سود آن بسيار بيشتر از کار بدون تفکر و انديشه است و اگر کاري ناشايسته يا بيهوده باشد، ميتوان با خودداري از انجام آن و يا آگاهي سود و زيان آن، خسارت احتمالي آن را به حداقل برساند. در مورد مسئلۀ اشتهار در فضاي مجازي، لزوم رعايت اين نکته بسيار ضروري است. بهطور مثال، پدر يا مادري که با دستان خود به هر دليلي اقدام به تبديل کردن کودکان خود به شاخهاي مجازي ميکنند، اگر اين نکتۀ آيندهنگري قبل از اقدام را مدنظر قرار بدهند که ممکن است در آينده فرزندشان دچار چه آسيبهاي جدي در زمينههاي روانشناختي و جامعهشناختي و حتي مسائل حقوقي و زندگي شخصي خود ميشود، شايد هيچگاه دست به اين اقدام نميزدند. و يا اگر والدين قبل از اشتهار خود، به آسيبهاي آن دقت کنند و با مطالعه در زندگي افرادي که با اين آسيبها درگير هستند، تأملي بيشتر داشته باشند، شايد بتوان گفت در ورود به این اشتهار خطرناک دقتکنند. به نظر ميرسد اگر بخواهند عاقلانه و آيندهنگرانه به مسئله نگاه کنند، براي حفظ خود و خانواده و آيندۀ شغلي و هويتي خود عطايش را به لقايش ببخشند.
4ـ2ـ2. تقويت اخلاق گفتوگو در خانواده
بسياري از آسيبهايي که متوجه يک خانواده ميشود در اثر عدم رسيدن به نقطۀ تفاهم ايجاد ميشود. تفاهم از گفتوگو بين اعضای خانواده شکل ميگيرد و همۀ افراد بايد ياد بگيرند که هر مسئلهاي را، چه مثبت و منفي با گفتوگو حل و به راهحل مسالمتآميز دست يابند. در زمان حاضر خانوادههاي ايراني روزبهروز از خانواده سنتي فاصله ميگيرند و بهسمت خانوادۀ مدني پيش ميروند. در اين شرايط گذار، گفتوگو و شنيدنهاي با کيفيت، يکي از ضرورتهاي جامعه و خانوادههاي ماست. اگر اعضاي خانواده نتوانند بهوسيلۀ گفتوگو با يکديگر کينه و کدورتهاي ناشي از اختلافات را کم کنند، چنين خانوادهاي بهمرور دچار افسردگي ميشود و اين خطر وجود دارد که چون فرصت گفتوگو در خانواده وجود ندارد، گرايش به ارتباط با افراد غير و غريبه پيدا کنند؛ بخصوص در فضاي مجازي. در حقيقت کاهش و کمرنگشدن فرصت گفتوگو در خانوادهها، رابطۀ معناداري با بزهکاري، ناهنجاري و آسيبهاي اجتماعي دارد. خانوادهاي را ميتوان خوشبخت محسوب کرد که در آن فرصتهاي مناسب و کافي براي گفتوگو موجود باشد و همۀ اعضاي خانواده با استفاده از فرصتهايي که برايشان در کنار يکديگر بهوجود ميآيد و بهکارگيري از ظرفيتهايي بالقوهاي که دارند، روابط خود را با یکدیگر تعميق و نزديک کنند. در همين راستا يکي از آسيبهاي جدي در برهۀ کنوني همانگونه که مطرح شد، آسيبهاي ناشي از اشتهار در فضاي مجازي است و يکي از راهکارها براي حل اين معضل، قطعاً تعاملات و گفتوگو بين اعضاي خانواده است. مثلاً پدري که ميبيند فرزندش زمان بسيار زيادي را به بهانۀ تلاش براي افزايش فالوورها و ممبرها ولايکها ميکند و در سر سوداي مشهور و معروفشدن را ميپروراند، ميتواند با ايجاد قرارهاي گفتوگو با او و بررسي پيامدهاي اين اتلاف وقت، با دلسوزي و دغدغهمندي، فضاي اعتماد متقابل و درک صحيح شرايط سني و شخصيتي فرزند خود را بهوجود بياورد و بیتردید فرزند هم که نسبت به این شرایط بيتجربه است، اگر ضوابط گفتوگوي سازنده رعايت بشود، قطعاً خواهد پذيرفت و در نتيجه موجبات کاهش آسيبها فراهم خواهد شد. پدر ميتواند در ميان گفتوگوهايش به اين نکته تأکيد کند که سلبريتيهاي دچار غفلت شده و يا ناآگاهانه ابزارهايي در زمين تهاجم فرهنگي هستند و ميتوانند نسلي را از راه مستقيم خارج کنند.
5ـ2ـ2. تقويت روحيه تواضع در اعضاي خانواده
همانگونه که بيان شد يکي از آسيبهاي جدي ناشي از اشتهار در فضاي مجازی، تکبر و فخرفروشي است. انسان اگر متوجه اين مسئله بشود که واقعاً تکبر و فخرفروشي که آسيبهاي جدي به روح در حال تکامل انسان وارد ميکند، هرگز بهدنبال شهرتطلبي و پيامد آن، که تکبر است، نميرود؛ پس والدين براي خود و فرزندان بايد اين روحيه تواضع را بهصورت ملکه دربياورند که در صورت تمرين و توجه به پيامدهاي تکبر، انسان بهدنبال راهکار آن يعني تواضع خواهد رفت.
6ـ2ـ2. تشويق به استفاده از اينترنت و شبکههاي اجتماعي در حد نياز
بايد همسران و فرزندان بدانند که شبکههاي اجتماعي درصورتيکه بيش از حد نياز مورد استفاده قرار گيرند، ميتوانند بهعنوان يک تقويت عمل کرده و به بستري براي وقتگذراني و تضييع عمر تبديل شوند.
نتيجهگيري
پژوهش با هدف تبيين پيامدهاي منفي سلبريتيهاي غيرمتعهد در شبکههاي اجتماعي بر رفتار اخلاقي خانواده و ارائه راهکارهاي مقابله با آن انجام شد. نتايج نشان داد سلبريتيهاي غيرمتعهد در شبکههاي اجتماعي بر رفتار اخلاقي خانواده آثار منفي داشته و منجر به اختلافات و آسيبهاي اخلاقي و تربيتي ميگردد و نتيجۀ آن متوجه جامعه ميشود. مهمترين آثار منفي شناسايي شده در پژوهش حاضر توهين و بياحترامي، تکبر، تفاخر، بيحيايي، حسادت و کينهورزي بين فرزندان، سوءظن و اختلاف بين همسران، طمعورزي و سودجويي، طلاق عاطفي يا واقعي همسران، نقض حريم خصوصي و دچار شدن به تزاحم اخلاقي بودند. براي پيشگيري از دچار شدن به چنين آسيبهايي، توصيه شد که سواد الکترونيک والدين افزايش يابد، فضاي اعتماد و همفکري بين والدين و فرزندان ايجاد شود، اخلاق گفتوگو در خانواده تقويت گردد، روحيه تواضع در اعضاي خانواده پرورش يابد و آيندهنگري نسبت به شبکههاي اجتماعي و مديريت آن در اولويت باشد. پيشنهاد مقاله براي مطالعات آينده اين است که به بررسي جامعهشناختي فرهنگ سلبريتي در ايران معاصر پرداخته شود.
- «تعداد لايک اينستاگرام نوعروس و شوهرش را به دادگاه کشاند!»، 1396، در: jamejamonline.ir
- «جذب فالوور اينستاگرام با عکس برهنه»، 1400، در: didenomag.ir
- «سلبريتي مغرور، بيهنر و بيادبي که فقط حاشيه دارد»، 1399، در: salameno.com
- «سه جشن عجيب که به تازگي در ايران باب شدهاند»، 1396، در: salamatnews.com
- «فرافکني خنداننده بازنده»، 1396، در: tabnakesfahan.ir
- «کودک آزاري در فضاي مجازي»، 1399، در: pishkhan.com
- اسمعيليزاده، وحيده، 1395، «بررسي آسيبهاي اجتماعي فضاي سايبري (اينترنت) در خانواده»، دانش انتظامي ايلام، ش 5(17)، ص 79ـ92.
- بختياري، راهله، 1400، «بهاي مشهور بودن چقدر است؟»، در: isna.ir
- جعفريان يسار، حميد و همكاران، 1395، «آسيبشناسي فضاي مجازي و خانواده»، مطالعات روانشناسي و علوم تربيتي، ش 2(4)، ص 15ـ24.
- حاجمحمدي، فرشته و سميرا حاجمحمدي، 1396، «تأثيرات اخلاقي استفاده از فضاي مجازي بر پيوند زناشويي و روابط فرزندان در خانواده»، اخلاق، ش 13(4)، ص 11ـ37.
- رفيعي، سميرا، 1397، نقش سلبريتيها در کمکهاي مردمي و بازتاب آن در رسانهها، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشکده علوم انساني مؤسسه آموزش عالي سبز.
- زينيوند، يوسف و همكاران، 1395، «خانواده و فضاي مجازي»، در: مجموعه مقالات همايش ملي خانواده و مسائل نو پديد، اهر، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان.
- سيدناصري، محمدمهدي، 1400، «اينفلوئنسرها روزبهروز کوچکتر ميشوند / بردگي کودکان در فضاي مجازي»، در: megrnews.com
- شادماني، مهديه، 1394، «واکاوي چالشهاي زنان در فضاي سايبري»، پژوهشنامه حقوق بشري، ش 1(2)، ص 38ـ51.
- شيخعليزاده، فاطمه، 1399، «طلاق مخفيانه شاخهاي اينستاگرام»، در: jamejamonline.ir
- صابرنژاد، علي و پري حسينپور، 1396، «تحليل حقوقي گونهشناسي نقض حريم خصوصي در فضاي سايبر»، جستارهاي حقوق عمومي، ش 1(3)، ص 111ـ128.
- صديقي ارفعي، فريبرز و همكاران، 1393، «بررسي آسيبهاي اخلاقي اينترنت بر خانواده»، در: مجموعه مقالات چهارمين همايش ملي اخلاق و آداب زندگي، زنجان.
- کمالي، طلعت، 1398، تحليل جنسيتي بازنشر خشونت در اينستاگرام سلبريتيها، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه الزهرا.
- محمودي، محمد، 1397، تأثير سلبريتيها در تغيير سبک زندگي کاربران ايراني اينستاگرام، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
- ميرزابيگي، حامد، 1399، «شهوت شهرت در شبکههاي اجتماعي»، در: kayhan.ir
- نخستين ساعد، ليلا و محمد عظيمي، 1400، «بررسي تأثير فضاي مجازي در شکوفايي و رشد استعداد دانشآموزان»، در: مجموعه مقالات سيزدهمين همايش ملي آموزش، تهران، دانشگاه شهيد رجايي.
- Ferris, Kerry, 2007, "The Sociology of Celebrity", Sociology Compass, N. 1, p. 371-384.
- Sternheimer, Karen, 2011, Celebrity Culture and the American Dream: Stardom and Social Mobility, New York, Routledge.