اخلاق اجتماعی در سبک زندگی مؤمنانه در صحیفهی سجادیه
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اديان الهي به اقتضاي رسالت خويش، سعي وافري در تشريع خطوط کلي بينشها، ارزشها، گرايشها، نگرشها و قواعد و هنجارها متناسب با آرمانها و کمالات غايي منظور خويش، يعني بسترسازي جهت ايجاد يک حيات طيبة اين جهاني و ساماندهي به زندگي انسان در عرصههاي مختلف فردي و اجتماعي، بهعنوان مقدمهاي براي وصول به سعادت جاودانه اخروي مبذول داشتهاند. اسلام بهعنوان آخرين و کاملترين نسخة هدايتي خداوند در تأمین اين ضرورت زيرساختي، گوي سبقت را از ساير اديان پيشين و مکاتب بشرساخته ربوده و مجموعة بسيار ارزشمندي از تعاليم هستيشناختي، ارزششناختي، معرفتشناختي، انسانشناختي، غايتشناختي، راه و راهنماشناختي و جامعهشناختي را فراروي انسان و جوامع انساني نهاده است. اسلام در عين حال، لزوم بهرهگيري از دستاوردها و يافتههاي عقلاني، تجربي و ذوقي بشر متناسب با خطوط ترسيمي خود را عميقاً مورد تأکید قرارداده است. آيات و روايات (در رتبه اول) و دعاها و نيايشهاي معصومان (در رتبه بعد)، منابع اصيل اخذ معارف اسلامياند. کتب ادعيه برخلاف تلقي غالب، يکي از منابع غني براي استنباط خطوط عام فرهنگ ديني و جهانبيني و ايدئولوژي اسلام شمرده ميشوند. وجود برخي ذهنيتها تاکنون مانع از بهرهگيري عميق از اين ظرفيت در کنار آيات و روايات بوده است. کتاب گرانسنگ صحيفة سجاديه بهعنوان برجستهترين ميراث مکتوب و مأثور امام سجاد، که در برخي روايات، زبور آلمحمد لقب گرفته، به شيوهاي تقريباً منحصربهفرد، شمهاي از اين معارف و تعاليم هدايتگر را به زبان دعا و نيايش در خود جاي داده است. اين نوشتار درصدد است تا جايگاه و نقش محوري ارزشهاي اخلاقي را در سبک زندگي مؤمنانه و مشخصاً در قلمرو ارتباطات اجتماعي جاري در جهان زيست روزمره آنها برجسته ساخته و در حد اجمال توضيح و تبيين کند.
نياز انسان به اخلاق در همة سطوح زندگي اجتماعي، نيازي کانوني، همواره و اجتنابناپذير است. به تعبير برخي انديشمندان يکي از قدرتمندترين و پابرجاترين نظامهاي عقيدتي در مجموعة «باورهاي ثابت» ما، نظام اخلاقي است. اخلاق از جهت نقشي که در شکلگيري هويت ما، يعني جدايي فرد از خويشتن خويش و ابداع خويشتنهاي ديگر دارد، همانند دين عمل ميکند. اين دو «دستگاه باورهاي ثابت» از نظر قدرت، استحکام و پايداري نيز با يکديگر قابل قياساند (احمدي، 1380، ص 184، به نقل از اشتاپرنر).
اخلاق يا نظام اخلاقي گاه بهمثابه يک نهاد اجتماعي (مجموعهاي نسبتاً منسجم از بايدها و نبايدهاي اخلاقي داراي اعتبار و مقبوليت جمعي و ضمانت اجراي غيررسمي که بالقوه ميتواند نياز هنجاري کنشگران در تعاملات اجتماعي و گزينش رفتارهاي مرجح در قلمروهاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي را تأمین کند) موردنظر قرار ميگيرد. گفتني است که هنجارهاي اخلاقي تنها به بخشي از هنجارهاي اجتماعي که در مقايسه، از جايگاه و موقعيت ارزشي برتر، گستره شمول و ارجاع بيشتر، مقبوليت همگاني يا اکثري، توجيهپذيري عقلاني و ضمانت اجراي غيررسمي برخور دارند، اطلاق ميشود. ارزشهاي اخلاقي همچنين به لحاظ گسترة شمول، همة کنشهاي انساني را پوشش ميدهند. ازاينرو همة افعال جوارحي و جوانحي (رفتارها، گفتارها، انگيزهها، عواطف، هيجانات، خواستهها، عادات و منشها) انسانها در مقياس فردي و اجتماعي، البته مشروط به اختيار در دايرة احکام اخلاقي جاي ميگيرند. از ديد مرداک، فيلسوف اخلاق معاصر، نه فقط افعال ارادي اختياري جوارحي و بيروني و عمومي؛ که افعال ارادي اختياري خصوصي (يعني آنها که به ارتباطات و مناسبات آدمي با خودش و احياناً با طبيعت پيرامونش و چه بسا با خدايش مربوط ميشوند) و نيز جوانحي و دروني (يعني آنها که در ساحت ذهن و ضمير و روان آدمي انجام ميگيرند) نيز مشمول احکام اخلاقياند؛ حتي افعال ارادي غيراختياري مانند افعال ارادي اضطراري و اکراهي نيز در دايرة شمول احکام اخلاقي جاي ميگيرند و يا حتي انفعالات و حالات ذهني ـ رواني، مانند خلوص قلب و بردباري روح نيز در همين دايره ميگنجند (وارنوک، 1389، ص 178ـ۱۷۹)؛ و از ديد برخي انديشمندان، نظام فرائض اخلاقي همة «بايدها»يي که بر رفتار بشر تأثیر ميگذارند، از جمله هنجارها، فرمانها، توصيهها، تقاضاها، وظايف، فضايل، ضوابط، مقررات و امثال آن و نيز همة روابط فردي و ميان فردي و امثال آنها را دربر ميگيرند و همه به اين حوزه تعلق دارند (سنيمان، 1375، ص 21).
هنجارهاي اخلاقي در يک تقسيمبندي کلي به دو دسته هنجارهاي فردي و اجتماعي تقسيم ميشوند؛ هرچند بخش اجتماعي آن از گسترة وسيعتر و کاربري بيشتري برخوردار است. در اين نوع اخلاق، علاوه بر رفتار اجتماعي و جمعي کنشگران حقيقي، عملکرد نهادها و سازمانهاي اجتماعي (فرهنگي، سياسي، اقتصادي، نظامي، قضايي و...) در يک جامعه، بهعنوان موجوديتهاي فرافردي و شخصيتهاي حقوقي نيز در چارچوب وظايف و انتظارات و قواعد ازپيشتعيينشده، مورد نقد، ارزيابي و اعتبارسنجي اخلاقي قرار ميگيرند. غايت اين نوع اخلاق، ايجاد و پرورش جامعه مطلوب است. ارزشهاي اخلاق اجتماعي با معيارهاي جامعهشناختي يا روانشناختي اجتماعي و ملاحظة سعادت و خوشبختي جمعي و پيشرفت اجتماعي، توجيه و ارزيابي ميشوند. توجيه عقلاني ارزشهاي اخلاق اجتماعي متوقف بر پذيرش مفروضات خاصي در باب سعادت و کمال جمعي، وظيفهمندي اخلاقي نهادها و تصوير خاصي از «جامعه آرماني» است (فنايي، 1384، ص 52ـ۵۹؛ مصباح يزدي، 1377، ج ۱، ص ۲۱ـ۵۵).
لازم بهذکر است که اخلاقيات مورد توصيه امام سجاد در دعاهاي صحيفه و بهويژه در رسالة حقوق منسوب به وي، عمدتاً به زبان حقوقي (حقوق اخلاقي) بيان شده است. گفتني است که حق در يک تقسيمبندي کلي به دو نوع حق حقوقي (ناشي از جعل و داراي ضمانت اجراي رسمي) و حق اخلاقي تقسيم ميشود. به بيان برخي انديشمندان، در ادبيات و فرهنگ اسلامي يکي از مواردي که واژة «حق» کاربرد فراوان دارد؛ حوزة مسائل اخلاقي است. ما در مورد برخي چيزها مفهوم حق را بهکار ميبريم؛ درحاليکه اينگونه نيست که اگر شخص، آنها را رعايت نکند قابل پيگيري و مجازات بهوسيلة دولت باشد. اينگونه حقوق را «حقوق اخلاقي» مينامند؛ مانند حق همسايه، حق صلة رحم، حق استاد، حق شاگرد، حق مسجد، حق حيوانات و نظاير آنها. بسياري از اين حقوق از نظر فقهي حکم وجوبي دارند و رعايت آنها لازم است؛ اما درهرحال، عدم رعايت آنها حداکثر موجب گناه و استحقاق عذاب اخروي است و قابل پيگرد و جريمة دنيايي و حکومتي نيستند. حق حقوقي فقط در روابط بين انسانها مطرح ميشود؛ درحاليکه حق اخلاقي در مورد رابطه انسان با حيوانات و حتي موجودات بيشعور و جمادات نيز وجود دارد (مصباح يزدي، 1386، ج 1، ص 93).
تاکنون آثار متعددي اعم از کتاب، مقاله و پاياننامه در شرح و تفسير همه يا بخشهاي منتخبي از کتاب شريف صحیفة سجادیه نگارش يافته و مستمراً نيز بر کمّيت و تا حدي کيفيت شروح توليدي افزوده ميشود. بهزعم نگارنده، فعاليتهاي پژوهشي درخور تحسين انجام شده، هنوز با سطح مطلوب و مورد انتظار در اين خصوص، يعني لايهکاوي و رمزگشايي عميق از درونمايههاي اين کتاب عرشي، فاصلة زياد دارد. موضوع «اخلاق اجتماعي» نيز هرچند تاکنون، غالباً بهصورت ضمني مورد توجه برخي نويسندگان بوده، اما آثار تدويني عمدتاً به ترجمة مبسوط برخي فرازها بسنده کرده و از ورود تفصيلي بهويژه با اتخاذ رويکردهاي مختلف بازماندهاند. در ادامه به مهمترين آثاري که تاکنون در اين ارتباط تألیف يافته و براي نوشتار حاضر حکم پيشينه دارند، اشاره شده است:
مقالههاي «ابعاد انساني و اجتماعي صحیفة سجادیه» (شهري، 1384)؛ «حقوق والدين در صحیفة سجادیه» (دادوند، 1400)؛ «بررسي اصول اخلاق اجتماعي در صحيفة سجاديه» (احمدوند، 1390)؛ «جلوههاي اخلاق اجتماعي در ارتباط با همسايگان از منظر صحیفة سجادیه» (خياط و رمضانزاده خيرآبادي، 1397).
كتابهاي اخلاق اجتماعي در صحيفه (حقشناس، 1388)؛ سياست و اجتماع در صحیفة سجادیه (رهبر، 1366)؛ سبک زندگي در صحیفة سجادیه (رضايي بيرجندي، 1395)؛ في ظلال صحیفة سجادیه (مغنيه، 1423ق)؛ شرح و تفسير دعاي مکارم الاخلاق (فلسفي، 1370)؛ مجموعه مقالات همايش سبک زندگي امام سجاد، (دانشگاه آزاد اسلامي واحد يزد، ۱۳۹۲).
ازاينرو وجوه نوآورانه نوشتار حاضر را ميتوان در عطف توجه ويژه به روابط اجتماعي، جنبه هنجاري و مشخصاً اخلاقي اين نوع روابط، گونهشناسي طرفهاي ارتباط با اقتضائات متفاوت آنها و توضيح اجمالي فرازهاي منتخب با بياني کارکردي، خلاصه کرد.
سؤال اصلي نوشتار بدين قرار است: رهنمودهاي اخلاقي امام سجاد در ساماندهي تعاملات اجتماعي مطلوب در سبک زندگي مؤمنانه کداماند؟
سؤالات فرعي نيز عبارتند از: فرد مؤمن در تعامل با گروههاي مختلف اجتماعي، ملزم به رعايت چه معيارهايي است؟ موانع داشتن يک ارتباط اجتماعي مطلوب کداماند؟ حقوق اخلاقي و قانوني متقابل افراد در تعاملات اجتماعي کداماند؟
گفتني است که ارزشهاي اخلاقي مورد توصيه امام سجاد برخي از جنس خلقيات و ملکات فاضله نفساني و بخش معظمي از سنخ کنشها و رفتارهاي اخلاقياند؛ برخي فردي و در عين حال داراي زمينه و آثار اجتماعي، و برخي اجتماعياند (معطوف به روابط و مناسبات فيمابين آدميان)؛ برخي از نوع رفتار سلبي و اجتنابي و برخي ايجابي و اقدامياند؛ برخي جوانحي و قلبي و برخي جوارحي و فيزيکياند؛ برخي گفتاري و برخي رفتاري (کنشي)اند؛ برخي تعبدي (نيازمند نيت و انگيزه الهي) و برخي توصلياند (اصل انجام عمل مهم است)؛ برخي عادي و برخي متعالي و ايثارگرايانهاند؛ برخي ناظر به تعامل مؤمن با مؤمنان و برخي ناظر به تعامل مؤمن با اغيارند (کفار، مشرکان و دشمنان)؛ برخي ناظر به خود رفتار و برخي ناظر به زمينهها و موقعيتهايي هستند که امکان بيشتري براي صدور رفتار اخلاقي به فرد ميدهند؛ برخي به خود رفتار و برخي به آثار و پيامدهاي نيک و بد آن ناظرند؛ انجام برخي مستلزم اراده فرد (درکنار شرايط محيطي) و انجام برخي علاوه بر اراده، نيازمند توفيقات خاص الهي است؛ به لحاظ متعلق برخي رفتارهاي اخلاقي مرجح از سنخ عبادي، برخي فرهنگي، برخي اجتماعي، برخي سياسي، برخي اقتصادي و... شمرده ميشوند.
۱. وظايف اخلاقي عام
امام سجاد در فرازهاي متعددي از دعاها و بيانات روايي خود به وظايف و بايستههاي اخلاقي مؤمنان، بهويژه در قلمرو ارتباطات و تعاملات او با خود و ساير عناصر محيط توجه دادهاند. اين بيانات در يک گونهشناسي کلي به ۱) ارتباط فرد با خود؛ ۲) ارتباط با ديگران تقسيم ميشوند. گونة دوم، يعني ارتباط با ديگران نيز در چهار بخش با ريز عنوانهاي ذيل دستهبندي شدهاند: الف) ارتباط فرد با خانواده، خويشان و همسايگان؛ ب) ارتباط فرد با ديگرانِ مهم و محبوب و شخصيتهاي مورد احترام؛ ج) ارتباط فرد با ديگرانِ مطرود و منفور و افرادي که بايد از آنها دوري گزيد؛ د) ارتباط فرد با ديگرانِ عام يا افراد، قطعنظر از ويژگيها و تعينات شخصيتي و اجتماعي آنها. در ادامه به گزيدهاي از اين توصيهها که صبغة اجتماعي روشنتري دارند، به ترتيب عناوين فوق اشاره ميشود:
1ـ1. ارتباط با خود
مراد از اين عنوان، وظايفي است که فرد در برابر خود دارد. اين وظايف هرچند ممکن است تحت تأثیر زمينهها، ضرورتها، تشويقها و تحريکهاي محيط اجتماعي صورت پذيرد؛ اما اموري است که فرد بايد خود را به انجام آن ملزم سازد تا در نهايت به يک عنصر اجتماعي مفيد تبديل شود. بيشک، آثار و نتايج اين خودسازي در جامعه و در ارتباط با سايرين انعکاس مييابد و به بيان ديگر، پيامد اجتماعي دارد.
امام در فرازهاي متعدد عموم مؤمنان را به رعايت ارزشهاي عام اخلاقي ذيل توصيه فرمودهاند. جهت آسان شدن فهم عبارات و يکدست شدن مضامين، سعي شده تا اين فرازها به زبان مخاطبان ترجمه شوند:
ـ «وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ» (صحیفة سجادیه، ۱۳۹۰، دعاي ۲۰، فراز ۲۲)؛ هدايتجو و هدايتپذير باشيم و در پرتو تعاليم حق، هدايت را از ضلالت تشخیص دهيم؛
ـ «وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ» (همان، دعاي 22، فراز 8)؛ زندگي سرشار از معنويت، نورانيت و توأم با بصيرت براي خويش سامان دهيم. [برخورداري از نور ايمان و معرفت (داشتن خودشناسي، زمانشناسي، وظيفهشناسي، جامعهشناسي، آفتشناسي طريق و...) نقش محوري در هدايت و راهبري انسان در کوره راههاي زندگي و اتخاذ مواضع مناسب در فرايند زيست اجتماعي دارد]؛
ـ «وَ إِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنَ اللَّهِ أَوْسَعُكُمْ خُلُقاً» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۰، ح ۱۳)؛ منش و مرام اخلاقي و سنت و سيرة پسنديده داشته باشيم [اين تعبير نوعاً به لزوم داشتن بينش و گرايش اخلاقي، خوي و منش اخلاقي، احساس و کنش اخلاقي، و بهطورکلي، اخلاقي زيستن در ساحت نظر، احساس و عمل اشاره دارد]؛
ـ «وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۲۰، فراز ۳)؛ در کسب اوصاف اخلاقي و کمالات و فضايل نفساني بکوشيم؛
ـ «وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَيْهَا مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِيهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ» (همان، دعاي 47، فراز 94)؛ در انجام نيکيها، و خيرات اهتمام ورزيم و بر يکديگر سبقت جوييم؛
ـ «اللَّهُمَّ و جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْكُفْرِ وَ دَوَاعِي النِّفَاقِ» (همان، دعاي 42، فراز 12)؛ «وَرِّعْنِي عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرِّئْنِي عَلَى الْمَعَاصِي» (همان، دعاي 22، فراز 4و5)؛ دردوري گزيدن از بديها، خطاها، محرمات و معاصي جدي و قاطع باشيم؛
ـ «وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لِآخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي» (همان، دعاي 22، فراز 8)؛ در اعمال خود صداقت و اخلاص داشته باشيم؛ آنچه را که مقتضاي بندگي و موجب تقرب ما به خداست بهجاي آوريم و از آنچه موجب دوري ما از آستان حق ميشود، اجتناب ورزيم؛
ـ «وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي» (همان، دعاي 20، فراز 10)؛ کردار و گفتار نيکو و پسنديده خود را هرچند بسيار، اندک شماريم؛ و متقابلاً کردار و گفتار ناپسند خود را، هرچند اندک، بزرگ شماريم [بديهي است که اين نوع ارزيابي، موجب ميشود تا همواره بر خوبيها و فضايل خود بيفزاييم و از بديها و رذايل خويش بکاهيم]؛
ـ «وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى، وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى» (همان، دعاي 20، فراز 16)؛ تقواداري و پرهيزکاري را وجه همت خود قرار دهيم و حريم حرمتها را پاس داريم؛
ـ «اللَّهُمَّ... وَ اسْتَظْهَرَ بِكَ عَلَيْهِ فِي مَعْرِفَةِ الْعُلُومِ الرَّبَّانِيَّةِ» (همان، دعاي 17، فراز 11)؛ با دينورزي مخلصانه و آگاهي و بصيرت مؤمنانه از دخالت و نفوذ عوامل شيطاني در زندگي خود جلوگيري کنيم [مؤمن فراتر از علوم عادي و متعارف که اکتساب آن براي همگان ميسور است، ميتواند در صورت برخورداري از مراتب متعالي ايمان و عمل به درجاتي از معارف غيبي (روشنبيني و بصيرت) از مجراي تأمل در متون مقدس، تجربههاي ديني، الهام و رويا دست يابد]؛
ـ «وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ» (همان، دعاي ۶، فراز ۱۸)؛ در تقويت و نصرت حق در جلوهها و مظاهر مختلف آن و متقابلاً در تضعيف و امحاي باطل در جلوهها و مظاهر مختلف آن، ثابت قدم باشيم [بيشک، فلسفه «امر به معروف» و «نهي از منکر» بهعنوان دو فريضه همگاني تعطيلناپذير، تحقق اين هدف است]؛
ـ «وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ» (همان، دعاي 20، فراز 18)؛ در طريق حق استوار و پايدار باشيم و به هيچ بهانه و تحت هيچ شرايطي از مسير و طريق حق عدول نکينم.
2ـ1. بايستههاي اخلاقي در ارتباط با خود
امام سجاد همچنين، فراتر از اصول کلي فوق، به برخي از خلقيات و بايستههاي اخلاقي توجه ميدهند:
ـ «وَ حُسْنُ خُلُقِهِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۰، ح ۱۵)؛ در برخورد با ديگران، خوش خلق و گشادهرو باشيم؛
ـ «وَ كَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِعَيْبِهِ لِنَفْسِهِ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ» (همان، ص ۴۹۶، ح ۳۲)؛ بهجاي توجه به عيوب ديگران، به اصلاح عيوب خويش بپردازيم؛
ـ «فَانْتَفِعُوا بِالْعِظَةِ» (همان، ص ۴۴۴، فراز آخر موعظه امام)؛ موعظهپذير باشيم و از هر توصيه و تذکاري که به صلاح دين و دنياي ماست، استقبال کنيم؛ به بيان ديگر، در پذيرش ارشادات و توصيههاي هدايتگر و مفيد ديگران انعطاف داشته باشيم؛
ـ «وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ بِغَضِّ الْبَصَرِ» (همان، ص ۴۵۰، فراز ۹)؛ چشم خود را بر آنچه ديدن آن نشايد، فروبنديم و از تماشاي آنچه موجب انحراف فکر و دل از مسير حق ميشود، دوري گزينيم [از نگاه هوسآلود و شهوتانگيز به نامحرمان، آگاهانه بپرهيزيم؛ نگاهي که در برخي روايات بهعنوان تيري از تيرهاي شيطان که قلب بيننده را نشانه ميرود، معرفي شده است. اين نوع رفتار هم خود انحراف است و هم زمينهساز برخي انحرافات ديگر است]؛
ـ «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ فَرْجٍ» (همان، ص ۴۹۸، ح ۳۳)؛ در ارتباط با نامحرمان، عفت و حيا و پاکدامني پيشه کنيم؛
ـ «مَا مِنْ شَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ» (همان، ص ۴۹۸، ح ۳۳)؛ در تغذيه و مصرف خوراکيها بر انواع طيب و پاکيزه آن بسنده کنيم؛ يعني به آنچه که شرع، عقل، تجربه و عرف، آن را مجاز، مفيد، سالم و ضروري تشخيص ميدهد، خود را مقيد سازيم؛
ـ «أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِي، وَ ازْوِعَنِّي مِنَ الْمَالِ مَا يُحْدِثُ لِي مَخِيلَةً أَوْ تَأَدِّياً إِلَى بَغْيٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْيَاناً» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 30، فراز 3)؛ توانگري را که وسيلهاي براي حفظ عزت و استقلال اقتصادي است، از راه حلال کسب کنيم و از تنگدستي و ذلت و حقارت ناشي از آن، خود را برهانيم [برخورداري از دارايي و تمکن بهويژه درحد کفاف، اسباب عزت مؤمن در تأمین نيازهاي معيشتي خواهد بود. همچنين داشتن توان مالي فراتر از حد نياز، درصورتيکه به انفاق و دستگيري از ديگران و مصرف در ساير وجوه خير منتهي شود، مايه تعالي و تقرب بيشتر او خواهد شد]؛
ـ «وَ حَوَائِجُهُمْ إِلَى النَّاسِ خَفِيفَةٌ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۶، ح ۲۵)؛ «اللَّهُمَّ وَلِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِي، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِيَلِي، وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي رَفْعَهَا إِلَى مَنْ يَرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَيْكَ، وَ لَا يَسْتَغْنِي فِي طَلِبَاتِهِ عَنْكَ، وَ هِيَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِينَ، وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِين» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 13، فراز 15)؛ بيشترين وابستگي را به داشتههاي خود و کمترين وابستگي را به داشتههاي ديگران (ثروت و مکنت) داشته باشيم. [بيشک، عزت مؤمن در کاهش وابستگي حقارت بار به ديگران است. به بيان ديگر، وابستگي خود به ديگران را به جاي يکسويه (حقارتبار)، به دو سويه و متقابل (مطلوب) تبديل کنيم]؛
ـ «وَ تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ،...» (همان، دعاي 20، فراز 22)؛ توفيق برخورداري مستمر از روزي حلال و به قدر نياز [از طريق ثروت، درآمد و کسب و کار] که بالطبع شرط لازم براي داشتن يک زندگي آرام است؛ را از خدا بخواهيم؛
ـ «وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِي، وَ ازْوِ عَنِّي مِنَ الْمَالِ مَا يُحْدِثُ لِي مَخِيلَةً أَوْ تَأَدِّياً إِلَى بَغْيٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْيَاناً» (همان، دعاي ۳۰، فراز ۳)؛ «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالسَّعَةِ، وَ امْنَحْنِي حُسْنَ الدَّعَةِ» (همان، دعاي 20، فراز 22)؛ از داشتن زندگي راحت و سرشار از امکانات [که بالقوه ميتواند زمينه مستي، تفاخر، اسراف، ستم و غفلت از خدا را فراهم سازد]، به خدا پناه ببريم. [مؤمن همواره بايد با هوشياري، مراقبت، تيزبيني و فراست مؤمنانه زندگي کند و از ابتلا به هر نوع غفلت، تغافل و خودفراموشي که زمينهساز لغزش به سمت انحرافات است، خود را بدور دارد]؛
ـ «وَ لَا تَجْعَلْ عَيْشِي كَدّاً كَدّاً» (دعاي 20، فراز 22)؛ از ابتلاي ناخواسته به زندگي توأم با سختي، تنگدستي، و ضيق معاش که مانع آسايش و آرامش ما ميشود، به خدا توسل جوييم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ احْجُبْنِي عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِيَادِ، وَ قَوِّمْنِي بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِي حُسْنَ التَّقْدِيرِ، وَ اقْبِضْنِي بِلُطْفِكَ عَنِ التَّبْذِيرِ» (همان، دعاي ۳۰، فراز ۳)؛ از اسراف و تبذير، مصرف بيش از حد ضرورت و ريخت و پاش توجيهناپذير اموال و داراييها بپرهيزيم؛
ـ «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَر» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۳)؛ از طمعورزي و وسوسه شدن نسبت به داراييها و امکانات ديگران، دوري کنيم؛
ـ «وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۰، ح ۱۵)؛ صبور و بردبار باشيم. [در منابع اخلاقي به سه نوع صبر اشاره شده است: صبر در مقابل ناملايمات و تلخکاميهاي روزگار؛ صبر در مقابل وسوسهها و تمايلات نفس سرکش و اشتياق آن به گناه و انحراف؛ صبر در طاعت و عبادت يعني انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات]؛
ـ «وَ وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِي جَمِيعِ أَيَّامِنَا... لِشُكْرِ النِّعَمِ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۶، فراز ۱۸)؛ «وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّي شُكْرَكَ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِينَ لِآلْائِكَ» (همان، دعاي 47، فراز 114)؛ شکرگذار نعمتهاي بيواسطه و با واسطه خداوند باشيم. [از همه کساني که واسطة دستيابي ما به نعمتي شدهاند، قدرداني کنيم. گفتني است که شکرگزاري گاه زباني و گاه عملي (يعني استفاده درست و بهينه از داشتهها و امکانات) است]؛
ـ «وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرِّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ بهجاي غلظت، خشونت، قساوت و سختگيري بيمورد؛ اهل انعطاف، مدارا، سازگاري و فروتني باشيم. [البته اعمال درجاتي از خشونت و سختگيري در موارد مقتضي بهويژه در برخورد با اهل باطل و انحراف، لازمة ايمان است]؛
ـ «وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۳)؛ از تفاخر و برتريجويي برديگران اکيداً اجتناب ورزيم [تکبرورزي تنها در مقابل متکبران آنهم بهعنوان يک رفتار نه يک خصيصه، و آنهم صرفاً با هدف تأديب آنها، نه تقليد از آنها، مجاز خواهد بود]؛
ـ «وَ كَظْمِ الغَيْظِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ به هنگام عصبانيت، خشم خود را فروخورده وکنترل کنيم [از هر نوع تصميم و عمل در چنين وضعيتي اجتناب ورزيم]؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ مَتِّعْنِي بِالاقْتِصَادِ» (همان، دعاي 20، فراز 18)؛ در امور مختلف، ميانهروي و اقتصاد پيشهکنيم و از افراط و تفريط بپرهيزيم؛
ـ «وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ» (همان، دعاي 22، فراز 8)؛ در رويارويي با فتنهها و فضاي غبارآلوده جامعه، بصيرانه و خردورزانه عمل کنيم [اتخاذ تصميم درست بهويژه درفضاي غبارآلود، تنگناهاي زندگي و در شرايط سخت اجتماعي، به بصيرت ويژه نياز دارد که جز از طريق استمداد و توسل و الهامات غيبي حاصل نميشود].
2. ارتباط با ديگران
1ـ2. ارتباط با خانواده، خويشان، همسايگان
ـ «وَ إِنَّ أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۰، ح ۱۳)؛ در رسيدگي به امورات اجتماعي، خانواده، خويشان و نزديکان را در اولويت قرار دهيم [نيازها و تقاضاهاي آنها را در حد امکان رفع و رجوع کنيم]؛
ـ «مَنْ أَعْطَى النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ لِنَفْسِهِ» (همان، ص ۴۹۶، ح ۳۲)؛ ايشان را بر خويش مقدم داريم و بهرغم نياز خود بدانها کمک کنيم [ايثار]؛
ـ «وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِي إِلَى قَرَابَتِي حَرَمُونِي، وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِيلًا نَكِداً، وَ مَنُّوا عَلَيَّ طَوِيلًا، وَ ذَمُّوا كَثِيراً» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 22، فراز 3)؛ از نيازمندي و وابستگي مالي به ارحام و اقارب (بهدليل خوف از محروميت يا رويگرداني ايشان) بپرهيزيم؛
ـ «وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ» (همان، دعاي ۴۴، فراز ۱۰) با ايشان به نيکي رفتارکنيم [صله رحم]؛
ـ «وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَة» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۹)؛ با ارحام قطعکننده پيوند [قطع رحم] بپيونديم و با ايشان از در صلح و آشتي درآييم؛
ـ «وأَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِيَّةِ» (همان، دعاي ۴۴، فراز ۱۰) به همسايگان خود احسان کنيم [در محور مربوط به حقوق همسايه، اين توصيه با تفصيل بيشتري توضيح يافته است].
2ـ2. ديگران مهم و محبوب
ـ «وَ طَاعَةُ وُلَاةِ الْأَمْرِ تَمَامُ الْعِزِّ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۸، ح ۳۵)؛ از پيشوايان الهي اطاعت کنيم [که مصداق آن در رتبة اول پيامبران الهي و حضرات معصومين و در رتبة بعد وارثان آنها، يعني عالمان رباني و پيشوايان صالح و در مرحلة نازل، مؤمنان عادل، فرهيخته يا دستکم ظاهرالصلاح هستند]؛
ـ «مَجَالِسُ الصَّالِحِينَ دَاعِيَةٌ إِلَى الصَّلَاحِ» (همان، ص ۴۹۸، ح ۳۵)؛ با صالحان و پرهيزکاران همنشين باشيم که اين خود راهي براي رستگاري است [اين مهم طبعاً در پرتو خواست و ارادة تعاليجويانة مؤمن، زمينهها و شرايط زيستي و فضاي فرهنگي اجتماعي جامعه او محقق ميشود]؛
ـ «بَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبِي وَ أُنْسَ نَفْسِي وَ اسْتِغْنَائِي وَ كِفَايَتِي بِكَ وَ بِخِيَارِ خَلْقِكَ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 21، فراز 12)؛ «وَ اعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخَاشِعِينَ» (همان، دعاي 47، فراز 127)؛ با اولياي الهي، مؤمنان صالح، نيکان و تقواپيشگان، مجالست، مصاحبت و مراودت داشته باشيم؛
ـ «وَ آدَابُ الْعُلَمَاءِ زِيَادَةٌ فِي الْعَقْلِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۸، ح ۳۵) از عالمان رباني الگو بگيريم و آنان را اسوههاي ايماني و اخلاقي خويش قرار دهيم [بيشک، عالمان رباني، علاوه بر جنبههاي علمي، در ابعاد اعتقادي، اخلاقي و مشي و سلوک معنوي نيز مرجعيت الگويي و هدايتي دارند]؛
ـ «وَ تَأَدَّبُوا بِآدَابِ الصَّالِحِينَ» (همان، ص ۴۴۴، فراز آخر موعظه امام)؛ به آداب نيکان تأدب کنيم و خوي و منش آنها را سرمشق خود قرار دهيم [اين بيان، متضمن اهميت و نقش محوري شخصيتهاي الگويي و اسوههاي تربيتي بهعنوان راهبران و راهنمايان هدايت يافته و مورد وثوق و نياز افراد به الگوگيري از ايشان است]؛
ـ «وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ در کسب فضيلتها بر يکديگر سبقت جوييم [اين بيان اگرچه به ارتباط مؤمنان با يکديگر (نه لزوماً ديگران مهم) اشاره دارد؛ اما ازآنجاکه سبقتجويي در کسب فضايل، نشانه بزرگ منشي و تعاليجويي فرد است، ميتوان فضيلت جويان را هرچند بالقوه در زمره ديگران مهم شمرد].
3ـ2. ديگران مطرود و منفور
ـ «اللَّهُمَّ أَغْنِنِي عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۸۸، ح ۴)؛ خود را از رنج و شرارت بندگان [بدخو و زشت سيرت] بهدور داريم؛
ـ «اللَّهُمَّ فَكَمَا كَرَّهْتَ إِلَيَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِي مِنْ أَنْ أَظْلِمَ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 14، فراز 7و8و10)؛ از ظلم بر ديگران (ظالم شدن) و تن دادن به ظلم ديگران (مظلوم واقع شدن) اجتناب ورزيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْ آبَاءَنَاوَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَوْلَادَنَا وَ أَهَالِيَنَا وَ ذَوِي أَرْحَامِنَا وَ قَرَابَاتِنَا وَ جِيرَانَنَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنْهُ فِي حِرْزٍ، وَ حِصْنٍ حَافِظٍ، وَ كَهْفٍ مَانِعٍ، وَ أَلْبِسْهُمْ مِنْهُ جُنَناً وَاقِيَةً، وَ أَعْطِهِمْ عَلَيْهِ أَسْلِحَةً مَاضِيَةً» (همان، دعاي 17، فراز 10)؛ در ايجاد مصونيت فکري، رواني، اعتقادي و ارزشي براي خود و عموم مردم در مقابل دخالتها و اقدامات عوامل شيطاني تلاش کنيم و توان لازم براي مقابله با آنها را کسب کنيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ، وَ لَا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ، وَ أَسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ» (همان، دعاي 20، فراز 26؛ ر.ک: همان، دعاي ۱۳، فراز ۱۵)؛ از وابستگي به فرومايهگان و ستمپيشهگان (و نيز کفار، مشرکان، منافقان و دشمنان) خود را برهانيم؛
ـ «اللَّهُمَّ فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي، و أُبْتَلَى بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي» (همان، دعاي 20، فراز 26)؛ اغيار (موارد چندگانه در فراز فوق) را به پاس خدمات ظاهريشان مورد ستايش و تملق قرار ندهيم [چون ممکن است اين خدمات در مقابل خسارتهاي آنها به جامعه و هزينههايي که تحميل ميکنند، اندک باشد؛ از طرفي، ستايش آنها زمينه اقبال ديگران بديشان را فراهم سازد. روشن است که اين توصيه با تشکر و قدرداني معمول به پاس خدمات دريافتي منافاتي ندارد]؛
ـ «وَ لَا تَجْعَلْ لِفَاجِرٍ وَ لَا كَافِرٍ عَلَيَّ مِنَّةً، وَ لَا لَهُ عِنْدِي يَداً، وَ لَا بِي إِلَيْهِمْ حَاجَةً» (همان، دعاي 21، فراز 12)؛ خود را وامدار منت ايشان قرار ندهيم [عدم نيازمندي و پرهيز از دريافت خدمات محتمل ايشان تا بهانهاي براي منتگذاري برما پيدا نکنند]؛
ـ «وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ» (همان، دعاي 20، فراز 10)؛ از همراهي و همنوايي با بدعتگذاران (در دين)، گمراهکنندگان مردم، نااهلان و تبهکاران، دوري گزينيم؛
ـ «وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ» (همان، دعاي 20، فراز 9)؛ از دوستي صميمانه با خيانتکنندگان (به خود و ديگران) بپرهيزيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ أَعْدِنِي عَلَيْهِ عَدْوَى حَاضِرَةً، تَكُونُ مِنْ غَيْظِي بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِي عَلَيْهِ وَفَاءً» (همان، دعاي ۱۴، فراز ۸)؛ در سوداي انتقام از دشمنان و ستمگران [به عموم مؤمنان و جامعه اسلامي] باشيم؛
ـ «وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا» (همان، دعاي 44، فراز 10) دربارة کساني که بر ما ستم روا داشتهاند، به انصاف رفتارکنيم [ظلم ديگران در حق فرد، موجب نميشود که در مقام انتقام، عدالت و انصاف را نقض کند و خود را مجاز به ارتکاب هر عملي بداند]؛
ـ «وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا» (همان، دعاي 44، فراز 10)؛ با خصومتورزان (با خود) از در صلح و آشتي وارد شويم و از سر تقصيرات آنها درگذريم؛
ـ «وحَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيهِ» (همان، دعاي 44، فراز 10)؛ با دشمنان خدا [در هر لباس و موقعيت] دشمني ورزيم و از صلح، دوستي، يکرنگي و يکدلي با آنها بپرهيزيم [مؤمن با دوستان خدا، ولاي مثبت و با دشمنان او ولاي منفي دارد و البته فقدان محبت و عاطفه قلبي به دشمنان، منافي همزيستي متقابل اجتماعي با آنها نيست].
4ـ2. ديگران عام
مراد از ديگران عام يا به تعبير برخي روانشناسان اجتماعي، «ديگريِ تعميميافته»، همة افراد جامعه فارغ از ويژگيها و تعينات شخصيتي و موقعيتي آنهاست. اين مجموع وظايف، در يک دستهبندي کلي به دو بخش «تعاملات اجتماعي» و «تعاملات اقتصادي» تقسيم ميشوند. ابتدا به طرح وظايف اجتماعي و در ادامه به طرح وظايف اقتصادي مؤمنان در برابر ديگرانِ عام پرداخته شده است:
ـ «وَ ابْتِدَاءَهُ إِيَّاهُمْ بِالسَّلَامِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۶، ح ۲۹)؛ در سلام کردن بر يکديگر سبقت جوييم؛
ـ «وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ بِغَضِّ الْبَصَرِ» (صحيفة سجاديه، 1390، ص ۴۵۰، فراز ۹)؛ چشمان خود را از ديدن نامحرمان فرو بنديم؛
ـ «وَ أَمَّا حَقُّ فَرْجِكَ فَحِفْظُهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ» (همان، ص ۴۵۰، فراز ۹)؛ نياز جنسي خود را از مجراي مشروع و مجاز (ازدواج) ارضا کنيم [در تقابل با اخلاق رهباني برخي اديان همچون مسيحيت کاتوليک، اسلام بر ازدواج مؤمن در صورت داشتن شرايط و بهويژه در صورت نياز، تأکید کرده و بر لزوم رعايت اخلاق جنسي مناسب در تأمین اين غريزه بنيادين تصريح دارد]؛
ـ «وَ أَعِنِّي عَلَى وَ مَرْضِيِّ الْقَوْلِ» (همان، دعاي 47، فراز 113)؛ با ديگران، به نيکي و شايستگي سخن گوييم؛
ـ «وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِاغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ» (همان، دعاي 20، فراز 13)؛ «إِنَّ الْمَعْرِفَةَ وَ كَمَالَ دِينِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ» (ابنشعبه حراني، 1387، ص ۴۹۰، ح ۱۵)؛ از ياوهگويي، فحاشي، گواهي نابحق، عيبجويي، ناسزاگويي و باطلگويي بپرهيزيم؛
ـ «وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ»ِ (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 20، فراز 10)؛ سخن حق بر زبان جاري کنيم، حتي اگر دشوار [و تلخ] باشد؛
ـ «وَ قِلَّةُ مِرَائِهِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۰، ح ۱۵)؛ از جدال و منازعه با ديگران بپرهيزيم؛
ـ «حَتَّى لَا نُصْغِيَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 44، فراز 6)؛ گوشهاي خود را از شنيدن سخنان لغو و بيهوده ببنديم [که قاعدتاً با پرهيز از مجالست و مصاحبت با افراد ياوهگو و اجتناب از شرکت در مجالسي که مظان در غلطيدن به اين انحراف است، حاصلشدني است]؛
ـ «وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ» (همان، دعاي 49، فراز 12)؛ به ديگران حسن ظن داشته باشيم [وظيفه اولي عموم در جامعه حسن ظن به يکديگر است و سوء ظن تنها نسبت به کساني رواست که خود از قبل زمينههاي آن را فراهم ساخته باشند]؛
ـ «وكَفُّ لِسَانِهِ عَنِ النَّاسِ وَ اغْتِيَابِهِمْ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۶، ح ۳۰)؛ «وَ رَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أَخَاهُ بِعَيْبٍ حَتَّى يَتْرُكَ ذَلِكَ الْعَيْبَ مِنْ نَفْسِهِ» (همان، ص ۴۹۶، ح ۳۲)؛ از عيبجويي ديگران بهويژه عيبهايي که خود نيز بدان آلودهايم، بپرهيزيم؛
ـ «يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي 16، فراز 21)؛ اسرار مردم را حفظ کنيم و از افشاي عيبها و ضعفهاي آنها خودداري کنيم؛
ـ «وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْر» (همان، دعاي 20، فراز 9)؛ از غيبتکننده و عيبجوي خود به نيکي ياد کنيم [يعني نهتنها مقابله به مثل نکنيم که در جهت خلاف رفتار او عمل کنيم]؛
ـ «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ» (همان، دعاي 20، فراز 9)؛ از نيکيها و خدمات ديگران، قدرشناسي و شکرگزاري کنيم؛
ـ «وَلَا يَكْتُمُ الشَّهَادَةَ لِلْبُعَدَاءِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۲، ح ۱۹)؛ در صورت لزوم، از دادن شهادت (له يا عليه ديگران) طفره نرويم؛
ـ «وَ إِرْشَادُ الْمُسْتَشِيرِ قَضَاءٌ لِحَقِّ النِّعْمَةِ» (همان، ص ۴۹۸، ح ۳۵)؛ به مشورتخواهان و متقاضيان مشورت، مشاوره دهيم؛
ـ «وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ، وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيف» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۶، فراز ۱۸)؛ «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي... مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۸)؛ در ارشاد و هدايت گمراهان و منحرفان، زبان گويا داشته باشيم؛
ـ «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» (همان، دعاي 20، فراز 3)؛ از منتگذاري بر ديگران براي کمکها و خدمات اعطايي خود بپرهيزيم؛
ـ «وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ» (همان، دعاي ۶، فراز ۱۸)؛ به نيکيها و معروفها [يعني اعمالي که بهرغم مطلوبيت و رجحان در نزد عرف، عقل و شرع، توسط برخي بدون دليل موجه ترک شده يا مورد بياعتنايي قرار گرفته] امر کنيم؛ و از زشتيها و منکرات [يعني اعمالي که بهرغم قباحت آشکار نزد عرف، عقل و شرع، عدهاي غافلانه يا متمردانه، برارتکاب آن اصرار دارند] نهي کنيم؛
ـ «وَ إِنْصَافَ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۶، ح ۲۹)؛ در ارزيابي و قضاوت ديگران [حقوق، وظايف، اعمال، خلقيات و... آنها] انصاف را رعايت کنيم؛
ـ «وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۲۰، فراز ۲۲)؛ در اداره و تولي امور [فردي و اجتماعي] حسن تدبير را بهکار بنديم [رعايت اين ارزش بهويژه براي مديران و منصبداران جامعه موکد است]؛
ـ «مَنْ أَعْطَى النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ لِنَفْسِهِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۶، ح ۳۲)؛ در مقام اجابت خواستهها و پاسخدهي به نياز ديگران، آنها را بر خويش مقدم داريم [ايثار= بهرغم نياز خود، به فکر ديگران باشيم و تأمین نياز آنها را در اولويت قرار دهيم]؛
ـ «وَ لَايَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْحَقِّ رِئَاءً» (همان، ص ۴۹۲، ح ۱۹)؛ «ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِكَ كُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِينَ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِينَ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۴4، فراز 7)؛ در صورت توفيق به انجام نيکيها از رياکاري و سمعه بپرهيزيم؛
ـ «إِنْ زُكِّيَ خَافَ مِمَّا يَقُولُونَ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ وَ لَا يَضُرُّهُ جَهْلُ مَنْ جَهِلَهُ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۲، ح ۱۹)؛ از تزکيه خود توسط ديگران خشنود نباشيم [خود را تحت تأثیر اغوائات ثناگويان و متملقان، واجد طهارت روح و تهذيب نفس نپنداريم]؛
ـ «لَا يُحَدِّثُ بِالْأَمَانَةِ الْأَصْدِقَاءَ» (همان، ص ۴۹۲، ح ۱۹)؛ در برخورد با امانات ديگران، امانتدار باشيم [اعم از امانتداري در اشيا و امور مادي و امور غيرمادي مثل اسرار و خفاياي مردم]؛
ـ «نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْمَحَبَّةِ لَهُ عِبَادَةٌ» (همان، ص ۴۹۶، ح ۳۱)؛ از روي محبت و شفقت بر حال مؤمنان نظر کنيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِي، وَ أَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنِي، وَ اعْصِمْنِي مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي في مثل حاله» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۱۴، فراز ۷)؛ زير بار ستم ديگران نرويم و از ستم بر ديگران نيز بپرهيزيم [مؤمن در شرايط عادي از پذيرش ستم ديگران بر خود و اعمال ستم بر ديگران با هر بهانه و توجيهي پرهيز دارد و آن را منافي با روح ايمان و بندگي ميشمرد]؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ» (همان، دعاي 20، فراز 20)؛ «وَ كَفُّ الْأَذَى مِنْ كَمَالِ الْعَقْلِ وَ فِيهِ رَاحَةٌ لِلْبَدَنِ عَاجِلًا وَ آجِلًا» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۸، ح ۳۵)؛ از آزار و اذيت ديگران خودداري کنيم [که اين خود نشانة خردمندي و مايه آسايش انسان است] و متقابلاً خود را در معرض آزار و اذيت ديگران قرار ندهيم؛
ـ «وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ، وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيف» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۶، فراز ۱۸)؛ فريادرس مظلومان و ستمديدگان باشيم [چه در ارتباطات بين فردي و چه در ارتباطات ميان فرهنگي و روابط ميان جوامع مختلف. اين فريادرسي هرچند براي افراد و جوامع مؤمن تحت ستم از اولويت برخوردار است؛ اما قطعاً محدود به آنها نيست. روشن است که اداي اين وظيفه اخلاقي منوط به داشتن توان و اقتضاي مصالح فردي و اجتماعي عامل است]؛
ـ «وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَكَ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ، وَ اسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَوْتَ الْإِحْسَانِ»(همان، دعاي ۱۳، فراز ۱۴)؛ به ديگران اميد نبنديم و بر ايشان اتکا و اتکال نکنيم [يعني مبادا بهجاي اعتماد و توکل بر خداوند به ديگرانِ مثل خود تکيه کنيم و البته اين توصيه منافاتي با همکاري و بهرهگيري از ظرفيتهاي متقابل ندارد]؛
ـ «بَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبِي وَ أُنْسَ نَفْسِي وَ اسْتِغْنَائِي وَ كِفَايَتِي بِكَ وَ بِخِيَارِ خَلْقِكَ» (همان، دعاي 21، فراز 12)؛ از پذيرش مساعدت و حمايت ستمکاران بپرهيزيم [بالطبع اين نوع دريافتها، علاقهمندي و محبت قلبي آنها را در پي دارد و اين با لزوم تبري از ايشان ناسازگار است]؛
ـ «حَتَّى...، وَ يَيْأَسَ وَلِيِّي مِنْ مَيْلِي وَ انْحِطَاطِ هَوَاي» (همان، دعاي 22، فراز 13)؛ از جانبداري و هواخواهي نابحق [حتي] در مورد دوستان بپرهيزيم [مؤمن همواره بايد حقمدار و حقمحور باشد و نبايد صرفاً به دليل تعلقخاطر دوستانه و خوف از نگراني و رنجشخاطر دوستان، از حق عدول کرده و هواخواهانه قضاوت کند]؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ أَعْدِنِي عَلَيْهِ عَدْوَى حَاضِرَةً، تَكُونُ مِنْ غَيْظِي بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِي عَلَيْهِ وَفَاءً» (همان، دعاي ۱۴، فراز ۸)؛ به کساني که در حق ما بدي روا داشتهاند [بهجاي مقابله بهمثل] نيکي کنيم [که طبيعتاً به آمادگي روحي بالاتراز حد معمول نياز دارد]؛
ـ «وَ اقْضِ عَنِّي كُلَّ مَا أَلْزَمْتَنِيهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَيَّ لَكَ فِي وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ طَاعَتِكَ أَوْ لِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ إِنْ ضَعُفَ عَنْ ذَلِكَ بَدَنِي، وَ وَهَنَتْ عَنْهُ قُوَّتِي، وَ لَمْ تَنَلْهُ مَقْدُرَتِي، وَ لَمْ يَسَعْهُ مَالِي وَ لَا ذَاتُ يَدِي، ذَكَرْتُهُ أَوْ نَسِيتُهُ» (همان، دعاي ۲۲، فراز ۶)؛ در اداي حقوق و انجام وظايف خود در برابر ديگران، در حد توان تلاش کنيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ در گستراندن عدل و داد [در جامعه]، تلاش کنيم [انتشار اين ارزش در پهنة جامعه، وظيفهاي است که همگان بسته به موقعيت و توانشان، به تحقق آن مأمور و موظفاند]؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ در خاموش کردن آتش دشمنيها و خصومتها تلاش کنيم [اعم از دشمنيهاي معطوف به خود يا زمينههاي تنش و تخاصم آشکار و پنهان در اجتماع]؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ در به هم پيوستن دلهاي پراکنده، رفع منازعات و ايجاد صلح و آشتي ميان مردم بکوشيم [تلاش در جهت ايجاد و تقويت همبستگي اجتماعي]؛
ـ «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ» (همان، دعاي 20، فراز 10)؛ با جماعت مؤمنان همراهي و مصاحبت داشته باشيم؛
ـ «وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ» (همان، دعاي 47، فراز 127)؛ از کينهورزي و دشمني نسبت به مؤمنان پرهيز کنيم [ازجمله دعاهاي مؤمنان، خالي بودن دلهاي آنها از کينه و عداوت نسبت به يکديگر است]؛
ـ «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» (همان، دعاي 20، فراز 3)؛ توفيق ارائه خدمات بيمنت به مردم را از خدا بخواهيم؛
ـ «وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ» (همان، دعاي 20، فراز 9)؛ به فاصلهگزينان و رويگردانان از خود، واکنش نيکو نشان دهيم؛
ـ «وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۹)؛ از کساني که ما را از حقوق خويش محروم داشتهاند، درگذريم [اوج ايثار]؛
ـ «وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ» (همان، دعاي 20، فراز 9)؛ از بديها و لغزشهاي ديگران، چشمپوشي کنيم [ظاهراً مراد بديهايي است که به ما بهعنوان اشخاص حقيقي متوجه شده است، نه بديها و زشتيهاي آشکار در سطح جامعه که سزاوار نهي از منکر است]؛
ـ «وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ» (همان، دعاي 20، فراز ۱۰)؛ در برخورد با ديگران، فروتن و متواضع باشيم [البته تا جايي که ديگران از نحوه برخورد و منش ما سوءاستفاده نکنند]؛
ـ «وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۴)؛ در کسب بزرگي و عظمت در چشم مردم [و معادل آن] کوچکي و حقارت در نفس خويش بکوشيم؛
ـ «وَلَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا» (همان، دعاي 20، فراز ۴)؛ در کسب عزت و سروري ظاهري در چشم مردم [و معادل آن] ذلت و حقارت باطني نزد خود بکوشيم؛
[در ادامة اين بخش، به تعاملات داراي سويه و جهت اقتصادي توصيه شده است]
ـ «وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ» (همان، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ احسان به ديگران را [در هر صورت ممکن] ترجيح دهيم؛
ـ «وَ بِسَعَتِكَ، فَابْسُطْ يَدِي» (همان، دعاي ۲۲، فراز ۴)؛ در کمک به ديگران، سخي و گشادهدست باشيم؛
ـ «إِنَّ مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ الْإِنْفَاقَ عَلَى قَدْرِ الْإِقْتَارِ وَ التَّوَسُّعَ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۸۷، ص ۴۹۶، ح ۲۹)؛ به مستحقان و نيازمندان، انفاق کنيم [انفاق بهجا، بهاندازه و با نيت درست]؛
ـ «وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ» (صحیفة سجادیه، 1390، دعاي ۲۰، فراز ۱۰)؛ از بخشش به کسي که استحقاق دريافت ندارد يا سزاوار کمک نيست، اجتناب ورزيم [احتمالاً مراد آنجايي است که اين بخشش موجب سوء استفاده دريافتکننده شود]؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ احْجُبْنِي عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِيَادِ، وَ قَوِّمْنِي بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِي حُسْنَ التَّقْدِيرِ، وَ اقْبِضْنِي بِلُطْفِكَ عَنِ التَّبْذِيرِ» (همان، دعاي ۳۰، فراز ۳)؛ در مقام بخشش و انفاق، اعتدال و اقتصاد را رعايت کنيم [ميانهروي در مطلق امور ازجمله بخشش مطلوبيت و رجحان دارد؛ يعني در کمک به ديگران نه بخل و خست ورزيم و نه گشادهدستي پيشه کنيم؛ بهگونهايکه خود و اهل و عيال خويش را در تنگنا قرار ندهيم]؛
ـ «وَ صَرَفْتُ وَجْهِي عَمَّنْ يَحْتَاجُ إِلَى رِفْدِكَ وَ قَلَبْتُ مَسْأَلَتِي عَمَّنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ فَضْلِكَ وَ رَأَيْتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَى الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْيِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ» (همان، دعاي ۲۸، فراز ۳ـ۵)؛ به امکانات و داشتههاي ديگران طمع و چشمداشت نداشته باشيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَلِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِي، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِيَلِي، وَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي رَفْعَهَا إِلَى مَنْ يَرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَيْكَ، وَ لَا يَسْتَغْنِي فِي طَلِبَاتِهِ عَنْكَ، وَ هِيَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِينَ، وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِين» (همان، دعاي 13، فراز 15)؛ از وابستگي و تعلقخاطر به داشتهها و امکانات ديگران خود را برهانيم [بديهي است که اين وابستگي در صورت يکسويه بودن، با روح عزتخواهي مؤمنانه تنافي دارد]؛
ـ «وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ، وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيف» (همان، دعاي ۶، فراز ۱۸)؛ در مقام امداد و دستگيري، نيازمندان و ناتوانان [احتمالاً اعم از اقتصادي] را مقدم داريم؛
ـ «وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِك» (همان، دعاي 5، فراز 7)؛ از خشکدستي و بخلورزي ديگران و محروم ماندن از کمک آنها، هراس نکنيم [که خود از آثار توکل و اعتماد به وعدههاي خداوند است].
ـ «اللَّهُمَّ فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي و أُبْتَلَى بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي» (همان، دعاي 20، فراز 26)؛ از سرزنش و بدگويي به کساني که از کمک به ما دريغ ورزيدهاند، بپرهيزيم؛
ـ «اللَّهُمَّ وَ ارْزُقْنِي سَلَامَةَ الصَّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتَّى لَا أَحْسُدَ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِكَ، وَ حَتَّى لَا أَرَى نِعْمَةً مِنْ نِعَمِكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ تَقْوَى أَوْ سَعَةٍ أَوْ رَخَاءٍ إِلَّا رَجَوْتُ لِنَفْسِي أَفْضَلَ ذَلِكَ بِكَ وَ مِنْكَ» (همان، دعاي 22، فراز 12)؛ از رشک و حسد به ديگران بهخاطر نعمتهاي خداداد آنها بپرهيزيم؛
ـ «وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ» (همان، دعاي 44، فراز 10)؛ اموال خود را با اداي حقوق مالي مقرر (حقوق واجب، مثل رد ديون، مظالم، زکات، خمس، کفارات، نذورات) از حقوق ديگران بپالاييم.
نتيجهگيري
امام سجاد در تذکار وظايف اخلاقي مؤمن نسبت به خود و ديگران (مهم، عام، مطرود) به اصول، قواعد و معيارهايي توجه دادهاند: ترسيم خطمشيهاي ايجابي و سلبي براي عمل مؤمنانه در موقعيتهاي مختلف، ترجيح ارتباط با مؤمنان بر سايرين؛ تأکید بر انجام وظايف و اداي حقوق؛ اجتناب از هر نوع تسامح در رعايت ارزشهاي اخلاقي؛ تأکید بر تکليفمحوري بهجاي حقمحوري؛ عدم مقابله بهمثل در بديها و زشتيها؛ ترجيح ايثار در برخي عرصههاي ارتباطي، مثل کمکهاي مالي؛ سبقت جستن و تلاش حريصانه در انجام خوبيها و دوريگزيدن از بديها؛ تلاش بي وقفه در مسير کسب کمالات و فضائل نفساني و دوري جستن از رذايل و نقصانها؛ توجه به کيفيت اعمال بهجاي کمّيت آنها؛ فضيلتمحوري و رذيلتگريزي مداوم؛ تلاش در ايجاد امنيت اخلاقي و اجتماعي براي خود و ديگران [از طريق مهار تمايلات سرکش و دامنزدن به انحرافات]؛ سعي در جنبة عبادي دادن به اعمال (رعايت توأمان حسن فعلي = انجام نيکيها و صالحات؛ و حسن فاعلي = انجام عمل نيک با خلوص نيت و جلب رضاي خداوند)؛ تأکید بر نقش محوري و عامليت فرد بهجاي عوامل ساختاري و زمينههاي اجتماعي؛ معرفي ضمني و صريح اسوهها و الگوهاي اخلاقي و ترغيب مؤمنان به اقتداي به ايشان؛ توجه دادن مؤکد به لزوم استقلال مالي و عدم وابستگي ذلتبار به ديگران؛ توصية ضمني به لزوم نافع بودن و مفيد بودن فرد بهحال خود و جامعه؛ ايجاد زمينة فردي و اجتماعي براي بهرهگيري و استفاده از امکانات ديگران بهصورت متقابل؛ لزوم مجالست با نيکان و اخيار و ترک مصاحبت با بدان و کجروان؛ بسط اخلاق به همة ساحتهاي زيستي، اعم از گفتاري، رفتاري، ذهني، روحي، بينشي، گرايشي، مادي و معنوي و...؛ لزوم مراقبت شخصي از خود در مقابل انحرافات محيط؛ ترجيح خود در مقام اصلاح و تهذيب در مقايسه با ديگران؛ ترجيح خانواده، اقارب و همسايگان مؤمن و نيازمند در مقام خدماتدهي و رفع نيازها در مقايسه با ديگران؛ ميدان ندادن به چاپلوسان و متملقان؛ مردمداري و لزوم رعايت حال مردم، لزوم تلاش در جهت کسب عزت و اعتبار در جامعه و در ميان مردم؛ لزوم داشتن توجه ويژه به اقشار محروم و نيازمند؛ تأکید بر مسئولانه زيستن و احساس تعهد در مقابل ديگران؛ اجتناب أکيد از اعمال ستم بر ديگران يا پذيرش ستم ديگران بر خود؛ تلاش در جهت عينيتبخشي و تثبيت ارزشهاي متعالي مثل حق و عدالت در جامعه؛ تلاش در جهت ارشاد منحرفان و ستمگران و درصورت عدم تأثیر، طرد و دوري جستن از آنها؛ ترجيح صلح و دوستي در تعاملات اجتماعي بهجاي خصومتورزي و دشمني؛ بصيرتورزي در مواجهه با فتنههاي زمانه؛ و اغتنام فرصتها و اجتناب از تضييع آنها.
- صحیفة سجادیه، 1390، ترجمة محمدمهدي رضايي، قم، دفتر نشر معارف.
- ابنشعبه حراني، حسنبن علي، ۱۳۸۷، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمة صادق حسنزاده، چ دهم، قم، آل علي.
- احمدوند، فردين، 1390، «بررسي اصول اخلاق اجتماعي در صحيفة سجاديه»، پژوهشهاي اخلاقي، ش ۵، ص 115ـ137.
- احمدي، بابک، ۱۳۸۰، معماي مدرنيته، چ دوم، تهران، نشر مرکز.
- حقشناس، حميدرضا، 1388، اخلاق اجتماعي در صحيفه، قم، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.
- خياط، علي و مصطفي رمضانزاده خيرآبادي، 1397، «جلوههاي اخلاق اجتماعي در ارتباط با همسايگان از منظر صحیفة سجادیه»، پژوهشهاي اجتماعي اسلامي، ش ۱۶، ص ۳ـ۱۴.
- دادوند، احمد، 1400، «حقوق والدين در صحیفة سجادیه»، ره توشه، ش ۱۳۶، ص ۹ـ۱۸.
- رضايي بيرجندي، علي، 1395، سبک زندگي در صحیفة سجادیه، قم، بوستان کتاب.
- رهبر، محمدتقي، 1366، سياست و اجتماع در صحیفة سجادیه، قم، سازمان تبليغات اسلامي.
- سنيمان، پي. جي، ۱۳۷۵، اخلاق رسانهاي: نگرشي بر مبناي فرائض اخلاقي، در: جمعي از نويسندگان، نگاهي ديگر به اخلاق رسانهاي، ترجمة محمود حقيقت کاشاني و ديگران، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
- شهري، محمدحسين، 1384، «ابعاد انساني و اجتماعي صحیفة سجادیه»، مطالعات قرآن و حديث سفينه، ش ۹، ص 149ـ168.
- فلسفي، محمدتقي، 1370، شرح و تفسير دعاي مکارم الاخلاق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- فنايي، ابوالقاسم، ۱۳۸۴، دين درترازوي اخلاق، تهران، مؤسسة فرهنگي صراط.
- مجموعه مقالات همايش سبک زندگي امام سجاد، 1392، يزد، دانشگاه آزاد اسلامي.
- مصباح يزدي، محمدتقي، ۱۳۷۷، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسکندري، چ سوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1386، نظرية حقوقي اسلام، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مغنيه، محمدجواد، 1423ق، في ظلال صحیفة سجادیه، قم، دارالکتاب الاسلامي.
- وارنوک، ماري، ۱۳۸۹، جايگاه آيريس مرداک در اخلاقشناسي روزگار ما، ترجمة مصطفي ملکيان، تهران، نگاه معاصر.
- .