بررسی انتقادی دیدگاه حسن حنفی در مورد عالم قبر و برزخ
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
معاد از اساسيترين اصول اديان الهي بهويژه اسلام است. بهجهت جايگاه والاي اين مسئله و عمق تأثیر آن بر زندگي بشر، بحث معاد و مسائل مطرح ذيل آن، از ديرباز از سوي انديشمندان فرق و جريانهاي اسلامي مورد بحث قرار گرفته است.
متفکران جريان نومعتزله، که يکي از جريانهاي نوظهور و البته بسيار مهم در دوران معاصر است نيز دربارۀ مباحث معاد ازجمله عالم قبر و برزخ مباحثي را مطرح کردهاند. اين جريان با هدف تبيين رابطه سنت و مدرنيته و كاركرد معارف ديني در عصر حاضر، پا بهعرصه وجود نهاده است. نومعتزله با تکيه بر مبانياي، ازجمله عقلگرايي و علمگرايي و با نگاهي انتقادي به حوزۀ فلسفۀ دين و كلام، در پي آن هستند كه معارف اسلامي را بر مبناي عقل مدرن تبيين كنند.
در بين نومعتزله نيز همه ديدگاه يكساني ندارند؛ برخي بيشتر دل در گرو دين دارند و بهدنبال ارائۀ وجه عقلاني از آموزههاي دينياند و برخي برعكس در پي تطبيق دين و معارف ديني بر مؤلفههاي مدرنيتهاند و بيشتر در پي ترسيم صورتي نو از دين كه همخواني با مدرنيته و مؤلفههاي آن داشته باشد، هستند؛ كه از شخصيتهاي مهم اين جريان، حسن حنفي است كه در اين زمينه طرحي با عنوان «السنۀ و التجديد» ارائه كرده است.
انتخاب حسن حنفي بهعنوان شخصيتِ محوري در اين پژوهش، بدان خاطر است كه اولاً ايشان يك شخصيت بسيار مهم و تأثیرگذار در بين جريان نومعتزله است. ثانیاً با اينكه برخي ديگر از انديشمندان نومعتزلي نيز بهطور پراکنده در آثارشان به مسائل ذيل بحث معاد پرداختهاند، اما ايشان در کتاب من العقيده الي الثوره در زمينۀ عالم قبر و برزخ به تفصيل سخن گفته است؛ كه در هيچيك از آثار ديگر نومعتزليان، اين جامعيت و وسعت بحث ديده نميشود.
در مورد پيشينه اين پژوهش بايد گفت که آثاري در مورد بررسي افکار و نقد مباني حسن حنفي نگاشته شده است؛ مانند: آراء و انديشههاي حسن حنفي (حاجي ميرزايي، 1397)؛ يا اسلام و تجدد در مصر (آقاجاني، 1392)؛ که بازخواني کليات آراء حسن حنفي است. اما در اين آثار فقط اشارهاي کوتاه به نظرات حسن حنفي شده است و در بخشي کوتاه در حد چند خط اشارهاي به ديدگاه ايشان در باب معاد شده، و هيچکدام اصل معاد، مخصوصاً بحث عالم قبر و برزخ را جداگانه بررسي نکردهاند. اما در اين پژوهش نظر حسن حنفي و شبهات ايشان به عالم قبر و برزخ در چارچوبي جديد به تفصيل ارائه و بررسي گرديده است.
سؤال اصلي پژوهش اين است که: ديدگاه حسن حنفي در مورد عالم قبر و برزخ چيست؟ و سؤالات فرعي نيز عبارتند از:
1. مفهوم واژگان «قبر» و «برزخ» چيست؟ 2. آيا واژگان «قبر» و «برزخ» در اصطلاح به يک حقيقت اشاره دارند يا متفاوتند؟ 3. حسن حنفي عالم قبر را مادي ميداند يا غيرمادي؟ 4. اشکالات حسن حنفي با فرض مادي يا غيرمادي بودن عالم قبر چيست؟
در اين پژوهش بعد از تبيين مفاهيم كليدي پژوهش و مشخص شدن محل بحث، به مسئلۀ عالم قبر و برزخ از ديدگاه حسن حنفي اشاره و به نقد و بررسي آن خواهيم پرداخت.
1. تبيين مفاهيم
در تبيين واژههاي کليدي دخيل در اين پژوهش بايد گفت: واژۀ «قبر» در لغت به معناي محل استقرار ميت و محل دفن انسان است (حسيني زبيدي، 1414ق، ذيل واژه «قبر»؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ذيل واژه «قبر»). در اصطلاح نيز وقتي گفته ميشود که انسان با مرگ از عالم دنيا خارج شده و وارد عالم قبر ميشود، منظور همان عالم برزخ است. بهلحاظ زماني، عالم قبر يا برزخ، عالم متوسط بين عالم دنيا و قيامت است.
در مورد واژه «برزخ» نيز بايد گفت: آنچه که بين دو چيز قرار ميگيرد را برزخ ميگويند (فراهيدي، 1409ق، ذيل واژه «برزخ»)؛ و به فاصلۀ بين دنيا و آخرت قبل از حشر و يا بهعبارت ديگر، از زمان مرگ تا برانگيختهشدن مردگان را برزخ ميگويند (ابنمنظور، 1414ق، ذيل واژه «برزخ»). در نتيجه «برزخ» به حد فاصل بين مرگ تا قيامت کبري گفته ميشود که در اصطلاح فلاسفه از آن به عالم مثال تعبير ميشود، که بين دو عالم ماده و عالم عقل قرار داشته و از نوعي تجرد غيرتام برخوردار است.
عالم قبر همان عالم برزخ است؛ چنانکه در برخي آيات بدان اشاره شده است. قرآن کريم ميفرمايد: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (مؤمنون: 99ـ100). منظور از برزخ در اين آيه همان عالم قبر يا عالم مثال است (طباطبائي، 1390ق، ج 16، ص 198ـ199).
2. عالم قبر و برزخ در نگاه حسن حنفي
از نگاه حسن حنفي عالم قبر و برزخ يکي است؛ قبر و برزخ به زندگي واسط بين مرگ و زندگي دوم اطلاق ميشود. بهعبارت ديگر قبر و برزخ همان استمرار حيات دنيوي در قبر است؛ قبل از اينکه انسان دوباره (قبل از قيامت و نفخ صور اول) بميرد (حنفي، 2020، ج 4، ص 371).
بايد توجه داشت که از ديدگاه حسن حنفي عالم قبر و برزخ وجه عقلاني و علمي ندارد؛ وی ميگويد شايد تصور عالم قبر و برزخ و پرسش و پاسخ و پاداش و جزا بهخاطر ميل انسان به غلبه بر مرگ و ادامه زندگي باشد؛ زيرا اين شکاف (عالم قبر و برزخ) بين مرگ و رستاخيز، بين فنا و جاودانگي غيرمنطقي است (همان، ص 372).
3. اشکالات حسن حنفي بر عالم قبر و برزخ
از نظر حسن حنفي عالم قبر يا برزخ با کيفيتي که در آيات و روايات بدان اشاره شده، اگر به همان معناي ظاهريشان حمل شوند، با چالشهاي بسياري روبهروست. وي در اين زمينه با فرض پذيرش سؤال و جواب و عذاب قبر، پرسشها و چالشهاي بسياري را در مورد قبر و عالم برزخ مطرح کرده است که ما در ادامه، آنها را در يک دستهبندي جديد ارائه داده و به نقد و بررسي آنها خواهيم پرداخت.
1ـ3. چالشهاي مربوط به پرسش و پاسخ در قبر
بهنظر حسن حنفي، خود روند پرسش و پاسخ داراي مشکلاتي است که در ادامه به تشريح آن خواهيم پرداخت.
ـ چالشهاي مطرحشده با فرض مادي بودن پرسش و پاسخ
اگر پرسش و پاسخ مادي است، مشکلاتي مطرح ميگردد؛ زيرا اين مستلزم آن است که حيات به جسد مادي برگشته و روح مجدداً به بدن برگردد. براي پرسش و پاسخ مادي در قبر چند رکن وجود دارد: 1. پرسششونده (بدن)؛ 2. مکان پرسش (قبر)؛ 3. عاملان پرسش (فرشتگان پرسشگر)؛ 4. خود عمليات پرسش و پاسخ، که هرکدام با چالشهايي مواجه هستند، که در ادامه به آن اشاره خواهيم کرد.
ـ چالشهاي مربوط به پرسششونده (بدن)
حسن حنفي ميگويد اگر بدني نباشد؛ مثلاً سوخته باشد؛ يا توسط درندگان خورده شده باشد؛ يا فقط جزئي از بدن باقي مانده باشد؛ و...؛ روح چگونه ميخواهد به بدن برگردد؟ برفرض برگشت روح به بدن، اگر از بدن مثلاً فقط قلب مانده باشد، چگونه ميخواهد پاسخ فرشتههاي پرسشگر را بدهد؟ اگر بدنها و استخوانهاي مختلف درهم آميخته شده باشند، چگونه مورد پرسش واقع خواهند شد؟ (همان، ص 385)
ـ چالشهاي مربوط به مکان پرسش (قبر)
اگر شخصي قبري نداشت، اين سؤال و جواب کجا واقع ميشود؟ ارواح قبور را اشتباه نميکنند؟ (همان)
ـ چالشهاي مربوط به عاملان پرسش (فرشتگان پرسشگر)
فرشتههاي پرسشگر چگونه در قبري که فضاي بسيار تنگي دارد، جاي ميگيرند؟ (همان، ص 386) نکير و منکر درواقع دو شخص يا دو فرشته نيستند؛ بلکه اينها اسامي هستند که به مرور داراي معاني مستقل شدهاند؛ سپس اين معاني تبديل به اشيايي شده و سپس تشخص پيدا کرده و حيات يافته و تبديل به شخصيتهاي زنده شدهاند (همان، ص 389ـ390).
نقد و بررسي
براي نقد و بررسي اين بخش از اظهارات حسن حنفي ابتدا بايد ببينيم آيا اصلاً پرسش و پاسخ در قبر، مادي است که محذورات فوق پيش بيايد يا خير؟ براي اينکه بدانيم پرسش و پاسخ مادي است يا خير، بايد ببينيم محل پرسش و پاسخ کجاست؟ اينکه گفته ميشود انسان در قبر مورد سؤال و جواب واقع ميشود؛ منظور از قبر چيست و کجاست؟ در مورد قبر دو تفسير وجود دارد:
الف. قبر مادي
برخي متکلمان (حلي، 1407ق، ص 424؛ جرجاني، 1412ق، ج 8، ص 318) و مفسران (طوسي، بيتا، ج 9، ص 60؛ طبرسي، 1412ق، ج 1، ص 34) با استناد به ظواهر برخي آيات (توبه: 84؛ حج: 7؛ بقره: 28) و روايات، محل پرسش و پاسخ (قبر) را به همين قبر مادي و خاکي تفسير کردهاند. به اعتقاد آنها انسانِ مرده، بعد از مرگ در قبر خاکي بهطور موقت زنده شده و مورد بازخواست از اعمال خود واقع خواهند شد.
ب. قبر مثالي
برخي صاحبنظران معتقدند که روح بعد از مرگ در قالبي مثالي مشابه بدن مادي قرار گرفته و مجدداً به بدن خاکي در قبر مادي برنميگردد. مستند ايشان آية «رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ» (غافر: 11) است. استدلال به اين آيه اينگونه است که در روز قيامت گنهکاران در محضر الهي ميگويند: خدايا تو ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده کردي. حال اگر به گفتۀ قائلان به قول اول، بدن مادي در قبر زنده شود، پس بايد انسان مُردن و زنده شدن را سه بار تجربه کند؛ يعني يکبار هنگام تولد زنده شود؛ بار دوم در قبر زنده شود؛ و بار سوم در قيامت بعد از نفخ صور دوم زنده گردد؛ و اين با آيه بالا ناسازگار است. اما در فرض دوم، انسان يکبار در هنگام تولد زنده ميشود و بار دوم در عالم قيامت با نفخ صور دوم زنده خواهد شد. پس بايد گفت پرسش و پاسخ در قبر و با بدن مثالي خواهد بود؛ نه اينکه بدن مادي در قبر مادي زنده شود.
از ديدگاه حکماء اشراقي و حکمت متعاليه نيز چنين برميآيد که با وقوع مرگ، روح انسان از بدن مادي جدا شده و در عالم برزخ زندگي خود را تا قيامت ادامه ميدهد و مقصود از قبر همين گودال مادي نيست؛ بلکه جايگاه انسان در عالم برزخ است (سليماني بهبهاني و رضوي، 1398، ج 6، ص 166ـ168).
با توجه به جمعبندي همۀ ادله، ازجمله ادلهاي که عالم مثال را اثبات ميکند و محذوراتي که در ديدگاه اول از منظر عقل و نقل پيش ميآيد، در نقد و بررسي انتهايي مقاله، اثبات خواهيم کرد که مقصود از عالم قبر، قبر مادي نيست. بنابراين به نظر، ديدگاه دوم صحيح بوده و منظور از قبر، قبر مادي نيست که سؤالات فوق مطرح شود. سؤال از چگونگي پرسش و پاسخ در صورت فقدان بدن مادي، يا آسيبديدگي بدن، يا سؤال از چگونگي جا شدن فرشتگان در قبر و... نيز بيمعناست.
از مجموعه آيات و روايات استفاده ميشود که پرسش و پاسخ مادي نيست؛ بلکه روحي است؛ يعني اين روح انسان است که بعد از مرگ در بدن مثالي جاي گرفته و مورد سؤال و جواب قرار ميگيرد.
در مورد نکير و منکر نيز بايد گفت که در بسياري از روايات در کتب روايي شيعه (ر.ک: کليني، 1407ق، ج 3، ص 235) و اهلسنت (ر.ک: بخاري، 1390، ج 2، ص 135) به وجود خارجي داشتن اين دو فرشتۀ پرسشگر و انجام عمل پرسش و پاسخ اشاره شده است؛ و اينگونه نيست که صرفاً زاييده ذهن انسان باشد. براي مثال، يک نمونه از کتب روايي شيعه و يک روايت از کتب اهلسنت بيان ميکنيم. سليمانبن خالد از امام صادق نقل ميکند که: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللهِ عَمَّا يَلْقَى صَاحِبُ الْقَبْرِ فَقَالَ إِنَّ مَلَكَيْنِ يُقَالُ لَهُمَا مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ يَأْتِيَانِ صَاحِبَ الْقَبْرِ فَيَسْأَلَانِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ...» (مجلسي، 1403ق، ج 6، ص 221). در اين روايت امام به صراحت از وجود اين دو فرشته سخن ميگويد. يا در صحيح بخاري ـ که در نزد خود اهلسنت از معتبرترين کتب است ـ حديثي از انسبن مالک از رسول اکرم وارد شده مبني بر اينکه: «أنّ رسولُ اللّه ِقال: إنّ العَبدَ إذا وُضِعَ في قَبرِهِ و تَولّى عَنهُ أصحابُهُ، و إنّهُ لَيَسمَعُ قَرعَ نِعالِهِم، أتاهُ مَلَكانِ فَيُقعِدانِهِ فيَقولانِ :ما كنتَ تَقولُ في هذا الرجل لمحمّدٍ....» (بخاري، 1390، ج 2، ص 421). هرچند در اين روايت نامي از نکير و منکر وارد نشده؛ اما بهوضوح از وجود دو فرشته و انجام پرسش و پاسخ در قبر و پاداش و جزا حکايت دارد.
ـ چالشهاي مطرحشده با فرض غيرمادي بودن پرسش و پاسخ
به عقيدۀ حسن حنفي اگر حيات در قبر روحاني بوده و پرسش و پاسخ و عذاب روحي باشد نه جسمي؛ باز اشکالاتي بهوجود ميآيد و آن اينکه:
الف. اصلاً وقتي پرسش و پاسخ روحي باشد، ديگر هدف از برگشت روح به قبر چيست؟ درحاليکه همين پرسش و پاسخ ميتواند در خارج از قبر صورت گيرد (همان، ص 375).
ب. آيا ارواح بعد از مرگ مکاني دارند؟ محل استقرار ارواح قبل از اينکه به قبر وارد شوند، کجاست؟ (حنفي، 2020، ج 4، ص 375) مکان ارواح مؤمنان و کفار تفاوت ميکند؟ (همان، ص 375ـ376)
ج. چگونه افرادي که در ايام و ازمنۀ خاصي ميميرند، از اين ابتلاء در امان ميمانند؛ درحاليکه اجل آنها بهدست خودشان نيست و از قبل در لوح محفوظ ثبت است؟ (همان، ص 383)
نقد و بررسي
الف. در مورد سؤال نخست حسن حنفي بايد گفت: اولاً در فرض روحاني بودن پرسش و پاسخ، سؤال و جواب در قبر مادي صورت نميگيرد که حسن حنفي بخواهد هدف از برگشت روح به قبر مادي براي پرسش و پاسخ را مورد سؤال قرار بدهد؛ ثانیاً توجه روح به قبر مادي خود، نه براي پرسش و پاسخ، بلکه بهخاطر وجود علقهاي است که بين روح و بدن مادي در قبر که ساليان متمادي به تدبير آن ميپرداخته، ميباشد.
ب. سؤال ديگر حسن حنفي از مکان ارواح است؛ در پاسخ بايد بگوييم که بنا بر ادله عقلي (ر.ک: مصباح يزدي، 1370، ص 356ـ358) روح مجرد است و ويژگيهاي موجود مادي، مانند مکانمند بودن را ندارد. درنتيجه سؤال از مکان براي موجود مجرد بيمعناست. ضمن اينکه سؤال از تفاوت مکان مؤمنان و کفار نيز بهدليل مذکور صحيح نيست. بلکه بايد اينگونه پرسيد که آيا جايگاه ارواح مؤمنان و کفار در برزخ متفاوت است؟ که در پاسخ بايد بگوييم بله، ارواح مؤمنان در جايگاهي قرار ميگيرند که مورد عنايت و رحمت خداوند هستند و کفار در جايگاهي هستند که مورد عذاب واقع ميشوند.
ج. حسن حنفي در سؤال بعدي ميگويد با توجه به اينکه مرگ هرکس در اختيار او نيست، پس اينکه کسي بهخاطر مردن در زمان خاصي ـ مثلاً شب و روز جمعه ـ از فشار قبر استثناء شود، صحيح نيست. در پاسخ بايد بگوييم اين يک حقيقت است و مطابق بسياري از روايات مردن در برخي زمانها فشار قبر را از افراد برميدارد. بهعنوان نمونه، رسول اکرم ميفرمايد: «مَنْ مَاتَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ رَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ الْقَبْرِ» (صدوق، 1413ق، ج 1، ص 138) يا امام صادق ميفرمايد: «مَنْ مَاتَ مَا بَيْنَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ الْخَمِيسِ إِلَى زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ أَمِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ» (همان).
اما بايد در ابتدا، اين روايات را در سنجۀ عقل و وحي قرار داد. از طرفي عقل ميگويد استثناء کردن افراد از فشار قبر، آنهم بيضابطه و بهخاطر امري غيراختياري (مردن در زماني خاص)، با عدل الهي ناسازگار است. با مراجعه به قرآن کريم هم ميبينيم خداوند متعال ميفرمايد: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَة» (مدثر: 38)؛ يا در جاي ديگر نيز ميفرمايد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله: 8)؛ پس نبايد اين روايات را بهتنهايي ديد؛ بلکه بايد آنها را در کنار ساير ادله معنا کرد. با مراجعه به روايات ديگر ميبينيم که اين امر چندان هم بيضابطه نيست. امام صادق ميفرمايد: «مَنْ مَاتَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ عَارِفاً بِحَقِّنَا عَتَقَ مِنَ النَّارِ وَ كُتِبَ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ» (مفيد، 1413ق، ص 130)؛ هر کس در روز جمعه بميرد و اهلبيت را بشناسد و حق آنها را بداند، خداوند او را از آتش جهنم و عذاب قبر دور ميکند.
پس معلوم ميشود که صرف مردن در زمان خاصي فشار قبر را دفع نميکند؛ بلکه بايد شرايط ديگري نيز فراهم باشد. پس استثناء شدن برخي افراد از عذاب قبر ضابطه خاص خود را دارد و انسان مؤمن و متقي يا به قول روايت فوق (عَارِفاً بِحَقِّنَا) که اگر احياناً لغزشهاي کوچکي نيز داشته باشد، مشمول اين عنايت ميشوند، نه هر فردي. نکته ديگر اينکه شايد خود «مرگ در زمان خاص» در اختيار انسان نباشد؛ اما انسان با رفتارهاي اختياري خود اين نوع مرگ را نصيب خود کرده يا از خود دور کند. يعني ممکن است شخص بهخاطر اعمال شايستهاي که در طول زندگي انجام داده، خداوند متعال مرگش را در زمان و مکاني خاص که مورد عنايت خداوند است، مقرر فرمايد و گرچه مرگ در اختيار انسان نيست؛ اما مقدماتش اختياري است؛ در نتيجه اشکال ايشان وارد نخواهد بود.
ـ چالشهاي عام
يعني چالشهايي که در مورد پرسش و پاسخ در عالم قبر مطرح شده است و فرقي نميکند که اين پرسش و پاسخ مادي باشد يا غيرمادي.
ـ چالش در نحوه پرسش و پاسخ
الف. انسانها به چه زباني سؤال خواهند شد؟ از غير عربها چگونه خواهند پرسيد؟ با هرکس به زبان خودش خواهد بود؟ (حنفي، 2020، ج 4، ص385) آيا اين پرسش و پاسخ قابل اعتراض هست يا خير؟ آيا شاهداني بر اين واقعه وجود خواهند داشت؟
ب. اگر انسان از ترس پاسخ سؤالات را غلط بدهد، چه خواهد شد؟ اگر مؤمن گنهکار پاسخها را صحيح و کافر نيکوکار پاسخها را غلط بدهد چگونه عمل خواهد شد؟ (همان، ص 374)
ج. اصلاً وقتي فرصت عمر پايان يافته و تکليفي نيست و همه چيز مسجّل شده است و عملکرد هر فردي بهترين پاسخ است به سؤالات اين فرشتگان، پس هدف از اين پرسش و پاسخ چيست؟ (همان، ص 374)
نقد و بررسي
سؤالات اوليه حسن حنفي پيرامون نحوۀ پرسش و پاسخ نشئتگرفته از ديدگاه سطحي ايشان به اين واقعه عظيم است. اينگونه نيست که کافر بتواند صحيح پاسخ دهد يا مؤمن به اشتباه افتاده و غلط پاسخ دهد؛ زيرا پاسخ هرکس نشئتگرفته از عمق وجود او و بسته به ملکاتي است که در دنيا در نفس هر فرد شکل گرفته است. اينگونه نيست که مثلاً انسان بتواند در اين دنيا هرچه خواست انجام دهد و بعد در برزخ به طرقي از اين امتحان پيروز بيرون آمده و رستگار شود؛ زيرا پاسخ هر شخصي برخواسته از عمق جان و بيانگر عقايد حقيقي وي و بازتاب عقايدي است که در دنيا بدان معتقد بوده و بر مبناي آن رفتار کرده است.
بهعبارت ديگر، پاسخي که انسان در برزخ به سؤالات ميدهد ظهور برزخي پاسخي است که در زندگي دنيوي در باطن امر وجود داشته است. اگر انسان در دنيا اهل يقين باشد، در برزخ نيز جواب صحيح خواهد داد و اگر در دنيا اهل شک و ترديد باشد، در برزخ نيز سؤالات را با شک و ترديد و غلط پاسخ خواهد داد؛ چرا که باطن هر انساني با ورود به برزخ آشکار ميشود. پرسش دو فرشته موکل در برزخ نيز ظهور پرسشي است که در باطن انسان در حيات دنيوي وجود دارد (ر.ک: شجاعي، 1388الف، ص 92ـ93).
اين حقيقت با مراجعه به روايات معصومان روشن ميشود. بهعنوان نمونه: «سُلَيْمَانَبن خَالِدٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عَمَّا يَلْقَى صَاحِبُ الْقَبْرِ؟ فَقَالَ: إِنَّ مَلَكَيْنِ يُقَالُ لَهُمَا: مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ، يَأْتِيَانِ صَاحِبَ الْقَبْرِ فَيَسْأَلَانِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ فَيَقُولَانِ: مَا تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُلِ الَّذِي خَرَجَ فِيكُمْ؟ فَيَقُولُ: مَنْ هُوَ؟ فَيَقُولَانِ: الَّذِي كَانَ يَقُولُ: إِنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، أَحَقٌّ ذَلِكَ؟ قَالَ: فَإِذَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّكِّ، قَالَ: مَا أَدْرِي، قَدْ سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ، فَلَسْتُ أَدْرِي أَحَقٌّ ذَلِكَ؟ أَمْ كَذِبٌ؟ فَيَضْرِبَانِهِ ضَرْبَةً يَسْمَعُهَا أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ إِلَّا الْمُشْرِكِينَ. وَ إِذَا كَانَ مُتَيَقِّناً فَإِنَّهُ لَايَفْزَعُ، فَيَقُولُ: أَعَنْ رَسُولِ اللَّهِ تَسْأَلَانِي؟ فَيَقُولَانِ: أَتَعْلَمُ أَ نَّهُ رَسُولُ اللَّهِ؟ فَيَقُولُ: أَشْهَدُ أَ نَّهُ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً، جَاءَ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ. قَالَ: فَيُرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ، وَ يُفْسَحُ لَهُ عَنْ قَبْرِهِ، ثُمَّ يَقُولَانِ لَهُ: نَمْ نَوْمَةً لَيْسَ فِيهَا حُلُمٌ، فِي أَطْيَبِ مَا يَكُونُ النَّائِم» (مجلسي، 1403ق، ج 6، ص 221)؛ سليمانبن خالد گفت: از امام صادق دربارۀ آنچه ميّت (شب اول قبر) با آن مواجه مىشود، سؤال كردم؟ فرمود: دو فرشته كه به آنها منكر و نكير گفته مىشود، بر صاحب قبر وارد مىشوند و از او درباره رسول خدا سؤال مىكنند و مىگويند: دربارۀ اين مردى كه در بين شما خروج کرده است، چه مىگويى؟ پس خواهد گفت: آن مرد كيست؟ گويند: آن كسى بود كه مىگفت: رسول خداست؛ آيا او بر حق بود؟ پس اگر اهل شك باشد، گويد: نمىدانم؛ شنيدم كه مردم چنان مىگفتند؛ ولى من نمىدانم كه درست بود و يا دروغ؛ پس ضربتى بر او مىزنند كه همۀ اهل آسمانها و زمين، بجز مشركان، بشنوند. اما اگر اهل يقين باشد، فزع و ناراحتى نكند و گويد: آيا از رسول خدا مىپرسيد؟ مىگويند: آيا مىدانى كه او رسول خدا بود؟ پاسخ دهد: من شهادت مىدهم كه او بهراستى رسول خدا بود، كه براى هدايت و ترويج دين آمد. حضرت فرمود: پس از آن، جايگاه خود را در بهشت مىبيند و قبرش توسعه پيدا مىكند. سپس به او گويند: بخواب در عالىترين خواب؛ خوابى كه در آن بيدارى نباشد. همانطور که در روايت مشخص است، امام ميفرمايد: اگر شخص در دنيا اهل شک باشد «فَإِذَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّكِّ»، يا اهل يقين باشد «وَ إِذَا كَانَ مُتَيَقِّناً»، مطابق با آن پاسخ فرشتهها را خواهد داد. پس اشکال حسن حنفي در مورد نحوۀ پرسش و پاسخ و امکان غلط پاسخ دادن مؤمن و يا سؤال از امکان اعتراض، بيمعناست؛ زيرا هرکس آنچه را ميگويد درواقع بازتاب حقيقت وجودي خودش است و اعتراض معنايي نخواهد داشت.
اشکال بعدي که حسن حنفي مطرح ميکند اين است که هرکس بر طبق پروندۀ عمل خود، معلوم است که مؤمن است يا کافر؛ متقي است يا فاجر؛ پس هدف از پرسش و پاسخ در قبر چيست؟ پاسخ اين است که اولاً در اين صورت بايد بگوييم جمعشدن افراد در صحراي محشر براي حسابرسي نيز با اينکه هم خداوند متعال و هم بندهها ميدانند چه کردهاند، بيمعناست؛ ثانیاً پرسش و پاسخ، خود نوعي اقرار کردن است و فرد با نوع پاسخ به سؤالات، به باورهاي راسخ خود اقرار ميکند و اقرار گرفتن، خود مرحلهاي در جهت اتمام حجت بر بندگان است.
ثالثاً از روايات (همان، ص 225) اينگونه بهدست ميآيد که خود پرسش در قبر و نوع پاسخ انسان به اين پرسشها يک عمل صوري نيست؛ بلکه خود موضوعيت دارد.
«عقايد حقۀ تثبيتشده در مقام عمل و نيز عقايد باطلۀ تثبيتشده در مقام عمل، و بهطورکلي عقايد ثابت، چه حق و چه باطل، در نظام برزخي نقش اساسي دارد و تعيينکنندۀ اصلي وضع و شرايط برزخي هر انسان؛ و نيز نعمت و عذاب و طريق و مسيري که در برابر انسان قرار ميگيرد، همان عقايد تثبيتشدۀ انسان است و اين امر بهوسيلۀ سؤال در برزخ و جوابي که داده ميشود، روشن ميگردد و بدين لحاظ ميتوان گفت که سؤال در برزخ نقش اساسي و تعيينکننده دارد» (شجاعي، 1388ب، ص 268ـ269).
رابعاً اگر انسان بداند که بلافاصله بعد از مرگ و در بدو ورود به برزخ مورد سؤال و جواب و بازخواست واقع ميشود، خود اثر تربيتي مهمي در زندگي دنيوي و کنترل انسان دارد (ر.ک: قاسمي، 1393، ص 277ـ278).
ـ چالش پرسش و پاسخ و عدل و رحمت الهي
حسن حنفي در برخي عبارات، پرسش و پاسخ در عالم قبر را معارض با عدل و رحمت الهي ميداند و ميگويد:
الف. سؤالات مؤمنين آسان و سؤالات کفار سخت است؟ اينکه شرايط دو شخص مؤمن و کافر از لحاظ نحوۀ پرسش و کمککردن پرسشگر و مدت زمان داده شده براي پاسخ، تفاوت داشته باشد، با اصول اوليه عدالت ناسازگار است. اينکه در پرسش و پاسخ به مؤمن کمک شود و کافر به اشتباه انداخته شده و سپس عذاب شود يا از مؤمن يک فرشته سؤال کند و از کافر دو فرشته و...، خود غش در امتحان و تدليس است و با رحمت الهي ناسازگار است (حنفي، 2020، ج 4، ص 381).
شرايط پرسش و پاسخ ـ آنگونه که مقداري در بالا تشريح شد ـ با عدل منافات دارد. درنتيجه تناقض عقل و نقل پيش ميآيد و بايد نقليات را طوري تأويل برد که با عقل سازگار شود و امور معاد مطابق با اصل عدل، فهم شود (همان).
نقد و بررسي
اينکه بگوييم فرشتگان الهي بين بندگان در نوع سؤالات يا نحوه پرسش و پاسخ تفاوت قائل ميشوند و حتي در مواردي کفار را به اشتباه مياندازند و...، امري است که قطعاً با عدل الهي که در جاي خود با ادلۀ عقلي و نقلي متقن اثبات شده است (مصباح يزدي، 1370، ص 192)، ناسازگار است. البته در روايات در مورد نحوۀ ظاهر شدن ملکالموت بر مؤمن و کافر و قبض روحشان تفاوتهايي ذکر شده است (کليني، 1407ق، ج 3، ص 135). همچنين رفتار نکير و منکر بين افراد تفاوتهايي دارد. در مورد تفاوت رفتار نکير و منکر بين مؤمن و کافر و متقي و فاجر در قبل و بعد از پرسش و پاسخ، بايد گفت که آن ناشي از رفتار انسان در دنيا و نوع پاسخ وي به سؤالات اين دو فرشته و مأمور الهي در عالم قبر و برزخ است و قطعاً بيضابطه نيست.
2ـ3. چالشهاي مربوط به پاداش و جزا در قبر
در اين بخش به چالشهاي حسن حنفي در مورد پاداش و جزا در قبر ميپردازيم.
ـ چالش در اصل وجود پاداش و جزا در قبر
حنفي اصل وجود پاداش و جزا در قبر را رد ميکند، که در ادامه به ادلۀ ايشان بر اين ادعا اشاره ميگردد.
ـ چالش به خاطر عدم تطابق با حس و عقل
حسن حنفي پاداش و جزا در قبر را بهخاطر عدم تطابق با حس و عقل نفي ميکند و ميگويد: از مشکلات عمده، عدم تطابق اين سخنان (عذاب قبر و تفصيلات آن) با عقل و حس است؛ و چنين گفتههايي به انسان يقين نظري و عملي نميدهد. طبق عقل، ميت که زنده نيست پس عذابي هم ندارد (حنفي،2020، ج 4، ص 388ـ389). اگر عذاب قبر را بهعنوان يک واقعه عيني (که واقعاً در عالم خارج رخ ميدهد) در نظر بگيريم، خود باعث رد وجود عذاب قبر ميشود؛ زيرا اگر اثبات عذاب قبر متکي بر روايات و ادله نقلي باشد، از طرف ديگر انکار عذاب قبر نيز متکي بر دليل عقلي خواهد بود؛ و چون دليل عقلي مبنا و اساس دليل نقلي است، حجيت ادله نقلي دال بر وجود عذاب قبر، رد ميشود. از طرفي ديگر هيچکس عذاب قبر و آثارش را بر بدن ميت زماني که قبر شکافته شده، نديده و صداي شکنجه را نيز نشنيده است (پس عذاب قبري نيست؛ چون آثار طبيعي آن وجود ندارد) (همان، ص 401ـ402).
نقد و بررسي
بايد توجه کرد که منظور از عقل در نگاه حنفي همۀ ابزارهاي معرفتي ازجمله حس، تجربه، ذوق و وجدان است (همان، ج 1، ص 366؛ آقاجاني، 1392، ص 267). اين سخنان حسن حنفي برگرفته از مباني معرفتشناختي وی است. يکي از مباني فکري ايشان عقلگرايي حداکثري است. ايشان معارف وحياني را با سنجۀ عقل ميسنجد و عقل را در عصر حاضر بديل وحي و نبوت دانسته و بشر امروزي را بهدليل تکامل عقلي وي، بينياز از وحي ميداند. ايشان سمعيات (نبوت، معاد، امامت و...) را اموري ظني ميداند (حنفي، 1375) که بايد به امور يقيني يعني عقل تکيه کنند (حنفي، 2020، ج 3، ص 339). البته اين ديدگاه در جاي خود نقد شده است (ر.ک: حنفي، 1375). در اين بخش از سخنان وي نيز اين مسئله قابل مشاهده است، و وي پاداش و جزا را چون غيرعقلاني ميداند، رد ميکند. در پاسخ بايد گفت:
اولاً اينکه پاداش و جزا در قبر، قابل اثبات عقلي و حسي نيستند، پس وجود ندارند؛ اساساً سخني نادرست است؛ زيرا حواس مادي و عقل منهاي وحي راهي به درک جزئيات عوالم بالاتر از ماده ندارند و خيلي از چيزها وجود دارند که با حس قابل درک نيستند، اما کسي نميتواند منکرشان شود.
ثانیاً همانطور که قبلاً گفتيم در مورد حقيقتِ قبر و فشار قبر دو ديدگاه وجود دارد و ما قول دوم را اتخاذ کرديم و گفتيم منظور از قبر همين حفره خاکي دنيوي نيست؛ بلکه بعد از مرگ روح از کالبد مادي جدا شده و به عالم برزخ مراجعت ميکند. منظور از قبر، جايگاه انسان در عالم برزخ است و پرسش و پاسخ و پاداش و جزا در عالم برزخ رخ ميدهد نه در قبر مادي. بههمين خاطر با حواس عادي نميتوان آن را درک کرد يا اثر آن را بر بدن مادي ميت ديد. البته با فرض غيرمادي بودن پاداش و جزا، قبر مادي نيز مورد توجه بوده و روح بهطور کامل نسبت به بدن مادي و قبر دنيوي بياعتنا نيست و علقه و ارتباطي بين قبر مادي و برزخي وجود دارد. بههمين خاطر سفارش به دفن اموات در زمانها و مکانهاي خاص موضوعيت مييابد (شجاعي، 1388ب، ج 1، ص 224).
ـ چالش به خاطر غلط يا ناکافي بودن ادله قرآني و روايي پاداش و جزا
حسن حنفي ميگويد: برخي تأويلات قرآني ذکرشده براي اثبات عذاب قبر درست نيست؛ مثلاً تأويل عبارت «مَعيشَةً ضَنْكا» (طه: 124) به عذاب قبر صحيح نيست و اين عبارت به عذاب قبر اشاره ندارد (حنفي، 2020، ج 4، ص 393). در حقيقت همۀ اوصافي که براي عالم قبر و برزخ گفته شد، مستند به اخبار ضعيفي است که کتب اعتقادي متقدم بر آن اخبار اعتماد نکردهاند (همان، ص 388). چيزي از اين سخنان (عذاب قبر با تفصيلاتش) در قرآن نيامده و در احاديث صحيح نيز چنين تفصيلاتي به چشم نميخورد و همۀ رواياتي است که نهتنها به حد تواتر بلکه حتي خبر واحد هم نيست (همان، ص 388ـ389). آنچه که از روايات متواتر برداشت ميشود عذاب در آخرت است، نه در درون قبر در اين دنيا (همان، ص 393).
نقد و بررسي
بايد توجه داشت که اولاً در مورد واژه قرآني «مَعيشَةً ضَنْكا» اقوال مختلف است. برخي آن را دال بر عذاب قبر ميدانند (آلوسي، 1415ق، ج 8، ص 585). برخي ديگر نيز مراد از اين واژه را همان سختيهاي دنيوي ميدانند (طباطبائي، 1390ق، ج 16، ص 277). ثانیاً ادله صرفاً در همين آيه خلاصه نميشود تا ما براي اثبات اصل پاداش و جزا در قبر نيازمند به آن باشيم؛ بلکه اصل پاداش و جزا در قبر را ميتوان توسط روايات متقن اثبات کرد. مثلاً پيامبر اکرم ميفرمايد: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفَّارَةٌ لِمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْيِيعِ النِّعَمِ» (صدوق، 1376، ص 540)؛ يا ابوبصير ميگويد: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ أَ يُفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ أَحَدٌ قَالَ فَقَالَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا مَا أَقَلَ مَنْ يُفْلِت...» (كليني، 1407ق، ج 3، ص 236)؛ من به حضرت صادق عرض كردم: آيا كسي از فشار قبر رهايي پيدا ميكند؟ حضرت فرمودند: پناه به خدا از فشار قبر؛ چقدر افرادي كه از فشار قبر رهايي پيدا كنند كم هستند. با نگاه به اين روايات و احاديث مشابه که حداقل ميتوان ادعاي وجود تواتر معنوي در اين روايات را کرد؛ خود گواه بر وجود عذاب قبر است.
اما نکته مهم اينکه همانطور که در متن حنفي هم مشهود است، ايشان وجود روايات اثباتکنندۀ عذاب در قيامت را ميپذيرد و ادلۀ وجود عذاب مادي در قبر مادي را انکار ميکند. وي ميگويد: «والمتواتر منه (احاديث) لا يعني النار فيه عذاب القبر في الدنيا في حياة القبر، بل في الآخرة...» (حنفي، 2020، ج 4، ص 393). پس اگر ما عالم قبر را همان عالم برزخ در نظر بگيريم، اشکال حنفي وارد نخواهد بود؛ زيرا فرض حسن حنفي بر مادي بودن قبر و عذاب قبر است.
ـ چالش در نحوۀ پاداش و جزا در قبر
حنفي در اين بخش ميگويد: اگر عذاب قبر مادي است، دو طرف قبر چطور حرکت ميکند و به هم نزديک ميشوند؟ (همان، ص 396) وقتي بدنها در قبر متلاشي شده و يا در شکم حيوانات و... باشد، عذاب کجا واقع ميشود؟ (همان، ص 401ـ402) اگر انسان از شدت فشار بر استخوان يا گوشت يا گاز گرفتن (حيوانات موذي در قبر) يا ضرب و شتم بميرد، چه خواهد شد؟ آيا ميميرد و زنده ميشود و دوباره ميميرد و اينچنين تا ابد تکرار ميشود؟ زمين چگونه بين مؤمن و کافر فرق ميگذارد و اولي را مانند مادري مهربان در آغوش گرفته؛ اما بر دومي بهشدت سخت ميگيرد؟ (همان، ص 396)
نقد و بررسي
گفته شد که مقصود از قبر جايگاه انسان در عالم برزخ است و بعد از مرگ، روح از بدن مادي فارغ گشته و در بدني مثالي قرار ميگيرد و اين بدن مثالي است که معذب يا متنعم ميگردد. پس براي فشار قبر، وجود بدن مادي موضوعيت ندارد که حال سؤال شود که اگر مثلاً بدن مادي به دلايلي از بين رفت يا دفن نشد، فشار قبر چطور خواهد بود.
نکته ديگر اينکه از آنجاکه پيشفرض حسن حنفي ماديبودن عذاب قبر است، براي عذاب قبر نيز قوانين عالم ماده را مدنظر دارد و ميگويد که چطور کسي که بر اثر فشار و عذاب مُرد يا بدني که يک بار سوخت مجدداً زنده شده يا بازسازي ميشود؟ در پاسخ بايد بگوييم اينکه بدني بسوزد و دوباره خداوند متعال بدن سوخته را بازسازي کند و مجدداً بسوزاند، امر محالي نيست و باتوجه به قدرت لايتناهي الهي کاملاً امري ممکن است. ثانیاً گفتيم چون پرسش و پاسخ و عذاب قبر در عالم برزخ رخ ميدهد، ديگر قوانين عالم ماده بر آن حکمفرما نيست و ممکن است بدن برزخي قابليت مردن و دوباره زنده شدن و سوختن و دوباره بازسازي شدن را داشته باشد.
نکته پاياني در اين بخش اينکه با توجه به نگاه ماديگرايانهاي که حسن حنفي داشته و سعي بر سنجش همۀ امور با حس و عقل خودبنياد را دارد (حنفي، 1375)، زمين را فاقد شعور دانسته و منکر اين است که زمين بتواند در عذاب و تنعم بين مؤمن و کافر فرق قائل شود. اما فارغ از اينکه عذاب قبر مادي نيست و اينگونه نيست که ديوارههاي همين قبر مادي بههم نزديک شده و موجب فشار قبر شود؛ اما نفي مطلق شعور از زمين، خود جاي بسي تأمل دارد. در ادبيات الهي و از منظر اسلام، تمام موجودات داراي علم هستند (طباطبائي، 1390ق، ج 17، ص 381).
اين يک ادعاي بيدليل و برداشت ظاهري از آيات و روايات نيست؛ بلکه فلاسفه نيز بر علم و شعور ساير موجودات حتي جمادات استدلال عقلي کردهاند. صدرالمتألهين ميگويد: «وجود، حقيقت يگانهاي است که در همۀ موجودات با اختلاف مراتب جاري است. بههمين صورت، صفات حقيقي آنکه همان علم و قدرت و اراده و حيات است، در همۀ موجودات جاري است. بنابراين همۀ موجودات، حتي جمادات، زنده، دانا و تسبيحگوي خداوند و عارف و شاهد وجود پروردگار و خلق خود هستند» (صدرالمتألهين، 1981، ج 6، ص 117). وي با توجه به نظراتي که دارد مانند توجه به اصالت وجود، تشکيک مراتب وجود، ماهوي نبودن علم، مجرد بودن علم و مساوق بودن علم با وجود، اينگونه استدلال ميکند که چون وجود مساوق با علم است پس هر موجودي که بهرهاي از وجود دارد بههمان اندازه داراي علم و شعور است (قرباني و مشکاتي، 1393).
قرآن کريم نيز همۀ موجودات را داراي شعور دانسته و ميفرمايد: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً» (اسراء: 44)؛ يا در جاي ديگر ميفرمايد: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (صف: 1). با توجه به اين دست آيات بايد گفت همۀ موجودات با توجه به مرتبۀ وجودي که دارند از مرتبهاي شعور و علم نيز بهرهمندند.
ـ چالش پاداش و جزا در قبر و عدل الهي
حسن حنفي پاداش و جزا در قبر را بهخاطر مسائلي با عدل الهي در تعارض ميبيند و ميگويد:
الف. چطور برخي افراد نسبت به عذاب مستثني ميشوند؟ اينکه انبياء و تعداد خاصي از افراد از اين پرسش و پاسخ و عذاب مستثنا شوند با قانون استحقاق ناسازگار است (حنفي، 2020، ج 4، ص 396ـ397).
عذاب در روز جمعه يا در ماه رمضان برداشته ميشود. اگر فردي در روز و شب جمعه يا در ماه رمضان بميرد، فشار قبر ندارد؟ آيا اين زمانها از ديگر زمانها متمايزند و بر ديگر زمانها برتري دارند؟ (همان، ص 398)
اينکه عذاب از برخي افراد بهخاطر صدقه و دعای شخص ديگري برداشته شود، با قانون استحقاق ناسازگار است (همان، ص 400ـ401).
نقد وبررسي
در نقد و بررسي چالش اول بايد گفت:
اولاً خداوند متعال بر طبق روابط اجتماعي دنيوي پيش نميرود که برخي را به بهانههاي نفساني بر ديگران ترجيح دهد؛ بلکه همه از يک قاعده پيروي ميکنند و آن قانون عمل و عکسالعمل است. همانطور که خداوند متعال ميفرمايد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه» (زلزله: 8)؛ يا در جاي ديگر در مورد مجازات خطاي احتمالي رسول اکرم ميفرمايد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزينَ» (حاقه: 44ـ47). در روايتي نيز امام باقر به اين حقيقت اشاره فرموده است: «يَا جَابِرُ، بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ.يَا جَابِرُ، مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا، وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا» (طوسي، 1414ق، ص 296)؛ اى جابر! سلام مرا به شيعيانم برسان و به آنها بگو كه ميان ما و خداوند عزوجل هيچ خويشاوندى نيست، و كسى مقرب خدا نشود جز با فرمانبردارى از او. اى جابر! هركس خدا را فرمان بَرَد و ما را دوست بدارد، همو دوست ماست، و هركس خدا را نافرمانى كند محبّت ما سودش نرساند. پس احتمال اينکه افرادي بدون ضابطه از عذاب مستثنا شوند، منتفي است. ثانیاً آنگونه که در ادامه ذکر خواهد شد، طبق روايات، عذاب و فشار قبر براي همه وجود دارد؛ اما مقصود اين نيست که حتي معصومان نيز عذاب ميشوند؛ بلکه عذاب قبر براي واجدين شرايطش خواهد بود و معصومان و افرادي که در دنيا واقعاً عملکرد صحيحي داشتهاند تخصصاً خارج از شمول عذاب و فشار قبر هستند. همانطور که برخي انديشمندان ميفرمايند: «سختيها و فشار و وحشت اول قبر يا برزخ در خصوص همۀ مؤمنين و اهل هدايت با اختلاف مراتب وجود دارد و تنها ارباب معنا و مهذبين و اهل انقطاع از دنيا و... مستثنا هستند. انس و الفت با عوالم بالاتر و در اصل انس و الفت با حضرت حق است که موجب خواهد شد این اشخاص به مجرد انتقال از دنيا با بهجت و سرور خاص به نظامي که با تمام وجود مشتاق آن بوده و به سوي آن کشيده ميشدند، وارد گردند» (شجاعي، 1388ب، ج 1، ص 245).
و اين منافاتي با عدل و رحمت الهي ندارد؛ زيرا همانطور که گفته شد اين افراد تخصصاً از شمول عذاب قبر خارج اند. روايات نيز به چند دسته تقسيم ميشوند؛ در برخي روايات عذاب قبر براي مؤمن نفي شده است (کليني، 1407ق، ج 3، ص 130)؛ برخي ديگر نيز دال بر همگاني بودن عذاب قبر هستند. ابوبصير ميگويد: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللهِ أَيُفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ أَحَدٌ قَالَ فَقَالَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا مَا أَقَلَ مَنْ يُفْلِت...» (همان، ج 3، ص 236)؛ به امام صادق عرض كردم: آيا كسي از فشار قبر رهايي پيدا ميكند؟ حضرت فرمودند: پناه به خدا از فشار قبر؛ چقدر افرادي كه از فشار قبر رهايي پيدا كنند، كم هستند. يعني عموم افراد غير از برخي افراد خاص فشار قبر دارند. در برخي روايات نيز پاداش برخي اعمال را رفع عذاب ذکر ميکند. مثلاً اميرمؤمنان ميفرمايد: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ النِّسَاءِ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ أُومِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ» (صدوق، 1406ق، ص 105)؛ يا امام رضا ميفرمايد: «مَنْ حَجَّ أَرْبَعَ حِجَجٍ لَمْ تُصِبْهُ ضَغْطَةُ الْقَبْرِ أَبَداً» (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 217)؛ که بايد در مقام جمع اين روايات برآمد و گفت که عذاب قبر همگاني است و منظور از مؤمني که عذاب قبر ندارد، هر شخصي نيست؛ بلکه فردي است که به لحاظ تقوا در رتبۀ بعد از معصوم قرار دارد و مانند شخص معصوم تخصصاً عذاب شاملش نميشود؛ وگرنه عموم افراد فشار قبر را تجربه ميکنند. فقط به برکت برخي اعمال مانند دو نمونهاي که در بالا ذکر شد، خداوند متعال عذاب قبر را از برخي افراد عادي برميدارد و البته که اين رفع عذاب قبر نيز بدون ملاک نيست و با عدالت و رحمت الهي سازگار است.
ثالثاً اگر خداوند متعال شخصي را بدون دليل و با وجود استحقاق عذاب داشتن، عذاب نکند، با عدل الهي ناسازگار است. اما اگر افرادي مانند انبياء و اهلبيت ـ که داراي عصمتاند ـ و برخي از اولياي پرهيزگار الهي که از آلودگي مبرا هستند، از عذاب مستثنا شوند، با هيچ دليل عقلي و نقلي منافات ندارد؛ بلکه اگر اينگونه افراد از عذاب مستثنا نشوند، خود عين ظلم بوده و به تعبير حسن حنفي مغاير با قانون استحقاقي است که وي ادعا ميکند.
دربارۀ سؤال بعدي ايشان بايد گفت که اولاً اينکه خداوند متعال برخي زمانها را بر برخي ديگر برتري بدهد، با هيچ قاعدۀ عقلي منافات ندارد و ادلۀ نقلي بسياري بر شرافت برخي زمانها بر برخي ديگر وجود دارد. مانند فضيلت شب مبعث، شب قدر، عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير و روز جمعه. قرآن کريم خود شب قدر را برتر از هزار ماه عنوان ميکند (قدر: 3)؛ پس اين مسئله مشکلي ندارد. ثانیاً اينکه خداوند متعال افراد را در يک زمانهاي خاص بيشتر مورد الطاف خود قرار دهد، چه مشکلي دارد؟! در روايتي امام باقر ميفرمايد: «مَنْ مَاتَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ كُتِبَ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مَنْ مَاتَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أُعْتِقَ مِنَ النَّارِ وَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ بَلَغَنِي أَنَّ النَّبِيَّ قَالَ مَنْ مَاتَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَوْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ رُفِعَ عَنْهُ عَذَابُ الْقَبْر» (برقي، 1371، ج 1، ص 60). پس شرافت برخي زمانها مشکل عقلي و نقلي خاصي ندارد و دليلي بر انکار آن وجود ندارد. فقط شايد حسن حنفي بگويد که مرگ در يک زمان خاص اختياري نيست؛ پس اينکه خدا عدهاي را در يک زمان خاص بميراند و شامل رحمت خاص خود گرداند و مابقي افراد را محروم کند با عدل و رحمت الهي ناسارگار است؛ که پاسخ آن در بخش «چالش پرسش و پاسخ و عدل و رحمت الهي» گذشت.
ـ چالش پاداش و جزا در قبر به خاطر عدم کاربرد آن
حسن حنفي ميگويد همۀ تفصيلات ذکرشده در مورد پاداش و جزا در قبر در نوع رفتار عملي و توجيه زندگي انسانها اهميتي ندارند؛ و اموري هستند که مبتلابه نبوده و مصالح انسانها در گرو آن نميباشد (حنفي، 2020، ج 4، ص 389). ممکن است فايدۀ اثبات عذاب قبر کنترل و بازداشتن انسانها از کارهاي بد و تحريک بهسوي کارهاي خير باشد؛ اما آيا عذاب اخروي ـ که به مراتب بزرگتر و فجيعتر است ـ براي اين هدف کفايت نميکند؟ (همان، ص 394)
نقد و بررسي
اولاً اين سخن حسن حنفي برگرفته از مبناي «فايدهگرايي» است که دارد. او معيار صدق عقايد اسلامي را در ميزان تأثیري که در زندگي اجتماعي انسان ميگذارد، ميداند (حنفي، 2017، ص 64). در نقد اين سخن بايد گفت: اولاً ملاک درستي و نادرستي چيزي فايدهمند بودن آن نيست؛ چهبسا باوري ظاهراً سودمند باشد، اما صحيح نباشد و بالعکس باوري صحيح و مطابق با واقع باشد، اما در ظاهر سودمند نباشد.
ثانیاً مگر فايدهمندي مختص به زندگي اجتماعي است؟ چهبسا دانستن جزئيات پس از مرگ و پرسش و پاسخ و عذاب قبر و باور به آن، داراي فايدهاي باشد که در چارچوب روابط اجتماعي نگنجد؛ مانند تحديد غرايز شهواني و پرورش فضائل در افراد.
ثالثا درست است که عذاب قيامت از عذاب قبر سختتر است؛ اما ميتوان گفت بازدارندگي و تأثیر تشريح کيفيت عذاب قبر و تفصيلاتش از جهتي ويژه است؛ زيرا اين عذاب در مقايسه با عذاب در قيامت به نوعي نقد است و هر انساني هر لحظه خود را در شُرُف مرگ و گرفتار شدن به آن ميبيند. از طرفي ديگر چون مرگ و قبر و عذاب قبر سرآغاز جدايي انسان از تمام متعلقات دنيوي و وابستگيهاست، بيان و تشريح جزئيات آن ميتواند تأثیر ويژهاي بر افراد بگذارد.
4. ديدگاه کلي حسن حنفي در باب عالم قبر و برزخ
حسن حنفي با طرح مسائل و پرسشهاي فوق در مورد قبر و عالم برزخ و فشار و عذاب قبر، بهطورکلي ميگويد: همۀ اين اعتقادات ممکن است از آثار و بقاياي عقايد قديمي باشد که در تاريخ بشريت وجود داشته؛ مانند مصريان که اعتقاد به بازگشت روح به جسد داشتند (حنفي، 2020، ص 372). و همۀ اين مسائل ممکن است يک تصور عاميانه باشد که بهخاطر ارتباط وثيق انسانها با مسئلۀ مرگ بوده و در تاريخ بشري از پرستش مردگان و... نشئت گرفته است (همان، ص 375). عذاب قبر يک تصور عاميانه است که انسان آنچه را که در محسوسات ميبيند را به عالم قبر که از ديد پنهان است، نسبت ميدهد. مانند: تاريکي، هواي ساکن، بوي متعفن، تنهايي، عزلت و.... مرگ که با مقايسۀ آن با زندگي شناخته ميشود (همان، ص 401).
اين طرز نگاه به تصورات مردم يونان و روميان و اعتقادات يهودي و مسيحايي آنها نزديکتر است. اينکه گفته شود ارواح در فضاي باز قسمت بالاي قبور هستند نيز تصوري است که به جهت انطباق با تصور از طبيعت روح است که پرواز ميکند و نيازمند مکان وسيع براي سهولت در حرکت است (همان، ص 376). بسياري از مفاهيم از تصوف ميآيد که در تخيلات عمومي فراوان است و ارواح مجرد را به سرزمين شاديها توصيف ميکند (همان، ص 396).
عذاب ارواح تصويري هنري است که از زمان حال به آينده فرافکني ميکند و آينده را براساس حال تصور ميکند (همان، ص 395).
نقد و بررسي
1. به گفتۀ حسن حنفي احتمال دارد باور به عالم قبر و برزخ از اقوام و اديان گذشته گرفته شده باشد و صرف احتمال نشئت گرفتن يک باور از اقوام گذشته، دليل بر درستي اين ادعا نميشود.
2. در صورت صحت احتمال (اخذ باور به عالم قبر و برزخ از اقوام گذشته) نيز بايد گفت که نشئت گرفتن يک باور از اقوام يا اديان گذشته دليل بر بياساس بودن آن باور نميشود. شايد يک باوري از گذشتگان گرفته شده باشد؛ اما باوري درست و متقن باشد.
3. صرف مشترک بودن يک باور دليل بر اخذ آن از يکديگر نيست؛ چهبسا خود همين عمومي بودن يک باور، دليلي بر اتقان و مطابق با واقع بودن آن باور باشد.
4. براي اثبات عالم قبر و برزخ، ادلۀ کافي و متقن عقلي و نقلي وجود دارد و وقتي باوري مبتني بر ادله باشد، ديگر اينکه گفته شود اين باور بهخاطر احساسات و ترس از مرگ است، صحيح نخواهد بود. در فلسفه، مخصوصاً مکتب اشراق و حکمت متعاليه بر وجود عالم برزخ (قبر) از طريق براهيني مانند قاعده امکان اشرف، استدلال شده است (ر.ک: مصباح يزدي، 1390، ج 2، ص 210). در قرآن کريم نيز آياتي دال بر وجود عالم برزخ وجود دارد. بهعنوان نمونه خداوند متعال ميفرمايد: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (مؤمنون: 99ـ100). منظور از برزخ در اين آيه همان عالم قبر يا عالم مثال است (طباطبائي، 1390ق، ج 16، ص 198ـ199). يا در جاي ديگر ميفرمايد: «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة» (ابراهيم: 27). برخي مفسران گفتهاند: منظور از «فِي الْآخِرَة» تثبيت قول در هنگام پرسش و پاسخ در قبر است (طبري، 1412ق، ج 13، ص 142). مرحوم طبرسي نيز در مورد اين آيه ميفرمايد: «قال أكثر المفسرين إن المراد بقوله «فِي الْآخِرَةِ» في القبر و الآية وردت في سؤال القبر و هو قول ابنعباس و ابنمسعود و هو المروي عن أئمتنا» (طبرسي، 1372، ج 6، ص 482). در روايات نيز ميتوان ادعاي تواتر معنوي بر وجود عالم برزخ کرد (قاسمي، 1393، ص 206).
5. با توجه به مطالب بالا بايد گفت اگرچه در چگونگي پرسش و پاسخ و پاداش و جزا در عالم قبر بين فرق مختلف اسلامي اختلاف نظر وجود دارد؛ اما اصل وجود آن از مسلمات قاطبه فرق اهلسنت (نارويي، 1389) و شيعه است. چنانکه در صحيح بخاري از رسول اکرم منقول است که از حضرت در مورد عذاب قبر سؤال شد و حضرت فرمود عذاب قبر حق است (بخاري، 1390، ج 2، ص 137). شيخ صدوق نيز ميفرمايد: «اعتقادنا في المسئلة في القبر أنّها حق لا بد منها، فمن أجاب بالصواب فاز بروح و ريحان في قبره، و بجنّة نعيم في الآخرة، و من لم يأت بالصواب فله نزل مِنْ حَمِيمٍ في قبره وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ في الآخرة» (صدوق، 1414ق، ص 58).
6. مدعيات و اشکالات حسن حنفي اکثراً بهخاطر مادي دانستن عالم قبر و برزخ بود؛ و اگر ما اين مسئله را اثبات کنیم که عالم قبر و برزخ غيرمادي است، عمده اشکالات ايشان برطرف ميگردد. براي اين مسئله تحليل عقلي و دليل نقلي ذکر شده است. اما تحليل عقلي اينکه آنچه در احوالات سؤال و جواب و پاداش و جزا در قبر ذکر شده، اکثراً با قبر مادي قابل توجيه نبوده و لوازمي دارد؛ مثلاً 1. اگر عذاب قبر مادي باشد بايد بتوان با دوربين رصد کرد. 2. در صورت مادي بودن پاداش و جزا در قبر، بايد تعداد بيشماري باغ و بهشت و يا حفرههاي عذاب ميداشتيم. 3. لازمۀ ماديانگاري قبر وجود انواع حيوانات و خزندگان در زير خاک بود که با يافتههاي تجربي قابل اثبات نيست. پس براي جمع بين دو دسته روايات، بهدليل مسائلي که مقداري ذکر شد، بايد ظاهر روايات دال بر مادي بودن عذاب قبر حمل بر قبر برزخي شود (قدردان قراملکي، 1390، ص 112ـ114).
در روايات نيز بهوضوح بيان شده است که منظور از قبر همان برزخ است و آنچه در روايات در مورد پرسش و پاسخ و عذاب در قبر بيان شده، عالم برزخ مقصود است، نه قبر مادي. راوي از امام صادق نقل ميکند که: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ... وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (کليني، 1407ق، ج 3، ص 242)؛ راوي گويد به امام صادق عرض کردم من از شما شنيدم که ميگوييد تمام شيعيان ما در بهشت هستند؛ فرمود راست گفتم به تو؛ تمامي آنان به خدا قسم در بهشت اند... و لکن به خدا قسم من بر شما در برزخ ميترسم؛ گفتم برزخ چيست؟ فرمود: همان قبر است، از هنگام مرگ تا روز قيامت.
در روايتي ديگر امام سجاد ميفرمايد: «أَشَدُّ سَاعَاتِ ابنآدَمَ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ السَّاعَةُ الَّتِي يُعَايِنُ فِيهَا ملكالموت وَ السَّاعَةُ الَّتِي يَقُومُ فِيهَا مِنْ قَبْرِهِ وَ السَّاعَةُ الَّتِي يَقِفُ فِيهَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ... ثُمَّ تَلَا «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (مؤمنون: 100) قَالَ هُوَ الْقَبْرُ وَ إِنَّ لَهُمْ فِيهِ لَمَعِيشَةً ضَنْكاً وَ اللَّهِ إِنَّ الْقَبْرَ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ....» (صدوق، 1416ق، ج 1، ص 119ـ120)؛ سختترين هنگام آدمي، سه وقت است: هنگاميكه ملكالموت را ميبيند و هنگاميكه از گور برخيزد و هنگاميكه در پيشگاه الهي ميايستد كه يا بهشتي شود و يا جهنمي،... سپس اين آيه تلاوت فرمود؛ از پس مرگشان عالم برزخ است تا روز رستاخيز، و فرمود: عالم برزخ همان عالم قبر است كه به تنگناي زندگي دچارند. بهخدا سوگند كه قبر يا گلستاني است از بوستان بهشتي يا گودالي است از گودالهاي آتش.... . همانطور که قبلاً گذشت وقتي به قبر مادي نگاه ميکنيم، اثري از آنچه در اين روايت فرموده نميبينيم؛ پس مقصود از عالم قبر، قبر مادي نيست؛ بلکه قبر مثالي يا همان جايگاه انسان در عالم برزخ است و آنچه از پرسش و پاسخ و عذاب قبر که در آيات و روايات بيان شده، متوجه بدن برزخي است.
از آنچه گذشت دانسته شد که مدعيات حسن حنفي در باب عالم قبر و برزخ مبتني بر مباني فکري غلطي است که اتخاذ کرده است و اصل وجود عالم قبر و برزخ و پرسش و پاسخ و پاداش و جزا از مسجلات معارف ديني است.
نتيجهگيري
بر مبنای آنچه بیان شد، ميتوان نتایج ذیل را برشمرد:
ـ حسن حنفی دارای مبانی فکری نادرستی است که منجر به اظهارنظرهای غلط از جانب وی در موضوعات گوناگون ازجمله موضوع عالم قبر و برزخ گردیده است.
ـ مادیانگاری عالم قبر و برزخ که یکی از مدعاهای اصلی حسن حنفی است با اصلیترین معیار پدیدههای مادی، یعنی تجربهپذیر بودن آن پدیده، ناسازگار بوده و از طرفی این ادعا با یافتههای تجربی قابل دفاع نیست.
ـ وجود عالم و قبر و برزخ فارغ از جزئیات آن از جمله نحوه پرسش و پاسخ و عذاب قبر، مورد اتفاق غالب فرق اسلامی است.
ـ وجود عالم قبر و برزخ مبتنی بر ادله عقلی و نقلی است که از مجموع آنها میتوان به وجود چنین عالمی یقین یافت.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دار الفكر.
- آقاجاني، نصرالله، 1392، اسلام و تجدد در مصر (با رويکرد انتقادي به انديشه حسن حنفي)، قم، بوستان کتاب.
- آلوسي، محمودبن عبدالله، 1415ق، روح المعاني، بيروت، دار الكتب العلميه.
- بخاري، محمدبن اسماعيل، 1390، صحيح البخاري، ترجمة عبدالعلي نور احراري، چ سوم، تربت جام، شيخ الاسلام احمد جام.
- برقى، احمدبن محمدبن خالد، 1371، المحاسن، چ دوم، قم، دارالکتب الاسلاميه.
- جرجاني، سيدميرشريف، 1412ق، شرح المواقف، قم، شريف الرضي.
- حاجي ميرزايي، شبنم، 1397، آراء و انديشههاي حسن حنفي، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه الزهراء.
- حسيني زبيدي، محمدمرتضى، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالفکر.
- حلي، حسنبن يوسف، 1407ق، کشف المراد، تصحيح حسن حسنزاده آملي، قم، جامعة مدرسين.
- حنفي، حسن، 1375، «تاريخمندي دانش کلام»، ترجمة محمدمهدي خلجي، نقد و نظر، ش 9، ص 37ـ57.
- ـــــ ، 2017م، التراث والتجديد، قاهره، مؤسسۀ الهنداوي.
- ـــــ ،2020م، من العقيدۀ الي الثورۀ، قاهره، مؤسسۀ الهنداوي.
- راغب اصفهانى، حسينبن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دار الشاميه.
- سليماني بهبهاني، عبدالرحيم و رسول رضوي، 1398، معارف و عقايد، چ دوم، قم، دفتر تدوين متون درسي حوزههاي علميه.
- شجاعي، محمد، 1388الف، عروج روح، تدوين محمدرضا کاشفي، چ چهارم، تهران، کانون انديشه جوان.
- ـــــ ، 1388ب، معاد يا بازگشت به سوي خدا، چ دوم، تهران، شرکت سهامي انتشار.
- صدرالمتألهين، 1981م، الحکمۀ المتعالية في الاسفار الاربعة العقليۀ، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- صدوق، محمدبن على، 1414ق، الاعتقادات، چ دوم، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
- ـــــ ، 1376، الأمالي، چ ششم، تهران، کتابچي.
- ـــــ ، 1406ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چ دوم، قم، شريف الرضي.
- ـــــ ، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، تصحيح علياکبر غفاري، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
- ـــــ ، 1416ق، الخصال، تصحيح مهدي غفاري، قم، نشر اسلامي.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسي، فضلبن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تصحيح فضلالله يزدي طباطبايي و هاشم رسولي، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
- ـــــ ، 1412ق، تفسير جوامع الجامع، قم، مرکز مديريت حوزة علميه.
- طبري، محمدبن جرير، 1412ق، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفه.
- طوسى، محمدبن حسن، 1414ق، الأمالي، قم، دار الثقافه.
- ـــــ ، بيتا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- فراهيدي، خليلبن احمد، 1409ق، کتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
- قاسمي، عليمحمد، 1393، برزخ؛ پژوهشي قرآني و روايي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- قدردان قراملکي، محمدحسن، 1390، دفتر پنجم: معاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
- قرباني، رهره و مهدي مشکاتي، 1393، «تبيين عقلاني تسبيح موجودات در حکمت متعاليه»، انديشه نوين ديني، ش 38، ص 77ـ94.
- كلينى، محمدبن يعقوب، 1407ق، الكافي، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1370، آموزش عقايد، چ هفتم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- ـــــ ، 1390، آموزش فلسفه، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، 1413ق، الاختصاص، تصحيح علياکبر غفارى و محمود محرمى زرندى، قم، المؤتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد.
- نارويي، عبداللطيف، 1389، «عذاب قبر از ديدگاه شريعت اسلامي»، نداي اسلام، ش 42، ص 32ـ37.