معرفت، سال سی و دوم، شماره سوم، پیاپی 306، خرداد 1402، صفحات -

    اسلام و ایمان (2)*

    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه
    چکیده: 
    این مجموعه به بحث پیرامون جایگاه اسلام و ایمان به عنوان فضایل اخلاقی، که موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت می شود، می پردازد. افزون بر تفاوتی که میان اسلام و ایمان مطرح است، کاربردهای این دو نیز متفاوت است. یکی اینکه اسلام جنبه ای نازل تر از ایمان قرار دارد و دارای مراتبی است: اسلام به معنای انقیاد و تسلیم است. این اسلام به معنای تسلیم، گاهی اختیاری است و گاهی تکوینی. گاهی تسلیم اختیاری است و گاهی عملی و بدون اعتقاد قلبی. گاهی نیز تسلیم شدن در صحنه جنگ است و امری غیراختیاری است. از سوی دیگر، اسلام به معنای تسلیم از سر اعتقاد قلبی نیز دارای مراتبی است. عمل به دستورات دینی و اینکه انسان هیچ گناهی مرتکب نشود؛ اینکه حتی مکروهات و مستحبات را رعایت کند و مرحله آخر اینکه انسان اصالتاً توجهی به غیرخدا نداشته باشد. این متن به تفصیل به ارتباط اسلام و ایمان و مراتب این دو می پردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Islam and Faith (2)
    Abstract: 
    Abstract This collection of writing discusses the position of Islam and faith - as moral virtues – which lead to the happiness of human in this world and the hereafter. Beside the difference between [the words of] Islam and faith, their applications are different as well. For example, the degree of Islam is lower than Iman (faith) and it has some levels: Islam means submission. Islam, in the meaning of submission, is sometimes optional and sometimes genetical. Sometimes submission is optional and sometimes it is practical with no heart conviction. Sometimes it is surrender in the battlefield and it is not optional. On the other hand, Islam – meaning submission due to heart conviction – has some degrees as well: first is to follow religious commands and not to commit any sin; second is to comply with the makruhs (disapproved) and the mustahabs (recommended), and the last degree is not to originally pay attention to anything other than God. This article discusses the relationship between Islam and faith and their levels in detail.
    متن کامل مقاله: 
    اشاره
    گفته شد که از ديدگاه اسلامي ريشة همة فضایل حقيقي که موجب سعادت انسان در دنيا و آخرت مي‌شود، ايمان است، و به يک معنا مادر همة فضایل و شرط لازم براي دیگر فضایلي است که انسان کسب مي‌کند. بر اين اساس، دربارة ايمان و حقيقت آن و تفاوتش با اسلام مطالبي ذکر شد. اکنون در ادامة آن مطالب، به کاربردهاي کلمة اسلام و ايمان و مشتقات آنها در قرآن و ساير منابع ديني، و در کلمات علما و بزرگان پرداخته خواهد شد.
    کاربردهاي اسلام و ايمان
    گاهي مشاهده مي‌شود که اسلام و ايمان، گویی به يک معنا به‌کار مي‌روند؛ کما اينکه در مواردي اين دو از هم تفکيک شده، يکي اثبات، و ديگري نفي مي‌شود؛ يا اينکه با دو عنوان جداگانه بر يکديگر عطف مي‌شوند؛ مانند آية «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَالْمُسْلِماتِ وَالْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ» (احزاب: 35) که در آن ‌مسلم بر مؤمن عطف شده است؛ يا آية نورانی «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا» (حجرات: 14) که ايمان را از آنها نفي، و اسلام را براي آنها اثبات مي‌کند. از ظاهر آيه‌ چنين برمي‌آيد که اسلام در مرتبه‌ای نازل‌تر از ايمان قرار دارد. اما در برخي موارد، کلمة اسلام به‌‌گونه‌اي استعمال شده که گویی آخرين فضایل و بالاترين کمالات است؛ مثلاً حضرت ابراهيم پس از بناي خانة کعبه به همراه فرزندش اسماعيل اینچنین دعا مي‌کنند: «وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ» (بقره: 128)، و به جاي استفاده از کلمة مؤمن و مؤمنين، کلمة مسلمین را به‌کار مي‌برند (ر.ك: حج: 78). توجه به اين نکات، مبيّن آن است که امکان دارد مفهوم اسلام و ايمان از دو مقوله يا دو مرتبه از يک حقيقت باشند که يکي بر ديگري فضيلت دارد. براي پي بردن به اين حقيقت، لازم است ابتدا مفهوم اسلام به‌درستي تبيين شود تا پس از آن بتوان با بررسي و استناد به آيات و روايات، به جواب قانع‌کننده‌اي در اين زمينه دست يافت.
    کاربرد واژة اسلام
    در زمينة واژه‌شناسي و کشف ريشه‌هاي واژه‌‌ها، بزرگان علم لغت بسیار کوشیده‌‌اند. برخي از لغويان مشترکات لفظي را که داراي چند معناي متباين‌اند، به يک ريشه برگردانده‌اند، که به‌نظر مي‌رسد در بسياري از موارد، تکلف‌آميز است. اما خوشبختانه بحث‌هايي که دربارة معناي اصلي کلمة اسلام درگرفته، چندان متفاوت نيست و کاربردهاي مشترک اين لفظ، همان معنايي است که در بعضي از کتاب‌هاي لغت، معادل اسلام ذکر شده است.
    در لغت، اسلام به ‌معناي انقياد آمده است: «الاسلام هو الانقياد» (مجلسي، 1363، ج 7، ص 284؛ كليني، 1407ق، ج 2، ص 45؛ طبرسي، 1380، ج 1و2، ص 392). اصل اسلام يعني اينکه انسان حالت انقياد داشته باشد. برخي از آيات، اسلام را به ‌عنوان يک دين مطرح کرده‌اند (كافرون: 6؛ مائده: 48): «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (آل‌عمران: 19)؛ «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ» (آل‌عمران: 85). حتي پيامبراني همچون حضرت ابراهيم که قبل از بعثت پيامبر اسلام می‌زیستند، فرزندان خود را به اسلام سفارش مي‌کردند: «وَ وَصَّي بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ... فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» (بقره: 132).
    اصل اسلام به معنای انقیاد و تسلیم، کاربردهای متعددی دارد. از یک جهت، انقیاد (تسلیم) گاهی با انتخاب و اختیار انسان است، و گاهی تکوینی است؛ و در قرآن کلمه اسلام درباره هر دو نوع آن به کار رفته است.
    کاربرد اول، تسلیم شدن تکوینی است. این اسلام حتی اگر برخلاف میل‌ باشد یا با کراهت نیز باشد، انجام می‌گیرد. برای مثال خداوند می‌فرماید: «أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا» (آل‌عمران: 83)؛ هر موجود مدرکی در عالم ـ یا با اختیار و از روی رغبت و یا از روی کراهت و بی‌میلی ـ تسلیم خداوند است. روشن است که این تسلیم، تسلیم تشریعی نیست، بلکه تکوینی است؛ یعنی هر موجود مدرکی، می‌فهمد که در مقابل خدا قادر به مخالفت نیست و وجودش با اراده خدا و تسلیم خداست. این است که حتی اگر به زبان هم انکار کند، عملاً نمی‌تواند انکار کند. بنابراین کلمه اسلام درباره تسلیم تکوینی نیز به کار می‌رود.
    کاربرد دوم، تسلیم شدن اختیاری است و با ادای شهادتین محقق می‌شود. در این صورت کسی که شهادتین را بر زبان جاری می‌کند بر حسب ظاهر مسلمان است و تمامی آثار آن، مانند ازدواج، ارث و طهارت ظاهری و... ـ تا زمانی که خلاف آن ثابت نشود ـ برای او ساری و جاری است. اسلام اختیاری هم مراتبی دارد که می‌توان آنها را به صورت کاربردهایی جداگانه تصویر کرد.
    کاربرد سوم، تسلیم‌شدن عملی (بدون اعتقاد قلبی) است که می‌تواند به دلیل ترس، ناچاری و درماندگی، یا حتی مصلحت‌اندیشی باشد. این همان اسلام ظاهری است و بسیاری از منافقان در صدر اسلام این‌گونه بودند. چنین اسلامی با اظهار لفظی و تسلیم شدن تحقق پیدا می‌کند. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات: 14)؛ اعراب گفتند ایمان آوردیم. خداوند می‌فرماید: عدم مخالفت شما با سخنان پیامبر و پیروی نکردن از بت‌ها و روش‌های غلط گذشته، ایمان نیست، بلکه اسلام است. چون ایمان مربوط به دل و ناظر به حالت قلبی، آرامش روحی و اطمینان خاطر و عدم تردید است. در حالی که اسلام ناظر به رفتار ظاهری است. اسلام ظاهری به زمان‌های گذشته منحصر نبوده است؛ در عصر حاضر نیز می‌تواند مصادیقی داشته باشد. بنابراین اصالتاً جایگاه ایمان با اسلام تفاوت دارد؛ اگرچه به هم نزدیک هستند و وقتی دل انسان باور کرد، در عمل نیز مخالفت نمی‌کند.
    کاربرد چهارم، تسلیم شدن با حالت تردید و عدم اطمینان است. عده‌ای برای اینکه گره و مشکلی از کارشان گشوده شود، اظهار اسلام می‌کنند، اما قلباً به نفی و اثبات آن کاری ندارد و انگیزه‌ای هم برای تحقیق دربارة آن ندارند. این گروه نان را به نرخ روز می‌خوردند. مثلاً عده‌ای بدون اینکه در پی شناخت حق و باطل باشند و یا اعتقاد خاصی را دنبال کنند، صرفاً به خاطر زندگی‌ و بهره‌مندی از مزایای جامعه‌ای که در آن بسر می‌برند شناسنامه‌ای اسلامی گرفته‌اند! نام این حالت نیز اسلام است.
    کاربرد پنجم، تسلیم شدن در جنگ است. خداوند به عده‌ای از مسلمانان، که قرآن آنها «مخلَّفین» نامیده است، یادآور می‌شود که امتحان سختی برای شماها در پیش است و در آن امتحان معلوم خواهد شد که آیا شما واقعاً ایمان دارید یا نه: «قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح: 16). جنگ‌هایی که تاکنون اتفاق افتاده است، جنگ‌های ساده‌ای بوده، اما در آینده نزدیک جنگی با مردمی خیلی قوی و نیرومند خواهید داشت که برای آن جنگ هیچ بهانه‌ای از شما پذیرفتنی نیست و آن‌قدر باید با آنها بجنگید تا اسلام بیاورند. روشن است که مراد از یسلمون در این آیه، اسلام نیست و صرفاً تسلیم در جنگ است تا از دشمنی و مخالفت، با مسلمانان ـ حتی اگر خلاف میلشان باشد ـ دست بردارند.
    کاربرد ششم، تسلیم شدن از روی اعتقاد قلبی است. انسان در این حالت مُنقاد است. اسلام در این کاربرد، افزون بر ایمان، شامل عمل نیز می‌شود؛ زیرا ایمان فقط باور و اعتقاد قلبی است ـ اگرچه لازمة طبیعی و فطری آن عمل نیز هست ـ اما خود عمل خارجی‌ جزو ایمان نیست. اینکه در آیات، عمل صالح به ایمان عطف شده است نیز نشانگر آن است که عمل غیر از خود ایمان است.
    مراتب اسلام
    اسلام (به معناي تسليم شدن از سرِ اعتقاد قلبي) مراتبی دارد:
    اولين مرتبه، عمل به دستورهای دين است؛ اما اگر فرد ‌گاهي به واسطة فريب شيطان مرتکب گناه صغيره يا حتي کبيره‌اي شود، اين گناه او را از اسلام خارج نمي‌کند، بلکه مسلماني گناهکار خواهد بود؛
    مرتبة دوم آنکه انسان هيچ گناهي مرتکب نشود. هرچند چنين چيزي به‌ندرت رخ می‌دهد، فرض آن محال نيست؛
    گرچه در بين علما و بزرگان شيعه وقوع آن کم نبوده است؛
    مرتبة سوم آنکه فرد نه‌تنها هيچ گناهي مرتکب نمي‌شود، بلکه مکروهات و مستحبات را نيز رعايت مي‌کند و همچنین در مقام رعایت مستحبات، به اينکه کدام مستحب اولي و فضیلتش بيشتر است نيز توجه دارد؛
    و سرانجام در مرتبة چهارم انسان به جايي می‌‌تواند برسد که نه‌تنها گناه و مکروهي مرتکب نمي‌شود، بلکه اصالتاً توجهي به غير از خدا ندارد و همچون حضرت ابراهيم مي‌گويد: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا» (انعام: 79)؛ روي به جانب خدايي دارم که فاطر آسمان‌ها و زمين است. تعبير «وجه» در آيات ديگري از قرآن نيز آمده است: «إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَي» (ليل: 20). گويا تمام توجهشان سوی خداست؛ يعني فقط او مورد توجهشان قرار دارد. حتی تصور چنين حالتي براي ما دشوار است. نظير اين تعبير را خداوند در اين آيات به پيغمبر اکرم مي‌فرمايد: «قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُکِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، لاَ شَرِيکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» (انعام: 162ـ163)؛ بگو: ... من اولين مسلمانم. اما براي طرح چنين ادعايي لازم است واجد شرايطي باشي: نماز و عبادت، و مرگ و زندگي‌ات را از آن او بداني؛ همة مخلوقات را وابسته به او بداني؛ و تمام توجه خود را به او معطوف کني.
     
        طبرسي، فضل‌بن حسن، 1380، تفسير مجمع البيان، ترجمة آيات، تحقيق و نگارش علي كرمي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
        كليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
        مجلسي، محمدباقر، 1363، مرآة‌العقول في شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
      شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

      APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

      مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) اسلام و ایمان (2)*. ماهنامه معرفت، 32(3)، -

      APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

      آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."اسلام و ایمان (2)*". ماهنامه معرفت، 32، 3، 1402، -

      APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

      مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) 'اسلام و ایمان (2)*'، ماهنامه معرفت، 32(3), pp. -

      APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

      مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. اسلام و ایمان (2)*. معرفت، 32, 1402؛ 32(3): -