نقش احسان مالی در رشد یا تربیت اخلاقی با تأکید بر دیدگاه علامه مصباح یزدی*

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
تربيت اخلاقي بهعنوان يکي از ساحتهاي اساسي و بلکه فراساحتي، هماره مورد توجه مربيان بوده است. تربيت اخلاقي ميکوشد با زمينهسازي و استفاده از روشها و شيوههاي تربيتي، از سويي به شکوفاسازي، تقويت و ايجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقي و از سوي ديگر به اصلاح و از بين بردن صفات، رفتارها و آداب ضداخلاقي در خود يا ديگري بهمنظور رسيدن به فلاح و رستگاري بپردازد (همتبناري، 1379). هرچند فرايند تربيت بيشتر ناظر به فعاليت مربي است؛ اما با توجه به ترکيب دو واژة تربيت که به ديگرسازي و اخلاق که بيشتر به خودسازي ارتباط دارد، ميتوان گفت جريان تربيت اخلاقي به دو حوزة دگرسازي و خودسازي توجه دارد (همان).
دين اسلام برنامهها و دستورالعملهاي گوناگوني را در راستاي تربيت انسان مطرح کرده است. بخشي از اين دستورالعملها يا مسائل اخلاقي، ارتباط نزديک با مسائل مالي دارند. انفاق و جهاد با مال، پايههاي ثروتاندوزي و خوشگذراني را منهدم ميسازد و بناي يک زندگي سراسر انساني و بافضيلت و کمال و پايداري را براي همگان فراهم ميسازد. امام صادق در اينباره ميفرمايند: «مَا بَلَا اللَّهُ الْعِبَادَ بِشَيْءٍ أَشَدَّ عَلَيْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ الدِّرْهَم» (حرعاملي، 1409ق، ج 9، ص 19)؛ خداوند بندگانش را به چيزي سختتر از انفاق و اخراج درهم و دينار مبتلا نکرده است.
علامه مصباح يزدي مسائل مالي را به دو دسته تقسيم کرده و ميفرمايند: «نخست مسائلى که زير عنوان عدل و ظلم قرار مىگيرند؛ يعنى ملاک ارزش آنها در اصل، عدل يا ظلم است؛ دوم مسائلى که زير عنوان احسان قرار دارند و ملاک ارزش آنها اصل احسان است» (مصباح يزدي، 1394الف، ص 296). بخش دوم که از آن به احسان مالي تعبير ميشود، در جايى شکل مىگيرد که اساس آن بر معاوضه و مبادله مادي نيست؛ يعني وقتي کاري به نفع کسي انجام مىشود، انتظار نميرود که عمل مالي متقابلى انجام دهد. در قرآن کريم در اينباره عناوين مختلفى، مانند زکات، انفاق، صدقه و اطعام و نيز عناوينى که نقطة مقابل آنها حساب مىشوند، به چشم مىخورد، که بعضى از آنها منحصر به موارد احسان است و مفهوم بعضى از آنها اعم است و جزء زيرمجموعة عدالت نيز قرار مىگيرد (همان، ص 297). ازآنجاکه واژة انفاق عام بوده و همة موارد احسان مالي را شامل ميشود، در کاربردهاي بعدي بهجاي احسان مالي از اين واژه استفاده ميشود.
در موضوع انفاق و صدقه منابع متعددي نوشته شده است؛ در ادامه به برخي از اين منابع که به اين موضوع پرداختهاند، اشاره ميکنيم:
پاياننامة نقش انفاق در تربيت انسان از منظر آيات و روايات (صابري، 1385)، به فهرستي از آثار انفاق اشاره کرده و در فصل چهارم به موانع بازدارندة انفاق، مانند وسوسههاي شيطان، حرص و آزمندي، بخلورزيدن، غفلت از ياد خدا و نعمتهاي او پرداخته است.
مقالة «نقش اجتماعي و اقتصادي انفاق از منظر قرآن» (کاظمينسب و داودي، 1399)، بررسي و همدردي با محرومان و مستضعفان جامعه، فقرزدايي، تعديل ثروت و جلوگيري از فاصلة طبقاتي، زياد شدن مال و ثروت، جلوگيري از فساد، رساندن فرد به سعادت دنيوي و اخروي، ايجاد همبستگي در بين افراد جامعة اسلامي را از آثار انفاق معرفي کرده است.
مقالة «بررسي انفاق در قرآن» (عبداللهزاده آراني و همكاران، 1398)، براساس ترتيب نزول آيات، با استفاده از شيوۀ تفسير موضوعي و رويکرد تاريخي، نشان داده که پيامبر توانست ضمن بهرهگيري از خصلت سخاوت و کرم اعراب، بهتدريج رذايلي همچون فخرفروشي، تعصب، اسراف و... را از آن جامعه بزدايد و به آن رنگ توحيدي و دگردوستي ببخشد.
مقالة «نقش انفاق در سلامت معنوي از ديدگاه قرآن و روايات» (خاكپور و همكاران، 1395)، با بهرهگيري از شيوة تحليل مفهومي نشان داده که گرچه «انفاق» در ظاهر کاسته شدن از داشتههاي مادي انسان است؛ اما در باطن باعث ارتقاي روحية شادکامي و موجب سعادت اخروي است که با ايجاد مؤلفههاي شناختي و رفتاري و سلب مؤلفههاي منفي از انسان، سلامت روح و روان را به ارمغان ميآورد. «انفاق» با تقويت وجدان اجتماعي و روحية همدلي، در کنار ايجاد الفت و گسترش تعاملات انساني و درمان بيماريهاي بخل و مال دوستي و ساير نقشهاي ديگر، تأثير بالايي در ارتقاي سلامت معنوي فرد و جامعه دارد.
مقالة ««انفاق در اسلام» (خارستاني و سيفي، 1393)، به نقش انفاق در تعديل ثروت و کاهش فاصلة اجتماعي پرداخته و در بخشي ديگر به نقش آن در خودسازي و تزکيه نفس و رسيدن به تکامل روح آدمي اشاره کرده است.
مقالة «تأثير اخلاقي انفاق از ديدگاه کتاب و سنت» (عرب عامري و سرجواني شيرازی، 1394)، اهميت دستگيري و کمک به نيازمندان را توضيح داده است.
امام موسي صدر در کتاب انفاق (14000ق)، هفتمين جلد از مجموعه تفاسير کوچک، معناي گستردهاي از انفاق ارائه و آن را شامل انفاق جان، انفاق علم، انفاق تجربه و غير آن معرفي کرده است؛ و بيآنکه بخواهد آثار اخروي انفاق را انکار کند، آثار و فوايد انفاق را در اين جهان، خصوصاً براي انفاقکننده، توضيح داده است.
دهقانپور و بخشي (1393) با بهرهگيري از روش سمانتيک (Semantics) به بررسي مفهومي واژه احسان در قرآن پرداخته و احسان را اينگونه تعريف کردهاند: انجام هر عمل نيکي است که نيکي آن آشکار و مورد رغبت، همراه با تقواي نفس است و فرد آن عمل را در جايگاه شايستهاش، متناسب با ضوابط ديني و بهعنوان عمل عبادي، در قالب خير جوانحي يا جوارحي و با فضل و بخشش، در راستاي شادي ديگران، تکامل نفس و تقرب بهخدا انجام ميدهد. بررسي آثار اخلاقي علامه مصباح يزدي نيز نشان داد که ايشان در موارد متعددي به اين موضوع پرداختهاند.
گزارش ارائهشده نشان ميدهد انفاق از زواياي مختلفي، مانند شرايط، ويژگيها، آثار مختلف روحي و رواني، جسماني و مانند آن مورد بررسي قرار گرفته است؛ اما در حوزه تربيت اخلاقي و تحليل چگونگي تأثيرگذاري آن کمتر مورد توجه بوده است. ازاينرو در اين پژوهش تلاش شده ضمن اشارهاي گذرا به مقدمات اين موضوع در حوزة اهميت، شرايط و آثار انفاق؛ چگونگي ارتباط و اثرگذاري احسان مالي (بهطور خاص انفاق) بر رشد اخلاقي با توجه به ديدگاه علامه مصباح يزدي را مورد بررسي قرار دهد.
1. مفهوم انفاق، زکات و صدقه
با توجه به اينکه سه واژة انفاق، زکات و صدقه بيشترين کاربرد را در احسان مالي دارند؛ به تعريف اين سه واژه ميپردازيم:
«نفق» در لغت به معناي گذشتن هر چيز و از بين رفتن آن يا تمام شدن آن چيز است (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 2، ص 502)؛ و در اصطلاح بيرون کردن مال از ملک و قرار دادن آن در ملک ديگري است، که يا از طريق صدقه و يا از بخششکردن مالهاي خويش است در راه جهاد و دين و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است (طبرسي، 1372، ج 2، ص 552). اين واژه در کاربردهاي قرآن و روايي غير از مال، شامل امور ديگر نيز ميشود؛ چه اينکه امام صادق در حديثي در تفسير آية «مما رزقناهم ينفقون» ميفرمايند: «أَيْ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ يَبُثُّون»؛ مفهوم آن اين است که از علوم و دانشهايي که به آنها تعليم دادهايم نشر ميدهند و به نيازمندان ميآموزند (مکارم شيرازي و همكاران، 1371، ج 1، ص 74، به نقل از: مجلسي، 1403ق، ج 2، ص 70).
علامه مصباح يزدي ميفرمايند: مادۀ «انفاق» به معناي خرج کردن و هزينه کردن است و اين عنوان شامل نفقههايي مانند نفقۀ همسر و فرزندان و حتي مالي که انسان در مصارف شخصي خود هزينه ميکند نيز ميشود (مصباح يزدي، 1393الف، ص 397). قرآن با واژگان ديگري مانند صدقه يا صدقات، زکات، اعطاء، ايتاء، جهاد کردن با مال، قرضالحسنه دادن به خداوند نيز به اين موضوع اشاره کرده است.
کلمۀ «زکات» که با کلمۀ «تزکيه» همخانواده است، در اصلِ لغت به معناي پاکي و رشد است (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 380)؛ و ظاهراً در مواردي بهکار ميرفته که با زدودن زوايد چيزي، زمينۀ رشد آن را فراهم ميکردهاند؛ مانند هَرَس کردن درخت؛ که اين عمل زمينۀ رشد بيشتر درخت و افزايش کمّي و کيفي ميوۀ آن را فراهم ميکند. انسان با دادن زکات، قدري از مال خويش را جدا کرده، به ديگران ميبخشد و اين عمل منجر به رشد و بالندگي ميشود. علامه مصباح يزدي دربارة زکات ميفرمايند: «زکات» در اصطلاح فقهي، نوعي ماليات واجب شرعي است؛ مالياتي که شارع مقدس حدود و متعلقات و مقدار و نصاب و مصارفش را تعيين کرده است. ولي در اصطلاح قرآن و در اصل لغت به آن ماليات ويژه اختصاص ندارد. به بيان ديگر، زکات در قرآن کريم اعم است از زکات واجب که در شرع تعيينشده و احسانهايي که انسان به اشخاص مستمند ميکند. بنابراين اصطلاح زکات در قرآن، اعم از اصطلاح فقهي آن و اصطلاح رايج بين متشرعه است، و صدقات مالي مستحب را نيز دربر ميگيرد؛ بلکه در بسياري موارد کاربردهاي ديگري نيز دارد که به مسائل مالي مربوط نميشوند (مصباح يزدي، 1393الف، ص 398).
کلمة صدقه از صدق، به معناي راستي و درستي و مطابقت حرف و عمل و هماهنگي گفتار و اعتقادات و اعمال جوارحي است. به مهرية زن از اين جهت صداق گفته ميشود که گواه صدق و راستي اعتقاد در دوستي است (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 1، ص 278).
با توجه به تعاريف ارائهشده، واژة احسان مالي بر انفاق، زکات و صدقه صدق ميکند؛ هرچند در کاربردهاي قرآني و روايي و عرفي اين سه واژه شامل موضوعات غيرمالي نيز ميشوند.
2. اهميت و منزلت انفاق در قرآن کريم
قرآن کريم ضرورت و اهميت انفاق را از زواياي مختلف مطرح کرده است؛ در ادامه به اين موارد اشاره ميکنيم:
معرفي انفاق بهعنوان وصف بندگان خاص خداوند مانند ابرار (انسان: 9)، عبادالرحمن (فرقان: 37)، صادقين، مؤمنين (قصص: 52و54) و متقين (حج: 34و35).
همرديف قرار دادن انفاق با اعمال نيک و عبادات، مانند ايمان به (غيب، قيامت، ملائکه، قرآن و انبياي الهي، اقامه نماز) (رعد: 22؛ بقره: 3)، جهاد در راه خدا (نساء: 95)، شبزندهداري (سجده: 16)، صبر، صدق، خضوع، استغفار (آلعمران: 17)، تجارت با خداوند (فاطر: 29)، سفارش به انفاق کردن در دنيا پيش از فرا رسيدن قيامت (ابراهيم: 31) و توبيخ مؤمنان به سبب انفاق نکردن (حديد: 10)، برشمردن آثار دنيايي مادي براي انفاق، مانند جبران و افزايش اموال (سبأ: 39؛ انفال: 60؛ بقره: 245)، و امنيت اجتماعي (بقره: 195)، بيان آثار معنوي و اخلاقي، مانند پاکشدن نفس و جان آدمي از رذايل اخلاقي (توبه: 103)، آرامش روحي در دنيا و آخرت (بقره: 274)، تقرب به خداوند (آلعمران: 134)، پاداش اخروي و فرجام نيک (توبه: 121و88؛ روم: 38 و...)، رحمت و بخشش الهي (توبه: 21)، و از همه مهمتر توجه دادن به اين نکته که خداوند خود گيرندة انفاق است (بقره: 245)؛ يعني در حقيقت خداوند بهجهت لطفي که به بندگان دارد، مجازاً خود را در حدّ انساني نيازمند تنزل ميدهد و ميفرمايد که به من قرض دهيد تا چندين برابر به شما ببخشم (بقره: 245).
اينهمه و موارد ديگري که در قرآن آمده است، اشاره به اهميت و جايگاه انفاق در زندگي انساني و ديني دارد.
3. آداب و شرايط انفاق
خداوند متعال به شرايط انفاق که رعايت آن نقش تکويني و حقيقي در تربيت و سازندگي اخلاقي و رسيدن به کمال انسان دارد، اشاره کرده است. برخي از اين شرايط عبارتاند از:
1ـ3. اسلام و ايمان
«ءامِنُوا بِاللّهِ و رَسولِهِ واَنفِقوا مِمّا جَعَلَکُم مُستَخلَفينَ فيهِ فَالَّذينَ ءامَنوا مِنکُم واَنفَقوا لَهُم اَجرٌ کَبير» (حديد: 7)؛ به خدا و فرستادة او ايمان بياوريد و از آنچه (از اموال) شما را در آن جانشين (خود و گذشتگان) قرار داده، انفاق كنيد؛ پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق کردند، (در آخرت) پاداش بزرگى خواهند داشت.
2ـ3. پرهيز از منتگذاري
«ياَ ايها الَّذينَ ءامَنوا لاتُبطِـلوا صَدَقـتِکُم بِالمَنِّ والاَذي» (بقره: 263)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صدقههاى خود را با منت آزردن باطل نكنيد. کسي که چيزي به ديگري ميدهد و منتي بر او ميگذارد و يا با آزار خود او را شکستهدل ميسازد، در حقيقت چيزي به او نداده است؛ زيرا اگر سرمايهاي به او داد، سرمايهاي هم از او گرفته است؛ و چهبسا آن تحقير و شکستهاي روحي بهمراتب بيش از مالي باشد که به او بخشيده است. امام جواد با استفاده از اين آيه ميفرمايند حتي با منت گذاشتن و طلبکاري از خداوند، انفاقهاي خود را از بين نبريد (محدث نوري، 1408ق، ج 7، ص 234).
3ـ3. انفاق از مال حلال
«ياَ ايهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن الطَيباتِ ما کَسَبتُم» (بقره: 267)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از پاكيزهها و حلالهاى آنچه كسب كردهايد، انفاق کنيد. اين آيه دربارة گروهي نازل شده که ثروتهاي فراهمآمده از طريق ربا را در راه خدا انفاق ميکردند. در اينباره نيز امام صادق به شخصي که با مال دزديدهشده انفاق ميکرد، فرمود: خداوند تنها از پرهيزکاران اعمال خير را ميپذيرد: «اِنَّما يتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقين» (انعام: 27).
4ـ3. انفاق از چيزهاي محبوب
«لَن تَنالوا البِرَّ حَتّي تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» (آلعمران: 92)؛ از ديدگاه قرآن ابرار کسانياند که با وجود علاقهمندي به مال، آن را به مسکين و يتيم و اسير ميبخشند: «اِنَّ الاَبرارَ... و يطعِمونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسکيناً و يتيماً و اَسيراً» (انسان: 8). علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: شرط انفاق در قرآن، مرغوب بودن مالي است که انفاق ميشود؛ يعني از چيزهاي بيارزش و دورريختني و چيزهايي که خودِ انفاقکننده به آن رغبتي ندارد، نبايد انفاق کند. البته معناي اين سخن آن نيست که اگر مالي دارد که موردنياز خودش نيست، آن را به فقيران ندهد؛ بلکه منظور اين است که پيوسته به فکر اين نباشد که چيزهاي واپسزده و دورريختنيِ خود را انفاق کند؛ بلکه بکوشد از دوستداشتنيهايش انفاق کند. اين آيه بر همين شرط تأکيد دارد. اولياي خدا وقتي از مالي خوششان ميآمد، همان را در راه خدا انفاق ميکردند (مصباح يزدي، 1394الف، ج 3، ص 317).
5ـ3. ميانهروي در انفاق
«والَّذينَ اِذا اَنفَقوا لَم يسرِفوا ولَم يقتُروا و کانَ بَينَ ذلِکَ قَواماً» (اسراء: 28)؛ و آنان كه چون انفاق کنند، نه اسراف و تجاوز از حد كنند و نه سختگيرى کرده و پايينتر از حد روند؛ و (انفاقشان) ميان اين دو روش، حد وسط و عادلانه است. در جاي ديگر ميفرمايد: «و لاتَجعَل يدَکَ مَغلولَةً اِلي عُنُقِکَ ولا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلوماً مَحسورا» (اسراء: 39). هرگز دست خود را بر گردنت زنجير مکن و بيش از حد دست خود را مگشاي! تا مورد نکوهش قرار نگيري. گاه براي اثبات اين امر به تعابير ديگری همچون عدم تبذير در آية «وءاتِ ذَا القُربي حَقَّهُ والمِسکينَ وابنَ السَّبيلِ ولا تُبَذِّر تَبذيرا» (اسراء: 26) استناد شده است. آيتالله جوادي آملي دربارة تعبير «و مِمّا رَزَقنهُم ينفِقون» (بقره: 3) مينويسند: واژة انفاق و مشتقات آن در آيات متعدد با منِ تبعيضيه ذکرشده که بيانگر انفاق بخشي از اموال است (جوادي آملي، 1385، ج 2، ص 168).
در فرهنگ اسلامي، ميانهروي بهمنزلة يک اصل و معيار و يکي از ويژگيهاي مؤمنان و افراد آگاه، در شئون زندگي معرفي شده است (ر.ک: کليني، 1407ق، ج 2، ص 86). در مقابل، افراد نادان و ناآگاه، اهل افراط و تفريطاند؛ چنانکه اميرمؤمنان فرمودند: «لاَ يُرَي الْجَاهِلُ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا» (مجلسي، 1403ق، ج 1، ص 157)؛ ديده نميشود جاهل، مگر آنکه يا افراط ميکند يا تفريط.
6ـ3. انفاق پنهاني
«اِن تُبدوا الصَّدَقـتِ فَنِعِمّاهِي و اِن تُخفوها وتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَيرٌ لَکُم ويکَفِّرُ عَنکُم مِن سَياتِکُم» (بقره: 271)؛ اگر صدقهها را آشکار سازيد كارى نيكوست و اگر آنها را پنهان داريد و به فقرا بدهيد، آن براى شما بهتر است و (خداوند) از گناهانتان مىزدايد. علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: «صدقه دادن پنهاني، هم فايدۀ فردي براي انفاقکننده دارد که دچار رياکاري نميشود و به اخلاص نزديکتر است و هم فايدۀ اجتماعي دارد که آبروي فقيران مؤمن در جامعه حفظ ميشود» (مصباح يزدي، 1383، ص 406). قرآن در اينباره ميفرمايد: «قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً» (ابراهيم: 31)؛ به آن بندگانم که ايمان آوردهاند بگو نماز را برپا دارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، پنهان و آشکار انفاق کنند. انفاق علنى که براى تبليغ و ترويج اين کار نيک انجام مىگيرد، بسيار ارزشمند است. بايد توجه داشت که بين انفاق بهمنظور يادگيرى ديگران تا انفاق براى تجليل آنها، مرزى بسيار باريک است که اگر دقت نشود، انفاق ريايى مىگردد.
انفاق علنى بهجهت تبليغ و ترويج اين کار نيک انجام مىگيرد؛ يعنى ما براى آنکه ديگران هم از ما الگو بگيرند و به اين کار خير تشويق شوند، انفاق را در پيش چشم ديگران انجام مىدهيم. البته در چنين مواردى انسان بايد بسيار مراقب باشد که ريا و خودنمايى در عملش راه پيدا نکند (مصباح يزدي، 1392، ص 197).
7ـ3. کوچک شمردن انفاق خود
«وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثر» (مدثر: 6)؛ به هنگام انفاق، منت مگذار و آن را بزرگ مشمر. علامه مصباح يزدي ميفرمايند: حقيقت آن است که کم يا زياد شمردن، نسبي است؛ يعني قدر مطلق آنها ـ هرچه هست ـ ثابت است؛ اما وقتي با چيزي ديگر سنجيده ميشود، کم يا زياد جلوه ميکند (مصباح يزدي، 1393ب، ص 77). بنابراين انسان بايد عبادت و عمل خير خود را در مقايسه با نعمتهاي الهي و عبادتها و انفاقهاي انسانهاي الهي ببنيد، آنگاه شکر و تواضع در وي رشد ميکند و اگر غير از اين باشد دچار غرور و خودخواهي خواهد شد.
8ـ3. ايثار
«وَ يُؤْثِرُونَ عَلىَ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كاَنَ بهِمْ خَصَاصَةٌ» (حشر: 9)؛ آنها ديگران را بر خود مقدم ميدارند، هرچند خود به آنچه ميدهند نيازمند باشند. ايثار هنگامي انجام ميگيرد که خود انسان منفق نيازمند و محتاج باشد که در اين صورت نهايت اخلاص و ازخودگذشتگي و فداکاري شخص انفاقکننده را به نمايش ميگذارد.
9ـ3. انفاق در شرايط دشوار
«لايستَوي مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ و قتَلَ اُولئِکَ اَعظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذينَ اَنفَقوا مِن بَعدُ وقتَلوا وکُلاًّ وعَدَ اللّهُ الحُسني» (آلعمران: 133و134)؛ هرگز كسانى از شما كه پيش از فتح (مكه) انفاق كردند و جهاد کردند (با ديگران) يكسان نيستند؛ آنها از حيث درجه بزرگترند از كسانى كه پس از فتح انفاق و جهاد کردند و خداوند به هريك وعدة (پاداش) نيكو داده و خدا از آنچه عمل مىكنيد، آگاه است. اگرچه انفاق در حال گشايش روزي و عدم وجود نياز شديد، سفارش شده است؛ اما انفاق در شرايط بحراني و دشوار از اجر بيشتري برخوردار است. ازاينرو قرآن کريم انفاق قبل از فتح را که دورة مشقتِ مسلمانان بود، برتر از انفاق پس از فتح دانسته است.
همة شرايط پيشگفته نقش مهم و اثرگذاري بر تربيت و رشد اخلاقي انسان دارند؛ اما نقش اخلاص و دوري از ريا نقشي بيبديل و حائز اهميتي دارد؛ ازاينرو با تفصيل بيشتري به آن ميپردازيم.
10ـ3. انفاق بيريا و خالصانه
«وَالَذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِيناً فَسَاء قِرِيناً» (نساء: 38)؛ و کساني که اموال خود براي خودنمايي و رياکاري به مردم انفاق ميکنند و به خدا و روز جزا ايمان ندارند [شيطان يار آنهاست] و کسي که شيطان يار و همراه او باشد، چه بد يار و همدمي است. از اين آيه دو نکته استفاده ميشود: نخست اينکه رياکار به خدا و روز جزا ايمان ندارد؛ يا اگر دارد، بسيار سست است؛ که اگر ايمان محکمي داشت، کارش را براي خشنودي غيرخدا انجام نميداد؛ و دوم اينکه، رياکاران درواقع رفيق شيطاناند و کسي که رفيق شيطان باشد، عاقبت خوبي نخواهد داشت؛ چراکه شيطان پيوسته انسان را به بيراهه ميکشاند (مصباح يزدي، 1392، ص 196). کسی که کاري را از روي ريا انجام ميدهد در حقيقت غير خدا را در آن کار شريک قرار داده است و نتيجه آن بيارزش شدن آن کار خواهد شد. در حديثى قدسى در اينباره اينگونه آمده است: «اَنَا خَيْرُ شَريک فَمَنْ عَمِلَ لي وَلِغَيْري فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَيْري» (مجلسي، 1403ق، ج 72، ص 299)؛ خداى تعالى مىفرمايد من بهترين شريک هستم؛ چراکه از تمامى سهم خود هرچه هم زياد باشد صرفنظر مىکنم و آن را به شريکم مىدهم.
نقطه مقابل ريا «اخلاص» است. اخلاص اين است که انسان عمل را فقط بهقصد انجام فرمان الهى و جلب رضايت خداوند انجام دهد و غير از اين هيچ قصد و نيت ديگرى همراه عملش نباشد. علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: بهطورکلي کارهاى اختيارى انسان تنها هنگامى ارزش مثبت دارد که داراى دو خصيصه باشد: نخست آنکه حسن فعلى داشته باشد؛ يعنى آن کار، خودبهخود و بدون توجه به اينکه فاعل آن چه انگيزهاي داشته است، کارى خوب و شايسته باشد. دوم اينکه حسن فاعلى داشته باشد؛ يعنى انگيزه فرد از انجام آن، انگيزهاي درست باشد. در اين ميان، آنچه مهمتر است «حسن فاعلى» و درستى يا نادرستى انگيزه است که مىتواند منشأ والاترين ارزش مثبت يا بدترين ارزش منفى يک کار گردد (مصباح يزدي، 1394ب، ص 124). در ادبيات ديني از حسن فاعلي يا انگيزه، به نيت تعبير ميشود. در روايتي که شيعه و سني از پيامبر اکرم نقل شده، آمده است: «اِنَّما الاْعْمالُ بِالنّيّاتِ وَلِكُلِّ امْرِء ما نَوي» (مجلسي، 1403ق، ج 70، ص 212)؛ محققاً [ارزش] کارها به نيتهاست و فقط براي انسان آنچه نيت کرده است ميماند. در فلسفۀ اخلاق اسلامي نيز اساسيترين منشأ ارزش کار «نيت» معرفي شده است (مصباح يزدي، 1393الف، ص 61). از ديدگاه اسلام تحقق نيت مشروط به ايمان است. به سخن ديگر، ريشۀ ارزشها ايمان به خدا و روز جزا برميگردد. اين اشاره به آن دارد که نظام اخلاقي اسلام با نظام عقيدتي آن مربوط است و نميتواند از آن مستقل باشد (همان، ص 66).
4. انفاق خالصانه در قرآن
در قرآن کريم اخلاص در انفاق با عبارتهاي متفاوتي مطرح شده است؛ در سورة «انسان» مىفرمايد: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان: 9)؛ ما براى خشنودى خداست که شما را اطعام مىکنيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم. علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: تعبير به وجهالله رساترين و گوياترين تعبيري است که در ارتباط انسان با خداوند مطرح شده است؛ و بيان از نزديک شدن و مواجه گشتن با خداوند است. آنچه در اين مواجهه غرض اصلي است، پيوند دوستي، و ابراز محبت است. اين ارتباط و مشاهده بهحدي از خلوص و آراستگي ميرسد که هيچکاري را بجز براي معبود انجام نميدهد و هيچ چيز جز مشاهده معبود او را سيراب و شاداب نميسازد. اين نوع ارتباط از افراد سست ايمان و راحتطلب و عافيتطلب ساخته نيست؛ بلکه از انسانهاي پاکباختهاي ساخته است که در همة عرصههاي جهاد و عبادت، رضايت خداوند را جستوجو ميکنند و لحظهاي از ياد و ذکر او غافل نميگردند و در اخلاص براي خداوند به مرحلهاي رسيدهاند که در عمل خويش هيچ سهمي را براي ديگران و حتي براي نزديکان خويش در نظر نميگيرند (مصباح يزدي، 1390، ص 327).
در چند مورد نيز «ابتغاء مرضات الله» آمده است؛ ازجمله، در سورة «بقره» مىفرمايد: «وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ» (بقره: 265)؛ و مَثَل کسانى که اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا انفاق مىکنند. در برخي از آيات انفاق با صفت و قيد «فى سبيل الله» که بيشتر ناظر به حسن فعلي است، بهکار رفته است؛ چنانچه ميفرمايد: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ» (بقره: 261). اين بدان سبب است که انسان با انجام اينگونه کارها در مسيرى قرار ميگيرد که انسان را به خدا نزديک مىکند و در نهايت به خدا منتهى مىشود (مصباح يزدي، 1394ب، ص 121).
فقها براي اين مفهوم معمولاً تعبير «قصد امتثال» به معناى «فرمانبرداري» و «اطاعت امر» و يا «قرب اليالله» را بهکار ميبرند و در ادبيات فلسفي از آن به کمال نفساني تعبير شده است. اين کمال که به ساحت معنوى و روحانى وجود انسان مربوط مىگردد، مرتبهاى از وجود است که در آن، همة استعدادها و قابليتهاي ذاتى، معنوى و انسانى شخص با سير و حرکت اختيارى خودش به فعليت تام مىرسند (مصباح يزدي، 1384، ص 253).
انفاق خالصانه و با نيت الهي، با تأمين نيازهاي نيازمندان در نظامهاي غيرالهي بسيار متفاوت است. انسان مؤمن، به اين دليل انفاق ميکند که خداوند او را موظف به آن کرده و نگران اداي وظيفه است. او خود را مالک ثروت و امکاناتي که در اختيار ديگران قرار ميدهد، نميداند؛ بلکه معتقد است که اين ثروت و امکانات، حق نيازمندان است و او واسطة بين خدا و خلق است؛ به تعبير قرآن کريم «وَأنْفِقُوا مما جَعَلَکمْ مَسْتَخْلِفْين فِيهِ» (حديد: 7)؛ انفاق کنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است. وقتي انسان پذيرفت که مالک حقيقي همة هستي خداوند است و آنچه در اختيار ماست، از خداوند است و مالکيت ما بر سرمايه و داراييمان اعتباري است؛ آنگاه ميفهمد که آنچه انفاق ميکند در حقيقت از آن خداوند است. بههمين دليل قرآن مجيد ميفرمايد: «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ» (بقره: 3)؛ از آنچه به آنان روزي دادهايم، انفاق ميکنند. براساس چنين بينشي، انفاقکننده هيچ چشمداشتي ندارد؛ چون وظيفهاش را انجام ميدهد (مصباح يزدي، 1394الف، ج 2، ص 98). رعايت شرايط گفتهشده بهويژه اخلاص در انفاق، نقش اساسي در تربيت اخلاقي دارد.
5. آثار احسان مالي و انفاق
در قرآن کريم و روايات آثار متعددي براي انفاق و احسان مالي مطرح شده است. بيان اين آثار در ترغيب افراد جامعه بهسوي اين حرکت عبادي اثرگذار هستند؛ بخشي از اين آثار عبارتاند از: آرامش روحي در دنيا و آخرت (بقره: 274)، جبران و افزايش اموال (انفال: 60؛ بقره: 245)، امنيت اجتماعي (بقره: 195)، رحمت و بخشش الهي (توبه: 21؛ توبه: 99)، و پاداش اخروي و فرجام نيک (توبه: 88و121؛ روم: 38)، پاک شدن نفس از رذايل اخلاقي (توبه: 103)، دوري از دنيادوستي، مالدوستي و بخل، تقرب به خداوند (توبه: 99). در ادامه سه مورد اخير که بيشتر با تربيتِ اخلاقي ارتباط دارند را مورد توجه قرار ميدهيم.
6. آثار اخلاقي انفاق و احسان مالي
ماهيت و ظاهر دنيا بهگونهاي دلنواز و دلربا خلق شده است؛ تا انسان در مواجهه با نعمتها و ظواهر طبيعي و مصنوعي آن، دلداده و مجذوب شود. علامه مصباح يزدي حکمت اين زيباي و جذابيت را اينگونه مطرح کردهاند: خداي متعال از روي لطف بيپايان خويش بهرهمندي از نعمتهاي دنيا را با لذت همراه کرده، تا انسان به تأمين آنها اهتمام ورزد و بسياري از رنجها و سختيها را تحمل کند و درنتيجه حيات او دوام يابد و براي تحصيل علم، معرفت و عبادت خداوند و انجام وظايف فرصت پيدا کند؛ تا از اين مسير با اطاعت خداوند به رشد روحي و معنوي و سعادت ابدي و حيات در بهشت دست يابد (مصباح يزدي، 1391، ج 1، ص 403). بنابراين جذابيتهاي دنيا براي حرکت و دوام حيات انسان طراحي شدهاند. اگر انسان در ظاهر اين زيباييها توقف کند، اندکاندک دچار دلبستگي ميگردد و از حقيقت و هدف اصلي زندگي غافل ميشود. اين دلبستگي در مسائل فراواني ازجمله مال و ثروت که اموري اعتباري و براي گذران زندگي اجتماعي هستند، بهوجود ميآيد. علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: در زندگي اجتماعي نيز انسان براي تأمين نيازهاي خويش و استفاده از لذتهاي دنيوي، بايد مال داشته باشد. ازاينرو به کسب مال رو ميآورد. معمولاً انسان در کسب مال به يک حد معيني قانع نميشود. معمولاً انسانها عمدۀ وقت خويش را صرف کسب مال يا مقدماتي براي يافتن کاري مناسب براي کسب درآمد کرده، در اين مسير گاه متحمل رنج و زحمت فراوان ميگردند. طبيعتاً چيزي که با اين سختي به دست آيد، نزد انسان ارزش يافته، به آن دلبستگي پيدا ميکند؛ بهگونهايکه انفاق آن به ديگران براي انسان کاري بسيار سخت خواهد شد؛ حتي پرداخت واجبات مالي سخت خواهد بود، تا چه رسد به مستحبي آن (همان، ص 404).
اکنون اين سؤال مطرح ميشود که اين تعلق و دلبستگي چه مشکل اخلاقي براي انسان ايجاد ميکند؟ علامه مصباح يزدي در پاسخ اين پرسش ميفرمايند: تعلق انسان به امور دنيوي بسيار خطرناک است؛ اگر رشد کند، ميتواند انسان را به کفر بکشاند؛ همانطور که بسياري را به آن وادي کشانده است. دستکم، ضرري که به انسان وارد ميکند اين است که فکر انسان را مشغول کرده، باعث ميشود فرصتي را که بايد صرف عبادت و رشد معنوي کند، صرف نقشه کشيدن براي درآمد بيشتر کند؛ و اين آلودگي روحي بزرگترين سد راه تکامل انسان خواهد شد. مَثَل چنين انساني مَثَل پرندهاي است که سنگي به پاي او بستهشده و پرواز را براي او بسيار سخت کرده است. انسانِ دلبستۀ به دنيا اگر اندکي از مال خويش را گم کند، خواب از چشمش ربوده شده؛ حتي در نماز هم فکرش مشغول ميگردد. اين دلمشغوليها نشانۀ تعلق دل به دنياست. آيا چنين کسي حال عبادت پيدا ميکند؟ آيا او ميتواند سحرخيز بوده، با نشاط در پيشگاه خدا راز و نياز کند؟ هرگز! اين تعلق، بيماري روحي است و مانع او خواهد بود (همان، ص 405). بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که تعلق و دلبستگي نفس انسان به مسائل مالي، از سويي انسان را به حرص و زيادهخواهي و از سوي ديگر به بخل و شُح ميکشاند، که دو آسيب مهم در مسير رشد و تعالي اخلاقي انسان هستند. پيامبر اکرم ميفرمايند: از بخل بپرهيزيد؛ زیرا بخل باعث هلاکت امم سابق بر شما گرديد. حالت بخل آنان را وارد به دروغگويي ميکرد و آنان دروغ ميگفتند. آنان را امر به ظلم کرد؛ آنان هم ظلم کردند. آنان را وادار به قطع رحم کرد؛ آنها هم اطاعت کردند (مجلسي، 1403ق، ج 70، ص 303).
7. درمان دلبستگي
براي درمان اين دلبستگي و وابستگي آسيبزا چه بايد کرد؟ بهنظر ميرسد براي در امان ماندن از اين آسيب، نخست بايد نگاه خود را نسبت به دنيا و مظاهر آن اصلاح کرد.
اگر انسان تمام زندگي را در دنيا و مظاهر آن خلاصه کند و پيوستگي آن را تا ابديت مورد توجه قرار ندهد، بسياري از دستورات دين و برنامههاي آن براي انسان مبهم و بيربط خودنمايي ميکند. ازاينرو قرآن کريم حقيقت دنيا را در آيات فراواني براي انسان گوشزد کرده و آن را مرحله ابتدايي از هستي و قشري کممايه از آن معرفي ميکند و ميفرمايد: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» (نساء: 77)؛ و در آياتي ديگر از نگاه اهل قيامت آن را زودگذر معرفي کرده و ميفرمايد: «يوْمَ يحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ يلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يتَعَارَفُونَ بَينَهُمْ...» (يونس: 45)؛ (به يادآور) روزى را که (خداوند) آنها را جمع (و محشور) ميسازد، آنچنانکه (احساس ميکنند) گويى جز ساعتى از روز (در دنيا) توقف نکردند؛ به آن مقدار که يکديگر را (ببينند) بشناسند. با عنايت به همين معنا متاع دنيا را متاع فريب و غرور معرفي کرده است و ميفرمايد: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» (آلعمران: 185)؛ زندگى دنيا جز متاعى فريبنده نيست؛ زيرا پرداختن به ظواهر دنيا، عاقبتش غفلت از آخرت و محروم ماندن از رحمت خداست. در روايت نيز پيامبر اکرم ميفرمايند: مردم در دنيا مهماناند و آنچه در دستشان است، امانت است؛ و همانا مهمان کوچکننده است و امانت بازگردانده ميشود (ابنشعبه حرانى، 1363ق، ص 76) و اميرمؤمنان علي در ترسيم ماهيت دنيا به فرزند خود وصيت ميفرمايند: «فرزندم، بدان که تو براي آخرت آفريده شدهاي، نه براي دنيا و براي رفتن، نه ماندن؛ و براي مردن نه زنده ماندن؛ و تو در منزلي هستي که از آن کوچ ميکني و در خانهاي هستي که چند روزي بيش در آن نميپايي و در راهِ بهسوي آخرت هستي» (همان).
چنين بينشي در مورد دنيا زمينۀ دگرگوني و تحول را در انسان فراهم ميآورد تا به نصيب خود قانع باشد و براي آن بهاي گزاف نپردازد و به آن دل نبندد؛ چه اينکه آنچه هم بقاء دارد و هم صلاح انسان را بار آورد، لايق دلبستگي است. بهموازات اصلاحِ نگاه به دنيا، انسان نبايد از مرگ و قيامت غافل باشد. از نگاه قرآن کريم گام برداشتن انسان در عرصه بزرگ قيامت و لقاء خدا، برخاسته از نوع زندگي است که در اين دنيا داشته است. در اينباره قرآن کريم ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (آلعمران: 102)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، آنچنانکه شايستۀ ترس از خداست از او بترسيد و جز در مسلمانى نميريد. آنچه از اختيار آدمي بيرون است اصل مرگ است؛ اما چگونه مردن در حيطه اختيار اوست؛ و آنچه مرگ را تعيين ميکند نوع زيستن است. همين بينش از مرگ و جهان پس از مرگ نيز با قوتي بينظير به تغييرآفريني در رفتار انسان کمک ميکند. بديهي است براي اصلاح نفس بينش و ايمان بهتنهايي کافي نيست؛ بلکه بايد عمل نيز در کنار آن قرار گيرد.
علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: امور دنيوي و مادي که در اختيار انسان قرار گرفته است، اَصالت نداشته، صرفاً براي انسان جنبۀ ابزاري دارند (مصباح يزدي، 1391، ص 403). در جاي ديگر ميفرمايند: دنيا هم مىتواند به ما بصيرت و بينايى بدهد و هم مىتواند موجب کورى و گمراهى ما گردد. اگر نگاهتان نگاه ابزارى و آلى باشد، به شما بصيرت خواهد داد و اگر نگاهتان نگاه هدفى و استقلالى باشد، شما را نابينا خواهد کرد. نظير عينکى است که انسان به چشم مىزند؛ گاهى شما با عينک و از پشت شيشههاي آن، افراد و اشياء را مىبينيد؛ اينجا عينک کمک مىکند بهتر ببينيد. اما اگر کسى وقتى به خودِ شيشههاي عينک نگاه کند، نهتنها به ديد بهتر او کمک نخواهد کرد؛ بلکه چشم او را ضعيفتر مىکند و از ديدن اشياء مطلوبش بازميدارد (مصباح يزدي، 1383، ص 106).
بنابراين مظاهر دنيا هم مىتوانند اسباب غفلت باشند و هم مىتوانند موجبات تکامل انسان را فراهم آورند؛ بستگى به نوع برخورد ما با دنيا دارد. اگر انسان از قبل زمينههايي را در خود به وجود آورده باشد، با هر مظهرى از مظاهر دنيايى که روبهرو مىشود آن را نعمت خدا مىبيند؛ ازاينرو با ديدن آن، نهتنها غافل نمىشود که به ياد خدا مىافتد. اگر انسان در برخورد با مظاهر دنيا مراقب حلال و حرام خدا باشد و وظيفهاى را که خدا در قبال آن برايش معين فرموده انجام دهد، اين دنيا اغفالکننده و فريبدهنده نخواهد بود (همان).
8. راهکار عملي
پس از اينکه نگاه انسان نسبت به دنيا و آخرت اصلاح شد، انگيزۀ رهايي از غل و زنجيرهاي نفساني، حرکت در مسير معنوي، دوري از عذاب دوزخ، دستيابي به نعمتهاي بهشت و رسيدن به قرب الهي، انسان را بهسوي عمل و نجات از دلبستگي دعوت ميکند. راهکارهاي متعددي براي درمان اين آسيب وجود دارد؛ در ادامه ضمن اشاره به برخي از آنها، موضوع انفاق يا احسان مالي را بهتفصيل بيشتر و با تأکيد بر ديدگاه علامه مصباح يزدي مورد توجه قرار ميدهيم.
1ـ8. زهدورزي
زهدورزي در حقيقت دفعکنندۀ بيماري دلبستگي نفس است. زهدورزي به اين معناست که انسان خود را از ميل و رغبتى دروني به دنيا دور سازد و اساساً اجازه ندهد تا دلبستگي در دل او ريشه بدواند. بدين منظور در حديث معراج آمده است که پيامبر اکرم از خداوند سؤال مىکند: خداوندا چه راهى را بپيمايم تا به زهد دست يابم؟ خداى سبحان در جواب مىفرمايد: «خُذْ مِنَ الدُّنْيا خِفّاً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ واللِّباسِ وَلا تَدَّخِرْ لِغَد» (مجلسي، 1403ق، ج 74، ص 22)؛ اگر مىخواهى وابسته بهدنيا نباشى، بايد از «خوردنىها»، «نوشيدنىها» و «پوشيدنىها» کم و به مقدار نياز استفاده کنى و براى روز مبادا نگه ندارى. البته بايد توجه داشت که بهطورکلي ذخيره کردن مذموم نيست؛ بلکه از ذخيرهاى که از عدم توكل ناشى مىشود نکوهش شده است. چشم پوشيدن از مظاهر گوناگون دنيا، مانند خوردنيها، پوشيدنيها، ديدنيها در تحقق اين زهد و عدم دلبستگي اثرگذار است. ازاينرو خداوند متعال به پيامبر اکرم ميفرمايد: «يا اَحْمَد: اِحْذَرْ اَنْ تَكُونَ مِثْلَ الصَّبىّ اِذا نَظَر اِلَى الاَْخْضَرِ وَالاَْصْفَرِ اَحَبَّهُ وَاِذا اُعْطِىَ شَيْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ» (ديلمي، 1412ق، ج 1، ص 200)؛ مانند کودکان و خردسالان مباش که چون چشمشان به سبز و زردى بيفتد (مظاهر دنيوى) و يا چيزى به آنها بخشيده شود، فريفته مىشوند. علامه مصباح يزدي در اينباره ميفرمايند: براي اينکه انسان به چنين ورطهاي فرونيفتد، بايد از همان آغاز هرگاه احساس کرد که تمايلش به دنيا در حال افزايش است به خود نهيب بزند و باحالت تدافعي اجازۀ ايجاد تعلق نفس را ندهند (مصباح يزدي، 1393ب، ص 193).
2ـ8. احسان مالي و انفاق
بىترديد انفاق و همچنين ايثار و بخشش چيزى که محبوب و موردنياز انسان است، بهترين وسيله براى دل کندن از لذايذ مادى و تطهير و مصفا گشتن دل و مصون ماندن از آلودگى به دنياست؛ چنانکه قرآن کريم دوري از بخل و دستتنگي را زمينۀ رسيدن به رستگاري معرفي کرده و ميفرمايد: «وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر: 9)؛ کسانى که از بخل و آز نگاه داشته شوند، ايشاناند رستگاران. در جايى ديگر با تعبيرى قابل تأمل مىفرمايد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» (توبه: 102)؛ از اموالشان صدقهاي (زکات) بگير تا بدان وسيله ايشان را تطهير و تزکيه کنى. خداى متعال نمىفرمايد از آنها زکات بگير تا اموالشان پاک گردد و اگر حق فقرا و سايرين و يا مال غصبى در آن است، بدين وسيله از آن بيرون رود و تزکيه گردد؛ بلکه مىفرمايد از آنها زکات بگير تا خودشان پاک و تزکيه گردند. شايد نکته اين بيان آن باشد که دلبستگى به مال و دنيا دل انسان را آلوده و بيمار مىسازد و با پرداخت صدقه و زکات، از تعلق و دلبستگى انسان به دنيا کاسته مىشود و افزون بر مال، روح انسان نيز پاک مىگردد. ازاينرو حضرت زهرا در خطبۀ فدکيه دربارۀ يکي از اسرار زکات و انفاق ميفرمايند: «وَالزَّكَاةَ تَزْكِيةً لِلنَّفْس»؛ و [خداوند] زکات را براي پاک کردن جان و دل قرار داد.
در موارد ديگر نيز قرآن کريم راه درمان اين بيماري را چنين بيان ميفرمايد: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران: 92)؛ قرآن ميفرمايد: هرگز به نيکي، سعادت و پاکي نخواهيد رسيد، مگر آنکه از چيزهايي که دوست داريد انفاق کنيد، نه چيزهايي که اسباب زحمت است و قصد دور ريختن آنها را داريد. انسان آنقدر به مال علاقه دارد که گاهى انفاق هم که مىکند، سعى مىکند از اسکناسهاي کهنه بدهد و اسکناسهاي نو و تميز را نگاه دارد! اين، آغاز علاقه و نگاه استقلالى است که خطرناک است. ازاينرو حتى بايد سعى کند به هنگام انفاق نوترين اسکناسش را بدهد! اگر انسان به اين مسائل توجه نکند، آن وقت است که اين مال «متاعالغرور» مىشود. اگر در اين دام افتاد بيرون آمدن از آن مشکل است. بايد از همان ابتدا با انفاق، نگذارد اين علاقه شکل بگيرد... اين کار باعث مىشود محبت مال در دلش خانه نکند و بت او نگردد (مصباح يزدي، 1383، ص 109). اتفاقاً قرآن بر روي اين نکتۀ اخير تأکيد داشته، ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الأَرْض وَ لا تَيمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذيه إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِي حَميدٌ» (بقره: 267)؛ اى اهل ايمان، از قسمتهاى پاکيزۀ اموالى که بهدست آوردهايد و از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم، انفاق کنيد؛ و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاک نرويد؛ زيرا خود شما حاضر نيستيد آنها را بپذيريد؛ مگر از روى اغماض [و کراهت]. بدانيد خداوند، بىنياز و شايستۀ ستايش است.
علامه مصباح يزدي ميفرمايند: اگر انسان بخواهد پاک شود و پاکي خويش را حفظ کند، بايد داراييهاي خويش را هرس کرده، اضافي آنها را قطع کند. بايد قدري از اموالي را که اندوخته است، به ديگران بدهد؛ وگرنه دلبستگيها مانع رشد و پيشرفت معنوي او خواهند شد. خداوند بخشش قسمتي از مال را تحت عنوان خمس و زکات واجب کرده؛ اما اين راه را باز گذاشته است تا انسانها بيشتر انفاق کرده، از آلودگيها دورتر شوند. بنابراين روشن ميگردد که بهترين روشِ کاستنِ تعلقاتِ دنيوي و پاک شدن جان آدمي از چنين تعلقاتي، کمکِ مالي به ديگران است (مصباح يزدي، 1391، ج 1، ص 401).
روشن است که رهايي از دلبستگي هدف غايي براي انفاق نيست؛ اين انفاق زمينهاي مناسب براي رسيدن به قرب الهي است. قرآن کريم ميفرمايد: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللهُ في رَحْمَتِهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه: 99)؛ و گروهى از باديهنشينانِ جزيرةالعرب كسانى هستند كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند و آنچه را انفاق مىكنند، مايه قرب به خدا و دعاهاى پيامبر مىدانند؛ آگاه باشيد! انفاقشان وسيلۀ تقرب براى آنان است؛ بهزودى خدا آنان را در رحمتش در آورد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
البته به اين نکته بايد توجه داشت که دلبستگي انسان به مال و ثروت خلاصه نميشود و طيف وسيعي مانند دلبستگي به خود، علم و زيبايي، فرزند، پست و مقام و مانند آن را نيز شامل ميشود. احسان مالي مقدمۀ خوبي براي کاستن دلبستگي در موارد ديگر نيز هست.
نتيجهگيري
پژوهش حاضر با عنوان نقش احسان مالي بر تربيت اخلاقي با روش توصيفي و تحليلي و با استفاده از منابع درونديني و تأکيد بر آراء و انديشههاي علامه مصباح يزدي تهيه شده است. نتايج اين پژوهش نشان داد:
احسان مالي در مواردي بهکار برده ميشود که معاوضه و مبادله مادي وجود نداشته باشد و شامل مواردي مانند زکات، انفاق، صدقه، هديه و اطعام و غيره ميشود؛ که در همۀ آنها مالي بدون معاوضه از ملک فرد خارج و در ملک ديگري قرار ميگيرد.
معرفي انفاق بهعنوان وصف بندگان خاص خداوند، همرديف قرار دادن انفاق با اعمال نيک ديگر، سفارش به انفاق در دنيا پيش از فرا رسيدن قيامت، داشتن آثار دنيايي فردي و اجتماعي و اخروي معنوي و معرفي خداوند بهعنوان گيرندۀ انفاق هم، نشانههاي اهميت انفاق با توجه به آيات قرآن کريم هستند.
قرآن کريم ايمان، پرهيز از منتگذاري، انفاق از مال حلال، پاک و محبوب، ميانهروي در انفاق، انفاق پنهاني، کوچک شمردن انفاق، ايثار، انفاق در شرايط سخت و اخلاص و دوري از رياکاري را که در سازندگي اخلاقي انسان اثر دارند را بهعنوان شرايط انفاق، معرفي کرده است.
علامه مصباح يزدي حکمت زيبايي و جذابيت دنيا را ايجاد انگيزه و حرکت براي تداوم حيات انسان در دنيا و تحمل رنجها و سختيها براي تحصيل علم، معرفت و عبادت خداوند معرفي کردهاند. اين جذابيت و زيبايي همراه با تلاش و زحمت براي کسب مال و دارايي منجر به علاقه و دلبستگي انسان ميشود. البته دلبستگيهاي انسان فقط به مسائل مالي معطوف نميشود و شامل دلبستگي به جان، مال، فرزند، پست و مقام نيز ميشود.
اين علاقه و دلبستگي اگر شديد باشد، بسيار خطرناک است و ميتواند انسان را به کفر بکشاند و يا دستکم، فکر انسان را مشغول کرده و فرصت عبادت و رشد معنوي را از انسان سلب کند.
براي درمان اين دلبستگي و وابستگي نخست بايد انسان نگاه خود را نسبت به دنيا و آخرت و مرگ اصلاح کند. دنيا را هدف و اصيل نبيند و به آن بهعنوان ابزاري براي رسيدن به کمال و ارزش نگاه کند. رعايت حلال و حرام زمينه مناسبي براي دوري از غفلت و فريب دنيا خواهد بود.
زهدورزي به معناي بيميلي و بيرغبتى دروني به دنيا، راهي مناسب براي دفع دلبستگي است؛ اما انفاق و ايثار و بخشش چيزى که محبوب و موردنياز انسان است، بهترين وسيله براى دل کندن از لذايذ مادى و تطهير و مصفاگشتن دل و مصون ماندن از آلودگى به دنياست. احسان مالي مقدمه مناسب براي کاهش دلبستگي در همۀ حوزههاست.
* این مقاله در همایش بین المللی «علوم انسانی اسلامی در اندیشه علامه محمدتقی مصباح یزدی» پذیرش شده است.
- ابنشعبه حرانى، حسنبن على، 1363ق، تحف العقول، تصحيح علياكبر غفاري، قم، جامعة مدرسين.
- جوادي آملي، عبدالله، 1385، تسنيم، قم، اسراء.
- حرعاملى، محمدبن حسن، 1409ق، وسايل الشيعه، قم، مؤسسة آلالبيت.
- خارستاني، اسماعيل و فاطمه سيفي، 1393، «انفاق در اسلام»، راهبرد توسعه، ش 39، ص 132ـ171.
- خاکپور، حسين و همكاران، 1395، «نقش انفاق در سلامت معنوي از ديدگاه قرآن و روايات»، تاريخ پزشکي، ش 29، ص 139ـ164.
- دهقانپور، عليرضا و ژيلا بخشي، 1393، «معناشناسي احسان در قرآن»، پژوهشنامه معارف قرآني، دوره پنجم، ش 17، ص 8ـ61.
- ديلمى، حسنبن محمد، 1412ق، ارشاد القلوب إلى الصواب، قم، شريف الرضي.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دارالعلم.
- صابري، غلامعباس، 1385، نقش انفاق در تربيت انسان از منظر آيات و روايات، پاياننامه كارشناسي ارشد، قم، جامعة المصطفي العالميه.
- صدر، سيدموسی، 1400ق، انفاق، بیجا، مؤسسة فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
- طبرسي، فضلبن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق محمدجواد بلاغي، تهران، ناصرخسرو.
- عبداللهزاده آراني، رحمتالله و همكاران، 1398، «بررسي انفاق در قرآن»، قرآن شناخت، ش 23، ص 73ـ90.
- عرب عامري، احمد و زهرا سرجواني شيرازی، 1394، «تأثير اخلاقي انفاق از ديدگاه کتاب و سنت»، در: همایش سراسری علمی ـ پژوهشی شناخت اخلاق و آداب حسینی.
- کاظمينسب، رحمان و محمدناصر داوودي، 1399، «نقش اجتماعي و اقتصادي انفاق از منظقرآن کريم»، پژوهش و مطالعات اسلامي، سال دوم، ش 14، ص 13ـ22.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، تصحيح علياکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- محدث نوری، ميرزاحسين، 1408ق، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آلالبيت.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1383، بهسوي او، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خميني.
- ـــــ ، 1384، به سوي خودسازي، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خميني.
- ـــــ ، 1390، سجادههاي سلوک، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1391، رساترين دادخواهي و روشنگري، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خميني.
- ـــــ ، 1392، آيين پرواز، تلخيص جواد محدثي، چ هفتم، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1393الف، انسانسازي در قرآن، تنظيم و تدوين محمود فتحعلي، چ پنجم، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خميني.
- ـــــ ، 1393ب، جرعهاي از درياي راز، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1394الف، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1394ب، جنگ و جهاد، قم، مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1371، تفسير نمونه، قم، اميرالمؤمنين.
- همتبناري، علي، 1379، «بررسي اولويتهاي تربيت اخلاقي از ديدگاه امام علي در نهجالبلاغه»، مسائل کاربردي تعليم و تربيت اسلامي، ش 4، ص 539ـ568.