مواجهۀ حوزۀ علميه ايران با فلسفۀ غرب
ضمیمه | اندازه |
---|---|
2.pdf | 427.39 کیلو بایت |
سال سي و دوم، شماره چهارم، پياپي 307، تير 1402، ص 9ـ22
نوع مقاله: پژوهشي
محمد فنائي اشکوري/ استاد گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)
fanaei.ir@gmail.com
دريافت: 17/01/1402 پذيرش: 19/04/1402
چکيده
یکی از راههای رشد هر فلسفهای مواجهۀ آن با فلسفههای دیگر و تأثیر و تأثرهایی است که در این حوزه رخ میدهد. برخورد اندیشهها منتهی به پختهتر شدن آنها و ظهور اندیشههای نو میشود. سنت فلسفیای که با سنتهای دیگر در دادوستد نباشد دچار رکود و توقف میشود و اگر هم تحولی در آن رخ دهد، بسیار کند و کمدامنه خواهد بود؛ این درسی است که از مطالعه تاریخ فلسفه میتوان آموخت. از این نگاه میتوان مناسبات فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ غرب را مطالعه و بررسی کرد. فلسفۀ اسلامی در شکلگیری آغازین خود از فلسفۀ یونان بهره برد. پس از تکون و رشد فلسفۀ اسلامی، متون این فلسفه به لاتین ترجمه شد و منشأ تحولاتی اساسی در فلسفۀ غرب در دوره قرون وسطا گردید. با ورود فلسفۀ غرب به ایران در عصر جدید و آشنایی ایرانیان با آن، تحولاتی در رویکرد و ساختار فلسفۀ اسلامی رخ داد. بررسی این تحولات و ترسیم دورنمایی از آینده ارتباط میان فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ غرب موضوع نوشته حاضر است.
کليدواژهها: فلسفۀ اسلامي، فلسفۀ غرب، فلسفۀ يونان، فلسفۀ قرون وسطا، فلسفۀ تطبيقي، حوزه و دانشگاه.