معرفت، سال سی و دوم، شماره چهارم، پیاپی 307، تیر 1402، صفحات 75-84

    ارزش ‌‌زیبایی‌شناختی سبک زندگی اسلامی از نگاه صدرالمتألهین

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ احمد محمدی پیرو / استادیار گروه فلسفه مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / Peyro114@yahoo.com
    مریم حواشی / سطح سه جامعة الزهرا(س) / m110.havashi@chmail.ir
    چکیده: 
    هدف مقاله حاضر پاسخ به این سؤال است که چگونه زیبایی های سبک زندگی اسلامی با نگاه انسان شناختی صدرالمتألهین تبیین می شود؟ برای پاسخ، بعد از توضیح مفاهیم اصلی همچون سبک زندگی و زیبایی، عناصر زیبایی شناختی سبک زندگی در انسان شناسی بررسی گردید. سپس با توجه به اقسام زیبایی حسی، خیالی و عقلی، نسبت حس، خیال و عقل در سبک زندگی و انسان شناسی تبیین شد. در ادامه با روش توصیفی ـ تحلیلی جایگاه انواع زیبایی های سبک زندگی در حیات بشر مشخص گردید. بر پایۀ بررسی های انجام شده این نتیجه به دست آمد که همواره سعادت حسی و خیالی افراد جامعه، منوط به ادراک صورت های ظاهری و تصویرسازی زیباست. بنابراین به سبب لزوم مدارا با دیگران در سبک زندگی اسلامی، آراستگی ظاهری و خیالی بخشی از وظیفۀ اجتماعی فرد نسبت به دیگران شمرده می شود. زیبایی های عقلی نیز همان مطلوب های فطرت سلیم انسانی هستند. حرکت در مسیر فطرت، روش وصول به مرتبۀ برتر انسانی یعنی مدرکات عالی عقل نظری است. با حصول چنین مرتبه ای سلامت روحی و معنوی انسان تضمین شده و در نتیجه زیبایی های عقلانی سبک زندگی که همان مطلوبات فطری انسان هستند، بروز و ظهور می یابند. این مرتبه از سبک زندگی، جامع همه زیبایی های مراتب پایین تر نیز هست.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Aesthetic Value of Islamic life Style from the Point of View of Sadrul Mutalahin
    Abstract: 
    Abstract The purpose of this paaper is to answer the question, how the beauty of the Islamic lifestyle is explained by the anthropological view of Sadr al-Mutalahin? Explainin the main concepts such as lifestyle and beauty, the aesthetic elements of lifestyle in anthropology were investigated to answer this questtion. Then, according to the types of sensory, imaginary and intellectual beauty, the ratio of sense, imagination and reason in lifestyle and anthropology was explained. Using the descriptive-analytical method, the position of various beauty styles of life in human life was determined. Based on the conducted research, it was concluded that the emotional and imaginary happiness of the people of the society is always dependent on the perception of external faces and beautiful imagery. Therefore, due to the necessity of tolerance with others in the Islamic lifestyle, outward and imaginary beauty is considered a part of a person's social duty towards others. Intellectual beauty is also the desire of healthy human nature. Moving along the path of nature is the way to reach the highest level of humanity, that is, the highest degrees of theoretical reason. Achieving such a level, the mental and spiritual health of a person is guaranteed, and as a result, the rational beauties of the lifestyle, which are the natural needs of a person, emerge. This level of life style includes all the beauties of the lower levels.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    زيبايي اين خاصيت را دارد که به چشم تن نيز درمي‌آيد و ازاين‌رو به ديدۀ ما آدميان با درخششي بيشتر نمايان مي‌گردد و ما را بيشتر از ديگر حقايق مسحور و مجذوب مي‌سازد (افلاطون، 1380، ج 3، ص 1239). يکي از مهم‌ترين راه‌هاي ترويج سبک زندگي اسلامي نمايش زيبايي‌هاي شگرف آن در رفتارهاي عملي و همچنين در مقام نظريه‌پردازي است. حيثيت ‌‌زيبايي‌شناختي سبک زندگي اسلامي همواره در رفتارهاي بزرگان ديني جلوه‌گر شده و انسان‌‌هاي بسياري را مجذوب خود ساخته است. اما توصيف، تبيين و اثبات آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. علاوه بر اين، زيبايي به جهت تشکيکي بودنش داراي مراتبي از شدت و ضعف است و عموماً نازل‌ترين درجات آن مورد توجه قرار گرفته و لايه‌‌هاي پنهان و عميق آن مغفول واقع مي‌شود. بنابراين براي تبيين ارزش ‌‌زيبايي‌شناختي سبک زندگي اسلامي، هم تبيين مراتب مشهود و هم کشف و ارائه درجات غيبي آن امري ضروري است. چنين پردازشي نيازمند بنيان‌‌هاي استوار عقلي بخصوص در جنبۀ انسان‌شناختي است؛ چراکه زيبايي چه امري عيني باشد و چه امري ذهني، مرتبط با ادراک انسان است. در اين ميان، نفس‌شناسي صدرايي از قوت لازم براي ارائۀ تفسير‌‌هاي دقيق از زيبايي‌‌هاي سبک زندگي اسلامي برخوردار است. بنابراين سؤال اصلي تحقيق حاضر اين است که چگونه زيبايي‌‌هاي سبک زندگي اسلامي با نگاه انسان‌شناختي صدرالمتألهين تبيين مي‌شود؟
    در نگاشته‌هاي پيشين برخي از حيثيت‌‌هاي اين موضوع مورد کنکاش قرار گرفته است؛ به‌عنوان مثال، کتاب اسلام و زيبايي‌‌هاي زندگي (رجبي‌نيا، 1396) به‌صورت اختصاصي به مسئلۀ زيبايي و جايگاه آن در سبک زندگي اسلامي پرداخته است.
    همچنين مقالۀ «بازسازي ديدگاه ملاصدرا دربارۀ زيبايي و هنرآفريني» (اكبري، 1392)، موقعيت و جايگاه زيبايي را در ‌‌انسان‌شناسي صدرايي مورد بحث و بررسي قرار داده است. اين آثار و مشابه آنها نقش زيبايي و آراستگي را در سبک زندگي به ‌تصوير کشيده‌اند؛ اما هيچ‌يک، از زيبايي‌هاي خود سبک زندگي اسلامي بحث نکرده‌اند. اين مقاله در پي آن است که با نگاهي بيروني و مبتني بر ‌‌انسان‌شناسي صدرايي سبک زندگي اسلامي را به‌مثابه يک کل نگريسته و به اين سؤال پاسخ دهد که چگونه زيبايي‌‌هاي سبک زندگي اسلامي با نگاه انسان‌شناختي صدرالمتألهين تبيين مي‌شود؟ براي پاسخ به اين سؤال ضروري است که به چند سؤال فرعي هم پاسخ داده شود: ماهيت سبک زندگي اسلامي چيست؟ زيبايي چيست و اقسام و مراتب آن کدام است؟ در پاسخ به سؤال اصلي نشان داده‌ايم که اين سبک از زندگي، علاوه بر ويژگي‌هاي بارزي نظير تکيه بر آموزه‌‌هاي وحياني و فرابشري، استدلال‌پذيري و مطابقت با عقل سليم انساني، براي نوع بشر زيبا و دوست‌داشتني است.
    1. سبک زندگي؛ ماهيت و مؤلفه‌ها
    انديشمندان در مورد چيستي سبک زندگي تعاريف متعددي ارائه کرده‌‌‌‌اند. تقابل موجود در ميان برخي از آنها مانع از همسان‌سازي آنها در يک تعريف جامع است. به‌عنوان مثال، در نگاه عده‌اي سبک زندگي به مجموعۀ منظمي از رفتار‌‌هاي معطوف به ابعاد هنجاري و معنايي زندگي فردي و اجتماعي اطلاق مي‌شود و نشان‌دهندۀ کمّ و کيف نظام باورها و کنش‌‌هاي فردي است که آن را ابداع يا انتخاب کرده است. در مقابل، برخي ديگر به‌طور آشکار اين نوع تعريف را مردود شمرده (شبديني پاشاکي و همكاران، 1396، ص 3) و سبک زندگي را الگويي هم‌گرا و کليتي انتزاعي از رفتارها دانسته و عينيت آن با تک‌تک رفتار‌ها را انکار کرده‌اند (مهدوي‌کني، 1393، ص 74). از سوي ديگر، برخي انديشمندان بعد صوري را در تبيين سبک زندگي کافي دانسته و آن را محدود به بعد رفتاري کرده‌اند. آنان گرچه نظام عقيده و عواطف را در شکل‌گيري سبک زندگي تودۀ مردم مؤثر مي‌دانند؛ بعد دروني را داخل در ماهيت سبک زندگي نمي‌شمارند و سبک زندگي را آن بخش از هويت انساني معرفي مي‌کنند که جنبۀ «بيان‌گرانه» و «نمايش‌گرانه» دارد (شريفي، 1394، ص 30ـ31). اين در حالي است که گروهي ديگر توجه به محتوا را در تعريف سبک زندگي ضروري دانسته و آن را مجموعۀ منسجمي از بينش‌ها، گرايش‌ها و رفتارها مي‌دانند. آنان با بياني صريح سبک زندگي را مجموعه‌اي از رفتار‌‌هاي بيروني و دروني (مهدوي‌کني، 1393، ص 74) و يا به تعبير ديگر، اعم از صورت و محتواي حيات معرفي مي‌کنند (فصيحي و ديگران، 1394، ص 245). ازاين‌رو در نگاه گروه دوم بينش‌ها و گرايشات به‌عنوان رفتارهاي دروني و محتواي حيات، بُعدي از ابعاد سبک زندگي شمرده مي‌شوند.
    در نوشتار حاضر سبک زندگي مجموعۀ منظمي از رفتارهاي دروني و بيروني در همۀ حوزه‌‌هاي زندگي انسان است که بر مبناي باورها، تمايلات، ترجيجات و متأثر از محيط جغرافيايي و اجتماعي او شکل مي‌گيرد.
    بر پايۀ اين تعريف برخي از مؤلفه‌هاي سبک زندگي قابل ‌شناسايي است که از مهم‌ترين آنها جنبۀ زيبايي‌شناسانه آن است؛ چراکه زيبايي را هرگونه تعريف کنيم، با نظم و تناسب رابطۀ ناگسستني داشته و با آن شناخته مي‌شود. به‌عنوان مثال، آراستگي ظاهر افراد و چيدمان منزل زماني زيبا شمرده مي‌شوند که تناسب‌ها در کمّيت، کيفيت و جايگاه هريک از اجزاء مراعات شود.
    2. چيستي زيبايي
    زيبايي يکي از مفاهيمي است که اگرچه در ميان عموم مردم قابل ‌درک و نيز پر‌کاربرد است؛ لکن در ميان بسياري از انديشمندان تعريف آن امري ناممکن يا دست‌کم مشکل، تلقي شده ‌است. به‌عنوان مثال، شهيد مطهري زيبايي را از مفاهيمي مي‌شمارد که درک مي‌شوند، درحالي‌که وصف‌پذير نيستند (مطهري، 1384، ج 4، ص 452؛ ج 16، ص 358). در ميان انديشمندان غربي نيز نيوتن از کساني است که زيبايي را تعريف‌ناپذير و نيز غيرقابل ‌اندازه‌گيري شمرده است (رجبي‌نيا، 1396، ص 61، به نقل از: نيوتن). ‌‌‌‌عده‌اي از کساني‌که تعريف حقيقي و منطقي از زيبايي را ناممکن تلقي مي‌کنند، براي تبيين مفهوم زيبايي به سراغ ملاک‌هاي زيبايي رفته‌اند. در ميان اين گروه، برخي معتقدند که هيچ ملاک واحدي براي زيبايي وجود ندارد و از اين‌ جهت زيبايي امري کاملاً نسبي است. به‌نظر مي‌رسد مفهوم سليقه که دخالتي جسورانه در جنبه‌‌هاي زيبايي سبک زندگي دارد، از همين‌جا نشئت يافته است. در مقابل، عدۀ بسياري اموري نظير تناسب و توازن اجزا و يا تناسب با ذات و کمال شي‌ء را به‌عنوان ملاک زيبايي شمرده‌اند (رجبي‌نيا، 1396، ص 46ـ62). به‌عنوان مثال از منظر ارسطو «زيبا چيزي است که هم خير است و هم (چون خير است) لذت‌بخش است» (ارسطو، 1392، ص 87). از طرف ديگر او در تعريف لذت مي‌نويسد: «لذت نوعي حرکت نفس است؛ حرکتي که نفس با آن به‌طور کامل و محسوس به حالت طبيعي باز مي‌گردد» (همان، ص 104). از اين دو عبارت فهميده مي‌شود که از نگاه اين فيلسوف يکي از مشخصه‌‌هاي زيبايي بازگرداندن مدرِک به حالت طبيعي اوست.
    علامه جعفري زيبايي هر شي‌ء را متناسب با کمال آن مي‌داند و معتقد است که «زيبايي نمودي است نگارين و شفاف که بر روي کمال کشيده‌ شده و کمال عبارت است از قرار ‌گرفتن يک موضوع در مجراي بايستگي‌ها و شايستگي‌هاي مربوط به خود» (رجبي‌نيا، داود، 1396، ص 51، به نقل از: علامه جعفري). در اين نوشتار، زيبايي عبارت است از توازن، هماهنگي، ملايمت و تناسب هر چيز با کمال مطلوب آن (رجبي‌نيا، 1396، ص 62).
    3. زيبايي؛ اقسام و مراتب
    براساس تفاوت در مراتب مُدرِک‌هاي زيبايي و در نتيجه اختلاف در کمال مطلوب آنها، براي زيبايي نيز اقسامي شمرده شده است (مطهرى، 1384، ج ‏22، ص 528ـ534). طبق اين مبنا، زيبايي ابتدا به حسي و غيرحسي تقسيم شده و با تقسيمي ثانوي، زيبايي‌هاي غير‌حسي به دو نوع خيالي و عقلي منقسم مي‌گردند:
    1. زيبايي ظاهري و محسوس: زيبايي ظاهري نوعي از زيبايي است که به‌وسيلۀ حواس پنج‌گانه ادراک مي‌شود. اين نوع زيبايي از منظر حواس ظاهري مطلوب بوده و متناسب با کمال آنهاست. به‌عنوان مثال، بوي خوش و صداي زيبا نه‌تنها باعث آزار و آسيب به قوۀ بويايي و شنوايي نمي‌شود؛ بلکه ملائم با طبع این‌ دو است. در سبک زندگي اسلامي استفاده از زينت‌‌هاي محسوس، نظير استعمال بوي خوش، پيرايش سر و صورت و استفاده از سرمه، حنا و انگشتر مطلوب شمرده شده و در مقابل مؤمنان از استفاده از سبزيجات بدبو مثل سير، پياز و تره، پيش از ملاقات بايکديگر نهي شده‌اند (صدوق، 1380، ج 2، ص 658). در ميان منابع اسلامي علاوه بر کتبي مانند حليۀ‌المتقين که به شرح آراستگي در اسلام پرداختند، در برخي کتب حديثي، همچون اصول کافي و وسائل‌الشيعه نيز بابی جداگانه با موضوع زينت و آراستگي آمده است که خود، نشانگر اهميت اين مسئله در سبک زندگي اسلامي است.
    2. زيبايي‌هاي خيالي: زيبايي برخي صورت‌‌هاي ذهني را که توسط قوۀ خيال ادراک شده و متناسب با کمال اين قوه است، زيبايي خيالي مي‌گويند. زيبايي برخي از انواع هنر، زيبايي موسيقيايي يک شعر يا يک متن ادبي که محتواي غني دارد از اين نوع است (مطهرى، 1384، ج ‏22، ص 529ـ530).
    بي‌شک کلمات و عبارت‌ها يکي از راه‌‌هاي انتقال صورت‌‌هاي ذهني و راه غالب آن است. بر همين اساس استفاده از کلمات زيبا و عبارات آهنگين و متناسب در بيان مقصود يکي از بهترين راه‌هاي نماياندن زيبايي‌‌هاي خيالي است. زيبايي کلمه در صدا يا مدلول آن نهفته است؛ چنان‌که زشتي آن هم در همين امور است (ارسطو، 1980، ص 199ـ200). زيبايي در صدا به اين است که داراي وزن باشد؛ يعني با آهنگين ‌کردن کلام و با به‌کارگيري الفاظ متناظر‍‌، سخني موزون صادر شود (ابن‌سينا، 1377ق، ص 225). زيبايي کلمه از حيث مدلول به اين است که رساتر و شبيه‌تر به مدلول خود باشد؛ يعني بيشتر بتواند مدلول خود را در برابر چشمان ما مجسم کند. زيبايي از حيث مدلول از اموري همچون تصغير، تشبيه، مجاز و استعاره ناشي مي‌شود (ارسطو، 1980، ص 200). به‌همين جهت، در سيرۀ بزرگان دين، استفاده از کلام فصيح و بليغ با عبارات مسجع و موزون، به‌وفور موجود است و با توجه به اسوه و الگو بودن ايشان براي مؤمنان مي‌توان جايگاه و اهميت زيبايي‌‌هاي خيالي در سبک زندگي اسلامي را نتيجه گرفت. همچنين اميرمؤمنان، استفاده از سخنان زيبا و حکمت‌آميز را به‌عنوان درمان خستگي روح معرفي مي‌کنند (نهج‌البلاغه، 1392، حکمت 91و197).
    3. زيبايي عقلي: نوع ديگري از زيبايي غيرحسي که توسط عقل ادراک مي‌شود، زيبايي عقلي نام دارد. منظور از عقل در اين بحث نوعي حس باطني است که برخي رفتارها را با توجه به ذات آنها و نه در نظر گرفتن منفعت يا آيين و مسلک خاص تأييد و تحسين مي‌کند (فصيحي و ديگران، 1394، ص 284). براساس اين نوع از زيبايي که متکلمان از آن به حسن عقلي تعبير مي‌کنند؛ رفتار‌هايي مثل امانت‌داري، مروت، حيا، بخشش و هم‌دلي، در نظر انسان‌ها، رفتارهايي زيبا و قابل تحسين و در مقابل، بي‌بندوباري، دروغ، خيانت، شهوت‌پرستي و ستم، قبيح و نازيبا شمرده مي‌شوند. اسلام اين حس باطني که قادر است حسن و قبح افعال را تشخيص دهد، فطرت ناميده و به‌عنوان هادي و راهنماي بشر براي رسيدن به کمال مطلوب او معرفي کرده است.
    مسئلۀ مهم در مورد انواع زيبايي اين است که زيبايي عقلي بر زيبايي حسي و خيالي اولويت دارد. بر اين اساس اگر رفتاري منجر به کمال انسان و جامعۀ انساني شود، حتي اگر فاقد زيبايي حسي و خيالي باشد؛ چون نوع بالاتري از زيبايي را داراست، همچنان زيباست و انجام آن با اصل زيبايي و آراستگي در سبک زندگي اسلامي مغايرتي نخواهد داشت. اين مسئله در فرهنگ جهاد و شهادت که از زيبايي‌‌هاي عقلي سبک زندگي اسلامي است، به‌خوبي مشهود است. در ميدان جهاد اگرچه غالباً زيبايي‌‌هاي محسوس، کمتر ديده مي‌شود و در مقابل صداهاي بلند و يا آسيب‌‌هاي جسماني از موارد نازيباي حسي به‌شمار مي‌رود و همچنين نازيبايي‌‌هاي خيالي مثل عبارات و لحن‌‌هاي نامناسب و يا حتي تصور از دست دادن عزيزان در چنين موقعيت‌هايي معمول است؛ اما چون با کمال فرد و جامعه متناسب و همگون است، از انواع زيبايي عقلي به‌حساب مي‌آيد؛ چنان‌که عموم مردم هم براساس فطرت مشترک خويش، دفاع و جانفشاني در راه سعادت فرد و جامعه را زيبا تلقي مي‌کنند. اين مسئله در بيان حضرت زينب کبري بعد از ماجراي کربلا در کاخ يزيد مشهود است؛ چراکه از منظر اين بانوي بزرگ اسلام تمام وقايع و تلخ‌کامي‌هاي روز عاشورا چيزي جز زيبايي نيست.
    4. سازه‌هاي ‌‌زيبايي‌شناختي سبک زندگي در ‌‌انسان‌شناسي صدرايي
    برخي عناصر مطرح‌شده در ‌‌انسان‌شناسي صدرايي اين قابليت را دارند که عامل ترسيم‌کننده و سازندۀ زيبايي‌‌هاي سبک زندگي اسلامي به شمار آيند. يکي از اين عناصر سعادت نفس از منظر صدرالمتألهين است. صدرالمتألهين سعادت هر قوه از نفس را در ادراک امور ملايم با آن تعريف مي‌کند (صدرالمتألهين، 1381، ص ۱۶۳). از منظر او سعادت هر چيز عبارت است از ادراک آن چيزي که ملائم و سازگار با ذات و متناسب با طبع اوست (همان، ص ۱۶۳).
    قرابت معنايي سعادت و زيبايي، حاکي از يکسان‌بودن احکام اين ‌دو است. بنابراين چيستي، ابعاد و اهميت سعادت نفس و همچنين راهکارهاي صدرالمتألهين براي وصول به آن، در حقيقت جايگاه و چگونگي تحقق زيبايي را در حيات انسان نشان مي‌دهد.
    در حکمت صدرايي انسان وجود واحدي است که ظرفيت وجودي ويژه‌اي در عالم هستي دارد. امتداد وجودي خاص انسان، به او اين قابليت را مي‌دهد که در عوالم سه‌گانۀ هستي، يعني عالم طبيعت، مثال و عقل حضور داشته باشد. درجات بي‌نهايت سير وجودي انسان براساس درجات عالم هستي و همچنين درجات ادراکي او به سه مرتبۀ حسي يا طبيعي، نفسي يا خيالي و قدسي يا عقلي تقسيم مي‌شود (صدرالمتألهين، 1368، ج 9، ص 62؛ همو، 1382، ج ۱، ص ۶۱۴).
    1. مرتبه حس: اولين و پايين‌ترين مرتبه از حيات نفس، مرتبۀ طبيعي است که با تکامل ماده و از طريق حدوث جسماني نفس آغاز مي‌شود. مقصود از انسان طبيعي، مرتبۀ ضعيف نفس انساني است که تأثيرگذاري او محدود به نازل‌ترين مرتبۀ عالم، يعني عالم طبيعت است (صدرالمتألهين، 1368، ج 8، ص 138ـ139؛ همو، 1375ب، ص 374). نفس در اين مرتبه براي ادراکات و افعال خود بيشترين وابستگي و ارتباط را با بدن دارد (صدرالمتألهين، 1368، ج 9، ص 104ـ105)؛ و ادراک او جز با قواي حس ظاهري، ممکن نيست (مصباح يزدي، 1393، ج 8، جزء اول، ص 329). از نظر صدرالمتألهين مدرَک حقيقي نفس در مرتبه طبيعي، نه وجود خارجي اشياء (صدرالمتألهين، 1341، ص ۲۴۸)، بلکه صورتي از آنهاست که در صورت وجود برخي شرايط (نظير سلامت حواس و برقراري وضع خاص ميان با مدرَک)، در ذات انسان ايجاد مي‌شود (صدرالمتألهين، 1375ب، ص 308). ازاين‌رو براساس تعريف صدرالمتألهين از حس و چگونگي تحقق ادراک حسي مي‌توان اذعان کرد که از منظر اين انديشمند، سعادت نفس در مرتبه حس، تنها در گرو ادراک امور ملائم و سازگار با حواس پنج‌گانه نيست؛ بلکه لازم است صورتي از محسوس که در ذات نفس ايجاد مي‌شود نيز زيبا و ملائم با طبع نفس طبيعي باشد.
    بااين‌حال از نگاه صدرالمتألهين براي انساني که قابليت وصول به مرتبۀ عقل را داراست، دستيابي به لذايذ حسي و اکتفا به آنها نه‌تنها نوعي سعادت نيست (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص 251)؛ بلکه يکي از انواع شقاوت و نشانه سقوط نفس انساني از جايگاه حقيقي اوست. از نگاه اين فيلسوف برجسته استفاده از حواس ظاهري و ادراک لذايذ حسي، اگرچه براي دستيابي به ادراکات خيالي، مقدمه‌اي لازم و ضروري است؛ لکن ادامۀ اين وابستگي، مي‌تواند يکي از موانع جدي بر سر راه سعادت حقيقي انسان، يعني دست‌‌يابي به مرتبۀ عقل باشد (صدرالمتألهين، 1368، ج ۹، ص ۱۲۶).
    2. دومين مرتبه از مراتب حيات نفس، خيال است. قوه خيال يکي از انواع قواي باطني نفس حيواني است که حافظ صور جزئي است. نفس در مرتبۀ اين قوه، پس از اينکه صور طبيعي را با حواس ظاهري ادراک کرد، اين قابليت را مي‌يابد که توسط حواس باطني اين صور را در ذات خود حفظ کرده (صدرالمتألهين، 1378، ص ۲۴۳؛ همو، 1382، ج ۱، ص ۵۹۰) و بدون نياز به ارتباط با عالم طبيعت، آنها را در نزد خود حاضر کند؛ بر آنها اثر بگذارد و يا از آنها متأثر شود (صدرالمتألهين، 1378، ص ۲۴۱؛ همو، 1368، ج ۹، ص ۶۲). در اين مرتبه آنچه حقيقتاً توسط حواس باطني مورد ادراک قرار مي‌گيرد، مدرَکات مثالي است (صدرالمتألهين، 1354، ص ۳۵۰) که توسط نفس ايجاد مي‌شوند (سهروردي، 1392، ج ۴، ص ۳۱۲) و نسبت به مدرکات طبيعي، واجد شدت وجودي بيشتري هستند. ازآنجاکه وجود مساوق اثر‌بخشي است؛ اشتداد وجودي بيشتر ادراکات خيالي نسبت به ادراکات حسي تأثيرگذاري بيشتري بر نفس دارد و تلائم اين مدرکات با نفس، مرتبۀ بالاتري از سعادت و زيبايي را براي انسان به ارمغان مي‌آورد.
    صور خيالي از دو راه براي نفس انساني حاصل مي‌شوند (صدرالمتألهين، 1354، ص ۴۷۰؛ همو، 1360، ص ۲۳۱و232). گاهي حصول اين صور منوط به انجام و تکرار ادراکات حسي (صدرالمتألهين، 1341، ص ۲۴۸) و يا ادراکات منسوب به قوۀ واهمه و دخل و تصرف در آنهاست. در اين حالت صور حسي علت معد و زمينه‌ساز ادراکات خيالي نفس هستند (صدرالمتألهين، 1382، ج ۱، ص ۶۱۳). به سبب اين ارتباط، صور حاصله ضعيف هستند و ممکن است از خطاهاي ادراکات حسي و يا دخل و تصرفات قوه متخيله (صدرالمتألهين، 1360، ص ۲۳۲) متأثر شده و در نتيجه غيرواقعي و يا شيطاني باشند (صدرالمتألهين، 1378، ص ۲۴۳؛ همو، 1368، ج ۱، ص ۳۰۲). در درجه‌اي بالاتر، صور خيالي در اثر اتصال نفس به عالم مثال و دريافت اشراقات ملکوتي حاصل مي‌گردند؛ در اين صورت نفس پس از اتصال با عالم مثال، بدون دخالت ماده مي‌تواند صور مثالي را به‌واسطۀ حواس باطني ادراک کند. در اين مرتبه، نفس علاوه بر مدرکات حواس باطني، مدرکات حواس ظاهري را نيز در اثر اتصال با عالم مثال، در ذات خود و بدون نياز به برقراري وضع خاص ميان بدن و مدرَک، مي‌يابد (صدرالمتألهين، 1354، ص ۴۷۰). در مرتبۀ خيال منفصل يا همان عالم برزخ، تجمل و حسن صورت مثالي فرد با کسب فضائل و ملکات اخلاقي حاصل مي‌گردد (صدرالمتألهين، 1363، ص 213). اين امر نيز يکي ديگر از وجوه زيبايي‌شناختي سبک زندگي اسلامي را نشان مي‌دهد.
    سعادت نفس در مرتبۀ خيالي در ادراک و ايجاد صور مثالي زيبا و سازگار با مرتبۀ خيالي انسان است. با اينکه سعادت حقيقي انسان در استکمال قوۀ ناطقه و ادراک کليات است؛ اما در عمل، برخي نفوس اگرچه شقي نيستند، به اين مرتبه نيز نمي‌رسند. صدرالمتألهين اين نفوس را که به مرتبۀ پاييني از سعادت دست يافته‌اند، نفوس متوسط، صالحين يا اصحاب يمين تعبير مي‌کند. نفوس متوسط کساني هستند که اگرچه به درجۀ ادراک عقلي نرسيده‌اند؛ ولي در مقام عمل از باب تقليد يا مانند آن رفتار و سلوک مناسبي دارند. به سبب مداومت در اعمال صالح، ملکات نيکو در اين نفوس شکل مي‌گيرد و در نتيجه صورت‌هاي مثالي زيبايي در عالم خيال منفصل خواهند داشت. بهشت اين گروه از سعدا بهشتي محسوس است که در آن، صورت‌هاي خيالي حاصل از اعمال خويش را مشاهده مي‌کنند و از آن لذت مي‌برند (صدرالمتألهين، 1368، ج ‏9، ص 194).
    3. برترين مرتبۀ حيات انسان، حيات عقلي است که تنها گروه اندکي با عبور از مرتبۀ خيالي به آن دست مي‌يابند. براساس آموزه‌‌هاي حکمت صدرايي هرکدام از انواع حاضر در عالم طبيعت يک صورت کلي در عالم عقل دارند (سهروردي، 1392، ج ۴، ص ۱۲۹) که علت تحقق آنهاست و نسبت به آنها سيطرۀ وجودي دارد. انسان در مرتبه عقل به‌وسيلۀ ادراک اين صور با آنها متحد شده (صدرالمتألهين، 1368، ج 3، ص 506؛ همو، 1375الف، ج ۱، ص ۳۳) و از اين طريق نسبت به تمام اجزاء عوالم مادون، اشراف مي‌يابد (صدرالمتألهين، 1368، ج ۹، ص 100؛ همو، 1375ب، ص 308).
    از ميان قواي نفس، قوه‌اي که شدت وجودي بيش‌تري دارد، قواي خاص نفس ناطقه، اعم از عقل نظري و عقل عملي است ازاين‌رو تنها راه سعادت حقيقي انسان در دستيابي به کمال اين دو قوه است. کمال قوۀ عامله، تسلط بر بدن و قواي حيواني و تدبير آنها بر حسب حکم عقل نظري است؛ درحالي‌که کمال قوۀ عالمه، ذکر و تأثر دائم از مفارقات است، تا ملکه اتصال برايش حاصل گردد (صدرالمتألهين، 1368، ج ۸، ص 130ـ131). به‌همين دليل صدرالمتألهين قواي عالمه يا همان عقل نظري را برتر از قواي عامله مي‌داند و کمال انسان را در عقل نظري برتر از کمال وي در عقل عملي مي‌شمارد. بااين‌حال از منظر او، کمال و سعادت نهايي انسان زماني محقق مي‌گردد که وي رشد و کمال در قوه عالمه را با رشد و پيشرفت در مراتب عقل عملي همراه سازد (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص ۲۷۷) و يا به بيان بهتر، کمال و رشد در عقل نظري و دريافت فيض از عقل فعال و در نهايت اتحاد با او، جز با سير و سلوک در عقل عملي و تهذيب باطن ممکن نخواهد بود (صدرالمتألهين، 1368، ج ۸، ص ۱۳۱؛ همو، 1375الف، ج ۲، ص 673). صدرالمتألهين در مقام تمثيل، عقل نظري و عقل عملي را دو بال براي صعود و استکمال شايسته نفس انساني مي‌شمارد:
    «فإن النفس بمنزلة طير سماوي له أجنحة و رياش فالجناحان هما القوتان العلمية و العملية و الرياش لكل من الجناحين هي القوى و الفروع لها» (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص ۲۷۷)؛ نفس انساني، مانند پرنده‌اي آسماني است که بال‌ها و پر‌هايي براي اوست. دو بال او دو قوۀ علمي (عقل نظري) و عملي (عقل عملي) است و پرهاي هرکدام از اين دو بال ساير قوا و فروع آنهاست.
    همچنين گفته شده دو قوۀ نفس ناطقه اساساً متمايز از يکديگر نيستند؛ يا به‌عبارت ديگر عقل نظري و عقل عملي دو جنبۀ متفاوت از يک حقيقت هستند (صدرالمتألهين، 1363، ص 515). ازاين‌رو پس از وصول عقل عملي و همچنين عقل نظري به آخرين مرتبه کمالي خويش، اين دو قوه با يکديگر متحد شده، تمايزي ميان کمال در مرتبه اين قوا باقي نمي‌ماند (صدرالمتألهين، 1981، ج ۹، ص ۲۸۵). با توجه به اين مسئله، سعادت حقيقي نفس ناطقه در گرو کمال هردوي اين قواست. کمال اين دو قوه به اتحاد نفس، با عقل فعال و فنا در ذات باري‌تعالي مي‌انجامد. در اين حالت بقاي انسان به بقاي الهي خواهد بود و در حقيقت وجودي جاودانه و سعادتي بي‌‌‌‌‌‌‌‌انتها مي‌يابد (صدرالمتألهين، 1363، ص 417).
    اشتداد وجودي متفاوت نفس در اين مراتب سه‌گانه موجب تشکيکي‌ بودن لذات و سعادت انسان خواهد شد. لذت حاصله از ادراک ملائم در قواي عالي نفس از چنين لذتي در قواي نازله شديدتر است و در مقابل، هر قدر مرتبۀ وجودي نفس شديد‌تر باشد، آلام حاصله از ادراک منافر نيز شديدتر خواهد بود. بر اين اساس متناسب با درجات وجودي نفس، سعادت او نيز ذومراتب خواهد بود و مي‌تواند حسي، خيالي يا عقلي باشد (صدرالمتألهين، 1381، ص ۱۶۳).
    با وجود مطالب پيشين، ممکن است اين مسئله مطرح شود که آيا از منظر صدرالمتألهين سعادت و بالتبع، سليقۀ زيباشناختي در سبک زندگي امري نسبي است؟ به‌عبارت ديگر، اگر هريک از افراد انسان متناسب با مرتبه و جايگاهي که دارند امور مختلف را زيبا يا زشت تلقي کنند، ممکن است امري خاص براي يکي از نفوس انساني (مثلاً براي نفس حيواني) زيبا و مطلوب باشد؛ درحالي‌که همان امر براي نفوسي که در مرتبه‌اي ديگر هستند (مثلاً نفوس ناطقه) از عوامل شقاوت و به‌عبارت ديگر نازيبا باشد؛ در اين صورت زيبايي و سعادت امري نسبي خواهد بود.
    براي پاسخ به اين مسئله توجه به حقيقت نفس انساني و کمال انساني او کارگشاست. ازآنجاکه فصل و وجه تمايز انسان از ساير موجودات قواي ناطقه است؛ سعادت حقيقي انسان در گرو کمال او در مرتبۀ نفس ناطقه و به‌عبارت ديگر کمال در ادراکات عقل نظري و عقل عملي و در نهايت اتحاد با مفارقات عقلي است (صدرالمتألهين، 1354، ص ۳۶۱). بنابراين مرتبه سعادت نفس ناطقه از سعادت نفس در مرتبه حيواني و يا نباتي برتر است (صدرالمتألهين، 1368، ج ‏9، ص 122) و لذت تلائم ادراکات عقلي با نفس انساني به‌سبب کمال، شدت، ضرورت و دوامي که دارد، از لذت ادراکات خيالي و حسي که ملازم نقص، ضعف، تاريکي و زوال‌اند، برتر است (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص 250؛ همو، 1381، ص ۱۶۳). چه‌بسا انساني که به مرتبۀ ادراک عقلي رسيده، نسبت به لذايذ حسي و خيالي بي‌توجه باشد؛ مانند فردي که غرق در مطالعه و لذايذ علمي است و متوجه طعام لذيذي که در کنار او قرار مي‌گيرد، نباشد (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص 251).
    بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت با اينکه عوامل سعادت در هر مرتبه از نفس، زيبا نيز شمرده مي‌شود، آنچه در مجموع براي انسان از اين جهت که واجد و دست‌کم مستعد پذيرش نفس ناطقه است زيبايي حقيقي به‌شمار مي‌آيد، همان سعادت عقلي اوست. همچنين ساير لذت‌ها و امور ملائم با طبع مراتب پايين‌تر انسان، تنها زماني زيبا و ارزشمند هستند که در مسير سعادت نفس ناطقه، زمينه‌ساز وصول به اين مرتبه باشند. سعادت نفس ناطقه، جامع همۀ زيبايي‌هايي است که هر انساني در جست‌وجوي آن است و وصول به هر مرتبه‌اي جز اين، براي انساني که قابليت چنين کمالي را دارد، در حقيقت، شقاوت و نازيباست. پس از اين مرتبه، جمال و سعادت در مرتبۀ خيال از اين جهت که شدت وجودي بيشتري نسبت به مرتبۀ حس دارد، از زيبايي‌‌هاي حسي مهم‌تر و ضروري‌تر است.
    5. تبيين نسبت حس، خيال و عقل در سبک زندگي و ‌‌انسان‌شناسي
    ازيک‌سو زيبايي‌ها در سبک زندگي در سه نوع حسي، خيالي و عقلي مطرح مي‌شود و از سوي ديگر صدرالمتألهين سعادت نفس ناطقه را با توجه به مراتب سه‌گانه انسان، حسي، خيالي و عقلي مي‌شمارد. در اينجا اين مسئله قابل طرح است که چه نسبتي ميان سه مفهوم حس، خيال و عقل در بحث ‌‌زيبايي‌شناختي و ‌‌انسان‌شناسي وجود دارد؟ همچنين آراستگي حسي، خيالي و عقلي سبک زندگي اسلامي در علم‌النفس صدرايي چه جايگاهي دارد و چگونه قابل دستيابي است؟
    براي پاسخ به سؤال اول، بررسي حوزۀ معنايي هريک از مفاهيم حس خيال و عقل بعد ‌‌زيبايي‌شناختي سبک زندگي ضروري است.
    به‌نظر مي‌رسد مفهوم حس در اين دو بحث به يک معنا به‌کار رفته و همان حواس پنج‌گانه ظاهري است؛ با اين تفاوت که در فلسفه، صورت‌‌هاي حسي پس از قطع ارتباط عضو حاسه با محسوس، محسوس باطني به‌شمار مي‌روند؛ ولي در اصطلاح به‌کار رفته در سبک زندگي، اين موارد همچنان از امور محسوس شمرده مي‌شوند. بنابراين مي‌توان گفت حس در فلسفه، اخص از حس در اصطلاح منتخب از ‌‌زيبايي‌شناسي است.
    در مورد خيال، جريان کمي متفاوت است؛ مقصود از زيبايي‌‌هاي خيالي صورت‌‌هاي ذهني زيباست که با حواس ظاهري درک نمي‌شوند. ولي در فلسفه، قوۀ خيال يا همان صور موجود در خيال متصل، بيش از اين موارد است. صور مدرکه توسط خيال عبارتند از: مدرکات ضبط شده حس مشترک (خيال)، مدرکات ساخته شده و يا تغيير شکل داده توسط متخيله و صورت‌هايي که قوه خيال با ارتباط با عالم مثال آنها را مشاهده مي‌کند، يا به‌عبارت بهتر به او افاضه مي‌شود (صدرالمتألهين، 1354، ص ۴۷۰؛ همو، 1360، ص ۲۳۱و232). بنابراين به‌نظر مي‌رسد مدرکات خيالي در فلسفه اعم از مصاديق اين اصطلاح، در بحث زيبايي‌شناسي است.
    همچنين به‌نظر مي‌رسد در سبک زندگي اسلامي، آنچه به‌عنوان زيبايي عقلي مطرح ‌شده، همان مطلوبات فطري انسان است. صدرالمتألهين از اين فطرت با عنوان فطرت اولي ياد مي‌کند و آن را چنين تبيين مي‌کند: «فطرت اولي هر هيئتي براي انسان (ازاين‌جهت که انسان است و داراي جوهر نطقي) است که در صورت سلامت و عدم بيماري روح، آن را مي‌پذيرد» (صدرالمتألهين، 1363، ص ۲۰۱). در حقيقت فطرت اولي همان خصائصي است که خداوند در نوع خلقت انسان مقرر داشته است (همان، ص ۲۰۱) (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها) (روم: 30).
    در مقابل، آنچه در علم‌النفس صدرايي پس ‌از وصول نفس به مرتبۀ عقل بالفعل و مستفاد به‌عنوان مرتبۀ عقل از آن ياد مي‌شود، در عبارات صدرالمتألهين فطرت ثاني انسان شمرده شده است. فطرتي که انسان پس ‌از اشتداد در وجود و در اثر اتحاد با علوم الهي و قدسي واجد آن شده و در چنين مقامي مجرد تام است (صدرالمتألهين، 1354، ص ۸). بنابراين به‌طورخلاصه عقل در اصطلاح ‌‌زيبايي‌شناختي همان فطرت و ذات انساني انسان است؛ درحالي‌که عقل در اصطلاح فلسفه، قوۀ مدرک معاني کلي در عالم عقول است.
    6. جايگاه زيبايي‌‌هاي حسي، خيالي و عقلي سبک زندگي در حيات انسان
    همچنان‌که بيان شد، قرابت معنايي سعادت در انسان‌شناسي صدرايي با زيبايي و آراستگي در سبک زندگي تا حد زيادي موقعيت و اهميت اين اصل کنشي را در حيات بشر براساس مباني علم‌النفس صدرايي تبيين مي‌کند. بااين‌حال در اين زمينه مسائلي مطرح است که پرداختن به آنها ضروري به‌نظر مي‌رسد.
    مرتبۀ اول و دوم زيبايي و آراستگي، زيبايي حسي و خيالي است. ادراک ملائمات در اين دو مرتبه، سعادت انسان در مرتبۀ حس و خيال را موجب مي‌شود. از منظر صدرالمتألهين ادراک حسي و بخش قابل‌‌توجهي از ادراکات خيالي (سهروردي، 1392 ج ۴، ص ۳۱۲) درحقيقت انشائات نفس هستند (همان، ص ۴۱۴)؛ و به‌عبارتي ارتباط علّي حقيقي با محسوسات و موجودات عالم خارج ندارند. يکي از آثار چنين نگرشي اين است که انسان حتي در شرايط نامطلوب حسي و عوامل نامطبوع و ناملايم خيالي نيز مي‌تواند صورت‌‌هاي زيبايي در ذهن خود يا به‌عبارتي در عالم خيال متصل بسازد و نگه دارد. بر اين اساس شايد به‌نظر برسد که زيبايي و آراستگي خارجي يک شيء، اثري بر ادراک حسي و يا خيالي زيبايي ندارد. بنابراين اين مسئله قابل ‌طرح است که سعادت حسي و خيالي بشر چه ارتباطي با ظواهر عالم ماده و يا نحوۀ انتقال صورت‌‌هاي ذهني (خيالي) دارد؟
    همچنان‌که بيان شد از نگاه صدرالمتألهين دست‌کم در مراتب اوليۀ حيات، دريافت صورت‌‌هاي حسي منوط به وجود شرايطي نظير سلامت حواس و يا برقراري وضع خاص ميان اندام‌هاي حسي و محسوس است (صدرالمتألهين، 1341، ص ۲۴۸). از اين مطلب مي‌توان اين موضوع را دريافت که اگرچه محسوسات خارجي علت حقيقي دريافت‌هاي ذهني نيستند؛ لکن علت معده به‌شمار مي‌روند (صدرالمتألهين، 1368، ج ۸، ص ۱۷۹) و ازاين‌رو بر محسوسات اثر مي‌گذارند. بنا بر نظر برخي انديشمندان علل معده اگرچه نسبت‌ به معلول خود تنها زمينه‌ساز هستند؛ اما نسبت‌ به نفس استعداد و قابليت پذيرش، علت حقيقي به‌شمار مي‌روند (شيرواني، 1394، ص 279). بنابراين قابليت ساخت صورت‌‌هاي زيبا و مطبوع توسط انسان، تا حد زيادي منوط به ادراک محسوسات زيباست. از سوي ديگر ادراک محسوسات زيبا و يا کيفيت تصويرسازي آنها (خيال‌پردازي)، بر نحوۀ ذخيره‌سازي آنها در خيال و تصرفات متخيله بر آنها اثرگذار است. ازاين‌رو آراستگي و زيبايي حس و خيال در حيات بشر اهميت مي‌يابد. بنابراين ازآنجاکه نفس انساني حدوث جسماني دارد و حيات او از مرتبه جسم آغاز مي‌شود، ادراک زيبايي‌‌هاي محسوس، سعادت نفس در اين مرتبه و به‌نوعي مقدمه براي حرکت به‌سمت مراتب عالي وجود و سعادت در آن مراتب است.
    در صورت پذيرش پاسخ فوق، ممکن است این سؤال مطرح شود که اگرچه اين آراستگي در مراتب اوليه حيات قابل‌ قبول است؛ اما پس از وصول به مراتب بالاتر، يعني زماني‌که انسان براي دريافت صورت‌‌هاي خيالي خود به عالم مثال رجوع کند و برتر از آن به مرتبة عقل برسد، زيبايي حسي چه جايگاهي خواهد داشت؟
    براساس آموزه‌‌هاي حکمت صدرايي ازآنجاکه نوع انساني منحصر در شخص نيست؛ او ذاتاً موجودي اجتماعي است. ازاين‌رو انزوا و گوشه‌نشيني، مناسب طبع او نيست (صدرالمتألهين، 1354، ص 487ـ488). براساس اين ويژگي ذاتي و همچنين نيازمندي او به ديگران در رفع نياز‌‌هاي روزمره (صدرالمتألهين، 1368، ج 9، ص 78) حيات اجتماعي و زيستن در کنار ساير انسان‌ها براي او امري ضروري و لازم است. در حيات اجتماعي، هرگز چنين نيست که همۀ انسان‌ها در مراتب عالي حيات سير کنند؛ در عالم واقع ايشان از اين جهت که سن و سير حرکتي واحدي ندارند، هيچ‌گاه در مرتبة وجودي يکساني نيستند. به‌عبارت‌ ديگر همواره در جوامع، مراتب مختلفي از حيات حسي، خيالي و عقلي در ميان انسان‌ها وجود دارد. ازاين‌رو همواره سعادت حسي و خيالي دست‌کم بخشي از افراد جامعه، منوط به ادراک صورت‌‌هاي ظاهري و تصويرسازي زيباست. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت که به‌ سبب لزوم مدارا با ديگران در سبک زندگي اسلامي، آراستگي ظاهري و خيالي بخشي از وظيفه اجتماعي فرد نسبت‌ به ديگران شمرده مي‌شود و از اين‌ جهت نيز اهميت و ضرورت مي‌يابد.
    صدرالمتألهين با پذيرش تفاوت‌هاي شخصي ميان انسان‌ها در پيمودن مسير زندگي (صدرالمتألهين، 1354، ص ۵۰۱)، همۀ آنها را داخل در نوع انساني (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص ۲۲۹) و بالتبع واجد قوه و قابليت استکمال و حرکت تا مرتبۀ عقل مي‌شمارد و در اين مسئله تفاوتي ميان يک جنين و يک انسان سالخورده، نژاد‌ها و قوميت‌‌هاي مختلف و يا حتي مسلمان و کافر وجود ندارد. اصل وجود چنين قابليتي هرچند هنوز به فعليت نرسيده باشد، موجب اهميت و ارزشمندي نوع انساني در دنياست. ازاين‌رو کمک به سلامت و سعادت همه انسان‌ها، در ‌‌انسان‌شناسي صدرايي از مهم‌ترين موضوعات تعاون و همکاري اجتماعي به‌شمار مي‌رود (رضانژاد، 1387، ج ۳، ص ۱۶۴۳). از منظر صدرالمتألهين مدارا و کمک به ساير انسان‌ها در حقيقت کمک به تحقق مدينۀ فاضله و به‌عبارت ديگر تحقق سبک زندگي مطلوب است.
    علاوه بر موارد فوق صدرالمتألهين آراستگي خيالي را از ويژگي‌‌هاي رسول و فرستادگان الهي مي‌شمارد و مي‌نويسد: « أن يكون له قدرة بلسانه على جودة التخيل بالقول لكل ما يعلمه و قدرة على حسن الإرشاد و الهداية إلى السعادة و إلى الأعمال التي تبلغ بها السعادة» (صدرالمتألهين، 1375الف، ج ۱، ص 356؛ همو، 1354، ص 493).
    در مورد زيبايي عقلي و جايگاه آن در زندگي بشر جريان متفاوت است. همچنان‌که بيان شد، زيبايي‌هاي عقلي همان مطلوبات فطرت سليم انساني هستند. در حکمت صدرايي سلوک در طريق فطرت يکي از بهترين راه‌ها براي استکمال انسان و هدايت او به‌سوي مرتبه عالي خويش، يعني مدرکات عالي عقل نظري (سعادت عقلي) شمرده شده است (صدرالمتألهين، 1354، ص ۴۵۴). از منظر صدرالمتألهين پيروي از فطرت يکي از روش‌هاي وصول به مرتبۀ عقل و نيز سلامت روح انساني است (صدرالمتألهين، 1381، ص 145ـ147). انساني که با حفظ فطرت از آلودگي‌ها، لطافت و اصالت آن را حفظ کند، لايق دريافت نور الهي و اشراقات عالم غيب مي‌شود و به‌عبارت ديگر چنين نفسي لايق وصول به حد اعلاي عقل نظري و حد اعلاي انسانيت خواهد بود (صدرالمتألهين، 1381، ص ۱۴۷).
    ازاين‌رو ترويج و گسترش زيبايي‌هاي عقلي در جامعه اسلامي و تأکيد بر اهميت و اولويت آنها نسبت به ساير انواع زيبايي، تأثير مستقيم و قابل‌توجهي بر وصول آحاد مردم، به حيات عالي انساني و يا سبک زندگي مطلوب و متناسب با حقيقت وجودي انسان خواهد داشت.
    نتيجه‌گيري
    زيبايي عبارت است از تناسب هر چيز با کمال شايستۀ‌ آن، که براساس تفاوت مدرکات انسان، سه مرتبۀ حسي، خيالي و عقلي براي آن وجود دارد. از سوي ديگر، سعادت در علم‌النفس صدرالمتألهين مترادف زيبايي و به‌ معناي ادراک امور ملايم و سازگار با ذات و طبع است. به‌سبب مراتب سه‌گانۀ استکمال نفس انساني، سعادت او سۀ مرتبه حسي، خيالي و عقلي را داراست. از ميان اين مراتب آنچه براي انسان ازاين‌جهت که مستعد پذيرش نفس ناطقه است، سعادت حقيقي به‌حساب مي‌آيد، سعادت و زيبايي‌هاي عقلي است. در عين حال، ادراک زيبايي‌هاي حسي و خيالي به نوبۀ خود مي‌تواند، زمينه‌ساز فهم زيبايي‌هاي عقلاني باشد. به‌همين جهت، رعايت زيبايي‌هاي حسي در سبک زندگي اسلامي از يک‌ سو مقدمۀ وصول انسان به ‌مراتب بالاي سعادت و از سوي ديگر از لوازم زندگي اجتماعي و از مسئوليت‌‌هاي بشر نسبت ‌به ساير هم‌نوعان به شمار مي‌رود. همچنين زيبايي‌هاي عقلي يا عمل براساس فطرت سليم انساني نفس، در استکمال انساني و وصول او به سعادت عقلي جايگاه ويژه‌اي دارد.
     

        نهج‌البلاغه، 1392، ترجمۀ محمد دشتي، تهران، پيام عدالت.
        ابن‌سينا، حسين‌بن عبدالله، 1377ق، «الخطابه»، در: الشفاء: المنطق، مقدمۀ ابراهيم مدکور، تحقيق محمدسليم سالم، قاهره، وزارة التربية و التعليم.
        ارسطو، 1392، خطابه، ترجمة اسماعيل سعادت، تهران، هرمس.
        ـــــ ، 1980م، الخطابة لأرسطو، ترجمة عبدالرحمن بدوي، عراق، دار الرشيد.
        افلاطون، 1380، دوره کامل آثار افلاطون، ترجمة محمدحسن لطفي، تهران، خوارزمي.
        اكبري، رضا، 1392، «بازسازي ديدگاه ملاصدرا دربارۀ زيبايي و هنرآفريني»، فلسفه و کلام اسلامي، ش 2، ص 21ـ40.
        رجبي‌نيا، داود، ۱۳۹۶، اسلام و زيبايي‌‌هاي زندگي: رويکردي تحليلي و تربيتي به سبک زندگي، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام‌ خميني.
        رضانژاد، غلامحسين، ۱۳۸۷، مشاهد الالوهية يا شرح کبير بر الشواهد الربوبية صدرالمتألهين شيرازي، قم، آيت اشراق.
        سهروردي، شهاب‌الدين، 1392، حکمة الاشراق، شرح قطب‌‌الدين‌ شيرازي و محمودبن‌ مسعود، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا.
        شبديني پاشاکي، محمد و همكاران، 1396، سبک زندگي اسلامي، چ چهارم، قم، پژوهشگاه علوم اسلامي امام صادق.
        شريفي، احمدحسين، 1394، سبک زندگي اسلامي ايراني، تهران، آفتاب توسعه.
        شيرواني، علي، 1394، کليات فلسفه، چ دوم، قم، هاجر.
        صدرالمتألهين، ۱۳۴۱، العرشيه، تهران، دارالكتب اسلاميه.
        ـــــ ، 1354، المبدأ و المعاد، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ايران.
        ـــــ ، 1360، اسرار الآيات، تهران، انجمن اسلامي حکمت و فلسفه ايران.
        ـــــ ، 1363، مفاتيح الغيب، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي و انجمن اسلامي حکمت و فلسفه ايران.
        ـــــ ، ۱۳۶۸، الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، قم، مصطفوي.
        ـــــ ، 1375الف، الشواهد الربوبية في المناهج السلوکية، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي.
        ـــــ ، 1375ب، مجموعه رسائل فلسفى صدرالمتألهين، تهران، حکمت.
        ـــــ ، 1378، سه رساله فلسفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
        ـــــ ، 1381، کسر أصنام الجاهليه، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا.
        ـــــ ، 1382، شرح و تعليقه صدرالمتألهين بر الهيات شفا، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا.
        ـــــ ، 1981م، الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، تعليقة ملاهادي سبزواري، بيروت، دار احياء التراث العربي.
        صدوق، محمدبن علي، 1380، علل الشرايع، ترجمة سيدمحمدجواد ذهني تهراني، قم، مؤمنين.
        فصيحي، امان‌الله و ديگران، 1394، شاخص‌‌هاي سبک زندگي اسلامي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام ‌خميني.
        مصباح يزدي، محمدتقي، 1393، شرح جلد هشتم اسفار، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام ‌خميني.
        مطهرى، مرتضى، 1384، مجموعه آثار، چ هفتم، تهران، صدرا.
        مهدوي‌کني، محمدسعيد، ۱۳۹۳، دين و سبک زندگي (مطالعه موردي شرکت‌کنندگان در جلسات مذهبي)، چ پنجم، تهران، دانشگاه امام صادق.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدی پیرو، احمد، حواشی، مریم.(1402) ارزش ‌‌زیبایی‌شناختی سبک زندگی اسلامی از نگاه صدرالمتألهین. ماهنامه معرفت، 32(4)، 75-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمد محمدی پیرو؛ مریم حواشی."ارزش ‌‌زیبایی‌شناختی سبک زندگی اسلامی از نگاه صدرالمتألهین". ماهنامه معرفت، 32، 4، 1402، 75-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدی پیرو، احمد، حواشی، مریم.(1402) 'ارزش ‌‌زیبایی‌شناختی سبک زندگی اسلامی از نگاه صدرالمتألهین'، ماهنامه معرفت، 32(4), pp. 75-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدی پیرو، احمد، حواشی، مریم. ارزش ‌‌زیبایی‌شناختی سبک زندگی اسلامی از نگاه صدرالمتألهین. معرفت، 32, 1402؛ 32(4): 75-84