معرفت، سال سی و دوم، شماره پنجم، پیاپی 308، 1402، صفحات 5-7

    تقابل ایمان و کفر*

    نویسندگان:
    چکیده: 
    بحث ما دربارة ملاک ارزش های اخلاقی از نظر اسلام و سایر مکاتب اخلاقی بود و اینکه این ارزش ها در چه شرایطی ثابت می شود. ارزش های اخلاقی می توانند مطلوب، نامطلوب، مثبت یا منفی باشند و دارای مراتب اند و اسلام برای آنها حد نصابی قائل است که همة موظفند آن را شناخته، با توجه به آن، برنامه های خود را تنظیم کنند. حد نصاب ارزش ها مؤیدات و مقدمات ارزش های اصلی محسوب می شوند. بعضی از مراتب نیز مخصوص انبیا و اولیای خاص خداست که امثال ما از درک آنها عاجزیم، اما بسیاری از مراتب ارزش ها را می توان درک و تعریف کرد و لوازم آن را برشمرد.     روح همة ارزش هایی که مورد قبول اسلام است، ایمان به خداست. به میزان دخالت ایمان در هرکاری، ارزش آن کار معین می شود. البته ایمان با علم (دانستن) تفاوتی ظریف دارد؛ زیرا علم با کشف واقعیت برای انسان ـ هرچند بی اختیار و بدون تلاش ـ حاصل می شود، اما در ایمان عنصر اختیار وجود دارد؛ یعنی بعد از علم، انسان باید آن را بپذیرد و به لوازم آن ملتزم باشد. ازاین رو ممکن است با وجود علم، ایمان وجود نداشته باشد. همچنان که فرعون می دانست حضرت موسی(ع) پیامبر است، اما می گفت: «مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی» (قصص: 38) یا «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» (نازعات: 24).
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Confrontation of Belief and Unbelief
    Abstract: 
    Abstract This paper deals with the criteria of moral values from the point of view of Islam and other schools of ethical thought and the conditions in which these values are proven. Moral values have different levels and can be favorable and unfavorable, positive and negative. Everyone must know the rules and quorums Islam has set for moral values and organize their plans accordingly. The quorum of values is considered as support for and prerequisite of the main values. Some of the levels are specific to the prophets and special Friends of God, which people like us are unable to understand, but many levels of values can be understood and defined and their requisites can be enumerated. Faith in God is the soul of all the values accepted by Islam. The value of each work is determined by the faith in it. Of course, faith has a subtle difference with knowledge; knowledge is achieved by discovering the realities - although without choice or effort - but there is an element of choice in faith; that is, after knowledge, man must accept it and adhere to its principles. Therefore, faith may not exist despite the existence of knowledge, just as Pharaoh knew that Moses was a prophet, but said: " I know of no other god for you but myself. " (Qisas: 38) or "I am your Lord, the Highest" (Nazi’at: 24).
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    ايمان و مراتب آن
    ممکن است برخي از کساني که تازه با مفاهيم اسلامي آشنا شده‌اند، تحت تأثير تبليغات انحرافي و القائات رسانه‌هاي مختلف، دين را امري حاشيه‌اي تصور ‌کنند و ايمان به آن را ضروری نشمارند و اين ادعا (شبهه) را مطرح کنند که پيشرفت زندگي انسان در زمينه‌هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و... و کسب دستاوردهاي علمي و تکنولوژي، بدون دين و مسلماني نيز امکان‌پذير است؛ کما اينکه کشورهايي همچون امريکا، که از پيشرفته‌ترين کشورهاي جهان شمرده مي‌شود، مسلمان نيستند. بنابراين چه لزومي دارد که حتماً مسلمان بود و به خدا، قيامت، پيامبر و توسل به ائمه و امثال آن عقیده داشت؟ شکی نیست که اين امور، همه خوب و داراي ارزش اخلاقي‌اند، اما لازم نيست همة مردم به دنبال کسب همة ارزش‌هاي اخلاقي بروند؛ کما اينکه شجاعت، سخاوت، عدالت و... داراي ارزش اخلاقي‌اند، ولی بسياري از افراد، از آن ارزش‌ها کم‌بهره یا بی‌بهره‌اند.
    ايمان نیز مانند ديگر ارزش‌هاست و همان‌طور که لازم نیست همه تمام ارزش‌ها را داشته باشند، ما هم نمی‌خواهیم ارزشي به نام ايمان داشته باشيم.
    بديهي است چنين منطقي، که همه چيز را تابع خواست خود می‌داند و به چيزي پايبند نیست، جاهلانه‌ است و نيازي به پاسخ ندارد. اما بيان اين نکته ضروري است که ارزش‌ها صرفاً مجموعه اموری مستحبي نيستند تا در صورت عدم رعایت آنها، هيچ اتفاق خاصي رخ ندهد و عقوبتی در کار نباشد. ارزش‌ها مراتب بسيار مختلفي دارند که براي برخي از آنها، هيچ جايگزيني وجود ندارد، و کسب نکردن آنها موجب خساراتی جبران‌ناپذير است که هيچ انسان عاقلي اين خسارات را نمی‌پذيرد.
    ممکن است بی‌اعتنایی به دیگر ارزش‌هاي اخلاقي، تا حدودي توجيه‌پذير باشد؛ اما نداشتن ايمان، انسان را از بي‌نهايت منفعت محروم مي‌کند و جاي‌گزيني هم براي آن متصور نيست؛ زيرا ايمان، انسان را تا ابد غرق در نعمتي مي‌کند که هرگز تمام‌شدني نيست. بنابراين هيچ انسان عاقلي حاضر نيست چنين نعمتي را از دست بدهد. 
    ممکن است سؤال شود که چرا ايمان از چنين ارزشي برخوردار است. پاسخ این است که بديهي است که عقلا براي انتخاب يکي از دو کار اختياري، می‌کوشند کاري را که احتمال موفقيت در آن بيشتر است، برگزينند. چنین نیست که کارهاي اختياري انسان، حتماً نتيجة يقيني داشته باشد. بنابراين انسان عموماً براساس احتمال کار مي‌کند. در مقابل، انجام ندادن کار نيز عواقبی خاص خود دارد؛ يعني همان‌گونه که نتيجة ايمان به خدا، برخورداري از نعمت‌هاي بي‌کران بود «سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» (نساء: 122) عدم ايمان به خدا نیز که به‌منزلة کفر است، عذاب‌هاي بي‌نهايت در پی دارد: «يُرَدُّونَ إِلَي أَشَدِّ الْعَذَابِ» (بقره: 85)؛ «لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ» (هود: 106ـ107)، و بر اين اساس، انسان در انتخاب ايمان مصمم‌تر مي‌شود.
    بنابراين بر پایة عقل، ايمان به خدا و دين الهي و ارزشِ مترتب بر آن از اوجب واجبات است و با هيچ‌چيز قابل قیاس نيست؛ بلکه بر تمام ارزش‌هاي دیگر، مانند سخاوت و شجاعت، که نتايج محدودي دارند، اولويت دارد.
    کفر و کاربردهای آن
    اکنون ‌اين پرسش مطرح مي‌شود که مراد از کفر چيست و کافري که به عذاب ابدي مبتلا مي‌شود، کيست. مسلماً مصداق اتمّ کافر کسي است که با وجود علم به يک مسئله، از سَرِ عناد و لجاجت آن را انکار کند. اما کفر فقط اين نيست. براي روشن شدن مطلب، لازم است واژة کفر و کاربردهاي آن توضيح داده شود:
    کفر واژه‌ای عربي با کاربردهايی متفاوت است. بعضي‌ از بزرگان، معناي مشترک بين همة کاربردهاي کفر را «ستر و پوشاندن» مي‌دانند (راغب اصفهاني، 1404ق، ص 433). از نظر آنان، کافر چون حق يا نعمت خدا را مي‌پوشاند، کافر خوانده می‌شود (ابن‌منظور، 1300ق، ج 5، ص 144). کفر و کفران، هر دو مصدر فعل «کَفَر»ند.
    يکي ديگر از کاربردهاي کفر، ناظر به ناسپاسي و کفران نعمت است؛ زيرا وقتي کسي شکر نعمت را به‌جای نياورد و حق آن را ادا نکرد، درحقيقت آن نعمت را ناديده گرفته و پوشانده است.
    اما کفر در کاربرد موردنظر ما، نقطة مقابل ايمان است. در اين کاربرد، مراد از کفر، هرگونه ستر يا حتي کفران نعمت نيست. در مواردی، کفر در قرآن در مقابل شکر به‌کار رفته است: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِيدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهيم: 7). اما اين کاربرد با کاربردِ مقابل اسلام يا ايمان متفاوت است. به هر حال، روشن است که بين کفر و ايمان نوعي تقابل وجود دارد که مي‌تواند از نوع تضاد يا ملکه و عدم ملکه باشد.
    تقابل ايمان وکفر
    چون ايمان عملي اختياري است، قاعدتاً کفر نيز که ضد آن است، عملي اختياري خواهد بود و در اين صورت، کفر نیز امري وجودي است و تقابلش با ايمان از نوع تضاد است. به عبارت ديگر، مؤمن کسي است که در دل تصميم مي‌گيرد به لوازم اعتقادش عمل کند. در نقطة مقابل، کافر کسي است که دانسته يا ندانسته، در دل بنا مي‌گذارد که اين اعتقاد را ناديده بگيرد و به آن عمل نکند. در اين موقعیت، که تقابلْ از نوع تضاد است، به کسي که اصلاً ايمان به خدا برايش مطرح نشده و طبعاً آن را قبول هم نکرده است، کافر اطلاق نمي‌شود. اما اگر تقابل از نوع ملکه و عدم ملکه باشد، چنين فردي کافر، اما کافر معذور است، و معذور عذاب نخواهد شد؛ کما اينکه در بهشت نيز جايگاهي نخواهد داشت. البته به اندازة ايمان ضعيفي که به اصل خدا داشته باشد ـ هرچند پيغمبر را نشناخته يا احکام را نياموخته و به آنها عمل نکرده است ـ مستحق پاداش خواهد بود.
    بنابراین، بهشت مراتب مختلفی دارد. بعضی از مراتب آن مختص کسانی است که به دنبال خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها و لذت‌هایی از این قبیل‌اند. بعضی‌ از مراتب نیز ـ مانند مراتب اولیاء الله ـ وجود دارد که برای ما قابل تصور نیست. به هر حال لازمة دخول به بهشت، و حد نصاب ارزش در اسلام، عمل اختیاری خداپسندانه است. اما کودکان نابالغ، و نیز کسانی که عقل آنها قدرت تشخیص خوب و بد را نداشته، یا کسانی‌که به دلایل مختلف، امکان تشخیص حق و باطل برایشان فراهم نبوده است، مستضعفانی هستند که وضعی متفاوت دارند. در بعضی روایات وارد شده که آنها در مقامی بین بهشت و جهنم قرار می‌گیرند، که در آنجا نه نعمت‌های بهشتی وجود دارد و نه عذاب‌های جهنم.
     

    References: 
    • ابن‌منظور، محمدبن مکرم، 1300ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
    • راغب اصفهانی، محمد، 1404ق، المفردات فی غریب القرآن، مصر، دفتر نشر الکتاب.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) تقابل ایمان و کفر*. فصلنامه معرفت، 32(5)، 5-7

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."تقابل ایمان و کفر*". فصلنامه معرفت، 32، 5، 1402، 5-7

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) 'تقابل ایمان و کفر*'، فصلنامه معرفت، 32(5), pp. 5-7

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. تقابل ایمان و کفر*. معرفت، 32, 1402؛ 32(5): 5-7