معرفت، سال سی و دوم، شماره هفتم، پیاپی 310، 1402، صفحات 5-8

    حقیقت ایمان در پرتو روایات *

    نویسندگان:
    چکیده: 
    این مقاله به بحث پیرامون حقیقت ایمان در پرتو روایات می پردازد. ارزش های اخلاقی در اسلام موجب سعادت حقیقی و ابدی انسان می شوند و لازمه سعادت، نیل به کمال حقیقی انسانی است. ازاین رو، سه مقوله ارزش های اخلاقی، کمال و سعادت انسان متلازم یکدیگرند. این ارزش ها دو دسته اند: ارزش های اخلاقی اصیل که مستقیماً در حرکت انسان به مقام قرب الهی نقش آفرین هستند و ارزش های مقدمی اخلاقی که هرچند خودشان عامل اصلی نیستند، اما به این حرکت کمک می کنند؛ چراکه کمال نهایی انسان نیل به قرب الهی است و سعادت حقیقی او نیز در سایه قرب الهی به دست می آید. این نوع ارزش ها «عبادت» نام دارند. ازآنجاکه سعادت انسان در سایه قرب الهی به دست می آید، محور همه ارزش های اخلاقی باید ایمان به خدا و عبادت و بندگی او باشد. 
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Reality of Faith in the Light of Narrations
    Abstract: 
    Abstract This paper discusses the reality of faith in the light of narrations. Since achieving true human perfection is necessary for happiness, moral values in Islam provide true and eternal happiness for humans. Therefore, the three categories of moral values, human perfection and happiness are related to each other. These values are of two categories: original moral values that directly play a role in the movement of man to the position of closeness to God, and preliminary moral values that, although they are not the main factor themselves, help this movement; Because the ultimate perfection of man is to reach God's closeness, and his true happiness is obtained in the shadow of God's closeness. These types of values are called "worship". Since human happiness is achieved in the shadow of closeness to God, the focus of all moral values should be faith in God and his worship and service.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    اشاره
     
    گفته شد که ارزش اخلاقي از ديدگاه اسلام چيزي است که موجب سعادت حقيقي و ابدي انسان مي‌شود؛ و لازمة سعادت، نيل به عالي‌ترين مرتبة کمال است که داراي بالاترين و پايدارترين لذت‌هاست. پس اين سه، يعني ارزش اخلاقي، سعادت و کمال، با هم متلازم‌اند. همچنین بيان شد که از ديدگاه اسلامي، ارزش‌هاي اخلاقي را مي‌توان به دو دستة کلي تقسيم کرد: دستة اول ارزش‌هاي اصيل اخلاقي، که مستقيماً در حرکت انسان به مقامي که خداوند براي او مقدر فرموده، تأثير دارند؛ و دستة دوم ارزش‌هاي مقدمي اخلاقي که به اين حرکت کمک مي‌کنند؛ اگرچه خودشان عامل اصلي نيستند. ازآنجاکه کمال نهايي انسان دستيابي به قرب الهي است، سعادت حقيقي او نيز در ساية قرب خدا حاصل مي‌شود. ازاين‌رو فقط ارزش‌هايي ـ خودبه‌خود ـ در سعادت انسان مؤثرند که براي خدا انجام مي‌شوند. در فرهنگ ما، نام اين ارزش‌ها عبادت است. بنابراين کسي که با ديگران مهربان است و براي رفع گرفتاري ديگران دل‌سوزي و اقدام مي‌کند، ممکن است از نظر اخلاقي کار باارزشي کرده باشد، اما نفس اين کار مستقيماً او را به آن سعادت ابدي نمي‌رساند. بنابراين چون سعادت انسان در ساية قرب به خدا حاصل مي‌شود، محور همة ارزش‌هاي اخلاقي باید ايمان به خدا باشد.
    شيوة بحث‌هاي گذشته، تحليلي بود؛ يعني سلسله مبادي و اصولي را از عقل، کتاب و سنت برگرفتیم و سپس لوازم آنها را کاویدیم؛ آنگاه مؤلفه‌هاي آنها را بررسي کردیم. اکنون در ادامه می‌کوشیم که بيشتر از مباحث تعبدي و کتاب و سنت بهره بگیریم.
    روش معصومان در بيان حقيقت ايمان
    روایات دربارة حقيقت ايمان و مراتب و کمال آن دو دسته‌اند: دسته‌اي از آنها بيان می‌کنند که ايمانِ انسان نبايد در حد ادعا باقي بماند، بلکه لازم است در مقام عمل نيز نمود داشته باشد؛ دسته‌اي ديگر دربارة کمال ايمان‌اند و شرايط کمال ايمان و نشانه‌هاي آن را بیان می‌کنند.
    کساني که با علوم عقلي سروکار دارند، براي اثبات موضوع می‌کوشند براساس شرايطي که در منطق بیان شده است، برهان عقلی اقامه کنند. به عبارت ديگر، در پی آن‌اند که برهان خود را از مقدمات بديهي، ذاتي، اولي و ضروري اتخاذ کنند تا يقين‌آور باشد. همچنین هنگام تعريف انتظار دارند تعريفي ارائه کنند که از «جنس حقيقي» و «فصل اخير» تشکيل شده باشد (حد تام). اما بايد دانست که گذران زندگي انسان در اين عالم صرفاً منوط به براهين عقلي و شرايط آن نيست. بنابراين اگر در محاورات عقلايي صرفاً در پی تعاريفي باشیم که در منطق به آنها حد تام مي‌گويند، زندگي انسان مختل مي‌شود. بنابراين عقلا در چنين مواردي، به تعريف «به لوازم و عوارض» بسنده می‌کنند. در مقام هدايت و ارشاد ديگران نيز نمي‌توان فقط با براهين منطقي و فلسفي بحث کرد؛ زيرا معلوم نيست همواره اثرگذار باشد.
    راهکار قرآن در اين زمينه موعظه است: «ادْعُ إِلِي سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نحل: 125). غالب بيانات قرآني که انسان را به کار خير تشويق، و از گناه تحذير مي‌کنند، همچنین انذار و تبشير‌هايي که از وظايف انبياست، همة مصداق موعظه‌اند، که در علم منطق، «خطابه» نام دارد. بيان مواعظ موجب رغبت انسان به انجام کاري يا نگراني او از عواقب و لوازم ارتکاب عملي است. پس این بر چنين بيانات روايي‌ای «حد تام» نیست و از نوع قياس برهاني به‌شمار نمی‌آید.
    يقيني‌‌ترين اعتقادات انسان، ظنيات اویند، و يقين حقيقي بسيار اندک است. البته مراتب ظن نیز متفاوت و گوناگون است. به ظن بسيار قوي، علم يقيني اطلاق مي‌شود؛ درحالي‌که هيچ‌یک از اينها نيز يقين حقيقي و منطقي نيستند. يقين حقيقي در موارد بسيار نادر، و با عنايت الهي، براي برخي از اوليايش حاصل مي‌شود. براي مثال، انسان دربارة پدر و مادر خود، شناخت کامل دارد؛ زيرا از زماني که چشم باز کرده، خود را در دامان آنها ديده و محبت آنها را چشيده و لمس کرده است؛ ولی با اين حال، اين يقين، يقين منطقي، که خلاف آن محال باشد، نيست و امکان آنکه او در بيمارستان با کودک ديگري جابه‌جا شده باشد، منتفي نيست.
    بر اين اساس، نبايد توقع داشت که بيانات کتاب و سنت، بخصوص در مواردی ‌که مخاطب آنها عموم مردم‌اند، برهان عقلي تام باشند؛ کما اينکه مشاهده مي‌شود گاهي اصول اخلاقي در روايتي سه چيز و در روايت ديگري چهار چيز معرفي شده است. در چنين مواردي نبايد اين روايات را با يکديگر متناقض دانست؛ زيرا بيان آنها خطابي است و در هريک به‌حسب حال مخاطب بر نکته‌هاي مهمي که مورد نياز اوست، تکيه شده است.
    حقيقت ايمان؛ صبر و شکر
    اکنون در مقام بحث دربارة حقيقت ايمان، به روايتي از پيامبر اکرم اشاره مي‌شود که ايمان را دو بخش دانسته‌اند: بخشي از آن صبر و بخش ديگر شکر: «الْإِيمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِي الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِي الشُّکْرِ» (ابن‌شعبه حراني، 1387، ص 48). اميرمؤمنان‌ در توضيح اين مطلب مي‌فرمايند: «ألإيمان صبر في البلاء وشکر في الرّخاء» (تميمي آمدي، 1386، ص 72). در انسان دو حالت وجود دارد: حالتي که آدمي به سبب نعمت‌هايي که خداوند نصيب او کرده است، در خوشي به‌سر مي‌برد، که اين حالت «رخاء» نام دارد. در اين حال، اقتضاي ايمان آن است که انسان «شکر» خدا را به‌جا بياورد؛ حالتي نيز که آدمي در سختي به‌سر می‌بَرد، «بلا» نام دارد، و اقتضاي ايمان در چنين حالتي «صبر» است.
    روشن است که اين تعريف ايمان، تعريف تام منطقي نيست؛ بلکه تعريف به لازمه است. بنابراين یکی از بهترين راه‌های معرفي يک شيء، معرفي از طريق آثار، لوازم و اعراض آن است. دانشمندان علوم مختلف در مقام تعريف همين روش را به‌کار مي‌برند.
    حقيقت ايمان؛ اعتماد به خدا
    اميرمؤمنان‌‌ دربارة کساني که ادعايشان دربارة ايمان، با عمل آنها مطابقت ندارد، مي‌فرمايند: «لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّي يَکُونَ بِمَا فِي يَدِ اللهِ [سُبْحَانَهُ‏] أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه» (نهج‌البلاغه، 1414ق، ص 530). از نظر حضرت امير، ايمان انسان هنگامي صادق است که اعتمادش به آنچه در دست خداست، بيش از چيزي باشد که در اختيار خودش است. به آنچه در دست انسان است، هيچ اعتمادي نيست و فقط خداست که مي‌تواند آن را حفظ کند و به‌ثمر برساند: «وَإِن يَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْکَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ» (يونس: 107)؛ اگر خدا بخواهد خيري به تو برسد، تخلف ندارد و هيچ‌کس نمي‌تواند جلوي آن را بگيرد، اما اگر خدا بخواهد به تو ضرر برسد، هرکاري بکني، نمي‌‌تواني جلوي آن را بگيري.
    ايمان هنگامي کامل است و آثارش کاملاً در عمل ظاهر مي‌شود که انسان مؤمن خود را تحت ارادة الهي ببيند و رضايت و مصلحت او را مدنظر داشته باشد. براي چنین کسی فقر و غنا، صحت و مرض، لذت و درد، در برابر ارادة الهي يکسان است و خود را در عدم و وجود اين امور دخيل نمی‌پندارد. از امام صادق‌ نقل شده است که فرمودند: «اعْلَمُوا أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِهِ حَتَّي يَرْضَي عَنِ اللهِ فِيمَا صَنَعَ اللهُ إِلَيْهِ وَصَنَعَ بِهِ عَلَي مَا أَحَبَّ وَکَرِه» (كليني، 1407ق، ج 8، ص 8)؛ ايمان صادق، ايماني است که انسان به آنچه خداوند براي او انجام داده است، راضي باشد؛ خواه لذت و راحتي باشد و خواه مصيبت و درد و گرفتاري؛ و اگر اين‌گونه نبود، ايمانش صادق نيست.
    مرحوم آقاشيخ‌عباس تهراني (شاگرد مرحوم ميرزاجوادآقاي تبريزي) در يکي از مباحث اخلاقي خود مي‌فرمودند که گاهي ما ادعا مي‌کنيم در برابر سختي‌هايي که از سوي خدا به ما مي‌رسد، نه‌تنها صبر مي‌کنيم، بلکه به آنها راضي هستيم؛ اما عملاً اثبات اين ادعا بسيار دشوار است. سپس خاطره‌اي از خودشان نقل کردند که «شبي به واسطة درد زياد ناشي از زخم معده، از خواب بيدار شدم. با خود گفتم: حتماً بلايي و امتحاني است از جانب خدا و بايد بر آن صبر کرد. کمي ذکر گفتم، اما درد آرام نگرفت. ديگر نتوانستم به صبر اکتفا کنم. گفتم دعا مي‌کنم و از خدا مي‌خواهم که درد را برطرف کند. از خدا خواستم که شفا عطا کند؛ زيرا بيش از اين تحمل درد را نداشتم. اول خيلي ساده دعا کردم، ولي ديدم اثر نکرد. فشار درد امانم را بريده بود و نمي‌توانستم تحمل کنم. اين بود که شروع به التماس کردم و خدا را به اوليا و معصومان قسم دادم. اما باز فايده نداشت». سپس ايشان مي‌فرمود: «سرانجام آن‌قدر کار بر من سخت شد که ديگر عنان اختيار از کفم ربوده شد و فرياد زدم: کسي نيست که به فرياد من برسد؟! وقتي اين جمله را گفتم، فوراً دردم آرام شد و راحت شدم. اينجا بود که فهميدم اين درد، امتحاني بود براي سنجش ميزان ايمان من». البته اين‌گونه امتحانات، مخصوص کساني است که در مراتب بالايي از ايمان قرار دارند و همگان اين‌‌گونه امتحان نمي‌شوند.
    حقيقت ايمان؛ تعاون با ديگران
    يکي از اشعار مشهور سعدي، شعر زيبايي است با اين مضمون:
    بني‌آدم اعضاي يک پیکرند    که در آفرينش ز يک گوهرند
    چو عضوي به درد آورَد روزگار    دگر عضوها را نماند قرار
    این شعر لزوم تعاون و همکاري افراد با يکديگر را بيان مي‌کند. در اين خصوص رواياتي نيز از معصومان نقل شده است؛ ازجمله اينکه از امام صادق‌ نقل شده است که فرموده‌اند: «لَا يَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً أَبَداً حَتَّي يَکُونَ لِأَخِيهِ مِثْلَ الْجَسَدِ إِذَا ضَرَبَ عَلَيْهِ عِرْقٌ وَاحِدٌ تَدَاعَتْ لَهُ سَائِرُ عُرُوقِه» (مجلسي، 1411ق، ج 71، ص 233)‏؛ مؤمن، مؤمنْ نيست مگر آنکه با ساير مؤمنان همچون اندام‌هاي يک پيکر باشد که اگر رگي از رگ‌ها ناراحتي پيدا کرد، بقیه نیز با آن همدردي کنند. مؤمن بايد به‌گونه‌اي باشد که ناراحتي مؤمن ديگر را ناراحتي خود بپندارد و با او همدردي کند. انسان نمي‌تواند از حقيقت ايمان برخوردار باشد، ولی به ساير مؤمنان بي‌اعتنا باشد و مثل اندام‌هاي يک پيکر، درد آنها را درد خودش و مشکل آنها را مشکل خودش نداند.
    از پيامبر اکرم‌ نقل شده است که «ان الرجل لا يکون مؤمنا حتي يکون قلبه مع لسانه سواء ولا يخالف قوله عمله» (محمدي ري‌شهري، 1386، ج 1، ص 365)؛ مؤمن حقيقي کسي است که دلش با زبانش يکي باشد؛ گفتارش با اعتقاد و رفتارش مخالف نباشد؛ و به آنچه ادعا مي‌کند، در مقام عمل هم پايبند باشد. از امام رضا نیز نقل شده است که «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ» (ابن‌قتيه دينوري، 1373، ج 2، ص 263)؛ کسي که همسايه از بلاي او در امان نباشد، از ما نیست؛ يعني رعايت حق همسايه از علائم ايمان واقعي است.

    References: 
    • ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن علی، 1387، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمۀ صادق حسن‌زاده، تهران، آل‌علي.
    • ابن‌قتيبه دينوري ‌محمدبن‌ عبدالله، 1373، عیون الاخبار، قم، شريف الرضي.
    • تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، 1386، غرر الحکم و درر الکلم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    • کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • مجلسي، محمدباقر، 1411ق، بحار الانوار، تحقیق و تعلیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    • محمدی ری‌شهری، محمد، 1386، میزان الحکمه، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، قم، دار الحدیث.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) حقیقت ایمان در پرتو روایات *. فصلنامه معرفت، 32(7)، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."حقیقت ایمان در پرتو روایات *". فصلنامه معرفت، 32، 7، 1402، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) 'حقیقت ایمان در پرتو روایات *'، فصلنامه معرفت، 32(7), pp. 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. حقیقت ایمان در پرتو روایات *. معرفت، 32, 1402؛ 32(7): 5-8