معرفت، سال سی و دوم، شماره هفتم، پیاپی 310، 1402، صفحات 53-62

    بررسی ادعای تأثیرپذیری قرآن مجید از علم زمانه در مسئلۀ رجم شیاطین به‌وسیلۀ شهاب‌سنگ‌ها

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ داود اسفندیاری / دانش پژوه دکتری کلام مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / esfandeiary.davood@gmail.com
    جواد گلی / استادیار گروه کلام مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / rzgoli639@gmail.com
    چکیده: 
    در عصر حاضر قرآن کریم آماج هجمه های فراوان ملحدان و دگراندیشان قرار گرفته است. برخی چون محمد احمد خلف الله، عبدالکریم سروش و دکتر سُها مدعی هستند که قرآن مجید در موضوع رجم شیاطین توسط شهاب ها، تحت تأثیر علم ناقص و فرهنگ جاهلی زمانه‌ی خویش قرار گرفته است. هدف از نگارش این مقاله این است که نشان داده شود دلایل مدعیان برای اثبات ادعای آنان کافی و قابل اعتنا نیست. در این نوشتار پاسخ شبهه ها و دلایل آنان به طور کامل بیان گردید و نشان داده شد که باوری به عنوان اینکه شیاطین جهت استراق سمع به آسمان می رفتند و توسط فرشتگان به وسیله‌ی شهاب ها مورد اصابت قرار می گرفتند، به هیچ وجه در بین عرب جاهلی وجود نداشته است. بنابراین آموزه های قرآن مجید در موضوع مورد بحث تازگی دارد و غیرممکن است که از علم و فرهنگ عصر نزول اقتباس شده باشد. روش پژوهش در این مقاله کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی ـ انتقادی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Study of the Claim that the Holy Quran is Influenced by the Science of Time in the Matter of Stoning Devils by Means of Meteorite
    Abstract: 
    Abstract In the current era, the Holy Quran has been the target of many attacks by atheists and dissidents. Some such as Muhammad Ahmad Khalafullah, Abdul Karim Soroush and Dr. Soha claim that the Holy Quran was influenced by the imperfect science and the ignorant culture of its time in the matter of the stoning of devils by meteors. Using the deskreaserch and analytical-critical method, this paper aims to show that the reasons given by the proponents of this claim are not sufficient and reliable. In this article, the answers to the doubts and their reasons were fully stated and it was shown that the belief that the devils went to the sky to eavesdrop and were hit by angels by means of meteors, did not exist among the ignorant Arabs. Therefore, the teachings of the Holy Qur'an in the subject under discussion are new and it is impossible that they were adapted from the science and culture of the Age of Revelation.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    يکي از چالش‌هايي که دين اسلام به‌ويژه در دورة معاصر، مواجهة بيشتري با آن داشته و برخي دگرانديشان بر آن تأکيد مي‌ورزند، تعارض علوم تجربي مدرن با گزاره‌هاي متون ديني است.
    يکي از اين تعارض‌ها که برخي نومعتزليان سکولار مانند عبدالکريم سروش در نامة دوم به آيت‌الله سبحاني و محمد احمد خلف‌الله در کتاب الفن ‌القصصي في‌ القرآن ‌الکريم و برخي ملحدان مانند دکتر سُها در کتاب نقد قرآن مطرح کرده‌اند، در باب تعارض ديدگاه‌هاي علم مدرن با گزاره‌هاي متون ديني (قرآن و احاديث) در زمينة جن و نقش آن در جهان هستي است. آنها معتقدند گزارش‌هاي قرآن مجيد در اين باب، برگرفته از علم زمانه است. اين دگرانديشان راندن جنيان با شهاب‌هاي آسماني، هنگام استراق سمع از فرشتگان، که در قرآن مجيد به آن اشاره شده است را برگرفته از علم ناقص عرب جاهلي معرفي مي‌کنند.
    لازم به ذکر است هيچ کتاب يا مقاله‌اي دربارة موضوع اين نوشتار از حيث بررسي امکان اقتباس آموزه‌هاي قرآن کريم در زمينة مورد بحث يافت نشد. البته کتاب‌ها و مقاله‌هاي مختلفي در زمينة تفسير آيه‌هاي مربوط به جنيان و رجم آنان به‌وسيلة شهاب‌ها نگاشته شده‌ است که با موضوع بحث ما متفاوت هستند.
    پرسش اصلي مورد بحث اين است که آيا ممکن است ادعاي تأثيرپذيري قرآن مجيد از علم زمانه، در مسئلة رجم شياطين به‌وسيلة شهاب‌سنگ‌ها صحيح باشد؟
    آيا عرب جاهلي به جن باور داشته است؟ اگر داشته‌اند، منشأ عقيدة آن چه بوده است؟ آيا کهانت و غيب‌گويي به‌وسيلة کاهنان از طريق شياطين در عصر جاهليت وجود داشته است؟ آيا آنان مي‌پنداشتند که شياطين از آسمان خبر مي‌آورند و گاهي ممکن است توسط شهاب‌ها هدف قرار گيرند؟
    آن دسته از آيه‌هايي که به‌ مسئلة رجم شياطين به‌وسيلة شهاب‌ها پرداخته‌اند، در ميان مفسران قديم و جديد معرکة آراء و محل نزاع بوده است. اما موضوع مورد بحث اين پژوهش تفسير اين آيه‌ها نيست؛ بلکه اکنون در پي بررسي امکان اقتباس اين آيه‌ها از علم ناقص زمانه هستيم.
    1. تبيين مفاهيم
    شياطين: جمع شيطان است. لفظ «شيطان» ‌به‌صورت مفرد، هفتاد بار و ‌به‌صورت جمع، هجده بار در قرآن کريم ذکر شده است. بسياري اوقات منظور از شيطان همان ابليس است. گفته شده نون آن اصلي (جزء سه حرف اصلي فعل) و از (شَطَنَ) بر وزن «فَيعال» گرفته ‌شده است و در اين حال به معناي دور شده از حق و رحمت خداست و به‌ هر متمرد و طاغي از جن، انس و جنبندگان ديگر اطلاق مي‌شود (قرشي، 1371، ج 4، ص 33و34). همچنين گفته شده نون آن زائد و از (شاطَ يشيطُ)، يعني از خشم سوخت است؛ پس شيطان مخلوقي ازآتش است (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 2، ص 325).
    جن: اکثر لغت‌شناسان «جن» را واژه‌اي عربي و مشتق از ريشه‌ (ج ن ن) دانسته‌اند که در اصل به معناي پوشش و استتار است. فراهيدي در اين‌باره مي‌نويسد: «فرزندان جان را جن گويند. براي جمع بستن آن از جنان و جنة استفاده مي‌کنند؛ و چون از نگاه بشر پنهان هستند و ديده نمي‌شوند، جن ناميده شده‌اند» (فراهيدي، 1410ق، ج 6، ص 122). همچنين طريحي مي‌گويد: «جن در مقابل انس است. براي مفرد آن از جنّي استفاده مي‌شود و چون مخفي هستند و ديده نمي‌شوند، جن ناميده‌ شده‌اند» (طريحي، 1375، ج 6، ص 229).
    شهاب: در تعريف لغوي بعضي از ارباب لغت معناي آن را شعله‌اي متصاعد شده از آتشي افروخته، که در هوا پديدار مي‌شود، دانسته‌اند (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 1، ص 465؛ فراهيدي، 1410ق، ج 3، ص 403). برخي ديگر هم اصل آن را شعله‌اي از آتش دانسته‌اند؛ ولي در عين حال مصداق آن را چيزي شبيه ستاره‌ در آسمان شب معرفي مي‌کنند که فرو‌ مي‌افتد (ابن‌منظور، 1414ق، ج 1، ص 508). بعضي ديگر نيز به شکل عام‌تري آن را هر چيز افروختة نوراني معرفي کرده‌اند (طريحي، 1375، ج 2، ص 93).
    رجم: بعض از لغت‌شناسان آن را به معناي سنگ‌زدن مي‌دانند (فراهيدي، 1410ق، ج 6، ص 119)؛ اما برخي ديگر علاوه بر معناي سنگ‌زدن، مي‌گويند به‌طور استعاره دربارة گمان بد بردن به‌کسي، توهم و پندار، ناسزاگويي و طرد به‌کار رفته است (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 1، ص 345).
    کاهن: در تعريف آن، صاحبان لغت نوشته‌اند کاهن کسي است که از اخبار پنهاني گذشته ‌به‌صورت ظني خبر مي‌دهد (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 1، ص 728). در تعريفي ديگر همچنين گفته‌ شده او کسي است که از آنچه در آينده وجود خواهد داشت خبر مي‌دهد و مدعي شناخت اسرار است. مصدر آن «کِهانة» و جمع آن «کَهَنه» و «کُهّان» است (طريحي، 1375، ج 6، ص 305؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج 13، ص 363).
    2. کهانت در سرزمين حجاز پيش از اسلام
    کهانت يا همان غيب‌گويي در ميان اعراب جاهلي از قديم‌الايام وجود داشته است. کاهنان ادعا مي‌کردند اخبار غيبي را از طريق ارتباط با شياطين کسب مي‌کنند (علي، 1422ق، ج 12، ص 210). به چنين شيطان‌هايي «تابع يا رئّي» گفته مي‌شد و کاهنان ادعا داشتند که آنها ‌به‌صورت انساني متجلي مي‌شوند و اخبار غيبي را به آنان مي‌رسانند (همان، ص 336). امام صادق در جواب سؤال‌هاي زنديقي از ريشه‌هاي کهانت و ارتباط کاهنان با جنيان در دوران جاهليت سخن گفته‌اند.
    زنديق پرسيد: از كجا كهانت مى‏شود و از كجا مردم پيش‌گويى كنند؟ فرمودند: كهانت در جاهليت و در فترت پيغمبران بود. كاهن به‌جاى قاضى بود و هرچه بر مردم مشتبه مي‌شد به‌وى مراجعه مي‌كردند. او براي آنان، از چند راه، چون فراست ديد، هوش قلبي، وسوسة دروني، زيركى روحي با آنچه در دلش افكنده مي‌شد، پيش‌گويي مي‌کرد؛ زيرا شيطان آنچه در زمين پديدار شود از حوادث آشكار مي‌داند و به كاهن مي‌رساند و از آنچه در منازل و اطراف واقع شود به او گزارش مي‌دهد. اما اخبار آسمانى را شياطين در آن روزگار استراق سمع مي‌كردند و حجابي نبود و با ستاره‏ها تيرباران نمي‌شدند؛ و همانا از استراق سمع باز داشته‌شدند تا در زمين وسيله‏اى هم‌شکل وحى نباشد و زمينة اشتباه بر اهل زمين در آنچه از سوي خدا براى اثبات حجت و نفى شبهه آمده، فراهم نگردد. شيطان يك كلمه از خبر آسمانى را دربارة آنچه خدا در خلقش پديد آورد، مي‌دزديد و آن را مي‌گرفت و به زمين فرومى‏آورد و به دل كاهن مي‌افكند و او هم سخنانى به آن مي‌افزود و حق را با ناحق مى‏آميخت. هر پيش‌گويىِ كاهن كه درست بود، آن بود كه شيطان شنيده بود و به او رسانده بود؛ و آنچه خطا بود خودش بر آن افزوده بود. از آن روز كه شياطين از استراق سمع ممنوع شدند، كهانت برافتاد. امروزه شياطين به كاهنان خود از گفت‌وگوهاى مردم و کارهاي آنان گزارش مي‌دهند، و خبر حوادث دور دست را به‌يکديگر مي‌رسانند؛ كه چه‌کسي دزدى كرده، كشته شده و پنهان ‌شده است و مانند مردم، آنها هم راست‌گو و دروغ‌گو دارند (طبرسي، 1403ق، ج 2، ص 339).
    در صحيح بخاري نيز در مورد کهانت و رابطة کاهنان با جن‌ها چنين نقل شده است:
    مردم از رسول خدا در مورد کاهنان سؤال کردند؛ ایشان فرمودند: چيزي نيست؛ گفتند ‌اي رسول خدا آنان گاهي از چيزي برايمان سخن مي‌گويند، سپس تحقق مي‌يابد. فرمودند: اين کلمه از حق است که جن آن را ربوده و در گوش ولي‌اش مي‌خواند، پس صد دروغ را همراه آن مخلوط مي‌کند (بخاري، 1422ق، ج 7، ص 136).
    3. بررسي ديدگاه دکتر جواد علي دربارة کهانت در جاهليت
    همان‌طور که گفته شد، کاهنان معتقد بودند که اخبار غيبي را از جنيان دريافت مي‌کنند؛ اما آيا به واقع عقيده داشتند که آنها اين‌گونه خبرها را از آسمان استراق سمع مي‌کنند؟
    دکتر جواد علي در کتاب المفصل في تاريخ ‌العرب قبل‌ الاسلام به اين امر اشاره مي‌کند که عرب جاهلي معتقد بود اخبار غيبي را شياطين از آسمان مي‌ربايند و در اختيار کاهنان قرار مي‌دهند (علي، 1422ق، ج 12، ص 210و335). وي مرجع سخن خويش را کتاب صبح‌الأعشي قلقشندي معرفي مي‌کند. در صفحة موردنظر از کتاب صبح‌الأعشي، نگارنده موضوع کهانت نزد عرب جاهلي را خبر دادن از امور غيبي به‌واسطة استراق سمع شياطين از آسمان مي‌داند؛ اما قلقشندي سندي براي آن ارائه نمي‌کند. به‌نظر مي‌رسد او با پيش‌زمينة ذهني از آيه‌هاي قرآن کريم آن را استراق سمع شياطين از آسمان دانسته است (قلقشندي، 2006، ج 1، ص 398). جواد علي در ادامه نقل مي‌کند که پرتاب‌شدن نجوم امري قديمي است که در اشعار جاهليت نيز وجود داشته است (علي، 1422ق، ج 12، ص 335). چنين نقلي ممکن است يکي از علل توهم مدعيان اقتباس قرآن کريم از علم ناقص زمانه در رابطه با راندن جنيان توسط شهاب‌ها باشد؛ هرچند به آن اذعان نکرده‌اند. منبع سخن ايشان کتاب الروض‌الأنف در شرح سيرة ابن‌هشام است. در اين کتاب آمده است: در اشعار برخي از شعراي عرب جاهلي مثل عوف‌بن الجرع، اوس‌ بن حَجَر و بِشربن ابي‌خازم، توصيفي به‌عنوان پرتاب‌شدن نجوم بيان شده است و بيت‌هاي آنها در کتاب تأويل مشکل‌ القرآن ابن‌قتيبه وجود دارد (سهيلي، 1412ق، ج 2، ص 195). در کتاب ابن‌قتيبه از اين شاعران سه بيت به‌عنوان شاهد مثال نقل شده است، که به‌نوعي از فروافتادن ستارگان در توصيف‌هاي شعري خود استفاده کرده‌اند.
    بِشربن ابي‌خازم چنين سروده است و در مصرع دوم از انقضاض‌ الکوکب به معناي فروافتادن ستاره استفاده مي‌کند:
    و العير يرهقهما الغبار و جحشها
            ينقضّ خلفهما انقضاض الکوکب

    اوس‌بن حَجَر نيز در مصرع اول از «فروافتاد به‌مانند ستاره‌اي درخشان» سخن گفته است:
    و انقض کالدّرّي يتبعه
            نقع يثور تخاله طنبا

    همچنين عوف‌بن الخرع در مصرع دوم از تشبيه «مانند ستاره‌اي درخشان که او را دنبال مي‌کند» استفاده مي‌کند:
    يردّ علينا العير من دون أنفه
            أو الثّور کالدّرّي يتبعه الدم

    (ابن‌قتيبه دينوري، 1423ق، ص 243).
    به‌‌نظر مي‌رسد هرچند چنين توصيف‌هايي در اشعار جاهلي وجود داشته؛ اما با رجم شياطين در آسمان به‌وسيلة شهاب‌ها به‌جهت تلاش براي دزديده گوش‌ دادن خبرهاي غيبي، به‌طور کامل متفاوت هستند و اين اشعار نمي‌تواند دستاويز مدعيان اثرپذيري قرآن کريم از علم ناقص زمانه قرار گيرد. از سويي ديگر، همان‌طور که گفته شد، عرب جاهلي چنين باوري نداشته که جنيان اخبار غيبي را از آسمان اخذ مي‌کنند؛ بلکه تنها معتقد بودند که جن‌ها اين خبرها را به کاهنان مي‌رسانند.
    4. منشأ اعتقاد به جن در جاهليت
    اعتقاد به غيب و عالم ارواح بخشي از دين و عقيدة عرب قبل از اسلام بود. منظور از عالم ارواح بيشتر عالم جنيان است. آنان با اينکه بت‌پرست بودند، بيش از اينکه به بت‌هاي خود توجه داشته باشند، به جن‌ها متمسک مي‌شدند و آنها را عامل سعادت و شقاوت خود مي‌پنداشتند (علي، 1422ق، ج 12، ص 281ـ285).
    در مورد منشأ اعتقاد عرب جاهلي به وجود جن نظرهاي مختلفي وجود دارد:
    1. ديدگاه تئودور نولِدکِه (1930ـ1836) شرق‌شناس بزرگ آلماني: وي معتقد است باور به وجود جن از خارج از محيط عربي در ميان عرب نفوذ کرد. نولدکه دو شاهد براي اثبات مدعاي خود آورده است: اول اينکه عرب، جنون را در اثر عمل جن مي‌دانست و اين عقيده‌اي قديمي است که در ميان همسايگان شمالي عرب‌ها وجود داشت. به‌عنوان نمونه ايراني‌ها مجنون را «ديوانه» مي‌ناميدند؛ يعني کسي که جن‌زده شده است و همين عقيده در کتاب عهد جديد مسيحيت هم نفوذ کرد. دليل ديگر، داستان‌‌ بناي شهر تدمر توسط جن‌هاي تحت فرمان حضرت سليمان بود که در ميان عرب جاهلي رواج داشت و اين قصه در عهد قديم آمده است.
    2. ديدگاه رابرتسون اسميت (1894ـ1846) خاورشناس انگليسي: تصوري که عرب جاهلي از جن داشت، تکامل تصوري است که قبايل بدوي و وحشي توتم‌پرست درباره حيوان‌هاي وحشي داشتند. دليل وي براي اثبات اين نظر، وجود شباهت‌هاي بسيار بين تصور عرب‌ جاهلي از جن و تصور قبايل بدوي درباره حيوان‌هاي وحشي است. قصه‌هايي که قبايل بدوي درباره حيوان‌هاي وحشي، ارواح آنها، نقش آنها در ايجاد امراض در انسان‌ها و اذيت آنها نقل کرده‌اند، شبيه به تصورهاي عرب جاهلي دربارة جن است که درواقع تطور نظرية قديمي توتم‌پرستان است.
    3. ديدگاه جواد علي (1987 ـ 1907) مورخ بزرگ عراقي: او در مورد نظر نولدکه اظهارنظر نمي‌کند؛ ولي نظر اسميت را رد مي‌کند و آن را ناسازگار با عقايد مردم عصر جاهليت در مورد جن مي‌داند. وي سپس نظر خويش را چنين مطرح مي‌کند: اعتقاد به وجود جن نوعي از انواع «آنيميسم» (روح‌پرستي) است که از زمان‌هاي قديم در عهدهاي عبرانيان وجود داشته؛ همچنان‌که نزد بابليان و ديگران نيز موجود بوده است (علي، 1422ق، ج 12، ص 284و285).
    5. رجم شياطين توسط شهاب‌ها در قرآن کريم
    قبل از هر چيز بايد ديد سخن قرآن کريم دربارة استراق سمع و طرد شياطين جني چيست تا بتوان در مورد امکان اقتباس اين آيه‌ها از فرهنگ عرب جاهلي قضاوت کرد.
    در چند سوره مصحف شريف به اين موضوع اشاره شده است؛ که آيه‌هاي آن را ذکر مي‌کنيم:
    ـ «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرين وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجيم إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبين» (حجر: 16ـ18)؛ و به‌يقين در آسمان برج‏هايى قرار داديم، و آن را براى بينندگان آراستيم، و آن را از هر شيطان رانده‌شده‏اى حفظ كرديم؛ مگر آن‌كس كه دزدانه گوش فرادهد و شهابى روشن او را دنبال كند.
    ـ «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِب وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِب دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ» (صافات: 6ـ10)؛ در حقيقت ما آسمان نزديك را با زيور سياره‌ها آراستيم، و آن را از هر شيطان سركش حفظ كرديم؛ نمى‌توانند به‌جمع (فرشتگان عالَم) بالاتر گوش فرادهند و از هر جانب به آنان (تير) افكنده مى‏شود؛ (آنان) رانده شده‏اند، و برايشان عذابى پايدار است، مگر كسى كه (اسرار را) يك‌باره بربايد، و شهاب درخشان شكافنده‏اى او را تعقيب كند.
    ـ «وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعير» (ملك: 5)؛ و به‌يقين آسمان پست (دنيا) را با چراغ‏هايى آراستيم، و آنها را سنگ‏هايى براى (راندن) شيطان‏ها قرار داديم و براى آنان عذاب شعله فروزان فراهم ساختيم.
    ـ «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَديداً وَ شُهُبا وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَدا وَ أَنَّا لا نَدْري أَ شَرٌّ أُريدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدا» (جن: 8ـ10)؛ و اينكه ما آسمان را لمس كرديم (و جست‌وجو کرديم) و آن را پُر از پاسداران سخت (نيرومند) و شهاب‏ها يافتيم، و اينكه ما در آن (آسمان) در محل‌هايى براى شنيدن (اسرار) همواره مى‏نشستيم، و هركس اكنون گوش فرا دهد براى خودش شهابى كمين‌كرده مى‏يابد، و اينكه ما نمى‏دانيم آيا در مورد كسانى كه در زمين‌اند، بدى خواسته شده است؛ يا پروردگارشان براى آنان هدايت را خواسته است.
    ـ «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ» (فصلت: 12)؛ و (كار) آنها را ‌به‌صورت هفت آسمان در دو روز (و دوره) تمام كرد، و در هر آسمانى كارش را وحى كرد، و آسمان پست (دنيا) را با چراغ‏هایی (ستارگان) آراستيم، (و آن را به‌طور کامل) حفظ كرديم، اين اندازه‏گيرى (خداى) شكست‏ناپذير داناست.
    از مجموع اين آيه‌ها چنين استفاده مي‌شود که پس از حادثه‌اي در زمين (بعثت نبي مکرم اسلام)، آسمان دنيا به‌وسيلة فرشتگان الهي مورد محافظت شديد قرار گرفت. از اين پس شياطيني که قصد نفوذ در آسمان و شنيدن پنهاني سخنان ملائکه را داشتند، توسط آنان آماج هجوم شهاب‌ها قرار مي‌گرفتند.
    لازم به ذکر است منظور از هدف قرار گرفتن شياطين اين نيست که هميشه تمام شهاب‌ها چنين کاربردي دارند؛ بلکه گاهي برخي از جنيان که در تلاش براي نفوذ به آسمان‌ها هستند، توسط فرشتگان مورد اصابت شهاب‌ها قرار مي‌گيرند.
    حال بايد ديد مدعيان اقتباس اين آيه‌ها از علم ناقص عرب پيش از اسلام چه مي‌گويند و آيا به‌واقع اعتقاد به آنچه در اين آيه‌ها مطرح شده است، در بين آنها وجود داشته است.
    6. ديدگاه مدعيان تأثيرپذيري
    برخي از انديشمندان نوظهور که به‌دنبال نفي الهي بودن قرآن کريم هستند، مدعي شده‌اند آيه‌هايي مثل هدف قرار گرفتن شياطين جني توسط شهاب‌ها، از علم ناقص عرب جاهلي به اين کتاب مقدس وارد شده است.
    محمد احمد خلف‌الله معتقد است که قرآن در هنر بياني خود از اعتقادها و تخيل‌هاي مردم عرب زمان نزول استفاده کرده و به حقايق عقلي و واقعيت‌هاي عملي نظر نداشته است. به‌نظر او قرآن براي مبارزه با باورهاي عصر جاهليت در ابتدا ‌به‌صورت ظاهري آنها را مي‌پذيرفت و در بيان خود از آنها استفاده مي‌کرد، سپس به‌تدريج با آنها مبارزه و آنها را ريشه‌کن مي‌کرد. او آيه‌هاي قرآن دربارة جنيان و استراق سمع آنها را براساس اعتقادها و تخيل‌هاي مشرکان عرب در اين‌باره مي‌‌‌داند. آنها معتقد بودند که جنيان از اخبار آسماني آگاه‌اند و آن اخبار را به کاهنان القا مي‌کنند (خلف‌الله، 1999، ص 87و88).
    عبدالکريم سروش نيز در اين‌باره چنين مي‌گويد:
    ديگر شگفت‌زده نمي‌شويم اگر ببينيم (قرآن) اين همه به ايمان‌آوردن «جنيان» مي‌پردازد... که همه، رنگ و بويي عربي و قومي و شخصي دارند و سخت به خطة حجاز وابسته‌اند و شايد کمي آن‌سوتر دل کسي را نربايند و اشتهاي کسي را تيز نکنند. و نيز ديگر شگفت‌زده نمي‌شويم اگر ببينيم قرآن به سؤالاتي پاسخ مي‌دهد که نه خود چندان مهم‌اند و نه براي آدمياني غير از اعراب آن زمان جاذبه دارند... همچنين است سخن از اصابت شهاب‌ها به شياطين بُلفضول... که همه از جنس علم ناقص زمانه‌اند» (سروش، 1387).
    دکتر سُها (نام مستعار) در کتاب نقد قرآن دو بار به‌موضوع جن پرداخته است؛ اما اولين‌ بار که مربوط به بحث ماست، زماني است که وي پس از بيان برخي از آيه‌هاي قرآن مجيد دربارة جنيان چنين مي‌گويد:
    دو غلط فاحش در آنها وجود دارد، اول اينکه ستارگان را همان شهاب‌هاي ثاقب دانسته؛ و ديگر اينکه گفته است شهاب‌هاي ثاقب تيرهايي هستند که هنگام استراق سمع شياطين به‌سوي آنان پرتاب مي‌شود... اين باور خرافي نزد اهل کهانت عربستان هم وجود داشته است (دکتر سها، 1393، ص 130).
    7. نقد و بررسي ديدگاه مدعيان
    1ـ7. نقدهاي کلي و عام
    هيچ دليلي متقني وجود ندارد که گفته شود براساس آن، تلاش جنيان براي استراق سمع و رانده شدن به‌وسيلة شهاب‌ها از علم عرب جاهلي وارد قرآن مجيد شده است. اگر به‌فرض موارد مشترکي بين عقايد آنها و گزاره‌هاي قرآن کريم در اين امر وجود داشته باشد، هرگز دليلي بر اثرپذيري متون ديني از فرهنگ زمانه نمي‌تواند باشد؛ چراکه ممکن است آنان باور صحيحي در اين زمينه داشته‌اند و کتاب خدا نيز راجع به آن سخن گفته است.
    قرآن کريم دربارة موضوع‌ها و حقايق بسياري که مربوط به پيش از اسلام است، سخن گفته است؛ آيا معناي اين امر آن است که کتاب خدا آموزه‌هاي خود را از سخنان باطل مردمان زمان خويش اخذ کرده است؟ به‌طور مثال قرآن مجيد راجع به حج سخن گفته و آن را واجب دانسته است، «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين» (آل‌عمران: 97)؛ بر مردم است كه آهنگ (حج) خانة (او) كنند؛ آن‌كسى كه بتواند به سوى آن راهى بيابد؛ و اما هركس كفر ورزد، پس در حقيقت خدا از (او) و جهانيان بى‏نياز است. آيا چون حج قبل از اسلام هم بوده و در بين مشرکان هم به‌نوعي وجود داشته است، به معناي اين است که قرآن مجيد از فرهنگ زمانة خود تأثير پذيرفته و مطلبي را اقتباس کرده است؟!
    اين کتاب مقدس با بسياري از افکار پوچ و باطل فرهنگ زمان خود مقابله کرده است؛ براي نمونه، مشرکان براي خداوند فرزند قائل مي‌شدند، «وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يَصِفُونَ... أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» (انعام: 100و101)، و بدون هيچ دانشى، براى او، پسران و دخترانى ساختند؛ او منزه، و برتر است از آنچه وصف مى‏كنند... چگونه ممكن است برايش فرزندى باشد؟! و حال آنكه برايش همسرى نبوده و همه چيز را آفريده و او به هرچيزى داناست.
    همچنين مسئلة ظِهار را که در عصر جاهليت مرسوم بوده، قرآن کريم نمي‌پذيرد و چنين مي‌فرمايد: «الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئي‏ وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُور» (مجادله: 2)؛ كسانى از شما كه زنانشان را ظهار مى‏كنند، آنان مادرانشان نيستند؛ مادرانشان جز كسانى كه آنان را زاييده‏اند، نيستند و قطعاً آنان سخن ناپسند و باطل مى‏گويند و مسلماً خدا بخشاينده و بسيار آمرزنده است. همچنين رباخواري در بين مشرکان رواج داشته؛ اما قرآن کريم به‌شدت با آن مبارزه مي‌کند، «الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا» (بقره: 275)؛ کسانى كه ربا مى‏خورند، برنمى‏خيزند مگر همانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس، ديوانه و آشفته‌سَرش كرده است. اين، بدان سبب است كه آنان گفتند: معامله فقط همانند رباست؛ و حال آنكه خدا معامله را حلال، و ربا را حرام کرده است. در آية ديگري خداي متعال نماز مشرکان را مورد نکوهش قرار مي‌دهد، «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُون» (انفال: 35)، و نمازشان نزد خانه (خدا)، جز سوت‌كشيدن و كف‌زدن نبود؛ پس به‌خاطر اينكه همواره كفر مى‏ورزيديد، عذاب را بچشيد.
    هيچ دليلي وجود ندارد که تمام باورهاي عرب پيش از اسلام باطل باشد؛ چنان‌که گفته شده، تمام عرب‌هاي جاهلي قبل از اينکه مشرک شوند، پيرو آيين حنيف، يعني دين حضرت ابراهيم بودند (علي، 1422ق، ج 12، ص 26). همچنين آنها با مسيحيان و يهوديان سرزمين حجاز نيز مرتبط بودند و گاهي در سفر به شام نيز احياناً با عقايد اهل کتاب آشنا مي‌شدند (همان، ص 88و158). همچنين ممکن است گاهي در ارتباط با ايرانيان و آيين الهي مجوس با برخي از باورهاي درست آشنا شده باشند (همان، ص 267). لذا چه بسا بخش صحيح علم خود دربارة جنيان را از آموزه‌هاي الهي اديان گذشته کسب کرده باشند.
    بزرگ‌ترين مشکل ديدگاه مدعيان تأثيرپذيري قرآن مجيد از علم ناقص عرب جاهلي اين است که آنان دلايل محکمي براي ادعاي خويش ذکر نکرده‌اند.
    2ـ7. نقدهاي جزئي و خاص
    پس از بيان نقدهاي عام، که به ديدگاه تمام مدعيان وارد است، به‌بررسي دقيق نظرهاي آنان مي‌پردازيم. لازم به‌ذکر است گاهي براي نقد اين ديدگاه‌ها به آيه‌هاي قرآن کريم نيز استناد شده است؛ درحالي‌که ممکن است چنين گفته شود که به‌غير از محمد خلف‌الله که قرآن مجيد را کلام الهي مي‌داند؛ سروش و سها آن را بشري و پر از خطا مي‌دانند؛ لذا نمي‌توان به آن استناد کرد. اما با توجه به اعجاز اين کتاب مقدس و اينکه بارها تحدي کرده و در برابر مخالفان خود هماوردطلبي کرده است (يونس: 38؛ بقره: 23)؛ ولي پاسخ قابل اعتنايي دريافت نکرده و حتي کسي سوره‌اي کوچک هم‌سنگ آن ارائه نداده‌ است؛ الهي‌بودن آن اثبات شده و مشکلي از اين جهت وجود ندارد.
    8. بررسي ديدگاه محمد خلف‌الله
    وي از انديشمندان شهير مکتب ادبي تفسير است که معتقد است قرآن مجيد تحت تأثير فرهنگ مردم عصر نزول قرار گرفته است. او باور دارد که کتاب خدا در هنر بياني خويش، از اعتقادها و تخيل‌هاي مردمان عرب زمان نزول استفاده کرده و به حقايق عقلي و واقعيت‌هاي عملي نظر نداشته است (خلف‌الله، 1999، ص 87). او مي‌گويد قرآن کريم براي مبارزه با باورهاي خرافي جاهليت، مانند استراق سمع جنيان از آسمان و القاء اخبار آسماني به کاهنان، چنين عقايد خرافي را پذيرفته و سپس با آن به‌مقابله برخاسته است.
    اول آنکه، وي هيچ دليلي براي خرافه و باطل‌بودن آموزة قرآن مجيد در اين رابطه ارائه نکرده است؛ دوم آنکه هيچ منبع و مرجعي براي سخن خود ذکر نمي‌کند که در کجا آمده است که مشرکان چنين باوري در مورد جنيان و شهاب‌ها داشته‌اند. باوري که بين اعراب جاهلي رواج داشت اين بود که کاهنان اخبار غيبي را از جنيان مي‌گيرند و براي مردم بازگو مي‌کنند؛ اما باور به اينکه اين اخبار ريشه در آسمان و سخنان فرشتگان دارد، وجود نداشته است.
    در ادامه محمد خلف‌الله پس از ذکر آيه‌اي از قرآن مجيد، آن را در جهت مبارزه با باور خرافي مشرکان راجع به اطلاع شياطين از خبرهاي غيبي آسماني و طرد آنها توسط شهاب‌ها مي‌داند. او معتقد است اين آيه نشان مي‌دهد جنيان علم غيب ندارند؛ چراکه اگر داشتند از رحلت حضرت سليمان آگاه مي‌شدند و ديگر تن به‌ رنج و سختي کارکردن نمي‌دادند. قرآن کريم مي‌فرمايد: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهينِ» (سبأ: 14)؛ پس چون (حضرت سليمان‏) فرو افتاد، براى جنيان روشن گرديد؛ كه اگر غيب مى‏دانستند، در آن عذاب خفت‏آور باقى‏ نمى‏ماندند.
    براي پاسخ به وي بايد ابتدا معناي «غيب» براي ما روشن شود. غيب برخلاف شهادت است، و به هرچه تحت سيطرة حس و ادراک نباشد گفته مي‌شود (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 1، ص 616). جن‌هايي که براي سليمان نبي کار مي‌کردند، از طريق ادراک و حواس عادي خود حضرت را مي‌ديدند و گمان مي‌کردند که زنده است. آنان علم غيبي نمي‌توانستند داشته باشند تا از طريق غيرعادي از رحلت ايشان آگاه شوند. در آيه‌هاي مربوط به استراق سمع نيز آنان به شکل غيرعادي علمي ندارند، تا علم غيب محسوب شود؛ بلکه بايد حتماً به آسمان صعود کنند تا سخنان فرشتگان را ادراک و احساس کنند. بنابراين هيچ تعارضي بين اين آيه‌ها وجود ندارد و آية مربوط به عدم آگاهي جنيان از وفات حضرت سليمان نيز به‌دنبال ابطال هيچ عقيدة خرافي نبوده است.
    اشکال ديگر سخن محمد خلف‌الله اين است که طبق نظر ايشان، عقايد خرافي و باطل وارد کتاب الهي شده است؛ درحالي‌که اين ادعا برخلاف آيه‌هاي قرآن مجيد است: «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميد» (فصلت: 42)؛ كه هيچ‌گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به‌سراغ آن نمى‏آيد؛ چراکه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است. از سويي ديگر قرآن کريم چگونه با استفاده از خرافه‌ها و اباطيل مي‌خواهد با امور باطل و خرافي مبارزه کند؟
    از سويي ديگر هدف از کلام اين است که متکلم مطالب و مقاصد خود را به مخاطب بفهماند. براي اين کار عاقلان بايد قواعدي را رعايت کنند. يکي از اين قواعد، به‌کارگيري کلمه‌ها در معناي حقيقي آنها و ارادة معناي واقع‌نمايانه از جمله‌هاي خبري است؛ مگر زماني‌که قرينه‌اي برخلاف آن وجود داشته باشد. با توجه به اينکه هدف خداي متعال از نزول قرآن تعليم آموزه‌هاي الهي به عقلای از مردم است؛ حکمت او اقتضا مي‌کند کلام او بر قواعدي استوار باشد که عقلا طبق آن سخن مي‌گويند. بنابراين خداوند نيز مانند عقلا از کلمه‌هاي قرآن معناي حقيقي را اراده کرده و جمله‌هاي خبري آن را در معاني واقعي خود استعمال کرده است؛ مگر در مواردي که قرينه‌اي بر ارادة معناي غيرحقيقي در کلام خود آورده باشد (ساجدي، 1385، ص 292ـ294).
    در موضوع بحث ما نيز از آيه‌هاي استراق سمع شياطين معناي واقعي آن اراده شده؛ چون قرينه‌اي برخلاف آن وجود ندارد. آيه‌اي که مربوط به‌عدم اطلاع جنيان از وفات حضرت سليمان بود نيز نمي‌تواند قرينه‌اي براي ارادة معناي غيرواقعي باشد؛ چراکه اين آيه تنها به اين امر اشاره دارد که آنان علم غيب به معناي علمي که ما فوق ادراک و احساس آنها باشد ندارند؛ اما نشان نمي‌دهد که نمي‌توانند به آسمان صعود کنند و کلام فرشتگان را بشنوند.
    9. بررسي ديدگاه عبدالکريم سروش
    وي از انديشمندان نومعتزلي ايران است که مي‌پندارد قرآن کريم تحت تأثير علم ناقص زمانه قرار گرفته است. او در نامة دوم‌ به آيت‌الله سبحاني با عنوان «طوطي و زنبور»، پس از نقل ايمان‌ آوردن جنيان در قرآن مجيد، به اصابت شهاب‌ها به شياطين اشاره مي‌کند و آن را مأخوذ از علم ناقص عرب جاهلي مي‌داند.
    برخي از نقدهايي که بر ديدگاه محمد خلف‌الله مطرح کرديم در مورد نظر وي نيز صادق است. اما سؤال ما از ايشان اين است که آيا تمام اعتقادهاي عرب پيش از اسلام باطل و نادرست بوده است؟ چرا هيچ دليلي براي خرافي‌بودن باور آنان به جن ذکر نکرده‌اند؟ آيا اگر قرآن مجيد راجع به موضوعي مثل جن و رجم شياطين در آسمان سخن گفته، يعني علم خود را از باورهاي غلط جامعه گرفته است؟
    آقاي سروش دليل روشني براي ادعاي خويش مطرح نمي‌کند. وي گرچه تصريح نکرده است؛ ولي به‌نظر مي‌رسد طبق مطلبي که قبل از بيان ادعاي خود دربارة جن و راندن آنها از آسمان در نامة مذکور مطرح کرده‌، پنداشته‌ چون پيامبر اکرم حق تشريع داشته، ديگر نبايد از موضوعات مطرح شده در قرآن مجيد شگفت‌زده شويم؛ چراکه همه، خود به‌خود رنگ و بويي عربي و قوميتي پيدا خواهند کرد. وي در اين نامه چنين مرقوم داشته است:
    شهد کلام او گواهي مي‌دهد که نحل عالم قدس بود، نه طوطي سدرة المنتهي. اختيارات او هم فراخ بود. هرچه مي‌انديشيد و مي‌گفت، صحة خدا بر آن بود. مگر او بر رکعات نمازهاي واجب نيفزود؟ مگر نگفت اگر موجبِ سختي نبود مسواک زدن را واجب مي‌کردم؟ مگر نگفت اگر بگويم هر سال به‌حج برويد، آنگاه حج همه ساله واجب خواهد شد؟ (اينها که حکم‌هاي حکومتي و موقتي نبود)؛ يعني او با همة بشريتش خود را مقبول خدا مي‌دانست و در بشريت او ايجاب و تحريم، صفت الهي مي‌گرفت. اين‌گونه نگريستن به اسلام و احکام و قرآن، فهم پديدة قرآن را سهولت مي‌بخشد و زحمت تکلفات و تأويلات نالازم و ناسالم را سبک مي‌کند و قرآن را همچون متني بشري ـ تاريخي در برابر ما مي‌گشايد و پست و بلند جغرافياي آسماني آن را به تبع پست و بلند جغرافياي زميني تبيين مي‌کند.
    او در اين نامه مي‌خواهد قرآن را بشري و ساختة نبي مکرم اسلام معرفي کند؛ يعني پيغمبر اکرم چونان زنبور عسل که مواد اوليه را از گل‌ها مي‌گيرد و تبديل به عسل گوارا مي‌کند؛ مواد اولية قرآن کريم را از خداوند گرفته و اين کتاب مقدس را پديد آورده است.
    در پاسخ بايد گفته شود، اول آنکه، گمان مي‌رود حق تشريع رسول خدا محدود به موضوع‌هاي خاصي بوده، نه اينکه بتوانند هر چيزي را جزء دين قرار دهند؛ دوم آنکه، اين امر ربطي به موضوع بحث ما ندارد؛ چراکه در جريان جنيان و طرد آنان از آسمان، حکم خاصي تشريع نشده است. سوم آنکه، خود قرآن کريم هم به صراحت اعلام کرده است که حضرت حق ندارند هيچ مطلبي را از سوي خود به‌خدا نسبت دهند. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويل لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ» (الحاقه: 44ـ46)؛ و اگر برخى سخنان را به ما (به‌دروغ) نسبت مى‏داد، به‌طور حتم با دست راست (قدرتمند)، او را گرفتار مى‏ساختيم؛ سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مى‏كرديم. چهارم آنکه، فرض کنيم ايشان مادة اصلي آيه‌هاي مورد بحث که اصل وجود جن است را از خدا گرفته‌اند؛ آيا ايشان حق دارند هر مطلب خرافي و باطلي را براساس آن وارد قرآن کريم کنند؟ درحالي‌که همان‌طور که اشاره شد خود اين کتاب شريف بيان داشته که هيچ امر باطلي در آن راه ندارد.
    10. بررسي ديدگاه دکتر سُها
    شخص يا گروهي با نام مستعار «دکتر سُها» و هويت نامشخص، کتابي به‌نام نقد قرآن را در فضاي مجازي منتشر کرده‌اند. در اين کتاب يکي از مباحثي که به آن توجه داشته‌اند، آيه‌هاي مربوط به رجم شياطين به‌وسيلة شهاب‌ها بوده است (دکتر سها، 1393، ص 130). اولين اشتباهي که بيان کرده‌اند اين است که قرآن مجيد ستارگان و شهاب‌ها را يکسان مي‌داند درحالي‌که اين دو متفاوت هستند. ايشان براي اثبات ادعاي خود، ابتدا آيه‌هايي از سورة «صافات» (1ـ10) را ذکر مي‌کند. اين در حالي است که در اين آيه‌ها هيچ اشاره‌اي به يکسان‌بودن ستاره‌ها و شهاب‌ها ندارد. سپس آية ديگري را به‌عنوان شاهد مثال ذکر مي‌کند: «وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطينِ» (ملك: 5)؛ و در حقيقت، آسمان دنيا را با چراغ‌هايى زينت داديم و آن را مايۀ طرد شياطين گردانيديم.
    پاسخ اين است که هيچ اشتباهي رخ نداده است؛ چراکه واژة «مصابيح» به معناي چراغ‌ها، لفظ عامي است که به تمام ستاره‌ها، سياره‌ها و شهاب‌ها مي‌تواند دلالت داشته باشد. از طرفي ديگر شهاب‌ها درواقع سنگ‌هايي جداشده از ستارگان و درواقع بخشي از آنها هستند.
    در ادامه به آيه‌هايي از سورة «طارق» (1ـ3) اشاره مي‌کند که هيچ ربطي به شهاب‌ها ندارد. منظور از «النّجم الثّاقب» در اين آيه‌ها شهاب نيست؛ بلکه ستاره‌اي است که نوري درخشان و نافذ دارد.
    اشتباه دوم این است که شهاب‌ها را تيرهايي مطرح می‌کند که هنگام استراق سمع به‌سوي شياطين پرتاب مي‌شوند؛ که نادرست و از جنس علم ناقص زمانه است. جالب اينکه اينجا حديثي از کتب اهل‌سنت از ابن‌عباس نقل مي‌کند که درست بطلان ادعاي خودش را اثبات مي‌کند و نشان مي‌دهد که در جاهليت فکر مي‌کردند. شهاب‌ها علامت وفات يا ولادت شخصي بزرگ است، نه راندن جنيان به‌وسيلة شهاب‌سنگ.
    «ابن‌عباس گفت: درحالي‌که پيامبر با گروهي از انصار نشسته بود، ناگهان ستاره‌اي پرتاب شد و درخشيد، پس پيامبر فرمودند: وقتي چنين چيزي را در جاهليت مي‌ديديد در مورد آن چه مي‌گفتيد؟ گفتند: مي‌گفتيم شخص بزرگي مي‌ميرد يا متولد مي‌شود. رسول خدا فرمودند: آن براي مرگ و زندگي کسي پرتاب نمي‌شود، و لکن پروردگار (تبارک اسمه) هرگاه تصميم به‌کاري مي‌گيرد حمل‌کنندگان عرش او را تسبيح مي‌گويند؛ سپس اهل آسمان مجاور آنان تسبيح مي‌گويند، تا تسبيح به اين آسمان مي‌رسد. سپس اهل آسمان ششم از اهل آسمان هفتم مي‌پرسند خداي شما چه گفت؟ پس به آنان خبر مي‌دهند. سپس اهل هر آسمان از خبر مي‌پرسند، تا خبر به اهل آسمان دنيا مي‌رسد و شياطين استراق سمع مي‌کنند؛ پس به‌سوي آنان پرتاب مي‌شوند و اوليائشان مورد هدف قرار مي‌گيرند» (طبري، 1412ق، ج 23، ص 25).
    دکتر سها در ادامه با استفاده از علم روز توضيحي دربارة شهاب‌ها و طرز عمل‌کرد آنها ارائه مي‌کند و آنها را سنگ‌هاي پراکنده‌اي مي‌داند که در اثر انفجارهاي ستارگان از آنها جدا شده‌اند و پس از برخورد با جو زمين سوخته و نوراني مي‌شوند. بعد نتيجه مي‌گيرد که رجم شياطيني وجود ندارد. غافل از اينکه علم تجربي تنها قابليت اثبات وجود برخي از موجودها را دارد؛ اما به‌طور حتم، توان نفي ندارد؛ يعني نمي‌تواند بگويد چه چيزهايي وجود ندارند. به‌عبارت دیگر، مي‌تواند بگويد شهاب‌ها وجود دارد و چگونه پديد مي‌آيند؛ اما نمي‌تواند بگويد شياطين و فرشته‌ها وجود ندارند و اصابت شهاب‌سنگ به جنيان خرافه است.
    دکتر سها در پايان براي اينکه اثبات کند آنچه در آيه‌هاي مورد بحث آمده نزد کاهنان عرب نيز وجود داشته است؛ نقلي از کتاب عيون‌الأثر في فنون المغازي و الشمائل و السّير ذکر مي‌کند، که مردي به نام لُهيب‌بن‌ مالک براي رسول اکرم جريان کاهني به‌نام خطربن ‌مالک را نقل مي‌کند که وي سال‌ها پيش خبر داده بود که شهاب‌ها براي راندن شياطين مورد استفاده قرار گرفته‌اند، و وي اولين فردي بوده که از اين امر با خبر شده است (ابن‌سيدالناس، 1414ق، ج 1، ص 93).
    در پاسخ بايد گفت، نقل ذکرشده تنها يک نقل تاريخي نامعتبر در کتب اهل‌سنت است. در کتاب مذکور اين جريان بدون سند مشخص از ابوجعفر العقيلي نقل شده است. به‌نظر مي‌رسد ابن‌سيدالناس چنين مطلبي را از کتاب الروض الأنف که شرح سيرة ابن‌هشام است، نقل کرده است (سهيلي، 1412ق، ج 2، ص 204). در اين کتاب هم، جريان مورد بحث، سند مشخصي ندارد و از ابوجعفر العقيلي نقل شده است.
    شيخ عمر عبدالسلام السلامي که بر کتاب الروض الأنف تعليقيه و حاشيه نوشته، راجع به نقل موردنظر در پاورقي کتاب نوشته است: «سزاوار نيست که سهيلي چنين چيزي را باور کند و به‌گونه‌اي اظهارنظر کند که گويي صحيح است؛ درحالي‌که ابوعمر مي‌گويد: سندش ضعيف است» (همان، ص 206). اما در کتاب الإصابة في تمييز الصحابه نيز نقل مورد بحث به‌همراه سند آن از ابوجعفر العقيلي بيان شده است. در پايان اين نقل تاريخي چنين آمده است: «ابوعمر گفت: سند آن ضعيف است و اگر حکمي در آن بود، آن را ذکر نمي‌کردم؛ زيرا راويان آن مجهول هستند و عمارة ابن‌زيد (يکي راويان اين حديث) را متهم به جعل حديث کرده‌اند» (ابن‌حجر عسقلاني، 1415ق، ج 5، ص 510).
    به‌طور حتم براساس اين نقل تاريخي بسيار ضعيف، نمي‌توان قرآن مجيد را متهم به بيان خرافه کرد. حتي با فرض صحت نقل اين جريان نمي‌توان گفت تمام اعتقادهاي مردم عصر نزول، باطل و نادرست بوده است؛ بخصوص اينکه همان‌طور که گفته‌شده، گاهي جنيان اخبار درستي نيز به‌کاهنان مي‌رساندند. در اين نقل تاريخي آمده است که راوي مي‌گويد من اولين نفري بودم که از طريق کاهني به‌نام خطربن‌ مالک دانستم که شهاب‌ها براي طرد شياطين از آسمان به کار مي‌روند. لذا اين باور به‌فرض صحت جريان، در ميان عرب جاهلي رواج نداشته است. عجيب اين است که در اين نقل آمده سن خطربن‌ مالک در آن زمان دويست و هشتاد سال بود؛ هرچند چنين چيزي غيرممکن هم نيست.
    نتيجه‌گيري
    نتايج اين نوشتار عبارت‌اند از:
    1. کهانت يا همان غيب‌گويي در ميان اعراب جاهلي پيش از اسلام وجود داشته و کاهنان ادعا مي‌کردند اخبار غيبي را از طريق ارتباط با جنيان کسب مي‌کنند.
    2. محمد خلف‌الله، سروش و سها، معتقدند آموزة قرآن در مورد استراق سمع شياطين از آسمان و رجم آنان به‌وسيلة شهاب‌ها ناشي از علم ناقص عرب جاهلي است.
    3. محمد خلف‌الله هيچ دليلي براي خرافه و باطل بودن آيه‌هاي مورد بحث ارائه نکرده و تنها از برخي آيه‌هاي قرآن کريم براي اثبات ادعاي خود بهره‌ جسته است. آية موردنظر وي (سبأ: 14) تنها نشان مي‌دهد که شياطين علم غيب ندارند؛ و ربطي به صعود آنان به آسمان و تلاش براي کسب علم از راه حواس و ادراک عادي آنها ندارد.
    4. عبدالکريم سروش نيز براي ادعاي خويش در زمينة موضوع بحث دليل خاصي بيان نکرده است. البته از کلام وي به‌نظر مي‌رسد شايد پنداشته‌ چون پيامبر اکرم حق تشريع داشته ‌است، ديگر نبايد از موضوع‌هاي مطرح‌شده در قرآن مجيد شگفت‌زده شد؛ چراکه همه خود به‌خود رنگ و بويي عربي و قوميتي پيدا خواهند کرد؛ اين در حالي است که حق تشريع ايشان محدود به موضوع‌هاي خاصي بوده، نه اينکه بتوانند هر مطلب خرافي را وارد دين و قرآن کنند.
    5. همچنين دکتر سها در بحث آيه‌هاي مربوط به موضوع اين نوشتار، قرآن مجيد را متهم به ارتکاب دو اشتباه مي‌کند. دليل اصلي وي ارجاع به يک نقل تاريخي بسيار ضعيف در کتب اهل‌سنت است. نقل ذکر شده معتبر نيست؛ چراکه در برخي از کتب گاهي بدون سند و گاهي با سندي بسيار ضعيف با راويان مجهول و متهم به‌جعل حديث، روايت شده است.

    References: 
    • ابن‌حجر عسقلاني، احمدبن ‌علي، 1415ق، الاصابة في تمييز الصحابه، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • ابن‌سيدالناس، محمدبن ‌محمد، 1414ق، عيون الأثر في فنون المغازي و الشمائل و السّير، بيروت، دارالقلم.
    • ابن‌قتيبه دينوري، عبدالله‌بن‌ مسلم، 1423ق، تأويل مشکل القرآن، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • ابن‌منظور، محمدبن ‌مکرم، 1414ق، لسان‌العرب، بيروت، دار صادر.
    • بخاري، محمدبن ‌اسماعيل، 1422ق، صحيح البخاري، بيروت، دار الطوق النجاة.
    • خلف‌الله، محمد احمد، 1999م، الفن القصصي في القرآن الکريم، بيروت، مؤسسة الانتشار العربي.
    • دکتر سها، 1393، نقد قرآن، ويرايش دوم، در: mamnoe.wordpress.com
    • راغب اصفهاني، حسین‌بن ‌محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، دمشق، دارالعلم.
    • ساجدي، ابوالفضل، 1385، زبان دين و قرآن، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • سروش، عبدالکريم، 1387، نامة دوم به آيت‌الله سبحاني، طوطي و زنبور، در: www.drsoroush.com
    • سهيلي، عبدالرحمن‌بن ‌عبدالله، 1412ق، الروض الانف في شرح السيرة النبويه لابن‌هشام، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • طبرسي، احمدبن ‌علي، 1403ق، الاحتجاج علي اهل اللجاج، مشهد، مرتضي.
    • طبري، محمدبن ‌جرير، 1412ق، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفه.
    • طريحي، فخرالدين، 1375، مجمع البحرين، تهران، مرتضوي.
    • علي، جواد، 1422ق، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، دارالساقي.
    • فراهيدي، خليل‌بن ‌احمد، 1410ق، کتاب العين، قم، هجرت.
    • قرشي، سيدعلي‌اکبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
    • قلقشندي، احمدبن ‌علي، 2006م، صبح الاعشي في صناعة الانشاء، بيروت، دارالکتب العلميه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسفندیاری، داود، گلی، جواد.(1402) بررسی ادعای تأثیرپذیری قرآن مجید از علم زمانه در مسئلۀ رجم شیاطین به‌وسیلۀ شهاب‌سنگ‌ها. فصلنامه معرفت، 32(7)، 53-62

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    داود اسفندیاری؛ جواد گلی."بررسی ادعای تأثیرپذیری قرآن مجید از علم زمانه در مسئلۀ رجم شیاطین به‌وسیلۀ شهاب‌سنگ‌ها". فصلنامه معرفت، 32، 7، 1402، 53-62

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسفندیاری، داود، گلی، جواد.(1402) 'بررسی ادعای تأثیرپذیری قرآن مجید از علم زمانه در مسئلۀ رجم شیاطین به‌وسیلۀ شهاب‌سنگ‌ها'، فصلنامه معرفت، 32(7), pp. 53-62

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسفندیاری، داود، گلی، جواد. بررسی ادعای تأثیرپذیری قرآن مجید از علم زمانه در مسئلۀ رجم شیاطین به‌وسیلۀ شهاب‌سنگ‌ها. معرفت، 32, 1402؛ 32(7): 53-62