نهضت ترجمه در جهان اسلام
Article data in English (انگلیسی)
نهضت ترجمه در جهان اسلام
دکتر علی بیگدلی
به استناد کشفیات باستانشناسی و مطالعات تاریخی، جامعه شرقی و مخصوصاً منطقه خاورمیانه محل نخستین کانون های تجمع انسانی و شکل گیری تمدن در جهان است بهمین دلیل و به منظور انتظام بخشیدن به روابط اجتماعی و تهذیب اخلاقی، خاورمیانه مظهر ظهور ادیان الهی شد. جذابیت های اقتصادی، دینی، جغرافیائی و مخصوصاً شرایط شبه جزیره بودن این منطقه از آغاز موجب گردید که هر قومی و ملتی برای دستیابی به این جذابیت ها، منطقه را مورد هجوم قرار دهد. این تهاجم موجب گردید که خاورمیانه ملقمه ای از نژادها مذاهب زبانها و خلاصه یک مجموعه فرهنگی تفکیک ناپذیری شود. اما از میان تمام فرهنگهای مهاجم آنچه که خاصیت اثرگذاری و تأثیرپذیری بیشتری داشت فرهنگ مجامع غربی بود.
منطقه، از آغاز تا بامروز روابط تنگاتنگی با غرب داشته، که این روابط بیشتر در قالب نظامی تجاری دینی و سیاسی بوده است. نخستین مرحله نزدیکی ما و غرب حمله اسکندر به خاورمیانه می باشد. ظهور اسکندر و حاکمیت تفکر نظامی گری او به عصرطلائی علم وفلسفه یونان خاتمه داد. اسکندر با کوله باری از فرهنگ و تمدن غنی راهی شرق شد و جامعه ما رابشدت تحت تأثیر ره آوردهای علمی فلسفی و فرهنگی یونان قرار داد.
اسکندر که در ذهنیت نوجوان خویش ایجاد یک امپراتوری جهانی راترسیم کرده بود، بخوبی دریافت که این آرزو عملی نمی شود مگر در سایه شبیه سازی فرهنگی و ایجاد یک فرهنگ مشترک بین شرق و غرب. او بخوبی دریافته بود که شرق، یک جامعه دینی بود و همچنان این خصلت را حفظ کرد و این عامل بیش از هر عنصردیگری موجب وحدت بخشی خواهد شد. لذا در معبد آمون در لباس کاهنان به عبادت برخاست و مصریان نیز به چشم خدایی به او نگریستند. مصر بیش از هر کشور دیگر آرامتر و آسانتر تسلیم اسکندر شد. این امرموجب گردید تامصر امنیت لزوم را جهت استقرار پایه های یک نظام علمی و فلسفی در خود بوجود آورده و اسکندریه به عنوان هدیه ای از طرف اسکندر به مصریان تقدیم گردید و بصورت آتن شرق محل تمرکز و تردد علما و اندیشمندان شد. از این تاریخ تحولی عظیم در علم رخ داد بطوریکه تقسیم کار و تخصص در علم بوجود آمد جالینوس، بطلمیوس و ارشمیدس هر کدام به رشته خاص علمی پرداختند.
اسکندریه موقعیت حساس خود رابه عنوان برجسته ترین مرکز علمی جهان آنروز همچنان تا ظهور دیانت اسلام حفظ کرد. به گفته بسیاری از علماء غربی، اسلام نیز عامل مؤثری در حراست و حفاظت علوم یونانی شد. حتی می توان ادعا کرد که دین اسلام و خصلت وحدت بخشی و انتظام گرای آن بود که زمینه مساعدی را برای حفظ و رشد و اشاعه میراث فرهنگ و تمدن یونان فراهم کرد. بعد از ظهور اسلام نه تنها اسکندریه بلکه مراکز متعددی در سراسر امپراتوری نوبنیاد اسلامی تأسیس شد و علماء اسلامی با بهره گیری از دانش ترجمه موجبات احیاء علوم یونانی را فراهم کردند. در قرون اولیه هجری و از زمان نخستین خلفای عباسی مخصوصاً در زمان هارون الرشید و فرزندان او نهضت گسترده ترجمه راه افتاد. هیأتهائی برای جمع آوری کتب ورسالات قدیمه یونانی راهی روم هند ایران چین مرو و بلخ شدند. مراکز ترجمه در بسیاری از شهرهای معتبر مثل جندی شاپور و بغداد دایر شد و به ترجمه اسناد یونانی پرداخت. جالب اینکه در همین عصر و مخصوصاً در مکتب امام صادق (ع) و امام باقر(ع) بدون هیچگونه تعصب دینی علماء اسلامی یهودی و مسیحی در جهت اعتلای علم با یکدیگر به گفتگو نشستند. بطوریکه «ابوعلی سینا» با «ابن بختیشو» و «ابن میمون» تفاوتی نداشتند.
در جهان اسلام نهضت ترجمه و حفظ اندوخته های علمی تحت عنوان علوم و فلسفه اسلامی همچنان به رشد خود ادامه داد تا اینکه ورود عنصر ترک به منطقه محیط آرام و علمی راتبدیل به کانون تشنج های سیاسی و تعصبات دینی نمود و متأسفانه جوهره دینی که همان ظرافت و لطافت اغماض و سعه صدر است در دست حکام بی فرهنگ ترک ابزار اعمال حاکمیت سیاسی شد و نهضت ترجمه و عنایت به گسترش علوم به فراموشی سپرده شد.
اینک با توجه به این مقدمه می پردازیم به سیر تحول ترجمه در ایران و اسلام:
الف: نهضت ترجمه در ایران قبل از اسلام
اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانیان بعد از اینکه بر مشکلات داخلی مسلط شد افرادی را به هند و چین و روم فرستاد تا ازتمام کتابهاییکه در این بلاد وجود دارد نسخه برداری کنند وحتی دستور داد کلیه رسالات پراکنده در عراق رانیز جمع آوری کنند. 1 به این ترتیب بسیاری از بقایای تمدن های گذشته به ایران منتقل گردید.
بعد از اردشیر جانشین وی شاپور کار او را دنبال کرد و دستور داد تمام آثار و کتب انتقال یافته در عهد پدرش رابه زبان پهلوی ترجمه کنند و در اختیار دانشمندان قرار دهند. در عهد انوشیروان نیز کتب بسیاری جمع آوری و ترجمه شد و وی در جندی شاپور مدرسه و بیمارستان تأسیس نمود و در آن طب و فلسفه تدریس می شد. استادان این مدرسه غالباً از مسیحیان نسطوری بودند که پس ازبسته شدن مدرسه «رها» توسط امپراتور روم (زنون) در سال 489 به ایران پناهده شده بودند. نظیر این حادثه در سال 529 رخ داد و هفت تن از فلاسفه یونان بر اثر سخت گیری های امپراتور روم به دربار انوشیروان پناه آوردند و مورد استقبال قرار گرفتند 2
بدین ترتیب توجه به ترجمه اسناد علمی توسط بعضی از شاهان ساسانی محیط مساعدی را برای رشد و ترقی علم فراهم آورد تا مقارن ظهور اسلام، ایران یکی از مهمترین مراکز علمی محسوب می شد. همچنانکه کانون های ایران قبل از اسلام از طریق ترجمه اسناد علمی هند روم یونان چین و یهودی و سریانی اقداماتی بعمل آورده بودند، در انتقال این علم و به میراث گذاشتن تجربه فن ترجمه به دوره های اولیه اسلامی سه نقش را به عهده داشتند:
- 1. سنت علمی به جهان اسلام انتقال یافت که نشانه ای از آن در آثاری چون زیج شهریار مشهود است.
- 2. اسناد کتب و رسالات یونانی و سریانی که به زبان پهلوی ترجمه شده بود به دوره های اسلامی منتقل گردید.
- 3. بعضی از جنبه های علوم هندی مثل پزشکی نجوم و تاریخ طبیعی که در دوره ساسانیان تکامل یافته بود به جهان اسلام سپرده شد(3).
ب هند
کانون دیگری که در رشد و ترقی علوم اسلامی نقش مؤثری داشت، هند بود. اسناد هندی از چند طریق به عالم اسلام انتقال یافت.
1. بسیاری از آثار هندی در دوره های قبل از اسلام به زبان پهلوی ترجمه شد و در مرکز علمی جندی شاپور تدریس می شد. مثل کلیله و دمنه که بعد از اسلام توسط ابن مقفع و در زمان منصور عباسی به عربی ترجمه شد.
2. برخی از آثار هندی مستقیماً از طریق مترجمین آن کشور که به دربار خلفای عباسی راه یافته بودند از زبان سانسکریت به زبان عربی درآمد. از آنجمله می توان از دو شخصیت هندی یعنی «منکه هندی» و «ابن دهن» نام برد. منکه هندی در دستگاه اسحاق بن سلیمان بن علی هاشمی بود ابن دهن نیز متصدی بیمارستان برمکیان شد. 4
3. ابوریحان بیرونی با سفر به هند حکمت و علوم آن سرزمین را ترجمه کرد5.
4. مبادلات بازرگانی نیز یکی دیگر از راههای انتقال علوم هندی به دنیای اسلام بود6.
ج اسکندریه
یکی دیگراز کانونهایی که در نهضت ترجمه اسلامی مؤثر بود، اسکندریه است. بعد از حرکت نظامی اسکندر مقدونی بسوی شرق و خاموش شدن آخرین شعله های فروزان علم و فلسفه در آتن و بناء اسکندریه، این شهر مرکز تجمع علماء برجسته یونانی شد و جای آتن را گرفت. اسکندریه تقاطع برخورد فرهنگ یونانی مصری یهودی و بابلی شد. 7 اسکندریه حتی بعد از طلوع دیانت اسلام و تا زمان فتح مصر بدست مسلمانان فعالیت علمی خود را به شیوه خاص یونانی دنبال می کرد. 8
در حوزه علمی اسکندریه دانشمندانی چون اقلیدوس ارشمیدس جالینوس اوریباسیوس فیلون و فلوطین در رشته های مختلف علمی و فلسفی پرورش یافتند. در نتیجه برخورد اندیشه های دینی و فلسفی مکاتب نوینی مثل نوافلاطونیان و نوفیثاغورسیان به ظهور پیوست و بعداً این مکاتب به جهان اسلام متصل و مورد مطالعه قرار گرفت و پس از پذیرش رنگ اسلامی به اروپا رفت. 9
رفته رفته از فعالیت علمی اسکندریه کاسته شد و مرکزیت آن به انطاکیه منتقل شد. انطاکیه بر منطقه شمال عراق و آسیای صغیر اثر گذاشت و مطالعات این مراکز بعدها از طریق ترجمه های ایرانی یهودی. سریانی در نهضت ترجمه اسلامی بغداد مورد استفاده قرار گرفت. 10
د حرّان
علاوه بر مراکزی چون رُها (ادسا) و نصیبین که کانونهای انتقال دهنده علم و فلسفه یونان به جهان اسلام بودند، بایستی از حران بعنوان مهمترین مرکز انتقال تمدن یونان به عالم اسلام بعد از اسکندریه نام برد. حران مرکز صائبین بود. این گروه خود را امت ادریس پیغمبر می دانستند و نشردهندگان تعلیمات مکتب فیثاغورسی در دوره اسلامی بودند. 11 انتقال علوم یونانی به حران نیز از طریق انطاکیه و در عهد متوکل وارد دنیای اسلام شد. 12 صائبین حران در ترجمه مستقیم علوم یونانی به زبان عربی نقش مهمی ایفا نمودند. شهرت حران به سبب فلاسفه و دانشمندانی بود که در دوره اسلامی از آنجا برخاستند که از معروفترین آنان ثابت بن قره و فرزندان و نوادگان او بودند. 13
شکل گیری نهضت ترجمه در جهان اسلام
پس از جمع آوری اسناد مدارک کتب و رسالات از کانونهای مختلف، کار ترجمه و تدوین آنها به زبان عربی آغاز شد و نخستین گام در زمان منصور خلیفه عباسی برداشته شد و او دستور داد تا ترجمه کتب یونانی را شروع کنند و بقولی حتی بغداد را نیز به همین دلیل بنانمود. 14 دومین قدم در عهد هارون الرشید برداشته شد. به دستور او عده ای ازعلماء اسلامی به قسطنطنیه رفتند و به ترجمه وتهیه کتبی که دربلاد اسلامی یافت نمی شد پرداختند. 15 به قولی دیگر هارون پس از چیره شدن بر سپاهیان بیزانس در جنگ آنکارا و عموریه کتابهای یونانی رابه چنگ آورد و یوحنای ماسویه را به ترجمه آنها برگماشت. بعضی از محققین تأسیس بیت الحکمه رابه هارون نسبت می دهند و معتقدند که این مرکز علمی در زمان او تأسیس شده و در دوره مأمون با افزودن تأسیسات جدید توسعه یافت. 16
نقطه اوج ترجمه دردوره خلافت مأمون بود که به دستور وی گروهی از مترجمان برجسته در بیت الحکمه گرد آمدند و تحت ریاست یوحنای ماسویه به امر ترجمه پرداختند. ابن ندیم در علم دوستی مأمون می گوید: «مأمون گروهی از مترجمین معروفی چون حجاج بن مطر ابن بطریق حنین بن اسحاق و یوحنابن ماسویه را که به زبانهای مختلف آشنائی داشتند به سرزمین روم فرستاد و آنان نیز سیل عظیمی از کتابهای یونانی و رومی را به جهان اسلام آوردند. 17 «پی یرروسو» می گوید: مأمون بعد از غلبه بر میشل سوم امپراتور روم یکی از شرایط صلح را چنین قرار داد که وی باید یک نسخه از تمام کتب یونانی موجود در روم را به او بسپارد. 18 با حمایت بعضی خلفاء و با درایت وزرای دانش پروری چون برامکه و آل نوبخت تمام میراث فرهنگی گذشته از تمام کانونها به جهان اسلام منتقل شد.
نکته قابل توجهی که درنهضت ترجمه دیده می شود، تلاش وکوشش مترجمین هر قومی درترجمه آثارخود به زبان عربی است. بدین معنی که هر یک از اقوام مختلف سعی می کردند آراء و عقاید خود را زودتر از دیگران در میان مسلمانان رواج دهند. همین رقابت موجب تسریع ترجمه ها رادر جامعه اسلامی فراهم می آورد.
نکته قابل ذکر دیگر اینکه رسالات و کتب یونانی سریانی هندی و ایرانی بدست مترجمینی داده می شد که نه تنها به آن زبان تسلط داشتند بلکه گاهی در هر زمینه به نقد و بررسی منابع و حتی تصحیح آن می پرداختند. مثلاً ابو یوسف یعقوب کندی علاوه بر ترجمه کتابهای فراوان بیش از 265 کتاب و رساله در موضوعات مختلف تألیف کرد.
سرآمد مترجمین حنین بن اسحاق بود و هر کتابی را که ترجمه می کرد به اندازه وزنش از مأمون طلا دریافت می داشت. 19 حنین تمام تألیفات جالینوس و بسیاری از آثار ارسطو و بقراط را ترجمه کرد که تعداد آنها به حدود 130 جلد می رسد که بیشتر در زمینه فلسفه وطب بوده است. 20
مترجمین دیگر خاندان بختیشوح بودند که مذهب نسطوری داشتند وبیشتر عمر خود را در ترجمه و تحقیق در فلسفه و طب سپری کردند. این خانواده ساکن جندی شاپور بود ولی در قرن دوم هجری بنا به دعوت خلفای عباسی به بغداد رفتند و به امر طبابت مشغول شدند.
مترجم معروف دیگری کندی بود که فیلسوف العرب خوانده می شد. همچنانکه ذکر آن گذشت آثار او در تألیف و ترجمه از صدها جلد کتاب تجاوز کرده بود. 21 بتانی در نجوم و ریاضیات، خوارزمی در ریاضیات و جبر از محققین و مترجمین مشهور بوده اند.
از مترجمین ایرانی که ترجمه کتابهائی به زبان پهلوی را بر عهده داشتند می توان ابن مقفع خاندان نوبخت. علی بن زیاد حسن بن سهل بلادزی عمر بن فرخان و اسحاق بن یزید رانام برد. ابن مقفع که در رأس مترجمین ایرانی قرار داشت کتاب کلیله و دمنه و بعضی از کتابهای اخلاقی راترجمه کرد. علی بن زیاد کتاب زیج شهریار رابه عربی درآورد. اسحاق بن یزید کتاب سیرةالفرس (خداینامه) را از زبان پهلوی به عربی ترجمه نمود. بالاخره بلاذری نیز به ترجمه کتاب عهد اردشیر همت گماشت. 22 نتیجه اینکه مسلمانان قسمت اعظم آثار علمی و فلسفی و ادبی اقوام مختلف را به زبان عربی ترجمه و نقل کردند و بقول جرجی زیدان بهترین معلومات هر ملتی را از آن ملت گرفتند، مثلاً در قسمت فلسفه و طب و هندسه و موسیقی و منطق و هیأت از یونانیان بهره گرفتند و از ایرانیان تاریخ. موسیقی ستاره شناسی ادبیات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان را اقتباس کردند و از هندیان طب حساب نجوم موسیقی داستان و گیاه شناسی آموختند و ازکلدانیان ونبطی هاکشاورزی باغبانی سحر و جادو ستاره شناسی و طلسم را فراگرفتند. شیمی و تشریح از مصریان آموختند. مسلمانان به تمام علوم دریافتی و ترجمه شده نظراتی افزودند و از مجموع آنها تمدن اسلامی پدید آوردند. 23
اینکه چه عواملی سبب پیشرفت تمدن اسلامی با آن سرعت غیر قابل تصور شده بود؟ عدّه ای از محققین معتقدند که علیرغم تلاش و کوشش اقوام مختلفی که اسلام را پذیرفتند و در سیطره حکومت اسلامی برای پیشرفت تمدن اسلامی بذل مساعی می کردند، اما عامل اصلی در پیشرفت تمدن اسلامی، خود اسلام بود که با تشویق و ترغیب به علم و تسامحی که در مورد اقوام غیر مسلمان می کرد باعث رشد و تعالی تمدن شد. 24 از طرف دیگر اسلام به عنوان مهمترین عامل وحدت بخش موجب انتظام بخشیدن به امپراطوری گسترده و برقراری امنیت شده بود و پناهی بود برای صاحبان اندیشه علمی.
فرهنگ و تمدنی که از امتزاج میراث اقوام و ملتهای دیگر تحت عنوان فرهنگ و تمدن اسلامی معروف شده روح آن اسلامی و عناصر تشکیل دهنده آن میراث تمدنهای گذشته بود.
- پى نوشت ها
1. ابن ندیم. الفهرست. ترجمه محمد رضا تجدد، تهران امیر کبیر 1366، چاپ سوم. ص 437.
2. جلال الدین همائی، تاریخ علوم اسلامی، ص 30.
3. احمد آرام، علم در اسلام، ص 24.
4. ابن الندیم، پیشین، ص 446.
5. احمد آرام، پیشین، ص 25.
6. پ ج دبور،تاریخ فلسفه در اسلام،عباس شوقی، ص 12.
7. حسین نصر،سه حکیم مسلمان،ترجمه احمد آرام،تهران شرکت سهامی کتابهای جیبی1361، چ چهارم، ص3.
8. ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، دانشگاه تهران1346، چاپ سوم، ص 1.
9. برای مطالعه بیشتر به کتاب علم در اسلام نوشته احمد آرام، انتشارات سروش مراجعه شود.
10. ابوالحسن مسعودی، التنبیه والاشراف، ابوالقاسم پاینده، علمی فرهنگی 1365، ص 112.
11. ت ج دبور، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه عباس شوقی، انتشارات عطائی، 1362، ص 16.
12. مسعودی، همان منبع، ص 112.
13. دائرةالمعارف فارسی، مصاحب، جلد دوم، بخش اول، ص 1545.
14. پی یرروسو، تاریخ علوم، حسن صفاری، امیر کبیر 1344، ص 11.118.
15. لوئیس پاول، سیرتکامل تمدن، هاشم رضی، مجید رضی، آسیا 1342، ص 284.
16. احمد شبلی، تاریخ آموزش در اسلام، محمد حسین ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 140.
17. ابن الندیم، پیشین، ص 444.
18. پی یرروسو، پیشین، ص 118.
19. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 49.
20. ویل دورانت، تاریخ تمدن،ابوالقاسم پاینده،ص 308.
21. میراث اسلام یا آنچه مغرب زمین به ملل اسلامی مدیون است، توماس آرنولد، مصطفی علم، ص 105.
22. ابن الندیم، همان منبع، ص 472 465.
23. همان، ص 446.
24. جرجی زیدان،تاریخ تمدن اسلام،علی جواهر کلام،امیرکبیر،ص 581.