اخلاق و عرفان اسلامی
Article data in English (انگلیسی)
اخلاق و عرفان اسلامی
استاد محمّدتقی مصباح
چکیده
در آموزههای دینی خوف، رجاء، اندوه، ترس، فرح و شادی چه جایگاهی دارند؟ به عبارتی، از میان این ویژگیها و احوال نفسانی کدامیک مطلوب و پسندیده است و کدامیک نامطلوب و ناپسند؟ به بیانی دیگر، آیا خوف و حزن و اندوه پسندیده هم میتواند باشند؟ و بعکس آیا شادی و خوشحالی ممکن است ناپسند هم باشند؟ چرا و چگونه؟
این مجموعه از سخنرانیهای استاد علّامه مصباح، بر آن است که از منظر اسلام، شادی، حزن و ترس مطلوبند، اما نه به صورت مطلق؛ مطلوبیت شادی از آنروست که انسان در صدد استفاده از نعمتهای الهی در مسیر صحیح برآید. از سوی دیگر، ترسو و اندوهی در اسلام مطلوب است که مثبت، سازنده و منشأ اثر باشد.
کلیدواژهها: خوف، رجاء، شادی، نعمتهای اخروی، دنیا، نعمت الهی.
لباس اندوه و ترس از خدا بر قامت دوستان پروردگار
«فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَتَجَلْبَبَ الْخَوْفَ»؛1 پس اندوه را شعار خود سازد و لباس خدا ترسی در بپوشد.
ستایش اندوه و ترس از خدا
پس از آنکه امیر مؤمنان علیهالسلام فرمودند خداوند بنده محبوب خود را یاری میکند تا بر نفس خویش چیره گردد، میفرمایند که این بنده محبوب خدا، اندوه را «شِعار» و چون لباس زیرین خود قرار میدهد. یعنی پیوسته بر مقامات و درجاتی که نتوانسته بدانها دست یابد و بر فرصتهایی که میتوانست استفاده فزونتری از آنها ببرد و نبرد، اندوهگین و ناراحت است. همچنین ترس از خداوند را لباس رویین خود برگزیده، یعنی همواره بیمناک است که نکند گناه و ناسپاسی به درگاه خداوند از او سر زند و باعث گردد نامش از طومار بندگان مخلص و محبوب خداوند حذف شود.
«حزن» در مواردی رخ میدهد که نعمتی از انسان گرفته شود و یا خسارتی بر او وارد گردد و موجب اندوه و ناراحتی او شود. بیتردید این حالت مربوط به گذشته است. مثل اینکه انسان کار ناشایستی کرده که آثار بدی در پی داشته است و یا حرف بدی زده که موجب رسوایی او شده و در نتیجه محزون و اندوهگین گردیده است. پس وقتی حزن و اندوه در انسان پدید میآید که فرصتهایی را از دست بدهد، یا نعمتی از او ستانده شود و یا مصیبتی بر او وارد آید. اما «خوف» درباره رویداد و امری است که در آینده پیش میآید. مثلاً انسان میترسد که مصیبت یا عذابی متوجه او گردد و یا نعمتی از او گرفته شود. در واقع حزن و خوف دو ویژگی نفسانی مشابهاند، منتها متعلق آن دو متفاوت میباشد: یکی مربوط به گذشته است و دیگری مربوط به آینده.
خوف و حزن به خودی خود و بدون در نظر گرفتن متعلق آن دو، نه مطلوبند و نه مذموم. نه به طور کلی میتوان گفت خوبند و نه میتوان گفت بدند. پس اگر در سخن امیرمؤنان علیهالسلام آن دو ویژگی مطلوب و از صفات بندگان محبوب خدا معرفی شدهاند، بدان جهت است که متعلق آن دو امور معنوی و اخروی هستند و الا خوف و حزن به جهت دنیا نامطلوب است؛ چراکه اصل گرایش و توجه استقلالی به دنیا مطلوب نیست، چه رسد به خوف و ترس درباره آن. حزن درباره امور اخروی و ترس از خداوند و عذاب او مطلوب است، چون موجب میگردد که انسان بیشتر در مقام عبادت و اطاعت خداوند و پرهیز از گناهان برآید و در نتیجه به انسان کمک میکند که بهتر به وظایفش عمل کند و طریق سعادت و نیکبختی پیش گیرد.
اندوه و ترس از خدا در آیات و روایات
با توجه به مطلوب بودن خوف از خداوند و نقش سازنده آن، در آیات و روایات فراوانی از آن سخن به میان آمده است. در قرآن واژه خوف و مرادفهای آن زیاد به کار رفته است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
«و هر آینه شما را پس از [هلاکت ]آنان [ظالمین] در آن سرزمین جای خواهیم داد. این [نعمت] برای کسی است که از ایستادن در برابر من [برای حسابرسی] بترسد و از بیم کردنم بهراسد.»2
«[و فرشتگان] میترسند از پروردگارشان که فوق آنهاست و آنچه را بدان مأمورند انجام میدهند.»3
«مردانی که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمیدارد و از روزی میترسند که دلها و دیدگان در آن روز دگرگون [سرگشته و پریشان ]شود.»4
«اما هر کس که از ایستادن در پیشگاه پروردگار خود بیم داشت و نفس [خود] را از هوس باز داشت. جایگاه او همان بهشت است.»5
در برخی از آیات قرآن پند گرفتن و استفاده از آیات قرآن به کسانی اختصاص یافته که کانون دلشان با خشیت و خوف الهی شعلهور گشته است؛ در اینباره خداوند میفرماید: «جز این نیست که تو کسانی را بیم میدهی [بیم دادن تو تنها در کسانی اثر میکند ]که در نهان از پروردگارشان میترسند و نماز را برپا داشتهاند.»6
همچنین در برخی آیات، خوف از خداوند از نشانههای عالمان ربانی و خداباوران شمرده شده است: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر: 28)؛ از بندگان خدا تنها دانشوران [عالمان ربانی ]از او میترسند.
به برخی از شمار روایاتی که در ستایش خوف و حزن و اهمیت آن دو وارد شده است اشاره میکنیم:
1. امام صادق علیهالسلام به اسحاق بن عمار فرمودند: «ای اسحاق، آنسان از خدا بترس که گویا تو را میبیند و اگر تو او را نبینی، او تو را میبیند و اگر معتقد گردی که او تو را نمیبیند کافر شدهای، و اگر بدانی او تو را میبیند و سپس به نافرمانی او اقدام کنی، او را پستترین نظرکنندگان به خویش دانستهای.»7
2. امام صادق علیهالسلامدرباره نقش ترس از خداوند و اهمیت آن فرمودند: «هر کس از خدا ترسید، خدا همه چیز را از او بترساند و هر کس از خدا نترسید، خدا او را از همه چیز بترساند.»8
3. امام صادق علیهالسلام میفرمایند که در کتاب حضرت علی علیهالسلامخواندم: «همانا مؤمن شب و صبح خود را با اندوه به سر میرساند.»9
4. همچنین آن حضرت فرمودند که خداوند به حضرت عیسی علیهالسلام وحی فرمود: «ای عیسی، از چشمانت اشک و از قلبت خشوع و خضوع نثار من کن و چشمانت را با سرمه اندوه بیارای.»10
فلسفه ستایش اندوه و ترس در آموزههای دینی
از نگاه روانشناسان، ترس نوعی بیماری تلقّی شده است. پزشکان نیز معتقدند حتی ریشه بسیاری از بیماریهای جسمانی ترس است. امروزه ترس به عنوان یک معضل خطرناک و فراگیر تلقّی شده است.11 بر این اساس، در مباحث روانشناختی و تربیتی و در فرهنگ عمومی جوامع بشری تلاش گستردهای برای ایجاد نشاط و شادابی به عمل میآید. از طریق برپایی مراسم و برنامههای مفرح و شادیبخش، با نگرانی، اضطراب و ترس که حالاتی بازدارنده به حساب میآیند مبارزه میشود. اکنون این سؤال اساسی مطرح است که چرا اسلام به ستایش حالاتی ناخوشایند چون اندوه و ترس پرداخته و پیروان خود را به داشتن چنین حالاتی ترغیب کرده است، تا آنجا که حتی از شادمانی و شادکامی نکوهش نیز کرده و میفرماید:«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص: 76)؛ خدا شادیکنندگان را دوست نمیدارد.
شاید سفارشهای مکرّر اسلام بر داشتن حالت حزن و خوف در کسانی که با معارف اسلامی آشنا نیستند و در فضای فرهنگی اسلام قرار ندارند، این شبهه را پدید آورد که اسلام خواهان آدمهایی ترسو، افسرده، بینشاط، منزوی و سر در گریبان برده است. آنان با اعتقاد به اینکه اندوه، نگرانی و ترسْ بیماریهای روانی و غیرطبیعی و ناهماهنگ با فطرت انسان هستند و زیانشان نیز در دانش روانشناسی ثابت شده است، به علاوه فرهنگ عمومی نیز آنها را برنمیتابد، میپرسند: چرا اسلام که خود را دین فطرت معرفی میکند، از این حالات منفی و ناخوشایند ستایش میکند؟ چرا برخی از آموزههای اسلامی خنده را که انعکاس و بازتاب شادی و نشاط است نکوهش میکند و در مقابل گریستن و تضرع را که انعکاس و بازتاب ترس و اضطراب است میستاید؟ وقتی غیر مسلمانان و از جمله اروپاییان از نزدیک و یا از طریق رسانههای تصویری مراسم و رفتار مذهبی مسلمانان و بخصوص شیعیان را میبینند و عزاداریها، سینهزنیها و گریه کردن ما را مشاهده میکنند، میگویند که این مردم به بیماری مازوخیسم (خود آزاری) مبتلا هستند و به خودزنی، خودآزاری و اذیت کردن دیگران عادت کردهاند!
پیش از ردّ این شبهه باید گفت: در ارتباط با حالت خوف، حزن، غم و غصه و در مقابل آنها، نشاط، شادابی و نفی ترس و حزن دو گرایش کاملاً متضاد وجود دارد: گرایش اول اندیشه صوفیانه است که بر انزوا، جمعگریزی، داشتن غصه، غم، ترس و حزن پیوسته تأکید دارد و نشاط، شادابی و شادکامی را برنمیتابد. گرایش دوم، مربوط به کسانی است که به طور مطلقْ ترس، اندوه، غم و غصه را بیماری و حالاتی غیرطبیعی و ناسازگار با بافت روحی و جسمی انسان تلقّی میکنند و توصیه میکنند که با این حالات مبارزه شود. چنانکه در مباحث روانشناسی گفته میشود که حالت ترس و غم در زندگی انسان واقعیت و وجود دارند، اما باید این حالات، زمینهها و عوامل پیدایش آنها را از بین برد و در مقابل، بر ایجاد نشاط، شادابی و خوشحالی و زمینهها و عوامل آنها تلاش کرد و کوشید که زندگی همواره با شادی، سرزندگی و سرور همراه باشد.
پاسخ شبهه فوق این است که اسلام به عنوان دینی کامل و جامع همه ابعاد وجودی و جوانب حیات ما را مدّنظر قرار داده است و مبتنی بر آموزههای آن، ما معتقدیم که هیچ یک از قوای جسمی، ذهنی، روانی، معرفتی و تمایلات و حالات انسان لغو و بیهوده و یا زیانبار نیستند. این امور فطری و غریزی، در صورتی که به جا از آنها استفاده شود، وسیلهای برای تکامل انسان هستند. مثلاً غریزه و شهوت جنسی برای انسان لازم است و زمینه تداوم نسل را فراهم میآورد. یا غضب گرچه آثار بد اخلاقی و روانی و خسارتها و زیانهایی را متوجه فرد و جامعه میکند، اما بیهوده نیست و اعمال آن در مواردی لازم است. پس همه قوا و حالات برای انسان لازماند و اگر در جای خود به کار گرفته شوند، سودمند و مفید میباشند و زیان و آفت ناشی از آن است که قوا، حالات و تمایلات در جای خود مصرف نشدهاند.
حالاتی چون شادی، غم، ترس و حتی اضطراب، هم میتوانند برای زندگی دنیوی انسان مفید باشند، و هم میتوانند در مسیر کمال و سعادت اخروی مؤثر واقع شوند. مهم این است که انسان بداند کجا باید شاد گردد و کجا غمگین و از چه چیزی شاد شود و از چه چیزی غمگین. البته شادی مطلق و روحیه بیتفاوتی و نداشتن هیچگونه غم و اندوهی مطلوب نیست.
بنابراین، بر اساس یک اصل اساسی در اسلام، خداوند متعال مبتنی برحکمت خود قوا، حالات، تمایلات و غرایزی را در انسان قرار داده است و نه فقط اِعمال و ارضای به هنگام آنها مفید است، بلکه در مواردی واجب نیز میباشد. پس هیچیک از آنها را نمیتوان لغو و بیفایده و یا مضر دانست؛ چون انجام کار لغو و گزاف با حکمت خداوند ناسازگار است. مهم آن است که انسان بداند خداوند آن قوا، تمایلات و غرایز را برای چه منظوری قرار داده و ما در چه مواردی باید از آنها استفاده کنیم. پس نه لغو و زیانبار دانستن حالاتی چون اندوه و ترس از سوی برخی مکاتب روانشناسی و دیگران صحیح است و نه توصیه و تأکید بر مبارزه مطلق با غریزه جنسی و پلید دانستن آن از سوی برخی از گرایشها و نحلههای مسیحی و برخی از فرقههای انحرافی مسلمان.
برخی از فواید ترس از خدا
با توجه به آن اصل کلی حاکم بر آموزههای اسلامی و علیرغم نگرش مکاتب مادی روانشناسی، در روایات و آیات آثار و فوایدی برای خوف از خدا برشمرده شده که دو نمونه از آنها را برمیشماریم:
1. امنیت و آرامش در بهشت
یکی از آثار و ثمرات ترس از خدا و بیم از طغیان و سرکشی در برابر خداوند متعال، بهرمندی از بهشت خداوند، همراه با امنیت و آرامش در آن است. چون کسی که در دنیا حریم احکام و مقررات خداوند را پاس داشت و با توجه به عواقب مخالفت با احکام الهی، راه اطاعت و پیروی از معبود را پیش گرفت، فرجام او سعادت ابدی و بهرهمندی از بهشت و احساس آرامش و آسایش در آن است. از اینرو، خداوند میفرماید: «هرکس از حضور در پیشگاه خداوند ترسید و خداپرست شد و از هوای نفس دوری جست، همانا بهشت منزلگاه اوست.»12
همچنین رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در زمره وصایای خود به ابوذر فرمودند: «خداوند میفرماید: من برای بندهام دو ترس و نیز دو امنیت را فراهم نمیآورم. اگر او در این جهان از من ایمن بود، در جهان دیگر او را خواهم ترساند. اگر در این جهان از من ترسان بود، روز قیامت او را ایمن خواهم ساخت.»13
2. بخشش گناهان
انسان در مواجهه با گناه دو حالت میتواند داشته باشد:
الف.) به هنگام گناه، ترسی از عاقبت آن نداشته، با امنیت و آرامش روحی درصدد بهرهمندی از لذتهای آن گناه باشد. چنین حالتی موجب پافشاری و اصرار بر گناه و در نتیجه منجر به سقوط انسان و کیفر الهی میگردد.
ب) به هنگام گناه انسان از خداوند ترسان و از عاقبت و سرانجام خویش بیمناک باشد. از آن بترسد که قبل از مرگ موفق به توبه نگردد. این ترس و بیم، در هنگام ارتکاب گناه، موجب کاسته شدن از لذت گناه و در نهایت موجب توبه و بخشش گناهان میگردد. باز در اینباره رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به ابوذر میفرمایند: «در قیامت گناهان بنده مؤمن بر او عرضه میشود و او میگوید که من (در دنیا) از فرجام کار بیمناک بودم، در نتیجه گناهانش بخشیده میشود.»14
نشاط و شادی مطلوب در اسلام
همچنانکه در قرآن و روایات حزن و خوف سازنده ستایش شده، از شادی و سرور نیز ستایش شده است و اگر شادی، سرور و نشاط مطلوب اسلام نمیبود، از آنها ستایش نمیشد. در روایات، بخصوص درباره شاد کردن دیگران، سفارش شده است. البته، چنانکه خوف و حزن به نحو مطلق مطلوب نیست و مطلوب بودن آنها در صورتی است که سازنده و در جهت تعالی و کمال انسان باشند و موجب اخلال در زندگی و روان انسان نگردند، شادی و نشاط نیز در صورتی مطلوب است که موجب غفلت و سرمستی انسان نگردد و او را از انجام وظایف اجتماعی و الهی خویش باز ندارد.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «هر کس مؤمنی را شاد و خوشحال سازد مرا خوشحال ساخته و هر کس مرا خوشحال سازد خدا را خوشحال گردانده است.»15
در روایتی دیگر، امام محمّدباقر علیهالسلام میفرمایند: «لبخند شخص به روی برادر مؤمنش حسنه است و برطرف کردن اندوهی از او نیز حسنه است و خداوند به چیزی که محبوبتر باشد، نزد او از مسرور ساختن مؤمن، پرستش نشده است.»16
همچنین در روایتی درباره مطلوب بودن نشاط و ضرورت برخورداری از نشاط بخصوص به هنگام عبادت و بندگی خداوند، آمده است که امیرمؤمنان علیهالسلام در شبهای سرد جهت به دست آوردن نشاط، برای خواندن نماز شب، بدن خود را شستوشو میدادند.17
به هیچ وجه اسلام با شادی و نشاط مخالفتی ندارد و نیاز به شادی و نشاط نیازی غریزی است. بدون نشاط نه امور دنیوی انسان به انجام میرسند و نه امور اخروی. انسان سست و تنبل و بینشاط نه انگیزه و حال فعالیتهای دنیوی، نظیر کار و تلاش، درس خواندن، معاشرت با خانواده و دوستان را دارد و نه حال عبادت خداوند و فعالیت برای تأمین آخرت خویش. آنچه اسلام با آن مخالف است بدمستیها، لذتجوییها و شادیهای صرفا دنیوی است که کاملاً آخرت و لذتهای معنوی را از یاد انسان میبرند.
شادی نامطلوب، شادی افراطی و بدمستی است که انسان را از خویشتن و موقعیتی که در آن قرار دارد و از آخرت غافل میسازد. این نوع شادی ارزش وجودی انسان را پایمال میسازد و او را در حد یک حیوان هوسران و سرمست از لذتهای پوچ حیوانی تنزل میدهد و موجب میگردد رفتار و حرکات سبک غیراخلاقی از او صادر شود. غالبا کسانی که در مجالس لهو و لعب و پارتیها به عیاشی و خوشگذرانی و در اوج شادی و بدمستی به رقص میپردازند، توجهی به اطراف و حتی حالات خود ندارند و گاهی کاملاً کنترل حرکات و رفتار خویش را از دست میدهند. بیشک چنین شادیهایی مذموم و نکوهیده هستند و الا شادی معقول و شادیای که از درک نعمتهای خدا و استفاده از آنها حاصل میآید و یا شادیای که از کسب رضایت خداوند به وجود میآید، مطلوب و سازنده است.
ضرورت توجه به آخرت و نعمتهای آن
مشکل این است که ما شادیها و لذتها را منحصر در شادیها و لذتهای مادی و دنیوی کردهایم و وقتی از شادی و لذت سخن به میان میآید، فورا ذهنمان متوجه شادمانی دنیوی و لذتهایی میشود که از خوردن، آشامیدن و سایر بهرهمندیهای دنیوی به دست میآیند. یا وقتی از غم و اندوه سخن به میان میآید، ذهنمان متوجه غم و اندوه ناشی از زیان دنیوی و از دست دادن نعمت مادی میشود و متوجه نیستیم که انسان در قبال کوتاهی در بندگی خداوند و از دست دادن نعمتهای اخروی نیز باید غصهدار و غمناک گردد.
این رفتار و نگرش با اساس مکتب انبیاء و اصول تربیتی صحیح انسانی ناسازگار است که در آن نسبت دنیا با آخرت نسبت محدود با نامحدود و متناهی با نامتناهی است. از نظر کمیت دنیا با آخرت قابل مقایسه نیست، چون عمر و زندگی دنیوی محدود و زندگی آخرت نامحدود و نامتناهی است، از نظر کیفیت نیز نمیتوان دنیا را با آخرت مقایسه کرد. چون هم لذتهای محدود دنیا در برابر لذتهای نامحدود اخروی چیزی به حساب نمیآیند و هم ناراحتیها و عذابهای محدود دنیا قابل مقایسه با عذابهای نامحدود اخروی نیستند. پس پسندیده نیست که انسان دلبسته لذتهای محدود دنیوی، حیوانی و طبیعی گردد و این دلبستگی او را از لذتهای اخروی باز دارد. اسلام برای اینکه انسان اهمیت و جایگاه رفیع آخرت و نعمتهای ابدی و بینهایت آن را از یاد نبرد و دلبسته دنیا، نعمتها و لذتهای زودگذر آن نشود، دنیا و نعمتهای آن را حقیر و کوچک معرفی کرده است. از اینرو، خداوند در قرآن میفرماید: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» (حدید: 23)؛ تا بر آنچه از دست شما رفت اندوه مخورید و بدانچه به شما داد شادمان نشوید و خدا هیچ گردنکش خودستا را دوست ندارد.
قرآن به ما میآموزد که نعمتهای مادی امانتهای خداوند هستند و انسان در کنار بهرهمندی و لذت بردن از آنها باید بکوشد که دلبسته آنها نگردد، چون آنها ارزش دل بستن ندارند. داشتن خانه، ثروت و همسر خوب مطلوب است، اما باید در نظر داشت که همه اینها وسیله آزمایش هستند و انسان نباید چنان سرسپرده و دلبسته آنها شود که وقتی از دست میروند، چنان افسرده و ناراحت شود که گویا دنیا به پایان رسیده است و یا وقتی به این نعمتها و لذتها دست مییابد، از خوشحالی در پوست خود نگنجد و از لذتهای برتر اخروی غافل بماند. پس سخن در این نیست که نعمتها و لذتهای دنیا بد میباشند، بلکه نعمتها، چه دنیوی و چه اخروی، از آن جهت که مواهب الهی هستند مطلوب و ارزشمند میباشند. خداوند برای تشویق انسان و ترغیب او به اطاعت خویش که فرجام آن بهرمند شدن از بهشت است، به توصیف نعمتهای بهشتی نظیر باغهای بهشتی، خوردنیها، آشامیدنیها، حوریان و همسران بهشتی که لذت آنها بینهایت است میپردازد. قرآن درباره بخشی از نعمتهای بهشتی که بهشتیان از آنها بهرهمند میگردند میفرماید: «کاسههایی از زر [پر از طعام] و کوزههایی [از شراب] بر آنان بگردانند، و در آن [بهشت] است هرچه دلها خواهش و آرزو کند و چشمها از دیدن آن لذت برد و شما در آنجا جاویدانید. و این است بهشتی که به پاداش آنچه میکردید به میراث میبرید. برای شما در آنجا میوههای بسیار هست که از آنها میخورید.»18
همچنین خداوند در آیه دیگری در توصیف نعمتهای بهشتی میفرماید: «وصف آن بهشتی که تقوا پیشگان را وعده دادهاند این است که در آن جویهایی است از آبی دگرگون نشدنی [نگندد و بوی و مزه آن برنگردد] و جویهایی از شیری که مزهاش برنگردد و جویهایی از بادهای که لذتبخش آشامندگان است و جویهایی از عسل ناب.»19
نکوهش دلبستگی به دنیا و لذتهای آن
پس لذت، به خودی خود، مطلوب و متناسب با فطرت انسان است و اگر در مواردی لذتی نکوهیده و مورد مذمت قرار گرفته، منظور لذت محدود و حرامی است که مانع رسیدن به لذتهای ابدی آخرت میشود. نظیر لذتی که موقتا از استعمال مواد مخدّر به انسان دست میدهد، اما ناراحتیها، رنجها و محروم ماندن از لذتهای طولانی زندگی را در پی دارد. آنچه مذموم و نکوهیده است ترجیح دادن لذتهای محدود دنیا بر لذتهای نامحدود اخروی است. آنچه از آن مذمت شده محاسبات نابهجایی است که انسان در زندگی دارد و به دنبال آنها تعلق و دلبستگی به لذتهای محدود پیدا میکند و خود را از لذتهای بینهایت محروم میسازد. به راستی کسی که حاضر میشود برای چند لحظه لذتجویی و ارضای شهوت خودْ زندگی خویش را تباه سازد و یا کسی که برای رسیدن به لذت موقتی نگاه حرام و یا شنیدن موسیقی حرام، آتش جهنم و عذابهای طولانی جهنم را برای خود فراهم کند دیوانه نیست؟
در نکوهش کسانی که دلبسته دنیا شدهاند و با دلبستگی به دنیا و سرمست شدن از لذتهای آن، از لذتهای نامحدود آخرت صرفنظر کردهاند خداوند میفرماید: «لیکن [شما ]زندگی دنیا را برمیگزینید، با آنکه [جهان ]آخرت نیکوتر و پایدارتر است.»20
انبیا کوشیدند تا انسانها را به شأن و منزلت والای خود آگاه سازند و این باور را در آنها پدید آورند که لذتهای انسان منحصر در لذتهای محدود دنیوی و حیوانی نیست و انسان میتواند از لذتهای نامحدود و نامتناهی معنوی و اخروی نیز برخوردار شود. پس در شأن او نیست که دلبسته لذتهای کودکانه و لذتهای حیوانی شود و این دلبستگی مانع دستیابی به لذتهای نامحدود گردد. انسان در برخورداری از لذتهای حیوانی ـ نظیر خوردن، آشامیدن و لذت شهوت جنسی ـ با حیوانات مشترک است و حتی برخی از این لذتها در حیوانات شدیدتر است. پس اگر همت و تلاش انسان تنها مصروف رسیدن به این لذتها گردید، او در حد یک حیوان تنزل کرده و از منزلت و شأن انسانی خویش بیبهره ماندهاست؛ پس سزاوارمذمت و نکوهش میباشد.
روشن شد آیات و روایاتی که در مطلوب بودن خوف و حزن وارد شدهاند، هیچ ناسازگاری با فطرت انسان ندارند؛ چون حالت حزن و خوف فطری است منتها انسان باید به جا از این حالات استفاده کند که در این صورت مطلوب و دارای آثار ارزشمند و سازندهای خواهند بود. مثلاً خوف و خشیت از عظمت الهی باعث میگردد که انسان به وظایف خود عمل کند، با دیگران مهربان باشد و به خلق خدا خدمت کند و بیشتر در برابر خداوند خضوع کند و برای تقرب به او اعمال صالح انجام دهد. در مقابل، شادی و سرمستی وقتی باعث غفلت انسان از وظایف دنیوی و اخروی میشود، نکوهیده و مخالف فطرت انسانی است.
خاستگاه حالات نفسانی و ضرورت اعتدال در بروز آنها
در ارتباط با حالاتی چون خوف، حزن و شادی به سه نکته باید توجه داشت: اول آنکه، خاستگاه و سبب پیدایش آنها چیست و دوم آنکه، متعلق آنها چیست و سوم آنکه، در اظهار و ابرازِ آن حالات، انسان حد اعتدال را رعایت کند و افراط و تفریط نداشته باشد. گاهی مشاهده میشود که افرادی به سبب ناراحتی مختصر دنیایی، طاقت و تحمل خویش را از دست میدهند. برخی وقتی پولشان گم میشود تا مدتها تمرکز فکر ندارند و حواسشان جمع نیست و به فکر پول گم شده خود هستند و از سایر امور خویش باز میمانند. یا وقتی در معاملهای ضرر میکنند، تا مدتها ناراحتند و ذهنشان پریشان میگردد. طبیعی است که افراط در حالاتی چون حزن، انسان را هم از امور مادی باز میدارد و هم از امور معنوی، کسی که ذهنش به ناراحتی و امر ناگواری مشغول گشته، دیگر به درس خواندن و عبادت توجه ندارد. چنین شخصی وقتی به نماز هم میایستد، توجهاش معطوف به مشکلات وناراحتیهایی است که برایش پیش آمده و از نماز و عبادت خداوند غافل میماند.
انسان باید بر رفتار و حالات روانی خود مسلط باشد و توجه داشته باشد که نعمتهای دنیا وسیلهای برای آزمایش انسان هستند و در برابر از دست دادن بخشی از آنها نباید چنان محزون و ناراحت شود که از نعمتهای بالاتر و ارزشمندتر، یعنی نعمتهای اخروی محروم بماند. پس وقتی به جهت پیشامد مصیبت و گرفتاری ناراحت و محزون میگردد، به مقایسه آنچه از دست داده با آنچه بر اثر این ناراحتی از دست میدهد بپردازد. آنگاه وقتی دید آنچه بر اثر ناراحتی و اندوه از دست میدهد ـ نظیر نشاط برای عبادت، تمرکز در مطالعه و فکر، آرامش در زندگی و در خانواده ـ با ارزشتر از چیزی است که از دست داده، خود را از غصه و اندوه برهاند. چراکه اندوهی که انسان را از نشاط در زندگی و عبادت و نعمتهای برتر باز میدارد نکوهیده و مذموم است.
کسی که عمر با ارزش خود و بخصوص دوران جوانی را تلف کرده و از عمری که از هر سرمایه و ثروتی افزون است بهره نبرده، بخصوص از عمر خود در جنبههای معنوی و اخروی استفاده نکرده است، طبیعی است که محزون میگردد. اما نباید این غم و اندوه حوصله کار و تلاش را از او بگیرد و زندگی او را مختل سازد و حتی باعث بیماری او گردد. ترس و اندوهی سازنده است که باعث جبران خسارتها و توجه بیشتر انسان به خداوند و استمداد طلبیدن از او گردد، از اینرو، مردان خود ساخته و مؤمنان راستین هیچگاه در کشاکش زندگی، خود را نمیبازند و در همه حال، حتی در حال حزن و خوف به یاد خداوند هستند.
«مردانی که تجارت و داد و ستدی آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات مشغول نکند، و از روزی میترسند که دلها و دیدگان در آن روز دگرگون [سرگشته و پریشان ]شود.»21
چنین ترسی که موجب میشود انسان دائما به یاد خدا باشد و با امید به رحمت و بخشایش او به انجام اعمال خیر و جبران کوتاهی بپردازد، بسیار ارزشمند است. اما اگر اندوه و ترس نقش منفی در زندگی داشته باشد و موجب افسردگی، بیحوصلگی، گوشهگیری، بیتحرکی و باعث فرسایش جسم و روان گردد، منفی و نامطلوب است. آن حزن و ترسی سازنده است که انسان را به تحرک و جبران کوتاهیها و دفع عواملی وادارد که باعث حزن و ترس شدهاند. کسی که فرصت ارزشمند جوانی را بیهوده از دست داده، باید ناراحت باشد، اما باید این ناراحتی و حزن او را به توبه و جبران گذشته و استفاده از فرصتهای باقی مانده وا دارد. این حزن و اندوه باید منشأ اثر مثبت وباعث ترقی و کمال روحی و معنوی او گردد.
حاصل سخن
بنابراین، از نظرگاه اسلام شادی، حزن و ترس مطلوبند، اما نه به صورت مطلق، بلکه شادی و سرور برای نعمتی که به وسیله آن انسان راههای تکامل را بپیماید. شادی برای موقعیت اجتماعی، سلامتی و محبوبیتی که انسان در خانواده و بین دوستان و در جامعه دارد و آثار سازنده و ارزشمند بر آنها مترتب میگردد، خوب و مطلوب است و مطلوب بودن این شادی از آن روست که انسان درصدد استفاده از نعمتهای الهی در مسیر صحیح بر میآید و ضمنا از یاد و توجه به خداوند نیز غافل نمیگردد. در مقام استفاده از نعمتهای الاهی و ابراز شادمانی، انسان باید لذتهای دنیوی را با لذتهای بینهایت آخرت بسنجد و شادی بابت نعمتهای مادی را با شادی حاصل از نعمتهای اخروی مقایسه کند، آنگاه به گونهای عمل کند که لذتهای دنیوی مانع از دستیابی به لذتهای اخروی نگردند. این در صورتی است که لذتها و نعمتهای دنیوی در راه حرام صرف نگردند.
از سوی دیگر، ترس و اندوهی مطلوب است که اولاً مثبت، سازنده و منشأ اثر باشد و انسان را به توبه و جبران کوتاهیهای گذشته و یافتن همّت بیشتر بر انجام وظایف پیش رو وا دارد. ثانیا ترس و اندوه منحصر به بیبهره ماندن از دنیا و نعمتهای دنیا نیست و انسان بیشتر باید در برابر محروم گشتن از نعمتهای ابدی آخرت و گرفتار شدن به عذاب الهی ترسناک و اندوهگین باشد. ترس و اندوه او بیشتر باید از ناحیه آثار بد و نامطلوب گناهانش باشد که در آخرت نمایان میگردند.
بدین ترتیب، آنچه در فرهنگ الحادی غرب ترویج میگردد که انسان باید به دنبال شادی مطلق باشد و ترس و اندوه بیماری و برای جسم و روان انسان زیانبار است و انسان باید خود را از هر ترس و اندوهی برهاند، مردود است. برای انسان هم شادی و آرامش مفید است و هم ترس و اندوه. اساسا، اگر انسان از بیماری و زیانهای دنیوی ترسی نداشته باشد، آیا به رعایت بهداشت غذا و بدن میپردازد؟ آن عاملی که باعث میگردد که غذای فاسد مصرف نکند و از زیادهروی در مصرف غذا بپرهیزد، ترس از بیماری است. همچنین ترس از زیانهای دنیوی است که او را وامیدارد با اطلاعات و آمادگی لازم و استفاده از فرصتها و امکانات، به اهداف دنیوی خود برسد و از خطرات و زیانهای احتمالی مصون بماند. همچنین حزن و اندوه برای زندگی انسان مفید و سودمند است، چون وقتی انسان کار زشتی انجام داد، توجه به آن کار زشت اندوه و سپس پشیمانی را در پی دارد و این اندوه و پشیمانی موجب میگردد که انسان دیگر آن کار ناشایست را انجام ندهد و به انجام کار نیک اقدام کند. پس اگر در برابر کارهای زشت خود اندوهگین نمیگشت و این اندوهْ مثبت نمیبود، کماکان به انجام کارهای ناپسند و نامطلوب میپرداخت و دنیای خود را آشفته و تباه میساخت.
-
پى نوشت ها
- 1ـ نهجالبلاغه، خ 87.
- 2ـ ابراهیم: 14.
- 3ـ نحل: 50.
- 4ـ نور: 37.
- 5ـ نازعات: 40 و 41.
- 6ـ فاطر: 18.
- 7ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 67، ح 2.
- 8ـ همان، ص 68، ح 3.
- 9ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ب 97، ص 71، ح 3.
- 10ـ همان، ح 2.
- 11ـ هلموت یونکر، روانشناسى ترس، ترجمه طوبى کیانبخت، ص 7.
- 12ـ نازعات: 40ـ41.
- 13ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ب 4، ص 81، ح 3.
- 14ـ همان.
- 15ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 188، ح 1.
- 16ـ همان، ح 2.
- 17ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 81، ب 38، ص 23، ح 30.
- 18ـ زخرف: 71ـ73.
- 19ـ محمّد: 15.
- 20ـ اعلى: 16ـ17.
- 21ـ نور: 37.