رهبانیت در آیین مسیحیت
Article data in English (انگلیسی)
رهبانیت در آیین مسیحیت
محمّدحسین فاریاب1
چکیده
رهبانیت به معنای کنارهگیری و انزوا از صحنه اجتماع و پرداختن به عبادتها و ریاضتهای طاقتفرسا، در آیین مسیحیت دارای سابقهای بس طولانی است، به گونهای که این پدیده در شکل رسمی خود از قرن سوم میلادی آغاز شد و تا عصر حاضر ادامه دارد. هدف از این نوشتار آشنایی با پیشینه این پدیده نابهنجار و فرقههای منتسب به آن و نیز مناسک برخی از این فرقههاست. فرقههای رهبانی برای حضور افراد در حلقه خود، شرایط ویژهای را وضع نمودهاند و اعمال بسیار سخت و خشنی را بر نوآموزان خود تحمیل میکنند. رهبانیت نه تنها موفقیت قابل توجهی به دست نیاورد، بلکه بر اثر زیادهروی در ریاضت بر نفس، مبتلا به ناهنجاریهای اجتماعی و حتی اخلاقی نیز شد. از اینرو، در برههای از زمان، کلیسای مسیحیت نیز به مخالفت با چنین فرقههایی برخاست. دین مبین اسلام با راه یافتن امثال این فرقهها در جامعه مسلمانان به شدت مخالفت نموده است.
کلیدواژهها: رهبانیت، مسیحیت، ریاضت، کاتولیک، پروتستان، ارتدوکس.
مقدّمه
ادیان الهی که به منظور هدایت انسان از سوی خداوند متعال و به وسیله پیامبران برای انسان فرستاده شدهاند، همگی دارای برنامهها و اهداف روشن و قابل اجرایی هستند. دوری از این برنامهها و انتخاب راههایی جز راههای مورد نظر پیامبران، همیشه در همه ادیان وجود داشته و موجب به وجود آمدن انحرافاتی در آن ادیان شده است.
رهبانیت و گوشهگیری از صحنه اجتماع از جمله پدیدههایی بود که در ابتدا به منظور تسریع در رسیدن به خدا از سوی برخی افراد جامعه مسیحی بدعتگذاری شده و تاکنون نیز ادامه دارد. دانشمندان مسیحی به طور جسته و گریخته به منشأ شکلگیری و نیز فرقههای رهبانیت اشاره کردهاند. محققان مسلمان نیز در آثار خود گوشههایی از حقایق موجود راجع به این فرقهها را تبیین کردهاند.
آشنایی با این پدیده و نتایج به دست آمده از این انحراف میتواند در پایبندی متدینان به حقایق دینی خود و عدم گرایش به نحلههای انحرافی نقش مؤثری داشته باشد. آنچه در این نوشتار به دنبال آن هستیم، آشنایی با پیشنیه رهبانیت در مسیحیت، فرقههای رهبانیت، دیدگاه اندیشمندان مسیحی راجع به راهبان و دیدگاه اسلام در اینباره است.
واژهشناسی رهبانیت
«رهبانیت» واژهای عربی است و اغلب لغتنویسان عرب این واژه را معادل «رهب» به معنای خوف و ترس دانستهاند. خلیل فراهیدی در اینباره مینویسد: «رهبت الشیء ارهبه رهبا و رهبة، أی: خفته.»2
عالمان علم لغت، «ترهب» را به معنای تعبّد در
صومعه دانسته و «راهب» را که از ریشه «رهبانیت» و «الرهب» گرفته شده به معنای کسی دانستهاند که در صومعه به عبادت مشغول است. همچنین اغلب لغتنویسان بر این نکته اصرار کردهاند که جمع کلمه «راهب»، کلمه «رهبان» و نه «رهابنه» است.3
در این میان، ابوهلال عسکری تفاوتهایی میان «خوف» و «رهب» بیان کرده است؛ از جمله اینکه «رهب» به معنای استمرار و طولانی بودن خوف است و هر خوفی را نمیتوان «رهب» دانست، و به همین دلیل است که راهب را راهب گویند؛ زیرا استمرار در خوف دارد.4
راغب اصفهانی نیز «رهبانیت» را از ریشه «رهب» به معنای ترس همراه با اضطراب میداند. وی «ترهب» را به معنای تعبد، و رهبانیت را زیادهروی در تحمل تعبد از شدت ترس گرفته و بر خلاف اغلب لغتنویسان، کلمه «رهابنه» را بهترین جمع برای کلمه «راهب» دانسته است.5
علّامه طباطبائی نیز در کلامی مشابه میفرماید: «رهبانیت از رهبه است که همان خشیت میباشد و به طور عرفی بر انقطاع انسان از مردم برای عبادت خداوند به خاطر خشیت از او اطلاق میشود.»6
درباره معادلهای این واژه در دیگر زبانها میتوان گفت: واژه آلمانی «Moneh» به معنای راهب از کلمه یونانی «موناخوس» (Monaxos) آمده است. این کلمه در اصل به افرادی اطلاق میگردید که در انزوا و در بیابان به سر میبردند، اما از قرن چهارم به بعد درباره افرادی به کار برده میشد که عزلت اختیار مینمودند، حتی اگر با دیگران دستهجمعی در یک منزل سکنا گزیده باشند. برای چنین مفهومی، یعنی راهب صومعهنشین، واژههای «Coenobite» به انگلیسی و «Xoinobion» به یونانی وضع شد و برای مکانی که عدهای به طور مشترک در آن زندگی میکردند ـ که همان صومعه باشد ـ واژههای «Coenobium» و «Monasteriu» به کار برده شد. واژه صومعه در زبان آلمانی معادل واژه «Kloster» است و واژه لاتینی «cleustrum» نیز به معنای منزل راهبههای آفریقای شمالی است که معمولاً با دیواری محصور و از دنیای خارج جدا و مجزا میگردید.
برای یک جماعت کوچکتر واژه لاتینی «cellula» و آلمانی «zelle» به کار برده شد که بعدها به حجره هر یک از اعضا صومعه اطلاق گردید.
برای مفهوم «راهبه» بیشتر از واژه لاتینی «Monalis» و «Nonna» ـ که به آلمانی«Nonne» است ـ استفاده میشود که خود نیز از کلمه «nonnus» گرفته شده است.7
در فرهنگ لغتهای انگلیسی امروزی برای مفهوم راهب، معادل «Monk» و برای کلمه صومعه معادل «Monastery» را قرار دادهاند.
ریشههای تاریخی رهبانیت
از نظر تاریخی فرقههای رهبانی میتوانستند ریشه در این گروهها داشته باشند:
الف. گروه Therapeute: یهودیانی که به مناسبتها یا نذوری، از کاری کنار میکشیدند و از نوشیدن شراب و استعمال مخدرات و دیگر امور خودداری میکردند.
ب. اسنیان (Essenes): یهودیانی که پیش از میلاد مسیح در مصر زندگی میکردند. آنها بر این باور بودند که جامعه دنیوی به گونهای با «شر» آمیخته و آلوده شده که دیگر نمیتوان در آن زیست و نجات هم پیدا کرد.8 از اینرو، آنها تمام روز به خواندن تورات مشغول بودند، سپس به هنگام غروب برای کسب نان و نمک و آب به اطراف میرفتند و پس از مراجعت میخوابیدند. آنها در روز هفتم از هفته به عبادت دسته جمعی میپرداختند و روزه شش روزه خود را قطع مینمودند.
ج. ناصریها (Nazarian): شرایط این گروه به گونهای بود که فرد برای ورود به این فرقه باید یک دوره سه ساله ابتدایی را طی میکرد و پس از پیمودن مراتبی وارد این جماعت میشد.9
علل ظهور رهبانیت
دلایل بسیاری برای پیدایش رهبانیت ذکر شده است که میتوان آنها را بدین شکل خلاصه کرد:
1. تمایل پیروان حضرت مسیح علیهالسلام به داشتن یک زندگی کاملاً روحانی مجزای از جامعه مادی که هدف آن رسیدن به درجات بالای تقوا از طریق تعهد به نذر و عهد، فقر، عفت و اطاعت بود.10 چنین تمایلی خود ریشه در تعالیم حضرت مسیح علیهالسلام داشت. انجیل متی در اینباره چنین گزارش میدهد:
عیسی بدو گفت: اگر بخواهی کامل شوی، رفته و مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت. ... عیسی به شاگردان خود گفت: هر آینه شما را میگویم که شخص دولتمند به ملکوت آسمان به دشواری داخل شود.11
با استناد به همین مطالب کتاب مقدس بود که اوریجن ـ یکی از راهبان مسیحی ـ در جوانی خود را مقطوعالنسل کرد.12
2. دنیاگرایی روزافزون کلیسا و روحانیان: رهبران دینی در هر جامعهای به عنوان اسوه و الگوهای رفتاری دیگر انسانها شناخته میشوند. با بالاگرفتن فساد و دنیاگروی میان رهبران دینی مسیحیت، برخی از مسیحیان که دغدغه دستیابی به نجات داشتند، با مشاهده چنین اوضاعی به این نتیجه رسیدند که ماندن در چنین جامعهای نتیجهای جز آلودگی ندارد و راه نجات، ترک جامعه و عزلت در بیابان است.13
3. آزار و اذیت مسیحیان: در قرون نخستین میلادی، پس از آنکه امپراتور روم ـ که در برخی منابع، از او به نام دیسیوس یاد شده است14 ـ در مبارزه و مقابله با مسیحیان آنها را شکست داد، موجی از فشار و آزارهای طاقتفرسا بر مسیحیان شروع شد. با وجود این، زمانی هم که در زمان قسطنتین، دین مسیحیت بر آن دیار حاکم شد، برخی از مردم با پذیرش این مسئله که سطح دینداری مردم رو به پستی و دوری از تعالیم حضرت عیسی علیهالسلاماست، روانه بیابان شدند تا زندگی خود را به دور از مردم و بر اساس عقاید و باورهای راستین حضرت مسیح علیهالسلامبنیان نهند.15
4. نگرش دوگانه به جسم و روح و شر پنداشتن جسم و نیک انگاشتن روح: از دیگر علل ظهور رهبانیت در برخی جوامع مسیحی، نگرش منفی نسبت به جسم در مقابل نگرش مثبت نسبت به روح بود. در پی این نگرش، فعالیتهای مادی و جسمی با بیاعتنایی مواجه شدند و در مقابل، فعالیتهای روحانی و تلاش برای تعالی روح، فزونی یافت.
5. بروز اختلاف شدید عقیدتی در عمدهترین مسائل دینی: در پی ابراز مخالفت با عقاید معروف و حاکم بر جامعه دینی روز، مخالفان از سوی جناح حاکم مورد شکنجه قرار گرفتند و عدهای از آنها به بیابانها پناه بردند. برای نمونه، میتوان از ماجرای نزاع آریوس ـ که معتقد به توحید و مخالف تثلیث بود ـ با کلیسای حاکم یاد نمود که تعداد زیادی از طرفداران وی را راهبان تشکیل میدادند.16
فرقه های رهبانیت مسیحی
رهبانیت در مسیحیت کاتولیک
رهبانیت در مسیحیت کاتولیک را میتوان به دو بخش رهبانیت فردی و رهبانیت جمعی تقسیم نمود:
الف. رهبانیت فردی
به گفته بسیاری از نویسندگان، بنیانگذار رهبانیت، فردی به نام قدیس آنتونیوس (م ح 356م) اهل مصر بود. او زندگی خود را وقف زهد و ریاضت نموده بود. وی تمام دارایی خود را بخشید و به تنهایی راه زندگی در بیابانها را در پیش گرفت.17
اگرچه رهبانیت او یک رهبانیت انفرادی و نه دستهجمعی بود، ولی با این وجود، افراد دیگری نیز همانند او چنین روشی را در پیش گرفتند، ضمن آنکه رهبانیت او به «هرمیت» یا «ارمیتیک» معروف بود.
تاریخ از وقایع عجیبی در زندگی چنین راهبانی سخن میگوید. مثلاً، راهبی به نام ماکاریوس هفت سال گوشت نخورد، بیست شب نخوابید و شش ماه با بدن برهنه در معرض نیش زهرآگین پشههای موذی در مردابی خوابید. عدهای دیگر از آنان هر جا که میرفتند باری سنگین به دوش میکشیدند یا دست و پای خود را با غل و زنجیر میبستند.18
آنتونیوس در سن 105 سالگی از دنیا رفت.19
ب. رهبانیت جمعی
رهبانیت دستهجمعی را میتوان در دو بخش شرقی و غربی کلیسای مسیحیت دنبال نمود:
رهبانیت در بخش شرقی: بنیانگذار رهبانیت دستهجمعی را قدیس پاچومیوس (290ـ346م Pachomius;) میدانند که نُه صومعه برای راهبان و یک دیر برای راهبهها تأسیس کرد که در هر یک از آنها یکصد راهب و راهبه به عبادت مشغول بودند.20 او انزواطلبی فردی را نشان از خودپرستی دانست و رهبانیت دستهجمعی را در سال 325م در مصر بنیان نهاد.21 رهبانیت او به نام «سنوبیتیک» معروف بود.22
پاچومیوس قوانینی را برای صومعهنشینان تنظیم کرد. این قوانین و مقرّرات حضور چشمگیری در مجموعه قوانین و مقرّرات قدیس باسیل کبیر دارد. قوانین و مقرّرات باسیل مبنای مقرّرات رهبانی در کلیسای شرقی عصر حاضر است.
رهبانیت در بخش غربی: رهبانیت در غرب به وسیله آتاناسیوس در نیمه دوم قرن چهارم رواج یافت.23 با وجود این، شکوفایی رهبانیت در غرب را به بندیکتوس (248ـ550 Benedict of Nursia;) نسبت میدهند و او را پدر رهبانیت در غرب میدانند.24
فرقههای رهبانی در بخش غربی مسیحیت بدین شرح است:
1. بندیکتنها: بنیانگذار این فرقه، همان بندیکتوس قدیس بود. وی در جوانی برای اشتغال به دعا و عبادت، در یک منطقه کوهستانی نزدیک شهر رم، گوشهگیری را اختیار کرد. اما پس از چند سال گروه دیگری نیز برای همزیستی با وی به آنجا و نزد او رفتند. بندیکتوس در سال 529 م معروفترین صومعه جهان مسیحیت یعنی «مونته کاسینو» را برپا نمود.
شعار زندگی رهبانی بندیکتنها این بود: «دعا کن و کار کن.»25 بندیکتنها برای نظم بخشیدن به زندگی راهبانه قوانینی را وضع کردند که برخی از آنها عبارت بودند از:
الف. راهب نوآموز تا یک سال پس از ورود به صومعه میتواند از این حلقه خارج شود. پس از گذشت این تاریخ و پس از آنکه راهب نوآموز عهد رهبانیت را پذیرفت، تنها با اجازه رئیس صومعه میتواند از این حلقه خارج شود.
ب. دیرنشینان فقط به هنگام ضرورت سخن بگویند و با صدای بلند، خنده و شوخی نکنند و هنگام راه رفتن چشمان خود را به زمین بدوزند.
ج. هیچ چیز از خود نداشته باشند.
د. همه رهبانان موظفند در کشتزارها یا مغازههای صومعه یا آشپزخانه دیر کار کنند و به کتابت بپردازند.
ه . نوشیدن شراب جایز است، اما خوردن گوشت جایز نیست.
و. رهبانان بر اساس شعار «دعا کن و کار کن» مکلّف بودند ساعت دو بامداد به نمازخانه بیایند و در آنجا به قرائت یا خواندن قسمتهایی از کتاب مقدّس، دعا و سرودهای روحانی بپردازند، هنگام طلوع فجر برای دعاهای صبحانه یا نماز حمد، ساعت شش بامداد برای «دعای نخستین» و ساعت نُه بامداد برای «دعای سومین» حاضر باشند. همچنین رهبانان باید هنگام ظهر برای «دعای ششمین»، ساعت سه بعد از ظهر برای «دعای نهمین»، موقع غروب آفتاب برای نماز مغرب و هنگام رفتن به بستر برای «نماز واپسین» حاضر باشند.26
آنها برای عمل به قسمت دوم شعار مذکور، ابتدا به کشاورزی میپرداختند، اما با فرا رسیدن دوران انحطاط علوم، دیرهای بندیکتنها، مسئولیت حفظ علوم، ادبیات و معارف فلسفی را بر عهده گرفتند. با این عمل، بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا در کنار دیرها تأسیس شدند.27
قوانین بندیکتوس تا قرنها بر دیرها حاکم بود.
2. کلونیها: نام دیگر این فرقه «کارتوزیان» است که به وسیله قدیس برونو در سال 1084 تأسیس شد. انگیزه قدیس برونو از روی آوردن به رهبانیت، این نبود که از وضع عمومی جامعه و آلودگیهای آن به ستوه آمده و در پی عزلت از دنیا باشد، بلکه وی مشاهده کرد که میان صومعهها دنیاگرایی فزونی یافته است، از اینرو، درصدد اصلاح رهبانیت موجود در صومعهها برآمد.28
بر اساس قوانین این فرقه، راهبان هر کدام در حجره جداگانه خویش کار میکردند، غذا خورده و میخوابیدند. آنها هفتهای سه بار برای مراسم «قداس»، نماز مغرب و دعاهای نیمه شب دور هم جمع میشدند و روزهای یکشنبه و ایام عید نیز خود را از قید گوشهنشینی و سکوت میرهاندند و به گفتوگو و صرف غذا به طور دستهجمعی میپرداختند.29
3. سیسترسیان: نام دیگر این فرقه «سیستو» است که در سال 1098 به وسیله روبر تأسیس شد. آییننامه آنها موسوم به «منشور محبت» بود و قوانین بندیکتوس در آن رواج داشت.
چهره شاخص و ممتاز این فرقه قدیس برنار بود که به اتفاق 29 تن از اقوام خود وارد این فرقه شد و دیر بسیار معروف «کلرو» را تأسیس نمودند.30
قدیس برنار از ابهت و جذبه خیرهکنندهای برخوردار بود، به گونهای که در اینباره میگویند: «هانری برادر پادشاه فرانسه به دیدن وی رفت. برنار مدتی با وی گفتوگو کرد. همان روز هانری به حلقه رهبانان پیوست و در کلرو به ظرفشویی مشغول شد.»31
درباره محبوبیت او نیز میگویند: «مردم زیر پایش را بوسه زدند و جامههای وی را ریش ریش کردند تا هر تکهای را به عنوان یادگاری از آن معصوم برای اخلاف خود محفوظ دارند.»32
پس از مرگ برنار، این فرقه هم اسیر دنیاگرایی شد. تا پیش از ظهور فرانسیسیان، فرقههای رهبانی کوچکی ظهور کردند که فقط به نام آنها اکتفا میکنیم.
4. فونتوروو: این فرقه به وسیله روبرر آربریسول در سال 1100 تأسیس شد.33
5. پرمونستراتنسین: این فرقه به وسیله قدیس نوربر در سال 1120 تأسیس شد.
6. گیلبرتیان: این فرقه به وسیله گیلبرت در سال 1131 تأسیس شد.34
7. تثیلشیون: این گروه به وسیله اینوکنتیوس در سال 1198 تأسیس شد.35
8. فرانسیسکنها: بنیانگذار این فرقه شخصیت محبوب مسیحیان یعنی فرانسیس اسیزی (Francis of Assisi) است که شبیهترین انسان به عیسی علیهالسلام در مسیحیت شمرده میشود. فرانسیس که در خانودهای ثروتمند زندگی میکرد، از وضع موجود خود ناراضی بود، از اینرو، بیست ساله بود که با برخی از یاران جوان خود زندگی توأم با فقر شدید را برگزیدند. فرانسیس هفتهها یا ماهها پیوسته در غارها و بیشهها به تأمّل و دعا مشغول بود، تا آنجا که نوشتهاند: در اواخر عمر داغهایی به نشانه زخمهای عیسی علیهالسلام در جسم او پدید آمد.36 وی در سال 1210 در «آسیزی» نمازخانه موسوم به «مریم مقدس فرشتگان» را بنا نهاد.37 دامنه رهبانیت او به مجارستان، آلمان، انگلستان، فرانسه و اسپانیا هم کشیده شد و پیروان این فرقه را «فرایارهای کهتر» (= برادرها) نیز مینامند.
سرلوحه تعالیم این فرقه، فقر مطلق و جهل بود و پیروان این گروه خود را حقیرترین غلامان درگاه مسیح میدانستند.38
9. دومینیکنها (Dominieans): این فرقه که معاصر با فرقه فرانسیسکنها بود به وسیله دومینیک در سال 1220 بنیان نهاده شد.39 آنها برای نخستین بار تبحّر علمی و محققانه را بر جهل ترجیح دادند.40 از اینرو، به «رهبانیت واعظان» شهرت یافتند و چون ایشان نیز توصیه به فقر مطلق میکردند آنها را «راهبان سائل» نیز مینامیدند.41
دومینیکنها مأمور تفتیش عقاید در قرون وسطا بودند و به بزرگترین مردان حکمت اسکولاستیک و بزرگترین مقامات سیاسی مبدل گردیدند. از چهرههای معروف این گروه توماس آکوئیناس معروف است.
در مقایسه بین این دو فرقه اخیر میتوان گفت که فرانسیسکنها در مقابل دومینیکنها علم را در درجه سوم اهمیت قرار دادند و با جهاد علیه زنادقه و جنگ، میانه خوبی نداشتند ولی در اصرار بر عشق و فقر، گوی سبقت را از دومینیکنها ربوده بودند.42
10. ژزوئیتها: این فرقه که نام رسمی آنها «انجمن عیسی» است، در قرن پانزدهم به وسیله ایگناتیوس دولویولا43 (1495ـ1556) بنیان نهاده شد.44
هدف این فرقه که آن را رقیب اصلی دومینیکنها میدانند،45 اصلاح کلیسا به شیوه مصلحان پروتستان بود، هرچند که خود را کاتولیک میدانستند.46
راهبان ژزوئیت علاوه بر تعهدهای سهگانه سنتی راهبان (فقر، تجرد و اطاعت)، تعهد چهارمی را نیز پیوسته مورد توجه قرار میدادند: پاپ به هر جا که آنها را اعزام کرد بیچون و چرا بپذیرند.47
این گروه در خلال قرن شانزدهم تا اواخر قرن هفدهم به شدت رشد کرد و تأثیر سیاسی شگرفی بر اروپای غربی گذاشت. امروزه ژزوئیتها با قرار گرفتن در صف مقدم آموزشدهندگان تعلمیات کاتولیک رومی، کنترل مدارس، دانشگاهها، دانشکدهها و سمینارها در سطح جهان را بر عهده دارند.48
رهبانیت در مسیحیت پروتستان
مسیحیان پروتستان اصولاً تمایلی به تصوف و رهبانیت ندارند؛ زیرا برای این موضوع شواهد روشنی در کتاب مقدّس و تجربه کلیسای آغازین نمییابند. با وجود این، فرقههای رهبانی در پروتستان نیز ظهور کرد. در ذیل، به برخی از این فرقهها اشاره میشود:
1. آرامشیان: بنیانگذار این فرقه جاکوب بومه (1624م Boeme; Jakob) از کلیسای لوتری است. او مدعی بود که هر چه مینویسد و بیان میکند از نوری الهی سرچشمه میگیرد که بر او افاضه میشود.
پیروان این گروه توسل به هر کوشش بشری را منع میکنند و بر این باور هستند که بر مؤمن واجب است که در صبر و انتظار بماند و بگذاردکه خداوند خود عمل کند.
برخی از افراد این گروه «انجمن دوستان»49 راتشکیل دادند که به «فرِندز» یا «کویکرز»50 معروف شدند.این گروه فاقد مقرّرات روشن و مشخص و نیز رهبر واحد بودند و عقیده داشتند خداوند هر کس را که بخواهد برای سخن گفتن با گروه انتخاب میکند. آنها همچنین بر نور باطنی به معنای احساس حضور خدا و عمل مستقیم مسیح در جان انسان، تأکید میورزیدند.51
2. پارسائیان52: منشأ این طریقت، یک حرکت اصلاحیبود که در قرن هفدهم درون کلیسای لوتری آلمان پدید آمد و علت آن توجه زیاد به عقل و دور ماندن از ایمان زنده و فعال بود.53
3. متُدیسم: این فرقه در قرن هجدهم به رهبری جان وزلی (1788م) در انگلستان پدید آمد. حرکت این فرقه شبیه پارساییان بود.54
4. پنتیکالیسم: این فرقه در قرن نوزدهم در محیطهای نهضتگرای آمریکا رشد کرد. اعضای این طریقت بر «تعمید در روحالقدس» در مقابل تعمید با آب تأکید میکنند و به منظور اثبات نقش روحالقدس در جهان، برای موهبتهای خارقالعادهای که درباره جامعه آغازین مسیحیت نقل میشود یا در رسالههای پولس آمده، اهمیت زیادی قایلند. شعائر این گروه بسیار ساده و طبیعی و توأم با پرهیزگاری فراوان است.55
رهبانیت در مسیحیت ارتدوکس
مسیحیت ارتدوکس نیز همچون کاتولیک و پروتستان شاهد پیدایش فرقههای رهبانی بود. محققان مسیحی بر این باورند که دیرهای کوه آتوس واقع در شبه جزیرهای در شمال یونان و نیز دیر کاترینای قدیسه در کوه سینا نقش مهمی در رهبانیت موجود در کلیسای ارتدوکس داشته است. ضمن آنکه باید دانست که مبنای کار و عمل راهبان ارتدوکس، مقرّرات قدیس باسیل بود.
رهبانیت ارتدوکس با طریقت «هزیکاسم» پیوند خورده است. این واژه از ریشه یونانی بوده و به معنای «آرامش» است. طریقت هزیکاسم، در قرنهای چهارم و پنجم میان راهبان آناتولی و یونان پدید آمد.
مهمترین نظریهپردازان آن طریقت، شمعون نوالهی (1022م) و گریگوری پالماس (1359م) هستند که آنچه را در طول قرنها میان راهبان کوه آلوس و کوه سینا معمول بود مدون ساختند. این موج رهبانیت در روسیه پدیدار شد و یک مظهر بنیادین از مظاهر روحانیت و رهبانیت روسی تلقّی گردید. سالکان این طریقت به نوعی ذکر به نام «دعای عیسی» میپردازند. این دعا پیوسته تکرار میشود و همزمان هر دو چشم از درون بر قلب متمرکز میگردند و نفس حبس میشود پس از آن راهب در انتظار دریافت نور الهی میشود. به گفته آنان، تنها کسانی موفق به دیدن آن نور میشوند که قوای مادی آنان مانند حواس و ذهن ایشان بسته شود.56
اسلام و رهبانیت مسیحی
منابع اصلی اسلام یعنی قرآن و سنّت دربردارنده مطالبی راجع به پدیده رهبانیت است. از اینرو، مطالب موجود در قرآن و روایات را به طور جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
1. قرآن و رهبانیت مسیحی
قرآن کریم در آیاتی موضوع رهبانیت را مطرح کرده است:
«ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَی آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»؛57 سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم و رهبانیتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم، گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند. از اینرو، ما به کسانی از آنها که ایمان آوردند پاداششان را دادیم و بسیاری از آنها فاسقند.
بر اساس این آیه کریمه، رهبانیت امری موجود در تعالیم حضرت عیسی علیهالسلام نبوده است، اما برخی از مسیحیان از جانب خود چنین مسلکی را ابداع کردند. قرآن کریم در این آیه تصریح میکند که نیت این عده در ابتدا جلب خشنودی خداوند بوده است، اما در ادامه بر این نیت استوار نمانده و حق آن را ادا نکردند.
قرآن کریم در آیهای دیگر، از این حقیقت پرده برمیدارد که برخی از مسیحیان به طور مطلق از دانشمندان و نیز راهبان اطاعت میکردند:
«اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابا مِن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَـها وَاحِدا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛58 معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست، بپرستند. او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار میدهند.
اطاعت بیچون و چرای مسیحیان از دانشمندان و راهبان چنان شدید بوده است که قرآن کریم از آن تعبیر به عبادت کرده است.59
قرآن کریم در آیهای دیگر به مدح راهبان مسیحی پرداخته و آنها را نسبت به مسلمانان افرادی مهربان معرفی میکند:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَی ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ»؛60 به طور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی مییابی که میگویند: «ما نصارا هستیم» این به خاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمیورزند.
در این آیه، از یهود به عنوان دشمنترین دشمنان مسلمانان و از مسیحیان به عنوان بهترین دوستان مسلمانان یاد شده است. قرآن کریم دلیل رابطه خوب مسیحیان با مسلمانان را وجود کشیشان و نیز راهبان در جمع آنها میداند.
برخی از مفسّران عالیقدر شیعه بر این باور هستند که تمجید قرآن کریم از مسیحیان ناظر به مسیحیت زمان صدر اسلام و بخصوص شخص نجاشی در حبشه بوده است.61
بر اساس این آیات میتوان گفت که از دیدگاه قرآن کریم:
اولاً، رهبانیت در بطن تعالیم حضرت عیسی علیهالسلام نبوده و ایشان توصیهای نسبت به آن نداشتهاند، بلکه این عمل از ابداعات برخی از مسیحیان بوده است.
ثانیا، پدیدآورندگان این پدیده در ابتدا به منظور جلب خشنودی خداوند، اقدام به چنین کاری کردند، اما در ادامه کار، نتوانستند بر این عهد باقی بمانند.
ثالثا، برخی از مردم به جای اطاعت مطلق از خداوند، به طور مطلق از راهبان اطاعت میکردند.
رابعا، راهبان مسیحی صدر اسلام رفتاری مهربانانه با مسلمانان داشتند.
2. رهبانیت در روایات
روایاتی را که در آنها به موضوع رهبانیت پرداخته شده است، میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. روایات مدح رهبانیت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نیز ائمّه اطهار علیهمالسلام در برخی موارد به مدح و تمجید از رهبانیت پرداخته و اساسا یکی از نشانههای شیعه واقعی بودن را همان رهبانیت آنها دانستهاند.
امام باقر علیهالسلام در اینباره میفرماید: «انما شیعة علی الحلماء، العلماء ... تعرف الرهبانیة علی وجوههم»؛62 همانا شیعیان علی علیهالسلامانسانهایی بردبار و عالم بوده و رهبانیت در صورتهای آنها به چشم میآید.
در روایتی دیگر، چنین آمده است که عدهای از مردم نزد امام علی علیهالسلام آمده و گفتند: ما شیعیان شما هستیم. آن حضرت نگاهی به آنها انداخته و فرمود: «شما را نمیشناسم و نشانههای شیعه بودن را در شما نمیبینم، همانا شیعیان ما کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده و او را اطاعت کرده و از محرمات اجتناب نموده ... و رهبانیت در صورتهای آنها به چشم میآید.»63
همچنین امام علی علیهالسلام نقل میکند: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر روی منبر خطاب به من به معرفی دوستان و برادرانم پرداخت و فرمود: «یا علی، من أحبک فقد أحبنی، و من ابغضک فقد ابغضنی. یا علی، اخوانک ذبل الشفاه، تعرف الرهبانیة فی وجوههم»؛64 ای علی، کسی که تو را دوست بدارد، مرا دوست دوست داشته است و هر کس که با تو دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. یا علی، برادران تو دارای لبهایی پژمردهاند، رهبانیت در صورتهای آنها به چشم میآید.
ب. روایات مذمّت رهبانیت: در مقابل روایات دسته نخست، روایاتی نیز در منابع شیعه و اهلسنّت وجود دارد که به مذمّت رهبانیت پرداختهاند.
در برخی از روایات به طور مطلق رهبانیت نفی شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در اینباره فرمودند: «لا رهبانیة ... فی الاسلام»؛65 رهبانیت... در اسلام وجود ندارد.
همچنین نقل شده است که همسر عثمان بن مظعون نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: عثمان دایم روزها را به روزه و شبها را به عبادت میپردازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با خشم نزد عثمان آمدند و فرمودند: «یا عثمان لم یرسلنی اللّه تعالی بالرهبانیة ولکن بعثنی بالحنیفة السهلة السمحة، أصوم واصلی وألمس أهلی...»؛66 ای عثمان، خداوند مرا برای رهبانیت نفرستاده است، بلکه مرا به شریعت حنیف آسان فرستاده است. من خود روزه گرفته و نماز میخوانم و از همسر خود نیز دوری نمیکنم.
در اینباره، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رهبانیت را از تمام شرایع نفی کردند و فرمودند: «ان اللّه ـ تبارک و تعالی ـ اعطی محمدا صلی الله علیه و آله شرائع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهمالسلام: التوحید والاخلاص و خلع الانداد والفطرة الحنیفیة السمحة ولا رهبانیة»؛67 خداوند شرایع نوح، ابراهیم، موسی و عیسی را به من داد [که عبارت بودند از:] توحید، اخلاص، نفی شریک برای خداوند، فطرت حنیفیه آسان. اما رهبانیت در آن نیست.
بیان این نکته نیز شنیدنی است که عرب زمان جاهلیت هم گونهای رهبانیت داشته است که امام صادق علیهالسلام آن را رد کردهاند: «الاتکاء فی المسجد رهبانیة العرب ان المؤمن مجلسه مسجده وصومعته بیته»؛68 تکیه زدن (بر دستها) در مسجد، رهبانیت (گوشهنشینی و ریاضت) عرب است، همانا مجلس مؤمن مسجد است و عبادتگاهش خانه اوست.
جمع میان روایات: به نظر میرسد جمع میان این دو دسته روایات کار چندان مشکلی نباشد؛ چراکه روایات دسته اول ناظر به معنای لغوی رهبانیت است که همان خوف و ترس از خداوند میباشد.
اما روایات دسته دوم در مقام نفی رهبانیت به گونهای که در آیین مسیحیت بود، میباشد. شاهد چنین جمعی نیز گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به عثمان بن مظعون میباشد. آن حضرت، کارهای عثمان را که دایم در حال روزه و نماز و دوری از همسر بود، تداعی همان رهبانیت مسیحی دانستند.
در تأیید این جمع میتوان به روایت ذیل نیز تمسّک جست:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به ابن مسعود راجع به چگونگی پیدایش رهبانیت در آیین مسیحیت فرمودند: «... آیا میدانی بنیاسرائیل از کجا رهبانیت را به وجود آوردند؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. پس فرمود: پس از عیسی علیهالسلام، سلاطین ستمگر بر آنها چیره شدند که مرتکب گناهان میشدند، پس اهل ایمان خشمگین شده و به نبرد با آنها برخاستند. اما سه بار شکست خوردند و تنها عده اندکی از آنها باقی ماندند، پس گفتند: اگر دوباره به جنگ با آنها برخیزیم ما را از بین برده و کسی باقی نمیماند که مردم را به دین دعوت کند، پس بیایید متفرق شویم تا اینکه خداوند آن پیامبری را که حضرت عیسی علیهالسلام وعده داده بود و نامش محمّد صلی الله علیه و آله بود برانگیزد. پس در غارها متفرق شدند و رهبانیت را به وجود آوردند. پس برخی از آنها به دین خود متمسّک شده و برخی دیگر کافر شدند. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آیه شریفه را تلاوت نمود. سپس فرمود: آیا میدانی رهبانیت امت من چیست؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره.»69
بنابراین، میتوان مدعی شد که رهبانیت مسیحی از دیدگاه دین مبین اسلام مردود است.
مفاسد اخلاقی ـ اجتماعی رهبانیت
رهبانیت به حکم اینکه برخلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است مفاسد بسیاری دارد؛ از جمله:
1. رهبانیت با روح مدنی بالطبع بودن آدمی میجنگد و جوامع انسانی را به انحطاط میکشاند.
2. رهبانیت منجر به انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور و خود برتربینی میشود و به فرض اینکه انسان بتواند در حال انزوا به فضیلت اخلاقی برسد فضیلت محسوب نمیشود. فضیلت آن است که در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگیهای اخلاقی برهاند.
3. ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه تنها موجبکمالنیست،بلکهموجبپیدایشعقدههاوبیماریهای روانی میگردد و فسادهای زیادی را به دنبال میآورد.
ویل دورانت درباره وجود و بروز مفاسد اخلاقی در رهبانیت مسیحی مینویسد: «پاپ افیوسان سوم یکی از دیرها را به عنوان فاحشهخانه توصیف کرد و بعضی از آنان مرکزی برای اجتماع شکمپرستان و دنیاطلبان و خوشگذرانها شده بود تا آنجا که بهترین شرابها در دیرها پیدا میشد.»70
امام علی علیهالسلام در حدیثی ذیل آیه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا»71 میفرماید: «و هم الرهبان الذین خسروا انفسهم فی السواری»؛72 آنها راهبهایی هستند که خود را در ارتفاعات کوهها و بیابانها محبوس داشتند.
به نمونهای از مفاسد راه یافته به رهبانیت به نقل ویل دورانت توجه کنید:
با گذشت زمان ثروت روزافزون جامعهها، دیرها را دربر گرفت. دیر «سن ریکیه» در شمار ثروتمندترین دیرهای اروپا محسوب نمیشد، با اینهمه، 117 واسال داشت و 2500 باب خانه مسکونی داشت که از مستأجران این خانهها همه ساله ده هزار خروس اخته و هفتاد و پنج هزار تخم مرغ دریافت میداشت و مالالاجارهای که خود مبلغ گزافی میشد.73
نتیجهگیری
نتایج به دست آمده از این تحقیق عبارتند از:
1. رهبانیت در لغت به معنای ترس و خوف از خداوند است و در اصطلاح، به گوشهنشینی در صومعه برای عبادت اطلاق میشود.
2. پیدایش رهبانیت از دیدگاه محققان ریشه در علتهایی دارد که از جمله آنها برخی تعالیم حضرت عیسی علیهالسلام، دنیاگرایی روزافزون کلیسا و روحانیان و نیز آزارهای سخت پادشاهان رومی بر مسیحیان است.
3. هر سه فرقه مسیحی (کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) دارای فرقههای رهبانی بودهاند.
4. رهبانیت در ابتدا به صورت فردی و سپس به صورت جمعی در صومعهها انجام میشد.
5. فرقههای رهبانی هر یک دارای قوانین مخصوص به خود هستند.
6. راهبانی همچون بندیکتوس، برنار و فرانیسس اسیزی از شخصیتهای معروف فرقههای رهبانی به شمار میآیند.
7. دین مبین اسلام رهبانیت را یکی از ابداعات مسیحیان دانسته و آن را مردود اعلام کرده است.
8. رهبانیت به حکم اینکه مخالف با فطرت انسانی است، مفاسد اخلاقی و اجتماعی فراوانی داشته است.
-
پى نوشت ها
- 1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد دینشناسى.
- 2ـ خلیل فراهیدى، العین، 1409، ج 4، ص 47 / اسماعیلبن حماد جوهرى، الصحاح، 1407، ج 1، ص 140 / ابن منظور، لسان العرب، 1405، ج 1، ص 436.
- 3ـ اسماعیلبن حماد جوهرى، الصحاح، ج 1، ص 140 / ابن منظور، لسان لعرب، ج 1، ص 436 / محمّدبن یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، بىتا، ج 1، ص 76.
- 4ـ ابوهلال عسکرى، الفروق اللغویة، 1412، ص 261.
- 5ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، 1411، ص 204.
- 6ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، 1417، ج 19، ص 180.
- 7ـ محمّد مددپور، کلیساى مسیح در ادوار تاریخى، 1384، ص 63و64.
- 8ـ توماس میشل، کلام مسیحى، 1377، ص 142.
- 9ـ همان، ص 65.
- 10ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، 1378، ص 3 و 752.
- 11ـ انجیل متى، 19:21ـ23.
- 12ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، 1375، ص 94ـ95.
- 13ـ همان، ص 94ـ95 / عبدالرحیم سلیمانى اردستانى، مسیحیت، 1381، ص 2 و 141.
- 14ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، 1365، ج 23، ص 387.
- 15ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 142.
- 16ـ همان.
- 17ـ ریچارد بوش و دیگران، جهان مذهبى، ص 752 / جان. بى ناس، تاریخ جامع ادیان، 1381، ص 639.
- 18ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، 1371، ج 4، ق اول، ص 74و75.
- 19ـ ویلیام میلر، تاریخ کلیساى قدیم در امپراتورى روم و ایران، 1359، ص 259.
- 20ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 143 / ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 74.
- 21ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص 97.
- 22ـ ریچارد بوش و دیگران، جهان مذهبى، ص 753.
- 23ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت.
- 24ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 144 / ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 753و754.
- 25ـ توماس میشل، کلام مسیحى.
- 26ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 668ـ669.
- 27ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 144.
- 28ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 70 و ج 4، ق دوم، ص 1060.
- 29ـ همان، ج 4، ق دوم، ص 1060.
- 30ـ همان، ص 1062.
- 31ـ همان، ص 1065.
- 32ـ همان.
- 33ـ همان، ص 1065ـ1066.
- 34ـ همان، ص 1066.
- 35ـ همان.
- 36ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 147.
- 37ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق دوم، ص 1074.
- 38ـ همان، ص 1079.
- 39ـ همان.
- 40ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 753 و 754.
- 41ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 146.
- 42ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 80ـ92.
- 43ـ برخى نام او را ایگناتیوس لویدا ثبت کردهاند. ر.ک. ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 754.
- 44ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 149.
- 45ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 754.
- 46ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 149.
- 47ـ همان.
- 48ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 754.
- 49-. Society of Friends.
- 50-. Qualers.
- 51ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 150ـ151.
- 52-. Pietism.
- 53ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 151.
- 54ـ همان.
- 55ـ همان.
- 56ـ همان، ص 145.
- 57ـ حدید: 27.
- 58ـ توبه: 31.
- 59ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 9، ص 245.
- 60ـ مائده: 82.
- 61ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 5، ص 56 و 57؛ ج 23، ص 381.
- 62ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، 1388ق، ج 2، ص 235.
- 63ـ قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، 1383ق، ج 1، ص 56.
- 64ـ شیخ صدوق، الامالى، 1417، ص 655و 656.
- 65ـ فخرالدین طریحى، مجمعالبحرین، 1408، ج 1، ص 152 / شیخ صدوق، الخصال، 1403، ص 137.
- 66ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 5، ص 494 / احمدبن حنبل، مسند، بىتا، ج 6، ص 226.
- 67ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 2، ص 17.
- 68ـ همان، ج 2، ص 662 / قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، ج 2، ص 148.
- 69ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، 1372، ج 9، ص 366.
- 70ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 23، ص 390.
- 71ـ کهف: 103و104.
- 72ـ همان.
- 73ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق دوم، ص 1057 و 1058.