معرفت، سال هجدهم، شماره دوم، پیاپی 137، اردیبهشت 1388، صفحات 73-

    رهبری و مدیریت در هزاره سوم

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    سیدحامد وارث / *استادیار - دانشگاه تهران
    چکیده: 
    جهان وارد هزاره جدیدی گردیده است و با تحوّلاتی بنیادین جوامع، اقتصادها و نظام‏های حکمرانی را در همه جا دگرگون می‏سازد. تمدن جدیدی در حال ظهور است و بسیاری از فرهنگ‏ها، نهادها و نظام‏های سنّتی که در گذشته بدیهی و مفروض انگاشته می‏شدند، تا مرز انقراض به چالش کشیده شده‏اند. جهانی‏شدن با شکل‏گیری یک نظام جهانی تحت نفوذ سرمایه‏داری شرکتی ظهور نموده و حکمرانی جهانی حاکمیت دولت ـ ملت‏ها را با چالش مواجه ساخته است. تلاش‏های نهادی بین‏المللی در جهت استقرار، تقویت و توانمندسازی نظام سرمایه‏داری به عنوان یک نظام ایدئولوژیک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سراسر جهان است. بدون شک، سرمایه‏داری دارای اثرات عرفی‏کننده‏ای بر جهان است و این روند در عصر جهانی شدن تشدید می‏گردد. رهبری سوداگرایانه جهان را به سوی رویارویی و برخورد فرهنگ‏ها و تمدن‏ها می‏کشاند، مگر آنکه رهبران تحوّلگرا، اخلاقی و معنوی، مدیریت جهان را در دست گیرند و با شکل‏دهی ترتیبات نهادی لازم، زمینه‏ساز تحوّل معنوی جهان گردند.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    رهبری و مدیریت در هزاره سوم

    سیدحامد وارث1

    چکیده

    جهان وارد هزاره جدیدی گردیده است و با تحوّلاتی بنیادین جوامع، اقتصادها و نظام‏های حکمرانی را در همه جا دگرگون می‏سازد. تمدن جدیدی در حال ظهور است و بسیاری از فرهنگ‏ها، نهادها و نظام‏های سنّتی که در گذشته بدیهی و مفروض انگاشته می‏شدند، تا مرز انقراض به چالش کشیده شده‏اند. جهانی‏شدن با شکل‏گیری یک نظام جهانی تحت نفوذ سرمایه‏داری شرکتی ظهور نموده و حکمرانی جهانی حاکمیت دولت ـ ملت‏ها را با چالش مواجه ساخته است. تلاش‏های نهادی بین‏المللی در جهت استقرار، تقویت و توانمندسازی نظام سرمایه‏داری به عنوان یک نظام ایدئولوژیک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سراسر جهان است. بدون شک، سرمایه‏داری دارای اثرات عرفی‏کننده‏ای بر جهان است و این روند در عصر جهانی شدن تشدید می‏گردد. رهبری سوداگرایانه جهان را به سوی رویارویی و برخورد فرهنگ‏ها و تمدن‏ها می‏کشاند، مگر آنکه رهبران تحوّلگرا، اخلاقی و معنوی، مدیریت جهان را در دست گیرند و با شکل‏دهی ترتیبات نهادی لازم، زمینه‏ساز تحوّل معنوی جهان گردند.

    کلیدواژه‏ها: هزاره سوم، جهانی‏شدن، امپراتوری شرکتی، رهبری سوداگرایانه، رهبری تحوّلگرا، رهبری اخلاقی، رهبری معنوی.

    مقدّمه

    در سال‏های پایانی هزاره دوم، آن‏گاه که در غرب بر مبنای آموزه‏های الهیّات مسیحی، مؤمنان در انتظار منجی آخرالزمان بودند، دگرگونی‏های بنیادینی به وقوع پیوستند. فروپاشی نظام دوقطبی، مسیر تحوّل جهانی را در جهت استمرار، تقویت و توانمندسازی نظام سرمایه‏داری شکل بخشید و سرمایه‏داری به عنوان یک نظام ایدئولوژیک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی وارد مرحله جهانی‏شدن گردید. بدون شک، نظام سرمایه‏داری اثرات عرفی‏کننده‏ای بر جهان دارد و این روند در عصر جهانی شدن تشدید می‏گردد. تعبیر ماکس وبر در یکصد سال پیش، از پایان هزاره مبنی بر «عرفی شدن و افسون‏زدایی از جهان» بیش از پیش خود را نمایان می‏سازد. سرمایه‏داری و دیوان‏سالاری بشریت را در قفس آهنین عقلانیت ابزاری و محاسباتی گرفتار ساخته و خروج از آن مستلزم ظهور رهبری کاریزماتیک و انقلابی است. اما عصر جدید به معنای پایان کاریزما به عنوان یک نیروی انقلابی و آغاز کاریزمای عقلانیت است. با وجود این، مسیر تحوّل جهان از ظهور معنویت فرادینی و تأکید بر رهبری اخلاقی و معنوی حکایت دارد.

    تحوّل جهانی

    جهان وارد هزاره جدیدی گردیده است2 و با تحوّلاتی بنیادین جوامع، اقتصادها، حکومت‏ها و نظام‏های حکمرانی را در همه جادگرگون می‏سازد. تمدن جدیدی در حال ظهور است و بسیاری از فرهنگ‏ها، نهادها و نظام‏های سنّتی، که در گذشته، بدیهی و مفروض انگاشته می‏شدند، تا مرز انقراض به چالش کشیده شده‏اند. جهانی شدن با شکل‏گیری یک نظام جهانی تحت نفوذ سرمایه‏داری شرکتی ظهور نموده، مرزهای سرزمینی سنّتی به وسیله فناوری‏های اطلاعاتی شکسته شده، و حاکمیت دولت ـ ملت‏ها با پیدایش نیروهای درونی و جهانی نوظهور و بحران‏های خسته‏کننده با چالش مواجه گردیده است. جهانی شدن فرهنگی هویّت جوامع را تهدید نموده3و فشار برای ادغام جهان و یکسان‏سازی، خطر تعارضات و جنگ‏های جهانی4 را افزایش داده است. محیط پیچیده جدید همراه با عدمقطعیت‏ها و تغییرات سریع، غیرخطی و آشوبناک، مستلزم ظرفیت‏های اساسا جدیدی برای رهبری و اداره امور عمومی است و وظیفه حکمرانی را تا مرز خستگی و فروپاشی نظام، با خطراتی مواجه نموده است.

    عصر جهانی شدن، که با عدم قطعیت‏های زیاد، تغییرات سریع و غیرخطی، ساختار قدرت جهانی متمرکز، نظم جهانی یک‏جانبه، جست‏وجو برای یک امپراتوری جهانی و عدم تساهل مشخص می‏شود دارای پیامدهایی غیرقابل پیش‏بینی است و بر دولت ـ ملت‏ها، حکومت‏ها، شهروندان و نظام‏های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سراسر جهان تأثیر می‏گذارد. مشابه بسیاری از پدیده‏ها، جهانی شدن دارای پیامدهای مثبت و منفی است و می‏تواند موجد فرصت‏ها و نیز تهدیدها و چالش‏هایی برای تمامی کشورهای جهان باشد. اما جهانی شدن به طور یکسان بر همگان تأثیر نمی‏گذارد، در میان دولت ـ ملت‏ها، بیشترین منافع جهانی شدن به تعدادی از قدرت‏های بزرگ اقتصادی و معدودی از نخبگان قدرتمند اقتصادی، سیاسی و دیوان‏سالار تعلّق می‏گیرد.5

    «جهانی‏شدن» مفهوم جدیدی نیست. در دوران باستان، قلمرو امپراتوری پارسی از آسیا در شرق تا اروپای شرقی و آفریقای شمالی تا برخی نواحی در غرب را دربر می‏گرفت که قلمروی حقیقتا چندملّیتی، چندنژادی، چندفرهنگی با تکثّر مذهبی و برخوردار از تساهل و مدارای مذهبی بود. اما آنچه امروزه در جهانی‏شدن به چشم می‏خورد مشخصه قدرت و ظرفیت نفوذ در دولت‏ها، بازارها و اقتصادهای سراسر جهان و یکپارچه نمودن آنها با بهره‏گیری از نوآوری‏های فنی، مداخلات نظامی و تشکیلات نهادی برای جهان‏گشایی و استعمارگرایی نوین به نفع تمدن غرب است که «جهانی‏شدن فرهنگی» را نیز با خود به همراه دارد. امروزه سازمان‏ها و نهادهای بین‏المللی همچون سازمان ملل متحد، شورای امنیت، برنامه توسعه ملل متحد، بانک جهانی، صندوق بین‏المللی پول و نظایر آن، در وجوه هنجاری فرهنگی، تنظیمی و اجباری، قواعد نهادی حاکم بر کنش دولت ـ ملت‏ها را تعیین می‏کنند. تمام هنجارها و شاخص‏های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توسعه توسط این نهادهای بین‏المللی ارائه می‏شود تا کشورهای درحال توسعه در فرایند مدیریت توسعه، انحرافات خود از آن را تصحیح نمایند. در نظام‏هایی همچون جمهوری اسلامی ایران، وجود نهاد قدرتمند ولایت فقیه نظم نوع اول را شکل می‏بخشد و ضامن استقلال نظام است. با وجود این، در بسیاری از کشورها، امروزه تحوّلات در جهت استمرار، تقویت و توانمندسازی نظام سرمایه‏داری به عنوان یک نظام ایدئولوژیک جهانی فرهنگ، اقتصاد و سیاست است. در این کشورها، هیچ راه گریزی از این نظام مسلّط به سوی یک طرّاحی نظام دیگر وجود ندارد و این جهت یک‏سویه تحوّل جهانی دارای پیامدهای مثبت و منفی برای انسانیت، جوامع و فرهنگ‏هاست.

    درک تغییر و توانایی شناخت و تبیین آن، ظرفیت شناختی لازم را برای مدیریت و اداره تحوّلات فراهم می‏سازد. تغییر امری ثابت و همیشگی و عامل دگرگونی‏های تاریخی در تمدن‏ها و فرهنگ‏هاست. تغییر را می‏توان دو گونه تبیین کرد: یا به عنوان فرایندی طبیعی6 ویا تغییر از طریق طرّاحی.7 تغییر به عنوان فرایند طبیعی توسعه و تحوّل، بیشتر به وسیله پویایی‏های نیروهای دیالکتیکی داخلی درتعامل با یکدیگر ایجاد می‏شود و منجر به ایده‏ها، نظام‏ها و پارادایم‏های جدید می‏گردد. این فرایندهای طبیعی تغییر، نیروی درونی جنبش، تحوّل و تکامل هستند و به پیشرفت انسانی انرژی می‏بخشند. در مقابل، تغییر از طریق طرّاحی، کار مردان و زنانی است که تاریخ‏ساز بوده‏اند. درک تحوّل جهانی در قالب این دو چارچوب نظری، قابل تبیین است. آنچه مهم است چگونگی رهبری و مدیریت این تحوّلات به منظور بهره‏گیری از فرصت‏ها و مقابله با تهدیدات و چالش‏های پیش‏روست. رهبری و مدیریت در هزاره سوم، مستلزم طرّاحی نظام بدیل و نهادسازی‏های مرتبط با آن است.

    تحوّل فرهنگ و ارزش‏ها

    «جهانی‏شدن» مفهومی یک بعدی نیست، بلکه فرایندی چند بعدی شامل دامنه‏هایی از فعالیت و تعامل است. این در حالی است که برخی جهانی شدن را محصول نیروهای اقتصادی تلقّی می‏کنند. برخی دیگر فرهنگ را عامل پیش‏برنده وابستگی متقابل اقتصادی و سیاسی در جهان می‏دانند. در واقع، چارچوب‏های تحلیلی مطالعه جهانی‏شدن بدون توجه به بعد فرهنگی، ناکافی‏اند.8 جهانی شدن صرفا یکپدیده اقتصادی نبوده و صرفا با پیدایش یک نظام جهانی مساوی نیست. جهانی شدن در قلب فرهنگ نوین قرار دارد و اقدامات فرهنگی در قلب جهانی شدن. البته جهانی شدن فرهنگی دارای تاریخی بس طولانی است. شکل‏گیری مذاهب بزرگ جهانی همچون ادیان ابراهیمی نمونه‏هایی آشکار از ظرفیت ایده‏ها و باورها برای در هم نوردیدن فضا با پیامدهای اجتماعی، معنوی و تاریخ‏ساز بوده است. اما امروزه جهانی شدن فرهنگی از طریق فناوری اطلاعاتی ارتباطی، جوامع شرقی و اسلامی را دگرگون می‏سازد و این تحوّل و دگرگونی در شکل جنبش‏های هوادار مردم‏سالارانه شدن و اقتصاد باز، عرفی شدن تمام وجوه زندگی را موجب می‏گردد.

    در دوران معاصر، اشاعه جهانی رادیو و تلویزیون، اینترنت، ماهواره و فناوری‏های دیجیتالی، ارتباطات آنی را ممکن ساخته است و امروزه حکومت‏های ملّی کمتر می‏توانند دست‏یابی جمعیت خود به ایده‏های جدید، فرهنگ و جریان آزاد اطلاعات را کنترل کنند. تولید محصولات فرهنگی، توسط شرکت‏ها و با رویکردی تجاری صورت می‏گیرد و جریان تولید کالاهای فرهنگی مانند فیلم، موسیقی، لباس، برچسب، ادبیات، ایده‏های مذهبی و فلسفی، نمادها، جشن‏ها و آیین‏ها از غرب به شرق جریان دارد. سبک زندگی شرقی با سبک زندگی غربی متفاوت است و مدیران جوامع شرقی باید کمّیت و کیفیت زندگی را در معنای اصیل آن ارتقا بخشند. این در حالی است که مدیران دانشکده‏های مدیریت متون ترجمه شده غربی را فراگرفته‏اند. زمانی که غرب برای دیگر جوامع متون درسی مدیریت می‏نویسد و مدیر پرورش می‏دهد، در واقع تفکرات و ارزش‏های غربی را در آن جوامع بدون هیچ مقاومتی پیاده می‏کند. مدیریت از مقوله طرح‏ریزی و اجراست و مدیران جوامع شرقی باید الگوی توسعه مبتنی بر اقتضائات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خاص جامعه خود را اجرا کنند. در جمهوری اسلامی ایران، رهبری نظام از ضرورت الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی سخن می‏گوید. سیاست و حکمرانی، اقتصاد، معماری، شهرسازی، موسیقی و هنر بومی و اصیل، وجوه گوناگون این الگو را شکل می‏دهند و هویّت ملّی این جوامع را ارتقا می‏بخشد.

    در خصوص جهانی شدن فرهنگی، دو عقیده قابل ملاحظه است: برخی از محققان معتقدند: جهانی‏شدن فرهنگی به طور روزافزون، ظهور یک فرهنگ جهانی یکسان را بر مبنای نظام ارزشی آمریکایی تسهیل می‏کند. برای مثال، جورج ریتزر، جامعه‏شناس، از مک دونالدیزه شدن جامعه سخن می‏گوید تا نشان دهد چگونه اصول غذاخوری‏های غذای سریع بر جامعه آمریکا و سایر جوامع حاکم می‏شود. در بلندمدت، مک دونالدیزه شدن منجر به محو تنوع فرهنگی و انسان‏زدایی از روابط اجتماعی می‏شود. اگرچه در واکنش به این تحوّل، امروزه، حتی در اروپا، جنبش آهستگی شکل می‏گیرد، اما به نظر می‏رسد جهانی‏شدن آمریکا و آمریکایی شدن جهان همچنان به پیش می‏رود. خورشید امپراتوری «کوکاکولا» و «MTV» غروب نمی‏کند. با ملاحظه اشاعه جهانی ارزش‏ها، کالاهای مصرفی و سبک زندگی آمریکایی در جوامع شرقی، ملاحظه می‏شود که برخی اشکال امپریالیزم فرهنگی، فرهنگ این جوامع را ویران می‏کند.

    در مقابل، برخی دیگر معتقدند: دنیای امروز امواج پیاپی جهانی شدن را تجربه می‏کند؛ امواجی که دارای مشخصه‏های مشترکی همچون بسط تجارت، اشاعه فناوری، مهاجرت گسترده و بارور شدن فرهنگ‏های متنوّع است. تاریخ جهان به جای حرکت در جهت یکسان شدن فرهنگی، روندی به سوی انفکاک و پیچیدگی فرهنگی را نشان می‏دهد. رویارویی فرهنگ‏ها چونان برخورد ابرها یکدیگر را غنی می‏سازد. اگرچه تحقق چنین امری مستلزم تمهیدات نهادی برای گفت‏وگو و ارتباطات میان‏فرهنگی است.

    تحوّل اقتصاد و کسب و کار

    اقتصاد در عصر جهانی شدن، اقتصاد جهانی است و اقتصاد جهانی9 با اقتصاد جهان10 متفاوت است. جهان امروز یک جامعهشبکه‏ای11 است12 و خارج از این شبکه، بقا در معرض تهدید است. شبکه منطق خاص خود را دارد و برای اقتصادهای بسته و ملّی،بالقوّه حذف‏کننده13 است. پیشرفت آتی در علم و فناوری، همچون ژنتیک، نانوتکنولوژی و هوش مصنوعی، اقتصاد را دگرگونخواهد ساخت و در نقطه‏ای انفصال رخ خواهد داد. نیاز به مطالعات آینده پژوهشی در این زمان، بیش از هر زمان دیگری احساس می‏شود. با پی‏ریزی یک اقتصاد آینده‏نگرانه، باز و پیوسته در کنار اقتصاد جهانی، می‏توان بقا و رشد خود را تضمین کرد. در عصر جهانی شدن، مدیریت اقتصاد مستلزم دانش، مهارت‏ها و طرّاحی‏های نوینی است که متناسب با تحوّلات سریع و دگرگونی‏های بنیادی محیط کسب و کار در آینده باشد. الگوهای سنّتی، شیوه‏های تفکر و فنون مدیریت، که در گذشته خوب و کافی بودند، برای مواجهه با چالش‏های آتی غیر مفید به نظر می‏رسند. مدارس مدیریت و بازرگانی باید مدیرانی برای محیط کسب و کار پرورش دهند که از تفکر جهانی و دانش مدیریت در کلاس جهانی برخوردار باشند و بتوانند با خلق مستمر ارزش، رقابت‏پذیری جهانی نظام را در اقتصاد جهانی حفظ و تقویت کنند.

    در عین حال، ورود به اقتصاد جهانی مستلزم پذیرش یک محیط نهادی است که می‏تواند تضادهایی را میان فرهنگ‏ها پدید آورد. اگرچه کسب و کارها در محیط فنی با یکدیگر رقابت می‏کنند، اما محیط‏های فنی خود مبتنی بر بنیادهای نهادی‏اند. نهادها یک دسته قواعد فرهنگی‏اند که به فعالیت‏ها و موجودیت‏های خاص معنا و ارزش می‏بخشند. برای مثال، قوانین مالکیت خصوصی، هنجارهای حاکم بر مبادله مشروع و عادلانه، قوانینی که به عاملان اقتصادی و فعالیت‏های آنها مشروعیت می‏بخشند و باور مربوط به نقش مناسب دولت در اقتصاد می‏تواند در مکاتب و ایدئولوژی‏های گوناگون، متفاوت باشد. تفاوت ایّام تعطیل هفته در مذاهب و فرهنگ‏های گوناگون، مثال دیگری از این دست به شمار می‏آید. در حالی‏که در اسلام، «جمعه» به عنوان روز مقدّس، روزی است که در آن انسان‏ها جمع شدند تا در پذیرش ولایت اولیای الهی، از آنان میثاق گرفته شود، تنظیم ایّام تجارت جهانی بر مبنای تعطیلات مسیحی، تضادهایی در جوامع اسلامی پدید می‏آورد. تعقّل‏گرایی اقتصادی و اقتصاد باز، جوامع اسلامی را سکولار می‏سازد. جوامع شرقی باید با تأکید بر کثرت‏گرایی فرهنگی، محیط نهادی حاکم بر اقتصاد و تجارت بین‏الملل را با فرهنگ و سنّت‏های خود سازگار سازند.

    تحوّل حکمرانی و اداره امور عمومی

    یکی از مهم‏ترین مباحث در عصر جهانی شدن، تحوّل در ماهیت و نقش حکومت و فرایند حکمرانی و اداره امور عمومی است. امروزه در ادبیات اداره امور عمومی، واژه‏هایی‏همچون«حکمرانی»،14 «بازآفرینی دولت»15 و «مدیریت دولتی نوین»16 زیاد شنیدهمی‏شود.

    با گذار از جهان دو قطبی و پایان رقابت میان دو نظام جهانی سوسیالیسم و سرمایه‏داری، دهه 1980 سرآغاز افول بخش دولتی، روند جهانی بازآفرینی دولت، و طرّاحی برای خصوصی‏سازی، بازاری‏سازی، تجاری‏سازی و کاهش اندازه بخش دولتی برای گسترش شرکت‏ها و بخش خصوصی در سراسر جهان بود. معمار این تحوّلات جهانی را می‏توان رونالد ریگان و مارگارت تاچر در آمریکا و انگلستان دانست. هر دو «دولت را به عنوان مسئله و نه راه‏حل» تلقّی نمودند و سیاست‏هایی برای معکوس نمودن رشد دولت تحت ایدئولوژی نومحافظه‏کارانه راست جدید دنبال کردند. در پی آن، یک برنامه جهانی تغییر در روابط «دولت ـ کار ـ جامعه» از طریق نهادهای پیش برنده جهانی‏سازی همچون بانک جهانی و صندوق بین‏الملل پول طرّاحی و اجرا گردید. این برنامه‏ها شامل ملّی‏زدایی و خصوصی‏سازی، شرکتی‏سازی و برون‏سپاری وظایف دولت، تجاری کردن خدمات عمومی، اصلاحات در بخش دولتی و مدیریت دولتی نوین بود تا اداره امور عمومی بازار محور و کسب‏وکار گونه را ارتقا بخشد. بنابراین، عصر جدیدی از سیادت بازار تحت سرمایه‏داری شرکتی، با اجماع واشنگتنی برای آمریکایی کردن جهان فرارسید. مدیریت دولتی نوین، که به معنای به کارگیری ارزش‏ها، ایده‏ها و فنون مدیریتی بخش خصوصی در بخش دولتی است، اگرچه مزایایی همچون کارایی و صرفه‏جویی به همراه دارد، اما به عنصر اثربخشی کمتر توجه دارد. در حالی که در سال‏های اخیر، حتی در ادبیات مدیریت بخش خصوصی نیز روند جای‏گزینی رهبری سوداگرایانه17 با رهبری تحوّلگرا18 ملاحظه می‏شود و از رهبری خدمتگزار،19 سبک رهبری حضرت عیسی علیه‏السلام20 و هرممعکوس سخن به میان می‏آید،21 مدیریت دولتی نوین به معنای حاکمیت رهبری سوداگرایانه در بخش دولتی است. این در حالی استکه بخش دولتی با ارزش‏هایی همچون خدمت به عامّه و منافع عمومی سروکار دارد. در واکنش به این انحراف و در انتقاد از مدیریت دولتی نوین، که «هدایت کردن به جای پارو زدن» را شعار اصلاحات اداری قرار داده است، مکتب خدمات عمومی نوین «خدمت کردن به جای هدایت کردن»22 را مطرح می‏سازد. در اینجاست که می‏توان از رهبری توانمندساز23 و رهبری جمعی24 سخن گفت.اهداف خط‏مشی عمومی به جای آنکه صرفا از طریق سازوکار بازار جست‏وجو شوند، باید در شبکه درهم تنیده‏ای از بخش دولتی، بخش خصوصی، بخش داوطلب و سازمان‏های غیردولتی و با محوریت منافع عمومی تحقق یابد. الگوی رهبری حاکم بر اداره امور عمومی باید رهبری خدمتگزار، رهبری اخلاقی، و حتی رهبری معنوی باشد. اما حکمرانی شرکتی چگونه می‏تواند با رهبری معنوی همراه باشد؟

    آنچه امروزه «حکمرانی خوب» نامیده می‏شود همان حکمرانی شرکتی است که به وسیله بنگاه‏های سازمان ملل متحد نظیر بانک جهانی، صندوق بین‏المللی پول، و برنامه توسعه ملل متحد اشاعه می‏یابد و به سبب نقش آنها در توسعه، یکی از شروط کمک‏های بین‏المللی به کشورهای جهان سوم در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و مرکزی به شمار می‏آید. در حالی که به کارگیری واژه «حکمرانی» در علوم سیاسی نیز متداول است، بسامد به کارگیری این واژه در اداره امور عمومی نشان‏دهنده یک تحوّل عمده در مفهوم‏پردازی و گفتمان نظری، همانند کاربردهای عملی در درون حوزه مذکور است. افزایش به کارگیری واژه «حکمرانی» را می‏توان ناشی از عواملی همچون مفهوم منفی واژه «بوروکراسی»، نظام سلسله‏مراتبی اداره امور عمومی، نقش فرمان‏دهی و مفاهیم حکومتی اقتدارگرایانه، سلسله مراتبی، یک‏جانبه و فراگیر، و تعاملی بودن اندیشه حکمرانی به عنوان یک فرایند دانست. بنابراین، روشن است که به کارگیری واژه «حکمرانی» بر واژه «حکومت» ترجیح دارد و با ارزش‏های انسانی سازگارتر است.

    اگرچه حکمرانی خوب از منظر بانک جهانی دارای مشخصه‏های مثبتی همچون دموکراسی، مشارکت اجتماعی، حقوق بشر، حقوق اقلّیت‏ها، کارایی و اثربخشی ـ در تعریف جهانی و غربی آن ـ است، ولی باید توجه داشت که «حکمرانی خوب» و نظایر آن مفاهیمی خنثا و عاری از ارزش نیستند؛ آنها مفاهیمی ارزشی هنجاری‏اند و پیامدهای متفاوتی دربر دارند. مفهوم «حکمرانی» خوب از حیث شنیداری زیباست، اما دارای جهت‏گیری هنجاری است و سنّت‏های حکومتی سایر جوامع را بی‏اهمیت می‏سازد. برخی معتقدند: حکمرانی خوب در واقع، همان حکمرانی آمریکایی است که «خوب» نامیده شده است. مفهوم «حکمرانی» خوب نیمی از واقعیت است و حاوی مغالطات و کوتاهی‏هایی است. آنچه برای یک جامعه خوب است ممکن است برای جامعه دیگر الزاما خوب نباشد. «حکمرانی خوب» بیشتر منافع معدودی از نخبگان اقتصادی، سیاسی و مردم‏سالار را نمایندگی می‏کند. هیچ کس از الگوهای سنّتی حکمرانی در جامعه جدید، انفکاک یافته و پیچیده امروزی طرف‏داری نمی‏کند؛ اما می‏توان به جای «حکمرانی خوب» از مفهوم جامع، معقول و اصیل‏تر «حکمرانی صحیح»25 استفاده کرد.26 «حکمرانی صحیح» از سایر مفاهیم حکمرانی جامع‏تر است، کمتر دارای جهت‏گیری و تعصّباست و می‏تواند با سنّت و عرف جوامع گوناگون انطباق یابد. «حکمرانی صحیح» به معنای فرایند اداره مشارکتی امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک کشور از طریق ساختارها و ارزش‏هایی است که انعکاس و آینه جامعه‏اند و دولت به عنوان نهادی توانمندساز، چارچوب قانونی، جامعه مدنی، بخش خصوصی و ساختار نهادی بین‏المللی و جهانی را دربر می‏گیرد. بنابراین، حکمرانی صحیح حقیقتا شمول27 دارد و مشارکت و تعامل را در یک محیط ملّی و بین‏المللی به طور فزاینده پیچیده، متنوّع و پویا ارتقا می‏دهد. «حکمرانیصحیح» آن نظام حکومتی است که نه تنها از حیث اقتصادی، مالی، سیاسی، حقوقی، سازمانی، اداری، مدیریتی و اخلاقی در داخل قلمرو خود صحیح و عادلانه است، بلکه همچنین در تعامل خود با سایر دولت ـ ملت‏ها و حکومت‏ها در محیط بین‏المللی و جهانی، به طور مستقل، صحیح و عادلانه رفتار می‏کند. در حالی که حکمرانی شرکتی با رهبری سوداگرایانه تناسب دارد، حکمرانی صحیح و عادلانه صرفا در پرتو رهبری اخلاقی2829 و رهبری معنوی3031 و با شکل‏دهی و تکامل نهادی، که ارزش‏های اخلاقی و معنوی رابازتولید کنند، تحقق می‏یابد.

    نتیجه‏گیری

    در عصر جهانی‏شدن غرب و غربی‏شدن جهان، که الگوهای غربی توسعه، حکمرانی، اقتصاد و فرهنگ جهان‏شمول به شمار می‏آیند و جوامع شرقی فرهنگ، نهادها و نظام‏های سنّتی خود را در معرض انقراض می‏بینند، شکل‏گیری هویّت مقاومت می‏تواند این جوامع را به رویارویی و برخورد با غرب بکشاند و زمینه‏ساز جنگ تمدن‏ها باشد، مگر آنکه بر مبنای هویّت برنامه‏دار، اقدامات نهادی لازم برای گفت‏وگو و ارتباطات میان فرهنگ‏ها و استقرار یک نظام حکمرانی و اقتصاد جهانی صحیح و عادلانه شکل گیرد. این امر مستلزم آن است که رهبری جهان را کسانی در دست گیرند که به جای رهبری سوداگرایانه، رهبرانی تحوّلگرا، اخلاقی و معنوی باشند و جهان را در جهت دستورات الهی هدایت نمایند.


    • پى نوشت ها
      1 دکترى مدیریت و عضو هیأت علمى دانشگاه تهران. دریافت: 25/7/87 ـ پذیرش: 31/1/88.

      2. C.F. Manuel Castells, End of Millenium.

      3. C.F. Manuel Castells, The Power of Identity.

      4. C.F. Sumuel Hangington, The Clash of Civilization and the Remaking of World Order.

      5. C.F. Ali Farazmand, Handbook of Globalization, Governance Public Administration.

      6. Natural Process of Change.

      7. Change by Design.

      8. C.F. Ibid.

      9. Good Global Economy.

      10. World Economy.

      11 Network Society.

      12. C.F. Manuel Castells, The Rise of the Network Society.

      13. Exclusive.

      14. Governance.

      15. Reinventing Governament.

      16. New Public Managment.

      17. Transactional Leadership.

      18. Transformational Leadership.

      19. Servant Leadership.

      20. Lead Like Jeus.

      21. C.F. Ken Blanchard and Phill Hodges, Lead Like Jesus.

      22. Servant Leadership.

      23. Enabling Leadership.

      24. Transformational Leadership.

      25. Sound Governance.

      26. C.F. Ali Frazmand, Sound Governance.

      27. Inclusive.

      28. Moral Leadership.

      29. C.F. Robert Coles, Live of Moral Leadership: Men and Women Who have Made a Difference. C.F. Deborah Rhode, Moral Leadership: The Theory and Practice of Power, Judgment and Policy.

      30. Spiritual Leadership.

      31. C.F. Oswald Sanders, Spiritual Leadership: Principles of Excellence for Every Believer. C.F. Glenn Hinson, Spiritual Preparation for Christioan Leadership. C.F. Henry Blackady and Richard Blackaby, Spiritual, Leadership: Moving People on to Gods.


    • ··· منابع
      - Blackaby, Henry and Richard Blackaby, Spiritual, Leadership: Moving People on to God's, Agenda, Broadman and Holman Publishers, 2001.
      - Blanchard, Ken and Phil Hodges, Lead Like Jesus: Lessons from the Greatest Leadership Role Model of All Time, 2006.
      - Castells, Manuel, End of Millennium, Blackwell Publishers, 2000.
      - Castells, Manuel, The Power of Identity, Blackwell Publishers, 2004.
      - Castells, Manuel, The Rise of the Network Society, Blackwell Publishers, 2006.
      - Coles, Robert, Lives of Moral Leadership: Men and Women Who have Made a Difference, Random House, 2001.
      - Farazmand, Ali, Sound Governance: Policy and Administrative Innovations, Praeger Publishers, 2004.
      - Hinson, Glenn, Spiritual Preparation for Christian Leadership, Upper Room Books, 1999.
      - Huntington, Sumuel, The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order, Touchstone Edition, 1997.
      - Rhode, Deborah, Moral Leadership: The Theory and Practice of Power, Judgment and Policy, Jossey Bass, 2006.
      - Sanders, Oswald, Spiritual Leadership: Principles of Excellence for Every Believer, The Moody Bible Institute of Chicago, 2007.
      8. Farazmand, Ali, Handbook of Globalization, Governance and Public Administration,
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    وارث، سیدحامد.(1388) رهبری و مدیریت در هزاره سوم. فصلنامه معرفت، 18(2)، 73-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحامد وارث."رهبری و مدیریت در هزاره سوم". فصلنامه معرفت، 18، 2، 1388، 73-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    وارث، سیدحامد.(1388) 'رهبری و مدیریت در هزاره سوم'، فصلنامه معرفت، 18(2), pp. 73-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    وارث، سیدحامد. رهبری و مدیریت در هزاره سوم. معرفت، 18, 1388؛ 18(2): 73-