اخلاق و عرفان اسلامي
اخلاق و عرفان اسلامي
استاد محمّدتقي مصباح
چكيده
اين مقاله در پي بيان اوصاف بدترين بندگان در نگاه اميرمؤمنان در نهجالبلاغه است. از نگاه آن حضرت، خشم و غضب خداي متعال از مبغوضترين افراد از آنروست كه گناهان اين افراد به ديگران نيز سرايت ميكند. اين افراد از موقعيت و شهرت و علم برخوردارند و از موقعيت خويش براي تأسيس مكاتب انحرافي بهره گرفته و موجبات انحراف بسياري از افراد سادهلوح را فراهم ميسازند. از مدار هستي و حق غافل و بر هوا و هوس خويش پافشاري ميكنند. عالمان و كارشناسان دين شناخته شده در ميان مردم، مسئوليت سنگيني در اين زمينه بر عهده دارند و بايد ترفندهاي آنان را به مردم معرفي كنند. همواره بايد مراقب بود؛ چراكه شهرتطلبي، ثروتاندوزي و برتريطلبي از عواملي است كه موجب گمراهي و انحرافات اجتماعي است.
كليدواژهها: اميرمؤمنان، بدعتگروي، شهرتطلبي، برتريطلبي، انحراف، طغيان، نهجالبلاغه، بدترين بندگان.
ويژگيهاي بدترينها در نگاه اميرمؤمنان (2)
«إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَي اللَّهِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَي نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ، فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْي مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَي بِهِ فِي حَياتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، حَمَّالٌ خَطَايا غَيرِهِ رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ. وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِما وَ لَيسَ بِهِ»؛ 1 خشمانگيزترين آفريدگان نزد خداوند دو نفرند: مردي كه خدا او را به خود وانهاده و در نتيجه از راه راست منحرف گشته است، [و] به سخنان بدعتآلود و دعوتهاي گمراهكننده دل سپرده است. پس او براي شيفتگانش فتنهاي است. از راه راست پيشينيان سر باز زند و هركس را كه بدو اقتدا كند، گمراه سازد؛ چه در زنده بودن و چه پس از مرگش. بار سنگين لغزشهاي ديگران را بر دوش كشد و گروگان بزهكاري خويش است. و مردي كه مجهولاتي به هم بافته و در ميان انسانهاي نادان امت براي فريفتن مردم به همه سوي ميشتابد. در تاريكيهاي فتنه ميتازد و از پيمان صلح و سازگاري بيخبر است. آدمنمايان او را عالم دانند، كه نه چنين است.
نكوهش بدعتگروي و دعوت به گمراهي
در گفتارهاي پيشين، شماري از ويژگيهاي دوستان خدا را در نهجالبلاغه از نظر گذرانديم. سپس درباره ويژگيهاي عالمنمايان و بدترين مردم از نگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام سخن گفتيم. در ادامه، و با هدف معرفي منحرفان از دين الهي و بدعتگذاران در شريعت، دو بخش از خطبه هفدهم را برگزيدهايم. در
آغاز بخش نخست، كه در آن دو گروه از مبغوضترين و خشمانگيزترين مردم نزد خداوند معرفي شدهاند، حضرت ميفرمايند: «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَي اللَّهِ رَجُلَانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَي نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ.»
محبوب بودن مؤمنان نزد خداوند امري تشكيكي و داراي مراتب است، و درجه محبت خداوند به مؤمنان يكسان نيست. در مقابل، بغض و خشم خداوند از بندگان نافرمان خود نيز يكسان نيست. خشم خداوند به برخي از آنها بيشتر از ديگران است. حضرت در اين خطبه، مبغوضترين و بدترين بندگان را نزد خداوند معرفي ميكنند. با توجه به ويژگيهايي كه براي آنان برميشمارند، به اين نكته دست مييابيم كه شدت بغض و خشم خداوند به آنان از آنروست كه گناهان و بديهايشان به ديگران نيز سرايت ميكند. گاهي كسي مرتكب گناهي كوچك ميشود، و گاه پاي فراتر مينهد و مرتكب گناه بزرگ ميشود و چنان بر انجام گناه اصرار ميورزد كه ارتكاب گناه براي او عادت و ملكه ميگردد. گاه نيز در عصيان و گناه تا آنجا پيش ميرود كه در دين خدا شك ميكند و ايمان از كف ميدهد. چنين كسي اگر در دلْ ايمان نميداشت و تنها پيش خود به نافرماني خدا ميپرداخت و كاري با ديگران نداشت و در پي منحرف ساختن ديگران و فساد برنميآمد، بغض و خشم خداوند به او كمتر ميبود. پس يك كافر يا گناهكار معمولي، مبغوضترين خلايق نزد خداوند نيست، بلكه مبغوضترين خلايق نزد خداوند، انسان منحرفي است كه از موقعيت، شهرت و علم برخوردار است و با استفاده از اين ابزارها چه بسا موجب پيدايش مكاتب و فرقههاي انحرافي ميشود كه طي ساليان طولاني و در مناطق گوناگون افراد سادهانديش را تحت تأثير خود قرار ميدهد و به انحراف ميكشاند.
كسي كه از استعدادها و قابليتهاي مادي و معنوي براي پيمودن مراتب كمال و تعالي بهره بَرد، پيوسته از درياي فيض الهي سيراب ميشود و الطاف و عنايتهاي ربوبي او را دربر ميگيرند. اما اگر به جاي پيمودن مسير تعالي و تلاش براي رسيدن به حيات معقول و انساني، تواناييهاي خود را در جهت انحطاط و سقوط به كار بست، خداوند او را به خود واميگذارد و از هدايت و عنايات خويش محروم ميسازد. در نتيجه، به جاي دلبستگي به ارزشهاي والاي انساني و كمال مطلق، به امور پوچ و اعتباري مادي و دنيوي دل ميبندد و در كمند وسوسهها و انديشههاي شيطاني گرفتار ميآيد و استعدادهايش پژمرده و نابود ميگردد.
همچنين كسي كه از محور و مدار هستي غافل ميشود و بر محور خويش و منيتها و هوسهايش ميگردد، از راه راست و اعتدال منحرف شده است و به جاي تن دادن به قوانين و اصول الهي، كه راستترين و معتدلترين مسير را پيش روي انسان مينهد، محاسبات غلط و ناپايداري كه هيچ تناسبي با اصول و قوانين ناظم آفرينش ندارند، جهت و غايت رفتارش را تعيين ميكنند. در نتيجه، وي به نااستواري در انديشه و تصميم دچار ميگردد و به بدعتها و سخنان مخالف اصول و قوانين پايدار، و گمراه ساختن بندگان بيخبر از حقايق روي ميآورد.
فرجام منحرف كردن ديگران از مسير حق
«فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْي 2 مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَي بِهِ فِي حَياتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَايا غَيرِهِ رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ.»
حضرت ميفرمايند كسي كه ديگران را در دام فريب و نيرنگ خويش گرفتار ميكند، چون موجب گمراهي آنان ميشود، افزون بر آنكه بار گناه خود را به دوش ميكشد، بار گناهان آنان را نيز بايد بر دوش كشد و همان كيفري را كه آن منحرفشدگان ميكشند او نيز بايد بكشد. اين معنا در برخي آيات قرآن و همچنين در روايات آمده است. از جمله خداوند ميفرمايد: «لِيحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يوْمَ الْقِيامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يضِلُّونَهُم بِغَيرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يزِرُونَ»(نحل: 25)؛ تا بار گناهان خويش در روز رستاخيز به تمامي بردارند و هم از بار گناهان كساني كه ندانسته آنان را گمراه ميكنند. آگاه باشيد كه بد باري برميدارند.
رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمودهاند: «أَيمَا دَاعٍ دَعَا إِلَي الْهُدَي فَاتُّبِعَ فَلَهُ مِثْلُ أُجُورِهِمْ مِنْ غَيرِ أَنْ ينْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيءٌ، وَ أَيمَا دَاعٍ دَعَا إِلَي ضَلَالَةٍ فَاتُّبِعَ فَإِنَّ عَلَيهِ مِثْلَ أَوْزَارِ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْ غَيرِ أَنْ ينْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيءٌ»؛ 3 هركس دعوتگر به هدايت باشد و از او پيروي شود، همانند پاداش پيرويكنندگان از خود را خواهد داشت، بدون آنكه از پاداش آنان كاسته شود و هركس دعوتگر به گمراهي باشد و از او پيروي شود، همانند گناه و كيفر پيرويكنندگان از خود را خواهد داشت،بدونآنكهازكيفروگناهآنانكاسته شود.
بر اساس اين روايت، كساني كه مشعل هدايت ديگران شدهاند و با نوشتهها، سخنرانيها و مراكزي كه براي ترويج آيين الهي برپا داشتهاند، سالها جمع پرشماري را به سوي حق هدايت ميكنند و چه بسا تا قيامت راه آنان پررهرو ميماند، تا هنگامه قيامت همانند پاداش كساني كه از آنان پيروي ميكنند و ايشان را مشعل هدايت خويش ساختهاند، به آنان ميرسد و ايشان پيوسته از مواهب و عنايات الهي بهرهمند خواهند بود. در مقابل، اگر كسي عَلَم طغيان برافرازد و با پيريزي مكتبي الحادي و انحرافي يا به گونهاي ديگر مردم را به گمراهي و فساد بكشد، تا هنگامي كه آثار افكار و اعمال او در بين مردم باقي است، همانند كيفر و گناه كساني را كه از اين طريق گمراه ميشوند، خواهد داشت.
نكوهش جاهلان عالمنما و رهزنان طريق حق
«وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِما وَ لَيسَ بِهِ.»
دسته دوم از مبغوضترين مردمان نزد خداوند كسانياند كه سلسلهاي از مجهولات و آراي پوچ و بيپايه را به هم بافتهاند. آنان چون نزد فرهيختگان و دانشوران جايگاهي ندارند، ناچار سراغ مردم نادان ميروند تا در پناه جهل و ناداني ايشان براي خود موقعيت و جايگاهي فراهم سازند، و از آن موقعيت دروغين براي رسيدن به مقامها و مشاغل اجتماعي و رياست بر مردم بهره جويند. اين گروه گمراه و خودمحور، خود و پيروان خويش را از شعاع روشنگري عالمان راستين دور نگاه ميدارند و در تاريكي آشوبها و فتنهها، راه خود را ميجويند و در بستر جهل و ناداني مردم جولان ميدهند و انديشههاي پوچ و بيمقدار خود را روانه ذهنهاي گمراهان ميسازند. مردم ظاهربين و نادان، اين گروه را، با اينكه از علم بهرهاي ندارند، اما به جهت ظاهرسازي و استفاده از اصطلاحات و سخناني فريبنده و ادعاهاي واهي، عالم مينامند.
شارحان نهجالبلاغه در تفسير «عقد الهُدنة» اتفاقنظر ندارند. اين اصطلاح در فقه به معناي قرارداد صلح و عدم تعرض است كه پس از جنگ دو گروه مسلمان با يكديگر يا جنگ مسلمانان با كفار و تصميم آنان به پايان بخشيدن به جنگ، ميان آنان تنظيم ميشود. و معناي لغوي آن سكون و آرامش است و اين معنا با سياق جمله سازگارتر است.
نكتهاي كه بايد بدان توجه كرد و در جلسات پيشين نيز يادآور شديم اين است كه مخاطب اين سخنان افراد عادي نيستند؛ زيرا آنان در پي كار خويشاند و اگر عقايد و افكارشان فاسد و رفتارشان نادرست باشد، تأثير چنداني بر ديگران ندارند و موجب انحراف آنان نميشوند. مخاطب اين سخنان، كساني هستند كه در جامعه «عالم» قلمداد ميشوند و مردم آنان را الگوي عملي و رفتاري خود ميشمارند و در پي آنند تا عقايد و افكار صحيح را از آنان فرا گيرند. طبيعي است كه در هر جامعهاي اغلب مردم به همه آنچه بدان نياز دارند آگاه نيستند و در بسياري از فنون و دانشها بايد سراغ متخصصان بروند و با نظر و تشخيص آنان مشكلاتشان را برطرف سازند: كسي كه بيمار ميشود، براي معالجه نزد پزشك ميرود، و كسي كه ميخواهد خانه بسازد، سراغ معمار ميرود، و... . در زمينه دين نيز مردم براي شناخت تكاليف و وظايف ديني سراغ كساني ميروند كه در اين امور تخصص دارند و رفتار و سخنان آنان را براي خود حجت ميدانند.
بر اين اساس، كساني كه در ميان مردمْ عالم و كارشناس ديني شناخته ميشوند مسئوليت سنگيني دارند. اگر با سخنان و رفتار خويش ديگران را هدايت كنند، در اعمال خير و پاداش كساني كه موجب هدايتشان شدهاند شريك هستند. مثلاً، كساني همچون شيخ كليني و شيخ مفيد از اين جملهاند كه آثارشان طي قرنهاي متمادي معارف ناب و ارزشمند الهي و ديني را در اختيار علما و دانشپژوهان نهاده است، و اگر اين آثار در دسترس نميبود، شناخت معارف ديني بسيار دشوار و در برخي زمينهها ناممكن ميگشت. تا زماني كه آثار و ذخاير برجاي مانده از آنان نورافشاني ميكند و جمع بيشمار مردم را به معارف الهي رهنمون ميشود، ثواب و پاداش نثار روح ايشان ميگردد. آنان طي عمر باارزش خود با كوششي طاقتفرسا كتابهايي نوشتند، اما از آن پس تا صدها سال هركس به اين كتابها مراجعه كند براي نويسندگان آنها نيز ثواب و پاداش نوشته ميشود.
نكوهش شبههافكنان و تجديدكنندگان سنتهاي انحرافي
كساني كه در سخنرانيها، كتابها و مقالات خود در پي ايجاد انحراف در دين و القاي شبهه برميآيند و يا با رفتارهاي خود موجب انحراف و گمراهي ديگران ميشوند و سنت باطلي را ايجاد و يا احيا ميكنند، تا زماني كه ديگران تحت تأثير ايشان به انحراف و گناه كشانده ميشوند، در كيفر و عذاب آنان سهيماند. براي نمونه، يكي از سنتهاي نادرست و خرافي، كه به بركت انقلاب تا حد زيادي از ميان رفت، آيين چهارشنبهسوري است. اما متأسفانه در سالهاي اخير، كساني كه به دروغ خود را پيرو خط امام ميخوانند، به بهانه ترويج فرهنگ و آيينهاي ملي، و البته به سفارش بيگانگان و با صرف بودجههاي كلان از بيتالمال و براي جلب آراي مردم، به احيا و ترويج اين آيين خرافي پرداختند. پس از آن، هر سال هزينهها و پولهاي فراواني صرف اجراي اين مراسم خرافي ميشود؛ مراسمي كه مفاسد و خسارتهاي مالي، جاني و حتي حيثيتي فراواني در پي دارد: عدهاي بر اثر انفجار مواد منفجره و آتشزا مجروح ميشوند؛ برخي افراد كهنسال بر اثر صداي وحشتناك انفجار سكته ميكنند و برخي زنان باردار، از ترسْ دچار سِقط ميشوند و... . به هر روي، اين مراسم خرافي حاصلي جز ترس و وحشت و خسارت مالي و جاني براي مردم در پي ندارد و بيشك تا زماني كه چنين آيينهايي اجرا ميشود، احياكنندگان و مروجان آن در همه گناهان و پيامدهاي آن سهيماند و سرانجام روزي بايد تاوان اين تصميمات و اعمال را بازپس دهند.
نقش برتريطلبي و شهرتطلبي در طغيان و انحراف انسان
بايد توجه داشت كه انسان به تدريج منحرف ميشود و بر اثر سهلانگاري و تن دادن به هوسها و خواستههاي نفساني، انحراف و طغيان در او رشد ميكند. در آغاز بذر انگيزه فاسدي در دل انسان افشانده ميشود، و اين بذر رفتهرفته رشد ميكند و به مرحلهاي ميرسد كه انسان به خدا نيز كفر ميورزد. يكي از زمينهها و عواملي كه موجب انحراف انسان ميشود، شهرتطلبي و موقعيتخواهي است. البته اين ويژگي، خود، منفي و نامطلوب نيست، بلكه آنچه ناپسند است سوء استفاده از اين ويژگي نفساني و بهرهگيري نادرست از آن است، و اگر ميل و انگيزه به درستي به كار رود، خود ميتواند عامل بالندگي انسان در جنبههاي ارزشمند زندگي شود.
طلبه يا دانشپژوه بر اثر انگيزه شهرتطلبي در پي آن است كه در ميان دوستان و همكلاسان خود موقعيت ممتازي به دست آورد و اين فرد كه در محل و شهر خود در پي كسب موقعيت اجتماعي است، به تدريج و با رشد اين ويژگي ممكن است به جايي برسد كه حتي درصدد ايجاد دين يا مذهبي فاسد برآيد. ثروتاندوزي تنها عامل ايجاد مذاهب و فرقههاي انحرافي نبوده است، بلكه در مواردي، شهرتطلبي در كنار مالپرستي و حتي در مواردي شهرتطلبي به تنهايي موجب پيدايي انحرافات بزرگ شده است، و گروهي در پي كسب موقعيت و شهرت و با صرف ثروت خود مذاهب انحرافي پديد آوردهاند. يا كساني براي رسيدن به پست و مقام، نظير پست وزارت يا رياست جمهوري، از ارتكاب كارهاي نادرست دريغ نورزيدهاند. از اينرو، بايد خوي برتريطلبي و موقعيتپرستي را يكي از بزرگترين عوامل انحراف و فساد دانست. خداوند در اينباره ميفرمايد:«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يرِيدُونَ عُلُوّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(قصص: 83)؛ اين سراي واپسين را براي كساني ساختهايم كه در زمين برتري و تباهي نخواهند، و سرانجامِ [نيك] از آنِ پرهيزگاران است.
همچنين اميرمؤمنان عليهالسلام ميفرمايند: گاه انسان از اين به خود ميبالد و غرق در سرور و شادماني ميشود كه بند كفش او از ديگران بهتر است و با اين كار مصداق آيه «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» ميشود. 4
قرآن برتريطلبي را عامل انحراف و كفر فرعون و رسيدن او به مرحلهاي از طغيان معرفي ميكند كه خود را پروردگار مردم خويش ميدانست و به ستمپيشگي در حق آنان ميپرداخت: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيعا يسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيسْتَحْيي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»(قصص: 4)؛ همانا فرعون در سرزمين [مصر ]برتري جست و مردمش را گروهگروه ساخت. گروهي از آنان (بنياسرائيل) را زبون و ناتوان ميساخت؛ پسرانشان را سر ميبُريد؛ و زنانشان را [براي خدمت] زنده ميگذاشت. همانا او از تباهكاران بود.
برخي افراد منحرف، كه با سوءاستفاده از احساسات مردم عادي در پي رسيدن به شهرت و موقعيتاند، وقتي درمييابند كه انديشهها و ادعاي واهي آنان خريدار دارد، ادعاهاي جديدي را مطرح ميكنند و هرچه ميگذرد با افكار انحرافي خود افراد بيشتري را جذب خود ميسازند تا از اين طريق به نام و نان برسند. ابتدا ادعا ميكنند امام زمان عليهالسلام را در خواب ديدهاند. روز دگر ادعا ميكنند كه حضرت را در بيداري ملاقات كردهاند. سپس اگر مردم اين سخنان را باور كردند، ادعا ميكند كه نايب آن حضرتاند و وقتي ديدند مردم شيفته و فريفته شدهاند و اين ادعاها را باور كردهاند، ادعا ميكنند كه خود، امام زماناند! چنانكه عليمحمد باب اول ادعا ميكرد كه باب امام زمان عليهالسلام است. سپس وقتي ديد مردم و اطرافيانش ادعاي او را باور كردهاند، گفت كه امام زمان است، و به تدريج ادعاي پيغمبري كرد و كتاب آسماني آورد! جانشين او، حسينعلي بها، نيز كارش به جايي رسيد كه ادعاي خدايي كرد!
ما بايد مراقب نفس خود باشيم و نگذاريم بذر فساد و گناه در دلمان افتد، و اگر تخم تلخ گناه، خودخواهي و هواپرستي در دلمان رشد كرد، تا ريشهدار و تنومند نشده آن را از دلمان بركنيم كه در اين صورت زندگيمان همراه با سلامت و سعادت خواهد بود. اما اگر چنين نكرديم و رفتهرفته نفسانيات و هوسهاي شيطاني در ما تقويت شد و گسترش يافت، چه بسا به جايي برسيم كه راه بازگشتي فراروي خود نيابيم. بايد توجه داشت كه اغلب انحرافات و مفاسد، از حب مال، مقام و شهوت برميخيزد. از اينرو، افرادي كه در آغاز پاكند و پرونده اعمال آنان به فساد آلوده نشده است، بر اثر مالپرستي به جايي ميرسند كه دست به سوءاستفادههاي ميلياردي از بيتالمال ميزنند و به منزله مفسدان دانه درشت اقتصادي به مردم معرفي ميشوند. انسان چه در مسير كمال قرار گيرد و چه مسير فساد، به آنچه هست و دارد قانع نميشود. اگر در مسير فساد قرار گرفت، بايد بكوشد تا فرصت دارد خود را از اين دام برهاند. در غير اين صورت، چنان گرفتار ميشود كه مجالي براي نجات خود نمييابد و هلاك و نابود ميشود.
-
پى نوشت ها
1 ـ نهجالبلاغه، خ 17.
2 ـ «هَدْي» به معناي روش عملي است و معناي «سيره» را تداعي ميكند.
3 ـ ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج 2، ب 15، ص 230.
4 ـ عبدعلي جمعه عروسي حويزي، نور الثقلين، ج 5، ص 350.