مناجات
Article data in English (انگلیسی)
مناجات
بررسى معناشناختى و جایگاه آن در آموزه هاى دینى
استاد محمدتقى مصباح
چکیده
آنچه از این پس در این بخش مى خوانید، شرح و تفسیرى است از جناب استاد مصباح بر مناجات «خمس عشر»، که در ماه مبارک رمضان در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم ایراد گردیده است.
اما پیش از شروع بحث، ایشان شرحى بر برخى مفاهیم از جمله «دعا»، «مناجات» و «ندا» داشته و تفاوت آنها را با یکدیگر بیان مى دارند. اصولا «مناجات» درگوشى و رمزگونه صحبت کردن است و «ندا» کسى را با صداى بلند خواندن، «دعا» نیز خواستن با هر زبانى، هر کیفیتى، از راه دور و یا نزدیک، بلند و یا آهسته است. معمولا در زندگى روزمرّه، همه انسان ها به طور طبیعى تمایل دارند به صورت خصوصى با افراد و بزرگان همنشین شوند. انسان مؤمن نیز که به عظمت الهى واقف است، همواره در پى آن است که محل خلوتى بیابد و با معبود خویش مناجات نماید. انسانى که بیشترین توجهش به خداست، خداى متعال نیز عنایتش را شامل حال او مى گرداند و لذت و طعم مناجات را به او مى چشاند. به عکس، انسانى که همتش دنیاست، و محبت دنیا در دل اوست، از لذت مناجات با خدا محروم خواهد بود. در همین زمینه، گناه، حب دنیا، خودنمایى، ریا و شهرت طلبى از عوامل مهم حرمان انسان از مناجات با معبود خویش است.
کلیدواژه ها : مناجات، دعا، ندا، راز سخن گفتن، نجوا.
مفهوم مناجات و پاره اى از مصادیق آن در قرآن
واژه «مناجات»، که با «نجوا» هم خانواده است، در لغت عربى به معناى «درگوشى سخن گفتن»، «راز گفتن» و «سخن گفتن خصوصى با دیگرى» آمده است. برخى برآنند که «نجوا» به این معناست که جمعى یا دو نفر در خلوت، به صورت سرّى و یا آشکارا با یکدیگر سخن گویند. بنابراین، سرّى و درگوشى سخن گفتن در معناى مناجات نهفته نیست، بلکه مناجات سخنى است که دور از اغیار باشد.1 بدین ترتیب، مناجات با آهسته سخن گفتن بیشتر تناسب دارد تا با بلند سخن گفتن و آواز برآوردن. بر این اساس، خواندن مناجاتى که از اهل بیت : وارد شده و یا اشعارى که برخى در نجواى خویش با خداوند سروده اند، نجوا و مناجات نیست، بلکه خواندنِ مناجات است؛ چه اینکه در دعا کردن، انسان باید به قصد انشاء چیزى را بگوید و از خدا درخواست نماید؛ خواندن دعاهایى که از سوى اهل بیت : وارد شده، دعاى خود انسان محسوب نمى شود؛ زیرا انسان به هنگام خواندن آنها قصد انشا ندارد، بلکه به قصد حکایت، جملاتى را بیان مى کند. در این صورت، انسان دعا نمى کند، بلکه دعا مى خواند و به همین دلیل، گاهى به معانى این گونه دعاها توجهى ندارد.
به هر حال، «مناجات» به معناى راز گفتن و خصوصى سخن گفتن است. به طور کلى، مناجات گاهى بین دو انسان صورت مى پذیرد، گاهى بین انسان و خدا و گاهى هم بین خدا و انسان. از شمار قسم اول و مصادیق نکوهیده نجوا، در برخى آیات قرآن، خداى متعال از نجوا و سخنان درگوشى منافقان و کسانى که به خدا ایمان نداشتند یاد مى کنند که با هدف توطئه و دسیسه علیه مؤمنان به طور خصوصى و درگوشى با یکدیگر صحبت مى کردند و این امر موجب حزن، اندوه و نگرانى مؤمنان مى شد. مى فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ) (مجادله: 9)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، چون با یکدیگر راز گویید، رازى مگویید که در آن گناه و ستم و نافرمانى پیامبر باشد. با یکدیگر به نیکوکارى و پرهیزکارى راز گویید و از خدایى که به سوى او برانگیخته مى شوید، پروا کنید.
بر اساس آیه شریفه، سخنان خصوصى و درگوشى در حضور دیگران در صورتى رواست که داراى مصلحت و به قصد انجام کار خیرى باشد و موجب حزن، اندوه و نگرانى دیگران نباشد. در غیر این صورت، درگوشى سخن گفتن، خودبه خود، خلاف ادب و نارواست و باید از آن اجتناب کرد.
خداوند متعال در آیه دیگر، در ارتباط با کسانى که با هدف کسب موقعیت، وجهه و عزّت اجتماعى، مکرر نزد رسول خدا ˆ مى آمدند و به صورت خصوصى با آن حضرت سخن مى گفتند و موجبات رنجش خاطر و مزاحمت براى آن حضرت را فراهم مى آوردند، مى فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً ذَلِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) (مجادله: 12)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، چون با پیامبر راز (سخن محرمانه) گویید، پیش از راز گفتن خود صدقه اى بدهید. این براى شما بهتر و پاک تر است. پس اگر ]صدقه اى [نیافتید، همانا خدا آمرزگار و مهربان است ]مى توانید بى صدقه راز گویید[.
پیش از نزول آیه فوق، ثروتمندان و توانگران مدینه پیوسته نزد رسول خدا ˆ مى آمدند و با آن حضرت گفت وگو مى کردند و این را براى خود مایه فخر و مباهات مى دانستند. بدین سان، قصد داشتند در برابر فقرا چنین وانمود کنند که از نزدیکان رسول خدا هستند. اما پس از آنکه آیه نازل شد و تنها به توانگران دستور داده شد که براى رازگویى با آن حضرت، صدقه بدهند و فقرا و تهیدستان از صدقه دادن معاف شدند، این گروه از بیم هزینه کردن حاضر به رازگویى با رسول خداˆ نشدند. در این میان، تنها حضرت علی ‰ دینارى را به ده درهم فروخت و در طى ده روز، هر بار که به حضور پیامبر اکرمˆ وارد مى شد و با رسول خدا 9، خصوصى سخن مى گفت، یک درهم صدقه مى داد.2 سرانجام، وقتى مسلمانان از بیم صدقه دادن از گفت وگوى با رسول خدا ˆ خوددارى کردند، خداوند حکم صدقه را نسخ کرد و فرمود: (أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (مجادله: 13)؛ آیا ترسیدید که پیش از راز گفتن خود، صدقه بدهید؟ پس چون نکردید ]از دل و دستتان برنیامد که صدقه بدهید [و خدا هم ]به بخشایش خویش[ بر شما بازگشت، ]این حکم را برداشت[. پس نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و پیامبر او را فرمان برید، و خدا به آنچه مى کنید آگاه است.
مناجات با خدا در روایات و عرف متدینان
در عرف و ادبیات دینى ما، اغلب مناجات در مورد نجوا و سخنان خصوصى انسان با خدا به کار مى رود و آداب و شرایط روحى خاصى بر آن حاکم است. شرایط بیرونى ایجاب مى کند که انسان آهسته با خداوند سخن گوید. براى مثال، وقتى انسان مى خواهد در پیشگاه خداوند به گناهان خود اعتراف کند، از آنجایى که مایل نیست دیگران از گناهان و عیوب او آگاه شوند، آهسته در پیشگاه خداوند به گناهان خود اعتراف مى کند، هیچ گاه در اعتراف به گناهان خود، بلندبلند خداى متعال را نمى خواند. از سوى دیگر، گفت وگوهاى عاشقانه بین عاشق و معشوق همواره به صورت رمزى و خصوصى مطرح مى شوند. هنگامى که بنده عاشق در برابر معشوق و معبود خود قرار مى گیرد، آهسته به نجواى با معشوق مى پردازد. طبع گفت وگوهاى عاشقانه و محبت آمیز ایجاب مى کند که بلند و به گونه اى ادا نشوند که اغیار از آنها آگاه شوند.
در مقابل مناجات، «ندا» قرار دارد و به نوع صدایى اطلاق مى شود که بلند و فریادگونه است که انسان از راه دور، کسى را فریاد مى زند و یا از راه نزدیک، نه به قصد رساندن صدا به طرف مقابل، بلکه به قصد آرام شدن و یا تخلیه روانى کسى را با نداى بلند مى خواند. بر این اساس، آن گاه که انسان خدا را ندا مى دهد و با صداى بلند و فریادگونه او را مى خواند، گویا گرفتارى ها و سختى ها امان او را بریده است و او را در کمند خود گرفتار کرده است و براى رهایى از این گرفتارى ها، با ناراحتى خداوند را به فریادرسى خود فرامى خواند.
در برابر این دو واژه، «دعا» داراى مفهوم عام و معنایى گسترده است. دعا به خواستن با هر زبانى و با هر کیفیتى، از راه دور و یا نزدیک، بلند و یا آهسته اطلاق مى گردد. در آغاز مناجات شعبانیه، هر سه واژه «دعا»، «ندا» و «مناجات» به کار رفته است. مى فرماید: «واسمع دعائى اذا دعوتک واسمع ندائى اذا نادیتک و أقبل على اذا ناجیتک»؛3 ] اى خداى من! [بشنو دعایم را، آن گاه که تو را مى خوانم؛ بشنو ندایم را، آن گاه که تو را ندا مى کنم و رو به من آر، آن گاه که با تو مناجات مى کنم.
از رسول خدا 9، روایت شده است که حضرت موسى 7، در مناجات با خداوند فرمود: «یَا رَبِّ أَ بَعِیدٌ أَنْتَ مِنِّى فَأُنَادِیَکَ أَمْ قَرِیبٌ فَأُنَاجِیَکَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِى»؛4 خدایا، آیا تو از من دورى تا تو را ندا کنم، یا به من نزدیک هستى تا به نجواى با تو پردازم؟
خداوند به او وحى کرد: من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند.
در روایت دیگرى، امیرمؤمنان 7، درباره پاره اى از فضایل ماه رمضان و مناجات در آن مى فرمایند: «بشّر أیها الصائم فإنک فى شهرٍ صیامک فیه مفروض ونفسک فیه تسبیح ونومک فیه عبادة و طاعتک فیه مقبولة و ذنوبک فیه مغفورة وأصواتک فیه مسموعة و مناجاتک فیه مرحومة»؛5 بشارت باد بر تو اى روزه دار، همانا تو در ماهى به سر مى برى که روزه تو در آن واجب است و نفس تو در آن تسبیح و خواب تو در آن عبادت مى باشد و طاعت تو مقبول خداوند است و گناهانت بخشیده مى شود و صداها و درخواست هاى تو شنیده مى شود و مناجات تو مشمول عنایت و رحمت الهى قرار مى گیرد.
در شرح جمله «وأصواتک فیه مسموعة» باید گفت : گاهى بچه، سفیه و یا انسان دون پایه اى در جمعى سخنى به زبان مى آورد که بدان توجه نمى شود. در این صورت، گفته مى شود: «سخن او مسموع نشد.» یعنى کسى به سخن او اعتنایى نکرد. ممکن است خداى متعال به درخواست هاى انسان، به دلیل فاصله و حجابى که گناهان بین او و خداوند ایجاد کرده، اعتنایى و توجهى نکند. اما خداوند در ایام خاص و مبارک، نظیر ماه مبارک رمضان، که به بندگانش قول داده که آنان را از لطف و رحمت واسعه خود بهره مند سازد، به صداها و درخواست هاى آنان توجه مى کند و آنها را به اجابت مى رساند. این عنایت الهى حاکى از اهمیت مناجات و تأثیر آن در ایام خاص است. البته، چنان که در روایات آمده است، به جز ماه مبارک رمضان و روزهاى خاص، در اوقاتى خاص نظیر وقت سحر، مناجات با خداى متعال داراى اهمیت ویژه است و مورد عنایت و توجه خاص خداوند قرار مى گیرد. امام صادق ‰در این باره مى فرمایند: «وَإِنَّ الْعَبْدَ إِذَا تَخَلَّى بِسَیِّدِهِ فِى جَوْفِ اللَّیْلِ ]الْمُظْلِمِ[ وَنَاجَاهُ أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِى قَلْبِهِ فَإِذَا قَالَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ نَادَاهُ الْجَلِیلُ جَلَّ جَلَالُهُ لَبَّیْکَ عَبْدِى سَلْنِى أُعْطِکَ وَتَوَکَّلَ عَلَىَّ أَکْفِکَ ثُمَّ یَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِى انْظُرُوا إِلَى عَبْدِى فَقَدْ تَخَلَّى بِى فِى جَوْفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ وَالْبَطَّالُونَ لاهُونَ وَالْغَافِلُونَ نِیَامٌ اشْهَدُوا أَنِّى قَدْ غَفَرْتُ لَهُ»؛6 هنگامى که بنده در نیمه شب با مولاى خویش خلوت مى کند و به راز و نیاز او مشغول مى گردد، خداوند نورى در قلبش مى گستراند. پس وقتى گفت: پروردگارا، پروردگارا، خداوند صاحب جلالت و عظمت در پاسخ او مى فرماید: لبیک بنده من، درخواست کن تا به تو عطا کنم و بر من توکل کن تا تو را کفایت کنم. سپس خداوند به فرشتگان خود مى فرماید: اى فرشتگان من! بنگرید به بنده ام، در حالى در نیمه شب تاریک با من خلوت کرده که خوش گذرانان بیهوده کار، به لهو و لعب مشغولند و غافلان در خواب فرو رفته اند. گواه باشید که من او را مشمول مغفرت خویش قرار دادم.
نیاز به مناجات با خدا
به طور طبیعى هر کس دوست دارد با انسان هاى بزرگ خلوت کند و خصوصى با آنان سخن گوید؛ شاگرد دوست دارد توجه استاد را به خود جلب کند و از این رو، پس از کلاس نزد استاد مى رود و به صورت خصوصى سؤالاتش را مطرح مى کند. علاوه بر فرصت هایى که شخصیت هاى بزرگ بار عام مى دهند و همه از فیض حضور ایشان بهره مند مى شوند، انسان دوست دارد که به افتخار انس و رفاقت با آنان نایل گردد و در خلوت آنان بار یابد و به صورت خصوصى با آنان سخن گوید و از محبت و عنایت آنها بهره مند گردد؛ زیرا گفت وگوى خصوصى با شخصیت هاى بزرگ براى انسان بسیار مهم و مطلوب است. اگر به ما بگویند که مقام معظّم رهبرى (ادام اللّه ظله العالى)، به شما وقت داده اند که نزد ایشان بروید و جلسه خصوصى با ایشان داشته باشید، با جان و دل مى پذیریم و از شوق دیدار با رهبر در پوست خود نمى گنجیم. هزینه ها و مشکلات سفر را با جان و دل مى پذیریم تا به دیدار ایشان نایل گردیم و از نزدیک ایشان را ببینیم و از سخنان ایشان کام جان خود را شیرین سازیم.
بى شک مؤمن و کسى که به عظمت خداوند واقف است و مقام رحمانیت و نعمت هاى پروردگار را مى شناسد، لذت نجوا و گفت وگوى خصوصى با خدا را درک مى کند و همواره در پى آن است که محل خلوتى بیابد، بخصوص ماه مبارک رمضان که بهار دعا و مناجات است، با خداى خود سخن گوید و به خواندن دعاهایى چون دعاى «افتتاح» و «ابوحمزه ثمالى» بپردازد و از این ره گذر، پیوند عاشقانه خویش با معبود را استوارتر سازد. انسان هاى غافل، طعم گفت وگوى با معبود را نچشیده اند. از این رو، علاقه اى به خلوت با خدا و مناجات با او ندارند. امام مؤمنان راستین، نیک مى دانند که گفت وگوى با خداوند چه لذتى دارد و کسى که در پى دعوت خدا به توفیق خلوت با معبود و گفت وگوى خصوصى و عاشقانه با او نائل آمده، به چه مقام و منزلتى دست یافته است. در برخى روایات، عواملى که توفیق مناجات با خدا و خلوت با معبود و انس با او را فراهم مى آورند ذکر شده اند. از جمله در روایتى رسول خدا 9، نقل مى کنند که خداوند فرمود: «إذا علمت أن الغالب على عبدى الاشتغال بى نقلت شهوته فى مسألتى و مناجاتى»؛7 هرگاه دیدم که بنده اغلب در اندیشه من است و به من توجه دارد، علاقه و میلش را به درخواست از من و گفت وگو و مناجات با خودم سوق مى دهم.
انسان به طور طبیعى تمایل به امور دنیایى و امور پست حیوانى دارد، اما وقتى بیشتر توجهات انسان معطوف به خداوند گردید، خداوند لطف و عنایت خویش را شامل حال او مى گرداند و لذت و طعم مناجات و گفت وگوى با خویش را به کام جانش مى نشاند، آن سان که برجسته ترین علاقه و میل او، به مناجات با خدا و خلوت با او هدایت مى شود. به عکس، وقتى انسانى بیشترین وقت و توجهاتش مصروف امور دنیا و لذایذ آن گردید و محبت و تعلق به دنیا بر دلش حاکم گشت و پیوسته در این اندیشه بود که چه لباسى بپوشد و چه غذایى بخورد و در اندیشه تهیه مسکن مجلل و رسیدن به پست و مقام بالاتر و خوش گذرانى و مشاهده فیلم هایى بود که او را سرشار از لذت سازند، از لذت مناجات با خدا محروم مى گردد.
عوامل حرمان از مناجات با خدا
با توجه به عظمت مناجات با خدا و اهمیت ارتباط با معبود و نقشى که مناجات در سعادت دنیوى و اخروى انسان دارد و خسارتى که حرمان از این توفیق بزرگ الهى متوجه انسان مى کند، بایسته است عواملى را که موجب مى گردند انسان از مناجات خدا لذت نبرد و از آن محروم گردد، بشناسیم. در برخى روایات این عوامل معرفى شده اند. از جمله در حدیث معراج درباره یکى از عوامل حرمان از درک مناجات با خدا، پروردگار عالم خطاب به حبیب خود رسول اللّهˆ مى فرماید: «یا أحمد لو صلى العبد صلاة أهل السماء والارض و یصوم صیام أهل السماء والارض و یطوى من الطعام مثل الملائکة و لبس لباس العارى ثم أرى فى قلبه من حب الدنیا ذرة أو سعتها أو رئاستها أو حلیها أو زینتها لا یجاورنى فى دارى ولانزعن من قلبه محبتى (ولاظلمن قلبه حتى ینسانى ولا أذیقه حلاوة محبتى)»؛8 اى احمد، اگر بنده اى به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و روزه بگیرد و چونان فرشتگان از خوردن غذا دورى گزیند و لباس برهنگان بپوشد، سپس در قلب او ذره اى از حب دنیا، خودنمایى و ریا، ریاست، شهرت طلبى و یا علاقه به زینت دنیا ببینم، او را از جوار خویش محروم مى سازم و محبت خود را از دلش خارج مى سازم. (و چنان دلش را تاریک مى گردانم تا مرا فراموش کند و هرگز شیرینى محبتم را به او نمى چشانم).
در اخبار حضرت داود ‰آمده است که خداوند خطاب به او فرمود: «ما لاولیائى و الهمّ بالدنیا؟ إن الهمّ یذهب حلاوة مناجاتى من قلوبهم»؛9 نباید دوستان من همّ و غم دنیا را داشته باشند، چون اهتمام و تعلق به دنیا شیرینى مناجات با من را از دلشان خارج مى سازد.
کسانى که تعلّق خاطر و دلبستگى به دنیا دارند، نباید انتظار داشته باشند که از مناجات با خدا لذت ببرند. این گروه اگر هم به دعا و مناجات بپردازند، انگیزه آنها فراتر از امید به آمرزش گناهانشان نخواهد بود و در سراسر دعا، بى حالى و کسالت بر آنان چیره مى گردد و لذت مناجات با خدا را درک نخواهند کرد.
از امام صادق 7، روایت شده است که خداوند، در حدیث قدسى، به حضرت داود فرمود: «لا تَجْعَلْ بَیْنِى وَبَیْنَکَ عَالِمآ مَفْتُونآ بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِى فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاوَةَ مُنَاجَاتِى عَنْ قُلُوبِهِمْ»؛10 میان
من و خودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده، تا تو را از راه دوستى و محبت من باز دارد؛ زیرا ایشان رهزنان بندگان جویاى من هستند. همانا کمتر کارى که با ایشان مى کنم این است که شیرینى مناجاتم را از دلشان بردارم.
-
پى نوشت ها
- 1 ـ سید على اکبر قریشى، قاموس قرآن، ج 7، ص 27.
- 2 ـ ابن جمعه عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 7، ص 299.
- 3 ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
- 4 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 1، ابواب «احکامالخلو»، ب 7، ح 820، ص 311.
- 5 ـ محمدبن على صدوق، فضائل الاشهر الثلاثه، ص 109.
- 6 ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 5، ص 207.
- 7 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ب 13، ح 42، ص162.
- 8 ـ همان، ج 74، ب 2، ص 3، ح 6.
- 9 ـ همان، ج 82، ب 61، ص 143، ح 26.
- 10 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ح 4، ص 4.