توبه
Article data in English (انگلیسی)
توبه
جایگاه و فرایند تحقق آن
استاد محمّدتقى مصباح
چکیده
توبه به معناى بازگشت و ترگ گناه است؛ بنده اى که از خدا به وسیله گناه دور شده اینک قصد بازگشت و تقرب به معبود خویش را دارد. توبه عقلا و شرعآ واجب است و امرى است اختیارى و ارادى. فرد گناهکار براى نیل به توبه، باید علاوه بر اراده بر توبه، یعنى علم و تصدیق به فایده، میل به ترک گناه و معصیت و تقرب به سوى خداى متعال را نیز داشته باشد. این میل باید نسبت به سایر امیال، از جمله انجام معصیت، قوى تر باشد. لازمه این کار این است که ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد. بدون چنین باورى، اراده جدّى توبه در انسان پدید نمى آید. در واقع، توبه و اکنشى است از سوى انسان به رفتار ناشایست خویش در صرف عمر خود در معصیت خدا. مهم ترین مانع توبه و بازگشت از مسیر نادرست به راه صواب، تسویف و به تأخیر افکندن آن است. بهترین زمان توبه، پس از ارتکاب عمل نادرست و به ویژه در زمان جوانى است. انسانى که در جوانى نتواند به سوى خدا بازگردد، در دوران پیرى امکان توبه براى او به مراتب سخت تر و مشکل تر خواهد بود.
کلیدواژه ها : توبه، تسویف، گناه، اراده، میل به بازگشت، معصیت.
مفهوم توبه
پیش از پرداختن به شرح و تبیین اولین مناجات از مناجات هاى پانزده گانه امام سجاد 7، که «مناجات التائبین» نام گرفته، به بحث درباره توبه مى پردازیم.
«توبه» در لغت به معناى رجوع (بازگشتن و برگشتن) است. اما در اصطلاح و در عرف، توبه عبارت است از: بازگشت و رجوع از گناه به راه صواب. به تعبیر دیگر، رجوع از دورى از درگاه خداوند و انجام معصیت به درگاه خداوند و تقرّب به او. نتیجه توبه ترک گناهان و تصمیم بر ترک آنها در آینده است. راغب اصفهانى در این باره مى گوید: «توب (که عبارت دیگر توبه است)، به معناى ترک گناه به زیباترین صورت است و آن، رساترین و بلیغ ترین وجه از وجوه معذرت خواهى است؛ زیرا عذر خواستن بر سه نوع است: یا آنکه شخص معتذر (عذرخواه) مى گوید: فلان کار را نکرده ام، یا مى گوید: آن کار را کرده ام، ولى منظورم از این کار چنین و چنان بوده است. به تعبیر بهتر، درصدد موجّه جلوه دادن کار خویش برمى آید. یا اینکه مى گوید: آن کار را کرده ام و بد کرده ام و دگر بار تکرار نخواهم کرد و از آن دست خواهم کشید. این قسم همان توبه است.»1
توبه گاهى به بنده نسبت داده مى شود، در این صورت، با «الى» متعدى مى شود و به معناى برگشتن بنده به سوى خدا، با استغفار و دست کشیدن از معصیت است و گاهى به خداوند نسبت داده مى شود. در این صورت، با «على» متعدى مى شود و به معناى قبول توبه عبد و توجه و بازگشت خدا به بنده با افاضه رحمت و لطف خویش است.
وجوب توبه
اقتضاى فطرت انسان، حرکت در مسیر خداوند و راه راست و انجام کارهاى نیک است. اما گاهى عوامل شیطانى انسان را از مسیر خداوند و راهى که فطرت خداداد براى انسان ترسیم کرده منحرف مى سازند و انسان را به بدى و انجام گناه وادار مى کنند. در این صورت، توبه به معناى بازگشت به مسیر صحیح و راهى است که خداوند براى انسان تعیین کرده و پاسخ دادن به نداى فطرت مى باشد. بى شک توبه و بازگشت از گناهان و لغزش ها هم از نظر عقل واجب است. دلایل وجوب عقلى توبه عبارتند از :
1. وجوب شکر منعم: توبه متضمن شکر منعم است؛ چه اینکه نافرمانى و سرپیچى از دستورات الهى مصداق بارز ناسپاسى و نافرمانى است و بهترین سپاس و شکرگزارى خداوند، اطاعت از خداوند و انجام دستورات اوست. براى بازگشتن به سپاس و شکر خداوند بایسته است که انسان توبه کند.
2. دفع ضرر عقلا واجب است: گرفتار شدن به کیفر و عذاب الهى، که به وسیله نافرمانى خداوند حاصل مى شود، بزرگ ترین ضررى است که متوجه انسان مى گردد. براى دفع این ضرر خطیر و بزرگ، انسان باید توبه کند.
همچنین در شرع، کتاب و سنت توبه واجب گردیده و آیات و روایات فراوانى بر وجوب آن دلالت دارد که به اختصار به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
خداوند متعال پس از آنکه به زنان مؤمن سفارش مى کند که در برابر نامحرمان خود را بپوشانند و زینت و زیورهاى خود را تنها به محارم خود بنمایانند، مى فرماید : (وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعآ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) (نور: 31)؛ و اى مؤمنان، همگى به خدا بازگردید تا رستگار شوید.
خداوند در آیه دیگر مى فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحآ عَسَى رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ) (تحریم: 8)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، به خداى بازگردید ]توبه کنید [بازگشتى به صدق و اخلاص ]که از روى پشیمانى بر گناه و ترک آن و استغفار باشد[، امید است پروردگارتان بدى هایتان را از شما بزداید و شما را به بهشت هایى در آرد که از زیر آنها جوى ها روان است.
خداوند در جاى دیگر درباره کسانى که توبه بر آنها واجب است مى فرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَـئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمآ حَکِیمآ) (نساء: 17)؛ توبه نزد خداوند تنها براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب گناه مى شوند، سپس به زودى توبه مى کنند، اینانند که خدا توبه شان را مى پذیرد و خداوند داناى حکیم است.
از جمله روایات، از امام کاظم 7 روایت شده که آن حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَوْحَى إِلَى دَاوُدَ 7 أَنِ ائْتِ عَبْدِى دَانِیَالَ2 فَقُلْ لَهُ: إِنَّکَ عَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ فَإِنْ أَنْتَ عَصَیْتَنِىَ الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَکَ. فَأَتَاهُ دَاوُدُ 7 فَقَالَ: یَا دَانِیَالُ إِنَّنِى رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَهُوَ یَقُولُ لَکَ: إِنَّکَ عَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ وَعَصَیْتَنِى فَغَفَرْتُ لَکَ فَإِنْ أَنْتَ عَصَیْتَنِىَ الرَّابِعَةَ لَمْ أَغْفِرْ لَکَ...»؛3
خداوند متعال به حضرت داوود † وحى کرد که نزد دانیال برو و به او بگو: تو مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. دوباره مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم باز تو نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. اگر براى چهارمین بار نافرمانى کنى، تو را نخواهم بخشید. حضرت داوود †، نزد دانیال رفت و فرمود : اى دانیال، من فرستاده خدا به سوى تو هستم و خداوند درباره تو فرمود: تو مرا نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم. دوباره نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم، باز نافرمانى کردى و من تو را بخشیدم، اگر براى چهارمین بار نافرمانى کنى، تو را نخواهم بخشید.
در روایتى دیگر معاویة بن وهب مى گوید که از امام صادق† شنیدم که فرمود: «اذا تاب العبد توبة نصوحآ احبّه اللّه فستر علیه فى الدنیا و الاخرة فقلت: و کیف یستر علیه؟ قال: ینسى ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب و یوحى الى جوارحه اکتمى علیه ذنوبه و یوحى الى بقاع الارض اکتمى ما کان یعمل علیک الذنوب فیلقى اللّه حین یلقاه و لیس شىء یشهد علیه بشىء من الذنوب»؛4 چون بنده توبه نصوح کند، خداوند او را دوست خواهد داشت و در دنیا و آخرت بر او پرده پوشى کند. من عرض کردم: چگونه به او پرده پوشى کند؟ فرمود: هرچه از گناهان را که دو فرشته موکّل او برایش نوشته اند، از یادشان ببرد و به جوارح (و اعضاى بدن) او وحى کند که گناهان او را پنهان کنید و به قطعه هاى زمین (که در آنجا گناه کرده)، وحى کند که گناهانى را که بر روى شما انجام داده پنهان کنید. پس او خداوند را آنسان ملاقات مى کند که هیچ چیز علیه او بر انجام گناهى از سوى او شهادت نمى دهد.
زمینه هاى پیدایش توبه
با توجه به اهمیت توبه و نقش آن در اصلاح رفتار انسان، جا دارد که زمینه هاى پیدایش توبه را بشناسیم و بدانیم در چه شرایطى تصمیم و اراده توبه از انسان سر مى زند و چه امورى مانع از توبه مى شوند. بى شک توبه امرى جبرى نیست، بلکه حالتى اختیارى و ارادى است، البته اراده و تصمیم بر توبه کردن (چون بعضى از امور) به راحتى پدید نمى آید و نیازمند زمینه سازى و فراهم ساختن مقدمات خاصى است. توضیح آنکه، اراده بعضى از کارها، نظیر سخن گفتن به راحتى تحقق مى یابد و انسان گاه به راحتى اراده مى کند و تصمیم مى گیرد که سخن گوید و یا ساکت بماند و چنین اراده اى نیازمند هزینه و مقدمات ویژه اى نیست. اما امورى چون نماز و قرآن خواندن چنین نیستند و چنان نیست که همواره اراده انجام آنها از انسان سر زند. وقتى انسان به واکاوى حالات نفسانى خود مى پردازد، پى مى برد که اراده همه کارها یکسان تحقق نمى یابند. اراده به معناى تصمیم گرفتن یکى از افعال نفس و کیف نفسانى است که پس از تصور، تصدیق و شوق پدید مى آید و خود امرى غیر اختیارى و قهرى است که پس از آن مقدمات اختیارى تحقق مى یابد. توضیح آنکه پیش از آنکه اراده کارى از انسان سر زند، انسان آن کار را تصور مى کند و سپس به تصدیق فایده آن مى پردازد و پس از این دو علم، حالت شوق به انجام فعل پدید مى آید و پس از شدت یافتن شوق، اراده آن فعل به وقوع مى پیوندد و در پى اراده، عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت درمى آیند.
روشن شد که دانستن، اولین مقدمه و زمینه پیدایش اراده است و تا انسان به چیزى آگاهى نیابد، میل به آن و نیز اراده آن در او پدید نمى آید. به عنوان نمونه، وقتى انسان از طریق روزنامه و یا رادیو و تلویزیون به فواید سبزیجات و میوه جات و تأثیر آنها در جلوگیرى از سرطان پى برد و آن فواید را مورد تصدیق خویش قرار داد، سعى مى کند در برنامه هاى غذایى خود بیشتر از آنها استفاده کند و در نهایت، پس از پیدایش میل شدید به مصرف آنها، اراده استفاده از آنها در او پدید مى آید. پس، صِرف علم و تصدیق فایده براى اراده و تصمیم انسان کافى نیستند. علاوه بر آنها، براى تحقق اراده، انسان باید میل به انجام دانسته خود داشته باشد. گاهى انسان به کارى علم دارد و فایده آن نیز مورد تصدیقش قرار گرفته و تا اندازه اى بدان تمایل نیز دارد، در عین حال تصمیم و اراده انجام آن کار را ندارد. این از آن جهت است که میل او شدت نیافته و میل شدیدتر به کار دیگر و اراده آن، مانع اراده کار قبلى شده است. مثلا او به فواید سبزیجات واقف است، اما چون فواید و لذت استفاده از کباب و عسل بیشتر است، آنها را ترجیح مى دهد و به طور طبیعى انسان در تزاحم بین دو لذت، لذت قوى تر را ترجیح مى دهد. البته گاهى انسان بر اثر عادت کارى که لذتش کمتر است و حتى کارى که فاقد لذت معقول است، بر کارى که لذت بیشترى دارد ترجیح مى دهد. نظیر اشخاص سیگارى که در ماه مبارک رمضان به هنگام افطار و قبل از صرف غذا سیگار مى کشند و طعم تلخ و بوى آزاردهنده دود سیگار را بر طعم شیرینى و غذاى لذیذ ترجیح مى دهند.
راه شکل گیرى اراده توبه این است که در آغاز انسان علم به زیان گناهان و ارزش و نقش توبه داشته باشد و سپس، این علم و توجه را در خود زنده نگه دارد و نگذارد فراموش شود. البته، باید توجه داشت که باورداشت زیان و ضرر بعضى از کارها به راحتى حاصل مى گردد. به عنوان نمونه، با توجه به زیان هایى که پزشکان براى سیگار برشمرده اند و به صورت مکرر از راه هاى گوناگون، نظیر رادیو و تلویزیون به گوش ما مى رسد، اغلب به مضر بودن سیگار اذعان دارند. اما ضرر گناهان، و لااقل برخى از گناهان بر همگان روشن نیست، بخصوص با توجه به لذتى که در گناه است و با توجه به محسوس نبودن زیان گناه در برخى موارد، انسان به راحتى زیان آن را باور نمى کند. این باور و شناخت با مطالعه در آیات و روایات و با دلایل عقلى حاصل مى گردد. پس در گام اول توبه باید ضرر گناه و فایده توبه بر انسان روشن گردد و بدون چنین باورى اراده جدى بر توبه در انسان پدید نمى آید.
برخى چون مرحوم فیض کاشانى، علم به ضرر گناه را جزو توبه به شمار آورده است و معتقد است که توبه از علم و حالت تألم و پشیمانى و انجام آنچه انسان در این ارتباط باور دارد، تشکیل یافته است. اما علم عبارت است از: شناخت بزرگى زیان گناهان و شناخت اینکه گناهان حجاب بین بنده و معبود مى گردند. وقتى انسان به این معرفت رسید و به زیان گناهان یقین پیدا کرد، در دل اندوهگین مى گردد و پس از سیطره پشیمانى از گناه بر دل، تصمیم مى گیرد و اراده مى کند که اکنون خود را به گناه آلوده نسازد و ملتزم مى گردد در آینده و تا پایان عمر نیز گناه نکند و به تلافى و جبران گناهانى که در گذشته از او صادر شده اند اقدام مى ورزد.5 به هر حال، چه ما علم و تألم و پشیمانى از کردار زشت را جزو توبه حساب آوریم و چه آنها را از مقدمات توبه بدانیم و توبه را تصمیم بر ترک گناه و جبران گناهان گذشته و عزم بر کناره گیرى از گناه در آینده قلمداد کنیم، توبه فرایندى دارد و آغاز این فرایند علم به ضرر گناه و منافع و مصالحى است که از ناحیه توبه و جبران گناهان عاید انسان مى گردد، سپس حالت پشیمانى از کردار زشت گذشته و در نهایت، تصمیم و اراده ترک گناه و جبران گناهانى است که انسان مرتکب گشته است.
توبه، واکنش به صَرف عمر در معصیت خدا
کسى که به سلامتى خود علاقه مند است، اصول بهداشتى را رعایت مى کند و همواره سعى مى کند که از غذاى سالم استفاده کند و از مصرف غذاى آلوده و ناسالم پرهیز دارد. اگر او متوجه شود که غذاى مسموم و ناسالم مصرف کرده و در نتیجه بیمار گشته است، سخت ناراحت و متأثر مى گردد که چرا با بى دقتى و با مصرف غذاى ناسالم سلامتى خود را به خطر افکندم. همچنین کسى که به زیان گناه واقف است و مى داند که گناه چون سم روح انسان را بیمار مى کند، از کرده خود پشیمان مى شود. او از یک سو، از اینکه سرمایه عمر خود را بیهوده از دست داده و در قبال آن چیزى به دست نیاورده، متأسف مى گردد. انسان مى تواند عمر خود را با خدا معامله کند و از دقایق عمرش در راه عبادت خدا، امر به معروف، و نهى از منکر و خدمت به دیگران استفاده برد و در برابر چند دقیقه از عمر خود، که صرف عبادت خدا مى شود، به پاداش هاى بى نهایت اخروى و رضوان الهى دست یابد که با مقیاس هاى مادى و دنیوى قابل ارزش گذارى نیستند. حال آیا کسى که مى تواند با صرف وقت خود به عبادت خدا، بهشت الهى همراه با نعمت هاى بى نهایت و ابدى آن را براى خویش فراهم سازد، اگر ساعتى از عمر باارزش خود را صرف گناه و مشاهده فیلم مبتذل کرد و آن سرمایه بزرگ، که بهاى واقعى آن بهشت و نعمت هاى بى نهایتى است که عظمت و گستره آن قابل درک نمى باشد، این سان تلف کرد و از دست داد، پشیمان و اندوهگین نمى گردد؟ کسى که در برابر تلف کردن عمر خود نه فقط چیزى به دست نیاورده، بلکه قهر و غضب الهى را براى خویش فراهم آورده و خود را مستحق عذاب و کیفرى ساخته که اگر توبه نکند، در عالم آخرت بدان گرفتار مى گردد، بیش از هر کسى باید از کرده خود پشیمان گردد. اولین اثر این پشیمانى این است که به آن کار زشت ادامه نمى دهد و تصمیم مى گیرد که بعدآ نیز بدان دست نزند و سعادت و آخرت خویش را خراب نسازد. همچنین به تلافى و جبران کارهاى زشت خود مى پردازد و سعى مى کند دل و پرونده اعمال خویش را از زیان و خسارت گناهان پاک کند. اگر در انجام نمازهاى خود کوتاهى کرده و یا اگر روزه نگرفته قضاى آنها را به جا مى آورد و یا اگر در مال مردم دست اندازى کرده، درصدد جبران برمى آید. البته اگر کسى پشیمان شد و از کردار ناپسند خود توبه کرد، اما جبران کردار زشت خود را به آینده واگذار کرد، توبه واقعى نکرده است و زیان و خسارت گناه را باور ندارد. آیا وقتى غذایى مسموم است، هیچ عاقلى مى گوید که اکنون این غذا را مى خورم و فردا از خوردن آن خوددارى مى کنم؟ طبیعى است که انسان عاقل براى یک لحظه هم حاضر نمى شود غذاى مسموم بخورد و سلامتى خود را به خطر افکند. مگر کسى که کاملا در دام شیطان گرفتار شده باشد، نظیر افراد معتاد که با وجود خطرات جسمى و روانى و نکبتى که از ناحیه مصرف مواد مخدر متوجه آنان شده، نمى توانند از مصرف آن سم مهلک خانمان سوز دست بکشند.
موانع توبه
ما باید بکوشیم به آفت تسویف و به تأخیر افکندن توبه گرفتار نگردیم. اگر به این آفت خطرناک مبتلى شدیم و در نتیجه، فرصت ها و سرمایه هاى ارزشمند عمر را از دست دادیم و با امروز و فردا کردن، اقدامى براى جبران خسارت هاى معنوى نکردیم، باید درصدد علاج این آفت برآییم.6 چه در ارتباط با توبه و چه کارهاى دیگر نظیر درس خواندن، با اینکه ما به اهمیت این امور واقفیم، اما انجام آنها را به تأخیر مى اندازیم و وسوسه هاى شیطانى موجب مى گردد که ما از فرصت عمر استفاده بهینه نبریم و بخصوص در امر توبه کوتاهى داشته باشیم. تا جوانیم، به این بهانه که باید از لذت هاى دوران جوانى استفاده برد، به گناه دست مى یازیم و به خود وعده مى دهیم که در دوران پیرى توبه خواهیم کرد. گاهى بر اثر غرق شدن در منجلاب گناه و لذت هاى دنیوى، حال و نشاط توبه از ما گرفته مى شود و حتى سخن از توبه و دست کشیدن از لذت ها و شهوات خوشایند انسان نیست. در این صورت، باید دید چه چیزى مانع توبه و غفلت از آن شده است. مى توان مجموعه عوامل رهزن طریق درست کارى و خودسازى و به تعبیر دیگر، موانع توبه را در دو عامل کلى گنجاند :
1. هواى نفس که مانع تعالى و پیشرفت و مانع صعود به قله هاى بزرگ معنویت است، چنان که رسول خدا ˆ، فرمودند: «اعدى عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک»؛7 سرسخت ترین دشمنان تو نفس توست که درون سینه ات قرار گرفته است.
کسانى که در گناه غوطه ورند و به مکافات رفتار زشت خود و حساب و کتاب در آخرت نمى اندیشند، بى شک تبعیت از هواهاى نفسانى مانع بهره مندى آنان از رحمت، نعمات و فیوضات الهى مى گردند.
2. آرزوهاى طولانى: آرزوى دور و دراز، انسان را خیال پرداز بار مى آورد و به انسان اجازه نمى دهد که لحظاتى به تفکر سپرى کند و به راه سختى که در پیش دارد بیندیشد؛ راهى که امیرمؤمنان †، درباره آن مى فرمایند: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِیقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ وَعَظِیمِ الْمَوْرِدِ»؛8 آه از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر و سختى منزلگاه.
انسان براى اینکه توفیق توبه پیدا کند و بتواند با موانع سخت فراروى توبه مبارزه کند، در درجه اول باید از خداوند کمک و یارى بطلبد و در درجه دوم، به اولیاى خدا و امامان معصوم :، توسل جوید و ارتباطش را با آنان مستحکم سازد. بى تردید کسى که دل خود را با اولیاى خدا پیوند زده و دوستى و محبت آنان را بزرگ ترین سرمایه عمر خود قلمداد مى کند، وقتى بداند قلب مقدس حضرت ولى عصر ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ از گناه او مى رنجد و ناراحت مى شود، انگیزه بیشترى براى توبه و ترک گناه پیدا مى کند.
-
پى نوشت ها
- 1 ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 169.
- 2 ـ احتمالا مقصود دانیال نبى نیست، بلکه او یکى از عبّاد یاعلماى عصر حضرت داوود 7 است. در این صورت، لازم نیستمعصیت را به ترک اولى تأویل کنیم.
- 3 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 431.
- 4 ـ همان، ص 430.
- 5 ـ مولى محسن فیض کاشانى، محجة البیضاء، ج 7، ص 5.
- 6 ـ مرحوم فیض کاشانى درباره علاج تسویف مى گوید: علاجتسویف اندیشه در این است که بیشترین ناله اهل جهنم ناشى ازتسویف و به تأخیر افکندن توبه در دنیاست؛ چون تسویف کننده وکسى که کارش را به آینده حواله مى دهد، به آینده اى امید بسته کهممکن است آن را درک نکند و اگر او باقى بماند و فردا را درک کند،چنان که امروز عزمى بر ترک گناه نداشت، فردا نیز چنین عزمىنخواهد داشت. آیا اکنون عجز و ناتوانى او بر ترک گناه به جهتتسلط شهوت بر او نیست که این شهوت فردا نیز او را رها نمى کند وبلکه با تکرار و عادت به گناه قوى تر و راسخ تر مى گردد؟ ]و درنتیجه مبارزه با آن دشوارتر مى شود[... مثل تسویف کننده مثل کسىاست که ناچار است درختى را از زمین برکند، اما چون آن را آن سانقوى مى یابد که تنها با زحمت فراوان از زمین خارج مى گردد، پیشخود مى گوید سالى دیگر این درخت را از زمین خارج خواهمساخت؛ در حالى که نیک مى داند که درخت هرچند باقى بماندراسخ تر و تنومندتر مى گردد و او هرچند بر عمرش افزوده گردد،ضعیف تر و ناتوان تر مى شود. پس حماقتى در دنیا بزرگ تر وافزون تر از حماقت او نیست. (همان، ص 101)
- 7 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ب 45، ص 64، ح 1.
- 8 ـ نهج البلاغه، حکمت 77.