معرفت، سال سوم، شماره دوم، پیاپی 9، تابستان 1373، صفحات 33-

    قرآن و نفاق قبل از هجرت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    غلامعلی عزیزی‌کیا / *دانشیار - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / azizikia@iki.ac.ir
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    قرآن و نفاق قبل از هجرت

    غلامعلی عزیزی

    ضرورت بحث

    با آن که سالها از ظهور اسلام به عنوان یک مکتب الهی جریان نیرومند عقیدتی و سیاسی می گذرد و گزارشهای متعدد و متنوعی از آن تهیه و در دسترس نسلهای پس از صدر اسلام قرار گرفته است، اما همچنان ابرهای تیره، فضای جریانات مکه و مدینه آن روزگار را پوشانیده است که البته گستره ای فرونتر از تصور ما را در بر می گیرد. ما بر آن نیستیم که عوامل این تیرگی و مجهول ماندن را بررسی کنیم، که خود، بحث مهم و مستقلی است، بلکه صرفاً اشاره ای بر آنچه گذشته است خواهیم داشت.

    بی تردید اگر نکات مبهم و ناشناخته تاریخ صدر اسلام و منقولات تاریخی صحیح و سقیم از همه باز شناخته شود، ارزش فراوانی خواهد داشت و فصل جدید را در برخورد با آن گزارشها به روی ما می گشاید. به عنوان نمونه، اگر اطلاعات کاملی از برخورد افراد، اعم از مشرکان و مومنان و منافقان، نسبت به دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و موضع گیری های آنان به دست آوریم و پیروان واقعی آن حضرت را از دشمنانش باز شناسیم، از یک سو، گرایش های فکری و باورهای مذهبی گروههای زیادی از مسلمانان تغییر خواهد کرد و از سوی دیگر، به عنوان تجربه ای گویا فرا راه آینده مسلمانان قرار خواهد گرفت. همگونی حوادث سالهای اخیر انقلاب اسلامی در ایران با جریانهای صدر اسلام، بیانگر اهمیت دانستن و به کار بستن تجربه های گذشته است و یکی از آن تجربه ها رویارویی با جریان مرموز و خطرناک نفاق است. بنابراین، شناختن ویژگیها، اهداف و خط مشی آنها راهگشای جامعه کنونی خواهد بود.

    جایگاه بحث

    از مجموع گفتارهای اکثر مفسران در دوره های مختلف، جنین بر می آید که آنان پدیده نفاق را منحصر به بعد از هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله به مدینه طیبه میدانند و به طور کلی، از بحث مبسوط درباره این نکته، غفلت شده است. برخی از آنان بارها جمله معروف «النفاق حدث بالمدینه» را تکرار کرده و آن را دلیل مدنی بودند آیه مورد بحث یا خبر غیبی بودن آن و یا منطبق بودن بر افرادی غیر از منافقین دانسته اند، در حالی که اگر وجود یا عدم آن در مکه برای آنها قطعی بود، چنین توجیهاتی لازم نمی آمد، بلکه آن را می پذیرفتند و یا قاطعانه مردود می شمردند.

    پیشینه بحث

    از گفتاری که پس از این خواهیم داشت، روشن می شود که مفسران چندی بدین نکته پرداخته و نکاتی را در این باره یادآور شده اند، بیش از همه، در تفسیر المیزان بر آن تأکید و شبهات مربوط به بحث، پاسخ داده شده است که ما در جای خود از آن بهره خواهیم برد. کتابهای مستقلی نیز درباره «نفاق در قرآن» نوشته شده است. 1به جز مفسران، در جوامع روایی شیعه نیز این بحث مطرح شده است. 2در این گفتار، نخست توضیحی درباره نفاق و ویژگیهای آن و سپس به دلایل قرآنی وجود نفاق در مکه می پردازیم.

    مقدمه

    از جمله توانمندی های انسان، این است که می تواند اموری را در زوایای فکر و ذهن خود مخفی کرده، در رفتار ظاهری خود، شکلی دیگر جلوه کند و در پرتو آن به مقاصد خود برسد. بی گمان اگر از چنین نوانی حسن استفاده شود، ارزش آفرین خواهد بود. مسلمانان تحت ستم، در صدر اسلام، از همین نیرو بهره می گرفتند، حقایق قبلی خود ار مخفی کرده و در ظاهر، با دشمن، همنوا می شدند. از آن جمله، عمار یاسر – رحمه الله علیه – است که آیه شریفه «و من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان... » (نحل: 106) درباره داستان او با مشرکان نازل شده است.

    وی در زیر شکنجه های وحشیانه کافران، دست از عقیده قلبی خود بر نداشت، اما برای فریب دشمن، به ظاهر اظهار کفر نمود. این نوعی تقیه است که رعایت آن در پاره ای از موارد ضروری است. در نقطه مقابل این گروه، کسانی بوده و هستند که از این نیرو و توان، در راه مقاصد شیطانی بهره می برند و از جمله دشمنان خطرناکی اند که همواره باید در برابر توطئه ها و نیرنگهای رنگارنگشان هوشیار باشیم. بی جهت نیست که خداوند تعالی، چنین افرادی را دشمن واقعی معرفی کرده است: «هم العدو فاحذرهم» (منافقون: 4) زیرا مقابله به اینان توان ویژه ای را می طلبد و هوشیاری فوق العاده ای لازم دارد.

    نکته قابل توجه این است که منافقان، دارای انگیزه های مختلف و گاهی متضادند وبدین لحاظ، عملکردهای متفاوتی دارند. گروهی نیز به خاطر ضعف ایمان، رگه هایی از نفاق در وجودشان قرار دارد، بی آنکه در صف سازماندهی شده نفاق حاضر باشند. از این جهت، لازم است که ریشه لغوی و کاربردهای مختلف نفاق، در قرآن و روایات اسلامی بررسی شده و ویژگی ها و انگیزه های آن بیان گردد.

    نفاق در لغت

    نفق: جایی در زمین که راه فرار داشته باشد؛ نافقاء: گریز گاه مخفی در لانه موش صحرایی. این حیوان، قسمتی از دیواره لانه خود را به طرز ماهرانه ای تراش داده و نازک می کند و در موقع خطر، با یک ضربه سر، آن را فرو می ریزد و فرار می کند. 3نفاق نیز از همین ریشه است؛ زیرا فرد منافق، ماهیت اصلی خود را با تظاهر به اسلام، مخفی کرده و راهی برای گریز از دین، برای خود قرار داده است.

    نفاق در اصطلاح، قرآن و روایات

    نفاق، اصطلاحی اسلامی است که قبل از ظهور اسلام در میان عرب، رایج نبوده و عبارت است از اظهار ایمان و مخفی کردن کفر. 4

    راغب، نفاق را وارد شدن در دین از سویی، و بیرون رفتن از آن از سوی دیگر می داند و آیه شریفه «ان المافقین هم الفاسقون» را شاهد بر آن دانسته و فاسقان را به معنای خارج شدگان از دین گرفته است. 5روشن است که ورود آنها در دین، دروغین و غیر واقعی است؛ زیرا خداوند می فرماید: « ومن الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمومنین» (بقره: 8) برخی از مردم، به زبان، به خدا و روز قیامت ایمان دارند، در حالیکه ایمان نیاورده اند. بنابراین، خارج شدن آنها از دین، به معنای ظاهر کردن کفری است که در نهاد خود مخفی کرده اند. بنابراین، نفاق از نظر قرآن اظهار ایمان و پنهان کردن کفر است.

    نفاق در روایات

    نفاق، در روایات اسلامی، در معنای وسیعتری به کار رفته است، تا جایی که عدم رعایت برخی از احکام نیز نفاق به حساب آمده است؛ مثلاً، اصرار بر گناه، حرص در دنیا، دعوت به خیر و ترک آن و.. از نشانه های نفاق به شمار می روند. پس، می توان گفت که نفاق دارای مراتبی است که عالی ترین درجه آن همان است که در قرآن کریم مطرح و خصوصیتهای آن به تفصیل بیان شده است و پایین ترین مراتب آن، مواردی است که در روایات بیان شده است و می توان آن را ضعف ایمان و یا وجود رگه هایی از نفاق در ایمان شخص دانست.

    ویژگیهای منافقان

    الف: برخی از ویژگی های منافقان در قرآن:

    دروغگویی که سرپوشی است بر درون پلیدشان «و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمومنین» (بقره: 8)؛ «والله یشهد ان المنافقین لکاذبون» (منافقون: 1)؛ نیرنگ و فریبکاری، «یخادعون الله و الذین امنوا» (بقره:9) بیمار دلی، «فی قلوبهم مرض... » (همان: 10)؛ فساد انگیزی با شعار اصلاح طلبی: «قالو انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون» (همان: 11 و 12)؛ سفاهت و نادانی، «الا انهم هم السفهاء و لکن لایعملون» (همان: 13)؛ استهزاء مومنان، «انما نحن مستهزون» (همان:14)؛ فساد عقیده، «الذین قالوا لا خوانهم و قعدوا لواطاعونا ماقتلوا» (آل عمران: 168)؛ پخش اسرار جنگی، «و اذا جائهم امر من الا من او الخوف اذا عوا به» (نساء: 83)؛ دوستی با کافران، «الذین یتخدون الکافرین اولیاء من دون المومنین» (همان 139)؛ آرزوی کافر شدن مسلمانان، «ودوا لو تکفرون کماکفروا فتکونون سواءً» (همان: 89)؛ فرصت طلبی، «الذین یتربصون بکم فان کان لکم فتح من الله فالوا لام نکن معکم» (141)؛ خودنمایی و ریا و بی توجهی به نماز، «و اذا قاموا الی الصلوه قاموا کسالی یراون الناس(همان: 142)؛ اضطراب و عدم قدرت تصمیم گیری، مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و الا الی هولاء» (همان: 143)؛ ترس داشتن، «یحسبون کل صیحه علیهم» (منافقون: 4)؛ عدم تدبر در قرآن، «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب افقالها» (محمد، ص: 24)؛ رفیق نیمه راه، «سنطیعکم فی بعض الامر» (همان: 26)؛ بخل وتشویق به آن، «لا تنفقوا علی من عند رسول الله» (منافقون: 7)؛ گمراهی، «اشترو الضلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم و ماکانو مهتدین» (بقره: 16)؛

    ب: برخی از ویژگیهای منافقان، درروایات:

    ظاهر موافق داشتند،6 اصرار برگناه؛ حریص بودن بر دنیا؛ خشکی چشم؛ سنگدلی؛ سخن زیبا گفتن؛ دروغگویی؛ خلف وعده؛ خیانت در امانت؛ حسد داشتن؛ گفتارشان درمان و کارشان درد بی درمان؛ گمراهان کننده؛ فرصت طلبی؛ رنگ به رنگ بودن؛ گریه های ساختگی؛ ایجاد یأس و نومیدی؛ طمع؛7 آماده کردن گذرگاههای مختلف؛ دعوت به خیر و ترک به خیر و ترک آن، و پیمان شکنی. 8

    انگیزه های نفاق

    1- ترس از قدرت حاکم؛ از بدیهی ترین انگیزه های منافقان، در دورویی خویش، حفظ و نجات جان خود است که تا آخرین لحظه زندگی با نوعی ترس و وحشت همراه بوده، آنسان که هر صدا و هر حرکتی را بر علیه خود می پندارند «یحسبون کل صیحه علیهم» (منافقون: 4) اما زین العادبدین علیه السلام دردعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند:«... فان قوماً امنوا بالسنتهم لیحقنوا به دمائهم فادرکوا ما املوا و انا امنا بالسنتنا و قلوبنا... »9

    2- هوس دستیابی به مواضع قدرت و رهبری؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از نخستین روزهای آغاز دعوت خویش مژده و آینده قدرتمندی را برای مسلمانان وعده می فرمودند؛ طبیعی بود که عده ای برای رسیدن به آن قدرت، به دعوت اسلام پاسخ دهند، نه به جهت ایمان خدا و پیامبر و قرآن، بلکه به هوس حاکم شدن و.... 10

    3- منفعت طلبی و طمع؛ منافق به دنبال نان و آن و موقعیت بهتر و برتر است و بدیم جهت، هم با موافقان همراهی می کند و هم با مخالفان؛ زیرا در صورت اظهار مخالفت با یکی از این دو گروه، بخشی از منافع خود را از دست خواهد داد. قرآن کریم این ویژگی منافقان را به شکل حالبی بیان میفرماید: «و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا... » (توبه: 58) در روایات نیز از این عامل به عنوان یکی از پایه های نفاق نام برده شده است. 11

    4- عادت؛ گاهی نفاق از خوی و عادت شخص بر می خیزد و با هر نظریه و عقیدهها وجه جمعی وجود نداشته باشد و کاملاً با هم متضاد باشند. این حالت، ناشی از ناتوانی فرد در مقابل هواهای نفسانی و عدم قدرت تصمیم گیری است «مذبذبین بین ذلک الا الی هولاء و الا الی هولاء» (نساء: 143) «کثره الوفاق نفاق» 12

    5- عصبیت و حمیت؛ نخوت و گردن کشی و شدت ارتباط با بستگان و افکار انحرافی، از عواملی است که موجب دو رویی و نفاق می شود و هر قدر که نخوت و عصبیت، بیشتر باشد، نفاق شدیدتری را در پی دارد. «لئن رجهنا الی المدینه لیخرجن الاعز منها الاذل» (منافقون:8) در روایات نیز بر این نکته تأکید شده است. 13

    6- تحریف عقیده اسلامی؛ هنگامی که توان مقابله و رویارویی با فکر و اندیشه ای نباشد، نیرنگ نفاق به تکاپو افتاده و با ادعای پذیرش، سعی در تحریف و تبدیل آن می کند. این، بدترین و زشت ترین چهره نفاق است و برخورد با آن بسیار مشکل و طاقت فرساست؛ زیرا منافقین از آیه های قرآن و سخنان پیشوایان دین به نفع خود بهره جسته و به میل خویش آنها را توجیه می کنند و بی آنکه مال و جان خود را فدا کنند، به هدف خویش دست می یابند. به فرموده حضرت علی علیه السلام آنها گمراهان گمراه کننده اند. 14

    7- سهل انگاری؛ از دیگر انگیزه های نفاق، اهمیت ندادن به دعوت دینی است. به زمان، اظهار ایمان و اعتقادی می شود. ولی به دنبال آن اثری از این ایمان مشاهده نمی شود و با امروز و فردا کردن و خوش بودن به آرزوها از زیر بار مستولیتها شانه خالی می کند. 15

    پی آمد های نفاق

    1- تهدید کیان دولت اسلامی؛ کارشکنی منافقان در زمینه های مختلف، به ویژه در امور نظامی، اصل نظام اسلامی در معرض خطر جدی قرار می دهد و چنانچه از نیرنگهای آنان جلوگیری نشود، سبب سقوط و اضمحلال جامعه اسلامی خواهد شد. کارشکنی منافقان صدر اسلام، در نبرد احد، نمونه روشنی از این مدعی است.

    2- نومید کردن مردم و جدایی آنان از نظام؛ تبلیغات رنگانگ منافقان درباره کلیدی ترین کارهای جامعه اسلامی، نظیر انفاق و تقویت بنیه مالی نظام، حضور حضور در صحنه های مختلف، پیروی از رهبری و.. . موجب می شود تا اعتقاد و اعتماد مردم کمرنگ شده و قدم به قدم آنها را از صف فشرده مسلمانان جدا کنند. پخش شایعات دروغین، ترساندن مردم از نتیجه کارها و... از این جمله است.

    3- به دست گرفتن قدرت و زمام امر؛ آنان که با هوس دستیابی به قدرت، عقیده ای را پذیرفته اند، در پی آنند تا با نزدیک شدن و نفوذ در جایگاههای حساس قدرت، به هدف خویش نائل آیند.

    4- نابودی تدریجی عقیده اسلامی؛ اگر منافقان، در مسیر خویش به مانعی برخورد نکرده و در اجرای نقشه ها و توطئه هایشان کامیاب شوند، به آخرین مرحله از هدف خود رسیده اند؛ زیرا دین را هر گونه که بخواهند تفسیر و توجیه کرده و آن را وسیله ای برای اعمال سیاستهای خود قرار می دهند. در این جاست که دیگر، واقعیتی از دین بر جای نمی ماند و آنچه باقی می ماند عقیده ها و سنتهای مسخ شده ای است که با اصل دین در تضاد است.

    5- مبدأ پیدایش نفاق در اسلام

    6- طبیعی است که با ظهور دعوت اسلامی، گرایش برخورد منافقانه با آن نیز به وجود آمده باشد، هر چند که جریان گسترده و سازماندهی شده نفاق، مربوط به بعد ازهجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان به مدینه و تشکیل دولت اسلامی در آنجاست؛ اما این، بدان معنا نیست که قبل از آن، نفاق ومنافقی نداشته ایم. شواهدی از آیه های قرآن و روایات اسلامی وجود دارد که در آنها به وجود نفاق در مکه (پیش از هجرت) تصریح شده است البته لازم به یادآوری است که عمده آیه هایی که درباره منافقان نازل شده، مدنی و درباره حوادثی است که بعد از هجرت رخ داده است و این، به خاطر گستردگی فعالیتهای منافقانه در مدینه و اطراف آن است.

    برخی بر این باورند که به هیچ وجه، در مکه نفاق و منافق نبوده است؛ زیرا انگیزه و عامل نفاق، ترس از قدرت حاکم است، در حالی که مسلمانان، در مکه قدرتی نداشتند تا کسی از آنان واهمه داشته باشد و به ظاهر، در برابرشان مخالفت نکند، بلکه بر عکس، عده ای ایمان داشتند و از ترس مشرکان اظهارکفر می کردند؛ 16اما باید گفت که انگیزه دو رویی، منحصر در ترس و بیم از قدرت حاکم نیست، بلکه عوامل دیگری نیز موجب نفاق می گردد که شرح آن گذشت. به گمان ما و گواهی قرآن شریف و روایات، انگیزه های دیگری، جز ترس از قدرت حاکم، وجود داشته است و آنچه در پی می آید تلاش مختصری است برای وارسی و فهم بیشتر این مطلب.

    دلایل قرآنی نفاق در مکه

    1- «الا انهم یثنون صدور هم لستیخفومنه الا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرون و ما یعلنون، انه علیم بذات الصدور» (هود: 5) آگاه باشید که آنان (منافقان امت) روی دلها را می گردانند تا خود را از او (پیامبر) پنهان دارند، آگاه باشد آنگاه که سر در جامه خود می پیچند خدا آنچه را که پنهان یا آشکار کنند، می داند که او بر درون دلها محققاً آگاه است.

    مکی بودن سوره هود و شأن نزول آن

    این سوره، به انفاق همه مفسرین، در مکه نازل شده است؛ هر چند برخی، آیه های 12، 17، 114 را مدنی می دانند، ولی گروهی دیگر، این سه آیه را نیز مکی دانسته اند. 17

    روایات مختلفی درباره نزول این آیه کریمه وارد شده است که مجموع آنها حاکی از برخورد نفاق آمیز گروهی از مردم مکه با رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد. طبری از ابن عباس نقل می کند که آنها کینه و دشمنی خود را در سینه ها پنهان کرده و خلاف آن را ابراز می کنند؛ نیز از عبدالله بن شداد نقل نموده که هنگامی که منافقین از برابر پیامبر صلی الله علیه و آله عبور می کردند رو برگردانده و سر به زیر می افکندند، پس خداوند فرمود: «الا انهم …» 18

    همچنین از ابن عباس نقل شده است که آیه درباره فردی بنام اخنس بن شریق نازل شده است. وی فردی خوش برخورد بود و تظاهر به دوستی با پیامبر می کرد، ولی در دل با و دشمنی داشت. 19 در تفسیر قمی نیز روایتی را درباره آیه مورد بحث، مطرح نموده که نمایانگر یکی از علامات نفاق است. 20در روایت دیگری از ابن عباس، نزول آیه را در مورد برخی از مسلمانان ذکر می کند که آنها از آشکار شدن اندمشان هنگام تخلی و آمیزش شرم داشتند، هر چند کسی آنها را نمی دید. 21 اما آلو سی با این که سند روایت را در میان مجموعه روایات پیرامون آیه، عالی می داند، ولی آن را با مفاد آیه شریفه، در تضاد می انگارد؛ بدان دلیل که آیه، در مقام نکوهش است. در حالی که آنان کار بدی مرتکب نشدند و باید مورد تشویق قرار گیرند. 22

    نظر مفسران

    می توان گفت که عمده مفسران، آیه را به گونه ای شرح و تفسیر کرده اند که بر منافقین قابل تطبیق است. برخی به لفظ نفاق و منافق، تصریح کرده اند 23 . گروهی با آوردن معنایی که قابل انطباق بر منافق است، نامی از نفاق و منافقین نبرده اند؛ یعنی فقط وصفی از اوصاف منافق را ذکر کرده اند. در تفسیر محاسن التأویل آمده است که: «الا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرون ای فی قلوبهم، و ما یعلنون ای یجهرون بافواههم، انه علیم بذات الصدور ای بما فی ضمائر القلوب». 24

    در تفسیر المنار بیان زیبایی برای آیه شریفه ذکر شده که حاصل آن چنین است: «بهتر این است که بگوییم: آیه، تصویری از تلاش کافران و منافقان را نشان میدهد که آنان هنگام شنیدن آیات قرآن، دچار هیجان روحی شده و این هیجان که ناشی از کوبندگی آیات الهی بود، در صورتشان آشکار می شد؛ ناچار برای مخفی کردن چنین حالت سر به زیر افکنده و به گونه ای خم می شدند که بدنشان در هم فرو می رفت، همان گونه که لباسی را در هم بپیچند. » 25

    در این جا دلیلی بر مدنی بودن آیه نیست؛ چون سوره مکی است و اگر هم بعضی از آیات این سوره را مدنی دانسته اند، آیه پنجم، مسلماً مکی است و هیچ کس به مدنی بودن آن اشاره ای نکرده است. روایات شأن نزول نیز جملگی مربوط به حوادث مکه اند.

    برخی، نظیر فخر رازی و طبرسی و رشید رضا بدون بحث درباره این که آیا نفاق در مکه وجود داشته یا نه، از کنار آن گذشته اند که خود نشانه ای از پذیرش آن می باشد، ولی در تفاسیری نظیر بیضاوی و روح المعانی از آن بحث شده و در نهایت، برخی آن را خبر غیبی تفسیر روح البیان چنین آمده است: «اگر بگویید که آیه مکی است و نفاق در مدینه پدید آمده است، گوییم که چنین نیست، بلکه در مکه هم نفاق وجود داشته، ولی ظهور آن مدینه بوده است. » 27

    پاسخی که می توان به خبر غیبی بودن آیه داد این است که ظهور آیه، دلالت بر وجود این حالت در مخاطبین پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه مکرمه دارد و دست بر داشتن از ظهور آیه، بدون اینکه دلیل قطعی یا ظنی داشته باشیم، امری ناصواب است.

    این عده از مفسران در چند جا، این جمله را تکرار کرده اند که: «النفاق حدیث بالمدینه. » و تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است، نه دلیل قرآنی براین مدعی دارند، نه تاریخی و نه روایتی؛ بلی، جریان نفاق گسترده و سازماندهی شده، در مدینه پدید آمده است و دلیل آن هم سوره های منافقون و توبه و … می باشد که همگی مدنی می باشند، اما این بدان معنی نیست که در مکه، منافقی نبوده است.

    2- «و من الناس من یقول امنا بالله فاذا اوذی فی الله جعل فتنه الناسکعذاب الله و لئن جاء نصر من ربک لیقولن انا کنا معکم او لیس الله با علم بما فی صدرو العالمین × و لعیمن الله الذین امنوا و الیعلمن المنافقین» (عنکبوت: 10 و 11)؛ و بعضی از مردم (از راه نفاق) می گویند که ما به خدا ایمان آوردیم و چون رنج و آزاری (از دشمنان دین) در راه خدا ببینند، فتنه و عذاب خلق را با عذاب خدا برابر شمرند و هرگاه کمک و نصرتی از جانب خدا (به مومنان) رسد آن منافقان گویند که ما هم با شما (و هم آیین شما) بودیم. آیا خدا را هر کس بر دلهای خلایق داناتر نیست؟ و البته خدا، هم به احوال اهل ایمان داناست و هم از درون منافقان آگاه است».

    مکی یا مدنی بوند سوره عنکبوت؟

    استدلال بدین دو آیه، زمانی صواب است که مکی بودند آن روشن باشد. بنابراین، سخن خود را از این نقطه آغاز می کنیم:

    الف: اقوال صاحب نظران

    1- عده ای از صاحب نظران در علوم قرآن و تفسیر، که تعدادشان هم کم نیست، اعم از صحابه و تابعین و دیگران، تمامی سوره را مکی می دانند؛ از جمله: ابن عباس، ابن زبیر، حسن، جابر ، عکرمه، طبری، ابن کثیر، ابن حیان، زمخشری، اسماعیل، حقی البرسوی، فخر رازی، علامه طباطبایی، سید قطب، استاد معرفت 28و نیز ضحاک و مجاهد 29این دو آیه را راجع به منافقین مکه می دانند و واحدی نیشابوری، آیه دهم را مکی دانسته است. 30

    2- برخی، یازده آیه ابتدای سوره را استثنا نموده و بقیه آن را مکی می دانند. اصل چنین نظریه ای احتمالاً از یحیی بن سلام است که مراغی آن را پذیرفته31 و سیوطی نیز آن را ذکر کرده است. 32

    3- ابن عباس و نیز قتاده، سوره را مدنی می دانند.

    ب: دلایل کسانی که نخستین سوره را مدنی میدانند.

    عمده دلایل کسانی که چنین آیاتی را مدنی می دانند، این است که:

    1-در مکه، منافقی وجود نداشته است؛ زیرا حالت نفاق مربوط به شرایطی است که انسان از قدرت حاکم بترسد و برای حفظ جان خود اظهار همراهی کند، در حالی که در مکه، قدرتی برای مسلمانان نبود تا گروهی چنین کنند، بنابراین، نازل شدن این گونه آیات درباره منافقین وجهی نخواهد داشت. 33

    2- در روایت، آن را مربوط به مسلمانان باقی مانده در مکه می داند که قصد هجرت داشتند و کافران، آنان را باز گرداندند و در نتیجه، مرتد شدند. 34

    3- در میان این آیه ها مسأله «جهاد» مطرح شده و روشن است که وجوب جهاد در مدینه صورت گرفته است. « ومن جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله غنی عن العالمین» (عنکبوب: 6)

    4- «ولئن جاء نصر من ربک.. » (همان: 10) گواه دیگری بر مدنی بودند آیه است؛ زیرا در مکه زیرا در مکه جنگی رخ نداد تا فتح و نصرتی برای مسلمانان به دست آید. 35

    دلایل مکی بودن تمام سوره

    1- بنابر اصطلاحی که در علوم قرآن وجود دارد، اگر آیه های آغازین سوره ای در مکه یا مدینه نازل شده باشد، بقیه سوره نیز ول در جایی دیگر نازل شده باشد، از همان نام تبعیت میکند. پس اگر آیه های سرآغاز سوره عنکبوت، مدنی باشد، باید تمامی سوره را مدنی بدانیم، در حالی که هیچ کس چنین چیزی را نگفته است. 36

    2- می توان گفت که اکثر مفسران، قائل به مکی بودن تمامی سوره هستند و حتی کسانی که وجود نفاق در مکه را نمی پذیرند، آن را نوعی خبر غیبی تلقی می کنند که در مدینه واقع خواهد شد. 37

    3- مراد از جهاد در این سوره، جهاد با نفس است و علامه طباطبایی با توجه به آیه بعدی: «والذین امنوا و عملو الصالحات... »می فرمایند: آیه به نوعی، دلالت دارد بر این که جهاد فی الله، همان ایمان و عمل صالح است و آیه بعدی تبدیلی از آیه قبل است 38. سید قطب نیز جهاد را ضد فتنه می داند که همان جهاد با نفس و صبر در راه خداست. 39

    4- آنچه که در این آیه، ملاک نفاق دانسته شده، که همان اظهار ایمان دروغین است، درم که نیز قابل وقوع بوده است. 40

    5- در این آیه ها سخن از آزار و اذیت دشمنان رفته است. روشن است که مسلمانان نتها در مکه گرفتار شکنجه های دشمن بوده اند. 41 و اگر کسی بگوید که این آزار و شکنجه، مربوط به مسلمانانی است که در مکه باقی ماندند، پس آیه در مدینه نازل شده و گویای وضعیت آنها در مکه است، گوییم که باز وجود نفاق در مکه پذیرفتنی است؛ زیرا روشن می شود که ایمان اینان از آغاز، دروغین بوده است.

    6- از آنجا که نصر در مورد جنگ و نبرد ظهور می یابد، باید گفت که نصر در لغت، به معنای خوب یاری کردن است. 42 نازل شدن آیه های اعجاز آمیز قرآن شیفتگی مردم نسبت به آن عدم توانایی مشرکان درمقابل آن، می تواند مصداقی برای نصر الهی باشد. 43سید قطب نیز نصر را به معنی رخاء در مقابل سختی و عسرت آورده است. 44

    علاوه براین، جمله ای که درباره نصرت آمده، همراه با «اگر» است که در این صورت، دلالتی بر وقوع فتح و پیروزی نخواهد داشت، بلکه صرفاً امکان آن را مطرح می کند و به بیان روشنتر، ملاکی کلی برای منافقان ذکر شده است که هنگام سختیها خود را از جریان اسلام جدا می دانند و در خوشیها و موفقیتها خود را سهیم به حساب می آورند. بنابراین، آیه شریفه، دلیلی بر وجود پیروزی نظامی در مکه نخواهد بود. 45

    شأن نزول روایات

    روایاتی داریم ک آیه های نخستین این سوره را مکی میداند. و چنان که پس از این خواهد آمد، آیاتی از قرآن نیز دلالت بر مکی بودن این جریان دارد. بنابراین، آن دسته از روایاتی که به نوعی ابتدای سوره عنکبوت را مدنی می داند 46 مردود است، هر چند که مدنی بودن این آیات، نفاق در مکه را نفی نمی کند، بلکه حکایت از ایمان دروغین عده ای (در مکه) می نماید 47؛ زیرا مربوط به کسانی است که هجرت نکرده اند. در این زمینه، بهتر است برای روشن شدن موضوع، از خود قرآن کمک بگیریم. همانطور که از آغاز سوره عنکبوت پیداست، مسلمانان در برابر فشارها و سختی هایی که از ناحیه دشمن وارد می شود، آزمایش می شوند و هنگامی خلوص ایمان آنها روشن می شود که در اوج سختیها و آزارهای روحی و جسمی، محاصره اقتصادی، گرسنگی پایدار بمانند. به گمان ما و به شهادت تاریخ، وضع مومنان در مکه این گونه بوده است. در این خصوص، آیه هایی وجود دارد که اشاره به آنها روشنگر بحث خواهد بود: الف: آیه هایی که به افراد به وجود آورنده چنین شرایط سختی، به شدت هشدار می دهد: «ان الذین فتنوا المومنین و المومنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق» (بروج: 10) با توجه به این که آیه در مکه نازل شده است، می توان گفت که افرادی در مکه با شکنجه و آزار، مسلمانان را سرکوب می کردند.

    ب: آیه هایی که بیانگر وضع مسلمانان تحت فشار در مکه است؛ مانند آیه هایی که تقیه کردن را برای کسانی که زیر شکنجه های دشمن قرار دارند جایز می شمرد «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» (نحل: 106) به اضافه روایاتی که در این زمینه وجود دارد. 48

    ج: آیه هایی که نشان دهنده موفقیت استقامت کنندگان و هجرت آنان پس از شرایط سخت است. «والذین هاجروا من بعد ما ظلموا... » (نحل: 41) «ثم ان ربک للذین هاجروا من بعد مافتنو ثم جاهدوا و صبرو ان ربک من بعد ها لغفور رحیم». (همان: 110)

    از مجموع آیه هایی که ذکر شد، این نکته ها به دست می آید:

    1- مسلمانان، در مکه با شرایط سختی رو به رو بوده اند.
    2- هجرت از مکه به حبشه یا مدینه، پس از آن شرایط سخت بوده است.
    3- عده ای در آن سختیها ایمان خود را حفظ کردند، هر چند جان باختند؛ مانند یاسر و سمیه و عده ای نیز با تقیه، جان به در بردند؛ مانند عمار و بلال و البته عده نیز بی ایمانی را پیش گرفتند.
    4- این جریان، سنت الهی در آزمایش مومنان است تا صادق از کاذب باز شناخته شود و آیه های آغاز سوره عنکبوت نیز همین سنت را بیان می کند و دلیلی ندارد که آن را به مدینه منحصر کنیم. «و ما جعلنا اصحاب النارالا ملائکه و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذین کفروا لیستیقن الذین اوتوالکتابو یزداد الذین امنوا ایماناً و لایرتاب الذین اوتوالکتاب و المومنون و لیقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون، ماذا اراد الله بهذا مثلاً کذلک یضل اللهمن یشاء و یهدی من یشاء و ما یعلم جنود ربک الا هو و ما هی الا ذکر للبشر». (مدثر: 31)

    اتفاق مفسران برمکی بودن سوره مدثر

    کسی در نزول تمامی این سوره در مکه، تردید نکرده است، اما همانگونه که ملاحظه میکنید، نامی از نفاق به میان نیامده است، بلکه یکی از ویژگی های آنان (بیمار دلی) ذکر شده است و از آن جا که ممکن است این ویژگی را به دیگران نیز نسبت دهند، لازم است که در این باره، نکاتی را یاد آور شویم:

    بیماری (مرض) از نظر لغوی، عدم سلامتی است و اینکه شک در دین را مرض نامیده اند، بدان جهت است که بیماری، خروج از حد اعتدال است و فردی که ایمان درستی ندارد و قلب او در تردید قرار گرفته، بیمار دل است. 49 کاربرد «فی قلوبهم مرض» در قرآن: در دوازده آیه، سخن از «فی قلوبهم مرض» به میان آمده است که در برخی از آنها، از ویژگی های منافقان به حساب آمده است. 50

    گفتار مفسران

    گروهی از مفسران، مصداق آیه «الذین فی قلوبهم مرض» را منافقان دانسته و منظور از "مرض" را نفاق می دانند؛ از جمله: قتاده، طبری، طبرسی، زمخشری، فخر رازی، مراغی، قرطبی، ابن کثیر، ابن ملقن و علامه طباطبایی. 51 کسانی نیز نفاق در مکه را نمی پذیرند و معتقدند که آیه، خبر غیبی است و وقایع آینده در مدینه را متذکر می شود. 52 منظور از "مرض" شک است و مراد آیه، کسانی هستند که قاطعانه، پیامبر اسلام را تکذیب نمی کردند، بلکه دچار شک و دو دلی بودند. 53

    پاسخ ما

    پاره ای از خبرهای غیبی قرآن، مربوط به زمانهای پیشین است؛ مانند آنچه درباره اقوام و پیامبران گذشته بیان شده و گاهی نیز به غیب بودن آن اشاره شده است؛ مثلاً درباره مادر حضرت عیسی علیه السلام چنین می فرماید: «ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک» (آل عمران: 43) و پاره ای دیگر، مربوط به حوادث آینده است (در زمان نزول) که هنوز زمان آن نرسیده است و گاهی با ادات استقبال بیان گردیده است؛ مانند «و هم من بعد غلبهم سیغلبون». (روم: 3) و اما حوادث جاری و برخوردهای موجود میان پیامبر صلی الله علیه و آله و مخالفانش، مورد شهود همگان قرار میگرفت و دلیل ندارد که نزول آیه در این گونه موارد را خبر غیبی بدانیم. بلی، آنچه که باعث شده است تا افرادی چنین گمان کنند، انحصاری کردن انگیزه نفاق در«ترس از قدرت حاکم» است و چون مسلمانان در مکه قدرتی نداشتند، بنابراین، کسی از آنها ترسی به دل راه نمی داد تا ماهیت اصلی خویش را مخفی کنند. اما، با توجه به انگیزه های مختلف نفاق که گذشته، مشکل وجود نفاق در مکه بر طرف می شود و بدین سان آیه مورد بحث، خود دلیلی است بر وجود درو رویان بیمار دلی که در شرایط خاصی، اصلی شان آشکار می گردید.

    اگر "مرض" را شک و دو دلی بدانیم، باز همه کسانی که تردید دارند، از کافران نیستند، بلکه ممکن است برخی، در ظاهر به اسلام گرویده باشند؛ پس دو رویان نیز از عموم خارج نیستند و ترجیح یکی از این دو دسته و اعلام این که آنها همان کافرانند و لاغیر، بدون دلیل خواهد بود؛ و اما سایر آیه هایی که در آنها سخن از «فی قولهم مرض» به میان آمده است، هیچ یک، مربوط به کافران نیست. 54 بلکه منظور، کسانی هستند که شعبه هایی از نفاق در درونشان وجود دار.

    مکی یامدنی بودن سوره ماعون

    «فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یراوون و یمنعون الماعون» (ماعدن: 4-7)

    درباره مکی یا مدنی بودن سوره ماعون، سه نظر وجود دارد:

    الف: تمامی آن در مکه نازل شده است. این نظر، به جمهوری مفسران نیست داده شده است. 55

    ب: نیمی از آن مکی و نیمی دیگر مدنی است. کلبی این قول را پذیرفته است. 56

    ج: از ضحاک نقل شده است که تمامی سوره مدنی است. 57

    دلایل مکی بودن کل سوره

    1- روایات ترتیب نزولی؛ در این روایات، شانزدهمین یا هفدهمین سوره مکی، سوره ماعون معرفی شده است. 58
    2- لحن سوره؛ لحن سوره های مکی با خشونت و کوبندگی کافران و تکذیب کنندگان همراه است که در این سوره نیز وجود دارد. 59
    3- کسانی که آیه های مورد بحث را درباره منافقان مید انند:

    ابن عباس، طبق نقل طبری، ابن مسعود به نقل از ابن مردویه؛ واحدی، شیخ طوسی(ره)، ابن کثیر، فخر رازی، ابن حیان، ابن عربی، شوکانی، فیض کاشانی، ابن ملقن، قرطبی، شنقیطی و قاسمی و... 60

    با توجه به مکی بودن سوره ماعون و با ملاحظه این نکته که اوصاف از منافاقان در این سوره ذکر شده است، وجود نفاق در مکه، روشن می شود. در این جا ویژگی های منافقان، از این قرار است:

    ترک نماز و یا سهل انگاری نیست به آن؛ ریا و خودنمایی و بخل بدین جهت است قرطبی می گوید:61 بسیار سزاوار است که این آیه مربوط به منافقان باشد؛ زیرا آنانند که چنین ویژگی هایی دارند خداوند می فرماید: «و اذا قامو الصلوه قاموا کسالی یراوون الناس و لایذکرون الله الا قلیلاً». و باز می فرماید: «و لا ینفقون الا و هم کارهون». (توبه: 54) از ابن عباس نقل شده است که: «آنها نزلت فی منافق جمع بین البخل و المراءه». 62 در مجمع البیان نیز روایتی از حضرت علی علیه السلام آورده است که: منظور خداوند از این گونه افراد، منافقانند که اگر نمازی بگذارند انتظار پاداشی ندارند و اگر ترک کنند، ترسی از عذاب آن را ندارند. پس آنها از نماز غافلند تا اینکه وقت آن بگذرد. پس زمانی که همراه مومنانند، برای نمایش، نماز می گذارند و هنگامی که با آنها نیستند، نماز نمی خوانند و این، معنای آیه «الذین هم یراوون» است. 63

    نتیجه گیری

    همان گونه که ملاحظه فرمودید، میتوان آیه هایی از قرآن کریم را در ارتباط با جریان نفاق در مکه دانست، هر چند که چنین آیه هایی اندکند، اما دلیل روشنی هستند بر بطلان سخن کسانی که پدیده نفاق را منحصر به بعد از هجرت می دانند. البته باید گفت که، دلیل نزول اکثر آیه های نفاق در مدینه، شرایط خاص و موفقیت هایی بود، که در پی تشکیل حکومت اسلامی به وجود آمده بود.


    • پى نوشت ها

    1- الحمیدی عبدالعزیر عبدالله، المنافقون فی القرآن الکریم، (جده: دار المجتمع للنشرو التوزیع، 1409)، ص 100، لاشین عبدالفتاح، لغه المنافقین فی القرآن، (بیروت: دارارئد العربی، 1405)، ص 5

    2- ر. ک به: بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج 8، چاپ قدیم، ص 250.

    3- ذ. گ له: معجم مقاییس الغه،ابن فارس، ماده نفق؛ ابن منظور، لسان العرب و جوهری، الصحاح

    4- ابن منظور، لسان العرب

    5- راغب اصفاهنی، المفردات

    6- محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 151: ما اقبح بالانسان ظاهراً، موافقاً و باطناً منافقاً.

    7- نهج البلافه، خ 185

    8- محمدی ری شهری، پیشین، ص 151 به بعد

    9- مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه،

    10- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،ج 1، ص 490؛ تاریخ طبری تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 479؛ ابن کثیر البدایه و النهایه (بیروت: دارالمر**غربی، 1408)، ج 3، ص 153، مستدرک حاکم، ج 2، ص 432 او گمان دارد که به زودی گنجهای قیصر و کسری به دستش می افتد؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 484.

    11و 12و 13و 14و 15- محمدی ری شهری، پیشین، ص 156، 155، 158.

    16- الحمید، پیشین به نقل از ابن تیمیه، فتاوی، ج 7، ص 201، تفسیر ابن کثیر، ج 1، (بیروت: دار المعرفه، 1406) ص 50

    17- محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، (قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم7 1405)، ص 149

    18- طبری، جامع البیان فی احکام القرآن، ج 11، (بیروت: دارالمعرفه، 1400) ص 125 – 126.

    19- الانصاری القرطبی، الجامع لاحکام القرآن، (بیروت: دار احیاء تراث عربی، 1967)، ج 9، ص 5.

    20- علی بن ابراهیم القمی، ج 1، (قم: موسسه دارالکتاب، 1404) ص 321

    21- قرطبی، پیشین.

    22- محمو آلوسی بغدادی، روح المعانی، (بیروت: داراحیاء تراث عربی، بیتا)، ج 11، ص 210.

    23- الشیخ الحسن الطبرسی، مجمع البیان، (بیروت: داراحیاء تراث عربی، 1339)، ج 3، ص 143؛ شیخ اسماعیل حقی البرسوی، روح البیان، (بیروت: دار احیاء تراث عربی) ج 4، ص 94، زمخشری، حقائق التنزیل و عیون الاتأویل، الکشاف، ج 2، (بیروت: دارالمعرفه)، ص 379، فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 17، ص 185.

    24- محمد جمال الدین القاسمی، التفسیر القاسمی، ج 9، (بیروت: دارالفکر7 1398)، چ دوم، 94.

    25- محمد رشید رضا، تفسیرالمنار، ج 12، (بیروت: دارالمعرفه، 1354)، ص 10.

    26- محمد الشیرازی البیضاوی، انوار التنزیل، ج 2، (بیروت: موسسه شعبان، 1330) ص 103.

    27- روح البیان، پیشین، ج 4، ص 199.

    28- ر. ک. به معرفت، پیشین، ج 1، ص 170، الکشاف، پیشین، ج 3، ص 199.

    29و 30 – واحدی، اسباب النزول، ص 196.

    31- روح المعانی، پیشین، ج 20، ص 132، تفسیر قرطبی، پیشین، ص 109.

    32- دارالمنثور، پیشین ج 5، ص 141.

    33- روح المعانی، پیشین، ص 140، طباطبایی، پیشین، 16.

    34- جلال الدین سیوطی ، الدر المنثور، ج 6، (قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی،، 1404)؛ جامع البیان، پیشین، ج 20، ص 86.

    35- محمد حسین طباطبایی، المیزان، (بیروت: موسسه علمی مطبوعات، 1394) ج 16، ص 106.

    36- معرفت، پیشین، ج 1، ص 99.

    37- روح البیان، پیشین، ج 20، ص 140.

    38- طباطبایی، پیشین، ج 16، ص 103.

    39- سید قطب، فی ظلال القرآن، (بیروت: دار اشراق، 1402)، ج 5، ص 2718.

    40 و 41-طباطبایی، پیشیین، ج 16، ص 107، 107.

    42- ابن منظور، لسان العرب

    43- طباطبایی، پیشین، ج 16، ص 107

    44- سید قطب، پیشین، ص 2723

    45- طباطبایی، پیشین، ص 107

    46- درباره مسلمانانی است که در مکه آزار و شکنجه می دیدند و صداقت و عدم صداقت آنها در ایمان، آزمایش می شد؛ اخراج ابن منذر عن ابن جریج قال: سمعت ابن عمیر و غیره یقولون کان ابوجهل لعنه الله یعذب عمار بن یاسر و امه و یجعل عل عمار درعاً من حدید فی الیوم الصائف نزلت: (احسب الناس)، اخرج ابن جریر عن الضحاک قال فی قوله ( و من الناس.. ) قال: ناس من المنافقین بمکه کانوا یومنون فاذا اوزوا و اصابهم بلاء من المشرکین رجعوا الی الشرک و الکفر و مخافه من یوذیهم و...

    2- درباره مسلمانانی است که بعد از هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سایر مهاجران، در مکه باقی مانده بودند: انزلت فی اناس بمکه قد اقروا با السلام فکتب الیهم اصحاب رسول الله صلی علیه و آله من المدینه، فاتبعهم المشرکون فردوهم نزلت فیهم هذه الیه فکتبوا الیهم انه قد نزلت فیکم کذا وکذا فقالو نخرج فان اتبعنا احد قاتلناه فخرجوا فاتبعهم المشرکون فقاتلو هم فمنهم من قتل و منهم من نجی فانزل الله فیهم: «ثم ان ربک... »

    دسته اول از این روایات با آیه هایی از قرآن که در متن بیان کردیم که مربوط به حوادث مکه اند، موافقت دارد و به خوبی بر وجود نفاق در مکه دلالت می کند، ولی دسته دوم، صرف نظر از تعارضی که با روایات دسته اول دارد، در درون خود دچار نوعی تعارضند، زیر ا در یکی حکایت از جنگ و شهادت عده ای نجات عده ای دیگر مطرح است ( در دیگر روایات سخن از بی ایمانی و اظهار کفر گروهی از آنهاست) در حال آن که معلوم نیست که آنها که نفاق ورزیدند و آیه های سوره عنکبوت صریحاً بر آن گواهی می دهد به کجا رفته اند؟ به اغماض از اشکالات آن، باز بر وجود نفاق در مکه دلالت ندارد؛ زیرا حاکی از ایمان دروغین باقی ماندگان در مکه است که به هنگام خطر با صراحت، اظهار کفر می کردند.

    47- الحمیدی، پیشین،ص 100

    48- ر. ک. به: مجمع البیان، پیشین، ج 3، 388

    49- همان، ج 1، ص 48

    50- طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 372 و ج 9، ص 410.

    51- احمد مصطفی مراغی، تفسیر مراغی، ج 7، (بیروت: داراحیاء، تراث عربی، 1985) چ دوم، ج 10، ص 137؛ کشاف، پیشین، ج4، ص 185.

    52- کشاف، پیشین، ص 185، الجامع للحکام القرآن، پیشین، ج 19، ص 82.

    جلال الدین سیوطی، تفسیر جلالین، (بیروت: دارالمعرفه، بی تا) ص 770.

    54- طباطبایی، پیشین،ج 9،ص 99 و ج 15، ص 146 و ج 16، ص 309

    55- النهر الماء من البحر المحیط، ابن حیان ج 2، ص 1307.

    56- التسهیل لعلوم التنزیل، ج 2، ص 219.

    57- معرفت، پیشین، ج 1، ص 130

    58- همان، ص 103، سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، (بیروت: دار ابن کثیر 1407)، ص 29، 31.

    59- معرفت، پیشین.

    60 - احکام القرآن، پیشین،ج 4، ص 454؛ ابن حیان، پیشین، ص 1308.

    61- الجامع لاحکام القرآن، همان.

    62- تفسیر کبیر، پیشین، ص 112

    63- مجمع البیان، پیشین، ج 5، 547.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزی‌کیا، غلامعلی.(1373) قرآن و نفاق قبل از هجرت. ماهنامه معرفت، 3(2)، 33-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلامعلی عزیزی‌کیا."قرآن و نفاق قبل از هجرت". ماهنامه معرفت، 3، 2، 1373، 33-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزی‌کیا، غلامعلی.(1373) 'قرآن و نفاق قبل از هجرت'، ماهنامه معرفت، 3(2), pp. 33-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزی‌کیا، غلامعلی. قرآن و نفاق قبل از هجرت. معرفت، 3, 1373؛ 3(2): 33-