موانع و آسیبهاى غیرمعرفتى تفسیر قرآن
Article data in English (انگلیسی)
مصطفی کریمی1
چکیده
شناخت موانع و آسیب های تفسیر و پرهیز از آنها، برای رسیدن به فهم صحیح قرآن و بهره مندی از هدایت آن ضروری است. در این مقاله تلاش شده است تا موانع و آسیب های غیرمعرفتی یعنی آسیب های اعتقادی، گرایشی و اخلاقی شناسایی و معرفی شوند تا زمینه فهم صحیح قرآن کریم فراهم آید. تلاش شده است افزون بر بحث نظری از آسیب ها نمونه ای از تفاسیر موجود نیز بیان شود. این موانع و آسیب ها عبارتند از: ناباوری به حجّیت ظواهر قرآن کریم، اعتقاد به خودبسندگی قرآن، ناباوری یا غفلت از ویژگی های فرازمینی قرآن، مصون ندانستن قرآن از تحریف، و عدم توجه به اقسام آیات، استبداد به رأی و خودمحوری، دخالت دادن پیش داوری و تمایلات و تعصّبات شخصی و گروهی در تفسیر، تقدیس نابجای تمام روایات تفسیری، و تقلید نابجا از آرای پیشینیان و بی تقوایی. این موانع باعث می شود که مفسّر نتواند به مراد الهی از آیات قرآن کریم و یا به درک ژرفای این کتاب الهی برسد.
کلیدواژه ها : آسیب های تفسیر، ناباوری به حجّیت ظواهر قرآن، قرآن بسندگی در تفسیر، الهی بودن قرآن، مصونیت قرآن از تحریف، استبداد رأی، پیش داوری، تقلید، بی تقوایی.
مقدّمه
برای رسیدن به فهم صحیح قرآن، شناخت موانع و آسیب های تفسیر و پرهیز از آنها ضروری است. در شماره 136 این مجله پس از بیان اهمیت و پیشینه و ضرورت بحث از موانع و آسیب های تفسیر قرآن کریم و نیز تقسیم آن به موانع معرفتی، باوری، گرایشی و اخلاقی، موانع معرفتی تفسیر بررسی گردید. موانع و آسیب های معرفتی تفسیر عبارتند از : 1. تفسیر به رأی؛ 2. تفسیر بر اساس قرائت غیرواقعی؛ 3. خطا در فهم معنای دقیق واژگان؛ 4. بهره نگرفتن صحیح از قواعد علم صرف و نحو و علوم بلاغی؛ 5. ضعف استنطاق؛ 6. بی توجهی به لایه های باطنی قرآن کریم و یا باطن قرآن را یگانه مراد الهی دانستن؛ 7. استناد به قرائن نامعتبر.
در این نوشتار، موانع و آسیب های باوری، گرایشی و اخلاقی تفسیر را بررسی می کنیم تا با مشخص شدن تمام موانع و آسیب های فهم قرآن و راه های پرهیز از آنها، زمینه فهم و تفسیر صحیح این کتاب الهی فراهم آید. انشاءاللّه
1. موانع و آسیب های باوری
مراد از موانع و آسیب های باوری تفسیر، آن قسم از موانعی است که عامل آن، باورهای نادرست در مورد قرآن کریم است. در ذیل، به این موانع و آسیب ها اشاره می شود:
الف. ناباوری به حجّیت ظواهر قرآن کریم
از جمله آسیب های فهم قرآن کریم، باور به عدم حجّیت ظواهر آیات قرآن برای غیرمعصوم است. بر اساس گزارش برخی منابع شیعی و سنی، شماری از عالمان مسلمان بر این باورند که قرآن را جز با روایات2 نمی توان تفسیر کرد و بر هیچ کس، هرچند آشنا با علوم ادبی و بلاغی و اصول فقه و تاریخ، جایز نیست که چیزی از قرآن را تفسیر کند.3 لازمه کلام برخی دانشمندان اسلامی نیز چنین اعتقادی است. محمّدامین استرآبادی، از بزرگان اخباریان، آیات قرآن را بدون روایات اهل بیت: غیرقابل فهم دانسته و می گوید: «در احکام نظری شرع، اعم از اصول و کلیات یا فروع و جزئیاتی که بدان ها آگاهی نداریم، راهی جز شنیدن از امامان معصوم : نیست، و استنباط احکام نظری از ظواهر کتاب و سنّت نبوی پیش از آنکه نظر ائمّه اطهار: را درباره ظاهر آن دو بدانیم جایز نیست.»4
برخی از اخباری ها فهم معنای قرآن را مطلقآ، حتی در مثل (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) (توحید: 1) جز با تفسیر معصوم(ع) غیرجایز دانسته اند.5
بر خلاف این دیدگاه، شواهد قرآنی و روایی بر حجّیت ظواهر قرآن کریم و قابل فهم بودن آن برای غیرمعصوم دلالت دارد. قرآن کریم زبان خود را عربی روشن معرفی کرده6 و بر اساس اصول محاوره عقلایی با مردم سخن گفته است. اگر فهم قرآن کریم روش دیگری داشت، می بایست برای مردم بیان می شد تا دچار کژفهمی نشوند و هدف از نزول قرآن که هدایت مردم است از میان نرود. افزون بر این، قرآن خود را با واژگانی همچون «بیان»،7
«مبین»،8 «بیّنة»9 «تبیان»10 و «نور»11 وصف می کند. این واژگان به معنای روشنی و روشنگری، گویایی و رسایی نسبت به مقصود بوده12 و بیانگر قابل فهم بودن این کتاب الهی، و گویایی معانی و مقاصد آن است. آیات فراخواننده به تدبّر در قرآن13 و آیات دعوت کننده به همانندآوری14 مخالفان، همگی بر قابل فهم بودن قرآن کریم بر غیرمعصوم دلالت دارد؛ زیرا در غیر این صورت، دعوت به تدبّر و همانندآوری معنا نخواهد داشت. همچنین در این زمینه می توان به روایات بسیاری، از جمله روایاتی که قرآن را معیار ارزیابی روایات معرفی می کند15 و نیز روایات بیانگر چگونگی فهم قرآن اشاره کرد. برای نمونه، امام صادق(ع) در پاسخ به چگونگی نوشته شدن اعمال آدمی فرمودند: آیا عرب نیستید؟ پس چگونه معنای سخن را نمی فهمید در حالی که یکی از شما به همنشین خود می گوید : این کتاب را نسخه برداری می کنم؛ آیا این گونه نیست که از کتاب دیگری که اصل است نسخه برداری می کند؟ و این سخن خداست ]که می فرماید :[ (إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ) (جاثیه: 29).16
آسیب باور به عدم حجّیت ظاهر قرآن کریم این است که موجب می شود، مفسّر از بخش عظیمی از معارف قرآن کریم بی بهره بماند؛ زیرا بر فرض تفسیر تمام آیات قرآن کریم توسط ائمّه اهل بیت :، تمام آنها به دست ما نرسیده است و بررسی تفاسیر روایی17 این مطلب را تأیید می کند. ثانیآ، پیامد نامطلوب دیگر این نگرش، افراط گری و پذیرش تمام روایات تفسیری است، که تحت عنوان تقدیس نابجای تمام روایات تفسیری آنها را بررسی خواهیم کرد.18
ب. اعتقاد به خودبسندگی قرآن در تفسیر
قرآن کریم به شیوه عقلا سخن گفته است و یکی از امور لازم و مورد توجه در اصول محاوره عقلایی برای فهم سخن، مراجعه به تمام قرینه های پیوسته و ناپیوسته لفظی و غیرلفظی و بهره بردن از تمام منابع است. به رغم اینکه نخستین و مهم ترین منبع تفسیر، آیات دیگر خود قرآن است، ولی کافی نبوده و فهم کامل قرآن تنها با توجه به تمام قرائن و بهره بردن از همه منابع میسر است؛ زیرا برخی توضیحات در قرائن بیرونی قرآن کریم آمده و هیچ راهی برای فهم آن از خود قرآن نداریم. روش صحیح تفسیر نزد اهل بیت : نیز استفاده از تمام منابع و قرائن تفسیری است.19
از جمله آسیب ها و عوامل انحراف و سوءفهم در تفسیر قرآن، باور به جزئی نگری به قرائن و منابع تفسیر مانند قرآن بسندگی است. برخی بر این باورند که در تفسیر قرآن جز خود قرآن به هیچ منبع دیگری نیاز نیست.20 این افراد در عمل نیز از هیچ منبع دیگری استفاده نمی کنند؛21 مانند صاحب تفسیر الهدایة و العرفان فی تفسیرالقرآن. این باور نادرست در تفسیر، عدم توجه به دیگر منابع تفسیری را در پی دارد و زمینه های لازم و مؤثر در فهم قرآن را از بین برده و راه فهم درست بخشی از قرآن را بر مفسّر می بندد و تفسیرش را دچار آسیب هایی می کند و موجب می شود نتوانند به تمام مراد الهی از آیات قرآن برسد. حتی اگر مفسّری به قرآن بسندگی باور نداشته باشد، ولی در عمل به استفاده از آیات دیگر در تفسیر بسنده کند، تفسیرش دچار آسیب می شود. در تفاسیر نیز مواردی یافت می شود که مفسّران با اکتفا به قرآن کریم در تفسیر، تنها به ذکر احتمال پرداخته اند؛ مانند تفسیر طبرسی در مورد «اهدنا» از سوره حمد و «الم» از سوره بقره22 و تفسیر آلوسی در مورد «الصلوة الوسطی» از آیه 238 سوره بقره.23
برخی آسیب های قرآن بسندگی در تفسیر عبارتند از:
1. بهره نبردن از روایات در تفسیر : یکی از آسیب های باور به قرآن بسندگی در تفسیر این است که مفسّر از روایات بهره نمی گیرد و در مواردی ممکن است دچار اشتباه شود. مثلا، یکی از باورمندان به قرآن بسندگی در تفسیر، بدون توجه به روایات تفسیری و بهره گرفتن از آنها، عبارت «هم راکعون» در آیه شریفه (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ) (مائده : 55) را به «در حالی که خاضع اند» ترجمه کرده و معتقد است: مراد آیه این است که دوست و یاور شما خدا و رسول و مؤمنان انفاق کننده با تواضع هستند و آیه ربطی به حکومت و زمام داری ندارد.24
خداوند علاوه بر خواندن قرآن برای حضرت محمّد(ص) آن را تبیین فرموده است: (إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ) (قیامة : 17ـ19)؛ در حقیقت، گرداوری و خواندن آن بر عهده ماست. پس چون آن را خواندیم، خواندن آن را دنبال کن. سپس توضیح آن نیز بر عهده ماست. از آیه مذکور استفاده می شود که پیامبر اکرم (ص) علاوه بر الفاظ قرآن کریم، توضیح تمام آیات را نیز دریافت کرده است. در نتیجه، افزون بر تلاوت قرآن، تفسیر آن برای دیگران نیز بر عهده آن حضرت است. قرآن در این باره می فرماید: (وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ) (نحل: 44)؛ ما این ذکر (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی. پس خود قرآن نیز نمی پذیرد که در تفسیرش به قرآن بسنده شود.
تاریخ نیز گواه است که مسلمانان صدر اسلام به رغم برخورداری از فصاحت و بلاغت بالا و آگاهی از معانی واژگان و قرائن مربوط به آیات، در تفسیر به خود قرآن بسنده نکرده و در مواردی از فهم مقصود حقیقی آیات ناتوان می شدند و از حضرت محمّد (ص) می پرسیدند. پیامبر اکرم (ص) نیز برایشان تفسیر می فرمودند. بنابراین، برای یافتن روش صحیح فهم و فهمِ صحیح تمام آیات قرآن، چاره ای جز این نیست که دست نیاز به ساحت قدسی پیامبر اکرم(ص) و جانشینان معصوم ایشان دراز کنیم و از آن حضرات یاری بجوییم؛ چراکه تنها ایشان به تمام حقایق قرآن آگاهند و می توانند معانی واقعی آن را بیان کنند. این مطلب از آیات و روایات متعدد استفاده می شود؛ آیاتی نظیر (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ لَّا یَمَسُهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) (واقعه: 77ـ79)، (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرآ) (احزاب: 33) و (وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) (رعد: 43) که به ائمّه اهل بیت : تفسیر شده است.25 نیز در روایتی آمده است: «کسی جز اوصیا (امامان معصوم) نمی تواند ادعا کند که همه معارف قرآن نزد اوست.»26 بنابراین، هیچ مفسّری نمی تواند بدون بهره گیری از روایات پیامبر اکرم (ص) و ائمّه اهل بیت: تمام معارف به ویژه معانی باطنی قرآن کریم را فهم کند.27 به رغم اینکه حضرات معصومان : همه نور واحدند و کلامشان حجت است، ولی با این حال، در احادیث دیده می شود که بعضی از آن بزرگواران برای تعلیم به دیگران، در تفسیر آیه ای به کلام رسول گرامی(ص) یا امام پیشین استناد فرموده اند.28 مثلا امام رضا (ع) می فرمایند:
«حضرت علی(ع) در تفسیر آیه (فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا) فرمودند: مراد "لااله الا اللّه و محمّد رسول اللّه و علی ولی اللّه" است.»29
علّامه طباطبائی که با روش فهم قرآن با قرآن، تفسیر را زنده کرده و سرآمد مفسّران در این روش است، افزون بر اینکه راه فهم تفصیل احکام، داستان های امت های پیشین و معاد در قرآن را منحصر به بیان پیامبر اکرم (ص) می داند،30 در موارد متعدد از تفسیر گران سنگ المیزان از روایات استفاده کرده است؛ چون فهم آیه از خود قرآن به دست نمی آید. از جمله در تفسیر (رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ) (بقره: 129)، با استفاده از روایات، «رسول» را به پیامبر اکرم (ص) تفسیر می کند.31 و نیز در بیان مراد از (الصَّلاَةِ الْوُسْطَی) در آیه 238 «بقره»،32 در بیان مقصود از (أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ) در آیه 197 «بقره»،33در بیان مقدار بریدن دست دزد و میزان مالی که به سبب آن دست دزد را می برند (در تفسیر آیه 38 سوره «مائده»)34 و نیز در تفسیر آیه 125 و 222
«بقره»35 و آیه 80 سوره «آل عمران»36 از روایات بهره برده است.
2. بهره نبردن از تاریخ و قصص در تفسیر : مفسّری که به قرآن بسندگی در تفسیر معتقد باشد، در تفسیر قرآن کریم از تاریخ و قصص در فهم آیات استفاده نخواهد کرد، حال آنکه از جمله قرائن بیرونی تفسیر زمان و مکان وقایع مورد اشاره قرآن کریم است. اهل بیت : نیز در تفسیر برخی از آیات برای دیگران، از قصص و تاریخ استفاده کرده اند. برای نمونه، امام صادق(ع) در جواب علت اینکه در قرآن آمده است: (وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ) (فجر: 10) (و فرعون صاحب میخ ها)، فرمودند: «به دلیل اینکه فرعون هنگام شکنجه فرد، او را به رو بر زمین می خواباند و با چهار میخ به زمین می کوبید، یا با چهار میخ دست و پاهای او را بر تخته ای میخ کرده، رهایش می کرد تا می مرد.»37 اگر مفسّر در فهم این آیه شریفه به این امر تاریخی آگاه نباشد و یا به آن توجه نکند، علت آمدن «ذی الاوتاد» را دقیق نخواهد فهمید.
3. بهره نبردن از اسباب نزول : باور به قرآن بسندگی در تفسیر موجب می شود که هنگام فهم آیات، از سبب نزول که نقش بسیار مهمی در تفسیر دارد38 غفلت شود و فهم دقیق آیات دارای سبب نزول به دست نیاید. برای نمونه، یکی از طرف داران دیدگاه قرآن بسندگی تمام روایات و نقل های اسباب و شأن نزول غیرمفسّر داشته39 و در تفسیر آیه شریفه (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینآ) (مائده: 3) به روایات اسباب و شأن نزول آیه شریفه40 توجه نکرده و آیه را بی ارتباط با مسئله غدیر خم و ولایت حضرت علی (ع) و مربوط به اکمال احکام دانسته است.41
و نیز کسی که از سبب نزول آیه شریفه (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا) (بقره: 158) (در حقیقت صفا و مروه از شعائر خداست ]که یادآور اوست[ پس هر که خانه ]خدا[ را حج کند یا عمره گزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد) آگاهی نداشته باشد و یا به آن توجه نکند، هرگز مراد الهی را از آن نخواهد فهمید؛ زیرا ظاهر آیه شریفه جواز طواف بین سعی و مروه را بیان می کند، حال آنکه مرحوم کلینی از امام صادق (ع) روایت می کند که در سؤال از حکم سعی بین صفا و مروه فرمودند : «واجب است.» راوی گوید: پرسیدم: مگر خدای ـ عزّوجلّ ـ نفرموده است: (فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا) حضرت فرمودند: «این ]آیه[ در مورد عمره قضا است؛ رسول خدا با مشرکان شرط کرده بود که هنگام سعی مسلمانان بت ها را از صفا و مروه بردارند. مردی به امور دیگری مشغول شد و سعی را ترک کرد تا آن روزهای معیّن به پایان رسید و بت ها را برگرداندند. برخی از مسلمانان نزد حضرت آمده، گفتند: ای پیامبر خدا، فلانی سعی بین صفا و مروه نکرده است و بت ها را نیز برگردانده اند. پس از این واقعه، خداوند ـ عزّوجل ـ این آیه را فرو فرستاد. یعنی در حالی که بر آن دو کوه بت ها هستند، گناهی بر او نیست که بین آن دو سعی کند.»42
ج. عدم اعتقاد به ویژگی های فرازمینی قرآن
قرآن کریم ویژگی هایی دارد که ناباوری به آنها و یا غفلت از آنها هنگام تفسیر، فهم را با آسیب روبه رو می کند. از جمله این ویژگی ها، الهی بودن محتوا و ساختار، تعیین معنایی و جاودانگی قرآن است. آسیب های تفسیری نشأت گرفته از ناباوری یا عدم توجه به این ویژگی های قرآن کریم عبارتند از:
1. آسیب «غفلت از هویت الهی محتوای قرآن» : بارزترین ویژگی قرآن کریم که آن را از کتاب های بشری متمایز می کند الهی بودن محتوای آن است. شواهد و دلایل بسیاری بر این مطلب دلالت دارد: از جمله معجزه بودن قرآن که از تحدی43 آن به همانندآوری و ناتوانایی مخالفان به همانندآوری علی رغم تلاش فراوان آنها، استفاده می شود. آیات تحدی نفی می کند که حتی قرآن از پیامبر اکرم(ص) باشد؛ زیرا این تحدی شامل خود حضرت هم می شود. شاهد دوم بر الهی بودن قرآن کریم این است که قرآن متفاوت از سخن بشری است؛ با آنکه طی 23 سال و شرایط گوناگون نازل شده است، تضاد و اختلافی در آن نیست.44
عدم باور به الهی بودن محتوای قرآن کریم و یا بی توجهی به آنها آسیب های زیر را در پی دارد :
الف) پذیرش وجود خلاف واقع و یا خبر دروغ در قرآن : با عنایت به اینکه سخن بازنمود ویژگی های وجود و دانش صاحبش است، الهی بودن محتوای قرآن کریم، توجه به برخی اوصاف خداوند در تفسیر ضرورت پیدا می کند؛ زیرا قرآن کریم وحی خدای آگاه به همه امور و منزّه از هرگونه خلاف گویی و دروغ است و هیچ مطلب خلاف واقع یا خبر دروغ در قرآن کریم راه نیافته است.
کسانی با غفلت از الهی بودن قرآن کریم و یا عدم توجه به ویژگی های خداوند، مسائلی مانند جن، چشم زخم و سحر را که قرآن به آنها اشاره دارد، غیر واقعی شمرده و در توجیه آن گفته اند: این واژگان بر تصورات ذهنی مردم وضع شده اند که ممکن است واقعیت نداشته باشد45 و یا ورود این امور غیرواقع در قرآن به علت نزول قرآن به فرهنگ مردم و یا از باب مصلحت سنجی و همراهی با مردم جهت موفقیت بیشتر پیامبر اکرم (ص)46 و یا تأثیرپذیری حضرت از اجتماع جاهلی خود بوده است.47 حال آنکه خداوند حکیم اولا، هیچ گاه قرآن را که برای هدایت مردم به راستی و درستی و نیکبختی فرو فرستاده است، بر ذهنیات و فرهنگ غلط مردم جاهلی مبتنی نمی کند؛ ثانیآ، در قرآن مصلحت اندیشی منجر به بیان خلاف واقع نخواهد داشت؛ ثالثآ، قرآن را در تعامل پیامبر با مردم جاهلی و متأثر از آنها شکل نمی دهد.
اگر مفسّر بر الهی بودن قرآن باور نداشته باشد و یا هنگام تفسیر بدان توجه نکند، در فهم برخی آیات نیز دچار مشکل می شود. مثلا، قرآن در وصف مسجدالحرام می فرماید: (وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنآ) (آل عمران: 97) مدلول ظاهری آیه این است که هر کس وارد مسجدالحرام شود از هر شرّی در امان خواهد بود؛ ولی چنان که امام صادق (ع) در توبیخ ابوحنیفه فرمودند،48 چنین نبوده و عبداللّه بن زبیر و سعیدبن جبیر در آنجا کشته شدند. چون آیه شریفه سخن خداست و دورغ نمی باشد، پس معنای ظاهری مراد نیست و مراد آیه شریفه امن تشریعی است؛ یعنی بر حرمت تعرض به پناه برنده به کعبه دلالت دارد و یا مراد این است که اگر کسی با تمام شرایط وارد کعبه شود و اعمال آن را کامل انجام دهد، در آخرت از عذاب الهی در امان خواهد بود.49
ب) پذیرش تکثر فهم از قرآن : باور نداشتن به الهی بودن محتوای قرآن یا عدم توجه به آن، زمینه را برای پذیرش عدم تعین معنای آیات و در نتیجه قبول نظریه تکثر فهم از قرآن را فراهم می سازد که طبق آن، چند فهم صحیح و در عرض هم از قرآن صحیح خواهد بود. کسانی که مدعی مشروعیت تمام فهم ها از قرآن هستند، متن قرآن را نسبت به بسیاری از معانی لااقتضا می دانند.50 لکن اگر پذیرفتیم و توجه داشتیم که قرآن سخن خداوند حکیم است و حکیم از سخن خود مقصود معینی دارد، دیگر مفهوم آیات قرآن مبهم نخواهد بود. در روایتی آمده است: «فمن زعم ان کتاب اللّه مبهم فقد هلک و اهلک»؛51 کسی که گمان کند قرآن مبهم است، قطعآ هلاک خواهد شد و هلاک خواهد نمود. بنابراین، قرآن هر معنایی را برنمی تابد و هر جامه ای بر قامت واژگان و جملات آن مناسب نمی آید. تفسیر ضابطه مند بوده و توجه به نیت الهی و در پی کشف آن بودن ضروری است. بر این اساس، تفسیری صحیح است که به مراد الهی از آیات دست یابد. در نتیجه، نمی توان صحت و مشروعیت فهم های متکثر (هرچند در عرض فهم) از قرآن را پذیرفت.
2. آسیب «غفلت از الهی بودن واژگان و ساختار قرآن» : دلایل و شواهد دلالت دارد که واژگان ساختار قرآن نیز الهی است؛ از جمله: 1. مقایسه قرآن با سخنان دیگر، حتی با احادیث قدسی خود حضرت محمّد (ص)؛ 2. اعجاز لفظی قرآن کریم چون اعجاز قرآن بر عدم توانایی تمام انسان ها از جمله خود پیامبر (ص) دلالت دارد؛ 3. آیات مشتمل بر عنوان ها و وصف های قرآن مانند «قرآن»،52 «عربی»،53 «کلام اللّه»،54 «قول»،55 «حدیث»56 و «کتاب»57 و آیات حاوی عبارات دال بر الهی بودن لفظ قرآن مانند «تلاوت» و «صُحُف»؛58 4. روایاتی که از قرآن به «کلامُ اللّهِ، و قولُ اللّهِ و کتابُ اللّهِ و وحی اللّهِ» تعبیر کرده اند.59
عدم باور به الهی بودن ساختار قرآن کریم و یا بی توجهی به آن ممکن است دو آسیب مهم ذیل را در تفسیر داشته باشد:
الف) مقدّم داشتن قواعد ادبی بر عبارت قرآن : الهی ندانستن ساختار قرآن و یا توجه نداشتن به آن، هنگام تفسیر، موجب می شود که در صورت ناسازگاری برخی از قواعد ادبی با عبارت آیات، آن قاعده مقدم شود و آیه به نحوی دیگر تأویل گردد؛ زیرا تقدم یک قاعده مورد پذیرفته ادیبان بر عبارت بشری امر طبیعی است. اما با ایمان و توجه به الهی بودن واژگان و ساختار قرآن، عبارت قرآن معیار قواعد ادبی عربی خواهد بود و در صورت تعارض، قاعده ادبی را غلط یا دست کم ضعیف خواهیم شمرد.
ب) عدم نکته سنجی در تفسیر تعابیر و کلمات قرآن : توجه به حروف و هیئت کلمه ها و جایگاه آنها در جمله، در فهم معنای متن نقش اساسی دارد. وقتی ثابت شد واژگان و ساختار قرآن الهی است، نکته سنجی و تیزبینی در فهم آن ضرورت بیشتری خواهد داشت؛ زیرا سخن خدای آگاه به همه ظرافت ها و اسرار، با سخن انسان محدود، بسیار متفاوت است. بر این اساس، امام باقر (ع) از آیه شریفه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ) (مائده: 6) با استفاده از حرف «باء» در (بِرُؤُوسِکُمْ) و عطف (أَرْجُلَکُمْ) به آن، فرمودند: «باید مسح به قسمتی از سر پا باشد.»60
اما مفسّری که چنین باوری ندارد و یا به آن بی توجه است، خود را ملزم به این گونه دقت ها نمی داند و یا در عمل تفسیر چنین دقت هایی را نخواهد داشت.
د. مصون ندانستن قرآن از تحریف
از جمله ویژگی های قرآن که در فهم آن مؤثر است و به عنوان یکی از مبانی تفسیر به شمار می آید، سلامت قرآن از تحریف لفظی است. دلایل و شواهدی بر این مطلب دلالت دارد و تمام عالمان دقیق النظر، قرآن کریم را سالم از هر تحریفی دانسته اند.61 دلایل سلامت قرآن به اجمال عبارت است از :
1. دلیل عقلی که ثابت می کند چون قرآن برای هدایت انسان ها و آخرین کتاب الهی است، اگر تحریف شود مستلزم گمراهی مردم است و مردم بدون تقصیر گمراه خواهند شد که این، با هدف بعثت و حمکت الهی مناقات دارد.
2. طبق گواهی تاریخ، قرآن همواره بین مسلمانان نوشته و حفظ می شده و نسل به نسل قرائت شده تا به دست ما رسیده است.62
3. آیات تحدی. البته آیات تحدی تحریف به زیاده یک سوره را نفی می کند؛ چون اگر سوره ای به قرآن اضافه شده بود، می بایست بتوان سوره ای مانند آن آورد. به علاوه، آیات تحدی تغییر و تبدیلی را که نظم ظاهر یا محتوایی قرآن نازل شده را به گونه ای تغییر دهد که تفاوت نظم موجود با نظم اعجازآمیز برای اهل فن روشن باشد نفی می کند.
4. آیه دال بر وعده حفظ قرآن از سوی خدا (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.) (حجر: 9)
5. آیه دال بر عدم ورود باطل در قرآن: (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ.) (فصلت: 41و42)
باور نداشتن و یا توجه نکردن به سلامت قرآن از تحریف، افزون بر اینکه طبق ادعای برخی موجب اعتقاد به عدم حجّیت ظواهر قرآن کریم شده است،63 دو گونه آسیب تفسیری زیرا را نیز در پی دارد :
1. عدم بهره گیری از سیاق جملات و آیات؛ زیرا احتمال می رود بخشی از قرآن حذف و یا بخشی به آن اضافه شده است که اگر چنین نمی بود، سیاقی غیر از این وجود داشت. برای نمونه، در آیه شریفه (وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ...) (نساء: 3) «فَانْکِحُوا» جزای «وَ إِنْ خِفْتُمْ» است. اما کسانی که معتقدند آیاتی از قرآن کریم حذف شده است نمی توانند این دو را شرط و جزا بگیرند.
2. عدم بهره گیری از آیات سوره های دیگر به عنوان قرینه لفظی منفصل در تفسیر قرآن کریم؛ چون احتمال می رود آن آیات بر قرآن کریم افزوده شده باشد.
ه . آسیب عدم توجه به اقسام آیات
آیات و روایات دلالت دارد که قرآن کریم اقسام متفاوتی از آیات را دارد؛ برخی محکم، بعضی متشابه، برخی ناسخ و بعضی منسوخ اند. غفلت از این مسئله آسیب زاست و فهم برخی از آیات را ناممکن و یا مشکل می سازد. در ذیل این آسیب ها را بررسی می کنیم :
1. بهره نگرفتن از آیات محکم در تفسیر آیات متشابه : قرآن خود را دارای آیات محکم و متشابه معرفی می کند :64 (هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ.) (آل عمران : 7) از روایات65 استفاده می شود که غیر از خداوند کسان دیگری نیز (که راسخان در علم هستند) معای آیات متشابه را می دانند. حتی علّامه طباطبائی ـ با آنکه «واو» در «و الراسخونَ فی العلمِ» را مستأنفه می گیرد، نه عاطفه ـ می پذیرد کسانی غیر از خداوند نیز تأویل و معنای آیات متشابه را می دانند.66 از امام صادق(ع) هم نقل شده است: «المتشابهُ مَا اشتُبه علی جاهِله.»67 بنابراین، آیات متشابه قابل فهم هستند. چنان که آیه بالا دلالت دارد، آیات محکم مرجع آیات متشابه بوده و باید آنها را به آیات محکم ارجاع داد. امام رضا (ع) می فرماید: «مَن رَدَّ متشابهَ القرآنِ الی محکمه هُدِی الی صراط مستقیم.»68 اما
اگر کسی نتواند آیات متشابه را از آیات محکم تشخیص دهد و آیات متشابه را به آیات محکم ارجاع ندهد ـ چنان که روایات ائمّه اهل بیت : نیز هشدار داده اند ـ تفسیرش دچار آسیب خواهد بود؛ و از معانی متعددی که آیات متشابه دارد، نمی تواند مراد الهی را تشخیص دهد. نیز نمی تواند با ارجاع برخی آیات متشابه ـ که مراد الهی از آنها خلاف معنای ظاهر است ـ به آیات محکم، فهم روشنی از آنها داشته باشد.
امام صادق (ع) در احتجاج خود با صوفیان، مسئله محکم و متشابه را مطرح نموده، آنان را سرزنش می کنند که چرا بدون علم به چنین ویژگی هایی از قرآن، می خواهند آن را تفسیر نمایند.69
برای نمونه، آیه (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ) (قیامت: 22و23) متشابه است و با ارجاع آن به آیه (لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ) (انعام: 103) معلوم می شود. چنان که حضرت علی (ع) فرموده اند، مراد از (إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ) توجه آنها به خداست که چگونه به آنها ثواب می دهد.70 اما کسی که این گونه آیات را متشابه نمی داند، بدون بهره گرفتن از آیات محکم، آنها را طبق ظاهر تفسیر خواهد کرد.
2. عدم توجه به به آیات ناسخ در فهم آیات منسوخ : از جمله ویژگی های قرآن کریم این است که برخی آیات آن ناسخ بعضی دیگرند؛71 یعنی احکام برخی از آیات قرآن کریم طبق حکمت الهی دارای امدی است که با نزول برخی آیات پایان می یابد.72 خود قرآن و روایت بر این ویژگی قرآن کریم اشاره دارند؛ مانند : (مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا.) (بقره : 106) امام صادق(ع) فرمودند: «نزل القرآن ناسخآ و منسوخآ.»73
ائمّه اهل بیت : و بزرگان و دانشمندان علوم قرآنی تصریح دارند که بدون آگاهی از ناسخ و منسوخ قرآن نمی توان فهم صحیحی از قرآن کریم داشت و غفلت از وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن مانع جدّی فهم آیات الهی است. حضرت علی (ع) در برخورد با یک قاضی به وی فرمودند: آیا ناسخ را از منسوخ تشخیص می دهی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: «هلکت و اهلکت»؛74 تباه شده ای و تباه کرده ای.
طبق روایت امام صادق (ع)، آیه (وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجآ وَصِیَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَتَاعآ إِلَی الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ...) (بقره: 240) با آیه «ارث» (وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّکُمْ وَلَدٌ فَإِن کَانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُم مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ) (نساء12:) نسخ شده است.75 اگر مفسّر به این مسئله آگاه نباشد، این دو آیه را در تناقض هم خواهد دید و تفسیر ناصحیح ارائه خواهد کرد و به وجوب یا حداقل به مستحب بودن نگه داری زن شوهر مرده به مدت یک سال توسط فرزندان شوهرش فتوا خواهد داد.
3. عدم توجه قیدها و مخصصّهای آیات عام و مطلق : چون قرآن به تدریج وحی شده، در مواردی قیدها و مخصصّها جدای از عام ها و مطلق ها آمده است. از این رو، باید هنگام فهم، از وجود یا عدم قید یا مخصّصی در آیه های دیگر که مربوط به موضوع مورد بحث آیه است با خبر شد و آن را در فهم آیه دخالت داد. در غیر این صورت، فهم دچار آسیب خواهد شد. به علاوه، گاهی قیدی در خارج از قرآن در بیان معلمان قرآن، یعنی پیامبر و ائمّه اهل بیت : آمده که باید مورد توجه قرار گیرد و بر اساس آن، آیه تفسیر شود. برای نمونه، در برخی آیات،76 از جمله آیه (إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ) (بقره: 173) خوردن خون به طور مطلق حرام شمرده شده است، ولی در آیه 145 «انعام» (أَوْ دَمآ مَسْفُوحآ) آمده که قید «ریخته شده» را دارد. از این رو، معلوم می شود که حرمت خوردن در چند آیه مربوط به خونی است که پس از سر بریدن از بدن حیوان خارج می شود و خونی که پس از سر بریدن حیوان در رگ ها باقی می ماند حرام نمی باشد. در صورتی مفسّر می تواند این حکم واقعی را بفهمد که قیدها را در نظر بگیرد.
2. موانع و آسیب های گرایشی (روان شناختی)
مقصود از موانع و آسیب های گرایشی آن دسته از موانع است که از حالت های روانی مفسّر سرچشمه می گیرد. در ذیل، به این موانع و آسیب ها اشاره می شود:
الف. استبداد به رأی و خودمحوری
از آسیب های دیگر فهم قرآن این است که مفسّر به واسطه خودمحوری و خودبزرگ بینی، از مراجعه و بهره مندی از احادیث پیشوایان معصوم و اقوال پیشینیان و سایر مراجع تفسیری خود را بی نیاز می بیند و به آنها توجه نمی کند. این امر نشان از جهل بوده و مانع از رسیدن به فهم واقعی قرآن کریم خواهد بود. روایات نیز استبداد به رأی را مذمّت می کنند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «وکفی بالمرء جهلا إذا أعجب برأیه»؛77 در نادان بودن انسان همین بس که در رأی خودپسند باشد. حضرت علی (ع) نیز می فرمایند: «وقد خاطر من استغنی برأیه»؛78 کسی که به رأی خود بسنده کند به خطر خواهد افتاد.
علّامه طباطبائی مراد از تفسیر به رأی را اعتماد مفسّر به خود و مراجعه نکردن به کتاب و سنّت می داند.79
ب. دخالت دادن پیش داوری و تمایلات و تعصبات شخصی و گروهی
هدف تفسیر، کشف مراد الهی از آیات قرآن کریم است و مفسّر با کسب شرایط لازم و استفاده از تمام قرائن باید قرآن کریم را به بیان درآورد. آن گونه که یک دانشجو باید از دانشمند کسب فیض کند، باید از قرآن سؤال کرد و جواب را شنید و از خود چیزی بر آن نیفزود و پیش داوری نکرد که این کار خارج از مدار صحیح فهم می باشد. با عنایت به اینکه نمی توان ذهن را از دانسته ها خالی کرد، مراد از خالی الذهن بودن در تفسیر نیز به همین معناست؛ یعنی باید سعی کرد ذهنیت خود را در تفسیر دخالت نداد.80 و این کار بر خلاف دیدگاه برخی که آن را نادرست81 و ناممکن می شمارند،82 درست و ممکن است. یکی از معانی یا مصادیق تفسیر به رأی، پیش داوری و تحمیل رأی به قرآن است که روایات از آن نهی کرده است. اگر رهایی از آن ممکن نبود، معصوم از آن نهی نمی کرد.
دو امر باعث تحمیل تمایلات شخصی و گروهی بر قرآن، و آسیب برخی تفاسیر شده است: یکی اینکه قرآن کریم به فرموده امام علی (ع) وجوه مختلف دارد و قابل حمل بر دیدگاه های گوناگون می باشد.83 دیگر اینکه به دلیل اعتبار و عظمت قرآن نزد مسلمانان، هر گروهی سعی دارد نظر خود را مطابق دیدگاه قرآن جلوه دهد.
شاید بتوان گفت: خوارج اولین فرقه ای بودند که نظر خود را بر قرآن تحمیل کردند. آنان بر این عقیده بودند که انسان، یا کافر است و یا مؤمن، و انسانِ فاسق کافر می باشد. از جمله گروه هایی که دیدگاه های شخصی و یا گروهی مسلک خود را بر قرآن تحمیل کرده اند برخی متکلمان هستند.84 در تفاسیر کلامی، موارد بسیاری از تحمیل دیدگاه گروهی بر قرآن کریم یافت می شود. برای مثال، آلوسی «مقام محمود» در آیه 79 سوره «اسراء» را به اینکه خداوند حضرت محمّد (ص) را در عرش نزد خود می نشاند، تفسیر کرده است.85 یکی دیگر از تفاسیری که از آفت تعصب در امان نمانده، تفسیر الجامع لاحکام القرآن قرطبی است. وی با تعصب فراوان بدون هیچ دلیل و شاهدی، در تقسیر آیه شریفه (وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن) (آل عمران: 144) می گوید: این آیه آشکارترین دلیل بر شجاعت و جرئت ابوبکر است؛ چراکه در مصیبت بی مانند رحلت نبی ـ صلی اللّه علیه و سلم ـ که برخی از جمله عمر می گفتند: ایشان نمرده است. ... ابوبکر آمد و چهره آن حضرت را گشود و میان دو چشمانش را بوسید.86
پرسش این است که بر فرض صحت این داستان، آیه شریفه چه دلالتی بر آن دارد؟ این گونه تفسیر قرطبی را با تفسیر آیات مربوط به حضرت علی (ع) باید مقایسه کرد. قرطبی دلالت آیات قرآن بر منزلت علی (ع) را برنمی تابد. وی در تفسیر آیاتی که طبق منابع متعدد تاریخی و روایی معتبر، در مدح آن حضرت و خاندان اوست، با ردیف کردن اقوال گوناگون، سعی دارد دلالت آن آیات بر عظمت ایشان را کم رنگ کند. برای نمونه، در ذیل آیه شریفه (وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلا قُلْ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدآ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) (رعد: 43)، بعد از نقل تصریح امام زین العابدین علی بن الحسین (ع) و محمّدبن حنفیه مبنی بر اینکه مصداق این آیه علی (ع) است، از ابن عربی نقل می کند که این سخن بر دو امر مبتنی است: یکی اینکه در باور آن دو باید علی اعلم مؤمنان باشد، ولی چنین نیست. دیگر اینکه باید روایت «انا مدینة العلم و علی بابها» درست باشد و حال آنکه چنین نیست.
قرطبی در تفسیر این آیه شریفه گرچه یاد می کند که این آیه درباره حضرت علی (ع) نازل شده است، لکن از ابن عباس نیز می آورد که آیه درباره ابوبکر می باشد و در نهایت، از امام باقر(ع) نقل می کند که آیه شامل تمام مؤمنان می شود و حضرت علی (ع) یکی از آنهاست.87 این در حالی است که در روایات بسیار، امام باقر (ع) تنها مصداق این آیه را حضرت علی(ع) معرفی می فرماید.88 روایات متعدد از پیامبر اکرم (ص) و نیز نقل های بسیار از صحابه پیامبر، از جمله سه خلیفه نخست، حاکی از عظمت شگفتی های چهره تابناک علی (ع) و برتری وی به تمام صحابه است.89 پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اعلم امتی من بعدی علی بن ابیطالب»؛90 داناترین امتم بعد از من علی فرزند ابیطالب است.
قرطبی در تفسیر آیه «اکمال» تعصب را به نهایت رسانده و به رغم دلالت نقل های معتبر بر نزول آن در روز غدیر و ارتباط آن با ابلاغ ولایت و امامت علی (ع) توسط حضرت محمّد (ص) به مردم،91 با بیان اقوالی، نزول آن در روز عرفه را می پذیرد.92 وی همین تعصب را در تفسیر آیه «ابلاغ» نیز نشان می دهد،93 و در تفسیر آیه «مباهله» هیچ اشاره ای به حضور حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین : نمی کند.94 او ذیل سوره «کوثر» با بیان سیزده قول در
مصداق کوثر، اشاره ای به حضرت زهرا (س) ندارد،95 حال آنکه محققان بسیاری از اهل سنت نیز می پذیرند که آن حضرت مصداق کوثر است.96
گروه دیگری که قرآن را طبق تمایلات خود تفسیر کرده اند، مادی گرایان می باشند. تفسیر مادی گرایانه بدون پشتوانه علمی می باشد. مثلا، در آیه (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ) (بقره: 3)، مراد از «الغیب» را همان مراحل نخستین رشد انقلاب توحیدی و زمان انجام تحولات کمّی و مراد از «اقامه صلاة» را پیوستگی بین عناصر انقلاب دانسته اند.97
ج. تقدیس نابجای تمام روایات تفسیری
یکی از موانع فهم دقیق و کامل قرآن کریم، رویکرد افراطی به روایات تفسیری و تقدیس نابجای تمام آنهاست که موجب پیامدهای ناپسندی در تفسیر شده و می شود؛ از جمله نرسیدن به ژرفای معارف قرآن و دور شدن از مقاصد و هدایت همه جانبه آن. برخی از صاحبان این ایده، نه تنها در فهم قرآن فقط به روایات تفسیری بسنده می کنند،98 بلکه در گزینش و گزارش روایات به سندشناسی، متن شناسی و زبان شناسی توجه لازم را ندارد. برخی نیز روایات مربوط به ضرورت عرضه روایت بر قرآن را مجعول می شمارند.99 حال آنکه وجود احادیث
ساختگی بسیار در میان روایات تفسیری مانع از این است که بتوان بدون بررسی به تمام این روایات اعتماد نمود.
مهم ترین عوامل ورود روایات ساختگی در میان روایات تفسیری عبارتند از :
1. تعصب مذهبی؛ مانند آنچه خوارج انجام دادند.
2. اقدامات سیاسی؛ مانند آنچه بنی عبّاس درباره دانش تفسیری ابن عباس در مقابل حضرت علی (ع) درست کردند.
3. دشمنی مخالفان اسلام مانند یهود و نصارا که در مقابله با اسلام از طریق جنگ و برهان ناتوان مانده بودند. روایاتی که از طریق اهل کتاب جعل شده، به «اسرائیلیات»100 مشهور است. بیشتر اسرائیلیات
مشکوک الصدق و یا دروغ می باشند؛ مانند اینکه فرزندی که حضرت ابراهیم (ع) مأمور به ذبح آن شد اسحاق بود نه اسماعیل.101
در اثر ارتباط اهل کتاب با مسلمانان، گروهی از دانشمندان اهل کتاب مانند کعب الاحبار102 به ظاهر اسلام آوردند و به علت وجود زمینه هایی، به رغم نهی پیامبر اکرم (ص) از مراجعه به اهل کتاب، توانستند فریبکارانه خود را به عنوان مرجع تفسیری برخی از مسلمانان مانند ابوهریره قرار دهند. همچنین عواملی مانند حذف اسناد روایات تفسیری، ممنوعیت نگارش احادیث پیامبر اکرم (ص) و میدان دادن دستگاه خلافت به افسانه، موجب شد کسانی از صحابه و تابعین ناآگاهانه آن اخبار را در تفسیر قرآن به ویژه در تفسیر آیات قصص منبع قرار دهند. در حالی که قرآن کریم103 و پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم: دشمنی اهل کتاب را گوشزد می کردند و مردم را از مراجعه به آنان بازمی داشتند. به دلیل اینکه شیعیان پس از پیامبر (ص)، از راهنمایی های امامان معصوم : بهره بردند، در کتاب های تفسیری شیعه نسبت به کتاب های تفسیری اهل سنت کمتر اسرائیلیات دیده می شود.
نمونه آسیب تقدیس روایات تفسیری این است که در تفسیر آیه شریفه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ...) (مائده: 6)، سیوطی با اعتماد به روایات، سه قول مطرح می کند: 1. مسح پا؛ 2. شست وشوی پا؛ 3. مسح پا طبق آیه قرآن و شست وشوی آن بر اساس سنّت و خود وی قول سوم را می پذیرد،104 در صورتی که قول سوم
نتیجه عمل به روایت متعارض با قرآن است که برخلاف رویات عرض و غیرقابل قبول می باشد.105
د. تقدیس و تقلید نابجای آرای پیشینیان
گرچه بیان شد که خودمحوری در تفسیر درست نیست و باید به آرای پیشینیان نیز مراجعه کرد، ولی نباید آرای پیشینیان را مقدس شمرد و از آن تقلید کرد و تصور نمود که ایشان تمام سخن را گفته اند و کسی را توان فهم بیش از فهم آنان نیست. چنین تصوری باعث بسنده کردن به آرای پیشینیان و پذیرش آرای نابجای آنان بدون دقت و تحقیق می شود که مورد مذمّت قرآن کریم است: (وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئآ وَلاَ یَهْتَدُونَ) (بقره : 170)؛106 و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید؛ می گویند نه، بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم پیروی می کنیم. آیا هرچند پدرانشان چیزی را درک نمی کرده و به راه صواب نمی رفته اند ]باز هم در خور پیروی هستند؟[
تقلید کورکورانه از پیشینیان افزون بر اینکه برخلاف آزاداندیشی عقلی است که قرآن به آن دعوت می کند،107 تفسیر را نیز دچار آسیب خواهد کرد.
3. آسیب های اخلاقی
بعضی دانشمندان علوم قرآنی یکی از علوم موردنیاز مفسّر را «علم الموهبه» دانسته اند108 که حاصل تقواست. قرآن کریم نتیجه تقوا را آگاهی،109 نور110 و داشتن وسیله تشخیص111 می داند. بر این اساس، بی تقوایی و ارتکاب گناه از موانع فهم قرآن کریم شمرده شده است. قرآن هرگز معارف خود را به دلی که خالی از نور ایمان باشد و عقلی که به کجروی های شرک و بی ایمانی و آثار آن آلوده گشته است، نشان نمی دهد؛ زیرا چنین دلی از کجروی و فساد در آراء در امان نبوده و نمی تواند بدون دخالت دیدگاه خود، آزاد و مستقیم مقاصد قرآن را درک کند. در مقابل، برخی از مفسّران بر این باورند که علم الموهبه غیراکتسابی است و اگر هم اکتسابی باشد، تنها در فهم اسرار آیات قرآن کریم ضروری است نه فهم معانی و مراد الهی از آیات.112
گرچه تقوا به یقین در فهم قرآن کریم اثر مثبت، و بی تقوایی اثر منفی دارد، لکن باید در این مسئله به مراتب فهم قرآن توجه داشت که عبارتند از: 1. فهم معانی و مراد آیات با قرائن عقلی و نقلی؛ 2. دریافت هدایت قرآن کریم و رسیدن به ایمان راستین و کامل از طریق آن؛ 3. فهم کامل قرآن، اعم از ظاهر و باطن که ویژه معصوم (ع) است. به نظر می رسد که فقط برای رسیدن به مرتبه دوم113 و سوم از فهم قرآن کریم، تقوا شرط است و نداشتن آن مانع می باشد؛ اما برای رسیدن به معانی آیات قرآن و فهم مرتبه اول چنین شرطی ضرورت ندارد. به علاوه، شرط تقوا در فهم ابتدایی قرآن با هادی بودن قرآن برای تمام انسان ها، منافات دارد؛ زیرا با چنین شرطی غیرمؤمنان نخواهند توانست با مراجعه به قرآن، معارف آن را بفهمند و با پذیرش اسلام به رستگاری برسند. حال آنکه قرآن آنها را به اسلام و خود، دعوت می کند و خود را مایه پند و اندرز برای همه مردم معرفی می نماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ) (یونس: 57) علاوه بر هادی بودن، مبارزه طلبی و تحدّی قرآن نیز، با این شرط منافات دارد؛ زیرا در صورتی دعوت به همانندآوری صحیح است که منکران قرآن بتوانند آن را بفهمند.
البته زمانی که بی تقوایی به صورت غرض ورزی و دشمنی با قرآن کریم جلوه کند، موجب کژفهمی خواهد شد؛ زیرا کسی که در پی دشمنی و حیله گری با قرآن و اسلام است، همیشه در این فکر است که از قرآن، حربه ای علیه اسلام و خود قرآن بیابد. مانند فهم برخی از خاورشناسان که با فهم یک متفکر مسلمان ناب متفاوت است.114 قرآن کریم از این گونه افراد به «بیماردلان» یاد می کند که در پی آیات متشابه اند: (فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ.) (آل عمران: 7)
نتیجه گیری
از آنچه گذشت، حاصل آمد که موانع غیرمعرفتی عبارتند از :
1. ناباوری به حجّیت ظواهر قرآن کریم؛
2. اعتقاد به خودبسندگی قرآن در تفسیر؛
3. ناباوری یا غفلت از ویژگی های فرازمینی قرآن مانند الهی بودن محتوای آن؛
4. مصون ندانستن قرآن از تحریف؛
5. عدم توجه به اقسام آیات؛
6. استبداد به رأی و خودمحوری؛
7. دخالت دادن پیش داوری و تمایلات و تعصبات شخصی و گروهی؛
8. تقدیس نابجای تمام روایات تفسیری؛
9. تقدیس و تقلید نابجای آرای پیشینیان؛
10. آسیب های اخلاقی.
-
··· منابع
- ـ نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم، دارالهجره، بی تا.
- ـ آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
- ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالکتب العربیه، ط .الثانیه، 1385ق.
- ـ ابن اثیر، محمّدبن مبارک، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، قم، اسماعیلیان، 1367.
- ـ ابن منظور، محمّدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر،1300ق.
- ـ ابوزید، نصرحامد، «تاریخمندی، مفهوم پوشیده و مبهم»، ترجمه و تحقیق محمّدتقی کرمی، نقدونظر، ش 12 (پاییز 1376)،334ـ361.
- ـ استرآبادی، محمّدامین، الفوائد المدنیة، بی جا، دارالنشرلاهل البیت :، بی تا.
- ـ امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیّة، 1416ق.
- ـ بابایی، علی اکبر، مکاتب تفسیر، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،1386.
- ـ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران، مرکز الطباعةو النشر فی المؤسسة البعثه، 1417ق.
- ـ برقعی، سیدابوالفضل، تابشی از قرآن کریم، بی جا، بی نا، بی تا.
- ـ ثعلی، ابواسحاق، تفسیر الثعلبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1422ق.
- ـ جلیلی، هدایت اللّه، «قرآن در همزبانی با بشر»، کیان، ش 23(بهمن و اسفند 1372)، ص 37ـ45.
- ـ جوادی آملی، عبداللّه، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، قم، اسراء،1378.
- ـ حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل، بی جا، مؤسسة الطبع دارالنشر، 1369.
- ـ حرّانی، یوسف بن احمد، الدررالنجفیة، قم، مؤسسة آل البیت :لاحیاء التراث، بی تا.
- ـ حسینی تستری، سیدنورالدین، احقاق الحق و احقاق الباطل، تهران، کتابفروشی اسلامی، 1376.
- ـ حویزی، عبدعلی جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان،1373.
- ـ خرمشاهی، بهاءالدین، «بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن»، بیّنات، ش 5 (بهار 1374)، ص 90ـ98.
- ـ خوئی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات انوارالهدی، 1401ق.
- ـ ذهبی، محمّدحسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، دارالارقم،1396م.
- ـ رازی شافعی، محمّدبن عمر، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق.
- ـ راغب اصفهانی، حسین، مقدّمه جامع التفاسیر، بیروت، دارالدعوة، 1405ق.
- ـ زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417ق.
- ـ سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، تهران، صراط، 1379.
- ـ ـــــ ، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، صراط، 1373.
- ـ ـــــ ، «مصاحبه در باب پلورالیزم دینی»، کیان، ش 40 (بهمن واسفند 1376)، ص 3ـ18.
- ـ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
- ـ ـــــ ، الاتقان فی علوم القرآن، قم، شریف رضی، بی تا.
- ـ شعار، یوسف، تفسیر آیات مشکله، بی جا، مجلس تفسیر قرآن، چسوم، 1367.
- ـ صادقی، محمد، «گفت وگو با استاد دکتر محمد صادقی»،پژوهش های قرآنی، ش 9 (بهار 1376)، ص 270ـ281.
- ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران،دارالکتب الاسلامیه، 1372.
- ـ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت،موسسة الاعملی للمطبوعات، 1415ق.
- ـ طبری، محمّدبن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت،دار ابن کثیر، 1420ق.
- ـ طوسی، محمّدبن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، قم، مکتبةالاعلام الاسلامی، 1409ق.
- ـ علی الصغیر، محمّدحسین، خاورشناسان و پژوهش های قرآنی،ترجمه محمّدصادق شریعت، بی جا، مؤسسة مطلع فجر، 1372.
- ـ عیّاشی، محمّدبن مسعود، تفسیر عیّاشی، بیروت، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، 1411ق.
- ـ فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، تهران، مکتبه الصدر،1416ق.
- ـ قرطبی، محمّدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت،دارالفکر، 1414ق.
- ـ کریمی، مصطفی، «روش تفسیری مورد تأیید اهل بیت :»،معرفت، ش 71 (آبان 1382)، ص 26ـ34.
- ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، الفروع من الکافی، تهران، مکتبةالاسلامیه، 1288ق.
- ـ ـــــ ، اصول کافی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1288ش.
- ـ متقی هندی، حسام الدین، کنزالعمّال، بیروت، مؤسسة الرساله،1409ق.
- ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1412ق.
- ـ محمّد، محمّدبن، الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتبالتفسیر، بیروت، دارالجیل، 1413ق.
- ـ مصباح، محمّدتقی، قرآن شناسی، تحقیق و نگارش محمودرجبی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376.
- ـ مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1 (علل گرایش به مادیگری)،تهران، صدرا، چ دهم، 1380.
- ـ معرفت، محمّدهادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب،مشهد، منشورات الجامعة الرضوی، 1418ق.
- ـ ـــــ ، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر اسلامی، 1413ق.
- ـ ـــــ ، صیانة القرآن من التحریف، قم، مؤسسة النشر الاسلامی،1413ق.
- ـ موسوی خمینی، روح اللّه، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی،قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق.
-
پى نوشت ها
- 1 عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). دریافت: 13/5/88 ـ پذیرش: 5/7/88.
- 2 ـ نزد طرف داران سنّی این دیدگاه، روایت شامل روایات پیامبر (ص) و صحابه و تابعان می شود و طرف داران شیعه آن، تنها روایت پیامبر (ص) و امامان معصوم : را در تفسیر حجّتمی شمارند.
- 3 ـ محمّدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 4 /راغب اصفهانی، مقدّمه جامع التفاسیر، ص 93.
- 4 ـ محمّدامین استرآبادی، الفوائد المدنیة، ص 47.
- 5 ـ یوسف بن احمد الحرانی، الدرر النجفیه، ص 169. البته برخی عالمان علوم قرآنی معتقدند که کسی از اخباریان به عدم حجّیت ظواهر قرآن کریم رأی نداده است. (محمّدهادی معرفت، التفسیر والمفسرون فی ثوبة القشیب، ج 1، ص 88ـ96).
- 6 ـ (هذا لسانٌ عرَبی مُبین) (نحل: 103) و نیز ر.ک: شعراء: 195.
- 7 ـ (هذا بیانٌ للنّاس) (آل عمران: 138).
- 8 ـ (تِلکَ آیاتُ الکتابِ المُبینِ) (شعراء: 2) و نیز، ر.ک: نور، 34.
- 9 ـ (فقد جاءکم بیِّنةٌ مِن رَبِّکم و هدی و رحمةٌ) (انعام: 157).
- 10 ـ (و نَزَّلنا علیکَ الکتابَ تِبیانآ لِکُلِّ شیء) (نحل: 89).
- 11 ـ (فَآمِنوا بِاللّهِ و رَسولِه و النّورِ الّذی أنزَلنا) (تغابن: 8).
- 12 ـ محمّدبن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ماده «بان».
- 13 ـ (کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ)(ص: 29).
- 14 ـ مانند: بقره: 23و 24؛ یونس: 38؛ هود: 13. در این باره، ر.ک :محمّدتقی مصباح، قرآن شناسی، تحقیق محمود رجبی، ج 1، ص109 به بعد.
- 15 ـ امام صادق 7 فرموده اند: «کل شیء مردود الی کتاب اللّه والسنّة و کل حدیث لا یوافق کتاب اللّه فهو زخرف». (محمّدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 242).
- 16 ـ عبدعلی جمعه حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 226.
- 17 ـ مانند، الدر المنثور، البرهان فی تقسیر القرآن و نورالثقلین کهروایات تفسیری را از کتاب های دیگر جمع آوری کرده اند.
- 18 ـ در این باره، ر.ک: محمّدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ج2، ص 27ـ312.
- 19 ـ در این باره، ر.ک: مصطفی کریمی، «روش تفسیری مورد تأییداهل بیت :»، معرفت، ش 71، ص 10ـ26.
- 20 ـ ر.ک: سیدابولفضل برقعی، تابشی از قرآن کریم، ج 1، ص 15 و21 / محمّد صادقی، «گفت وگو با استاد دکتر محمّد صادقی»، پژوهش های قرآنی، ش 9، ص 287 / یوسف شعار، تفسیر آیات مشکله، ص 8.
- 21 ـ درباره این مکاتب تفسیری و نقد آن، ر.ک: علی اکبر بابایی، مکاتب تفسیر، ج، ص 127ـ200.
- 22 ـ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص27، 28، 32 و 33.
- 23 ـ محمّد آلوسی، روح المعانی، ج 2، ص 56.
- 24 ـ ر.ک: سیدابولفضل برقعی، تابشی از قرآن کریم، ج 1، ص 364.
- 25 ـ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 302.
- 26 ـ محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 286.
- 27 ـ (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) (آل عمران :7) این آیه دلالت دارد که تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علمکسی نمی داند. این مطلب در روایات متعددی آمده است. از جملهاز صادقین 8 نقل شده است: رسول خدا بالاترین ریشه داران درعلم است. خداوند همه آنچه فرستاده از تأویل و تنزیل، به او تعلیمداده است. خداوند چیزی را که علم تأویل آن را به پیامبر نیاموختهباشد، بر وی فرود نیاورده است و همه آن را اوصیای پس از اومی دانند. (محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، کتاب حجت،باب «ان الراسخون فی العلم هم الائمّه:»، حدیث 3.)
- 28 ـ عبدعلی جمعه حویزی، نورالثقلین، ج 3، ص 322، ح 20؛ ج4، ص 183، ح 59.
- 29 ـ همان، ج 5، ص 571، ح 6.
- 30 ـ سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 84.
- 31 ـ همان، ج 1، ص 436.
- 32 ـ همان، ج 2، ص 246.
- 33 ـ همان، ج 2، ص 78.
- 34 ـ همان، ج 5، ص 291.
- 35 ـ همان، ج 1، ص 280؛ ج 2، ص 215 و 216.
- 36 ـ همان، ج 3، ص 278ـ279.
- 37 ـ عبدعلی جمعه حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 571، ح 6.
- 38 ـ ائمّه اهل بیت : نیز در تفسیر از اسباب نزول استفادهمی فرمودند. در این باره، ر.ک: عبدعلی جمعه حویزی، نورالثقلین،ج 3، ص 322، ح 20.
- 39 ـ یوسف شعار، تفسیر آیات مشکله، مقدّمه، ص بیست و سه.
- 40 ـ درباره شأن نزول آیه، ر.ک: عبدالحسین احمد الامینی، الغدیر،ج 2.
- 41 ـ ر.ک: یوسف شعار، تفسیر آیات مشکله، ص 135ـ138.
- 42 ـ محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 4، ص 435، روایت 8.در این باره همچنین، ر.ک: عبدعلی جمعه حویزی، نورالثقلین، ج1، ص 87، ص 238؛ ج 1، ص 203، ح 749.
- 43 ـ آیات تحدی بسیار است از جمله (وَإِن کُنتُمْ فِی رَیبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَاعَلَی عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِن دُونِ اللّهِ إِنْکُنْتُمْ صَادِقِینَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ...) (بقره: 23و24).
- 44 ـ قرآن خود می فرماید: (اَفلاَ یتدبَّرونَ القرءانَ و لو کانَ مِن عندغیرِاللّهِ لَوجدوا فیه اختلافآ کثیرآ) (نساء: 82).
- 45 ـ ر.ک: نصرحامد ابوزید، «تاریخمندی، مفهوم پوشیده و مبهم»،ترجمه و تحقیق محمّدتقی کرمی، نقد و نظر، ش 12، ص 334 و335.
- 46 ـ بهاءالدین خرمشاهی، «بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن»، بیّنات،ش 5، ص 92ـ7 / هدایت اللّه جلیلی، «قرآن در همزبانی با بشر»،کیان، ش 23، ص 40ـ43.
- 47 ـ ر.ک: عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوی، ص 20 و 24.
- 48 ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 287.
- 49 ـ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1ـ2، ص 797ـ798.
- 50 ـ عبدالکریم سروش، «مصاحبه در باب پلورالیزم دینی»، کیان،ش 40، ص 17.
- 51 ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 90، روایت 34، ب8.
- 52 ـ یوسف: 2 / رعد: 37.
- 53 ـ رعد: 37 / شعراء: 193ـ195.
- 54 ـ توبه: 6.
- 55 ـ مزمّل: 5.
- 56 ـ کهف: 6 / طور: 34 / واقعه: 81 / قلم: 44 / زمر: 23.
- 57 ـ آل عمران: 7.
- 58 ـ بیّنه: 2.
- 59 ـ ر.ک: محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 116.
- 60 ـ محمّدبن یعقوب کلینی، الفروع من الکافی، ج 3، ص 30، باب«مسح الرأس والقدمین».
- 61 ـ ر.ک: محمّدبن جعفر طوسی، التبیان، ج 1، ص 3 / فضل بنحسن طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 15 و 312ـ322 / سیدمحمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 12، ص 104ـ133 /سیدابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیرالقرآن، ص 216ـ275 /محمّدهادی معرفت، صیانة القرآن عن التحریف.
- 62 ـ امام خمینی € در این باره می گوید: «هرکس از اهتمام مسلمانان به جمع آوری قرآن و حفظ و ضبط قرائت و کتابت آنباخبر باشد، به سستی و بطلان پندار تحریف پی می برد.» (روح اللّه الموسوی الخمینی، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، ج 2،ص 165).
- 63 ـ سیدابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 272ـ273.
- 64 ـ در مورد مسائل مربوط به محکم و متشابه، ر.ک: جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، نوع 43 / سیدابوالقاسم خوئی،البیان فی تفسیرالقرآن، ص 275ـ380 / سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 17ـ29 / محمّدهادی معرفت،التمهید فی علوم القرآن، ج 3، ص 274ـ298.
- 65 ـ علی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 315ـ317.
- 66 ـ سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 60.
- 67 ـ محمدّبن مسعود عیّاشی، تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 162.
- 68 ـ علی بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 318.
- 69 ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 17، ص 119.
- 70 ـ همان، ج 93، ص 12.
- 71 ـ البته در اینکه چه مقدار از آیات قرآن به وسیله آیات دیگرمنسوخ شده اند، اختلاف نظر است، در این باره و مسائل دیگر نسخ،ر.ک: محمّدبن جریر طبری، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، ج12، ص 20 / سیدابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیرالقرآن، ص277ـ386 / جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، نوع 47 /سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 252ـ258 /محمّدهادی معرفت، التمهید، ج 2، ص 269ـ397.
- 72 ـ مانند منسوخ شدن حکم به دادن صدق هنگام نجوا با پیامبراکرم(ص) در آیه 12 سوره مجادله با آیه 13 همین سوره، بعد ازآنکه تنها حضرت علی7 صدقه داد و با حضرت محمّد (ص)نجوا کردند. (ابواسحاق ثعلبی، تفسیر الثعلبی، ج 9، ص 261).
- 73 ـ محمّدبن مسعود عیّاشی، تفسیر عیّاشی، ص 22، ح 3.
- 74 ـ جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، نوع 47، ج 3، ص58 / محمّدبن مسعود عیّاشی، تفسیر عیّاشی، ص 23، ح 9.
- 75 ـ محسن فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ج 1، ص 248.
- 76 ـ مائده: 3 / نحل: 115.
- 77 ـ حسام الدین متقی هندی، کنزالعمّال، ج 10، ص 155.
- 78 ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 31.
- 79 ـ سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 76ـ80.
- 80 ـ عبداللّه جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 191.
- 81 ـ ر.ک: عبدالکریم سروش، قبض و بسط، تئوریک شریعت، ص301ـ302.
- 82 ـ همان، ص 226.
- 83 ـ نهج البلاغه، ن 70.
- 84 ـ برای نمونه، ر.ک: محمودبن عمر زمخشری، الکشّاف، ج 1، ص105، 319 و 528؛ ج 4، ص 219ـ220 / محمّدبن عمربن الحسینرازی شافعی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج 11، ص 161.
- 85 ـ محمود آلوسی، روح المعانی، ج 15، ص 131.
- 86 ـ محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 222.
- 87 ـ همان، ج 6، ص 221.
- 88 ـ عبدعلی جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 643.
- 89 ـ مکرر اتفاق افتاد که ابوبکر، عمر و عثمان و دیگر صحابه بعد رحلت پیامبر اکرم (ص) در یافتن پاسخ صحیح به احکام و مسائل دینی در می ماندند و به حضرت 7 مراجعه می کردند و حضرت پاسخ صحیح را بیان می فرمودند. (ر.ک: عبدالحسین احمد الامینی،الغدیر، ج 8، ص 214).
- 90 ـ حسام الدین متقی هندی، کنزالعمّال، ج 6، ص 153.
- 91 ـ عبیداللّه بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص200ـ205. چنان که علّامه امینی گوید: صد و ده صحابه و هشاد وچهار تابعی حدیث غدیر را نقل کرده اند. وی بیش از شانزده مؤید می آورد که این آیه مربوط به جریان ولایت علی 7 و غدیرخم است. (عبدالحسین امینی، الغدیر، ج 1، ص 4550 به بعد و نیز،ر.ک: سید نورالدین حسینی تستری، احقاق الحق و احقاق الباطل،ج 3، ص 320؛ ج 14، ص 289ـ291.) حتی کسانی از اهل سنت مانند طبری در کتابی به نام الولایه (سه جلد) طرق و نصوص حدث غدیر را جمع کرده است. (ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر،ج 1، ص 448).
- 92 ـ محمّدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 6، ص 61.
- 93 ـ همان، ج 6، ص 243.
- 94 ـ همان، ج 4، ص 104.
- 95 ـ همان، ج 20، ص 218.
- 96 ـ محمّدبن عمر رازی شافعی، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج32، ص 124.
- 97 ـ در این باره، ر.ک: مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 1 (عللگرایش به مادیگری)، ص 458ـ470.
- 98 ـ از این مطلب ذیل عنوان «آسیب عدم باور به حجّیت ظواهرقرآن» سخن گفتیم.
- 99 ـ خطابی چنین معتقد است. ر.ک: محمّدبن احمد قرطبی،الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 37.
- 100 ـ در مورد اسرائیلیات، ر.ک: محمّدبن محمد، الاسرائلیات والموضوعات فی کتب التفسیر / محمّدهادی معرفت، التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 313.
- 101 ـ محمّدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 161.
- 102 ـ ابواسحاق بن ماتع حِمیری، معرو ف به کعب الاحبار (م 34ق)یکی از بزرگ ترین دانشمندان یهودی بود. (ر.ک: ابن اثیر، النهایه فیغریب الحدیث و الاثر، ج 1، ص 328، ماده «حبر».)
- 103 ـ مائده: 12 / بقره: 109.
- 104 ـ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 30؛ ج 16، ص 14.داستان یأجوج و مأجوج در تفسیر آیه 102 بقره، ج 1، ص 97ـ 103و در تفسیر سوره «ص» آیات 21ـ25، ج 5، ص 302ـ330 ومحمّدبن جریر طبری، جامع البیان، ج 1، ص 363ـ367، قصهحضرت آدم، ج 9، ص 97.
- 105 ـ سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 223.
- 106 ـ نیز، ر.ک: مائده: 104 / زخرف: 21ـ24.
- 107 ـ مانند (أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) (محمّد :24) و (أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِاللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِاخْتِلاَفآ کَثِیرآ) (نساء: 82).
- 108 ـ در این باره، ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3،ص 66؛ ج 5، ص 289ـ292 / جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 4، ص 188.
- 109 ـ (وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ) (بقره: 282).
- 110 ـ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أمَنوا اتَّقُوا اللَّهَ وَأمَنوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنرَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورآ تَمْشُونَ بِهِ) (حدید: 28).
- 111 ـ (یِا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْاللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَانآ)(انفال29:).
- 112 ـ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج 1، ص 5ـ6.
- 113 ـ (ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین) (بقره: 3) و نیز قرآن کریم شرط بهره مندی از خود را توبه و برگشت و به سوی الهی می داند: ق: 8 و مؤمن: 13.
- 114 ـ در این باره، ر.ک: محمّدحسین علی الصغیر، خاورشناسان وپژوهش های قرآنی، ترجمه محمّدصادق شریعت، ص 114و115.