کارکرد خانواده از دیدگاه روانشناسى
Article data in English (انگلیسی)
کارکرد خانواده از دیدگاه روانشناسى
با نگرش به منابع اسلامى
داود حسینى1
چکیده
امروزه به تبع تغییر و تحولات گسترده در عرصههاى اجتماعى و تأثیرپذیرى جوامع از فرهنگهاى بیگانه و نیز هجمه گسترده برخى فرهنگها به ارزشها و هنجارهاى ملى و سنتى، کارکرد خانواده دچار تغییرات بسیارى شده است. اما به رغم این تحولات، خانواده توانسته است نقش خود را در تعلیم و تربیت، انتقال افکار و ارزشها، تأمین نیازهاى مادى و معنوى و انتقال مفاهیم عمیق اخلاقى و اجتماعى ایفا نماید.
بررسى کارکردهاى خانواده از موضوعاتى است که مورد توجه صاحبنظران رشتههاى مختلف مانند روانشناسى، جامعهشناسى و رواندرمانگرى قرار گرفته، به گونهاى که برخى کارکردهاى خانواده را مىتوان از مباحث بینرشتهاى برشمرد.
اگر خانواده به دلایلى همچون فقر، بىسوادى، ناآگاهى اجتماعى و اقتصادى، و نداشتن تکیهگاه براى تأمین نیازهاى مادى و معنوى، قادر به انجام کارکردهاى خود نباشد، بهناچار اعضاى آن براى تأمین نیازهاى خود به خارج خانواده روى مىآورند و در نتیجه، دچار مشکلات رفتارى، ارزشى، اخلاقى و هنجارى مىشوند. این مقاله با بهرهگیرى از روش توصیفى ـ تحلیلى و جمعآورى اطلاعات به روش کتابخانهاى، به بررسى این موضوع پرداخته است.
کلیدواژهها: خانواده، کارکرد، ایفاى نقش، ارتباط، کنترل، دخالت عاطفى.
مقدّمه
خانواده در ساختار جامعه، همچون «اتم» در ساختمان اجسام طبیعى است. در ساختمان «اتم» دو جزء اصلى به نامهاى «الکترون» و «پروتون» وجود دارد. این دو جزء در حال جذب و انجذاب یکدیگرند، با این تفاوت که هر یک نقش ویژهاى دارند. «پروتون» هسته مرکزى است و «الکترون» ضمن تکاپوى شبانهروزى، همواره بر گرد مرکز خود مىچرخد و از حوزه جاذبه محور مرکزى خود خارج نمىشود و از آن فاصله نمىگیرد و اگر نیروى شکننده اتم ـ که نیروى قهرى و غیرطبیعى است ـ این دو جز مکمل را از حوزه جذب و انجذاب یکدیگر خارج کند نیروى عظیمى رها مىشود که مىتواند ویرانىهایى نیز به بار آورد!
زن و مرد دو جزء مکمل یکدیگر و سازنده «اتم خانواده» هستند. مرد «الکترونوار» بر محور وجود زن ـ که در حکم پروتون است ـ مىچرخد. براى اینکه این «اتم» متلاشى نگردد، مرد نباید از حوزه جذب و انجذاب همسر خویش خارج شود و زن نیز نباید جاذبه وجودى خود را در کشش شوهر از دست بدهد. همانگونه که اتم طبیعى مىتواند کارکردهاى بسیارى داشته باشد، اتم خانواده نیز که از دو جزء مکمل تشکیل شده است مىتواند کارکردهاى زیادى داشته باشد و اگر این اتم شکسته شود، نه تنها کارکردهاى لازم را نخواهد داشت، بلکه به یک نیروى مخرّب تبدیل خواهد شد که عرش الهى را به لرزه درخواهد آورد.
از دیدگاه روانشناسى، خانواده یکى از نهادهاى زیربنایى بنیاد و از ساختارهاى اصلى جامعه به شمار مىآید که همگام با دیگر ساختارهاى جامعه در راه رشد و تعالى شخصیت انسان گام برمىدارد. این نهاد مقدس طى قرون متمادى و بخصوص در چند قرن اخیر، شکلهاى متفاوتى را تجربه کرده و در فرهنگهاى گوناگون قالبهاى متفاوتى را به خود گرفته است. با وجود این، خانواده در شکلهاى مختلف آن همواره کارکردهاى مهمى را دارا بوده است.
مطالعه کارکردهاى خانواده از دیرباز مورد توجه روانشناسى قرار گرفته است، به گونهاى که یکى از بخشهاى مهم روانشناسى خانوادهدرمانى است که به معضلات خانواده و ناتوانى خانواده در انجام وظایف و کارکردهاى ناقص و شیوههاى درمان آنها مىپردازد. در کنار دیدگاه روانشناسى در زمینه کارکرد خانواده، اسلام هم با پیشینه بیش از 1400 سال، تشکیل خانواده را مورد تأکید قرار داده تا جایى که هیچ بنایى را محبوبتر از خانواده در نزد خداوند نمىداند2 و براى سلامت خانواده کارکردهایى را براى آن تعریف کرده است.
با توجه به اهمیت خانواده، این نوشتار بر آن است که رویکرد روانشناسى به کارکردهاى خانواده را مورد بررسى قرار دهد و نگرش اسلام را در این زمینه جویا شود. بنابراین، سؤال اساسى این است که کارکردهاى خانواده از دیدگاه روانشناسى کدامند و نظر اسلام درباره آنها چیست؟
کارکرد خانواده
در زمینه کارکرد خانواده، هم روانشناسان و خانواده درمانگران و هم جامعهشناسان به بحث و بررسى پرداختهاند، و هریک به گونهاى براى خانواده کارکردهایى را بیان کردهاند.
ویلیام آگبرن3 و کلارک تیبیتس4 دو تن از جامعهشناسان در سال 1934 شش کارکرد اساسى را براىخانواده مورد تأکید قرار دادند که عبارتند از: تولیدمثل، حمایت و مراقبت، جامعهپذیرى، تنظیم رفتار جنسى، عاطفه و همراهى و تأمین پایگاه اجتماعى.5 اگرچه خانواده کارکردهاى دیگرى هم دارد؛ مانند: آموزش، تربیت دینى، تأمین نیازهاى اقتصادى، رشد و تثبیت شخصیت و...، ولى شش موردیادشده از کارکردهاى مهم براى خانواده است.
استین هاور و همکارانش، فرایند کارکرد خانواده را در طول پنج بعد مطرح کردند که عبارتند از: 1. انجام وظیفه؛ 2. ایفاى نقش؛ 3. ارتباط (از جمله ابراز عاطفى)؛ 4. دخالت عاطفى؛ 5. کنترل.6
اگرچه این دو دیدگاه جامعهشناسانه و روانشناسانه در مورد کارکرد خانواده نقاط مشترکى با یکدیگر دارند، ولى از جهاتى با هم متفاوتند. اما آنچه داراى اهمیت است توجه به کارکرد خانواده در هر دو رشته علمى است و این امر اهمیت پرداختن به بحث کارکرد خانواده و انتظارى را که از خانواده مىرود روشن مىنماید. این مقاله به کارکردهاى خانواده از دیدگاه روانشناسى مىپردازد و نقشى را که اعضاى خانواده مىتوانند در این زمینه داشته باشند مورد بررسى قرار مىدهد.
فرایند کارکرد خانواده
1. انجام وظیفه
وظایف خانواده را مىتوان به سه طبقه تقسیم کرد:7
الف. وظایف پایه: شامل امورى از قبیل تأمین نیازهاى اولیه مانند خوراک، پوشاک، مسکن، امنیت و مراقبت بهداشتى مىباشد.
ب. وظایف تحولى: وظایفى هستند که باید براى تضمین رشد سالم اعضا به موازات برآوردن نیازهاى اولیه زندگى مورد توجه قرار گیرند. این نیازها عبارتند از: فراهم آوردن زمینه آموزش و کمال خانواده، تأمین محبت، تکریم متقابل، درک متقابل، ایجاد صمیمیت میان همسران باهم و والدین با فرزندان.
ج. وظایف بحرانى: وظایف خانواده در حوادث و رخدادها و مهارت توانایى مقابله با آنها را مورد توجه قرار مىدهد. این وظایف شامل رویارویى با وقایع غیرمنتظره همچون مرگ عضوى از اعضاى خانواده، بیمارى شدید یکى از اعضاى خانواده، از دست دادن شغل، و نقلمکان از یک شهر به شهر دیگر مىشوند.
وظایف پایه، تحولى و بحرانى، سلسله مراتب دارند؛ بدین صورت که اگر وظایف پایه خوب انجام نگیرند ممکن نیست دیگر وظایف (تحولى و بحرانى) انجام پذیرند؛ چنانچه وظایف تحولى صورت نگیرند وظایف بحرانى هم خوب انجام نخواهند گرفت.
ناتوانى در انجام وظیفه
موفقیت خانواده در هر یک از وظایف پایه، تحولى و بحرانى سبب مىشود که خانواده از این لحاظ دچار کارکردى مطلوب باشد و آرامش نسبى در خانواده حاکم شود. اما شکست در هر یک از این وظایف، خانواده را دچار سردرگمى و ویرانى مىنماید.
زندگى خانوادگى، نوعى زندگى اجتماعى است که بر پایه تعاون و همبستگى و همکارى اعضا سامان مىیابد. همانگونه که در زندگى اجتماعى، انسانها بدون یارى همدیگر نمىتوانند نیازهاى زیستى و روانى خود را برآورده نمایند، اعضاى خانواده نیز براى برآورده شدن نیازهایشان به یارى یکدیگر نیازمندند.
عدم موفقیت در تأمین نیازهاى اولیه خانواده، عوارض ناگوارى را براى خانواده به همراه دارد. روى آوردن به سرقت و بزهکارى، و تن دادن به خودفروشى در بین زنان بخشى از آثار ناتوانى خانواده در انجام وظیفه پایه است. همچنین ناتوانى در انجام وظایف تحولى، خانواده را دچار مشکلات عاطفى و روانى مىکند. بسیارى از اختلالات و نارسایىهاى شخصیتى، خلقى و رفتارى ریشه در بىتوجهى به انجام وظایف تحولى دارد. همه انسانها نیازمند محبت، عاطفه و توجه دیگرانند و همچنین براى پرورش کمالات انسانى در خود، باید به دیگران محبت کنند.8 همچنانکه آبراهام مزلو در هرم نیازهاى خود، از دوست داشتن و دوست داشته شدن به عنوان یک نیاز روحى نام مىبرد؛ یعنى همانگونه که انسان از عاطفه و توجه خویش دیگران را بهرهمند مىسازد، دوست دارد از عواطف و ابراز محبت دیگران بهرهمند شود. بخصوص این ابراز محبت از سوى اعضاى خانواده براى آنها از اهمیت ویژهاى برخوردار است.9 اگر خانواده نتواند این نیاز اعضاى خود را ارضا کند، اعضاى آن دچار اختلالات روحى ـ روانى مىشوند.
انجام وظایف در مرحله بحرانى از اهمیت خاصى برخوردار است. بیمارى یکى از عزیزان ممکن است از لحاظ عاطفى تکاندهنده باشد. فقدان فردى از اعضاى خانواده یا دوستى صمیمى، یکى از تنیدگىزاترین حوادثى است که فرد در زندگى خود بدان دچار مىشود و روند جبران آن ممکن است طولانى و دردناک باشد. خانواده و اطرافیان مىتوانند نقش مؤثرى در کاهش تألمات روحى داشته باشند؛ تحمل مصایب را براى یکدیگر آسانتر کنند و با ابراز محبت و ارائه کمکهاى مادى و معنوى با بحران به وجود آمده مقابله نمایند.
کوتاهى در انجام وظایف در مرحله بحرانى، مىتواند ضربات جبرانناپذیرى بر جاى گذارد. از آنرو که افراد داغدیده، بیمار و غریب از مایههاى عاطفى بیشترى برخوردارند و به خاطر سختى شرایطى که در آن واقع شدهاند عواطفشان جریحهدار گردیده، نیاز به توجه بیشترى دارند. اگر اعضاى خانواده نتوانند در چنین موقعیتهاى دردآور مرهمى بر زخمهاى اطرافیان خود باشند، خانواده امید خود را به حیات از دست خواهد داد و دچار یأس و ناامیدى خواهد شد.10
در منابع اسلامى نسبت به انجام وظیفه براى اعضاى خانواده سفارشهاى زیادى شده است، انجام وظیفه پایه به عنوان یکى از وظایف اساسى مردان، از اهمیت خاصى برخوردار است.
پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: «از ما نیست کسى که از لحاظ مال و ثروت در وسعت باشد، اما بر اهل و عیالش سخت بگیرد.»11
امام موسى کاظم علیهالسلام مىفرمایند: «عیال مرد، اسیران او هستند؛ پس هر کس خدا به او نعمتى داده باید در مخارج اسیرانش توسعه بدهد، وگرنه ممکن است نعمتهایش گرفته شود.»12
در مباحث حقوقى اسلام، زن و فرزندان به عنوان واجبالنفقه مرد شناخته مىشوند؛ یعنى مرد باید هزینههاى ضرورى همسر، از جمله غذا، مسکن و لباس و حتى وسایل زینت و آرایش وى مانند عطر و خضاب را تأمین نماید. پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآلهمىفرمایند: «خوراک و پوشاک زنان به نحو متعارف بر شما واجب است.»13 امام صادق علیهالسلام نیز مىفرمایند: «الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیلاللّه»؛14 کوشش در جهت برآوردن نیازهاى خانواده، مانند جهاد در راه خداوند است.
اسلام در زمینه وظایف تحولى، به همسران سفارش مىکند که نسبت به یکدیگر با احترام و صمیمیت برخورد کنند. قرآن کریم مىفرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» (بقره: 187)؛ آنان لباس شما هستند و شما لباس آنانید. به تعبیر قرآن، همسران باید براى یکدیگر آرایشگر، آرامشبخش، محبتآفرین و کمالآفرین باشند.
پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: «کسى که زن مىگیرد باید او را احترام کند.»15 حضرت على علیهالسلامنیز در خطبه «عید قربان» در خصوص وظیفه مردان نسبت به همسرانشان مىفرماید: «در هر حال با ایشان مدارا کنید، و با آنان گفتارى نیک داشته باشید، شاید کردارشان را نیک سازد.»16
با توجه به آیات و روایات، انجام وظایف یکى از اساسىترین کارکردهاى خانواده از دیدگاه اسلام است و همسران علاوه بر تأمین نیازهاى مادى اعضاى خانواده و انجام وظایف پایه، نباید نسبت به وظایف تحولى، یعنى ابراز محبت و احترام به یکدیگر و سایر اعضاى خانواده، کوتاهى نمایند.
2. ارتباط
یکى دیگر از کارکردهاى خانواده، کارکرد ارتباط است. در نگاه اول، کلمه «ارتباط» کلمهاى تعریف شده و بىنیاز از توضیح به نظر مىرسد. اما اگر کمى دقت کنیم از خود خواهیم پرسید: راستى ارتباط یعنى چه؟ و عملکرد آن چگونه است؟
بروکس و هیث17 ارتباط را فرایندى مىدانند که طى آن، اطلاعات، معانى و احساسات را از طریقپیامهاى کلامى و غیرکلامى با دیگران در میان مىگذاریم.18
با توجه به بررسىهاى به عمل آمده، هر ارتباط سالم و سازندهاى از سه ویژگى مهم و کلیدى برخوردار است:
1. سادگى و صداقت: در یک ارتباط سالم، اشخاص بدون پردهپوشى نقطهنظرهایشان را بیان مىکنند و احساسات خود را صادقانه در میان مىگذارند، خواه این احساسات مثبت و یا منفى باشد.
2. همدلى و توجه: در یک ارتباط سالم، هریک از طرفین به احساسات و حال طرف مقابل بها مىدهد و مىکوشد تا او را درک کند.
3. احساس امنیت و اعتماد: در یک ارتباط سالم، طرفین به یکدیگر اعتماد دارند و به اندازه کافى احساس امنیتخاطر مىکنند تا مسائل و مشکلات خود را به طرزى سازنده با هم در میان بگذارند.19
انواع ارتباط: به طور کلى مىتوان ارتباط بین اعضاى خانواده را به دو بخش کلامى و غیرکلامى تقسیم کرد:
الف. ارتباط کلامى: بخش عظیمى از ارتباط زوجها به وسیله جنبههاى گفتارى، یعنى زبان و ابرازهاى کلامى، همراه است و این گفتار علاوه بر محتوا، از طریق تُن صدا، سرعت گفتار، مقدار گفتار و لحن آنها مىتواند اثرگذار باشد.
ارتباط کلامى به دلیل آنکه روشن و صریح است، کمتر طرف مقابل را دچار سردرگمى و اشتباه مىکند و مىتواند نیاز گوینده را بهتر درک کند و به آن پاسخ مناسب دهد. از اینرو، لازم است خانوادهها براى درک بیشتر یکدیگر زمانى را براى گفتوگوى با هم قرار دهند. این مسئله براى زنان از اهمیت بیشترى برخوردار است. زنى که دچار اضطراب است به طور غریزى احساس مىکند به گفتوگو درباره احساساتش و نیز مسائل احتمالى مرتبط با احساساتش نیازمند است.
زنان براى آنکه احساس بهترى کسب کنند، درباره مسائل گذشته و آینده و حتى مسائلى که راهحلى براى آنها وجود ندارد، صحبت مىکنند. هرچه بیشتر حرف مىزنند و توضیح مىدهند، احساس بهترى پیدا مىکنند.
ب. ارتباط غیرکلامى: ارتباط غیرکلامى بسته به بافت ارتباط، اهداف مختلفى را برآورده مىسازد. ارتباط غیرکلامى مىتواند به طور کامل جایگزین گفتار شود. مثلاً، یک شخص کر و لال را در نظر بگیرید. او براى برقرارى ارتباط، فقط از دستهایش استفاده مىکند. ما نیز گاهى اوقات اصلاً نمىتوانیم از کلمات استفاده کنیم، به همین دلیل به حرکات بدن خود متوسل مىشویم.
رفتارهاى غیرکلامى علاوه بر اینکه مکمل گفتارند، حالات عاطفى را نیز مىرسانند و بر غناى کلماتى که نشانگر حالات هیجانى ما هستند مىافزایند. براى مثال، هنگام خوشحالى لبخند مىزنیم و در مواقع تعجب نفس نفس مىزنیم.
رفتار غیرکلامى به عنوان یکى از اجزاى جدانشدنى فرایند ارتباط، تأکید ما را بر بخشهاى کلامى مىافزاید و به تنظیم جریان ارتباط سخنگو و شنونده کمک مىکند.20
در تعالیم و توصیههاى اسلام، به ارتباط سالم بین اعضاى خانواده سفارشهاى زیادى شده است. قرآن کریم در ارتباط مردان با همسرانشان مىفرماید: «وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء: 19)؛ با آنان به شایستگى ارتباط برقرار کنید.
اسلام براى استحکام بناى خانواده به زوجین سفارش مىکند که به یکدیگر محبت نمایند و این محبت را در رفتارهاى کلامى و غیرکلامى خود نشان دهند. رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله در جواب زنى به نام حولاء که از وظیفه زن نسبت به همسر خود سؤال کرد، فرمودند: «... اى حولاء حق مرد بر همسرش این است که به خانهاش پایبند باشد، با او مهربانى کند و محبت بورزد و نسبت به او دلسوز باشد.»21
نشستن زوجین در کنار هم و گفتوگو کردن با هم، از اعتکاف در مسجدالنبى برتر دانسته شده است. پیامر گرامى صلىاللهعلیهوآلهمىفرمایند: «نشستن مرد نزد همسرش، نزد خداوند از اعتکاف در مسجد من (مسجدالنبى) برتر است.»22
همه این آیات و روایات اهمیت ارتباط سالم و آرامشبخش اعضاى خانواده با یکدیگر را مىرساند. در روابط سالم و صحیح، طرفین در مبادله عواطف و احساسات در فضایى مناسب مشارکت مىنمایند، با یکدیگر هماهنگى پیدا مىکنند و در این ارتباط عاطفى، تبادل محبت و عواطف به وجود مىآید و کمبود توجه و احساسات مثبت از سوى اطرافیان جبران مىشود و خلأ عاطفى از میان مىرود. این نوع رابطه مىتواند به صورت ابراز علاقه، گفتوگوهاى دوطرفه و درک طرف مقابل نمایان شود.
3. نقشها
یکى از کارکردهاى دیگر خانواده تعیین نقشهاست. نقشها در قالب «رفتارهاى توصیه شده و تکرارى موجود در مجموعهاى از فعالیتهاى دوجانبه با سایر اعضاى خانواده» تعریف شده است.23
انجام وظیفه نیازمند این است که تخصیص نقش متناسبى وجود داشته باشد و اعضاى خانواده فعالیتهاى خواسته شده را بر اساس تخصیص نقش، انجام دهند. نقشها باید تخصیص یابند، توافق صورت گیرد و به عمل درآیند. همچنین باید اعضاى خانواده با یکدیگر یکپارچه گردند. براى اینکه یک وظیفه به نحو شایستهاى انجام گیرد، باید نقشها همه آنچه را که باید انجام شود دربر گیرند.
تعیین نقشها در خانواده براى اعضاى خانواده از اهمیت خاصى برخوردار است و در ایجاد آرامش روانى بسیار مؤثر است.
در خانوادههاى سنتى بسیارى از نقشها وجود دارد که باید یکى از اعضاى خانواده آن را به عهده بگیرد، ولى به شیوههاى رسمى و تقسیم کار تخصیص نمىیابد، بلکه بیشتر به صورت الگوهاى عادتى نقش اختصاص مىیابد. مثلاً، زنان خانه کارکردهاى داخل خانه را انجام مىدهند و مردان و کودکان کارهاى خارج از خانه را بر عهده مىگیرند. در میان زنان هم نوعى تخصیص نقش صورت مىگیرد. کارهاى سنگین و مهم خانواده بر عهده مادر خانواده و کارهاى سبک و ساده بر عهده دختران گذاشته مىشود و همچنین در میان مردان.
براساس الگوى مک مستر، نقشهاى خانواده به دو بخش متمایز تقسیم مىگردند: نقشهاى «ضرورى» و «سایر نقشها».
کارکردهاى ضرورى، شامل تأمین امور مادى، تغذیه، حمایت اعضاى خانواده، ارضاى جنسى زن و شوهر، ایجاد مهارتهاى زندگى و حفظ و کنترل نظام خانواده مىشود.
«ایجاد مهارتهاى زندگى» شامل حمایت فرزندان در مدرسه، مساعدت اعضاى بالغ در کسب و حفظ شغل و یارى آنها در رشد شخصىشان مىشود. «کنترل و حفظ سیستمها دلالت بر تأمین سرپرستى خانواده و فرایند تصمیمگیرى، حفظ مرزهاى خانواده و حفظ و تحقق هنجارهاى آن دارد.»24
سایر نقشهاى خانواده عبارتند از: کارکردهایى که ویژگى خانوادههاى خاصى است که معمولاً دچار مشکلات مىشوند؛ مانند «سپر بلا»، «فرشته خانواده» و «ستمکش خانواده».25
قرآن کریم در تخصیص نقش به منظور کارکردى سالم براى خانواده، برخى از نقشهاى ضرورى و نقش کنترل و حفظ نظامهاى خانواده را به مرد خانواده سپرده است تا تأمین امور مادى خانواده، حمایت از اعضاى خانواده، سرپرستى خانواده و فرایند تصمیمگیرى و حفظ مرزهاى خانواده محقق شود؛ آنجا که مىفرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَاللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»(نساء: 34)؛ مردان سرپرست زنان هستند؛ زیرا خداوند برخى از انسانها را بر برخى دیگر برترى بخشیده است، و نیز از آنروى که =مردان از اموال خویش [براى زنان] خرج مىکنند.
امام باقر علیهالسلام در زمینه تقسیم کار و اختصاص نقش که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله براى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیهالسلام در نظر گرفتند مىفرماید: «چند روزى از ازدواج فاطمه علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیهالسلامنگذشته بود که خدمت پیامبر صلىاللهعلیهوآله رسیدند و از ایشان تقاضا کردند کارها را میان آن دو تقسیم کند. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله کارهاى خانه را به فاطمه علیهاالسلام سپردند و مسئولیتهاى خارج از منزل را به على علیهالسلام واگذار کردند.» امام باقر علیهالسلاممىفرماید: «فاطمه علیهاالسلام فرمود: تنها خدا مىداند که بازداشتن من از وظایف مردان چقدر مرا خوشحال کرد.»26
یکى از نکات مهم در این زمینه پایبند بودن اعضاى خانواده به تقسیم نقش و انجام وظایف محوله به آنهاست. اگر اختصاص نقش صورت بگیرد ولى اعضاى خانواده از نقش خود رضایت نداشته باشند نظام خانواده دچار مشکل مىشود. در سایه تقسیم نقش پیامبر صلىاللهعلیهوآله و رضایتمندى دخترش، بالاترین آرامش براى فاطمه علیهاالسلام ایجاد شد که از آن پس در پناه تلاشهاى اقتصادى و معیشتى همسر بزرگوار و مهربان خود به خانهدارى و تربیت فرزندان پرداخت.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «در سایه تقسیم نقشى که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله بین فاطمه علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علیهالسلام ایجاد کرد، امیرالمؤمنین هیزمکشى مىکرد و آب مىآورد و جارو مىکرد و فاطمه علیهاالسلامگندم را آرد مىکرد و خمیر مىنمود و نان مىپخت.»27
4. دخالت عاطفى
یکى از نیازهاى اساسى اعضاى خانواده، نیازهاى عاطفى و هیجانى آنهاست که عبارتند از: دوست داشتن، مورد محبت قرار گرفتن، عشق ورزیدن به دیگران، مورد حمایت قرار گرفتن از سوى اعضاى خانواده، شاد شدن به وسیله اعضاى خانواده و شاد کردن آنها و مانند اینها. بعضى از نیازهاى عاطفى مىتواند توسط افراد خارج از خانواده برآورده شود؛ مانند دوران طبیعى رشد و مقطع نوجوانى که گرایش نوجوان به همسالان زیاد است و از طریق دوستان و همسالان بعضى از نیازهاى عاطفى خود را ارضا مىکند. اما محیطى که به شکل آرمانى مىتواند نیازهاى هیجانى و عاطفى اعضاى خود را ارضا نماید خانواده است.
یکى از کارکردهاى خانواده که هم در الگوى مک مستر و هم الگوى فرایند مورد اشاره قرار گرفته، «دخالت عاطفى» است. استینهاور و همکارانش، دخالت عاطفى را اینگونه تعریف کردهاند: «درجه و کیفیت علاقه و نگرانى اعضاى خانواده نسبت به یکدیگر را دخالت عاطفى مىگویند.»28
براساس اینکه اعضاى خانواده چقدر به یکدیگر علاقه دارند، نسبت به یکدیگر احساس وظیفه مىکنند و با یکدیگر درمىآمیزند و شدت این آمیختگى چقدر است، دخالت عاطفى به انواع مختلف تقسیم مىشود.
الگوى مک مستر و الگوى فرایند انواع دخالت عاطفى و درجه آمیختگى اعضاى خانواده را اینگونه فهرست کردهاند:
الف. عدم دخالت (یا فقدان دخالت): اعضاى خانواده بیشتر «مانند غریبهها در خانهاى بزرگ» زندگى مىکنند. آنها غالبا تنها هستند، کار به کار دیگرى ندارند، مشکل دیگرى مشکل او نمىباشد. هریک از اعضاى این خانواده به فکر این است که مشکل خود را حل کند و گلیم خود را از آب بیرون بکشد، در مقابل غم و رنج سایر اعضاى خانواده غمگین و رنجور نمىشوند. اعضاى این خانواده کامروا نیستند.
ب. علاقه (یا دخالت): در چنین خانوادهاى به نظر مىرسد آمیختگى اعضاى خانواده با یکدیگر، از احساس وظیفه و نیازى نشأت مىگیرد که یک عضو نسبت به کنترل عضو دیگر دارد.
ج. آمیختگى خودخواهانه: در اینجا عضوى از خانواده به منظور حفظ احساسات ارزشمند خویش با عضو دیگر همراه مىشود، نه به خاطر مراقبت یا نگرانى واقعى نسبت به وى، بلکه براى برآورده کردن نیاز خود.
د. دخالت دلسوزانه: با توجه به درک واقعى نیازهایى که هر فرد از اعضاى خانواده با آنها دست به گریبان است، به سایر اعضا علاقه نشان مىدهد و این علاقه به پاسخهایى مىانجامد که این نیازها را برآورده مىسازد.29
اسلام به عنوان دینى جامع، به نیازهاى عاطفى توجه کافى مبذول داشته و تربیت انسانهایى حساس نسبت به نیازهاى عاطفى دیگران را وجهه همت خویش قرار داده است و از راههاى گوناگون، از جمله ایجاد نگرش صحیح به مسئله و ترغیب آنان و نیز ارائه الگوهاى عملى، کوشیده براى برآوردن این نیاز اساسى بسترهاى مناسب را فراهم آورد.
پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: «این سخن مرد که به همسرش مىگوید: تو را دوست دارم هرگز از دل زن بیرون نمىرود.»30
محبت در قلب زن نسبت به همسرش، و عشق در قلب مرد نسبت به همسرش از نشانههاى وجود خداوند، و از نعمتهاى خاص پروردگار است و موجب صفا و صمیمیت در زندگى مىشود و باید در جهت تداوم این عشق و محبت کوشید. خداوند در حدیثى قدسى مىفرماید: «آفریدهها عیال من هستند، محبوبترین آنها نزد من، مهربانترین ایشان به آفریده من است، و آنکه در راه برطرف کردن نیازشان سعى و کوشش بیشترى دارد.»31
5. کنترل
این بُعد از کارکرد خانواده، از تأثیرات اعضاى خانواده بر یکدیگر شکل مىیابد. اعضاى خانواده مىتوانند رفتار یکدیگر را کنترل کنند. کنترل با سبک صحیح و ابزارهاى مناسب مىتواند موجب سازندگى و بالندگى اعضاى خانواده شود و در مقابل، سبکهاى کنترل غلط، بىتفاوتى، بىنظمى و تنبلى را بر خانواده حاکم مىنماید.
روانشناسان چهار سبک پایه براى کنترل رفتار اعضاى خانواده ارائه کردهاند: خشک، انعطافپذیر، بىتفاوت و هرج و مرج.32
1. کنترل خشک:33 اعضاى خانواده براى اینکه دچار مشکل نشوند سعى مىکنند رفتار یکدیگر را کنترل کنند.یکى از سبکهاى کنترل که ممکن است بر خانواده حاکم شود، سبک کنترل خشک است؛ با یک مقرّرات ثابت و غیرمنعطف و بدون در نظر گرفتن موقعیتهایى که ممکن است براى خانواده پیش بیاید و نیاز به هماهنگى با آنها باشد. این سبک از کنترل قابلیت پیشبینى بالایى دارد، اما سازندگى آن پایین است و قابلیت سازگارى با تغییرات احتمالى در خانواده را ندارد. مثلاً، اگر فرد جدیدى به اعضاى خانواده افزوده شود یا یکى از اعضا خانواده را ترک کند، ساختار خانواده به هم خواهد ریخت و احتمالاً این سبک کنترل موفقیتى نخواهد داشت.
نتیجه این سبک کنترل در خانواده معمولاً انهدام، رفتار پرخاشگرانه، کشمکش قدرت و انتقال خشم به بیرون از خانواده خواهد بود.34
2. سبکهاى انعطافپذیر کنترل: در کنترل به سبک انعطافپذیر، اعضاى خانواده نوعى کنترل و محدودیت بر یکدیگر اعمال مىکنند ولى این کنترل مانع از استقلال و آزادى فکرى همدیگر نمىشود. این نظارت بر رفتار یکدیگر سازنده و در جهت رشد و تعالى اعضاى خانواده است. مقرّرات موجود بر کنترل رفتار در این سبک انعطافپذیر است و به نحو مقتضى با موقعیتهاى جدیدى که رخ مىدهد تغییر مىکند.
این سبک به انجام وظیفه اعضاى خانواده کمک مىکند؛ زیرا جوهره حمایتى و آموزشى آن اعضاى خانواده را به سوى شراکت و یکى شدن با آرمانها و نقشهاى خانواده سوق مىدهد.35
3. سبکهاى بىتفاوت: اعضاى خانواده خواستههاى خود را آنگونه که مىخواهند بدان دست یابند دنبال مىکنند بدون اینکه از سوى دیگر اعضا احساس کنترل و تأثیرگذارى داشته باشند. آزادى مطلق حکمفرماست. کسى با کسى کارى ندارد، مىگذارند هر کس هر کارى مىخواهد انجام دهد. دیگرى دخالتى در کار او نمىکند.
در خانوادههاى بىتفاوت همه چیز به حال خود است. تنبلى و بىسرانجامى بیش از سازمانیافتگى و عمل رواج دارد. معمولاً انجام وظیفه ضعیف است و اغلب مشکلاتى در روابط و تخصیص نقش وجود دارد. کودکان برخاسته از این خانوادهها اغلب رفتار ناامن و توجهطلب دارند، و کنترل تکانه و انضباط ضعیفى نشان مىدهند. ورود به مدرسه که همرنگى با هنجارهاى خاص رفتارى را طلب مىکند مىتواند براى آنها مشکلزا باشد.36
4. سبکهاى هرج و مرجى کنترل: این سبکها در یک طیف گستردهاى قابل تغییر است و از سبک خشک تا منعطف و بىتفاوت اعمال مىشود. هیچکس نمىتواند پیشبینى کند که اعضاى خانواده چه چیزى را مىتوانند انتظار بکشند. تغییر در سبکهاى کنترل بر اساس هوا و هوس اعضاى خانواده صورت مىگیرد، نه بر اساس موقعیت خاص و نیازهاى خانواده.
از آنرو که یک کنترل مشخص و هماهنگ با نیازها وجود ندارد، فرزندان این خانواده از ثبات روحى و روانى برخوردار نیستند. بىثباتى و هرج و مرج مشخصه این خانوادههاست و بروز رفتارهاى اخلاقى نابهنجار در تعاملات فردى و اجتماعى آنها کاملاً مشهود است.37
الگویى که آموزههاى اسلامى در زمینه دخالتهاى عاطفى اعضاى خانواده مىدهد، الگوى مسئولیت سرپرست خانواده نسبت به سایر اعضاى آن مىباشد.
قرآن کریم مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارا» (تحریم: 6)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشدوزخنگاه دارید.
مرد به عنوان سرپرست خانواده وظیفه دارد خود و اعضاى خانواده را در جهت رشد متعادل و کمال انسان کمک کند و از مسائلى که موجب اختلال در کارکرد خانواده مىشود جلوگیرى نماید.
علّامه مجلسى در ذیل آیه 6 سوره «تحریم» مىنویسد: براى اینکه سرپرست خانواده بتواند وظیفه و مسئولیت خود را نسبت به اعضاى خانواده انجام دهد باید به چند مسئله توجه کند:
1. دعوت اعضاى خانواده به بندگى خداوند؛
2. فراهم کردن زمینه آموزش و فرایض و مسائل اخلاقى و تربیتى؛
3. باز داشتن اعضاى خانواده از گرایش به رذایل و ناهنجارىها؛
4. تشویق آنان به انجام کارهاى پسندیده و فضایل انسانى.38
اسلام از رفتارهاى مستبدانه و سختگیرانه با اعضاى خانواده منع مىکند39 و رعایت رفتار پسندیده را کمترین کارى مىداند که براى استمرار صمیمیت در میان همسران لازم است.40
آموزههاى اسلام با رد بىتفاوتى نسبت به سرنوشت اعضاى خانواده، آنان را مسئول اتفاقات و وقایع خانواده مىداند و توصیه مىکند که نسبت به سرنوشت یکدیگر حساس باشند.
پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: «کلکم راعٌ و کلکم مسئول عن رعیته»؛41 همه شما مراقب و نگاهبان یکدیگرید و از آن سؤال مىشود.
نتیجهگیرى
در این مقاله سعى کردیم کارکرد خانواده را از دیدگاه روانشناسى و با نگرش به منابع اسلامى مورد بررسى قرار دهیم، نتایج ذیل قابل بیان است:
1. روانشناسان و جامعهشناسان، پنج کارکرد اساسى براى خانواده بیان کردهاند که عبارتند از: انجام وظیفه، ایفاى نقش، ارتباط، دخالت عاطفى، و کنترل.
2. وظایف خانواده، به سه طبقه قابل تقسیم است: وظایف پایه، وظایف تحولى و وظایف بحرانى. عدم توفیق در انجام وظایف در هریک از مراحل، خانواده را با مشکلات جدى مواجه مىکند.
3. از دیدگاه اسلام انجام وظیفه در تأمین نیازهاى واجبالنفقه جهاد در راه خدا دانسته شده است.
4. ارتباط اعضاى خانواده، اعم از کلامى و غیرکلامى، موجب آرامش روانى آنها و برتر از اعتکاف در مسجدالنبى دانسته شده است.
5. انجام نقشها در خانواده باید براساس توافق صورت گیرد و متناسب با توانایى اعضاى خانواده باشد.
6. اعضاى خانواده باید نسبت به سرنوشت یکدیگر احساس مسئولیت نمایند و دخالت عاطفى آنها براساس دخالت دلسوزانه باشد.
7. کنترل اعضاى خانواده به وسیله یکدیگر و ابزارهاى مناسب، مىتواند موجب بالندگى اعضاى خانواده شود.
··· منابع
- ـ بارکر، فیلیپ، خانوادهدرمانى پایه، ترجمه محسن دهقانى و زهره دهقانى، تهران، رشد، 1382.
- ـ برنشتاین، روبرت و مرى لن گیراند، وابستگى سالم، ترجمه مهدى قراچهداغى، تهران، پیک بهار، 1383.
- ـ بستان، حسین، اسلام و جامعهشناسى خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383.
- ـ جمعى از مؤلفان، روانشناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1382.
- ـ جمعى از مؤلفان، روانشناسى رشد، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1375.
- ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشیعه، بیروت، دارالتراث العربى، بىتا.
- ـ شرفى، محمّدرضا و همکاران، دانش خانواده، تهران، سمت، 1383.
- ـ کلینى، محمّدبن یعقوب،اصولکافى،تهران،مکتبهالاسلامیة،1379.
- ـ ـــــ ، فروع کافى، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1379.
- ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراثالعربى، 1403.
- ـ مینوچین، سالوادر و اچ. چارلز فیشمن، فنون خانوادهدرمانى، ترجمه فرشاد بهارى و فرح سیا، تهران، رشد، 1381.
- ـ نورى، میرزاحسین، مستدرکالوسائل، بیروت، مؤسسه آلالبیت، 1408، چ دوم.
- ـ هارجى، اون و همکاران، مهارتهاى اجتماعى در ارتباطات میانفردى، ترجمه خشایار بیگى و مهرداد فیروزبخت، تهران، رشد، 1377.
- - Hauer, Stein & other, The Process Model of Family Functioning, New York, Basic Book, 1984.
-
پى نوشت ها
- 1 کارشناس ارشد روانشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. تاریخ دریافت: 10/3/88 ـ تاریخ پذیرش: 20/10/88.
- 2ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 103، ص 222.
- 3. William Ogburn.
- 4. Clark Tibbitts.
- 5ـ حسین بستان، اسلام و جامعهشناسى خانواده، ص 67.
- 6. Stein Hauer & others, The Process Model of Family Functioning Canadian Journal of Psychiary, 1984, p. 19.
- 7ـ حسین بستان، اسلام و جامعهشناسى خانواده، ص 79.
- 8ـ جمعى از مؤلفان، روانشناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، ص 355.
- 9ـ محمّدرضا شرفى و همکاران، دانش خانواده، ص 110.
- 10ـ همان، ص 354.
- 11ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 104، ص 69.
- 12ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 2، ص 643.
- 13ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 21، ص 567، ب «سقوط نفقة الزوجه».
- 14ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 5، ص 88.
- 15ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 1، ص 462، ب 49.
- 16ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 14، ص 130.
- 171. Brooks & Heath.
- 18ـ اون هارجى و همکاران، مهارتهاى اجتماعى در ارتباطات میان فردى، ص 20، به نقل از: بروکس و هیث، ص 80.
- 19ـ روبرت برنشتاین و مرى لن گیراند، وابستگى سالم، ص 52.
- 20ـ اون هارجى و همکاران، مهارتهاى اجتماعى در ارتباطات میانفردى، ص 51ـ52.
- 21ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 14، ص 244.
- 22ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 14، ص 76.
- 23ـ فیلیپ بارکر، خانوادهدرمانى پایه، ص 100، به نقل از: استین هاور و همکاران.
- 24ـ همان.
- 25ـ همان.
- 26ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 43، ص 81.
- 27ـ همان، ج 43، ص 151.
- 28. P. D. Steinhauer & other, The Process Model of Family Functioning, p. 88.
- 29ـ فیلیپ بارکر، خانوادهدرمانى پایه، ص 102.
- 30ـ محمّدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 5، ص 569.
- 31ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 199.
- 32ـ همان، ص 103.
- 33. Rigid Control.
- 34ـ سالوادر مینوچین و اچ. چارلز فیشمن، فنون خانوادهدرمانى، ص 310.
- 35ـ فیلیپ بارکر، خانوادهدرمانى پایه، ص 103.
- 36ـ همان، ص 103.
- 37ـ جمعى از مؤلفان، روانشناسى رشد، ج 2، ص 871.
- 38ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 86.
- 39ـ همان، ج 76، ص 366.
- 40ـ همان، ج 79، 267.
- 41ـ همان، ج 75، ص 38، ب 35، ح 36.