معرفت، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی 17، تابستان 1375، صفحات -

    سرمقاله

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 


    سرمقاله

    دانش مدیریت یکى از مهم ترین علوم انسانى به شمار مى آید; زیرا از دیرباز برآوردن نیازهاى زندگى، آدمى را به اجتماع و عرصه هاى گوناگون آن فرا خوانده است. او در این زمینه براى بسیج امکانات و دستیابى به اهداف از پیش تعیین شده خود ناگزیر بوده به نوعى مدیریت و رهبرى تن در دهد ولى پیچیدگى مسائل و گسترش روزافزون سازمان هاى اجتماعى (که مدیریتى متناسب با ساختارهاى خود را مى طلبد) مسأله مدیریت را به صورت امرى چالشى درآورده است.

    روش مدیریت در هر جامعه متأثر از ارزش هاى حاکم بر آن است که ریشه در بینش ها و بافت فرهنگى آن جامعه دارد. از این رو از یک سو، در جوامع غربى، به علت وجود فرهنگ خاص غالباً ارزش گذارى ها در حیات انسانى مبتنى بر یک سلسله مفاهیم اومانیستى است که به دلیل عدم ارتباط با مکتب وحى، بر توهمات و ساخته هاى ذهنى بشر تکیه مى شود و نمونه هاى گوناگون از انسان تحت عناوین موجود «عقلایى اقتصادى»، «ادارى»، «خودشکوفا» و حتى موجودى «پیچیده» تعریف مى شود. گرچه امروزه صاحبنظران غربى مى کوشند تا انسان را تنها به عنوان یک «عامل صرف» به شمار نیاورند ولى متأسفانه باید گفت که این فرهنگ او از ارزش هاى انسانى خود تهى کرده و قدر و منزلتش را در روابط سازمانى به گونه اى تنزل داده اند که به او به عنوان یک مهره سودآور براى سازمان نگاه مى شود و بس.

    از سوى دیگر، حاکمیت مکتب اصالت نفع بر نظام ارزشى غرب، هواداران این اندیشه را وادار کرده تا به انگیزه، یعنى حقیقت هرعمل، چندان بها ندهند و معیار و ملاک درستى هر عملى را میزان سودآورى آن بدانند. در نتیجه، زندگى انسان در غرب جز رقابتى بر محور سوددهى چیز دیگرى نیست و مدیریت غربى براى دستیابى به این هدف بر این باور است که باید نیازهایى را در افراد ایجاد کرد و پیوسته آن ها را تشدید نمود و در نهایت به اداره و رهبرى اش پرداخت و این مهم جز از طریق ایجاد «تنوع طلبى» و «مصرف گرایى» میسر نمى گردد.

    اما در نظام ارزشى مدیریت اسلامى، ارزش گزارى ها مبتنى بر ارائه تصویرى الهى از انسان است; انسانى که مى تواند با سیطره نظرى و عملى الهام گرفته از کتاب و سنت پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام)، راه رشد و رستگارى را تا مرز خداگونه شدن بپیماید.

    در این نظام، به جاى این که همه چیز در خدمت «مدیریت» باشد (چنان که در جوامع غربى این گونه است)، مدیریت در خدمت «انسان» است تا بتواند با بسیج همه امکانات و توانایى هایش او را در مسیر عبودیت یگانه آفرید جهان به قرب و رضوان الهى نزدیک گرداند. بنابراین، مدیریت و رهبرى در نظام اسلامى باید درصدد طراحى ساختار ادارى به شکلى مناسب و همگون با فرهنگ و ارزش هاى والاى حاکم بر جامعه باشد تا بتواند پس از کشف و شناسایى استعداد و سرمایه هاى وجود منابع نیروى انسانى و به کارگیرى آنان در نهادها و سازمان ها، گام هاى بلندى در راه رشد و تعالى ابعاد گوناگون اسنان بردارد. لذا، اکنون که به یارى پروردگار، دوران سازندگى و توسعه کشور را فراروى خود داریم، ماهیت فرهنگى و اسلامى انقلابمان چنین اقتضا مى کند که با مدیریتى کارآ و کارآمد، به فراگیر ساختن توسعه فضاى معنوى جامعه اسلامى خویش بپردازیم تو این مهم میسر نمى شود مگر با تغییر و تحولى بنیادین در تمام نهادها از خانواده گرفته تا سایر نهادهاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، تا همه چون پیکرهاى واحد جلوه گاه ارزش هاى اسلامى گردد.

    از آنجا که تحقق چنین تغییر و تحولى در گرو مدیریتى صحیح و مبتنى بر بینش ها و ارزش هاى اسلامى است، این سؤال به ذهن مى رسد که آیا نظام مدیریتى در کشورى که سالیان متمادى در غل و زنجیر و استعمار و استبداد به سر مى برده است نیازى به دگرگونى و تغییر و تحول ندارد؟ تحول در مدیریت به معناى پذیرفتن مبانى، نظریه ها و سبک هایى که بیگانگان بر ما دیکته کرده اند و ما در کنار آن ها براى اسلامى کردن آن به توصیه هاى اخلاقى تمسک مى جوییم نیست زیرا این کار تنها بزک کردن مدیریتى است که در بینش ها و ارزش هاى فرهنگ غنى اسلام راه ندارد، بلکه باید با تلاشى همه جانبه، درصدد ارائه مدیریتى باشیم که از سرچشمه زلال وحى و آبشخور معارف الهى سیراب گردیده است تا این دگرگونى بنیادى را با خود به ارمغان آورد.

    در این راستا، ناگزیریم در این زمینه ها به تحقیق بپردازیم: 1. شیوه صحیح تحقیق در مدیریت اسلامى و تفاوت آن با روش هاى تحقیق در مدیریت غربى. 2. اصول موضوعه در تحقیق مدیریت اسلامى 3. استخراج نظریه هاى مدیریتى اسلام از متون و منابع اسلامى. 4. ارزش هاى حاکم بر نظام مدیریتى اسلام. 5. اصول مدیریت اسلامى 6. سبک ها و الگوهاى مدیریت اسلامى.

    ضرورت این دگرگونى ایجاب مى کند که مؤسسات و پژوهشکده هاى علمى، خواه حوزوى یا دانشگاهى، آستین همت بالا زنند و با مجاهدت هاى فرهنگى و وحدت و یکپارچگى با برطرف کردن موانع، زمینه اى فراهم آورند تا هم در مسائل بنیادى و راهبردى و هم در مسائل علمى و کاربردى مدیریت، نمونه کاملى از «مدیریت اسلامى» به نظام مقدس جمهورى اسلامى و سایر جوامع اسلامى ارائه دهند. والسلام

    سردبیر

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1375) سرمقاله. فصلنامه معرفت، 5(2)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."سرمقاله". فصلنامه معرفت، 5، 2، 1375، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1375) 'سرمقاله'، فصلنامه معرفت، 5(2), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). سرمقاله. معرفت، 5, 1375؛ 5(2): -