همدلی و همفکری با غرب!
Article data in English (انگلیسی)
همدلی و همفکری با غرب!
در باب «غرب زدگی» در دیار ما کم و بیش سخن رفته است. پاره ای روشنفکران در این زمینه قلم زده اند و کتاب و رساله ای نگاشته اند. عالمان حوزوی نیز در این باب مطلب گفته و گاه تحریر کرده اند. غربزدگی بعنوان یک مقوله جامعه شناختی موضوع بحثها و تحقیقات آکادمیک نیز بوده و هست. در باب حسن و قبح آن نیز کم و بیش سخن رفته و نقد و برسنجی هایی صورت گرفته است و می توان گفت که هم اینک در فرهنگ ما غربزدگی یک ضد ارزش است و بار منفی دارد. غربزدگی تنها در عرصه عملیات، فکر و اندیشه و فلسفه ظهور نمی کند بلکه رفتار روزانه، زندگی خانوادگی، آداب معاشرت و.. .. نیز می توان عرصه ظهور و بروز غربزدگی باشد. ممکن است کسی بیسواد باشد در عین حال غربزده! چه بسا بیسواندانی که از قضا سفری به فرنگ دارند و پس از بازگشت تصمیم می گیرند سر تا به پا غربی شوند! غربی نفس بکشند، غربی نشست و برخاست کنند، غربی بپوشند و خلاصه فرنگی زندگی کنند!
پیرامون سرو ریشه پیدایش پدیده غربگرایی نیز آراء گوناگونی ارائه شده است. آنچه در این مختصر مقصود و مطلوب این قلم است تذکر این نکته است که همواره چنین نیست که فکر از فکر برخیزد و اندیشه از اندیشه تراوش کند. برهی _ البته _ چنین می پندارند که سراغ اندیشه نو را همواره می بایست در اندیشه یا اندیشه های پیشین گرفته و سنخیت را ملحوظ داشت. و لذا از علل نفوذ و بروز غرب زدگی در عقل نظری، می توان اموری را بر شمرد که مربوط به عقل عملی اند.
هم اینک جهان را با ملاکات مختلف به بلوک های متعدد تقسیم می کنند. در عرصه فرهنگ وقتی سخن از شرق و غرب می رود، دقیقاً شرق و غرب جغرافیائی مقصود نیست و مقصود ما نیز از غرب فعلی عمدتاً دو قاره اروپا و آمریکاست. با اندکی تأمل می توان بدین نکته تفطن یافت که ظهور و بروز انسان در بعد حیوانی و زمینی اش بیشتر در دیار غرب رخ داده است تا شرق! مشرق زمین از آنجا که منزل نزول وحی آسمانی و مرکز ظهور و دعوت انبیاء الهی بوده است، کمتر یکسره تجلیگاه غرائز حیوانی و شهوات دنیوی بوده است. هم اینک در مغرب زمین زمینه برای فعلیت یافتن هر گونه تمایلات پست مادی و نفسانی فراهم است و آنها که از نزدیک فضای حاکم بر جوامع غربی را لمس کرده اند بخوبی می دانند که اگر آدمی بخواهد در آن دیار، حیوان محض باشد و جوهر خاکی و بعد فرشی را به فعلیت کامل برساند _ جز اینکه نمی تواند و نباید مانعی برای فعلیت یافتن همین ابعاد و امیال در دیگران باشد _ هیچگونه مانع روحی، معنوی، خانوادگی و محیطی در برابر خود نمی بیند!! در دموکراسی غربی آزادی مطلق فردی، مادام که مزاحم همین نوع آزادی برای افراد دیگر نباشد، محترم و مقدس است. انسان غربی می تواند با جلب رضایت دیگران چنان در عرصه شهوات جنسی اسب بتازد که اصلاً مفهوم و معنائی برای واژه «عفت» در قاموس بشر باقی نماند! و ایضاً با جلب رأی اکثریت می تواند خشم حیوانی خویش را _ ولو بقیمت ریز ریز شدن استخوانهای کودکان شیر خوار در دامان مادرانشان _ فرونشاند!
و اما انسان شرقی و انسان مذهبی، در پرتو تعالیم آسمانی و معارف وحیانی ارزشهای دیگری را لمس می کند و لذت وألم دیگری را در کنار لذات و آلام مادی و حیوانی وجدان می کند و بالتبع در مقام ارتکاب اعمال و افعالی از آندست که گفتیم، موانعی معنوی و درونی در برابر خویش می بیند.
یکی از ریشه های غربزدگی و غربگرایی پاره ای شرقیان اینست که مغرب زمین را مجلای امیال و آرزوهای حیوانی خود می بینند و چون بهر علتی نمی توانند آنجا باشند تلاش می کنند که بنحوی آنجا را به اینجا آورند! آدمی همواره می کوشد بین عقیده و عمل خویش سازگاری برقرار کند و در درون از ناسازگاری بین ایندو رنج می برد. برای حل این ناسازگاری دو راه وجود دارد: یا آدمی می بایست عمل را بر طبق عقیده دینی مشکلتر از دست کشیدن از عقیده و هماهنگسازی آن با عمل است. این فرایند _ البته _ بسیار ظریف و ناپیداست و می تواند در پوششی از استدلال و برهان بظاهرفلسفی و منطقی صورت پذیرد. بنظر ما ریشه ظهور و پیدایش بسیاری از تئوریهای فکری و فلسفی حتی در مغز صاحبان این تئوریها، امیال حیوانی و شهوات نفسانی و مادی بوده است و هم اکنون در جامعه خودمان نیز اگر گاه و بی گاه شاهد طرح تئوری های صددرصد غربی در زمینه های سیاست، تعلیم و تربیت، حقوق، فلسفه، انسان شناسی و مقولات دیگری از ایندست هستیم، نباید از این نکته غفلت کنیم که ریشه طرح و دفاع از اینها دلبستگی به لذائذ دنیوی و تعلفات مادی است. اگر متفکری دلبستگی شدید به خوشی ظاهری دنیا داشته باشد ؟آنگاه در مقام نظر نیز چه بسا فتوی دهد که: درست زیستن یعنی خوش زیستن! کسی که شیفته خوشیهای از نوع غربی است، فکر و اندیشه اش نیز آزاد نخواهد بود و فلسفه اش نیز توجیه کننده همان خوشیها و لذائذ می شود و این فلسفه در همه مجالات و عرصه های علوم انسانی می تواند بروز نماید.
اینست که اگر می خواهیم حقیقتاً در برابر هجوم فرهنگی غرب بایستیم؟، اگر می خواهیم دانشگاههای خود را بر مبانی و معارف وحیانی بنا کنیم، اگر می خواهیم جامعه ای نمونه و برتر بجهان معرفی نمائیم و پایه های ساختار امت اسلامی را بر کرامت و فضیلت انسانی استوار کنیم و اگر می خواهیم غربزدگی و غربگرائی را بعنوان یک پدیده مذموم و مخرب از همه عرصه های علمی جامعه خویش بزدائیم، می بایست بیش از هر چیز در تهذیب نفوس جامعه تلاش کنیم و در درون تک تک افراد، نهال ایمان بکاریم و در ذائقه همه امت حلاوت لذائذ معنوی و تلخی خوشیهای آنی و لذتهای زودگذر جسمانی را محسوس سازیم. اگر دل استاد دانشجوی ما در غرب است، دیر یا زود فکر او هم غربی خواهد شد، چه، همدلی، همفکری را هم بدنبال می آورد. و چه زیباست کریمه قرآن که می فرماید: ثم کان عاقیه الذین اساووا السوای ان کذبوا بآیات الله و کانو بها یستهزون. (روم/ 10) والسلام.
سر دبیر