مى گفتند ادیان افیون جامعه است. منظورشان هم این بود که ادیان آمده اند، ادیان را این قلدرها و سرمایه دارها و سلاطین و رؤسا درست کرده اند براى اینکه مردم را خوابشان کنند مثل افیونى که به مردم مى دهند تخدیر کنند، تا اینکه آنها هم مال مردم را بخورند و اینها در خواب باشند. ادیان را اینطور نمایش مى دادند. (صحیفه نور، ج 9، ص 19)
آیة الله خامنه اى:
دین، دشمن دانش و تمدن، و یا اساساً چیزى در برابر اینها نیست، بلکه فقط چهارچوبى است که دانش و تمدن باید در داخل آن قرار گیرند و محورى که باید بر گرد آن دور زنند، خلاصه برنامه اى که باید از آن پیروى کنند. (آینده در قلمرو اسلام، انتشارات هجرت، 1345، ص 207)
نمى توان در میان ادیان آسمانى، دینى را نشان داد که تنها به یک عقیده درونى اکتفا کرده و به امور زندگى مردم عنایتى نداشته باشد، یا فقط یک سلسله عبادات و تشریفات به مردم آموخته و آنها را باداى آن مکلف نموده باشد و یا از همه ى شعبه هاى گوناگون مسائل اجتماعى چشم پوشیده باشد و صرفاً در مسائل فردى و «احوال شخصى» داراى حکم و دستور باشد و آن موضوعات حیاتى و مهم را در عهده مکتب هاى دیگر و مسلک هاى بشرى قرار داده باشد. (همان، ص 44)
راستى چگونه ممکن است دین (با حفظ معناى این کلمه) فقط در عالم تصور و فکر جاى داشته از خلوت دل مردم قدمى فراتر نگذارد، یا اگر هم قدم در دنیاى خارج مى نهند، فقط در لباس عبادات و تشریفاتى خاص جلوه گر شده و بجز در محوطه محراب و مسجد، آشکار نگردد و یا دست آخر فقط در زندگى شخصى و مخصوص افراد دخالت کند ولى دیگر دربرابر نیروهاى عظیم انسانى و پیش آمدهاى روزمره اجتماعات، هیچگونه نظرى نداشته باشد، نقش رهبرى اجتماع را بعهده نگیرد، قافله بشریت را قدم بقدم بسوى کمال راهنمایى ننماید و خلاصه الهام بخش فکر و عقیده و مرام و اخلاق نبوده قدرت هاى معنوى و مادى را در اختیار نگیرد؟ چگونه ممکن است دین الهى فقط بکار آخرت بپردازد و اداره کارهاى این جهان را به طرحها و برنامه هاى بشرى واگذار کند؟ (همان، ص 45)
«دین» نمى تواند از «دنیا» جدا باشد و برنامه الهى نمى تواند در مفاهیم ذهنى و دستورات اخلاقى و تشریفات و تظاهرات مذهبى منحصر گردد و دست آخر، اداره ى قسمت ناچیزى از زندگى بشر یعنى قسمت «مقررات فردى» را بعهده گیرد. (همان، ص 64)