معرفت، سال سی و دوم، شماره نهم، پیاپی 312، آذر 1402، صفحات 31-36

    نقد مبانی معرفت شناسی نئولیبرالیسم در آموزش از منظر تعلیم و تربیت اسلامی

    نویسندگان:
    ✍️ مریم السادات طباطبایی حصنی / دانشجوی دکتری فلسفۀ تعلیم و تربیت اسلامی، دانشگاه شاهد / tabatabaei.alzahra@yahoo.com
    doi 10.22034/marifat.2023.2021382
    چکیده: 
    این پژوهش با هدف نقد مبانی معرفت‌شناسی نئولیبرالیسم در آموزش، از منظر علامه مصباح یزدی صورت گرفت. نوع این پژوهش کیفی و برای دستیابی به هدف پژوهش از دو روش پژوهش تحلیل اسنادی و پژوهش استنتاج عملی فرانکنا و نیز نقادی بهره گرفته شد. جامعۀ آماری پژوهش شامل تمامی آثار و نوشته‌ها و روایت‌های تاریخی مرتبط با موضوع نئولیبرالیسم در حوزۀ آموزش و معرفت‌شناسی تعلیم و تربیت اسلامی بوده است. براساس یافته‌های پژوهش، ذهنیت حکومت نئولیبرالیسم سعی بر آن دارد که افرادی پرورش یابند که خودمحوری، ویژگی اساسی آن است. در این سوژه در ظاهر، آزاد و مختارند تا زمان و منابع خود را برای تحقق هرچه بهینه‌تر سرمایه انسانی در وجود خودشان مدیریت کنند و اعضای حوزۀ آموزش وارد فضای رقابتی و مبهم می‌شوند و امنیت شغلی آنها در گرو تطابق با معیارهای مستمر و استانداردهاست. ولی از منظر تعلیم و تربیت اسلامی، اساسی‌ترین جایگاه علم، آماده‌ساختن نیروی انسانی کارآمد، شایسته و دارای مهارت به‌منظور پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه در زمینه‌های مختلف است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Analysis of the Epistemological Foundations of Neoliberalism in Education, from the Perspective of Islamic Education
    Abstract: 
    Criticizing the epistemological foundations of neoliberalism in education, this research was conducted from the perspective of Allameh Misbah Yazdi. The type of this research is qualitative and in order to achieve the goal of the research, two research methods were used: documentary analysis and research of Franken's practical inference, as well as criticism. The statistical community of the research included all works, writings and historical narratives related to the subject of neoliberalism in the field of education and epistemology of Islamic education. Based on the findings of the research, neoliberalism tries to cultivate people whose main characteristic is self-centeredness. In this subject, in appearance, they are free to manage their time and resources for the optimal realization of human capital in their existence, but the members of the education field enter a competitive and ambiguous environment, and their job security depends on compliance with continuous criteria and standards. But from the point of view of Islamic education and training, the most basic position of science is to prepare efficient, competent and skilled manpower in order to respond to the needs of society in various fields.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    ليبراليسم در معناي رايج آن از قرن هفدهم و با انديشمنداني همچون جان لاك و آدام اسميت در انگلستان شروع مي‌شود. زندگي اجتماعي قرن هفدهم از دو ويژگي برخوردار بود: پيدايش بورژاي و ظهور علوم جديد. اما نخستين‌باري که واژۀ ليبرال در متني سياسي به‌کار گرفته شده در متون سياسي اروپاي ضدروحاني قرن نوزدهم بود. در نظر بسياري از کاتوليک‌ها واژۀ ليبرال بجز زماني محدود،‌ در مورد تعليم و تربيت به‌کار گرفته شده است (رايان، 1378، ص 34). نئوليبراليسم شکل نويني از ليبراليسم است که امروزه سياست‌هاي تربيتي و اجتماعي را در کشورهاي سرمايه‌داري و بسياري از کشورهاي ديگر جهان تحت تأثیر قرار داده است (محمدي و زيباکلام، 1393). اصول اساسي نئوليبراليسم شامل اين موارد است: 1. قانون بازار و رها کردن شرکت‌هاي آزاد يا شرکت‌هاي خصوصي از هر محدوديتي که توسط دولت وضع شده است؛ 2. قطع هزينه‌هاي عمومي براي خدمات اجتماعي، مانند آموزش و پرورش و مراقبت‌هاي آموزشي؛ 3. خصوصي‌سازي و حذف مفهوم نفع عمومي يا اجتماعي و جايگزيني آن با مفهوم مسئوليت فردي (کلارک، 2005). نئوليبراليسم در پي ايجاد بازارهاي اقتصادي آزاد، کاهش نقش دولت در ايجاد خدمات عمومي و اجتماعي، افزايش رقابت آزاد براي رسيدن به منافع و ترويج دارونيسم اجتماعي است. در دنياي نئوليبرال سياست‌هاي اقتصادي و سياسي توسط شرکت‌هاي بزرگ اقتصادي تنظيم مي‌شود. نئوليبرال‌ها معتقدند که دولت نبايد به‌هيچ‌وجه آزادي افراد (آزادي اقتصادي) را محدود کند. اين پژوهش از چهار جهت داراي اهميت و ضرورت انجام است: اول آنکه پژوهش حاضر به موضوع پژوهش در مباني معرفت‌شناختي فلسفي از ديد تعليم و تربيت بخصوص تعليم و تربيت اسلامي مي‌نگرد؛ رويکردي که به آن توجه نشده است. دوم آنکه پژوهش حاضر به مسائل علوم انساني از ديد تعليم و تربيت مي‌نگرد؛ رويکردي که به آن توجه نشده است. سوم آنکه تبيين مباني معرفت‌شناسي نئوليبراليسم در آموزش در عمل مورد استفاده پژوهش‌گران قرار بگيرد. چهارم نقد آن از منظر تعليم و تربيت اسلامي همچنين زمينه‌ساز پژوهش‌هاي ساير پژوهش‌گران در رابطه با اين فيلسوفان از منظر فلسفه و تعليم و تربيت خواهد شد. به‌دنبال مسئله، مفروضات و ضرورت‌هاي يادشده، پژوهش حاضر درصدد پاسخ‌دادن به اين پرسش‌هاست: معرفت‌شناسي از ديدگاه نئوليبراليسم چيست؟ ويژگي‌هاي تعليم و تربيت اسلامي با توجه به معرفت‌شناسي چيست؟ نقدهاي معرفت‌شناسي نئوليبراليسم از ديدگاه تعليم و تربيت اسلامي چيست؟
    در ارتباط با پيشينة پژوهش‌؛ محمدي و ميرزامحمدي (1397) در پژوهشي تحت عنوان «انسان اقتصادي از منظر مکتب تربيتي ليبراليسم کلاسيک تا نئوليبراليسم» با رويکردي توصيفي و تحليلي به موضوع نگريسته است. محمدي و زيباکلام (۱۳۹7) در پژوهشي تحت عنوان «بررسي انتقادي سيستم پاسخ‌گويي تأملي بر تلقي دانشگاه به‌عنوان نهاد شبه‌بازار» با نگاهي توصيفي و تحليلي به موضوع نگريسته است. ميرزامحمدي و محمدي (1399) در پژوهشي تحت عنوان «تأملي بر مباني انساني ارزشيابي کيفيت در مباني ايران» به موضوع نگريسته است. با نگاه به اهداف و نتايج پژوهش‌هاي يادشده، ملاحظه وی شود که تاکنون پژوهشی با تأکيد بر بعد نقد مباني معرفت‌شناسي نئوليبراليسم در آموزش از منظر علامه مصباح يزدي پرداخته نشده است.
    1. مباني نظري
    در منطق نئوليبراليسم نهادهاي اجتماعي زماني بهترين کارايي را دارند که از مکانيزم قوانين بازارهاي آزاد اقتصادي و شرکت‌هاي تجاري پيروي کنند. در اين تلقي، مدرسه و دانشگاه به‌عنوان نهادهاي رسمي تربيت، مانند شرکت‌هايي هستند که تربيت را به‌عنوان کالا عرضه مي‌کنند. دانش‌آموزان، دانش‌جويان و والدين مشتريان کالا هستند و روابط آنها با نهاد‌هاي تربيتي همانند روابط مشتريان با نهادهاي تجاري است. انتخاب آزاد، جلب رضايت مشتري، بهره‌مندي از خدمات تربيتي در قبال پرداخت هزينه (خصوصي‌سازي نهاد‌هاي تربيتي)، سير تعليم و تربيت به‌سوي دستاوردهاي زودبازده اقتصادي، افزايش رقابت بين نهادهاي تربيتي براي کسب درآمد (عمدتاً از طريق تجاري‌سازي دانش) و تربيت دانش‌آموزان به‌عنوان مشتريان شرکت‌هاي تجاري، از مهم‌ترين نمودهاي اين پروژة تجاري‌سازي هستند. تجاري‌سازي تعليم و تربيت به معناي حاکميت مديريت به‌روش بازارهاي اقتصادي در آن است (محمدي و زيباکلام، 1393). در اين تلقي افراد در رقابت با ديگران براي بهره‌مندي از کالاهاي تربيتي رقابت مي‌کنند. مبناي برخورداري هر فرد از تعليم و تربيت ميزان سرمايه‌گذاري اوست. افراد براي بهره‌مندي از تعليم و تربيت مجبور به پرداخت شهريه هستند و بنابراين ميزان برخورداري از تربيت و نتايج حاصل از آن، همانند فرصت اشتغال بسته به سرمايه افراد است. با حاکميت مدل بازارهاي آزاد در تعليم و تربيت، مدارس و دانشگاه‌ها سعي مي‌کنند از طريق مختلف به درآمدزايي خود بيافزايند و منطق هزينۀ سود، بر همه روابط فرهنگي حاکميت دارد. برگزاري کلاس‌هاي فوق برنامه، تبليغات تجاري، پژوهش‌هاي معطوف به ‌تبليغ کالاهاي شرکت‌هاي تجاري و... سعي در جذب فراگيران با توان مالي بالا، نمونه‌هايي از فعاليت‌هاي نهاد‌هاي تربيتي جهت کسب درآمد هستند (نيک‌نشان و ديگران، 1396).
    فردگرايي، افراط‌گرايي، تأكيد بر رقابت به‌سبك داروينيسم، اعتقاد به طبيعي ‌بودن قوانين اقتصاد (و به‌تبع آن براي اصلاح شرايط موجود اقتصادي و اجتماعي از پايه‌هاي (اجتماع) و لزوم عدم دخالت دولت و گروه‌های مهم، فرهنگ شركت نئوليبراليسم است. تسلط اقتصاد و ارزش‌هاي اقتصادي بر فرهنگ باعث مي‌شود روح و معنويت توليدات فرهنگي از بين برود. هر چيز در ساية سود و منفعت مادي معنا پيدا مي‌كند و ارزش‌هايي مانند نوع‌دوستي، هم‌دلي و ساير ارزش‌هاي والاي انساني فداي رقابت و خودخواهي مي‌شوند. به‌عبارتي بهتر، همۀ توليدات فرهنگي به سطح كالاهايی براي فروش كاهش مي‌يابند و ارزش معنوي خود را از دست مي‌دهند (فريدمن، 1980). فرهنگ نظامي نئوليبراليسم، با ترويج مسئلة تروريسم در جامعه، باعث ترس و وحشت عمومي شده است؛ و از اين طريق نظامي‌گري و سرکوب مخالفان را توجيه مي‌کند. از طرف ديگر فرهنگ نظامي، افزايش مردم‌محوري، افزايش حس وطن‌پرستي در حد افراطي) در مخالفت با مهاجران و افزايش خشونت در برابر مخالفت، افزايش كنترل شهروندان توسط دولت و جايگزيني خودبيني به‌جاي خودانتقادي در جامعه مي‌شود (ژيرو، 2004). نتيجة سلطة نئوليبراليسم بر فرهنگ، بدبيني، ناامني و يأس است.
    کل آموزش عالي چه اعضای هيأت علمي و چه کادر اجرايي و اداري آن، در مقابل اين اصلاحات فلج هستند. علت چنین تسلطی اين است که دانش‌وران همۀ رشته‌ها وظيفۀ تأمل مستقيم در آموزش عالي را رها کرده‌اند. آنها نه گفته‌هاي انتقادي را بسط مي‌دهند که در مقابل خرده‌گيري‌هاي شرکتي ضروري است؛ و نه تخيل‌هاي بديل الهام‌بخش از حيث نظري را در دستور کار قرار داده‌اند که بتوانند تغيير نهادي معنادار موردنظرشان را رقم بزنند (استولر، 2018، ص 8).
    اغلب مؤسسات و نهادهاي عالي در مواجهه با شک‌گرايي رو به تزايد، به ساختارهاي سازماني رو به تزايد و گروه‌هاي آموزشي و پرورشي از رهگذر بازبيني خلاقانه پاسخ نداده‌اند؛ بلکه در عوض ميزاني از نظارت بروکراتيک دست‌اندازانه را پذيرفته‌اند تا در عرصه‌هايی محدود، استقلال وضع موجود را در خصوص برنامه‌هاي آموزشي حفظ کنند (همان، ص 18). کالج‌ها و دانشگاه‌ها بر بستر يک فرهنگ واحد که به معلمان و تدريس مربوط است، بنا نشده‌اند. مبناي آنها فعاليت‌هاي نامتجانس پژوهش‌گران و محققان رشته‌هاي مجزاست که هريک گفتار‌هاي معرفتي، مجموعه‌هايي از کردارهاي مادي، الگوهاي تفکر و ارزيابي و راهبردهاي خاص خودشان را دارند. عملاً هيچ عضو هيأت علمي در کالج‌ها و دانشگاه‌ها به‌نحوي گسترده و همه‌جانبه، نظريۀ تربيتي يا مربوط به برنامه آموزشي را تعليم نمي‌دهد. بيشتر دانشگاه‌ها با کنار نهادن آن جنبه از کارشان که مشمول حوزۀ تحقيقاتي شان نمي‌شود، تقريباً هيچ منظرگاه نظري يا فلسفي ندارند و عملاً از يک گفتار مشترک براي تعليم و تربيت و از يک زبان مشترک براي طراحي برنامه درسي و يا توافقي نظري دربارۀ نقش اين نهاد در فرهنگ برخوردار نيستند (همان، ص 33).
    در يک دنياي نئوليبرال، اولين هويت دانشجو «خريدار آموزش» است. ازاين‌رو رابطه ميان دانشجو و دانشگاه همچون رابطه ميان فراهم‌کنندۀ خدمات و خريدار تصور مي‌شود (فريدمن، 1951).
    نئولیبرالیسم تمام شئون زندگی و معرفت بشری را تحت تأثیر قرار می دهد، ولی کاربرد آن بیشتر در حوزه ی اقتصادی بوده است که در این رابطه مي‌توان گفت که نئولیبرالیسم در مرحلة اول یک بحث تربیتی نیست و بیشتر جنبه اقتصادی آن مطرح بوده است، بسیاری از انتظارها و انتقادهای رسمی و تعلیم و تربیت بر آموزش متوسطه متمرکز است. آموزش متوسطه از یک طرف، دروازه ورود به ترقی اجتماعی و اقتصادی محسوب می‌شود و از طرف دیگر، آن را متهم می‌کنند که راهی است باز، اما نابرابر و غیرکافی به دنیای بیرون، و به‌طور‌کلی نه‌تنها سد راه آمادگی نوجوانان برای تحصیلات عالی می‌شود. بلکه اجازه نمی‌دهد آنها برای ورود به دنياي کار آماده شوند. به علاوه گفته می‌شود که مطالب آموخته‌شده در دوره متوسطه بی‌ربط هستند و در آنها توجه کافی به اکتساب استعدادها و ارزش‌ها نمی‌شود. به‌طورکلی چنین نتیجه گرفته می‌شود که برای رسیدن به رشد اقتصادی، میزان چشمگیری از جمعیت باید از آموزش متوسطه بهره‌مند باشد. بنابراین، مشخص کردن ملزومات آموزش متوسطه در آماده‌سازی جوانان برای آینده خواهد بود. توجه به یادگیری به عنوان فرایندی که در تمام طی زندگی ادامه دارد (اپل، 2001).
    مربيان نئوليبرال بر اين باورند که انتقاد و اختلاف عقيده با ساختار موجود، خواه اقتصادي، فرهنگي و نژادي، خواه جنسي و سياسي، بي‌پايه و اساس است (همان). علاوه بر اين، نئوليبرال‌ها مدعي‌اند که اين‌گونه انتقادها، محتواي بي‌طرف کلاس‌هاي درس را به‌سمت بحث‌هاي سياسي مي‌کشاند. ازاين‌رو نئوليبرال‌ها و محافظه‌کاران با اين ادعاها تلاش مي‌کنند تا محتواي ذاتاً سياسي کلاس‌هاي درس را مخفي کنند و همۀ کساني که جرئت مي‌يابند نظام اقتصادي رايج و تأثیر آن بر آموزش و پرورش را زيرسؤال ببرند را به سوء‌استفاده از قدرت، چپ‌گرا بودن و غيره متهم مي‌کنند (ذاكر صالحي، 1383).
    يکي از منابع اصلي در مبحث آموزش و يادگيري را معرفت تشکيل مي‌دهد. لذا معرفت‌شناسي و نظريۀ دانش از اهميت ويژه‌اي برخوردار است و داشتن يک ديدگاه معرفت‌شناسانه يک نياز اصولي است. معرفت‌شناسي با طرح سؤالاتي در زمينۀ ماهيت معرفت، حدود معرفت، راه‌هاي دستيابي به آن، معيارهاي معرفتِ اعتمادپذير و منابع کسب معرفت، مسير فعاليت در حوزۀ تعليم و تربيت را مشخص مي‌کند (ر.ك: پاك‌سرشت و رضايي، 1387). تعريف دقيق دانش فعاليتي پيچيده است؛ چراکه دانش ماهيتي فازي و مبهم دارد.
    دين مبين اسلام با تشريح ويژگي‌هاي علم نافع، کاربردي ‌بودن را يکي از ويژگي‌هاي آن برشمردند. براساس تعاليم اسلامي، دانش فاقد عمل و بدون کاربرد، علم سودمندي نيست. دانش‌هاي کاربردي را مي‌توان در زمرۀ علوم نافع به‌حساب آورد؛ چراکه کاربردي‌ شدن علوم باعث توسعه و رشد و پيشرفت خواهد شد. پيامبر اكرم مي‌فرمايد: عالم آن است که به علم عمل کند، هرچند عمل او اندک باشد (صدوق، 1376، ص 346).
    کاربردي‌ بودن علم نافع به معناي دانش تجاري‌سازي متعارف نيست؛ بلکه دانشي است که با مبادي معرفتي بدان عمل مي‌شود و غيرسودمند و مهمل نيست (اخوان کاظمي، 1390). تجاري‌سازي يعني تقاضا براي تبديل يافته‌هاي جديد و ايده‌هاي پژوهشي به محصولات و خدمات و فناوري‌هاي قابل ارائه به بازار. در تجاري‌سازي اين تقاضا زمينۀ کسب درآمد است و سپس از طريق آن، دانش را فراهم مي‌کند (رشيدي، 1398).
    نئوليبراليسم در سدۀ اخير به‌دليل گسترش در فضاي آموزشي و پيوند دادن دانشگاه‌ها با مراکز صنعتي و بازارهاي اقتصادي، تأثیر بسيار چشم‌گيري در فعاليت‌هاي آموزشي و تربيتي در کشورهاي مختلف گذاشته؛ به‌طوري‌که در آموزش عالي چالش‌ها و دستاوردهاي آن بسيار قابل ملاحظه است و در اين زمينه تحقيقات زيادي صورت گرفته است. در زمينۀ مباني فلسفي نئوليبراليسم در آموزش عالي برخط، تحقيقات و پژوهش‌هاي زيادي صورت گرفته است (ميرزامحمدي، 1399).
    مربيان نئوليبرال بر اين باورند که انتقاد و اختلاف عقيده با ساختار موجود، خواه اقتصادي، فرهنگي و نژادي، خواه جنسي و سياسي؛ بي‌پايه و اساس است (اپل، 2001). مایکل اپل از جمله برجسته‌ترین نظریه‌پردازانی است که به نقد جدی نظام آموزشی و تعلیم و تربیت نئوليبرال می‌پردازد. اپل با دیدگاهی انتقادی، سياست‌ها و برنامه‌های آموزشی‌ای را مورد نقد و چالش قرار می‌دهد که در خدمت قدرت و ایدئولوژی حاکم هستند. او معتقد است کشورهایی همچون آمریکا ایدئولوژی خود را که همان ایدئولوژی نئولیبرال باشد، بر سایر کشورهای جهان تحمیل می‌کنند و آنها را وادار می‌کنند که برنامه‌هايی را پیاده کنند که در جهت منافع سرمایه‌دارانه باشد. از جمله این حوزه‌ها، حوزه آموزش است که آپ، توجه زیادی به آن دارد. اپل در کتاب‌های مهم خود آیا آموزش می‌تواند جامعه را تغيير دهد؟ با رویکردی انتقادی به بسط دیدگاه‌های کسانی می‌پردازد که منتقد سرسخت نظام آموزشی حاکم هستند، او کسانی مانند فریره، ژیرو، کاونتس و مک‌لارن را روشنفکران مردمی می‌داند که پژوهشگران منتقد آموزش هستند، براساس پداگوژی انتقادی او، نه‌تنها دانش و آموزش خنثا و غیرجهت‌دار نیستند، بلکه به طور غیرقابل اجتناب‌ناپذیری سیاسی و ایدئولوژیک هستند، هدف پداگوژی انتقادی خودآگاهی انتقادی و رهایي‌بخشی از بی‌عدالتی و ستمی است که ممکن است. به طور سيستماتيک یا غیرسیستماتیک بر گروه یا گروه‌های عمدتاً فردوست اجتماع را روا داشته است، (بل، 2005، ص 12).
    با وجود این، کارکرد دانشگاه به عنوان نهاد آموزشی، هم راستای این وضعیت عمل کرده و آموزش را به عنوان یک کالا عرضه و نابرابری را بازتوليد می‌کند. این امر که با مفهوم کالایی آموزش قابل فهم است، عرصه‌ای اجتماعی را در نظر می‌گیرد که در آن سبب با آموزش به عنوان یک کالا برخورد می‌شود و غالباً این استدلال مطرح است که خصوصی‌سازی به عنوان راه‌حل مشکلات و نارسایي‌های آموزش عمومی باید در نظر گرفته شود، بوردیو بر آن است که سلطه منطق بازار و حاکم شدن ایدئولوژی نئولیبرالیسم، سبب به حاشیه راندن ارزش‌های اجتماعی شده است و به جای آن ایده‌های سود حاکم بر روابط و مناسبات اجتماعی گردیده است (بوردیو، 1387، ص 31).
    گسترش عقلانیت اقتصادی نئولیبرال در آموزش عالی سبب تغییر نقش استاد در درون کلاس درس شده است. کسانی که تا پیش از این، تنها برای آموزش و تحقیق آمادگی می‌یافتند، اکنون مبلغان ایدئولوژی نئولیبرال به شمار می‌آیند (اپل، 2001).
    این وضعیت آموزش عالی یعنی بازاری شدن آن سبب شد تا محتوا و روش‌ها همچنین اهداف آموزشی تسلیم بازار تجاری شوند. در این تحلیل نشان داده است که دانشگاه‌ها به طور فزاینده درصدد برآمدند تا در این بازار رقابتی برای جلب نظر دانشجویان تلاش کنند و برای این کار به آزمون‌های استاندارد، جدول‌ها و طرح‌های زمان‌بندی متوسل شدند (برول، 2005).
    2. مباني معرفت‌شناختي تعليم و تربيت اسلامي
    مباني معرفت‌شناختي تعليم و تربيت اسلامي، گزاره‌هايي توصيفي يا اخباري‌اند که محمول‌هاي خاصي را راي موضوع اصلي اين گزاره‌ها يعني شناخت، اثبات مي‌کنند (جوادي آملي، 1372، ص 45) شناخت يا علم و به معرفت نه نيازمند به تعريف است و نه قابل تعريف، چون روشن‌ترين مفاهيم تعريف است. مفهوم علم همچون مفهوم وجود است، شناخت از آن جهت که نحوه خاصي از هستي و از سنخ وجود است سرگذشتي همتاي هستي دارد که از لحاظ مفهوم در نهايت روشني و از جهت کنه در نهايت ابهام مي‌باشد (جوادي آملي، 1375، ص 123). همه فلاسفه اسلامي، توانايي شناخت و معرفت در انسان را تأييد نموده و بر آن صحه گذارده‌اند.
    بهترين دليل بر امکان شناخت، وقوع آن در عالم خارج است. مسئلة امکان شناخت يا توانايي انسان براي شناخت و معرفت، مهم‌ترين و تعيين‌کننده‌ترين مسئله در ميان مسائل شناختي است و معمولاً در کتب و منابع اين علم، به‌عنوان اولين مسئله ذکر مي‌شود (مصباح يزدي، 1396، ج 2، ص 147). شناخت يا ادراک سه مرتبه دارد: احساس، تخيل، تعقل. احساس پايين‌ترين مرتبه شناخت و تعقل والاترين مرتبه شناخت است. و تخيل حد واسط اين دو. شناخت عقلي که فصل مميز انسان است سه مرتبه دارد: شناخت ماهوي، شناخت فلسفي و شناخت منطقي. اما شناخت ديگري نيز وجود دارد که بدون وساطت صور و مفاهيم ذهني حاصل مي‌شود و آن، شناخت حضوري است. شناخت حضوري، يافتن و درک کردن واقعيت معلوم است، بدون هرگونه واسطه ذهني و خطا در آن وجود ندارد و اگر خطايي هست در مرحله تطبيق‌ها و تفسيرهاي بعدي است. مبنا و مأخذ تمام علم‌هاي حصولي، يعني اطلاعات معمولي و ذهني ما نسبت به دنياي خارج و دنياي داخل، علم‌هاي حضوري است (مطهري، 1371‌، ص 272). غيرآگاهانه، نيمه‌آگاهانه و آگاهانه بودن سه مرتبه‌اي است که براي علم حضوري ذکر شده است که علت اختلاف آنها به خاطر اختلاف مراتب وجود شخص درک‌کننده و يا وضعيت توجه اوست. مراتب شناخت زمينه‌ساز استخراج و تبيين دلالت‌هاي تربيتي و تعيين‌کننده براي تعليم و تربيت اسلامي هستند (مصباح يزدي، 1396، ج 1، ص 177).
    دانش‌شناسي اسلامي با ارائه تصويري صحيح از نفع و سود و عمل صالح سودگرايي و اصالت سود نفي شده و زمينه بهره‌برداري معنوي و حلال از دانش مهيا شده است، دانش‌شناسي اسلامي با نقد تکيه نفع و سود به قراردادهاي اجتماعي، نفع و سود را در چارچوب آموزه‌هاي وحياني اسلام و ارائه الگوي دانش نافع، در شاخه‌هاي پنجگانه حلال، حرام، مستحب، مکروه و مباح تبيين کرده است (غلامي، 1396، ص 387). دين مبين اسلام با تشريح ويژگي‌هاي علم نافع، کاربردي بودن را يکي از ويژگي‌هاي آن برشمردند. براساس تعاليم اسلامي دانش فاقد عمل و بدون کاربرد، علم سودمندي نيست. دانش‌هاي کاربردي را مي‌توان در زمره علوم نافع به حساب آورد؛ چراکه کاربردي شدن علوم باعث توسعه و رشد و پيشرفت خواهد شد. پيامبر اكرم مي‌فرمايد: عالم آن است که به علم عمل کند، هرچند عمل او اندک باشد (صدوق، 1376، ص 346).
    کاربردي بودن علم نافع به معناي دانش تجاري‌سازي متعارف نيست، بلکه دانشي است که با مبادي معرفتي بدان عمل مي‌شود و غيرسودمند و مهمل نيست (اخوان کاظمي، 1390). تجاري‌سازي يعني تقاضا براي تبديل يافته‌هاي جديد و ايده‌هاي پژوهشي به محصولات و خدمات و فناوري‌هاي قابل ارائه به بازار، در تجاري‌سازي اين تقاضا زمينه کسب درآمد و سپس تجاري‌سازي از طريق آن دانش فراهم مي‌کند (رشيدي، 1398).
    نتيجه‌گيري
    پژوهش در مباني معرفت‌شناختي فلسفي و همچنين مسائل علوم انساني از ديد تعليم و تربيت بخصوص تعليم و تربيت اسلامي و تبيين آنها و وارد کردن نقد بر آنها از جمله فعاليت‌هاي پژوهشگران و محققان بخصوص دست‌اندرکاران تعليم و تربيت مي‌باشد. در خصوص موضوع مورد بحث يعني تبيين مباني معرفت‌شناسي نئوليبراليسم در آموزش و نقد آن از علامه مصباح يزدي تأليفات و نگاشته‌هاي مختلفي به چاپ نرسيده است. تبيين و نقد صورت‌گرفته در مباني معرفت‌شناختي نئوليبراليسم مي‌تواند کمک شاياني در داشتن ديد کاملي نسبت به فراز و نشيب‌هاي نئوليبراليسم و دستيابي به شناخت کلي از فضاي حاکم بر آن را فراهم نمايد، و در بعد عملي نيز اين پژوهش مي‌تواند در راستاي تشريح مباني فلسفي معرفت‌شناختي، نگاه جديدي را در متفکران و برنامه‌ريزان اين حوزه در جامعه به وجود آورد و تاکنون تحقيقات مختلفي در دوره‌هاي مختلفي صورت گرفته است، اما تحقيقي که به صورت مستقيم به تبيين، و نقد مباني فلسفي معرفت‌شناختي آن پرداخته باشد. انجام نشده است و لذا ضرورت ايجاب مي‌کند، که در اين نوشتار اين مبحث را با رويکردي تربيتي آن هم از ديد مباني فلسفي معرفت‌شناختي با تأکيد بر تعليم و تربيت اسلامي مدنظر قرار دهيم. ذهنيت حکومت نئوليبراليسم سعي بر آن دارد که افرادي پرورش يابند که خودمحوري ويژگي اساسي آن است. اين سوژه در ظاهر، آزاد و مختارند تا زمان و منابع خود را براي تحقق هرچه بهينه‌تر سرمايه انساني در وجود خودشان مديريت کنند و اعضاي حوزه آموزش وارد فضاي رقابتي و مبهم مي‌شوند و امنيت شغلي آنها در گرو تطابق با معيارهاي مستمر و استانداردها مي‌باشد. ولي از منظر علامه مصباح يزدي اساسي‌ترين جايگاه علم: اف) آماده ساختن نيروي انساني، کارآمد، شايسته و داراي مهارت به منظور پاسخ‌گويي به نيازهاي جامعه در زمينه‌هاي مختلف مي‌باشد استنباط و استنتاج گرديد. ب) ضرورت کاربردي کمک به دست‌اندرکاران آموزش علوم براي درک معرفت‌شناسي و نظريه ـ کمک به دانشجويان فلسفه تعليم و تربيت در شناخت و فهم بيشتر مباني معرفت‌شناسي و نگرش به دانش و علم ـ کمک به برنامه‌ريزان و دست‌اندرکاران تعليم و تربيت جهت تدوين برنامه‌ها و محتواهاي آموزشي بر مبناي معرفت‌شناسي و تعليم و تربيت اسلامي بهره‌گيري و ارزيابي از يافته‌هاي علمي و فناورانه و ايجاد خلاقيت و نوآوري در آنها جهت ايجاد صورت‌هاي جديد واقعيت يا خلق روش‌ها و ابزارهاي نوين براي وصول به اهداف متعالي در چارچوب تعليم و تربيت اسلامي در نظام آموزش عالي برخط برنامه‌ريزي و اجراي آگاهانه فعاليت‌هاي علمي و پژوهشي براي دستيابي خود و جامعه به آينده مطلوب.

    • اخوان کاظمی، بهرام، ۱۳۹۰، «تحقق علم نافع، راهبردی بنیادین در اصلاح و اعتلای علمی کشور»، معرفت در دانشگاه اسلامی، سال پانزدهم. ش ۴، ص 110ـ122.
    • بوردیو، پیر، 1387، اساس معرفت، ترجمة کیهان ولی‌نژاد، چ دوم، تهران، دیگران.
    • پاک‌سرشت، محمدجعفر و محمدهاشم رضایی، 1387، تأثیر دیدگاه‌های معرفت‌شناسی بر فعالیت‌های یاددهی ـ یادگیری در نظام آموزش باز از راه دور، تهران، دانشگاه الزهراء.
    • جوادی آملی، عبدالله، 1372، فلسفه صدرا، تهران، دریا.
    • جوادی آملی، عبدالله ، 1375، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء.
    • ذاکر صالحی، غلامرضا، ۱۳۸۳، دانشگاه ایرانی (درآمدی بر جامعه‌شناسی آموزش عالی، تهران: کویر.
    • رایان، سالوین، ۱۳۷۸، لیبرالیسم: معنا و تاریخ آن، ترجمة محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، نشر مرکز.
    • رشیدی، شیرین، ۱۳۹۸، «مبانی و آثار تربیت انسان منظم از منظر فلسفه و تعلیم و تربیت قرآن بنیان»، علوم تربیتی از دیدگاه اسلام، دوره هفتم، ش ۱۳، ص 106ـ135.
    • صدوق، محمدبن علی، 1376، الامالی، ترجمة محمدباقر کمره‌ای، تهران، کتابچی.
    • غلامی، عباس، ۱۳۹۶، «بررسی و نقد آموزش عالی با تأکید بر آرا ژیرو»، در: هفتمین همایش ملی انجمن فلسفه تعلیم و تربیت، شیراز، دانشگاه شیراز.
    • محمدی، حمداله و حسن میرزامحمدی، 1397، «انسان اقتصادی از منظر مکتب تربیتی لیبرالیسم کلاسیک تا نئولیبرالیسم»، پژوهش‌نامه مبانی تعلیم و تربیت، ش 8(2)، ص 123ـ142.
    • محمدی، حمداله و فاطمه زیباکلام، ۱۳۹۳، «نقد سیاست‌های نئولیبرالیسم برای ایجاد هویت نوین»، مطالعات ملی، سال پانزدهم، ش 1 (پیاپی 57)، ص 43ـ67.
    • محمدی، حمداله و فاطمه زیباکلام، 1397، «بررسی انتقادی سیستم پاسخ‌گویی تأملی بر تلقی دانشگاه به‌عنوان نهاد شبه‌بازار»، مطالعات ملی، سال پانزدهم، ش 1 (57)، ص 43ـ67.
    • محمدی، حمداله و فاطمه زیباکلام، 1397، «تعلیم و تربیت و کارآفرین رقابتی: تأملی بر تحول مفهوم انسان اقتصادی از مکتب تربیتی»، پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت، ش 8(2)، ص 123ـ142.
    • محمدی، حمداله و محمدحسن میرزامحمدی، 1399، «تأملی بر مبانی انسان‌شناسی ارزیابی کیفیت در آموزش عالی ایران و سنجش سازواری آن با انسان‌شناسی اسلامی»، مطالعات اندازه‌گیری و ارزشیابی آموزشی، دوره دهم، ش 23، ص 78ـ108.
    • مصباح یزدی، محمدتقی، 1396، آموزش فلسفه، چ چهارم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
    • مطهری، مرتضی، 1371، مسئله شناخت، چ پنجم، تهران، صدرا.
    • نیک‌نشان، شقایق و دیگران، 1396، «آسیب‌شناسی گفتمان تربیت دینی در نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران»، پژوهش‌نامه مبانی تعلیم و تربیت، ش 3، ص 141ـ164.
    • Apple, M., 2001, "Comparing neo-liberal projects and inequality in education", ComparativeEducation, N. 37(4), p. 409-423.
    • Ball, H, Jeanne, 2005, The Sociology of Education Prentice Hall, Inc.
    • Brol, W., 2005, "Freedom and the Strong State: On German Ordoliberalism", New Political Economy, V. 17, N. 5.
    • Clark, M, 2005, Neo-Liberalism and its Prospects, Oslo, Norway.
    • Friedman, M, 1980, Free to Choose, New York, Harcourt Brace Jovanovich.
    • ----- , 1951, Neo-Liberalism and its Prospects, Oslo, Norway.
    • Girou, H. A., and Giroux, S. S., 2004, Take back higher education: Race, youth, and the crisis of democracy in the post-civil rights era, New York, Palgrave Macmillan.
    • Stoller, Kramer, 2018, "The neoliberal theory of society", in A Saad-Filho and D. JohnstonDaniel B. Saunders Page 70 (eds.), Neoliberalism: A critical reader, Ann Arbor, MI.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طباطبایی حصنی، مریم السادات.(1402) نقد مبانی معرفت شناسی نئولیبرالیسم در آموزش از منظر تعلیم و تربیت اسلامی. ماهنامه معرفت، 32(9)، 31-36 https://doi.org/10.22034/marifat.2023.2021382

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مریم السادات طباطبایی حصنی."نقد مبانی معرفت شناسی نئولیبرالیسم در آموزش از منظر تعلیم و تربیت اسلامی". ماهنامه معرفت، 32، 9، 1402، 31-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طباطبایی حصنی، مریم السادات.(1402) 'نقد مبانی معرفت شناسی نئولیبرالیسم در آموزش از منظر تعلیم و تربیت اسلامی'، ماهنامه معرفت، 32(9), pp. 31-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طباطبایی حصنی، مریم السادات. نقد مبانی معرفت شناسی نئولیبرالیسم در آموزش از منظر تعلیم و تربیت اسلامی. معرفت، 32, 1402؛ 32(9): 31-36