توین بی و آینده نامعلوم تمدّن
Article data in English (انگلیسی)
توین بی و آینده نامعلوم تمدّن
رحمت اللّه خالقی1
(قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذَّبِینَ) (آل عمران: 137); پیش از شما در جهان، سنّت ها و روش هایی وجود داشتند. در زمین سیر کنید و نظر عبرت به کار برید که سرانجام تکذیب کنندگان چه شد؟
بسیاری از دانشمندان و مورّخان، از ملیّت های مختلف از قرن ها پیش تاکنون، و به زبان های گوناگون درباره تاریخ زندگی بشر کتاب ها نوشته اند. بیشتر و پیشتر از همه، می توان از هرودوت مورّخ معروف یونانی (425ـ 484 ق.م) نام برد که سیاحت های خود را در ممالک مشرق قدیم ذکر کرده است. البته موارد زیادی از نگاشته های او اغراق آمیز است و صورت داستان سرایی دارد.2 به تدریج افراد دیگری نیز اقدام به ثبت و ضبط وقایع نمودند که بسیاری از آنان قلم به مزد دربارها و زورگویان حاکم بر مردم بودند. معدود کسانی هم حرمت قلم را نگاه داشتند و تنها و تنها از حق و حقیقت پاسداری نمودند و به خاطر مشتی زر و یا ارعاب و تزویر و تلبیس، آزادی و آزادگی را در مسلخ مصلحت فدا نکردند. صفحات تاریخ الگوهای فراوانی را از هر دو گروه ثبت کرده که نمونه های کوچکی را به اختصار نقل می کنیم:
همه کسانی که تاریخ قاجاریه را مطالعه کرده اند، جریان شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر در حمام فین کاشان به دستور ناصرالدین شاه و عاملیت حاج علیخان حاجب الدوله را می دانند.3
مورّخی مانند سپهر (لسان الملک) مرگ امیر را در اثر تورم شکم و انگشتان پا نوشته است.4 عبارت سپهر چنین است: «از اقتحام حزن و ملال مزاجش از اعتدال بگشت، سقیم و علیل افتاد... شب شنبه هجدهم ربیع الاول درگذشت.»5 خیانت ها و جنایت هایی که حین سلطنت سلطان حسین صفوی بر مردم این سرزمین وارد آمد، نیاز به تحقیق و تألیفی مستقل دارد، اما صاحب رستم التواریخ گوید: «داستان معموری و آبادی ایران در آن زمانِ خیریت نشان، به شرح و بیان و تقریر نمی گنجد... و در هر محاربه غالب و قاهر و مستولی و فایق و مسلّط بر اعدا گردید.».6 و خواندیم که چند افغان پابرهنه او رنگ شاهی را به لجن کشیدند.
پروفسور میخائیل سرگه یویچ ایوانف استاد کرسی تاریخ در دانشگاه مسکو و دکترای علوم تاریخ بوده و بیش از یکصد و پنجاه اثر بزرگ و کوچک منتشر کرده است. یکی از آثار او تاریخ نوین ایران (1956) است که حزب توده به فارسی برگرداندند و با مقدّمه احسان طبری و با حروف ریز و علی الظاهر مخفیانه چاپ کردند. این مورّخ، جنبش بابیان را قیام ضد فئودالی علیه اسارت کشور از جانب سرمایه دارهای خارجی می داند و سرکوبی بابیان را به امیرکبیر نسبت می دهد7 و می نویسد که ارتجاع ایران و محافل ارتجاعی روحانی، با جریان اصلاحات ارضی و فرمان 6 ماده ای مارس 1963 شاه ایران مخالفت کردند.8 وی همواره در سراسر کتاب، تحت عنوان «نقش مذهب و روحانیون» به شیوه های ارتجاعی روحانیان9 اشاره می کند و قیام مردمی و اسلامی پانزدهم خرداد 1342 مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره)را به بخش ارتجاعی روحانیان10 نسبت می دهد. وی شاه را تشکیل دهنده «سپاه مذهب» و تعمیرکننده حرم امام حسین(علیه السلام) در کربلا می داند.11
این ها نمونه هایی است از تحریف تاریخ. محققان علوم انسانی، موارد بسیاری از تحریف ها و قلب حقایق را در سراسر جهان از قرن ها پیش یافته اند و در کتاب ها و اسناد تاریخی ثبت و ضبط نموده اند. هدف من در این مقدّمه بیان این انحرافات نیست، بلکه تنها می خواهم بگویم برخی از مطالبی که در کتاب های تاریخی توسط افرادی به نام مورّخ و وقایع نگار ثبت شده، نه تنها حقیقت نیست، بلکه گاه قلب حقیقت است.
قرنی که گذشت (قرن بیستم) تحولات شگرفی در تمام شئون حیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی انسان ها پدید آمد. کتاب های گوناگون در انبوهی از موضوعات تألیف یا ترجمه و چاپ شد.
کتابخانه های بزرگ مانند کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه لنین در شوروی (سابق) شهرت جهانی یافتند و دانشگاه های بزرگی در تمام کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه تأسیس شد.
صرف نظر از جنگ های کوچک منطقه ای، دو جنگ بزرگ جهانی، ویرانه های بسیاری بر جا گذاشت و میلیون ها انسان، زن و مرد و پیر و جوان، جان خود را از دست دادند و چه آرزوهایی که در خاک دفن شد! آتش جنگ ها را کسانی برافروختند که همدیگر را می شناختند و جام هایشان را به سلامتی یکدیگر بالا می بردند و کسانی به دست یکدیگر کشته می شدند که نه با هم دشمنی داشتند و نه همدیگر را می شناختند! تقابل ایدئولوژی ها، اندیشه های فلسفی، تضاد منافع، غارت جهان سوم، رشد سریع فنّاوری و عوامل متعدد دیگر، قدرت زمین این فرّ انسانی یا شرّ شیطانی را بین دو قطب متضاد تقسیم کرد: امپریالیسم سرمایه داری و دیکتاتوری پرولتاریا.12
بیچاره انسان مستمند قرن بیستم که وحدت شخصیت خود را از دست داد: «انسان جوینده قرن هفدهم، انسان معقول و خیرخواه قرن هجدهم (انسان هدف بود و صنعت و سرمایه وسیله) انسان صنعتی قرن نوزدهم، انسان مادی و بیگانه از خود، در قرن بیستم شد.»13 انسان کسر شده تبدیل به مهره ای شد که چون هرز شود (بمیرد) بلافاصله جایگزین می شود، و ماشین بوروکراسی به کار خود ادامه می دهد.
اصل تنازع طبقاتی مارکس، فروید و اصالت غریزه جنسی، بوروکراسی ماکس وبر، ترس ناشی از اضطراب های مخفی در وجدان مغفوله یا شعور ناخودآگاه انسان ها، با یاد و خاطره فرو افتادن بمب های اتمی آمریکایی بر هیروشیما و ناکازاکی، اختراعات و ابداعات عالمان فیزیک و شیمی، جامعه شناسی آگوست کنت، تولد یک غده سرطانی در قلب خاورمیانه به نام اسرائیل، همه و همه انسان را تبدیل به موجودی از خود بیگانه نمود.
آرنولد توین بی، متولد سال 1889 در گاهواره استعمار، انگلستان است. در دانشکده های وینچستر14 و باللیول15وابسته به دانشگاه آکسفورد تحصیل کرد. وی تألیفات متعددی دارد که مهم ترین آن ها نظری به تاریخ جهان و غرب در ده مجلد است. سه جلد اول این مجموعه، در سال 1933 و سه جلد دوم آن در 1939 و چهار جلد دیگر آن در سال های بعد انتشار یافت.16 انتشار این مجموعه موجب شهرت توین بی گردید و از سراسر دنیا برای تدریس و سخنرانی دعوت شد. سال 1947 برای ایراد سخنرانی به آمریکا و سپس به کانادا مسافرت نمود. شرح فعالیت های علمی و سیاسی او در مقدّمه مبسوط همین کتاب آمده است. نکته قابل توجه در تجزیه و تحلیل زندگی او اشتغال به امور سیاسی در برهه خاصی از زمان است. در فاصله سال های 1939 تا 1946، سال های جنگ جهانی دوم، ریاست اداره تحقیقات علمی و سیاسی وزارت امور خارجه انگلیس را عهده دار بود.17 وی نظریه پرداز استعمار است، ولی با همه ادعایش مستعمره ها و مردم آن سرزمین ها را نشناخته و مطالعات سیاسی و فرهنگی او و حتی مسافرت ها و مشاهداتش در یونان و ایتالیا و آمریکا و کانادا بوده است. کتاب حاضر مجموعه سخنرانی های توین بی در طی سال های 1926 تا 1948 است و فصل های آخر آن با ابتدا چندان انسجام ندارد. بحث و گفتوگو و تجزیه و تحلیل این کتاب نیاز به تألیف کتابی مستقل دارد. اگرچه مترجم محترم حدود 83 صفحه از کتاب را به نقد آثار توین بی و از جمله «آینده نامعلوم تمدّن» اختصاص داده، با وجود این، علاقه او به ترجمه کتاب و نقد آن دلایلی بس زیرکانه دارد! او وابسته به گروه ضاله «بابی» یا «بهایی» بود. توین بی هم با ادعای کاذبش عقیده دارد که «اگرچه دیانت مسیح هسته مرکزی دیانت جدید و در تمام نقاط جهان مستقر خواهد شد!»18 با این وجود، تعالیم اسلامی در ایجاد مساوات نژادی و جلوگیری از اعتیاد به مشروبات الکلی مفید است و یکی از نهضت هایی که در دامان تمدّن اسلامی پرورش یافته، ممکن است در آینده به صورت یکی از ادیان بزرگ جهانی درآید.19 منظور وی همان بهائیت است. توین بی در تقسیم بندی و ارتباط تمدّن ها با مذاهب، بهایی را با «شیعه امامی» در یک ردیف آورده20 و اگرچه عنداللزوم از اسلام و تمدّن اسلامی به عنوان یک دین و تمدّن درجه دوم تمجید نموده، هرجا توانسته اسلام و مسلمانان را تخطئه نموده است. موارد زیر نمونه هایی از تضاد در نوشته های او نسبت به اسلام و مسلمانان است.
در حال حاضر پنج تمدّن اصلی در جهان وجود دارد که چهار تمدّن از آن ها به مرحله سقوط رسیده اند، یکی از آن ها تمدّن اسلامی است!21
از قرن شانزدهم میلادی به بعد تمدّن اسلامی نتوانسته است نوابغ بزرگی را در دامان خود بپرورد و یا خدمت ارزنده ای به جهان بشریت انجام دهد.22
پیرامون نفوذ فرهنگ و تمدّن غرب در جهان اسلام و ضعف زمامداران اسلامی، قیام ها و استدلال هایی به کار گرفته که دور از منطق و تجزیه و تحلیل علمی است. به جای بیان ضعف ها و بی لیاقتی های زمامداران اسلامی و تفرقه آن ها و تبدیل حکومت اسلامی به سلطنت، فرهنگ و تمدّن اسلامی را متهم به ضعف و نداشتن عامل محرک اجتماع می نماید.23
وقتی صحبت از آینده و میراث فرهنگی می کند، پیغمبران اولوالعزم الهی و از جمله حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را در ردیف پطرس و پولس و شانکارا و... نام می برد24 و این به خاطر عدم آگاهی از دین و نبوّت و عصمت انبیاست که متأسفانه هر از گاهی در آثار قلمزنان وطنی هم اشتباهاتی مشاهده می شود. از باب نمونه، امام صادق(علیه السلام)را «مغز متفکر جهان شیعه» می نامند و در برابر اعتراض معترضان می گویند: افتخار کنید که امام ششم را با چنین عنوانی نام برده ایم! اما بدیهی است که امام صادق(علیه السلام)با دارا بودن مقام و منزلت امامت و وابستگی به بیت وحی، به مراتب بالاتر از «متفکر» هستند. کاظم زاده ایرانشهر نیز حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) را در ردیف «متفکران بزرگ» نام می برد!
جهان اسلام را از هر طرف در محاصره تمدّن غرب می داند، و به عقیده او، این محاصره یک طرح از پیش آماده شده است; طرحی که قدرت اقتصادی آن پشتوانه قدرت نظامی است و از همه مهم تر، در مسائل معنوی و فرهنگی هم تفوق غرب کاملا آشکار است.25 در چنین وضعیتی، مسلمانان دو واکنش از خود نشان می دهند: گروهی «محافظه کار» و گروهی «متعصّب» خواهند شد. بدیهی است که واکنش در برابر فشار خارجی این گروه ها را پدید می آورد.26
توین بی گروه هایی از محافظه کاران و متعصبان را در عالم اسلام به عنوان نمونه ذکر می کند که آن ها در مناطق خشک و کم جمعیت زندگی کرده اند; نظیر سنوسی های شمال آفریقا و یا پیروان فرقه وهابی در عربستان سعودی. وی اگرچه به کشف نفت در این مناطق اشاره می کند، اما آموزه خود را پیرامون محافظه کاری و عصبیت قومی رها نمی کند. امروزه برای هر شاگرد مکتب جامعه شناسی و قوم شناسی آشکار است که همین متعصبان و محافظه کاران با بهترین و گران بهاترین هواپیماها مسافرت می کنند که گاه دیواره های داخلی آن را با ورقه های طلا و نقره و حتی پلاتین تزیین می کنند. بهترین و زیباترین خودروها را سوار می شوند و حتی برای کسب اطلاع از یکدیگر در جلسات مشترک و چندمتر فاصله از مدرن ترین تلفن های همراه استفاده می کنند.
توین بی، این «پیامبر بی معجزه»27 یک نظریه پرداز استعمار است، اما با همه ادعاهایش مستعمره ها را نشناخته است. وی مدت کوتاهی مأمور وزارت امور خارجه انگلیس در ترکیه بوده و مدتی طولانی هم در خلال سال های 1923ـ 1927 مأمور جمع آوری اطلاعات سیاسی و نظامی (در جنگ جهانی اول) و سرپرست «مؤسسه سلطنتی تحقیقات بین المللی» بوده است که سالی یک بار نشریه «بررسی مسائل بین المللی» را منتشر می نموده و سال های بعد هم بر انتشار این مجموعه نظارت داشته است و این کار او تا سال 1956 (حدود 33 سال) ادامه داشته است.28
توین بی و سکولاریسم
در تمام آثار توین بی اظهارنظر پیرامون تشکیل دولت و حکومت و انواع آن، به اشکال گوناگون بیان شده است. ژرژگورویچ در کتاب ارزشمند جبرهای اجتماعی29 به طور دقیق نظرات او را با دید انتقادی بیان نموده است. اما آنچه خود او بیان می کند، ذیل مفهوم «تغییر پذیری» و معرفی افراد «پیشرو» و متعاقب بحث محافظه کاری و تعصب، ترکیه و اقدامات مصطفی کمال (آتاترک) را مثال می زند که «تمام تحولات شگرفت را مشترکاً و در آن واحد در زندگی آن ملت» وارد ساخت و در کلیه جوانب تغییر و دگرگونی حاصل شد و با تغییر قانون اساسی و به یک سو نهادن شریعت اسلام و پایین کشیدن چادر از سر زنان مسلمان، آزادی زنان را تضمین نمود! مردان مسلمان را وادار ساخت که کلاه لبه دار غرب بر سر گذارند، با وضع و تصویب قانون اساسی جدید شریعت اسلامی را نقض نمود. قوانین حقوقی غرب را به ترکی ترجمه نمود و خط و الفبای عربی را منسوخ ساخت. پیرامون انقلاب همه جانبه ترکیه دادسخن می دهد و می گوید: تجدّدطلبان ترکیه کاری کردند که از آغاز برخورد اسلام با غرب ما از آن ها انتظار داشتیم.30
فرصت بررسی تفصیلی مطالب وی پیرامون اسلام و جهان غرب نیست. فقط به این جمله، که قبلا هم اشاره شد،31توجه کنید. او به نمونه هایی از تراوشات روح اسلامی اشاره می کند که در معرض تمدّن غربی قرار گرفته و ممکن است نطفه ای برای ادیان بزرگ جهانی و فردا محسوب گردد; مانند نهضت بهایی و نهضت احمدیه!
توین بی و تمدّن
سه وجه اصلی تمدّن از نظر او: محتوا، وسیله، و غایت است.32خدا سازنده تاریخ و تمدّن است، و بلافاصله می گوید: خدا رأساً در تحقق تمدّن مداخله نمی کند، مردم سازندگان تاریخند. می بینید چگونه دچار تناقضات فکری می شود. در جای دیگر می گوید: سازنده اصلی تاریخ و تمدّن ابلیس است.33 مردم دچار مشکل می شوند، درمان مشکل را می یابند34 این تمدّن می شود و تمدّن از هر لحاظ ساخته دست شیطان است!
این قبیل تناقضات از کسی که وابسته به سازمان راکفلر بوده، بعید نیست. او می گوید: «آنچه گفتنی است، دینی است که سازمان راکفلر به گردن من دارد و این دین چنان بزرگ است که من با کلمات آن را جبران نمی توانم کرد.»
توین بی و تأثیرپذیری در عقاید
توین بی در عقاید و نوشته هایش سخت متأثر از اشپنگلر (Spengler) آلمانی بوده و کافی است که جملاتی چند از کتاب در آستانه رستاخیر تألیف دکتر امیرحسین آریانپور را در اینجا ذکر کنم.35 اشپنگلر سنّت پرست همان راهی را به بشر می نماید که هیتلر پیمود، همان نظام مرده و مندرس را می خواهد که هیتلر بدان نظم نو نام داد.36
لئونارد نلسون، رساله طنزی دارد که در باب اشپنگلر می گوید: «جادوگری آموزشی است در باب اسرار فن طالع بینی. اسوالد اشپنگلر در این فن و فالگیری مهارتی بسیار بدیهی دارد.»
اشپنگلر و توین بی و شرکای این گروه، مورّخان عرصه تاریخ هستند که بسیاری از حقایق آن را تحریف کردند. نظریه اشپنگلر در آلمان از توده مردم و متفقین شکست خورد و تفسیرات توین بی بینش طبقات استعمارگر انگلیس از مردم و روشن فکران مستعمره هاست. اشپنگلر جنگ را توجیه می کند: «جنگ منشأ افتخار بشری است.»37 خلف صادق اسوالد اشپنگلر آلمانی و یکی از مریدان وی و اصحاب فلسفه «تکرار تاریخ» آرنولد توین بی انگلیسی است که با همان دید به تاریخ می نگرد. توین بی در رابطه با عامل اصلی رشد و نقش اقلیت نخبه و مقابله با تهاجم خارجی و نقش مردم در این رابطه دچار تناقض شده و در جایی می گوید: «قدرت الهی اقلیت نخبه اصل است.» بروز و ظهور تمدّن ها را مربوط به آب و هوا و تعرضات و فشار خارجی و نابودی تمدّن ها را شبیه نابودی حیوانات غول پیکر می داند.38
وی ضمن آنکه تمدّن غرب را در معرض انقراض و تجزیه می داند، تمدّن مسیحیت غربی را تمدّن برگزیده خدا می داند. گرایش خاصی به قوم یهود دارد و می گوید: «کتاب مقدس هم می گوید که خداوند تنها یک قوم برگزیده آفرید و آن امت یهود است.» توین بی این قوم برگزیده را با تمدّن برگزیده مسیحیت جابه جا کرده است. در آثار اولیه توین بی چهار نکته مهم است:39
1. اعتقاد به انحطاط غرب (وسیله تبلیغاتی هیتلر);
2. اعتقاد به یک قدرت برتر (که هیتلر منادی آن بود);
3. ریشه کن کردن تولیدکنندگان بی اصل و نسب; یعنی کارگران و مردم ساده (آموزه هیتلر);
4. اعتقاد به تمدّن برگزیده (هسته ایدئولوژی فاشیسم).
هنگامی که هیتلر شکست خورد، توین بی خجالت کشید، اما عذرخواهی نکرد. اگر حالا زنده بود و سقوط بلوک کمونیسم و تزلزل حکومت های سرمایه داری و انحطاط اخلاقی غرب، و فنّ چین و ژاپن و انقلاب اسلامی ایران و حوادث دیگر را می دید، چه می گفت؟ ا، دبلیو، جیمز (A.W.James) می نویسد: توین بی حقایق را به منظور افکندن طرحی برای توجیه حرکات تاریخ بر وفق منظور خود منحرف ساخته است.
توین بی و فرهنگ
توین بی مفهوم «فرهنگ مشترک» را عامل اصلی قوام جامعه یا تمدّن می نامد. او جوهر و ذات این مفهوم را دین می داند. اما کدام دین، با چه پیشوایی، چه احکام و دستورات جهان بینی و با چه ارزش هایی؟ به نظر می رسد پاسخ این سؤالات را در صفحات پیش مرور کردیم. نکته ناگفته در مورد فرهنگ و تمدّن اشاراتی است که امه سزر در نخستین کنگره جهانی ادیبان و نویسندگان و مردان فرهنگی سیاه پوست در سال 1956 تحت عنوان «فرهنگ و استعمار» ایراد نمود و به بعضی از نوشته های توین بی پاسخ داد که مطالعه آن خالی از لطف نیست.
امه سزر می گوید: «فرهنگ به سوی ویژگی میل می کند و تمدّن به سوی کلیت، و فرهنگ تمدّنی است خاص یک خلق یا یک ملت،... این فرهنگ، مجموعه ارزش های مادی و معنوی است که در طی تاریخ توسط یک جامعه به وجود آمده، ارزش ها شامل فن و سیاست و هنر و علم و مذهب می شود. تمدّن و فرهنگ دو جنبه یک واقعیت را نشان می دهند. تمدّن بیرونی ترین محیط فرهنگ است!» امه سزر ادامه می دهد: «... هر کجا استعمار پا گذاشت، خلق ها را سراسر از محتوای فرهنگی خود و هر نوع محتوای فرهنگی تهی کرد. مکانیسم این مرگ فرهنگ ها و تمدّن ها، تحت رژیم استعماری تازه دارد خوب شناخته می شود... . تمدّن جامعه استعمارزده که عملش محدود است و قدرت فعاله اش از حرکت باز می ماند، بی گمان از همان روز اول غروب می کند.»
امه سزر در ادامه به کسانی که استعمارگران را به خوب و بد تقسیم می کنند، اعتراض می کند و می گوید: «هر نوع استعمار در مهلتی کوتاه یا طولانی به مرگ تمدّن جامعه استعمارزده منجر می شود.»40 امه سزر اگرچه به مالینوفسکی (Malinawski) از بسیاری جهات انتقاد می کند، اما این گفته او را می پسندد که «هر نوع طرز فکر مبتنی بر اینکه فرهنگ اروپایی چشمه فیضی است که از آن همه چیز آزادانه جاری می شود، دروغ و غلط است... مسئله ای به نام انتقال تمدّن نمی تواند وجود داشته باشد.» امه سزر در اینجا به نقد اظهارات توین بی می پردازد.
توین بی در کتاب دنیا و غرب پیرامون روان شناسی تلاقی تمدّن ها، یکی از زیرکانه ترین نظریه ها را بیان می کند. او می گوید: «وقتی اشعه یک تمدّن به یک جسم خارجی اجتماعی می تابد، مقاومت جسم خارجی اجتماعی مانند منشوری که اشعه را تجزیه می کند، اشعه تمدّن را بازتاب می نماید. این مقاومت جسم خارجی اجتماعی است که از انتشار کامل یک فرهنگ در فرهنگ دیگر جلوگیری می کند، و از راه انتخاب کاملا فیزیکی تنها کم اهمیت ترین و زیان بخش ترین عناصر را می گیرد.»41
امه سزر می گوید: حقیقت کاملا غیر از این است و سخن مالینوفسکی صحیح است که می گوید: «انتخاب آن عناصر فرهنگی که به استعمارزدگان عرضه می شود، حاصل یک قانون فیزیکی نیست، نتیجه یک سیاست استعماری آگاهانه است، سیاست صادرات ـ واردات سرمایه داری.»
امه سزر، دیالکتیک، احتیاج و اخذ فرهنگ استعماری را طرد می کند و عقیده دارد: «در تمام کشورهای استعمارزده فقط تکه پاره های فرهنگی به شکل موزائیک وجود دارند. در کشورهای استعمارزده خطوط فرهنگی کنار هم قرار گرفته اند، ولی هماهنگی ندارند.» نیچه در این باره می گوید: «فرهنگ بیش از هر چیز وحدت استیل هنری در تمام تظاهرات حیاتی یک خلق است. خیلی چیزها دانستن و خیلی چیزها یاد گرفتن، نه یک وسیله لازم فرهنگ است و نه نتیجه آن و با عکس فرهنگ جور درمی آید; یعنی با توحش، یعنی نداشتن استیل و یا داشتن آش هفت جوشی از تمام استیل ها.»42 فرهنگ استعماری آثار شوم و فراوانی دارد. استعمارگر همه سنگرها را در یک کشور استعمارزده خیلی زود خالی می کند، مگر سنگر فرهنگی حکومت ها را. نظام اقتصادی و بعضی از روش های زندگی را می توان تغییر داد، اما سنگر فرهنگی، سال ها ـ خواسته و ناخواسته ـ عوض نخواهد شد.
و باز امه سزر از قول نیچه می گوید: «همان طور که زمین لرزه شهرها را ویران می کند، همان طور هم وقتی تزلزل افکار همه اساس امنیت و آرامش و اعتقاد مردم را به آنچه پایدار و ابدی است از بین ببرد، زندگی متلاشی می شود، سست شده و از شهامت تهی می شود.»43
اگرچه مقدّمه هشتاد و سه صفحه ای مترجم نیز انتقاداتی داشت، با وجود این، مطلب را به همین جا بسنده می کنم. ضرورت داشت اشاراتی هم به خلاصه دی. سی، سومرول (D.C. Sumerrell) ترجمه آقای سهیل آذری، از مجلدات دهگانه نظری به تاریخ توین بی، داشته باشم. امید است نقادان و ارباب مطالعه، کاستی های این مقال را در این مقاله جبران نمایند. (إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّبِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ.)(هود:88)
سایر منابع
ـ آرنولد توین بی، نظری به تاریخ، تلخیص دی، سی، سامرول، ترجمه سهیل آذری، تهران، نورجهان، 1336;
ـ اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، از مجموعه کتب بهائی ها;
ـ ایوانف، م. س، تاریخ نوین ایران;
ـ عبدالحسین زرّین کوب، تاریخ در ترازو، تهران، امیرکبیر، 1370;
ـ هگل، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتی شریف، 1353.
پی نوشت ها
1ـ عضو هیئت علمى دانشگاه اصفهان.
2ـ دائرة المعارف فارسى معروف به مصاحب، ص 326.
3ـ متن دستخط ناصرالدین شاه در خانواده دکتر اعلم الدوله ثقفى موجود است. (فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، چ پنجم، تهران، خوارزمى، 1356، ص 729.)
4ـ مصاحب، ج 1، ص 253.
5ـ فریدون آدمیت، پیشین، ص 738.
6ـ محمدهاشم آصف، رستم التواریخ، تهران، ناشر مصحّح، 1348، ص 83 و 84.
7ـ همان، ص 8.
8ـ همان، ص 49 و 233.
9ـ همان، ص 257.
10ـ همان، ص 259.
11ـ همان، ص 260.
12ـ فرهنگ رجایى، قدرت، ص 1370.
13ـ پرفسور آرسته، 1349.
14. Winchester.
15. Balliol College.
16ـ ر.ک: کیهان، 7/8/1334.
17ـ بهاءالدین پازارگاد، شرح حال او.
18ـ همان، ص 57.
19ـ همان، ص 67.
20ـ بهاءالدین پازارگاد، فلسفه نوین تاریخ، تهران، 1356، صفحه آخر.
21ـ همان، ص 47 مقدّمه.
22ـ همان، ص 65 مقدّمه.
23ـ تون بى، آینده نامعلوم تمدّن، ص 222ـ227.
24ـ همان، ص 103.
25ـ همان، ص 222ـ 228.
26ـ همان.
27ـ ر.ک: حمید حمید، علم تحولات جامعه، تهران، امیرکبیر، 1370.
28ـ توین بى، مقدّمه آینده نامعلوم، ص 6ـ21.
29ـ ژرژ گورویچ، جبرهاى اجتماعى و اختیار و آزادى انسان، ترجمه حسن حبیبى، تهران، پیام، 1353.
30ـ آرنولد توین بى، آینده نامعلوم تمدّن، ص 234ـ 246.
31ـ همان، ص 246.
32ـ حمید حمید، پیشین.
33ـ همان.
34ـ همان، ص 115 و 116.
35ـ هرچند بر آریانپور از نظر اعتقاد خرده ها و انتقاداتى وارد است، اما به نظر مى رسد در پایان عمر ایشان عمیقاً گذشته خود را فراموش نمود.
36ـ امیرحسین آریانپور، در آستانه رستاخیز، ص 122.
37ـ همان،ص 136.
38ـ آرنولد توین بن، آینده نامعلوم تمدّن.
39ـ حمید حمید، پیشین.
40ـ علیون دیوپ و فرانتز فانون و امه سزر و دیگران، نژادپرستى و فرهنگ، ترجمه منوچهر هزارخانى، تهران، زمان، 1348.
41ـ همان.
42ـ همان.
43ـ همان.