معرفت، سال بیست و دوم، شماره ششم، پیاپی 189، شهریور 1392، صفحات 45-

    تحدید نسل شیعه؛ تهدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    اعظم رحمت آبادی / *استادیار - تاریخ و تمدن ملل اسلامی مؤسسه علمی - تحقیقی مکتب نرجس (س) / a_rahmatabady@yahoo.com
    چکیده: 
    این تحقیق، به موضوع علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن مى پردازد. هدف از این پژوهش، شناخت سیاست هاى کنترل جمعیت، به عنوان یک معضل اجتماعى و سیاسى و پیش گیرى از آن براى حفظ بقاى نسل مى باشد. اهداف سیاسى نهفته در این جریان، با ابزارهاى فرهنگى همچون تبلیغات، ترویج مدرنیته، و تبعیت از سیاست هاى بهداشتى یونسکو در کشورهاى اسلامى رشد یافت و زمینه هاى اجتماعى، مثل گسترش بزهکارى، رواج دیدگاه هاى فمینیستى و طلاق، آن را حمایت کرد. کنترل جمعیت در ایران پیامدهاى ناگوارى را به ارمغان آورده که ازجمله تأثیرات آن در درازمدت مى توان به تضعیف نیروى دفاعى کشور، کاهش نیروهاى جوانان و نخبه، بر هم خوردن تعادل جمعیتى و تهدید مذهب شیعه اشاره کرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیست و دوم ـ شماره 189 ـ شهریور 1392، 45ـ58

    زهرا سوختانلو1

    اعظم رحمت آبادى2

    چکیده

    این تحقیق، به موضوع علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن مى پردازد. هدف از این پژوهش، شناخت سیاست هاى کنترل جمعیت، به عنوان یک معضل اجتماعى و سیاسى و پیش گیرى از آن براى حفظ بقاى نسل مى باشد. اهداف سیاسى نهفته در این جریان، با ابزارهاى فرهنگى همچون تبلیغات، ترویج مدرنیته، و تبعیت از سیاست هاى بهداشتى یونسکو در کشورهاى اسلامى رشد یافت و زمینه هاى اجتماعى، مثل گسترش بزهکارى، رواج دیدگاه هاى فمینیستى و طلاق، آن را حمایت کرد. کنترل جمعیت در ایران پیامدهاى ناگوارى را به ارمغان آورده که ازجمله تأثیرات آن در درازمدت مى توان به تضعیف نیروى دفاعى کشور، کاهش نیروهاى جوانان و نخبه، بر هم خوردن تعادل جمعیتى و تهدید مذهب شیعه اشاره کرد.

    کلیدواژه ها: شیعه، امنیت ملى، سیاست کنترل جمعیت، پیامدهاى کنترل جمعیت.


    1 دانش آموخته حوزه علمیه نرجس علیهاالسلاممشهد. z_soukhtanloo@yahoo.com

    2 استادیار مؤسسه علمى ـ پژوهشى مکتب نرجس علیهاالسلاممشهد. rahmatabady@yahoo.com

    دریافت: 22/ 2/ 92               پذیرش: 10/ 7/ 92


    مقدّمه

    امروزه مسئله کنترل جمعیت و شعار «جمعیت کمتر، زندگى بهتر» به قدرى جدى گرفته شده و هیاهو و تبلیغات بر سر عواقب و خطراتى که براى آن شمرده مى شود به قدرى فراگیر گشته، که کمتر کسى مجال تفکر، تحلیل و یا احیانا تشکیک در این مسئله را مى یابد. متأسفانه این ذهنیت چنان حاکم گشته که حتى از سوى کسانى که انسان کوچک ترین شکى در خلوص نیت و دلسوزى شان براى جامعه و اسلام ندارد واکنش هاى انفعالى و جانبدارانه مشاهده مى شود تا حدى که گاه انسان متحیر مى ماند چگونه عقل سلیم تحت تأثیر تبلیغات فریبنده اى قرار مى گیرد که با اندکى توجه و دقت، نادرست بودنشان قابل تشخیص است.

         زمزمه کنترل جمعیت که از سال 1368 آغاز شد، کم کم به چنان همهمه و موجى تبدیل گشت که دولت و حتى مجلس را نیز تحت تأثیر خود قرار داد تا سرانجام لایحه اى که از سوى دولت براى محدود کردن موالید در خانواده هاى تحت پوشش دولت و اجبار ایشان به کنترل جمعیت به مجلس فرستاده شده بود، از سوى نمایندگان مجلس مورد تصویب قرار گرفت. آنچه در این زمینه تعجب آور بود اینکه بجز یکى دو نفر، حتى نمایندگان مخالف نیز ـ که صرفا با قسمت هایى از لایحه مخالفت نمودند ـ در اصل وجوب و لزوم کنترل موالید هیچ گونه شکى به خود راه نداده بودند. علت این امر را شاید بتوان در همان ذهنیت منفى و هجوم تبلیغاتى در مورد این مسئله جست وجو کرد که ـ چنان که اشاره شد ـ حتى چهره هاى موجه و دلسوز این ملت را نیز تحت تأثیر خود قرار داده بود.

         سیاست هاى کنترل جمعیت، به سیاست هایى گفته مى شود که بر کاهش میزان موالید یا رشد جمعیت توجه دارد. مبحث کنترل جمعیت، از مباحث مهمى است که از چند سال پیش در جمهورى اسلامى ایران با مخارج سنگین و نگرشى کاملاً یکطرفه توسط عده اى خاص دنبال مى شود و کلیه مجارى قانون گذارى، اجرایى و بخش عمده تبلیغات کشور را به دنبال خود مى کشاند. متولیان این امر، با انحصارى کردن این مقوله در حیطه اقتدار خود و ارائه آمارها و اطلاعات قابل تشکیک، تلاش مى کنند افکار عمومى را به همان جهتى سوق دهند که خود مى خواهند و متأسفانه تاکنون در این زمینه پیشرفت هایى هم داشته اند. عوارض این نگرش یک سویه و حاکمیت آن بر همه شئون، به تدریج در حال ظاهر شدن است و اگر با آن مقابله نشود، مشکلات فراوانى به وجود خواهد آورد.

         بر این اساس، در این مقاله سعى شده است به این سؤال ها پاسخ داده شود: 1. اهداف و سیاست هاى کنترل جمعیت در ایران و کشورهاى اسلامى چگونه است؟ 2. عوامل و پیامدهاى کاهش جمعیت چه مى باشد؟

         به اعتقاد نگارنده، مطرح شدن مسئله کنترل جمعیت فقط براى کشورهاى اسلامى بخصوص ایران است، درحالى که کشورهایى مثل رژیم صهیونیستى و آمریکا از اجرا شدن این طرح در کشورشان جلوگیرى مى کنند.

         اگر تعداد جمعیت، یکى از عناصر تشکیل دهنده قدرت است، باید نتیجه گرفت که استکبار اقتصادى و سیاسى دنیا براى جلوگیرى از افزایش قدرت جامعه از نظر سیاسى ـ اقتصادى درصدد است که از تعداد نیروهاى کمّى کشور بکاهد.

    مفاهیم کلیدى

    تهاجم: در کتاب هاى لغت، «تهاجم» به معانى ذیل آمده است: هجوم، یورش، ناگاه آمدن (عمید، 1389، ص 1172)، حمله کردن یکى بر دیگرى، و به یکدیگر هجوم کردن (دهخدا، 1349، ص 1150).

    امنیت ملى: درامان بودن، ایمنى یک ملت، آرامش و آسودگى (عمید، 1389، ص 126)، بى خوف، جاى امن (دهخدا، 1349، ص 211)، و ایمن شدن (معین، 1385، ص 355).

         امنیت ملى در اصطلاح، به معناى آزادى از اضطراب و بیمناکى و داشتن اعتماد و اطمینان موجه و مستند، و نیز در معرض خطر نبودن یا از خطر محافظت شدن مى باشد (شایان فر، 1380، ص 113).

    سیاست کنترل جمعیت: سیاست هاى کنترل جمعیت، به سیاست هایى گفته مى شود که بر کاهش میزان موالید یا رشد جمعیت توجه دارد (ابتکار و شاهویى، 1381، ص 59).

    وضعیت کنترل جمعیت در ایران امروز

    پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است: «اَکثرِوا الوَالد اُکاثِربکم الاُمم غدا» (صفاتى، 1380، ص 1، به نقل از: حرعاملى، بى تا، ج 21، ص 357)؛ فرزندان خود را زیاد کنید که من، روز قیامت، به فزونى شما نسبت به امت هاى دیگر افتخار مى کنم.

         اما در سال هاى اخیر، رسانه هاى گروهى کشورمان به تبعیت از سیاست ضرورت کنترل جمعیت، مطالب زیادى همسو با این سیاست به چاپ رسانده و پخش کردند. درنتیجه همین تبلیغات سنگین و یکطرفه، اکنون این تفکر به صورت یک اصل بدیهى در اذهان عمومى جاى گرفته است. این وضعیت نامطلوب تا آنجا پیش رفت که یکى از پزشکان سرشناس کشورمان، در مقاله اى در خصوص خطرات این سیاست نوشت: «روش هاى کنونى کنترل جمعیت در کشور ما با فرهنگ اسلامى مغایرت دارد... در اصل موضوع تنظیم خانواده، بیشتر دست اندرکاران توافق دارند؛ اما آنچه مورد بحث است روش رسیدن به این هدف است. با توجه به اینکه در حال حاضر کشور ما به عنوان مسئول برنامه ریزى کنترل موالید در منطقه انتخاب شده است، مسئله از حساسیت ویژه اى برخوردار بوده و حیثیت اجتماعى جمهورى اسلامى مورد توجه است. نحوه حرکت ما در این زمینه براى سایر کشورهاى اسلامى الگو خواهد بود. لذا هرگونه خطا مى تواند خداى ناکرده اثرات سوئى به این الگوپذیرى براى کشورهاى اسلامى منطقه بگذارد (حسینى طهرانى، 1345، ص 86).

         استاد قاسم روانبخش (عضو هیئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره) نیز مى گوید: «ایران در حال حاضر نیز جزو 10 کشورى است که به سرعت به سمت کهنسالى در حال حرکت هستند و در جایگاه ششمین کشور جهان قرار دارد که افراد آن به سن پیرى مى رسند. بر اساس این گزارش، تعداد فرزندان در یک خانواده ایرانى، کمتر از تعداد فرزندان در خانواده هاى انگلیسى، آمریکایى، فرانسوى و حتى یک خانواده اسرائیلى است» (محمدى، 1391).

         زنان ایرانى با دارا بودن 87/1 فرزند، در مکان 144 ام جدول جهانى قرار مى گیرند، این در حالى است که اسرائیل با رتبه 75، آفریقاى جنوبى 97، برزیل 106، ترکیه 110، فرانسه 118، آمریکا 122، و انگلیس 137 در مکان هاى بالاتر از ایران قرار مى گیرند (سبحانى نیا، 1391، ص 27).

         گزارش سازمان آمار ایران در سال 90 به این صورت است: رشد جمعیت ایران براساس نتایج سرشمارى سال 1390 به 3/1 درصد رسیده که به میانگین رشد جمعیت جهان در سال 2011 میلادى به میزان 2/1 درصد، نزدیک شده است (مرکز آمار ایران، 1391). جمعیت شناسان و کارشناسان آمار معتقدند: اگر رشد جمعیت یک کشور در 25 سال متوالى کمتر از 5/2 درصد باشد، نجات فرهنگ و تمدن آن کشور امکان پذیر نخواهد بود. نرخ رشد 11/2 درصد، حداقل رشد ضرورى براى حفظ یک تمدن به شمار مى رود (افق حوزه، 1388).

    تاریخچه کنترل جمعیت

    در ایران قبل از انقلاب، این سیاست به عنوان پایه توسعه مدنظر برنامه ریزان بود. سیاست هاى تنظیم خانواده در زمان پهلوى دوم و از سال 1337 به صورت غیرمتمرکز در شکل هایى در حال اجرا بود. در سال 1346 در وزارت بهدارى «معاونت جمعیت و تنظیم خانواده» زیرنظر هویدا تأسیس شد. در آن دوره، نرخ رشد به طور متوسط سالانه 3/1 درصد بود که با اجراى سیاست هاى «فرزند کمتر، زندگى بهتر» در دهه 1345ـ1355 فقط با اندکى کاهش به 2/7 درصد رسید.

         سرانجام در تاریخ 8 اسفند 1367 و یک ماه پیش از آنکه برنامه دوم توسعه کشور در دستور کار مجلس قرار گیرد، این سیاست ها به هیأت دولت ارائه شد.

         وزارت بهداشت با راه اندازى خانه هاى سلامت و بهداشت، فاصله گذارى بین زایمان ها را از طریق گسترش دسترسى به وسایل مدرن پیش گیرى از بارورى هاى ناخواسته، وازکتومى داوطلبانه براى مردان متقاضى، و برگزارى همایش هاى مختلف انجام داد. البته برخى از این روش ها از دیدگاه مراجع تقلید هیچ تطبیقى با احکام شریعت نداشت؛ ازجمله شیوه «وازکتومى و داروهاى ضدباردارى» که به مردم و مراجع تحمیل شده بود.

         صداوسیما در راستاى شعار «دو بچه کافى است»، آموزش ها و تبلیغاتى را از طریق پخش تیزر و فیلم هاى کوتاه انجام داد و نقش بزرگى در همگانى شدن این شعار ایفا کرد و برنامه ها و همایش هایى را که در حوزه کنترل جمعیت بود، پوشش داد.

         نظام آموزش عالى، واحد «تنظیم خانواده» را جزو واحدهاى درسى تمام رشته هاى دانشگاهى قرار داد، که در آن، راه هاى پیش گیرى از باردارى آموزش داده مى شود.

         در روستاها قرص ضدباردارى و توبکتومى بیشترین سهم و  وازکتومى و  IUDپایین ترین سهم را در بین روش هاى تنظیم خانواده داشت. آمپول نیز ازجمله روش هایى بود که در روستاها مورد استفاده قرار مى گرفت، به گونه اى که در برخى از این روستاها على رغم فقدان آب، برق، حمام و داروهاى ابتدایى و ضرورى، قرص ضدباردارى به طور مجانى در اختیار اهالى قرار مى گرفت.

         در تمام مراکز و سازمان ها، پوسترهایى در راستاى تبلیغ فرزندآورى کمتر مشاهده مى شد و حذف کلیه سیاست هاى تشویقى 3 اولاد به بالا به عنوان اساس فعالیت هاى اجرایى مدنظر قرار گرفت و این گونه جمعیت ایران کنترل شد.

         اصولاً مطرح شدن مسئله کنترل جمعیت از سوى غربیان و استکبار سیاسى و اقتصادى دنیا، و آمد و رفت عناصر فاسد آنها به کشور ما پیرامون این مسئله و اختصاص بودجه کلان براى تأمین نیازمندى هاى کنترل جمعیتى کشور توسط سازمان ملل و... گویاى وجود برخى انگیزه هاى سیاسى و اقتصادى دنیاى غرب از طرح این مسئله است.

         به عبارت بهتر، اینکه ثروتمندان دنیا و استکبار اقتصادى تا این حد به ملت و مردم کشورهاى جهان سوم و بخصوص کشور انقلابى ما علاقه نشان مى دهند که براى انجام کنترل جمعیت و مطالعات موردنیاز آن در کشور، پول و امکانات در اختیار ما قرار دهند، باید شک و تردید ما را برانگیزاند که عاطفه مستکبران اقتصادى چرا به جاى آنکه در سرمایه گذارى و رشد فناورى کشور ما لبریز شود، در مسئله کنترل جمعیت کشور منعطف شده است؟

         خانم دکتر نفیس صدیق سفیر سازمان ملل در ایران، مى گوید: «... همه معتقدند که براى جلوگیرى از رشد نامعقول جمعیت ایران باید کارى کرد... ما به ایران آمده ایم تا در تنظیم یک برنامه جمعیتى به ایران کمک کنیم. ضمن آنکه این برنامه کوتاه مدت 2 ساله، 4 میلیون دلار هزینه خواهد داشت.» این در حالى است که بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، طرح برنامه کنترل جمعیت آمریکا را رد مى کند! حال آیا نباید این سؤال و این فکر در ذهن ما شکل بگیرد که سفیر سازمان ملل براى چه اهدافى راهى کشور ما شده است؟!

         اگر گفته شود که بهترین دلیل خیرخواهى کشورهاى غربى براى کشور ما در این است که خودشان برنامه کنترل جمعیت را اجرا کرده اند و به خاطر همین نیز از رشد اقتصادى برخوردار شده اند، باید در مقابل گفت: اولاً، آنها هرگز برنامه اى مدون براى کنترل جمعیت نداشته و ندارند، بلکه با فراگیر شدن ارزش هاى مادى اجتماعى جدید از قبیل رفاه طلبى، فردیت خواهى، اشتغال زنان و... دیگر نیازى به برنامه کنترل جمعیت ندارند تا مردم آن کشورها در چارچوبه سیاست گذارى هاى کنترل جمعیت قرار گیرند. ثانیا، بحران جمعیتى کشورهاى پیشرفته به دلیل کاهش میزان رشد جمعیت در حد منفى، کار را به آنجا رسانیده است که تلاش همه جانبه و وسیعى براى ازدیاد نسل در اروپا شروع شود، چنان که کاهش قیمت بلیط قطارها و کمک هاى نقدى براى خانوارهاى بیش از 2 فرزند در فرانسه بهترین مؤید آن است. در هر صورت، آیا جاى این شک و تردید وجود ندارد که باید اهداف و انگیزه هاى سیاسى به دنبال این مسئله وجود داشته باشد؟ (حسینى طهرانى، 1345، ص 116ـ118).

    اهداف اجراى سیاست هاى جمعیتى در کشورهاى اسلامى

         1. هدف مستقیم

    هدف مستقیم سیاست هاى جمعیتى در کشورهاى اسلامى، کاهش میزان رشد طبیعى جمعیت است که این هدف از طریق کاهش سطح زاد و ولد صورت مى گیرد. اگرچه سیاست هاى جمعیتى با رشد اقتصادى و اجتماعى در ارتباط است، اما این موضوع هدف اصلى این سیاست هانیست؛چراکه برنامه ریزى هاى کنونى مربوط به رشد اقتصادى و اجتماعى، با منافع مصرف کنندگان سروکار دارد نه تولیدکنندگان، و فقط مى کوشد سطح رشد جمعیت را کاهش دهد.

         2. هدف غیرمستقیم

    در جهان امروز هدف هاى غیرمستقیم سیاست هاى جمعیتى، فقط وسیله اى براى تأمین اهداف سیاسى مى باشد (همان، ص 89). سیاست هاى جمعیتى با اهداف سیاسى براساس جهانى سازى غربى تنظیم مى شود. طى دهه هاى گذشته، حجم نسبى جمعیت کشورهاى سرمایه دارى سیر نزولى داشته است تا جایى که جمعیت کشورهاى غربى (اروپا، آمریکا و کانادا) در دو دهه قبل به 1/12 درصد از جمعیت جهانى رسیده بود و به دلیل فروپاشى خانواده و حاکمیت ارزش هاى مادى و خودمحورى و لذت طلبى باز هم رو به نزول است. ازاین رو، کشورهاى غربى و در رأس آنها آمریکا براى ایجاد تعادل جمعیتى به نفع خود و به عنوان یکى از سیاست هاى راهبردى در دکترین دفاع ملى و سیاست خارجى، به کاهش رشد جمعیت در جهان سوم بخصوص کشورهاى اسلامى پرداختند و عمده فعالیت هاى کنترلى آمریکا بر این کشورها از طریق صندوق بین المللى پول و آژانس هاى سازمان ملل متحد، ازجمله صندوق کودکان ملل متحد (UNICEF)، صندوق جمعیت (UNFPA)، سازمان بهداشت جهانى (WHO)، سازمان کشاورزى و تغذیه بین المللى (FAO) صورت مى گیرد.

         امروزه آمریکا متوجه شده است که اگر سطح فناورى و علم، به ویژه در زمینه نظامى، در کشورهاى دیگر رشد یابد و با آنها مساوى شود، افزایش جمعیت عامل قطعى موفقیت ملت ها خواهد بود و به این مهم در چین و هند و پاکستان رسیده است و معتقد است که باید ضمن جلوگیرى از تمرکز جمعیت زیاد تحت یک حاکمیت سیاسى، آنها را به تعدادى از واحدهاى کوچک سیاسى تقسیم کرد. ازاین رو، در سیاست خارجى در مورد عامل جمعیت به شکل زیر عمل مى کند:

         1. تبدیل کشورهاى پرجمعیت به کم جمعیت و تجزیه آنها؛

         2. طرح توسعه دموکراسى و آزادى و حقوق بشر به ویژه براى زنان و جذب آنها به بازار کار و اشتغال براى تحقق اهداف فوق؛

         3. دخالت هاى مالى و ارائه خدمات ذى ربط (به نحوى که در شرایط تحریم، ابزار کنترل جمعیت به وفور و در دسترس همگان وجود دارد و حتى براى شرایط بحران مانند سیل و زلزله انبار شده است)؛

         4. استفاده ابزارى از بهداشت و سلامت مادر و فرزند به عنوان یکى از راه هاى کنترل جمعیت به ویژه در کشورهاى اسلامى است. سازمان بهداشت جهانى با ایجاد پایگاه هاى منطقه اى بهداشت از طریق پروژه هاى علمى، پژوهشى، خدماتى و... به این مهم مى پردازند (مشفق، 1389، ص 20).

         از امور قابل توجه این است که تمامى این سازمان ها در کنار فعالیت هاى مخصوص به خود، به سیاست هاى تنظیم جمعیت در کشورهاى اسلامى نیز مى پردازند.

         نکته اى که توجه به آن مهم است، این است که نقشه هاى کنترل جمعیت کشورهاى اسلامى از سوى گروهى که در پشت این سازمان ها قرار دارند طرح ریزى مى شود. همان گونه که در طرح هاى آمریکایى آمده است، ایالت متحده به دلیل سیطره اى که بر سازمان هاى وابسته به آن دارد، این سازمان ها را رهبرى مى کند (حسینى طهرانى، 1345، ص 95).

         حال اگر به این نکته توجه کنیم که امام خمینى1 از ظرفیت جمعیت 200 میلیونى و مقام معظم رهبرى از ظرفیت جمعیت حداقل 150 میلیونى براى ایران بارها سخن گفته اند، جاى این سؤال باقى مى ماند که کدام علل فرهنگى واجتماعى، موجب فریب مردم و تبعیت کورکورانه از توصیه هاى غرب در زمینه کنترل جمعیت شده است؟

    علل کاهش جمعیت

         علل فرهنگى

    1. تبلیغات گسترده بر ضد فرزند زیاد: سیاست هاى کنترل جمعیت تمامى وسایل ارتباط جمعى (تلویزیون، رادیو، روزنامه و...) را به منظور کاهش رشد جمعیت به کار گرفته است. این رسانه ها با پخش برنامه هاى هدف دار، ارزش هاى جدیدى را در مردم به وجود مى آورند و آنها رابراى کنترل جمعیت و یا تنظیم خانواده تشویق مى کنند.

         رسانه ها در انتشار این امور سهم بزرگى داشته اند. سیاست هاى کنترل جمعیت، به صورت قصه یا جمله هایى در پوسترهاى رنگارنگ درآمده و یا از طریق سریال هاى تلویزیونى، و یا ترانه هایى مربوط به آن منتشر مى شود (همان، ص 99).

         در این چند سال هر جا را نگاه کردیم، از شیشه آبلیمو و قوطى کبریت گرفته تا بنرهاى گسترده در سطح شهر، همگى یک چیز را تبلیغ مى کردند: فرزند کمتر، زندگى بهتر.

         از سوى دیگر، وزارت بهداشت و سازمان بهداشت جهانى در دورافتاده ترین روستاها آموزش هاى جدى تنظیم خانواده به اجرا گذاشت و عقیم سازى مردان و زنان را رایگان کرد و نظام آموزش عالى درس «تنظیم خانواده و جمعیت» را در دانشگاه ها دایر نمود و تلویزیون فیلم هایى را که بیشتر الگوى خانواده جوان را خانواده اى با یک یا دو فرزند معرفى مى کردند، پخش نمود (سبحانى نیا، 1391).

    2. تبدیل شدن تک فرزندى و یا بى فرزندى به یک فرهنگ مدرن: متأسفانه تک فرزندى و یا بى فرزندى به یک فرهنگ مدرن تبدیل شده و مورد استقبال بسیارى از زوج هاى جوان قرار گرفته است. بسیارى از افراد ثروتمند و یا دانشجویان فرهیخته که ازدواج کرده اند، تمایلى به بچه دار شدن ندارند. حتى نداشتن بچه را نوعى برترى اجتماعى مى دانند و داشتن فرزند زیاد را در خانواده هایى که سطح تحصیلات بالایى دارند، نوعى ناآگاهى قلمداد مى کنند. جوانان ما فکر مى کنند داشتن فرزند یعنى بى سوادى یا بى فرهنگى و عقب ماندگى. آنها فرزند را مانع پیشرفت تحصیل و زندگى خود مى دانند. همین افکار باعث شده سن بارورى و کاهش تمایل زوجین براى بچه دار شدن و مادر بودن کاهش یابد. بنا بر تحقیقى که یکى از جامعه شناسان انجام داده، مشخص شده است نسل اول کمتر از 5 فرزند نداشته اند؛ یعنى از 10 فرزند شروع مى شد تا 5 فرزند. نسل دوم بین 2 تا 4 فرزند داشتند و اما نسل سوم که زنان جوان هستند، 60 درصد آنها علاقه اى به بچه دار شدن نداشته و تنها 5 درصدشان بچه داشتند. بیشتر آنها از نبود امکانات و نداشتن شرایط لازم براى بچه دار شدن صحبت مى کنند و علاقه چندانى به بچه دار شدن نشان نمى دهند. درواقع، نسل جدید، یا فرزند ندارند یا به تک فرزندى اعتقاد دارند (همان).

    3. مطرح کردن امور بهداشتى: یکى از راه هاى کنترل جمعیت در کشورهاى اسلامى، مطرح ساختن امور بهداشتى است. یکى از اهداف اعلام شده این سیاست، تقلیل زایمان مى باشد که احتمال مرگ و میر مادران و نوزادان شیرخوار را کاهش مى دهد. دنبال کنندگان این سیاست، با طرح این مسئله که رابطه اى بین افزایش جمعیت و مرگ و میر (در سطح مرگ و میر نوزادان شیرخوار یا مرگ مادران به خاطر باردارى) وجود دارد، مردم را براى به کارگیرى وسایل جلوگیرى از باردارى متقاعد مى سازند.

         سازمان جهانى یونسکو، به منظور ترویج سیاست هاى کنترل جمعیت در میان مردم که در نتیجه، کاهش جمعیت را به دنبال دارد، مجموعه اى از کتاب ها و نشریه هایى را در همین زمینه منتشر کرده که در کشورهاى اسلامى، مدارس ملى تدریس این گونه کتاب ها و نشریه ها را به عهده گرفته اند (حسینى طهرانى، 1345، ص 97ـ98).

         درحالى که سلامت بدن زن، در زاییدن و حامله شدن و شیر دادن است. مطابق آخرین نتیجه کنگره هاى پزشکى که در آمریکا برگزار شده است و طبق آخرین مدارک و آمار، دخترانى که پیش از 18 سالگى زایمان کنند سرطان پستان نمى گیرند و هرچه دیرتر بچه بزایند، درصد خطر تهدید سرطان پستان در آنها زیاد مى شود و از سن سى سالگى که بگذرند، خطر سرطان پستان به نحو مضاعف بالا مى رود. اما زنانى که اصلاً ازدواج نکنند و بچه نیاورند، درصد خطر سرطان پستان در آنها سرسام آوراست (همان، ص 41ـ43).

         علل اجتماعى

    1. بزهکارى اجتماعى: بعضى زوجین به دلیل مشکلات تربیتى، از داشتن فرزند امتناع مى ورزند. بیمارى ها، اختلالات روانى، اعتیاد و بزهکارى اجتماعى، ازجمله عواملى هستند که والدین را از داشتن فرزند زیاد بازمى دارند. آنها نگران هستند که مبادا فرزندانشان به این مسائل دچار شوند. وقتى که مسئولان بهداشت، آمار و ارقام وحشتناکى از مشکلات روحى و روانى کودکان و نوجوانان یا آنهایى که دست به خودکشى مى زنند اعلام مى کنند، مى گویند که همه اینها تقصیر پدر و مادر است. درنتیجه، والدین دچار اضطراب و نگرانى مى شوند و از داشتن فرزند صرف نظر مى کنند، و آمادگى خود را از دست مى دهند؛ چراکه داشتن یک فرزند و به عهده گرفتن مسئولیت کامل جسمى و روانى او و بزرگ کردنش به صورت انسانى کارآمد، هماهنگ با اجتماع و مسئولیت پذیر و مفید براى جامعه، بارى بسیار بزرگ را به دوش والدین مى گذارد. والدین هم با دیدن چنین مشکلاتى، از داشتن تعداد زیاد فرزند خوددارى مى کنند (سبحانى نیا، 1391).

         اما وجود جرایم در جامعه هیچ گاه به دلیل جمعیت زیاد نیست؛ زیرا در اغلب کشورهاى غربى که با کاهش جمعیت نیز مواجهند، آمار جرایم و جنایات، بسیار بالا و گاه تا 50 برابر کشورهاى پرجمعیت جهان سوم مى باشد. و اگر هر فرد از جمعیت هر کشور را انسانى هوشمند با قابلیت جسمى و فکرى مناسب بدانیم که خود در تولید کشورش نقش مؤثر خواهد داشت، برداشت مثبتى نسبت به جمعیت پیدا خواهیم کرد (حسینى طهرانى، 1345، ص 110ـ111).

    2. رواج دیدگاه هاى فمینیستى: فمینیسم عمده ترین عامل بدبختى و تبعیض زنان و دختران را کانون خانواده و ازدواج و مادرشدن مى داند. از نظر آنها، پایبندى زنان به مسائل خانوادگى و تعهد زنان نسبت به ازدواج و تربیت فرزندان، باعث نابودى حقوقشان و بدبختى آنها در طول تاریخ بوده است. بنابراین، زنان براى رهایى از این بدبختى و عقب ماندگى نباید ازدواج کنند؛ چراکه آنها اعتقاد دارند زن تمام وقتش را براى خانواده و تربیت فرزندان مى گذارد و براى خود وقتى نمى ماند. آنچه باعث استقلال فکرى و شخصیتى زنان و رشد اجتماعى آنها مى شود، دورى از روابط خانوادگى و بنیان هاى خانواده است. وقتى نهاد خانواده از سوى فمینیست ها فاقد ارزش تلقى مى شود، مطمئنا نقش هاى سنتى پدر و مادر در خانواده و تربیت فرزندان کم ارزش به شمار مى آید. فمینیست ها نقش پدر و مادر را در خانواده و اجتماع زیرسؤال برده اند. از دیدگاه آنها، نقش مادر در خانواده و تربیت فرزندان از ارزش و اعتبار زن در اجتماع مى کاهد و باعث مى شود زن از رشد اجتماعى و پیشرفت همپاى مردان باز ماند. به باور فمینیست ها، ارزش زن و اعتبار واقعى آن در نقش مادرى دلسوز براى فرزندان نیست، بلکه در میزان کارکرد اجتماعى و فعالیت هاى عمومى وى در جامعه است.

         متأسفانه رواج نگاه فمینیستى در طبقات گوناگون زنان جامعه و حتى نفوذ آن در قشر مذهبى کشور، سبب شده تا بسیارى از زنان از زیر بار مادر شدن شانه خالى کنند و مواردى نظیر کار، فعالیت هاى اجتماعى، پیشرفت، تحصیلات و... را بهانه این امتناع قرار دهند (سبحانى نیا، 1391).

         آنها تلاش مى کنند زنان را متقاعد کنند که زایمان، زیبایى و سلامتى زن را به خطر مى اندازد. تردیدى نیست که حرکت زنان در کشورهاى اسلامى که راه فرهنگ غرب را در پیش گرفته اند، زنان مسلمان را به سمت الگوهاى فرهنگى غرب مى کشاند (حسینى طهرانى، 1345، ص 88).

    3. اشتغال زنان: امروزه بسیارى از زنان در سازمان ها، ادارات، مراکز دولتى و خصوصى مشغول کار هستند و برخى هم در مشاغلى اشتغال دارند که غیرضرورى و غیرمرتبط و در حیطه و مسئولیت مردان است.این مشاغل که هیچ سنخیتى با جسم و روح زن ندارد، به دست زنان افتاده است. این موضوع باعث شده زنان بیشتر در خارج خانه مشغول به کار باشند. حتى شاغل بودن، یک ارزش براى آنان شده است، به گونه اى که زنان شاغل به زنان خانه دار که مشغول تربیت فرزند هستند فخرمى فروشند و خود را یک سر و گردن بالاتر ازآنان مى دانند.ازاین رو،این زنان به خاطرترس ازدست دادن کاروموقعیت اجتماعى خود، پابرروى میل مادرى خودمى گذارندوتنهابه یک فرزندفکرمى کنند(همان).

         اسلام با کار و فعالیت هاى اجتماعى زنان مخالف نیست؛ اما این را نیز نمى پسندد که زنان از صبح تا شب به فکر تأمین معاش باشند و زمان و حوصله کافى براى تربیت و رسیدگى به فرزندانشان که اولویت اول آنان مى باشد نداشته باشند. اسلام با تقسیم کار و واگذارى تربیت فرزندان به زنان و ملزم کردن مردان به تأمین هزینه اقتصادى همسر و فرزندان، هرگونه اجبارى را از زنان برداشت تا آنان بدون هیچ نگرانى و اضطراب خاصى به فکر تربیت و وظیفه اصلى خود باشند. برخلاف دنیاى مدرن که به زنان ـ به اصطلاح ـ آزادى داد و خواست آنها را از بردگى در خانه رهایى بخشد؛ غافل از آنکه زن به بردگى مدرن و فشار کار مضاعف سپرده شد (سالارى مقدم، 1390، ص 27، به نقل از مطهرى، 1369، ص 203).

    4. شهرنشینى: سیاست هاى جمعیتى تابعى از الگوهاى توسعه است. الگوى زندگى شهرنشینى نیز متناسب با سیاست افزایش جمعیت مى باشد. شیوه زندگى آپارتمان نشینى، که اکنون در کشور با آن مواجه هستیم، با سیاست کاهش جمعیت تطبیق دارد. اکنون 71 درصد جمعیت کشور در شهرها و 29 درصد در روستاها زندگى مى کنند که این آمار، توازن را نشان نمى دهد. درحالى که چهار دهه قبل، این ترکیب جمعیتى برعکس بود؛ یعنى فقط 30 درصد جمعیت کشور شهرنشین بودند (سبحانى نیا، 1391).

         بررسى آمار و اطلاعات جمعیتى کشور در طول نیم قرن اخیر حاکى از آن است که رشد جمعیت ایران بیشتر معطوف به مناطق شهرى کشور بوده است؛ به گونه اى که عملاً جمعیت مناطق روستایى افزایش نیافته و حتى در بعضى مناطق روستایى، جمعیت با رشد منفى مواجه بوده است و مواردى را نیز مى توان یافت که روستاها خالى از سکنه و تبدیل به مناطق متروکه شده است. تعداد شهرها از سال 1335 از 201 شهر، به 1331 شهر در سال 90 افزایش یافته است (مرکز آمار ایران، 1391).

         سیاست هاى غلط دولت ها سبب شده که بسیارى از روستاییان کار پرزحمت بر روى زمین و در کنار دام را رها کرده و در جست وجوى رفاه بیشتر و کار کم زحمت تر در ادارات، سازمان ها و حتى مشاغل کاذب، به شهرها مهاجرت کنند که این امر، تورم جمعیت در نقاط خاص را به دنبال دارد (حسینى طهرانى، 1345، ص 111).

         عامل اصلى رشد شهرنشینى در ایران، مهاجرت از روستا به شهر بوده است و ازآنجاکه اغلب مهاجران را جوانان تشکیل مى دهند، توسعه شهرنشینى در ایران، با سالخوردگى جمعیت در روستاها همراه بوده است (وشمگیر، 1388، ص 126).

         یکى از عواملى که سبب کاهش بارورى مى شود وجود و گسترش شهرنشینى است؛ چراکه آمارها تفاوت 5/1 تا 2 بچه را میان خانوار شهرى و روستایى نشان مى دهد. بنابراین، از دید طرف داران کنترل جمعیت، رشد شهرنشینى یکى از عوامل کاهش بارورى جامعه است.

    5. افزایش سن ازدواج: سن ازدواج براى مردان و زنان، نسبت به سال هاى گذشته افزایش یافته و به میانگین 2/27 سال براى مردان و حدود 23 سال براى زنان رسیده است (سازمان ثبت احوال کشور، 1391).

         ناگفته پیداست که غریزه جنسى و نیاز به محبت و عاطفه مادرى، ازجمله علل و انگیزه هاى اصلى گرایش انسان به ازدواج و تشکیل خانواده است. ازاین رو، جوامع انسانى در طول تاریخ براى پاسخ گویى به نیازهاى جنسى و عاطفى بیشتر، به ازدواج و تشکیل خانواده روى مى آورند. حال اگر نیازهاى مذکور از راهى آسان تر، کم هزینه تر، متنوع تر و با کمترین مسئولیت فردى و اجتماعى تأمین و تدارک شود، بدیهى است که ازدواج و تشکیل خانواده، دست کم در بدو امر، مطلوبیت خود را از دست مى دهد. دیر ازدواج کردن و مسئولیت سنگین تشکیل خانواده، باعث مى شود شمار مجردان زیاد شود. درنتیجه، وقتى سن ازدواج بالا رود فرصت زمانى براى باردار شدن کم مى شود و تعداد فرزندان پایین مى آید.

         یکى از اهداف اجتماعى کنترل جمعیت، محدود کردن ازدواج ها و کشاندن بى رویه زنان به صحنه اجتماع و فعالیت هاى اقتصادى و در یک کلام، نابود کردن بنیاد خانواده و ایجاد فساد اجتماعى است (حسینى طهرانى، 1345، ص 123).

    6. افزایش طلاق در زندگى جدید: در گذشته کمتر درباره طلاق و عوارض سوء آن و علل پیدایش و افزایش طلاق و راه هاى جلوگیرى از وقوع آن فکر مى کردند. در عین حال، کمتر طلاق صورت مى گرفت و کمتر خانواده ها از هم مى پاشیدند. مسلما تفاوت دیروز و امروز در این است که امروز علل طلاق فزونى یافته است. زندگى اجتماعى شکلى پیدا کرده است که موجبات جدایى، تفرقه و ازهم گسستن پیوندهاى خانوادگى بیشتر شده. در هر کجا که آداب و رسوم جدید غربى بیشتر نفوذ کرده، آمار طلاق هم افزایش یافته است. مثلاً، اگر ایران را در نظر بگیریم، طلاق در شهرها بیش از روستاهاست و در تهران که رواج آداب و عادات غربى بیش از شهرهاى دیگر است، بیش از یک چهارم طلاق هاى ثبت شده سراسر کشور مربوط به تهران است؛ یعنى 27 درصد طلاق هاى ثبت شده را تهران تشکیل مى دهد، با اینکه نسبت جمعیت تهران به جمعیت سراسر کشور 10 درصد است. به طور کلى، درصد طلاق در شهر تهران بیش از درصد ازدواج است. تعداد ازدواج تهران 15 درصد کل ازدواج کشور است. طلاق عوارض تلخ و ناگوارى را به دنبال دارد؛ عوارضى همچون: سست شدن ارزش هاى مذهبى و فرهنگى، مشکلات اجتماعى و اقتصادى، فشارهاى عصبى و روانى، کاهش علایق و روابط انسانى و انحرافات و اعتیاد به مواد مخدر (صابرى زفرقندى، 1387، ص 1ـ4).

         بچه هایى که خود فرزند طلاق هستند، چون از نظر شاخص هاى سلامت روان نمره خوبى به دست نیاورده اند. بیشتر از بقیه بچه ها مستعد طلاق هستند و چون ترس از طلاق دارند، ممکن است دیرتر ازدواج کنند یا اصلاً ازدواج نکنند. این مسئله باعث مى شود که زندگى ها از هم پاشیده شود و فرزندى به وجود نیاید.

    پیامدهاى کنترل جمعیت

         خطرات سیاسى و امنیتى

    1. تضعیف نیروى دفاعى کشور: نیروى جوان و جمعیت فراوان، یکى از شاخص هاى اقتدار نظامى و دفاعى است. از فرصت هاى مهم ناشى از جمعیت کشور، مى توان به توانمندى و اقتدار نظامى و سیاسى کشور در عرصه بین المللى اشاره کرد. به طور قطعى، جامعه اى که در سطح بین المللى داراى جمعیت بیشتر و جوان ترى است، مى تواند داراى ارتش و قدرت نظامى قوى ترى نیز باشد. دوران جنگ تحمیلى و حضور جوانان در عرصه هاى نظامى و عملیات هاى سرنوشت ساز، برگ برنده اى بود که ایران اسلامى توانست در دوران دفاع مقدس آن را کسب کند. مطمئنا کشورى که داراى جمعیت اندک و یا پیر باشد، توان رویارویى مقتدرانه در برابر تجاوز بیگانگان را نخواهد داشت (سبحانى نیا، 1391). اگرچه امروزه اقتدار نظامى در مناسبات بین المللى از اولویت خارج شده است و دولت ها تسلط بر مناسبات جهانى را در اقتدار اقتصادى جست وجو مى کنند، اما در شرایطى که جمهورى اسلامى ایران در معرض تهدیدهاى جدى دشمنان سیاسى خود قرار دارد و آشکارا مورد تهدید قدرت هاى زورگو قرار مى گیرد، نمى توان از این مزیت در راستاى اقتدار نظامى کشور، چشم پوشى نمود (وشمگیر، 1388، ص 132).

    2. کاهش جمعیت جوان و نخبه کشور: از اصلى ترین پایه هاى پیشرفت و توسعه کشور، نیروى انسانى است. کشورى که با پیرى جمعیت روبه رو شود، خود به خود جمعیت جوان و نخبه آن دچار آسیب مى گردد و این کشور مهم ترین برگ برنده خود را در توسعه از دست خواهد داد. همان گونه که بسیارى از کشورهاى پیشرفته، فقدان جمعیت نخبه خود را با مغزهاى متفکر جوانان کشورهاى جهان سوم جبران مى کنند (سبحانى نیا، 1391).

    3. بر هم خوردن تعادل جمعیتى: در بیان ساده تر، منظور از نرخ بارورى کل تعیین تعداد فرزندانى است که جانشین والدین شوند. اگر این شاخص در حد 1/2 بچه یا کمتر باشد، به معناى کاهش تدریجى جمعیت و درنهایت، انقراض نسلى است. با مراجعه به ارقام مرکز آمار ایران و سازمان ملل در سال 1385 این رقم براى کل کشور 8/1 فرزند است. یعنى 18 فرزند با 20 نفر والدین جایگزین مى شود که 2 نفر کمتر از حد جانشینى است. این رقم در حال حاضر (1390) به حدود 6/1 فرزند براى هر مادر رسیده است. در صورت اثبات صحت رقم یادشده، على رغم نظر منتقدان، موضوع انقراض تدریجى نسل مطرح و با ملحوظ داشتن عامل مهاجرت تقویت مى شود. تردیدى نیست که باید براى اصلاح آن به روش مقتضى اقدام شود (مشفق، 1389، ص 22).

         امروزه شاهد تفاوت نرخ رشد جمعیت در استان هاى مرکزى و حاشیه اى هستیم، به گونه اى که نرخ رشد استان هاى مرزى تقریبا حدود 5 برابر نرخ رشد جمعیت مرکزى است. با نگاهى به نقشه توزیع جمعیت در کشور، مى توان دریافت که جمعیت ایران در بستر جغرافیایى خود به گونه اى ناموزون پخش شده است؛ یعنى اگر سرزمین ایرن به دو نیمه شرقى و غربى تقسیم شود، مى توان دریافت که تراکم جمعیت در نیمه غربى کشور ایران به مراتب بیشتر از نیمه شرقى آن است (وشمگیر، 1388، ص 124).

         همین تراکم کم یا زیاد، خود بر روى نحوه بهره بردارى از زمین تأثیر مى گذارد و بنابراین، کاربرى اراضى تحت تأثیر تراکم جمعیت متحول مى گردد؛ به گونه اى که شهرها در بهترین زمین هاى کشاورزى گسترش مى یابد. این امر، ضمن داشتن آثار و پیامدهاى منفى ناشى از تراکم جمعیت براى زندگى افراد جامعه، از ناحیه کاهش زمین هاى کشاورزى موجود، تخلیه منابع طبیعى جامعه و درنتیجه، تضعیف امنیت غذایى کشور و به تبع آن، افزایش وابستگى به مواد غذایى وارداتى، امنیت عمومى جامعه را تهدید مى کند (همان، ص 126ـ127).

    4. تضعیف جایگاه ایران به عنوان یک کشور شیعى: هرچند که شیعیان در سراسر جهان در میان ملل اسلامى پراکنده هستند؛ ولى تنها کشورى که در آن دولتى با حاکمیت شیعه سر کار است، کشور ایران است. این کشور هم اکنون ام القراى جهان اسلام است و چشم جهان اسلام به آن دوخته شده است. این سرمایه ارزشمند شیعه که منادى اسلام ناب محمدى در جهان است، مى باید هم از نظر کمّى و هم کیفى شاخص هاى لازم را داشته باشد و یکى از این شاخصه ها، جمعیت قابل قبول است که بتواند در برابر جهان کفر قد علم کند (سبحانى نیا، 1391).

         نکته حایز اهمیت در خصوص کاهش جمعیت، برنامه اى است که سیاست مدارن و استراتژیست هاى آمریکایى و اروپایى براى مقابله با جمهورى اسلامى ایران در نظر گرفته اند. برژینسکى ـ مشاور سابق امنیت ملى آمریکا ـ در مصاحبه اى با روزنامه «وال استریت ژورنال» در مارچ 2009، در خصوص تغییر جمعیت ایران نکته اى را بیان کرد که ابعاد بسیار گسترده اى دارد. وى در این مصاحبه گفته بود: «از فکر کردن به حمله پیش دستانه علیه تأسیسات هسته اى ایران بپرهیزید و گفت وگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه، بازى طولانى مدتى را انجام دهید؛ چون زمان و آمارهاى جمعیتى و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونى نیست» (همان).

    نتیجه گیرى

    سیاست کنترل جمعیت که با توصیه کشورهاى غربى و با حمایت سازمان هاى بین المللى در ایران اجرا شد، امروزه باعث تهدید نسل شیعه شده است و نرخ رشد جمعیت ایران را به 3/1 درصد کاهش داده که مى تواند زنگ هشدارى براى افق چشم انداز آینده کشور تلقى گردد.

         گسترش فرهنگ رفاه زدگى و ادعاى دفاع از حقوق برابر زن و مرد، از عوامل مهمى است که بحث اکتفا به حداقل فرزندآورى را ترویج کرد. هرچند عواملى مثل اشتغال مادران و کشاندن آنان به صحنه هاى فعالیت اجتماعى و ترک خانه و تبلیغات نادرست در مورد سیاه نشان دادن فرزندآورى و خطرات بهداشتى و اقتصادى که مى تواند براى خانواده و جامعه در پى داشته باشد، در روى آوردن خانوارهاى ایرانى به سیاست کنترل جمعیت دامن زده است. ازاین رو، امروزه که خطرات تحدید نسل و کنترل آن مشخص شده، لازم است تا با حمایت از خانواده هاى ایرانى و آگاه سازى آنان از اهداف دشمنان، زمینه هاى گذار از این تهدید اجتماعى و ملى را فراهم آوریم.

    پیشنهادها

    در پایان، به منظور حل مشکلات جمعیتى کشور و دستیابى به الگوى توسعه پایدار، پیشنهادهاى زیر ارائه مى شود:

         1. تشکیل شوراى عالى سیاست گذارى و برنامه ریزى جمعیت با تأکید به منابع اسلامى؛

         2. رصد مداوم تحولات جمعیتى توسط مراکز علمى ـ پژوهشى معتبر در سطح کشور و منطقه و بررسى نیازهاى آینده شناسانه جهان اسلام و ایران در بحث جمعیت؛

         3. انجام مطالعات عمیق در زمینه ارزیابى سیاست هاى جمعیتى گذشته، حال و آینده براى رسیدن به حد مطلوب جمعیت و جلوگیرى از بروز عواقب پیش گفته؛

         4. تدوین سیاست هاى جامع جمعیتى.


     منابع

    حرّعاملى، محمدبن حسن (بى تا)، وسائل الشیعه، قم، دارالکتب الاسلامیه.

    حسینى طهرانى، سیدمحمدحسین (1345)، کاهش جمعیت ضربه اى سهمگین بر پیکر مسلمین، مشهد، مؤسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلامى.

    دهخدا، على اکبر (1349)، لغت نامه دهخدا، زیرنظر محمد معین، تهران، دانشگاه تهران.

    سالارى مقدم، مریم  (1384)، مادران شاغل و تربیت فرزند، پایان نامه سطح 2، مشهد، مؤسسه علمى ـ پژوهشى مکتب نرجس علیهاالسلام.

    سبحانى نیا، محمد، «تحدید خانواده، تهدید جامعه» (محرم 1391)، ره توشه راهیان نور، ش 1، ص 25ـ50.

    صابرى زفرقندى، احمد (1387)، علل و عوامل طلاق در جامعه ایران و اثر آن در کودکان و نوجوانان، تهران، رایحه یاس.

    صفاتى، زهره (1380)، پیشگیرى از باردارى (کنترل جمعیت و مسائل فقهى مرتبط به آن)، قم، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها.

    عمید، حسن (1389)، فرهنگ فارسى، تهران، امیرکبیر.

    مشفق، محمود و همکاران (1389)، لزوم تجدیدنظر در سیاست هاى جمعیتى ایران، تهران، مرکز مطالعات و پژوهش هاى جمعیتى آسیا و اقیانوسیه.

    مطهرى، مرتضى (1369)، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا.

    معین، محمد (1385)، فرهنگ فارسى معین، تهران، امیرکبیر.

    وشمگیر خسروى، حسن (1388)، آسیب شناسى تحولات ساختار جمعیت در ایران (با رویکرد امنیت اقتصادى)، تهران، مؤسسه تحقیقاتى تدبیر.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رحمت آبادی، اعظم، سوختانلو، زهرا.(1392) تحدید نسل شیعه؛ تهدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن). ماهنامه معرفت، 22(6)، 45-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اعظم رحمت آبادی؛ زهرا سوختانلو."تحدید نسل شیعه؛ تهدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن)". ماهنامه معرفت، 22، 6، 1392، 45-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رحمت آبادی، اعظم، سوختانلو، زهرا.(1392) 'تحدید نسل شیعه؛ تهدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن)'، ماهنامه معرفت، 22(6), pp. 45-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رحمت آبادی، اعظم، سوختانلو، زهرا. تحدید نسل شیعه؛ تهدید جامعه ایران (علل کاهش جمعیت و پیامدهاى آن). معرفت، 22, 1392؛ 22(6): 45-