آثار و پيامدهاى گناه در آينه دين و روان شناسى
ضمیمه | اندازه |
---|---|
7.pdf | 310.83 کیلو بایت |
سال بيست و سوم ـ شماره 205 -دي 1393
محمد زارعى توپخانه[1]
عذرى يارى شريفى[2]
چكيده
هدف پژوهش حاضر بررسى آثار و پيامدهاى گناهان در آينه دين و روان شناسى است. اين تحقيق با استفاده از روش توصيفى ـ تحليلى، سراغ متون دينى و روان شناسى رفته است؛ نقش گناه در نزول بلا را بررسى كرده و به تبيين رابطه بين گناه و نزول بلا پرداخته است تا با آگاهى دادن به مخاطب در زمينه بلاخيز بودن گناه، زمينه دورى از گناه را فراهم آورد. نتايج حاصل از پژوهش نشان مى دهد كه گناه در قالب عناوينى همچون تغيير نعمت، اجابت نكردن دعا، احباط عمل، نقمت، آسيب هاى روانى ـ شخصيتى، كاهش عزت نفس، و كاهش شادكامى، بلا را محقق مى سازد.
كليدواژه ها: گناه، بلا، نعمت، احباط، نقمت، آسيب روانى.
[1] كارشناس ارشد روان شناسى خانواده مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره. mohammad358z@yahoo.com
مقدّمه
در عالم طبيعت، قانون عمل و عكس العمل حكم فرماست و اعمال انسان نيز از اين قانون مستثنا نيست (اسراء: 7). كسى كه دامان خويش را به گناه مى آلايد بايد در دنيا نيز منتظر آثار گناه خويش باشد. برخى از آثار وضعى گناهان به قدرى مهم و حادثه ساز است كه اقوام گنه كار پيشين را در كام عذاب و بلا فرو برده است (هود: 82). از جمله آثار وضعى گناه، نزول بلاها و سختى ها در زندگى دنيوى است. ازآنجاكه نفس آدمى خواهان ارضاى نيازهاى غريزى خود به هر شيوه ممكن است (قيامت: 5) و از سوى ديگر، انسان در دوران نوين، به تدريج، از آموزه هاى اخلاق دينى فاصله گرفته است، اطلاع و آگاهى از آثار وضعى گناهان مى تواند تأثير فراوانى در جلوگيرى از ارتكاب گناه داشته باشد. پيشينه پژوهش نشان مى دهد كه تاكنون آثار متعددى در باب گناه و آثار آن به رشته تحرير درآمده است. حقانى (1365) آثار گناه را در زندگى پس از مرگ بررسى نموده است. فجرى (1387) به برخى از آثار گناهان پرداخته و جنبه هاى گوناگون آثار گناه را بازگو نموده است. رسولى محلاتى (1393) آثار گناهان را به طور مفصل در هشت بخش سامان داده است. پژوهش هاى تجربى هم گوياى اين مطلب است كه كاهش پاى بندى به رفتارهاى مذهبى، افزايش آسيب هاى جسمانى و روانى را به دنبال دارد. ابراهيمى و همكاران (1381) دريافتند بين قطع رحم با اختلالات افسردگى همبستگى وجود دارد. بحرينيان و ايلخانى (1381)، رابطه قوى بين اقدام به خودكشى و ترك نماز را به دست آورده اند. يافته خسروپور و ساردويى (1381) حكايت از آن دارد كه بيماران روانى به ارزش هاى معنوى پاى بندى مذهبى كمترى دارند. تحقيق حاضر، سعى كرده است با دو رويكرد دينى و روان شناختى، آثار و پيامدهاى گناهان را بررسى كند و با نگرشى نو، به تبيين بلاساز بودن گناهان بپردازد. پرسش هاى پژوهش عبارت است از: آيا گناه موجب نزول بلا مى شود؟ بلا چگونه با ارتكاب گناهان تحقق مى يابد؟
گناه و اسباب آن
واژه گناه (ذنب) در زبان عربى، در اصل به معناى گرفتن دُم حيوان و مانند آن است. به هر فعلى كه عاقبتش وخيم باشد ذنب گويند (قرشى، 1371، ج 3، ص 24). در اصطلاح، واژه گناه، بر بزه، نافرمانى و تبه كارى اطلاق مى شود (حسينى دشتى، 1369، ج 4، ص 1904) و منظور اين است كه ايشان مرتكب عملى شود كه با دستورات خداوند و پيامبران و امامان معصوم سازگار نباشد.
به طوركلى، علل و اسباب رفتارهاى انسانى از جمله گناه را مى توان به سه دسته تقسيم نمود:
1. وراثت
از جمله عوامل زمينه ساز رفتارهاى شايسته و ناشايسته انسانى وراثت است كه تأثير آن از نظر شرع مقدس و علم تجربى به اثبات رسيده است. وراثت به طوركلى، يعنى: انتقال بعضى از خصوصيات والدين يا خويشان آنها به فرزندان، و همين امر سبب شباهت فرزندان به والدين يا خويشان است (شريعتمدارى، 1385، ص 58). در بين دانشمندان، نضج گرايان از تأثير اساسى اين عامل، طرف دارى مى كردند (بى ريا و همكاران، 1383، ج 1، ص 228). ولى به هر روى، تأثير جنبه هاى ژنتيكى در شكل گيرى رفتار، از جمله رفتارهاى غيراخلاقى، غيرقابل
انكار است. در روايات اسلامى، برخى صفات شخصيتى به عوامل ذاتى و ارثى نسبت داده شده است. براى نمونه، در روايت شريفى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهوارد شده است: همانا فرزندان آدم در دسته هاى گوناگونى خلق شده اند: كسانى كه دير غضب مى كنند و زود آرام مى شوند؛ افرادى كه زود به هيجان مى آيند و زود آرام مى شوند؛ و كسانى كه زود به خشم مى آيند و دير آرام مى شوند. آگاه باشيد كه بهترين آنها افرادى هستند كه دير خشم مى گيرند و زود آرام مى شوند (محمدى رى شهرى، 1377، ج 4، ص 3399). عبارت خلق در روايت، به جنبه هاى وراثتى نظر دارد.
در آيه اى از قرآن كريم، خداوند با تشبيه يك امر معقول به محسوس، به قانون وراثت اشاره كرده است. خداوند مى فرمايد: سرزمين پاكيزه (و شيرين) گياهش به فرمان پروردگار مى رويد. اما سرزمين هاى بد طينت (شوره زار) جز گياه ناچيز و بى ارزش، از آن نمى رويد (اعراف: 58). در حديث شريفى، امام صادق عليه السلامنقش استعدادهاى وراثتى متفاوت افراد در اعمال و رفتارهاى روزانه را تأييد كرده اند: مردمان همانند معادن طلاق و نقره هستند (كلينى، 1365، ج 8، ص 177).
بنابراين، مى توان نتيجه گرفت كه والدين پاك، زمينه تولد فرزندان پاك، و والدين آلوده، زمينه تولد فرزندان آلوده را پديد مى آورند. با توجه به آنچه ذكر شد، به نظر مى رسد عوامل وراثتى نقش زمينه ساز را به عهده دارند.
2. محيط
عامل ديگرى كه در انحراف انسان مؤثر است، محيطى، اعم از محيط هاى اجتماعى، فرهنگى، روانى و جغرافيايى است. در بين روان شناسان، رفتارگرايان جايگاه ويژه اى براى عوامل محيطى قايلند (بى ريا و همكاران، 1383، ج 1، ص 228). پژوهش هاى متعدد در ايالات متحده، گوياى اين مطلب است كه محيط آلوده، اعم از محرك هاى ديدارى و شنيدارى يا دوستان ناباب، زمينه بسيارى از انحرافات اخلاقى را در غرب پديد آورده است (مؤسسه رشد جوان، 1393). در روايات اهل بيت عليهم السلام تصريح شده كه هر انسانى در بدو تولد، داراى فطرت توحيدى است، ولى بر اثر نوع پرورش و محيط اطراف، يهودى يا مسيحى مى گردد (منحرف مى شود). در روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آلهآمده است: هر نوزادى بر فطرت پاك توحيد (و اسلام) متولد مى شود، جز اينكه پدر و مادر، او را به آيين يهود يا نصرانيت وارد مى كنند (مجلسى، 1404ق، ج 3، ص 281). در اهميت تأثير عوامل محيطى، همين بس كه پسر حضرت نوح عليه السلام با اينكه از صلب پاك نبى خدا بود، در اثر همنشينى با كافران و بدكاران، مستحق عذاب الهى گرديد (هود: 46) و پيامبر خدا با نصايح خود نيز نتوانست او را نجات دهد.
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد ***
سگ اصحاب كهف روزى چند پى نيكان گرفت و مردم شد 3. اراده
نوعى توانايى روانى ويژه انسان كه شخص بر اساس آن، مى تواند در قلمرو خاصى، تأثيرات زيستى و محيطى را تحت تسلط خود در آورد و رفتار خود را آگاهانه انتخاب كند، اراده خوانده مى شود (بى ريا و همكاران، 1383، ج 1، ص 245). اگرچه بسيارى از روان شناسان نقش اراده را ناديده گرفته اند، اما روان شناسان انسان گرا مانند مزلو بر اختيار و اراده آزاد انسان تأكيد دارند (همان، ص 248).
انديشمندان اسلامى معتقدند: عوامل وراثتى و محيطى
زمينه روانى و شرايط محيطى را براى بروز رفتارى خاص، مهيا مى سازند. اما اراده در قلمرو رفتارهاى آگاهانه و اختيارى، عاملى فعال و تعيين كننده است (همان، ص 225). تحقيقات صورت پذيرفته در ايالات متحده نشان مى دهد: ضعف اراده و عزت نفس زمينه بسيارى از آسيب هاى اخلاقى را فراهم آورده است و هر اندازه مهارت هاى گوناگون، مانند تقويت اراده و عزت نفس در نوجوانان تقويت شود، احتمال درگير شدن در انواع آسيب ها، از جمله بى بندوبارى و انحرافات جنسى و اخلاقى كاهش مى يابد (مؤسسه رشد جوان، 1393). ازاين رو، مهم ترين و مؤثرترين مانع در برابر گناه، اراده است. در آيات قرآن، آيات متعددى در باب اراده و اختيار انسان وجود دارد كه نشان دهنده تأثيرگذارى اراده در گزينش راه صحيح يا غلط است. در قرآن كريم، خداوند مى فرمايد: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورا (انسان: 3)؛ ماراه رابه اونشان داديم،خواه شاكر باشديا ناسپاس.
بنابراين، انسان نبايد به صرف وجود وراثت آلوده يا محيط آلوده، از رسيدن به كمال و سعادت مأيوس شود، بلكه با همت و اراده محكم، مى توان تأثير دو عامل ديگر را خنثا نمود؛ زيرا اين اسباب به تنهايى علت تام براى سعادت يا شقاوت كسى محسوب نمى شود، بلكه مجموع اين اسباب انسان را به سوى خوبى ها يا بدى ها سوق مى دهند، هرچند در اين ميان، اراده ازاهميت بيشترى برخوردار است.
بلا
بلى به معناى كهنه شدن است. به غم و مصيبت و اندوه از روى سبب بلاء مى گويند كه بدن را كهنه و فرسوده مى كند. امتحان را بدان سبب ابتلاء مى گويند كه گويا ممتحن امتحان شده را از كثرت امتحان كهنه مى كند (قرشى، 1371، ج 1، ص 230). مقصود از بلا، گرفتارى ها و مصايبى است كه انسان بدان ها دچار مى گردد و صدماتى را در ابعاد گوناگون بر انسان وارد مى سازد.
سبب بلا
فلسفه وجودى بلا نسبت به هر كس، متفاوت است:
1. ارتقاى درجه: برخى روايات هدف از نزول بلا و گرفتارى ها را نيل به ثواب و ارتقاى درجه ذكر كرده و بلا را تحفه اى ارزشمند از جانب خدا دانسته اند. از جمله اين روايات، روايتى از امام جعفر صادق عليه السلاماست كه مى فرمايند: به راستى كه خداوند، دوستانش را مصيبت زده و گرفتار مى كند تا به آنها اجر و ثواب دهد، بى آنكه گناهى كرده باشند (كلينى، 1375، ج 5، ص 551).
2. كفاره گناهان: گاهى بلا نازل مى شود تا كفاره گناهان باشد. كفاره يعنى: پوشانيدن. بلايى كه كفاره گناه است در واقع، پوشاننده گناه است و گنه كار را از زندان گناهانش آزاد و پاك مى سازد. ازاين رو، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هيچ رگى نلرزد و پايى برنخورد و سرى درد نگيرد و بيمارى نيايد جز براى گناهى (كه از بنده سر زده است) (همان، ص 119). در حديثى رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند: هرگاه خداوند نسبت به بنده اش، اراده بدى نمايد، گناهانش را نگه مى دارد تا او را در روز قيامت، به واسطه گناهانش مجازات كند، و هرگاه به بنده اش اراده خير كند در مجازات اودردنياشتاب مى كند(ديلمى،1377،ج1،ص428).
3. كيفر گناهان (عذاب): دنيا دار مجازات نيست، اما برخى گناهان موجب تسريع در نزول عذاب مى شوند و گنه كار در اين دنيا نيز نتيجه اعمال ناشايست خود را مى بيند. خداوند در قرآن، در خطابى عام به مؤمنان و كفار (طباطبائى، 1363، ج 18، ص 92) مى فرمايد: وَمَا
أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ (شورى: 30)؛ و هر مصيبتى كه به شما مى رسد به خاطر كارهايى (گناهانى) است كه انجام داده ايد و (خدا) بسيارى از (گناهانتان) را نيز عفو مى كند.
تأثير گناهان در نزول بلا
از ديدگاه جهان بينى الهى، بر جهان طبيعت، قانون عليت حكمفرماست و اعمال هركس در دنيا و آخرت، داراى نتيجه است. خداوند متعال، به واسطه اسباب، سنت هاى خود را بر عالم جارى مى كند؛ از جمله، بين گناهان و نزول بلاها، رابطه علّى و معلولى برقرار ساخته است. به عبارت واضح تر، بلا و عذاب مكافات عمل و اثر وضعى گناهان هستند، و اين مكافات بستگى به كوچكى يا بزرگى گناه دارد (نادرى كلرودى، 1382، ص 59). جهان بينى الهى، علاوه بر تأييد قوانين مادى، قوانين معنوى را نيز دخيل مى داند. اين نوشتار به تبيين كيفيت تأثير گناهان در نزول بلا مى پردازد:
1. تغيير نعمت: در منطق دينى، دورى از فرامين الهى علت بسيارى از خشكسالى ها، قحطى ها، مرگ وميرهاى ناگهانى و كوتاهى عمر و آفت ها ذكر شده است. خداوند بزرگ مى فرمايد: و اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آورند و تقوا پيشه مى كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم، ولى (آنها حق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم (اعراف: 196). با استمداد از مفهوم آيه، به اين نكته ظريف مى توان رسيد كه پاى بند نبودن به آموزه هاى دينى عامل كاهش رحمت و بركت الهى و تغيير نعمت هاست. از منابع دينى به دست مى آيد: هر گناهى نوع خاصى از تغيير نعمت را به دنبال دارد. امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده اند: هرگاه، زناكارى پيدا شود مرگ ناگهانى زياد مى گردد. هرگاه پيمانه كاهش يابد (كم فروشى كنند) خداوند آنها را به خشكسالى و كم محصولى گرفتار مى سازد. و هرگاه از پرداخت زكات سرباز زنند زمين بركات خود را از (قبيل) زراعت و ميوه جات و معادن، از آنها دريغ مى كند (صدوق، 1367، ص 573).
در فرازى از دعاى كميل مى خوانيم: اَللهمَ اغفِرلى الذُّنوبَ التى تُغيرُ النِعم (قمى، 1386، ص 127)؛ خدايا، بر من ببخش گناهانى كه نعمت ها را تغيير مى دهند. گناه زمينه نزول عذاب الهى را فراهم مى آورد و در چنين شرايطى، جامعه از بلا و عذاب در امان نمى ماند. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: هرگاه، خداوند ـ عزوجل ـ بر (مردم) شهرى خشم گيرد (به واسطه گناهانشان) و نخواهد بر ايشان عذاب نازل كند، نرخ ها (قيمت اجناس) بالا رود و عمرها كوتاه شود و بازرگانان سود نبرند و ميوه ها شاداب و سالم نگردد و آب قنات ها و چشمه ها فراوان نشود و باران ها را خدا از آن شهر بازدارد و مردمان فرومايه و شرور را بر آن مسلط گرداند (طوسى، 1381، ج 1، ص 313).
بسيارى از انسان ها تا زمانى كه غرق نعمت هستند، قدر آن را نمى دانند، اما وقتى نعمت وسعت رزق، سلامتى، طول عمر، فرزند صالح و مانند آنها از ايشان گرفته شود، زبان به شكايت مى گشايند، درحالى كه از سنت هاى الهى غافلند قرآن مى فرمايد: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11)؛ خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى دهد، مگر آنكه آنان، آنچه را در خودشان است تغيير دهند.
اصل تنعم براى عموم بندگان برقرار است، تا زمانى كه خودشان تغيير در نعمت را خواستار شوند (به واسطه ارتكاب گناهان). در اين صورت، بلاها و مصايب در
قالب تغيير و سلب نعمت ها بروز مى كند. اين نوع بلاها داراى شدت بيشترى هستند؛ زيرا افراد غرق در نعمت و آسايش بوده، به ناگاه، با سلب نعمت، سختى بر آنان وارد مى شود و تحمل آن، برايشان مشكل تر است.
برخى از گناهانى كه سبب تغيير نعمت مى شود عبارت است از: حرام خوارى زياد كه موجب سلب روزى مى شود (محمدى رى شهرى، 1377، ج3، ص 2059)؛ قطع رحم كه زوال نعمت را در پى دارد (نورى، 1407ق، ج 15، ص186)؛ غنا كه مانع نزول ملائكه مى شود (مجلسى، 1379، ص 556)؛ ترك عمل خيرى كه به آن عادت شده است (صدوق، 1361، ص 271)؛ ترك كردن امر به معروف (همان)؛ ترك كردن شكر و كفران نعمت (همان). ازآنجاكه كفران نعمت در وفور نعمت بيشتر اتفاق مى افتد (اسراء: 67)، رعايت تقوا در حال وفور نعمت، سخت تر از رعايت آن در زمان فقدان يا كمبود نعمت است. نبى مكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: من از ابتلاى به راحتى بيش از ابتلاى به سختى بر شما مى ترسم. شما به سختى ها آزمايش شديد و صبر كرديد، ولى دنيا شيرين و سرسبز است (فريبنده است) (محمدى رى شهرى، 1377، ج 7، ص 390). خليفه دوم در تأييد اين مطلب گفت: ما به سختى ها آزمايش شديم و صبر كرديم، ولى وقتى به خوشى ها آزمايش شديم، صبر نكرديم (راغب اصفهانى، 1404ق، ص 61).
لازم به ذكر است كه يكى از بزرگ ترين نعمت هاى خداوند، كه تضمين كننده حيات اهل زمين است (كلينى، 1365، ج 2، ص 55)، حضور ولىّ خداست. در حديثى از امام عصر (عج) آمده است: خداوند به واسطه من، بلا را از خاندانم و شيعيانم دور مى كند (مجلسى، 1404ق، ج 52، ص 30).
2. اجابت نشدن دعا: ارتكاب برخى از گناهان سبب اجابت نشدن دعا مى گردد. اين سخن مستند به روايتى از امام محمدباقر عليه السلاماست كه فرمودند: به راستى، بنده از خدا حاجتى مى خواهد و خدا زودتر يا ديرتر در پى روا كردن حاجت اوست. اما آن بنده در اين ميان، گناهى مى كند و خداى تبارك به فرشته اى كه موكل حاجت اوست، مى فرمايد: حاجتش را برآورده نكن و او را از آن محروم ساز؛ زيرا متعرض من شد و مستحق محروميت از سوى من گرديد (مفيد، 1425ق، ص32).
شاكله اصلى دعا ارتباط با خداست. آن گاه كه از بنده گناهى سر مى زند، ديگر دعاهاى او به درگاه خدا نمى رسد. بنابراين، هر بلا و مصيبتى ممكن است بر سرش فرود آيد؛ زيرا دعا و استغفار، خود سبب دفع بلا مى شود. زمانى كه دعا اجابت نشود، پناهگاه محكم انسان از ميان مى رود. گناهان به دو صورت مانع اجابت دعا مى شوند:
1. گناه توفيق دعا را سلب مى كند، به گونه اى كه گنه كار حتى موفق به دعا نيز نمى شود، چه رسد به اجابت آن. امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايند: به راستى، بنده گناهى مى كند و بر اثر آن، از نماز شب محروم مى شود (كلينى، 1365، ج 5، ص 125). محروميت از نماز شب به معناى سلب توفيق از دعا و استغفار است.
2. گناه سبب حبس دعا مى شود. حبس به معناى زندانى شدن است؛ بدين معنا كه اگر شخص دعا كند دعايش بالا نمى رود تا اجابت گردد. در فرازى از دعاى كميل مى خوانيم: اَللهمَ اغفِرلى الذُّنوبَ التى تَحبسُ الدُّعا (قمى، 1386، ص 127)؛ خدايا بر من ببخش گناهانى كه دعا را حبس مى كنند.
براساس منابع دينى، برخى از گناهان كه مانع اجابت دعا مى شوند، عبارتند از: قطع رحم (نورى، 1407ق، ج
15، ص 185)؛ حق الناس (صدوق، 1367، ص 621)؛ تظاهر به دين دارى (همان، ص 575)؛ خوردن لقمه حرام (طبرسى، 1381، ص 275)؛ ظاهر شدن ربا در بين مسلمانان (كلينى، 1365، ج 2، ص 374)؛ بددهنى و فحاشى (صدوق، 1361، ص 271)؛ تأخير نمازهاى واجب تا وقت بگذرد (همان)؛ نفاق بابرادران دينى (همان).
3. حبط اعمال: حبط در لغت، به معناى فاسد كردن و هدر دادن است (مقرى فيومى، 1425ق، ص 118). حبط عمل در اصل، به معناى باطل ساختن عمل و پاداش ندادن بر آن از جانب خدا است (حسينى دشتى، 1369، ج 2، ص 667). در اصطلاح، احباط به از ميان رفتن ثواب يا استحقاق ثواب يا ديگر آثار عمل نيك به وسيله گناه اطلاق مى شود. احباط و واژه هاى هم ريشه آن در قرآن 16 بار به كار رفته است (مركز فرهنگ و معارف قرآن، 1382، ج 2، ص 191).
احباط عمل يكى ديگر از سنت هاى الهى است كه موجب از بين رفتن حسنات گنه كار مى گردد. آثار وضعى برخى از گناهان به حبط حسنات و پاداش آنها مى انجامد و منحصر به موارد خاصى مى شود كه در دين اسلام بيان شده است. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: مردمانى از امت خود را مى شناسم كه در روز قيامت، حسناتى به سفيدى كوه هاى تهامه عرضه مى كنند، اما خداوند همه آنها را پودر و پراكنده مى كند. بدانيد كه آنها برادران هم تبار شمايند و شب ها نيز همچون شما عبادت مى كنند، اما مردمى هستند كه چون با محرمات الهى روبه رو شوند، آنها را مرتكب مى گردند (محمدى رى شهرى، 1377، ج 2، ص 991).
همچنين گناه نه تنها باعث زايل شدن اعمال خير مى شود، بلكه مانع پذيرفته شدن اعمال شايسته انسان، از جمله دعا مى گردد؛ زيرا خداوند مى فرمايد: إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (مائده: 27)؛ خداوند فقط از پرهيزگاران قبول مى كند. با اجابت نشدن دعا ـ همچنان كه گذشت ـ انسان آماج حوادث و بلاهاى روزگار قرار مى گيرد و پناهگاه معنوى خود را از دست مى دهد.
براساس منابع دينى، گناهانى كه موجب حبط اعمال مى شوند سه دسته اند:
1. عوامل رفتارى حبط عمل؛ نظير آشكار كردن زشتى ها (صدوق، 1367، ج 2، ص 562)؛ نگاه زن شوهردار به نامحرم (مجلسى، 1379، ص 554)؛ ترك نماز (ديلمى، 1408ق، ص 412)؛ فحشا و منكرات (همان، ص 73)؛
2. عوامل اعتقادى حبط عمل؛ همچون نارضايتى از خدا (كلينى، 1365، ج 2، ص 62)؛ ارتداد (بقره: 217)؛ نفاق (احزاب: 33)؛ دشمنى با اميرالمؤمنين على عليه السلام (نورى، 1407ق، ج 1، ص 163)؛
3. عوامل اخلاقى عمل؛ همانند منت گذاردن و اذيت كردن (بقره: 264)؛ رياكارى (صدوق، 1367، ص 255)؛ افترا (همان، ص 285)؛ نق زدن زن به شوهرش (صدوق، 1361، ج 3، ص 440).
4. نقمت: منظور از نقمت همان عذاب هاى زمينى و آسمانى است كه در اثر گناه، بر انسان نازل مى شود. گناه به دو صورت مى تواند در نزول عذاب مؤثر باشد:
1. به صورت استدراج و تجديد نعمت؛ در روايت شريفى ذكر شده است: بنده اى است كه گناهى مى كند و نعمت او با وجود آن گناه تجديد مى شود و آن نعمت، او را از استغفار از اين گناه بازمى دارد (كلينى، 1365،ج5، 557).
2. به صورت استيصال؛ در روايتى از امام صادق عليه السلام وارد شده است: پدرم فرمودند: به راستى كه خدا به طور
حتم، حكم فرموده است كه نعمتى به بنده خود ندهد كه آن را از او بازگيرد، تا آن بنده گناهى انجام دهد كه سزاوار نقمت شود (همان، ص 129).
علّامه طباطبائى سنت استدراج را چنين تقرير كرده است:
اگر جوامع بشرى بر طبق اقتضاى فطرت عمل نمايند، خيرات و بركات خداوند بر آنها سرازير مى شود، ولى اگر به سوى فساد گرايش پيدا كنند، سبب اجراى سنت بازتاب اعمال مى گردند و در دنيا به كيفر برخى از گناهان خود مى رسند، مگر اينكه پاى سنت ديگرى از سنت هاى خداوند به ميان آيد؛ يعنى سنت استدراج و املا كه در اين صورت، به جاى چشاندن نمونه اى از آثار سوء اعمالشان، خداوند درهاى نزول نعمت را بر آنان مى گشايد تا روز به روز در فساد و غفلت، غوطه ور شوند و در پايان، تمام عوامل و اسباب براى هلاكت گنه كاران فراهم گردد و مورد عذاب الهى قرار گيرند (طباطبائى، 1363، ج 18، ص 93).
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است: هيچ سالى كم باران تر از امسال نيست... هرگاه جمعيتى مرتكب عصيان شوند خداوند بارانى را كه در آن سال، براى آنها مقدر كرده است از آنها برمى گرداند (كلينى، 1365، ج 5، ص 125). در قرآن كريم آمده است: كسانى كه دوست دارند زشتى ها در ميان مردم باايمان، شيوع يابد، برايشان در دنيا و آخرت عذاب دردناكى است (نور: 19).
با وجود گناهان بى شمارى كه در سراسر نقاط دنيا اتفاق مى افتد، خداوند رحيم به خاطر چند دسته از مخلوقاتش، عذاب خود را از مردم گنه كار دور مى كند. امام موسى بن جعفر عليه السلامفرمودند: خدا در هر روز و شب، ملائكه اى دارد كه ندا مى دهد: مهلاً مهلاً! اى بندگان خدا، دست از معاصى برداريد كه اگر اين حيوانات چرنده و كودكان شيرخوار و پيران نمازگزار سال خورده نبودند آنچنان بر شما عذاب سرازير مى نمود كه له شويد (صدوق، 1362، ج 1، ص 103). بايد به اين نكته توجه شود كه مؤمنان هم مانند كافران ممكن است بر اثر ارتكاب برخى گناهان، مستوجب عذاب و قهر الهى گردند. در روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهآمده است: هر گاه امت من امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند منتظر رسيدن بلا و عذاب الهى باشند (مجلسى، 1379، ص 534).
از جمله گناهانى كه خداوند در عقوبت دنيوى آنها شتاب مى كند و تا آخرت به تأخير نمى اندازد عقوق والدين، ظلم به بندگان و بدى كردن در مقابل احسان ديگران است (مجلسى، 1404ق، ج 73، ص 381). در قرآن كريم، خداوند مى فرمايد: تا وقتى تو (اى پيامبر) در ميان آنها هستى، خداوند آنها را عذاب نخواهد كرد و (نيز) تا وقتى استغفار مى كنند خداوند عذابشان نمى كند (انفال: 33). از اين آيه، استفاده مى شود كه عذاب، زمانى بر مسلمانان نازل مى شود كه استغفار را ترك كنند و به گناهان روى آورند، گناهانى كه سبب نزول عذاب در دنيا و آخرت مى شود عبارت است از: شكستن پيمان ذمّى (اهل كتاب)؛ ترك احسان، هرزگى، نپرداختن زكات، زنا، حكم به ناحق دادن، قطع رحم (كلينى، 1365، ج 5، ص 547)؛ غنا (خوانندگى) (مجلسى، 1379، ص 556).
تحقيقات نشان مى دهد بين پايبند نبودن به آموزه هاى دينى (گناه) و آسيب هاى گوناگون فردى ـ اجتماعى مثل ناامنى، بزهكارى، قتل، خودكشى و انحرافات گوناگون رابطه مستقيمى وجود دارد. تحقيق صورت پذيرفته نشان مى دهد سست شدن پايه هاى معنوى و ضعف عقيده و رفتار دينى در مراحل رشد، با شيوع رفتار بزه كارانه ارتباط
دارد. از سوى ديگر، عقايد و عملكرد دينى ـ معنوى در خانواده يكى از عوامل اساسى در پيش گيرى از انحرافات روانى ـ اجتماعى است (پسنديده، 1381، ص 229).
در پژوهش ديگرى، رابطه قوى بين خودكشى و ترك نماز به دست آمده است (همان، ص 233). نتيجه تحقيق ديگرى نشان مى دهد بين حضور نيافتن در اجتماعات مذهبى (دورى از عبادات و تكاليف جمعى) و ابتلا به بيمارى هاى حاد قلبى ارتباط مستقيمى وجود دارد (همان، ص 238). تحقيقات نشان مى دهد افرادى كه در آمريكاى شمالى به طور فعال مذهبى هستند نسبت به افراد غيرمذهبى، احتمال كمترى براى بزهكار شدن يا سوءمصرف مواد يا الكل و يا طلاق و خودكشى دارند. آنان حتى از لحاظ جسمى سالم ترند و عمر طولانى ترى دارند (هاديان فر و مظفرى، 1388، ص 88ـ89). تحقيقات در ايالات متحده نشان مى دهد دختران داراى رابطه جنسى، چهار برابر و پسران دو برابر بيشتر سعى دارند (نسبت به كسانى كه پرهيز مى كنند و عفت مى ورزند) خودكشى كنند (مؤسسه رشد جوان، 1393).
5. آسيب هاى روانى ـ شخصيتى: در آموزه هاى دينى، واژه قلب جايگاه ويژه اى دارد. قلب مهم ترين سرمايه انسان است كه سعادت و شقاوت وى به آن بستگى دارد. علّامه طباطبائى درباره چيستى قلب مى فرمايد:
در حقيقت، قلب همان جان آدمى است كه با قوا و عواطف باطنى كه مجهز است، به كارهاى حياتى خود مى پردازد، و لكن بيشتر در قرآن كريم در آن چيزى كه آدمى به وسيله آن درك مى كند، استعمال مى شود(طباطبائى،1363،ج17،ص74؛ج4،ص7).
خداوند در قرآن كريم، هدايت را از آن كسانى مى داند كه داراى قلب سليم باشند: إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ (ق: 37)؛ اين تذكرى است براى كسى كه قلب دارد. در روايات، مهم ترين هديه الهى، قلب سالم ذكر شده است كه خدا به بندگان صالح خويش عنايت مى كند: هنگامى كه خداوند بنده اى را دوست بدارد به او قلب سليم و اخلاق معتدل و شايسته مى دهد (تميمى آمدى، 1366، ص 67).
از قرآن كريم و احاديث استفاده مى شود همان گونه بدن انسان گاهى سالم و گاهى بيمار است، قلب او هم گاهى سالم و گاهى بيمار مى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد: يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء: 88ـ89)؛ روزى كه مال و پسران براى انسان سودى ندارند، مگر كسى كه با قلب سالم به سوى خدا برود. فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضا (بقره: 10)؛ در دل هاى ايشان بيمارى (جهل و عناد) است. خدا بر بيمارى آنها بيفزايد.
اما آنچه موجب تباهى و بيمارى قلب مى شود، طبق آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام اعمال ناشايست و گناهانى است كه انسان مرتكب مى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد: كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ (مطففين: 14)؛ چنين نيست، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر قلب هايشان نشسته است. در برخى روايات، به صراحت مهم ترين عامل تباهى قلب، گناهان معرفى شده است. امام صادق عليه السلاممى فرمايد: چيزى بيش از گناه، قلب را فاسد نمى كند (كلينى، 1365، ج 2، ص 268).
اما اينكه گناه چگونه موجب تباهى قلب مى گردد، توسط اهل بيت عليهم السلام در قالب مثالى واضح، بيان شده است. امام صادق عليه السلاممى فرمايد: هنگامى كه شخصى مرتكب گناه مى شود، در قلب او، نقطه سياهى به وجود مى آيد. حال اگر توبه كند، از بين مى رود، ولى اگر گناهان
او زياد شود، سياهى قلب او را فرا مى گيرد. پس از آن ديگر رستگار نخواهد شد (همان، ص 271). بنابراين، قلب كه مهم ترين سرمايه انسانى است، راز سلامت و سعادتش در گرو دورى از گناهان است.
نزديك ترين معادل قلب در روان شناسى، واژه شخصيت و روان است كه رابطه آنها با رفتارهاى مذهبى بررسى مى شود:
شخصيت عبارت است از: سازمانى پويا در درون انسان و متشكل از نظام هاى روانى ـ جسمانى است كه ويژگى هاى رفتار و تفكر فرد را مشخص مى كند (ميردريكوندى، 1382، ص 76). آلپورت، ملقب به پدر روان شناسى شخصيت، معتقد است: يكى از مهم ترين ويژگى هاى شخصيت سالم وحدت و يكپارچگى است. نظام ارزشى دينى تنها نظامى است كه مى تواند به صورت كامل و مستمر، به شخصيت، وحدت و يكپارچگى ببخشد. اگر كسى داراى گرايش و جهت مذهبى خالصانه باشد، محصول جانبى اين جهت خالصانه آن خواهد بود كه دين چنين شخصى را حفظ كرده، از او مراقبت نمايد و سلامت روان را برايش به ارمغان آورد (همان، ص 80ـ81).
پژوهش هاى اخير نشان مى دهد: افرادى كه رفتارهاى سنجيده ترى دارند و از رفتارهاى پرمخاطره اجتناب مى كنند و پاى بندى اخلاقى ـ دينى بالاترى دارند و ويژگى هاى شخصيتى كارآمدترى دارند (ركتور و همكاران، 2005؛ ميدلتون و همكاران، 2013) و افرادى كه به رفتارهاى پرخطر دست مى زنند و درگير مشكلات اخلاقى، مانند بى بندوبارى و روابط جنسى خارج از ضوابط هستند در ويژگى هاى شخصيتى مانند احساس كارآمدى، اراده و تصميم گيرى دچار ضعف هستند (وانگ و همكاران، 2009). بنابراين، تقويت باورها و رفتارهاى دينى به سلامت شخصيت كمك مى كند و تضعيف باورها و رفتارهاى دينى شخصيت را دچار آسيب مى كند.
نقش دين و پاى بندى به آموزه هاى آن در افزايش سلامت روانى موضوعى است كه محور پژوهش هاى متعدد داخلى و خارجى قرار گرفته است (پسنديده، 1381، ص 228ـ237). يونگ در كتاب روان شناسى و دين مى نويسد:
كاملاً متقاعد شده ام كه اعتقادات و مناسك دينى لااقل از لحاظ بهداشت روانى، اهميت خارق العاده اى دارند. با اطمينان، مى توان گفت كه همه بيمارانم از آن رو احساس بيمارى مى كرده اند كه چيزى را كه اديان زنده هر عصر به پيروان خود عرضه مى دارند، از دست داده اند و هيچ يك از آنان قبل از بازيافتن بينش دينى خود، شفاى واقعى نيافته است (احمدى، 1390، ص 15ـ17).
باورها و رفتارهايى از قبيل توكّل به خداوند، صبر، دعا، زيارت، و مانند آن مى تواند از طريق ايجاد اميد به نگرش هاى مثبت موجب آرامش درونى فرد شود و تا حد زيادى اضطراب مرتبط با موقعيت را كاهش دهد. در مقابل، پژوهش ها نشان مى دهد كه روى آوردن به رفتارهاى خارج از چارچوب دين و اخلاق، آسيب هاى روانى گوناگونى به دنبال دارد.
يافته هاى ركتور و همكاران (2003) در مؤسسه ملى بهداشت كودكان و توسعه انسانى ايالات متحده نشان مى دهد كه بيش از 25 درصد دختران نوجوان درگير ارتباط با جنس مخالف دچار آسيب هاى روانى مانند افسردگى بودند. مگ ميكر در كتاب بيمارى هاى شايع: چگونه رابطه جنسى نوجوانانمان را مى كُشد؟ معتقد است: نوجوانانى كه درگير بى بندوبارى هاى جنسى مى شوند به
طور مستمر، آشفتگى هاى هيجانى را تجربه مى كنند. درگير شدن در اين روابط، شرايط روانى را به وجود مى آورد كه وسواس ناميده مى شود. اين شرايط موجب مى شود نوجوان با اين تلقى، كه آسايش موقت مى تواند نيازهايش را تأمين سازد، به دنبال توهم رضايت ناشى از رابطه جنسى يا ماده مخدر مى رود. در نهايت، بسيارى از نوجوانان بيشتر در افسردگى غوطه ور مى شوند (مؤسسه رشد جوان، 1393).
يافته هاى زارعى و همكاران (1393) نشان مى دهد بين پاى بندى ضعيف به حجاب با اضطراب، افسردگى، و نشانه هاى جسمانى، و نارسا كنش ورى اجتماعى رابطه وجود دارد. از مجموعه يافته هاى تجربى به دست مى آيد كه دين و رفتارهاى دينى نقش مهمى در سلامت روان افراد ايفا مى نمايند و در مقابل، دورى از اعتقادات مذهبى و رفتارهاى دينى (ترك واجبات و انجام محرمات) منجر به شكل گيرى انواع آسيب هاى روانى مى گردد.
6. كاهش عزت نفس: يكى از مهم ترين نيازهاى روانى انسان، عزت نفس است. گناه موجب حقارت نفس شده، عزت نفس انسان را از بين مى برد و اين امر، آسيب هاى روانى مهمى در پى دارد. عزت نفس عبارت است از: حالت شكست ناپذيرى و توان مقاومت در برابر سختى ها و مشكلات و نپذيرفتن ذلت در موقعيت هاى دشوار زندگى كه در اثر نوع عملكرد، در انسان پديد مى آيد (شجاعى، 1383، ص 180). امروزه عزت نفس نياز مؤثر بشرى دانسته شده است كه سهم اساسى در فرايند زندگى بر عهده دارد و براى رشدى طبيعى و سالم، ضرورى مى نمايد. آلپورت عزت نفس را از پايه هاى رشد نفس مى شمارد و آن را سومين مرحله از مراحل رشد نفس مى داند (شولتز، 1389، ص 291).
مزلو در سلسله نيازهاى خود، عزت نفس را از نيازهاى اساسى انسان برمى شمارد (همان، ص 350). بالبى عزت نفس را بخشى از شخصيت مى داند (بيابانگرد، 1376، ص 78).
به طوركلى، با توجه به تحقيقات به عمل آمده افراد داراى عزت نفس در مقابل انواع مشكلات زندگى، فشارهاى روانى، تهديدها و حوادث ناگوار طبيعى، مانند سيل و زلزله و بيمارى هاى روانى (افسردگى، اضطراب، الكليسم و اسكيزوفرنى) مقاوم و پايدارند (همان، ص 15). كاهش عزت نفس، خود زمينه آسيب هاى روانى، به ويژه افسردگى، را فراهم مى آورد. بسيارى از روان شناسان معتقدند: فقدان عزت نفس ريشه بسيارى از ناهنجارى هاى روانى است (همان، ص 38). در بررسى هاى انجام شده بر روى افراد با عزت نفس پايين، علايمى همچون افسردگى، اضطراب، كاهش عملكرد و مشكلات بين فردى گزارش شده است (همان، ص 79).
در آموزه هاى دينى، عزت نفس از ارزش بالايى برخوردار است، هرچند استعمال اين واژه با معناى روان شناختى آن تفاوت هايى دارد. خداوند در قرآن، عزت واقعى را از آن خدا، رسول و مؤمنان واقعى مى داند: لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ(منافقون: 8)؛ عزّت مخصوص خدا و رسول او و اهل ايمان است. در روايتى، از اميرالمؤمنين عليه السلام بالاترين فضيلت را عزّت نفس معرفى كرده اند. اميرالمؤمنين على عليه السلاممى فرمايند: نفس خويش را عزيز بشمار و به هيچ پستى و دنائتى تن مده، گرچه عمل پست، تو را به تمنياتت برساند؛ زيرا هيچ چيز با عزت نفس برابرى نمى كند(نهج البلاغه،1407ق،ص 401).
برخى از روان شناسان معتقدند: افرادى كه خودكنترلى بيشترى دارند از عزت نفس بالاترى برخوردارند
(بيابانگرد، 1376، ص 44ـ46). به طوركلى، افراد داراى عزت نفس با خود، ديگران و خدا رابطه سالم برقرار مى كنند؛ از اهانت و تحقير، غيبت، دروغ و ديگر گناهانى كه از اسباب ذلت و خوارى انسان است، مى پرهيزند (شجاعى، 1383، ص 187). تحقيقات نشان مى دهد افرادى كه رفتارهاى مذهبى انجام مى دهند، از حرمت و عزت نفس بالاترى برخوردارند (همان، ص 205). در مقابل، پژوهش هاى متعددى رابطه بين گناه و كاهش عزت نفس را نشان مى دهد. براى نمونه، رجبى (1389، ص 21) نشان داد كه دختران بدحجاب و دخترانى كه حجاب نسبى دارند در مقايسه با محجبه ها، حرمت خود و عزت نفس پايين ترى دارند. زارعى و همكاران (1393) نشان دادند كه ضعف پاى بندى به حجاب زمينه كاهش عزت نفس و تصور از خود را در ميان نوجوانان فراهم مى آورد. ركتور و همكاران (2003) معتقدند: ناديده گرفتن جنبه هاى اخلاقى و بى بندوبارى جنسى موجب پرورش نسلى بدون عزت نفس خواهد شد.
در آموزه هاى دينى، راه كسب عزت نفس تبعيت از فرامين الهى معرفى شده است. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهنقل است: خداى تعالى هر روز مى فرمايد: من پروردگار عزيز شما هستم. پس هر كس خواهان عزّت دو جهان است بايد كه از خداى عزيز اطاعت كند (مجلسى، 1404ق، ج 67، ص 120). و در مقابل، گناه، آفت عزت نفس معرفى شده است. اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه نفس شرافتمند و با عزت دارد هرگز آن را با پليدى گناه، خوار و پست نخواهد ساخت (نورى، 1407ق، ج 11، ص 339). اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: كسى كه از كرامت نفس برخوردار باشد، شهوات نفسانى در نظرش خوار و ناچيز مى گردد (تميمى آمدى، 1366، ص 231). در حديث ديگرى، گناهان به نفوس حقير نسبت داده شده است. اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد: كسى كه فرومايه است از كارهاى پست جدايى ندارد (همان، ص 232).
7. كاهش شادكامى: شادكامى از نيازهاى روانى بشر است كه تأثير عمده اى بر شكل گيرى شخصيت و سلامت روانى دارد. تحقيقات متعدد نشان مى دهد كه بين پاى بندى به دستورات دينى و شادكامى رابطه اى مستقيم است؛ يعنى هرقدر افراد به تكاليف دينى بيشتر عمل مى كنند شادى را بيشتر در زندگى تجربه مى كنند. تحقيقات ويلسون نشان مى دهد پاى بندى به مذهب يكى از عوامل شادكامى به شمار مى آيد (هاديان فر و مظفرى، 1388، ص 83). تحقيق ديگرى نشان داد: ايمان مذهبى اهميت به مذهب، و سنت گرايى مذهبى معمولاً با شادمانى همبستگى دارد (همان). پژوهش ديگرى نشان داده است: بين حضور در كليسا و شركت در گروه هاى مذهبى و ارتباط آن با شادمانى رابطه مثبتى وجود دارد (همان، ص 89). همچنين اليسون نشان داد افراد مذهبى پس از طلاق، بيكارى، بيمارى جدى يا سوگ، قادرند نسبت به گروه كنترل، شادمان تر باقى بمانند (همان). در مقابل، پژوهش ها نشان مى دهند پايبند نبودن به رفتارهاى دينى شادكامى را كاهش مى دهد. براى نمونه، كلسون (2003) با انجام پژوهش بر روى نوجوانان، دريافت: فعاليت هاى جنسى زودرس و خارج از ضوابط اخلاقى با كاهش شادى و استرس فردى مرتبط است. زارعى و همكاران (1393) دريافتند بين ضعف پاى بندى به حجاب با افسردگى و غمگينى رابطه اى مستقيم دارد. يافته هاى رجبى (1389، ص 21) نشان داد كه دختران بدحجاب در مقايسه با دختران با حجاب، رضايت كمترى از زندگى داشتند.
در متون دينى، ايمان و عمل صالح موجب شادكامى
معرفى شده است: فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ(اعراف: 35)؛ كسانى كه پرهيزگارى پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند نه ترسى بر آنهاست و نه غمناك مى شوند. از سوى ديگر، حزن و اندوه از عوارض گناه معرفى شده است. امام صادق عليه السلاممى فرمايند: چون گناه بنده بسيار گردد و چيزى از كردار (نيك) نداشته باشد كه آن را جبران كند و كفاره آنها شود، خداوند او را به اندوه گرفتار سازد تا كفاره گناهانش گردد (كلينى، 1365، ج 2، ص 44). در روايت ديگرى اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند: چه بسا اندك شهوتى كه اندوه و غمى طولانى به بار آورد (حرّعاملى، 1398ق، ج 15، ص 210). بنابراين، گناه شادكامى انسان را به مخاطره مى اندازد.
نتيجه گيرى
از منظر آموزه هاى دينى، يكى از عوامل نزول بلا و آسيب هاى فردى و اجتماعى، ارتكاب گناه است. در اين مقاله، رابطه گناه با نزول بلا و چگونگى آن، بررسى شد. اين امر به مدد يافته هاى تجربى تأكيد گرديد. نتايج حاصل از بررسى منابع دينى و يافته هاى تجربى، حكايت از آن دارد كه گناه نزول بلا را به هفت شكل محقق مى سازد: تغيير نعمت، اجابت نشدن دعا، احباط عمل، نقمت، آسيب هاى روانى ـ شخصيتى، كاهش عزت نفس، و كاهش شادكامى.
ازآنجاكه نداشتن آگاهى از آثار وضعى و روان شناختى گناهان زمينه ارتكاب گناه را فراهم مى آورد، ترويج و آگاهى بخشى آثار و پيامدهاى گناهان در مراكز آموزشى و رسانه هاى جمعى زمينه پاى بندى به رفتارهاى اخلاقى، مذهبى را فراهم مى آورد. همچنين آزمون نتايج پژوهش مذكور با انجام تحقيقات تجربى بر غناى كار مى افزايد و موجب استحكام بحث شده،تأثيرگذارى آن رادوچندان مى سازد.
··· منابع
نهج البلاغه، 1407ق، قم، دارالهجره.
ابراهيمى، امراللّه و ديگران، 1381، چكيده مقالات همايش بين المللى نقش دين در بهداشت روان، علوم و حديث، ش 24، ص 223ـ240.
احمدى، محمدرضا، 1390، نقش مناسك حج در اصلاح رفتار و كاهش نابهنجارى ها، معرفت، ش 163، ص 11ـ34.
بحرينيان، سيدعبدالمجيد و رضا ايلخانى، 1381، بررسى رابطه اقدام به خودكشى با پايبندى به نماز در مركز پزشكى لقمان، چكيده مقالات همايش بين المللى نقش دين در بهداشت روان، علوم و حديث، ش 24، ص 223ـ240.
بيابانگرد، اسماعيل، 1376، روش هاى افزايش عزت نفس در كودكان ونوجوانان،چ پنجم،تهران،سازمان انجمن اولياءومربيان.
بى ريا، ناصر و همكاران، 1383، روان شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، تهران، سمت.
پسنديده، عباس، 1381، چكيده مقالات همايش بين المللى نقش دين در بهداشت روان، علوم وحديث، ش 24، ص 223ـ240.
تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1366، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى.
حرعاملى، محمدبن حسن، 1398ق، وسائل الشيعه، تصحيح عبدالرحيم ربانى شيرازى، تهران، مكتبه الاسلامى.
حسينى دشتى،سيدمصطفى،1369،معارف ومعاريف،قم،اسماعيليان.
حقانى، حسين، 1365، آثار گناه در زندگى پس از مرگ، درس هايى از مكتب اسلام، سال بيست وشش،ش4،ص 38ـ43.
خسروپور، فرشيد و غلامرضا ساردويى، 1381، بررسى تأثير ارزش هاى مذهبى در طول مدت درمان بيماران مبتلا به افسردگى اساسى، چكيده مقالات همايش بين المللى نقش دين در بهداشت روان، علوم و حديث، ش 24، ص 223ـ240.
ديلمى، حسن بن محمد، 1377، ارشادالقلوب، ترجمه سيدعبدالحسين رضايى، تهران، كتابفروشى الاسلاميه.
ديلمى، حسن بن محمد، 1408ق، اعلام الدين فى صفات المؤمنين، قم، مؤسسه آل البيت.
راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1404ق، المفردات فى غريب القرآن، بى جا، دفتر نشرالكتاب.
رجبى، سوران، 1389، بررسى ميزان رعايت حجاب برتر در دانشجويان و تأثير آن بر شادكامى، بانوان شيعه، سال هفتم،
ش 25، ص 7ـ26.
رسولى محلاتى، هاشم، 1393، كيفر گناه و آثار و عواقب خطرناك آن، قم، بوستان كتاب.
زارعى توپخانه، محمد و همكاران، 1393، بررسى رابطه بين متغيرهاى پايبندى به حجاب، تصور از خود و سلامت روان، روان شناسى و دين، ش 27، ص 81ـ92.
شجاعى، محمدصادق، 1383، توكل به خدا راهى به سوى حرمت خودوسلامت روان،قم،مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى قدس سره.
شريعتمدارى، على، 1385، روان شناسى تربيتى، تهران، اميركبير.
شولتز، دوان پى، 1389، نظريه هاى شخصيت، ترجمه يحيى سيدمحمدى، تهران، ويرايش.
صدوق، محمدبن على، 1362، الخصال، بى جان، جاويدان.
ـــــ ، 1367، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه على اكبر غفارى، تهران، صدوق.
ـــــ ، 1361، معانى الاخبار، تصحيح على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين.
ـــــ ، 1363، من لا يحضره الفقيه، تصحيح على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين.
طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1363، تفسيرالميزان، بى جا، نشر بنياد علمى و فكرى علّامه طباطبائى.
طبرسى، فضل بن حسن، 1381، مكارم الاخلاق، ترجمه سيدابراهيم ميرباقرى، تهران، فراهانى.
طوسى، محمدبن حسن، 1381، امالى، تصحيح بهزاد جعفرى و على اكبر غفارى، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
قرشى، سيدعلى اكبر، 1371، قاموس القرآن، چ ششم، تهران، دارالكتب الاسلامية.
قمى، شيخ عباس، 1386، مفاتيح الجنان، قم، دارالعلم.
كلينى، محمدبن يعقوب، 1375، اصول كافى، ترجمه محمدباقر كمره اى، قم، اسوه.
كلينى، محمدبن يعقوب، 1365، اصول كافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
مجلسى، محمدباقر، 1379، حلية المتقين، تهران، گلى.
ـــــ ، 1404ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء.
محمدى رى شهرى، محمد، 1377، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث.
مركز فرهنگ و معارف قرآن، 1382، دايره المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب.
مفيد، محمدبن محمد نعمان، 1425ق، الاختصاص، تحقيق على اكبر غفارى، قم، مؤسسة النشرالاسلامى.
مقرى فيومى، محمدبن على، 1425ق، المصباح المنير، قم، دارالهجره.
ميردريكوندى، رحيم، 1382، رابطه شخصيت با نظام هاى ارزشى از ديدگاه آلپورت، معرفت، ش 46، ص 76ـ82.
مؤسسه رشد جوان، 1393، بازگشت غرب به عفاف، ترجمه محمد زارعى توپخانه، كرج، تلاوت آرامش.
نادرى كلرودى، مسعود، 1382، بلاياى طبيعى و مصائب، قم، فضايل.
نورى، ميرزاحسين، 1407ق، مستدرك الوسايل، قم، مؤسسه آل البيت.
هاديان فر، حبيب و شهباز مظفرى، 1388، مرورى بر شادمانى و همبسته هاى آن، حوزه و دانشگاه، ش 41، ص 82ـ105.
Colson, C. 2003, Twisting Reality: Teenagers, Sex, and Depression, From http:// townhall.com /columnists/chuckcolson /2003/06/17/ twisting reality teenagers, sex, and depression/page/full.
Middleton, L. E. R. & et. al, 2013, Understanding motivations for abstinence among adolescent young women: insights into effective sexual risk reduction strategies, J Pediatr. Health Care., 27, 342-350.
Rector, E. R. & et. al., 2003, Sexually Active teenagers are more likely to be depressed and to attempt suicide, Washington, The Heritage Foundation.
Rector, E. R & A. Kirk, Johnson, 2005, Teenage Sexual Abstinence and Academic Achievemen, Washington, The Heritage Foundation.
Wang, R. H., C. P. Cheng & F. H. Chou, 2009,"Predictors of sexual abstinence behaviour in Taiwanese adolescents: a longitudinal application of the transtheoretical model", J Clin, Nurs, v. 18, p. 1010-1017.