معرفت، سال دهم، شماره ششم، پیاپی 45، شهریور 1380، صفحات -

    سرمقاله

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 


    سرمقاله


    علوم انسانىِ اسلامى

    چرا در حوزه هاى علوم دینى، علوم انسانى و فلسفه این علوم جدّى گرفته نشده است؟ بدون شک تعریف ما از انسان با تعریف غربیان کاملاً متفاوت است. در فلسفه غرب امروز، اومانیسم (Humanism) زیر ساخت و فنداسیون همه علوم انسانى است. و امّا در فلسفه الهى، خدامحورى اساس و پایه حیات فردى و اجتماعى آدمى است. فلسفه هاى مبتنى بر اومانیسم، امروز در صددند همه عرصه هاى مدیریت حیات انسان را فتح کنند و زمان و زمین را در راستاى اهداف مادى و حیوانى خود، تحت کنترل درآورند و مکانیسم تصرف درخواست و اراده آدمیان را کشف و براى همه جوامع و انسان هاى روى کره زمین، تصمیم سازى کنند! چرا فرهیختگان و بزرگان علم و اندیشه در حوزه هاى علوم دینى ما نگاهى جدى بر این پدیده ها نمى افکنند و چندان که باید و شاید عنایتى ویژه به این فرایندها ندارند؟!

    مگر حوزه هاى علمیه نمى خواهند در راستاى تحقق «... واللّه متمُّ نورِه ولو کَرِهَ الکافرون»، گام بردارند؟ آیا قدم برداشتن در جهت اتمام نور خدا بر کره ارض، از وظایف حوزه هاى علمیه نیست؟ مگر این فریاد بلند قرآن نیست که مى فرماید: «و نرید ان نمنّ على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»؟ بدون شک پیشواى زمین شدن و مدیریت مستضعفان فرهنگىِ عصر حاضر را به دست گرفتن، منوط به تمهیدات و محتاج مقدماتى علمى در انسان شناسى و پى ریزى علوم انسانىِ وحیانى و طرحى نو در ساز و کار فلسفه علوم اجتماعى است و این مهم، جز از حوزه هاى علوم دینى ساخته نیست.

    برخى جامعه شناسى را، مادر همه علوم انسانى شمرده اند و شاید این تلقى، چندان دور از حقیقت نباشد. در تلقى اغلب جامعه شناسان معاصر، دین یک نهاد اجتماعى است همچون سایر نهادها. اما با تعریفى که ما از دین داریم، «دین» فرانهاد است و به همه نهادهاى اجتماعى دیگر رنگ مى زند و در آن ها تأثیر مى گذارد و همه را تحت پوشش قرار مى دهد. وقتى به تاریخ طولانى جوامع بشرى و سیر تحولات و فراز و نشیب هاى این جوامع نگاهى بیفکنیم، به خوبى هویداست که «دین» از ریشه دارترین و پایدارترین عناصر حیات انسانى است و جامعه شناسان و انسان شناسان گذشته و حال، همه، بر این نکته اذعان دارند.

    همه دغدغه راقم این سطور این است که چرا فیلسوفان و حکیمان و فقیهان و دانشمندان ما چندان که در پاره اى مسائل فقهى و اصولى و فلسفى همچون استصحاب و اعتبارات ماهیت و منزوحات بئر و... دقت هایى شگرف و محیّرالعقول به خرج داده اند، در ابواب مختلف علوم انسانى همچون فلسفه سیاست، فلسفه جامعه شناسى، فلسفه مدیریت، فلسفه حقوق، فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسى، فلسفه اقتصاد، فلسفه تاریخ و... عنایت و دقتى در خور نداشته و ندارند؟! امیدواریم دانش هاى فوق در آینده اى نه چندان دور، به طور جدّى مورد توجه و عنایت شوراى عالى برنامه ریزى و مدیریت حوزه هاى علمیه قرار گیرند و گامى بلند در راستاى تحول در نظام آموزشى و متون و موضوعات درسى حوزه ها برداشته شود. انشاءاللّه

    والسلام
    سردبیر

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1380) سرمقاله. فصلنامه معرفت، 10(6)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."سرمقاله". فصلنامه معرفت، 10، 6، 1380، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1380) 'سرمقاله'، فصلنامه معرفت، 10(6), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). سرمقاله. معرفت، 10, 1380؛ 10(6): -