توسعه انسانى از دیدگاه اسلام
Article data in English (انگلیسی)
توسعه انسانى از دیدگاه اسلام
نصرالله خلیلى تیرتاشى
چکیده:
این سؤال که «معیارها و شاخص هاى توسعه انسانى چیست» با رویکردهاى گوناگونى قابل بررسى است. این که دین اسلام نیز درباره «توسعه انسانى»1 حرفى براى گفتن دارد یا نه، سؤالى جدّى و قابل تأمّل است.
بى شک، در طرح کامل اندیشه اسلامى، مجموعه اى از نظام ها یک منظومه معرفتى تشکیل مى دهد که نظام اقتصادى در آن جایگاه ویژه اى دارد. در داخل همین نظام، حوزه هاى متعددى از جمله حوزه «توسعه» مطرح است که خود به حوزه هاى ریزترى تقسیم مى شود. با بروز پیامدهاى منفى توسعه اقتصادى صرف، توجه به ابعاد انسانى توسعه و توسعه پایدار ضرورت پیدا کرد و تحقیقات، گزارش ها و گردهمایى هاى زیادى در سطح جهانى به این موضوع پرداخت. در همین زمینه، «برنامه توسعه سازمان ملل متحد»2 به پیشنهاد فقید پرفسور محبوب الحق، از سال 1990، همه ساله سلسله گزارش هایى درباره «توسعه انسانى کشورهاى جهان» منتشر مى سازد که طى آن، درصدد آشکارسازى چهره کشورها در زمینه مسائل انسانى مى باشد. از آن جا که معیارها و شاخص هاى ارائه شده در این گزارش مبتنى بر انسان شناسى ناقص و یک بعدى ـ مادى مبتنى بر غریزه ـ مى باشد، از دیدگاه اسلام، نمى تواند مبیّن یک انسان توسعه یافته باشد که انسان شناسى آن کامل و مبتنى بر فطرت و غریزه ـ هر دو ـ است. از این رو، بررسى مجدد و ارائه معیارها و شاخص هاى توسعه انسانى واقع بینانه ضرورت مى یابد. بر همین اساس، در این مقاله، پس از بیان مبانى لازم، معیارهاى رسیدن به توسعه انسانى از دیدگاه اسلام ارائه مى گردد.
تاریخچه بحث
براى سالیان متمادى، «رشد» هدف عمده اقتصادى سیاست گذاران و رهبران سیاسى بود. بر اساس این دیدگاه، «تولید» هر چه بیش تر کالاها و خدمات بهترین راه بهبود سطح زندگى مردم و «رشد» به عنوان راه حل مشکلات و موجب تقویت نظامى، افزایش اشتغال و کاهش کسرى بودجه تلقى مى شد. اما به تدریج، مردم دریافتند که رشد ـ به تنهایى ـ جوابگوى همه چیز نیست و کیفیت زندگى مردم، على رغم رشد اقتصادى، مى تواند پایین باشد. بدین روى، این سؤال براى مردم مطرح شد که چه نوع رشدى خوب است و سودش به حال انسان ها چیست؟ هزینه این رشد چه قدر است و چه کسى باید آن را بپردازد و سود آن را چه کسى مى برد؟ همین بیدارى عمومى باعث شد تا کشورها دریابند راه هاى کارامدترى بیابند و رشد را با جنبه ها و ارزش هاى انسانى ارتباط دهند و آن را در چشم اندازهاى مناسب ترى قرار دهند; چنان که بعدها رشد بر اساس مقیاس انسانى مورد سنجش قرار گرفت.
در پى این بیدارى، ساز و کارى نیاز بود که مردم ـ یعنى مردان و زنانى که ثروت واقعى هر ملتى را تشکیل مى دهند ـ را دوباره در مرکز توجه توسعه جاى دهد و رسیدن به رفاه انسانى را هدف توسعه بداند و توجه جهانیان را به سوى برابرى و دفع فقر جلب نماید و این خلأ را پر سازد و پیشرفت بشر در سطح جهان و راهبردهایى را که کشورها براى تحقق رفاه انسانى به کار مى گیرند مورد ارزیابى قرار دهد و دامنه حق انتخاب مردم را گسترش دهد. درست است که درآمد یکى از گزینه هاى مهم مورد نظر آدمى است، اما نمى توان زندگى را در آن خلاصه کرد. بدین دلیل، باید تمام گزینه هاى انسانى وسعت یابد. گزینه هاى دیگرى نیز وجود دارد که براى بسیارى از مردم بس ارزشمند است. شکل این گزینه ها متفاوت است و از آزادى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى تا فرصت سازندگى و بروز خلاّقیت، بهره مندى از عزت نفس شخصى و تضمین حقوق انسانى را دربرمى گیرد.
در همین زمینه بود که محبوب الحق، کارشناس سازمان ملل متحد، معیار «توسعه انسانى» را براى ارزیابى عملکرد الگوهاى توسعه ارائه داد.
«توسعه انسانى» مفهومى به مراتب گسترده تر از نظریات متداول توسعه اقتصادى است. الگوهاى رشد اقتصادى بیش تر با افزایش تولید ناخالص ملى (GNP)سر و کار دارند تا بهبود کیفیت و سطح زندگى انسان. در نظریات توسعه منابع انسانى، آدمى یکى از نهاده هاى فرایند تولید قلمداد مى شود; یعنى انسان وسیله است، نه هدف. رهیافت هاى رفاه نگر نیز انسان را بیش تر بهره بردار فرایند توسعه قلمداد مى کند، نه عامل تغییر در فرایند توسعه. رهیافت مبتنى بر نیازهاى اساسى بر تأمین کالاهاى مادى و خدمات مورد نیاز قشرهاى محروم جامعه بیش از گسترش گزینه هاى انسانى در همه حوزه هاى زندگى تأکید مىورزد. توسعه انسانى بر خلاف تمام این رهیافت ها، تولید و توزیع کالاها و خدمات و گسترش و کاربرد توانمندى هاى انسان را در یک مجموعه واحد تلقى مى کند و با لحاظ موارد اشاره شده در رهیافت هاى مذکور، نه تنها همه آن ها را در خود جاى مى دهد، بلکه از محدوده آن ها نیز فراتر مى رود. توسعه انسانى تمام مسائل موجود در جامعه مانند رشد اقتصادى، تجارت و بازرگانى، اشتغال و استخدام، آزادى سیاسى و ارزش هاى فرهنگى را مورد بررسى و تحلیل قرار مى دهد و به همین اعتبار، ضمن تأکید بر گسترش دامنه گزینه هاى انسان، کشورهاى در حال توسعه و صنعتى را به یک چشم مى نگرد.
تعریف «توسعه انسانى»
«برنامه توسعه سازمان ملل متحد» (UNDP)«توسعه انسانى» را این گونه تعریف مى کند3: «توسعه انسانى فرایندى است که در طى آن، گزینه هاى انتخاب مردم گسترش مى یابد.» از نظر اصولى، این انتخاب ها مى تواند بى نهایت باشد و در طول زمان نیز تغییر کند. اما در هر سطحى از توسعه، سه محور اصلى وجود دارد که بدون تغییر باقى مى ماند: داشتن یک زندگى طولانى همراه با تندرستى، دسترسى به اطلاعات و دانش مورد نیاز زندگى روزمره، و در اختیار داشتن منابع لازم براى برخوردارى از امکانات زندگى در سطحى معقول. گزینه هاى دیگر که از نظر بیش تر مردم مهم و اساسى به شمار مى رود طیف وسیعى را در برمى گیرد.
از این تعریف، فهمیده مى شود که عبارت «توسعه انسانى» به صورت صفت و موصوف ـ نه به صورت مضاف و مضاف الیه ـ استعمال شده است. «توسعه انسانى» به صورت صفت و موصوف یعنى: رعایت جنبه ها و ارزش هاى انسانى در فرایند توسعه یا به عبارت دیگر، گسترش گزینه هاى انتخاب مردم. در این صورت، آنچه متحول مى شود شرایط اجتماعى زندگى بشر است و به تحول خود انسان چندان توجه نمى شود، مگر آنچه تحول شرایط اجتماعى زندگى مستلزم آن است. اما «توسعه انسانى» به صورت مضاف و مضاف الیه شبیه «توسعه نیروى انسانى» یعنى: تحول خود انسان، و آنچه محور توسعه قرار مى گیرد خود انسان است و تحول شرایط زندگى در خدمت تحول خود انسان. در این نبشتار، «توسعه انسانى» به صورت مضاف و مضاف الیه مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
تعریف «توسعه نیروى انسانى»
«توسعه نیروى انسانى»، که گاهى به صورت «توسعه منابع انسانى» و یا توسعه سرمایه انسانى به کار مى رود; عبارت است از: «مجموعه فعالیت ها و اقداماتى از: قبیل جذب، تأمین، نگهداشت، آموزش و پرورش، افزایش دانش و کارایى و ایجاد انگیزه که در نهایت به توسعه نیروى انسانى مى انجامد.»
بحث از توسعه نیروى انسانى یک بحث غایى نیست، بلکه یک بحث ابزارى براى رسیدن به یک هدف دیگر است، به عبارت دیگر، توسعه نیروى انسانى ابزارى براى بهبود اثربخشى افراد ـ افزایش بهرهورى ـ در محیط کار است. توسعه نیروى انسانى با این دید و هدف صورت مى گیرد که افراد در انجام مسؤولیت هاى محوله اثربخشى بیش ترى داشته باشند. منظور از «اثر بخشى نیروى انسانى در محیط کارى» این است که افراد به معیارهاى کمّى و کیفى بهترى در انجام امور محوله و تحقق اهداف آن دست پیدا کنند.
یکى دانستن «توسعه انسانى» و «توسعه منابع انسانى» در واقع، اشتباه گرفتن اهداف با وسایل است. مردم تنها وسیله اى براى تولید کالاها و خدمات نیستند و هدف از «توسعه» صرفاً این نیست که ارزش افزوده بیش ترى، صرف نظر از نحوه مصرف آن تولید شود. در نظر گرفتن انسان صرفاً به عنوان یک وسیله تولید و کام یابى مادى و تلقى این نوع کام یابى به عنوان هدف، واژگون کردن اهداف و وسایل به نحو غریب است که باید به هر قیمتى از آن اجتناب کرد. مفهوم «توسعه انسانى» این گونه تمرکز انحصارى بر مردم به عنوان سرمایه انسانى را رد مى کند. این مفهوم نقش محورى سرمایه انسانى را در افزایش بهرهورى انسانى مى پذیرد، اما به همان میزان، در اندیشه ایجاد فضاى اقتصادى و سیاسى است که در آن مردم بتوانند توانایى هاى انسانى شان را گسترش داده، به نحوى مناسب به کار گیرند. مفهوم مذکور همچنین نگران انتخاب هاى انسانى است که از بهروزى اقتصادى بسیار فراتر است.4
انواع شاخص در گزارش برنامه توسعه سازمان ملل
در گزارش مذکور اذعان شده که هیچ شاخص واحدى قادر نیست چنین مفهوم وسیع و پیچیده اى را به طور کامل بیان کند. از این رو، از انواع شاخص، که هر کدام مزیّتى بر دیگرى دارد و جنبه متفاوتى را آشکار مى سازد و همچنین از انواع نماگرهاى اجتماعى ـ اقتصادى تفصیلى براى فهم کامل تر وضعیت کشورها استفاده شده است که در این جا به بعضى از آن ها اشاره مى شود:
1ـ شاخص توسعه انسانى (HDI)5
توسعه انسانى را به «گسترش گزینه هاى انتخاب مردم» تعریف کرده اند که از نظر اصولى، این گزینه ها مى تواند بى نهایت باشد و در طول زمان نیز تغییر کند. اما در هر سطح از توسعه، سه گزینه اصلى و اساسى وجود دارد که بدون تغییر باقى مى ماند: «داشتن یک زندگى طولانى همراه با تندرستى»، «دست رسى به اطلاعات و دانش مورد نیاز زندگى روزمرّه» و «در اختیار داشتن منابع لازم براى برخوردارى از امکانات زندگى در سطحى معقول». این سه گزینه ـ به ترتیب ـ به وسیله سه زیر شاخص «امید به زندگى هنگام تولد»، «باسوادى بزرگ سالان» ـ با دو سوم وزن ـ و «درصد ثبت نام ناخالص در دوره هاى ابتدایى، راهنمایى و متوسطه» ـ با یک سوم وزن ـ و نیز «تولید ناخالص داخلى» ـ بر حسب برابرى قدرت خرید به دلار ـ اندازه گیرى مى شود.
در این شاخص، سایر گزینه هاى مهم و اساسى مردم مثل برخوردارى از آزادى هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى گرفته تا فرصت بروز خلاّقیت و دیگر توانایى هاى فردى، برخوردارى و حفظ عزّت نفس و تضمین حقوق بشر وارد نمى شود. این شاخص مقادیرى بین صفر تا یک را نشان مى دهد. هر قدر جامعه در زمینه توسعه انسانى بیش تر پیشرفت کند، مقدار این شاخص به سمت یک افزایش مى یابد.
2ـ شاخص توسعه انسانى تعدیل شده بر حسب نابرابرى هاى مرتبط با جنسیت (GDI)6
از آن جا که شاخص (HDI) یک شاخص کلى است و به تنهایى نمى تواند نمایانگر کامل وضعیت انسانى کشور ما باشد و این حقیقت را که گروه هاى مختلف داخل یک کشور در سطوح بسیار متفاوتى از توسعه انسانى قرار دارند، از نظرها پنهان مى دارد، این گزارش شاخص هاى متفاوتى را براى گروه هاى جمعیتى گوناگون در کشورها ایجاد نمود. نتایج حکایت از آن دارد که به نظر مى رسد گروه هاى جمعیتى گوناگون در کشورى واحد، در وضعیت هایى زندگى مى کنند که از هم فاصله دارند. تفاوت بین مردان و زنان یکى از مهم ترین تفاوت ها در درون ارزش کلى شاخص توسعه انسانى یک کشور است. بر حسب بیش تر نماگرهاى اجتماعى، اقتصادى ـ به استثناى امید به زندگى، آن هم در سایه دلایل زیست شناختى ـ مردان عموماً در وضعیتى بهتر از زنان قرار دارند. تعدیل رتبه بندى شاخص توسعه انسانى بر حسب نابرابرى هاى جنسى، به ترتیبى که بیان کننده ارزش مؤنث هر کدام از اجزا نسبت به ارزش مذکر آن جزء باشد، یک راه براى نمایاندن این تفاوت است. پس از تعدیل، ارزش شاخص توسعه انسانى هیچ کشورى وضع بهترى پیدا نمى کند. در همه کشورهاى جهان، على رغم همه تغییرات در قوانین ملى و سال هاى بسیار مبارزه و بحث درباره برابرى دو جنس، با زنان بدتر از مردان رفتار مى شده است. این شاخص مقادیرى بین صفر و یک را نشان مى دهد. هر قدر برابرى بین زن و مرد بیش تر باشد، مقدار این شاخص افزایش مى یابد.
3ـ شاخص توسعه انسانى تعدیل شده بر حسب توزیع درآمد7
تعدیل شاخص توسعه انسانى بر حسب توزیع درامد، روش دیگرى است که مى تواند در این باب مفید باشد. شاخص کلى توسعه انسانى درامد ملى را منعکس مى کند. اما در بسیارى از کشورها، به ویژه کشورهاى در حال توسعه، توزیع درامد به شدت نامتعادل است. در نتیجه، تنزیل جزء درامدى شاخص مذکور به منظور انعکاس توزیع نامطلوب درامد، اهمیت پیدا مى کند. از نظر توزیع درامد، هیچ کشورى کامل نیست. بنابراین، تعدیل شاخص توسعه انسانى بر حسب توزیع درامد امتیاز همه کشورها را کاهش مى دهد. اما اثر آن در مورد برخى کشورها بیش تر است.
این شاخص مقادیرى بین صفر و یک را نشان مى دهد. هر قدر توزیع عادلانه تر باشد، مقدار این شاخص به یک نزدیک تر است.
4ـ شاخص توانمندى و مشارکت جنسیتى (GEM)
این شاخص متغیرهایى را به کار مى گیرد که صریحاً توانمندى و مشارکت مردان و زنان را در زمینه فعالیت هاى اقتصادى و سیاسى اندازه مى گیرد. این فعالیت ها شامل پست هاى مدیریتى، ادارى، شغل هاى فنى و حرفه اى و اشغال کرسى مجلس مى باشد.
این شاخص نیز مقادیرى بین صفر و یک را نشان مى دهد. هر قدر توانمندى و مشارکت برابرتر باشد، مقدار این شاخص به یک نزدیک تر است.
استفاده از شاخص توسعه انسانى در کشورها
در همان سال هاى اولیه انتشار گزارش توسعه انسانى، این شاخص تأثیر عمده اى بر سیاست گذارى در زمینه توسعه انسانى گذارد. تاکنون شاخص مذکور به روش هاى عمده ذیل مورد استفاده قرار گرفته است: براى برانگیختن بحث سیاسى ـ مالى، براى اولویت دادن به توسعه انسانى، براى نمایاندن نابرابرى هاى درون کشورها، براى گشودن ابواب جدیدى براى تجزیه و تحلیل هاى نظرى و دانشگاهى، براى برانگیختن گفتوگو درباب سیاست اعطاى کمک، براى ارزش یابى برنامه هاى توسعه و راه نمایى سیاست گذاران و برنامه ریزان، و براى به کارگیرى بهینه منابع کمیاب به منظور نیل به سطوح بالاتر توسعه انسانى.
مبانى توسعه انسانى از دیدگاه اسلام
از آن جا که محور بحث در توسعه انسانى، «انسان» است و توسعه انسانى به انسان به عنوان هدف نگاه مى کند، ناگزیر به بحث «انسان شناسى» اشاره مى شود:
«انسان» و شناخت وى مسأله اى است که از همان ابتداى خلقت، مورد توجه بوده و کم تر نظام فکرى و فلسفى را مى توان سراغ گرفت که به گونه اى به شناسایى انسان نپرداخته باشد. در این میان، دین اسلام دیدگاه خاصى نسبت به انسان دارد. حضور اسلام در قلمرو انسان شناسى وسیع است، به گونه اى که به همه پرسش هاى ریشه اى او در مورد «انسان» پاسخ مى دهد. اسلام به مسائلى پرداخته که در هیچ یک از مکتب هاى فکرى دیگرى مطرح نیست و آن ها نسبت به آن جهل مرکّب دارند. لازمه دینى که هدفش رساندن انسان به کمال نهایى او مى باشد، ارائه یک انسان شناسى دقیق و کامل است. از آغاز خلقت، انسان همواره با یک سلسله سؤالات ریشه اى روبه رو بوده; سؤالاتى که ریشه در ذات و فطرت او دارد. هر کس مى خواهد بداند از کجا آمده است؟ چرا آمده است؟ به کجا مى رود؟ و چه باید بکند؟ دین اسلام آمده است تا به این سؤالات بنیادین، جوابى قانع کننده بدهد.
منظور از «انسان شناسى» در این گفتار، آن است که ماهیت انسان، گرایش ها و بینش ها و نیازهاى واقعى و استعدادهاى وى شناخته شود و تفسیر مناسبى از او ارائه گردد.
ویژگى هاى انسان در انسان شناسى اسلام
«انسان» از نظر اسلام، ویژگى هاى خاصى دارد که بعضى از آن ها در هیچ یک از مکتب ها و نظام هاى فکرى غیراسلامى مطرح نیست. تبیین برخى از ویژگى هاى انسان در مکاتب دیگر مشاهده مى شود، اما مجموع آن از توان اندیشه بشرى خارج است. مهم ترین ویژگى هاى انسان از نظر اسلام عبارت است از:
الف ـ هدفمندى: از نظر اسلام، انسان بیهوده آفریده نشده است; انسان براى رسیدن به مقصدى خاص آفریده شده و بازگشت همه به سوى خداست. هدف از آفرینش انسان، نیل به مقام «خلیفة اللهى» است. منظور از «خلیفة اللهى» به فعلیت رسیدن صفات الهى در درون انسان هاست. این صفات از طریق مجاهدت، تصفیه، تزکیه و عبادت خداوند به فعلیت مى رسد.
ب ـ جاودانگى: از منظر اسلام، مرگ پایان همه چیز نیست، بلکه مرگ پلى است براى عبور از عالمى به عالم دیگر و خروج از حیاتى و ورود به حیاتى دیگر.
ج ـ دو بعدى بودن: از دیدگاه اسلام، انسان بعدى غیرمادى به نام «روح» دارد. ارزش روح انسان تا آن جاست که خداوند آن را به خودش نسبت مى دهد. در زمینه روح، دو نظریه کاملاً متعارض وجود دارد که گردن نهادن به هر یک، تأثیرات عمیقى در پایه ریزى علوم انسانى از جمله اقتصاد و توسعه انسانى از خود بروز مى دهد.
د ـ علم و آگاهى: یکى از ویژگى هاى برجسته انسان «علم و آگاهى» و «استعداد رشد علمى» است.
هــ میل یا گرایش: یکى دیگر از ویژگى هاى انسان، تمایلات یا گرایش هاى متنوع اوست. گرایش یا میل نقش محرّک را در رفتارهاى ارادى انسان ایفا مى کند. اراده و اختیار بر دو پایه «شناخت» و «گرایش» استوار است. گرایش ها و تمایلات گوناگون در انسان منشأ رفتارهاى متفاوت است. در یک نگاه کلى، گرایش هاى انسان را به دو دسته «گرایش هاى حیوانى» و «گرایش هاى انسانى» تقسیم مى کنند. «گرایش هاى حیوانى» به گرایش هاى مشترک بین حیوان و انسان اطلاق مى شود; مانند غریزه حب ذات و غریزه جنسى و «گرایش هاى انسانى» به گرایش هاى مختص انسان اطلاق مى شود که از روح و انسانیت او نشأت گرفته اند; همانند حقیقت جویى، فضیلت خواهى، زیبایى خواهى، میل به خدا و پرستش، میل به جاودانگى، و میل به قدرت جویى.
و ـ اختیار و آزادى: یکى از ویژگى هاى انسان «اختیار و آزادى» و «قدرت انتخابگرى» است که پایه تکلیف و ثواب و عقاب، زشتى و زیبایى اخلاقى و مسؤولیت انسان به این ویژگى وابسته است.
ز ـ قدرت و توانایى: یکى از ابعاد وجود آدمى و اوصاف نفسانى او «قدرت و توانایى» است.
ح ـ تحول پذیرى: از دیگر ویژگى هاى انسان «تحول پذیرى» است. از دیدگاه ارزشى و اخلاقى، همه معترفند که تحولات و حرکت هاى ارادى و آگاهانه انسان گاهى تکاملى و ارزشى و گاهى تنازلى و ضدارزش است. چون انسان مجموعه اى از قوا، امیال و گرایش هاى گوناگون همچون عقل، شهوت و غضب است، هر یک از این قوا براى خود کمال و رشد ویژه اى دارد و کمال هر یک شکوفایى و اشباع هر چه بیش تر آن است. کمال عقل شناخت هرچه بیش تر حقایق و کمال شهوت وصول به لذایذ بیش تر و پایدارتر و نظایر آن است. از سوى دیگر، اساس شخصیت و ماهیت انسان روح وى و فصل ممیّز انسان عقل و فطرت است. بنابراین، «کمال انسانى» و رشد مختص وى رهین رشد و ترقى عقل و فطرت است و همه قواى دیگر باید در خدمت این دو درآیند، نه این که در مقام مزاحمت برآیند. اما عملاً در بسیارى مواقع، میان غرایز حیوانى و گرایش هاى عالى انسان ـ عقل و فطرت ـ تعارض پدید مى آید و کمال رشد ناموزون قواى حیوانى به صورت مانعى در برابر رشد و کمال انسانیت درمى آید و موجب سقوط وى تا بى نهایت مى شود.
پس از آشنایى اجمالى با مبانى توسعه انسانى دینى، نوبت به بررسى آن ها مى رسد. اما پیش از آن، لازم است به چند بحث توجه شود:
ضرورت تعریفى نو از «توسعه انسانى»
یکى از مباحث مهم، که نقش تعیین کننده اى در برنامه ریزى، انتخاب و ترسیم الگوى توسعه انسانى دارد تعریف «توسعه انسانى» است; چرا که هر تعریفى در واقع، متأثر از جهان بینى و نظام معرفتى و ارزشى نظریه پرداز است و در عمل نیز جامعه را به سوى همان زیرساخت هاى فلسفى هدایت مى کند. چون تعریف هاى غیردینى «توسعه انسانى» مبتنى بر نظام معرفتى اثبات گرایانه (پوزیتیویسم) و جهان بینى غیرالهى و نسبیّت در نظام ارزشى مى باشد، بدیهى است که معیارهاى توسعه انسانى غیردینى با زیرساخت هاى فلسفى نظام دینى، یا در تعارض است یا نمایانگر تمام نماى توسعه انسانى دینى نیست و نمى تواند راه نماى برنامه ریزان دینى باشد. از این رو لازم است پیش از ورود به مباحث کاربردى توسعه انسانى یا طراحى هرگونه الگو و یا ارائه معیارها و شاخص ها، تعریفى دقیق ارائه دهیم که مبیّن زیرساخت هاى فلسفى اسلام و نمایانگر هویت مستقل توسعه انسانى اسلامى در مقابل توسعه انسانى غیردینى باشد.
بر اساس چنین دیدگاهى است که در جستوجوى تعریف دینى «توسعه انسانى» هستیم. در زمینه تعریف «توسعه» برخى معتقدند: توسعه اصطلاحى نیست که ما به دلخواه و از پیش خود بخواهیم آن را تعریف کنیم. توسعه تحولى است اقتصادى و اجتماعى که در عالم واقع رخ داده و هر تعریفى باید مبتنى بر ویژگى هاى همان رخداد معیّن باشد. بدین روى، حتى نباید ارزش ها یا آرمان هایى را که بنا به تمایلات فرهنگى خود براى تحول جامعه ضرورى مى دانیم، در تعریف توسعه دخالت دهیم.8
شاید بتوان از این دیدگاه استفاده کرد که در زمینه تعریف «توسعه انسانى» نیز چنین نظرى وجود دارد که در تعریف توسعه انسانى نیز نباید به دلخواه و از پیش خود، آن را تعریف کرد; زیرا توسعه انسانى تحولى واقعى در عالم خارج است و هر تعریفى از آن باید مبتنى بر ویژگى هاى همان رخداد خارجى معیّن باشد. بدین دلیل، نباید ارزش ها یا آرمان هایى را که بنابر تمایلات فرهنگى خود، براى توسعه انسانى ضرورى مى دانیم، در تعریف «توسعه انسانى» دخالت دهیم. بله، اگر بخواهیم «توسعه انسانى غیردینى» را تعریف کنیم، چاره اى جز توصیف آنچه در بعضى جوامع غیردینى رخ داده است و از آن به «توسعه انسانى» تعبیر مى کنند، نداریم.
ولى نکته این است که توسعه انسانى واقعى در توسعه انسانى غیردینى، که در جوامع غیر دینى ـ مثلاً کشور کانادا یا ژاپن ـ رخ داده است، خلاصه نمى شود. همان گونه که طراحان و نظریه پردازان توسعه انسانى غربى با تکیه بر ارزش ها و باورهاى فرهنگى خود تحولى را در ابعاد گوناگون انسانى پایه ریزى کردند و نام آن را «توسعه انسانى» گذاشتند، ما نیز حق داریم با تکیه بر ارزش هاى دینى خود، به طراحى تحولى بپردازیم که موجب پیشرفت و توسعه انسان در جهت تحقق اهداف و آرمان هاى بلند دین مبین اسلام که به مقام «خلیفة اللهى» رساندن انسان هاست بوده، نام آن را «توسعه انسانى ـ اسلامى» بگذاریم.
یکى از مسائل مهم در تعریف «توسعه انسانى»، تعیین اهداف آن است و تعیین این اهداف با توجه به استعدادها و نیازهاى واقعى انسان امکان پذیر مى باشد. در فرایند توسعه انسانى، براى تعیین هدف، ما با دو نوع اندیشه مواجهیم: اول. اندیشه اى هماهنگ و یک رنگ که خارج از شرایع الهى و توحیدى است و بر اساس اصالت ماده شکل مى گیرد (اندیشه توسعه انسانى غیردینى). و دیگرى اندیشه اى است متناسب و هم گون با ادیان الهى که بر پایه اصالت توحید تعریف مى شود (اندیشه توسعه انسانى). پاسخ صریح و کوتاه این دو فرایند به سؤال بنیادین «هدف نهایى از توسعه انسانى چیست» را مى توان در عبارت زیر جست: اندیشه دینى هدف توسعه انسانى را تأمین نیازهاى واقعى انسان به منظور فعلیت یافتن استعدادهاى فطرى مى داند که رسیدن به مقام شامخ «خلیفة اللهى» است و اندیشه غیردینى هدف توسعه انسانى را گسترش به سمت بى نهایت قدرت انتخاب و گزینه هاى مردم براى تأمین نیازهاى مادى دنیوى به منظور اشباع غرایز و کام جویى هر چه بیش تر از طبیعت و انسان هاى دیگر مى داند.
هر یک از این دو اندیشه، مبتنى بر یک سلسله زیرساخت هاى فلسفى در ابعاد سه گانه معرفت شناسى، هستى شناسى و ارزش شناسى است که بدون آشنایى با آن مبانى، نمى توان به تفاوت هاى جوهرى این دو الگو و رفتارها و پیامدهاى آن پى برد.
تعریف «توسعه انسانى اسلامى»
پس از روشن شدن هدف از توسعه انسانى، مى توان آن را در اندیشه دینى این گونه تعریف کرد: «توسعه انسانى فرایندى است فردى و اجتماعى که طى آن، استعدادهاى انسان به منظور رسیدن به کمال حقیقى ـ قرب الهى ـ از طریق تأمین نیازهاى واقعى به فعلیت مى رسد.»
طبق این تعریف، «توسعه انسانى» قرار گرفتن انسان در مسیر بایستگى ها و شایستگى هاى خود در حیات مادى و معنوى است. در این تعریف، چند نکته اساسى وجود دارد که شرح آن ها مى آید:
1ـ توسعه انسانى فرایندى است داراى مبدأ، مسیر و مقصد که در این تعریف، به هر سه اشاره شده است:
الف. مبدأ: مبدأ توسعه انسانى عبارت است از: آگاهى به بعد معنوى و استعداد کمال جویى وى در مسیر اعتلا. این آگاهى و بیدارى موجب مى شود تا انسان جهانى را که در آن زندگى مى کند جدّى بگیرد و در مسیر «حیات طیبه» گام بردارد.
ب. مسیر: مسیر توسعه انسان همان تکاپوى آگاهانه است که انسان را از «آن چنان که هست» با تکامل خویش به «آن چنان که باید باشد» مى کشاند.
ج. مقصد: مقصد توسعه انسانى هدف اعلاى حیات ـ یعنى رسیدن به «لقاءالله» و کسب نشان «خلیفة اللهى» در میان سایر موجودات جهان هستى ـ است این غایت به نوبه خود، تعدادى از اهداف واسطه اى کلى و فرعى را به خدمت مى گیرد.
2. این که توسعه انسانى یک فرایند فردى و اجتماعى است و در دو بستر فردى و اجتماعى شکل مى گیرد و انسان در مسیر شدن، از هر دو قلمروى واقعیات درون و بیرون بهره بردارى مى کند. تأمین نیازهاى مادى و معنوى، که پیش شرط شکوفایى استعدادهاست، در بستر اجتماع صورت مى گیرد و در آن، عوامل مهمى از جمله «رهبرى الهى» نقش اساسى دارد و پرورش استعدادهاى فردى و اجتماعى در بستر فردى صورت مى گیرد; زیرا شکوفایى استعدادهاى درونى، فرایندى کاملاً فردى و درون ذاتى است و هیچ کس نمى تواند به جاى دیگرى استعدادهاى وى را شکوفا سازد. بر خلاف تأمین نیازها که یک فرایند کاملاً برون ذاتى است. پس توسعه انسانى یک فرایند برون ذاتى صرف، به معناى تأمین حداکثر نیازها و گسترش دامنه قدرت انتخاب نیست.
استعدادها و نیازهاى واقعى انسان
توسعه انسانى از جمله اعمالى است که مستقیماً با وجود آدمى سر و کار دارد. این اعمال به هر صورتى که تعریف شود و هدف آن هر چه باشد، مستلزم ایجاد ویژگى هایى است که در آغاز، به صورت کمّى و کیفى در طبیعت افراد وجود ندارد. توسعه انسانى ایجاد نوعى کمال در انسان است که از راه تغییر در ابعاد وجود انسان صورت مى گیرد و این تغییر ممکن است به وسیله دیگران یا خود شخص صورت پذیرد; همان گونه که پزشکى در وهله اول، مستلزم شناخت طبیعت جسمانى ـ یعنى ساخت و کارکردهاى تن ـ است، لازمه توسعه انسان نیز شناخت طبیعت انسان، به ویژه قوا و استعدادهایى است که باید پرورش یابد.
«توسعه انسانى» انسان را از آن نظر که داراى استعدادهاى بالقوّه و قابل رشد و تکامل است، مورد تحقیق قرار مى دهد. بنابراین، با توجه به تعریف «توسعه انسانى» زمینه اصلى و مایه نخستین توسعه انسانى استعدادها و زمینه هاى نهفته در انسان است. به دلیل اهمیت استعدادها و این که پرورش استعدادها نیاز را براى انسان به وجود مى آورد، ابتدا به بررسى استعدادهاى آدمى و سپس به مسأله نیازهاى انسان پرداخته مى شود: در جهان آفرینش، تغییرات گوناگونى وجود دارد. ولى در میان آن ها، نوع خاصى از تغییر وجود دارد که آن را از دیگران متمایز مى سازد و به آن برترى ویژه اى مى دهد و آن «تغییر هدفمند» است که موجب توسعه و تکامل شىء متغیر مى شود و داراى نظام خاصى است. هر چیز امکان تکامل و رسیدن به هر چیز دیگر را ندارد. این امکان رابطه خاصى است میان شىء در حال تکامل و شىء دیگرى که بعداً این شىء به صورت آن درمى آید. از این امکان در فلسفه، به «استعداد» تعبیر مى شود. این رابطه در حقیقت، میان دو شىء جداگانه نیست، بلکه میان دو مرحله از وجود یک شىء است.
براى اغراض توسعه انسانى، بسیار مهم است که به حقیقت و هویت استعدادهاى آدمى پى ببریم. گفته شد که «توسعه انسانى» به معناى پرورش استعدادهاى آدمى است. پس از نظر علمى و دینى، ابتدا باید دید استعدادهاى آدمى چیست و انسان بما هو انسان چه استعدادهایى در خود نهفته دارد که باید بروز کند، سپس باید دید اسلام چه عنایتى به آن استعدادها کرده و منطق او درباره این استعدادها چیست.
استعدادهاى ذاتى و استعدادهاى غیرذاتى
استعدادهاى ذاتى استعدادهایى است که ماهیت ـ مادام که ماهیت است ـ از آن ها برخوردار مى باشد; یعنى این استعداد براى آن، ذاتى و جزء ماهیت است. یک ماهیت ممکن است استعدادهاى گوناگونى داشته باشد; مثلاً، میوه درخت بلوط هم استعداد این را که درخت بلوط شود، دارد و هم این که سنجاب گرسنه اى را سیر کند. تا هنگامى که میوه بلوط است استعداد درخت بلوط شدن را دارد و این قابل تغییر نیست، اما هنگامى که خوراک سنجاب شد، دیگر این استعداد را ندارد. استعدادهاى ذاتى هر موجودى مربوط به نوع آن موجود است.9
در مثال مزبور، هر دو تغییر براى میوه بلوط به طور طبیعى وجود دارد، اما این دو استعداد براى آن حکم واحدى ندارد. میان این دو استعداد، تفاوت فاحشى وجود دارد. فرق است میان آن که طبیعت یکى شىء به سوى غایتى در حرکت باشد و بکوشد خود را به آن برساند و آن که طبیعت یک شىء استعداد چیزى را داشته باشد، ولى طبیعت آن به سوى آن در حرکت نباشد. در استعداد «درخت بلوط شدن»، خصیصه اى است که در استعداد دیگر نیست و همین خصیصه است که موجب تفاوت و تمایز آن شده و آن را از میان استعدادها براى آن برترى داده است. «درخت بلوط شدن» کمال ویژه دانه آن به شمار مى آید که از همان ابتدا، متوجه اوست; فقط شرایط مساعد مى خواهد که این طبیعت خود را با حرکت تکاملى، به آن جا برساند.10
انسان نیز مانند سایر موجودات طبیعى، از استعدادهاى ذاتى و غیرذاتى برخوردار است. افراد بشر از آن نظر که افراد نوع واحدند استعداد و کمالات مشابهى دارند و از آن نظر که تفاوت هایى از لحاظ استعداد در آن ها هست، هر دسته چیزهایى در استعداد دارند که باید به فعلیت برسانند که دیگران آن ها را ندارند. از این رو، تک تک افراد رسالتى دارند، نوع بشر نیز رسالتى دارد. رسالت افراد پیشرفت و تکامل فرد است از راه شکوفا کردن تمام استعدادهاى ذاتى و رسالت نوع، پیشرفت و تکامل نوع از راه شکوفا کردن تمام استعدادهاى نوع (استعدادهاى غیرذاتى).
انسان استعداد کمال نامحدود دارد; (انشقاق: 6); اى انسان، حقا که توبه سوى پروردگار خود به سختى در تلاش هستى و او را ملاقات خواهى کرد. این تلاش سخت به دلیل آن است که آدمى از استعدادهاى خاصى برخوردار است که او را آماده مى سازد تا از موقعیت یک جاندار ناچیز مادى به یک موجود والاتر از هر مخلوقى اعتلا پیدا کند. انسان علاوه بر استعدادهاى مادى، که با سایر موجودات شریک است، از حیث معنوى نیز آمادگى پذیرش کمال و رسیدن به مقام قرب الهى را دارد. استعدادهاى ذاتى آدمى براى رسیدن به غایات اصلى و اوّلى طبیعت آدمى است که عبارت مى باشد از: مدارجى که یک انسان در سلسله مراتب وجود در قوس صعود طى مى کند و موجب توسعه و تکامل وى مى شود; (انسان: 2 ـ 3); ما انسان را از نطفه اى آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم و وى را شنوا و بینا گردانیم. ما راه را بدو نمودیم: یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاس. این آیات به استعدادهاى انسان اشاره دارد که او را به مرحله اى از کمال رسانده و از اختیار، عقل، اراده، روح تکامل پذیر و تضاد درونى برخوردار کرده است تا شایسته تکلیف، مسؤولیت و آزمایش گردد. به همین منظور، او سمیع و بصیر شده تا دعوت الهى، را که به وى مى رسد، بشنود و آیات او را که دلالت بر وحدانیت خدا، نبوّت و معاد دارد، ببیند و به آن ها لبیک بگوید. وجود استعداد توسعه و تکامل در آدمى، به معناى نیاز به بارورى این استعدادهاى نامحدود است. از این رو خداوند براى دست یابى انسان به کمال مطلوب و شکوفا شدن استعدادها، «میل به کمال» را نیز در درون انسان تعبیه کرده تا او را در تکاپوى زندگى مادى و معنوى اش و رسیدن به کمال واقعى یارى نماید، چون استعداد تکامل در انسان تا بى نهایت است، میل و اشتیاق به کمال نیز در او تا بى نهایت وجود دارد، این توسعه و تکامل، که از آن روح است، به دلیل تعلق روح به بدن مادى است. از این رو، روح انسان علاوه بر میل و اشتیاق به کمال خود، به فکر بقاى بدن و تأمین نیازهاى وى نیز هست. به همین دلیل، خداوند روح را داراى گرایش هاى گوناگون غریزى نیز قرار داده است تا نیازهاى بدن را ارضا کند. از این مطالب، معلوم مى شود که انسان داراى دو جنبه زمینى و آسمانى است و انسان بر اساس دو میل و گرایش عمل مى کند. اما متناسب با این که چه ارتباط و نسبتى بین این دو نوع گرایش برقرار شود، مسیر و جهت «توسعه انسانى» متفاوت خواهد شد.
از این مباحث، نتیجه گرفته مى شود که انسان ها دو دسته نیاز مهم دارند: نیازهاى بقاى جسم و نسل و نیازهاى تکامل روح که تأمین هر دسته از این نیازها موجب شکوفایى دسته اى از استعدادهاى آدمى مى شود. فرایند توسعه انسانى دینى درصدد تأمین هر دو دسته از نیازها براى همه انسان هاست. توسعه انسانى پایدار دینى نه تنها به فکر تأمین این دو دسته نیازها براى نسل حاضر است، بلکه به فکر تأمین نیازهاى نسل هاى آینده نیز مى باشد. خداوند انسان را موجودى اجتماعى آفریده است. اجتماع انسان احتیاج دارد به این که استعدادهاى گوناگونى در آن به ظهور برسد و هر دسته ذوق و استعداد رشته اى را از خود نشان دهند. حکمت خداوند به این تعلق گرفته که مجموع استعدادهایى که براى پیشرفت و تکامل جامعه انسانى لازم است، در میان مجموع افراد جامعه تقسیم شود. در این باره، خداوند سبحان مى فرماید: زخرف: 32); «و برخى از آنان را از نظر درجات بالاتر از بعض دیگر قرار دادیم تا بعضى از آن ها بعضى دیگر را در خدمت گیرند.»
استعدادهاى غیرذاتى براى رسیدن انسان ها به غایات و هدف هاى ثانوى طبیعت است. هدف هاى ثانوى عبارت است از: هدف هایى که طبیعت آن ها را براى ایجاد زمینه براى هدف هاى اولى و ذاتى تعقیب مى کند. استعدادهاى اجتماعى انسان همه از این قبیل است که موجب توسعه و تکامل اجتماع مى شود.
آنچه در فرایند توسعه انسانى باید اصل قرار گیرد، پرورش استعدادهاى ذاتى است و پرورش سایر استعدادها باید در خدمت تأمین نیازهاى پرورش استعدادهاى ذاتى قرار گیرد و سایر استعدادها نه تنها باید تا جایى پرورش یابد که هیچ گونه محدودیتى براى پرورش استعدادهاى ذاتى نداشته باشد، بلکه باید به گونه اى پرورش یابد که حداکثر سودمندى را براى پرورش استعدادهاى ذاتى داشته باشد.
نیازهاى واقعى انسان
همان گونه که در تعریف «توسعه انسانى» گفته شد، هدف از توسعه انسانى شکوفا شدن استعدادهاى بالقوّه انسان هاست که در سایه تأمین نیازهاى واقعى محقق مى شود. انسان با نیازهاى بى شمارى به دنیا مى آید. تلاش براى ارضاى این نیازها طبیعى است. هر قدر این نیازها بهتر برآورده شود، زندگى انسان بهتر و آسوده تر است. هر اندازه زندگى انسان مهیّاتر باشد، آسایش خاطر و خرسندى و احساس امنیت بیش ترى مى کند. چنین آسایش خاطرى براى شکوفا شدن استعدادهاى آدمى و توسعه انسانى ضرورى است. بدیهى است که اگر توسعه انسانى بر اساس شناخت نیازهاى واقعى انسان و پرورش استعدادهاى وى تعریف شود، رفاه و سعادت انسانى مفهوم حقیقى خود را باز خواهد یافت. نیازهاى واقعى نیازهایى است که از یک واقعیت عینى مایه مى گیرد و خود به دو دسته مادى و معنوى تقسیم مى شود، نیازهاى مادى در محدوده بعد مادى انسان مطرح مى شود. از این رو، کاربرد محدودى دارد و نمى تواند در زمینه معنوى کارایى داشته باشد و انسان را به تلاش وادارد. ولى نیازهاى معنوى با ورود به حیطه روح آدمى، از کاربرد وسیعى برخوردار است.11
شکى نیست که ادیان الهى براى تأمین نیازهاى انسان نازل گشته اند; نیازهایى که در صور مختلف تجلّى مى یابد; گاهى مربوط به روح و روان آدمى است و گاهى مربوط به جسم آدمى. در این نکته هم شکى نیست که انسان بعضى از نیازهاى خویش را ارتکازاً مى یابد، اما به وضوح از درک همه نیازهاى حقیقى خویش عاجز است، به خصوص نیازهاى جزئى و پیچیده در مورد جسم و روان شخص و حیات اجتماعى.
نکته اساسى در این بحث تمییز بین نیازهاى واقعى و تخیّلى و وهمى است. دین براى تأمین نیازهاى حقیقى انسان نازل گشته، نه نیازهایى که انسان تخیّل مى کند و خود را محتاج آن مى بیند. اسلام سعى دارد انسان را به گونه اى رشد دهد که تمام حرکات و فعالیت هایش او را به هدف نهایى آفرینش، که همان قرب الهى است، نزدیک کند. از نظر اسلام، فقط ارضاى نیازهاى واقعى مى تواند انسان را به هدف نهایى خلقت نزدیک کند. بدین روى، رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمودند: «باید براى تو در همه چیز، حتى در خوردن و خوابیدن نیز نیت صالحى باشد.»12 اسلام براى انسان «حیات طیبه» را مى پسندد، نه چنان حیاتى که فقط به برآوردن نیازهاى حیوانى قناعت شود، چه رسد به نیازهاى کاذب; زیرا انسان حیوانى در ردیف سایر حیوانات نیست که نهایت کمال او تأمین نیازهاى مادى اش باشد، بلکه مقام او به قدرى شریف است که زمین و آسمان و آنچه در میان آن هاست براى او آفریده شده. یک مسلمان همان گونه که از حیث نظرى، هیچ گونه دل بستگى به دنیا و مظاهر فریبنده آن ندارد و از حیث عملى نیز هیچ گاه براى ارضاى تمایلات نفسانى، نیازهاى مادى خود را تأمین نمى کند، بلکه به آن جنبه انجام وظیفه و تکلیف مى دهد، حتى از برخى بهره مندى ها نیز چشم پوشى مى کند تا مصالح فردى و عمومى تأمین گردد و نیازى را براى تفاخر و خودنمایى برآورده نمى سازد.
معیارهاى رسیدن به توسعه انسانى دینى
تمامى بحث ها در قلمرو دین اسلام مبتنى بر وحى است; زیرا وحى نه تنها بر پدیده ها، ریشه ها و تغییرات آن ها آگاه است، بلکه بر کل جهان هستى نیز واقف مى باشد و با دیدى کامل و جامع، بحث ها را ارائه مى دهد. وقتى اصل وحى پذیرفته شد و بر ما ثابت گردید که دقیق ترین و متقن ترین معارف هستى را وحى در اختیار دارد، چه اشکالى دارد که آن را وارد قلمرو علوم بشرى کنیم تا علاوه بر افزایش اتقان علوم بشرى، جهت الهى به خود بگیرد و از سرگردانى و بى راه رفتن خلاص شود.
حیات طیبه; زندگى آرمانى اسلام
در فرایند توسعه، هدف جوامع برخوردارى انسان ها از یک زندگى با کیفیت خوب است. جوامعى که در برنامه ریزى ها و سیاست گذارى هاى اجتماعى خود دو عامل مهم «مبدأ» و «معاد» را در نظر نمى گیرند، معیارهایى که براى کیفیت خوب در نظر مى گیرند همان «حداکثرسازى گزینه هاى انتخاب مردم» است; همانند آنچه در «حداکثرسازى مطلوبیت» و «حداکثرسازى سود» گفتند، در حالى که از نظر قرآن، چنین جوامعى نه تنها از زندگى با کیفیت خوب برخوردار نیستند، بلکه از «معیشت ضنک» (زندگى تنگ) برخوردارند. اما از نظر قرآن، که دعوت کننده به دو عامل «مبدأ» و «معاد» است، کیفیت خوب یعنى تأمین گزینه هایى که جامعه را به «حیات طیبه» برساند; (نحل: 97); هر کس، از مرد و زن، عمل صاحلى انجام دهد و مؤمن باشد، قطعاً او را با حیاتى طیبه حیات حقیقى مى بخشیم و مسلّماً به آنان، بهتر از آنچه انجام مى دادند، پاداش خواهیم داد.
مراد از «عمل صالح» هر عملى است که صلاحیت داشته باشد استعداد رسیدن به لقاى پروردگار را در انسان ها به فعلیت برساند. .(کهف: 110)، پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد، باید به عمل صالح بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد. شرح «عمل صالح» و مصادیق آن به اجمال گذشت. به طور خلاصه، مى توان گفت: تمامى فعالیت هاى مثبت و سازنده در همه زمینه ها، از مصادیق عمل صالح است که در دنیا صلاحیت تحقق یک حیات طیبه و در آخرت رسیدن به لقاى پروردگار را دارد.
از نظر آیه مزبور همه انسان ها استعداد رسیدن به لقاى پروردگار را دارند، ولى متأسفانه تعداد کمى از انسان ها از روى میل و رغبت خود آن را انتخاب و در برنامه ریزى هایشان دخالت مى دهند. میزان ترقى و تکامل انسان ها و کمّ و کیف به فعلیت رسیدن استعداد لقاى پروردگار بستگى به همین کارهاى شایسته دارد. از نظر خداوند، که خالق انسان هاست، هدف انسان ها از تأمین نیازها باید شکوفا ساختن استعداد لقاى پروردگار باشد که در آخرت، تحقق مى یابد (قصص: 77); و با آنچه خدایت به تو داده است، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن. سهم هر کس از دنیا آن مقدار است که بدان نیاز دارد و نیاز انسان هم از استعدادها و قوایى که دارد و باید به فعلیت برسد، ناشى مى شود. از نظر قرآن، حداکثرسازى سهم هر کس از دنیا و تأمین نیازهاى کاذب و غیرواقعى انسان، موجب فساد کل جهان هستى از جمله خود انسان ها مى شود. آن چه مورد نهى و مذمّت خداوند قرار گرفته ارضاى نیازهاى خیالى است که هیچ گونه اثر سازنده و مثبتى در شکوفایى استعدادهاى انسانى ندارد، وگرنه ارضاى نیازهاى واقعى به عنوان مقدمه شکوفایى استعدادهاى انسان مورد امر و فرض خداوند نیز واقع شده است: (مائده: 35); اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و وسیله تقرّب به سوى او را بجویید. در این آیه، خداوند خطاب به مؤمنان مى فرماید: براى رستگار شدن، پس از ایمان، تقواى الهى را پیشه کنید و با تهیه وسیله ـ تأمین نیازهاى واقعى ـ در جهت شکوفایى استعداد رسیدن به خداوند تلاش و کوشش کنید. با استفاده از آیه 96 سوره نحل و 35 سوره مائده، «ایمان»، «عمل صالح» و «وسیله» را مى توان به عنوان سه معیار اساسى براى رسیدن به توسعه انسانى از دیدگاه اسلام معرفى کرد.
مراد از «ایمان» اعتقاد و باور درونى به خدا و تصدیق به یگانگى وى و پیغمبران او(صلى الله علیه وآله) و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصدیق به هر حکمى است که فرستادگان او آورده اند.
مراد از «عمل صالح» تمامى فعالیت هاى مثبت و سازنده در همه زمینه هاى عبادى، علمى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، نظامى و مانند آن است که صلاحیت تحقق حیات طیبه در دنیا و رسیدن به لقاى پروردگار در آخرت را دارد.
مراد از «وسیله» کلیه نیازمندى هاى واقعى بشر است که به نحوى، در تحقق این جامعه آرمانى براى نسل امروز و نسل هاى آینده مورد نیاز مى باشد.
عامل اصلى تحقق حیات طیبه، «ایمان» و «عمل صالح» است. اما براى انجام عمل صالح و گسترش و تعمیق ایمان، نیاز به ابزار و وسایل است که آن ابزار و وسایل در ذات خود، متصف به خیر یا شر نمى شود; در هر جهتى که مورد بهره بردارى قرار گیرد، متصف به همان جهت مى گردد. از آن جا که براى تحقق حیات طیبه، ایمان و عمل صالح ضرورى است، فراهم ساختن مقدمات آن نیز ضرورى مى باشد. هر چند این معیار از نظر شرافت هم پاى دو معیار قبلى نیست ولى از نظر مرتبه، مقدّم بر آن دوست.
-
پى نوشت ها
1- Human Development.
2- United Nations Development Programme
3- UNDP, Human Development Report, 1990, P. 10.
4ـ گزارش توسعه انسانى 1994، ترجمه قدرت الله معمارزاده، تهران،سازمان برنامهوبودجه، 1374، ص 25
5- Human Development Index.
6- Gender-related, HDI.
7- Distribution Adjusted, HDI.
8ـ حسین قاضیان، «درباره تعریف توسعه»، اطلاعات سیاسى ـ اقتصادى، سال هفتم، ش. 4 ـ 3، 1371، مسلسل 64 ـ 63، ص 100
9ـ ر. ک. به: ایز ریال شفلر، درباب استعدادهاى آدمى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، تهران، سمت، 1377، ص 197
10ـ همان، ص 198
11ـ جمعى ازعلماء،نگرش بر مدیریت در اسلام، چ دوم،تهران،مرکزآموزش مدیریت دولتى،1375، ص 93
12ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 82 / محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج 10 باب نیت، ص 285، حدیث 20699